نقش خلیفه دوم در اسلام آوردن ایرانیان

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش خلیفه دوم در اسلام آوردن ایرانیان

با سلام
آیا خلیفه دوم در اسلام آوردن ایرانیان نقشی داشته است؟

عمده جنگ‏هاي بين ايرانيان و مسلمانان، در زمان خليفه دوم (عمر) اتفاق افتاد. در اين دوره امام علي (ع) نسبت به پاره‏اي از سياست‏هاي عمر ناخشنود بود. گاهي نارضايتي را حضرت ابراز مي‏داشت و گاهي به جهت رعايت مصالح مهم تر از ابراز آن خودداري مي‏كرد. شرايط بدين گونه نبود كه حضرت در هر مورد به راحتي نارضايتي خويش را ابراز نمايد، حتي در هنگامي كه حكومت به امام علي(ع) رسيد، حضرت كه در پي زدودن انحرافات ديني و سياسي بود و در اين راستا مردم را از برخي سنت‏هاي به جا مانده از سياست عمر، برحذر داشت، مردم فرياد زدند: "اي واي كه علي مي‏خواهد سنت عمر را نابود كند!"
به صورت كلي مي‏توان گفت: امام علي(ع) و ديگر ائمه(ع) نسبت به آن دسته از سياست‏هاي خلفا كه منطبق با احكام نوراني اسلام باشد، نظر موافق داشتند، اما نسبت به سياست‏هاي آنان كه به موازين شرع منطبق نباشد، مخالف بودند و با توجه به موقعيت‏هاي سياسي گاهي با آن برخورد مي‏كردند. به عنوان مثال عمر در مورد مواليان (ايرانيان) سياست مثبتي نداشت. او سياست برتري جويي نژاد عرب را دنبال كرد و گفت: "مرد غير عرب از عرب دختر نگيرد؛ فرزندي كه مادرش غير عرب باشد، از پدر ارث نمي‏برد، مگر آن كه در سرزميني عرب به دنيا آيد غير عرب در مدينه سكني نداشته باشد، به استثناي "هرمزان" و "ابولؤلؤ"(1)
امام علي(ع) با اين سياست‏ها مخالفت نمود.

با سلام خلیفه دوم هیچ نقشی نداشته و بر عکس امام علی(ع) بودند که با رفتار صحیحشان ایرانیان اسلام اوردند.:salavat(10):

از شما به خاطر پرسش نیکویتان سپاسگذارم .در پاسخ به این سوال ،باید بگویم که در هر کاری قصد و نیت شخص انجام دهنده مهم و سرنوشت ساز است و ما به مقصود شخص از عملش نگاه می کنیم و قضاوت می نماییم . درباره این حمله باید بگویم که گزارشهای تاریخی نشان می دهد که عمر اصلا قصد حمله نداشت ،بلکه فردی که کارش غارت بود و هر از چندی به غارت بخش های جنوبی عراق که آن موقع جزو سرزمین ایران بود،می پرداخت ،نزد عمر آمد و گفت اوضاع ایران خیلی خراب است و هر جا را ما بخواهیم به راحتی غارت می کنیم ،گویا ایران اصلا مامور مرزبانی و نظامی ندارد . این سخنان باز عمر را مطمئن نکرد در آخر با اصرار این شخص ،عمر به او تعدادی نیرو داد تا برای غارت بروند . این نیروها وقتی بادست پر برگشتند ،بقیه هم به طمع افتادند و کم کم تعداد اینها زیاد شد . تا جایی که با دولت مرکزی ایران درگیر شدند و در نهایت دولت ظالم وستمگر ساسانی شکست خورد. در حقیقت عمر قصد حمله اولیه نداشت . و اینکه امام علی ( ع) به عمر در حمله سراسری مسلمانان به ایران ،گفت که خودت نرو ،این از سر دلسوزی حضرت نسبت به عمر نبود ،بلکه آنحضرت می دانست که اگر عمر برود،ایرانیها برای قتل او نهایت تلاش را خواهند کرد و عواقب قتل عمر ،دامن جامعه را خواهد گرفت و ممکن است اوضاع از این که هست خرابتر شود . چرا که امیدی نبود که مردم به حضرت رجوع کنند و از سوی دیگر دشمنان در کمین بودندکه برای اسلام اتفاقی بیافتد و آنها بتوانند با هجومی یکپارچه کار اسلام را یکسره کنند و زحمات پیامبر وحضرت علی (ع ) از را به کلی از بین ببرند .

سلام
از پاسخ کارشناس محترم کاوه عزیز متشکرم!
لطف بفرمایید منبع این مطلبی که نوشتید بگذارید.
با تشکر

سلام

هر سلطان يا خليفه اي در تاريخ داراي پرونده مثبت و منفي بوده است برخي پرونده منفي آنان بيشتر بوده و برخي پرونده مثبت داشته اند به طور نمونه سلاطين حاكم بر ايران در ضمن آن كه ظلم و ستم داشتند، داراي در اين تبعيض و بي عدالتي نسبت به رعيت بودند در خدمت رساني به مردم نظير: راهسازي، راه آهن گاه در گسترش كشور و فتح و فتوحات قدم هايي برداشته اند. آيا پرونده مثبت آنان مي تواند جلو پرونده منفي و ظلم آلود آنان را نسبت به رعيت از بين ببرد.

كسي انكار نمي كند كه در زمان خليفه دوم فتوحات فراواني حاصل شده و مردم در اين كشورها بدست مسلمانان اسلام آوردند اما آيا يك عمل خوب تنها براي موفقيت يك فرد كافي است يا بايد در تمام رفتار و كردارش طبق دستورات اسلام عمل كند. فتوحات بدست صحابه و مسلمانان و با هماهنگي و كمك از حضرت علي(ع) بوده است. سخن اصلي كساني كه عمر را دوست ندارند آن نيست كه وي هيچ خدمتي به مسلمانان و كشورگشايي نكرده است بلكه مي گويند خليفه پيامبر(ص) بايد در علم و عمل مانند پيامبر(ص) باشد و از تمامي صحابه برتر باشد نه آن كه در تمام مسايل نياز به ديگران داشته باشد زيرا عمر همواره مي گفت: ‌«لولا علي لهك عمر» افزون بر اين عملكرد خليفه دوم به گونه اي بوده كه برخي از اعمال خوب او را مخدوش كرده است. نظير: كنار زدن حضرت علي(ع) و ناديده گرفتن دستورات پيامبر(ص) مخالفت با رسول خدا(ص) در آوردن قلم و كاغذ در آخرين روزهاي حيات آن حضرت كه اين روايت در صحيح بخاري و مسلم آمده است هجمه به خانه حضرت زهرا، دستور به نماز جماعت خواندن مستحبات در شب هاي ماه رمضان و چندين مورد ديگر.
آيا اين رفتار خليفه اگر براي شما ثابت شود باز هم مي گوييد كه حضرت عمر عزيز بود كه ايران ...
بلكه آنچه مهم و اساسي است حق و عملكرد صحيح و مطابقت آن با شرع مقدس است كه در اين باره سخن فراوان است.

درباره مسلمان شدن ایرانیان توسط خلیفه دوم با استفاده از کتب اهل سنت

[=century gothic]
[=century gothic][=arial]مسلمان شدن ایرانیان توسط خلیفه دوم در کتاب تاریخ یعقوبی{1} درباره دوران عمر بن خطّاب - خلیفه دوم - به فتوحات و کشورگشاییهای وی اشاره شده است. یعقوبی فتوحات خلیفه را به گونه‏ای نقل کرده که خواننده گمان میبرید یکی از افتخارات مهم خلیفه دوم کشورگشایی های وی بوده است. به عنوان مثال به یکی از دو ابر قدرت بزرگ دنیای آن روز، یعنی کشور روم اشاره کرده و؟؟؟؟
این جنگ را که در آن مسلمانان به فرماندهی ابوعبید در سال 15 چیره شده‏اند را ذکر میکند. در بخش دیگری از این کتاب به صورتی مفصل وقایع جنگ ایران و مسلمانان یادآوری شده است.
یعقوبی در این باره چنین مینویسد: «عُمر، ابو عبید بن مسعود ثقفی را با لشکری به عراق گسیل داشت. در آن زمان خسرو مُرده بود و بوران دخترش به پادشاهی رسیده بود و رستم و فیروزان را به سرپرستی امر پادشاهی برگزیده بود.»
یعقوبی در ادامه به پیروزی ابو عبید بر دسته‏ای از سپاهیان ایران اشاره میکند و می افزاید: «و بعد پارسیان در پی احساس ناتوانی خود و پیروزی مسلمانان بر کشتن رستم و فیروزان همداستان شدند...
در اینجا عُمر با مشورت و صلاحدید، سعد بن ابی وقاص را با هشت هزار نیرو به قادسیه فرستاد و خلاصه در پی چند روز جنگ، روز چهارم با کشته شدن رستم توسط خودِ ایرانیان، مسلمین عرب بر ایرانیان پیروز شدند و بدنبال آن مدائن گشوده شد».
متفکر و فیلسوف بزرگ مرحوم [=arial]مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران[=arial]{2} به تحلیل موشکافانه‏ای از شکست و هزیمت ایرانیان میپردازد. وی مینویسد: [=arial]«ایران آن روز با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگیهایی که داشت از نظر نظامی، بسیار نیرومند بود.
در آن روز دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت میکرد، ایران و روم. جمعیت آن روز ایران در حدود یکصد و چهل میلیون نفر تخمین زده شده که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و سربازان مسلمان در جنگ با ایرانیان به شصت هزار نفر نمیرسیدند و اگر ایرانیان عقب نشینی میکردند، این جمعیت در میان مردم ایران گم میشدند. ولی با این همه، حکومت ساسانی به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد»
.
[=arial]شهید مطهری در ادامه میافزاید: «حقیقت این است که مهم‏ترین عامل شکست حکومت ساسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف‏آمیز آن زمان دانست.[=arial]
این نکته از نظر مورخین شرقی و غربی مسلم است که رژیم و اوضاع اجتماعی و دینی آن روز به قدری فاسد بود که تقریباً همه مردم از آن ناراضی بودند. دین زردتشت در ایران به قدری در دست موبدها فاسد شده بود که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمیتوانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد و[=arial]اگر اسلام هم در آن روز به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجاً ایران را مسخر میکرد و زرتشتیگری را از میان میبرد». [=arial]بنابراین اوضاع نابهنجار اجتماعی و دینی در ایران باعث نارضایتی مردم شده و ایرانیان را به سمتی که باعث نجات ایشان شود سوق میداد.
[=arial]اما اینکه چه چیزهایی سبب بدبینی ایرانیان نسبت به حکومت خلیفه دوم میشد. میتوان عامل اصلی را عملکرد او نسبت به عجمان و ایرانیان دانست. در کتاب تاریخ تشیع در ایران{3} آمده است: «با اینکه عربها قبل از اسلام هیچ بهره‏ای از مدنیت نداشتند، روحیه برتریطلبی بر عجمان را در خود داشتند.
[=arial]موالی - غیر عربها - در عراق به عنوان شهروند درجه دوم شناخته میشدند و به همین دلیل از همان آغاز، به کارهای پر مشقّتی همچون اقامة السوق و عمارة الطریق یعنی چرخاندن و بر پای داشتن بازار و راهسازی به آنها واگذاری میشد». در ادامه میخوانیم: «راه ندادن عجمان به مدینة الرسول که در ظاهر به دلیل عدم آمیختگی آنها با عربها و نفوذ ایرانیان در مرکز اسلام صورت میگرفت در زمان خلیفه دوم مرسوم بود. خلیفه وقتی دید که مردم در داشتن بردگان عجم دستشان باز است سزاوار نمیدید که با وجود آنها برده عرب وجود داشته باشد».
در پی این مطلب نویسنده از قول ابن جریح مینویسد: «... وقتی خلیفه ثانی در طواف مشاهده کرد که دو نفر به زبان فارسی تکلم میکنند. بدانها گفت: به عربی سخن بگویند که اگر کسی به دنبال زبان فارسی رفته و آن را فرا بگیرد مروت او از میان خواهد رفت.
[=arial] و بنا به سنتی که خلیفه دوم نهاده بود عربان اجازه داشتند تا از عجمان زن بگیرند اما بدانها زن عرب نمیدادند. در شعری، ازدواج عرب با مردی عجمی تشبیه به مجامعت زن عرب با یک قاطر شده است.
به دنبال آن رویه، در زمان امویان فرزندان زنان عجم خلفا، استحقاق خلافت نداشتند. حجاج خلیفه وقت در عراق گفته بود: هیچ عجمی در کوفه نباید امام جماعت باشد. او حتی موالی را به زور به میدان جنگ میبرد. و یا اینکه موالی معمولاً در جنگها مشارکت میکردند به هنگام تقسیم غنایم از اعراب سهم کمتری میگرفتند. ناگوارتر اینکه از آنچه به نام عطاء از بیت المال به مردم داده میشد به موالی سهمی داده نمیشد[=arial].

[1]. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، جلد دوم، چاپ سوم، 1362، ص 22 به بعد. [2]. خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری - مرتضی، چاپ هشتم، بهمن 59، ص 77 به بعد. [3]. تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، ج 1، ص 111 به بعد

S.M.Mousavi;24981 نوشت:
سلام
از پاسخ کارشناس محترم کاوه عزیز متشکرم!
لطف بفرمایید منبع این مطلبی که نوشتید بگذارید.
با تشکر

جناب Mousavi از لطف شما متشکرم .
این مطالب را می توانید در کتاب تاریخ خلفای رسول جعفریان ذیل بحث درباره خلیفه دوم و حکمرانیش، مطالعه بفرمایید. در صورتی که نیاز بود بفرمایید تا منابع دیگری نیز به محضرتان معرفی کنم .
موضوع قفل شده است