موسیقی عرفانی و قرب به خدا

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
موسیقی عرفانی و قرب به خدا

موسیقی عرفانی و نزدیکی به خدا
سوالی که امروزه خصوصا در قشر جوانان دانشجو بعضا پرسیده میشود اینکه آیا با موسیقی های عرفانی میتوان به خدا نزدیک شد؟
پاسخ را با نگرش انسان شناسانه بررسی میکنیم.انسان دارای دو بخش بینش و گرایش است. در ناحیه بینش توانایی تشخیص خوب و بد به طور یکسان را دارد و با کسب علم این بخش تقویت میشود که از آن به عقل نظری تعبیر میشود.
در ناحیه گرایش میل به خوبی ها همیشه وجود دارد و به بدی ها تمایلی انسان نداردو بنابر این گرایش به خوبی و بدی یکسان نیست.
هم چنان که بدن غذای خوب و مناسب را جذب و غذای بد را نمیپذیرد – مگر اینکه با بد آموزی بدن به غذاهای بد معتاد شود که البته باعث تحلیل جسمی تدریجی میگردد- روح نیز چنین است نسبت به اخلاق خوب گرایش دارد و از اخلاقیات بد گریزان است که از این امر به عقل عملی تعبیر میشود.
عقل عملی مدیر عامل عقل نظری است چنانچه نرم خو باشد تابع عقل نظری است در غیر این صورت نافرمانی میکندو دیگر مدیر عامل نیست و شیطنت میکند.
از چه راهی عقل عملی را نرم و خاضع کنیم . انسان اسلحه بیرونی اش در برابر دشمن آهن است و اسلحه درونی اش گریه و ناله است.(و سلاحه البکاء) . با سلاح گریه و ناله است که در برابر غضب و شهوت مقاومت میکند و باعث خضوع عقل عملی در برابر عقل نظری میشود.عقل عملی متأثر از موسیقی میشود ولی نرمش و اشک حاصل از موسیقی کاذب است. گاهی مارش عزا میشنود و بی آنکه متوفا را بشناسد میگرید این گریه کاذب است ولی گاهی باذکر مصائب امام حسین علیه السلام میگرید این گریه صادق است.
موسیقی عرفانی نیز نرمش و خضوع کاذب به عقل عملی میدهند یعنی در واقع عقل عملی را تابع عقل نظری نمیکند و دژ مستحکم در برابر غضب و شهوت ایجاد نمیکند و به را حتی در برابر خواهشهای نفسانی کوتاه می آید و تسلیم میشود. و انسان را به دره سقوط و گناه میکشاند. سایر موسیقیهای دیگر اثر مخرب تری دارند و باعث نافرمانی عقل عملی از عقل نظری میگردند. بنابر این آنچه انسان در پی آنست که به خدا نزدیک شود درست به وسیله موسیقی های عرفانی و ... اثر مخرب تری را در روح آدمی میگذارد و نتیجه معکوس میدهد.

زمزم;78162 نوشت:
موسیقی عرفانی و نزدیکی به خدا سوالی که امروزه خصوصا در قشر جوانان دانشجو بعضا پرسیده میشود اینکه آیا با موسیقی های عرفانی میتوان به خدا نزدیک شد؟ پاسخ را با نگرش انسان شناسانه بررسی میکنیم.انسان دارای دو بخش بینش و گرایش است. در ناحیه بینش توانایی تشخیص خوب و بد به طور یکسان را دارد و با کسب علم این بخش تقویت میشود که از آن به عقل نظری تعبیر میشود. در ناحیه گرایش میل به خوبی ها همیشه وجود دارد و به بدی ها تمایلی انسان نداردو بنابر این گرایش به خوبی و بدی یکسان نیست. هم چنان که بدن غذای خوب و مناسب را جذب و غذای بد را نمیپذیرد – مگر اینکه با بد آموزی بدن به غذاهای بد معتاد شود که البته باعث تحلیل جسمی تدریجی میگردد- روح نیز چنین است نسبت به اخلاق خوب گرایش دارد و از اخلاقیات بد گریزان است که از این امر به عقل عملی تعبیر میشود. عقل عملی مدیر عامل عقل نظری است چنانچه نرم خو باشد تابع عقل نظری است در غیر این صورت نافرمانی میکندو دیگر مدیر عامل نیست و شیطنت میکند. از چه راهی عقل عملی را نرم و خاضع کنیم . انسان اسلحه بیرونی اش در برابر دشمن آهن است و اسلحه درونی اش گریه و ناله است.(و سلاحه البکاء) . با سلاح گریه و ناله است که در برابر غضب و شهوت مقاومت میکند و باعث خضوع عقل عملی در برابر عقل نظری میشود.عقل عملی متأثر از موسیقی میشود ولی نرمش و اشک حاصل از موسیقی کاذب است. گاهی مارش عزا میشنود و بی آنکه متوفا را بشناسد میگرید این گریه کاذب است ولی گاهی باذکر مصائب امام حسین علیه السلام میگرید این گریه صادق است. موسیقی عرفانی نیز نرمش و خضوع کاذب به عقل عملی میدهند یعنی در واقع عقل عملی را تابع عقل نظری نمیکند و دژ مستحکم در برابر غضب و شهوت ایجاد نمیکند و به را حتی در برابر خواهشهای نفسانی کوتاه می آید و تسلیم میشود. و انسان را به دره سقوط و گناه میکشاند. سایر موسیقیهای دیگر اثر مخرب تری دارند و باعث نافرمانی عقل عملی از عقل نظری میگردند. بنابر این آنچه انسان در پی آنست که به خدا نزدیک شود درست به وسیله موسیقی های عرفانی و ... اثر مخرب تری را در روح آدمی میگذارد و نتیجه معکوس میدهد.

سلام
متاسفانه در این نوشته هیچ توضیحی درباره موسیقی عرفانی و عرفان داده نشده است تا هم اولی شناخته شود و هم حد و حدود دومی . به نظر حقیر موسیقی هیچ نقشی در عرفان اصیل ندارد . اصلا وادی عرفان وادی رهایی از خیال و وهم است ، در حالی که موسیقی کاری جز تقویت این دو ندارد . وای چه بر سر عرفان آمده که موسیقی خیال انگیز باید مددکار حقیقتی باشد که عقل هم در آن حیران است ؟؟؟؟
موفق

سئوال این است که منظور از موسیقی عرفانی دقیقا چه نوغ موسیقی است؟

آیا اصولا موسیقی ساخته دست بشر می تواند انسان را به سمت واقعی ((نه توهم)) قرب خدای یکتا سوق دهد؟

اگر بله دقیقا چه نوع موسیقی؟به چه سندی به چه مدرکی؟

سلام علیکم جمیعا

اول نیاز هست نسبت به لزوم اهمیت به موسیقی بحثی را مطرح کنم و بعد برسیم به طریقت و موسیقی :

توجه به خلقت انسان و جهان مادی یکی از راههای شناخت خداوند را برای هرکسی که اهل بصیرت است فراهم میکند.
انسان خواه ناخواه نسبت به موسیقی عکس العمل نشا میدهد و این موضوع در نهاد او ایجاد شده.

بقول استاد رائفی هرگاه برای کسی که در زمان گذشته موسیقی ای را گوش داده آن موسیقی را بعد از مدتی بگذاریم سریعا عکس العمل نشان میدهد و این دال بر شرطی شدن انسان در برابر گزینه ای بنام موسیقی است.

تاثیر موسیقی بر روی انسان و حتی حیوانات و گیاهان بر همگان واضح است و نیاز به توضیح نیست لذا قصد من از طرح این مطلب موضوع شرطی شدن انسان بود.

موسیقی هم میتواند خوب باشد و در اسان گرایش برای مطالب نیک در ضمیر ناخوداگاهش ایجاد کند و هم میتواند بد باشد و عکس آن نتیجه بدهد.

در عرفان موسیقی تنها جنبه گرایشی دارد والا در طی طریق هیچ جایگاه بخصوصی برایش تعریف نشده و نخواهد شد.

موسیقی در زمانیکه عرفائی همچون سعدی - حافظ - شمس و دیگران آنرا بکار میبرتد از روی شوق وصال است و نه از روی تزکیه و تربیت نفس چراکه موسیقی عرفانی تنها شرطی شدن نیکو را در انسان پدید می آورد.

در هر صورت نقش موسیقی را باید مومنین بپذیرندو از آن برای اهداف گرایشی استفاده کنند والا همین موسیقی ابزاری برای سرباز گیری پلید صفتان بوده و هست و خواهد شد.

یاحق

bina88;78476 نوشت:
در عرفان موسیقی تنها جنبه گرایشی دارد والا در طی طریق هیچ جایگاه بخصوصی برایش تعریف نشده و نخواهد شد. موسیقی در زمانیکه عرفائی همچون سعدی - حافظ - شمس و دیگران آنرا بکار میبرتد از روی شوق وصال است و نه از روی تزکیه و تربیت نفس چراکه موسیقی عرفانی تنها شرطی شدن نیکو را در انسان پدید می آورد. در هر صورت نقش موسیقی را باید مومنین بپذیرندو از آن برای اهداف گرایشی استفاده کنند والا همین موسیقی ابزاری برای سرباز گیری پلید صفتان بوده و هست و خواهد شد.

سلام
در عالم چه چیز تاثیر گذار نیست ؟
تاثیرگذاری برای خوب بودن چیزی کافی است ؟
موسیقی عرفانی سعدی و حافظ یعنی چه ؟
منظورتان شعر این بزرگواران است یا چیز دیگر ؟ شعر موسیقی است ؟
عنوان موسیقی عرفانی برای طرح بحث تاثیر موسیقی در گرایش افراد به معنویت صحیح است ؟
کسی که با عنوان موسیقی عرفانی وارد معنویات می شود چقدر طول می کشد تا بداند بین عرفان حقیقی و موسیقی رابطه ای نیست ؟
هدفمان از عرفان غرق کردن افراد در خیالات زیباست یا رساندن به سرچشمه زیبایی آفرین ؟
بلندای عرفان چقدر است ؟
حرمت نام عرفان چقدر ؟
آیا اخلاق الهی و محمدی ص برای جذب جوانان کافی نبود ؟ که فراموش شد و متوسل به اسباب این چنینی شدیم ؟
و امروز موسیقی چه برسر مردم می آورد ؟
و فردا امثال این عناوین بر سر عرفان چه ؟
موفق در پناه حق
:Gol:

سلام علیکم جمیعا

حامد گرامی

یا باید حقیقت وجودی انسان را درک کنیم و زاه حلی که صحیح است با استفاده از کتاب اجماع عقل و سنت بسنجیم و نتیجه ای درست بگیرریم یا اینکه حقیقت وجودی انسان را منکر شویم.

کدام عاقلانه است ؟
کدام الهی است ؟
کدم سنت رسول است و کدام با نظر اجماع منطبق است /

مثلا
شهوت اساسا چیز خوبی است چون در خلقت انسان نهاده شده و بانی ازدیاد و ادامه نسل بشر است.

اما آیا شهوت را بخاطر جنبه بدش نفی کنیم و بگوئیم نخیر شهوت حرام است ؟

اما در باب عرفان و موسیقی
گرایش اصل مهمی است و لازم است ولی همانطوریکه ذکر شد و برای بار شوم هم ذکر میکنم کافی نیست.

اشعار مولانا ( بالاخص ) کاملا مترنم است و این بدنی معناست که مولانا و دیگران در زمان شوق وصل توی سرشان نمیزدند و گریه کنند یا سینه بزنند.

اینها به ضرب آلاتی همچون دف و حتی رقصی بنام سماع شادی وصال را جشن میگرفتند.

بیان این معانی و مفاهیم برای عموم سخت است چرا که اکثر کسانیکه موسیقی گوش میکرده و یا میخوانند و یا میرقصند ( چه با موزیک مطرب چه با دف درویش کذاب ) بیانگر آن حالات نبوده و نیستند.

بیان آن حالات از مرده ای که زنده شده بپرسید. از جانی که از جهنم گریخته به تن آمده و تن برایش جنت شده تا لقاء الله تعالی.

شما گر در بهشت پیامبر را دیدید میرقصد و آواز میخواند خرده شرعی نگیر

یاحق

bina88;78524 نوشت:
اشعار مولانا ( بالاخص ) کاملا مترنم است و این بدنی معناست که مولانا و دیگران در زمان شوق وصل توی سرشان نمیزدند و گریه کنند یا سینه بزنند.

مطمئنید مولوی هدایت شده بود؟

بعد شهوت عطیه ای است الهی انسان ان را نمی سازد

ایا نزدیکی بین این دو وجود دارد؟

قران می فرماید و ادعوا ربک تضرعا و خفیه

نمی فرماید با عرعر کردن صوفیانه
و می فرماید صدایت را نبر بالا

حال این صوفیان مست شیطان که عربده می کشند هو بر چه اساسی عبادت می کنند؟

برادر و استاد ارجمند حامد به چه نکته زیبائی اشاره کردند مگر شریعت حضرت مصطفی صلی الله علیه و اله چه چیزی کم دارد که از راههای دیگر می روید؟

حافظ اهل ساز بوده؟چه سازی؟مدرک تاریخی لطفا ارائه دهید
سعدی عارف نبوده بلکه فقیه بوده و خود هم به این نکته تصریح می کند ((هزلیات سعدی را خوانده اید؟))

واقعا حافظ شیرین سخن راست گفت که چون ندیدند جقیقت ره افسانه زدند.

bina88;78524 نوشت:
شما گر در بهشت پیامبر را دیدید میرقصد و آواز میخواند خرده شرعی نگیر

شیوخ صوفیه هم برای پیشبرد اهدافشان زشت ترین نسبتها را به انبیا و ائمه دادند

کسانی که از راه موسیقی در صدد رسیدن به خدایند فقط دارند خودشان را فریب می دهند

Fagheer;78559 نوشت:
مطمئنید مولوی هدایت شده بود؟ بعد شهوت عطیه ای است الهی انسان ان را نمی سازد ایا نزدیکی بین این دو وجود دارد؟

شما که ترنم و موسیقی را با نهاد انسان بی ارتباط میدانی چرا نوحه را مترنم میخوانی و گوش میدهی ؟

چرا قرآن را مترنم با صوت جمیل ( طبق سفارش اولیاء ) میخوانی ؟ به چه خاطر ؟

آیا غیر از این است که اسان در ناخودآگاه خود گرایش به ترنم دارد ؟

مولانا هدایت شده بود یا نبود را علماء و عقلا میدانند و بس شما خودت رودرگیر نکن

Fagheer;78559 نوشت:
واقعا حافظ شیرین سخن راست گفت که چون ندیدند جقیقت ره افسانه زدند.

بهتر است جواب شما و امثال شما را به نقل از علامه طباطبائی بدهم ( البته امیدوارم یک حدیث جعلی هم از خودتان بر علیه این بنده خدا نتراشید )


[=arial]سوال 42 :


[=arial]از یک بزرگی شنیده بودم که حضرت علامه تمام علم و معلومات و دانسته های خود را در[=arial]المیزان به کار نگرفت.زیرا از نفهمیدن بعضی از مسائل دشوار از ترس تکفیر بعضی از[=arial]افراد به ظاهر عالم مخفی نمود.و اگر این افراد نبودند چه بسا المیزان از اینی که[=arial]هست پر بار تر بود.لذا میخواستم بدانم این سخن صحت دارد یا خیر؟

[=arial]پاسخ:


[=arial]علامه طباطبائی همیشه از وجود افراد قشری و نادان رنج میبرد و بیزار بود و گاهی آنرا بازگو می کرد و بهمین دلیل مقادیری از دانسته های خود را کتمان میکرد و معروف شده بود که ایشان کتوم هستند.


[=arial](علامه طهرانی در این مورد نقل می گویند : (علامه) بدگویی از فلسفه و عرفان را که دو ستون عظیم از ارکان شرع مبین است ، ناشی از جمود فکری و خمود ذهنی می گفتند ؛ و می فرمودند : از شرّ این جهّال باید به خداوند پناه برد ، اینان بودند که کمر رسول الله را شکستند. آنجا که فرموده اند : قَصَمَ ظَهری صِنفان : عالِمٌ مُتَهَتّک و جاهلٌ مُتَنَسّک . منبه : مهرتابان ص124 ) راقم سطور

منبع :
http://www.askquran.ir/showthread.php?p=401951#post401951

یاحق

bina88;78566 نوشت:
مولانا هدایت شده بود یا نبود را علماء و عقلا میدانند و بس شما خودت رودرگیر نکن

bina88;78566 نوشت:
شما که ترنم و موسیقی را با نهاد انسان بی ارتباط میدانی چرا نوحه را مترنم میخوانی و گوش میدهی ؟ چرا قرآن را مترنم با صوت جمیل ( طبق سفارش اولیاء ) میخوانی ؟ به چه خاطر ؟

bina88;78566 نوشت:
بهتر است جواب شما و امثال شما را به نقل از علامه طباطبائی بدهم ( البته امیدوارم یک حدیث جعلی هم از خودتان بر علیه این بنده خدا نتراشید )

همین پراکنده گوئی شما دلیل بر صدق گفتار ما دارد

مولوی انگشت کوچک یک بچه شیعه هم نیست البته برای بعضی جاهل ابله می تواند بت عرفان باشد

راه خدا شمس تابان است اگر کسی کور است که مشکل خودش است

ضمنا این حربه های صوفیان دیگه رنگی نداره در جامعه الان

یک چیزی هم عرض کنم محض افزایش علم خودم

تمام اسراری که از زمان پیامبر صلی الله علیه و اله تا کنون از حضرات معصومین علیهما السلام و علمای عظام شیعه ذکر شده که قابل افشا نیست مربوط به واقعیت ولایت علی علیه السلام و اولاد ایشان و شان و عظمت انهاست
و مراتب سلوک با توسل به انها و شان و مرتبه و اثرات و تصرف ان ذوات مقدس در تصرف در امور عوالم فنا و بقا

ولی صوفیان مثل بقیه رفتارهایشان این امر را به ظاهر خود جلوه دادند و نجاست خود را سعی در تطهیر نمودند

bina88;78524 نوشت:
اما در باب عرفان و موسیقی گرایش اصل مهمی است و لازم است ولی همانطوریکه ذکر شد و برای بار شوم هم ذکر میکنم کافی نیست. اشعار مولانا ( بالاخص ) کاملا مترنم است و این بدنی معناست که مولانا و دیگران در زمان شوق وصل توی سرشان نمیزدند و گریه کنند یا سینه بزنند. اینها به ضرب آلاتی همچون دف و حتی رقصی بنام سماع شادی وصال را جشن میگرفتند. بیان این معانی و مفاهیم برای عموم سخت است چرا که اکثر کسانیکه موسیقی گوش میکرده و یا میخوانند و یا میرقصند ( چه با موزیک مطرب چه با دف درویش کذاب ) بیانگر آن حالات نبوده و نیستند. بیان آن حالات از مرده ای که زنده شده بپرسید. از جانی که از جهنم گریخته به تن آمده و تن برایش جنت شده تا لقاء الله تعالی. شما گر در بهشت پیامبر را دیدید میرقصد و آواز میخواند خرده شرعی نگیر یاحق

سلام
اخوی آهنگین بودن اشعار بزرگان اهل معرفت ربطی به موسیقی امروز ندارد .
سماع هم فعل شرعی نیست که بتوان از آن دفاع کرد .
هرکاری از اهل معرفت سربزند مشروع نیست بلکه میزان شرع کتاب و سنت است
برای گرایش دادن به معنویت شاید بتوان از موسیقی مباح با مضامین عرفانی استفاده کرد اما نباید نامش را موسیقی عرفانی گذاشت چون موسیقی و عرفان ربطی به هم ندارند
اگر منظورتان از گریه و بر سر زدن عزاداری برای سید و سالار شهید و امیر قافله عشق است که بزرگان از اولین تا آخرین برایش گریسته اند . دیگر فلان عارف و صوفی که از پیامبر خاتم ص بالاتر نیست که آن حضرت بارها بر سید شهیدان گریست
و اما وجد و شادی عارفانه را کسی منکر نشده است که اگر در این حالت از عارف عقل زایل شود مذموم نیست اما کاملان چنین حالاتی نداشته و ندارند و معیار فعل کامل است
عمده حرف ما اینستکه روی این موسیقی عنوان عرفانی نگذارید تا بعد نیازی به توجیه سماع و موسیقی نامشروع و غیره نداشته باشید و عرفان را مکدر نکنید
موفق در پناه حق

یکی دیگر از عمده مشکلات این است که نواهای خوش طبیعت را موسیقی نام نهاده و سعی در توجیه موسیقی با استفاده از این هم تراز کردن نابخردانه دارند

حامد;78580 نوشت:
عمده حرف ما اینستکه روی این موسیقی عنوان عرفانی نگذارید تا بعد نیازی به توجیه سماع و موسیقی نامشروع و غیره نداشته باشید و عرفان را مکدر نکنید

سلام علیکم

کلام شما صحیح است. موسیقی عرفانی یک ترکیب ناصحیح است.

قبلا هم عرض کردم که موسیقی یا ترنم و یا هرچیز آهنگینی از اسباب طرب به تزکیه و تعالی نفس تاثیری ندارد لذا هیچیک از عرفاء برای تربیت نفس گوش دادن به موسیقی عرفانی را تجویز نکرده اند.

مطربا یکدم بکف نه بربطی --- زورق تن را بیفکن در شطی
از دف و نی زهره را در رقص آر - وزنوای چنگ بربط اشک بار

مثلا این اشعار از صدرای شیرازی است

در این ابیات ماوقع آنچه که بر عرفاء هنگام شوق میرود را بیان میکند.

زورق تن در شط بمعنای سماع بدون شکل و غیر موزون - دف و نی ای که زهره را به رقص در می آورد ذکر اسمی از اسماء الحسنی است که عارف را مدهوش خود کرده و عارف در جذبه آن اسم از خود بیخود شده لذا حرکات ناموزون انجام میدهد
کلمات نامفهوم به زبان می آورد گاهی میخندد و گاهی گریان است لذا در بیان احوال ایشان سخت استکه بتوان گفت موسیقی و رقصی است که ما میشناسیم.

بعد از این احوال که به ایام و زمان وصال شناخته شده شوق بر عارف مستولی میگردد.

لذا بقول شما از بی اختیاری به سماع میپردازد.
اینها شیرین است و هم تلخ است شیرینتر از هر چیزی که در دنیا و عقبی است و تلخ است به اندازه جدائی از همه این شیرینیها . این بماند تا دیداری دیگر.

این احوال برای تمام بندگان خدا جذاب است. با توجه به جنبه گرایشی موسیقی و شرطی شدن انسان و بعدها همین شرطی شدن و گرایش بانی تصمیم گیری شده و خواهد شد.

لذا توجه به جنبه های خوب موسیقی حتی نوحه های اصیل با معنا خیلی اثر مند تر از دری وریهای آنور آبی است.

ما قدر ارزشهای معنوی خود را بدانیم و آنرا در قالب صحیحش اجرا کنیم بسیار قدرتمندتر و جذابتر از موسیقیهای شیطانی است.

یاحق

bina88;78701 نوشت:
زورق تن در شط بمعنای سماع بدون شکل و غیر موزون - دف و نی ای که زهره را به رقص در می آورد ذکر اسمی از اسماء الحسنی است که عارف را مدهوش خود کرده و عارف در جذبه آن اسم از خود بیخود شده لذا حرکات ناموزون انجام میدهد کلمات نامفهوم به زبان می آورد گاهی میخندد و گاهی گریان است لذا در بیان احوال ایشان سخت استکه بتوان گفت موسیقی و رقصی است که ما میشناسیم.

فکر کنم اصل مسئله اينجا مشکل دارد
شما که قطعا بهت برمي خورد و حاضري پيامبر را زير سئوال ببري براي توجيه دراويش و صوفيان

bina88;78566 نوشت:
بهتر است جواب شما و امثال شما را به نقل از علامه طباطبائی بدهم ( البته امیدوارم یک حدیث جعلی هم از خودتان بر علیه این بنده خدا نتراشید )

منظور شما از حديث جعلي همان تاپيک فرقه هاي ضاله است که صحيح يا ناصحيح حرفتان را به خداي يکتا واگذار مي کنم.

bina88;78701 نوشت:
این احوال برای تمام بندگان خدا جذاب است. با توجه به جنبه گرایشی موسیقی و شرطی شدن انسان و بعدها همین شرطی شدن و گرایش بانی تصمیم گیری شده و خواهد شد.

شما که اينقدر سنگ موسيقي را به سينه مي زني يک لطفي بفرما يک حديث بياور که در آن موسيقي مجاز و گوش دادن به آن موجب بسط الهي معرفي شده باشد (((((از همان اسراري که شما مي داني و ما نمي دانيم:Gig:)))

بعد اجازه بدهيد يکبار براي هميشه راه را مشخص کنيم تا خلط مبحث نشود

به هيچ عنوان نواهاي طبيعت مثل صداي بلبل مثل صداي اب مثل صداي پيچيدن نسيم در شاخ و برگ درختان و بسياري نواهاي ديگر که به انسان چنان آرامشي مي دهند که شرح دادني نيست با موسيقي ساخته دست بشر در يک رده قرار نگرفته و قابل مقايسه نيستند.

راجع به نوحه و صداي صوت قرآن و محبوبيت انان و مغبوض بودن موسيقي هاي ديگر تمام راه و روش و سلوک ما بر اساس روش و سيره ائمه است آنچه سفارش فرموده اند عين اطاعت است و آنجه منع فرموده اند عين حرام است
وگرنه بحث لذت بردن يا نبردن نيست

اميدوارم متوجه شده باشيد

ضمنا نيش و کنايه نزنيد کلک ما نيز زباني و بياني دارد:hamdel:

bina88;78167 نوشت:
شخصی که با مفاهیم بینشی آشنائی و یا حتی گرایشی نداشته باشد با گوش دادن به این موسیقی زمینه ای گرایشی برای ایجاد بینش در او ایجاد میگردد. اگر نتیجه موسیقی عرفانی گرایش به پلیدیها باشدو یا تحت تاثیر اجرای این موسیقی اعمال پلید انجام شود و بینش پلید را زمینه ساز گردد بله این موسیقی حرام است. ولی اینطور نبوده

بحث سر این بود که استماع موسیقی باعث قرب الهی میشود. به تعبیر واضحتر برای رسیدن به هر هدفی باید ابزار صحیح رسیدن را استفاده کرد یعنی چنین نیست که هم چنانکه هدف کاملا صحیح اسن از هر ابزاری برای رسیدن به آن میتوان استفاده کرد . در اینجا نیز چنین است شاید بعضی از افراد به هر دلیلی با موسیقی عرفانی در خود احساسی چنین به انها دست دهد و به گمان خود به خدا رسیذه اند ولی در واقع این رسیدن واقعی نیست.

نمونه بارزش سیره معصومین علیهم السلام است .کدم یک از معصومین در گفتار و رفتار چنین توصیه ای داشته اند و یا پیروانشان را به استفاده از موسیقی دعوت کرده اند.

نتیجه اینکه از آنجا که نوع عملکرد ادمی باعث تغییر نگرش و بینش او میگردد و به تدریج در او نهادینه میشود به مقدار ارزشمندی آن کار به همان مقدار به هدف نهایی میرسد .

بنابر این اگر هدف قرب الهی است ابزارش موسیقی نیست. این وسیله برای این هدف به درد نمیخورد. باید در پی ابزاری واقعی بود.

و اما بعد

تمام احساساتي که ما داريم به بر دو نوع هستند

روح داراي احساساتي است که جسم نيز آنها را دارد

تمام احساساتي که جسم دارد روح به آنها اشراف دارد ولي احساسات روح جز عده قليلي خارج از توان درک جسم هستند.

به عنوان مثال همانطور که جسم داراي حس بينائي است روح نيز داراي حس بينائي است

يا احساس لامسه همانطور که جسم دارد روح نيز دارد

و قص علي هذا

بر همين اساس همانطور که جسم توان شنوائي دارد روح نيز داراي حس شنوائي است

و قطعا يک سري اصوات براي اين حواس لذت بخش و يک سري آزار دهنده هستند.

و اين به غلبه هرکدام از اين دو بر آن يکي بر مي گردد.اگر روح بيش از حد بر جسم غالب شود حالتي مثل مرتاضان هندي پيش مي آيد که روي ميخ مي خوابند و جسم هيچ احساس دردي از خود نشان نمي دهد چرا که روح داراي غلبه کامل شده و اجازه اظهار وجودي به جسم نمي دهد.

اگر جسم بر روح غالب شود که مسائل مثل کساني پيش مي آيد که جناياتي مي کنند که حتي حيوانات هم ازآنها شرم دارند

و اما در تعاليم اسلامي بين اين دو تعادل وجود دارد با فرماندهي روح يعني اين که در پيشامدها اين روح است که تصميم مي گيرد صحيح و غلط کدام است بسته به بايد و نبايد هاي الهي
و در زندگي روزمره تعادل کامل برقرار است و روح به هيچ عنوان جسم را بي دليل تحت فشار قرار نمي دهد .

ادامه دارد به حول الله و قوته

bina88;78167 نوشت:
اگر اینطور بود در ایام محرم نباید شاهد زنا میبودیم در حالیکه درست برعکس آنرا شاهدیم.

این دو چه ارتباطی با هم دارند؟؟؟؟؟؟

آیا شما رفته اید و افراد" ز ن ا ک ا ر " را بررسی کرده اید انها در محرم در عزاداری شرکت نموده اند؟؟ و بر امام حسین علیه السلام گریه کرده اند؟؟؟؟

عزاداری بر حضرت هر چند از روی معرفت نباشد به همان مقدار تأثیرش را بر فرد میگذارد. ولی خوب طبیعی است هر چند اخلاص در عمل باشد اثرش در اعمال شخص بیشتر هویداست.

متأسفانه درد واقعی اینجاست . وقتی کسی به محرم فقط به دید شور سینه زنی منهای شناخت امام حسین علیه السلام و هدفش ، راهش ،و... مینگرد نمیتواند آنگونه که باید ،باشد.

بسم الله الرحمن الرحيم

نکته اي که قابل توجه است اين است که تضادها در بين علائق جسم و روح بسيار است
مثلا جسم دوست دارد به زيبائيها نگاه کند
ولي روح باطن برخي زيباييها را مي بيند که در آن زشتي گناه نهفته است و چشم را منع مي کند از نگاه

يا پاي جسم دوست دارد به مکانهائي برود که لذات جسماني آنجاست ولي پاي روح به او اجازه رفتن نمي دهد چرا که گناه را در آنجا حس مي کند

بحث در اين مقال بسيار گسترده است هدف از طرح اين چند مورد رسيدن به حس شنوائي جسم و حس شنوائي روح بود

هم گوش روح و هم گوش جسم از شنيدن نواهاي زيبا لذت مي برند ليکن چون روح سمعا و طاعته در اختيار اوامر حضرت رب جل جلاله است هر انچه نهي از شنيدن شده است زشت و قبيح مي داند و عکس العمل شديد نشان مي دهد
و به همين دليل است که بسياري از آيات عظام در هنگام استماع ولو بديهي ترين موسيقي هاي ساخته دست بشر دچار سر درد شديد مي شدند.
و به همين دليل وجو نازنين نبي مکرم صلوات الله عليه صداي هو هو صوفيان را که به قول خو صوفيان باعث لذت روحي و الهي است:khandeh!: را عرعر خر ناميدند .چرا که ايشان صورت ملکوتي امر را مي ديدند و صوفيان صورت مادي
ليکن صوفيان دچار توهمند که ان بحثش جداست و بر مي گردد به حديث معروف بدعت و شيطان

سئوال اينجاست که همان موسيقي که ما آن را بد مي دانيم گروهي از جوانان گوش مي دهند و چنان لذتي مي برند که در حد مستي شراب است

دليل اين تفاوت همان لذت گوش جسم است و ناراحتي روح که جسم از اين دسته اهنگ موزون لذت مي برد
و روح معذب از شنيدن انها
حال هرچه اين تسلط از يکي از اين دو سو بيشتر باشد عکس العملها شديدتر يا خفيف تر مي شود

به نام خدا
بنده تمام پست های این تاپیک رو مطالعه کردم ولذت بردم
متاسفانه بنده خودم در جریان دوستانی که با عنوان موسیقی عرفانی پا در این مسیر گذاشتند(برای معرفت خداوند با موسیقی عرفانی شروع کردند!) بودم که با این که فقط شروع مسیر با این مسئله بود(بعضی ها فقط یک سال و نه بیشتر) و بعد در مسیر واقعی که همون چیزی که اهل بیت(ع) سفارش کرده بودند قرار گرفتند ، دچار مشکلات روحی و روانی شدند که ناشی از همون الات موسیقی و... بود

در اینجا دوستان رو به پرسشی که خود بنده با واسطه از پسر علامه طباطبایی پرسیدم دعوت می کنم:

[=arial]سوال ششم:

[=arial]6.نظر علامه در مورد موسيقي چي بوده؟ و ايا اين كه ايشان كتابي در مورد موسيقي[=arial]نوشتن(ايشون يا برادرشون ايت الله الهي شك از بنده هست) و خودشون از بين بردن صحت[=arial]داره؟

[=arial]پاسخ:

[=arial]6- علامه طباطبائی طرفدار آرامش طبیعی بودند و معتقد بودند هر چیزی که آرامش طبیعی را به هم بزند مضراست مخصوصاً موسیقی که انسان را حالی بحالی میکند نباید استفاده شود و کتاب مورد نظر شما را اخوی ایشان درباره موسیقی علمی نوشته بودند که اخیراً آنرا اعدام کردند.

( منظور از اعدام اشاره به این است که برادر علامه آقای الهی طباطبایی این کتابشان را در مورد موسیقی در اواخر عمر معدوم کرده و از بین بردند.)
منبع:

http://www.askquran.ir/showthread.php?p=398350#post398350

با توجه به اینکه بحث موسیقی روحانی بحثی شده که به نظرم همه کسانی که نظر دادند به بیراهه رفتند بهتر دونستم که وارد بحث بشم.
اینکه موسیقی روحانی چیه و تعریفش چیه کاملا و کاملا مسئله ای شهودی و تجربی است و کسی که پا در این وادی نگذاشته نمیتونه در این مورد نظر بده مخصوصا خشک مذهبی ها که بویی از الهام نبردن.
شما موسیقی روحانی رو با دهل و نوحه عاشورا مقایسه میکنید؟
مگه به اون هم میشه گفت موسیقی؟
موسیقی پیانو میخواد و ویولون و تار و نی و ....
چرا فکر میکنید شما چیزی میدونید؟ بحث صحبتم با مدیران این انجمن است، چرا فکر میکنید راجب همه چی میتونین نظر بدین. شما از وادی موسیقی عرفانی و الهامی که از بهشت بر آهنگساز میشه چی میدونین؟ آیا در موردش تحقیق کریدن؟ تازه اگر هم تحقیق بکنین بازم نمیفهمین چون ذهنتون شستشو داده شده و فقط چیزهای مادی رو درک میکنید و کاری میکنین که بهتون گفتن نماز میخونید چون میترسید برید جهنم!!! هیچ حسی هم موقع خوندن نماز ندارین. خدا در قران گفته کسی که به عالم غیب ایمان نداشته باشه به من ایمان نداره.
فکر میکنید عالم غیب چیه؟
تو چی میفهمی وقتی شاعری شعری بهش الهام میشه چه حسی داره
چی میفهمی وقتی آهنگسازی که آهنگهای عرفانی میسازه مثل کیتارو یا یانی چه حسی داره وقتی الهام بهش میشه .
من چی دارم میگم اصلا بابا با کیا دارم صحبت میکنم. ولش کن بابا خداحافظ
دیگه هم تو این انجمن نمیام. اگه میشه نام کاربری من و تمام موضوعاتی که نوشتم رو حذف کنید

موضوع قفل شده است