حافظ شیرازی و مذهب

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حافظ شیرازی و مذهب

[="microsoft sans serif"]بنام جهان آفرین
[="red"] با درود بر راستجویان [/]

حافظ در ابتدا بنا به آموزش های رایج زمانه و مذهب موروثی حافظ قرآن شد اما بعد که خود را یافت و اندیشیدن را چراغ راه خود کرد دید نه بابا از این خبرا نیست که از ابتدای کودکی در گوش او خوانده اند
دروغ تزویر ریا عوام فریبی بنام دین و مذهب و وو.....
و این چنین آن حافظ قرآن سر انجام از مذهب و دین گریزان شد

خود او علیه سلام پس از بیداری از خواب گران آموزه هاو افسانه سرایی های وعاظ و شیخان گمراه ما جرا را این چنین شرح می دهد

[="blue"]دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم [/]

[="red"]ما را به تشنیع افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
[/]
[="blue"]از دست زاهد کردیم توبه
وز فعل عابد استغفر الله
[/]
[="red"]ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه [/]

حافظ با اینکه در ابتدا حافظ قرآن بود ولی بعدها دریافت که مذاهب چیزی جز پرورش
دورویی،تزویر، چاپلوسی و تظاهر و عوام فریبی و ریا کاری در چنته ندارند

و عاقبت هم نسبت به مذهب و دین بدبین شده و از آنها کناره گرفت که او علیه سلام می فرماید

[="blue"]من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است [/]

و سر انجام به این نتیجه می رسد که

[="blue"]جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق [/]

حافظ را تنها کسی خوب درک می کند و می شناسد که خودش هم ابتدا بنا به جبر و شرایط زمانه حافظ قرآن بوده و بعدها به پوچی آموزهای موروثی ومذهبی پی ببرد که فلسفه ی مذهب چیزی جز خیالسالاری ، و پرورش دورویی،تزویر، چاپلوسی و تظاهر و عوام فریبی و ریا کاری و همیشه در دلهره و ترس و ماتم نگه داشتن مردم نیست

پس برای پی بردن به راستی ودرستی نخست باید وارد مذهب شدوسپس از آن گذر کرد
نه اینکه مذهب را نشاخته آن را بی ارزش دانست چون لازمه ی رد کردن هر چیزی شناخت کلی و پی بردن به سستی و کاستی های آن است
[/]

برچسب: 

غلامعلی نوری;94628 نوشت:
حافظ را تنها کسی خوب درک می کند و می شناسد که خودش هم ابتدا بنا به جبر و شرایط زمانه حافظ قرآن بوده و بعدها به پوچی آموزهای موروثی ومذهبی پی ببرد

چه سخنان حکیمانه ای !!!

نتیجه داد این تفسیرهائی که شما از قرآن میکردید !!!

عید شما مبارک

:khaneh:

سلام علیکم جمیعا

عرض تبریک سال نو را دارم پیشاپیش خدمت همه عزیزان.

حافظ علیه الرحمه در بین اشغریها چشم به جهان فانی و مادی گشود.

تعابیری که ایشان در این مصرعها و همینطور در بیت
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند ... چون به خلوت میرسند ان کار دیگر میکنند و ....

از واعظین و درویشان کذاب دوران خود داشته ارتباطی با قرآن کریم ندارد.

چرا ؟
چون اولا مذاهب نتیجه تفسیری است که بانیان آن از دین داشته اند.
دوم اینکه حتی اگر آن مذهب بهترین تفصیر از دین را ارائه داده باشد اعمال - گفتار و پندار واعظین و اهل طریقت و... آن مسلک نمود و نمایشگر تمام جوانب آن مذهب نیست چه بسا بر خلاف آئین و قواعد آن مذهب هم باشد.

سوم اینکه قرآن کلام خداست و مذهب تفسیر و برداشت عده ای از آن کلام است.

حال چه صحیح چه غلط عملکرد اینها ارتباطی با قرآن کریم ندارد .

آنچه که حافظ و دیگر عرفاء در مذمت این دسته بخصوص از درویش نماها و و عابد و روحانی نماها ذکر کرده اند ارتباطی با مفاهیم قرآنی ندارد.

از طرفی اشعریهائی که مورد نقد حافظ و حنفی هائی که مورد نقد شمس و مالکیهائی که مورد نقد مولانا هستند عالم نماها هستند نه حتی مذهبشان و نه عالمان و اهل حق حقیقی .

لذا نیش سخن اینان نه به سمت علماء و عارفان است و نه به سمت کتاب خدا و اسلام نبوی.

از طرفی در هیچ دوره و زمان در هیچیک از ممالک اسلامی شما نمیتوانید یک دوره ای را بیابید که شاعری میخواسته شعر بگوید به او بگویند تو باید حافظ قرآن باشی بعد شعر بگوئی که بخواهد حافظ بر جبر زمانه حافظ قرآن گردد.

یاحق

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

جناب عجب اظهار فضلی نمودید !!! حافظ شناس:!: هم که هستید !!!

اما یک مطلب عرض کنم خدمتتان که یک ضرب المثل قدیمی می گوید ...... همه را به کیش خود داند!!! البته شاید در اینجا بتوان گفت فاضل!!!!

فعلا" عیدتان مبارک :Gol: سالتان پر برکت:Hedye: تا در بهترین فرصت :Sham:در این باره گفتگو کنیم :Narahat az:

بد نیست کمی تحقیق بفرمایید و به یک نتیجه ی شخصی با سند و مدرک در مورد مذهب حافظ دست پیدا کنید تا .....

.................................................................. حق یارتان :roz:.....................................................................................

[="microsoft sans serif"]

••ostad••;94635 نوشت:
بد نیست کمی تحقیق بفرمایید و به یک نتیجه ی شخصی با سند و مدرک در مورد مذهب حافظ دست پیدا کنید تا .....

اضافه بر موارد پیشین

بازهم از عدم اطمینان و اعتقاد به باور های مذهبی می آورم

که [="red"]می فرماید[/] :

[="blue"]وجود ما معمایی است حافظ
که تحقیقش فسون است و فسانه
[/]
[="red"] میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز
وآن کس که چون ما نیست در این شهر کدام است [/]

[="blue"] روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است [/]

به تمسخرگرفتن دست نماز با مایع نجس !

[="red"]اگر امام جماعت طلب کند امروز
خبر دهید که حافظ بمی طهارت کرد [/]

[="blue"]حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا از زهد و ریا بی نیاز کرد [/][/]

[="Red"]خدا را ای نصیحت گو [="Blue"]حدیث[/] ساغر ومی گو
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد
[/]

[/]
در پایان اگر شما باز با این سروده های آشکار ضد مذهبی باز هم حافظ را از اولیاء الله می دانید

یک بام و دو هوا و رودر بایستی نکنید
پس ناچارید اینجانب را هم از اولیاء خدا بدانید :Narahat az:

غلامعلی نوری;94628 نوشت:
حافظ در ابتدا بنا به آموزش های رایج زمانه و مذهب موروثی حافظ قرآن شد اما بعد که خود را یافت و اندیشیدن را چراغ راه خود کرد دید نه بابا از این خبرا نیست که از ابتدای کودکی در گوش او خوانده اند دروغ تزویر ریا عوام فریبی بنام دین و مذهب و وو..... و این چنین آن حافظ قرآن سر انجام از مذهب و دین گریزان شد

سلام بر اهل حق
"و عاقبت آنها که به زشتی گناهان مبتلا شدند این بود که آیات ما را تکذیب کردند"
خوب البته اگر همچون شمایی بخواهد حافظ را بشناساند بهتر از این نمی شود آن حافظی که :
همه از دولت قرآن کرده همه کار و شده محرم اسرار و لسان غیب گشته و از ظاهر رهیده و در وادی باطن آرمیده
البته شاید شما بدتر ازآنها نباشید که همه اشعار این عارف شیرین سخن را تفسیر مادی و ظاهری می کنند
موفق اهل حق

حامد;94642 نوشت:
همه از دولت قرآن کرده همه کار و شده محرم اسرار و لسان غیب گشته و از ظاهر رهیده و در وادی باطن آرمیده
البته شاید شما بدتر ازآنها نباشید که همه اشعار این عارف شیرین سخن را تفسیر مادی و ظاهری می کنند

ینحدر عنی السیل و لا یرقی الیّ الطیر
جناب حامد دوست ندارم با بی ادبان وکوته فکرانی که به جای پاسخ علمی و مستند توهین کرده و در جمجمه ی کوچکشان شان غیر ا ز توهین و ناسزا ابزاری نمی گنجد دهن بدهن شوم
چند بار محترمانه جوابت را دادم ولی انگار نه انگار متوجه نمی شی

غلامعلی نوری;94661 نوشت:
ینحدر عنی السیل و لا یرقی الیّ الطیر

:Moteajeb!:

غلامعلی نوری;94628 نوشت:
[=microsoft sans serif]بنام جهان آفرین
با درود بر راستجویان

حافظ در ابتدا بنا به آموزش های رایج زمانه و مذهب موروثی حافظ قرآن شد اما بعد که خود را یافت و اندیشیدن را چراغ راه خود کرد دید نه بابا از این خبرا نیست که از ابتدای کودکی در گوش او خوانده اند
دروغ تزویر ریا عوام فریبی بنام دین و مذهب و وو.....
و این چنین آن حافظ قرآن سر انجام از مذهب و دین گریزان شد

خود او علیه سلام پس از بیداری از خواب گران آموزه هاو افسانه سرایی های وعاظ و شیخان گمراه ما جرا را این چنین شرح می دهد

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

ما را به تشنیع افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه

از دست زاهد کردیم توبه
وز فعل عابد استغفر الله

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه

حافظ با اینکه در ابتدا حافظ قرآن بود ولی بعدها دریافت که مذاهب چیزی جز پرورش
دورویی،تزویر، چاپلوسی و تظاهر و عوام فریبی و ریا کاری در چنته ندارند

و عاقبت هم نسبت به مذهب و دین بدبین شده و از آنها کناره گرفت که او علیه سلام می فرماید

من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است

و سر انجام به این نتیجه می رسد که

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق

حافظ را تنها کسی خوب درک می کند و می شناسد که خودش هم ابتدا بنا به جبر و شرایط زمانه حافظ قرآن بوده و بعدها به پوچی آموزهای موروثی ومذهبی پی ببرد که فلسفه ی مذهب چیزی جز خیالسالاری ، و پرورش دورویی،تزویر، چاپلوسی و تظاهر و عوام فریبی و ریا کاری و همیشه در دلهره و ترس و ماتم نگه داشتن مردم نیست

پس برای پی بردن به راستی ودرستی نخست باید وارد مذهب شدوسپس از آن گذر کرد
نه اینکه مذهب را نشاخته آن را بی ارزش دانست چون لازمه ی رد کردن هر چیزی شناخت کلی و پی بردن به سستی و کاستی های آن است

[=Verdana]با سلام
و تبریک سال نو خدمت تمامی عزیزان !:Gol:

جناب نوری

در اوایل قرن هشتم اهالی شیراز و حکومت اهل سنت بودند، نماز و مساجد به شیوه اهل سنت بود، زاهد و واعظ و مفتی همگی سنی بودند.
شاهد این امر هم اساتید خود جناب حافظ هستند همگی از بزرگان و مشاهیر اهل سنت اند.
تمامی شخصیت های مذهبی و عقیدتی زنده در آن زمان، اهل تسنن بوده اند.

جبهه های مقابل حافظ
حافظ تا پایان عمر در حال مقابله و درگیری فرهنگی و به نوعی انقلاب در زمان خود بود.
غزلی از حافظ نیست که در آن نشانی از عقاید عارفانه و ردّ افکار جاهلانه نباشد.
مرحوم قزويني يكي از حافظ شناسان خيلي نزديك به عصر خواجه شيراز يا معاصر با او، حافظ را اين گونه معرفي نموده است: "از نوشته هاي مورخان و تذكره نويسانِ معاصر با حافظ يا نزديك به او و هم چنين از ديوان اشعار او، استنباط مي شود خواجه‌ي شيراز از زمره‌ي علما و دانشمندان شيعه‌ي عصر خويش بوده است.
از گفتار علامه مطهري (ره) نيز شيعي بودن حافظ را مي توان فهميد.
او مي گويد: "اگر چه حافظ مي گويد: (قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهي)
اما كسي نمي داند استاد و مراد حافظ ـ در تصوف و عرفان ـ چه كسي بوده و علتش اين است كه شيعه بوده است و تصوف شيعه از تصوف سني اين امتياز را دارد كه كمتر دچار اين سلسله ها و اين تشريفات بوده است و اين حرف ها بيشتر مال متصوفه‌ي اهل تسنن است و متصوفه‌ي واقعي شيعه، هم عميق تر بوده و هم كمتر اهل اين حرفه ها هستند كه خودشان را شيخ و استاد نشان دهند."
برخي اشعار ديوان حافظ نيز گوياي افكار و اعتقادات شيعي او است .
او از تشنگي و مظلوميت حضرت اباعبدالله و ياران ابشان ياد مي كند و ظهور كوكب هدايت حضرت ولي عصر را آرزو مي نماید.
حال جای این پرسش است که با توجه به اينكه بسياري از بزرگان ادبي ما در آثار خود مدح و ثناي خلفاي راشدين را نوشته اند و ممكن است بعضي از آنها هم شيعه بوده باشند مانند سعدي، حافظ، عطار و مولوي. دليل و حكمت آن چیست؟
براي روشن شدن پاسخ اين پرسش بايد به اين چند مطلب توجه شود:
1. آنانكه به حقيقت ، سني مذهب بودند، نيازي نداشتند به اينكه عقايد خود را پنهان كنند چون آنان حاكم بودند و همواره امنيت داشتند. لكن شيعيان در اقليت و زير فشار حاكمان سني مذهب بودند و امنيت نداشتند.
آنان براي حفظ مكتب و جان و مال خود ناچار بودند با حاكمان وقت همراهي كنند و در مواردي عقايد خود را اظهار نكنند و اين برنامه از سوي امامان شيعه ارائه شده بود و شيعيان بايد آن را اجرا مي كردند.
2. اگر كسي سني مذهب باشد، دو پهلو حرف نمي زند و اصلاً نيازي به دو پهلو حرف زدن نيست و اگر ببينيم كسي در مواردي خلفاء را مدح مي كند و در مواردي از آنان به نيكي ياد نمي كند بايد بفهميم كه اين شخص سني مذهب تمام عيار نيست بلكه مي توان گفت كه او شيعه مذهب است و گر نه دو پهلو سخن نمي گفت و اظهار مدح يا دوستي ، براي علل خاصي بوده است.
3. يكي از برنامه هاي اساسي مكتب شيعهء اثني عشريه كه از سوي امامان معصوم پايه ريزي شده ، تقيه است.
عمار ياسر در زير فشار شكنجه با شكنجه گران هماهنگي كرد و در خدمت پيامبر اظهار ناراحتي مي كرد.
آيه آمد كه اين عمل، اشكال ندارد و پيامبر هم به عمار فرمود: اگر باز هم چنان صحنه اي روي داد، تو همانطور عمل كن.
در روايات فراواني ، امامان شيعه دستور به تقيه داده اند و هركس كه پيرو امامان است در موارد تقيه ، تقيه مي كند و رفتاري از پيش خود انجام نمي دهد.
امام باقر (ع) فرمود: تقيه براي اين منظور تشريع شده كه خون حفظ شود و براي همين در مورد خون تقيه نيست.
اگر بگويند : به فلان كسي ناسزا بگو و گرنه تو را مي كشيم. در اينجا بايد ناسزا بگويي و حق نداري به خاطر ناسزا نگفتن خود را به كشتن بدهي ولي اگر بگويند فلان فرد را بكش و گر نه تو را مي كشيم در اينجا حق نداري او را بكشي گر چه تو را بكشند ، تو بايد كشته بشوي و كسي را به ناحق نكشي.
از آنچه گذشت معلوم شد كه اين مدح و ثناها از باب تقيه است و هيچگونه اشكالي ندارد.

با سلام و عرض ادب
سال نو رو خدمت همه شما تبریک عرض می کنم.
دوستان عزیز در اين كه حافظ يك مسلمان عارفي بود، ترديدي نيست، شهيد مطهري ضمن تحليلي درباره شناخت حافظ مي‏نويسد: "مقاله‏اي از آقاي محيط طباطبايي خواندم كه نوشته بودند و با شواهد و ادله تاريخي كه ذكر كرده بود اثبات مي‏كرد كه اصلاً حافظ را در زمان حياتش يك مرد متدين شناخته‏اند و حتي حافظ را در عصر خودش دو در عصرهاي بعد شيعه هم مي‏دانسته‏اند".(1)
بعضي اشعار حافظ نيز دلالت بر شيعه بودن او دارد مانند:
آن را كه دوستي علي نيست كافرست‏
گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش‏
امروز زنده‏ام به ولاي تو يا علي‏
فردا به روح پاك امامان گواه باش‏
قبر امام هشتم، سلطان دين رضا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش‏

حافظ اگر قدم زني در ره خاندان به صدق‏
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف‏
كجاست صوفي دجال فعل ملحد شكل‏
بگو بسوز كه مهدي دين پناه رسيد
حافظ زجان محبّ رسول است و آل او
بر اين سخن گواست خداوند اكبرم‏
مي‏دو ساله، محبوب چهارده ساله‏
همين بس است مرا صحبت صغير و كبير
كه مي‏دو ساله به قرآن تفسير شده و محبوب چهارده سال به چهارده معصوم تعبير گرديدها ست.

استاد خرمشاهي درباره مذهب حافظ چنين مي‏گويد:
"نگارنده اين سطور به سائقه و سابقه انس سي ساله خود با شعر حافظ و با اعتقاد به اين اصل كه شعر حافظ آيينه تمام نماي روح و روحيه و عقيده و سليقه و نگاه و نگرش او به انسان و جهان و طبيعت و ماوراي طبيعت است، در اين چند نكته ترديدي ندارد كه حافظ:

1- مسلماني پاك اعتقاد است، سهل است، راسخ در علم است... .
2- حافظي كه من مي‏شناسم ايمانش آميزه‏اي از معنويت و رهيافت سه گانه و در عين حال يگانه "شريعت، طريقت، حقيقت" است.
3- حافظ در اصول عقايد، يعني مكتب كلامي، پيرو اشعري و در فروع (مذهب فقهي) شافعي است و در عين حال آشكارا گرايش به تشيع دارد، اما شيعي كامل عيار نيست و مسلّم است كه مثل هر مسلمان پاك اعتقاد بي تعصب صاحبدلي دوستدار خاندان عصمت و طهارت(ع) است....(2)
همچنين بحث گسترده‏تري تحت عنوان "آيا حافظ شيعه است" در كتاب "حافظ، ص 155 - 161" وجود دارد كه مي‏توانيد به آن رجوع كنيد.
پي نوشت‏ها:
1. تماشاگه راز، ص 83.
2.بهاءالدين خرمشاهي، حافظ نامه، ج 1، ص 2.

نکته ای دیگر که لازم به ذکر است این می باشد که:
يكي از كساني كه با حافظ مخالف بود، شاه شجاع است. شاه شجاع 25 سال پادشاهي كرد. اين پادشاه خودش شاعر بود و به
عربي و فارسي شعر مي‏سرود. شاه شجاع از سني‏هاي متعصب به شمار مي‏رفت. شاه شجاع در نه سالگي حافظ همه قرآن شد و شاگرد قاضي ايجي است. او با حافظ ميانه خوبي نداشت. روزي به حافظ گفت: ابيات غزل‏هاي تو هيچ‏كدام به يك منوال نيست بلكه از هر غزل چهار بيت در تعريف شراب، دو بيت در تعريف عشق و يكي دو بيت در تعريف محبوب است. در حالي كه تَلَوُّن در يك غزل، خلاف روش بليغان است. حافظ در جواب اين اعتراض گفت: آنچه بر زبان مبارك شاه مي‏گذرد، عين صدق و صواب است ولي
با اين حال شعر حافظ در همه جا اشتهار يافته و شعر حريفان حافظ پاي از دروازه شيراز بيرون نمي‏گذارد.
حافظ با اين بيان نرم خود شاه شجاع را از خشم بازداشت و شاه شجاع هم در برابر اين سخن حافظ ماند. در همين ايام كه شاه شجاع به ابيات حافظ اعتراض مي‏كرده حافظ غزلي به نظم كشيد كه در آن اين بيت آمده بود:
گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد واي اگر از پي امروز بود فردايي

حافظ مي‏گويد: اين‏گونه مسلماني كه ما مسلمانان داريم و هيچ‏گونه پاي‏بندي به احكام اسلام نيست، انسان را از عذاب آتش نمي‏رهاند و بايد بيشتر از اين به فكر خود باشيم و دل را به حقيقت مسلمان كنيم. اين غزل و اين بيت را شاه شجاع شنيد و گفت: از اين غزل به دست مي‏آيد كه حافظ به قيامت قائل نيست و برخي از فقها تصميم گرفتند كه فتوا به كفر حافظ بدهند يكي ازنزديكان حافظ اين توطئه را به اطلاع او رسانيد.

حافظ براي رهايي از اين شرّ، نزد مولانا زين‏الدين ابوبكر رفت و چاره كار از او خواست. او گفت: يك بيت ديگر بگو و در آن بيت اشاره كن به اين كه اين سخن از يك كس ديگر است و حافظ اين شعر را به دنبال آن شعر گفت:
اين حديثم چه خوش آمد كه سحرگه مي‏گفت بر در ميكده‏اي با دف و ني ترسائي
حافظ با اضافه كردن اين شعر، خود را از دست فقهاء حسدورز و شاه شجاع نجات داد.

دوست عزیز با ظاهر اشعار يك شاعر نمي‏توان نسبت به عقيده او داوري كرد گرچه در دادگاه‏ها قاضي‏ها مي‏توانند به ظاهر كلام متهم نگاه كنند ولي در مورد شاعران و عارفان شاعر چنين نيست بلكه بايد ديد مراد شاعر چيست.
براي نمونه به چند شعر از اشعار بزرگان اشاره مي‏كنم. آيت‏الله حسن‏زاده آملي در ديوان اشعار خود آورده است:
تا كه دل صيد كمند زلف مشكين تو شد لا جرم تسليم راه و رسم و آيين تو شد
نِي در امروزت غلام حلقه در گوش است و بس كز ازل سر در كفت بنهاد و تمكين تو شد چيست زيبنده به حال بنده فرخنده‏اي جز كه در فرمان حكم و عهد ديرين تو شد
آن چه قدّ است و چه خدّ است و چه خال است و چه خط مسلم و كافر، زبان در مدح و تحسين تو شد
(ديوان اشعار، آيت‏الله حسن‏زاده آملي، ص 59، چاپ اول، مركز نشر فرهنگي رجاء)

در اين چند بيت، كلمات صيد، كمند، زلف، مشكين، حلقه در گوش، كف، قد، خد، خال، خط، مرغ سحر، طائر، پروين و پاي به كار رفته است و هيچ‏كدام به معناي متعارف در بين مردم نيستند و آيت‏الله حسن‏زاده آملي را همه علماء به خوبي مي‏شناسند. بنابراين نمي‏توان اين اشعار را به ظاهر حمل كرد.
ویا اشعاری که از علامه طباطبايي نويسنده تفسير الميزان می باشد و ...
كلمات به كار رفته در اين ابيات، به يقين به معناي متعارف به كار نرفته است. پس نمي‏توان با اين كلمات به عقيده باطني استدلال كرد.

در ضمن لازم به ذکر است که ديوان حافظ پس از وفات حافظ جمع‏آوري شده است. اشعاري را بر اين ديوان اضافه كرده‏اند واشعاري را از آن حذف كرده‏اند.
اين ديوان چون مورد توجه همه طبقات بود و مؤسسه‏اي هم نبود تا آن را از دست تحريف نگه‏دارد، به طور سالم به دست ما نرسيده است. آنان كه به حقيقت، حافظ‏ شناس هستند و در عرفان به مقامات بالا رسيده‏اند مي‏توانند تشخيص بدهند كه كدام ابيات، از حافظ نيستند. نويسنده ريحانة‏الادب در اين باره آورده است: «حافظ براي نوشتن و جمع‏آوري اشعارش وقت نداشت. پس از وفات او سيد قاسم انوار ديوان كنوني او را جمع‏آوري كرده است و چون خود حافظ اين ديوان را ننوشته، بعضي از اشعار سلمان ساوجي و شعراي ديگر داخل آن شده است».

سيد قاسم انوار، خودش يكي از عرفاء است. برخي نام جامع ديوان حافظ را محمد گلندام دانسته‏اند. در دائرة‏المعارف بريتانيا آورده است كه اهل سنت، مدايح حضرت علي(ع) را از ديوان حافظ حذف كرده‏اند.
آقاي دكتر قاسم غني مي‏گويد: «در نسخه‏اي كه نزد من است غزل «اي دل غلام شاه جهان باش و شاد باش» موجود نيست و نتيجه مي‏گيرد كه پس اين غزل را بعدها اضافه كرده‏اند». در اينجا به آقاي غني بايد تذكر داد كه ممكن است نسخه شما را اهل سنت نوشته‏اند و اين غزل را حذف كرده‏اند.

در اين كه حافظ يكي از علماي بزرگ اسلام است ترديدي نيست و از اول تا آخر براساس احكام الهي زندگي كرد و هيچ‏گاه پا از دايره دستورات الهي بيرون نگذاشت و به هيچ آيين ديگري غير از اسلام تمايل پيدا نكرد. افرادي كه بهره‏اي از دانش نداشتند واشعار حافظ را مي‏ديدند، با ديدن يك بيت، او را به آييني نسبت مي‏دادند.

نويسنده ريحانة‏الادب درباره او آورده است: «حافظ شيرازي، از اكابر شعراي عرفاي ايراني عهد آل مظفر است. شاعري، دونِ مراتب عاليه علميه اوست، زيرا علوم ظاهر و باطن بر او مكشوف بود و خصوصا در علم قرآن نظيري نداشت. در مراتب عرفان و قرائت قرآن يگانه زمان و بسيار شيرين سخن بود. همه كتاب آسماني را در حفظ داشت.

حافظ هر آنچه را از مراتب عرفان و حقيقت، نصيبش شده بود همه را از بركت قرآن مي‏دانست. قرآن را با چهارده قرائت در حفظ داشت. حافظ در سايه قناعت كه گنجي است بي‏نهايت، تاج عزت بر سر نهاد.

غلامعلی نوری;94628 نوشت:
خود او علیه سلام پس از بیداری از خواب گران آموزه هاو افسانه سرایی های وعاظ و شیخان گمراه ما جرا را این چنین شرح می دهد دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

خوب است جناب غلام« علی (ع) » شما خود بر این نکته اعتراف نموده اید که حافظ بعد از افسانه سرایی ها ی شیخان گمراه از خواب گران بیدارشده واین اشعار را سروده :!:

معلوم است که اندک مطالعه ای در مورد حافظ داشته اید .
اما جناب ! گاهی برای درک مطلب یک متن لازم است که نوشته چندین مرتبه مرور شود . وگر نه همین پیش می آید که اکنون در نوشتار شما می بینیم .

شما هرگاه در مثلا" علم شیمی یک بار عجولانه متن راجع به ترکیب عناصر را مطالعه کنید و این نتیجه را بدون دقت در عوامل مؤثر در این ترکیب بخواهید به کار ببرید ؛ برای بهره وری از این دریافت خود هرگز نمی توانید بگویید چون ترکیب عناصر یک قانون کلی است پس از ترکیب سدیم و اکسیژن آب بوجود می آید چون اطلاعاتتان ناقص است و کسی که عالم به علم شیمی است را اگر متعجب نکند حداقل به خنده میاندازد .

جناب این چه برداشتی است که شما از اشعار حافظ داشته اید ؟ واقعا" عده ای را به خنده می اندازید گه گاه در این سایت . به نظر بنده شما از روی جهل به مطلب ، این مطالب را نمی نویسید بلکه هدفتان محک زدن افراد وسطح علمی آنها است اولا" و سخره گرفتن(؟) ثانیا" می باشد .

و شما به خوبی شرایط وعاظ زمان حافظ و وعاظ مورد نظر حافظ را می دانید :ok:
واینکه در زمان حافظ منظور از وعاظ صوفیان درویش نمای مخرب دین واعتقادات عموم بوده اند .

گویا شما کمی هم ادبیاتتان ضعیف است البته اکثرا" این ضعفها بر می گردد به مدرسانی شاید چون بنده که برای کارشان کمتر دل می سوزانند ومطالب را خوب در ذهن دانش آموز ودانشجو جا نمی اندازند.

چناب تا به حال معلم یا استادی از مجاز - کنایه - ایهام - تشبیه - استعاره - تضاد -پارادکس -وانواع اضافه های ادبی و ........ مطلبی را گفته ؟

یا در جایی خوانده اید ؟ اگر نه که بفرمایید بنده اشعار حافظ را برایتان طبق اسلوب معادله و اصول بلاغت طبق سند ادبی نقد کنم .
واگر بله که گویا مارا به تمسخر گرفته اید واین از شأن بزرگواران به دور است .

......................................................................... حق یارتان :roz:.................................................................................

رضا;94697 نوشت:
1. آنانكه به حقيقت ، سني مذهب بودند، نيازي نداشتند به اينكه عقايد خود را پنهان كنند چون آنان حاكم بودند و همواره امنيت داشتند. لكن شيعيان در اقليت و زير فشار حاكمان سني مذهب بودند و امنيت نداشتند. آنان براي حفظ مكتب و جان و مال خود ناچار بودند با حاكمان وقت همراهي كنند و در مواردي عقايد خود را اظهار نكنند و اين برنامه از سوي امامان شيعه ارائه شده بود و شيعيان بايد آن را اجرا مي كردند. 2. اگر كسي سني مذهب باشد، دو پهلو حرف نمي زند و اصلاً نيازي به دو پهلو حرف زدن نيست و اگر ببينيم كسي در مواردي خلفاء را مدح مي كند و در مواردي از آنان به نيكي ياد نمي كند بايد بفهميم كه اين شخص سني مذهب تمام عيار نيست بلكه مي توان گفت كه او شيعه مذهب است و گر نه دو پهلو سخن نمي گفت و اظهار مدح يا دوستي ، براي علل خاصي بوده است.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

با تشکر از جناب رضای بزرگوار:Gol:

که عمق مطلب را در این متن موشکافی کرده وپاسخ خوبی به همه ی مدعیان و شکاکان مذهب حافظ داده اند . شما را به تأمل در این مطالب دعوت میکنم .

.................................................................. حق یارتان :roz:................................................................................

با سلام

اگر شک و شبهه ای هم در باره جناب حافظ برای بعضی وجود داشت با مکاشفه جناب شیخ جعفر مجتهدی رحمه الله در باره ایشان ، جای هیچگونه تردیدی باقی نمانده است.

من خودم عاشق شعرهای حافظم و مطمئنم که حافظ شیعه ی اثنی عشری است
چیزی که الان به ذهنم می رسه شعری است که بیت اولش اینه:
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
وبیت آخرش هم این:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

طالع در بیت اول ابجدش می شود 110 همانطور که نام مبارک امیرالمومنین علی (ع) هم می شود 110 واگر کمی دقت کنیم می فهمیم که در مصرع نخست درواقع حافظ از امام علی مدد می خواهد.

ودر بیت آخرهم واضح است که خاندان همان خاندان پیامبرند وشحنه ی نجف امام علی(ع) است

خیر البریه;94751 نوشت:
با سلام

اگر شک و شبهه ای هم در باره جناب حافظ برای بعضی وجود داشت با مکاشفه جناب شیخ جعفر مجتهدی رحمه الله در باره ایشان ، جای هیچگونه تردیدی باقی نمانده است.

با سلام
بهتر هست از ابزاری برا اثبات استفاده کنیم که طرفین قبولش دارن. بنده به مکاشفه اعتقاد دارم همچنین به شیخ جعفر اما نسبت به مطرح کردن این موضوع احساس خطر می کنم.
اگر با دو تا کلمه شراب و شاهد و ... کسی برائت خودشو داره از دین نشون میده دیوان امام خمینی (ره) پر هست از این تعابیر پس باید ایشون منکر دین باشه در صورتی که می دونیم ایشون ازون طرف یه فقیه و یه متشرع محض هست.
حوزه شعر عالم خیال هست و کلمات مناسب برا این حوزه الهام می شه؟ بدون شک حافظ ریش خند می کرده کسایی که صوفی شهر بین که چون لقمه شبه می خورد یا واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند و ...
حتی تعریف و تمجید از خلفا و غیره نیز شاعری رو سنی مذهب نمی کنه. بهترین راه بررسی مذهب شاعر خواندن کل دیوان شاعر هست و نگاه منصفانه به نگاه شاعر به جهان هستی. اگه میگه نماز با می وضو گرفتم ازون برم داره در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد ، خیلی خنده داره بری از دین یا نماز باشه بعد این کلمه رو انتخاب کنه، برا بررسی شیعه بودن یا سنی بودنش هم بهتره مسئله جبر و اختیار که یک مسئله کلامی هست بررسی شه که ایا به اشاعره یا معتزله یا اهل بیت نزدیک هست. همان طور که دوستان اشاره کردن اسم ائمه تو جای جای شعر حافظ هست اما احساسم این هست که بررسی موضع کلامی اثبات محکمتری هست برا اونای که می گن این ابیات برا شیعه کردن حافظ اضافه دیوان شده .

یکی از زیباترین غزلیات حافظ در مورد شب قدر و ضربت خوردن مولا علی (ع)
غزل 183

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلي صفاتم دادند

چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند

بعد از اين روي من و آينه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اين ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

اين همه شهد و شکر کز سخنم مي‌ريزد
اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
که ز بند غم ايام نجاتم دادند

نظر آیت الله شبیری زنجانی درباره مذهب حافظ!

بهلول;254570 نوشت:
همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
که ز بند غم ايام نجاتم دادند

واما تمام غزل منطبق است با شب ضربت خوردن امام علی (ع) به استثای این بیت که کمی گنگ است اما توجه داشته باشید ابن ملجم نیز حافظ قران بود و از اینجا میتوان به عمق معانی مستور در ابیات پی برد !

من در نت کتابی دیدم به نام «شاهد بازی در ادبیات فارسی»! نوشته دکتر سیروس شمیسا.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=1220
نویسنده که تحصیل کرده حوزه و دانشگاهه در این کتاب بحثی راجع به تاریخ همجنس گرایی و رد پای اون در ادبیات فارسی بحث کرده!
در قسمت مربوط به حافظ هم این ابیات رو شاهد آورده:

1.گر چنین جلوه کند مُغ بچهء باده فروش . خاکروب ِدر میخانه کنم مژگان را (غزل4)

2.این نازنین پسر تو چه مذهب گرفته ای . که ت خون ما حلال تر از شیر مادر است (غزل39)

3.بگشا بند قبا تا بگشاید دل من . که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود (غزل207)

4.دهان یار که درمان درد حافظ داشت . فغان که وقت مروّت چه تنگ حوصله بود (غزل211)

5.ای سروناز حُسن که خوش می روی به ناز . عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعت خوب ات که در ازل . بُبریده اند بر قد سروت قبای ناز (غزل255)

6.دلم رمیدهء لولی وشی است شورانگیز . دروغ وعده و قتـّال وضع و رنگ آمیز
فدای پیراهن چاک ماهرویان باد . هزار جامهء تقوی و خرقهء پرهیز (غزل262)

7.صبا زآن لولی ِشنگول سرمست . چه داری آگهی چون است حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد . دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را . که دارم خلوتی خوش با خیالش (غزل276)

8.ببُرد از من قرار و طاقت و هوش . بت سنگین دل سیمین بناگوش
نگاری چابکی شنگی کـُلـَه دار . حریفی مهوشی ترکی قباپوش
ز تاب آتش سودای عشقش . بسان دیگ دائم می زنم جوش
چو پیراهن شوم آسوده خاطر . گرت همچون قبا گیرم در آغوش (غزل284)

9.مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش . لیکن اش مهر و وفا نیست خدایا بده اش
چارده ساله بتی چابک و شیرین دارم . که به جان حلقه به گوش است مه چهارده اش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی . بکشد زارم و در شرع نباشد گنه اش (غزل286)

10.سبزپوشان خط ات بر گرد لب . همچو حوران اند گرد سلسبیل
ناوک چشم تو در هر گوشه ای . همچو من افتاده دارد صد قتیل (غزل305)

11.عاشق روی جوانی خوش و نوخاسته ام . وز خدا صحبت او را به دعا خواسته ام (غزل306)

12.بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه . تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم (غزل346)

13.دل بدین رود گرامی چه کنم گر ندهم . مادر دهر ندارد پسری بهتر از این (غزل403)

14.آمد افسوس کنان مُغ بچهء باده فروش . گفت بیدار شو ای رهرو خواب آلوده (غزل421)

15.پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی . طمع مهر و وفا زین پسران می داری (غزل451)

نظر کارشناسان سایت چیه؟!

[="darkgreen"]وَیطُوفُ عَلَیهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ«الطور/24»
و پیوسته بر گردشان نوجوانانی برای (خدمت) آنان گردش می‌کنند که همچون مرواریدهای درون صدفند![/]

[="blue"]در بهشت نیز غلام بچگان یا غلمان وجود دارد پس انجا هم شاهد بازی هست منظور حافظ حال و هوای بهشت است ![/]

خانم پرسشگر;254584 نوشت:
من در نت کتابی دیدم به نام «شاهد بازی در ادبیات فارسی»! نوشته دکتر سیروس شمیسا.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=1220
نویسنده که تحصیل کرده حوزه و دانشگاهه در این کتاب بحثی راجع به تاریخ همجنس گرایی و رد پای اون در ادبیات فارسی بحث کرده!
در قسمت مربوط به حافظ هم این ابیات رو شاهد آورده:


با سلام
بین شمس و مولانا هم من جائی خوندم که تمایلاتشون به هم همجنس گرایانه بوده اما کتاب ماله شرق شناسا بود. فکر نمی کردم که از خودیا هم به این نتیجه برسند. قصد رد یا اثبات ندارم اما به نظرم کسی باید راجع به مفاهیم یک رشته اظهار نظر کنه که دستی تو اون مفاهیم داشته باشه، قالب کسایی که راجع به دین، عرفان، اولیا اظهار نظر می کنند کسایی هستند که تجربیات معنویشون منتهی میشه به دو رکعت نماز توخالی خوندن. شعر ما درگیر با دریافت های معنویه عمیق هست. حتی راجع به عشق مثلا لیلی و مجنون رو نمی شه برای غربی ها توضیح داد، همواره تو نظر اونا عشق به جنس مخالف همون عشق جنسی هست چرا؟ چون حوزه دریافت و درکشون همواره این جور بوده حتی نگاهی به کلمه ((ایجاد عشق)) بندازیم در غرب معنی رابطه جنسی رو میده؟! اما شاید خود ما بار ها تو شرق عاشق شدیم بدون اینکه ذره ای شهوت در کار باشه؟!؟؟
بنده ی خدا حافظ و غیره اگه می دونستن یه روز شعراشون تبدیل میشه به دستاویزی برا اثبات همجنس گراییشون می رفتن تو خونه می نشستن و یه جمله هم حرف نمی زدند. حتی امروزه یه همجنس گرا رابطش رو علنی اعلام نمی کنه چه برسه به اینکه بخواد دیوانی تولید کنه که تا گوته آلمان هم بخواد بخونه. واقعا عجیبه؟؟؟؟؟!!!!!!

خانم پرسشگر;254584 نوشت:
من در نت کتابی دیدم به نام «شاهد بازی در ادبیات فارسی»! نوشته دکتر سیروس شمیسا.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=1220
نویسنده که تحصیل کرده حوزه و دانشگاهه در این کتاب بحثی راجع به تاریخ همجنس گرایی و رد پای اون در ادبیات فارسی بحث کرده!
در قسمت مربوط به حافظ هم این ابیات رو شاهد آورده:


جماعتی که ندانند حظ روحانی
که این چه فرق میان دواب و انسان است

گمان برند که در باغ عشق، سعدی را
نظر به سیب زنخدان و نار پستان است

مرا هر آینه خاموش بودن اولی تر است
که جهل نزد خردمند، عذر نادان است

موضوع قفل شده است