آیا مانی پیامبری واقعی بوده است؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مانی پیامبری واقعی بوده است؟

با توجه به تبلیغات گسترده آیین مانوی در کشور و معرفی او به عنوان پیامبری ایرانی آیا واقعا مانی پیامبر بوده است؟
با توجه به اینکه وی اعتقاداتی همچون تناسخ و آخرین پیامبر بودن را داشته است این سوال جدی تر می شود.
لطفا جواب عنایت فرمایید.با تشکر

hadimahani;80629 نوشت:
با توجه به تبلیغات گسترده آیین مانوی در کشور و معرفی او به عنوان پیامبری ایرانی آیا واقعا مانی پیامبر بوده است؟
با توجه به اینکه وی اعتقاداتی همچون تناسخ و آخرین پیامبر بودن را داشته است این سوال جدی تر می شود.
لطفا جواب عنایت فرمایید.با تشکر

با سلام واحترام جناب hadimahani;80629
محققان و مستشرقان در عصر اخير تحقيقات زيادي دربارة ماني و دين او كرده‏اند. آقاي تقي‏زاده كه يكي از محققان تراز اول در اين موضوع به شمار مي‏رود، مي‏گويد:
«... دين ماني بر دو اصل، يعني خير و شر يا نور و ظلمت و سه دور يعني ماضي و حال و استقبال مبني است. منشأ كلي و اصلي وجود و در واقع خداي بزرگ دو تاست، كه يكي را نور و ديگري را ظلمت مي‏ناميم. در منابع ايراني اين دو صل را «دوبن» ناميده‏اند. در بدو امر، يعني در ازل و قبل از حدوث خلقت و دنيا اين دو اصل جدا و مستقل و منفك از هم بودند كه آندو را مانويان ماضي مي‏نامند. قلمرو نور در بالا و منبسط به شمال و مشرق و مغرب بوده و مقر ظلمت در پايين و ممتد در جهت جنوب بود، و اگر چه با هم، هم حدود بودند، سرحد فاصلي داشتند و تماسي در كار نبود. بنابر بعضي بيانات از قسمت جنوبي فضا نيز يك ثلث متعلق به نور بوده و لذا وسعت قلمرو نور پنج برابر قلمرو ظلمت بود. هر يك از اين دو اصل در قلمرو خود ساكن و آرام قرار داشتند. عالم نور داراي تمام صفات خوب بود و نظم و صلح و فهم و سعادت و سازش در آنجا حاكم بود، ولي در عالم ظلمت اغتشاش و بي‏نظمي و كثافت مستولي بود. گاهي اين دو اصل را به عنوان دو درخت ناميده‏اند: يكي را درخت حيات و ديگري را درخت مرگ. در قلمرو نور پدر عظمت حكمران است و در قلمرو ظلمت پادشاه تاريكي. قلمرو نور از پنج ناحيه و مسكن به وجود آمده كه پنج عضو خدا يعني هوش و فكر و تأمل و اراده و ائون‏هاي بي‏شمار (موجودات جاويد و مظاهر خدا) در آن ساكن هستند. قلمرو ظلمت هم از پنج طبقه روي همديگر به وجود آمده كه از بالا به پايين عبارت است از دود پايه و آتش بلعنده و باد مخرب و آب لجني و ظلمات.»
ثنويت ماني خيلي صريحتر است از ثنويت زردشتي. ثنويت مزدكي همان ثنويت مانوي است با اندكي اختلاف. شهرستاني در الملل و النحل ثنوبت را به ماني نسبت مي‏دهد نه به زردشت و مفصل دربارة آن بحث مي‏كند.

با تشکر از برادر گرامی آقای هادی هم اسم خودم!
لطفا صریح تر توضیح دهید.ممکن است دین او هم مثل دین حضرت مسیح علیه السلام دچار انحراف دوگانه پرستی شده باشد.بالاخره آیا او پیامبر راستین بوده یا نه؟یک کلمه
در مورد دینش توضیح نمی خواهم.
اگر از منظر دینی هم پاسخ بگویید(نظر علما و مراجع) ممنون می شوم.

hadimahani;80854 نوشت:
لطفا صریح تر توضیح دهید.ممکن است دین او هم مثل دین حضرت مسیح علیه السلام دچار انحراف دوگانه پرستی شده باشد.بالاخره آیا او پیامبر راستین بوده یا نه؟یک کلمه در مورد دینش توضیح نمی خواهم. اگر از منظر دینی هم پاسخ بگویید(نظر علما و مراجع) ممنون می شوم.

با سلام به دوستان و تشکر از پرسشگر هادی و استاد هادی.
مانی در سال ۲۱۶م در نزدیکی تیسفون به دنیا آمد و پیام‌آور آیین مانی بود. مانی، از پدر و مادر ایرانی منسوب به اشراف اشکانی در نزدیکی بابل در میان دورود (میان‌رودان) (عراق کنونی) که در آن زمان بخشی از امپراتوری پارس بود، پارسی میانه و سریانی زبان‌های مادری مانی بود . پدر مانی، به نام فاتک یا پاتیگ (پاپک؟/بابک)، از همدان و مادر وی از خاندان کامسراگان با خویشاوندی با دودمان پادشاهی اشکانیان پارتی بود. برخورد نخستین مانی با ادیان و فرقه‌های دینی گنوسی رایج در بین النهرین ناشی از گرویدن پدرش به آنها بود. چراکه جذب آنان شده و به بین النهرین نقل مکان کرده بود. زمانیکه مانی شش ساله بود پدرش ترک همسر کرد و به همراه فرزندش زندگی در میان گنوسیان را آغاز کرد, چراکه دوری گزیدن از زن و شراب و گوشت جزء اعتقادات و وظایف دینی بسیاری از فرقه‌های گنوسی بود. بنابراین کودکی مانی در میان گنوسیان سپری گشت و آموزه‌های کودکی او متأثر از اعتقادات آنان شد, همچنانکه بعدها, دین خودش نیز متأثر از عقاید گنوسی بود. او در نوجوانی ادعا کرد که به او وحی شده‌است . او سفرهای دور و وسیعی به ایران , هندوستان غربی و شمال شرقی ایران کرد و به تبلیغ دینش پرداخت. پس از چهل سال سفر به همراه ملتزمان خود به پارس بازگشت و پیروز برادر شاپورشاه را به آیین خود درآورد. مانی تحت تأثیر ماندایی گران، موعظه‌های خود را در سنین جوانی آغاز کرد.بنابر تذکره‌های بیرونی که در دائره المعارف قرن ۱۰ام :الفهرست ابن ندیم نگهداری می‌شود، در دوران جوانی خود، مانی از روحی که بعدها سیزیگس یا همزاد نامیده شده، وحی دریافت کرده بود.و به او حقایق الهی دیانت را آموخته بود.




مانی همچنین از کتب مقدسی چون پوران و کورال نیز پیروی کرد. او شش کتاب مقدس خود را به زبان سریانی , زبان اصلی رایج در بین النهرین (غرب عراق, لبنان و سوریه کنونی پیش از یورش تازی - اسلامی) به رشته تحریر درآورد.

او واعظ مذهبی و بنیان گذار آیینی شد که زمانی دراز در سرزمین‌هایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت .

مانی ادعای کرد که: آخرین پیامبر است، و رسالت او را فرشته‌ای بر او آشکار ساخته‌است. محمد، نیز تشابهاً ادعای جانشینی پیامبران به ویژه پیامبر عبری، عیسی را داشت. او نیز ادعا کرد که تعلیمات وکتب رسل پیشین به دست پیروانشان دستکاری و تحریف شده‌است. برای مثال اینکه مسیحیان باور دارند که عیسی پسر خداست. او هم چنین ادعا کرد که آخرین رسول موعود بشریت است، همان گونه که مانی گفته بود. پیروان او معتقد بودن او فارقلیط، موعود عهد جدید است و آخرین رسول و خاتم نبیین، که خلافت بشر را با هدایت الهی به سرحد نهایت می‌رساند.که شامل سلسلهٔ کسانی چون شیث، نوح، ابراهیم، سام پسر نوح، نیکوتئوس، خنوخ، زرتشت، هرمس، افلاطون، بودا و عیسی است.

برخی پژوهشگران یافته‌اند که اندیشهٔ مانی گرایان زیرکانه بر تفکرات مسیحی تأثیر داشته‌است، در بحث تضادّ نیکی و بدی (خیر، شر) و شکل واضح شیطان.سبب این اثر قسمتاً، آگوستین هیپو است که پس از مدتی کمی که به آیین مانی گرویده بود، به مسیحیت روی آورد و نوشته‌های او هنوز هم در میان الهیات دانان کاتولیک، پر نفوذ و تأثیرگذار اند.یکی از بارزترین اعتقادات مانویان، اعتقاد به سمسارا - به معنی تناسخ - است، یعنی روان‌هایی که هنوز از رده نیوشندگان به رده برگزیدگان ارتقاء نیافته‌اند، محکومند آنقدر در دنیای مادی از جسمی به جسم دیگر منتقل شوند تا به مرحله برگزیدگی یا بالاتر برسند . جالب است که میان مانی و محمد، پیامبر اسلام توازی بر قرار است. مانی ادعا می‌کرد که جانشین پیغمبرانی چون عیسی و دیگرانی که تعلیماتشان موضعاً یا بدست پیروانشان تحریف شده، است. مانی اظهار دیانت کرد و هم چنین خود را فارقلیط منسوب می‌دانست.، عنوانی از انجیل، به معنای کسی که تسلی می‌بخشد یا کسی که بر طرف ما میانجی گری می‌کند، که بنابر رسم ارتودکسی خدا شخص روح القدس بدین نام درک می‌شود.

خلاصه اینکه مانی دینی را احداث کرد میان مذاهب گبران و ترسایان که نه این بود و نه آن و به پیغمبری حضرت عیسی قایل بود و به نبوت حضرت موسی قایل نبود و میگفت عالم مرکب است از دو اصل قدیم : یکی نور و دیگری ظلمت ، و هر خیر و خوبی که در عالم هست از نور میدانست و هر شر و بدی را به ظلمت نسبت میداد ، و میگفت درندگان و موذیات و عقارب و حیات را ظلمت آفریده به سبب آنکه حکمت خلق را نمیدانست و گمان میکرد که خلق اینها عبث است و در اینها منفعت نیست ، و حکیم نمی بایسا اینها را خلق کند
مانی مایل بود که خود را به عنوان «حواری عیسی مسیح» تشریح کند، اما کلیسای ارتدوکس او را مرتد خواند . پس از شکست در برابر بردن طرفداری نسل بعدی و مرتد اعلام شدن او توسط موبدان زردشتی، گزارش شده‌است که مانی در زندان در انتظار حکم اعدام شاهنشاه پارس، بهرام اول، در گذشت. در حالیکه در شرح‌های دیگر مرگ او را کندن پوست او یا بریدن سر وی اعلام می‌کنند.

منابع :
1- شگفتی های خلقت / ترجمه توحید مفضل / علامه مجلسی
2- ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، سازمان سمت، ۱۳۷۳. (صص ۱۹۱ و ۱۹۶)
3- ابوالقاسم اسماعیل پور، اسطوره آفرینش در آیین مانی، انتشارات کاروان صفحه ۲۳
4- ابوالقاسم اسماعیل پور، اسطوره آفرینش در آیین مانی، انتشارات کاروان صفحه ۲۹
5- مهری باقری ادیان ایران باستان
6-ماني و تعليمات او: گئو ويدنگرن، ترجمه‌ي نزهت‌صفا اصفهاني، 1352: 93-59
7-ماني، در «بهار و ادب فارسي»: محمدتقي بهار، انتشارات کتاب‌هاي جيبي- فرانکلين، 1351: 62-56

با سلام
مانی پیامبر نبود و خودش اعتراف کرده که از ترکیب سه دین مسیحیت، زردشت و بودا یک دین جهانی درست کرده است. مانی دوران جوانی اش را در بین النهرین در مجاورت مغتسله ها و اسنی های عارف گذراند و از همان زمان گرایشات عذفانی داشت. وقتی شاپواردشتاجگذاری کرد، او خودش را از هند رساند و کتاب شاپورگان را به او تقدیم کرد. لذا توانست در دوره ی شاپور به راحتی در ایران تبلیغ نماید. صومعه نشینی مانویان شبیه آیین بودا است و نیز مانند آیین بودا که به هر فرهنگی وارد می شود از رنگ و لعاب همان فرهنگ برای نفوذ خودش بهره می جوید، مانی نیز به هر فرهنگارد خود را نمایندة آن فرهنگ معرفی می کرد. او در کشورهای مسیحی نشین خود را فرستاده ی مسیح معرفی کرد و در کشورهای زردشتی نشین از اصطلاحات زردشتی و ثنوی بهره می جست.

hadimahani;80854 نوشت:
با تشکر از برادر گرامی آقای هادی هم اسم خودم!
لطفا صریح تر توضیح دهید.ممکن است دین او هم مثل دین حضرت مسیح علیه السلام دچار انحراف دوگانه پرستی شده باشد.بالاخره آیا او پیامبر راستین بوده یا نه؟یک کلمه
در مورد دینش توضیح نمی خواهم.
اگر از منظر دینی هم پاسخ بگویید(نظر علما و مراجع) ممنون می شوم.

با سلام و احترام
اگر چه برخي از محققان‌، مراد از مجوس را پيروان "ماني‌" نیز مي‌دانند; چرا كه آيين مانوي در عربستان‌، پيش از اسلام رواج داشته و اعراب مانويان را به نام مجوس مي‌شناخته‌اند.
"شهرستاني‌" نيز در كتاب "ملل و نحل‌"، مجوس را اعم از زردشتي مي‌داند و اين ملت را به سه فرقة "كيومرثيه‌" و "زروانيه‌" و "زرتشتيه‌" تقسيم كرده است‌.(ر.ك‌: اعلام القرآن‌، دكتر محمد خزائلي‌، ص 547، امير كبير / الملل والنحل‌، شهرستاني‌، ج 1، ص 233 ـ 243، دار المعرفة‌، بيروت‌.)
البته تاريخ خود زردشت چندان روشن نيست و دوران او را قرن‌ها پيش از ميلاد دانسته‌اند. از عقايد آنان نيز مطالب زيادي در دست نيست‌; ولي چيزي كه امروزه بيش از همه شهرت دارد، مسئله اعتقاد به دو مبدأ "خير و شر" و يا "نور و ظلمت‌" است‌;
نکته ای که وجود دارد تحقیقات اخذ ثنویت - که نوعی شرک است - توسط سایر آیین ها از مانی را نشان می دهد،بر این اساس مانی موحد نبوده است ، این مطلب فارغ از آن است که اصولا او پیامبر نیست و همانطور که دوستان فرمودند، تلفیقی از چند آیین را یکجا جمع نموده است که بسیاری از آنها شرک آمیز است، حتی اگر او ادعای پیامبر آخرین را داشته ، با توجه به وحدت ادیان موجود ابراهیمی در وحدانیت خداوند( و نه احدیت) ، حقانیت او زیر سئوال می رود(مسیحیان نیز علی رغم بیان تثلیث باز به بیان واحد مرکب می پردازند).
شهرستاني در الملل و النحل ثنوبت را به ماني نسبت مي‏دهد نه به زردشت و مفصل دربارة آن بحث مي‏كند. محققان و مستشرقان در عصر اخير تحقيقات زيادي دربارة ماني و دين او كرده‏اند و این مطلب مسلم است که مانی خود قایل به ثنویت بوده است، که در پست قبلی به پاره ای از آن ها اشاره شد.
درباره نطر مراجع شایسته است این سئوال از انجمن فقه و احکام پرسیده شود.

از پاسخ جامع و کامل شما استاد هادی و بزرگمهر ممنونم.مدتی بود یکی از دوستان مذهبی ام وبلاگی زده بود به نام "از مانی تا امین" که مانی را پیامبر ایران باستان معرفی کرده بود و با توضیحات شما آن مطالب را برداشت.
من احیا نفسا فکانما احیا الناس جمیعا...
الهییییییییییییی پیر شی اسک دین!
:pir:
موضوع قفل شده است