جمع بندی خداوند ؛ فیاض یا وهاب؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خداوند ؛ فیاض یا وهاب؟

سلام
خواهشأ دقیق جواب دهید که بعد از کلی تحقیق دچار تشویش شدم سوالم درباره فیاض بودن خداست خداوند فاعل مختار است یعنی مجبور نـیست ، بلکه اگر بخواهد خلق می کند و می بخشد ، و اگر نخواهد خلق نمی کند و نمی بخشد ، البته هرگز ظلم نمی کند . و اعتقاد ما این است که خداوند بر هر چیزی که محال عقلی نباشد قادر است و از اون طرف هم فَیَّاض در لغت : یعنی رودخانه ی خروشان و پر از آب که سر ریز کرده باشد . فَیَّاض در استعاره : برای شخصی به کار برده می شود که مانند رودخانه ای خروشان بسیار سخاوتمند است و از او بخشش هایش مانند همان رودخانه تراوش می کند تفاوت فیّاض با وهّاب : چرا فیّاض گفته می شود نه وهّاب ؟ وهاب هم مبالغه است برای کسی که زیاد هبه هدیه و بخشش می نماید و یکی از اسماء خداوند است . اما فرق فیاض و وهاب در این است که رودخانه ی خروشان فیّاض نمی تواند از تراوشات و بخشش خویش ، خودداری نماید ولی وهّاب که بدون استعاره بلکه مستقیماً در مورد انسان و هر فاعل مختاری به کار می رود ، می تواند از بخشش خویش خودداری نماید : لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یخْلُقُ مَا یشَاءُ یهَبُ لِمَنْ یشَاءُ إِنَاثًا وَیهَبُ لِمَنْ یشَاءُ الذُّکُورَ شوری/۴۹ مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست؛ هر چه را بخواهد می‌آفریند؛ به هر کس اراده کند دختر می‌بخشد و به هر کس بخواهد پسر، واژه وهّاب سه بار در قرآن آمده و هر سه مورد برای خدا می باشد اما واژه ی فیّاض در قرآن نیامده : رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ آل عمران/۸ راسخان در علم، می‌گویند: «پروردگارا دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، از راه حق منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده‌ای . أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ ص/۹ مگر خزائن رحمت پروردگار توانا و بخشنده‌ات نزد آنهاست تا به هر کس میل دارند بدهند ؟ می گویم عزیز یعنی شکست ناپذیر و این که در کنار وهّاب آمده یعنی کسی نمی تواند خدا را مجبور به هبه دادن بخشش نماید بلکه این رحمت پروردگار است که شامل حال ما می شود نه نتیجه ی اعمال ما و شدت درخواست ما. اگر خدا فیِاض باشد یعنی جبراً بخشنده باشد درخواست کردن از او کاری بیهوده است زیرا خودش می بخشد . با این تفاسیر ایا با بکار بردن کلمه فیاض برای خداوند به این معنی نمیشود که خدا نعوذبالله جبرأبخشنده است وناتوان از اینکه از بخشندگی خود جلوگیری کند در حالی حضرت حق خود از این کلمه در قرآن برای خودش استفاده نکرده است؟ باتشکر

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما

اشتباه حضرت عالی در این است که در متن فوق فیّاض بودن خداوند سبحان را بخشنده ی بالاجبار معنی کردید در صورتی که هیچ تلازمی در این بین وجود ندارد، خداوند فیِاض است به اختیار نه بالاجبار! توضیح مطلب اینکه:
مراد از اینکه می گویند خدا چون خداست خلق کرده یعنی اینکه خدا چون کامل ترین موجود است، نه بخل در او راه دارد، نه خساست، نه حسادت، نه مانعی دیگر، پس این صفات درونی او که نامحدود بوده و هیچ نقصی در آن نیست موجب میشود که به دیگران فیض برساند، در غیر این صورت یا باید بگوییم خدا ناقص است و این صفات را در حد بی نهایت ندارد، که محال است؛ یا باید بگوییم مانعی در کار بوده که آن هم قابل تصور نیست، چون هر چیزی غیر از خداوند مخلوق او بوده و وابسته به اوست لذا مانع مستقلی نمی توان تصور نمود که در مقابل خداوند ایستاده و مانع فیض رسانی او شود.
اما این موجب نمی شود که خداوند را مجبورر بدانیم، برای توضیح بیشتر ابتدا باید دید که ملاک جبر و اختیار چیست؟ آیا این که صفات درونی کسی او را از کاری باز دارند و به کار دیگری مشغول سازند موجب جبر است؟
اجبار یعنی فاعلی به اجبار دیگری برخلاف علم و خواسته اش کاری را انجام دهد(صدرالمتالهین، المظاهرالالهیة، بنياد حكمت صدرا، چاپ اول، 1378ش، تهران، ص57.) پس مجبور کسی است که با کراهت کاری را انجام می دهد (دهخدا، فرهنگ لغت، مدخل مجبور) نه با رضایت و اطمینان از درستی کار!

با این اوصاف روشن می شود که:
اولا: مقایسه رودخانه خروشان (که نه اراده دارد و نه دارای علم و آگاهی است) با فعل خداوند صحیح نیست، بله رودخانه خروشان در خروشان بودن اراده و اختیاری از خود ندارد اما خداوند سبحان عین علم و اگاهی است و تمامی افعال خویش را از روی اختیار و آگاهی انجام می دهد نه از روی جبر. (این که گفته می شود، آفریدن لازمه فیاض بودن خدا است، بدین معنا نیست که او مجبور به آفریدن است؛ زیرا در جبر همواره یک نیروی خارج و برتری بر اراده قدرت فاعل غلبه دارد و او را مجبور می کند؛ اما درباره خداوند هیچ نیروی دیگری - غیر از او - فرض نمی شود، چه رسد به این که برتر از او باشد تا بتواند او را مجبور کند. پس وقتی می گوییم بین فیاض بودن و آفریدن تلازم است، اختیار و اراده را در آفرینش از او سلب نکرده ایم و در واقع بین فیاض بودن و آفرینش اختیاری و ارادی تلازم است).

ثانیا: فاعل مجبور فعلش را با کراهت انجام می دهد چون برخلاف میل و آگاهی اش است، اما خداوند با میل و اراده خودش انجام می دهد، نه اکراهی از جانب غیر.

مطلب دیگر اینکه:

همانطور که اشاره فرمودید کلمه وهّاب در چندین آیه قرآن کریم به کار رفته است اما فیاض با مشتقاتش در قران کریم نیامده است؛ عدم بکارگیری فیاض در آیات قرآنی دلیل بر این نمی شود که فیّاضیّت با مجبور خداوند تلازم داشته باشد، قران کریم فرمود: « كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا» (اسراء 20) ما همه را، هم اين گروه را و هم آن گروه را , از فيض پروردگارت مدد مى كنيم , فيض پروردگار تو از كسى دريغ نشده است.
يعنى ما فياض على الاطلاقيم و جهان را مستعد فعاليت ساخته ايم، هر كسى هر تخمى كه بپاشد آن را به ثمر مى رسانيم، هر كس كه به سوى هدفى رهسپار است او را به هدفش مى رسانيم.
حكماى الهى مى گويند : واجب الوجود بالذات واجب من جميع الجهات و الحيثيات است , لهذا واجب الفياضيه است، از اين رو هر كس طالب هر چه باشد خدا او را مدد مى كند . چنين نيست كه اگر كسى طالب دنيا باشد خدا بفرمايد تو گمراه هستى و بر خلاف ارشاد و هدايت ما عمل كرده اى پس ما تو را تأييد نمى كنيم . نه چنين نيست، دنيا طلب هم در دنيا طلبى خويش در حدودى كه اين سراى اسباب و علل و تمانع و تزاحم امكان مى دهد مورد تأييد و حمايت الهى است و از بذل و بخشش بي دريغ او بهره مند مى گردد. (مطهری، عدل الهی، 1372،تهران چاپ هفتم ص 282)
بنابراین همان طور که وهّاب می تواند از بخشش خود داری کند، فیّاض نیز می تواند از افاضه فیض خود داری کند امّا منع فیض برای فیّاض علی الاطلاق محال است. (به دلیلی که ذکر شد)

هادی;725415 نوشت:
کلمه وهّاب در چندین آیه قرآن کریم به کار رفته است
سلام
استاد وجه تمایز فیاض و وهاب رو نفرمودید (یا من متوجه نشدم)
لطفاً این رو هم توضیح بفرمایید

با سلام و احترام

و با سپاس از توضیحات خوب استاد گرامی هادی

به گمانم فیض معنایی عامتر از هبه داشته باشد،وهّاب به معنی معطی است(عطا کننده)و شاید وهابیتِ حق رساندن

فیضِ خاص به مؤمنان باشد،در حالیکه فیاضیت خداوند، مؤمن و غیر آن و کل هستی را شامل

می گردد.

هبه یک نوع بخشش خاص است که به هر کس تعلق نمی گیرد،شما هدیه را به هر کسی نمی دهید

به کسی هدیه می دهید که منظور نظر شماست و او را دوست دارید،اما فیاض،فیضش شامل است

به هر چیز و هر کسی می رسد.

مثل اینکه شما فرد بسیار سخاوتمندی هستید،ضیافتی بر پا می کنید و همه سر سفره ی گسترده ی شما

پذیرایی و اطعام می گردند،اما خواصی در این ضیافت هستند که علاوه بر آن اطعام عمومی هدایایی هم دریافت می کنند

یا رابطه و عُلقه ی خاصی بین شما و ایشان است،شما در پهن کردن آن سفره ی عام فیاضید و در بخشش آن هدایا به

آن خواص وهابید.(الله اعلم)

باتشکر از توضیحات کامل کارشناس عزیز

قسمت اول توضیحاتتون در باب جبر و اختیار عالی وهادی بود اما در باب فرق بین وهاب و فیاض رو کاملأ متوجه نشدم ایا نوشته دوستمون حبیبه درسته؟ فرق بین وهاب و فیاض مانند فرق بین رحمان و رحیمه؟

باتشکر

Reza-D;725440 نوشت:
سلام
استاد وجه تمایز فیاض و وهاب رو نفرمودید (یا من متوجه نشدم)
لطفاً این رو هم توضیح بفرمایید

navid69;725649 نوشت:
در باب فرق بین وهاب و فیاض رو کاملأ متوجه نشدم ایا نوشته دوستمون حبیبه درسته؟ فرق بین وهاب و فیاض مانند فرق بین رحمان و رحیمه؟

با سلام خدمت رضای و نوید گرامی

فیّاض و وهّاب هر دو از اسمای الهی هستند و به معنای بخشش و عطا می باشند، منتهی از دیدگاه اهل معرفت تفاوت این دو در این است که فیض معمولا بخشش وجود است (1) اما «وهّاب» بخشش در امور تکوینی، علم، حکمت، مقام، مال و مُلک است. (التحقیق، ج13، ص209(حسن مصطفوی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1430، چاپ سوم)

.......................................................................
1. توضیح این‌که از نظر اهل معرفت، ذات متعالی خداوند هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب تحقق موجودات، و به بیان دقیق‌تر موجب عشق به ظهور و تجلی می‌گردد. بکار گیری کلمه‌ی فیض برای اشاره به کمال وجودی حضرت حق است؛ زیرا کلمه فیض در لغت به معنای پر شدن ظرف از آب و جارى شدن از آن است. (فیومی، مصباح المنیر، ج ۲، ص ۴۸۵، منشورات دارالرضی، چاپ اول، بی‌تا) در نظر اهل معرفت گویا ذات باری تعالی سرچشمه و جوشش وجود است.

هادی;726175 نوشت:
در نظر اهل معرفت گویا ذات باری تعالی سرچشمه و جوشش وجود است.

باتشکر از جواب کامل و بی نقصتون
اجرتون با آقا صاحب الزما (عج)

یاعلی

جمع بندی:
موضوع: خداوند وهّاب است یا فیّاض؟

پرسش:

خداوند فاعل مختار است یعنی مجبور نـیست ، بلکه اگر بخواهد خلق می کند و می بخشد ، و اگر نخواهد خلق نمی کند و نمی بخشد ، البته هرگز ظلم نمی کند . و اعتقاد ما این است که خداوند بر هر چیزی که محال عقلی نباشد قادر است و از اون طرف هم فَیَّاض در لغت : یعنی رودخانه ی خروشان و پر از آب که سر ریز کرده باشد . فَیَّاض در استعاره : برای شخصی به کار برده می شود که مانند رودخانه ای خروشان بسیار سخاوتمند است و از او بخشش هایش مانند همان رودخانه تراوش می کند تفاوت فیّاض با وهّاب : چرا فیّاض گفته می شود نه وهّاب ؟ وهاب هم مبالغه است برای کسی که زیاد هبه هدیه و بخشش می نماید و یکی از اسماء خداوند است . اما فرق فیاض و وهاب در این است که رودخانه ی خروشان فیّاض نمی تواند از تراوشات و بخشش خویش ، خودداری نماید ولی وهّاب که بدون استعاره بلکه مستقیماً در مورد انسان و هر فاعل مختاری به کار می رود ، می تواند از بخشش خویش خودداری نماید : لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یخْلُقُ مَا یشَاءُ یهَبُ لِمَنْ یشَاءُ إِنَاثًا وَیهَبُ لِمَنْ یشَاءُ الذُّکُورَ شوری/۴۹ مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست؛ هر چه را بخواهد میآفریند؛ به هر کس اراده کند دختر میبخشد و به هر کس بخواهد پسر، واژه وهّاب سه بار در قرآن آمده و هر سه مورد برای خدا می باشد اما واژه ی فیّاض در قرآن نیامده : رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ آل عمران/۸ راسخان در علم، میگویند: «پروردگارا دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، از راه حق منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای . أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ ص/۹ مگر خزائن رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنهاست تا به هر کس میل دارند بدهند ؟ می گویم عزیز یعنی شکست ناپذیر و این که در کنار وهّاب آمده یعنی کسی نمی تواند خدا را مجبور به هبه دادن بخشش نماید بلکه این رحمت پروردگار است که شامل حال ما می شود نه نتیجه ی اعمال ما و شدت درخواست ما. اگر خدا فیِاض باشد یعنی جبراً بخشنده باشد درخواست کردن از او کاری بیهوده است زیرا خودش می بخشد . با این تفاسیر ایا با بکار بردن کلمه فیاض برای خداوند به این معنی نمیشود که خدا نعوذبالله جبرأبخشنده است وناتوان از اینکه از بخشندگی خود جلوگیری کند در حالی حضرت حق خود از این کلمه در قرآن برای خودش استفاده نکرده است؟

پاسخ:

فیّاض بودن خداوند سبحان بدین معنی نیست که خداوند را بخشنده ی بالاجبار بدانیم خداوند فیِاض است به اختیار نه بالاجبار! توضیح مطلب اینکه:
مراد از اینکه می گویند خدا چون خداست خلق کرده یعنی اینکه خدا چون کامل ترین موجود است، نه بخل در او راه دارد، نه خساست، نه حسادت، نه مانعی دیگر، پس این صفات درونی او که نامحدود بوده و هیچ نقصی در آن نیست موجب میشود که به دیگران فیض برساند، در غیر این صورت یا باید بگوییم خدا ناقص است و این صفات را در حد بی نهایت ندارد، که محال است؛ یا باید بگوییم مانعی در کار بوده که آن هم قابل تصور نیست، چون هر چیزی غیر از خداوند مخلوق او بوده و وابسته به اوست لذا مانع مستقلی نمی توان تصور نمود که در مقابل خداوند ایستاده و مانع فیض رسانی او شود.
اما این موجب نمی شود که خداوند را مجبورر بدانیم، برای توضیح بیشتر ابتدا باید دید که ملاک جبر و اختیار چیست؟ آیا این که صفات درونی کسی او را از کاری باز دارند و به کار دیگری مشغول سازند موجب جبر است؟
اجبار یعنی فاعلی به اجبار دیگری برخلاف علم و خواسته اش کاری را انجام دهد(1) پس مجبور کسی است که با کراهت کاری را انجام می دهد (2) نه با رضایت و اطمینان از درستی کار!
با این اوصاف روشن می شود که:
اولا: مقایسه رودخانه خروشان (که نه اراده دارد و نه دارای علم و آگاهی است) با فعل خداوند صحیح نیست، بله رودخانه خروشان در خروشان بودن اراده و اختیاری از خود ندارد اما خداوند سبحان عین علم و اگاهی است و تمامی افعال خویش را از روی اختیار و آگاهی انجام می دهد نه از روی جبر. (این که گفته می شود، آفریدن لازمه فیاض بودن خدا است، بدین معنا نیست که او مجبور به آفریدن است؛ زیرا در جبر همواره یک نیروی خارج و برتری بر اراده قدرت فاعل غلبه دارد و او را مجبور می کند؛ اما درباره خداوند هیچ نیروی دیگری - غیر از او - فرض نمی شود، چه رسد به این که برتر از او باشد تا بتواند او را مجبور کند. پس وقتی می گوییم بین فیاض بودن و آفریدن تلازم است، اختیار و اراده را در آفرینش از او سلب نکرده ایم و در واقع بین فیاض بودن و آفرینش اختیاری و ارادی تلازم است)
ثانیا: فاعل مجبور فعلش را با کراهت انجام می دهد چون برخلاف میل و آگاهی اش است، اما خداوند با میل و اراده خودش انجام می دهد، نه اکراهی از جانب غیر.
مطلب دیگر اینکه:
همانطور که اشاره فرمودید کلمه وهّاب در چندین آیه قرآن کریم به کار رفته است اما فیاض با مشتقاتش در قران کریم نیامده است؛ عدم بکارگیری فیاض در آیات قرآنی دلیل بر این نمی شود که فیّاضیّت با مجبور خداوند تلازم داشته باشد، قران کریم فرمود: « كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا» (اسراء: 20) ما همه را، هم اين گروه را و هم آن گروه را از فيض پروردگارت مدد مى كنيم فيض پروردگار تو از كسى دريغ نشده است.
بنابراین همان طور که وهّاب می تواند از بخشش خود داری کند، فیّاض نیز می تواند از افاضه فیض خود داری کند امّا منع فیض برای فیّاض علی الاطلاق محال است. (به دلیلی که ذکر شد)
اما در ارتباط با تفاوت فیّاض و وهّاب عرض می شود:
فیّاض و وهّاب هر دو از اسمای الهی هستند و به معنای بخشش و عطا می باشند، منتهی از دیدگاه اهل معرفت تفاوت این دو در این است که فیض معمولا بخشش وجود است (3) اما «وهّاب» بخشش در امور تکوینی، علم، حکمت، مقام، مال و مُلک است. (4)

.................................................. .....................
1. صدرالمتالهین، المظاهرالالهیة، بنياد حكمت صدرا، چاپ اول، 1378ش، تهران، ص57.
2. دهخدا، فرهنگ لغت، مدخل مجبور
3. توضیح اینکه از نظر اهل معرفت، ذات متعالی خداوند هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب تحقق موجودات، و به بیان دقیقتر موجب عشق به ظهور و تجلی میگردد. بکار گیری کلمهی فیض برای اشاره به کمال وجودی حضرت حق است؛ زیرا کلمه فیض در لغت به معنای پر شدن ظرف از آب و جارى شدن از آن است. (فیومی، مصباح المنیر، ج ۲، ص ۴۸۵، منشورات دارالرضی، چاپ اول، بیتا) در نظر اهل معرفت گویا ذات باری تعالی سرچشمه و جوشش وجود است.
4. التحقیق، ج13، ص209،حسن مصطفوی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1430، چاپ سوم

موضوع قفل شده است