جمع بندی سوالی در مورد چند همسری

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالی در مورد چند همسری

با سلام
میدانیم که برای خانمها خیلی سخت است که عشق خود را با دیگری تقسیم کنند حال اگر این حالت خانمها منشا فطری داشته باشد، چرا اسلام چند همسری را جایز دانسته است؟

در پاسخ به مطلب مذکور می‌توان گفت:‌ درباره تعدد زوجات به گونه کلی سه فرضیه مطرح است یکی اینکه مطلقاً آن را ممنوع بدانیم. دوم اینکه همیشه آن را مجاز بشماریم و سوم اینکه به گونه مشروط، یعنی در شرایط خاصی آن را بپذیریم. نخستین فرض، تفریط‌آمیز و دومین فرض، افراط‌گرایانه است و هیچ یک با فطرت انسانی که از افراط و تفریط گریزان است نمی‌سازد. از این رو اسلام که دینی متعادل به شمار می‌آید تعدد زوجات را بنا بر مصالحی پذیرفته و برای آن نیز شروطی قرار داده است. به عبارت دیگر اسلام، تعدد زوجات را اختراع نکرد بلکه بر عکس برای آن حدود و قیودی قرار داد. از این رو برای اینکه بدانیم چرا اسلام تعدد زوجات را به رسمیت شناخته است ابتدا باید علل تاریخی پدید آمدن این سنت را در بسیاری ملل جهان به ویژه ملل شرقی بررسی کرد.
برخی می‌پندارند تنها علت به وجود آمدن تعدد زوجات در جوامع بشری، زورگویی مردان به زنان بوده است. اما این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا هر چند مردان در طول تاریخ از قدرت خود علیه زنان سوء استفاده کرده‌اند اما منحصر کردن علت تعدد زوجات به زور و قدرت، به ویژه در توضیح و توجیه روابط خانوادگی درست نیست بلکه علت‌های دیگری نیز باید به آن افزود؛ مانند: نازا بودن برخی زنان، یائسه شدن بعضی آنان، احتیاج مرد به فرزند، علل طبیعی‌ای که زن و مرد را به لحاظ ارضای غریزه جنسی یا تولید فرزند در وضعیت نامساوی قرار می‌دهد و فزونی عدد زنان بر مردان.
ما برای اینکه از درازی سخن بپرهیزیم از بحث درباره علت‌هایی که ممکن است مجوز تعدد زوجات برای مرد شود خودداری می‌کنیم و منحصراً،‌ به علتی می‌پردازیم که اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات «حقی» برای زنان به شمار می‌آید زیرا اگر ثابت شود تعداد زنان آماده ازدواج از تعداد مردان آماده ازدواج بیشتر است، زنان بی‌شوهر، حقی بر عهده مردان متأهل دارند تا به عقد آنان درآیند و این‌گونه مردان در برابر آنان احساس وظیفه کنند. زیرا حق تأهل مانند دیگر حقوق طبیعی بشر، بین زن و مرد مشترک است بنابراین اگر تک همسری، تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملاً گروه بسیاری از زنان، ‌از حق تأهل محروم می‌‌مانند. فقط با تجویز تعدد زوجات- البته با شروط خاصی که دارد- می‌توان این حق طبیعی را احیا کرد زیرا در غیر این صورت جامعه بشری به ولنگاری اخلاقی و روابط نامشروط جنسی کشیده می‌شود و آثار زیانباری می‌بیند.
گفتنی است تعدد زوجات را نباید با تک همسری بسنجیم بلکه باید از جانبی، ضرورت‌های شخصی یا اجتماعی آن را لحاظ کنیم و ببینیم که ‌مخالفت با تعدد زوجات حتی در فرض ضرورت، چه آثاری دارد و از جانب دیگر به مفاسد و معایب مجاز دانستن آن توجه کنیم؛ سپس محاسبه‌ای کلی درباره آثار مثبت و منفی، موافقت یا مخالفت با تعدد زوجات انجام دهیم تا واقع‌بینانه نتیجه بگیریم. از این رو در فرهنگ اسلامی،‌ با این موضوع، موافقت یا مخالفت مطلق نشده است بلکه اولاً جز در موارد ضروری که بیان کردیم،‌ به آن سفارش نمی‌کند. ثانیاً برای آن حد و مرز خاصی قرار داده است یعنی هیچ‌کس حتی در موارد ضروری، مجاز نیست با بیشتر از چهار زن، ازدواج دائمی بکند. ثالثاً تعدد زوجات مشروط به رعایت عدالت بین زنان است. بنابراین مردی که نمی‌تواند، عدالت را بین آنان رعایت کند، مجاز نیست با بیشتر از یک زن ازدواج دائم کند.[ii]
بنابراین، در باب همسرگزینی، ‌نخستین مطلوب اسلام، تک‌همسری است اما چنانچه ضرورت شخصی یا اجتماعی‌ای پیش آمد باید سنجید آیا مانع شدن از تعدد زوجات آثار نامطلوب‌تری دارد یا انجام دادن آن؟ به یقین اگر مخالفت با چند همسری آثار زیانبارتری از تحقق آن داشته باشد از نظر اسلام به اقتضای قاعده ‌اهم و مهم باید تعدد زوجات را به گونه محدود و به شرط رعایت کردن عدالت پذیرفت و چنین فرهنگی عین اعتدال و دور از هرگونه افراط و تفریط است.
سایت اندیشه قم
. نشریه چشم‌انداز، شهریور 1384، شماره 33، ص 122.
[ii]. شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 347-365.

پرسش
میدانیم که برای خانمها خیلی سخت است که عشق خود را با دیگری تقسیم کنند، اگر این احساس خانمها منشا فطری داشته باشد، چرا اسلام چند همسری را جایز دانسته است؟


پاسخ

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: فطری نبودن این نگرش های منفی

نکته اولی که باید توجه بفرمایید این است که قطعا این احساس خانم ها فطری نیست، چرا که فطرت در درون همه انسان ها یکسان بوده و قابل تغییر نیست، همانطور که قرآن کریم می فرماید: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ»؛ اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست‏.(1)
در حالی که می بینیم این احساس منفی نسبت به تعدد زوجات در همه مناطق وجود ندارد و اصلا در برخی مناطق خودشان برای شوهر به خواستگاری میروند. حتی در خود ایران هم زنانی را میبینیم که خیلی با این مسئله مشکل ندارند.

بنابراین نگرش های مخالف نشأت گرفته از احساسات و عواطف است که این احساسات به واسطه فرهنگ­ها و سنت­های حاکم بر جامعه تحریک شده­اند در حالی که زیربنای رفتارهای انسان­ها را باید عقل و منطق تشکیل دهد، نه احساسات و عواطف که در جای خود البته نیکو هستند.(2)

دلیل روشن­تر دلالت روایات بر این مطلب است که برخواسته از یک انسان شناسی معصومانه است، که غیرت مردانه را مدح و غیرت زنانه را نکوهش کرده­اند، همان­طور که امیرالمومنین(علیه السلام) می­فرمایند: «غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَ غَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَان‏»؛ غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان.(3)
علاوه بر اینکه احکام اسلامی هرگز با فطرت انسان ها ناسازگار نیست، با این حساب اگر یک حکم با احساسات برخی انسان ها تعارض داشت نشان میدهد آن احساس فطری نیست.

نکته دوم:
ازدواج یک خواست و ظرفیت اجتماعی
اصل در اسلام بر تک همسری است(4) و حتی برخی فقها به استحباب اکتفا به یک همسر معتقد شده­اند(5) اما وقتی پای یک ضرورت اجتماعی به میان آید مسئله فرق میکند یعنی بر خلاف آنچه که عموما در جامعه گمان می­شود، حکم تعدد زوجات فقط برای مرد نیست، بلکه آنچه که بیشتر مایه ضرورت چنین حکمی میشود سامان دادن وضعیت زنان در جامعه است.
زن بسیار آسیب پذیرتر از مرد است، چه از نظر روحی و روانی، چه از نظر اقتصادی، چه از نظر امنیتی، چه از نظر اجتماعی، و مانند آن باید به او توجه ویژه شود. زنی که در اغاز جوانی همسرش را از دست داده، نه پناه اقتصادی دارد، نه پناه امنیتی دارد، و نه امید به ازدواج باید چه کند؟

اینکه برخی از زنان زیر بار پذیرش تعدد زوجات نرفته و در مقابل آن موضع می­گیرند، قطعا از باب تمرکز بر مصالح شخصیه است، به همین خاطر اگر به جای مصالح شخصی، مصلحت عمومی مدّ نظر قرار بگیرد، و به وضعیت تمام زنان توجه شود این حکم منطقی جلوه خواهد کرد. یعنی آنچه که در پذیرش این حکم رهزنی می­کند در حقیقت این است که شخص فقط خودش و احساسات خودش را می­بینید، همین نگاه های جزئی نگرانه، و انحصارگرایانه مانع است، در حالی که در مباحث حقوقی باید نگاهی کل نگر و جامع داشت.

یعنی به عبارت دیگر حتی اگر قرار است به احساسات نگاه کرد و احساسات را مبنایی برای صدور حکم لحاظ کنیم، نباید تنها احساسات زن اول ملاک و معیار قرار گیرد، بلکه باید احساسات و نیازهای عاطفی عموم زنان مورد توجه قرار بگیرد. بسیاری از خانم‌ها در جوانی همسر خود را از دست می‌دهند، خانم جوانی که در 30 سالگی بیوه می‌شود، آیا این عادلانه است که حکم کنیم آن زن به خاطر حفظ احساسات یک زن دیگر، باید در این سن جوانی (به خاطر حادثه ای که ممکن است برای هر خانمی اتفاق بیفتد) تا آخر عمر مجرد مانده و مخارج خود و فرزند احتمالی اش را از هر طریقی در آورد، و این مشکل خود اوست و به دیگران ربطی ندارد؟ آیا بالارفتن جمعیت چنین زنانی با کودکان یتیم، جامعه را به سمت بی ثباتی نمی برد؟ آنچه که عقل به صورت شفاف می‌گوید این است که اگر شوهر یک زن مُرد، میل و غرائز و نیازهای آن زن نمی میرند.

نکته سوم: توصیه ای در کار نیست!

تک همسری یا تعدد زوجات مسئله ای است که مانند عرضه و تقاضا خود به خود در جامعه تنظیم میشود، و اصلا قابل این که به آن توصیه شود یا از آن جلوگیری شود نیست. اگر تعداد مردان به اندازه زنان بوده یا بیشتر باشند طبیعتا هر زنی موقعیت ازدواج تک همسری را خواهد داشت لذا به درخواست های به عنوان همسر دوم پاسخ مثبت نخواهد داد، و جامعه به سمت چند همسری نخواهد رفت، و از آن طرف اگر تعداد زنان بیشتر از مردان باشد به گونه ای که زن احساس کند امکان ازدواج به عنوان همسر اول را نخواهد داشت هم از ایشان به عنوان همسر دوم خواستگاری خواهد شد و هم پاسخ مثبت خواهد داد.

پس تک همسری و چند همسری مسئله ای است که رواج آن به خود جامعه وابسته است، اگر جامعه کشش آن را نداشته باشد اصلا خود به خود به سمت آن نخواهد رفت، چه حکم به جواز باشد و چه نباشد، و اگر جامعه کشش آن را داشته باشد و مرد و زن به آن متمایل باشند به سمت آن خواهد رفت، و نمی توان جامعه را از آن بازداشت.

بنابراین از آنجا که فعلیت حکم در گرو تحقق موضوع آن است، بنابراین حتی اگر تعدد زوجات مستحب دانسته شود طبیعتا فعلیت آن و تحقق چند همسری در خارج نشان از کشش اجتماعی آن دارد، اما اگر جامعه به گونه­ای باشد که بر فرض مردان مساوی با زنان باشند این کشش وجود نخواهد داشت، و خود به خود موضوعی برای این ازدواج نخواهد بود تا این حکم استحباب به فعلیت برسد.
مثل اینکه انفاق در اسلام مستحب است اما در زمان ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) شرایط به گونه­ای میشود که کسی فقیری را برای کمک کردن نمی­یابد، لذا به خاطر نوع شرایط حاکم بر جامعه این انفاق مستحب در خارج موضوعی برای فعلیت یافتن و تحقق نمی­یابد.

اسلام ازدواج را مستحب دانسته است، اما اینکه این ازدواج به صورت تک همسری محقق شود، یا به صورت چند همسری از سوی یک ناظر خارج از آن جامعه تعیین نمیشود، بلکه کاملا در گرو کشش و ظرفیت خود آن جامعه است، اگر مردی از خانمی به عنوان همسر دوم خواستگاری کرد و زن هم پاسخ مثبت داد نشان می­دهد این کشش و این نیازدو طرفه در جامعه وجود داشته است، پس مستحب خواهد بود، در غیر این صورت پاسخ به خواستگاری منفی خواهد بود و استحباب هم موضوعی برای تحقق نمی­یابد.

با این تبیین روشن می­شود که اسلام هرگز به دنبال این نیست که تعدد زوجات را در هر شرایطی در جامعه گسترش بدهد، و هدف از طرح این مباحث نیز مطلقا توصیه و تشویق و ترغیب نیست، چرا که این امر بر عهده خود اجتماع است. هدف این است که با تبیین منطقی چرایی این حکم و اصلاح نگاه جامعه، موانع فرهنگی از پیش پای این کشش و ظرفیت برداشته شود، تا اگر جامعه خواهان کشیده شدن به سمت این مقوله است عامل فرهنگی مانع آن نشود.

نکته چهارم: مفاسد ایستادگی در برابر خواست اجتماعی

به جای نگرش های آرمان ­گرایانه، باید نگاهی واقع­بینانه به جامعه داشت، زنی که شوهرش را از دست داده یا موقعیت ازدواج برای او فراهم نشده نیازهایش از بین نمی­رود، و نیاز جنسی و تنوع طلبی مردان هم از بین نرفته است. وقتی جامعه کشش چند همسری را داشته باشد اما سنت های غلط سایه سنگین خود را بر آن افکنده باشد این نیاز به جای ارضاء صحیح به لایه های زیرین اجتماع رسوخ پیدا می­کند و به روابط پنهانی و بدون مسئولیت منتهی می­شود، و به تعبیر شهید مطهری اساس تک همسری به خطر می افتد.(6)

این­طور نیست که اگر ما به روی بالا رفتن آمار زنان بی سرپرست چشم فرو بستیم مسئله حل شود، بلکه در این صورت فقط صورت مسئله را پاک کرده­ایم، یعنی تأمین نیازهای زنان را به صورت هنجار­مند، علنی و حلال، به صورت ناهنجار، مخفی، و حرام تبدیل نموده­ایم، همانطور که شهید مطهری(ره) در این زمینه میگوید:
«امروز گناه جاى تعدد زوجات را گرفته است نه وفا، و به همين دليل مرد امروز سخت از تعدد زوجات كه براى او تعهد و تكليف ايجاد مى‏كند متنفر است. مرد ديروز اگر مى‏ خواست هوسرانى كند راه گناه چندان براى او باز نبود، ناچار بود تعدد زوجات را بهانه قرار داده هوسرانى كند. در عين اينكه شانه از زير بار بسيارى از وظايف خالى مى‏ كرد، از انجام بعضى تعهدات مالى و انسانى در باره زنان و فرزندان چاره ‏اى نداشت. اما مرد امروز هيچ الزام و اجبارى نمى‏ بيند كه كوچكترين تعهدى در زمينه هوسراني هاى بى‏ پايان خود بپذيرد. ناچار عليه تعدد زوجات قيام مى‏ كند.(7)

پی نوشت ها:
1. روم:30/30.
2. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، نشر جامعه‏ى مدرسين‏، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج4، ص184و185.
3. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، جملات قصار، ش124.
4. ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، انتشرارت صدرا، تهران، ج19، ص340و341.
5. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیه، نشر مرتضوی، تهران، ج6، ص4.
6. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص341.
7. همان، ج19، ص364

موضوع قفل شده است