جمع بندی سوالاتی درباره حضرت عیسی (ع) و انجیل

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالاتی درباره حضرت عیسی (ع) و انجیل

سلام.

چندوقت پیش با یک مسیحی گفتگو می کردم اون می گفت که عیسی هیچ گناهی نکرد ولی بقیه پیامبران همه گناه کردند پس عیسی خداست.
آیا حضرت عیسی هم اشتباهی داشته؟؟آیا در انجیل وتورات پیامبری نام برده شده که هیچ اشتباهی نکرده باشد؟؟

[=arial]در مورد انجیل چند سوال دارم.
[=arial]آیا انجیلی پیدا شده که با اناجیل کنونی متفاوت باشد؟؟
[=arial]آیا صفت های ناپسند به حضرت عیسی و خدا در انجیل وجود دارد؟؟
[=arial]آیا انجیل به 14 معصوم ما اشاره کرده است؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد رئوف

rezatahmasebi;383739 نوشت:
سلام.

[=arial]چندوقت پیش با یک مسیحی گفتگو می کردم اون می گفت که عیسی هیچ گناهی نکرد ولی بقیه پیامبران همه گناه کردند پس عیسی خداست.
آیا حضرت عیسی هم اشتباهی داشته؟؟آیا در انجیل وتورات پیامبری نام برده شده که هیچ اشتباهی نکرده باشد؟؟



با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- اولا گناه نکردن دلیل بر خدا بودن نیست و بر فرض هم ادعای فرد مذکور صحیح باشد، دلیل بر خدایی عیسی (ع) نیست. ادعای خدایی عیسی (ع) چنان سست است که فسادش، روشن است.

- مطلب دوم این است که از نگاه مسلمانان تورات و انجیل، کتب تحریف شده هستند و مطالب آنها قابل استناد نیست. یکی از دلایلی که بر تحریف آن وجود دارد، اسناد اعمال ناروا و خلاف شرع به پیامبران است. این مسئله به وفور در تورات یافت می شود.

- انجیل موجود نیز اساسا انجیلی که از سوی خداوند اعطا شده است، نیست بلکه روایت هایی است که اطرافیان حضرت عیسی(ع) در مورد زندگی او نوشته اند. و کتاب آسمانی که از سوی خداوند فرستاده شده است، نیست. بنابراین قابل استناد نیست.

- اما از نگاه ما، تمام پیامبران معصوم هستند و در این بین تفاوتی بین حضرت عیسی (ع) (که ما او را پیامبر می دانیم نه خدا) با دیگر پیامبران وجود ندارد. به عبارت دیگر از نظر ما تمام پیامبران معصوم بوده اند نه فقط حضرت عیسی(ع)

موفق باشید

rezatahmasebi;383739 نوشت:
سلام.

چندوقت پیش با یک مسیحی گفتگو می کردم اون می گفت که عیسی هیچ گناهی نکرد ولی بقیه پیامبران همه گناه کردند پس عیسی خداست.




اثبات اینکه «محال است موجودی غیر از خدا، گناه نکند»، به عهدۀ مدّعی است. طبق انجیل، عیسی مسیح، هرگز نگفت «من خدا هستم» افرادی که خود را پیرو مسیح می دانند، چرا تفسیرات و برداشتهای خود را به مسیح نسبت می دهند؟

البته لازم به ذکر است که مسیحی مورد نظر شما، با شبان بی سوادی در ارتباط بوده است، و به امری تمسّک جسته است که کمتر فرد مسیحی در جهان بدان دست دراز می کند. ادعای فوق پیشفرضهای بی جای زیادی را در بر دارد که من وارد بحثش نمی شوم.

در مقاله ذیل روشن می شود که مسیح خدا نیست:

طبق انجیل، عیسی خدا نیست!

یکی از باورهای عجیب مسیحیان، اعتقاد به خدا بودن حضرت مسیح(ع) است. به غیر از چند فرقه که در اقلیت کامل هستند، سایر مسیحیان به این مسئله اعتقاد دارند. این در حالی است که حضرت عیسی(ع) هرگز نفرموده اند که خدا هستند، بلکه مسیحیان با تفسیرهای عجیب و غریب از بعضی سخنان حضرت عیسی(ع) و برخی سخنان حواریون، ادعا میکنند که حضرت عیسی(ع) خدا هستند. گذشته از پاسخهای قدرتمندی که از سوی منتقدین مسیحیت، بر این تفسیرها وارد میشوند، اساساً آیاتی در عهد جدید کتاب مقدّس مسیحیان(که آنرا مجازاً انجیل مینامند)، وجود دارد که ثابت میکند که حضرت عیسی(ع) خدا نیست.

صورت برهان اثبات خدا نبودن حضرت مسیح طبق کتاب مقدّس به شکل زیر است:
1. خداوند کمال مطلق است، تمام کمالات را داراست، و هیچگونه نقصان و کاستی ندارد.
2. طبق انجیل(عهد جدید) علم و توانایی و ارادۀ حضرت عیسی(ع) دارای نقصان است.
نتیجه: حضرت عیسی مسیح، خدا نیست.

***

بخش نخست برهان(اینکه خدا دارای تمام کمالات و فاقد تمام نقصهاست)، مورد قبول تمام اندیشمندان اعم از خداباور و بیخدا است. حتی بیخدایان نیز قبول دارند که خدا در صورت وجود باید کمال مطلق باشد، و اساساً بیخدایی مثبتگرا بر اساس همین مسئله سعی میکند وجود خدا را رد کند، یعنی سعی میکند ثابت کند یک صفت کمالی وجود دارد که هیچ موجودی نمیتواند دارای آن باشد(ان شاء الله، به زودی در این مورد مقالاتی را روی وبلاگ قرار خواهم داد). امّا برای مستدل بودن مقاله، شما را برای اثبات این بخش از برهان، به اینجا ارجاع میدهم.

بخش دوّم برهان، شامل آیاتی از کتاب مقدّس است که نشان میدهد که صفات علم، قدرت و اراده در حضرت عیسی(ع) دارای نقصان هستند:

1. انجیل متی39:26 حضرت عیسی فرمود: سپس قدری پیش رفته به‌رویْ بر خاک افتاد و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن است این جام از من بگذرد، امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو.»

2.یوحنّا28:8 حضرت عیسی فرمود: "از خود کاری نمی‌کنم، بلکه فقط آن را می گویم که پدر به من آموخته است."

3.انجیل متی36:24 حضرت عیسی فرمود: "هیچ‌کس آن روز و ساعت را نمی‌داند جز پدر؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند."

4.یوحنّا 28:14 حضرت عیسی فرمود: "پدر از من بزرگتر است."

آیه شماره (1) ثابت میکند که حضرت عیسی(ع) توانا(قدیر) نیست، زیرا اگر توانا و قدیر بود، از دیگری برای نجات جان خودش خواهش نمیکرد و اینچنین با تضرع در برابر دیگری خواهش نمیکرد.
آیه شماره (2) ثابت میکند که حضرت عیسی(ع) فاقد اراده است، زیرا هیچ کاری را از خودش انجام نمیدهد. حال آنکه خدا هر کاری را از خودش انجام میدهد، نه اینکه تحت تأثیر دیگری کارهایش انجام بدهد. البته ممکن است در مورد این آیه مناقشه کنند که پدر همان حضرت عیسی است!! البته این ادعا بر اساس اعتقاد تثلیثگرایان باطل است، زیرا تثلیث پدر را غیر از پسر میداند. ضمن اینکه وقتی حضرت عیسی(ع) با پدر سخن میگوید و از او خواهش و دعا میکند، بدون شک پدر کسی غیر از اوست.
آیه شماره (3) ثابت میکند حضرت عیسی(ع) علیم(دانا به هر دانستی) نیستند، زیرا طبق فرمایش خودشان، از آن ساعت خبر ندارند و با آوردن عبارت "پسر نیز از آن آگاه نیست" به صورت مؤکّد نقصان دانش خویش را نشان میدهند.
آیه شماره (4) ثابت میکند که موجودی هست که از حضرت عیسی(ع) بزرگتر است، و این با کمال مطلق بودن ناسازگار است. این «بزرگتر بودن» را به هر چه که تفسیر کنیم، باز هم به وجهی موجودی عالیتر از حضرت عیسی(ع) وجود دارد و نظر به اینکه خدا کمال مطلق است، ممکن نیست که چیزی عالیتر از او وجود داشته باشد، پس بر اساس این سخن، حضرت عیسی(ع) خدا نیستند، زیرا موجودی عالیتر از ایشان وجود دارد.

بر اساس دو بخش پیشین این برهان، نتیجه گیری نیز خیلی بدیهی است، خدا باید کمال مطلق باشد و طبق انجیل حضرت عیسی(ع) کمال مطلق نیستند، پس حضرت عیسی(ع) طبق انجیل خدا نیستند.
***

حال که به بیان برهان پرداختیم، بدون شک لازم خواهد بود که به بیان توجیهات مسیحیان نیز بپردازیم. مسیحیان دو توجیه مهم را در کنار آموزۀ کنوسیس دارند که ما هر سۀ آنها را تقدیم میکنیم:
توجیه اوّل: حضرت عیسی(ع) به واسطه جسم شدن از صفات الهی خالی شده بود(کنوسیس)
هر چند احترام به خرد مخاطب، انسان را وامیدارد که اساساً به این توجیه پاسخ ندهد، ولی بنده برای اینکه استدلالات مقاله تکمیل باشد، به نکاتی در مورد این توجیه میپردازم:
اولاً همینکه حضرت عیسی(ع) خالی از صفات خدا شده است، دیگر خدا نیست، و اساساً بحثی بین ما و مسیحیان باقی نمیماند.
ثانیاً اساساً اگر حضرت عیسی(ع) روزی خدا بودند، و دارای صفات الهی بودند، آنگاه «خالی شدن از صفات الهی» معنایی نداشت. توجه کنید که صفات الهی چیزهایی زائد بر ذات نیستند که ممکن باشد، خود را از آن خالی کند. اگر صفات زائد بر ذات بودند، یعنی چیزهایی خارج از ذات، آنگاه خدا برای خدا بودنش نیاز به آنها داشت و همین محتاج بودن، نشانگر خدا نبودن او میبود، پس صفات در ذات و به عبارت دقیقتر، صفات عین ذات هستند. صفات باید همان ذات باشند. یعنی ذات خدا، خود دارای آن صفات باشد، تا بتوانیم بگوییم خدا دارای این صفات کمالی هست. از سوی دیگر نیز ذات خدا مرکّب از این صفات نیست، بلکه ذات واحد خدا، خود دارای تمام این کمالات است و ما بسته به زاویه دید خودمان، آن صفات را درک میکنیم. مثلاً وقتی به قدرت خدا نگاه میکنیم، قدیر بودن او را میبینیم، وقتی به دانش بی حدّ و حصرش مینگریم، علیم بودن او را درک میکنیم و... برای نزدیک شدن ذهن عرض میکنم صفات خدا، مثل شوری در نمک هستند، نمک تا وقتی که نمک است، ممکن نیست شور نباشد. حال با روشن شدن این مطالب باطل بودن کنوسیس نیز مشخص میشود، زیرا صفات خدا، عین ذات او هستند، و ممکن نیست که تا وقتی که ذات خدا هست، صفات نباشند. پس این توجیه اساساً یک امر محال را درست فرض کرده است و در یک کلام، ممکن نیست واجب الوجود، ممکن الوجود بشود.

توجیه دوّم: حضرت عیسی(ع) دارای دو بُعد(طبیعت) الهی و انسانی بودند و این آیات مربوط به بُعد انسانی ایشان است.
بر اساس این توجیه ما دو عیسی داریم: یک خدای کامل و یک انسان کامل و این دو معلوم نیست چرا یک نفر فرض میشوند!! امّا در پاسخ به این توجیه، توجّه شما را به مطالب زیر جلب مینمایم:
اوّلاً جای سؤال است که اگر حضرت عیسی(ع) دارای دو بُعد الهی و انسانی است، پس چرا هرگز از بُعد الهی خویش سود نبرده است؟ ما هر وقت حضرت عیسی(ع) را بنگریم، او در بُعد انسانی خود است، پس چرا باید فکر کنیم که ایشان یک بُعد دیگر هم دارند؟ البته ممکن است مسیحیان ادعا بفرمایند که معجزات حضرت عیسی(ع) نشانگر وجود بُعد الهی ایشان است!! امّا معجزات بزرگ ایشان مثل شفا دادن کور و جذامی و زنده کردن مرده، که به نظر میرسد که نیازمند قوای الهی باشد، همگی توسط پیامبران پیشین چنانکه در کتاب مقدّس اشاره شده است، انجام شده اند: ایلیا(ع) و الیشع(ع)، مرده را زنده میکنند(اول پادشاهان17: 23-20؛ دوم پادشاهان4: 36-30) حتی حضرت الیشع(ع) معجزه ای بزرگتر دارد زیرا استخوانهای جنازۀ پوسیدۀ وی، یک مرده را زنده کرد(دوم پادشاهان13: 22-20) همچنین حضرت عیسی(ع) طبق انجیل فقط به انسانهای مرده که روزی زنده بودند، زندگی داد، ولی حضرت موسی(ع) یک عصای چوبی را به یک مار زنده تبدیل فرمودند(خروج4: 4-2). در عین حال حضرت الیشع افراد نابینا را شفا میدهد و جذام را درمان میکند(دوم پادشاهان6: 24-15؛ دوم پادشاهان5: 14-10). در مورد معجزۀ غذا دادن به صدها نفر با مقدار کمی خوراکی، این معجزه نیز پیشتر انجام شده است(دوم پادشاهان4: 44-42) پس این معجزات نمیتوانند نشانگر خدا بودن کسی باشند، زیرا مسیحیان هم قبول دارند که حضرت الیشع(ع) خدا نبودند.
ثانیاً نگاهی به آیه شماره (1) در بالا بیندازید(متی39:26). اگر حضرت عیسی(ع) دارای بُعد الهی هستند، چرا از بُعد الهی خودشان خواهش نمیکنند و از پدر خواهش میکنند؟ طبق آموزۀ تثلیث بُعد الهی حضرت عیسی(ع) که همان خدای پسر است، غیر از خدا پدر است. ایشان چرا از طبیعت دیگر خودشان یاری نمیخواهند و دست به دامن پدر میشوند؟
ثالثاً نگاهی به آیه شماره (2) در بالا بیندازید(یوحنا28:8). اگر حضرت عیسی(ع) دارای بُعد الهی است، چرا این بُعد الهی به او نمیگوید چه بکند و او بر اساس دستورات پدر عمل میکند؟ پس این بُعد الهی حضرت عیسی(ع) برای چه کاری مولود شده است؟!
رابعاً نگاهی به آیه شماره (3) در بالا بیندازید(متی36:24). این آیه دانش را از هر کسی جز پدر صلب میکند و حتی تأکید میکند که «پسر نیز از آن آگاه نیست». نظر به اینکه طبق آموزۀ تثلیث پدر غیر از پسر است، و اینجا هم تأکید شده است که پسر نمیداند و پدر میداند، چنین بُعد الهی هم، که همان خدای پسر است، نمیتواند خدا باشد، چون باز چیزی هست که فقط پدر میداند و پسر نمیداند، پس این بُعد الهی هم در صورت وجود فاقد صفت کمالی علیم بودن(دانا به هر دانستنی) است و در نتیجه خدا نیست.
خامساً اساساً نظر به اینکه نقد ما کتاب مقدّسی است و هیچ آیه ای از کل کتاب مقدّس به وجود دو طبیعت یا دو بُعد در حضرت عیسی(ع) اشاره ندارند، پس این استدلال اساساً غیرکتاب مقدّسی است و نمیتواند قابل قبول باشد. کاش دوستان مسیحی به جای اینکه بر اساس تخیلات خودشان به توجیه عقایدشان میپرداختند، به سخنان کتاب مقدّس خودشان نگاه میکردند تا هدایت شوند. آنها ادعا میکنند که حضرت عیسی(ع) خداست و بالای صلیب رفته و کشته شده است، ولی طبق انجیل خودشان حضرت عیسی(ع) هرگز نفرمودند: «من خدا هستم» و نیز هرگز ادعا نکردند که بر روی صلیب جان داده اند.

توجیه سوّم: حضرت عیسی(ع) میخواستند خدا بودنشان را از مردم پنهان کنند.
این توجیه که پاسخ جدید کلیسا محسوب میشود و نظر به نقصهای دو استدلال پیشین، طرح شده است، سعی میکند بگوید وقتی حضرت عیسی(ع) سخنی میگویند که نشان میدهد که خدا نیست، میخواهند خدا بودن خودشان را مخفی کنند. در پاسخ به این ادعا عرض میکنیم:
اولاً نگاهی به آیه شماره (1) در بالا بیندازید(متی39:26). چنانکه آیات قبل و بعد از این آیه نشان میدهد، این سخنان را حضرت عیسی(ع) زمانی میگویند که هیچکسی در کنارشان نیست و خود به تنهایی با خدا خلوت کرده اند. اینجا حضرت عیسی(ع) میخواستند خدا بودنشان را از چه کسی پنهان کنند؟ این توجیه به هیچ وجه نمیتواند پاسخی برای این آیه باشد.
ثانیاً اساساً بین چیزهایی که حضرت عیسی(ع) باید به بشر بیاموزد، چه چیزی از بقیه مهمتر است؟ آیا نکته ای مهمتر از این هست که اگر خدا هستند، آنرا رسماً بیان کنند؟ اساساً چرا ایشان باید اگر خدا هستند، خدا بودنشان را با این سخنان پنهان کنند و باعث گمراهی دیگران بشوند؟(چنانکه به خیال مسیحیان این آیات باعث گمراهی ما شده اند!!)
ثالثاً اگر ایشان همیشه خدا بودنشان را پنهان میکردند، مسیحیان چگونه معتقد هستند که حضرت عیسی(ع) با سخنانشان به صورت کنایی خدا بودنشان را نشان داده اند؟ اتفاقاً این آیات نیز کنایی هستند و با کنایه خدا نبودن حضرت را نشان میدهند.

در پایان این مقاله این آیه از قرآن را تقدیم میکنم: «همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.»(زمر:18)

rezatahmasebi;383739 نوشت:

آیا حضرت عیسی هم اشتباهی داشته؟؟آیا در انجیل وتورات پیامبری نام برده شده که هیچ اشتباهی نکرده باشد؟؟



اگر معیار دستورات خدا و نگرش شریعت موجود باشد، آری! طبق انجیل، علمای یهودی، رأی بر گناهکاری وی دادند و آیات انجیل هم بارها به عمل ضدّشریعت او اشاره دارند! حال توجیه مسیحیان هر چه که باشد، پیامبرانِ کتاب مقدّس هم طبق همین شریعتی که مسیح آنرا زیر پا می گذاشت، گناهکار بودند! شریعت بود که گفت بت نپرست، شریعت بود که گفت زنا مکن، و شریعت بود که عمل نکردن به آن، گناه محسوب می شد! حال دوستان مسیحی چون مسیح را شارع کلّ شریعت می دانند، به حق می دهند هر وقت خواست، شریعت را زیر پا بنهد! به عنوان مثال، مسیح طبق انجیل حرمت روز شنبه را نگاه نداشت، ولی آیا همین عمل نبود که در تورات برایش حکم سنگسار صادر شد؟ و پاسخ مسیح در انجیل به اعتراض یهود چیست؟ من خودم صاحب روز شنبه هستم!! پس آری، از آنجا که گناه عمل منافی شریعت است، مسیح نیز چنین کاری را کرده است، البته طبق انجیل! البته اینرا نمی توان به پای اولوالعزم و صاحب شریعت بودن نیز گذاشت، چون مدّعای مسیح، ابداً آوردن شریعتی جدید نبوده است. او برای گوسفندان گم شدۀ بنی اسرائیل آمده بود...

همچنین در معنای گسترده تر، گناه به معنای تباه کردن است، و مسیح طبق انجیل، درخت انجیری که میوه نداده بود را نفرین کرده و خشکاند.

rezatahmasebi;383746 نوشت:
[=arial]آیا انجیلی پیدا شده که با اناجیل کنونی متفاوت باشد؟؟


اکثر اناجیل غیررسمی، تفاوتهایی با اناجیل چهارگانه دارند و این تفاوتها ناشی از گرایشهای فکری نویسندگان است. در حال حاضر اصالت همین چهار انجیل موجود، بیشتر از اناجیل غیررسمی و به خصوص انجیل برناباست.

rezatahmasebi;383746 نوشت:
[=arial]آیا صفت های ناپسند به حضرت عیسی و خدا در انجیل وجود دارد؟؟


بستگی دارد جه کاری را صفت ناپسند بدانیم و از آن بالاتر، انجیل را چگونه تفسیر کنیم. در کل، شخصیت مسیح و خدا، در اناجیل چهارگانه، با نگرش توحیدی، قابل دفاع است.

rezatahmasebi;383746 نوشت:
[=arial]آیا انجیل به 14 معصوم ما اشاره کرده است؟

حداقل به طور مستقیم خیر. شاید برخی اشارات مخفی وجود داشته باشد ولی عموماً دو وجهی هستند. به عنوان مثال، در مکاشفات یوحنا به زنی باردار که تاجی از دوازده ستاره دارد، اشاره شده است، ولی به سختی بتوان آن زن را با حضرت زهرا(س) یا حضرت خدیجه(س) یا حضرت نرجس تطبیق داد و بیشتر با حضرت مریم(س) مشابهت دارد.

سلام
آیا تضادی در اناجیل چهارگانه وجود دارد؟

جناب" مسلمان ایرانی " از پاسختون بسیار بسیار ممنون...

و در پاسخ به دو بزرگوار ذیل:

Hrm;391288 نوشت:
آیا تضادی در اناجیل چهارگانه وجود دارد؟

و
rezatahmasebi;383746 نوشت:
آیا انجیل به 14 معصوم ما اشاره کرده است؟

بنده به شما دو فایل تصویری پیشنهاد میکنم حتما ببینید.در این دو فایل به صورت ویژه و حرفه ای بشارت آمدن اسلام و محمد در تورات و انجیل را بر اساس همان کتب مقدس (انجیل و تورات) اثبات کرده اند!تناقضات و به قولی گاف های این کتب مقدس را هم گفته اند...
ویژگی حکومت محمد و محل آمدن اسلام به علاوه اشاره شدن به اهل بیت و اللخصوص امام دوازدهم به صورت ویژه اشاره شده (این دو فایل از پژوهشگری به اسم استاد رائفی پور میباشد که با دیدنش به جواب سوالتون خواهید رسید در ضمن اگر به خاطر حجمش قادر به دانلود فایل تصویری نبودید بگید تا فایل صوتی این دو فایل را بگذارم) :

فایل اول

فایل دوم

مسلمان ایرانی;391220 نوشت:
بخش نخست برهان(اینکه خدا دارای تمام کمالات و فاقد تمام نقصهاست)، مورد قبول تمام اندیشمندان اعم از خداباور و بیخدا است. حتی بیخدایان نیز قبول دارند که خدا در صورت وجود باید کمال مطلق باشد، و اساساً بیخدایی مثبتگرا بر اساس همین مسئله سعی میکند وجود خدا را رد کند، یعنی سعی میکند ثابت کند یک صفت کمالی وجود دارد که هیچ موجودی نمیتواند دارای آن باشد(ان شاء الله، به زودی در این مورد مقالاتی را روی وبلاگ قرار خواهم داد). امّا برای مستدل بودن مقاله، شما را برای اثبات این بخش از برهان، به اینجا ارجاع میدهم.

معلوم نیست چه زمانی میزارید در وبلاگتون(کدوم وبلاگتون)؟؟سراپا منتظریم...

در انجیل وقتی فریسیان خرده می گیرند که عیسی با گناهکاران نشست و برخاست می کند، حضرت عیسی(ع) می گوید که برای گناهکاران آمده ام و نه پارسایان(دقت کنید که نمی فرماید شما هم مثل اینها گناهکارید!)

در موعظه سر کوه هم، که در انجیل متی آمده است، حضرت عیسی(ع) از اعمالی نهی می فرماید و می گوید گناهکاران نیز چنین هستند. مثلا می فرماید قرض ندهید تا سودی کنید، گناهکاران نیز قرض می دهند تا سود کنند.

پس مشخص است که از دید حضرت عیسی(ع) آنگونه که انجیل خودشان نشان می دهد، گناهکاران، گروهی از انسانها هستند و نه تمام آنها.

reza_i7;391299 نوشت:
جناب" مسلمان ایرانی " از پاسختون بسیار بسیار ممنون...

و در پاسخ به دو بزرگوار ذیل:

و

بنده به شما دو فایل تصویری پیشنهاد میکنم حتما ببینید.در این دو فایل به صورت ویژه و حرفه ای بشارت آمدن اسلام و محمد در تورات و انجیل را بر اساس همان کتب مقدس (انجیل و تورات) اثبات کرده اند!تناقضات و به قولی گاف های این کتب مقدس را هم گفته اند...
ویژگی حکومت محمد و محل آمدن اسلام به علاوه اشاره شدن به اهل بیت و اللخصوص امام دوازدهم به صورت ویژه اشاره شده (این دو فایل از پژوهشگری به اسم استاد رائفی پور میباشد که با دیدنش به جواب سوالتون خواهید رسید در ضمن اگر به خاطر حجمش قادر به دانلود فایل تصویری نبودید بگید تا فایل صوتی این دو فایل را بگذارم) :

فایل اول

فایل دوم

معلوم نیست چه زمانی میزارید در وبلاگتون(کدوم وبلاگتون)؟؟سراپا منتظریم...

سلام اگر فايل صوتي را بگذاريد ممنون ميشم

Hrm;391288 نوشت:
سلام
آیا تضادی در اناجیل چهارگانه وجود دارد؟

مواردی از تناقض و تضاد به اناجیل چهارگانه نسبت داده می شود، ولی این موارد قابل دفاع بوده و تناقض حقیقی محسوب نمی شوند. البته تناقض نداشتن برای این کتابها نشانگر الهی بودن نیست.

rezatahmasebi;391337 نوشت:
سلام اگر فايل صوتي را بگذاريد ممنون ميشم

دانلود فایل صوتی :
فایل اول

فایل دوم

:Gol:

tazkie;391359 نوشت:
مواردی از تناقض و تضاد به اناجیل چهارگانه نسبت داده می شود، ولی این موارد قابل دفاع بوده و تناقض حقیقی محسوب نمی شوند. البته تناقض نداشتن برای این کتابها نشانگر الهی بودن نیست.

سلام
اينكه تناقضات انجيل قابل دفاع هستند را تا حالا از يك مسلمان نشنيده بودم.
در قرآن آمده كه اگر قرآن از طرف غير خدا بود تناقضات بسيار داشت،حالا با توجه به تحريف شده بودن اناجيل و حجم زياد اونها مطمئنا بايد تناقضات زيادي در اون ها باشه
من قبلا يك سري از تناقضات انجيل رو ديدم و تا حالا هم جواب قانع كننده اي در مورد اونها از طرف مسيحي ها دريافت نكردم

rezatahmasebi;391388 نوشت:
سلام
اينكه تناقضات انجيل قابل دفاع هستند را تا حالا از يك مسلمان نشنيده بودم.
در قرآن آمده كه اگر قرآن از طرف غير خدا بود تناقضات بسيار داشت،حالا با توجه به تحريف شده بودن اناجيل و حجم زياد اونها مطمئنا بايد تناقضات زيادي در اون ها باشه
من قبلا يك سري از تناقضات انجيل رو ديدم و تا حالا هم جواب قانع كننده اي در مورد اونها از طرف مسيحي ها دريافت نكردم

سلام.

شما برای بار اوّل است که این حرف را از یک مسلمان می خوانید. اساتید بزرگی مثل حسین توفیقی، پیش از من به این نتیجه رسیده اند.
اناجیل مثل قرآن نیستند. قرآن نمی فرماید افلا یتدبرون هذا الکتاب، تا شما چنین برداشتی نکنید. قرآن می فرماید افلا یتدبرون القرآن، زیرا کتابی مثل قرآن اگر از سوی غیر خدا بود، در فاصله زمانی 23 سال، دچار دگرگونی و در نتیجه اختلاف کثیر می شد، زیرا قرآن در حال بیان راه هدایت و اصول اعتقادی است. اناجیل چهارگانه فقط در حال گزارشگری هستند و نیازی نیست که در یک گزارش تناقضی باشد تا تألیف یک انسان باشد! فرض کنید در فلان کتاب تاریخ، هیچ تناقضگویی یافت نمی شود، آیا باید آنرا کلام خدا دانست؟ این خاصیت یک کتاب اعتقادی و هدایتگر است که اگر از سوی انسان باشد، شامل تکامل فکری نویسنده می شود.
شما یکی دو مورد از این تناقضات را بفرمایید تا در موردشان صحبت کنیم.

tazkie;391399 نوشت:
سلام.

شما برای بار اوّل است که این حرف را از یک مسلمان می خوانید. اساتید بزرگی مثل حسین توفیقی، پیش از من به این نتیجه رسیده اند.
اناجیل مثل قرآن نیستند. قرآن نمی فرماید افلا یتدبرون هذا الکتاب، تا شما چنین برداشتی نکنید. قرآن می فرماید افلا یتدبرون القرآن، زیرا کتابی مثل قرآن اگر از سوی غیر خدا بود، در فاصله زمانی 23 سال، دچار دگرگونی و در نتیجه اختلاف کثیر می شد، زیرا قرآن در حال بیان راه هدایت و اصول اعتقادی است. اناجیل چهارگانه فقط در حال گزارشگری هستند و نیازی نیست که در یک گزارش تناقضی باشد تا تألیف یک انسان باشد! فرض کنید در فلان کتاب تاریخ، هیچ تناقضگویی یافت نمی شود، آیا باید آنرا کلام خدا دانست؟ این خاصیت یک کتاب اعتقادی و هدایتگر است که اگر از سوی انسان باشد، شامل تکامل فکری نویسنده می شود.
شما یکی دو مورد از این تناقضات را بفرمایید تا در موردشان صحبت کنیم.

حضرت عيسي در انجيل ميگه تا ملكوت خدا نيايد از ميوه ي مو(و فراورده هايش)نخواهم خورد اما وقتي كه مسيح بر صليب قرار ميگيرد مقداري شراب ترشيده (سركه)به او مي دهند و او آن را ميخورد.
منبع لازم است؟

tazkie;391399 نوشت:
سلام.

شما برای بار اوّل است که این حرف را از یک مسلمان می خوانید. اساتید بزرگی مثل حسین توفیقی، پیش از من به این نتیجه رسیده اند.
اناجیل مثل قرآن نیستند. قرآن نمی فرماید افلا یتدبرون هذا الکتاب، تا شما چنین برداشتی نکنید. قرآن می فرماید افلا یتدبرون القرآن، زیرا کتابی مثل قرآن اگر از سوی غیر خدا بود، در فاصله زمانی 23 سال، دچار دگرگونی و در نتیجه اختلاف کثیر می شد، زیرا قرآن در حال بیان راه هدایت و اصول اعتقادی است. اناجیل چهارگانه فقط در حال گزارشگری هستند و نیازی نیست که در یک گزارش تناقضی باشد تا تألیف یک انسان باشد! فرض کنید در فلان کتاب تاریخ، هیچ تناقضگویی یافت نمی شود، آیا باید آنرا کلام خدا دانست؟ این خاصیت یک کتاب اعتقادی و هدایتگر است که اگر از سوی انسان باشد، شامل تکامل فکری نویسنده می شود.
شما یکی دو مورد از این تناقضات را بفرمایید تا در موردشان صحبت کنیم.

قسمتي از اين تناقضات:
khodayemasih.blog.ir/1392/05/22/تناقضات-انجیل

rezatahmasebi;391439 نوشت:
حضرت عيسي در انجيل ميگه تا ملكوت خدا نيايد از ميوه ي مو(و فراورده هايش)نخواهم خورد اما وقتي كه مسيح بر صليب قرار ميگيرد مقداري شراب ترشيده (سركه)به او مي دهند و او آن را ميخورد.
منبع لازم است؟

بله، آیات مورد نظرتان نشان بدهید.

rezatahmasebi;391441 نوشت:
قسمتي از اين تناقضات:
khodayemasih.blog.ir/1392/05/22/تناقضات-انجیل

من فرصت بحث روی تمام موارد را ندارم. شما خودتان یکی دو مورد را که به نظرتان مهمتر است بفرمایید.

tazkie;391456 نوشت:
من فرصت بحث روی تمام موارد را ندارم. شما خودتان یکی دو مورد را که به نظرتان مهمتر است بفرمایید.

سلام شما به دو تناقض اول پاسخ بديد،آن بخش هايي هم كه در مورد شراب است را هم بعدا خواهم گذاشت چون الان با موبايل دارم مينويسم و نميتونم اين آيات رو پيدا كنم

rezatahmasebi;391595 نوشت:
سلام شما به دو تناقض اول پاسخ بديد،آن بخش هايي هم كه در مورد شراب است را هم بعدا خواهم گذاشت چون الان با موبايل دارم مينويسم و نميتونم اين آيات رو پيدا كنم

سلام. البته من نمی خواهم مورد به مورد به صورت مروری به تمام موارد برسم. ولی به طور محدود می توانم جواب بدهم:

نقل قول:
(شش روز) 1ـ مرقس 9 : 2 شش روز بعد، عیسی با پطرس، یعقوب و یوحنا به بالای تپه ای رفت. کس دیگری در آنجا نبود. ناگاه صورت عیسی به طرز پرشکوهی شروع به درخشیدن کرد، 3 و لباسش درخشان و مثل برف سفید شد.
(هشت روز) 2ـ لوقا 9 :28 هشت روز پس از این سخنان، عیسی به همراه پطرس، یعقوب و یوحنا، بر فراز تپه ای برآمد تا دعا کند. 29 به هنگام دعا، ناگهان چهرهی عیسی نورانی شد و لباس و از سفیدی، چشم را خیره می کرد

این مورد با تحریف متن همراه است. انجیل لوقا28:9 نمی گوید هشت روز، بلکه می گوید «حدود هشت روز» و لذا لوقا مدت زمان دقیق را مشخص نکرده است، و حدودی گفته است و این با شش روزی که مرقس می گوید سازگار است.

نقل قول:
(دو روز پیش از عید فصح، حادثه اتفاق افتاد) (عطر را روی سر عیسی (ع) ریخت) 1ـ مرقس 14 : 1 دو روز به عید فصح مانده بود. 3000 در این هنگام، عیسی در بیت عنیا در خانهی شمعون جذامی مهمان بود. وقت شام، زنی با یک شیشه عطر گران قیمت از سُنبل خالص وارد شد و شیشه را باز کرد و عطر را بر سر عیسی ریخت.
(شش روز پیش از عید فصح، حادثه اتفاق افتاد) (عطر را روی پاهای عیسی (ع) ریخت) 2ـ یوحنا 12 : 1 شش روز پیش از آغاز عید فصح، «وارد بیت عنیا» شد، همان جایی که ایلعازر مرده را زنده کرده بود. 2 یک شب در آن دهکده به افتخار عیسی ضیافتی ترتیب دادند. مرتا پذیرایی می کرد و ایلعاذر با عیسی سر سفره نشسته بودند، آنگاه مریم یک شیشه عطر سنبل خالص گران قیمت گرفت و آن را روی پاهای عیسی ریخت و با موهای سر خود آنها را خشک کرد

دو آیه در مورد دو موضوع مختلف سخن گفته اند. مرقس از زمان مهمانی می گوید(دو روز پیش از فصح) و یوحنا از زمان ورود حضرت عیسی(ع) به بیت عنیا(شش روز مانده به فصح). دقت کنید که یوحنا نگفته است که در همان شب ورود این ماجرا رخ داد، بلکه می گوید «یک شب در آن دهکده به افتخار عیسی ضیافتی ترتیب دادند.» لزومی ندارد که فکر کنیم این یک شب، همان شب اوّل حضور حضرت عیسی بوده است.

tazkie;391611 نوشت:
سلام. البته من نمی خواهم مورد به مورد به صورت مروری به تمام موارد برسم. ولی به طور محدود می توانم جواب بدهم:

این مورد با تحریف متن همراه است. انجیل لوقا28:9 نمی گوید هشت روز، بلکه می گوید «حدود هشت روز» و لذا لوقا مدت زمان دقیق را مشخص نکرده است، و حدودی گفته است و این با شش روزی که مرقس می گوید سازگار است.

دو آیه در مورد دو موضوع مختلف سخن گفته اند. مرقس از زمان مهمانی می گوید(دو روز پیش از فصح) و یوحنا از زمان ورود حضرت عیسی(ع) به بیت عنیا(شش روز مانده به فصح). دقت کنید که یوحنا نگفته است که در همان شب ورود این ماجرا رخ داد، بلکه می گوید «یک شب در آن دهکده به افتخار عیسی ضیافتی ترتیب دادند.» لزومی ندارد که فکر کنیم این یک شب، همان شب اوّل حضور حضرت عیسی بوده است.

در مورد شماره ي دوم باز هم يك تناقض وجود دارد و آن اينكه عطر را روي سر عيسي ريخت يا روي پاهاي او

reza_i7;391299 نوشت:
جناب" مسلمان ایرانی " از پاسختون بسیار بسیار ممنون...

و در پاسخ به دو بزرگوار ذیل:

و

بنده به شما دو فایل تصویری پیشنهاد میکنم حتما ببینید.در این دو فایل به صورت ویژه و حرفه ای بشارت آمدن اسلام و محمد در تورات و انجیل را بر اساس همان کتب مقدس (انجیل و تورات) اثبات کرده اند!تناقضات و به قولی گاف های این کتب مقدس را هم گفته اند...
ویژگی حکومت محمد و محل آمدن اسلام به علاوه اشاره شدن به اهل بیت و اللخصوص امام دوازدهم به صورت ویژه اشاره شده (این دو فایل از پژوهشگری به اسم استاد رائفی پور میباشد که با دیدنش به جواب سوالتون خواهید رسید در ضمن اگر به خاطر حجمش قادر به دانلود فایل تصویری نبودید بگید تا فایل صوتی این دو فایل را بگذارم) :

فایل اول

فایل دوم

معلوم نیست چه زمانی میزارید در وبلاگتون(کدوم وبلاگتون)؟؟سراپا منتظریم...


سلام. این یک مطلب قدیمی بود که دیگه ماهیت اون وبلاگ تغییر کرده و اون مطالب حذف شدن.

rezatahmasebi;391650 نوشت:
در مورد شماره ي دوم باز هم يك تناقض وجود دارد و آن اينكه عطر را روي سر عيسي ريخت يا روي پاهاي او

به این نمی گویند تناقض. تناقض یعنی عدم سازگاری دو چیز به طور کامل به شکلی که نشود کنار هم قرارشان داد. مریم مجدلیه، ممکن است هم عطر را بر سر حضرت عیسی ریخته باشد و هم بر پاهای آن حضرت.

نقل قول:
7:
زمین یهودا و عاقبتش
انجیل متی فصل 26: 5 تا 8:
یهودا گفت گناه کردم که خون بی گناهی را تسلیم نمودم پس آن نقره ها را در هیکل انداخته روانه شد و رفته خود را خفه نمود* اما روئسای کهنه نقره را برداشته گفتند (انداختن این در بیت المال جایز نیست زیرا خون بها است) پس شورا نموده به آن مبلغ مزرعه کوزه گر را به جهت مقبره غرباء خریدند*
ولی لوقا در آیه 18 باب 1 اعمال رسولان نوشته: پس او یهودا از اجرت ظلم خود زمینی خریده بر روی در افتاده از میان پاره شد و تمامی امعایش ریخته گشت و بر تمام سکنه اورشلیم معلوم گردید چنانچه آن زمین در لغت ایشان بحفل دما یعنی زمین خون نامیده شد.
حال سخن این است که آیا یهودا خود زمین برای خود خرید یا کاهنان بعد از مرگ وی برای او زمین خریدند.
در این صورت توجیه مسیحیان (اینکه یهودا خود را در زمین خود به دار کشید و طناب دار پاره شد و افتاد شکمش پاره شد) بی معنی و غیر مستند خواهد بود؟!!!

توجیه مسیحیان کاملاً معقول است، البته برای مرگ یهودا! مشکل نویسنده این است که مفهوم تناقض را ندانسته است و حتی یک توجیه نامرتبط را طرح کرده است. برای توجیه یک تناقض نیازی نیست سندی بیاوریم. فقط یک احتمال، برای ابطال یک ادعای تناقض کافی است.

حالت محتمل این است: ابتدا یهودا، سکه ها را در معبد می ریزد، سپس کهنه سکه ها را برداشته با آن پول مزرعه ای خریدند ولی به اسم یهودا و از سوی او(پس هم می شود گفت کهنه زمین را خریدند و هم می شود گفت یهودا آنرا خرید. در واقع کهنه به وکالت خودخوانده از سوی یهودا زمین را خریدند. یک سؤال: وقتی کسی در یک حادثه می میرد، آن حادثه باعث مرگ او شده یا خدا جان او را گرفته است؟) یهودا که دچار عذاب وجدان شده است، به بلندی مجاور مزرعه می رود، و خود را دار می زند، پس از مدتی طناب پاره می شود و به درون مزرعه سقوط کرده و در اثر سقوط شکمش پاره شده و امعایش بیرون می ریزد.

اگر می گوید این یک تناقض است، باید ثابت کنید که حالت فوق محال است رخ داده باشد.

tazkie;391780 نوشت:
به این نمی گویند تناقض. تناقض یعنی عدم سازگاری دو چیز به طور کامل به شکلی که نشود کنار هم قرارشان داد. مریم مجدلیه، ممکن است هم عطر را بر سر حضرت عیسی ریخته باشد و هم بر پاهای آن حضرت.

توجیه مسیحیان کاملاً معقول است، البته برای مرگ یهودا! مشکل نویسنده این است که مفهوم تناقض را ندانسته است و حتی یک توجیه نامرتبط را طرح کرده است. برای توجیه یک تناقض نیازی نیست سندی بیاوریم. فقط یک احتمال، برای ابطال یک ادعای تناقض کافی است.

حالت محتمل این است: ابتدا یهودا، سکه ها را در معبد می ریزد، سپس کهنه سکه ها را برداشته با آن پول مزرعه ای خریدند ولی به اسم یهودا و از سوی او(پس هم می شود گفت کهنه زمین را خریدند و هم می شود گفت یهودا آنرا خرید. در واقع کهنه به وکالت خودخوانده از سوی یهودا زمین را خریدند. یک سؤال: وقتی کسی در یک حادثه می میرد، آن حادثه باعث مرگ او شده یا خدا جان او را گرفته است؟) یهودا که دچار عذاب وجدان شده است، به بلندی مجاور مزرعه می رود، و خود را دار می زند، پس از مدتی طناب پاره می شود و به درون مزرعه سقوط کرده و در اثر سقوط شکمش پاره شده و امعایش بیرون می ریزد.

اگر می گوید این یک تناقض است، باید ثابت کنید که حالت فوق محال است رخ داده باشد.

ميشه ازتون خواهش كنم وقت بگذاريد و همه ي اين تناقضات رو جواب بديد،ممنون ميشم ازتون

سلام دوستان
داشتم با یکی از دوستان مسیحی صحبت می کردم و صحبت به جایی رسید که از او پرسیدم چرا شما چهار انجیل دارید.
این دوست گرامی هم در پاسخ گفت اتفاقا این خودش نشاندهنده صحت انجیل است. چون چهار نفر مختلف و در زمانهای مختلف چهار انجیل نوشته اند که همه مثل هم هستند و هیچ تناقضی ندارند. در واقع منظورش این بود که این معجزه ی انجیل است!
من نتوانستم پاسخی قانع کننده و قوی پیدا کنم. ممنون می شوم اگر کسی پاسخی مستدل و منطقی بدهد.

اولا چهار انجیل در برخی موارد با هم اختلاف دارند
ثانیا : بحث ما در معجزه بودن این است که کسی نتواند مانند آن را بیاورد و قابل تحریف هم نباشد در صورتی که همه می دانند که انجیل کتابی است که بیشترین تحریف ها در آن صورت گرفته و در بسیاری از موارد با توجه به صلیقه ها، آن را نوشته اند ، در صورتی که قرآن کریم ، کتابی است که نه تحریف شده و نه کسی توانسته مانند آن را بیاورد .

vuzuh;395179 نوشت:
اولا چهار انجیل در برخی موارد با هم اختلاف دارند
ثانیا : بحث ما در معجزه بودن این است که کسی نتواند مانند آن را بیاورد و قابل تحریف هم نباشد در صورتی که همه می دانند که انجیل کتابی است که بیشترین تحریف ها در آن صورت گرفته و در بسیاری از موارد با توجه به صلیقه ها، آن را نوشته اند ، در صورتی که قرآن کریم ، کتابی است که نه تحریف شده و نه کسی توانسته مانند آن را بیاورد .

ممنون از جوابتان.
اما اگر به پستهای بالا نگاه کنید می بینید که اناجیل اختلافی واضح با هم ندارند.
نکته دیگر اینکه آنها می گویند تحریفی صورت نگرفته و اگر گرفته بود حداقل شما مسلمانان کتابی متفاوت با اناجیل موجود داشته بودید. که البته اگر بگویید انجیل برنابا، خواهند گفت که این انجیلیست که مسلمانان درست کرده اند و فلان و.....!!!!
اما در مورد آنچه در ارتباط با قرآن گفتید. اتفاقا این یکی از سوالات من است. این که گفته می شود کسی نتوانسته مانند آن را بیاورد با چه معیاری است؟ چه کسی تعیین می کند که آنچه ادعا شده شبیه قرآن است یا نه. همچنین شاید یکی بگوید قرآن به عربی است و من فرضا چیزی شبیه قرآن اما به انگلیسی آورده ام. منظورم اینست که اینکه گفته می شود چیزی مثل قرآن نمی توان آورد، آیا مقصود عربی قرآن است یا مفاهیم آن؟

Hrm;395114 نوشت:
سلام دوستان
داشتم با یکی از دوستان مسیحی صحبت می کردم و صحبت به جایی رسید که از او پرسیدم چرا شما چهار انجیل دارید.
این دوست گرامی هم در پاسخ گفت اتفاقا این خودش نشاندهنده صحت انجیل است. چون چهار نفر مختلف و در زمانهای مختلف چهار انجیل نوشته اند که همه مثل هم هستند و هیچ تناقضی ندارند. در واقع منظورش این بود که این معجزه ی انجیل است!
من نتوانستم پاسخی قانع کننده و قوی پیدا کنم. ممنون می شوم اگر کسی پاسخی مستدل و منطقی بدهد.

سلام
روش نازل شدن انجیل چگونه بوده است ؟؟؟؟؟ مقایسه 3کتاب انجیل و تورات و قرآن

روش نازل شدن این سه کتاب به شرح ذیل است

تورات به صورت الواح نوشته شده، یک جا نازل شد .

قرآن بتدریج نازل شد اما نه به صورت الواح بلکه به زبان پیامبراسلام و بعدا کتابت شد.

انجیل نیز بتدریج نازل شد و به زبان عیسی جاری شد

تفاوتی بین تورات و قرآن وجود دارد که منجر شد به اینکه این دو کتاب واحد باشند و انجیل چهار گانه

در تورات و قرآن الفاظ و جمله بندی از خداست .

اما انجیل درس هایی است که عیسی به حواریون آموزش داد.

این بر می گردد به تفاوت خلقت عیسی آن جناب بدون پدر خلق شده است روح عیسی قبل از ایجاد جنین خلق شد این روح محتوایی داشت که نامش انجیل است

به همین دلیل عیسی درزمان تولد می توانست حرف بزند این حرف زدن به علت همان روح است که در وجودش بود

بعد از عروج عیسی حواریون اقدام به نوشتن سخنان عیسی نمودند البته می توانستند با هم یک انجیل بنویسند در اصل همان 4 انجیل هم یک انجیل هستند. مانند 4 دانشجو که از حرفهای استاد نت برداری می کنند تفاوت به این دلیل است .

تحریفاتی در سخنان عیسی شد علت این تحریفات این است که کسی حرف عیسی و مادرش مریم دریاره بشر بودنشان باور نمی کرد از جمله حواریون. تحریفات سخنان عیسی عمدتا در مورد شخصیت عیسی است.

می دانیم که اناجیل چهارگانه در زمانهای متفاوت و توسط افراد متفاوت نوشته شده اند.
چرا این اناجیل اینقدر شبیه همند؟
آیا بطور مثال کسیکه انجیل دوم را نوشته به انجیل اول دسترسی داشته است؟

rezatahmasebi;383739 نوشت:
سلام.

[=arial]چندوقت پیش با یک مسیحی گفتگو می کردم اون می گفت که عیسی هیچ گناهی نکرد ولی بقیه پیامبران همه گناه کردند پس عیسی خداست.
آیا حضرت عیسی هم اشتباهی داشته؟؟آیا در انجیل وتورات پیامبری نام برده شده که هیچ اشتباهی نکرده باشد؟؟


با سلام
متاسفانه آنچه از انجیل مانده پر از تحریف است !!
در این کتاب تحریف شده به ساحت مقدس پیامبران گرامی بسیار توهین شده !!
اما آنچه را باید در نظر گرفت این است که :
مطابق دلیل عقلانی و حکمت یزدانی، پیامبران از گناهان صغیره و کبیره پاک و مبرا هستند، چرا که باید از نظر علمی و عملی معصوم باشند و هیچ گناهی از آنان صادر نشود وگرنه نمی توانند رسالت پیامبری را بر عهده بگیرند، زیرا اگر پیامبری که الگوی علمی و عملی و اخلاقی امت محسوب می شود، در القای مسائل الهی از اشتباه مصون نباشد و در رفتار خود دچار تخلف شود، فلسفه نبوت لغو خواهد بود و در این صورت لزوم اطاعت بی قید و شرط از یک بشر معمولی، نامعقول خواهد بود.

می گویند: اگر پیامبران در گفتار و رفتار خطا و گناه نمی کنند، پس چرا در قرآن کریم به برخی از پیامبران عصیان و اشتباه نسبت داده شده است; مانند: معصیت کردن حضرت آدم(علیه السلام): (وعصی آدم ربَّه فغوی)44 و نیز مناجات حضرت یونس در شکم ماهی: (سبحانک انی کنت من الظالمین;45 پروردگارا! تو منزهی، من از ظالمان بودم.)

همچنین حضرت موسی(علیه السلام) در پاسخ فرعون گفت: (فَعَلتُها اذاً وانا من الضّالّین;46 آن هنگام که من چنین عملی را (قتل قبطی) مرتکب شدم، از گمراهان بودم.)

برای روشن شدن اشکال فوق به دو مقدمه اشاره می کنیم:

1. اوامر و نواهی الهی در یک درجه قرار ندارند; بعضی واجب، برخی مستحب، دسته ای حرام، پاره ای مکروه و شماری مباح هستند.

2. نهی بر دو نوع است: نهی تحریمی و نهی کراهتی. بهتر است انسان مکروهات را ترک کند. این ترک، ترک اولی نام دارد. اگر کسی مکروهی انجام دهد، کیفر و عقابی ندارد، ولی ترک اولی کرده و فضیلتی را از دست داده است; مانند خوردن از شجره منهیه ای که آدم از آن نهی شده بود: (ولاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین;47 به این درخت نزدیک نشوید که به خودتان ظلم کرده اید). مثل اینکه گفته می شود سیگار نکشید، این یک نوع ظلم به خویشتن است. این نوع نهی، نهی ارشادی است نه مولوی، و کیفر ندارد.

3. گناه و خطای افراد متناسب با مقام و موقعیت آنها ارزیابی می شود. اگر یک عالم دینی گناهی مرتکب شود، کیفرش شدیدتر و پذیرش توبه اش مشکل تر است.
به همین دلیل ترک اولی از معصوم برخلاف انتظار افکار عمومی است. مردم از پیامبران الهی به یُمن جایگاه رفیع و مقام منیعی که دارند و به دلیل رسالت و مسئولیت خطیری که خدای متعال به آنان موکول کرده است، انتظارات زیادی دارند و کوچک ترین عمل خلاف توقع آنان قابل تحمل نیست; به عنوان مثال ضربه ای که موسی(علیه السلام) بر یکی از دشمنانش وارد کرد که به قتل او منجر شد، در واقع دفاع از مظلوم بود و خلاف شرع نبود، اما برای حضرت موسی اقدام به چنین کاری مطابق با مصلحت سیاسی نبود و باعث برانگیختن حساسیت و از دست دادن فرصت ها گردید. از این رو پشیمان شد و فرمود: (قال ربّ انّی ظلمتُ نفسی فاغفرلی فغفرله;48 گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم کردم، مرا ببخش; پس خدا او را بخشید). این عمل، ظلم به خودش بود نه ظلم به غیر، بنابراین مجبور شد مصر را ترک کرده و کارهای سیاسی خود را متوقف کند. وقتی که به رسالت مبعوث گردید و با فرعون به مقابله برخاست، اولین اعتراض فرعون به او این بود آیا تو همان نیستی که قتلی انجام دادی؟
همچنان که برای حضرت یونس(علیه السلام) شایسته نبود خشمگینانه شهر را ترک کند و مردم را به هنگام نزول عذاب ارشاد نکند، در حالی که هنوز عذاب خدا نازل نشده بود. بدین جهت گفته اند: (حسنات الابرار سیّآت المُقرّبین;49 خوبی های نیکان به منزله سیآت مقربان است.)

اصولاً استغفار پیامبران و معصومین(علیهم السلام) به دلیل ترک اولی است نه گناهان مصطلح، زیرا ترک اولای پیامبران یعنی عمل خوب را به جای عمل بهتر انجام دادن، چرا که برای پیامبران الهی با وجود مقامات معنوی و ایمان کامل، اشتغال به امور عادی و دلبستگی به عوامل دنیوی، گناه محسوب می شود; البته نه گناه کیفردار.

عصیان آدم(علیه السلام) نیز از این نوع معاصی بود، زیرا با نهی ارشادی حق تعالی مخالفت کرد، ولی خداوند متعال این اشتباه را درس عبرتی برای نسل های آتی قرار داد و فرمود: این شیطان برای تو و همسرت دشمنی خطرناک است، مواظب باش که شما را از بهشت بیرون نکند که به زحمت و مشقت بیفتید.

علاوه بر این، اوامر و نواهی الهی در صورتی مولوی است که پیامبر براساس مذهبش آن را ابلاغ کرده باشد. آن هنگام که حضرت آدم و حوّا در بهشت می زیستند، هنوز تکالیفی به عنوان (دین) تشریع نشده بود تا تخلّف از آن گناه اصطلاحی محسوب شود.

بسمه تعالی

اولین انجیل مسیحیان حد اقل 30 سال پس از عروج مسیح کتابت شد. بنابر کتاب انوار هدایت حضرت آقا مکارم.

ضمنا در انجیل میخوانم که فاحشه ای پاهای عیسی را شست و بوسه زد و خلاصه اورا تکریم جسمی می کرد و عیسی ازین بابت بدو فرمود خداوند از سر تقصیرات تو گذشته است!
تا جایی که مردم به نبوتش شک کردند.
ترجمه ی انجیل مسیح

رضا;395737 نوشت:
در این کتاب تحریف شده به ساحت مقدس پیامبران گرامی بسیار توهین شده !!

اتفاقا من دو شب پیش به چند تا از دوستان مسیحی این رو گفتم. اما پاسخی که اونا می دن اینست که به نظر ما پیامبران از مردم عادی بودند نه معصوم. و خدا می خواسته که پیامش را از طریق عادی به مردم برسونه تا قدرتش را نشون بده.
من جوابی قوی نداشتم! نظر شما چیست؟

رضا;395737 نوشت:
2. نهی بر دو نوع است: نهی تحریمی و نهی کراهتی. بهتر است انسان مکروهات را ترک کند. این ترک، ترک اولی نام دارد. اگر کسی مکروهی انجام دهد، کیفر و عقابی ندارد، ولی ترک اولی کرده و فضیلتی را از دست داده است; مانند خوردن از شجره منهیه ای که آدم از آن نهی شده بود: (ولاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین;47 به این درخت نزدیک نشوید که به خودتان ظلم کرده اید). مثل اینکه گفته می شود سیگار نکشید، این یک نوع ظلم به خویشتن است. این نوع نهی، نهی ارشادی است نه مولوی، و کیفر ندارد.

در مورد مثال اول لطفا به این تاپیک نگاهی بیاندازید. در واقع من که هنوز قانع نشده ام گناه نبوده و همچنان بحث ادامه دارد.
http://www.askdin.com/thread30154.html

در مورد مثال دوم هم باید بگویم، چیزی که من فکر می کنم اینست که اگر بدانیم چیزی برای سلامتی مفسده ای دارد و می توانیم ترکش کنیم، اگر ترک نکنیم گناه است. نظر شما چیست؟

Hrm;395743 نوشت:
اتفاقا من دو شب پیش به چند تا از دوستان مسیحی این رو گفتم. اما پاسخی که اونا می دن اینست که به نظر ما پیامبران از مردم عادی بودند نه معصوم. و خدا می خواسته که پیامش را از طریق عادی به مردم برسونه تا قدرتش را نشون بده.
من جوابی قوی نداشتم! نظر شما چیست؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دلایلی وجود دارد که عصمت پیامبران را ضروری میکند و این یک اصل است اما محذوری برای مسیحیان وجود دارد و آن این است که با توجه به تحریف کتاب مقدس و انتصاب اموری نامناسب به پیامبران، آنها دیگر توانایی دفاع از ایده عصمت پیامبر را ندارند چون با متن تحریف شده ای که در دست دارند، نمی توانند چنین ایده را اثبات کنند مگر اینکه کتاب شان را به کناری بنهند.
در مورد ضرورت عصمت نبی دلایل مختلفی وجود دارد و این مسئله بارها در سایت بحث شده است. می توانید به بحث های شکل گرفته مراجعه کنید و اگر مطلب جدیدی داشتید، مطرح کنید.

موفق باشید

Hrm;395743 نوشت:
اتفاقا من دو شب پیش به چند تا از دوستان مسیحی این رو گفتم. اما پاسخی که اونا می دن اینست که به نظر ما پیامبران از مردم عادی بودند نه معصوم. و خدا می خواسته که پیامش را از طریق عادی به مردم برسونه تا قدرتش را نشون بده.
من جوابی قوی نداشتم! نظر شما چیست؟

با سلام
اینکه دوستان مسیحی چه میگویند مهم نیست!!
این مهم است که آنها در مناظرات کم میاورند و پاسخگو نیستند !
آنها آنقدر مسیح را بالا میبرند که جایگاه خدائی به او میدهند و خود نیز دچار کفر شده اند !!
از طرفی در همین کتاب تا دلتان بخواهد به مسیح ع توهین کرده اند !!!
در ضمن در همین کتاب، مسیح ع زبانم لال را از نوادگان حر
ام زاده میدانند چطور این حرفا را میزنند ؟؟؟؟؟؟


[=century gothic]در باب سی و ششم از سفر پیدایش داستانی آمده که خلاصه اش چنین است:[=century gothic]
[=century gothic]یهودا ........- عروس خود تامار را بر سر راه می بیند و چون تامار لباس دیگری پوشیده و نقاب بر چهره آویخته بوده لذا یهودا او را نمی شناسد از اینرو به وی میل کرده و از او درخواست همخوابگی می نماید و اینکار انجام می پذیرد و تامار حامله می شود. وقتی به یهودا خبر می دهند که عروس بیوه ات حامله شده -شوهر وی یعنی فرزند یهودا از دنیا رفته بود- دستور می دهد او را باید بسوزانید و وقتی تامار نشانه های شخصی را که با او همبستری کرده به یهودا ارائه می کند، یهودا متوجه می شود که عامل و فاعل این عمل شنیع خود وی بوده است!!![=century gothic]
[=century gothic]جالب آنکه تامار پس از طی مراحل حمل، دو فرزند پسر می زاید یکی را فارص و دیگری را زارح نامیدند و جابتر آنکه بنا به نقل انجیل متی باب اوّل، آنجا که نسب نامه عیسی مسیح مطرح می گردد دو نام فارص و زارح به عنوان دو تن از اجداد او ،عیسی مسیح، در نسب نامه آمده است!![=century gothic]
[=century gothic]پس:[=century gothic]
[=century gothic]1) پیامبری به نام یهودا٢ با عروس بیوۀ خود زنا می کند.[=century gothic]
[=century gothic]2) عروس وی در چهرۀ زنان بدکار بر سر راه او می نشیند[=century gothic]
[=century gothic]3) از عمل شنیع وی با عروسش دو پسر به نام های فارص و زارح متولد می گردد.[=century gothic]
[=century gothic]4) این دو پسر از اجداد عیسی مسیح محسوب می شوند.[=century gothic]
[=century gothic]5) العیاذ بالله، حضرت عیسی مسیح حرامزاده ای بیش نیست.

[=century gothic] آيا مسيح زنا زاده است؟
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:[=century gothic]
آيا پيامبر از زنا به دنيا مى آيد!؟

نه هرگز! اين طور نخواهد بود، ولى عهدين نسبت مسيح(ع) را در پايان به (فارص) كه زنا زاده است مى رساند:
(انجيل متى) (باب اوّل، آيه1 تا 31):
(كتاب نسب نامه يسوع مسيح ابن داود ابن ابراهيم، اسحاق را آورد و اسحاق يعقوب را آورد و يعقوب يهودا و برادرانش را آورد و يهود (فارص) وزارح را از ثامار آورد و فارص حصرون را آورد... و يعقوب يوسف شوهر مريم را آورد، كه عيسى از او به دنيا آمده كه مسيح ناميده شد).
آيا شنيديد كه: (فارص) جدّ مسيح(ع) است؟ يانك توجّه كنيد، چگونه يهودا (فارص) را از زنا آورد؟!
(پيدايش) (باب)38 آيات پراكنده:
(بثامار خبر دادند گفتند اينك پدر شوهرت براى چيدن پشم گله خويش بتمنه مى آيد و به دروازه عينايم كه در راه تمنه است نشست... پس يهودا او را ديد و گمان كرد كه فاحشه مى باشد، زيرا كه روى خود را پوشيده بود... زيرا كه نمى دانست عروس خودش مى باشد... با او درآميخت و ثامار از او حامله شد... و پس از سه ماه يهودا را خبر دادند و به او گفتند: عروست ثامار زنا كرده است و اينك از زنا آبستن است... و هنگام زائيدنش ناگاه دوقلو در شكمش بود... پس نام او را فارص گذاردند و بعد از آن برادرش بيرون آمد... و او را زراح ناميدند).

[=century gothic]

عيسى مسيح(ع)

آيا عيسى(ع) دروغ مى گويد؟
نه، هرگز!
اينك عهدين به حضرتش نسبت دروغ مى دهند توجه كنيد: (انجيل يوحنا) باب هفتم، آيه2 (وعيد خيمه بندان يهود نزديك بود، آن گاه برادرانش به او گفتند: از اين جا منتقل شر و به يهوديه برو تا شاگردانت نيز كارهائى كه مى كنى ببينند، زيرا كه هيچ كس كارى پنهان انجام نمى دهد در حالى كه مى خواهد نمودار شود، اگر تو اين كارها را مى كنى خود را به عالميان نمودار ساز، براى اين كه برادرانش نيز به او نگرويده بودند، سپس مسيح به آنها گفت: هنوز وقت من نرسيده، ولى وقت شما هميشه حاضر است جهان نمى تواند با شما كينه بورزد، امّا با من كينه مى ورزد زيرا من درباره ايشان شهادت مى دهم كه رفتارشان زشت است، شما براى اين عيد برويد، من حالا به اين عيد نمى روم زرا كه وقتم هنوز تمام نشده است، اين سخنان را به آنها گفت و در جليل ماند و چون برادرانش رفته بودند آن گاه خودش نه آشكارا بلكه گويا پنهانى براى عيد رفت.
آيا عيسى(ع) شراب مى سازد؟ و به اصحابش شراب مى نوشاند؟

نه هرگز! نه هرگز!
ولى عهدين اين نسبت را به او مى دهند، بلكه اين عمل را اول كليد پيمبرى و آخر وداع دنياى او قرار مى دهند!
نگوئيد شايد شراب در مذهب مسيح حلال بوده، پناه به خدا از اين كلام! (العياذ بالله من ذلك).
اينك عهدين به حرمت شراب تصريح مى كند.
ما اوّلاً: تصريح تحريم را نقل مى كنيم، ثانياً: آن چه را عهدين به مسيح(ع) نسبت داده:
1 ـ (هوشع) (باب چهارم) (ايه10 و11):
پس مى خورند و سير نخواهند شد، زنا مى كنند و زياد نخواهند شد، براى اين كه بندگى خدا را، ترك كرده اند، زنا و شراب، و شيره انگور قلب را مى گيرند).
(اشعيا) (باب )5 (آيه11 و12).
(واى بر آنان كه سحرگاهان بر مى خيزند، تا آن كه در پى مسكرات روند، تا به شام درنگ مى نمايند كه شراب ايشان را گرم نمايد و در سفره مجالس ايشان، بربط و سنتور و ناى و شراب مى باشد و به صنايع پروردگار نظر نمى كنند و به ساخته هاى دست قدرتش نمى نگرند لذا اسير شده اند قوم من براى عدم معرفت).
(سفر تثنيه) (باب )21 (آيه18 تا 21:
(اگر براى كسى پسرى ظالم و سركش باشد كه به حرف پدر و مادر گوش ندهد و هرچند او را تنبيه كنند گوش به آنان ندهد، پس پدر و مادر او را گرفته نزد بزرگان شهرش به دروازه برند و بگويند اين پسر ما ظالم و سركش است و به حرف ما گوش فرا نمى دهد و او مى ،خواره و پرخور است، پس همه مردم شهرش او را سنگسار كنند تا بميرد).
آيا اين تصريحات را شنيديد؟ اينك توجّه فرمائيد (تصريحات ديگر از عهدين بر حرمت شراب خوارى:سفر لاويان باب (10) آيه9 امثال سليمان باب 20 آيه1 اشعيا باب28 آيه1، سفر لاويان باب30 آيه10 رساله پولس بافسيان باب5 آيه18):
2 ـ (انجيل لوقا) (باب هفتم، آيه33 تا 34:
زيرا كه يحيى غسل دهنده آمد، نه نان مى خورد و نه شراب مى آشاميد، پس شما مى گوئيد: شيطان در او است، و پسر انسان (مسيح) آمد مى، خورد و مى آشاميد، پس مى گوئيدش: او انسانيست پرخور و مگيسار).
(انجيل يوحنا) (باب دوّم آيات اوّل و...):
(و در روز سوّم در قاناى جليل سورى برپا شد و مادر عيسى و شاگردانش هم در آن عيش دعوت داشتند و چون شراب كم آمد مادر عيسى به او گفت كه شراب ندارند (عيسى گفت) مرا با تو چه كار؟!

هنوز وقت من نرسيده است مادرش به خادمان گفت: هرچه به شما فرمود انجام دهيد و در ان جا شش قدح سنگى بود كه براى طهارت يهوديان گذارده بودند و هريك از آنها دو ياسه كيل(پيمانه يونانى، معادل نه من تبريز (قاموس كتاب مقدس)) مى گرفت، عيسى به ايشان گفت: قدح ها را پر از آب كنيد، پس آنها را سرريز كردند و بديشان گفت: الآن برداريد و نزد رئيس مجلس ببريد، پس بردند و چون رئيس مجلس آن آب را كه شراب گرديده بود بچشيد و ندانست از كجا مى باشد لكن نوكرانى كه آب را برداشته بودند مى دانستند، رئيس مجلس داماد را مخاطب ساخته به او گفت: هركس شراب خوب را اوّل مى آورد و چون مست شدند، بدتر از آن، ليكن تو شراب خوب را تا به حال نگاه داشتى اين بود ابتداى معجزاتى كه از مسيح در قاناى جليل صادر گشت، و جلال خود را ظاهر ساخت (و به دين سبب!) شاگردانش به دو ايمان آوردند.
(انجيل لوقا) (باب22 آيه14 تا 18):
(و چون وقت رسيد با دوازده رسول بنشست و به ايشان گفت خيلى ميل داشتم كه پيش از زحمت ديدنم اين فصح را با شما بخورم، زيرا به شما مى گويم: از اين ديگر نمى خورم تا در ملكوت خدا تمام شود سپس پياله گرفته شكر نمود و گفت: اين را بگيريد و ميان خود تقسيم كنيد، زيرا به شما مى گويم: كه تا ملكوت خدا نيايد از ميوه مو ديگر نخواهم نوشيد).

***

آيا مسيح(ع) پسر بچه اى را روى سينه خود مى نشاند؟
و پسرك به سينه او تكيه مى دهد و مسيح او را دوست مى دارد؟ معنى اين كار چيست؟ آيا اين عمل سزاوار شأن يك فرد عادى است؟ چه برسد به فرستاده خدا؟ ولى عهدين اين كار را به مسيح(ع) نسبت مى دهند:
(انجيل لوقا باب 9 ايه47 و 48):
و عيسى طفلى بگرفت و او را نزد خود برپا داشت و به ايشان گفت: هركه اين پسر را به نام من قبول كند مرا قبول كرده باشد و هركه مرا بپذيرد فرستنده مرا پذيرفته باشد، زيرا هركه از همه شما كوچك تر باشد، همان بزرگ خواهد بود).
(انجيل يوحنا باب 13 آيه23 تا 26):
(و يكى از شاگردان او بود كه به سينه عيسى تكيه مى زد و عيسى او را محبت مى نمود، شمعون پطرس به او اشاره كرد: كه بپرسيد در باره چه كسى گفت؟ سپس آن پسرك تكيه به سينه عيسى كرد و گفت آقا، كيست او؟).

[=century gothic]آيا مسيح ملعون است؟
آيا پيامبر ملعون است؟
نه، هرگز! ولى عهدين مى گويند: عيسى(ع) ملعون است!!!
(رساله پولس بغلاطيان) (باب سوم آيه13) مى گويد:
(مسيح ما را از لعنت شريعت فدا كرد، زيرا در راه ما لعنت شد، چون مكتوب است: هركس به دار آويخته شود معلون است).
آيا مسيح(ع) پروردگار جدّ خويشتن است؟
و آيا نوه انسان خداى او مى شود؟ نه معقول نيست! ولى عهدين مى گويد كه: مسيح از نواده داود پيمبر است، مع ذلك مى گويد: مسيح خداى داود است!
(انجيل متى) (باب اوّل، آيه اوّل):
كتاب نسبت نامه عيسى مسيح پسر داود، پسر ابراهيم)
(انجيل متى باب22 آيه41 تا 46):
(و چون فريسيان جمع بودند عيسى از ايشان پرسيده گفت: در باره مسيح چه گمان مى بريد؟ او پسر كيست؟ گفتند: پسر داود، بديشان گفت: پس چگونه داود او را در روح خداوند مى خواند، چنان كه مى گويد: خداوند، به خداوند من گفت: به دست راست من بنشين تا دشمنان تو را پاى انداز تو سازم پس هرگاه، داود او را خدا مى خواند، چگونه پسرش مى باشد؟
و هيچ كس قدرت جواب وى هرگز نداشت و نه كسى از آن روز ديگر جرأت سؤال كردن از او نمود).
(انجيل لوقا باب بيستم) (آيه41 تا 43):
(و گفت به ايشان: چگونه مى گويند كه مسيح پسر داود است، و خود داود در زبور مى گويد: خداوند، به خداوند من گفت: به دست راست من بنشين تا دشمنانت را پاى اندازت كنم؟
اينك كه داود او را خداوند مى خواند چگونه پسرش مى باشد؟).

*****************************************

[=Century Gothic]ما به باطل بودن این گفتارها ایمان داریم و در این که ساحت مقدس پیامبران چه در وحی و چه در رفتار به دور از گناه بوده شکی نداریم
[=Century Gothic] مسیحیان چاره ای ندارند چون استناد به کتابی که اینقدر گستاخانه در مورد پیامبران سخن گفته باید هم دنبال راه درو باشند

شما حتما یک تحقیق در مورد جد پیامبران انجام دهید
از ديدگاه يهوديان «نبى دهان خدا است و سخن و كلام او سخن خدا».[1]موسى بن ميمون (1204ـ1135.م)، يكى از بزرگ ترين انديشمندان يهودى، اعتقاد به عصمت پيامبران در دريافت و ابلاغ وحى را يكى از اركان اساسى يهوديّت مى شمارد; به گونه اى كه پس از بررسى مبانى فكرى اين مكتب، سيزده اصل كلّى را به دست مى دهد كه از جمله ى آن ها اين است: «تمامى سخنان انبيا درست است»[2] و «كتاب تورات كه در دست ما است، همانى است كه به حضرت موسى(عليه السلام) وحى شده است».[3]
منابع دين يهود در منشأ پاكى انبيا صفاتى چند را مؤثر دانسته، ميان آن ها ترتيب ويژه اى برقرار ساخته اند:
زيركى و چابكى براى انسان پاكى مى آورد; پاكى باعث طهارت مى شود; طهارت به پرهيزگارى منجر مى گردد; پرهيزگارى به انسان قدوسيّت مى بخشد; قدوسيّت آدم را متواضع و فروتن مى كند; تواضع و فروتنى ترس از خطاكارى را در دل انسان مى پرورد; ترس از خطاكارى، سبب پارسايى و دين دارى مى شود، و پارسايى و دين دارى، شخص را داراى روح القدس مى كند.[4]
روح القدس در اديان يهوديت و مسيحيت، داراى نقشى ويژه و اهميت فراوانى است; به گونه اى كه در اين جا «انبيا را از خطا و اشتباه در آنچه كه بر زبان آنان جارى مى كند، محفوظ مى دارد; از اين رو، گفته هاى آنان معصوم از خطا مى گردد. بر اين اساس، پيامبران نه در گفتار خطا مى كنند و نه در نوشتن سخنان روح القدس»[5].
با اين همه، كتاب مقدس يهوديان، پيامبران را در امور شخصى خود، پيراسته از گناه و خطا نمى داند و كارهاى ناپسند فراوانى براى آنان رقم مى زند.[6]:khaneh:
هر چند گاه در برخى از منابع دينىِ آنان به صراحت اعلام مى شود كه انحراف اخلاقى پيامبران، به گونه اى موقّت يا براى هميشه، نبوّت را از آنان مى ستاند: «اگر پيغمبر تكبر كند، نبوت از وى دور مى شود، و اگر او عصبانى و خشم گين شود نيز نبوت او را ترك مى گويد».[7]

عصمت در مسيحيّت
آيين مسيحيّت، افزون بر آن كه مسيح(عليه السلام) را معصوم و بدون نقص مى داند، عصمت افراد ديگرى چون نويسندگان كتاب مقدّس را نيز مى پذيرد.[8]
مسيحيان، عيسى(عليه السلام) را در جاى گاه ى فراتر از پيامبران مى نشانند و او را پسر خدا مى خوانند;[9]

از اين رو، انجيل و ديگر كتاب هاى عهد جديد[10] را نوشته ى كسانى مى دانند كه چند دهه پس از به صليب كشيده شدن مسيح و با استناد به سنّت هاى شفاهى به جا مانده، سرگذشت و سخنان اين خداى جسميّت يافته را به قلم آورده اند.
از ديدگاه مسيحيان، نويسندگان اين كتاب ها هر چند در زندگى شخصى خود از آلودگى به گناه و خطا ايمنى نداشته اند، امّا در نگارش كتاب مقدّس، تأييدات روح القدس را به همراه داشته و معصوم از خطا بوده اند.
گفتنى است كه مسيحيان كاتوليك، پا را از اين هم فراتر نهاده، پاپ، رهبر كاتوليك هاى جهان را نيز، دست كم در فتاواى شرعى، بى عيب و نقص مى شمارند.[11]

كوتاه سخن آن كه عصمت و نبوّت با يك ديگر گره خورده اند و از هم جدايى نمى پذيرند; هرچند در اديانى كه مورد دست برد تحريفات بشرى قرار گرفته اند، پديده ى عصمت نيز گاه مسير واقعى خود را از دست داده و از بهره بردارى نابه جاى فرصت طلبان دور نمانده است.[12]

[1]. تحقيقى در دين يهود، ص 329.
[2]. الاديان الحية، ص 140.
[3]. جهان مذهبى، ج 2، ص 623.
[4]. گنجينه اى از تلمود، ص 139.
[5]. الميزان فى مقارنة الاديان، ص 33.
[6]. براى آشنايى با برخى از اين نسبت هاى ناروا، ر.ك: الميزان فى مقارنة الاديان، ص 36ـ33; و مقارنة الاديان، بحوث و دراسات، ص 219ـ194.
[7]. گنجينه اى از تلمود، ص 140.
[8]. الهيات مسيحى، ص 205.
[9]. ر.ك: كلام مسيحى، ص 66.
[10]. به مجموعه ى كتاب هاى مقدس مسيحيّت كه انجيل هاى چهارگانه، تنها بخش كوچكى از آن را تشكيل مى دهد، عهد جديد مى گويند; در برابر عهد قديم كه در بر دارنده ى كتب مقدس يهوديت است. البته مسيحيان، عهد قديم را نيز بخشى از كتاب مقدّس خويش مى دانند.
[11].»Science and Religion«, in The Encyclopedia of Religion, V13, PP 121-122.
[12][=Century Gothic]پژوهشى در عصمت معصومان، ص 73 و ص 271.

[=century gothic][=Franklin Gothic Medium]آيا پيغمبر زنا زاده مى‏شود؟:Sham:

[=century gothic] نه هرگز!
[=century gothic] زيرا زنا وصله‏اى بر انسان است كه سبب مى‏شود تا گفتارش پذيرفته نشود و مردم طبعا از او نفرت كنند.
[=century gothic] علاوه بر اين (عهدين) نيز به آن تصريح مى‏كند:
[=century gothic] در سفر تثنيه باب23 آيه2:
[=century gothic] زنا زاده در دسته خدا داخل نمى‏شود حتّى در پشت دهم، هيچ كسى از آنان در دسته خدا داخل نمى‏شود).
[=century gothic] ولى متأسفانه (كتاب مقدّس!) اين نسبت را به پيامبران مى‏دهد.
[=century gothic]1 ـ در سفر داوران، باب11 در آيه1 مى‏گويد:
[=century gothic] و يفتاح جلعارى زورمند و دلير بود و فرزند زن فاحشه‏اى بود.
[=century gothic] سپس سفر داوران، باب11 در آيه29 مى‏گويد:
[=century gothic] پس روح خدا بر يفتاح آمد يعنى او پيغمبر شد...!
[=century gothic]2 ـ در سفر سموئيل دوّم، باب12 آيه24:
[=century gothic] (و داود زن خود بتشيع را تسلّى داد و نزد وى در آمده با او هم خوابه شد، سپس پسرى زاييد و او را سليمان ناميد و خدا دوستش داشت).
[=century gothic] بنا بر اين سليمان پيغمبر به تصريح اين سفر، فرزند بتشيع است.
[=century gothic] و در سفر سموئيل دوم، باب11 از آيه2 مى‏گويد:
[=century gothic] (هنگام عصر كه شد داود از بسترش برخاسته بر پشت بام خانه پادشاه گردش مى‏كرد و از پشت بام زنى را ديد كه: خود را شستشو مى‏كند و آن زن بسيار زيبا بود، پس داود فرستاد در باره آن زن جويا شد كسى گفت: آيا اين زن بتشيع دختر اليعام، زن اورياى حتّى نيست؟
[=century gothic] پس داود قاصد فرستاده او را گرفت و نزد وى آمد، سپس با او خوابيد و آن زن از نجاست پاكيزه شد به خانه خود برگشت و آن زن حامله شد و فرستاده داود را با خبر ساخت و گفت كه: من حامله هستم...).
[=century gothic] 3 ـ سفر پيدايش، باب38 از آيه6:
[=century gothic] يادآور مى‏شود كه: يهودا پسر يعقوب با عروس خود (تامار) زنا كرد و (فارص) و زارح را براى او از زنا آورد و در اين سفر مى‏گويد:
[=century gothic] (و چون يهودا وى را بديد او را فاحشه پنداشت، زيرا كه روى خود را پوشانده بود، پس از راه به سوى او كج شده گفت: بيا تا با تو درآيم، زيرا نمى‏دانست كه: اين زن عروسش مى‏باشد... و با او در آمده (تامار) از او آبستن شد... و هنگام زائيدنش كه رسيد ناگهان دو قلوئى در شكمش بود... اسمش را (فارص) خواند... اسم او را (زارح) خواند و همين (فارص) بنا به آن چه عهدين يادآور مى‏شوند جدّ (داود) است).
[=century gothic] اينك در سفر (اخبار ايام اول) باب (دوّم) از آيه 5(تا)15 حاصلش اين كه: (داود، پسر يسّا، پسر عوبيد، پسر بوغر، پسر سلما، پسر نحشون، پسر عمّيناداب، پسر داب، پسر رام، پسر حصرون، پسر فارص).

Hrm;395727 نوشت:
می دانیم که اناجیل چهارگانه در زمانهای متفاوت و توسط افراد متفاوت نوشته شده اند.
چرا این اناجیل اینقدر شبیه همند؟
آیا بطور مثال کسیکه انجیل دوم را نوشته به انجیل اول دسترسی داشته است؟

سلام

تفاوت انسان با ماشین را اگر بدانیم متوجه علت این اتفاق می شویم

ماشین» هر چند پیشرفته باشد فاقد اختیار است مانند وسایل ضبط صوت و تصویر
ماشین» تمام داده را انتقال می دهد
ماشین»
داده ها را تغییر نمی دهد.

اما انسان هم فراموش می کند و هم تغییر می دهد

(اضافه می کند (جعل) تغییر می دهد (تحریف) کم می کند (حذف)

جعل و تحریف و حذف توسط حواریون صورت گرفته است.

علت این اعمال زیاد است دو عامل اشتیاق انسان به هیجان و ادعای علم در برابر عوام و پیروان و تنظیم دین به نفع اغراض شخصی (دروغ پردازی هدفمندبرای مقاصد درون گروهی)

مثلا در مورد مذاهب اسلامی گرو هها ی متفاوت اعتقادی برای موجه نشان دادن اعتقاد خود مرتکب این سه خطا و اشتباه می شوند.

نکته بعدی شباهت دلها و افکار یک گروه است که باعث شده اناجیل به هم شبیه شوند اصولا در جهان امروز و حتی زمان حواریون بدلیل تاثیر قدرت در زندگی اجتماعی بحث درست و نادرست یا حق و ناحق مهم نیست بلکه حرف اول را منافع و مصالح گروه میزند .

در جهان امروز نیز در مورد تحلیل مفاهیم متوجه اغراض درون گروهی هستیم مثلا در مورد دموکراسی طرفداران دموکراسی همه حرفهاشان شبیه به هم است

یا در مورد یک اتفاق هر گروهی تحلیلی داردتحلیل متفاوت گروهی مثلا گروه پیروان دموکراسی تحلیلی دارد که با گروه اسلامگرا متفاوت است اما افراد درون گروه تحلیلشان مشابه است مثلا اسلام حجاب را برای سود رسانی به زن و خانواده و اجتماع می داند در مقابل پیروان دموکراسی حجاب را محدود ساختن زن تلقی می کنند یعنی افراد بیطرف نیستند اغراض درون گروهی مانع حق اندیشی می شود

با سلام. متاسفانه سایت فاقد کارشناس ادیان است و دوستان و کارشناسان، با مطالعات نسبی به مباحث پاسخ می دهند. بهتر است مرکز با سازمان مردم نهاد گفتگوی اسلام و مسیحیت(NGOIC.com) ارتباط برقرار کرده و درخواست یک کارشناس ادیان را بکند. همیشه در پاسخهای مرکز چنین کمبودی حس شده است.

Hrm;395743 نوشت:
اتفاقا من دو شب پیش به چند تا از دوستان مسیحی این رو گفتم. اما پاسخی که اونا می دن اینست که به نظر ما پیامبران از مردم عادی بودند نه معصوم. و خدا می خواسته که پیامش را از طریق عادی به مردم برسونه تا قدرتش را نشون بده.
من جوابی قوی نداشتم! نظر شما چیست؟

1.اگر اینگونه هست، چرا این انبیاء گناهانی کردند که حتی مردم عادی هم بعید است بکنند؟ چند درصد از مردم عادی به محارم خود زنا می کنند؟ چند درصد مردم عادی با زن شوهرداری زنا کرده و برای پاک کردن ننگ زنا با زن شوهردار، شوهر را نیز به کشتن می دهند؟ چند درصد مردم...

2.امّا انبیاء کتاب مقدّس حتی در رساندن پیام خدا نیز صادق نیستند! چنانکه در کتاب مقدّس داستان پیامبری را می خوانیم که به خدا دروغ می بندد و پیامبر دیگری را از عمل به مأموریت باز می دارد و این امر منجر به کشته شدن آن پیامبر دیگر می شود....

3.اگر مسئله بر سر پیک بودن است، چرا اکثریت قریب به اتفاق انبیاء شما از بنی اسرائیل هستند؟ آیا مردم عادی از سایر نژادها، نمی توانستند پیامبران بیشتری باشند؟

4.چگونه می شد از مردم انتظار داشت که پیرو دستورات پیامبری باشند که خودش به دستوراتش عمل نمی کند؟

5.این نشانگر برتری پیامبرشناسی اسلامی است، زیرا در مسیحیت انبیاء فقط پیکهایی از سوی خدا هستند، ولی در اسلام گذشته از پیامرسانیف خود الگویی برای اجرای دستورات می باشند.

در نهایت بد نیست، مطلب زیر را مطالعه کنید:

http://answering.blogfa.com/cat-12.aspx

Hrm;395114 نوشت:
سلام دوستان
داشتم با یکی از دوستان مسیحی صحبت می کردم و صحبت به جایی رسید که از او پرسیدم چرا شما چهار انجیل دارید.
این دوست گرامی هم در پاسخ گفت اتفاقا این خودش نشاندهنده صحت انجیل است. چون چهار نفر مختلف و در زمانهای مختلف چهار انجیل نوشته اند که همه مثل هم هستند و هیچ تناقضی ندارند. در واقع منظورش این بود که این معجزه ی انجیل است!
من نتوانستم پاسخی قانع کننده و قوی پیدا کنم. ممنون می شوم اگر کسی پاسخی مستدل و منطقی بدهد.

دوست عزیز، اگر شما با چنین استدلالات سستی تحت تأثیر قرار می گیرید، خب بهتر است با مخالفین بحث نکنید و فعلاً به فراگیری دانشهای لازم بپردازید.

1.چه کسی گفته است که چهار انجیل مثل هم هستند؟ آیا جملات عجیب و البته مهمی که چهارمی از عیسی نقل می کند، آن سه انجیل قبلی نقل می کنند؟ آیا سه انجیل قبلی می گویند که عیسی گفت من و پدر یکی هستیم، و گفت هر که مرا ببیند پدر را دیده، و گفت من در پدر و پدر در من است، و گفت پیش از ابراهیم من هستم و... آیا سه انجیل قبلی هم عیسی را تجسم کلام خدا می دانستند؟ آیا سه انجیل قبلی از هم نقل کرده اند که عیسی به آمدن مدافعی دیگر پس از خودش بشارت داد؟ اینها را در حالی انجیل چهارم نقل می کند که سه انجیل قدیمیتر قبلی که چند دهه به زمان عیسی نزدیک بودند، نقل نکرده اند!

آیا داستانها از انجیل اوّل به چهارم، شکوهمندتر نشده است؟ آیا انجیل اوّل هم توضیحی در مورد ولادت عیسی داده؟ آیا منبعی غیر از انجیل متی، خبر از دستور کشتار کودکان از سوی هرود داده و....

2.چهار انجیل، چهار زندگینامه و گزارش تاریخی از دوران حیات عیسی هستند! همین و بس! نیازی نیست بین چهار گزارش زندگی تناقضی باشد! فرض کنیم کسانی بیایند و کتابهایی با حجم اناجیل چهارگانه در مورد زندگی امام خمینی بنویسند! فکر می کنید باید تناقضی بین آنها باشد؟ در تمام آن کتابها، روز تولد، روز پیروزی انقلاب، روز آغاز جنگ، روز دستور امام بر برکناری بنی صدر، سخنان امام در مورد آقای ایکس و آقای ایگرگ، و در مورد دلیل رحلت، یکسان خواهد بود! چنانکه اکنون نیز چنین است و چنین کتابهایی در مورد دوران حیات امام خمینی هستند، یافتن تناقض در آنها، از یافتن تناقض در چهار انجیل، دشوارتر است! آیا این نشانگر معجزه بودن این کتابهاست!

Hrm;395727 نوشت:
می دانیم که اناجیل چهارگانه در زمانهای متفاوت و توسط افراد متفاوت نوشته شده اند.
چرا این اناجیل اینقدر شبیه همند؟
آیا بطور مثال کسیکه انجیل دوم را نوشته به انجیل اول دسترسی داشته است؟

اوّلا بستگی دارد که شما به چه چیزی بگویید شباهت! همانطور که در پست قبلی گفتم، شباهت چندان زیادی هم بینشان نیست! در انجیل اوّل(به لحاظ تاریخی مرقس) یک داستان بی روح بدون آن جلوه های بزرگ و افسانه ای انجیل چهارم، یعنی یوحنا، را شاهدیم!

ثانیاً بله، نه تنها نویسندگان انجیلهای دوم و سوم(به لحاظ تاریخی متی و لوقا) به انجیل نخست دسترسی داشته اند، بلکه یکی از نقدهای وارد بر انجیل دوم این است که چرا هر چه در انجیل اوّل آمده است(البته با شاخ و برگ بیشتر و اصلاحاتی در بخشهای ضایعتر قضیه!) در انجیل متی نیز آمده است! گویی انجیل متی، شرحی بر انجیل مرقس است، چنانکه سیره ابن هشام، شرحی بر سیره ابن اسحاق است!! به همین خاطر هم این سه انجیل همنوا، خوانده می شوند، زیرا دومی و سومی را که بخوانی، اوّلی را هم خوانده ای!

امّا انجیل چهارم، که فاصله زمانی اش، بیشتر از فاصله زمانی سه انجیل قبلی از حادثه و از یکدیگر، است خیلی متفاوت است، بسیار پراغراق، بسیار پر عظمت و نقل کننده جملاتی که شالوده الهیات مسیحی را می سازند، ولی تمام کتاب مقدّس مسیحیان، تا پیش از این کتاب که از آخرین بخشهای تشکیل دهنده کتاب مقدّس است، از آنها بی خبر بوده اند، حال جای سؤال است که چرا کسانی که در دهه های پیشین و نزدیکتر به مسیح بودند، چنین جملات مهمی را از عیسی نقل نکردند؟

این امور، نشانگر جلوه های تاریخی در این کتب هستند. در اسناد تاریخی، با فاصله گرفتن از زمان حادثه ابعاد اغراق آمیز قضیه و عظمت شخصیتهای قهرمان، افزایش می یابد. این حادثه برای اناجیل چهارگانه نیز صادق است، زیرا آنها نیز از انجیل اوّل که زمان کمتری با حادثه دارد تا انجیل آخر که نزدیک به اواخر قرن اوّل میلادی نوشته شده است، مرحله به مرحله، و هر یک از قبلی، اغراق آمیزتر، پر شاخ و برگتر، و پرعظمتتر از عیسی یاد می کنند. تا جایی که سخن عیسی بر روی صلیب که خدای من، چرا من را ترک کردی، تبدیل به این جمله می شود: اینکه روح خود را به تو تقدیم کردم!

tazkie;391780 نوشت:

حالت محتمل این است: ابتدا یهودا، سکه ها را در معبد می ریزد، سپس کهنه سکه ها را برداشته با آن پول مزرعه ای خریدند ولی به اسم یهودا و از سوی او(پس هم می شود گفت کهنه زمین را خریدند و هم می شود گفت یهودا آنرا خرید. در واقع کهنه به وکالت خودخوانده از سوی یهودا زمین را خریدند. یک سؤال: وقتی کسی در یک حادثه می میرد، آن حادثه باعث مرگ او شده یا خدا جان او را گرفته است؟) یهودا که دچار عذاب وجدان شده است، به بلندی مجاور مزرعه می رود، و خود را دار می زند، پس از مدتی طناب پاره می شود و به درون مزرعه سقوط کرده و در اثر سقوط شکمش پاره شده و امعایش بیرون می ریزد.
اگر می گوید این یک تناقض است، باید ثابت کنید که حالت فوق محال است رخ داده باشد.

سلام
توی این مسئله یک اشکال دیگه هست.
در انجیل متی اومده که یهودا اول خود را خفه کرد و بعد کاهنان زمین را برای مقبره ی او خریدند.
اما در انجیل های دیگر آمده که او زمین را خرید و سپس در آن به زمین خورد و..

سلام برادر گرامی
باید گفت این ادعای آن مسیحی حتی بر اساس انجیل هم ادعای صحیحی نیست بلکه ما در انجیل می بینیم که عیسی چند بار از خدا گله و شکایت می کند و از او با عتاب می پرسد چرا مرا تنها گذاشته ای ؟ ( البته ما مسلمانیم و به عصمت ایشان معتقدیم )
اما این یک مطلب دوم اینکه خدایی فقط به گناه نکردن نیست زیرا آن موقع خدا هم از خدایی می افتد زیرا بر اساس کتاب مقدس خداوند پس از طوفان و هلاکت مردم نوح پشیمان شد یعنی نعوذ بالله کار اشتباهی انجام داد پس بر اساس استدلال او دیگر خدا نخواهد بود . ( رجوع کنید به سفر آفرینش طوفان نوح )

سوال:
چندوقت پیش با یک مسیحی گفتگو می کردم اون می گفت که عیسی هیچ گناهی نکرد ولی بقیه پیامبران همه گناه کردند پس عیسی خداست.
آیا حضرت عیسی هم اشتباهی داشته؟؟آیا در انجیل وتورات پیامبری نام برده شده که هیچ اشتباهی نکرده باشد؟؟

پاسخ:
- اولا گناه نکردن دلیل بر خدا بودن نیست و بر فرض هم ادعای فرد مذکور صحیح باشد، دلیل بر خدایی عیسی (ع) نیست. ادعای خدایی عیسی (ع) چنان سست است که فسادش، روشن است.

- مطلب دوم این است که از نگاه مسلمانان تورات و انجیل، کتب تحریف شده هستند و مطالب آنها قابل استناد نیست. یکی از دلایلی که بر تحریف آن وجود دارد، اسناد اعمال ناروا و خلاف شرع به پیامبران است. این مسئله به وفور در تورات یافت می شود.

- انجیل موجود نیز اساسا انجیلی که از سوی خداوند اعطا شده است، نیست بلکه روایت هایی است که اطرافیان حضرت عیسی(ع) در مورد زندگی او نوشته اند. و کتاب آسمانی که از سوی خداوند فرستاده شده است، نیست. بنابراین قابل استناد نیست.

- اما از نگاه ما، تمام پیامبران معصوم هستند و در این بین تفاوتی بین حضرت عیسی (ع) (که ما او را پیامبر می دانیم نه خدا) با دیگر پیامبران وجود ندارد. به عبارت دیگر از نظر ما تمام پیامبران معصوم بوده اند نه فقط حضرت عیسی(ع)

موضوع قفل شده است