جمع بندی حديث جالب و مهم: هيچگاه از غير امام اطاعت مطلقه نكن!

تب‌های اولیه

227 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

mohammadz;985421 نوشت:
نمیدونم این متن رو شما از کجا کپی کردین.

از ذهن خودم ...
mohammadz;985421 نوشت:
از اینجور استدلالهای آبکی زیاد دیدم.

شاید حق با شماست ... البته دور از جانتان ولی یادم هست که چندین سال پیش که دانشجو بودم یک کتاب آنالیز ریاضی را وقتی همینطوری یک صفحه‌ای از آن را باز کردم دیدم که صورت قضیه را که می‌خوانم به نظرم می‌رسد که می‌فهمم، اثبات قضیه هم چند خط بیشتر نبود و به نظرم می‌رسید که نباید خیلی بغرنج باشد، فقط نمی‌فهمیدم که آن اثبات چه ربطی به آن صورت قضیه داشت ... فکر کنم چند وقت طول کشید تا فهمیدم که آن اثبات چند خطی واقعاً اثبات آن صورت قضیه بود ... با این حال باز هم می‌گم که شاید حق با شما باشد ... من با انباشته‌ی علم خودم به سؤال مطرح شده جواب دادم و به نظرم می‌رسد جواب‌هایم آنقدرها هم آبکی و بی‌ربط نبوده‌اند، شما هم با انباشته‌ی علم خودتان به آن جواب‌ها نگاه می‌کنید و می‌فهمید که آبکی و سست و روی هوا هستند ...
mohammadz;985421 نوشت:
هر چی به ذهنتون میاد میگید و هر نتیجه ای که میخوایین میگیرین.

بحث کردن همینه برادر جوش نیاورید ... مهم این است که خودم فکر می‌کنم چیزی که درست بوده را گفته‌ام و نتیجه‌گیری‌هایم درست هستند و سعی در فریب شما نداشته‌ام ... ولی اینکه شمااین بحث را آبکی می‌دانید یعنی که برای شما قانع‌کننده نبوده است ... شما ممکن است یک چیز خیلی آبکی‌تر را از کسی که همفکر شما هست بشنوید و همینطوری قانع شوید و هیچ ان‌قلتی در آن نیاورید و اثباتی هم از او نخواهید چون از ابتدا هم با آن شخص هم‌نظر بوده‌اید ... هر اثباتی همینطور هست ... اثباتی که برای من قانع‌کننده است شاید برای شما با زاویه‌ی نگاه شما قانع‌کننده نباشد و بالعکس ... می‌توانیم با بحث کردن و فهمیدن نقطه‌نظرات متقابلمان کم‌کم بحث را به جایی بکشانیم که پیش‌فرض‌هایمان یکسان بشود و بعد ادامه‌ی بحث را انجام بدهیم، ممکن است که در نهایت هم به استدلالی برسیم که برای هر دوی ما قانع‌کننده است، ان وقت نفر سومی بیاید و بگوید چه استدلال آبکی، هر چه به ذهنتان رسید را گفتید و هر نتیجه‌ای که خواستید را گرفتید ... به این می‌گویند «منطق» ...منطق قرار نیست کاشف از حقیقت باشد، اگرچه معمولاً اینطور تصور می‌شود
mohammadz;985421 نوشت:
دین خدا رو به بازی گرفتین. اون دنیا باید جوابگوی گمراهی هایی که باعثش شدین باشید. اگه از احادیث معصومین دلیل دارین بیان کنین اما در غیر اینصورت دلایل عقلی بی پایه و اساس شما و هر شخص غیر معصومی به درد خودش میخوره و ما اونها رو محکم به دیوار میکوبیم.

ما شاء الله آتشتان هم تند است ... من اصراری ندارم که حرفم را بپذیرید، گفتم که شاید به کسی کمکی کند، نگفتم که وارد چنین بحثی بشوم ...
mohammadz;985421 نوشت:
منظور شما از احکامی که نباید تعطیل شوند حدود الهی هستن همونطور که خمینی در کتاب ولایت فقیه این واژه رو بیش از 100 بار بکار برده وگرنه بقیه احکام الهی که تعطیل نمیشود.
شما خودتون از قرآن دلیل آوردین که خدا اجرای این احکام رو به پیامبر سپرده و در آخر الزمان هم حضرت مهدی (عج) این احکام رو جاری میکنن. از این چطور نتیجه میگیرین که فقیه موظف هست در زمان غیبت این احکام رو جاری کنه؟ اتفاقا اگه عقلی هم بخواییم بررسی کنیم به نتیجه عکس اون چیزی میرسیم که شما گفتین چون خدا این وظیفه رو بر عهده پیامبرش گذاشته و نگفته هر کی هر کجا دزدی دید دستش رو قطع کنه.

خدا اجرای احکام را به پیامبرش سپرده فقط؟ من این را گفتم؟ اگر اینطور برداشت کرده‌اید اشتباه را متوجه خودم نمی‌بینم ... من گفتم که بگویم موضوع برای خودش اهمیت بالایی دارد چنانکه جزء اهداف نبوت انبیاء بیان گشته است ... یا وقتی مثال امام زمان علیه‌السلام را زدم اگر دقت کنید تآکیدم بر برکت زیاد جاری شدن حد بود که از ۴۰ روز باران هم بهتر است ... اگر متن حدیث اصلی را پیدا کنید این مطلب درش خیلی روشن بیان شده است که در آنجا صحبت از اهمیت اجرای حد است و نه اینکه حد را فقط قرار است امام زمان علیه‌السلام جاری کنند ...این همه در قران دستور به جاری کردن حد داده شده است شما دیگر قران را که باید خوب بشناسید ... خطاب همه جا فقط به پیامبر است؟ ... این هم بخشی از قرآن است که خداوند فرمود «[=Neirizi]وَ مَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ»
mohammadz;985421 نوشت:
ین حکم رو که میگین اگر بشود حکومت تشکلیل داد و سکوت کنیم ظالم هستیم بر اساس کدوم عقل صادر کردین!

عقل خودم و مثل خودم، در واقع این مطلب به نظرم بدیهی است ... تشکیل حکومت بر اساس حق یعنی کمک به جاری کردن حق، یعنی مبارزه با ظالم در ظلم او، یعنی کمک به مظلوم، اگر کسی بتواند این کارها را بکند و نکند خودش هم ظالم است و با هر ظالمی (که می‌توانست جلویش را بگیرد ولی نگرفته است) در ظلمش شریک است ... عقل شما چطور در این زمینه حکم می‌کند؟ می‌گوید شاهد ظلم ظالم باش و بگو به من چه؟ پیامبر خدا قبل از آنکه پیامبر شوند در مکه گروهی را تشکیل دادند از جوانان مکه که یاور مظلومین باشند ... آن گروهی که در قرآن تحت عنوان جوانمردان (اصحاب کهف) از آن‌ها یاد شده است در زمان فترت که هیچ پیامبری مبعوث نگشت زندگی می‌کرده‌اند و در حمایت از مظلومان مسیحی که در حکومت مشرکانه آزار و اذیت می‌شدند بر حاکم وقت خروج کردند، و حتی مستقیم هم حکومتی تشکیل ندادند و فقط خدا کمکشان کرد که بذری که ایشان کاشتند ظرف چندین ده سال به بار نشسته و حکومت شرک جای خودش را به حکومت موحدان بدهد، حالا فرض کنید خودشان هم به جای به خواب رفتن در غار می‌توانستند تا تشکیل حکومت موحدانه را به انجام برسانند، آن وقت چه می‌شد! ... نمی‌دانم چرا دارم سر این مسائل بدیهی بحث می‌کنم ...
mohammadz;985421 نوشت:
مشکل شما اینه که فکر میکنین شمشیر کشیدن کار سختی هست و هر کسی که این کارو انجام بده خیلی انسان با ایمان و باخدایی هست که جونش رو گذاشته کف دستش.

مشکل من بیشتر آمریکا و اسرائيل هست و وهابیت و امثال آن‌ها ... سر این مسائل که می‌فرمایید شکر خدا خودم که فکر نکنم مشکلی داشته باشم
mohammadz;985421 نوشت:
اتفاقا در شرایط غیبت امام عصر شمشیر نکشیدن سختتر از شمشیر کشیدن هست. اینکه آدم این همه ظلم رو ببینه و همچنان به حکم امامش منتظر ظهور آقا باشه تا حجت رو براش تموم کنه واقعا سخته.

خوب پس منطق شما این است ... اگر آن مظلوم بی‌نوا خودتان باشید هم تکان نمی‌خورید و می‌گویید همین است که هست و تا امام زمان علیه‌السلام نیاید همینطور باقی می‌ماند و من می‌پذیرم که مظلوم باشم؟ ...
البته عده‌ای هستند که با استناد به این روایت که قائم وقتی قیام می‌کند که زمین از ظلم و جور پر شده باشد، تلاش می‌کنند که با کمک به زیاد شدن ظلم و جور زمینه‌ی ظهور را فراهم کنند و چه بسا خودشان را هم منتظران حقیقی حضرت بدانند ... اگر هم کسی بخواهد در کمک به مظلوم با ظالم بجنگد به او بگویند که نه این کار تو باعث به تعویق افتادن ظهور می‌شود! ... شاید بخاطر همین قرائت باشد که بزرگانی به ما گفته‌اند که شرط لازم برای ظهور امام زمان علیه‌السلام فراهم شدن ۳۱۳ نفر یار وفادار حضرت هستند و نه اینکه ظلم و جور همه جا را بگیرد، اگر همین فردا هم آن ۳۱۳ نفر فراهم شوند امام علیه‌السلام یک روز را هم تلف نمی‌کنند و نمی‌گویند که باید حتماً عاشوراء باشد یا شنبه یا جمعه باشد که قیام کنم یا درجه‌ی ظلم از ۹۷٪ بالاتر باشد و غیره ... بحث ۳۱۳ نفر در اینجا کلیدی است که این مطلب از روایات و سیرهی معصومین علیهم‌السلام هم به دست می‌آید و چیزی نیست که به قول شما فقط شخصی از ذهن خودش گفته باشد و ابکی باشد ...
حالا از نظر شما آن ۳۱۳ نفر در چه بستری فراهم می‌شوند؟ از یک گوشه نشستن و عبادت کردن و غصه خوردن برای مظلوم با آنکه می‌توانند آستین در حمایت مظلوم بالا بزنند؟ ... شنیده‌اید مثل آن دو نفری را که دم درب نانوایی گریه می‌کردند و یکی چند نان در دست داشت؟ یکی به ایشان رسید و گفت که چرا گریه می‌کنید؟ آنکه نان به دست داشت گفت که این شخص چند روز است که چیزی نخورده است و گرسنه است و من هم دلم برایش سوخته است و کنارش نشسته‌ام تا با او همدردی کنم، آن شخص سوم گفت که به جای گریه کردن یک نان از نان‌هایت را به او بده تا هیچ کدام گریه نکنید ... به نظر جوک می‌آید ولی گاهی جوک‌ها بیش از آنچه که به نظر برسد گویای واقعیت‌های جوامع هستند ...یاران امام ۳۱۳ نفر منفعل خواهند بود یا ۳۱۳ نفر مرد عمل؟ ۳۱۳ نفر اهل گریه برای دیگران یا ۳۱۳نفر که ندای مظلومی را تا بتوانند بی‌پاسخ نمی‌گذارند؟
mohammadz;985421 نوشت:
ترسی از مردن نیست. ترس ما از بیهوده مردن است.

کسی در مبارزه‌ی با طاغوت زمانش بمیرد بیهوده مرده است؟
خود پیامبران قبل از رسیدن به نبوت انسان‌هایی بودند که نعوذبالله نسبت به جامعه‌اشان منفعل بودند و سرشان گرم کار خودشان بود و بعد خدا بهشان دستور داد که سرشان به کار دیگران هم باشد‌، یا ایشان مصلحان جامعه بودند که خداوند ایشان را برای نبوت هم برگزید؟
شهدای جنگ تحمیلی از نظر شما بیهوده شهید شدند؟
شعار قشنگی دادید ولی وقتی به مصادیقی که برای این شعار احتمالاً در ذهن دارید فکر می‌کنم از ته دل دعا می‌کنم که خداوند آخر عمر مرا مرگ بیهوده قرار بدهد
mohammadz;985421 نوشت:
خدایا به حق این شبهای عزیز به آقامون اذن خروج بده و به ما این لیاقت رو عطا کن تا در رکاب ایشان برای برآوردن خواسته هاشون جان بدبم. هر کجا هستی بلند بگو آمین

آمین ...
ولی بزرگی می‌فرمود که وقتی امام علیه‌السلام ظهور کنند کسانی به وظیفه‌اشان در زمان ظهور درست عمل می‌کنند که به وظیفه‌اشان در زمان غیبت درست عمل کرده باشند ... کسانی که امروز تسلیم خدا نباشند شرایط که عوض شود در شرایط جدید هم چه بسا نتوانند تسلیم خدا باشند ... در قرآن هم آمده که «[=Neirizi] يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» و در حدیث این روز به ظهور تأویل شده است ... و الله المستعان

ان شاء الله در هر زمانی وظایفمان را بشناسیم و درست به آن‌ها عمل کنیم ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله

نقطه;985427 نوشت:

خدا اجرای احکام را به پیامبرش سپرده فقط؟ من این را گفتم؟ اگر اینطور برداشت کرده‌اید اشتباه را متوجه خودم نمی‌بینم ... من گفتم که بگویم موضوع برای خودش اهمیت بالایی دارد چنانکه جزء اهداف نبوت انبیاء بیان گشته است ... یا وقتی مثال امام زمان علیه‌السلام را زدم اگر دقت کنید تآکیدم بر برکت زیاد جاری شدن حد بود که از ۴۰ روز باران هم بهتر است ... اگر متن حدیث اصلی را پیدا کنید این مطلب درش خیلی روشن بیان شده است که در آنجا صحبت از اهمیت اجرای حد است و نه اینکه حد را فقط قرار است امام زمان علیه‌السلام جاری کنند ...این همه در قران دستور به جاری کردن حد داده شده است شما دیگر قران را که باید خوب بشناسید ... خطاب همه جا فقط به پیامبر است؟ ... این هم بخشی از قرآن است که خداوند فرمود «[=Neirizi]وَ مَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ»

عقل خودم و مثل خودم، در واقع این مطلب به نظرم بدیهی است ... تشکیل حکومت بر اساس حق یعنی کمک به جاری کردن حق، یعنی مبارزه با ظالم در ظلم او، یعنی کمک به مظلوم، اگر کسی بتواند این کارها را بکند و نکند خودش هم ظالم است و با هر ظالمی (که می‌توانست جلویش را بگیرد ولی نگرفته است) در ظلمش شریک است ... عقل شما چطور در این زمینه حکم می‌کند؟ می‌گوید شاهد ظلم ظالم باش و بگو به من چه؟ پیامبر خدا قبل از آنکه پیامبر شوند در مکه گروهی را تشکیل دادند از جوانان مکه که یاور مظلومین باشند ... آن گروهی که در قرآن تحت عنوان جوانمردان (اصحاب کهف) از آن‌ها یاد شده است در زمان فترت که هیچ پیامبری مبعوث نگشت زندگی می‌کرده‌اند و در حمایت از مظلومان مسیحی که در حکومت مشرکانه آزار و اذیت می‌شدند بر حاکم وقت خروج کردند، و حتی مستقیم هم حکومتی تشکیل ندادند و فقط خدا کمکشان کرد که بذری که ایشان کاشتند ظرف چندین ده سال به بار نشسته و حکومت شرک جای خودش را به حکومت موحدان بدهد، حالا فرض کنید خودشان هم به جای به خواب رفتن در غار می‌توانستند تا تشکیل حکومت موحدانه را به انجام برسانند، آن وقت چه می‌شد! ... نمی‌دانم چرا دارم سر این مسائل بدیهی بحث می‌کنم ...

مشکل من بیشتر آمریکا و اسرائيل هست و وهابیت و امثال آن‌ها ... سر این مسائل که می‌فرمایید شکر خدا خودم که فکر نکنم مشکلی داشته باشم

خوب پس منطق شما این است ... اگر آن مظلوم بی‌نوا خودتان باشید هم تکان نمی‌خورید و می‌گویید همین است که هست و تا امام زمان علیه‌السلام نیاید همینطور باقی می‌ماند و من می‌پذیرم که مظلوم باشم؟ ...
البته عده‌ای هستند که با استناد به این روایت که قائم وقتی قیام می‌کند که زمین از ظلم و جور پر شده باشد، تلاش می‌کنند که با کمک به زیاد شدن ظلم و جور زمینه‌ی ظهور را فراهم کنند و چه بسا خودشان را هم منتظران حقیقی حضرت بدانند ... اگر هم کسی بخواهد در کمک به مظلوم با ظالم بجنگد به او بگویند که نه این کار تو باعث به تعویق افتادن ظهور می‌شود! ... شاید بخاطر همین قرائت باشد که بزرگانی به ما گفته‌اند که شرط لازم برای ظهور امام زمان علیه‌السلام فراهم شدن ۳۱۳ نفر یار وفادار حضرت هستند و نه اینکه ظلم و جور همه جا را بگیرد، اگر همین فردا هم آن ۳۱۳ نفر فراهم شوند امام علیه‌السلام یک روز را هم تلف نمی‌کنند و نمی‌گویند که باید حتماً عاشوراء باشد یا شنبه یا جمعه باشد که قیام کنم یا درجه‌ی ظلم از ۹۷٪ بالاتر باشد و غیره ... بحث ۳۱۳ نفر در اینجا کلیدی است که این مطلب از روایات و سیرهی معصومین علیهم‌السلام هم به دست می‌آید و چیزی نیست که به قول شما فقط شخصی از ذهن خودش گفته باشد و ابکی باشد ...
حالا از نظر شما آن ۳۱۳ نفر در چه بستری فراهم می‌شوند؟ از یک گوشه نشستن و عبادت کردن و غصه خوردن برای مظلوم با آنکه می‌توانند آستین در حمایت مظلوم بالا بزنند؟ ... شنیده‌اید مثل آن دو نفری را که دم درب نانوایی گریه می‌کردند و یکی چند نان در دست داشت؟ یکی به ایشان رسید و گفت که چرا گریه می‌کنید؟ آنکه نان به دست داشت گفت که این شخص چند روز است که چیزی نخورده است و گرسنه است و من هم دلم برایش سوخته است و کنارش نشسته‌ام تا با او همدردی کنم، آن شخص سوم گفت که به جای گریه کردن یک نان از نان‌هایت را به او بده تا هیچ کدام گریه نکنید ... به نظر جوک می‌آید ولی گاهی جوک‌ها بیش از آنچه که به نظر برسد گویای واقعیت‌های جوامع هستند ...یاران امام ۳۱۳ نفر منفعل خواهند بود یا ۳۱۳ نفر مرد عمل؟ ۳۱۳ نفر اهل گریه برای دیگران یا ۳۱۳نفر که ندای مظلومی را تا بتوانند بی‌پاسخ نمی‌گذارند؟

کسی در مبارزه‌ی با طاغوت زمانش بمیرد بیهوده مرده است؟
خود پیامبران قبل از رسیدن به نبوت انسان‌هایی بودند که نعوذبالله نسبت به جامعه‌اشان منفعل بودند و سرشان گرم کار خودشان بود و بعد خدا بهشان دستور داد که سرشان به کار دیگران هم باشد‌، یا ایشان مصلحان جامعه بودند که خداوند ایشان را برای نبوت هم برگزید؟
شهدای جنگ تحمیلی از نظر شما بیهوده شهید شدند؟
شعار قشنگی دادید ولی وقتی به مصادیقی که برای این شعار احتمالاً در ذهن دارید فکر می‌کنم از ته دل دعا می‌کنم که خداوند آخر عمر مرا مرگ بیهوده قرار بدهد

آمین ...
ولی بزرگی می‌فرمود که وقتی امام علیه‌السلام ظهور کنند کسانی به وظیفه‌اشان در زمان ظهور درست عمل می‌کنند که به وظیفه‌اشان در زمان غیبت درست عمل کرده باشند ... کسانی که امروز تسلیم خدا نباشند شرایط که عوض شود در شرایط جدید هم چه بسا نتوانند تسلیم خدا باشند ... در قرآن هم آمده که «[=Neirizi] يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» و در حدیث این روز به ظهور تأویل شده است ... و الله المستعان

ان شاء الله در هر زمانی وظایفمان را بشناسیم و درست به آن‌ها عمل کنیم ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله

سلام علیکم

بر اساس مطالبی که بیان کردین چندتا سوال از شما میپرسم و به چندتا مطلب اشاره میکنم. اما قبلش تقاضا دارم که اگه به حدیثی اشاره کردین منبع اون رو هم بگین همه ی افراد مثل شما علامه نیستن که به احادیث تسلط داشته باشن.
1- نظر من بر اساس تحقیقاتی که کردم این هست که خداوند اجرای حدود رو بر عهده پیامبر و امامان معصوم گذاشته و این وظیفه رو به فقیه نداده. اگه نظر شما این هست که خدا این وظیفه رو بر عهده فقیه هم گذاشته دلیل قرآنی یا روایی بیارین. اگه به آیه ای از قرآن اشاره کردین تفسیر اون رو از احادیث و وجهه دلالتش بر مقصود خودتون رو بیان کنین. دلیل عقلی نیارین چون اگه بگین از نظر عقلی خدا راضی نیست احکام حدود در زمان غیبت تعطیل بمونه من در جواب میگم از نظر عقلی ممکن است خدا این احکام رو در زمان غیبت تعطیل کرده باشه تا آزمایشی باشه برای بندگان.
2- در مورد دفع ظالم و مبارزه با اون عقل هیچ حکمی نمیکند بلکه این وجدان است که حکم میکند و انسان دلش به رحم می آید. اتفاقا ممکن است عقل در اینجا حکم کند که انسان به فکر مصالح خودش باشد و خود را دخالت ندهد. الان نیایین درس اخلاقی بدین که این از انسانیت به دور است و از این حرفها. خواستم بگم عقل در این مورد حکم به مبارزه نمیده. برای من جای سوال هست که شما و آقایونی که عقلشان در این موارد حکم به مبارزه میدهد پس چرا تا حالا نرفته اند از مردم مظلومی که در دنیا مورد ظلم قرار میگیرن دفاع کنن و در این راه جان بدن.
3- در مورد اینکه گفتین عده ای هستن که سعی میکنن ظلم و جور را زیاد کنن تا امام زمان ظهور کند باید بگم در مقابل افرادی هم هستند که مخالفین خودشون رو متهم به این میکنن که سعی در افزایش ظلم و جور برای ظهور آقا دارن. تاریخ رو مطالعه کنین با این افراد دروغگو و تهمت زن بیشتر آشنا میشید.
4- شما که اینقدر طرفدار مبارزه با ظالم هستین چرا بر علیه حکومت ایران قیام نمیکنین؟ نکند چون این حکومت مطلوب شما است مبارزه با آن جایز نیست؟
5- در مورد 8 سال جنگ تحمیلی اگه جهاد دفاعی بوده که امام معصوم اذن اون رو داده و جای بحثی نیست. اما در مورد کشته شدگان انقلاب 57 مسلما اذن امام معصوم نبوده

نقطه;985423 نوشت:

سلام برادر و عرض ادب،
نه لازم نیست کورکورانه قبول کنید اگر خودتان به اندازه‌ی کافی درک عمیق دینی دارید و قادر هستید از مجموع آیات و روایات اجتهاد کنید ...
ولی فقیه هم در احکام شرعی مفترض‌الطاعة نیست مگر برای مقلدین خودش ... ولی فقیه جایی مفترض‌الطاعة هست حتی بر سایر مراجع تقلید که بحث مصلحت قوم و مصلحت اسلام در میان باشد ... حکم تحریم تنباکو یک حکم فقهی به آن معنای متداول آن نیست، بلکه یک تبصره‌ی موقتی بود که کارکرد آن صرفاً برای مقابله با طاغوت زمان بوده است و اینکه شرّ آن‌ها از سر مسلمین کوتاه شود ... یا اینکه الآن حضرت آقا حرام دانسته‌اندکه کسی از شعیان علناً به مقدسات اهل سنت توهین کند، و چه بسا بحث حمایت از تولید داخلی، اینها مباحثی فقهی به آن معنای رایجش نیستند ...

در مورد بحث عقل و شرع بحث بسیار است ... ولی فعلاً همینقدر شاید کافی باشد که در قرآن صحبت از قلب سلیم و قلب مریض شده است ... در روایتی از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند که قلب مریض چه قلبی است؟ جواب دادندکه قلبی که نسبت به خوبی کراهت دارد و به بدی میل دارد ... در قرآن آمده که قلوب یعقلون بها، یعنی عقلیدن کار قلب شمرده شده است، قلب مریض از این نگاه قلبی است که کارکرد عقل در آن مخدوش است و اگر اشتباه در ذهنم نمانده باشدبه قول معصوم علیه‌السلام عقلشان در بند است و بدلی به جای آن نشسته است ... در حدیث امام حسین علیه‌السلام آمده است که اگر می‌خواهید عقلتان سالم گردد پس از شریعت خدا تبعیت نمایید ... یعنی اگر می‌خواهید عقلتان و به تبع آن قلبتان سالم گردد بعد از آن مریض شد، باید که از شریعت تبعیت کنید ... نتیجه‌ی منطقی آن این است که عمل نکردن به شریعت و گناه سبب می‌شود تا قلب انسان بیمار شود (به قول معصوم علیه‌السلام گناهان شما بیماری شما هستند: ذنوبکم داء) و عقل کارکرد درست خودش را از دست بدهد، و عمل کردن به شریعت باعث می‌شود که کم‌کم دوباره عقل و قلب سالم گردند و کارکردشان درست شود ... آن وقت عقل درست و قلب سالم آن خواهد بود که به خوبی میل داشته و از بدی کراهت داشته باشد ... یا به قول معروف کل ما امر به العقل امر به الشرع و کل ما امر به الشرع امر به العقل ...
در این مورد در خود قرآن هم آمده که چه بسیار چیزهایی که شما ناخوش می‌دارید و برایتان خوب است و چه بسیار چیزهایی که دوست دارید و برایتان خوب نیست، خدا می‌داند و شما نمی‌دانید ...
با این حساب فکر نکنم استناد به اینکه چیزی با عقل من جور در نمی‌آید استناد درستی باشد ... تبعیت از خدا باید کورکورانه باشد، تمام بحث ما هم سر این است که چطور بفهمیم که یک حکم از طرف خدا هست یا نیست، طبیعی است که اگر خودمان خبره هستیم خوب به تشخیص خودمان عمل می‌کنیم و اگر نیستیم به سراغ کسی می‌رویم که او خبره‌ی این کار باشد ... چه چیزش از نظر شما اشکال دارد؟ تبعیت از خدا را که قبول دارید باید کورکورانه باشد، درست است؟

اطاعت از ولی فقیه به معنای تقلید از ولی فقیه در تمام امور شرعی نیست، ولی فقیه اگر مرجع تقلید باشد مقلدان خودش را دارد و این نافی این نیست که مراجع تقلید دیگری هم مقلدان خودشان را داشته باشند ... با این حساب چرا دچار بیست‌گانگی شخصیت شویم بخاطر تعدد مراجع تقلید؟
اصلاً ولی فقیه برای این است که در مسائلی که مرتبط با مصلحت مسلمین و جامعه‌ی مسلمین هست حرف آخر را بزند که اختلاف آراء به اتحاد جامعه صدمه وارد نکند ... بالأخره در هر جامعه‌ای باید یک حرف آخر و فصل‌الخطاب باشد که وقتی نظر داد دیگران روی حرفش حرفی نزنند و وحدت جامعه حفظ شود ...
در ضمن اینکه مرجع تقلید ضرورت ندارد که یک نفر باشد ... می‌تواند یک گروه هم باشد ... صحبت سر این است که دست آخر یک نفر یا یک گروه حرف آخر را بزنند ... ده عالم خیلی بزرگ هم که دور هم جمع بشوند و بخواهند نماز جماعت بخوانند بالاخره یک نفرشان جلو می‌ایستد و بقیه به او اقتدا می‌کنند، حالا در اداره‌ی امور مسلمین ممکن است به جای یک نفر یک گروه باشند، مهم این است که حرف آخر را جایگاهی بزند که فقیه در امور دینی باشد و سایر شرایط اداره‌ی جامعه‌ی مسلمین را هم داشته باشد ... این زدن حرف آخر، اینکه کسی روی حرف آخر ایشان حرفی نزند، این می‌شود داشتن اولویت، یعنی ولایت ... و این ولایت در جنبه‌ی جمعی امور مسلمین است ... بحث شخصی مسلمین که هدایت باطنی است حتی در زمان غیبت هم بر عهده‌ی امام زمان علیه‌السلام است ... اموری که در زمان غیبت به دست این مقام ولایی است همگی اموری هستند که مرتبط به مصلحت عمومی جامعه‌ی مسلمین باشند ... به شخصه تا کنون ندیده‌ام که عالمی شیعه از صدر اسلام تا کنون با اصل ولایت فقیه مخالف باشد (در واقع به نظر می‌رسد این مسأله جزء واضحات باشد که بالأخره باید کسی یا گروهی باشند که جدای از بحث فقیه و تقلید در احکام، برای حفظ مصالح عمومی جامعه‌ی مسلمین بزرگی و ریش‌سفیدی کنند و حرفشان فصل‌الخطاب باشد)، بلکه حداکثر بر سر موضوعاتی که در ذیل این ولایت می‌گنجند بحث داشته‌اند، مثل اینکه قضاوت هم جزء شئون این ولایت باشد یا نباشد ...

شما هم در پناه خداوند باشید ان شاء الله

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی فرض بگیرید بنده یک نوجوان 15 ساله هستم

عالمانی را می بینم که در کار خودشون موندن!

و حرف هایی می زنن که خودشون عمل نمی کنن ...

به این نتیجه می رسم که اگر شخص عالم بود ، که وضع این نبود !

یا اگر علمش به درد می خورد ، که خودش بهش عمل می کرد

راه کار شما برای این شخص که در جامعه ما کم نیستن و علم اجتهاد هم ندارن چی هست ...؟؟؟؟

اطاعت از شخصی که نمی شه بهش اعتماد کرد ؟؟؟؟؟

mohammadz;985433 نوشت:
سلام علیکم
بر اساس مطالبی که بیان کردین چندتا سوال از شما میپرسم و به چندتا مطلب اشاره میکنم. اما قبلش تقاضا دارم که اگه به حدیثی اشاره کردین منبع اون رو هم بگین همه ی افراد مثل شما علامه نیستن که به احادیث تسلط داشته باشن.

سلام علیکم برادر،
من علامه نیستم، ان شاء الله حسن ظن شما بوده باشد و نه تظاهر کردن من ... سعیم در همفکری است، ولی جسارتاً وقت کافی که برای احادیث به دنبال آدرس بگردم را ندارم، اگر با این وجود باز هم پذیرای همفکری‌ام هستید جوابم را بخوانید، مگرنه ان شاء الله کارشناسان یا دوستان دیگر فرصت کافی برای این کار را داشته باشند ... من وسط هر نوشتن پست گاهی باید چند بار از سر جایم بلند شوم و به کارهای دیگرم هم برسم ...
mohammadz;985433 نوشت:

1- نظر من بر اساس تحقیقاتی که کردم این هست که خداوند اجرای حدود رو بر عهده پیامبر و امامان معصوم گذاشته و این وظیفه رو به فقیه نداده. اگه نظر شما این هست که خدا این وظیفه رو بر عهده فقیه هم گذاشته دلیل قرآنی یا روایی بیارین. اگه به آیه ای از قرآن اشاره کردین تفسیر اون رو از احادیث و وجهه دلالتش بر مقصود خودتون رو بیان کنین. دلیل عقلی نیارین چون اگه بگین از نظر عقلی خدا راضی نیست احکام حدود در زمان غیبت تعطیل بمونه من در جواب میگم از نظر عقلی ممکن است خدا این احکام رو در زمان غیبت تعطیل کرده باشه تا آزمایشی باشه برای بندگان.

خداوند به مؤمنان فرموده حدود خدا را اجرا کنند و در آن سستی نکنند، فقیه عهده‌دار این کار نیست، فقیه کسی است که احکام خدا را بهتر از دیگران بشناسد، همین ... این اجرای حد برای جامعه‌ی مسلمان فرض شده است و آیه یا حدیثی هم به ما نرسیده است که در زمان غیبت معصوم علیه‌السلام این حد برداشته شود ... برای نماز جمعه و نماز عیدین داریم که وجوبش در زمان غیبت برداشته شود ولی در مورد اجرای حد چنین چیزی نداریم ... اینکه فکر کنیم حدود قابل تعطیل کردن هستند مانند این است که قائل شویم کلاً زندان و جریمه و امثال آن برای جرم‌ها در زمان غیبت حذف شوند و بپذیریم که جامعه در هرج و مرج کامل فرو رود ... خدایی که شما شناخته‌اید ممکن است برای آزمایش بندگانش بگوید که مثلاً ۱۰۰۰ سال یا اصلاً ۱۰۰ سال یا حتی ۱۰ سال با هیچ مجرمی کاری نداشته باشید که آزاد باشد که جرمش را انجام بدهد و با او برخورد نکنید؟ ... آن هم وقتی کافران حتی حربی هم در درون خودشان بالأخره یک سری قوانینی دارند که همه را ملزم به رعایت آن می‌دانند تا انسجام جامعه‌اشان حفظ شود ... اصل لزوم وجود قانون برای اداره‌ی جامعه چیزی نیست که لازم باشد قران یا حدیث به ما بگوید، گرچه چه بسا گفته‌اند ... مثل آنجا که فرمودند الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ... ظلمی که مملکت را به باد بدهد ظلمی است که با آن برخورد نشده و از حد بگذرد، ظلمی که کنترل نشده و افسارگسیخته شود ...
حالا بینی و بین الله برادر شما جواب بدهید ... فرض کنید همه می‌دانیم که باید به هر حال هر حکومتی هم که داریم یک سری قوانینی داشته باشد، مثل قوانین راهنمایی و رانندگی، و هر قانون دیگری، اگر خودمان و متفکرین خودمان بنشینیم فکر کنیم که چه قوانینی بهتر است و بهتر جواب می‌دهند بهتر است یا اینکه بدانیم حکم خداوند در مورد چنین مسائلی چیست؟ مثلاً اگر مدام فکر کنیم و مقاله بدهیم که طبق کدام مطالعات فلان قانون بهتر است چیز بهتری است یا اینکه فکر کنیم اگر الآن معصوم علیه‌السلام در میان ما بود چه حکمی می‌کرد؟
خود معصومین علیهم‌السلام اگر علنی نزد ما نیستند گفتارشان که هست ... نبوت اگر قطع شد قرآن که هست ... اگر اینها را رها کنیم و برویم سراغ علوم تجربیخودمان و جامعه‌شناسی و روانشناسی و حقوق مبتنی بر آن آیا مشمول کسانی نمی‌شویم که مطابق با قرآن در قیامت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از آن‌ها شکایت می‌کند که ای خدا این قوم قرآن را مهجور کرده‌اند؟ ... راستش را بخواهید همین الآن هم جز در مورد فقه تقریباً در تمامی جهات دیگر ما قرآن و روایات را رها کرده‌ایم ...
mohammadz;985433 نوشت:

2- در مورد دفع ظالم و مبارزه با اون عقل هیچ حکمی نمیکند بلکه این وجدان است که حکم میکند و انسان دلش به رحم می آید. اتفاقا ممکن است عقل در اینجا حکم کند که انسان به فکر مصالح خودش باشد و خود را دخالت ندهد. الان نیایین درس اخلاقی بدین که این از انسانیت به دور است و از این حرفها. خواستم بگم عقل در این مورد حکم به مبارزه نمیده. برای من جای سوال هست که شما و آقایونی که عقلشان در این موارد حکم به مبارزه میدهد پس چرا تا حالا نرفته اند از مردم مظلومی که در دنیا مورد ظلم قرار میگیرن دفاع کنن و در این راه جان بدن.

خوب برادر اختلاف ما بر سر مفهوم عقل است ... شما احتمالاً منظورتان از عقلیدن همان تفکرمنطقی کردن است که گاهی مصلحت‌اندیش و گاهی هم منفعت‌اندیش است ... اما عقل در آیات و روایات مفهوم دیگری دارد که خیلی متفاوت است ... عقلی که در آیات و روایات معرفی می‌شوندآن عقلی است که در آغاز سن تکلیف حجاب از روی آن برداشته می‌شود و با آن حلال و حرام خدا شناخته می‌شود، همان عقلی که محل الهام در قلب است و خدا از آن طریق با انسان‌ها صحبت می‌کند، همان که فرمود فالهمها فجورها و تقویٰها ...
اینکه چرا ما هنوز مستقیم نرفته‌ایم مثلاً با عربستان وهابی یا اسرائيل بجنگیم در واقع باید گفت که ما همین الآن هم در میدان جنگ هستیم، ولی فعلاً جنگ در مرحله‌ی زیرپوستی‌اش هست و هر دو طرف دارند اقدامات خودشان را انجام می‌دهند، مثل مرحله‌ی سازماندهی لشگرها در دو طرف جبهه‌ی جنگ ... باید تلاش کرد تا حدّ ممکن تلفات خودی کم و تلفات دشمن زیاد شود ... این همان بحث مصالح عام جامعه‌ی مسلمین است ... گرچه به هر حال ولی فقیه هم شأن صدور فرمان جهاد ابتدایی را ندارد و باید صبر کرد تا اول آن‌ها حمله کنند و ما بعد وارد جنگ شویم ...
mohammadz;985433 نوشت:

3- در مورد اینکه گفتین عده ای هستن که سعی میکنن ظلم و جور را زیاد کنن تا امام زمان ظهور کند باید بگم در مقابل افرادی هم هستند که مخالفین خودشون رو متهم به این میکنن که سعی در افزایش ظلم و جور برای ظهور آقا دارن. تاریخ رو مطالعه کنین با این افراد دروغگو و تهمت زن بیشتر آشنا میشید.

بله همه جور آدمی هستند ... حالا شاید خیلی‌ها هم دنبال زیاد شدن جرم و جنایت و ظلم برای تعجیل در فرج نباشند ولی عملاً راهی که نشان می‌دهند نتیجه‌اش چنین تصویری باشد ... شما با تعطیل کردن حدود الهی و تشکیل ندادن حکومت مسلمین و مؤمنین و زیر چتر ظلم کافرین نگاه داشتن آن‌ها دنبال چه آینده‌ای را برای آخرالزمان در ذهن تصور می‌کنید؟
mohammadz;985433 نوشت:

4- شما که اینقدر طرفدار مبارزه با ظالم هستین چرا بر علیه حکومت ایران قیام نمیکنین؟ نکند چون این حکومت مطلوب شما است مبارزه با آن جایز نیست؟

تا همین چند ماه پیش شدیداً عقیده داشتم باید در دل همین انقلاب یک انقلاب دیگر بکنیم، ولی بعد که دیدم یک راه‌پیمایی اعتراضی چطور مورد سوء استفاده‌ی دشمن قرار گرفت به این نتیجه رسیدم که راه مبارزه با ظلم در این نظام ترویج مطالبه‌گری و اصرار بر شفافیت امور است ... باید فرهنگ مردم را تغییر داد که از منفعل به انسان‌هایی کنش‌گر تبدیل شوند ... و البته باید دید سیاسی مردم را هم باز کرد که کمتر قابل مهندسی کردن افکار باشند ...
و البته این راهکار با این پیش‌فرض است که من حکوت و نظام را ظالم نمی‌دانم ... حتی چه بسا خیلی از بزرگان نظام واقعاً هم بخواهند کار درست را بکنند ولی نمی‌توانند ... یک دلیلش شاید این باشد که مثل طلحه و زبیر گرفتار اشرافیت شده‌اند، یعنی درک درستی از مشکلات مردم ندارند وقتی که خودشان با آن مشکلات دست‌به‌گریبان نیستند ... یک دلیل دیگرش می‌تواند ترس از بندگان خدا باشد که برایشان رقیب ترس از خدا شده است و جرأت انجام خیلی از کارها را از ایشان گرفته است که باز هم ریشه‌اش در حبّ دنیاست ... یک دلیلش هم شاید محدودیت‌هایی باشد که بخاطر تحریم‌ها و امثال آن گرفتارش هستیم و با دانشی که ایشان دارند چندان راه‌های مناسبی برای برون‌رفت سریع و بهینه و مؤثر از این وضع را نمی‌توانند ترسیم کنند ... یک دلیلش شاید این است که حواسشان به بحث نظارت نیست و فقط مدام دنبال اصلاح قوانین و وضع قوانین دیگر هستند، حالا اینکه ۳۰ سال است یک سری قوانینی را دارند که کسی رعایتش نمی‌کند دیگر آنقدرها محل توجهشان نیست ... و هزار و یک شاید دیگر که ربطی به این تاپیک ندارد ... در ضمن اینکه این سؤال شما دیگر جسارتاً خیلی جنبه‌ی شخصی پیدا کرده است و از بحث تاپیک دارد زیادی دور می‌شود ...
mohammadz;985433 نوشت:

5- در مورد 8 سال جنگ تحمیلی اگه جهاد دفاعی بوده که امام معصوم اذن اون رو داده و جای بحثی نیست. اما در مورد کشته شدگان انقلاب 57 مسلما اذن امام معصوم نبوده

امام حسین علیه‌السلام فرمودند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید ... آزاده به زیر ذلت نمی‌رود ... کاپیتالاسیون ذلت بود ... حمایت از اسرائیل که غاصب فلسطین و قدس و قاتل مسلمانان بود برای یک مسلمان ذلت بود ... اینکه یک ظاهراً مسلمان که عهده‌دار امور کشور است دست‌نشانده‌ی طاغوت زمان باشد ذلت است، مخالف صریح قرآن هم هست که خداوند برای کافر بر مؤمن سبیلی قرار نداده است ... و البته طبق مطالبی که پیشتر هم گفتم برای ما و امثال ما که روشن است اگر بشود حکومتی تشکیل دارد که احکام خدا در آن جاری بشود واجب است که این کار انجام شود، طبیعی است که انقلاب ۵۷ هم باید انجام می‌شده است، بماند که انقلاب از ابتدا انقلاب برای تشکیل حکومت نبود و جنبه‌ی نهی از منکر داشت ولی برخوردی که شاه با آن نهی از منکر داشت، مثل ریختن خون مسلمین در قیام ۱۵ خرداد بود و ظلمی که علاوه بر کفر (مبارزه با واجب خدا که حجاب باشد، رواج بی‌بندوباری و امثال آن یعنی انکار ضروری دین که حکم ارتداد را دارد، گرچه شاید مسائل دیگری هم در این وسط مطرح باشد که الآن حضور ذهن ندارم) بر کشور مستولی شد و فراگیر بود، اینها باعث شد انقلاب به خودش رنگ براندازی و تشکیل یک حکومت جدید را بگیرد ... اوائلش صحبت امام سر این بود که قانون ذلت‌بار کاپیتالاسیون را ملغی کنید، یا از اسرائیل حمایت نکنید، در یک سخنرانی امام گفتند که به ساواک به من گفته است که به شخص اول مملکت هر چه خواستی بگو ولی در مورد اسرائیل چیزی نگو، اینها یعنی دیگر باید تلاش کرد تا حکومت عوض شود ... اگر هم چیزی واجب شد دیگر واجب است، خونی هم اگر ریخته شد ریخته شود ...
در ضمن اینکه بحث ظریف دیگری هم در اینجا مطرح است، وقتی از امام پرسیدند که اگر فردا ۲۲ بهمن مردم زیادی با شکستن حکومت نظامی کشته شوند چه کسی جوابگوی خون ایشان خواهد بود امام جواب دادند که همان کسی که جوابگوی خون شهیدان کربلاست ... نکته‌ی ظریف در این میان این است که شرکت در نبرد کربلا واجب نبود و خود امام حسین علیه‌السلام بیعت را از یارانشان برداشتند و گفتند دور شوند و حتی به نزدیکان خودشان هم اصرار داشتند که آنجا را ترک کنند و بروند و خیلی‌ها هم رفتند، تنها شرطش این بود که اگر نمی‌خواهند در جنگ شرکت کنند به اندازه‌ی کافی از کربلا دور شوند که صدای مظلوم کربلا را وقتی در میان سپاه اعداء تنها مانده است نشنوند که اگر بشنوند و کمک نکنند در قتل امام شریک هستند ... نهضت کربلا واجب نبود که حماسه شد، اگر واجب بود می‌شد یک جهاد معمولی ... کسانی که در این حماسه شرکت کردند می‌دانستند که پیروزنخواهندشد و همگی شهید خواهند شد ولی ماندند ... اینکه چرا امام انقلاب را با کربلا مقایسه کردند حرف زیاد دارد ... فقط یک حرف آن این است که دشمن ایشان مانند یزید فسق علنی داشت ... به قول امام حسین علیه‌السلام اگر مثل مثل یزید بخواهد حاکم جامعه‌ی مسلمین و اجراءکننده‌ی احکام اسلام باشد فعلی الإسلام سلام ... یعنی فاتحه‌ی اسلام را باید خواند ... و برای آنکه اسلام را نجات دهیم باید قیام کنیم، ولو اینکه تنها نتیجه‌اش هم دادن جان باشد ... امام هم می‌گفتند که ما در هر دو صورت پیروز هستیم، چه پیروز شویم و چه همه شهید گردیم ... و حرفشان هم این بود که مأمور به عمل به وظیفه هستیم و نه مأمور به حصول نتیجه ...

حالا ممکن است شما یک کلمه از این مطالب را هم نپذیرید و بفرمایید که دارم آسمان به ریسمان می‌بافم ... من اعتقادم را گفتم و به زعم خودم هر چه آیه و روایات سراغ دارم هم در تأیید همین مطالب است و نقدی یا شبهه‌ای به آن‌ها ندیده‌ام مگرآنکه جوابی که لااقل برای خودم قانع‌کننده بوده باشد برایشان سراغ داشته‌ام ...
موفق باشید و در پناه خدا ان شاء الله

شروحیل;985449 نوشت:
با سلام و عرض ادب

برادر گرامی فرض بگیرید بنده یک نوجوان 15 ساله هستم

عالمانی را می بینم که در کار خودشون موندن!

و حرف هایی می زنن که خودشون عمل نمی کنن ...

به این نتیجه می رسم که اگر شخص عالم بود ، که وضع این نبود !

یا اگر علمش به درد می خورد ، که خودش بهش عمل می کرد

راه کار شما برای این شخص که در جامعه ما کم نیستن و علم اجتهاد هم ندارن چی هست ...؟؟؟؟

اطاعت از شخصی که نمی شه بهش اعتماد کرد ؟؟؟؟؟


سلام علیکم برادر بزرگوار،
اگر به هیچ عالمی اعتماد ندارد طبیعتاً نمی‌تواند از او اطاعت هم بکند ...

اما پیشنهاد شما به کسی که خودش پزشک نیست و علم پزشکی ندارد ولی به هیچ پزشکی هم اعتماد ندارد چیست؟ ... مثلا به او توصیه می‌کنید که مریض نشود؟ در اینجا نمی‌توان توصیه کرد که نیاز به هیچ حکمی از احکام خدا نداشته باشد، گرچه در مثال پزشک هم بالأخره با وجود رعایت بهداشت هم شخص احتمالاً مریض بشود یا سانحه‌ای برایش پیش بیاید که نیازمند پزشک بشود ... راهکار دیگر این است که شخص خودش شروع کند به خواندن پزشکی (مجتهد شود) ... راه دیگر این است که با او صحبت کنیم، یا بهتر از ما یک پزشک با او صحبت کند، معمولاً این راه نتیجه می‌دهد، چون خیلی از سوء‌ظن‌ها واقعی نیستند و با صحبت کردن و مشورت کردن برطرف می‌شوند ...
همان راه دوم که تلاش برای پزشک یا مجتهد شدن است فکر کنم خیلی راه خوبی باشد، چون شخصی که شروع کند به آموزش دیدن یا مطالعه‌ی شخصی، وقتی با دریای مطالب روبرو شود، با انواع تبصره‌ها و هزاران نکات ریز و درشت که یادگیری آن‌ها در نگاه اول به نظر می‌رسد عمر نوح را طلب کند، بعد نشستن سر کلاس خارج فقها یا دیدن فایل تصویری یا گوش دادن فایل صوتی آن‌ها که سر مسائل به چه ریزی چه بحث‌های دور و درازی می‌کنند، در نهایت بعد از مدت کوتاهی آن عدم اعتماد را به حالت اعتماد بدل می‌کند، به این معنا که شخص می‌بیند که اینها واقعاً کار کرده‌اند و اینطور نیست که فقط دو تا حدیث خوانده باشند و یک حرفی به ذهنشان برسد و همان را هم بیان کنند ...
دیده‌ام کسی را که مخالف سرسخت روحانیت بوده و می‌گفته که اینها فقط به دنبال گرفتن خمس و وجوهات از مردم هستند که برود در جیب خودشان و از سادگی جوانان سوء استفاده کنند ولی با فقط شرکت در یک جلسه‌ی نسبتاً ساختگی (بدون قصد دادن خمس رفتند به دفتر مرجع که برایشان حساب و کتاب کنند) که ببینند اگر بخواهند خمس بدهند چگونه است به کل دگرگون شده‌اند و گفته‌اند حتماً خمسم را می‌دهم، چون چیزی که در آن جلسه دیدند خیلی مغایرت داشت با چیزی که در ذهنشان متصور شده بود و مدام هم به آن دامن می‌زدند ...

در مورد اینکه چرا به علم ایشان عمل نمی‌شود و چرا خود آن علما به علمشان عمل نمی‌کنند و اگر می‌کنند پس چرا وضع اینطور است و لابد آن علم اصلاً علم نیست و امثال آن بحث خیلی زیاد است و از موضوع تاپیک هم خارج است و واردش نشویم ... فقط اینطور می‌گویم که از روی نتیجه‌ی واحد نمی‌توان گفت راه حصول آن نتیجه نیز حتماً واحد بوده است، ممکن است آن علما به علمشان عمل بکنند ولی مسائل دیگری هم باشد که باعث شود در مجموع در جامعه اثری از آنچه که انتظارش را داریم نبینیم یا کم ببینیم ... شاید هم اثرات زیادی داشته باشد اما چیزی که هست را ما دست کم می‌گیریم و بیشتر نواقص را می‌بینیم ... و شایدهای دیگر ...

نقطه;985417 نوشت:

سلام برادر،
بله یکی دو تا پله را پریدم ... اگر کسی که پای حرفی کسی نشسته که حرف خدا را می‌گوید دارد خدا را عبادت می‌کند، این یعنی بیان کننده مهم نیست و چیزی که بیان می‌شود مهم است، پس اگر حرف خدا باشد باید اطاعت هم بشود که در این صورت اگرچه ظاهرش این باشد که از آن شخص اطاعت شده است ولی در عمل از خدا اطاعت شده است (بحث مشروعیت به همین معناست، مشروعیت هر عضوی وابسته به مشروعیت کسی است که با واسطه از طرف خدا او را منسوب کرده است) ... پس کسی که حرف خدا را بزند باید اطاعت شود چون حرف خدا را می‌زند ... و البته واضح است که اما و اگر هم در این بین بسیار است و من خیلی مجمل موضوع را مطرح کردم، مثال نقض در این زمینه بسیار است ولی در اینجا به گفتن اصل اکتفا شد، فروع آن بسته به شرایط قابل بررسی است ... مثلاً شاید یک نفر بیاید و یک حرف از حرف‌های خدا را در جایی اشتباه به کار ببرد و این کج‌فهمی او باعث ایجاد فتنه‌ای بزرگ شود ... آن اصل را اگر مدّ نظر قرار بدهید آن وقت می‌شود ویژگی‌های کسی که می‌توان حرف خدا را از او شنید را نیز به دست آورد ... مثلاً این شخص باید عالم باشد، قرآن و حدیث را بشناسد و موقعیت‌شناس هم باشد و ... مگرنه که آیات به ظاهر متضاد برای شرایط متفاوت می‌تواند راه را برای سوء استفاده‌ی سوء‌استفاده‌کنندگان باز کند ... فقیه کسی است که قرار است به فهم عمیق نسبت به مسائل دینی رسیده باشد ... (به همین خاطر هم تقلید بر او حرام است، او باید از درک خودش تبعیت کند، اگر هم بداند که یک نفر دیگر از او عالم‌تر است باز هم حق ندارد که از او تقلید کند و در عوض باید برود ادله‌ی آن شخصی که او را از خود عالم‌تر می‌شمرد را مطالعه کند و اگر لازم شد با او بحث کند تا بالاخره خودش به این نتیجه برسد که فتاوای آن شخص عالم درست‌تر است، ما برای آنکه از یک عالم تقلید کنیم لازم نیست با حرف او قانع شویم ولی مجتهدها لازم است که اول قانع شوند و بعد مطابق علم جدید خودشان عمل کنند چون تقلید بر ایشان حرام است،مثل پزشکی که وقتی پزشک شد دیگر حق دارد با استادش فقط مشورت کند و انتظار این است که هر چه استادش گفت را چشم‌بسته به عنوان درس نپذیرد، دست آخر هم اگر جایی اشتباه کند و بگوید که استادم اینطور گفت به او می‌گویند که تو مگر خودت پزشک نبودی که استادت اشتباه گفت اینطور پذیرفتی؟) ... گرچه طبیعی است که هر فقیهی هم شایسته‌ی جایگاه ولایت فقیه نیست ... ولایت فقیه باید مصالح اسلام و مسلمین را بشناسد، باید موقعیت را بشناسد، باید دوست و دشمن را بشناسد، باید خودسازی کامل کرده باشد و مطابق ترس یا شهوات یا عجولانه و احساساتی تدبیر امور نکند، و در یک کلمه باید بهترین کسی باشد از افراد موجود که شایستگی زعامت مسلمین را دارند ... و تشخیص چنین کس یا کسانی بر عهده‌ی علماست، چون خبره را به خبره می‌شناسند، شما اگر بخواهید از بین دو فیزیکدان یکی را به عنوان برتر بپذیرید باید از چند فیزیکدان یا لااقل دانشجوی فیزیک سؤال بپرسید و نه از بقال و راننده‌ی تاکسی و یک دانش‌آموز یا یک پزشک ...

سلام
مطالبی که گفتین اطاعت کردن از شخصی که حرف خدا را میزند اثبات نمیکند. شاید احادیث دیگری باشند که این موضوع را تا حدودی اثبات کنند اما این حدیث به کلی از مطلوب شما اجنبی است.
اگر هم بر فرض محال بپذیریم که اطاعت کردن از همچنین شخصی با توجه به این حدیث لازم است فقط از آن جهت که مطابق با آیات قرآن و احادیث حکم بدهد قابل اطاعت کردن است وگرنه سایر حرفهایی که این شخص میزند فی نفسه هیچ ارزشی ندارد.
در مورد اینکه فرمودین هر فقیهی شایسته جایگاه ولایت فقیه نیست . و یکسری خصوصیات رو برای ولی فقیه بیان کردین. اولا بفرمایید این خصوصیات بر چه اساسی کشف شده اند؟ اگر از احادیث کشف شده اند بیان کنین. اگر غیر از قرآن و حدیث کسی از پیش خود فکر کرده و به این نتیجه رسیده ارزشی ندارد. ثانیا کشف کردن همچنین شخصی با این خصوصیات توسط افراد دیگر مستلزم دور است. چطور افرادی که خودشان آگاهترین نسبت به مصالح مسلمین نیستند میتوانند آگاهترین شخص نسبت به مصالح مسلمین را کشف کنند؟! روی این موضوع بیشتر فکر کنید.

نقطه;985469 نوشت:

سلام علیکم برادر بزرگوار،
اگر به هیچ عالمی اعتماد ندارد طبیعتاً نمی‌تواند از او اطاعت هم بکند ...

اما پیشنهاد شما به کسی که خودش پزشک نیست و علم پزشکی ندارد ولی به هیچ پزشکی هم اعتماد ندارد چیست؟ ... مثلا به او توصیه می‌کنید که مریض نشود؟ در اینجا نمی‌توان توصیه کرد که نیاز به هیچ حکمی از احکام خدا نداشته باشد، گرچه در مثال پزشک هم بالأخره با وجود رعایت بهداشت هم شخص احتمالاً مریض بشود یا سانحه‌ای برایش پیش بیاید که نیازمند پزشک بشود ... راهکار دیگر این است که شخص خودش شروع کند به خواندن پزشکی (مجتهد شود) ... راه دیگر این است که با او صحبت کنیم، یا بهتر از ما یک پزشک با او صحبت کند، معمولاً این راه نتیجه می‌دهد، چون خیلی از سوء‌ظن‌ها واقعی نیستند و با صحبت کردن و مشورت کردن برطرف می‌شوند ...
همان راه دوم که تلاش برای پزشک یا مجتهد شدن است فکر کنم خیلی راه خوبی باشد، چون شخصی که شروع کند به آموزش دیدن یا مطالعه‌ی شخصی، وقتی با دریای مطالب روبرو شود، با انواع تبصره‌ها و هزاران نکات ریز و درشت که یادگیری آن‌ها در نگاه اول به نظر می‌رسد عمر نوح را طلب کند، بعد نشستن سر کلاس خارج فقها یا دیدن فایل تصویری یا گوش دادن فایل صوتی آن‌ها که سر مسائل به چه ریزی چه بحث‌های دور و درازی می‌کنند، در نهایت بعد از مدت کوتاهی آن عدم اعتماد را به حالت اعتماد بدل می‌کند، به این معنا که شخص می‌بیند که اینها واقعاً کار کرده‌اند و اینطور نیست که فقط دو تا حدیث خوانده باشند و یک حرفی به ذهنشان برسد و همان را هم بیان کنند ...
دیده‌ام کسی را که مخالف سرسخت روحانیت بوده و می‌گفته که اینها فقط به دنبال گرفتن خمس و وجوهات از مردم هستند که برود در جیب خودشان و از سادگی جوانان سوء استفاده کنند ولی با فقط شرکت در یک جلسه‌ی نسبتاً ساختگی (بدون قصد دادن خمس رفتند به دفتر مرجع که برایشان حساب و کتاب کنند) که ببینند اگر بخواهند خمس بدهند چگونه است به کل دگرگون شده‌اند و گفته‌اند حتماً خمسم را می‌دهم، چون چیزی که در آن جلسه دیدند خیلی مغایرت داشت با چیزی که در ذهنشان متصور شده بود و مدام هم به آن دامن می‌زدند ...

در مورد اینکه چرا به علم ایشان عمل نمی‌شود و چرا خود آن علما به علمشان عمل نمی‌کنند و اگر می‌کنند پس چرا وضع اینطور است و لابد آن علم اصلاً علم نیست و امثال آن بحث خیلی زیاد است و از موضوع تاپیک هم خارج است و واردش نشویم ... فقط اینطور می‌گویم که از روی نتیجه‌ی واحد نمی‌توان گفت راه حصول آن نتیجه نیز حتماً واحد بوده است، ممکن است آن علما به علمشان عمل بکنند ولی مسائل دیگری هم باشد که باعث شود در مجموع در جامعه اثری از آنچه که انتظارش را داریم نبینیم یا کم ببینیم ... شاید هم اثرات زیادی داشته باشد اما چیزی که هست را ما دست کم می‌گیریم و بیشتر نواقص را می‌بینیم ... و شایدهای دیگر ...

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

اگر شخصی به شما بگه اسراف نکن یا ربا نگیر
اما خودش اسراف کنه و ربا بگیره
شما قبول می کنی که بشینه برات توجیه کنه رفتار خودش رو؟

من شاید ربا نگیرم و اسراف نکنم
اما این به خاطر اطاعت از خدا خواهد بود نه از فلان فقیه

اعمال عبادی و معمول یک شخص رو که نیاز نیست سالها مطالعه بشه

با روزی نیم ساعت تا یک ساعت مطالعه اکثر مسائل معمولی و روزمره با همین قرآن و حدیث که در دسترس عموم هست قابل درک خواهد بود

مساله دیگه ای که هست قدیمی بودن استدلال های علما هست

به طور مثال زمانی اینترنت پرسرعت توسط اکثر علما خلاف شرع اعلام شد !!!!

در برخی موارد علم قدیمی علما در حال حاضر پاسخگو نیست

هر چند یک عمر برای اون عالم وقت گرفته باشه

یک روزی یک عالم دنبال یک کتاب چند سال می گشت

یا برای نوشتن و تکثیر کتاب سالها وقت می گذاشت

اما امروز این محدودیت ها به حداقل رسیده

بهتر نیست علما به جای اینکه بگن فلان چیز حرامه فلان چیز حلال برای مردم این موارد رو تشریح کنن

مثلا توضیح بدن که چرا استفاده از اینترنت پرسرعت خلاف شرع هست ، اما کم سرعتش نیست !!!!

یعنی به جای ولایت مطلق به همون ولایت معمول اکتفا کنن
و در حوزه ای که تخصص کافی ندارن حکمی ندن که باعث آبروریزی خودشون و بی اعتبار شدن اسلام بشه ...

این ولایت مطلق متاسفانه محدود به یک شخص نیست

در حال حاضر اکثر فقها چنین احساسی دارن و خودشون رو صاحب مردم تلقی می کنن!

برخی از آقایون در همین سایت مدعی هستن که دین و ایمان مردم از اون ها ست!!!!

و اگر این ها نبودن خدایی هم نبود !!! (العیاذ بالله)

این ها اصولا خودشون رو حتی از قرآن هم بالاتر ی دونن !!!

در کل بنده ولایت معمول رو می پذیرم چون راه گریزی نیست

اما ولایت مطلق رو مختص ائمه می دونم

و تا حالا هم هیچ دلیل منطقی و شرعی قابل قبولی برای ولایت مطلق شخصی غیر امام نشنیدم

شروحیل;985475 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر گرامی

اگر شخصی به شما بگه اسراف نکن یا ربا نگیر
اما خودش اسراف کنه و ربا بگیره
شما قبول می کنی که بشینه برات توجیه کنه رفتار خودش رو؟

من شاید ربا نگیرم و اسراف نکنم
اما این به خاطر اطاعت از خدا خواهد بود نه از فلان فقیه

اعمال عبادی و معمول یک شخص رو که نیاز نیست سالها مطالعه بشه

با روزی نیم ساعت تا یک ساعت مطالعه اکثر مسائل معمولی و روزمره با همین قرآن و حدیث که در دسترس عموم هست قابل درک خواهد بود

مساله دیگه ای که هست قدیمی بودن استدلال های علما هست

به طور مثال زمانی اینترنت پرسرعت توسط اکثر علما خلاف شرع اعلام شد !!!!

در برخی موارد علم قدیمی علما در حال حاضر پاسخگو نیست

هر چند یک عمر برای اون عالم وقت گرفته باشه

یک روزی یک عالم دنبال یک کتاب چند سال می گشت

یا برای نوشتن و تکثیر کتاب سالها وقت می گذاشت

اما امروز این محدودیت ها به حداقل رسیده

بهتر نیست علما به جای اینکه بگن فلان چیز حرامه فلان چیز حلال برای مردم این موارد رو تشریح کنن

مثلا توضیح بدن که چرا استفاده از اینترنت پرسرعت خلاف شرع هست ، اما کم سرعتش نیست !!!!

یعنی به جای ولایت مطلق به همون ولایت معمول اکتفا کنن
و در حوزه ای که تخصص کافی ندارن حکمی ندن که باعث آبروریزی خودشون و بی اعتبار شدن اسلام بشه ...

این ولایت مطلق متاسفانه محدود به یک شخص نیست

در حال حاضر اکثر فقها چنین احساسی دارن و خودشون رو صاحب مردم تلقی می کنن!

برخی از آقایون در همین سایت مدعی هستن که دین و ایمان مردم از اون ها ست!!!!

و اگر این ها نبودن خدایی هم نبود !!! (العیاذ بالله)

این ها اصولا خودشون رو حتی از قرآن هم بالاتر ی دونن !!!

در کل بنده ولایت معمول رو می پذیرم چون راه گریزی نیست

اما ولایت مطلق رو مختص ائمه می دونم

و تا حالا هم هیچ دلیل منطقی و شرعی قابل قبولی برای ولایت مطلق شخصی غیر امام نشنیدم

سلام علیکم
شخصا نظری در خصوص صحت یا ابطال ولایت فقیه چه مطلقه یا غیره ندارم ، اما اینکه گفتید مثلا در مورد اینترنت پر سرعت فتوا میدهند ،پس خود را صاحب مردم و ولایت مطلقه میدانند ،صحیح نیست، چون به هر حال در حوزه ای نظر شرع و اسلام باید مخصوص شود، اینکه بخواهند نظر کسی فتوا بدهند که به معنای خود را صاحب مردم دانستن نیست.
اینطور نیست؟
حال اینجا بحث اینترنت پرسرعت است جای دیگر بحث مثلا حج و زکات.

اما اینکه گفتید مراجع باید در هر موضوعی که میگوید تخصص داشته باشد صحیح است ،
مثلا اگر بخواد در مورد تراریخته ها نظر بدهد باید کامل با آن آشنا با تا نظر اشتباه نداد.

نهایتا بگوید من در مورد تراریخته نمی دانم اما اگر چیزی احتمال ضرری قابل اعتنا داشته باشد حرام است، (مثلا )

در جستجو حقیقت;985479 نوشت:
سلام علیکم
شخصا نظری در خصوص صحت یا ابطال ولایت فقیه چه مطلقه یا غیره ندارم ، اما اینکه گفتید مثلا در مورد اینترنت پر سرعت فتوا میدهند ،پس خود را صاحب مردم و ولایت مطلقه میدانند ،صحیح نیست، چون به هر حال در حوزه ای نظر شرع و اسلام باید مخصوص شود، اینکه بخواهند نظر کسی فتوا بدهند که به معنای خود را صاحب مردم دانستن نیست.
اینطور نیست؟
حال اینجا بحث اینترنت پرسرعت است جای دیگر بحث مثلا حج و زکات.

اما اینکه گفتید مراجع باید در هر موضوعی که میگوید تخصص داشته باشد صحیح است ،
مثلا اگر بخواد در مورد تراریخته ها نظر بدهد باید کامل با آن آشنا با تا نظر اشتباه نداد.

نهایتا بگوید من در مورد تراریخته نمی دانم اما اگر چیزی احتمال ضرری قابل اعتنا داشته باشد حرام است، (مثلا )

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

اگر بنده نظری شخصی در مورد اینترنت پرسرعت دارم نمی توانم برای اینکه به زور آن را به خورد مخاطب دهم بگویم این نظر اسلام است !!!!!!

مشکل اصلی همینجاست که فقها هر آن چه استنباط می کنند را به اسلام ربط میدهند تا برای مردم باور پذیر باشد!!!!!

و چون احکام اسلام تعبدی است همه بی چون و چرا باید آن را بپذیرند!!!!

مثل ایشان مثل آنان است که حلال خدا را حرام می کنند ، بدون هیچ برهانی از طرف خداوند ...

چنین اشخاصی صلاحیت ولایت مطلق را ندارند ، چون علم کافی را ندارند ...

همین افراد اگر فردا روز حکم جهادی را بدهند
که در آن 1 میلیون نفر کشته می شوند
در حالی که امکان صلح هست
آیا باید تعبدی پذیرفت؟؟؟؟

mohammadz;985474 نوشت:
سلام
مطالبی که گفتین اطاعت کردن از شخصی که حرف خدا را میزند اثبات نمیکند. شاید احادیث دیگری باشند که این موضوع را تا حدودی اثبات کنند اما این حدیث به کلی از مطلوب شما اجنبی است.
اگر هم بر فرض محال بپذیریم که اطاعت کردن از همچنین شخصی با توجه به این حدیث لازم است فقط از آن جهت که مطابق با آیات قرآن و احادیث حکم بدهد قابل اطاعت کردن است وگرنه سایر حرفهایی که این شخص میزند فی نفسه هیچ ارزشی ندارد.
در مورد اینکه فرمودین هر فقیهی شایسته جایگاه ولایت فقیه نیست . و یکسری خصوصیات رو برای ولی فقیه بیان کردین. اولا بفرمایید این خصوصیات بر چه اساسی کشف شده اند؟ اگر از احادیث کشف شده اند بیان کنین. اگر غیر از قرآن و حدیث کسی از پیش خود فکر کرده و به این نتیجه رسیده ارزشی ندارد. ثانیا کشف کردن همچنین شخصی با این خصوصیات توسط افراد دیگر مستلزم دور است. چطور افرادی که خودشان آگاهترین نسبت به مصالح مسلمین نیستند میتوانند آگاهترین شخص نسبت به مصالح مسلمین را کشف کنند؟! روی این موضوع بیشتر فکر کنید.

سلام برادر،
از خیرخواهی‌اتان متشکرم گل
از نظرشما علوم توقیفی هستند؟ ... در روایات متعددی داریم که علم را یاد بگیرید ولو از چین، یا حکمت گمشده‌ی مؤمن است که هر جایی آن را بیابد آن را می‌گیرد و گاهی کافری حامل حکمتی می‌شود که خودش اهلیتی با آن ندارد، بعد مؤمنی از او آن حکمت را می‌شنود و آن حکمت به اهلش می‌رسد و ... بله حق با شماست، تمام علوم در قرآن و حدیث هستند، ولی ما فعلا در دسترسی نداشتن مستقیم به امام زمان علیه‌السلام برخوردمان اینطور است که هر علمی را بگیریم و به قرآن و عترت عرضه کنیم، اگر تعارض و مشکلی نداشتند از آن علوم استفاده کنیم ... این علاوه بر موضوع استفاده از عقل در شناخت احکام هست ... در روایتی آمده که مردی مدام همه چیز را سؤال می‌کرد تا اینکه پیامبر خدا فرمودند که کمی هم از عقل خودت بهره بگیر و هر چیزی را نپرس، و البته باز هم تآکید دارم که این عقل جدای از تفکر منطقی است (چنانکه قیاس در احکام دین حرام است) ... استفاده از عقل خود چیزی شبیه به آن است که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند که پیامبر خدا ۱۰۰۰ باب علم بر من گشودند و از هر باب علم هزار باب دیگر علم بر من گشوده شد ...یک کاری که معمول است به عقل نسبت داده می‌شود رسیدن به باطن از روی ظاهر است، در این صورت رسیدن به روح دین از روی متن دین (رسیدن به لفّ از روی نشر، به حکم کلی از روی مصادیق، به قانون از روی مثال) هم یکی از کارکردهای آن خواهد بود ... رسیدن به روح دین فرق دارد با کاربرد قیاس و امثال آن در استنباط احکام (از یک مصداق به مصداق دیگر، از یک مثال به مثال دیگر) که این کار امری کور و فاقد شعور و عقلانیت است ...
اینها را در مورد تشخیص خصوصیات کسی که بتواند زعیم یک قوم و یک جامعه باشد گفتم ... گرچه در متون دینی هم مشخصات کسی که بتواند عهده‌دار چنان مسؤولیت‌هایی باشد شمرده شده است، مثل اینکه در قرآن در مورد وجه انتخاب طالوت علیه‌السلام به رهبری بنی‌‌‌اسرائيل از طرف خدا بسط علم و زیادة در جسم ایشان معرفی شده است، و این دو را می‌توان باز کرد و شرح و بسط داد تا زیره‌کاری‌های بیشتری را برای آن به دست آورد ... در مورد حضرت یوسف علیه‌السلام آمده که وقتی مقام مدیریت بحران مصر برای سالهای قحطی را از فرعون خواستند خود را حائز دو صفت معرفی کردند که آنها هم باید شرح و بسط داده شوند: حفیظ بودن و علیم بودن ... خود حفیظ بودن در دل خودش چند صفت را می‌رساند، مثل تقوا، مثل بصیرت و شناخت اوضاع، مثل شجاعت و ...

درمورد شناخت خبره به خبره هم راستش بحث را زیادی پیچیده می‌کنید ... کدام دور برادر ... من اگر به شما بگویم از بین تمام پزشکانی که در یک زمینه‌ی خاص تخصص دارند کدام یک از همه بهتر است شما هیچ راهی برای جواب دادن ندارید مگر اینکه یا خودتان پزشک باشید و یا با چند پزشک که در همان زمینه تخصص دارند و شما هم قبولشان دارید مشورت کنید ... من باید آگاه‌ترین فرد در زمینه‌ی تخصصی خودم باشم که بفهمم چه کسی در زمینه‌ی تخصصی خودم از بقیه سرتر است؟ ... این دور است؟ ...

شروحیل;985475 نوشت:
سلام و عرض ادب
برادر گرامی
اگر شخصی به شما بگه اسراف نکن یا ربا نگیر
اما خودش اسراف کنه و ربا بگیره
شما قبول می کنی که بشینه برات توجیه کنه رفتار خودش رو؟

سلام برادر گرامی،
از طرفی فرموده‌اند انظر بما قال و لا بمن قال، یعنی حرف مهم است و نه اینکه چه کسی آن حرف را بزند، اما از طرف دیگر هم گفته‌اند که مردم را بغیر السنتکم به خوبی دعوت کنید، یعنی با اعمالتان، در قرآن هم آمده که وای بر کسانی که مردم را به چیزی دعوت کنند که خودشان به آن عمل نمی‌کنند ... با این حساب، برای ما به عنوان شنونده این اشتباه نیست که از حتی چنان کسانی هم حرف درست را بشنویم و قبول کنیم، در این صورت آن‌ها مثل پل‌هایی هستند که مردم از روی آن‌ها عبور کرده و به حق می‌رسند و آن‌ها خودشان سر جایشان می‌مانند و رشدی نمی‌کنند ... با این حال اثرپذیری از حرف‌هایشان هم کم می‌شود ... برای خودشان هم مایه‌ی خسران و تباهی و حسرت بیشتر است که چیزی بگویند که به آن عمل نمی‌کنند ...
شروحیل;985475 نوشت:
من شاید ربا نگیرم و اسراف نکنم
اما این به خاطر اطاعت از خدا خواهد بود نه از فلان فقیه

اگر اطاعت از فقیه در عرض اطاعت از خدا باشد شرک است، اطاعت از فقیه و بلکه از امام و پیامبر باید در طول اطاعت از خدا باشد تا توحید باشد، مگرنه اطاعت از پیامبرش هم در کنار اطاعت از خدا شرک است ... کسی که از فقیه تقلید می‌کند یا از ولی فقیه اطاعت می‌کند هم معتقد است که دارد بخاطر خدا آن کارها را می‌کند ...
شروحیل;985475 نوشت:
اعمال عبادی و معمول یک شخص رو که نیاز نیست سالها مطالعه بشه
با روزی نیم ساعت تا یک ساعت مطالعه اکثر مسائل معمولی و روزمره با همین قرآن و حدیث که در دسترس عموم هست قابل درک خواهد بود

دو تا بحث است ... یکی اینکه اجتهاد برای فقط شرایط معمول نیست بلکه برای شرایط خاص هم هست، مثل این همه تبصره که در کنار هر حکم در رساله‌ها هستند ... یا مثل استفتائات که هر روز تعدادشان بیشتر می‌شود ...
مسأله‌ی دوم که مهمتر است بحث شناخت احکام نیست بلکه بحث اولویت احکام نسبت به یکدیگر است، اینکه وقتی تزاحم بین احکام پیش آمد باید چه کار کرد و وظیفه در چنین شرایطی چگونه است ...
با این وجود اگر کسی می‌تواند به صورت تمام‌وقت و یا مطابق پیشنهاد شما به صورت پاره‌وقت درس بخواند و مجتهد بشود کسی جلویش را نمی‌گیرد ... ولی تا وقتی که به فهم عمیق از دین برسد و مجتهد شود و توانایی استخراج احکام خدا از منابع دینی را کسب کند چه خواهد کرد؟
شروحیل;985475 نوشت:
مساله دیگه ای که هست قدیمی بودن استدلال های علما هست
به طور مثال زمانی اینترنت پرسرعت توسط اکثر علما خلاف شرع اعلام شد !!!!

اتفاقاً من با آن حکم آقای مکارم موافق بودم ... یا لااقل دلیل اینقدر مخالفت با آن را نمی‌فهمیدم ... حداقل قابل اعتنا که بود ... چون بر اساس اعلام خطری بزرگ عنوان شده بود ...
ببینید برخی مسائل هستند که مصداقی در قرآن یا روایات ذکر نشده‌اند و اگر شده‌اند یک قانون کلی هم در کنارشان آورده شده است که باعث می‌شود بتوان محدود به مصداق‌های شمرده شده باقی نماند ... یکی از آن‌ها بحث لهو و لعب است که حرام است ... حالا موسیقی غنا یکی از مصادیق آن هست ... در یک نگاه کلی هر چیزی که سبب غفلت از خدا بشود مصداق لهو است و اشکال دارد ... این می‌تواند شامل فن‌اوری وقتی که فرهنگ استفاده‌ی درست از آن جا نیافتاده باشد هم بشود ... اینترنت کم‌سرعت به همین دلیل شاید حلال باشد ولی در شرایط آن روز جامعه اینترنت پرسرعت که قابلیت چت تصویری را هم داشته باشد حرام باشد و ... بعد از چند سال هم شاید دیگر این مسأله حرام محسوب نشود چون دیگر فرهنگش جا افتاده است و بار منفی استفاده‌ی از آن دیگر آنقدر پررنگ نیست ...حالا فرض کنید در یک حکم کلی بگویند که هر فن‌آوری که فرهنگ صحیح استفاده‌ی از آن هنوز به اندازه‌یکافی توسعه نیافته و جا نیفتاده است و بستر استفاده‌ی صحیح از آن خوب شناخته شده نیست حرام است که در سطوح گسترده و برای همگان از عوام و خواص استفاده شود، این را نمی‌شود گفت که فقیه از خودش درآورده است، چون قرآن یک حکم کلی دارد، گرچه آیات و روایات دیگری هم هستند که بشود در این زمینه برای آن مورد استناد قرار بگیرند ... فقیه می‌تواند با فهمی که از دین دارد از آیات و روایات استنباط علمی کند ...
این بحث به همینجا ختم نمی‌شود ولی شاید به آن سادگی که شما می‌فرمایید هم نباشد ...
بحث شما ناظر بر یک نگاه فلسفی است که آیا حسن و قبح افعال ذاتی است یا عقلی و یا تابع مصالح ... نظر رایج شیعه این نیست ولی من معتقد به این هستم که حسن و قبح هر فعلی و بار ارزشی هر کاری تابع مصالح است، گرچه تشخیص مصالح با عالم کل است که علیم و بلکه لطیف و خبیر و بلکه حکیم است ... بر این اساس تنها حکمی که حسن ذاتی دارد صرفاً یک چیز است، اطاعت بی‌چون‌وچرا از خدا و بندگی کردن برای او ... سایر کارها ممکن است در زمانی و در شرایطی مصداق کار واجب باشند و در زمان و شرایط دیگری حرام باشند ... بحث ناسخ و منسوخ، و بحث تبدیل و تغییر احکام از یک شریعت الهی به شریعت الهی دیگر را هم در همین زاویه‌ی نگاه موجه می‌دانم ... ولی خیلی‌ها هم این نگاه را قبول ندارند ... گرچه ایشان هم بحث ناسخ و منسوخ و غیره را قبول دارند ... با این حساب اشکالی هم ندارد که اینترنت پر سرعت در یک شرایطی حرام باشد و حتی حرام‌ترین حرام‌ها هم باشد و در شرایطی دیگر از اوجب واجبات باشد ...
شروحیل;985475 نوشت:
در برخی موارد علم قدیمی علما در حال حاضر پاسخگو نیست
هر چند یک عمر برای اون عالم وقت گرفته باشه

بعید نیست ... ولی به هر حال وظیفه چیست؟ ... اگر شما مجتهد شدید و بهتر شدید شما را اعلم اعلام می‌کنند ... به هر حال باید در هر شرایطی تلاش شود تا حکم خدا استخراج شود و نه اینکه از خودمان حکم در بیاوریم، مثلاً بر اساس علوم تجربی خودمان
شروحیل;985475 نوشت:
یک روزی یک عالم دنبال یک کتاب چند سال می گشت
یا برای نوشتن و تکثیر کتاب سالها وقت می گذاشت
اما امروز این محدودیت ها به حداقل رسیده

بله همینطوره ...
شروحیل;985475 نوشت:
بهتر نیست علما به جای اینکه بگن فلان چیز حرامه فلان چیز حلال برای مردم این موارد رو تشریح کنن
مثلا توضیح بدن که چرا استفاده از اینترنت پرسرعت خلاف شرع هست ، اما کم سرعتش نیست !!!!

معمولاً مراجع فتوا را می‌دهند و سایر روحانیون برای مردم بازش می‌کنند، البته مراجع هم سر درس‌های خارج فقهشان شاید این مطالب را برای شاگردانشان باز می‌کنند ... به هر حال اگر بازش کنند بهتر است، ولی اینکه جایگزین خود فتوا دادن نمی‌شود که می‌فرمایید به جای گفتن اینکه چه کاری حلال یا حرام است آن را برای مردم بازش کنند ...
شروحیل;985475 نوشت:
یعنی به جای ولایت مطلق به همون ولایت معمول اکتفا کنن

بحث فتوا دادن این هیچ ربطی به ولایت ندارد تا چه برسد به ولایت فقیه ...فقیه نسبت به مؤمن از خود مؤمن اولیٰ نیست، در هیچ چیزی هم اولیٰ نیست، حالا اگر تقوا داشته باشد و نزد خدا گرامی‌تر باشد و بخاطر اعملیتش احترام داشته باشد و امثال آن یک چیزی ولی صاحب ولایت نیست ... مرجع تقلید کسی است که خودش فقیه شده است و قادر به اجتهاد است و آنقدر به حکمش اطمینان دارد و خودش را صاحب‌نظر می‌داند و کار خود را علمی می‌داند که آن را کاملاً قابل دفاع می‌داند و می‌گوید اگر در پیشگاه خداوند از من بپرسند که چرا این حکم را دادی این دلایل محکمه‌پسند را دارم و اگر حکمم اشتباه باشد هم معذور خواهم بود ... چنین کسی بر همین اساس است که به دیگران اجازه می‌دهد که از فتاوای او تبعیت کنند و اگر مشکلی پیش بیاید او در پیشگاه خداوند جوابگو خواهد بود ... مگرنه هیچ مرجعی کسی را مجبور نمی‌کند که از او تقلید کند، بلکه منت بر سر ما می‌گذارد که می‌گوید اگر از من تبعیت کنید من به جای شما در پیشگاه خداوند مسؤولیت کاری که کردید را می‌پذیرم ... آیت‌الله بهجت سال‌های سال از نظر خیلی‌ها مرجع تقلید بودند ولی به نزدیکانشان می‌گفتند که اجازه ندارند فتاوای ایشان را به مردم بگویند و اجازه‌ی تقلید از خودشان را به مردم نمی‌دادند، یعنی اگر کسی همینطور چون از نظر او ایشان اعلم بود از ایشان تقلید می‌کرد در قیامت باید خودش جوابگو می‌بود که چرا اینطور نماز خواند یا آنطور روزه گرفت و امثال آن ...
اینها در مورد مراجع تقلید ... در مورد ولی فقیه که ولایت دارند هم بحث مطلقه بودن یا نبودنش شباهتی به این چیزی که شما می‌فرمایید ندارد ... مطلقه بودن در صدور حکم و امثال آن نیست ... نمی‌دانم تصور شما از مطلقه بودن یا نبودن ولایت در ولایت فقیه چیست
شروحیل;985475 نوشت:
و در حوزه ای که تخصص کافی ندارن حکمی ندن که باعث آبروریزی خودشون و بی اعتبار شدن اسلام بشه ...

اگر دادند علم ایشان و شاید هم برخی صفات دیگر ایشان زیر سؤال برود ... گرچه احتمال اشتباه همیشه در ایشان می‌رود و منتفی نیست، خودشان هم هر از گاهی در برخی فتاوای خود تجدید نظر می‌کنند ...
شروحیل;985475 نوشت:
این ولایت مطلق متاسفانه محدود به یک شخص نیست
در حال حاضر اکثر فقها چنین احساسی دارن و خودشون رو صاحب مردم تلقی می کنن!

هیچ فقیهی صاحب هیچ کسی نیست، مگر آنکه منظور ازصاحب همان مصاحب باشد ...که خیلی از ایشان حسن اولئک رفیقاً هستند 8->
ولایت فقیه هم ولایتشان را تا حدودی گفتم که چطور است ... مگرنه که مالک اصلی خداست ...
شروحیل;985475 نوشت:
برخی از آقایون در همین سایت مدعی هستن که دین و ایمان مردم از اون ها ست!!!!
و اگر این ها نبودن خدایی هم نبود !!! (العیاذ بالله)
این ها اصولا خودشون رو حتی از قرآن هم بالاتر ی دونن !!!

والا چی بگم، نمی‌دانم چه کسی دقیقاً چه چیزی گفته است ...
شروحیل;985475 نوشت:
در کل بنده ولایت معمول رو می پذیرم چون راه گریزی نیست
اما ولایت مطلق رو مختص ائمه می دونم
و تا حالا هم هیچ دلیل منطقی و شرعی قابل قبولی برای ولایت مطلق شخصی غیر امام نشنیدم

لفظ مطلق در ولایت مطلقه یک اصطلاح است و اینطور نیست که واقعاً مطلق باشد و هیچ قیدی نداشته باشد
در پناه خدا باشید

نقطه;985556 نوشت:

سلام برادر،
از خیرخواهی‌اتان متشکرم گل
درمورد شناخت خبره به خبره هم راستش بحث را زیادی پیچیده می‌کنید ... کدام دور برادر ... من اگر به شما بگویم از بین تمام پزشکانی که در یک زمینه‌ی خاص تخصص دارند کدام یک از همه بهتر است شما هیچ راهی برای جواب دادن ندارید مگر اینکه یا خودتان پزشک باشید و یا با چند پزشک که در همان زمینه تخصص دارند و شما هم قبولشان دارید مشورت کنید ... من باید آگاه‌ترین فرد در زمینه‌ی تخصصی خودم باشم که بفهمم چه کسی در زمینه‌ی تخصصی خودم از بقیه سرتر است؟ ... این دور است؟ ...

سلام برادر گرامی
قیاسی که میکنید مشکل دارد. در همین مثالی که میزنید اگر قرار باشد مثلا متخصص ترین پزشک قلب در تمام دنیا شناسایی شود مسئله پیچیده می شود. اما اگر بیست پزشک قلب بخواهند از بین هزار پزشک بهترین رو انتخاب کنن مسئله تقریبا به همون سادگی هست که شما میفرمایید. اتفاقی که در انتخاب ولی فقیه میوفتد شبیه به مورد دوم است. از طرفی ممکن است یک شخص مسلمان اصلا فقیه نباشد اما به مصالح جامعه مسلمین آگاهی بیشتری نسبت به تمام فقها داشته باشد. این قاعده رو که آگاهترین فرد نسبت به مصالح مسلمین حتما باید از بین فقها باشد رو خودتون وضع کردین و دلیلی ندارد که صد درصد درست باشد.
اما در مورد اینکه گفتم انتخاب ولی فقیه مستلزم دور است سعی میکنم اثبات کنم. فرض کنید سه فقیه عادل وجود دارن که میخوان از بین هزار فقیه دیگه آگاه ترین به مصالح مسلمین رو انتخاب کنن. در اینصورت چندین حالت مفروض هست (اگه حالتی رو از قلم انداختم شما تصحیح بفرمایید):
1-هر سه فقیه نسبت به مصالح مسلمین جاهل هستند: در این صورت فردی که انتخاب میکنن بر اساس جهل خودشون انتخاب کردن پس آگاهترین نمیتونه باشه
2-دو تا از این فقیه ها نسبت به مصالح مسلمین جاهل هستن و به فقیه x رای میدن. فقیه سومی که نسبت به مصالح مسلمین آگاه هست به فقیه y رای میده. در این حالت باز فقیه x که رای بیشتری داشته انتخاب میشه و چون بر اساس جهل اون دو فقیه انتخاب شده باز نمیتونه آگاهترین باشه.
3-دوتا از این فقیه ها آگاه هستن و به x رای میدن و اون فقیهی که نسبت به مصالح آگاه نیست به y رای میده. در این حالت فقیه x بر اساس آگاهی دو فقیه دیگه انتخاب شد (ما این حالت ایده آل رو در انتخاب ولی فقیه در نظر میگیریم و فرض میکنیم که اون دو حالت دیگه اتفاق نمیوفته). اما این حالت باز دچار مشکل هست و مستلزم دور. اون دوتا فقیه آگاهی که فقیه x رو انتخاب کردن می بایست آگاهی بیشتر یا برابر با فقیه x داشته باشن تا قادر به تشخیص همچنین فردی باشن. اگه آگاهی اون دوتا یا حداقل یکی از اونها بیشتر یا برابر با فقیه x باشه در اینصورت پس از انتخاب فقیه x ناچاریم که بگیم فقیه x نسبت به اون دوتا که انتخابش کردن آگاهتر هست و این یعنی دور باطل.
4-در این حالت هر سه فقیه نسبت به مصالح مسلمین آگاه هستن و فقیه x رو انتخاب میکنن. در این حالت هم مثل حالت قبلی دور باطل بوجود میاد.
بنده فرض رو هم بر این گرفتم که اون سه تا فقیه انسانهای عادلی هستن و دچار بازیهای قدرت و سیاست نمیشن هر چند در واقعیت این امر صد درصد نیست.

نقطه;985557 نوشت:

سلام برادر گرامی،
از طرفی فرموده‌اند انظر بما قال و لا بمن قال، یعنی حرف مهم است و نه اینکه چه کسی آن حرف را بزند، اما از طرف دیگر هم گفته‌اند که مردم را بغیر السنتکم به خوبی دعوت کنید، یعنی با اعمالتان، در قرآن هم آمده که وای بر کسانی که مردم را به چیزی دعوت کنند که خودشان به آن عمل نمی‌کنند ... با این حساب، برای ما به عنوان شنونده این اشتباه نیست که از حتی چنان کسانی هم حرف درست را بشنویم و قبول کنیم، در این صورت آن‌ها مثل پل‌هایی هستند که مردم از روی آن‌ها عبور کرده و به حق می‌رسند و آن‌ها خودشان سر جایشان می‌مانند و رشدی نمی‌کنند ... با این حال اثرپذیری از حرف‌هایشان هم کم می‌شود ... برای خودشان هم مایه‌ی خسران و تباهی و حسرت بیشتر است که چیزی بگویند که به آن عمل نمی‌کنند ...

اگر اطاعت از فقیه در عرض اطاعت از خدا باشد شرک است، اطاعت از فقیه و بلکه از امام و پیامبر باید در طول اطاعت از خدا باشد تا توحید باشد، مگرنه اطاعت از پیامبرش هم در کنار اطاعت از خدا شرک است ... کسی که از فقیه تقلید می‌کند یا از ولی فقیه اطاعت می‌کند هم معتقد است که دارد بخاطر خدا آن کارها را می‌کند ...

دو تا بحث است ... یکی اینکه اجتهاد برای فقط شرایط معمول نیست بلکه برای شرایط خاص هم هست، مثل این همه تبصره که در کنار هر حکم در رساله‌ها هستند ... یا مثل استفتائات که هر روز تعدادشان بیشتر می‌شود ...
مسأله‌ی دوم که مهمتر است بحث شناخت احکام نیست بلکه بحث اولویت احکام نسبت به یکدیگر است، اینکه وقتی تزاحم بین احکام پیش آمد باید چه کار کرد و وظیفه در چنین شرایطی چگونه است ...
با این وجود اگر کسی می‌تواند به صورت تمام‌وقت و یا مطابق پیشنهاد شما به صورت پاره‌وقت درس بخواند و مجتهد بشود کسی جلویش را نمی‌گیرد ... ولی تا وقتی که به فهم عمیق از دین برسد و مجتهد شود و توانایی استخراج احکام خدا از منابع دینی را کسب کند چه خواهد کرد؟

اتفاقاً من با آن حکم آقای مکارم موافق بودم ... یا لااقل دلیل اینقدر مخالفت با آن را نمی‌فهمیدم ... حداقل قابل اعتنا که بود ... چون بر اساس اعلام خطری بزرگ عنوان شده بود ...
ببینید برخی مسائل هستند که مصداقی در قرآن یا روایات ذکر نشده‌اند و اگر شده‌اند یک قانون کلی هم در کنارشان آورده شده است که باعث می‌شود بتوان محدود به مصداق‌های شمرده شده باقی نماند ... یکی از آن‌ها بحث لهو و لعب است که حرام است ... حالا موسیقی غنا یکی از مصادیق آن هست ... در یک نگاه کلی هر چیزی که سبب غفلت از خدا بشود مصداق لهو است و اشکال دارد ... این می‌تواند شامل فن‌اوری وقتی که فرهنگ استفاده‌ی درست از آن جا نیافتاده باشد هم بشود ... اینترنت کم‌سرعت به همین دلیل شاید حلال باشد ولی در شرایط آن روز جامعه اینترنت پرسرعت که قابلیت چت تصویری را هم داشته باشد حرام باشد و ... بعد از چند سال هم شاید دیگر این مسأله حرام محسوب نشود چون دیگر فرهنگش جا افتاده است و بار منفی استفاده‌ی از آن دیگر آنقدر پررنگ نیست ...حالا فرض کنید در یک حکم کلی بگویند که هر فن‌آوری که فرهنگ صحیح استفاده‌ی از آن هنوز به اندازه‌یکافی توسعه نیافته و جا نیفتاده است و بستر استفاده‌ی صحیح از آن خوب شناخته شده نیست حرام است که در سطوح گسترده و برای همگان از عوام و خواص استفاده شود، این را نمی‌شود گفت که فقیه از خودش درآورده است، چون قرآن یک حکم کلی دارد، گرچه آیات و روایات دیگری هم هستند که بشود در این زمینه برای آن مورد استناد قرار بگیرند ... فقیه می‌تواند با فهمی که از دین دارد از آیات و روایات استنباط علمی کند ...
این بحث به همینجا ختم نمی‌شود ولی شاید به آن سادگی که شما می‌فرمایید هم نباشد ...
بحث شما ناظر بر یک نگاه فلسفی است که آیا حسن و قبح افعال ذاتی است یا عقلی و یا تابع مصالح ... نظر رایج شیعه این نیست ولی من معتقد به این هستم که حسن و قبح هر فعلی و بار ارزشی هر کاری تابع مصالح است، گرچه تشخیص مصالح با عالم کل است که علیم و بلکه لطیف و خبیر و بلکه حکیم است ... بر این اساس تنها حکمی که حسن ذاتی دارد صرفاً یک چیز است، اطاعت بی‌چون‌وچرا از خدا و بندگی کردن برای او ... سایر کارها ممکن است در زمانی و در شرایطی مصداق کار واجب باشند و در زمان و شرایط دیگری حرام باشند ... بحث ناسخ و منسوخ، و بحث تبدیل و تغییر احکام از یک شریعت الهی به شریعت الهی دیگر را هم در همین زاویه‌ی نگاه موجه می‌دانم ... ولی خیلی‌ها هم این نگاه را قبول ندارند ... گرچه ایشان هم بحث ناسخ و منسوخ و غیره را قبول دارند ... با این حساب اشکالی هم ندارد که اینترنت پر سرعت در یک شرایطی حرام باشد و حتی حرام‌ترین حرام‌ها هم باشد و در شرایطی دیگر از اوجب واجبات باشد ...

بعید نیست ... ولی به هر حال وظیفه چیست؟ ... اگر شما مجتهد شدید و بهتر شدید شما را اعلم اعلام می‌کنند ... به هر حال باید در هر شرایطی تلاش شود تا حکم خدا استخراج شود و نه اینکه از خودمان حکم در بیاوریم، مثلاً بر اساس علوم تجربی خودمان

بله همینطوره ...

معمولاً مراجع فتوا را می‌دهند و سایر روحانیون برای مردم بازش می‌کنند، البته مراجع هم سر درس‌های خارج فقهشان شاید این مطالب را برای شاگردانشان باز می‌کنند ... به هر حال اگر بازش کنند بهتر است، ولی اینکه جایگزین خود فتوا دادن نمی‌شود که می‌فرمایید به جای گفتن اینکه چه کاری حلال یا حرام است آن را برای مردم بازش کنند ...

بحث فتوا دادن این هیچ ربطی به ولایت ندارد تا چه برسد به ولایت فقیه ...فقیه نسبت به مؤمن از خود مؤمن اولیٰ نیست، در هیچ چیزی هم اولیٰ نیست، حالا اگر تقوا داشته باشد و نزد خدا گرامی‌تر باشد و بخاطر اعملیتش احترام داشته باشد و امثال آن یک چیزی ولی صاحب ولایت نیست ... مرجع تقلید کسی است که خودش فقیه شده است و قادر به اجتهاد است و آنقدر به حکمش اطمینان دارد و خودش را صاحب‌نظر می‌داند و کار خود را علمی می‌داند که آن را کاملاً قابل دفاع می‌داند و می‌گوید اگر در پیشگاه خداوند از من بپرسند که چرا این حکم را دادی این دلایل محکمه‌پسند را دارم و اگر حکمم اشتباه باشد هم معذور خواهم بود ... چنین کسی بر همین اساس است که به دیگران اجازه می‌دهد که از فتاوای او تبعیت کنند و اگر مشکلی پیش بیاید او در پیشگاه خداوند جوابگو خواهد بود ... مگرنه هیچ مرجعی کسی را مجبور نمی‌کند که از او تقلید کند، بلکه منت بر سر ما می‌گذارد که می‌گوید اگر از من تبعیت کنید من به جای شما در پیشگاه خداوند مسؤولیت کاری که کردید را می‌پذیرم ... آیت‌الله بهجت سال‌های سال از نظر خیلی‌ها مرجع تقلید بودند ولی به نزدیکانشان می‌گفتند که اجازه ندارند فتاوای ایشان را به مردم بگویند و اجازه‌ی تقلید از خودشان را به مردم نمی‌دادند، یعنی اگر کسی همینطور چون از نظر او ایشان اعلم بود از ایشان تقلید می‌کرد در قیامت باید خودش جوابگو می‌بود که چرا اینطور نماز خواند یا آنطور روزه گرفت و امثال آن ...
اینها در مورد مراجع تقلید ... در مورد ولی فقیه که ولایت دارند هم بحث مطلقه بودن یا نبودنش شباهتی به این چیزی که شما می‌فرمایید ندارد ... مطلقه بودن در صدور حکم و امثال آن نیست ... نمی‌دانم تصور شما از مطلقه بودن یا نبودن ولایت در ولایت فقیه چیست

اگر دادند علم ایشان و شاید هم برخی صفات دیگر ایشان زیر سؤال برود ... گرچه احتمال اشتباه همیشه در ایشان می‌رود و منتفی نیست، خودشان هم هر از گاهی در برخی فتاوای خود تجدید نظر می‌کنند ...

هیچ فقیهی صاحب هیچ کسی نیست، مگر آنکه منظور ازصاحب همان مصاحب باشد ...که خیلی از ایشان حسن اولئک رفیقاً هستند 8->
ولایت فقیه هم ولایتشان را تا حدودی گفتم که چطور است ... مگرنه که مالک اصلی خداست ...

والا چی بگم، نمی‌دانم چه کسی دقیقاً چه چیزی گفته است ...

لفظ مطلق در ولایت مطلقه یک اصطلاح است و اینطور نیست که واقعاً مطلق باشد و هیچ قیدی نداشته باشد
در پناه خدا باشید

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

خود فقها می گن مردم مثل قدیم به فتاوا عمل نمی کنن

به نظر شما دلیلش چیه؟

به نظرم من بی اعتمادی نسبت به دین و رشد فکری و اجتماعی

مردم دیگه این که یه نفر فلان چیز حلال رو حرام اعلام کنه ، یا بالعکس بدون دلیل نمی پذیرن

چون به این تجربه رسیدن که فقها هم اشتباه می کنن

وبرای اموری که قرار هست به زندگی مردم اضافه بشه یا کم بشه توضیح می خوان !!!!

یه فقیه امام منصوب خدا نیست و نمی تونه از مردم بخواد حرف هاش رو تعبدی بپذیرن

بله تا وقتی که داره از روی قرآن و احادیث روایت می کنه (نه تفسیر به رای) تعبدی می پذیرین

اما در حال حاضر اون چیزی که در جامعه مشکل ایجاد کرده
دور نگه داشتن مردم از دونستن دلیل تصمیماتی هست که برای مردم تشریح نمی شه

شخص باید بدونه اینترنت چه مضراتی داره که سمت اون مضرات نره

وگر نه حرام کردن نیاز مردم باعث عادی شدن انجام گناه می شه

مثل همین فیلترینگ تلگرام و استفاده از ف.ل.ر ش.ن توسط بچه های 10-15 ساله!

اگر بخوایم هر چیزی که مضراتی داره رو حرام کنیم ، مردم دیگه به چاقو هم نباید دست بزنن !!!!
چون هزار و یک کار خلاف می شه باهاش کرد !!!

به نظرم دوره دور نگه داشتن مردم از فهم و اندیشه گذشته
اگر فقها به مردم توضیح ندن
مردم از اسلام فاصله می گیرن
و سراغ توضیحات دیگران می رن

واین نتیجه ای عکس خواسته فقها خواهد داد

چشم و گوش بسته نگاه داشتن مردم در این دنیای تجربه گرای کنونی نتیجه ای جز گمراهی نخواهد داشت ...

اما در مورد ربطش به ولایت مطلقه

خود رهبر به این موضوع اشاره دارن که من هم باید نقد بشم ، یعنی خودشون رو در تصمیمات بدون اشکال نمی دونن

اما اطرافیان ایشون می شه گفت حکم کاسه داغ تر از آش رو دارن !

اطرافیان می گن ولایت ایشون مطلق هست

پس اگر حکمی داده شد لازم الاجراست حتی اگر اشتباه باشه

و اگر حکمی داده نشه باید سکوت کرد !!!!

بدون شک یه فقیه در انتخاب بین خوب و بد دچار خطا نمیشه

بلکه در انتخاب بین بد و بدتر هست که تصمیم گیری نادرست خودش رو نشون می ده

وچیزی که الان شاهد هستیم اشتباه در مورد دوم هست

و اجبار مردم به اطاعت مطلق

در پناه حق تعالی

چند نکته در باب مخالفت با ولایت فقیه
1
برخی با ولایت فقیه مشکل دارند چون میخواهد نظر خودش را بر سایر مقلدین تحمیل کند.
البته در جایی که امکان تجمیع نظرات نباشد بحثی نداریم.
اما در مواردی هست که فرد میتواند به نظر مرجع تقلید خودش عمل کند لکن نظر ولی فقیه بر او تحمیل میشود...
2
برخی نسبت دادن ولی فقیه به دین را موجب جلوگیری از رشد قوانین و نقد میدانند..
چون احکام ولی فقیه در چهارچوب حلال و حرام است پس قابلیت نقد ندارد...
اما اگر احکام ولی فقیه تنها احکام مدیریتی محسوب شود نه واجب و حرام ، قابلیت نقد و تکامل دارد...
3
مخالفت با مطلق گرایی در قوانین از جمله ولایت فقیه...
این دسته میگویند روش اسلام روشی قضاوت گرانه و مصداقی است نه سلطنت مآبانه و مطلق گرا...
به این معنا که اسلام برای هر مصداق، حکم خاصی در نظر میگیرد اما ولی فقیه اجازه می یابد قوانین مطلق و فارق از بررسی مصداق صادر کند....
مثلا اسلام فضای باز مجازی را حلال میداند لکن با تخلف برخورد میکند
اما ولی فقیه جلوی مسیرهای حلال را میبندد تا حرام اتفاق نیافتد... در حالی که روش و منش اسلام این نیست که برای بستن راه های حرام، مسیرهای حلال را سد کند...

از حیث تحمیل گرایی
و مطلق گرایی
و نسبت دینی دادن
با ولایت مطلقه مشکل دارند...

این سه مسئله در نبود ولایت فقیه نیز صادق است
یعنی حکومت نیز حق ندارد نظرات خود را در جایی که امکان دارد، بر دیگران تحمیل کند...
حکومت حق ندارد ، با قوانین مطلقه جامعه را اداره کند...
حکومت حق ندارد احکامش را از حاشیه نقد دور کند با انتساب خود به دین و خدا...

mohammadz;985562 نوشت:
سلام برادر گرامی
قیاسی که میکنید مشکل دارد. در همین مثالی که میزنید اگر قرار باشد مثلا متخصص ترین پزشک قلب در تمام دنیا شناسایی شود مسئله پیچیده می شود. اما اگر بیست پزشک قلب بخواهند از بین هزار پزشک بهترین رو انتخاب کنن مسئله تقریبا به همون سادگی هست که شما میفرمایید. اتفاقی که در انتخاب ولی فقیه میوفتد شبیه به مورد دوم است. از طرفی ممکن است یک شخص مسلمان اصلا فقیه نباشد اما به مصالح جامعه مسلمین آگاهی بیشتری نسبت به تمام فقها داشته باشد. این قاعده رو که آگاهترین فرد نسبت به مصالح مسلمین حتما باید از بین فقها باشد رو خودتون وضع کردین و دلیلی ندارد که صد درصد درست باشد.

سلام برادر بزرگوار،
یک نگاه به صفحه‌ی مجلس خبرگان در ویکی‌پدیا بیاندازید ... جواب مطالب شما آنجا هست تا جایی که من متوجه می‌شدم
mohammadz;985562 نوشت:
اما در مورد اینکه گفتم انتخاب ولی فقیه مستلزم دور است سعی میکنم اثبات کنم. فرض کنید سه فقیه عادل وجود دارن که میخوان از بین هزار فقیه دیگه آگاه ترین به مصالح مسلمین رو انتخاب کنن. در اینصورت چندین حالت مفروض هست (اگه حالتی رو از قلم انداختم شما تصحیح بفرمایید):
1-هر سه فقیه نسبت به مصالح مسلمین جاهل هستند: در این صورت فردی که انتخاب میکنن بر اساس جهل خودشون انتخاب کردن پس آگاهترین نمیتونه باشه
2-دو تا از این فقیه ها نسبت به مصالح مسلمین جاهل هستن و به فقیه x رای میدن. فقیه سومی که نسبت به مصالح مسلمین آگاه هست به فقیه y رای میده. در این حالت باز فقیه x که رای بیشتری داشته انتخاب میشه و چون بر اساس جهل اون دو فقیه انتخاب شده باز نمیتونه آگاهترین باشه.
3-دوتا از این فقیه ها آگاه هستن و به x رای میدن و اون فقیهی که نسبت به مصالح آگاه نیست به y رای میده. در این حالت فقیه x بر اساس آگاهی دو فقیه دیگه انتخاب شد (ما این حالت ایده آل رو در انتخاب ولی فقیه در نظر میگیریم و فرض میکنیم که اون دو حالت دیگه اتفاق نمیوفته). اما این حالت باز دچار مشکل هست و مستلزم دور. اون دوتا فقیه آگاهی که فقیه x رو انتخاب کردن می بایست آگاهی بیشتر یا برابر با فقیه x داشته باشن تا قادر به تشخیص همچنین فردی باشن. اگه آگاهی اون دوتا یا حداقل یکی از اونها بیشتر یا برابر با فقیه x باشه در اینصورت پس از انتخاب فقیه x ناچاریم که بگیم فقیه x نسبت به اون دوتا که انتخابش کردن آگاهتر هست و این یعنی دور باطل.
4-در این حالت هر سه فقیه نسبت به مصالح مسلمین آگاه هستن و فقیه x رو انتخاب میکنن. در این حالت هم مثل حالت قبلی دور باطل بوجود میاد.
بنده فرض رو هم بر این گرفتم که اون سه تا فقیه انسانهای عادلی هستن و دچار بازیهای قدرت و سیاست نمیشن هر چند در واقعیت این امر صد درصد نیست.

فکر کنم مشکل از اینجاست که شما میخواهید ساز و کاری را ترتیب بدهید که اگر شخص الف بهترین گزینه برای تصدی این امر است پس حتماً همه بگردند و همان شخص الف را پیدا کنند و اگر نیافتند و یا اصلاً آن شخص معروف نبود یا دنبال مسؤولیت نبود یا سرش بخاطر مسؤولیت‌های حساس دیگری که کسی جز او مناسب انجام آنها نیست خیلی شلوغ بود و یا به هزار و یک دلیل دیگر شخص دیگری که او هم شرایط کافی را دارد انتخاب شد پس این انتخاب به درد نمی‌خورد ... در واقع اینجا بحث کفایت مطرح است و تلاش برای اینکه گزینه‌ی انتخاب شده تا حدّ ممکن بهترین ممکن هم باشد ...
این بحثها نظری است، کسی هم شما را منع نمی‌کند که چنین مباحثی را مطرح کنید و اتفاقاً خیلی هم خوب است، خیلی از بزرگان هم سر این مسائل با هم بحث دارند و نظریه‌پردازی می‌کنند و مثل خیلی از بحث‌های دیگر هم بین علما اختلاف است ... مثلاً یک جستجو روی میزان نظارت مجلس خبرگان بر رهبری داشته باشید می‌بینید که در اینکه این نظارت تا چه حد و چگونه باشد هم اختلافات نظری زیادی درش هست ...
اما تمام این مسائل مانع از این نمی‌شود که بالأخره هر قوم و ملتی نیاز به رهبری دارد، حالا آن رهبر یک شخص باشد یا یک نهاد باشد یا یک Supreme Court مثل آنچه که در آمریکا هست و فصل الخطاب سر مسائلی که پیش بیاید با آن هست ...
موفق باشید

شروحیل;985574 نوشت:
با سلام و عرض ادب
برادر گرامی
خود فقها می گن مردم مثل قدیم به فتاوا عمل نمی کنن
به نظر شما دلیلش چیه؟

سلام برادر و عرض ادب و احترام،
به نظر شما دلیلش عالم بی عمل بودن علما هست و لا غیر ...!
نه برادر، دشمن مسیر باطل همیشه برای دعوت به خودش از جذابیت‌هایی استفاده می‌کند که سردمداران مسیر حق اجازه‌ی بهره‌گیری از آن جذابیت‌ها را ندارند ... سردمداران حق مردم را به حق دعوت کنند فقط وجدان مردم و انصاف و حق‌طلبی آن‌هاست که ایشان را باطناً در حمایت از حق و لبیک گفتن به آن سردمداران یاری می‌کند، اما وقتی سرمداران باطل مردم را به سوی خودشان دعوت کنند هم نفس انسانها و شهوات ایشان و هم شیاطین جن و انس ایشان را یاری می‌کنند، همانهایی که در دعوت شدن مردم به سوی حق نه تنها یاور مردم نبودند که بلکه سنگ پایشان هم بودند ... شیاطین و اصلاً خود نفس انسان که بین دو پهلوی اوست مطابق حدیث اعداء عدوّ انسان است، یعنی دشمن‌ترین دشمن او حتی وجدان‌ها را هم با تراشیدن انواع توجیهات سرکوب می‌کنند و شخص را قانع می‌کنند که بدون عذاب وجدان تابع نفسانیاتش بشوند ... این کار توسط انواع شبهه‌اندازی‌ها و توجیه‌گری‌ها و ایجاد ایسم‌ها و مکاتب مختلف و به راه انداختن شعارهای قشنگ ولی فریبکارانه و خیلی راه‌های دیگر انجام می‌شود ...
حالا علما هم گاهی ضعیف عمل کرده‌اند، من هم قبول دارم، ولی این توجیه نمی‌شود و در قیامت از کسانی که حق به ایشان عرضه شود و ایشان به آن پشت کنند پذیرفته نمی‌شود که چون برخی یا خیلی از علما ضعیف‌تر از دشمن کار کردند پس ایشان معذور خواهند بود ... در قرآن هم آمده که وقتی مردم می‌گویند گمراه شدن ما تقصیر شیطان بود شیطان به ایشان می‌گوید که مرا ملامت نکنید و خودتان را ملامت کنید، مگرنه من سلطنتی بر شما نداشتم و فقط شما را دعوت کردم ...
نمی‌توان خیلی راحت بگوییم اینکه خیلی‌ها از دین رانده شده‌اند حتماً بخاطر بی‌کفایتی علماست ...
با وجود این خدا می‌داند که خیلی‌ها از همینها که از اسلام دور شده‌اند اگر با حق مواجه شوند از امثال من که شاید ادعاهایی هم داشته باشم و گاهی جوگیر شوم که خبری هست دیندارتر شوند ... و خیلی از امثال من که ادعایی داریم هم چه بسا با گذر زمان دور از جانمان تو زرد در بیاییم ... در این بین مسائل زیادی دخیل هست و نمی‌شود مسأله را یک‌متغیره عنوان کرد ... ولی تا اینجای کار را قبول دارم که تبلیغاتی که توسط دشمن برای بی‌دینی می‌شود و جهادی که دشمن با جان و مال خود برای خاموش کردن نور خدا متحمل می‌شود از کاری که ما می‌کنیم خیلی بیشتر است ... از این نظر وضع ما مثل همان است که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند که «شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند! قلب را مى میراند و غم و اندوه را (به روح انسان) سرازیر مى کند که آنها (شامیان غارتگر) در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، این گونه پراکنده و متفرّق» «فَیَا عَجَباً عَجَباً ـ وَ اللهِ ـ یُمِیتُ القَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنِ اجْتِمَاعِ هؤُلاَءِ القَوْمِ عَلَى بَاطِلِهمْ، وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ!»
شروحیل;985574 نوشت:
ه نظرم من بی اعتمادی نسبت به دین و رشد فکری و اجتماعی
مردم دیگه این که یه نفر فلان چیز حلال رو حرام اعلام کنه ، یا بالعکس بدون دلیل نمی پذیرن
چون به این تجربه رسیدن که فقها هم اشتباه می کنن
وبرای اموری که قرار هست به زندگی مردم اضافه بشه یا کم بشه توضیح می خوان !!!!

اینکه فقها هم اشتباه بکنند چیزی نیست که کسی نداند و نیاز به رشد فکری و اجتماعی خاصی داشته باشد که انسان را به این واقع‌گرایی برساند ... وقتی فقیهی مثل آیت‌الله‌بروجردی که در زمان خودشان تنها مرجع تقلید کل شیعه بودند هم گاهی فتوایشان را اصلاح می‌کردند این یعنی همین که همه می‌دانستند که ما تابع برداشت این شخص از اسلام هستیم که از همه‌ی ما عالم‌تر است ... در واقع این بهترین کاری است که در این زمان از ما برمی‌آید و اگر به عالم‌تر از ایشان دسترسی داشتیم از او تبعیت می‌کردیم ... ولی نداریم و لا یکلف الله نفسا الا وسعها ...
اما در مورد کم شدن اعتماد به علما ... در نگاه کلان به جامعه بله همینطوره ... امروزه علمای دین آن جایگاهی که همین ۱۰۰ سال پیش در بین مردم داشتند را ندارند ... چرایش را ممکن است یک نفر به تأسیس نظام جمهوری اسلامی و راه یافتن روحانیت مدیریت مستقیم امور کشور و موفق نبودن در برخی زمینه‌ها بدانند، برخی هم کلاً این را به تبلیغات دشمن و شبیخون و ناتوی فرهنگی نسبت بدهند و همان مباحثی که کمی بالاتر بیان کردم، یک نفر هم شاید مجموعه‌ای از دلایل را در این بین دخیل بداند ... ولی هر چه که باشد، اگر واقعاً این اعتبار کم شده باشد دیگر لازم است که روحانیت شفاف‌تر عمل کند و همانطور که شما هم فرمودید در کنار بیان فتاوا تا امکانش هست (یعنی تا بحث همه‌فهم باقی می‌ماند و خودش ایجاد شبهات بیشتر نمی‌کند) دلایل رسیدن به ان فتاوا را هم بین نمایند ... البته فکر کنم تا حدود زیادی امروز با رواج اینترنت و مباحثاتی که هست و متون دروس حوزوی و حتی فایل‌های صوتی یا تصویری درس خارج فقها انجام شده باشد، هر کسی هر چقدر که پیگیر باشد و دنبال کند همانقدر بهره می‌برد ...
شروحیل;985574 نوشت:
یه فقیه امام منصوب خدا نیست و نمی تونه از مردم بخواد حرف هاش رو تعبدی بپذیرن
بله تا وقتی که داره از روی قرآن و احادیث روایت می کنه (نه تفسیر به رای) تعبدی می پذیرین
اما در حال حاضر اون چیزی که در جامعه مشکل ایجاد کرده
دور نگه داشتن مردم از دونستن دلیل تصمیماتی هست که برای مردم تشریح نمی شه

البته ممکنه مثل سریال که نقل و نبات از تلویزیون پخش می‌شود چنین برنامه‌هایی ساخته نشود که مباحث تخصصی فقهی را به همان صورت تخصصی یا به زبان ساده برای مردم شرح بدهند، ولی اینکه می‌فرمایید مردم را از دانستن دلیل آن فتاوا دور نگاه می‌دارند هم دیگر درست نیست ... واقعاً شما اینطور فکر می‌کنید که این مسائل محرمانه است؟
در مورد دلایل تصمیمات ولی فقیه گاهی ممکن است مسائلی باشند که محرمانه باشند، به دلیل وجود دشمن و بحث ستون پنجم و یا اصلاً حساسیت‌های موضوع و خلاصه به دلیل مصالح جامعه که کار رهبری هم شناخت و مراعات همان است، ولی در بحث دلیل فتاوای مراجع تقلید دیگر من تا بحال چیزی که سرّی باشد را سراغ ندارم ... در عرفان داریم ولی در فقه سراغ ندارم ...
شروحیل;985574 نوشت:
شخص باید بدونه اینترنت چه مضراتی داره که سمت اون مضرات نره
وگر نه حرام کردن نیاز مردم باعث عادی شدن انجام گناه می شه
مثل همین فیلترینگ تلگرام و استفاده از ف.ل.ر ش.ن توسط بچه های 10-15 ساله!

الآن در این شرایط با شما موافقم ... همانطور که کمی بالاتر هم بیان کردم ... الآن آگاه‌سازی بیشتر مورد نیاز است و اگر یک خط فتوا داده شود مناسب است که حداقل یک پاراگراف هم توضیح پیرامون آن داده شود، البته اگر از ابتدا خودش معلوم نباشد
شروحیل;985574 نوشت:
اگر بخوایم هر چیزی که مضراتی داره رو حرام کنیم ، مردم دیگه به چاقو هم نباید دست بزنن !!!!
چون هزار و یک کار خلاف می شه باهاش کرد !!!

اگر فرهنگ استفاده‌ی صحیح از چاقو نباشد چرا باید همان استفاده از چاقو را هم حرام کرد ... اگر در جامعه‌ای چاقو به عنوان ابزار زورگیری و جرم و جنایت شناخته شود باید با آن مثل مواد مخدر برخورد کرد و کاربرد خاص آن برای مصارف دیگر را هم مثل مورفین در بیمارستان‌ها ضابطه‌مند کرد که کسی تا می‌شود از آن سوء استفاده نکند ...
شروحیل;985574 نوشت:
به نظرم دوره دور نگه داشتن مردم از فهم و اندیشه گذشته

جسارتاً این اتهام سنگینی است که به فقها وارد می‌کنید ... دور نگاه داشتن از فهم و اندیشه بیشتر شبیه به اتهاماتی است که دشمنان به اسلام می‌زنند و ما می‌دانیم که بی‌پایه و اساس است ... اسلام دین علم‌آموزی است و نه دین تحجر و خشک‌مغزی ... به قول خداوند در قرآن اگر به شما اجحاف شد و خواستید حقتان را بگیرید حواستان باشد که دیگر خودتان زیاده‌روی نکنید که از ظالمان بگردید ...
شروحیل;985574 نوشت:
اگر فقها به مردم توضیح ندن
مردم از اسلام فاصله می گیرن
و سراغ توضیحات دیگران می رن

اسلام دین فطری است و کسی با توضیحات علمی فقها مسلمان نمی‌شود و اگر بشود هم با شبهه‌ای دیگر نسبت به علمی بودن کار فقها از اسلام خارج خواهد شد ... اسلام دین توضیحی و فلسفی و امثال آن نیست ... دین فطری را هر کسی که فطرت داشته باشد می‌فهمد که حق است و اگر بگوید بخاطر فلان و فلان به آن شک کردم و از اسلام خارج شدم این دیگر توجیهی است که برای راضی کردن خودش برای خروج از اسلام تراشیده است و این توجیه نزد خداوند مانع از محکوم شدن آن نمی‌شود ...
شروحیل;985574 نوشت:
اما در مورد ربطش به ولایت مطلقه
خود رهبر به این موضوع اشاره دارن که من هم باید نقد بشم ، یعنی خودشون رو در تصمیمات بدون اشکال نمی دونن
اما اطرافیان ایشون می شه گفت حکم کاسه داغ تر از آش رو دارن !

بله، گاهی همینطور هست ... گرچه مباحثی هم در این بین مطرح است که بگذریم ...
شروحیل;985574 نوشت:
اطرافیان می گن ولایت ایشون مطلق هست
پس اگر حکمی داده شد لازم الاجراست حتی اگر اشتباه باشه
و اگر حکمی داده نشه باید سکوت کرد !!!!

مطلقه بودن ولایت ولی فقیه چیزی نیست که اطرافیان رهبری بگویند و هم رهبری و هم بسیاری دیگر از علما این اعتقاد را دارند، گرچه برخی از علما هم با آن مخالفند، ولی تأکید دو یا چند باره می‌کنم که لفظ «مطلقه» در اینجا یک اصطلاح است و به معنی بدون قید بودن نیست ...
شروحیل;985574 نوشت:
بدون شک یه فقیه در انتخاب بین خوب و بد دچار خطا نمیشه
بلکه در انتخاب بین بد و بدتر هست که تصمیم گیری نادرست خودش رو نشون می ده
وچیزی که الان شاهد هستیم اشتباه در مورد دوم هست

خوب این نظر تخصصی شماست که می‌شود متخصصان رویش بحث کنند و شاید یکی از دو طرف بتواند دیگری را قانع کند که شرایط فعلی اینطور هست یا نیست و اگر نیست پس چگونه است ...
شروحیل;985574 نوشت:
و اجبار مردم به اطاعت مطلق

دقیقاً کدام اطاعت مطلق؟
من کسانی را می‌شناسم که از هفت دولت آزاد هستند و در ایران هم تقریباً با قوانین آمریکا زندگی می‌کنند و از قوانین ایران جز حداقل‌ها را اجراء نمی‌کنند و کسی هم نیست که بگوید بالای چشمتان ابرو ...
در پناه خدا باشید

شروحیل;985498 نوشت:
با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

اگر بنده نظری شخصی در مورد اینترنت پرسرعت دارم نمی توانم برای اینکه به زور آن را به خورد مخاطب دهم بگویم این نظر اسلام است !!!!!!

مشکل اصلی همینجاست که فقها هر آن چه استنباط می کنند را به اسلام ربط میدهند تا برای مردم باور پذیر باشد!!!!!

و چون احکام اسلام تعبدی است همه بی چون و چرا باید آن را بپذیرند!!!!

مثل ایشان مثل آنان است که حلال خدا را حرام می کنند ، بدون هیچ برهانی از طرف خداوند ...

چنین اشخاصی صلاحیت ولایت مطلق را ندارند ، چون علم کافی را ندارند ...

همین افراد اگر فردا روز حکم جهادی را بدهند
که در آن 1 میلیون نفر کشته می شوند
در حالی که امکان صلح هست
آیا باید تعبدی پذیرفت؟؟؟؟


سلام علیکم
این که نشد ! اینکه مرجع بیاد نظری رو استنباط کنه و فتوا بده بعد ما بگیم این نظر تو هست نه اسلام، خب اینجوری در فتوا دادن که تخته میشه ،
چون به هر فتوایی میشه گفت ، این نظر اسلام میتواند نباشد،

mohammadz;985421 نوشت:
این حکم رو که میگین اگر بشود حکومت تشکلیل داد و سکوت کنیم ظالم هستیم بر اساس کدوم عقل صادر کردین! مشکل شما اینه که فکر میکنین شمشیر کشیدن کار سختی هست و هر کسی که این کارو انجام بده خیلی انسان با ایمان و باخدایی هست که جونش رو گذاشته کف دستش. اتفاقا در شرایط غیبت امام عصر شمشیر نکشیدن سختتر از شمشیر کشیدن هست. اینکه آدم این همه ظلم رو ببینه و همچنان به حکم امامش منتظر ظهور آقا باشه تا حجت رو براش تموم کنه واقعا سخته. ترسی از مردن نیست. ترس ما از بیهوده مردن است. خدایا به حق این شبهای عزیز به آقامون اذن خروج بده و به ما این لیاقت رو عطا کن تا در رکاب ایشان برای برآوردن خواسته هاشون جان بدبم. هر کجا هستی بلند بگو آمین

تفکر شما شبیه حجتیه ای ها هست که تنبلی و بی حالی در آن وجود دارد و ارجاع به پاسخ های ارایه شده به این تفکر می دهم شما را.

این همه احکام عمومی و اجتماعی در دین داریم شما همه را رها می کنید و عافیت طلب کنج خانه می نشینید به این بهانه که آقا باید بیاید!!

کسی که منتظر امری است هر چقدر مهم تر باشد آمادگی عملی بیشتری پیدا می کند و تلاش می کند که شرایط آن زمان را محقق کند نه این که دست روی دست بگذارد!

تشکیل حکومت دلیل عقل هست که امیرالمومین فرمود لابد للناس من امام بر او فاجر ( نهج البلاغه)

شروحیل;985574 نوشت:
اطرافیان می گن ولایت ایشون مطلق هست

پس اگر حکمی داده شد لازم الاجراست حتی اگر اشتباه باشه

و اگر حکمی داده نشه باید سکوت کرد !!!!

بارها گفته شد که معنای اطلاق اختیارات مساوی با معصوم هست و نه مقام و بدون اشتباه بودن و ...

بیش از این برای عقاید خودتان به مراء و هر چیزی نپردازید

دلیل;985751 نوشت:
تفکر شما شبیه حجتیه ای ها هست که تنبلی و بی حالی در آن وجود دارد و ارجاع به پاسخ های ارایه شده به این تفکر می دهم شما را.

این همه احکام عمومی و اجتماعی در دین داریم شما همه را رها می کنید و عافیت طلب کنج خانه می نشینید به این بهانه که آقا باید بیاید!!

کسی که منتظر امری است هر چقدر مهم تر باشد آمادگی عملی بیشتری پیدا می کند و تلاش می کند که شرایط آن زمان را محقق کند نه این که دست روی دست بگذارد!

تشکیل حکومت دلیل عقل هست که امیرالمومین فرمود لابد للناس من امام بر او فاجر ( نهج البلاغه)

باعرض سلام واحترام

بله تفکرات بنده شبیه به تفکرات حجتی ها هست. همونهایی که اول انقلاب بهشون دروغ و تهمت زده شد که میگن ما باید ظلم و فساد رو گسترش بدیم تا آقا ظهور کنن!
تفکرات شما هم شبیه به زیدی هاست که میگن امام اگه برای برپایی حکومت قیام نکنه امام نیست.
منظور شما از عقل چی هست که همش استدلال های خودتون رو عقلی میدونین؟ یه تایپک بزنین عقل رو برای بنده تعریف کنین.
اتفاقا بسیاری از استدلال های شما مخالف با عقل هست. دقیقا مثل استدلال های فلاسفه. فلاسفه هم ادعای عقلی بودن استدلالهای خودشون رو میکنن حتی در بدیهی ترین مواردی که علم ثابت کرده استدلالهاشون جز توهم چیزی نیست.

دلیل;985752 نوشت:
بارها گفته شد که معنای اطلاق اختیارات مساوی با معصوم هست و نه مقام و بدون اشتباه بودن و ...

بیش از این برای عقاید خودتان به مراء و هر چیزی نپردازید

لابد للناس من امام بر او فاجر

چاره ای نیست

وقتی امام معصومی نیست !

در جستجو حقیقت;985733 نوشت:
سلام علیکم
این که نشد ! اینکه مرجع بیاد نظری رو استنباط کنه و فتوا بده بعد ما بگیم این نظر تو هست نه اسلام، خب اینجوری در فتوا دادن که تخته میشه ،
چون به هر فتوایی میشه گفت ، این نظر اسلام میتواند نباشد،

سلام

برادر گرامی

آیا نسبت دادن نظر شخصی به اسلام دروغ بستن به خدا نیست؟؟؟؟؟

فتاوا از دل فقهی بیرون میاد که بیشتر تحت تاثیر منطق و فلسفه ارسطویی هست

آیا درست نظراتی که از خارج از اسلام نشات گرفته رو به اسلام نسبت بدیم!؟

با همین دست فتوا هاست که در حال حاضر

ربای حرام از نظر اسلام با اسم پیش بینی سود از نظر فقهای حاضر

و جریمه دیر کرد حرام از نظر اسلام با اسم وجه التزام از نظر فقهای حاضر

حلال اعلام شده

مشکل جامعه کنونی همین هست که دستورات حکومتی به اسم دستورات اسلامی به مردم تکلیف شده .....

شروحیل;985801 نوشت:
سلام

برادر گرامی

آیا نسبت دادن نظر شخصی به اسلام دروغ بستن به خدا نیست؟؟؟؟؟

فتاوا از دل فقهی بیرون میاد که بیشتر تحت تاثیر منطق و فلسفه ارسطویی هست

آیا درست نظراتی که از خارج از اسلام نشات گرفته رو به اسلام نسبت بدیم!؟

با همین دست فتوا هاست که در حال حاضر

ربای حرام از نظر اسلام با اسم پیش بینی سود از نظر فقهای حاضر

و جریمه دیر کرد حرام از نظر اسلام با اسم وجه التزام از نظر فقهای حاضر

حلال اعلام شده

مشکل جامعه کنونی همین هست که دستورات حکومتی به اسم دستورات اسلامی به مردم تکلیف شده .....

سلام علیکم
تمامی مطالب زیر فقط نظر شخصی است:
جایی که قرآن و روایت و نص باشد که نمیان از فلسفه استقاده کنن ، وانگهی بعیده از فلسفه بشه فقه در آورد!! وانگهی از دل فلسفه و منطق هم بر فرض بیرون بیاد چه اشکالی دارد؟ فلسفه و منطق اگر درست بحث شوند از مقدس ترین علوم اند، چون با استدلال و عقل خالص نشات میگیرن
همون عقلی که بار ها در قرآن گفته شده از اون استفاده کنید، آیا تعقل نمی کنید؟
اگر می شنیدم و تعقل می کردم از اصحاب صعیر نبودم! و ....

همه مراجع هم از ادله استفاده می کنن و هیچ وقت نظر شخصی نمیدن.
جریمه دیر کرد رو هم اون تعداد مرجعی که دیدم حرام دانستن ولی اگر بر فرض مرجع دیگری حلال دانسته باشه باید دید دلیلش چیه، شاید اصلا حلال باشه، چه معلوم؟ ما که نمیدانیم.
پیش بینی سود رو هم باید دید تو چه فعالیت اقتصادی حلال دانستن (بر فرض حلال دونستن و آیا اصلا حرامه یا حلال؟) بله اگه تو قرض دونستن باشن که اصلا ربا است، بی شک و شبهه و از ضروریات هست.
در ضمن خب شما یه نظر داری اونا هم یه نظر ، باید دید ادله چیه وگرنه اینطوری بحث کردن فایده نداره ، چون شما یه نظر داری اونا هم یه نظر ، فرد و شخص مدخلیت در این امور ندارن که.
در ضمن تاپیک ما هم بی نتیجه و ناتمام موند،: بی دلیل مسلمان بودن چرا و چگونه ؟

در جستجو حقیقت;986545 نوشت:
سلام علیکم
تمامی مطالب زیر فقط نظر شخصی است:
جایی که قرآن و روایت و نص باشد که نمیان از فلسفه استقاده کنن ، وانگهی بعیده از فلسفه بشه فقه در آورد!! وانگهی از دل فلسفه و منطق هم بر فرض بیرون بیاد چه اشکالی دارد؟ فلسفه و منطق اگر درست بحث شوند از مقدس ترین علوم اند، چون با استدلال و عقل خالص نشات میگیرن
همون عقلی که بار ها در قرآن گفته شده از اون استفاده کنید، آیا تعقل نمی کنید؟
اگر می شنیدم و تعقل می کردم از اصحاب صعیر نبودم! و ....

همه مراجع هم از ادله استفاده می کنن و هیچ وقت نظر شخصی نمیدن.
جریمه دیر کرد رو هم اون تعداد مرجعی که دیدم حرام دانستن ولی اگر بر فرض مرجع دیگری حلال دانسته باشه باید دید دلیلش چیه، شاید اصلا حلال باشه، چه معلوم؟ ما که نمیدانیم.
پیش بینی سود رو هم باید دید تو چه فعالیت اقتصادی حلال دانستن (بر فرض حلال دونستن و آیا اصلا حرامه یا حلال؟) بله اگه تو قرض دونستن باشن که اصلا ربا است، بی شک و شبهه و از ضروریات هست.
در ضمن خب شما یه نظر داری اونا هم یه نظر ، باید دید ادله چیه وگرنه اینطوری بحث کردن فایده نداره ، چون شما یه نظر داری اونا هم یه نظر ، فرد و شخص مدخلیت در این امور ندارن که.

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

تعقل مخصوص استخراج احکام هست

نه تولید احکام !!!!

تمام احکام رو خداوند معین کرده و هیچ کس اجازه بدعت گذاری نداره .

فلسفه و منطق زمانی مقدس خواهد بود که بی طرف باشه

آیا موجودی می شناسید که بی طرف باشه و بدون در نظر گرفتن منافع خودش از فلسفه و منطق استفاده کنه!!!!

بنده دارم کلام قرآن رو مطرح می کنم
نه ادعای امامت دارم ، نه نیابت

ربا حرام هست

با هر اسم و توجیهی هم انجام بشه اصل موضوع تغییری نمی کنه

این اجتماع مریض هم تا وقتی که این توجیه هست :
((( ما جانشین اسلام هستیم ، پس هر چی بگیم درسته )))
درمان نخواهد شد

تا وقتی باب بدعت گذاری با اسم خلافت یا امامت یا ولایت یا .... باز هست ، این مشکل حل نخواهد شد

واقعیت رو نمی شه نادیده گرفت

الان نبض اقتصاد دست آقایونی هست که خودشون قانون اقتصاد رو تصویب می کنن!

و به اسم اسلام ، به کام اون هاست!

هیچ کس هم اجازه اعتراض نداره

چون با تحمیق مردم ، اعتراض به اون ها ، اعتراض به اسلام تلقی می شه !!!!!

در پناه حق تعالی

شروحیل;986569 نوشت:
تمام احکام رو خداوند معین کرده و هیچ کس اجازه بدعت گذاری نداره .

سلام و عرض ادب،
ضمن تبریک عید عودت به فطرت، در خطبه‌ی غدیر آمده که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند که ای گروه‌های مردمان، آگاه باشید که حلال و حرام‌های خدا بیش از آن است که من برای شمردم، بعد از من این علی و فرزندان او هستند که آن‌ها را برایتان مشخص می‌کنند ... (نقل به مضمون)
بنابراین اگرچه درست است که خداوند احکام را تعیین کرده است و کسی حق ندارد از خودش حکمی در بیاورد (حتی اگر پیامبر یا امام معصوم باشد)، ولی اینجا قضیه‌ی لفّ و نشر صادق است، خداوند برخی احکام را کلی‌گویی کرده است ومصداق‌های آن در شرایط مختلف می‌تواند صورت‌های گوناگونی به خودش بگیرد ...فقه پویا در شیعه هم بر همین است ... کسی معمولاً در مورد نماز حکم جدیدی نمی‌دهد چون معمولاً مسائل جدیدی که اقتضائات جدیدی داشته باشند در این زمینه‌های عبادی پیش نمی‌آیند، ولی برای امور اجتماعی و خیلی از مسائل دیگر که اقتضائات عوض می‌شود حکم هم می‌تواند عوض شود، همانطور که اگر بگویند در پوشش نباید شباهت به کفار داشت یا اگر بگویند پوشش لباس زنان بر مردان حرام است، این بستگی به آن دارد که لباس کفار در هر زمانی چگونه باشد و تفاوت لباس زنان و مردان در عرف یک جامعه چه باشد، چه بسا پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سرمه می‌کشیدند و این کار سنت بوده است ولی الآن اگر آقایی سرمه بکشد عرف جامعه نسبت ناروایی به او بدهند، همینطور گوشواره به گوش زدن آقایان که مستحب است ولی الآن عرف نمی‌پذیرد و یا مصداق‌های لهو و لعب و بیشمار مسأله‌ی دیگر که در حدّ علم علمای امروز ما همه به حکم خداست ولی در مقام نشر بعد از لفّ مصداق‌های جدیدی برای آن‌ها به دست می‌آیند و چه بسا برخی مصداق‌های دیگر که تعطیل شوند، مثل اینکه کشیدن نقاشی و ساختن مجسمه‌ی انسان و حیوان حرام باشد ولی امروز کسی آن را حرام نداند ...
اینکه شما می‌دانید که در قرآن آمده که ربا حرام است را اولین بار خودتان در قرآن خواندید یا همان علما به شما گفتند که ربا حرام است؟ ... حالا همان علما مسائل دیگری را هم در باب ربا مطرح می‌کنند ... مثلاً برخی از احکام هستند که در نگاه عرف جامعه جنبه‌ی کلاه‌شرعی دارند و مذموم شمرده می‌شوند ولی آنطور که برخی از علما تشخیص داده‌اند از نظر شرع برخی از آن‌ها واقعاً مذموم نیستند و چه بسا روایاتی هم در موردشان داریم و اینها راه‌هایی هستند که خداوند برای شریعت سهله‌ی سمحه قرار داده است تا مردم بتوانند همزمان هم زندگی‌اشان را انجام بدهند و هم پایبند به احکام شریعت خدا باقی بمانند ...
موفق باشید و در پناه خدا

پرسش:
در مورد این روایت توضیح دهید:
امام صادق علیه السلام فرمودند: «إياك‏ أن‏ تنصب‏ رجلا دون الحجة فتصدقه في كل ما قال: مبادا شخصی غیر از امام را قرار دهی و هر چه گفت را تصدیق کنی.» (۱)
آيا تبعیت از علما و مراجع و به خصوص ولایت فقیه در عصر غیبت لازم است؟
با وجود مشکلات جامعه فعلی چطور باید از ولایت فقیه تبعیت کامل نمود؟

پاسخ:
۱- عبارت "دون الحجه" به معنای بدون حجت و معصوم نیست ، بلکه به معنای بدون دلیل است!

۲- ترجمه صحیح روایت:
«بپرهیز از اینكه "بدون دلیل" كسی را برای خود برگزینی و بدون چون و چرا تمام گفته‌های او را تصدیق نمائی. »

۳- رجوع به ولایت فقیه در عصر غیبت نه تنها دارای دلایل عقلی است ، بلکه دستوری از معصومین (علیهم السلام) می باشد .
امام عسکری(علیه السلام) در حدیثی فرمودند:
«امّا من کان من الفقها صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً علي هواه مطيعاً لامر مولاه فللعوام أن يقلّدوه؛ از بین فقها آنان که حافظ و نگهبان دین­ اند و خود را از گناه و آلودگی حفظ می‌کنند و با هواهای نفسانی مبارزه می‌کنند و مطیع اوامر الهی و جانشینان اویند، بر عوام لازم است که از آنان تقلید کنند. »(۲)
امام صادق (علیه السلام) در جای دیگر فرمودند:
«ینظران الی من کان منکم ممن كان منكم قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكما فاني قد جعلته حاكما عليكم فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما استخف بحكمنا و علينا راد والراد علينا كالراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله؛
رد و انکار حکم حاکم اسلامی رد و انکار ماست و رد و انکار ما رد بر خداست که حد شرک برخداست.» (۳)

۴- موضوع این روایت منع تقلید کورکورانه از اشخاص می باشد ، چرا که در اسلام تقلید ، بر معیار عقل اندازه‌گیری شده است و خداوند بشارت می‌دهد كه پیروزی و سعادت نصیب كسانی است كه به سخنان دیگران گوش فرا دارند و تنها از آن‌چه خوب و پسندیده است پیروی نمایند، نه آن هایی كه بدون سنجش عقلی از گفتار و رفتار دیگران كوركورانه تقلید نمایند.

۵- در مورد شرایط فعلی و مصداقی جامعه در عصر حاکمیت ولی فقیه اگر نگاهی داشته باشم باید گفت امروزه قطعا مشکلات و نارسایی هایی داریم که در درجه اول محرومیت از وجود ولی معصوم و انسان کامل هست.
اما قطعا در وضعیت امروزه ما عوامل بسیار دیگری نیز دخالت دارند و هرگز نمی توان از تاثیر آن ها چشم پوشی کرد.

نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر رای و نظر مردم هست و شکل اداره جامعه با تصمیم گیری مردم همراه است که با مبنا دانستن دین مبین اسلام مردم در همه امور دخالت دارند.
بعد از این نقش پرتاثیر رسانه ها و گروه ها و طیف های متعددی دارای نفوذ و اثرگذاری هستند که همه آن ها درون کشور نیست!

ابزارهای گوناگون ارتباطی شامل فضاهای مجازی و ماهواره ها و رادیو و تلویزیون و بازی های رایانه ای و .... بخشی از این رسانه هاست که بر سبک زندگی و خواسته و نیازهای حقیقی و مجازی ما تاثیر فوق العاده ای دارد.

سیاست و برنامه ریزی صاحبان قدرت نیز از دیگر عوامل مهم است که در درجه اول رهبری را باید نام برد اما بعد از ایشان قوای سه گانه هر کدام اثرات مهمی دارند. روسای جمهور هر کدام بر فرهنگ و جهت گیری های ملی ایران موثر بوده اند. در اختیار داشتن بودجه کشور و تدوین قوانین و مقررات و سیاست های کلی با ریاست بر شوراهای مهم کشور مانند شورای عالی امنیت ملی و شورای فضای مجازی و شورای امور فرهنگی و ... بخشی از اموری است که دخالت در سرنوشت ما دارد.

مجلس با تدوین و نظارت بر قوانین و مجریان و قوه قضاییه با قضاوت و احکام خود هر کدام اثربخشی بالایی دارند.
از طرف دیگر قدرت ها و سیاست های جهانی مانند نهادهای بین المللی و کشورهای دارای قدرت در جهان و نهادهای جهانی نیز اثر بالایی در زندگی و خواسته و جهت گیری های ما می گذارند.

امروزه به روشنی دشمنانی که با هویت و موجودیت ما مخالفت می کنند نمی توان نادیده گرفت. کشور ما بر مبنای استقلال شکل گرفته و از دیگران کمترین تاثیر را می پذیرد. این شرایط باعث شده کسانی که منافعی در ایران داشته و یا منافع خود را در خطر می بینند به دشمنی با ما بپردازند. بسیاری از آن ها با دین و آموزه های اصیل مکتب اهل بیت «علیهم السلام» مشکل داشته و به هر نحو ممکن در صدد دشمنی و انتقام از ما هستند.

به تعبیر آيه شریفه قرآن کریم «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم: تا از آیین یهود و نصاری تبعیت نکنی از تو راضی نمی شوند.» (۴)
این برنامه همیشگی دشمنان بوده است که خدای متعال به پیامبر می فرماید و ما به تجربه لمس کرده و می کنیم که تا نابودی کامل ما کفر و نفاق از پای نمی نشیند.

قطعا نمی توان این عوامل را نادیده گرفت و شرایط امروزه را فقط حاصل اداره و مدیریت مقام معظم رهبری دانست و ایشان را در همه مشکلات دخیل دانست ولی در موفقیت ها و پیروزی ها و رشدها نادیده گرفت!

پی نوشت:
۱- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق، چهارم، تهران، ج۲، ص۲۹۸.
۲- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶، سوم، تهران، ج ۲، ص۸۸.
۳- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق، چهارم، تهران، ج۱، ص۶۷.
۴- قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۲۰.

موضوع قفل شده است