۩ஐ۩ اربعین آمده است ؛ با سلامی عاشورایی ۩ஐ۩ ویژه نامه اربعین حسینی
تبهای اولیه
بازگشت اسرا به كربلا در اولين اربعين
کتابهای مناسبتی (ویژه اربعین حسینی)
كتاب موبايل چهل حديث امام حسین علیه السلام
كتاب اجرايي داستانهاي شگفت از زيارت عاشورا و تربت
تأكيد آيتالله وحيد خراساني در تكريم دهه آخر ماه صفر
چهل روز است که چله نشین غربت آیینه ام.
چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان ، از حنجره خسته زینب علیه السلام فریاد می شود.
فریاد غربت حسین علیه السلام را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گل پوش تیر وحشیانه سیاه دلان شد.
ای نخل های صبور، شاهدان بی زبان معرکه آتش و خنجر ! آنچه را دیدید ، در یک هم سرایی شاعرانه بر جهانیان عرضه کنید.
مرا با داغ نینوا تا قیامت پیمانی ست نا گسستنی.
آقا ! عاشورایی ام کن
سجاده نشین لحظه های سرخ عبادت ! دستی بر آور و سینه ام را عاشورایی کن.
می خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه ، نام تو ، مستی فزای دقایق عزایم باشد.
آقا ! کسی که امروز به تغزیت خاندان تو برخاسته ، می خواست دیروز باشد و هوا خواهی اش را با نثار جان خویش به تماشا بگذارد.
از چهلمین شب عروج آسمانی ات ، چندین چله گذشته است که در شمار نیست؛ اما زخم ها همچنان تازه و مرثیه ها خواندنی ست.
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آشنایی بین من با او نبود اما کنون
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آشنا هستم به این صحرا و جمع لالهها
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گشت این صحرا شروع یک سفر اشک و جنون
سلام بر دل داغدار زينب ، آن لحظه اي که در اربعين بر مزار برادر مي نشيند
:Sham:
شکافي در دل زينب به عمق يک اربعينه
حاج محمود کريمي
6:48 دقيقه
:Gol:
اربعین است.
عشق با تمام قامتبر قله « گودال » ایستاده است !
دو دستى كه در ساحل علقمه كاشته شد،
بلند و استوار چونان نخلهاى بارور، سربرآورده
و حنجرهاى كوچك كه به وسعت تمامى مظلومیت فریاد مىكشید،
آسمان در آسمان به جستوجوى همصدا و همنوا سیر مىكند.
راستى، كدامین یاورى به « همنوایى » و همراهى برمىخیزد؟
مگر هر روز عاشورا و همه خاك، كربلا نیست ؟
بیایید همواره همراه كربلاییان گام برداریم
چهل روز گذشت.
از داغ مظلوم کربلا چهل روز گذشت.
از رقص خیمه ها در آتش، چهل روز گذشت.
چهل روز از گریستن آسمان و زمین و افلاکیان، چهل روز از سیاه پوشی زنان قبیله عشق، چهل روز از خاک و خرابه و آوار گذشته است. اما این انقلاب خون، حالا به بار نشسته است. حنجره هایی که دیروز فریادگر مظلومیت بودند، رساترین فریاد شده اند.
«چهل روز گذشت. حقیقت، عریان تر و زلال تر از همیشه، از افق خون سر برآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.
خونی که آن روز غریبانه ترین غروب، در گمنام ترین زمین، در عطشناک ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند».
آری! اکنون زمان آن رسیده بود که فریادهای زخم خورده سوار بر بال باد، حقیقت را عریان تر از همیشه ترانه کند. وقتش رسیده بود که زینب علیهاالسلام ، مشک بردارد و تاریخ را از حقیقت کربلا سیراب کند.
وقتش رسیده بود جریان کربلا، بر زبان وارثان آن غروب تلخ، وادی به وادی ریشه ها را به جوش و خروش و دیده ها را به سپیده دعوت کند.
«حال، اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله «گودال» ایستاده است! دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار، چونان نخل های بارور سر برآورد».
و صداها در عرصه تاریخ به حرکت درآمده اند تا منادی حق و حقیقت باشند تا روزی که وارث حقیقی کربلا، علم به دست بگیرد.
علی سعادت شایسته
اربعین آمده با دست تهی
اربعین آمده با مشک تهی
اربعین آمده با خون جگر
اربعین گو که امامم چه شده؟
اربعین گو که علی اصغر کو؟
اربعین گو چه شد آن قد رشید؟
گو چرا زینب، این گونه شده؟
گو چرا دخت علی دل خون است؟
اربعین با تو سخن می گویم
اربعین می دانم
دل تو از خودت هم دلخون است
اربعین کاش نبودی ای کاش
کاش تاریخ نبودی ای کاش:geryeh:
کربلا؛ این خارستان خشک و بیآب، دریای انسانیت و کمال است، اقیانوس بی کرانهای است که در آن گوهر همه عظمتها و خوبیها به رنگ مظلومیت، یافتنی است؛ اما غواص قهار میطلبد به فراخور حالمان از کربلا، محرم، عاشورا و اربعین ، .... :Graphic (59):
چهل روز است که چلهنشین غربت آیینهام.
چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان، از حنجره خسته زینب علیهاالسلام فریاد میشود.
فریاد غربت حسین را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گلپوش تیر وحشیانه سیاهدلان شد.
ای نخلهای صبور، شاهدان بیزبان معرکه آتش و خنجر! آنچه را دیدید، در یک همسرایی شاعرانه بر جهانیان عرضه کنید.
آقا! عاشوراییام کن
سجاده نشین لحظههای سرخ عبادت! دستی برآور و سینهام را عاشورایی کن. میخواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستیفزای دقایق عزایم باشد.
از چهلمین شب عروج آسمانیات، چندین چله گذشته است که در شمار نیست؛
اما زخمها همچنان تازه و مرثیهها خواندنیست
سبطین