ساقهای برهنه در قیامت؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ساقهای برهنه در قیامت؟

آیه 42 سوره قلم که می گوید ساقها برهنه می شود از وحشت یعنی چه ؟

با سلام در این آیه مى‏فرمايد : به خاطر بياوريد روزى را كه از شدت ترس و وحشت ساقها برهنه مى‏شود ، و آنها را دعوت به سجده مى‏كنند اما قادر بر آن نيستند ( يوم يكشف عن ساق و يدعون الى السجود فلا يستطيعون ) .
جمله يكشف عن ساق ( ساقها برهنه مى‏شود ) به گفته جمعى از مفسرين كنايه از شدت هول و وحشت و وخامت كار است ، زيرا در ميان عرب معمول بوده هنگامى كه در برابر كار مشكلى قرار مى‏گرفت دامن را به كمر مى‏زد و ساق پاها برهنه مى‏كرد ، لذا مى‏خوانيم هنگامى كه از ابن عباس مفسر معروف از تفسير اين آيه سؤال كردند گفت : هر گاه چيزى از قرآن بر شما مخفى شد به تعبيرات عرب در اشعار مراجعه كنيد ، آيا نشنيده‏ايد كه شاعر مى‏گويد : و قامت الحرب بنا على ساق : جنگ ما را بر ساق پا نگهداشت كنايه از شدت بحران جنگ است . (تفسیر نمونه)

با سلام به دوستان وتشکر از استاد سید مهدی
علامه طباطبایی هم اینگونه ترجمه میکنند ای آیه را:
روزى كه شدت به نهايت مى‏رسد و خلق به سجده دعوت مى‏شوند ولى اينان نمى‏توانند سجده كنند (چون كبر و نخوت ملكه ايشان شده است‏.

ودر توضیح آیه می فرمایند:
كلمه" يوم" ظرفى است متعلق به فعلى تقديرى، از قبيل" اذكر- بياد آر" و امثال آن، و تعبير" كشف از ساق" مثلى است براى افاده نهايت درجه شدت، چون وقتى انسان به سختى دچار زلزله يا سيل يا گرفتارى ديگر مى‏شود، شلوار را بالا كشيده كمر را مى‏بندد، تا بهتر و سريع‏تر به تلاش بپردازد، و وسيله فرار از گرفتارى را فراهم سازد.

زمخشرى در كشاف گفته معناى" يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ"،" روزى كه شدت امر به نهايت مى‏رسد" است، و گر نه در آن روز نه ساق پايى در بين است، و نه شلوارى كه از آن بالا بكشند، هم چنان كه در باره يك فرد شديد البخل فرومايه مى‏گويى:" او دستش در غل و زنجير بسته است"، با اينكه نه دستى مطرح است، و نه بسته شدن با غل و زنجير، و آن عبارت تنها مثلى است كه در مورد بخيل مى‏زنند «2».

اين آيه تا پنج آيه بعد، مطلب معترضه‏اى است كه در بين واقع شده چون سخن از شرك مشركين به ميان آمده بود، و اينكه آنها معتقد بودند شركا در روز قيامت اگر قيامت و حسابى باشد ايشان را به سعادت مى‏رسانند، لذا در اين چند آيه معترضه فرمود نه خداى تعالى شريكى دارد، و نه در آن روز اين شركاى خيالى شفاعتى دارند، و تنها راه احراز سعادت در آخرت سجود است، يعنى خاضع شدن براى خداى سبحان و يگانگى او در ربوبيت، در دنيا را پذيرفتن، آنهم آن چنان پذيرفتنى كه آدمى را داراى صفت خضوع سازد، و روز قيامت سعادتمند كند.

و اما اين تكذيب‏گران مجرم كه در دنيا براى خدا سجده نكردند، در آخرت هم نمى‏توانند براى او سجده كنند، در نتيجه سعادتمند نمى‏شوند پس حال آنان با حال مسلمانان به هيچ وجه نمى‏تواند يكسان باشد، بلكه خداى سبحان به خاطر استكبارى كه كردند در دنيا معامله استدراج و مماشات با ايشان مى‏كند، تا شقاوتشان به حد نهايت برسد، و مستحق عذاب اليم آخرت گردند.

پس معناى اينكه فرمود:" يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ" اين شد كه اى پيامبر به ياد آر روزى را كه بر اين كفار بسيار سخت خواهد شد، و چون دعوت مى‏شوند براى خدا سجده كنند نمى‏توانند بكنند، چون حالت خضوع براى خدا در دل ندارند، و در دنيا به خاطر تكبرى كه داشتند چنين ملكه‏اى كسب نكردند، روز قيامت هم روز كشف باطن آدمى است، وقتى باطن در دنيا باطنى بوده كه نگذاشته ايشان خاضع شوند، در آخرت هم نخواهد گذاشت.

(1) تفسير فخر رازى، ج 30، ص 93.
(2) تفسير كشاف، ج 4، ص 594.

(3) ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 644و663

موضوع قفل شده است