18 صفر و شهادت اویس قرنی

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
18 صفر و شهادت اویس قرنی

«اویسبن عامرتمیمی» از پارسیان نام دار صدر اسلام،ملقب به«سید التابعین» و از اصحاب حواریون حضر ت علی بود. وی در »قرن» از نواحی یمن دیده به جهان گشود و زمانی که خبر رسالت پیامبر به او رسید، ایمان اورد.اویس به خاطر پر ستاری از مادرش نتوا نست پیامبر اسلام (ص) را از نزدیک زیارت کند. پیامبر او را «نفس الرحمان» نا مید و فرمود:«من از سوی یمن، بوی خدا می شنوم»اویس قرنی یک بار برای دیدن پیامبر(ص) به مدینه آمد، اما چون مادرش اجازه توقف بیش نیم روز در مدینه را به وی نداده بود،برای حفظ حرمت کلام مادرش، بدون این که موفق به زیارت پیامبر اکرم(ص) گردد به یمن باز گشت.
سرانجام او در جنگ صفین به یاری حضرت علی(ع) شتافت و در نبردی سخت با سپاهان معاویه بن ابی سفیان، به در جه شهادت نایل آمد.

اویس در نگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله



اویس قرنی، یکی از سپیدرویان تاریخ است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در گرامی داشت او سخن ها گفته است.

آن حضرت در حدیثی، اویس را دوست و یار خود و یکی از بهترین و نیکوکارترین تابعین معرفی می کند. بارها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به دیدار اویس اظهار اشتیاق می کرد و می فرمود: «هر کس او را ببیند، سلام مرا به او برساند».

ایشان گاه رو به جانب یمن می کرد و می گفت: «من نسیم خدایی را از سوی یمن می بویم». سلمان فارسی پرسید: ای رسول خدا، این شخصی که بوی خوش او را از یمن می بویی، کیست؟

پیامبر فرمود: «در یمن شخصی است به نام اویس قرنی که در روز قیامت محشور می شود و جمعیت بسیاری را به تعداد افراد و قبیله پرجمعیتِ ربیعه و مُضرّ، شفاعت می کند».

سیمای ظاهری اویس در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله



پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یاران خویش امر فرمودند که هر یک از شما اویس قرنی را ملاقات کرد، سلام مرا به او برساند و از او درخواست استغفار کند.

اصحاب از وی پرسیدند: یا رسول اللّه ، اویس قرنی کیست؟!

پیامبر نشانه های وی را این گونه بیان کرد: «اویس چشمان سیاه مایل به کبودی دارد و بین دو کتف او، اثر ماه گرفتگی است. گندم گون بوده و چانه اش کشیده و قامتش معتدل است. ... قرآن تلاوت می کند و اشکش همواره از خوف خدا جاری است.

دو جامه کهنه دارد. در زمین گمنام است، ولی آسمانیان او را می شناسند. اگر به خدا قسم خورد، سوگندش پذیرفته است.

روز رستاخیز به دیگر مردمان گفته می شود وارد بهشت شوید، ولی به اویس می گویند بمان و شفاعت کن. خداوند به تعداد دو قبیله ربیعه و مُضرّ، شفاعت او را می پذیرد».

زهد و آزادگی


اویس قرنی، مانند گنج گران بهایی که در اعماق زمین قرار گیرد، در محیط زندگی خود ناشناخته بود، ولی از آن جا که هر گنجی روزی کشف می شود، اویس نیز توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همه مسلمانان معرفی شد.

بارها پیامبر صلی الله علیه و آله به دیدار اویس اظهار اشتیاق می کرد و می فرمود: «هر کس او را ببیند، سلام مرا به او برساند».

گفتند: یا رسول اللّه ، اویس قرنی کیست که این گونه از او یادمی کنی؟! پیامبر پاسخ داد: «او با وجود عظمت و شخصیتی که دارد، در نظر شما فردی عادی است.

اگر از میان شما غایب گردد، هرگز سراغ او را نمی گیرید و اگر در انجمن شما حاضر شود، به او اهمیت نمی دهید. او در پیشگاه الهی مقامی بزرگ دارد، به طوری که در روز رستاخیز، در سایه شفاعت او، دو قبیله به بهشت می روند.

او مرا نمی بیند ولی به آیین من ایمان می آورد و سرانجام در رکاب علی در جنگ صفین کشته می شود».

اویس از حواریون حضرت علی علیه السلام در قیامت



اویس قرنی آن قدر لیاقت و عظمت داشت که حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین به انتظارش نشسته، از او ستایش می کند.

او تنها یکی از یاران معمولی علی علیه السلام نبود، بلکه از حواریون آن حضرت به شمار می رفت.

پیشوای هفتم، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:«روز رستاخیز منادی الهی ندا می دهد که حواریون محمّد که از پیروی او دست نکشیدند و بر سر پیمان خود باقی ماندند، کجا هستند؟!

در این هنگام، چهره های درخشانی مانند سلمان، ابوذر و (مقداد) از جا برمی خیزند و خود را معرفی می نمایند.

بار دیگر منادی ندا می دهد: حواریون علی کجا هستند؟! در این هنگام، گروهی از یاران برجسته امیرمؤمنان، علی علیه السلام مانند محمد بن ابی بکر، میثم تمار و اویس قرنی برخاسته و از دیگران مشخص می گردند».

اویس در میان اجتماع




اویس قرنی، زاهدی گوشه گیر و دور از اجتماع نبود؛

بلکه زهد او، در عشق به خدا و وارستگی از دل بستگی های مادّی و دل سوزی به حال محرومان اجتماع جلوه گر می شد.

او خود را در برابر خدا و اجتماع مسئول و متعهد می دانست و در دفاع از حق و رسیدگی به حال نیازمندان، از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. اویس در پاسخ شخصی که از حال او پرسید، گفت:

سوگند به خدا، مرگ و اندوه و رنج های آن، و بیم از روز رستاخیز، برای فرد با ایمان، جای خوشحالی باقی نگذاشته، پرداخت حقوق الهی برای ما، درهم و دیناری، نیندوخته و طرفداری از حق و حقیقت، یک نفر دوست در میان مردم برای ما به جای نگذاشته است؛

زیرا وقتی آن ها را به نیکی ها دعوت نموده و از بدی ها نهی می کنیم، از ما می رنجند و به هزار عیب و گناه متهم می کنند. عدّه ای مردم بی ایمان هم در این کار با آن ها همکاری می کنند، ولی هرگز اینان نمی توانند مانع مبارزه ما برای احقاق حق و نابودی باطل گردند».


اویس و ساده زیستی

اویس قرنی در زندگی خویش، عارفی زهد پیشه بود.

او به تلاش برای معاش، به عنوان عبادت می نگریست و با سستی، تنبلی و تن پروری مبارزه می کرد.

او گاه شتربان بود و زمانی هسته های خُرما را جمع می کرد و شب هنگام آن را می فروخت و از دسترنج خویش، زندگی ساده ای را برای خود و مادر ناتوانش فراهم می آورد و باقی مانده دستمزدش را نیز در راه خدا انفاق می کرد.

اویس دیگران را به خود ترجیح می داد و گاه لباسش را به نیازمندان می بخشید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره ایثار اویس می فرماید:

«در میان اُمّت من، کسانی هستند که به دلیل نداشتن لباس نمی توانند در مسجد حاضر شوند و ایمانشان به آن ها اجازه نمی دهد که از مردم تقاضا کنند؛ از شمار آن ها، اویس قرنی و فرات بن حیان هستند».

همنشینی با قرآن در کلام اویس

اویس قرنی درباره اثراتِ هم نشینی با قرآن می گوید: «هیچ کس با قرآن همدم نمی شود، مگر آن که وقتی برخاست، بر کمالش افزوده گردید یا از کوردلی و انحرافش کاسته شد.
قرآن، مایه شفا و رحمت مؤمنان است، ولی برای ستمگران، چیزی جز زیان و خسارت نیست».

از دیدگاه اویس، قرآن برای مؤمنان عامل رشد و قوّت و کمال است و برای ستمکاران، زمینه ساز ضعف و تباهی و شکست می شود.

اویس، بهترین همدم و مونس خویش را قرآن کریم قرار داده بود و آن گاه که رسول اکرم صلی الله علیه و آله نشانه های اویس را برمی شمرد، چنین فرمود:

«اویس قرآن می خواند و بر خویش می گرید».

زيارتگاه اويس قرني



آرامگاه اويس قرني كه از صحايه بزرگ پيامبر(ص) است و بسيار مورد احترام پيامبر اكرم (ص) بوده در مسير جاده كرمانشاه و روانسر در فاصلة 35 كيلومتري شمال غربي كرمانشاه واقع است و هر سال زائران بسياري را از شهرهاي دور و نزديك به سوي خويش جذب مي نمايد كه در بارگاه ويس به ذكر و مراسم عبادي خاص خويش مي پردازند. بارگاه ويس به شكل بناهاي دوره سلجوقي و بر ارتفاعات كوهي به نام (بيشه كوه) در محدوده روانسر قرار گرفته است . در مورد احداث بناي مقبره ويس اطلاع دقيقي در دست نيست گويا عمر بناي آرامگاه از آغاز حكومت سلجوقيان است . هر چند كه پيش از آن نيز قبرستاني در آن محل وجود داشته است . البته در كتب تاريخ اصحاب و تابعين پيامبر (ص) ، رواياتي چند مبني بر فوت اويس در هنگام جهاد در منطقه‌اي از كردستان آمده است .



IMAGE(<a href="http://www.eqeep.ir/ShowImage.ashx?SP=" rel="nofollow">http://www.eqeep.ir/ShowImage.ashx?SP=</a>[News].[GetImage]&ID=22756)


چاپ دوم زندگی "اویس قرنی" یار پیامبر(ص)

کتاب «اویس قرنی» نوشته محمدرضا یکتایی از سوی موسسه بوستان کتاب تجدید چاپ شد. در این اثر که شرح مفصل زندگانی اویس قرنی است، سعی شده تا غبار از شخصیت وی زدوده شود تا زمینه آشنایی مختصری با زندگانی معنوی او فراهم آید.

به گزارش ایبنا، اگرچه از زمان ولادت اویس بی‌خبریم، اما ولادت حقیقی او در دامان اسلام مسلم و مسجل و در حقیقت، تولد دوم او در مهد قرآن است. تاریخ از تولد اول او حرفی نمی‌زند. شاید به این دلیل است که اویس به شدت از شهرت فرار می‌کرد. او از اولیاء‌الله بود و ناشناس و ناشناخته زیسته است.

«اویس قرنی» یمنی بود و شغل او شتربانی. با اجازه مادر پیر و ناتوان خویش به مدینه و برای زیارت پیامبر اعظم(ص) آمد؛ اما به زیارت ظاهری آن یار بی قرینه توفیق نیافت. پیامبر رحمت(ص) گاه گاهی رو به جانب یمن می‌فرمود: «انی لاجد نفس‌الرحمن من قبل‌الیمن.»

اویس در جنگ صفین حاضر شد، با حضرت امیرالمومنین(ع) بیعت کرد، در پیاده نظام به جهاد و مبارزه پرداخت، تیری که به قلبش فرود آمد؛ او را در آسمان شهادت به پرواز در آورد، امام علی(ع) بر او نماز گزارد و او را دفن کرد.

اثر حاضر شرح مفصل زندگانی آن بزرگ است. این اثر در چهار فصل سامان یافته است؛ از ولادت تا شهادت، مقام عرفانی حکیم یمانی، حکمت یمانی و جایگاه اویس در نگاه بزرگان.

بر اساس مطالب کتاب، جبرئیل نغمه وحی را در گوش حبیب خدا(ص) زمزمه می‌کند و خورشید هدایت طالع می‌شود، اما تا سه سال آفتاب هدایت از پس ابرها پرتو افشانی می‌نماید. آنگاه که فرمان می‌رسد: «و انذر عشیرتک‌الاقربین» دعوت خویشاوندان و نزدیکان آغاز می‌شود.

تشنگان فضیلت، تک‌تک و گروه گروه به سوی چشمه حقیقت شتابانند و پیروان «جبل‌النور»(ص) روز افزون امت و رحمة للعالمین از گمراهان و خفتگان محزون. پیامبر(ص) به دستور حضرت حق، بال تواضع را برای مومنان می‌گستراند: «واخفض جناحک لمن اتبعک من‌المومنین» تا این که آوازه او و زیبایی‌هایش فراگیر می‌شود. سفره نورانی «و لتنذر ام‌القری و من حولها» گرسنگان را به سوی خود فرا می‌خواند. ندای حق، اهل حق را نوازش می‌دهد. گوش‌های مشتاقان تیز می‌شود و دل‌هایشان از عشق لبریز. این ندا مرزهای زمان و مکان را در هم می‌نوردد و در جای جای گیتی می‌درخشد.
همه جا سخن از محمدبن عبدالله(ص) است. پرتوی از خورشید، یمن و اهل آن را نور و گرما می‌بخشد. در این سرزمین جوانی زندگی می‌کند به نام «اویس قرنی».

برای اویس «شب یلدای جاهلیت» آزار دهنده است که جاهلیت، یعنی خشک سالی ایمان و قحطی انسان.
در تاریکی جهل و نادانی، نور دعوت محمد(ص) می‌درخشد. دعوت او که مرز زمان و مکان را شکسته است، همه انسان‌ها، همه نسل‌ها و تمامی عصرها مخاطبند. البته و صد البته که استحکام دعوت، به معجزه آن است امام این دعوت، روح اعجاز را نیز در خود دارد!

نگارش کتاب به‌گونه‌ای لطیف و همراه کننده است. یکتایی در این اثر سعی دارد مخاطب را با جملاتی که احسس و معنا را با هم درآمیخته‌اند، با شخصیت اصلی اثر آشنا سازد، برای نمونه، در بخشی این‌گون می‌نویسد: «اویس، پیامبر(ص) را از نزدیک ندیده و معجزات او را مشاهده نکرده است، اما مرز در جغرافیای عشق، معنا ندارد. بر این مبنا، اویس هم از نزدیک پیامبر(ص) را دیده است و هم معجزه او را مشاهده کرده است.
چشمان اویس به دو نور، نورانی است: یکی «سراج منیر» و دیگری «قرآن مبین». دیدگان جوان یمنی، این دو نور را از یک‌دیگر جدا نمی‌داند و نمی‌بیند.
اویس که مشتاق نور معرفت است، مشتاقانه بر سفره «و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ» می‌نشیند.
ولادت اویس درست در کنار سفره نور است. فطرت او مرز نمی‌شناسد و او را به هرز نمی‌کشاند. آن گاه که گوش درون می‌شنود و چشم دل می‌بیند، زبان ضمیر سخن می‌گوید: لبیک یا محمد(ص)! اینک من با تمام وجود وارد وادی اسلام می‌شوم.»

اویس در دامان اسلام و دامنه ایمان رشد و نمو می‌کند، اما بدون سر و صدا؛ مثل غنچه‌ای که شکوفا می‌شود ولی معرکه به راه نمی‌اندازد. اساسا شکوفایی مولود وجد و حال است نه قیل و قال. عطرافشانی که نیاز به فریاد ندارد. این رویش بدون گویش بهترین مبلغ اسلام است. اویس در عمل تبلیغ دین می‌کند.
او نشانی سفره نورانی را به همگان هدیه می‌نماید. البته بیشترین استفاده را در راهنمایی گم‌گشتگان از رفتار و کمترین آن را از گفتار می‌برد. او این سفارش امام صادق(ع) را عملا ستایش می‌کند که: «با غیر زبان خویش مردم را دعوت کنید، تا مردم ورع و کوشش و نماز و خیر شما را ببینند؛ چرا که این‌ها خود دعوت کننده‌اند.» هنر اویس در تبلیغ کیش خویش همین است که با مردم سخن می‌گوید، ولی از زبان استفاده نمی‌کند. او پارسا، جهادگر، نمازگزار و اهل خیر است و چنین ارزش‌های والایی است که انسان‌ها را به سر منزل کمال، رهنمون می‌سازد.

در انتهای این اثر، علاوه بر کتابنامه‌ای از منابع فارسی، عربی و فرهنگی، نمایه‌ای از آیات، روایات، اعلام و اشعار نیز درج شده است.

چاپ دوم کتاب «اویس قرنی» در شمارگان 1500 نسخه، 244 صفحه راهی بازار نشر شد.

دنیای ناپایدار در کلام اویس

اویس قرنی در سخنی خطاب به «هَرم بن حیّان» مرگ را پدیده ای همگانی معرفی می کند: « ای هَرم بن حیّان، می بینی که انسان ها یکی پس از دیگری از دنیا می روند. پیامبر که اشرفِ مخلوقات است، از این جهان سُست بنیاد رفت. پدرت آدم نیز مُرد. مادرت، حوّا هم مُرد. نوح، پیامبر خدا نیز مُرد. ابراهیم، خلیل اللّه هم مُرد. حضرت موسی و داوود خلیفة الرحمن نیز از این جهان رخت بربستند. من و تو هم فردا جزء مردگانیم. فریفته دنیا مشو. خود را دریاب و آماده مرگ باش و برای این سفر دور، مرکب راه تهیه کن که سفری بس دراز در پیش داری. تو نیز مردم را از عذاب الهی بترسان؛ مبادا از دین خارج شوی». بعد در ادامه گفت: «ای هرم، آن گاه که می خوابی، مرگ را بالش خویش گردان و هنگامی که برمی خیزی، مرگ را پیش روی خود قرار ده».

اویس در کلام سنایی غزنوی

سنایی غزنوی، شاعر و عارف معروف قرن ششم هجری، با طبعی لطیف، اشعاری ظریف درباره اویس قرنی سروده است:

برگ بی برگی نداری، لافِ درویشی مَزَن رخ چو عیّاران نداری، جان چون نامردان مَکَن

یا برو هم چون زنان، رنگی و بویی پیش گیر یا چو مردان اندر آی و گوی در میدان فکن

سال ها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن

قرن ها باید که تا از پشتِ آدم، نطفه ای بایزید اندر خراسان یا اویس اندر یمن

کلماتِ قصار اویس قرن

* خشوع در نماز این است که اگر نیزه به پهلوش زنند، در نماز خبرش نبود.
* آه از بی زادی و درازیِ راه.
* اگر تو خدای را تعالی پرستش کنی به عبادتِ آسمان ها و زمین ها از تو نپذیرند تا باورش نداری.
* هر که سه چیز دوست دارد، دوزخ بِدو از رگِ گردنش نزدیک تر بُود: طعام خوش خوردن و لباس نیکو (متجملانه) پوشیدن و با توانگران نشستن.
* هر که اصل بِدانِست، فروع دانستن آسان بودش که به چشمِ اصل در فروع نگرد.
* خدای را به خدای بتوان شناخت پس هر که خدای را به خدای داند، همه چیزی می داند.
* سلامت در تنهایی است و تنها آن بُود که فرد بود در وحدت و وحدت آن بود که خیالِ غیر در نگنجد تا سلامت بود.
* بر تو باد که دایم، دل حاضر داری تا غیر در او راه نیابد.
موضوع قفل شده است