پرواز در غربت ๑۩๑شهادت امام رضا (ع)๑۩๑
تبهای اولیه
امروز، زمینیان به همراهی آسمانیان از درد فراق می گریند و درسوگ هشتمین کوکب امامت، نوای ماتم سر می دهند؛
چرا که بار دیگر گلی از بوستان نبوی پرپر شد و امام علی بن موسی الرضا علیه السلام آن امام مهربانی و آن پرچمدار ولایت، دوستان خود را در غم هجران خویش فرو برد؛
اما بارگاه ملکوتی اش همچون آفتابی پر شکوه در ملک ایران درخشان، و مأمن غریبان و ضامن دل های پریشان است.
ما امروز همراه و هم نوا با کبوتران حرمش دل را به پنجره فولاد سپرده و به سوگ می نشینیم.
این روز، بر همه رهپویان و دوستداران آن حضرت تسلیت باد.
هان، ای رضا علیه السلام ! بگیر و بنوش. این جام شوکران، مُزدِ ولیعهدی توست. انگورهای فاجعه، این بار شرابی دیگرگونه آفریده اند.
مام آسمان، فرزند جگر سوخته خویش را به نام، می خواند؛ پاسخی باید داد. کهکشان آغوش گشوده است.
کدام مظلومیّت از این وسیع تر؟ گناه بزرگ بخشیده نخواهد شد؛ این که خلیفه خداوند را، ولیعهد ابلیس دانستند. غربت را ای مردم! چگونه معنا می کنید؟ چه کسی خواهد فهمید که ستاره ای دور افتاده از کهکشان خویش، در تاریکیِ مطلقِ شبی جان کاه، چگونه جامِ تلخ را نوشیده است!
جاده بازگشت به کهکشان، از عمقِ زهرآگین ترین خوشه های انگور می گذرد. آه! که این کهکشان، چه جاده جگر سوزی دارد؟!
دیشب چگونه شبی بود؟ اینک که سپیده کاذب برآمده است؛ پسی آیا زین پس، هرگز سپیده ای سر خواهد زد، وقتی که آفتاب را به خاک سپرده ایم؟
اندیشه های سرگردان، سرم را به یغما می برند. اینک، من تنها مانده ام در هجومِ سوارانی که از من می گذرند و نیمه شبان، به سمت خانه ای می تازند که چراغش همواره روشن بوده است.
مردِ منتظر را حس می کنم و کوله باری که بر دوش گرفته است. جاده ای مفروش از ستارگان، پیش پایش گسترده می شود. بنوش مولا! وقتِ رفتن است، که هجرتی این گونه، تقدیر دیرین پدران و فرزندان توست.
پایگاه حوزه
مهدی میچانی فراهانی
سوزان ترین فریاد از جانب دل هاى سوخته عشاق و از سمت زائران درد و امید است که با حنجره بى رمق «صحن»، در این سوگ هم آوا شده اند تا دل بستگى ها به تکثیر برسد.
زائران بصیرت، از فرسنگ هاى دور آمده اند تا از نزدیک، فروغ زیباى بهشت را به تماشا بنشینند و دل را در حرم نور، به خلعت توبه آراسته کنند.
اى دل، تو هم بیا به زیارتِ فرشته هاى اشکى که به پابوسِ کفشدارى هاى متبرک آمده اند!
بیا و ببین که چگونه بغض هاى ملتمسِ زائران، در رکعات «بالاسر» فرو مى چکد.
ببین چگونه از هر «السلام علیک»، شعله هاى اشتیاق برخاسته است.
اى دل، بیا به درگاه صبح جاودان سلام کن و بر هشتمین خورشیدِ مهر آیین، درود بفرست.
ماه صفر به پایان می رسد.
شهادت امام هشتم در آخرین روز این ماه، پایان دو ماه سوگورای است.
از آغاز محرم، سرشک غم باریده ایم، تا عاشورا، اربعین، بیست وهشتم صفر و سرانجام روز شهادت حضرت رضا علیه السلام .
اینک جهان تشیع در سوگ غریب خراسان است، والا مردی که در راه آرمان، و برای کسب خشنودی حضرت حق، شکیبا و استوار، رضای الهی را به جان پذیرفت و رهروان طریق توحید را تا رسیدن بر قله های شرف و وادی رستگاری رهنمون شد.
هشتمین مظلوم، عصاره ایمان و هدف، آمیزه ای از دانش و تقوا، عبادت و بینش، مبارزه و پایداری و اراده و همت بود.
او، هر چند در اوج عزت و جلال، اما اسیر ظلم مأمون بود. آنگونه که گاهی از خدایش، مرگ می طلبید.
آه از آن انگور مسموم، که رضای آل محمد علیهم السلام را به رضوان برد. وای از آن زهر جفا که امام جواد را یتیم کرد و داد از آن مرگ غریبانه که حضرت معصومه علیهاالسلام را درحسرت دیدار پدر، گریان نهاد.
درغم شهادت امامی به سوگ نشسته ایم که در بیست و چند سالگی در مسجد رسول می نشست و برای مردم فتوا می داد.
«امام غریب»
سخت است جدا شدن از شهر خاطره های پیامبر؛ اما تو «رضا» شده ای به رضای الهی؛ غریب آمده ای تا اسلام را از غربت بیرون بیاوری، تا غریبه ها را آشنا کنی با هم.
کبوتران مسافر را بنگر؛ رنج دوری را به جان می خرند تا نزدیک باشند به تو؛ کسی که تو را دارد، غریب نخواهد شد.
چشم ها در ایوان طلای تو، مثل گمشده ها به اصل خویش،به روزگار وصل خویش بازمی گردند. سناباد طوس، منزلی شده است تا هر کسی خودش را دوباره بیابد. آدمی، غریب است در این دنیا و تو امام غریبانی؛ آدمی مسافر است و تو کاروان سالارِ مسافران عشق؛ با ما بمان تا از رواق های تو، به دروازه های ملکوت برسیم.
" وحشتناک ترین (صحنه ها) برای انسان سه جاست: روزی که زاده می شود و دنیا را می بیند، و روزی که می میرد و آخرت و اهل آن را مشاهده می کند، و روزی که برانگیخته می شود و احکامی را می بیند که در سرای دنیا ندیده است. خداوند در این سه جا بر یحیی و عیسی علیه السلام درود فرستاده است. درباره یحیی فرمود: وَ سَلامٌ عَلیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَمُوتُ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیّاً.(2)
3- سوره مریم، آیه 32. 4- فی رحاب ائمة اهل البیت- سیرة حضرت امام رضا علیه السلام، ص 147.
در غمگین ترین غروب تاریخ و در انتهاى دورترین نشانى روزگار، کهنه ترین بغض هاى خود را فرو خورده ام و به پابوس درگاه بلندت آمده ام؛ چونان همیشه، تنها با بضاعت اشک و آه.
با پایى خسته به آستان تو قدم گذاشته ام، که رهنورد بى انتهاترین جاده ها، که درد آشناى سنگلاخ ترین بن بست ها، که فرسوده دردناک ترین تاول هاست.
دستى درمانده را به سوى تو دراز کرده ام، که افسرده بى فایده ترین جست وجوها، که زخمىِ اشتباه ترین دوستى ها، که گم شده خطاترین همراهى هاست.
زبانى ناتوان را به پرسش و خواهش تو گماشته ام، که خسته خاکى ترین التماس ها، که آزرده سست ترین بافته ها، که عفونت زده دروغ ترین بدگویى هاست.
اى نزدیک ترین آسمان آشنایى! بال هاى خسته مرا، در سخاوت بى پایان خود رها کن.
اى پاسخ پرسش هاى بى جواب! اى آرامش التهاب هاى بى سرانجام!
اى ضامن گریختن هاى مضطرب!
باز هم آهوى تو از صیاد گریخته است.
اى آغوش همیشه باز!
آمده ام تا پناهم دهى، کمتر از آهویى نیستم.
اصغر عرفان
پایگاه حوزه
نام : رضا
زادگاه: مدينه
كنيه ها: ابوالحسن وابوعلى
لقبها: رضا، صابر، زكى ،ولى ، فاضل، وفى ، صديق، رضى ، سراج الله، نورالهدى ، قرة عين المؤمنين، مكيدةالملحدين، كفو الملك، كافى الخلق، رب السرير و رئاب التدبير
پدر: امام موسي كاظم عليه السلام
مادر: در روايتهاىمختلفى كه به ما رسيده است نامها و كنيه ها و لقبهاى ام البنين، نجمه، سكن، تكتم،خيزران، طاهره و شقرا، را براى مادر آن حضرت آورده اند.
ولادت: درباره روز، ماه وسال ولادت و همچنين وفات آن حضرت اختلاف است.
ولادت آن حضرت را به سالهاى (148، 151 و 153 ق)و در روزهاى جمعه نوزدهم رمضان، نيمه همين ماه، جمعه دهم رجب و يازدهم ذى القعده
شهادت: شهادت آن حضرت را نيز به سالهاى (202، 203 و 206 ق) دانسته اند.امابيشتر بر آنند كه ولادت آن حضرت در سال (148 ق) يعنى همان سال وفات امام صادق عليهالسّلام بوده است؛ چنان كه مفيد، كلينى ، كفعمى ، شهيد، طبرسى ، صدوق، ابن زهره،مسعودى ، ابوالفداء، ابن اثير، ابن حجر، ابن جوزى و كسانى ديگر اين نظر را برگزيده اند.
آن حضرت به دسيسه مأمون و با سمّ اوبه شهادت رسيد و پيكر مطهر او را در طوس در سمت قبله قبه هارونى سراى حميد بن قحط بهطايى به خاك سپردند و امروز مرقد او مزار آشناىشيفتگان است.
مدت امامت: بيست سال ٬ كه اين بيست سال مصادف است بادوره پايانى خلافت هارون عباسى ، پس از آن سه سال دوران خلافت امين، و سپس ادامه جنگ و جدايى ميان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سرانجام دوره اى از خلافت مأمون.
[=microsoft sans serif]فرزندان : گرچه كه نام پنج پسر و يك دختر براى او ذكر كرده اند، امّا چنان كه علاّمه مجلسى مى گويد: «اكثر،تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند».
[=microsoft sans serif]
در آنجا هر کس آرزویی در سینه دارد که با تمام وجود بر زبان می آورد. رضا زود راضی می شود حتی اگر نیازت را بر زبان نیاوری و فقط در دل سرگرم آن باشی، خواسته ات را می داند و بر می آورد.
لحظه شماری می کند برای حضورت.
ساعت، حوالى فاجعه اى سرخ بود و ابرهاى سیاه دوره گرد، صاعقه هاى ویرانگر را آبستن بودند.
جغدى بر فراز تاریخ مى پرید و کلاغان موهوم، خبرى مضطرب را در منقار داشتند.
چشم زخم هاى زمانه، مثل انگشتى شوم، تو را نشانه رفته بود و سرانجام تو خسته از بى مهرى زمانه، آهنگ رحیل کردى.
انگورها، نفرین ابدى روزگار را نثار مأمون کردند که چون شوکرانى جفاکار، کام تو را تلخ کرد. اینک، گاه وداع با قبله و سجاده است.
آه! ابلیس، پشت در است. چراغستان خانه ات، پنجره پنجره تاریک تر مى شود و تو، حجت هشتم خداوند بر زمین، چشم به راه رداى عصمتى هستى که از جنس خودت، تو را به خاک بسپارد.
کبوتران روزگار در زمین، خبر تلخکامى ات را پراکنده اند و آهوانِ نفس بریده، داغ تو را سر به بیابان گذاشته اند.
تو، بى هیاهو و معصوم در پیرهن شهادتت، رو به قبله پلک مى زنى و پنجره ها و درهاى فروبسته، تو را چون رازى سر به مهر، از اهالى ناسپاس خاک دریغ کرده اند.
سودابه مهیجى
سلام بر تو ای عصمت هشتم! کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند.
نسیمی که از سمت ضریح تو می آید، زخم های ما را التیام می بخشد و جوانه های شکفته در زمین را نوازش می کند
مولا! موج دریای مهر تو، ما را به اوج می برد و ما را در دریای دوستی تو به این سو و آن سو می کشد.
ای رضای حق و حقیقت، گل بوستان توحید، روح بیداری در تن زمین!
طنین صدای تو بود که پژواک توحید و رستگاری را در کمال رسایی، بر دل دشت ها و کوه ها نوشت و شرط ایمان و معنا را به همه گوشزد کرد.
نام تو، برکت جای جای زمین است. از نگاهت، بوی عشق می تراود و خورشید، با بوسه بر بارگاهت، روز را آغاز می کند و نور و گرما به جهانیان می بخشد.
مولا! اینک این روح ماست که در صحن و سرای نگاه تو، از سقاخانه لطفت سیراب می شود. این شکوه آینه های حرم توست که ما را به سمت نور هدایت می کند.
ای امام رئوف، ای امام غریب!
ما را از قرب خویش مران و از باران رحمت مدام خویش
بی نصیب مگردان.
حمزه کریم خانی
طوس، مدینه دیگری است؛
چرا که خورشید مدینه در آن آرمیده علی بن موسی الرضا،
پاره تن و رسول مدنی است.
او عطر و بوی رسالت را از مدینه به ایران آورده است، آن هنگام که راه
مدینه تا طوس را پیمود و از برکت این هجرت، ایران برای همیشه در
چشم انداز پرتو امامت قرار گرفت.
آن بزرگوار به هنگام وداع دردمندانه با تربت احمدی، گردی از ایمان آن
مزار برگرفت و بر این خاک پاشید و سرزمین عجم را، با پیام رسول حق
عجین نمود و سرزمین سلمان را، بیمه خط اهل بیت کرد.
غریب خراسان، آشنای دل ها و دیده های آشناست.
می گویید نه؟
به امواج زائران و حلقه های طائفان بر مرقدش بنگرید، به دل های شیدایی
که کبوتر حرم او نیز و جان های مشتاقی که دلداده این کویند.
آه از آن انگور مسموم که رضای آل محمد
صلی الله علیه و آله را به رضوان برد!
وای از آن زهر جفا که امام جواد را یتیم کرد و داد از آن مرگ غریبانه
که معصومه را در حسرت دیدار برادر، گریان نمود!
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif] ماه صفر به پایان می رسد.
شهادت امام هشتم در آخرین روز این ماه، پایان دو ماه سوگورای است.
از آغاز محرم، سرشک غم باریده ایم، تا عاشورا، اربعین، بیست وهشتم صفر و سرانجام روز شهادت حضرت رضا علیه السلام .
اینک جهان تشیع در سوگ غریب خراسان است، والا مردی که در راه آرمان، و برای کسب خشنودی حضرت حق، شکیبا و استوار، رضای الهی را به جان پذیرفت و رهروان طریق توحید را تا رسیدن بر قله های شرف و وادی رستگاری رهنمون شد.
هشتمین مظلوم، عصاره ایمان و هدف، آمیزه ای از دانش و تقوا، عبادت
و بینش، مبارزه و پایداری و اراده و همت بود.
او، هر چند در اوج عزت و جلال، اما اسیر ظلم مأمون بود. آنگونه
که گاهی از خدایش، مرگ می طلبید.
آه از آن انگور مسموم، که رضای آل محمد علیهم السلام
را به رضوان برد.
وای از آن زهر جفا که امام جواد را یتیم کرد و داد از آن مرگ غریبانه که حضرت معصومه علیهاالسلام را درحسرت دیدار پدر، گریان نهاد.
[=Microsoft Sans Serif]غریب آشنا
[=Microsoft Sans Serif]
د
ر صحن وسرای تو، هم اینک همه ذوقمندان و مشتاقانرا به وضوح نظاره می کنم.
کبوتران فوج فوج دانه محبت برمی چینند و پرواز عشق می کنند،
و بر فراز گنبد تو که به نگینی برانگشتری این دیار می ماند، می چرخند
و می چرخند و دل مرا هم همراه می برند.
و با هر فرود، به تبرک سر بر خاک آستان تو می سایند.
پرنده نگاهمان، بر در و دیوار سر می کوبد و عاشقانه تو را می جوید.
اینک زلال زمزمه ها راهر چه صریح و رسا می شنوم و دست های نیازمند عاشقانی را می بینم که دانه های بلورین اشک را، خالصانه به پیشگاه دوست هدیه می دهند و دست های نوازشگر ایمان را به گرمی می فشارند.
خدایا، مِهر آل علی را در دل ها بیفزای، و غم شیعه را با ظهور خورشید پنهان، به سرور مبدّل ساز و اشک دیدگانمان را در سوگ غریب خراسان، با نسیمی از کوی یار، به حضرت رضا علیه السلام برسان.
سلام بر تو، ای غریب آشنا، ای حضرت رضا علیه السلام .
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]بنام خدا
جهت بالا آمدن تاپیک
الّلهم العن اوّل ظالم ظلم حق محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علی ذالک
:Sham:و سلام بر تو ای غریب ابن غریب :Sham:
*******
دلم برای تو پر می کشد امام غریب
:Sham:غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب :Sham: