امام خمينى ((ره )) از شيخ عباس قمى ((ره )) مى گويد!

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امام خمينى ((ره )) از شيخ عباس قمى ((ره )) مى گويد!

با سلام
خورشيد خود را بالاى سر ماشين كشيده بود و باران گرما بر سرمان مى ريخت . بيابان سوزان و بى انتها در چشمهايمان رنگ مى باخت و به كبودى مى گراييد از دور هم ، چيزى ديده نمى شد، ناگاه ماشين ما كه از مشهد عازم تهران بود از حركت ، ايستاد، راننده كه مردى بلند و سياه چرده بود با عجله پايين آمد و بعد از آنكه ماشين را براندازى كرد خيلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشين برگشت و گفت : بله پنچر شد و آنگاه به صندلى ما كه در وسطهاى ماشين بود، آمد، به من چون سيد بودم حرفى نزد.
ولى رو كرد به حاج شيخ عباس قمى (ره ) و گفت : اگر مى دانستم تو را اصلا سوار نمى كردم از نحسى قدم تو بود كه ماشين ، ما را در اين وسط بيابان خشك و برهوت معطل گذاشت ، يا الله برو پايين و ديگر هم حق ندارى سوار اين ماشين بشوى .
البته راننده تا حدى تقصير داشت .
اين طاغوت و حكومت ضد دين زمان بود كه تبليغات ضد اسلام و روحانيت را بجايى رسانده بود كه عده زيادى از مردم قدم آخوند و روحانى را نحس مى دانستند و اگر گرهى در كارشان مى افتاد و آخوندى آنجا حضور داشت ، به حساب او مى گذاشتند.
مرحوم شيخ عباس بدون اينكه كوچكترين اعتراضى كند و حرفى بزند، بلند شد و وسايلش را برداشت و از ماشين پياده شد.:Sham:
من هم بلند شدم كه با او پياده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پياده شدم كه او را تنها نگذارم اما او قبول نمى كرد كه با او باشم ، هر چه من پافشارى مى كردم ، او نهى مى كرد، دست آخر گفت فلانى راضى نيستم تو اينجا بمانى .
وقتى اين حرف را از او شنيدم ديدم كه اگر بمانم بيشتر او را ناراحت مى كنم تا خوشحال كرده باشم ، برخلاف ميلم از او خداحافظى كرده سوار ماشين شدم ...
بعد از مدتى كه او را ديدم جريان آن روز را از او پرسيدم ؟
گفت : وقتى شما رفتيد خيلى براى ماشين معطل شدم ، براى هر ماشينى دست بلند مى كردم نگه نمى داشت ، تا اينكه يك ماشين كاميونى كه بارش آخر بود برايم نگه داشت .
وقتى سوار شدم ، راننده آدم خوب و خون گرمى بود، و به گرمى پذيرايم شد و تحويلم گرفت ، خيلى زود با هم گرم شديم قدرى كه با هم صحبت كرديم متوجه شدم كه او ((ارمنى )) است و مسيرش همدان است ، از دست قضا من هم مى خواستم به همدان بروم ، چون مدتها بود كه دنبال يك سرى مطالب مى گشتم و در جايى نيافته بودم فقط مى دانستم كه در كتابخانه مرحوم آخوند همدانى 1 در همدان مى توانم آنها را بدست آورم ، به اين خاطر مى خواستم به همدان بروم .
راننده با آنكه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده كردم و احاديثى كه از حفظ داشتم درباره احكام نورانى اسلام ، حقانيت دين مبين اسلام و مذهب تشيع و... برايش گفتم .
وقتى او را مشتاق و علاقه مند ديدم ، بيشتر برايش خواندم ، سعى مى كردم مطالب و احاديثى بگويم كه ضمير و وجدان زنده و بيدار او را بيشتر زنده و شاداب كنم .:Sham:
تا اين كه به نزديكهاى همدان رسيديم ، نگاهم كه به صورت راننده افتاد ديدم قطرات اشك از چشمانش سرازير است و گريه مى كند، حال او را كه ديدم ديگر حرفى نزدم ، سكوتى عميق مدتى بر ما حكمفرما شد هنوز چند لحظه اى نگذشته بود كه او آن سكوت سنگين را شكست و با همان چشم اشك آلود گفت :
فلانى اين طور كه تو مى گويى و من از حرفهايت برداشت كردم ، پس ‍ اسلام دين حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم .
شاهد باش من همين الآن پيش تو مسلمان مى شوم و به خانه كه رفتم تمام خانواده و فاميلهايى كه از من حرف شنوى دارند مسلمان مى كنم .:Sham:
بعد هم گفت :
(( اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولى الله .2))
بله خدا را بنگريد كه چه مى كند، ماشين پنچر مى شود، راننده پياده اش ‍ مى كند، كاميونى مى رسد كه مسيرش همان جايى است كه او مى خواهد برود و از همه مهمتر آن ثواب را خداوند نصيبش مى كند كه از آن زمان به بعد از نسل و ذريه آن مرد هر كس به دنيا بيايد مسلمان است و ثواب و حسنه اش براى مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره ) مى باشد.
روحش با روح امام خمينى با انبياء محشور باد.:Sham:

1-كتابخانه ((غرب )) در همدان است كه مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى از علماى بزرگ و عرفاى وارسته همدان آن را تاءسيس كرده ، كتابهاى نفيس و گراسنگى در آن موجود است كه كمتر نظير آنها را در جاى ديگر مى توان يافت .
2-از بيانات امام خمينى ((ره )) به نقل از آيت الله شيخ على پناه اشتهاردى در درس اخلاقشان در مدرسه فيضيه . برگرفته از كتاب : عاقبت بخيران عالم جلد2 اثر: على محمّد عبد اللهى

1 بهمن سالروز رحلت محدث كبير شيعه "حاج شيخ عباس قمي" صاحب مَفاتيحُ الجَنان (1319 ش)

آيت‏ اللَّه حاج شيخ عباس قمي در سال 1256 ش (1294 ق) در شهر قم به دنيا آمد. در ابتدا از محضر آيت‏ اللَّه محمد ارباب قمي فيض برد و سپس در 21 سالگي راهي نجف اشرف گرديد. وي در نجف از محضر فقيهان بزرگي همچون : علامه سيد محمد كاظم يزدي، ميرزا محمد تقي شيرازي، شيخ الشريعه اصفهاني و سيد حسن صدركاظمي بهره برد و اجازات متعدد اجتهاد دريافت كرد. شيخ عباس قمي به علت علاقه بسيار به احاديث و اخبار، ملازم خاتمُ المحدثين، علامه ميرزا حسين نوري گشت و بيشتر اوقات خود را در اين مسير صرف نمود و اجازه روايت نيز گرفت. وي به كمك حافظه قوي، تلاش پيگير و علاقه وافري كه به شناخت راويان و محدثان راستگو و نقل اخبار اهل بيت (ع) داشت به جمع‏آوري حديث همت گماشت به طوري كه در طي ساليان اقامت در نجف، از شاگردان طراز اول استاد خود بود. ايشان در حدود سال 1392 ش (1331 ق) ساكن مشهد شد و در آن‏جا به مدت بيست و دو سال، به تصنيف و تأليف و تدريس پرداخت. درس‏هاي اخلاق شيخ عباس قمي با استقبال كم نظير طلاب و علماي شهر مواجه شد و نزديك به هزار نفر در آن شركت مي‏كردند. ايشان پس از تاسيس حوزه علميه قم، به دعوت آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حائري راهي اين شهر شد و مدتي در آنجا اقامت نمود. در محضر پرفيض او، عالمان فرهيخته‏ اي پرورش يافتند كه حضرات آيات: سيد حسين قمي، سيد صدرالدين صدر، سيد عبداللَّه شيرازي ، حيدرقلي سردار كابلي، سيد محمد هادي ميلاني، محمد علي اراكي، سيد محمدرضا گلپايگاني، سيد محمود طالقاني و حضرت امام خميني از آن جمله‏اند. محدث قمي گذشته از تبحر و استادي در علوم مختلف اسلامي، در ادبيات عربي و فارسي نيز عالمي چيره دست بود و به شعر و شاعري علاقه بسيار داشت و گاه خود نيز شعر مي‏سرود. مجموعه آثار او متجاوز از هشتاد اثر است كه در علوم مختلف به نگارش درآمده‏اند. آثار و نگاشته‏هاي شيخ عباس قمي در اين علوم نشان از روح تلاشگر و عظمت علمي وي دارد. كلمات لطيفه، علم اليقين، نَفسُ المَهموم، منازل الاخره و... از جمله سي كتاب تأليف شده ايشان مي‏باشد . همچنين مفاتيحُ‏الجنان مهم‏ترين و معروفترين اثر آن عالم رباني است . سرانجام وي در اواخر عمر راهي نجف شد تا اينكه در 1 بهمن 1319ش (23 ذي‏حجه 1359ق) در 63 سالگي رحلت كرد و در نجف اشرف در جوار قبر استاد خود، ميرزاي نوري مدفون گرديد.

راسخون

کسی میدونه مفاتیح الجنان اولین بار در چه سالی منتشر شده؟

اينکه در چه سالي اولين بار چاپ شده نمي دونم ولي فکر مي کنم مهمتر از اون اين باشه که آيه الله امجد فرمودند:
(آيت‌الله محمود امجد درباره مفاتيح الجنان فرمودند: شيخ عباس قمي پس آن كه به تمامي اعمال مندرج در آن عمل كرد، حاضر به چاپ اثرش شد)
اين نکته نشان مي دهدسخن کز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند

موضوع قفل شده است