همسر بی اعتقاد

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همسر بی اعتقاد

سلام دوستان.من تازه عضو شدم.یه سوالی هست ممنون میشم نظر کارشناسان رو بدونم

با همسر بی اعتقاد به اصولی که برای انسانی مهمه(مثل نظام اسلامی و ولی فقیه)باید چجور رفتار کرد؟

چگونه باید اصلاحش کرد؟

اگه بعد از چند سال تلاش اصلاح نشد چی؟طلاق یا سوختن و ساختن؟

ایا درست هست که فرزندتو زیر دست چنین همسری بدی تا تربیت شه؟

اینها سوالاتی بود که یکی از دوستان ازم پرسید من جواب کامل نداشتم.
ممنون میشم نظراتتون رو بگید

سلام :Gol:

شما برای ولی فقیه و نظام اسلامی می خواهید زندگی کنید ! یا برای خودتان !
مثال همسر بنده عضو یک تیم فوتبال است که من از آن تیم خوشم نمیاد ! باید بگم تیم تو عوض کن!
چرا شما با این حرف و اعتقاد به فکر جدایی و طلاق و از بین رفتن یک خانواده هستید
این چیزی گفتی اصلاً در تربیت فرزند نقشی ندارد.

سلام و عرض ادب

طلاق

اگر این زندگی آنقدر سست است که تعاملات سیاسی زودگذر و این دعواهای زرگری سیاسی این زندگی را میلرزاند
بهترین راه حل طلاق
آنهم سه طلاق که بدون محلل هم این ازدواج از سر گرفته نشود
و تازه اگر مهریه هم رد وبدل نشود بهتر است

به هیچ عنوان شوخی نکردم
زیرا زندگی کسانی که استحکامش به شوخی شوخی های سیاسی باشد زندگی نیست
متشکرم

madanchi11;78945 نوشت:
سلام :gol:

شما برای ولی فقیه و نظام اسلامی می خواهید زندگی کنید ! یا برای خودتان !
مثال همسر بنده عضو یک تیم فوتبال است که من از آن تیم خوشم نمیاد ! باید بگم تیم تو عوض کن!
چرا شما با این حرف و اعتقاد به فکر جدایی و طلاق و از بین رفتن یک خانواده هستید
این چیزی گفتی اصلاً در تربیت فرزند نقشی ندارد.

با سلام.
پسرعموی عزیز شما چطور میگین این موضوع در تربیت فرزند هیچ نقشی نداره؟
خب بچه رو والدینش تربیت می کنن دیگه.
به نظر من این طوری بچه دارای دوگانگی شخصیتی میشه.
شما چطور استدلال می کنین مسايل سیاسی تو زندگی جایی نداره؟(درسته که نباید به حدی برسه که منجر به طلاق بشه)ولی وقتی دو نفرایچنین دارای تضاد فکری باشن،نمی تونن زندگی آرومی در کنار هم داشته باشن.
بهتر نیست راجع به این مسایل قبل از ازدواج صحبت کرد تا بعدا منجر به بروز اختلاف نشه؟

من هم با سرکار سیده مریم موافقم

کسانی که این مسائل در زندگی خیلی براشون مهم هست باید جزء ملاکهای انتخاب همسرشون قرار بدن

و همون اول در این مورد از طرف مقابل سوال کنند که بعداً اختلافی در زندگی پیش نیاد

موفق باشید :Gol:

rezaa;78905 نوشت:
سلام دوستان.من تازه عضو شدم.یه سوالی هست ممنون میشم نظر کارشناسان رو بدونم با همسر بی اعتقاد به اصولی که برای انسانی مهمه(مثل نظام اسلامی و ولی فقیه)باید چجور رفتار کرد؟ چگونه باید اصلاحش کرد؟ اگه بعد از چند سال تلاش اصلاح نشد چی؟طلاق یا سوختن و ساختن؟ ایا درست هست که فرزندتو زیر دست چنین همسری بدی تا تربیت شه؟ اینها سوالاتی بود که یکی از دوستان ازم پرسید من جواب کامل نداشتم. ممنون میشم نظراتتون رو بگید

سلام
اگر مشکل در حد اختلاف عقیده است نه به نحوی که به روابط عادی آسیب بزند و موجب تنش شود لزومی نیست فکر خود را درگیر آن سازید بلکه اگر فرد معتقدی به ولایت هستید با رفتار شایسته باعث جلب نظر او و تغییر تدریجی در ایشان شوید
اگر مشکل در حد عقیده نیست بلکه بروز عملی دارد و موجب تنش می شود می توانید با هم توافق کنید در اینخصوص با هم درگیر نشوید
اما اگر بروز عملی در حد ابراز مخالفت آشکار و احیانا بعضی اقدامات غیر قانونی و غیر مشروع است در عین حال نمی توانید آنرا تحمل کنید می توانید از حربه طلاق استفاده کنید شاید آرام بگیرد و الا به میزان تعهد شما بستگی خواهد داشت که با او زندگیتان را ادامه دهید یا خیر .
موفق در پناه حق

[QUOTE=متحیر;79041
زندگی کسانی که استحکامش به شوخی شوخی های سیاسی باشد زندگی نیست


با سلام
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]دوست عزیز، متحیر. آن چیزی که در نظر شما شوخی و بازی سیاسی هست درنظر افراد زیادی چنین نیست. بسیاری از مردم ایمان دارند که ولی فقیه جانشین خداوند در زمین است و احکامش ، احکام خداوند و اطاعت از ولی فقیه اطاعت از خداوند می باشد. بنابر این مساله مهمی است!
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اما پاسخ به سوال دوست عزیزrezaa
[=Times New Roman]راهی که جناب متحیر مطرح کردند راه خوبی است ولی برای آخرین مرحله. از نظر حقیر پس از گذر از مراحل زیر و عدم کسب موفقیت میتوانید به راه حل طلاق نیز فکر کنید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]1) با توجه به اینکه لازمه داشتن حقوق شهروندی در ایران داشتن " التزام عملی به ولایت فقیه " و نه ضرورتا " التزام فکری یا نظری" می باشد ، بنابر این تا جایی که همسرتان به صورت عملی اقدام به مخالفت با این اصل مترقی ندارند، شما میتوانید با آن زندگی خوب و با نشاطی داشته باشید. مسلما میتوانید تفاوت بین التزام عملی و التزام نظری را درک کنید. اما چنانچه به صورت عملی با اصل ولایت مطلقه فقیه به تقابل برخواستند به مرحله 2 وارد شوید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]2) در این مرحله شما باید با استفاده از یک نیروی خارجی همسرتان را توجیح کنید. مسلما همسر شما از آقای ابطحی و یا سایر مخالفین این اصل که سرسخت تر نیست. شما به خوبی در تلویزیون اعترافات آقای ابطحی و دیگران را دیدید که میگفتند "ما گمراه شده بودیم و با بحث های منطقی بازجوها و کارشناسان هدایت شدیم".
[=Times New Roman]میتوانید از این کارشناسان برای هدایت همسرتان استفاده کنید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]3) اگر پس از این دو مرحله به راه نیامد، بهتر است توصیه جناب متحیر را عملی کنید. حداقل شما تمام تلاشتان را کردید و دیگر عذاب وجدان ندارید.

درد بزرگی است. درک می کنم.

ظاهراً شما مرد هستید و شخصی که باید اصلاح شود ، زن است.

پاسخ مسأله شما هر چه باشد ، چند چیز قطعی است:

1- به دنبال نتایج فوری یا کوتاه مدت نباشید. این قبیل تغییرات ، کاری مثل خرید از یک مغازه نیست که یک یا چند ساعت بیشتر طول نمیکشند. بلکه کاری مثل کاشتن یک بذر است که تا زمانی که به درخت تبدیل شود و میوه بدهد ، زمان طولانی صرف میشود. صبر داشته باشید.

2- از راه مستقیم وارد نشوید.

3- خودتان سعی در تغییر ایشان نکنید. ما آدمها ، از اینکه کسی بخواهد ما را تغییر بدهد ناراحت میشویم (حق هم داریم. چون شخصیت یا فکر ما را به رسمیت و صلاحیت نشناخته ، لذا تصمیم به تغییر ما گرفته است).
شما میخواهید با ایشان زندگی کنید. لذا اصلاً نباید روی نقاط اختلاف مانور دهید.

4- بهترین راه جذب کسی به سوی مکتبی ، این است که افرادی که به آن مکتب عمل میکنند ، از حیث بقیه مسایل ، الگو باشند. سعی کنید از همه لحاظ ، جوری باشید که تحسین ایشان را برانگیزید. چیزهایی که ایشان از آن ناراحت می شوند در عمل و رفتار شما نباشد.

5- این را بدانید: زنها معمولاً از شوهرانشان اثر نمی پذیرند. ما آدمها تأثیر پذیریمان از غریبه ها ، خیلی بیشتر از تأثیر پذیریمان از خودی هاست.
ایشان را به بهانه هایی مثل تفریح و .... به جمعهایی ببرید که خانمهایی با عقیده مورد نظر شما آنجا حضور دارند. (به منزل دوستانتان که همسر معتقد دارند بروید. یا با دوستانتان برنامه ریزی کنید که به صورت خانوادگی به تفریح بروید). اگر خانمتان با همسران دوستان شما ، دوست شدند ، خیلی عالیست. در غیر این صورت ، همان حضور در کنار آنها ، هم بی تأثیر نیست.

6- بدون اینکه آشکارا اقدام کنید ، تدابیر غیر مستقیمی اتخاذ کنید که تماس ایشان را با کانالها و مجراهایی که عقیده نادرست مورد نظر را ارائه می دهند (مثل: ماهواره ، روزنامه های اصلاح!! طلب ، و ... ) ، قطع کنید.
7- سعی کنید به اتفاق هم ، به مکانهایی که سخنرانی مذهبی انجام میشود ( مثل نماز جمعه یا هیدت ) بروید. سخنرانان با دانشی که در زمینه خطابه دارند ، بهتر می دانند که چگونه روی مستمعین خود اثر بگذارند. راه اینکه ایشان بپذیرند که با شما به این مکانها بیایند ، این است که شما « چیزهایی را که ایشان دوست دارند » برایشان انجام بدهید ( البته نه آن چیزهایی که آن عقیده نادرست را در ایشان تقویت می کند) مثل تفریحات ، خرید لباس و لوازم مورد علاقه شان و ... و مهربانی شما و احترام شما نسبت به ایشان.

توجه:
لازم نیست در صدد این باشید که ارتباط خانمتان با کسانی که آن عقیده نادرست را دارند ، به طور کامل قطع کنید. این یک آیده آل است و معمولاً آیده آلها هیچگاه به دست نمی آیند. بلکه فقط لازم است تماس خانمتان با « کانالهای سالم » بیش از تماس ایشان با « کانالهای ناسالم » باشد. چیزی حدود 2 یا 3 برابر.

8- مطمئناً اقدام به روشهای خشن و قهر آمیز هرگز نتیجه بخش نخواهد بود. بالعکس ، این چنین تغییراتی نیازمند مهربانی بیشتر شما با ایشان است. این مهربانی هم اگر ظاهری و ساختگی باشد هیچ ارزشی ندارد چون ایشان براحتی می فهمند. باید حقیقتاً با ایشان مهربانی کنید و احترام حقیقی برایشان قائل شوید. ما از کسانی که با ما مهربان هستند و برایمان احترام قائلند ، بیشتر اثر می پذیریم تا از کسانی که با ما مهربان نیستند و برایمان احترام کمتری قائلند.

توجه:
این مهربانی و احترام از جانب شما ، نباید توأم با ضعف و از موضع ضعف باشد. بلکه باید محبت و احترامی باشد که شما از موضع قدرت و اقتدار بروز می دهید. لذا این اشتباه نباید پیش بیاید.

9- فکر او را به رسمیت بشناسید. یعنی در مواقع انتخابات و ... دنبال این نباشید که گزینه مورد نظر خودتان را به ایشان تحمیل کنید. بلکه با احترام قائل شدن برای او ، انتخاب گزینه اصلح را به عهده خودش بگذارید. ولو اینکه گزینه ناصحیح را انتخاب کند. هر گونه فشاری از جانب شما ، ولو فشار نامحسوسی به نظر برسد ، روند ایجاد تغییر عقیده در ایشان را با چالش شدید مواجه خواهد ساخت.

10- برایش دعا کنید.

11- اصلاً طلاق راه حل نیست. بلکه نشانه ناتوانی و ضعف شما خواهد بود. اتفاقاً زندگی مشترک او با شما ، فرصت گرانبهایی خواهد بود تا امکان تغییر عقیده ایشان را فراهم کند.

12- نگران فرزندتان نباشید. فرزند شما که فقط از مادرش تأثیر نمی پذیرد. موارد مندرج در بندهای فوق را برای فرزندتان هم به کار ببرید تا ایشان از همان ابتدا ، با عقیده صحیح بزرگ شوند. اتفاقاً کار شما در مورد فرزندتان بسیار آسانتر از کار شما در مورد همسرتان است. حتماً فرزندتان را - با میل خودش - به مسجد و نماز جمعه ببرید.

از همه دوستان متشکرم.بسیار ممنونم و واقعا در کنار شما بودن لذتی معنوی داره

اما نکاتی را خوبه بعضی از دوستان بدونن:

1.این شخص دوست بسیار صمیمی من هست نه خودم.

2.اعتقاد به ولایت فقیه به نظر دوستم و البته خودم اعتقاد به اسلام واقعی است و معتقدیم که کسی که به ولایت اعتقاد نداشته باشه حتی نماز و روزه اش نماز و روزه اهالی کوفه هست که هیچ ارزشی نداره.

3.این شخص قبل از ازدواج میدونست که دختر این مشکل رو داره ولی امید به اصلاح داشت و خود دختر هم وعده به اصلاح شدن میداد و این باعث راضی شدن پسر میداد.

4.بعضی دوستان به التزام عملی و فکر یو فرق این دو گفتند.ایا خود التزام فکری مهم نیست؟؟؟فرزندی که زیر دست مادری تربیت شود که در ذهن و دلش علاقه ای به ولایت فقیه ندارد بلکه متنفر است ایا درست تربیت میشود؟؟؟ایا فرزندی مکتبی و ولایی بار می اید؟؟؟مشکل فرزند دار شدن رو چکار باید کرد؟

5.سه سال هست که دوستم در پی اصلاح همسرش است ناامید نشده ولی خب واقعا طول کشیده.میگه شاید اگر میخواست اصلاح بشه میشد.ایا باز امید داشته باشد یا خیر؟

واقعا مطالبتون و راهنماییاتون عالی هست.منتظر ادامه این راهنمایی ها هستم.

rezaa;79162 نوشت:
اعتقاد به ولایت فقیه به نظر دوستم و البته خودم اعتقاد به اسلام واقعی است و معتقدیم که کسی که به ولایت اعتقاد نداشته باشه حتی نماز و روزه اش نماز و روزه اهالی کوفه هست که هیچ ارزشی نداره.
درسته. منم همین نظر رو دارم. پشت سر برخی امام جماعت ها که میدونم « عشق » به رهبری ندارن ، نماز نمی خونم. گوشه ای می ایستم و فرادا می خونم.
اما شما این سئوال رو باید از علمای دینی بپرسید تا طبق موازین فقهی بهتون پاسخ بدن. از این لینک هم می تونین استفاده کنین:

ضمناً فکر می کنم بین « قبول نداشتن » با « عناد داشتن » (دشمنی) فرق هست. ملاک در برخی مسایل ، عنادورزی است، نه صرف قبول نداشتن.

rezaa;79162 نوشت:
این شخص قبل از ازدواج میدونست که دختر این مشکل رو داره ولی امید به اصلاح داشت و خود دختر هم وعده به اصلاح شدن میداد و این باعث راضی شدن پسر میداد.
این اشتباهیه که خیلی از افراد می کنن. با کسی که یک « مشکل » ایی داره ازدواج می کنن و میگن اصلاحش می کنیم. از کجا معلوم که موفق بشین؟ تازه ، موفقیت در کارهای به این بزرگی ، خون جگر خوردن داره. آدم ازدواج میکنه تا شریک زندگی پیدا کنه و باری از روی دوشش برداشته بشه ، نه اینکه باری بر دوشش گذاشته بشه. من عرضم به دوستانی که اینطور فکر میکنن اینه که اگه میخوایین یه فرد اینطوری رو اصلاح کنین ، خودتون برین با یک فرد مثبت ازدواج کنین ، در کنار زندگیتون با اون فرد صالح ، سعی در اصلاح این فرد هم بکنین. نه اینکه زندگیتون رو با او گره بزنین.

پذیرفتن وعده هایی اینچنینی که طرف مقابل بده ، هم عاقلانه نیست. او اگر قادر به تغییر خودش بود ، ابتدائاً دچار این مشکل نمیشد. دوستتون باید همون قبل از ازدواج ازش می پرسید که: کسی قول اصلاح میده که فهمیده باشه اشتباه کرده. اصل، به دست اومدن این فهم است. پس حالا که به دست اومده ، تغییر فکر که دیگه کاری نداره. منتظر چی مونده؟

rezaa;79162 نوشت:
فرزندی که زیر دست مادری تربیت شود که در ذهن و دلش علاقه ای به ولایت فقیه ندارد بلکه متنفر است ایا درست تربیت میشود؟؟؟ایا فرزندی مکتبی و ولایی بار می اید؟؟؟مشکل فرزند دار شدن رو چکار باید کرد؟
با مطالبی که در بند 12 عرض کردم ، به نظرم دیگه جای بحثی در این مورد باقی نمانده.
rezaa;79162 نوشت:
سه سال هست که دوستم در پی اصلاح همسرش است ناامید نشده ولی خب واقعا طول کشیده.میگه شاید اگر میخواست اصلاح بشه میشد.ایا باز امید داشته باشد یا خیر؟
بیشتر از اینها طول میکشه. آدم بخواد یه لیسانس کوچولو بگیره چهار سال وقت میبره ( که روزی هفت هشت ساعت کار کنه). به نظرم ، اگه خوب کار بکنه ، تا ده دوازده سال هم دیر نیست.

یه خورده احساس می کنم دوستتون کمی وسواس فکری دارن. البته برای کسی که در سن ازدواجه ، طبیعیه. بزرگتر که شدن ، این حالت وسواسی از بین میره (نه اینکه حساسیتشون روی مبانی و اصول رو از دست بدن).

همه سئوالاتتون رو میتونین از لینک بالا بپرسین.

موضوع قفل شده است