دیدگاههای علامه حسن زاده آملی

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دیدگاههای علامه حسن زاده آملی

دلیل بعضی از بزرگان علوم اسلامی مبنی بر مرتد بودن ایشان وحدت وجود ایشان است مثلا قرائتی و ...
یا در کل چرا شخصیت ایشان در بین حوزویون مقبول نیست

عبدالله معراج;81125 نوشت:
دلیل بعضی از بزرگان علوم اسلامی مبنی بر مرتد بودن ایشان وحدت وجود ایشان است مثلا قرائتی و ... یا در کل چرا شخصیت ایشان در بین حوضویون مقبول نیست

سلام
1- با سند و مدرک بفرمایید چه کسی قائل به ارتداد ایشان است
2- کسی که اعتقاد به وحدت وجود را مایه ارتداد می داند فقط بیسوادی خود را ثابت کرده است
هرکسی را بهر کاری ساخته اند عامی را بهر عام خاصی را بهر خاص
3- علامه ذوالفنون حسن زاده عاملی که در بیش از ده علم از علوم اسلامی نادره دوران است به اظهار نظر در معارف عالیه اولی تر از همگان است
4- علامه جوادی آملی و رهبری و دهها استوانه علم و معرفت اظهار ارادتها به ایشان داشته اند ؟ شما می فرمایید یک فیلسوف مسلم و یک رهبر فرزانه به یک مرتد اظهار ارادت کرده اند
5- حوزویان معصوم نیستند
6- فلسفه و عرفان از گذشته های دور دشمنان قاصری داشته است و دارد
7- هرکس به ارتداد این علامه بی قرین باور دارد اگر در عقیده خود مرد است برود و با ایشان مناظره کند و اگر راضی نشد مباهله کند
8- مواظب آنچه درباره اولیاء الهی می گویید باشید که خداوند در انتقام از دشمنان اولیاءش سریعتر از باز شکاری است
9- و اینگونه یک ملت مستحق عذاب می شود وقتی که مقربانش را به کفرو زندقه محکوم کند . مشرکان هم همین را می گفتند :
"اجعل الالهه اله واحدا"
و اما درد دلهای قرآن هم بشنوید :
"و اذا ذکر الله وحده اشمئزت قلوب الذین لا یومنون "
" هوالاول والاخر والظاهر والباطن "
" شهدالله انه لا اله الا هو .... والراسخون فی العلم "
موفق در درک حقیقت

سلام . در وصیت نامه مرحوم ایت االله بهجت نوشته شده بود که نماز میت ایشان را حضرت علامه بخوانند ولی اقای جوادی املی به دلایلی.... مانع از انجام ان شدند و خود نماز ایشان را به جا آوردن . به قول یه کی از شاگردان حضرت علامه اگه ایشان نماز بهجت را می خواندن چه جانهایی بالا می رفت

..یا ستار..

با سلام..

به نظر می رسد خود ایت الله بهجت قائل به وحدت وجود نبوده اند و انرا قبول نداشتند؟!

علی الظاهر عرفا وحدت شهود و مشهود را می گویند؛به عبارتی عاشق چیزی جز معشوق نمی خواهد برای همین هر چه می بیند معشوق را می یابد ؛ معشوق را در ان می بیند نتیجتا شهود انها یگانه است و چیزی جز حقیقت نمی بینند ؛نه اینکه چیزی بخواهند ببینند ولی اشتباه می کند ومعشوق را می بیند ؛نخیز انها اصلا چیزی جز معشوق و حق را اصلا نمی خواهند که ببینند برای همین هر چه را ببینند همان حق می بینند ولی یک فیلسوف این مطلب را قبول نمی کند به عبارتی نمی تواند ؛وجودات و حرکات وتقدمات و تاخرات و شدت وضعفهای خارجی را انکار کند وبگوید اصلا چیزی به چیزی تقدم و تاخر ندارد ....به عبارتی همه نقص و کمالها به همین شدت و ضعف و تاخر و تقدم های وجودی بر می گردد ؛انوقت نمی شود همه چیز را مقدم بر خود شئ تلقی کرد....این مطلب با تئوری عقلانی قابل بیان نیست برای همین عرفا در مشهودات خود و ریختن انها در قالب تئوری باعث اینهمه کشمکش شده اند...

از طرفی خود وجود مطلق که عارف از طریق تئوری انرا به شهود خود نسبت می دهد ؛یک امر مفهومی است و اصلا وجود مطلق در خارج بداهت ندارد بلکه انچه در خارج است اصل و واقعیت وجود است و همین واقعیت برای ذهن بداهت دارد و البته وجودات و واقعیتهای خارجی نیز مقید به حدود وجودی هستند برای همین نمی توان به حکم مفهومی بودن یک عبارت (وجود مطلق ) مصداق برای ان در خارج تراشید و انرا حاکی برای خارج قرار داد ،بلکه این امر نیاز به اثبات دارد ؛واثبات همچین امری نیز نیازبه قبول شدت وضعف و تاخر و تقدم وکثرت دارد همین امر ،تئوری عرفا را مخدوش نموده است واستدلا لهای انها را در قالب مصداق وجود مطلق در خارج ناقص گذاشته است ....هر چند در شهود درست دیده باشند...

[="red"]مثلا ایشان(استاد حسن زاده) می فرمایند:

«عارف جز پيرامون حق بحثي ندارد زيرا در متن خارج جز حق نيست و خلق موهوم و متوهّم است.»[/]

این سخن ؛سخن سنگینی است...

یاحق

حرکت جوهری;81146 نوشت:
سلام . در وصیت نامه مرحوم ایت االله بهجت نوشته شده بود که نماز میت ایشان را حضرت علامه بخوانند ولی اقای جوادی املی به دلایلی.... مانع از انجام ان شدند و خود نماز ایشان را به جا آوردن . به قول یه کی از شاگردان حضرت علامه اگه ایشان نماز بهجت را می خواندن چه جانهایی بالا می رفت


با سلام
کاربر گرامی با تشکر از شرکت شما در گفتگوهای دینی
لطفا مطالب و سخنان بی سند را به علما و مراجع نسبت ندهید
پس مستندات خود را از وصیت نامه مرحوم آیت الله بهجت رحمه الله و یا سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله را مستند ذکر بفرمایید تا کارشناسان سایت پاسخگو باشند

با تشکر

عبدالله معراج;81125 نوشت:
حوضویون

صلام.
زاحرا "حوزویون" سهیح عثط!:Nishkhand:

erfan_alavi;81161 نوشت:
واثبات همچین امری نیز نیازبه قبول شدت وضعف و تاخر و تقدم وکثرت دارد همین امر ،تئوری عرفا را مخدوش نموده است واستدلا لهای انها را در قالب مصداق وجود مطلق در خارج ناقص گذاشته است ....هر چند در شهود درست دیده باشند...

سلام
چطور استدلال اهل معانی و مفاهیم مطابق خارج و واقعیت است و شهود اهل معرفت که در مقام مافوق عقل حقیقت را به شهود می نشینند مطابق واقع نیست ؟
حضرتعالی می خواهید بفرمایید کلام اهل معرفت ناشی از عواطف و احساسات است نه یافتن واقعیت خارجی ؟
در حالیکه حدیث فرمود : من عرفنی احبنی
یعنی حب بعد از معرفت است
اگر وحدت فقط در مقام شهود است نه واقع و حقیقت چطور می توان اهل معرفت را عارف نامید اینطوری که بهتر است آنها را متخیل بنمامند تا عارف !!!!!
استدلال اهل معرفت مخدوش نیست شما نیافته اید و نرسیده اید
یک دوره مصباح الانس را در محضر حضرت علامه بخوانید متوجه امر می شوید
شما میون دعوا نرخ تعیین می فرمایید ؟!!
موفق در پناه حق

..یا ستار..

سلام.

اقا باز شروع شد..

اقا شما باز مثل همیشه مطلب را نگرفته شروع کردین به جواب دادن...

حقیر کی گفتم با مقام شهود نمی توان کشف واقع کرد ؛سوای از ادراکات حسی و عقلی و تجربی خود این امر شاخه ای از در یافت و ادراک است..

ان چیزی که بنده گفتم در ارتباط با مطلبی دیگر است ؛درست است که شهود و اتصال با واقع قابل تردید نیست وحتی برای خود شاهد دلیل بینه هست ولی بیان ان که دیگر نیاز به شهود ندارد ؛بلکه به عقل وذهن واستدلال و برهان نیاز دارد نتیجتا ؛اینکه تئوری نتواند از عهده امر براید دال بر عدم صحت شهود انها نیست...

استدلالهای عرفا در رابطه با وجوب(وجود مطلق) کامل نیست و یا به عبارتی مختلط در بین حملیات مختلف است ؛خود ایه الله جوادی املی نیز بر ان صحه گذاشته اند ؛...می توانید مراجعه نمایید ...

یاحق

حامد;81135 نوشت:
2- کسی که اعتقاد به وحدت وجود را مایه ارتداد می داند فقط بیسوادی خود را ثابت کرده است

با سلام قصد دخالت ندارم اما یادمطالبی در سایت آیت الله مکارم افتادم:

وحدت وجود معانی متعددی دارد، آنچه به طور قطع باطل و به عقیده همه فقها موجب خروج از اسلام است این است که کسی معتقد باشد خداوند عین موجودات این جهان است و خالق و مخلوق و عابد و معبودی وجود ندارد همان طور که بهشت و دوزخ نیز عین وجود اوست و لازمه آن انکار بسیاری از مسلمات دین است ، هرگاه کسی ملتزم به لوازم آن بشود خارج از اسلام است و غالب فقهای معاصر - اعم از احیا و اموات (رض) - این موضوع را پذیرفته و در حواشی عروه به آن اشاره کرده اند.

منبع

توضیح این که وحدت وجود گاه به معناى وحدت مفهوم وجود است که اشکالى ندارد و گاه به معناى وحدت حقیقت است مانند حقیقت نور آفتاب و نور چراغ که هر دو یک حقیقت است ولى مصداق متعدد است آن هم اشکالى ندارد و گاه به معناى وحدت مصداق وجود است به این معنا که در عالم هستى وجودى جز خدا نیست و همه چیز عین ذات اوست این سخن مستلزم کفر است و هیچ یک از فقها آن را قبول نکرده اند.

منبع

سوال: بسیارى از بزرگان به وحدت وجود معتقد هستند، آیا طبق این مسأله احتیاطاً باید از این بزرگواران نیز اجتناب شود؟

جواب: هیچ یک از این بزرگواران (رضوان اللّه تعالى علیهم) قائل به وحدت وجود به معناى سوّم که در سؤال بالا آمد نبوده اند و هرکس چنین نسبتى به آن بزرگواران بدهد جسارت کرده است.

منبع

بسم الله خیر السماء
اگر بخواهم از مولایم بنویسم باید بگویم در نیابد حال پخته هیچ خام
اما در فرض مذکور سوال مطرح شده باید بگویم.چون ندیدن حقیقت ره افسانه زدند ...
لازم می دانم در اینجا باب یازدهم از دفتر دل حضرت آقایم را که مختصری است از زندگانی خودشان به قلم مبارکشان که به صورن نظم سروده شده است را بیان دارم.ان شاء الله مقبول افتد

باب یازدهم دفتر دل علامه حسن زاده آملی (روحی فداه)

۱- به بسم الله الرحمن الرحيم است كه بينى نطفه اى در يتيم است
2- ببين از قطره ماء مهينى فرشته آفريده دل نشينى
3- ز سير حبى ماء حيوتى برويد ز ابتدا شاخ نباتى
4- همى در تحت تدبير خداوند در آيد صورتى بى مثل و مانند
5- كه در ذات و صفات و در فعالش به نحو ا كمل است عين مثالش
6 - تعالى الله كه از حما مسنون مثال خويش را آورده بيرون
7- نگر در صنع صورت آفرينت بحسن طلعت و نقش جبينت
8- به يك يك دستگاههاى چنانى كه دارى از نهانى و عيانى
9- ازين صورت كه يكسر آفرين است چه خواهد آنكه صورت آفرين است
10- تعالوا را شنو از حق تعالى ترا دعوت نموده سوى بالا
11- چه بودى مرتعالى را تو لايق تعالوا آمدت از قول صادق
12- چه ميخواهى درين لاى و سخنها چرا دورى ز گلها و چمن ها
13- تويى آخر نگار هم نشينش بزرگى جانشين بى قرينش
14- نبودت هيچ فعلى و تميزى درين حدى كه سلطان عزيزى
15- چه بعدى حاصل چون سرمايه دارى براه افتى و كام دل برآرى
16- طريق كام دل يابى دوگونه است يكى اصل و دگر فرع و نمونه است
17- يكى اكلو امن فوق است و ديگر بود از تحت ارجل اى برادر
18- بود از تحت ارجل علم رسمى كه پابندت شود همچون طلسمى
19- بود علم لدنى اكل از فوق كه فوقانى شوى با ذوق و با شوق
20- ز اكل فوقت ار نبود نصيبى ز تحت ارجل است ديو عجيبى
21- تو انسانى غذاى تو سماوى است علوم رسميت صرف دعاوى اس


22- اگر اهل نمازى و نيازى برون آ از دعاوى مجازى
23- علوم رسمى ار نبود معدت ترا رهزن شود مانند ضدت
24- چو كردى علم اصلى را فراموش گرفتى علم رسمى را در آغوش
25- گرت سجف تخينى نيست حاجب ترا بودى لقاء الله واجب
26- همى خواهم زدرد خود بنالم مپندارى كه از اين قيل و قالم
27- بخواهم فضل خود را بر شمارم كه من از اين دعاوى بركنارم
28- كسى كو بر جناح ارتحال است كجايش اينچنين فكر و خيال است
29- همه دانند كاين آزاده از پيش بنوده در پى آرايش خويش
30- مرا از خود ستايى عار آيد كه جز نابخردون را نشايد
31- چو اين آرايش است آلايش من نبوده هيچگاهى خواهش ‍ من
32- مرا دردى نهفته در درونست كه وصف آن زگفتگو برونست
33- بسى روز و بسى سال گذشته از من برگشته اقبال
34- كه سير گرم به قيل و قال بودم يكى دل مرده بيحال بودم
35- صرفت العمر فى قيل و قال اجبت النفس عن كل سوال
36- به چندين رشته از منقول و معقول تسلط يافته ام معقول و مقبول
37- نعت با صرف و نحو انسان كه خواهى چنانكه هست آثارم گواهى
38- بديع و با بيان و با معانى بدان نحوى كه ميخوانى و دانى
39- بتدريس و به تعليق مطول بچندين دروه اش بودم معطل
40- به شرح شاطبى در علم تجويد كلام اندر شروح متين تجرد

41- اصول و فقه و تفسير و روايت دگر علم رجال و با درايت
42- رياضى و نجوم و علم آلات بمن ارجاع ميگردد سوالات
43- فنون حكمت و تدريس عرفان چنان هستم كه در تفسير قران
44- بقران اشنايى آنچنانم كه خود يك دوره تفسير آنم
45- نه تفسير عبارات و ظواهر كه ساحل بين در آن حد است ناظر
46- به تفسيرى كه باشد انفسى آن كز آفاقى فزون باشد بسى آن
47-بسالى چند اندر علم ابدان بنزد اوستاد طب فنان
48- زقانونچه گرفته تا بقانون فرا بگرفته ام مضبوط و موزون
49- دگر هم شد فنونى پاى بندم كه شايد بر جنون خود بخندم
50- فنونى هر يكى علم غريب است نه هر كس را به نيل آن نصيب است
51- دلم از اشنا غرقاب خون است چه پندارى كه از بيگانه چونست
52- تبعليقات اسفار و اشارات ترا باشد فتوحات و بشارات
53- حواشى بر تفاهم آنچنان است كه مراهل بصيرت را عيان است
54- به تمهيد و به مصباح فنارى حواشى باشدم مثل درارى
55- بشرح قيصرى كو بر فصوص است حواشى ام همانند نصوص ‍ است
56- فصوص فارابى و شيخ اكبر نمودم شرح زاول تا به آخر
57- به تعليقات تحرير مجسطى چنانكه بر اكر شرح و بسطى
58- يكى بر اكر مانالاووس است دگر بر اكر تاوذوسيوس است
59- اصول او قليدس را سراسر نمودم تحتيه تا شكل آخر
60- به شرح كامل زيج بهادر بسى سر برده ام بيخواب و بيخور

61- به چندين رشته در علم اوائل نوشتم من بسى كتب و رسائل
62- نمودم نقد عمر خويش تزييف كه اينك باشدم بسيار تاليف
63- چه حاصل اريكايك را كنم ياد كه درهاون چه سودى سودن باد
64- گهى با جيب و ظلم كار بودى شب و روزم عروسم يار بودى
65- زظلل مستوى قدم دو تا شد گه بگرفتن جيب عصا شد
66-- گهى ربع مجيب بود دستم گهى ذات الحلق را كار بستم
67- گهى درس شفا بود و اشارات گهى بحت قضا بود و تجارات
68- گهى در گفتن اسفار دل خوش گهى از سفتن اشعار دل خوش
69- گهى در محضر استاد لاتين سه لا آن باشد و سى بود اين
70- علاقه با كولداژه و لاروس چنان بودى كه با مغنى و قاموس
71- گهى در جدول اوفاق بودم گهى با اطلس آفاق بودم
72- بسى با نقشه هاى آسمانى نمودم آسمان را ديده بانى
73- بسى شبها نشستم گاه و بيگاه كه از سير كواكب كردم آگاه
74- بقدر و طول و عرض و برج و صورت جهتها يك بيك مى يافت صورت
75- من و ماه و شبانگاه و ستاره بروى يكديگر اندر نظاره
76- مرا با شاهد آن آسمانى شبها بود بس راز نهانى
77- بسويم صورت هر يك ستان بود ستان بود و چه نيكو دلستان بود
78- مرا صورت بدانها هم ستان بود تفاوت از زمين تا اسمان بود
79- بر مز عاشقى چشمك به چشمك شدم تا آشناى با يكايك
80 زمينى آسمانى شد چنانه نبينى فاصلى اندر ميانه

81- كه اينك نقشه اى از اسمانم چو بينى اطلس بى نقش جانم
82- چنان دل بر سر افلاك بستم كه عمرى با مجسطى مى نشستم
83- چنان در فن اسطرلاب ماهر كه هم بر صنعتش استاد قادر
84- چنان در پيشه ام استوار بودم كه روز و شب همى در كار بودم
85- بدست خويشتن چندى رسائل نوشتم از بزرگان اوائل
86- بعمرى در پى جمع كتابم كتاب من فزوده بر حجابم
87- چو با خود آمدم زان گير و دارم بگفتم اى يگانه كردگارم
88- دلى كو با جنابت نيست مانوس بيفتد سرنگون چون ظل معكوس
89- اگر دنيا نكردى از تو دورم اگر از من نه بگرفتى حضورم
90- نبودى مر مرا تدريس تصنيف بدم فارغ زهر تكذيب و تعريف
91- درين دو روزه گيتى مرد عاقل كجا دل مى نهد بر جيب و بر ظل
92- مرا از لطف تو اميدوارى و گرنه خاك بر فرق حمارى
93- زيادت گر نه اين دل كام گيرد زمامونى كجا آرام گيرد
94- اگر نام تو نبود در ميانه متمم با علم باشد بهانه
95- زتتليث و زتربيع و زتسديس بود بى ياد تو تزوير و تلبيس
96-اگر وجه دلار اى عروس است بوجه تو فسوس اندر فسوس ‍ است
97- زجفر و زيج و اسطر لاب واعداد بر آيد از نهادم داد و فرياد
98- رخام و لنبه و كره رزقاله نداده حاصلى جز آه و ناله
99- يكايك اين هنرها و فنونم جنونى را فزوده بر جنونم
100- بوفق اقتضاى وقت و حالم حكايت از دلم كرده مقالم

101- سخن خاكستر است و حال آتش چه آتش عين نار الله ذاتش
102- زخاكستر از و باشد نمودى نمود سايه دورى زدود
103- نگويى زين سخنهاى اساسى كه نعمتهاى حق را ناسپاسى
104- نه كفر انست بلكه عزم و همت نمودم جزم در تحديت نعمت
105- سپاست حضرت پروردگار است نه روى افتخار و اغترار است
106- مقام شكر احسان فوق اين است كجا در طاقت اين مستكين است
107- اگر خود صاحب حالى كه دانى و گرنه هر چه ام خواهى بخوانى
108- علوم اصطلاحى نعمت اوست ولى بى سوز عشقش نقمت اوست
109- ترا انبار الفاظ و عبارات چه حاصل ميدهد غير خسارات
110- چو نبود نور علم يقذف الله چه انبارى زالفاظ و چه از كاه
111- نه بلكه نزد مردان دل آگاه بقدر و قيمت افزونى است با كاه
112- يكى را گفته اند در علم منحط گرفتارى به اقوى بود و احوط
113- چو عارى بود از حليت تقوى همى بردين حق ميداد فتوى
114- نه اهل دين و نه مرد عمل بود اسير نفسش آن ديود غل بود
115- كلام حضرت پروردگار است مثله كمثل الحمار است
116- زگفتارم مباش ايخواجه دلريش برو در خلوتى در خود بينيدش
117- ترا تا وسوسه اندر نهاد است هر انچه كشته اى در دست بادات
118- قياسات توهم يكسر عقيم است چرا كه اهر من با تو نديم است
119- به حرمان درونى و برونى زندمان برونى و درونى
120- نديمان تو باشد رهزنانت كه بسته ره زآب و ره زنانت

121- بسى فعل تو در محراب و منبر براى قرب جهال است يكسر
122- عوامت كرده بيچاره زبخ بخ ازين بخ بخ ترا گرم مطبخ ‌
123- ترا از مطبخ گرمت چه عارى كه در باطن خود آكل نارى
124- گل اندامى و جانت گند نازار زبوى گند ناخليق در آزار
125- بكن از بيخ و از بن گند ما را مربخان اينهمه خلق خدا را
126- زنفس شومت اى حراف كربز به لمز و همز و غمزى و تنابز
127- گمانت اينكه با حرج عبارات به كر و فرو ايماء و اشارات
128- سوار فرفتى و براقى ورم كردى و پندارى كه چاقى
129- مر اين نخوت ترا داء اعضال است علاجش خر بمرگ تو محال است
130- هدر آخواجه از كبر و ريائى گدايى كن كه يابى كبريائى
131- در اين درگه دل بشكسته بايد تن خسته دهان بسته بايد
132- دل بشكسته مراة الهى است زآيات و زاخبارم گواهى است
133- شنيدى آنچه ازجام جهان بين همين بشكسته دل باشد همين اين
134- از و بينى عيان و هم نهان را جهان و هم خداوند جهان را
135- كه از اين لذت ديدار هستى ربايد آنچنانت وجد و مستى
136- و گر لذات حيوانى دانى نه لذاتش بخوانى و نه دانى
137- وليكن ديو نفست چيره گشته است كه جان نازنينت تيره گشته است
138- چه ديوى بدتر از ديو زلاراست كه اندر كار خود بس نابكار است
139- ز وسواست هرنميهاى زهرن زخرمنها بيك دو دانه ارزن
140- فتادى دور و نزديكى بمردن همى در مطبخ گرمى بخوردن

سلام :hamdel:
آفرین بر دوستدار دوستداران خدا :Sham:
موفق در پناه حق:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

بسیار بسیار متشکر از همه دری سخن گفتید جالب و خوب بود دوستان متشکر


بسم الله خیر الاسماء
سلام علیکم
از سایت ایت الله العظمی مکارم شیرازی چند استفتا را انتخاب نمودم که اینجا درج میکنم.خداوند متعال ان شا الله به این مرجع عالیقدر عزت روز افزون عطا بفرماید.
ان دسته از افرادی که بر علیه وحدت وجود مطلب مینویسند اگر به این استفتائات و بیان فوق العاده شیوای جناب ایت الله مکارم شیرازی نگاهی بیندازند خواهند دانست که وحدت وجود مطلبی حق است و ان ها تنها با اوهام خود میجنگند و ان برداشت نادرستی که از این مساله دارند توسط هیچ یک از بزرگان عرفان تایید نشده است.
سایت آیت الله مکارم:

وحدت وجود معانی متعددی دارد، آنچه به طور قطع باطل و به عقیده همه فقها موجب خروج از اسلام است این است که کسی معتقد باشد خداوند عین موجودات این جهان است و خالق و مخلوق و عابد و معبودی وجود ندارد همان طور که بهشت و دوزخ نیز عین وجود اوست و لازمه آن انکار بسیاری از مسلمات دین است ، هرگاه کسی ملتزم به لوازم آن بشود خارج از اسلام است و غالب فقهای معاصر - اعم از احیا و اموات (رض) - این موضوع را پذیرفته و در حواشی عروه به آن اشاره کرده اند.

منبع

توضیح این که وحدت وجود گاه به معناى وحدت مفهوم وجود است که اشکالى ندارد و گاه به معناى وحدت حقیقت است مانند حقیقت نور آفتاب و نور چراغ که هر دو یک حقیقت است ولى مصداق متعدد است آن هم اشکالى ندارد و گاه به معناى وحدت مصداق وجود است به این معنا که در عالم هستى وجودى جز خدا نیست و همه چیز عین ذات اوست این سخن مستلزم کفر است و هیچ یک از فقها آن را قبول نکرده اند.

منبع

سوال: بسیارى از بزرگان به وحدت وجود معتقد هستند، آیا طبق این مسأله احتیاطاً باید از این بزرگواران نیز اجتناب شود؟

جواب: هیچ یک از این بزرگواران (رضوان اللّه تعالى علیهم) قائل به وحدت وجود به معناى سوّم که در سؤال بالا آمد نبوده اند و هرکس چنین نسبتى به آن بزرگواران بدهد جسارت کرده است.

منبع

اتفاق نظر علامه حسن زاده آملی و آیت الله مکارم شیرازی در مورد مبحث وحدت وجود

بسم الله الرحمن الرحیم
در این مقاله قصد دارم تا اتفاق نظر دو عالم بزرگ جهان تشیع اعنی حضرت نجم الدین حسن زاده آملی روحی فداه و جناب آیت الله العظمی مکارم شیرازی حفظه الله تعالی را در مورد مبحث وحدت وجود متذکر شوم.تمام مطالب این مقاله مستند میباشد.
تمام عباراتی که از کتاب لقا الله اثر حضرت علامه حسن زاده نقل نمودم به عینه در جلد اول کتاب شرح دروس معرفت نفس اثر حضرت استاد صمدی آملی نیز ذکر گردیده و مورد تایید و تاکید ایشان در ان کتب و آثار متععد دیگرشان واقع شده است.

متن استفتاء
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سوالی اینطور فرمودند:
وحدت وجود یعنى چه و معتقد به آن چه حکمى دارد؟
وحدت وجود معانى متعددى دارد، آنچه به طور قطع باطل و به عقیده همه فقها موجب خروج از اسلام است این است که کسى معتقد باشد خداوند عین موجودات این جهان است و خالق و مخلوق و عابد و معبودى وجود ندارد همان طور که بهشت و دوزخ نیز عین وجود اوست و لازمه آن انکار بسیارى از مسلّمات دین است، هرگاه کسى ملتزم به لوازم آن بشود خارج از اسلام است و غالب فقهاى معاصرـ اعمّ از احیا و اموات (رضوان اللّه تعالى علیهم) این موضوع را پذیرفته و در حواشى عروه به آن اشاره کرده اند.

برای عبارات ایشان مویداتی را از آثار حضرت علامه حسن زاده آملی ذکر مینمایم.
تطبیق
در متن استفتاء فوق آمده:( وحدت وجود معانى متعددى دارد)
علامه حسن زاده آملی در رساله لقا الله میفرمایند:(بدان که وحدت وجود را انحائی است ). در ادامه ایشان چهار وجه برای وحدت وجود ذکر میکنند.(صفحه 24 از ترجمه بخش توحید از رساله لقا الله)(صفحه 154 شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی)
در متن استفتاء آمده (آنچه به طور قطع باطل و به عقیده همه فقها موجب خروج از اسلام است این است که کسى معتقد باشد خداوند عین موجودات این جهان است و خالق و مخلوق و عابد و معبودى وجود ندارد همان طور که بهشت و دوزخ نیز عین وجود اوست و لازمه آن انکار بسیارى از مسلّمات دین است،)
علامه حسن زاده آملی در رساله لقا الله میفرمایند:(همانا نفی وجود حقیقی از اشیاء نه به این معناست که هر چیزی خداست ، و نه به این معناست که قول به اتحاد باشد) (صفحه 22 از ترجمه بخش توحید از رساله لقا الله)(صفحه 157 شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی)
علامه حسن زاده آملی در رساله لقا الله میفرمایند:(گاهی گمان میشود که همانا وجود یک شخص منحصر به فرد است که او واجب بالذات است و برای مفهوم وجود ،مصداق دیگری نیست ،طبق این نحوه برداشت همه موجودات مثل آسمان و زمین و نبات و حیوان و نفس و عقل ... غیر از آن یک فرد عددی نیستند،... این نحوه توهم در مسئله ی وحدت وجود مخالف است با بسیاری از قوائد عقلیه حکمیه ای که از جنبه ی مبانی رصین و محکم و استوار است ... در واقع موجب میشود نفی علیت حق تعالی و معلولیت ممکنات را، و اینکه ممکنات به طور کلی احتیاجی به علت ندارند، بلکه موجب نفی ممکنات از اساس می شود ، که مجموعا مفاسد این قول به وحدت عددی وجود از جنبه عقلی و شرعی زیاد است)(صفحه 24 از ترجمه بخش توحید از رساله لقا الله)(صفحه 154 شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی)
متن استفتاء
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سوال دیگری میفرمیند:
(البته اگر بخواهیم حق مطلب را درباره وحدت وجود ادا کنیم باید مقاله ای طولانی و حتی یک کتاب بنویسیم که استفتائات جای آن نیست و اگر کسانی اعتقاد به وجود خداوند و جهان ماده هر دو دارند و ماده را مظاهر وجود حق می دانندآنها قایل به وحدت وجود به معنی باطل نیستند.)

برای عبارات ایشان مویداتی را از آثار حضرت علامه حسن زاده آملی ذکر مینمایم.

تطبیق
علامه حسن زاده آملی در رساله لقا الله در مورد وجه چهارم وحدت وجود که مورد تایید ایشان واقع گردیده است میفرمایند:(شکی نیست به وجود کثرت و تعدد و اختلاف انواع و اصناف و افراد، ولی خداوند جل جلاله در ایجاد ممکنات مختلفه و تکوین و تحقق آنها ، همانا به حیات و قدرت ، و علم و اراده تجلی کرده و ظاهر شده است)(صفحه 40 از ترجمه بخش توحید از رساله لقا الله)(صفحه 179 شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی)

متن استفتاء
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سوال دیگری میفرمیند:
لطفاً توضیح روشنى در مورد وحدت وجود بیان فرمایید؟

توضیح این که وحدت وجود گاه به معناى وحدت مفهوم وجود است که اشکالى ندارد و گاه به معناى وحدت حقیقت است مانند حقیقت نور آفتاب و نور چراغ که هر دو یک حقیقت است ولى مصداق متعدد است آن هم اشکالى ندارد و گاه به معناى وحدت مصداق وجود است به این معنا که در عالم هستى وجودى جز خدا نیست و همه چیز عین ذات اوست این سخن مستلزم کفر است و هیچ یک از فقها آن را قبول نکرده اند
برای عبارات ایشان مویداتی را از آثار حضرت علامه حسن زاده آملی ذکر مینمایم.
تطبیق
علامه حسن زاده آملی در رساله لقا الله نیز در مورد وحدت مفهوم وجود و همچنین وحدت حقیقت وجود ،پس از تبین این نظریات به صورت جدا گانه میفرمایند( و این رای پهلوی های باستان(اشتراک معنوی مفهوم وجود) با هیچ امری از امور عقلیه و نیز با مبانی شرعیه تنافی ندارد ...)(صفحه 30 از ترجمه بخش توحید رساله لقا الله)(صفحه 166 شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی)
علامه حسن زاده آملی در قسمت دیگر رساله لقا الله در مورد وحدت حقیقت وجود میفرمایند(... به تحقیق اختیار کرد صدر المتالهین مولی صدرا ،همین وجه معنای وحدت را ، و بر قسم اول طعنه زد و آن قسم را در مبحث علت و معلول اسفار ابطال کرد ،همانگونه که درایت به خرج دادی ،و این نحوه وحدت (وحدت عین کثرت و کثرت عین وحدت) وجه وجیه و شریف دقیقی است که برهان موافق اوست و ذوق عرفان و یافتن هم با آن موافق است و با هیچ امری منافات ندارد.(صفحه 38 از ترجمه بخش توحید رساله لقا الله)(صفحه 167 تا صفحه 174شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی.)
متن استفتاء

از محضر ایت الله مکارم شیرازی در استفتاء زیر سوالی پرسیده شد که ایشان پاسخ زیبایی دادند

سوال: بسیارى از بزرگان به وحدت وجود معتقد هستند، آیا طبق این مسأله احتیاطاً باید از این بزرگواران نیز اجتناب شود؟
جواب: هیچ یک از این بزرگواران (رضوان اللّه تعالى علیهم) قائل به وحدت وجود به معناى سوّم که در سؤال بالا آمد نبوده اند و هرکس چنین نسبتى به آن بزرگواران بدهد جسارت کرده است
تطبیق

برای عبارات ایشان مویداتی را از آثار حضرت علامه حسن زاده آملی ذکر مینمایم.

علامه حسن زاده آملی در رساله لقا الله میفرمایند(... مجموعا مفاسد این قول به وحدت عددی وجود از جنبه عقلی و شرعی خیلی زیاد است ، و احدی از حکمای متاله و عرفای شامخین بدان تفوه نکرده است.و نسبت دادن این این نحوه وحدت وجود به آنان دروغی بزرگ محسوب میشود)
(صفحه 25 از ترجمه بخش توحید از رساله لقا الله)(صفحه 158شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی.)

برای دیدن متن استفتائات آیت الله مکارم شیرازی به اینجا مراجعه کنید
http://makaremshirazi.org/persian/estefta/index.php

موضوع قفل شده است