علت وجود خدا و علت یگانه بودن و زاده نشدن خدا

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت وجود خدا و علت یگانه بودن و زاده نشدن خدا

با سلام و عرض خسته نباشید
سوالی است که همواره با دوستان بی دین ! سر میخورم و قصد هدایت آنها را به سمت دین الهی دارم که همه ادیان الهی اولین اصلش پذیرش توحید است و آنها همواره این سوال را از من دارند که با چه اصلی است که میگویی خدا وجود داره . علت وجود خدا چیست ؟
و همچنین چرا خدا زاده نشده و چگونه خدا همه چیز را افریده در صورتی که خودش آفریده نشده و اصولا می توان در نظر داشت که خدایی از ابتدا وجود داشته و چطور ممکن است بدون این که زاده شده باشد در هستی و عالم حضور داشته باشد؟
قصد داشتم که حوابی قانع کننده برای این سوال ها بیابم و در حال تحقیق هستم و به همین دلیل خوشحال می شوم که من را در این زمینه با جواب هایتان کمک کنید .
و من الله توفیقکم
تشکر

با نام الله

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در این موضوع بحمدالله مطالب زیادی هم در نشریات و هم فضای مجازی وجود دارد که میتوانید بهره مند شوید. بنده نیز برهانی از براهین موجود را به بیانی ساده عرض میکنم و چنانچه نیاز به توضیح بیشتر بود پست بزنید.

خدا وجود دارد چون ما وجود داریم.

توضیح مطلب اینکه ما و همه افراد و اشیایی که در اطراف و اکناف مشاهده میکنیم در یک حقیقت مشترک هستیم و آن حقیقت همان وجود و هستی است. همه ما هستی داریم. همچنین همه ما به خوبی میدانیم که نقطه مقابل هستی، نیستی است. بسیار خوب. حال سوال این است آیا هستی ما ناشی شده از هستی دیگر است یعنی ما نبودیم و آنگاه بود شدیم یا اینکه نه، ما خودبخود وجود داریم و به تعبیر دقیقتر هستی داشتن در حاق و نهاد ذات ماست و باز به تعبیر دقیقتر، ما عین هستی و وجود هستیم؟ روشن است که نه ما و نه هیچ یک از موجودات مادی اطراف ما عین هستی نیستند زیرا در این صورت تغییر و تبدیل و زایش و فساد و نابودی در ما بی معنا بود چرا که آنچه عین هستی و وجود است فاقد چیزی نیست تا برای به دست آوردن آن تغییر کند، خود هم نیستی ندارد تا بوسیله زایش به وجود آید، نقصی در او نیست تا به نابودیش بیانجامد و... .

حال به سراغ کسانی یا چیزهایی میرویم که در وجود یافتن ما نقش داشته اند و سوال بالا را درباره انها هم مطرح میکنیم. این سوال تا آنجا ادامه می یابد تا به موجودی برسیم که هستی عین ذات او باشد زیرا هر چه که وجود عین ذات او نیست وجود را از کسی یا چیز دیگری گرفته است و این سوال زمانی به پاسخ قطعی خود میرسد که به منشائی ختم شود که هستی عین ذات اوست و ما او را خدا مینامیم زیرا موجودی است که وجود عین ذات اوست و هر چیزی که وجود دارد از او وجود خود را گرفته است.

در پناه حق

سلام بر جناب طاها

اگر همان واجب الوجود را خود جهان در نظر بگیریم چه اشکالی بر این فرض وارد است ؟
بعبارتی فرض کنیم این جهان ماده و انرژی همیشه بوده و خواهد بود ؟

متشکرم

سلام
من این سوالات رو در 13-16 سالگی برای خودم جواب داده ام. براتون کمی از نتایجشو می نویسم. اگه دوست داشتید و توضیح بیشتر خواستید درخدمتم

1- یکی از دلیل های مهم نظم در جهان هست که تو کتابای معارف می نویسند برهان نظم
سختش نکنم

تصور بفرمایید شما وارد یک خانه می شوید. در حالت اول می بینید همه چیز بهم ریخته و نامرتب است . ضخامتی از گرد و خاک روی همه چی هست . شما به این نتیجه می رسید که مدت زیادی هست که کسی اینجا نبوده. در حالت دوم شما وارد خانه ای می شوید همه چیز تر و تمیز و منظم هست و غذا هم آماده است و دکوراسیونم خیلی قشنگه و بالاخره این شکلیه . یقین می دانید کسی قبلا, قبل شما اونجا بوده است.

مثال نظم دنیا, موجودات پیچیده ای که در آن است , تنوع موجودات همان خانه مرتب است. چطور ممکنه این همه نظم و زیبایی بی دلیل باشه و اتفاقی . بعید است که (( اتفاقی )) این همه نظم وجود داشته باشه.

کتاب توحید مفضل از امام صادق علیه السلام کتاب بسیار زیبایی است . جدیدا هم چاپ شده . در این کتاب به اثبات وجود خدا از کلام امام صادق براساس همین استدلالات علوم تجربی شده که خیلی خوبه. اوایلش در مورد رشد جنین نوشته بود...

من بعد از مدت ها تحقیق در مورد توحید یک راز را در سوره ی توحید کشف کردم :توجه به فرمایید:

قل هو الله احد یعنی بگو خدایکتاست چرا خدا یکتاست در آیه ی بعد پاسخ را می یابیم
الله الصمد خدا بی نیاز است. من با خودم گفتم شاید دو تا خداباشند و با هم توافق کرده باشند که دنیا رو اینجوری اداره کرده باشند. نمیشه . یک زوج زن و شوهر به خاطر مجموع نیازهایی که به هم دارند در کنار هم مسالمت آمیز زندگی می کنند. وفتی برای خدا براساس آنچه که در دنیا می بینیم صفاتی از جمله قدرت زیاد و تسلط بر همه ی عالم و امور پیدا کنیم می بینیم نمیشه دوتا باشند. پون دو تا قوی نمی تونند در کنار هم باشند. یک ضرب المثل چینی هست که میگه دو تا شیر نمی تونند در یک کوهستان زندگی کنند. حالا پرا این طوریه که خدا این مدلی بیی نیاز هست
چون وقتی نیازمند که یکی هم جنس خودش باشه , زن و شوهر هر دو از جنس انسانند. چون خدا زاده ی کسی نیست و پدر و مادری از جنس خودش نداشته و چون خودشم بچه ای به دنیا نیاورده که بعدا خدابشند(لم یلد و لم یولد) و هیچ موجودی هم وجود نداره که هم کفو و همتای اون باشه( ولم یکن له کفوا احد) بنابراین بی نیاز واحد هست.

قطعا تو تفسیر سوره ی توحید بخونید بهتر از این که من نوشتم دستگیر میشین
ببخشید یکم از استدلال هامو فراموش کردم...
توی کتاب های معارف و توحید این استدلال ها خیلی قشنگ اومده. برهان نظم و برهان علیت و از این حرف های قشنگ

دوستای شما اگر تو وجودشون معاند باشند و یه عواملی تو درونشون این معارف رو ریجکت کنه که هیچ
ولی اگه دنبال حقیقت باشند خدا خودش اسبابشو جور می کنه و حتی به شما که نیتشو دارید کمک می کنه تا اسباب هدایت اونا باشید
من موقعی که تو این شک و ابهام ها دنبال حقیقت می گشتم خدا خو دش خیلی کمکم کرد.
حتی خواب و الهاماتی هم تجربه کردم
یکبار توی عالم رویا دیدم که روی کره ما نشستم ودارم چرخش کره ی زمین رو می بینم در حالی که صدای قرآن رو می شنیدم. آیاتی در مورد خلقت آسمان ها و زمین
ببخشید که این ها رو ذکر کردم .شمامن رو نمی شناسید و این ها هم مربوط به گذشته ی من هست...

دل ارام;494930 نوشت:
اگر همان واجب الوجود را خود جهان در نظر بگیریم چه اشکالی بر این فرض وارد است ؟
بعبارتی فرض کنیم این جهان ماده و انرژی همیشه بوده و خواهد بود ؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

1- همیشگی بودن جهان ماده و انرژی لزوما به معنای واجب الوجود بودن نیست. به عبارت دیگر اگر جهان ماده و انرژی مخلوق خداوند هم باشد باز میتوان گفت همیشه بوده است. به اصطلاح فلسفه و کلام، میان «قدیم زمانی بودن جهان ماده» و «مخلوق بودن» تنافی نیست.

2- جهان یک مفهوم است که به خودی خود وجود و واقعیتی ورای موجودات واقعی نظیر من و شما و آسمان و زمین نیست یعنی در کنار این واقعیات، واقعیتی به نام جهان وجود ندارد بلکه به مجموع همین واقعیات خارجی جهان گفته میشود. بسیار خوب. حال به سراغ این واقعیات خارجی میرویم و خصوصیاتی که یک واجب الوجود باید دارا باشد را بر آن تطبیق میدهیم. مثلا تغییر ناپذیری. چه کسی است که میتواند بگوید واقعیاتی که در این دنیای مادی با آن مواجهیم فاقد تغییر و تبدل است؟ همین نشان میدهد که واقعیاتی مانند ماده و انرژی صلاحیت واجب الوجود خوانده شدن را ندارند.

در پناه حق

طاها;495196 نوشت:
. مثلا تغییر ناپذیری. چه کسی است که میتواند بگوید واقعیاتی که در این دنیای مادی با آن مواجهیم فاقد تغییر و تبدل است؟

با سلام.
تغییر درونی است. نه چیزی به جهان اضافه می شود و نه چیزی کم می شود. بلکه ماهیات درونی اش تغییر می کند. ولی اگر کل جهان را یک جا در نظر بگیریم تغییر در میزان ماده و انرژی بوجود نمی آید.
و من الله توفیق

طاها;494843 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

در این موضوع بحمدالله مطالب زیادی هم در نشریات و هم فضای مجازی وجود دارد که میتوانید بهره مند شوید. بنده نیز برهانی از براهین موجود را به بیانی ساده عرض میکنم و چنانچه نیاز به توضیح بیشتر بود پست بزنید.

خدا وجود دارد چون ما وجود داریم.

توضیح مطلب اینکه ما و همه افراد و اشیایی که در اطراف و اکناف مشاهده میکنیم در یک حقیقت مشترک هستیم و آن حقیقت همان وجود و هستی است. همه ما هستی داریم. همچنین همه ما به خوبی میدانیم که نقطه مقابل هستی، نیستی است. بسیار خوب. حال سوال این است آیا هستی ما ناشی شده از هستی دیگر است یعنی ما نبودیم و آنگاه بود شدیم یا اینکه نه، ما خودبخود وجود داریم و به تعبیر دقیقتر هستی داشتن در حاق و نهاد ذات ماست و باز به تعبیر دقیقتر، ما عین هستی و وجود هستیم؟ روشن است که نه ما و نه هیچ یک از موجودات مادی اطراف ما عین هستی نیستند زیرا در این صورت تغییر و تبدیل و زایش و فساد و نابودی در ما بی معنا بود چرا که آنچه عین هستی و وجود است فاقد چیزی نیست تا برای به دست آوردن آن تغییر کند، خود هم نیستی ندارد تا بوسیله زایش به وجود آید، نقصی در او نیست تا به نابودیش بیانجامد و... .

حال به سراغ کسانی یا چیزهایی میرویم که در وجود یافتن ما نقش داشته اند و سوال بالا را درباره انها هم مطرح میکنیم. این سوال تا آنجا ادامه می یابد تا به موجودی برسیم که هستی عین ذات او باشد زیرا هر چه که وجود عین ذات او نیست وجود را از کسی یا چیز دیگری گرفته است و این سوال زمانی به پاسخ قطعی خود میرسد که به منشائی ختم شود که هستی عین ذات اوست و ما او را خدا مینامیم زیرا موجودی است که وجود عین ذات اوست و هر چیزی که وجود دارد از او وجود خود را گرفته است.

در پناه حق


با سلام و تشکر از پاسختون
من میخواستم که حرف های شما را بفهمم ولی خیلی سخت بود.
ممکن است زیر دیپلمی حرف بزنین :دی
تشکر

Sa-Ka;495128 نوشت:
کتاب توحید مفضل از امام صادق علیه السلام کتاب بسیار زیبایی است . جدیدا هم چاپ شده . در این کتاب به اثبات وجود خدا از کلام امام صادق براساس همین استدلالات علوم تجربی شده که خیلی خوبه.

سلام
من میخواستم که بدونم این کتاب نسخه الکترونیکی هم داره
چون من خارج از ایران زندکی میکنم و دسترسی به کتاب های دینی بسیار سخت است.

سلام
منم موافقم باشما!!
این دوستان واقعا کلامشون متین است و محترم
ولی قابل فهم برای عموم نیست

یکی از دوستانم هستند آمریکایی اند و در ایران سال هاست که زندگی می کنند , اخیرا در مورد تبلیغات دینی باهاشون صحبت می کردم یه حرف جالبشون این بود که ما به خصوص شیعیان همه چی رو داریم, واقعا منطق بسیار واضح و خوبی که در هیچ دین و ایین دیگه ای پیدا نمی شه . ولی درون کتاب های هزاز صفحه ای و آنچنانی که قابل دسترس برای عموم نیست.

یکی از دوستان بلژیکیم می گفت : توی مسیحیت بحث هایی که در مورد خداوند و تثلیث هست غیر منطقی ارائه می شه و وقتی ما چندتا سوال از کشیشا می پرسیم کم می آرند و نمی تونند توجیح کنند

در مورد کتاب و متریال مناسب دیگه می تونم کتاب رو بدم براتون اسکن کنند ....و ایمیل کنم . منتها ایمیلتون؟؟ فکر کنم باید پیام خصوصی بدید

یکبار یه بچه ی 6-7 ساله ازم پرسید خدا که دیده نمی شه پس از کجا بفهمیم که هست؟

من بهش گفتم اگه یک جا برف بیاد روی برفا رد پا باشه چی می فهمی ؟
گفت از رو رد پا می فهمم که یکی بوده که از اونجا رد شده
منم بهش گفتم ببین ما خدارو از روی رد پاهاش می بینیم و میشناسیم
خداست که تو رو آفریده بهت بدن سالم داده مامان و بابای مهربون بهت داده آسمان و زمین رو آفریده ...همه ی این هایی که ما داریم و چیزایی که دنیا داره نشون می ده جهان یک خدای مهربون داره
قانع شد...

به نظر دوستان باید به اون بچه بحث ممکن الوجود و واجب الوجود و قائم بالذات اینا رو می گفتم ...شاید می شد مثال های بهتری بگم ولی ...دراین حد بحث های شما نه!!! خیلی از آدم ها هم با بحث ها و استدلال های ساده تر قانع می شوند...البته خیلی ها هم نه!!!

[=arial][=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم
من یک دلگیری که از این سایت و دوستانی که در این سایت فعال بودند داشتم و اون این بود که اصل مطلب را رها کرده بودند میرفتند سراغ مسائل فرعی ، خب مساله اثبات وجود یا عدم وجود خدا و معرفتش (در صورت بودن) در دین اسلام و بقیه ادیان بلکه حتی بی دینان جزو اصلی ترین و اساسی ترین مساله ها است که در دین اسلام و مذهب تشیع به آن تاکید شده چنانچه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند اول دین معرفت خداست(نهج البلاغه خطبه 1) . کاش همه دوستان در این بحث مهم شرکت میکردند و هر کسی دلیل خودش را که به خدا ایمان آورده یا انکارش کرده یا بی نظر هست رو بگه تا همه دوستان از علم و تجربیات همدیگر استفاده کنیم و ببینیم بالاخره جوابی برای این سوالی که از گذشته های گذشته تا کنون پرسیده شده هست یا نه .

habiballahafg;495581 نوشت:
من میخواستم که حرف های شما را بفهمم ولی خیلی سخت بود.
ممکن است زیر دیپلمی حرف بزنین :دی

با اجازه ی جناب طاها بنده با یک مثال ساده توضیح میدم
فرض کنید یک عده سرباز ردیف ایستادن و اماده ی تیر اندازی اند.ولی هر کدام از انها شرط میگذارد که تا نفر کناری من تیر اندازی نکند من تیری پرتاب نمیکنم.حالا اگر همه ی این سرباز ها چنین شرطی بگذارند هرگز تیری پرتاب نخواهد شد.و وقتی شما این مسئله رو بدانید و از دور قضیه را تماشا کنید وقتی ببینید حتی یک تیر پرتاب شده میتوانید نتیجه بگیرید که یکی از این سربازها بدون اینکه چنین شرطی برای تیر اندازی داشته باشد تیر رو پرتاب کرده.در واقع برای پرتاب شدن تیر این زنیجیره باید یک جا قطع بشود(به عبارت دیگه تسلسل باطل است!)

حالا ما انسانها همان تیرها هستیم که ایجاد شدنمان (پرتاب شدنمان) مشروط و وابسته به شرایط دیگه است. (یعنی وجود مستقل نداریم) و موجوات اطراف ما هم همین طورند.یعنی نهایتا با داروینیسم ووو... میرسیم به بیگ بنگ وووو....باز هم در نهایت با موجوداتی مواجه میشویم که وجودشان مستقل نیست و نیاز به موجودی دارند که انه رو ایجاد کند و وابسته اند (سرابازی که برای پرتاب تیر نیاز دارد سرباز کناریش تیری بندازد).این زنجیره یا باید یک جا قطع بشود یا و یا اینکه هر گز موجودی دارای هستی نشود (یعنی هرگز تیری پرتاب نشود) حالا که ما به عنوان موجودات ممکن الوجود (موجوداتی با وجودهای وابسته) موجودیم (=حالا که تیری پرتاب شده) پس حتما این زنجیره یک جا قطع شده . در نتیجه حتما موجودی هست که وجو ان وابسته نیست و هستیش رو از دیگری نمیگیرد و برای هست بودن نیازی به غیر خودش ندارد(سربازی که برای پرتاب تیرش شرطی ندارد) ان موجود رو ما خدا (واجب الوجود) مینامیم.شما هر اسمی که دوست دارید براش بذارید!:ok:

شریعت عقلانی;495255 نوشت:
تغییر درونی است. نه چیزی به جهان اضافه می شود و نه چیزی کم می شود. بلکه ماهیات درونی اش تغییر می کند. ولی اگر کل جهان را یک جا در نظر بگیریم تغییر در میزان ماده و انرژی بوجود نمی آید

[="Arial"]با عرض سلام به شما دوست گرامی

عرض شد جهان واقعیتی ورای جزئیاتی که در اطراف و اکناف ما وجود دارد نیست و وقتی
به همین واقعیتهای جزئی مراجعه میکنیم تغییر و تبدل را در آنها میبینیم و مشاهده
میکنیم که از مرحله نقص به مرحله رشد و کمال میرسند پس این جزئیات دائما در حال
کاسته شدن از انها و افزوده شدن بر آنهاست و نمیتوانند واجب الوجود باشند و وقتی
داستان درباره هر یک از این واقعیتها از این قرار است وقتی این واقعیتهای در حال
تغییر را نیز در کنار هم در نظر گیریم باز داستان کاسته شدن و افزوده شدن به حال
خود باقی است و همین نشانه عین هستی نبودن است. بعلاوه ثبات میزان تغیر که ملازم
با محدودیت وجودی است نیز خود دلیلی علیه عین حقیقت وجود و واجب الوجود بودن ماده
و انرژی است زیرا محدودیت وجودی در تنافی با عین وجود بودن است (زیرا عین وجود
بودن یعنی وجود صد در صد بودن و محدودیت وجودی یعنی وجود صد در صد نبودن). از همه
اینها که بگذریم محدودیتهای جهان ماده در تغییر خلاصه نمیشود بلکه خصوصیات دیگری
نظیر مکانمند و زمانمند بودن نیز از محدودیتهای وجودی جهان ماده است و محدودیت
وجودی با واجب الوجود بودن و عین حقیقت وجود بودن در تنافی است.
در پناه حق

habiballahafg;495581 نوشت:
میخواستم که حرف های شما را بفهمم ولی خیلی سخت بود.
ممکن است زیر دیپلمی حرف بزنین

با عرض سلام به شما دوست گرامی

شاید با این توضیح، استدلال ذکر شده ساده تر شود:
من و شما و درخت و دریا و آسمان همه وجود داریم. سوال این است که این وجود و بودن از کجا آمده است؟ گفته میشود والدین ما باعث به وجود آمدن ما شده اند و دانه باعث به وجود آمدن درخت شد و به همین ترتیب درباره موجودات دیگر. می پرسیم والدین ما و دانه ای که باعث موجود شدن درخت شد و وجود داشته اند این وجود و بودنشان از کجاست؟ این سوال همچنان ادامه می یابد تا به نقطه ای برسیم که بگوییم این موجود، وجود و بودنش را از کسی یا چیزی دریافت نکرده است بلکه خودبخود وجود دارد زیرا هر موجودی یا بوسیله موجود دیگری به وجود آمده است و یا خودبخود وجود دارد. از نگاه عقل تنها چیزی که امکان دارد درباره او گفته شود خودبخود وجود دارد و هیچ چیز در تحقق و بودن او موثر نبوده است، تنها و تنها «حقیقت وجود» است یعنی چیزی که ذاتش جز وجود نباشد (هستی صرف، نه هستی به اضافه جسم و نه هستی به اضافه زمان و نه هستی به اضافه مکان و...). از این حقیقتی که ذاتش جز وجود و بودن نیست به واجب الوجود تعبیر میشود. از صفات این واجب الوجود این است که هیچ محدودیت و نقصی در او نیست زیرا واجب الوجود بودن یعنی وجود صد در صد. وقتی محدودیت و نقصی (مثل زمانمند بودن و مکانمند بودن و تغییر پذیری و...) در موجودی باشد این یعنی وجود صد در صد نداشتن. بنابراین چون واقعیت های جهان مادی دارای محدودیت و نقص هستند نمیتوانند واجب الوجود باشند و وقتی واجب الوجود نبودند نیازمند این هستند که وجودشان را از چیزی که واجب الوجود است دریافت کنند. ما به آن واجب الوجود میگوییم خدا.

در پناه حق

habiballahafg;495582 نوشت:
میخواستم که بدونم این کتاب نسخه الکترونیکی هم داره

با عرض سلام به شما دوست گرامی

میتوانید به این آدرس مراجعه کنید: http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/3648

در پناه حق

[=arial]

[=arial]
habiballahafg;493767 نوشت:
سوالی است که همواره با دوستان بی دین ! سر میخورم و قصد هدایت آنها را به سمت دین الهی دارم که همه ادیان الهی اولین اصلش پذیرش توحید است و آنها همواره این سوال را از من دارند که با چه اصلی است که میگویی خدا وجود داره . علت وجود خدا چیست ؟

[=arial]خب جوابی من میتونم به این سوال بدم و جوابی که منو قانع کرده که خدا وجود داره اینه که همه چیز مثل مردم مخصوصا دانشمندان به وجود چیزی واحد برای اجرای قوانین معتقدند و بدون اینکه خودشان متوجه باشند فطرتا و قلبا به آن ایمان دارند ، مثلا دانشمندان برای اینکه آغاز جهان را توصیف کنند سعی به پیدا کردن چیزی هستند که با اون بتونند همه قوانین از اونجا استخراج کنند یعنی اینکه اینها قلبا به یک چیز واحد معتقدند و به دنبال اون میگردند اگرچه هنوز پیدایش نکردند و برای همین دنبال نظریه همه چیز میگردند ، به مردم نگاه میکنیم میبینیم در عرصه اجتماع به وجود یک رئیس مثل رئیس جهور برای کشور ، شهردار برای شهر ، کدخدا برای روستا و پدر برای اجرای قوانین معتقدند حتی در عرصه دینی اگر فطرت متعادلی داشته باشند سعی به پیدا کرده یک مرجع دینی دارند و حتی در عرصه عشق ورزی اگر متعادل باشند سعی دارند عاشق یک نفر باشند و از آن هم همین توقع را دارند ، حتی در میان حیوانات آن دسته حیواناتی که بطور اجتماعی زندگی می کنند مثل مورچه یا زنبور یک ملکه دارند بلکه همان دسته آهویی که با هم جمع هستند اغلب پشت سر یک آهو می دوند مثل کبوترها که پشت یک کبوتر پرواز می کنند ، بلکه در ساختار وجود همین انسان ها و حیوانات فرمانروای دستورات یکی است که آن را مغز میگویند بلکه در چیزهایی که خودمان میسازیم مثل کامپیوتر پردازنده را چیز واحدی قرار میدهیم و اگر چند پردازنده دیگر هم قرار بدهیم بالاخره یکی از آنها پردازنده اصلی است که نقش پادشاه و بقیه نقش وزیر را دارند ، بلکه در گیاهان که حس کمی دارند تنه اصلی که به ریشه وصل است یکی است که مسئولیت غذا رسانی را دارد و مثل سیاره های یک منظومه اگر منظومه متعادل باشد بدور یک خورشید میگردد و همین منظومه ها هم چه بخواهد دایره شکل چه مارپیچ به دور مرکز کهکشان اگر متعادل باشند میچرخند و همینطور الکترون ها بدور یک هسته میچرخند بالاخره در هر چیز متعادلی تنها یک چیز هست که اجرا کننده قوانین است ، من اینطور فهمیدم که در دایره خلقت تنها یک مرکز وجود داره و اون مرکز نشانه وجود خداست که اجرا کننده قوانین است و اون همون نشانه ای که دوستمون گفتند مثل جای پای یک شخص بر روی برف ها است . و راه شناخت اون حقیقت اینه که به خودمون نگاه کنیم میبینیم ما هم که شامل اجزاء و روحیات مختلفی هستیم خودمون رو یکی میبینیم (اگر متعادل باشیم و روانی نباشیم) و میبینیم اجزائمون و روحیاتمون از منبع و رئیسی که ذهنمون باشه ( ذهن غیر از مغز هست ) پیروی میکنند و میبینیم همه این اجزاء مخصوصا مغز به خاطر این ذهن است که فعال میشه و اگر چنین چیزی نبود ما حرکتی نداشتیم و مرده بودیم و میبینیم ذهن با اینکه واقعیت دارد ولی نمیتوانیم آنرا نشان کسی بدهیم یا مکانی برایش قائل باشیم و میبینیم مغز ابدا نمیتواند بدون چنین چیزی دستورات را به اجزای بدن منتقل کند ،همین طور است جهان که برای آفرینشش نیاز به شعور پنهانی داره که آنرا به حرکت بیاورد ولی چون آن شعور در اعداد قرار نمی گیرد بهمین دلیل نیازمند محرکی نیست. چرا که چیزی در اعداد قرار بگیرد نیازمند محرکی دارد که آنرا از نقطه ای به نقطه ای دیگر جا به جا کند . اما چیزی که همه جا باشد جایی از او خالی نیست که بخواهد جا به جایی برایش معنا داشته باشد .
خب برای بعضی دوستانی که با این الفاظ قانع نمیشوند پیشنهاد می کنم حتما به وبلاگ استاد ابراهیم رفرف وارد شوند و نظریه های جناب راجر پنروز که از ریاضیدانان و نظریه پردازان بزرگ فیزیک هست را که مربوط به مغز هست را بخوانند که در آن وبلاگ مفصل توضیح داده شده و قول میدهم بعد از خواندن این متن که آدرسش را در زیر قرار دادم دیدشان به جهان به گونه ای دیگر شود یعنی شناختن ذهنی یا شعوری که در محدوده اعداد قرار نمی گیرد ( نسبت به مغز ) و ارتباط آن با مغز .
http://theviewpoint.blogfa.com/post-58.aspx
از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که چه دلیلی بر اثبات خدا داری فرمودند گواهی همه موجودات بر یکی بودن او و حضرت سجاد علیه السلام شعری دارند که من با اون کلامم را تمام میکنم و ترجمه اش را با شعری دیگر که مضمونش با آن یکی است می کنم.
لکل شی له آیه / تدل انه واحد
دل هر ذره را که بشکافی / آفتابیش در میان بینی


از همه دوستان عزیزی که در این تاپیک شرکت کردند نهایت تشکر و قدردانی را دارم.
قصد داشتم که بگم اگر کتابی برای شناخت توحید است اعلام کنید تا با خوندنش و همچنین برهان هایی که دارد بهتر بتوان به وجود ذات خدا پی برد.
یه سوال دیگه :
بسیاری از دوستان در مثال های خود به وجود یک مرکزی اشاره کرده اند و گفته اند که این مرکز همان مرکز افرینش و یا خدا است.
ولی چطور نمی تواند این مرگز طبیعت باشد بذارید من با یک مثال سوال را مطرح کنم
داروین زیست شناس بزرگ بریتانیایی اعلام کرد که موجودات در طبیعت به وجود امده و تونستند با محیط خودشون را وفق بدهند (که مثالی زد که از زباله های گندیده و کثیف پشه و مگس و از مرداب قورباغه بوجود میاد) خوب برای این که این گفته ها صحیح نیست چه دلایلی می توان داشت ؟
از دوستان ممنون میشم که پاسخ هایی در حد تقریبی جامع و کامل ارایه بدهند چون من تا خودم قانع نشم نمیتونم بر روی کس دیگری تاثیر بکذارم و دیگران را قانع کنم.

habiballahafg;496319 نوشت:
داروین زیست شناس بزرگ بریتانیایی اعلام کرد که موجودات در طبیعت به وجود امده و تونستند با محیط خودشون را وفق بدهند (که مثالی زد که از زباله های گندیده و کثیف پشه و مگس و از مرداب قورباغه بوجود میاد) خوب برای این که این گفته ها صحیح نیست چه دلایلی می توان داشت ؟

سلام .
همین طور که گفتید این دو مساله که خودمون توحید رو با ذره ذره وجودمون بپذیریم :hamdel:و برامون عینی و یقینی باشه با اینکه بخواهیم توحید و خدای واحد رو به دیگران معرفی و اثبات کنیم دو مقوله ی جداهستند. مثالی که گفتید خیلی جای بحث داره!!
اول اینکه نظریه ی داروین با مثالی که زدید فرق میکنه:ok:.

مثالی که زدید مال داروین نیست. این نظریه ی خلق الساعه است که توسط ارسطو مطرح شده و به معنای ایجاد موجود زنده از موجود غیرزنده است. خیلی خنده داره نظریش.همین مثالی که زدید. این نظریه توسط فکر کنم فرانچسکو ردی و یا لویی پاستور ردشد. قدیمیها می گفتند مثلا قند رو یا گوشت فلان جا نزار مورچه می کنه, یعنی مورچه تولید میشه!!! که این جوری نیست, نکته علمیش شاید مشامه قوی این حیوانات و حشرات هست که منجر به جذب این مواد غذایی مورد علاقشون میشه. خودتونم فکر کنید هزارتا آزمایش میشه طراحی کرد تا این نظریه ی راحت رد بشه.

نظریه ی داروین ولی جای بحث داره . این نظریه میگه که از اولی که زمین بر اساس برخورد اجرام آسمانی و از این داستان ها بوجود اومد , طی یک سیر تکاملی موجودات زنده بوجود آمدند تکامل یافتند تا به انسان رسیدند. به قول خودتونم همین طور که قرنها و اعصار می گذرن موجوداتی مثل دایناسورها که نمی تونند خودشون رو با شرایط زمین وفق بدهند از بین می روند و موجودات به سمت وفق دادن خودشون متکامل میشوند. مثلا گردن زرافه به این خاطر دراز شده که بتونه خودشو با وجود درختان بلند وفق بده.

این نظریه مدتها سروصدا می کرد ولی الان از سر و صداش کم شده. این مصاحبه ی خوبیه!
http://mazhabidownload.rozblog.com/m/post/34
هارون یحیی جدا از استدلال هایی که براساس اعتقاداتش می کنه برخی ایرادگیریهاش به این نظریه منطقیه!!!
استدلال خودم رو در مورد این نظریه توجه بکنید.

من مدتی درگیر این نظریه بودم. شاید 6 ماه . اشکالات خیلی زیادی داره.
طبق این نظریه گونه بعد از میمون میشه انسان. در حالی که اختلاف بین میمون و انسان خیلی زیاده . اگر این حیوان متکامل شده چرا الان متکامل نمیشه ؟ چرا ما میمونی نداریم که دم نداشته باشه و پوستشم مثل انسان باشه ولی مثلا اندازه انسان نفهمه! و خیلی چراهای دیگه؟ فسیل های خیلی زیادی از گونه های حد واسط الان باید باشه ولی نیست. من تحصیلاتم تو حوزه ی علوم پایه و مهندسی تا حد ارشد هست. یعنی تاحدی از این علوم سردرمیارم و هزارتااشکال میبینم تو این نظریه.
اگر دقیق شید تو طبیعت مهندسی خیلی پیشرفته ای رو میبینید. ساختمان همین چشم مگس که ذکر خیرش در نوشتتون بود مثل اینه که عدد 1 تا 9 (حداقل! واقعا!!) پشت سرهم قرار گرفته باشند.(منظورم اینه که انقدر نظم داره که برای این که چنین نظمی طبق احتملاتی و تصادفی بودنی و تکامل تدریجی که این نظریه ادعامیکنه اتفاق بیفته باید مجموعه از اتفاقات تصادفی زیادی با هم بیفته که بعیده) احتمال این که از اعداد 1 تا 9 به ترتیب پشت سرهم قرار بگیرند , طبق قانون احتمالات با پذیرش تکرار اعداد 9 به توان 9 حالت می شود, یعنی احتمال 1 به روی 387420489 هست . خیلی احتمال کمیه!!! بقیه ی سیستمها که خیلی هم از این پیچیده تر هستند.

[=arial]بسمی تعالی

البته عرض کردم مرکزی هست ولی نگفتم که اون مرکز خداست بلکه اون مرکز جزوی از طبیعت هست و من اونو نشانه خدا می دونم یعنی مثل یک جای پا بر روی برف ولی برای اینکه توضیح دهم چطور اون مرکز نشانه خداست به این نکته اشاره کردم که اون مرکز چون در محدوده فضای عددی هست ( آلگوریتمی است )بالاخره باید محرک و همینطور حرکتی داشته باشه ( حتما قرار نیست انتقالی باشه اون حرکت ) که جهان ما ایجاد شده باشه و دلیل اون حرکت رو من از چیزی میدونم که دیگه نیاز نداشته باشه محرکی داشته باشه و چنین چیزی در فضای مکانی و عددی نیست ( یعنی باید احد باشه یا غیر آلگوریتمی ) و همین طور باید دارای درک ذاتی باشه و مثال اون تاثیر شعور ما ( که غیر آلگوریتمی است ) بر روی مغز ( که الگوریتمی است ) است و اون وبلاگ رو بهمین منظور معرفی کردم که اطلاعات کاملی رو میتونه به دوستان راجب به این مبحث بده .

اما دوست عزیز habiballahafg در مورد سوال شما که مربوط به نظریه تکامل یا به اصطلاح درست تر فرگشت بود عرض میکنم چنین نظریه ای کاملا مطابق با واقعیت های علمی است و حتی مورد تایید مذهب اسلام است . البته ایجاد مگس و پشه از زباله و قوباغه از مرداب چیز درستی نیست و امروزه هم جایی در نظریه فرگشت ندارد ، اما توضیح نظریه فرگشت به طور خلاصه این است :
موجودات زنده براساس تکثیر و وراثت میتوانند موجوداتی مانند خود را بوجود بیاورند ولی بعضی وقت ها در همین ارث بری ها و تکثیر شدن ها یک تغییرات بسیار کمی بوجود می اید که موجود زنده ای که ایجاد شده کمی متفاوت تر از نسل قبلی اش است و به چنین حالتی در وراثت جهش یا دژندره شدن می گویند، مثلا اینکه پرنده ای نوکش از پرنده های نسل قبل از خودش کوچکتر بشود یا اینکه پروانه ای رنگ بالهایش با نسل قبلی کمی متفاوت تر شده باشد ، ولی چیز مهمی که در این نظریه مهم است که ان موجودی که جهش یافته اگر با محیط خودش سازگار تر باشد در طول سالیان سال موجوداتی که قرار باشد باقی بمانند از نسل همان موجود سازگار با محیط است که مثلا پرنده ای با نوک کوچکتر برای شکاربعضی از حشرات سازگارتر است البته جایی که آن نوع حشره زیاد باشد یا پروانه ای که رنگ بالهایش با محیط سازگارتر است باقی میماند ، و باید دانست همین جهش های کوچک تا جایی میتواند پیش رود که یک موجود آبزی را در طول سالیان سال و جهش های پی در پی به یک موجود دوزیست و بالاخره به یک موجودی که تنها در خشکی زندگی میکند تبدیل کند و همینطور ایراد ندارد بگوییم در طول سالیان سال یک حیوان چون گوریل به نسلی از شبه انسان ها و سپس به انسان متفکر و سخنگو تبدیل شود و چیزی که مهم است این است که انسان غیر گوریل و گوریل غیر از حیوانات دیگر است ، و اما عمده شبهاتی که اینجا پیش می اید سه چیز است و من میخوام که جواب این سه شبهه را بطور کامل برای تون توضیح بدم که دوستانی که در این مورد با شما سخن میگویند قانع شوند آن سه شبهه این است
1- اول شبهه داوکینز که در کتاب ساعت ساز نابینا میگوید که چنین روندی در آفرینش موجودات نیاز به طراحی که ذاتش مباشر به مخلوقات باشد ندارد و بلکه این طراحی که وجود دارد خود از این چیزی که میسازد بی خبر است که منظور او این بوده که دی ان ای که شامل هزاران ژن که بطور کاملا سازماندهی شده و منظم در خود دارد بطور تصادفی ایجاد شده .
2- دوم شبهه مکتب داروینیسم است که براساس کتاب مقدس هر موجودی جدا و جدا و بدون ارتباط به یکدیگر آفریده شده که این مخالف با واقعیتهای فرگشت است
3- سومین شبهه آنها این است که براساس کتب ادیان الهی مثل کتاب مقدس و آموزه های عیسی مسیح ع و قرآن کریم حضرت آدم ع بدون پدر و مادر آفریده شده اند و انسانها همه از نسل او هستند و ادعا می کنند این هم مخالف با واقعیات فرگشت است .
1-جواب شبهه اول داوکینز این است که اولا اقای داوکینز بخاطر دشمنی با خدای تعریف شده در کتاب مقدس میخواهند بطور کلی وجود خدا را زیر سوال ببرند که البته جایی هم فرموده بودند که اگر خدایی باشد غیر از خدای ادیان است که باز هم خدای تعریف شده همه ادیان را با گفته یشان زیر سوال میبرد که این از بی انصافی هست چرا که ایشان تعریف خدا را در نزد مسلمانان شیعه اثنی عشری نمیداند و اگر میدانستند می فهمیدند که نه تنها نظریه شان مخالف با دین اسلام واقعی نیست بلکه کاملا مطابق است ، که من مختصری از چیزی که میدانم بیان میکنم ، در اصول کافی حدیثی است که حضرت صادق ع فرمودند که خدا همه ی کارهایش را با اسباب انجام میدهد یا در حدیثی دیگر فرمودند که ابتدا خداوند مشیت را از خود مشیت افرید سپس بقیه چیز ها را بوسیله مشیت آفرید ، و بر این اساس ذات خداوند مباشر کارها نمیشود بلکه خداوند با ایجاد قوانین هستی بقیه چیزها را آفرید و خدایی که در محدوده زمان و مکان تعریف نمیشود خلق کردن ابتدا تا انتهای خلقت آنی برای او نمی گذرد و ما مخلوقات زمانی هستیم که براساس ساختارمان تغییرات هستی را زمانمند( و حتی مکانمند) حس میکنیم ، خب داوکینز براساس اطلاعات ناقص خود از ادیان گمان میکند که خدای تعریف شده ی همه ادیان با ذاتش طراح موجودات زنده از جمله انسان است ولی در دین شیعه خداوند توسط اسباب و وسائل مثل قوانینی ابتدایی جهان که در فیزیک بحث میشوند و مثل همین دی ان ای ها این عالم و موجودات این عالم را آفریده ، اگر چه خود داوکینز در کتاب ساعت ساز نابینا -فصل منشاء ها و معجزه ها- دلیلی بر چگونگی ایجاد دی ان ای ها بطور یک روند مشخص ندارد و گمان می کند ایجاد دی ان ای که بسیار بسیار پیچیده است براساس تصادف موجود شده است و خودش اقرار دارد که این تصادف در نظر مردم بمانند یک معجزه است (مثلا به این اندازه عجیب است که یک میمون بی فهم قلم بدست بگیرد و بدون هیچ فهمی کتاب ساعت ساز نابینا را بطور اتفاقی بنویسد ) ، در هر حال بنده با چگونگی ایجاد دی ان ای کاری ندارم و البته نظر بنده آن است که دی ان ای هم مانند دیگر چیزهای طبیعت که از آنها شناخت داریم براساس قوانین مشخصی بوجود آمده و تاکیدا عرض میکنم که ذات خدا مباشر چیزها نمیشود که بهمراهی ذاتش با خاک و آب و هوا و آتش ژن درست کند و همینطور ژن کنار هم بچیند تا دی ان ای درست شود بلکه این تعبیر را از ایجاد تصادفی دی ان ای که داوکینز به آن معتقد است مسخره تر میدانم . در هر حال نظریه او تنها خدای کتاب مقدس را زیر سوال میبرد نه خدای اسلام واقعی را اگرچه وارد بحث خدا هم نشویم ،دیدگاه او در مورد ایجاد دی ان ای بسیار ساده لوحانه و مغرضانه است که چیزی با چنین پیچیدگی را بدون شناخت کامل از قوانین هستی تصادفی بداند( چون که او خودش مقر است که نمیداند که سببهایی باعث ایجاد دی ان ای شدند و برایش جای سوال است که چرا امروزه هیچ آثاری از چیزهایی که باید باعث ایجاد دی ان ای باشند موجود نیست ) بنابراین من معتقدم کسی که مقر بر نابینایی خود هست نمیتواند در مورد چشمهای ساعت ساز نظری بدهد.

2-دومین شبهه هم که مربوط به خدای کتاب مقدس است و دخلی به دیدگاه شیعه ندارد و همینطور که قبلا عرض کردم خداوند با اسباب موجودات را آفرید که همین نظریه فرگشت گواهی بر درستی این دیدگاه است.

3- اما مساله سوم که بسیار شبهه بزرگی است در مورد خلق حضرت آدم و حوا که بدون پدر و مادر بودند و اینکه انسانها از نسل آنها هستند . همینطور که قبلا گفتیم بایست بین دیدگاه ادیان غیر از اسلام و خود اسلام حقیقی فرق گذاشت مثل همین مساله ایجاد آدم و حوا ، پس عرض میکنم مطابق دین شیعه حضرت آدم و حوا ابتدا در عالمی غیر از این دنیای متجسد سکونت داشتند و ان عالمی بود که اجنه و فرشتگان در آن دیده میشدند و همینطور در آنجا بهشتی بود که دارای ساختار متفاوتی با این عالم هست و سپس با خوردن میوه درخت ممنوعه ( که تعبیری از بالفعل شدن قوه های نفس حیوانی و نباتی است ) به این زمین هبوط کردند ، پس از اینجا مشخص میشود که اصلا ابتدای وجود حضرت آدم و حوا در این عالم دنیایی نبوده بلکه انها در غیب و باطن این عالم که اجنه در آنجا حضور دارند متولد شدند و ان بدن لطیف یا برزخیشان است که بدون پدر و مادر هست و حقیقت انسانی هم از همانجا ساطع میشود و اصل انسان از همانجاست ولی زمانی که در برزخ قوه های حیوانی را در خودشان بالفعل کردند و با اصطلاح میوه درخت نفوس یا ممنوعه را خوردند روحشان به حیوانی تعلق گرفت و چنانچه در دین شیعه بیان شده انسان صاحب چهار روح است که سه روح از این چهار روح حیوانی است و همینطور این بدن جسدانی هم حیوانی است به مانند دیگر پستانداران با این تفاوت که به این جسد ظاهر حیوانی دارد یک روح ایمانی متعلق میشود که اصل و حقیقت انسانی است و اناسی از انجا به این بدن نزول یا هبوط کرده اند یا متعلق شده اند و برای همین است که حضرت امیر علیه السلام میفرمایند انسان خوب از حیوان و فرشته بالاتر است و انسان بد از هر دوی آنها پست تر است زیرا که انسان هم از حیوان و هم از فرشته تشکیل شده و... ، همینطور اگر کسی به کتاب وافی جلد چهار ص 25 به بعد ابواب الطینات و بدو الخلائق را نگاه کند میبیند که 13 حدیث صریح از اصول کافی بر ایجاد طینت و حقیقت و اصل و جوهر انسانی قبل از عالم ماده جسدانی مشاهده میکند که بطور مختصر از رووایات استفاده میکنم در کتاب وافی ص 29 روایت 1647 از اصول کافی که حضرت صادق ع می فرماید ان الله تعالی خلقنا من اعلی علیین و خلق قلوب شیعتنا مما خلقنامنه و خلق ابدانهم من دون ذلک و در اثبات آن چنین آیه ای میفرمایند کلا ان کتاب الابرار لفی علیین و در ادامه می فرمایند و خلق عدونا من سجین و خلق قلوب شیعتهم مما خلقهم منه و ابدانهم من دون ذلک . علیین همان زمین آسمان هفتم است که البته آن هم خاکی با عناصر خاص خودش دارد که ابتدا حضرت آدم بدون پدر و مادر از آن خلق شد و سپس بقیه اناسی از نسل حضرت آدم ایجاد شدند که آن عالم را عالم ذر گویند و آنجا هست که حقیقت و اصل انسانی ایجاد شده که آن غیر از این جسد حیوانی است پس اینجا هم نظریه فرگشت نمیتواند ایرادی بر خلق حضرت آدم و حوا بگیرد زیرا که جسد حیوانی که از طریق فرگشت موجود شده غیر از طینت و حقیقت انسانی است که ادم و حوا در آنجا بدون پدر و مادر متولد شدند.

خب من یک نتیجه گیری مختصر از این قسمتی که مربوط به نظر دین در مورد ساختارانسان هست کنم که دقیقا متوجه منظورم بشوید، نتیجه این شد که ما دارای یک طینت حقیقی انسانی هستیم که در باطن این جهان است و با چشم جسدانی دیده نمیشه مثل فروسرخ و همینطور دارای یک جسد حیوانی هستیم که همین پستانداری است که از فرگشت گوریل موجود شده و هیچ ایرادی هم نداره ، و این دو چیز با هم در ارتباط هستند و آن به این گونه هست که طینت انسانی که دارای شعور هست به مغز این جسد حیوانی اثر میگذارد یا متعلق میشود و بنوعی دستورات خودش را به این حیوان میدهد و از این جسد حیوانی این جهان را درک میکند. کیفیت ارتباط این دو چیز ( یعنی طینت شعورمند انسانی و جسد حیوانی ) چیز آسانی نیست که بنده بتوانم با دو سه خط از آن سخن برانم ولی در منابع دینی بطور صریح و در بعضی مطالب علمی تقریبا به آن اشاره شده است . مثلا در حدیثی که حضرت خضر از حضرت صادق ع سوال میکنند که روح بخاری چیست حضرت میفرمایند آن جسمی لطیف است که پوشیده قالب متجسدی ( به عربی کثیف) را و در حدیثی دیگر تعلق این جسم لطیف که دلیل شعورمندی این جسد حیوانی است به مغز دانستند که یعنی مغز به عنوان یک گیرنده مسئولیت دارد دستورات طینت انسانی را به اعضا برساند . اما در علم میتوانید با جستجو در کتابهای راجر پنروز ریاضیدان و نظریه پرداز بزرگ فیزیک این نظریه را بفهمید ، مثلا اینکه شعور در محدوده ی عددی( آلگوریتمی ) غیر ممکن است چون این محدوده همیشه از علت و معلول پیروی میکند و با وجود قانون علت و معلول ایجاد خود آگاهی غیر ممکن است . ( کتاب سایه های مغز فصل آیا کامپیوتر میتواند شعور داشته باشد ؟ )و همینطور در کتاب راهی به واقعیت او میتوانید در مورد ارتباط کوانتوم و مغز که مربوط به اثر گذاری شعور غیر آلگوریتمی به میکروتوبول های نورون های مغز است اطلاعات کاملی بدست بیاورید که این نظریه با نام ارک-آر معروف شده است. البته دانشمندان زیادی در این مورد یا شبیه به این مورد کتاب نوشتند مثل استوارت همروف ، لانزا و بسیاری از دانشمندان که بر روی موضوعات مربوط به نورون و کوانتوم فعالیت دارند اگرچه این مساله به دلیل اهمیت زیادی که دارد غالبا بصورت محرمانه مورد آزمایش قرار میگیرد و نتایج بطور عموم پخش نمیشود البته خوشبختانه استاد پنروز جزو این دسته ها تقریبا نیست.

habiballahafg;496319 نوشت:
از دوستان ممنون میشم که پاسخ هایی در حد تقریبی جامع و کامل ارایه بدهند چون من تا خودم قانع نشم نمیتونم بر روی کس دیگری تاثیر بکذارم و دیگران را قانع کنم.

می خاستم این نکته رو بگم:

تجربه من این بود که دانش های این تیپی(معرفتی) آروم آروم با تفکر و توجه بدست می آیند
این طور نبود که من خودم با یک کتاب قانع بشم
شاید این مطالبی که ما اشاره می کنیم کامل و کافی و جامع یا به شکل کاملا منسجم نباشه
ولی بازهم هم برای شماو هم برای همه ی ما می تونه خوب باشه!

چون برداشت و دریافت ماها و دیدگاه ها و تفکراتمون فرق می کنه ! این هایی که می نویسیم برای رفتن به یک مرحله بالاتر از توحید می تونه hint و clue و key باشه

یک مدت افتاده بودم رو دور اینکه از هر کس می پرسیدم خدا از نظر شما چیه؟ و اونو چطور تصور و یا دریافت می کنید...

یکی که 14- 15 ساله بود گفت خدارو احساس می کنم شبیه امام خمینی هست وقتی می خام خدارو تصور کنم یادامام خمینی میفتم
تعجب نکنید! من خودم اول ابتدایی بودم تصورم از خدا این بود که شبیه خانوم معلممون هست
یکی گفت خدا احساسی که همیشه همرامه ...
یکی خدارو به عنوان خالقی , که آدم ها رو آفریده تا امتحانشون کنه و بر اساس اون به بهشت و جهنم بفرستتشون تعریف می کردند
خدای بعضی از آدم ها بد اخلاقه! از نگاههاشون به زندگی می فهمی!!

بنابراین نگران این مساله نباشید!! از خود خدا بخواهید که معرفت خود را شامل حالمان کند (در آیات قرآن است که اگر خدا انسان را هدایت نکند گمراه خواهد شد)
خوش به حالتان که در این مسیر قشنگ حقیقت جویی افتاده اید:Gol:

Sa-Ka;496686 نوشت:
اول اینکه نظریه ی داروین با مثالی که زدید فرق میکنه.

مثالی که زدید مال داروین نیست. این نظریه ی خلق الساعه است که توسط ارسطو مطرح شده و به معنای ایجاد موجود زنده از موجود غیرزنده است.


سلام
دستتون درد نکنه که اشتباه من را گرفتین .
ولی این اشتباه از سمت معلم بوده که ما را برای اشنایی بیشتر با نظریه داروین از این مثال استفاده کرد و من این خرده را به معلم میگیرم نه به خودم و من هم بدون تحقیق استفاده کردم که پوزش میخوام :Gol:

Sa-Ka;496736 نوشت:
می خاستم این نکته رو بگم:

تجربه من این بود که دانش های این تیپی(معرفتی) آروم آروم با تفکر و توجه بدست می آیند
این طور نبود که من خودم با یک کتاب قانع بشم
شاید این مطالبی که ما اشاره می کنیم کامل و کافی و جامع یا به شکل کاملا منسجم نباشه
ولی بازهم هم برای شماو هم برای همه ی ما می تونه خوب باشه!

چون برداشت و دریافت ماها و دیدگاه ها و تفکراتمون فرق می کنه ! این هایی که می نویسیم برای رفتن به یک مرحله بالاتر از توحید می تونه hint و clue و key باشه

یک مدت افتاده بودم رو دور اینکه از هر کس می پرسیدم خدا از نظر شما چیه؟ و اونو چطور تصور و یا دریافت می کنید...

یکی که 14- 15 ساله بود گفت خدارو احساس می کنم شبیه امام خمینی هست وقتی می خام خدارو تصور کنم یادامام خمینی میفتم
تعجب نکنید! من خودم اول ابتدایی بودم تصورم از خدا این بود که شبیه خانوم معلممون هست
یکی گفت خدا احساسی که همیشه همرامه ...
یکی خدارو به عنوان خالقی , که آدم ها رو آفریده تا امتحانشون کنه و بر اساس اون به بهشت و جهنم بفرستتشون تعریف می کردند
خدای بعضی از آدم ها بد اخلاقه! از نگاههاشون به زندگی می فهمی!!

بنابراین نگران این مساله نباشید!! از خود خدا بخواهید که معرفت خود را شامل حالمان کند (در آیات قرآن است که اگر خدا انسان را هدایت نکند گمراه خواهد شد)
خوش به حالتان که در این مسیر قشنگ حقیقت جویی افتاده اید:Gol:


من تا زمانی که دلیل انجام کاری را ندونم بنابراین انجام نمی دهم تا بفهمم و برای نماز خواندن و این که اصلا برای چی نماز بخونیم و همچنین هدایت دوستانی که به خدا اعتقاد ندارند من میخوام که اطلاعات ماملی داشته باشم و امیدوارم که خود خداوند رحمان رحیم من را در این راه کمک کنه نو قدرت ادراک مسائل را به من خواهد داد.

habiballahafg;493767 نوشت:
علت وجود خدا چیست ؟
دوست عزیز سوال زیباست ولی رک بگم جواب کوتاست: هیچ پاسخی برای چراهای مربوط بخدا نیست....خدا را نشناختم مگر اینکه در هر ذره ذره ی هستی اندکی تفکر کردم و تا ابد حیران ماندم....غرق خدا شدم رفتم پی چیستی خدا....رسیدم به نیستی خودم.....

habiballahafg;496319 نوشت:
اگر کتابی برای شناخت توحید است اعلام کنید

با عرض سلام به شما دوست گرامی

از سطح علمی شما اطلاعی ندارم اما شاید این کتابها بتواند کمک خوبی باشد:

کلام استدلالی - علی ربانی گلپایگانی
کلام اسلامی – سعیدی مهر
درسنامه عقاید – غرویان
آموزش عقاید – آیت الله مصباح یزدی
معارف اسلامی (دو جلدی) – نشر نهاد رهبری در دانشگاهها

habiballahafg;496319 نوشت:
بسیاری از دوستان در مثال های خود به وجود یک مرکزی اشاره کرده اند و گفته اند که این مرکز همان مرکز افرینش و یا خدا است.
ولی چطور نمی تواند این مرگز طبیعت باشد بذارید من با یک مثال سوال را مطرح کنم
داروین زیست شناس بزرگ بریتانیایی اعلام کرد که موجودات در طبیعت به وجود امده و تونستند با محیط خودشون را وفق بدهند (که مثالی زد که از زباله های گندیده و کثیف پشه و مگس و از مرداب قورباغه بوجود میاد) خوب برای این که این گفته ها صحیح نیست چه دلایلی می توان داشت ؟
از دوستان ممنون میشم که پاسخ هایی در حد تقریبی جامع و کامل ارایه بدهند چون من تا خودم قانع نشم نمیتونم بر روی کس دیگری تاثیر بکذارم و دیگران را قانع کنم.

به نظر حقیر اگر در استدلالی که در پست نخستین ارائه شد دقت فرمایید میتوانید به اشکال این سخن که طبیعت خالق باشد، پی ببرید. به طور خلاصه، طبیعت عین هستی و وجود نیست (که اگر میبود مکان و زمان و مقدار و ... که همه ملازم با محدودیت است را نمیداشت) حال که خودش عین هستی نیست پس هستی خود را از چیز دیگری گرفته است که او یا خودش عین هستی است و یا نیست. این سوال همچنان ادامه می یابد تا به موجودی برسیم که عین هستی است و هیچ نقصی در او راه ندارد. نام این موجود خداست.

به سراغ مثالتان میرویم. بر فرض که بپذیریم طبیعت زاینده پشه و مگس و قورباغه بوده است این به معنای خالق مطلق بودن طبیعت نیست بلکه این خلقت در طول خلقت الهی است یعنی خداوند به طبیعت قدرت داده تا سازنده آن موجودات باشد. ممکن است بگویید اگر طبیعت خالق است چه نیازی به وجود موجودی فراطبیعی به نام خداست؟ میگوییم پاسخ همان است که در بالا ارائه شد. طبیعت جز موجودات مادی طبیعی نیست و این موجودات سرشار از محدودیت هستند و موجودی که محدود است عین بودن و هستی نیست و آنچه عین بودن و هستی نباشد هستی خویش را از موجودی که عین هستی و بودن است دریافت کرده است. پس موجودات طبیعی (یا به تعبیر شما طبیعت) نیز وجودش را از موجودی که هستی و بودن، عین ذات اوست دریافت کرده و او همان خداست که با عنوان واجب الوجود هم معرفی میشود.

لطفا درباره مقدمات این استدلال خوب فکر کنید و تصور نکنید به صرف مطالعه روزنامه ای میتوانید به فهم کامل آن دست بیابید. اگر این استدلال را بتوانید خوب درک و هضم کنید تمامی اشکالات وجود خدا و صفات او را میتوانید حل کنید همانگونه که دانشمندان علم کلام و فلسفه کرده اند. (مراجعه کنید به کتاب کشف المراد/علامه حلی/المقصد الثالث و کتاب شرح الاشارات و التنبیهات/ابن سینا و خواجه نصیر طوسی/ج3/ص66)
در پناه حق

طاها;499956 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

از سطح علمی شما اطلاعی ندارم اما شاید این کتابها بتواند کمک خوبی باشد:

کلام استدلالی - علی ربانی گلپایگانی
کلام اسلامی – سعیدی مهر
درسنامه عقاید – غرویان
آموزش عقاید – آیت الله مصباح یزدی
معارف اسلامی (دو جلدی) – نشر نهاد رهبری در دانشگاهها

با سلام خدمت استاد گرامی

بنده خدا گفتند که ایران نیستند

کتابایی که معرفی فرمودید فایلاشونم هستند؟

یک سوال در مورد صفات و عدل خدا: اگر صلاح می دونید تاپیک های مرتبط را معرفی بفرمایید.(( آیا موجودیت هر موجودی به خواست خداست (( به صورت عرضی)) و یا موجودات در طول خواسته ی او و به مشیت او و بر همان مبنایی که گفته می شود برگ درختی جدا نمی شود مگر به اذن و خواست خداوندموجود می شوند. از این جا می خام این نتیجه برام روشن تر بشه که منشاء بدی های جهان آیا فقط (( اختیار انسان)) است . وجود ظلم و بی عدالتی و فساد فقط ناشی از این است که انسان با اختیار خودش یین خوبی و بدی این را انتخاب کرده است؟ انسانی که به طور مثال از یک رابطه ی خارج ازدواج (out of marriage) به دنیا میاد . این آدم ها هم انسان هستند ولی بر اساس آیات و روایات نگون بخت و ... در حالی که خودشون گناهی رو مرتکب نشدند به خاطر اختیار انسانی دیگر چنین وضع بدی را دارند. از طرفی من خودم معتقدم همه ی انسان ها می تونند بگند که من هستم چون خدا خواسته که این انسان باشد . ولی چنین افرادی که خارج از کشور هم زیاد باهاشون مواجه میشی و همینطور بچه های خلافکار ها و معتادها و ... داستانشون چطوری میشه. اون هستند قابل رشد معنوی و هدایتند و خداخواسته که اون ها باشند ...ولی خوب به این صورت؟ من از نوجوانی با این بحث درگیر بودم . با هزار و یک دلیل برام مبرهنه که خدا عادله و رحمن و رحیمه و مدبره و هزاراصفت کامل دیگه و درعین حال بالاتر از همه ی این صفات هستش ولی به همین اندازه معتقدم خدا بنای دنیا رو بر عقلانیت , نظم کامل , هدفدار ساخته . دوست دارم بفهمم. یکسری چیزاخوندم ولی دوست دارم استدلال شما رو هم بدونم اگه میشه استدلالاتون همراه مثال و با زبان قابل فهم تر باشه .
با تشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

habiballahafg;493767 نوشت:
با سلام و عرض خسته نباشید
سوالی است که همواره با دوستان بی دین ! سر میخورم و قصد هدایت آنها را به سمت دین الهی دارم که همه ادیان الهی اولین اصلش پذیرش توحید است و آنها همواره این سوال را از من دارند که با چه اصلی است که میگویی خدا وجود داره . علت وجود خدا چیست ؟
و همچنین چرا خدا زاده نشده و چگونه خدا همه چیز را افریده در صورتی که خودش آفریده نشده و اصولا می توان در نظر داشت که خدایی از ابتدا وجود داشته و چطور ممکن است بدون این که زاده شده باشد در هستی و عالم حضور داشته باشد؟
قصد داشتم که حوابی قانع کننده برای این سوال ها بیابم و در حال تحقیق هستم و به همین دلیل خوشحال می شوم که من را در این زمینه با جواب هایتان کمک کنید .
و من الله توفیقکم
تشکر

سلام
جواب این سوال واضح است اگر قرار بود خدای متعال هم مانند دیگران علتی داشته و زاییده شود که دیگر خدای خالق جهان نبود . خدای متعال از آن جهت خداست که مبدا و آغاز همه چیز است نه نشات گرفته از این و آن لذا این سوال دوستان شما صرفا یک مغالطه است
یا علیم[/]

Sa-Ka;500020 نوشت:
بنده خدا گفتند که ایران نیستند

با عرض سلام به شما دوست گرامی

برخی از کتب ذکر شده و غیر آن، در فضای مجازی قابل دستیابی است از جمله:

http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5711

http://mesbahyazdi.ir/node/1001

http://andisheqom.com/Files/kalam.php

کتابهای فراوان دیگری هم وجود دارد که عمدتا به زبان عربی است.

درباره سوالی نیز که پرسیده اید پیشنهاد میکنم به این آدرس مراجعه کنید:

http://porseman.org/q/show.aspx?id=128227

البته ممکن است سوالاتی برایتان پیش آید که میتوانید در تاپیک جدیدی مطرح نمایید.

در پناه حق

موضوع قفل شده است