خلافت از حق تعالی

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خلافت از حق تعالی

باسمه تعالی
باسلام
بکی از نسبت هایی که عارفان میان انسان و خدا بر قرار می دانند خلیفة الله بودن انسان است باید دانست خلافت در اینجا منصب تکوینی است ونه تشریعی
هرچند از منصب تکوینی خلافت نتایج تشریعی نیز گرفته می شود خلافت امری دو سویه است که درآن هم نگاه به سوی خداوند وهم به سوی خلق مطرح است به بیان دیگر خلافت امری تکوینی از سوی خداوند بر تمام خلق و موجودات عالم است
خلافت از خداوند تنها هنگامی برای انسان امکانپذیر خواهد بود که صفات مستخلفٌ عنه (حق تعالی)در وی جاری شده باشد همان گونه که یک قائم مقام نیز باید ویژگی ها و شایستگی های اصلی مدیر را که در کار مدیریت دخیل هستند داشته باشد تا بتواند در مقام جانشینی وی عمل کند
جانشینی از سوی خداوند نیز تنها هنگامی ممکن است که صفات خداوند در او تحقق یابد صفاتی که خداوند با آنها عالم را تدبیر می کندزیرا جانشینی در نسبت با خلق است و نه امری دیگر
ادامه دارد..........

با توجه به اینکه انسان کامل واجد اسمای الهی و متصف به صفات حق است وچون حق تعالی با اسماء و صفات عالم را تدبیر می کند او نیز می تواند عالم را به اذن خدا تدبیر کند بنابراین سرّ خلافت در دارا بودن اسماست بر همین نکته در آیاتی از سوره مبارکه بقره (بفره 30-31)تاکید شده است آنجا که جعل خلافت برای انسان در زمین (انّی جاعل فی الارض خلیفة)با علم او به تمام اسماء (و علم آدم الاسماء کلّها )گره می خورد
و جناب قیصری در شرح فصوص الحکم تصحیح آشتیانی ص 401آورده اند
به همین دلیل آدم علیه السلام خلیفه شد یعنی به دلیل حصول این جمعیت (جمعیت اسما)برای آدم ،او در عالم خلیفه و جانشین حق تعالی گشت اگر آدم به صورت خداوند که وی را در عالم جانشین کرده است ظاهر نمی شد یعنی اگر متصف به کمالات و صفات حق تعالی نمی بود و بر تدبیر عالم قدرت نداشت او خلیفه نبود
البته بی گمان در خود معنای خلافت، ثانویت رتبی نهفته است بدین معنا که تدبیرعالم در اصل و بالذات ،از آنِ ذات مقدس الهی است و این عنوان تنها بالعرض به انسان کامل به عنوان جانشین تسری می یابد
ادامه دارد....

خلافت نسبت به عالم خلق همان وساطت برای فیض حق تعالی است در واقع خلیفه خدا واسطه فیض میان خدا و خلق است زیرا به سبب شدت تعالی حضرت حق در صقع ربویی ناممکن است که او بدون هیچ واسطه ای به تدبیر عالم بپردازد
این معنا همان نقشی است که ما در آموزه های شیعی برای حجت خدا معتقدیم بدین گونه که همه موجودات را روزی خوار او می دانیم (چنانچه در دعای عدیله می خوانیم بیمنه رزق الوری)
و چنانچه در زیارت جامعه کبیره که از دولب گوهر بار امام هادی علیه السلام در توصیف ائمه دین علیهم السلام بیان شده آمده است (بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث وبکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه )و خدا به سبب شما افتتاح عالم ایجاد کرد و به شما نیز ختم کتاب آفرینش فرمود و به واسطه شما خدا بر ما باران رحمت نازل کرد و به واسطه شما آسمان را به پا داشت تا بر زمین جز به امرش فرو نیاید
به بیان دیگر که عارف در نخستین سفر عرفانی خود یعنی در سفر (من الخلق الی الحق)از خلق به حق سیر می کند و در سفر دوم در حق ،سیر می کند در این سفر که سفر من الحق الی الحق بالحق نام دارد عارف حقانی می شود سپس در سفر سوم یعنی سفر من الحق الی الخلق بالحق عارفی که حقانی شده است به سمت خلق باز می گردد انسان در این مرحله به مقام ورتبه کمال می رسد و اگر پس از این مرحله همانند انبیا و اولیا به یاری دیگر انسانها پرداخت و از انها برای رسیدن به قرب حضرت حق دست گیری کرد کامل مکمل خواهد بود مسئله تدبیر عالم وساطت در فیض و خلافت در سفر سوم مطرح می شود و این مقامات در این مرحله به دست می آیند

سلام
خليفه الله مختص همه انسانهاست يا مردان چون زنها به مقام پيامبري نميرسند

fargol;273092 نوشت:
سلام
خليفه الله مختص همه انسانهاست يا مردان چون زنها به مقام پيامبري نميرسند

باسمه تعالی
باسلام:
خلیفة الله بودن یعنی صفات مستخلف عنه یعنی حق تعالی را در خود پیاده کردن و این شامل مقام انسانیت است که هم مردان و هم زنان این قابلیت را دارند که به این مقام برسند لذا در روایت در شان خانم فاطمه زهرا علیها السلام اینگونه آمده است که امام عسگری علیه السلام فرموده اند :
نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة حجة اللّه علينا. (1)
یعنی ما ائمه حجت خدا بر شما هستیم و جده ما فاطمه علیها السلام حجت خدا بر ما است
پی نوشت:
1-عوالم العلوم و المعارف (مستدرك حضرت زهرا تا امام جواد عليهم السلام) ج‏11-قسم-2-فاطمةس 1030

سمیع;275226 نوشت:
باسمه تعالی
امام عسگری علیه السلام فرموده اند :
نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة حجة اللّه علينا. (1)
یعنی ما ائمه حجت خدا بر شما هستیم و جده ما فاطمه علیها السلام حجت خدا بر ما است



من میخواست بدونم این تاخت و تاز عمر و ابوبکر چه نشانی از خلیفه الله برای ما داشته و کشتن دانشمندان و سوزاندن کتب علمی ایرانیان قدیم چه حجت خدا بودن است ؟////////
چرا امام رضا (ع) بصورت یک زندانی به ایران آورده شد؟/////////////

mohammad+ali;275306 نوشت:
من میخواست بدونم این تاخت و تاز عمر و ابوبکر چه نشانی از خلیفه الله برای ما داشته و کشتن دانشمندان و سوزاندن کتب علمی ایرانیان قدیم چه حجت خدا بودن است ؟////////
چرا امام رضا (ع) بصورت یک زندانی به ایران آورده شد؟/////////////

باسمه تعالی
باسلام
همانطور که در پست های سابق اشاره شدخلیفه خدا کسی است که بتواند صفات حق تعالی را در خود پیاده کند و این مقام به طور کامل مخصوص انسان کامل است که پیامبران الهی وائمه دینمان و حضرات معصومین علیهم السلام می باشند که مقامی معنوی است نه هر کسی که بر اریکه قدرت می تازد و به ظاهر زمام امور را در دست دارد

باسمه تعالی
باسلام:
در بحث مقام خلیفة اللهی انسان کامل دو بحث مطرح است :
1-دریافت مرتبه خلافت از حق تعالی
2-اعمال خلافت بر خلق
نسبت انسان کامل با عالم ،همانند نسبت روح با بدن است .
اساسا هدف از خلق بدن ،این بوده است که به مرحله ای از رشد برسد که روح در آن دمیده شود.بنابراین ،اگر انسان کامل به منزله روح عالم است،پس غایت اصلی از خلق عالم ،انسان کامل است.
این تبیین در حدیث شریف(لولاک لما خلقت الافلاک)1 خلاصه شده است
بدین معنا که اگر وجود مقدس نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) نبود عالم خلق نمی شد.سرّ این مطلب در همین نکته است که انسان کامل ،غایت نهایی آفرینش عالم است.به بیان دیگر ،خداوند عالم را آفرید تا در آن ،وجودی همچون پیامبر خاتم (صلی الله علیه واله وسلم)بیایدد مقصود اصلی اوست ودیگران مقصود تبعی اند
سر خیل تویی وجمله خیلند/مقصود تویی همه طفیلند(2
ویا به تعبیر جناب عطار در الهی نامه:
تو شاهی و همه آفاق خیلند/تویی اصل وهمه عالم طفیلند
ادامه دارد.....
پی نوشت:
1-علامه مجلسی ،بحار الانوار ج16 ص 405
2-نظامی گنجوی،لیلی ومجنون

عارفان در این زمینه از مثال باغبان و میوه سود می جویند باغبان تا میوه ای را که قرار است به ثمر بنشید و منافع آن را تصور نکند نهال را در دل زمین نمی نشاند پس تصور میوه همچون علت غایی بر تمام مراحل رشد درخت مقدم است اما در مقام وجود خارجی تا نهال نباشد وتنه وساقه هایی استوار نیابد و شکوفه ندهد به بار نشستن آن امکان پذیر نیست از این رو میوه به لحاظ وجود خارجی اش پس از تمامی این مراحل قرار می گیرد همین مطلب درباره انسان کامل و غایت بودنش در فرایند خلقت صدق می کند او در مقام علم الهی از تمام موجودات پیش تر و سر منشا سلسله ایجاد است اما در عالم خارج در نهایی ترین حلقه آن قرار می گیرد
ادامه دارد...........

سخنانی ار ائمه اطهار علیهم السلام همچون بیان امیر مومنان علیه السلام که من نخستین کسی بودم که حضرت رسول صل الله علیه وآله را تصدیق کردم در حالی که آدم بین روح وجسد بود(1)
نیز حدیث رسول الله صل الله علیه و آله که فرمود من نبی بودم در حالی که آدم میان اب و گل بود (2)
همگی اشاره دارند که هرچند وجود خارجی این حضرات از بسیاری از موجودات دیگر متاخر است در مقام حقانی شان و در صمق ربویی از همه موجودات سبقت دارند :
ظاهراً آن شاخ اصل میوه است/باطناًبهر ثمر شد شاخ هست
گرنبودی میل امید و ثمر /کی نشاندی باغبان بیخ شجر
پس به معنی آن شجر از میوه زاد /گر به صورت از شجر بودش ولاد
بهر این فرموده است آن ذوفنون /رمز نحن الاخرون السابقون
گر به صورت من ز آدم زاده ام /من به معنی جَد جَد افتاده ام
کز برای من بدش سجده ملک/وز پی من رفت بر هفتم فلک
اول فکر آخر آمد در عمل /خاصه فکری کو بود وصف ازل(3)
ادامه دارد.....
پی نوشت:
1- شیخ طوسی الامالی ص 626
2- علامه مجلسی بحار الانوار ج 16ص402و ج 18 ص 278
3- جلال الدین رومی مثنوی معنوی دفتر چهارم ص 518-519 ابیات 522-530

جناب قیصری در شرح فصوص الحکم تصحیح آشتیانی ص 350-352 می نویسد:
الانسان هو المقصود الاول من العالم کله اذ به یظهر الاسرار اللهیة والمعارف الحقیة المقصودة من الخلق وبه یحصل الاتصال الاول بالاخر وبمرتبته یکمل مراتب عالم الباطن والظاهر ....وایضا لما کان الانسان مقصودا اولیا ووجوده الخارجی یستدعی وجود حقائق العالم اوجد اجزاء العالم اولا لیوجد الانسان آخرا لذلک جاء فی الخبر لولاک لما خلقت الافلاک
انسان، مقصود نخست تمام عالم است زیرا به واسطه او اسرار الهی و معارف حقیقی که مقصود از خلقت است (کمال استجلا)ظاهر می شوند و به واسطه او ،اول به آخر می پیوندد و با مرتبه اوست که مراتب عالم باطن و ظاهر کامل می شود
نیز چون از یک سو انسان مقصود نخستین از خلق عالم بوده است و از سوی دیگر وجود خارجی او مستلزم وجود حقایق خارجی است خداوند اجزای عالم را ایجاد کرد تا در نهایت انسان را ایجاد کند به همین دلیل در خبر آمده است «اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم»

از آنچه گذشت بر می آید که وجود عالم به انسان کامل وابسته است و هرگاه عالم از او خالی شود بساط عالم برچیده می شود و قیامت برپا می گردد و پیش تر بیان شد انسان کامل روح عالم است حال به راحتی می توان نتیجه گرفت که با رخت بر بستن انسان کامل از این نشئه دیگر دلیلی بر بقای عالم وجود ندارد هنگامی که علت غایی منتفی شود عالم نیز باقی نخواهد ماند
نیز اگر روح عالم کالبدش را ترک کند کل عالم همچون کالبدی بدون روح محکوم به فساد و نابودی است این بیان کاملا با مضمون روایت هایی مطابق است که در فرهنگ شیعی از ائمه اطهار علیهم السلام رسیده است که «لو خلقت الارض طرفة عین من حجة لساخت باهلها »(1)اگر حجت خداوند نبود زمین اهلش را فرو می برد
پی نوشت:
1- علامه مجلسی بحار الانوار ج 23 ص 29

باسمه تعالی
باسلام:
اولین اقتضای انسان کامل شدن نیل به مرتبه ولایت است ولایت اساسی ترین و عمومی ترین خصلت همه انسان های کامل است
نخستین و برترین مفهوم ولایت معرفت کامل به حقیقت حضرت حق و شناخت عمیق ودقیق نسبت به ذات ،صفات و افعال الاهی و حقیقت جهان و ارتباط میان حق و جهان است ولیّ حق که فانی در حق و باقی به حق گردیده است خود را جلوه ای از حق می بیند
در نظر ولی الاهی همه کثرت ها عارض حق و تجلیات اویند دریافت وحدت وجود تنها از طریق فنای از خود و بقای به حق حاصل می شود مفهوم فنای در حق و بقای به او در نظریه ولایت نقش بسیار مهمی ایفا میکند این مفهوم از خصایص ذاتی ولی است
باید میان سه مرحله از فنا تفاوت قائل شد مرحله اول فنای از صفات انسانی است که می توان آن را تخلّق نامید بدین معنا که عارف از همه صفات انسانی خود فانی شده و به صفات الاهی متخلق می گردد تخلق در حقیقت فانی ساختن صفات خود در صفات الاهی است

دومین مرحله تحقق نام داردو تحقق عبارت است از فنای ذات خود در ذات حق

مرحله سومی هم قائل شده اند و آن را تعلق نامیده اند تعلق که در لغت به معنی وابستگی شدید است بیانگر آن است که انسان در این حالت شدیداً به خصوصیت گوهری ولایت تعلق یافته و به عبارت دیگر به مرحله بقای بعد از فنا دست یافته و خود را باقی به ذات حق می داند هرچه می کند او نیست که می کند بلکه خودش است

ر.ک ولایت در عرفان

انسان کامل اسطرلاب تام هزار باب است که چون آن را بگشایی و در خارج پیاده کنی عالم شود (1)
پی نوشت:
1- کلمه 948 هزار و یک کلمه حضرت علامه حسن زاده آملی

موضوع قفل شده است