جمع بندی حجر الاسود چند بار دزدیده شد؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حجر الاسود چند بار دزدیده شد؟

حجر الاسود چند بار دزدیده شد؟ کجا برده شد؟ کی بردش؟ برای چه؟ چرا حجرالاسود را شکستند؟

با سلام
در هشت ذیحجه سال 317 ه قرمطیان بصورت ناگهانی به مکه حمله کردند و ضمن تصرف شهر مکه و غارت آن چندین هزار نفر از زوار و ساکنان شهر را کشته و یا برای بردگی با خود بردند.
همچنین حجرالاسود را ازدیوار کعبه کنده و به دونیم شکستند و با خود به لحسا بردند .
که بیست سال بعد، با وساطت خلیفه فاطمی حجرالاسود را به مکه باز گرداندند.

ابن اثیر، کامل ، در صفحه 65 و آثار باقیه صفحه 277 و سیوطی تاریخ الخلافا صفحه 383 می نویسند : در سال 317 هجری قمری (930 میلادی ) ، درزمان خلافت «مقتدر» خلیفه عباسی ، ابوطاهر قرمطی که در فارس ، بحرین ویمامه حکومت می کرد ، به شهر مکه حمله برد وحجاجی را که مشغول برگزاری مراسم حج بودند به قتل رسیدند و 11روز در مکه ماند و حجرالاسود را با گرز شکست و چند پاره آنرا به انضمام اشیاء گرانبهای درون خانه کعبه با خود به بحرین برد . تاریخ نویسان می نویسند نوشته اند ،قرمطیان حجرالاسود را از خانه کعبه جدا کردند وناودان زرین کعبه را کندند و گفتند :.... اللهی که خانه خود را در روی زمین رها کند وبه آسمان برود، باید خانه اش را غارت و ویران کرد .
درسال 339 هجری قمری ( 951میلادی) پس از 20 سال مطیع الله فضل بن جعفر المقتدر بالله بن معتقد عباسی) بیست و سومین خلیفه عباسی ، آن قسمتهایی ازحجرالاسود را که قرمطیان با خود به بحرین برده بودند به مبلغ پنجاه هزار زر سرخ بازخرید کرد وبه مکه بازگردانید.

سوال:
حجر الاسود چند بار دزدیده شد؟چرا حجرالاسود را شکستند؟

پاسخ:
قبل از ظهور اسلام پادشاهان چهارگانه‏ ای كه پيامبر ايشان و خواهرشان "ابضعه" را لعنت فرموده است تصميم گرفته بودند "حجر الاسود" را به صنعاء منتقل كنند تا بان ترتيب حج را از منطقه حرم مكه به صنعاء منتقل سازند و بهمين منظور آهنگ مكه كردند.
قبيله "كنانه" نزد "فهر بن مالك بن نضر" جمع شدند و او همراه آنان به مقابله ايشان رفت و جنگ كرد و يكى از پسران فهر بنام "حارثه" كه از او فرزندى باقى نمانده است در اين جنگ كشته شد، از آن پادشاهان چهارگانه هم سه تن كشته شدند و چهارمى اسير شد و تا هنگام مرگ همچنان در دست فهر اسير بود
اخبارالطوال/ترجمه،ص:66

پس نتوانستند "حجرالاسود" را بدزدند ولی قصد آن را داشتند
اخبارالطوال/ترجمه،ص:66



در زمان جاهلیت دوره ای بود که "عمرو بن الحارث غبشان" كارهاى كعبه را به دست داشت.
زبير مى‏ گويد:در این دوره شخصی به نام "جرهم" را از كعبه بيرون رانده شد این کار توسط یکی از فرزندان اسماعيل، به نام "اياد بن نزار" بود. پس از آن ميان مضر و اياد جنگ افتاد و مضر، اياد را از آنجا براند. اياد به هنگام بيرون آمدن، حجر الاسود را از جاى كندند و در جايى در زمين پنهان كردند، زنى از خزاعه بديد و قوم خود را خبر داد. خزاعه با مضر شرط كرد كه آنان را بر سر آن سنگ راه خواهند نمود، به شرطى كه ولايت خانه كعبه با آنان باشد، مضر بدين شرط وفا كرد و ولايت بيت به عهده خزاعه قرار گرفت. تا آنگاه كه "غبشان" آن مقام را به "قصى" بفروخت. تاريخ ‏ابن ‏خلدون/ترجمه‏ متن،ج‏1،ص:381

«حجر الاسود را به طورى كه مورّخان اسلامى ضبط كرده ‏اند در سال 317 كندند، و در سال 339، يعنى بعد از 22 سال، آن را عودت دادند، و به شرحى كه در "ابن اثير" و ساير منابع معتمد آمده، "بجكم" كه يكى از امراى ترك در بغداد بود، حاضر شد كه در قبال تحويل و اعاده آن سنگ مقدّس و محترم به محل اصلى خود پنجاه هزار دينار به قرامطه بدهد، اما آنان اين پيشنهاد را ردّ كردند، ولى بعدا بدون اينكه متوقع پولى باشند، آن را رايگان برگرداندند و به كوفه برده و در مسجد جامع آن شهر نصب كردند تا عامّه مردم شاهد آن واقعه تاريخى باشند.» (الكامل، جلد 8، ص 486).

در سال 339 قرمطيان "حجرالاسود" را كه بيست سال بود كه برده بودند، بی دلیل برگرداندند و بر ستون هفتم، در مسجد كوفه، بستند و گفتند بفرمان برده بوديم و هم بر آن فرمان باز آورديم.
از امير المؤمنين (على كرم الله وجهه) مروي است:
«كانى انظر الى الشارى و قد حمل الحجر الاسود من مكة و علقه من هذه الاسطوانة و اشار الى الاسطوانة السابعة ينصبه رجل اسمه رحمة.»
چون قرمطيان آن را بر ستون مسجد كوفه بستند، بر اول و دوم و سوم تا هفتم قرار نمى‏ گرفت و سخن امير المؤمنين‏ على (علیه السلام) در اين معنى ظاهر شد پس مطيع خليفه بفرستاد و "حجر الاسود" را به سى هزار دينار زر سرخ بخريد. بوقت تسليم، "ابو طاهر بن ابو سعيد بن جنابى قرمطى" با اعيان كوفه گفت:گواه باشيد كه حجر الاسود تسليم مى‏ كنم
(تاريخ‏ گزيده،متن،ص:348)



سال 413 مردى از مصريان به هنگام حج بيامد و گرزى در دست داشت. آن
گرز بر "حجرالاسود" فرو كوبيد و آن را سوراخ كرد و گفت: تا كى اين سنگ را مى ‏پرستيد و مى‏ بوسيد؟ مردم بر سر او ريختند و كشتندش. آن گاه عراقيان به مصريان حمله آوردند و اموالشان را تاراج كردند و بعضى را كشتند.
(تاريخ ‏ابن‏ خلدون/ترجمه‏ متن،ج‏3،ص:145)

موضوع قفل شده است