جمع بندی چرا بعضی از آیه های قرآن مخالف علم است؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا بعضی از آیه های قرآن مخالف علم است؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هدی

مهدی128;664298 نوشت:
چرا بعضی از آیه های قرآن مخالف علم هست؟

با سلام
سوال شما كلي است و اگر هم بخواهيد مصاديق آنرا مطرح نموده و به بحث بپردازيم از آنجا كه اثبات علمي بودن هر يك از آيات منوط به ايجاد پستهاي متعدد است ، لذا بررسي چندين آيه در يك تاپيك عملي نبوده و تجربه هاي متعدد نشان داده كه چنين روشي منجر به نتيجه ي مطلوب نميگردد.بنابراين آيات مد نظرتان را بصورت جداگانه در تاپيكهاي متعدد ايجاد و مطرح نماييد تا قابل بحث و بررسي باشند .

[=arial] ایا قران کریم خلاف علم است
[=arial]


[/HR][=arial] [=arial] ایا قرآن خلاف علم است؟

[=arial]بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

[=arial]
سوال: چرا بعضی از آیه های قرآن مخالف علم هست؟

استاد: عین الفاظ قرآن وحی است. علم دو حوزه دارد یکی حوزه برگشت‌ناپذیر مثل کرویت زمین و منظومه شمسی و عدم صحت برداشت ارسطوئی از اتصال جسم مادی و.... و دیگری حوزه‌های مورد کنکاش و پیشرفت بلکه قابل برگشت که غالب مباحث علمی کنونی اینگونه هستند. آیا قرآن با کدام یک از موارد این دو حوزه مخالفت کرده؟
سائل:ممنونم اما راستش من که اصلا نفهمیدم شما چی گفتید . سوالمو ساده می پرسم و خواهش میکنم ساده جواب بدین
1. چرا قرآن گفته و یمسک السما ان تقع علی الارض ؟ آیا جز اینه که در نگاه قرآن زمین مرکز عالم هست و آسمان و خورشید دور زمین می چرخند ؟ یعنی همون هیئت بطلمیوس ؟ پس این یک غلط
2. و من الارض مثلهن نشون می ده که قران هفت تا زمین را اعتقاد دارد . این زمینها کجاهستند ؟ جز اینه که - مثل اعتقاد قدیمها - قرآن هم معتقد است 7 تا زمین وجود دارد ؟ در حالی که فقط یک زمین وجود دارد
3. لهم قلوب لایفقهون بها گفته اما میدونیم که مرکز ادراک و فهم و تعقل قلب نیست بلکه مغز است . این هم غلط سوم
و همین طور خیلی آیات دیگه با علم نمیسازد منظورم اینهاست و این که چرا قرآن بهشت موعود رو مثل زندگی عربها میدونه ( حور مقصورات فی الخیام ) ؟
و فایده بحث و جدل درباره تعداد اصحاب کهف چی هست ؟
و خلاصه همین چیزها منظورم است . لطفا منو از این شک و تردید در بیارید استاد: منظور من تمییز دادن مرز حوزه‌های مختلف در مسائل علمی بود.
۱- تا آنجا که بنده حقیر از هیئت بطلیموس اطلاع دارم و چندین سال درس و بحث داشتم ظلم بزرگ میدانم که کسی بگوید قرآن قائل به هیئت بطلیموس است، چون:
الف: هیئت بطلیموس طبق حکمت طبیعیات قدیم، افلاک را جسم فلکی در قبال جسم عنصری میداند، و جسم فلکی، قدیم زمانی است، یعنی محال است که پدید بیاید و یا از بین برود، و لذا حکمای مسلمان قدیم مثل ابن سینا طبق ضوابط علمی از اثبات معاد جسمانی عاجز بودند و تنها میتوانستند معاد روحانی را اثبات کنند، اما قرآن صریحا میفرماید: اذا الکواکب انتثرت، اذا السماء انشقت، جمع الشمس و القمر، و یا در ابتدا: ثم استوی الی السماء و هی دخان، فسویهن سبع سماوات، و...
ب: هیئت بطلیموس عالم جسمانی را ۱۳ کره میداند که مانند لایه‌های پیاز همدیگر را احاطه کرده‌اند، ۴ کره مربوط به عناصر اربعه است، و ۹ کره آسمانهای عالم هستند، و عالمان دینی در سابق مجبور بودند که عرش و کرسی را به هفت آسمان قرآن اضافه کنند تا علم با شرع اختلاف نداشته باشد! به مقدمه کتاب تشریح الافلاک شیخ بهائی قده مراجعه کنید، هفت آسمان در هیئت بطلیموس همان کواکب سیاره بودند که ما امروزه به اسم سیارات تا زحل در منظومه شمسی میشناسیم،(با این تفاوت که آسمان اول فلک قمر بود و به جای زمین در مدار خود، خورشید را در فلک شمس در آسمان چهارم قرار میداند، و فلک شمس و قمر غیر از خود شمس و قمر بود) ولی فلک ثوابت و فلک اطلس، آسمان هشتم و نهم بودند که هشتمی راه گریزی نداشت ولی نهمی (اطلس) را مثل ابوریحان بیرونی با فرض حرکت وضعی زمین به دور خودش آلترناتیوی برای آن تصور میکردند، به هر حال هفت آسمان در لسان پیامبران آمده بود که تطبیق آن با علم آن روز محتاج توجیه و تاویل بود.
ج: خرق و التیام (شکافته شدن و سپس ترمیم یافتن) در فلک بطلیموسی محال بود! و لذا عالمان دینی در معراج جسمانی مشکل داشتند و آن را خلاف علم میدانستند و میگفتند معراج تنها میتواند روحانی باشد، اما قرآن صریحا به جن و انس خطاب میکند: ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان، لو نمیگوید، إن میگوید تا قائل به محال بودن نفوذ در آسمانها نباشد، ولی میگوید نفوذ در آسمانها تنها با قدرت ونیرو صورت میگیرد.
د: قرآن صریحا میفرماید: زینا السماء الدنیا(دقیقا پس از ذکر هفت آسمان) ، آسمان نزدیکتر را به زینت ستارگان آراستیم، در حالی آسمان هشتم در هیئت بطلیموس که دورترین آسمان است مشتمل بر زینت کواکب است یعنی ثوابت، و نزدیکترین فلک قمر است که یک زینت ماه فقط دارد! و ده‌ها شاهد دیگر که جوینده به آن میرسد،
و اما آیه یمسک السماء، اساسا با سیستم هیئت بطلیموسی جور نیست، چون لایه‌های پوست پیازی افلاک، امساک و نگه داری جداگانه نیاز ندارد، آیا طبیعی به نظر میرسد برای اظهار قدرت خدا، بگویند خدا لایه بالائی پیاز را نگه میدارد از اینکه بر روی لایه زیرین بیفتد؟! تعبیر آسمان سقف محفوظ است، یا نگه داشته میشود از اینکه روی زمین بیفتد، یا به غیر ستون قابل رؤیت قرار داده شده است (بغیر عمد ترونها) اصلا با مبانی هیئت بطلیموس سازگاری ندارد.

۲- اولا: هفت زمین صریحا در قرآن نیامده، بلکه ظاهر آیه، (من) نشویه است برای کسی که مبانی معارف را بداند، نفرمود: الله الذی خلق سبع سماوات و الارض مثلهن، بلکه و من الارض مثلهن، یعنی خدا هفت آسمان آفرید، و از زمین مثل هفت آسمان ایجاد کرد، که اشاره به آن در حدیث امیرالؤمنین صلوات الله علیه آمده که: شارک بها السبع الشداد، یعنی انسانی که سر از خاک برآورده اگر تزکیه کند درختی میشود که از زمین به ازاء هفت آسمان افراشته میشود، و شواهد زیادی است که منظور از هفت آسمان در لسان انبیاء، مراتب باطنی ملکوت است.
ثانیا: میگویید این هفت زمین کجا هستند؟ آیا در هیت بطلیموس تنها یک زمین است یا هفت زمین؟ قدیمی‌ها هفت اقلیم یعنی نواحی و اقطار قائل بودند و نه هفت زمین! آیا اگر منظور قرآن واقعا هفت زمین مثل هفت آسمان باشد میتوان با طرح سؤال اینکه این هفت زمین کجا هستند گفت پس قرآن خلاف علم است؟

۳- علم امروز قلب را فقط به عنوان یک پمپ میشناسد و بیش از آن نمیشناسد، و در درک سیستم شبکه عصبی، پیشرفت خوبی داشته است، اما در عملکرد قسمت معنا شناسی مغز و قشر خاکستری آن، پیشرفت محسوسی نداشته، و ما نمیدانیم فردا چه چیزی در باره رابطه مغز و قلب خواهند گفت؟ ولی همین اندازه میدانیم قرآن هم لب میگوید و هم قلب و هم سمع و هم بصر و هم فؤاد، و اولی الالباب یعنی صاحبان مغز (لب به معنی عقل است اما اصل معنای آن مغز است مثل مغز بادام و گردو در قبال پوسته آن)، میگوید تعمی القلوب، قلب کور میشود، و حال آنکه بر حسب ظاهر چشم کور میشود، علی قلوب اقفالها، درب را قفل میکنند نه قلب را، علی ابصارهم غشاوه، بر چشم آنها پرده افتاده، القی السمع، گوش دهد، آیا وقتی یک پروفسور به دانشجویانش میگوید: به مطلب امروز خوب دل بدهید، فوری میخندند که خلاف علم حرف زدی؟! مرکز ادراک دل نیست بلکه مغز است! و او هم عذر میآورد که این میراث مادر بزرگم بود!

۴- عربها از یک لفظ چه بفهمند غیر از مفهوم دقیق آن لفظ است، اگر عربهای زمان نزول قرآن از مرکب، شتر و اسب میفهمیدند معنای لفظ مرکب هم مختص شتر و اسب میشود؟ یعنی حتی نزد همان عربها؟ خیر ، همان عرب میگفت کشتی هم مرکب است، بلکه قرآن وقتی مرکبها را میگوید صریحا میگوید خدا مرکبهایی میآفریند که شما نمیدانید، لترکبوها و زینة و یخلق ما لا تعلمون، الفاظ حور و مقصور و خیام هر سه از الفاظ نظیر مرکب هستند اما به وجهی دقیقتر که به کارشناسی سمانتیک نیاز دارد.
و قران هم بحث و جدل راجع به تعداد اصحاب کهف را مرغوب ندانسته، فلا تمار فیهم الا مراء ظاهرا و لا تستفت فیهم منهم احدا.
اما اینکه من شما را از شک و تردید در بیاورم این ممکن نیست، شک و تردید گام برداشتن است، اما سفارش من این است که گام برداشتن را تبدیل به یک قدم به جلو و یک قدم به عقب نکنید، یا در مسیر مستقیم بروید و یا در مسیر منحنی به نحو جدول تناوبی و نه به نحو هائم سرگردان.
چند سوال و جواب در ادامه مطلب

ادامه مطلب
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم شهریور 1390ساعت 21:27 توسط احمدیاسر |
یا علی

[=arial] [=arial] __________________
[=arial]
[=arial]

[=arial]اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء

[=arial] ج: ***ایا قران کریم خلاف علم است ***
[=arial]


[/HR][=arial] [=arial] آیا قرآن خلاف علم است؟

سؤال: چرا خدا طوری حرف زده که دقیقا با هیئت بطلمیوسی اشتباه میشه ؟ چرا واضح حرف نزده ؟
استاد: از این واضح‌تر که بگوید نزدیکترین آسمان را به زینت ستارگان آراستیم؟!
سوال: داستان جن و شهاب چیه ؟ واقعا این سنگ ها آسمانی میخوره توی سر جنها یا اون آیه مربوط به عالم ملکوته ؟
استاد: هر چه هست مربوط به مسأله استراق سمع است که در آیة آمده، و تناسب حکم و موضوع یکی از مهم‌ترین ضوابط فهم متن و هرمونوتیک است.
سائل: تناسب حکم و موضوع چیه ؟ بالاخره شهابها توی سر جن می خورن یا نه ؟
استاد: منظورم این بود که وقتی استراق سمع کنند شهاب میخورند! یعنی شهاب تناسبی با استراق سمع دارد که رادع آن است.
سوال: منظورم این بود که همین شهابهای جسمانی که ما در آسمان می بینیم می خوره سرشون یا به قول بعضیا اون آیه مربوط به ملکوته و خدا ناگهان به عنوان تشبیه حرف از آسمون مادی رو کنار گذاشته و به ملکوت پرداخته و شهابهای ملکوتی و نوری رو از اون آیه مد نظر گرفته ( فکر کنم می گن علامه طباطبائی تنها کسیه که توی تفسیرش این حرفو زده اما بقیه گفتن همین شهابهای مادی میخورن به جنها ) حاا کدوم درسته ؟ همین شهابهای مادی میخورن یا منظور شهابهای ملکوتیه ؟
استاد: پاسخ: این یک بحث تفسیری گسترده است و به یک کلمه نیست، بنده فقط دو نکته را تاکید میکنم، یکی عبارت لا یسمعون الی الملأ الاعلی و دیگری فمن یستمع الآن، اولی میگوید گوش دادن دزدکی اجنه به ملأ اعلی است آیا ملأ اعلی مکانی است؟! آیا در افلاک و کرات جسمانی ملأ اعلی محقق میشود یا ملأ اعلی معنوی و ملکوتی است؟ و دومی میگوید سابقا شهاب نبود و بعد از بعثت این پیامبر خاتم شهاب‌ها آمده‌اند!
تناسب حکم و موضوع را که عرض کردم فراموش نکنید، و نیز به ذیل آیه ۱۸ از سوره مبارکه حجر در تفسیر نمونه مراجعه کنید که تفسیری فارسی و ساده و روان است و اقوال متعدد نقل کرده و نیز در چهار پنج مورد دیگر هم در قرآن کریم و تفاسیر آمده است.
سوال: چرا پیامبر فرموده کما تکونون یولی علیکم اما امام علی به نظرم شایدم امام صادق فرموده الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم ؟ اینها که ضد هم هستند
استاد: این که مثل هم است، هر طور هستید بر شما رهبری میشود، و مردم به امرایشان شبیه‌تر هستند تا پدرانشان، یعنی تراکنش و تشابه رفتاری بین شما و امراء بیش از پدران برقرار است، البته تشابه طرفینی است و تاثیر متقابل است.
اگر مساله این طور بود چرا آنان خودشان این طور نگقتند ؟ یعنی چرا نگفتند روی هم تاثیر دارند ؟
استاد: اینکه میگویید چرا خودشان چنین نگفتند؟ خوب معلوم است که یک کلام نیست، شما دو کلام را از دو مقام پیدا کرده‌اید و کنار هم گذاشتید، هر مقامی نکته خاصی دارد، مثل اینکه استاد میگوید طبق قانون جاذبه زمین ماه را به طرف خود میکشد اما اشکال کنند که قانون جاذبه تاثیر متقابل است و یک‌طرفه نیست یعنی ماه هم زمین را به طرف خود میکشد! آیا این اشکال به این استاد وارد است؟!
سوال: قانون جاذبه دوطرفه است ؟ یعنی چیزهائی که می افتند زمین هم زمین را به سمت خود میکشند ؟
استاد: قانون سوم همین است دیگر!!
سائل: من آن چیزهائی که در توضیح قانون سوم نیوتن نوشتند بازی با الفاظ می دانم و معتقد نیستم وقتی چیزی بر چیز دیگری نیرو وارد میکند ، شی دوم هم بر شی اول نیرو وارد میکند مگر این که بخواهیم مقاومت را وارد کردن نیرو بر شی اول بنامیم که این بازی با الفاظ است
استاد: انسان باید ابتدا حرف را خوب بفهمد بعد نقد علمی کند نه اینکه خدا نخواسته قبل از فهم مقصود خبرگان یک فن، به مطلب آنها ایراد بگیرد، مکانیک کلاسیک نیوتنی خیلی کار برده، یک مطلب یک شبه نیست که یک نفر چیزی گفته باشد و همه بله قربان‌گو شده باشند، لذا اگر مطمئن شدید مقصود را فهمیدید نقد بکنید و خنده ندارد، در مکانیک کوانتوم و نیز نظریه نسبیت، مکانیک نیوتنی نقد میشود اما طبق موازین علمی.
و ذهن من موافق تحقیق تاریخی موضوع ‌محور با پشتوانه تشابک شواهد است که بر مبنای منطق فازی است و به این زودی مطلبی را تمام شده فرض نمیکنم
سوال: آیا لعنت ما برای شمر و یزید و امثال اینها عذابشونو زیاد میکنه یا تاثیری در این کار نداره ؟ چون بعضیا میگن صلواتو لعنت ما اثری نداره و پیامبر و اماما به نهایت جائی که باس برسن رسیدن
استاد: هر دو تاثیر دارد، صلوات ما هم خان گسترده آنها را گسترده‌تر میکند، صاحب سفره‌ای که یک میلیون مهمان دارد تا دو میلیون تفاوت ندارد؟
سائل: پس چرا بعضیا میگن صلوات و لعنت ما فقط نشون دهنده موافقت ما با درود و نفرینه و می گن ادخلوا آل فرعون اشد العذاب نشون میده ملعونها الانش هم در بدترین حال ممکن هستن ؟
استاد: آنچه در حافظه من است اشد العذاب مزبوط به روز قیامت است، و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب، و اما در برزخ النار یعرضون علیها غدوا و عشیا، خودتان مراجعه کنید.
سوال: چرا در زیارت امام صادق امده که مادران ایشان همگی عفیف بودند اما در تاریخ نوشتند که مادر ابوبکر ( که جد امام صادق هم بود ) یکی از زنان مشهور به زنا و فحشا بود: و أمه سلمی من ذوات الأعلام فی مکة و کانت لها رایة فی الأبطح لأن العرب کانوا یأنفون من أن تنازلهم البغایا فکانوا بیعدونها عن قرب منازلهم و کان رایتها حمراء تدل علی فجورها و عهرها ( کتاب الأربعین ، ص 532 و 533 ، نوشته محمدطاهر قمی شیرازی به نقل از مشارق الأنوار به نقل از کتاب ملل و نحل و نسب شناسان )
استاد: اولا در اصل اینکه چنین امری ثابت باشد یعنی حضرت نوه ابوبکر باشند، خدشه تاریخی کردند هر چند بنده نمیدانم.
ثانیا: جواب اصلی این است که نور معصوم ع در رحم پاک قرار داشته از زمان حضرت آدم تا زمان تولد، اما لازم نیست مادر خود امام هم تا زمان حضرت آدم در اصلاب شامخ و ارحام مطهر باشد، این ربطی به هم ندارد، نور امام ع هرگز ساکن در صلب ابوبکر نبوده بلکه نه ماه ساکن در رحم مادر جلیله مکرمه خودشان بودند و نه بیشتر.
سائل: همه از مادران پاک و عفیف ، عفیف بودن همیشگی آنان در زندگی شان را می فهمند نه فقط در 9 ماه حمل یکی از بچه هاشان.
استاد: من کجا گفتم ۹ ماه فقط مادر امام ع پاک است؟؟!! اعتقاد بنده این است که مادر امام معصوم ع در تمام عمر معصوم است، چرا اینگونه عبارت من را فهمیدید و معنا کردید؟! من گفتم مادر امام ع لازم نیست مثل خود امام در رحم مثل خودش پرورش یافته باشد و یا در صلب پاک از گناه باشد، خود مادر امام، معصوم از گناه است اما عبارت زیارت نمیگوید مادر مادر هم معصوم از گناه است، اما مادر پدر را میگوید در تمام عمر معصوم است، چون نور امام از مسیر او میگذرد (دقت کنید) ، مثل مادر امام ع مثل مؤمنین است که همینطورند، مثلا بعض علما در تمام عمر گناه نکردند اما لازم نیست مادر یا پدر آنها هم گناه نکرده باشد، علی بن یقطین به امام کاظم ع عرض کرد آقا بر خودم میترسم! فرمودند چرا؟ گفت چون پدرم ناصبی بود! فرمودند هرگز نترس، مثل مؤمن در صلب کافر مثل یک شن در بین یک خشت است که وقتی شسته شود گل‌ها میرود و آن شن صحیح و سالم باقی میماند و ذره‌ای به آن مؤمن صدمه نمیزند، و لذا عرض میکنم عبارت زیارت مزید تشریف است نه شرط کار، و این نکته مهمی است.

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم شهریور 1390ساعت 21:27 توسط احمدیاسر | آرشیو نظرات

این وبلاگ حاوی جلسات تفسیر سوره ی مبارکه ی قاف می باشد که از نوارهای صوتی پیاده شده است
جلسات از تابستان سال 1390 آغاز شد و تا خرداد 92 به 280 جلسه رسید

[=arial]یا علی جان

[=arial]
[=arial] [=arial] __________________
[=arial]
[=arial]

[=arial]اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء

ج: ***ایا قران کریم خلاف علم است ***


[/HR] [=Book Antiqua]أسئلةٌ و أجوبتها

[=Book Antiqua]۱- یک بار فرمودید حدیث «الدنیا مزرعة الآخرة» از معجزات قولی است ولی توضیح ندادید. مگر غیر از این معنا که پاداش و جزاء آخرت نتیجه اعمال دنیوی ماست معنای دیگری از این حدیث استفاده می‌شود؟ (معنایی معجزه‌وار و فوق العاده).
[=Book Antiqua]استاد: چون جانِ کلام بر سر رابطه نتیجه و ذوالنتیجه و بالخصوص کیفیت انتاج و بالأخص مراحل صیرورت با تحفّظ بر محکمات اعتقادیه مبدأ و معاد است، لطف تعبیر در تطابق هر چه بیشتر مبادی و شروط و معدّات و اجزاء و جمیع ما له أدنی دخالة است و لذا کلامی که یبدو استعاریّاً خطابیّاً یصیر برهانیّاً حلّیّاً
[=Book Antiqua]۲- یک بار صحبت از نظم دقیق خارجی‌ها در کارهایشان به میان آمد که بعضی موارد آن حقیقتاً شگفت‌آور است ولی شما فرمودید که این نظم نتیجه مشکلاتی است که به آن برخورد کرده‌اند. منظورتان را نفهمیدم. لطفاً در این باره توضیح بفرمایید.
[=Book Antiqua]استاد: مثال آن، طرح ترافیک است که مُعجب بی‌خبر نسبت به سوابق آن و اینکه چه بلاهائی بر سر کثیری آمده تا فکرها کرده و تن به آن داده‌اند می‌باشد و این نقصی برای یک نابغه در یک دهکده کوچک بدنیاآمده نیست که به فکر مثلاً یک‌طرفه کردن کوچه‌های ده نیافتد و یا خط‌کشی برای عبور و مرور چند الاغ.
[=Book Antiqua]۳- گاهی شنیده می‌شود که افرادی با توسّل به صاحبان فرقه‌های باطل یا اشیاء خرافی حاجت می‌گیرند یا شفا می‌یابند. و معمولاً در پاسخ به این شبهه گفته می‌شود: چون آنها با اعتقاد کامل دست به این کار می‌زنند، لذا این اثر و نتیجه طبیعی است اگرچه معتقدٌبه باطل باشد. اگر اینگونه است پس فرق بین آنها و شفا یافتن و حاجت گرفتن ما با توسل به اولیاء الله چیست؟ چون ممکن است کسی بگوید: شما هم چون اعتقاد دارید، نتیجه می‌گیرید و این دلیل بر حقانیت شما نیست. و اگر جواب فوق الذکر به شبهه بالا صحیح نیست، جواب صحیح را بفرمایید.
[=Book Antiqua]استاد:. مقبول نیست و با پی‌جوئی، عدم صدق مخبری یا خبری آن معلوم می‌شود مگر در مواردی که شبیه به این باشد که کریمی ببیند کوری در کمال احتیاج به درخت خشکیده‌ای التماس می‌کند.
[=Book Antiqua]۴-جمع بین «حب علی حسنة لا تضرّ معها سیّئة» و «العاصی لله لا ینفعه ولایتنا»چیست؟ و سؤال دیگر آنکه فرق بین محبّت، مودّت و ولایت چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: نفرمودند لاتکون معها السیّئة سیّئة بلکه ولایت ما نافع نیست برای انقلاب عصیان به طاعت پس محتمل است معنای روایت شریفه تنویع حسنات به دو نوع باشد و محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه از نوعی که قابل انمحاء به سیّئه باشد نیست بلکه زمینه‌ساز محو آن است.
[=Book Antiqua]سائل: علامت محبّت واقعی به اهل بیت و اساساًً هر محبتی چیست؟ چون گاهی به شخص محبت زیاد داریم ولی بعد از سالها قلبمان از او برمی‌گردد و مبغض او می‌شویم. چگونه بفهمیم که محبت ما به امیرالمؤمنین از این قسم نیست بلکه پایدار و حقیقی است؟
[=Book Antiqua]استاد: در بزنگاهها معلوم می‌شود، که محبوب را بر غیر او ترجیح می‌دهیم یا نه؟
[=Book Antiqua]سائل: معمولاً علامت حقیقی و صادق بودن محبّت را بروز آن در اعمال می‌گیرند و می‌گویند: لو کان حبک صادقاً لأطعته. آیا معاصی حتی ترک نماز و فسق و فجور منافات با محبت دارد با توجه به اینکه در روایات بین شیعه و محبّ فرق گذاشته‌اند و اولی را مطیع و دومی را مخالف در عمل دانسته‌اند؟
[=Book Antiqua]استاد: معاصی منافات ندارد و روایتی نقل کردند که شخصی یهودی به امیرالمؤمنین خیلی علاقه داشت و نسبت به حضرت اظهار محبت می‌کرد. چند روز پیدایش نشد. حضرت فرمودند کجاست؟ عرض شد وفات کرده. حضرت ناراحت شدند. خدمت حضرت رسول خدا که رسیدند حضرت علّت را پرسیدند حضرت امیر قضیه را عرض کردند. حضرت فرمودند می‌خواهی جایگاه او را ببینی فکشط له عن السماء الرابع دیدند قبّه خضرایی است و آن یهودی در آن متنعّم. فرمودند: این جایگاه به خاطر محبتی است که به تو داشت.
[=Book Antiqua]سائل: اگر محبت اهل بیت برای یک یهودی نافع باشد به طریق اولی برای سنی‌ها هم نافع است. استاد: قطعاً اگر سنی طوری باشد که اگر امر دایر شد بین اهل بیت و خلفا، اهل بیت را ترجیح دهد. استاد: الآن هر دو را قبول دارد. فرمودند: این از نفهمی اوست اگر بفهمد آنها را ترجیح می‌دهد. او کمالات را دوست دارد و از ظالم بیزار است ولی الآن اشتباهاً خلفاء را اول شخص عالم می‌پندارد.
[=Book Antiqua]سائل: معنای محبت امیرالمؤمنین علاقه به صفات حضرت است یا شخص حضرت؟ چون هر کسی ولو کافر بشنود شخصی این همه صفات کمالیه در اوست طبعاً علاقمند می‌شود
[=Book Antiqua]استاد: نه، اینطورها هم نیست. محبت از اسرار الهی است و حدیث ‌إن الارواح جنود مجنّدة ماائتلف هناک ائتلف هنا … را خواندند و نیز روایتی که شخصی آمد خدمت حضرت و عرض کرد: إنّی احبّک. حضرت مدتی سکوت کردند و فرمودند: لکنّی لا احبّک. گفت: چرا؟ فرمودند: در ارواحی که نظر کردم تو را در میان آنها ندیدم.
[=Book Antiqua]سائل: بالاخره میزان و محک برای اینکه بفهمیم محبت ما حقیقی است یا نه چیست؟
[=Book Antiqua]سائل: «شخصی مدتی مضطرب بود که ایمان او مستقر است یا مستودع؟ حاج آقا [بهجت] فرموده بودند: «باید که ندانی». وظیفه ما فعلاً تحصیل محبت ظاهری و رعایت رضایت آنهاست. خدا می‌خواهد انسان بین خوف و رجاء باشد». در صحبتهایشان به روایت امام صادق در تثلیث محبین اشاره فرمودند که باید به تحف مراجعه کنم. البته در اثنای فرمایش خود تأکید کردند که اینطور نیست که گناهان بی‌جواب بماند لذا حضرت فرمودند: «انی اخاف علیکم فی البرزخ». اما اینطور نیست که لازمه معاصی خلود در نار باشد
[=Book Antiqua]سائل: چرا گاهی به شخص چندین سال محبت زیاد داریم و بعد از بین می‌رود؟
[=Book Antiqua]استاد: اگر کسی اهلش باشد [می‌فهمد که محبت واقعی نیست]، حتی روانکاوهای امروزی همان وقت با چندین سؤال فنی می‌فهمند که محبت واقعی نیست. کما اینکه برعکس، گاهی دو نفر مبغض و متنفر از یکدیگرند ولی انسان می‌بیند که به هم محبت دارند مثل خیلی از دعواهای زن و شوهرها
[=Book Antiqua]۵- روایت مشهور «شاورهنّ فخالفوهنّ» را چگونه باید توضیح داد؟ و نیز «لاتطیعوهنّ فی المعروف» و آیا سیره‌ای از ائمه بر عمل طبق مضمون این دو روایت در دست می‌باشد؟
[=Book Antiqua]استاد: شاید مقصود ممانعت از به فکر مصدریت امر درآمدن باشد که دنبال آن حتّی لایطمعن.
[=Book Antiqua]6- عبارت «لولا علیّ لما خلقتک» و مخصوصاً فقره «لولا فاطمة لما خلقتکما» چگونه معنا می¬شود؟ با توجه به مقام پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام.
[=Book Antiqua]استاد: وجود مبارک حضرت حجت عجّل الله تعالی فرجه الشریف معنای آنست.
[=Book Antiqua]7- «کلّنا نورٌ واحد» آیا منظور اتحاد سنخی است یا شخصی؟ دوّمی چه توضیحی دارد؟
[=Book Antiqua]استاد: هر دو است لکن در دو مرتبه از وجود و معنای شخص در دوّمی متناسب با کلّی سِعی است.

[=Book Antiqua]8- آیا عبارت «جگرم از تشنگی می¬سوزد» که در مقاتل از حضرت نقل شده، با کرامت و عزّت نفس حضرت منافات دارد تا مردود باشد؟
[=Book Antiqua]استاد: نه تنها منافات نیست بلکه ملائمت است.
[=Book Antiqua]سائل: در عبارت «هیهات منّا الذلّة» که ظاهراً مراد از ذلّت، ذلّت تن به بیعت یزید دادن است، سؤال من این است که چطور بیعت امیرالمؤمنین با ابوبکر ذلّت محسوب نشده و مشمول این عبارت نیست و در مورد حضرت مجتبی اگر هم بیعت نبوده صلح که بوده. آیا اگر امام حسین با یزید صلح می¬کردند باز هم ذلّت به حساب می¬آمد؟
[=Book Antiqua]استاد: مراد از ذلّت تسلیم بلاشرط بود که خواست بکشد و خواست تصمیم دیگر بگیرد و مسأله بیعت در مدینه بود که آن هم در نامه نوشته بود «و لیَکُن مع الجواب رأس الحسین» و از همه مهمتر معجزه صلح حضرت امام مجتبی بود که مشروعیت داد به قیام حضرت [امام حسین ] نزد هر طائفه¬ای.
[=Book Antiqua]9- چرا حضرت یوسف بعد از رسیدن به مقام خزانه¬داری، با پدرشان دیدار نکردند و در ظاهر خبر زنده بودن و سلامتی خود را به او ندادند تا اینکه هفت سال نعمت گذشت و در سال قحطی این اتفاق افتاد؟
[=Book Antiqua]استاد: پس چه هست معنای آیه کریمه و اعلم من الله ما لا تعلمون و یا إلّا حاجة فی نفس یعقوب قضیها و نظائر آن؟
[=Book Antiqua]سائل: در اینکه در حقیقت یعقوب از زنده بودن یوسف با خبر بود شکّی نیست، سؤال اینست که چرا ظاهراً وقتی از زندان خلاص و خزانه¬دار شد سراغ پدر نفرستاد تا از او خبر بگیرد یا او را نزد خود بیاورد و گویا در این هفت سال اسمی از اینکه پدری دارد که ظاهراً در فراق او محزون است نمی¬برند؟
[=Book Antiqua]استاد: پس چه هست معنی و حکمت کریمه و اوحینا الیه لتنبّئنّهم بأمرهم هذا و هم لا یشعرون؟
[=Book Antiqua]10- جمع بین عدم تحریف قرآن و اختلافات قراءات مخصوصاً مواردی که موجب تغییر معنای آیه می¬شود چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: در قرائت مقرو مورد تسالم است بخلاف تحریف.
[=Book Antiqua]11- چرا ظرف ظهور امام زمان پر شدن زمین از ظلم و جور قرار داده شده است؟ و چه ارتباطی بین این دو امر وجود دارد؟
[=Book Antiqua]استاد: امری است قابل فهم برای همه مؤمن و کافر و نیز [باید] خواست از صمیم قلب رفع آن را.
[=Book Antiqua]12- چرا دانشمندان علوم طبیعی با اینکه از همه به نظم دقیق و اسرار شگفت¬انگیز در طبیعت و بدن انسان آگاهترند، در میان آنها منکر خدا پیدا می¬شود؟
[=Book Antiqua]استاد: آیا ممکن نیست که وسیله¬ای الکترونیکی به دست بی¬خبری افتد و او گمان کند که میوۀ درختی در هندوچین است؟
[=Book Antiqua]13- آیا می¬توان گفت امام حسن افضل از امام حسین بودند به استناد به اینکه امام باید افضل اهل زمانش باشد و امام مجتبی در زمان امام حسین به امامت رسیدند؟
[=Book Antiqua]استاد: این «باید» در محدوده موضوع خودش است مثل ارتدّ الناس بعد ... الحدیث.
[=Book Antiqua]14- آیا عبارت «فی الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة» بُردِ آن را دارد که ابوبکر که جد مادری امام صادق می¬باشد را از جهت نسبی تطهیر نماید؟
[=Book Antiqua]استاد: واضح است که کلام در انتقال نور در مسیر طیّب است نه در انتقال خود مسیر طیّب.
[=Book Antiqua]15- معنای و توضیح «حتّی یلج الجمل فی سمّ الخیاط» با توجه به آنکه می¬توانست بگوید: کفار هرگز وارد بهشت نمی¬شوند، چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: فرجةً للمشیّة احاله به مستحیل عادی شده است. و الله العالم.
[=Book Antiqua]16- جواب کسانیکه شفاعت را نعوذ بالله به پارتی بازی تفسیر می¬کنند، چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: به تعبیر بعضی اساتید بذر شفاعت را از اینجا با خود می¬بریم.
[=Book Antiqua]سائل: آنها بذر شفاعت را تنها اعمال صالحه می¬دانند به قول نویسنده¬ای: «شفاعت، نجات ناشایسته نیست بلکه شایستگی نجات دادن است» یعنی ائمه آمدند تا ما را به راه راست هدایت کنند. اگر قبول کردیم و مهتدی شدیم همین معنای شفاعت است. یعنی آنها واسطه¬ای در شایستگی نجات پیدا کردن ما شده¬اند. امّا اینکه محبّتِ تنها موجب نجات در آخرت شود را قبول ندارند. آیا یکی از این دو بیان صحیح است یا افراط و تفریط است و بیان معتدل دیگری وجود دارد؟
[=Book Antiqua]استاد: از اعمال صالحه محبّت خدا و اولیاء خداست و به تعبیر همان استاد انسان بوجهی خود عمل است انّه عملٌ غیر صالح و همانطور که در مورد تفکّر وارد شده انّما العبادة ... الحدیث و یا افضل الاعمال انتظار الفرج، کذلک محبّت، که خود شعبه¬ای از بذور شفاعت است. منظور از بذر شفاعت، شایستگی نجات یافتن است نه نجات دادن، تا بتواند جواب از پارتی¬بازی باشد.
[=Book Antiqua]17- دوست دارم دو مسأله وحدت وجود از نظر عرفا و حرکت جوهری از نظر حکما را به زبانی ساده و در حدّ فهم بیان فرمایید.
[=Book Antiqua]استاد: از حکما سؤال کنید.
[=Book Antiqua]18- چرا در روایات سفارش به خواستن فرزند پسر شده و حتی برای این هدف ادعیه و اذکاری هم توصیه شده است و معنای روایت «البنات حسنات و البنون نعم و الحسنات یثاب علیها و البنون یسأل عنها» را توضیح بفرمایید. معنای اینکه از دختران سؤال نمی¬شود چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: شاید وجه آن وجود تکالیف بیشتر که تناسب با حسنه بودن دارد باشد و همچنین ورود ادعیه نظیر کراهت نذرکردن باشد.
[=Book Antiqua]19- با توجه به ضعف زن از جهت جسمی و عقلانیت، چرا بلوغ او زودتر است؟
[=Book Antiqua]استاد: تفکیک سه موضوع مناسب است: رشد و بلوغ طبیعی و بلوغ سِنّی، که اخیر به بعض مناسبات برای انضباط در بعض امور فقهی است و بعض دیگر مبتنی بر اوّلی یا دوّمی است.
[=Book Antiqua]20- روایاتی که در مذمت طوایف خاصی مثل کردها و خوزیها و اصفهانیها وارد شده با توجه به وجود شیعه در میان آنها در زمان ما، چه توجیهی دارد؟
[=Book Antiqua]استاد: ظاهراً تشابه در اسم دارند.
[=Book Antiqua]21- چرا تعدّد زوجات که در بین عربها و مناطقی از ایران مخصوصاً سنّی¬ها بسیار عادی و رائج است، در میان اکثر ایرانیان به عنوان امری ناپسند و غیر قابل قبول جا افتاده است؟ منشأ این تلقّی چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: شاید وجه آن ممنوعیّت قانونی آن در طیّ چند سال است نه اینکه ریشه¬دار باشد.
[=Book Antiqua]22- حدیث «حبّ الوطن من الایمان» را چگونه باید توضیح داد؟
[=Book Antiqua]استاد: ظاهراً در روایات است که مؤمن وقتی بازمی¬گردد مثل مسافری است که از سفر برگشته ولی کافر مثل بنده¬ای است که فرار کرده بوده و برگردانده می¬شود.
[=Book Antiqua]23- در ذیل بعضی ادعیه و اذکار یا نمازهای مخصوص، وارد شده که خواننده آن گناهان هفتاد سالش آمرزیده می¬شود یا اگر فلان روز را روزه بگیرد گناه شصت سال او پاک می¬شود. این امور برای بعضی قابل قبول نیست. چگونه آنها را قانع کنیم؟
[=Book Antiqua]استاد: عصیان امر مولی نسبت به حکم تکلیفی آمرزیده می¬شود و ربطی به احکام وضعیه که ملازمه با تکالیف جدیده دارد ندارد مثل حقوق الناس و قضاء ما فات.
[=Book Antiqua]24- از نظر فقهی اطاعت زن از شوهر فقط در تمکین و خروج از خانه لازم است ولی در روایات اطاعت به نحو مطلق آمده «أن تطیعه و لا تعصیه» و در بین عرف هم به همین نحو معروف است. آیا اطاعت به آن دو مورد [تمکین و خروج از خانه] تخصیص می¬خورد یا اعم می باشد؟
[=Book Antiqua]استاد: جمع کردن بین تکلیف و ندب در سیاق عبارت واحدة خیلی نظیر دارد و مشتمل بر حِکم لطیفه است.
[=Book Antiqua]25- با اینکه خدای متعال «علیم بما فی الصدور» است، چه لزومی یا فایده¬ای دارد که دعا کنیم و خواست خود را به زبان بیاوریم؟
[=Book Antiqua]استاد: به زبان آوردن هم مرتبه¬ای از تکوین و تقدیر و منشأیت آثار است که در نتیجه مرتبه¬ای از عنایت مطلقه است.
[=Book Antiqua]26- در مورد روایت «قلّة العیال احد الیسارین» و جمع بین آن و روایات مشوّق کثرت عیال، توضیح بفرمایید.
[=Book Antiqua]استاد: بین عیال و اولاد عموم و خصوص من وجه است و نیز واضح است که احد الیسارین بیان حکم نیست، چنانکه در مشاهده پرنده در دام افتاده وارد شده هلک صاحب العیال.
[=Book Antiqua]27- راه اصلی معالجه و درمان اشخاص وسواسی چیست؟ و نیز بفرمایید فرق وسواسی و کثیر الشک چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: تقویت قوۀ عاقله است کما یستفاد من الروایة و شاید اساس کار در وسوسه تکرار است که شک را بهانه آن قرار می دهد.
[=Book Antiqua]28- جمع بین روایت «فمن ادعی المشاهدة فهو کذاب» و تواتر مشاهدات را چه می¬دانید؟ با توجه به اینکه بعضی مشاهده را به معنای نیابت گرفته¬اند. دلیل آنها چیست با اینکه مشاهده هر رؤیتی را در بر می¬گیرد؟
[=Book Antiqua]استاد: اقوی شاهد آن صدور آن به خاتم نوّاب اربعه است.
[=Book Antiqua]29- وظیفه ما در برخورد با کسانی که در مجالس عزاداری و مراسم سوگواری اباعبدالله شرکت می¬کنند ولی مرتکب معاصی کبیره مخصوصاً ترک نماز هستند، چیست؟
[=Book Antiqua]استاد: اولین وظیفه خود ما تحصیل معرفت ما به عجائب قابلیات این مجالس مبارکه در تهذیب و تزکیه نفوس است هم نظریاً و هم تجربةً.
[=Book Antiqua]30- آیا مجرد بودن روح و ملائکه با توجه به تجرد واجب الوجود و جسم نبودن او با آیه لیس کمثله شیء منافات ندارد؟
[=Book Antiqua]استاد: تجرّد مفهومی عنوانی و بلکه عدمی است که در سؤال هم تعبیر از آن شده است.

[=Book Antiqua]+[=Book Antiqua] نوشته شده در پنجشنبه ششم مهر 1391ساعت 20:58 توسط احمدیاسر | [=Book Antiqua]آرشیو نظرات

[=Book Antiqua]این وبلاگ حاوی جلسات تفسیر سوره ی مبارکه ی قاف می باشد که از نوارهای صوتی پیاده شده است
[=Book Antiqua]جلسات از تابستان سال 1390 آغاز شد و تا خرداد 92 به حدود 294 جلسه رسید
[=Book Antiqua]حیدریم
__________________


اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء


[/HR] آخرین ویرایش توسط عبدالعلی69; در 08:23PM..


سلام

یکی از سنگینترین شبهات در این رابطه آیه 86 کهف است که غروب خورشید را در چشمه جوشان دانسته :

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (86)

البته اگر زید بن ثابت یهودی مامور جمع قران نبود الان من بخدا و قران کافر میشدم !

آیا در مصحف امام علی ع هم چنین اسرائیلیاتی وجود داشت ؟!

http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?p=2208696

خیر البریه;666802 نوشت:
سلام

یکی از سنگینترین شبهات در این رابطه آیه 86 کهف است که غروب خورشید را در چشمه جوشان دانسته :

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (86)

البته اگر زید بن ثابت یهودی مامور جمع قران نبود الان من بخدا و قران کافر میشدم !

آیا در مصحف امام علی ع هم چنین اسرائیلیاتی وجود داشت ؟!

http://www.iranclubs.org/forums/show....php?p=2208696

سلام

لطف کرده بفرمایید چرا حضرت علی که پس از عثمان بر مسند خلافت نشت نسبت به این اسرائیلیات در قران جمع اوری شده اعتراضی نکرد !

مهدی128;666771 نوشت:
1. چرا قرآن گفته و یمسک السما ان تقع علی الارض ؟ آیا جز اینه که در نگاه قرآن زمین مرکز عالم هست و آسمان و خورشید دور زمین می چرخند ؟ یعنی همون هیئت بطلمیوس ؟ پس این یک غلط
2. و من الارض مثلهن نشون می ده که قران هفت تا زمین را اعتقاد دارد . این زمینها کجاهستند ؟ جز اینه که - مثل اعتقاد قدیمها - قرآن هم معتقد است 7 تا زمین وجود دارد ؟ در حالی که فقط یک زمین وجود دارد
3. لهم قلوب لایفقهون بها گفته اما میدونیم که مرکز ادراک و فهم و تعقل قلب نیست بلکه مغز است . این هم غلط سوم
و همین طور خیلی آیات دیگه با علم نمیسازد منظورم اینهاست و این که چرا قرآن بهشت موعود رو مثل زندگی عربها میدونه ( حور مقصورات فی الخیام ) ؟
و فایده بحث و جدل درباره تعداد اصحاب کهف چی هست ؟

سلام

دقت نمایید اینها مصادره به مطلوب شده

ج 1 در سوال اول میفرماد سماء و نمیفرماد سماوات لذا ارتباط ان با هیئت بطلمیوسی وارد نیست و سماء هر چیز بالای سر از جمله سقف است و امروز ثابت شده زمین دارای سقف است کما اینکه ماه و بسیاری از کرات دیگر سقف ندارند یعنی پوشش ندارند و لذا هر شیء سماوی به اسانی به انان بر خورد میکند دقت نمایید امروز صحبت از سپر ضد موشکی میشود درحالی که چنین چیزی اصلاً قابل مشاهده نمیباشد .

ج 2 اشاره به هفت زمین هم اگر منظور ان باشد دلیل به اعتقاد به هیئت بطلمیوسی نیست مگر ما امروز توانسته ایم به پهنه تمام اسمان دست یابیم که بگوئیم اینها کجاست !

ج 3 اما درک با قلب هم درست است یعنی بسیاری از افراد بی سواد از جمله خود پیامبر اکرم از بسیاری از دانشمندان خدا را بهتر شناختند یعنی به ندای قلبشان گوش کردند نه به ظاهر علوم دائم در حال تغییر !

اما اینکه بهشت چگونه است هم هنوز روشن نیست و معلوم نیست به شکل مادی باشد چرا چون وقتی از میوه های بهشتی صحبت میکند بهشتیان میگویند گوئی همان میوه های زمینی است دقت کنید میوه و خوراکی زمینی تولید فضولات میکند و بهشت جای فضولات نیست .

اما تعداد اصحاب کهف اتفاقاً قران هم میفرماید بحث در مورد تعداد اصحاب کهف چه سودی دارد یعنی مطالب مهم را رها نکنید و به دنبال حواشی بگردید !

این ایه خورشید در چشمه رو توضیح بدن اساتید لطفا

فتا 1;667043 نوشت:
سلام

لطف کرده بفرمایید چرا حضرت علی که پس از عثمان بر مسند خلافت نشت نسبت به این اسرائیلیات در قران جمع اوری شده اعتراضی نکرد !

سلام

آنچه که از تاریخ اسلام برمیآید اینست که سنت خدای متعال بر امتحان امت اسلام بوده چون در آزمایشات مردود شدند و بنص احادیث حضرت امیر ع مامور به صبر بوده تا اینکه خداوند امام دوازدهم را با مصحف امام علی ع بیاورد .

ضمن اینکه حضرت علی ع در شرایطی که بنص توبه 74 ، رسول الله را میخواستند بکشند وبعد کودتا کردند وتهمت هذیان زدند وحتی حضرت علی ع را میخواستند بکشند که بین بد وبدتر باید انتخاب میکرد حتی در مورد اصلاح کلمه طلع و طلح حود حضرت فرمود :

وأخرج ابن الأنباري في المصاحف وابن جرير عن قيس بن عباد قال: قرأت على علي كرم الله تعالى وجهه وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ فقال: ما بال الطلح؟ أما تقرأ وطلع، ثم قرأ قوله تعالى: لَها طَلْعٌ نَضِيدٌ [ق: 10] فقيل له: يا أمير المؤمنين أنحكها من المصحف؟ فقال: لا يهاج القرآن اليوم .

یعنی دیگر از امروز کسی دست بقرآن نزند .... تا صاحبش حضرت مهدی با کتاب جدید (قرآن اصلی) بیاید و....

وهمه این مشکلات از سقیفه آغاز شد و با قبول نکردن قران امام علی ع و جمع قران توسط یهودیان به اوج خود رسید .

خدایا پناهم تویی;667053 نوشت:
این ایه خورشید در چشمه رو توضیح بدن اساتید لطفا

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
اوست کسی که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏ای از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره‏ای] دیگر متشابهاتند [که تاویل‏پذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه‏جویی و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی می‏کنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه‏داران در دانش کسی نمی‏داند [آنان که] می‏گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمی‏شود

«آل عمران/7»

سلام

البته بنده استاد نیستم ادعائی هم ندارم اما قران کریم ایات متشابه دارد و لذا نمیتوان گفت چون غروب افتاب را تشبیه به چیزی نموده حال باید این امر واقعیت داشته باشد !

سلام

دقت نمایید اینها مصادره به مطلوب شده

ج 1 در سوال اول میفرماد سماء و نمیفرماد سماوات لذا ارتباط ان با هیئت بطلمیوسی وارد نیست و سماء هر چیز بالای سر از جمله سقف است و امروز ثابت شده زمین دارای سقف است کما اینکه ماه و بسیاری از کرات دیگر سقف ندارند یعنی پوشش ندارند و لذا هر شیء سماوی به اسانی به انان بر خورد میکند دقت نمایید امروز صحبت از سپر ضد موشکی میشود درحالی که چنین چیزی اصلاً قابل مشاهده نمیباشد .

ج 2 اشاره به هفت زمین هم اگر منظور ان باشد دلیل به اعتقاد به هیئت بطلمیوسی نیست مگر ما امروز توانسته ایم به پهنه تمام اسمان دست یابیم که بگوئیم اینها کجاست !

ج 3 اما درک با قلب هم درست است یعنی بسیاری از افراد بی سواد از جمله خود پیامبر اکرم از بسیاری از دانشمندان خدا را بهتر شناختند یعنی به ندای قلبشان گوش کردند نه به ظاهر علوم دائم در حال تغییر !

اما اینکه بهشت چگونه است هم هنوز روشن نیست و معلوم نیست به شکل مادی باشد چرا چون وقتی از میوه های بهشتی صحبت میکند بهشتیان میگویند گوئی همان میوه های زمینی است دقت کنید میوه و خوراکی زمینی تولید فضولات میکند و بهشت جای فضولات نیست .

اما تعداد اصحاب کهف اتفاقاً قران هم میفرماید بحث در مورد تعداد اصحاب کهف چه سودی دارد یعنی مطالب مهم را رها نکنید و به دنبال حواشی بگردید !


خدایا مرا آن ده که آن به


[=arial]

۱- تا آنجا که بنده حقیر از هیئت بطلیموس اطلاع دارم و چندین سال درس و بحث داشتم ظلم بزرگ میدانم که کسی بگوید قرآن قائل به هیئت بطلیموس است، چون:
الف: هیئت بطلیموس طبق حکمت طبیعیات قدیم، افلاک را جسم فلکی در قبال جسم عنصری میداند، و جسم فلکی، قدیم زمانی است، یعنی محال است که پدید بیاید و یا از بین برود، و لذا حکمای مسلمان قدیم مثل ابن سینا طبق ضوابط علمی از اثبات معاد جسمانی عاجز بودند و تنها میتوانستند معاد روحانی را اثبات کنند، اما قرآن صریحا میفرماید: اذا الکواکب انتثرت، اذا السماء انشقت، جمع الشمس و القمر، و یا در ابتدا: ثم استوی الی السماء و هی دخان، فسویهن سبع سماوات، و...
ب: هیئت بطلیموس عالم جسمانی را ۱۳ کره میداند که مانند لایه‌های پیاز همدیگر را احاطه کرده‌اند، ۴ کره مربوط به عناصر اربعه است، و ۹ کره آسمانهای عالم هستند، و عالمان دینی در سابق مجبور بودند که عرش و کرسی را به هفت آسمان قرآن اضافه کنند تا علم با شرع اختلاف نداشته باشد! به مقدمه کتاب تشریح الافلاک شیخ بهائی قده مراجعه کنید، هفت آسمان در هیئت بطلیموس همان کواکب سیاره بودند که ما امروزه به اسم سیارات تا زحل در منظومه شمسی میشناسیم،(با این تفاوت که آسمان اول فلک قمر بود و به جای زمین در مدار خود، خورشید را در فلک شمس در آسمان چهارم قرار میداند، و فلک شمس و قمر غیر از خود شمس و قمر بود) ولی فلک ثوابت و فلک اطلس، آسمان هشتم و نهم بودند که هشتمی راه گریزی نداشت ولی نهمی (اطلس) را مثل ابوریحان بیرونی با فرض حرکت وضعی زمین به دور خودش آلترناتیوی برای آن تصور میکردند، به هر حال هفت آسمان در لسان پیامبران آمده بود که تطبیق آن با علم آن روز محتاج توجیه و تاویل بود.
ج: خرق و التیام (شکافته شدن و سپس ترمیم یافتن) در فلک بطلیموسی محال بود! و لذا عالمان دینی در معراج جسمانی مشکل داشتند و آن را خلاف علم میدانستند و میگفتند معراج تنها میتواند روحانی باشد، اما قرآن صریحا به جن و انس خطاب میکند: ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان، لو نمیگوید، إن میگوید تا قائل به محال بودن نفوذ در آسمانها نباشد، ولی میگوید نفوذ در آسمانها تنها با قدرت ونیرو صورت میگیرد.
د: قرآن صریحا میفرماید: زینا السماء الدنیا(دقیقا پس از ذکر هفت آسمان) ، آسمان نزدیکتر را به زینت ستارگان آراستیم، در حالی آسمان هشتم در هیئت بطلیموس که دورترین آسمان است مشتمل بر زینت کواکب است یعنی ثوابت، و نزدیکترین فلک قمر است که یک زینت ماه فقط دارد! و ده‌ها شاهد دیگر که جوینده به آن میرسد،
و اما آیه یمسک السماء، اساسا با سیستم هیئت بطلیموسی جور نیست، چون لایه‌های پوست پیازی افلاک، امساک و نگه داری جداگانه نیاز ندارد، آیا طبیعی به نظر میرسد برای اظهار قدرت خدا، بگویند خدا لایه بالائی پیاز را نگه میدارد از اینکه بر روی لایه زیرین بیفتد؟! تعبیر آسمان سقف محفوظ است، یا نگه داشته میشود از اینکه روی زمین بیفتد، یا به غیر ستون قابل رؤیت قرار داده شده است (بغیر عمد ترونها) اصلا با مبانی هیئت بطلیموس سازگاری ندارد.

۲- اولا: هفت زمین صریحا در قرآن نیامده، بلکه ظاهر آیه، (من) نشویه است برای کسی که مبانی معارف را بداند، نفرمود: الله الذی خلق سبع سماوات و الارض مثلهن، بلکه و من الارض مثلهن، یعنی خدا هفت آسمان آفرید، و از زمین مثل هفت آسمان ایجاد کرد، که اشاره به آن در حدیث امیرالؤمنین صلوات الله علیه آمده که: شارک بها السبع الشداد، یعنی انسانی که سر از خاک برآورده اگر تزکیه کند درختی میشود که از زمین به ازاء هفت آسمان افراشته میشود، و شواهد زیادی است که منظور از هفت آسمان در لسان انبیاء، مراتب باطنی ملکوت است.
ثانیا: میگویید این هفت زمین کجا هستند؟ آیا در هیت بطلیموس تنها یک زمین است یا هفت زمین؟ قدیمی‌ها هفت اقلیم یعنی نواحی و اقطار قائل بودند و نه هفت زمین! آیا اگر منظور قرآن واقعا هفت زمین مثل هفت آسمان باشد میتوان با طرح سؤال اینکه این هفت زمین کجا هستند گفت پس قرآن خلاف علم است؟

۳- علم امروز قلب را فقط به عنوان یک پمپ میشناسد و بیش از آن نمیشناسد، و در درک سیستم شبکه عصبی، پیشرفت خوبی داشته است، اما در عملکرد قسمت معنا شناسی مغز و قشر خاکستری آن، پیشرفت محسوسی نداشته، و ما نمیدانیم فردا چه چیزی در باره رابطه مغز و قلب خواهند گفت؟ ولی همین اندازه میدانیم قرآن هم لب میگوید و هم قلب و هم سمع و هم بصر و هم فؤاد، و اولی الالباب یعنی صاحبان مغز (لب به معنی عقل است اما اصل معنای آن مغز است مثل مغز بادام و گردو در قبال پوسته آن)، میگوید تعمی القلوب، قلب کور میشود، و حال آنکه بر حسب ظاهر چشم کور میشود، علی قلوب اقفالها، درب را قفل میکنند نه قلب را، علی ابصارهم غشاوه، بر چشم آنها پرده افتاده، القی السمع، گوش دهد، آیا وقتی یک پروفسور به دانشجویانش میگوید: به مطلب امروز خوب دل بدهید، فوری میخندند که خلاف علم حرف زدی؟! مرکز ادراک دل نیست بلکه مغز است! و او هم عذر میآورد که این میراث مادر بزرگم بود!

۴- عربها از یک لفظ چه بفهمند غیر از مفهوم دقیق آن لفظ است، اگر عربهای زمان نزول قرآن از مرکب، شتر و اسب میفهمیدند معنای لفظ مرکب هم مختص شتر و اسب میشود؟ یعنی حتی نزد همان عربها؟ خیر ، همان عرب میگفت کشتی هم مرکب است، بلکه قرآن وقتی مرکبها را میگوید صریحا میگوید خدا مرکبهایی میآفریند که شما نمیدانید، لترکبوها و زینة و یخلق ما لا تعلمون، الفاظ حور و مقصور و خیام هر سه از الفاظ نظیر مرکب هستند اما به وجهی دقیقتر که به کارشناسی سمانتیک نیاز دارد.
و قران هم بحث و جدل راجع به تعداد اصحاب کهف را مرغوب ندانسته، فلا تمار فیهم الا مراء ظاهرا و لا تستفت فیهم منهم احدا.
اما اینکه من شما را از شک و تردید در بیاورم این ممکن نیست، شک و تردید گام برداشتن است، اما سفارش من این است که گام برداشتن را تبدیل به یک قدم به جلو و یک قدم به عقب نکنید، یا در مسیر مستقیم بروید و یا در مسیر منحنی به نحو جدول تناوبی و نه به نحو هائم سرگردان.

[=arial]سؤال: چرا خدا طوری حرف زده که دقیقا با هیئت بطلمیوسی اشتباه میشه ؟ چرا واضح حرف نزده ؟
[=arial]استاد: از این واضح‌تر که بگوید نزدیکترین آسمان را به زینت ستارگان آراستیم؟!
[=arial]


خیر البریه;667062 نوشت:
ضمن اینکه حضرت علی ع در شرایطی که بنص توبه 74 ، رسول الله را میخواستند بکشند وبعد کودتا کردند وتهمت هذیان زدند وحتی حضرت علی ع را میخواستند بکشند که بین بد وبدتر باید انتخاب میکرد حتی در مورد کلمه طلع و طلح حود حضرت فرمود :

سلام

یعنی میفرمایید امروز ما از معصوم هم بالا تریم که قران موجود را زیر سوال میبریم یا شرلیط امروز طوری شده که خود را از هر گزندی مصون فرض کرده ایم .

فتا 1;667068 نوشت:
سلام

یعنی میفرمایید امروز ما از معصوم هم بالا تریم که قران موجود را زیر سوال میبریم یا شرلیط امروز طوری شده که خود را از هر گزندی مصون فرض کرده ایم .

سلام

اتفاقا ما بنص همین قران که فرمود بدون تعقل وتفکر یا صم و عمی به پای قران نیفتید باید بدنبال حقیقت باشیم .

ضمن اینکه همین مصحف فعلی برای نجات کافیست بنص دستور امام علی (ع) :

قال طلحة: ما أراك - يا أبا الحسن - أجبتني عما سألتك عنه من أمر القرآن ألا تظهره للناس؟ قال عليه السلام: يا طلحة، عمدا كففت عن جوابك.
قال: فأخبرني عما كتب عمر وعثمان، أقرآن كله أم فيه ما ليس بقرآن؟ قال عليه السلام: بل هو قرآن كله، إن أخذتم بما فيه نجوتم من النار ودخلتم الجنة، فإن فيه حجتنا وبيان أمرنا وحقنا وفرض طاعتنا. فقال طلحة: حسبي، أما إذا كان قرآنا فحسبي.
ثم قال طلحة: فأخبرني عما في يديك من القرآن وتأويله وعلم الحلال والحرام، إلى من تدفعه ومن صاحبه بعدك؟ قال عليه السلام: إلى الذي أمرني رسول الله صلى الله عليه وآله أن أدفعه إليه.

قال: من هو؟ قال: وصيي وأولى الناس بالناس بعدي، ابني هذا الحسن، ثم يدفعه ابني الحسن عند موته إلى ابني هذا الحسين، ثم يصير إلى واحد بعد واحد من ولد الحسين، حتى يرد آخرهم على رسول الله صلى الله عليه وآله حوضه. وهم مع القرآن والقرآن معهم، لا يفارقونه ولا يفارقهم.

کتاب سلیم

نقل قول:
اتفاقا ما بنص همین قران که فرمود بدون تعقل وتفکر یا صم و عمی به پای قران نیفتید باید بدنبال حقیقت باشیم .

سلام

شما که کل قران را زیر سوال میبرید چگونه میتوانید ثابت کنید این نصی که اشاره میفرمایید اسرائیلیات نیست ؟

فتا 1;667079 نوشت:
سلام

شما که کل قران را زیر سوال میبرید چگونه میتوانید ثابت کنید این نصی که اشاره میفرمایید اسرائیلیات نیست ؟

سلام

توضیح وتبیین این بحث حد اقل 20 سال وقت میخواهد به این لینک مراجعه کنید که نتیجه 20 سال تحقیق منست و گاها بروز هم میشود حتما دقیق بخوانید هر چند که سالها وقت میگیر د تا بعمق مطلب برسید :

Download

نقل قول:
[=&quot]یکی از سنگینترین شبهات در این رابطه آیه 86 کهف است که غروب خورشید را در چشمه جوشان دانسته [=&quot]:
[=&quot]حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (86[=&quot])

استاد جوادي آملي در ذيل اين آيه مي فرمايند:
اقيانوس هم مثل زمين كُروي است و غروب كه مي‌شود آدم خيال مي‌كند كه اين آفتاب مي‌رود در دريا, در آب آن كرانه آن قسمت جزيره‌اي بود و آب داشت و داغ بود و گرم بود و با لَجن آن ساحل همراه بود آفتاب آنجا غروب كرده اين به چشم مي‌آيد كه اين رفته در آن چشمه. الآن هم اگر كسي در كنار افق بايستد همين طور است ديگر خيال مي‌كند آفتاب رفته در آن ضلع در آنجا فرو رفته.( 1)
اين ايه توصيف عيني و شايد به نوعي خصوصيات جغرافيايي محل زندگي قومي را گزارش ميكند كه ذوالقرنين با آنها برخورد نمود . زيرا بهترين راه توصيف يك محل و به قولي آدرس جغرافيايي آن ( 2)، توصيف محل مورد نظر از ديد ناظر و با توجه به يك ويژگي طبيعي ثابت و غير قابل تغيير است .اين ويژگي طبيعي ، در خصوص محل مورد نظر 2 مورد بود ، يكي "عين حمئه" و ديگري موقعيت خورشيد در هنگام غروب نمودن ، از رويهم قرار دادن اين دو ويژگي ، محلي بايد وجود داشته باشد كه ناظر در زمان غروب خورشيد كه خود در كرانه دريا ايستاده ، بنظرش برسد كه خورشيد دارد در چشمه اي گل آلود فرو مي رود .

(1)- بنياد علوم وحياني اسراء ، سوره مباركه كهف، جلسه 63
(2)- در تفسير الميزان ، قولي نقل شده است كه قائل است چنين چشمه لجن‏دارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى، كه جزائر خالدات در آن است منطبق است و جزائر مذكور همان جزائرى است كه در هيات و جغرافياى قديم مبدأ طول به شمار مى‏ رفت، و بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آنها نمانده است. .ر.ك:الميزان ، ذيل آيه 86 سوره مباركه كهف

مطلبي كه كمتر در اينگونه شبهات بدان توجه مي شود اين است كه آيا اگر سخن اسلام ستيزان را بپذيريم كه ذوالقرنين باور داشت كه خورشيد در چشمه گل آلود فرو رفت آيا معنايش اين نيست كه قائل باشند او تلقي اش اين بوده خورشيد در آن آب غرق شد ؟! پس صبح فردا آيا خورشيد ديگري از نظر او بوجود مي آمده ؟ يا خورشيد غرق شده نجات مي يافته و طلوع ميكرده ؟ صبح فردا ذوالقرنين آيا تعجب نمي كرده كه آفتاب بر آمد در حاليكه غروب ديروز در آبي تيره غرق شده بود ؟
بنابراين كاملا واضح است كه آيه ي شريفه ، صرفا در صدد توصيف صحنه اي بوده كه ذوالقرنين در هنگام غروب آنرا مشاهده نموده وبا آن مواجه شده است و هر ناظر ديگري در هر زمان ديگري هم قادر به ديدن چنين صحنه اي در هنگام غروب خورشيد در آن محل هست و نه بيان علمي طلوع و غروب خورشيد يا باور قرآن به اينكه خورشيد چگونه طلوع يا غروب ميكند . و شايد هم تعمدا چنين گزارشي وجود دارد تا محل دقيق جغرافيايي آن قوم قابل باز شناسايي باشد .

نقل قول:
البته اگر زید بن ثابت یهودی مامور جمع قران نبود الان من بخدا و قران کافر میشدم !آیا در مصحف امام علی ع هم چنین اسرائیلیاتی وجود داشت ؟!

عنوان اين تاپيك ، در خصوص امكان دستبرد و تحريف در قرآن كريم نيست ، صرفا براي بدون پاسخ نماندن بحث مطلبي را مختصرا عرض ميكنم ، عنايت بفرماييد اگر مايل به ادامه بحث در اين خصوص هستيد بفرماييد تا پست شما به تاپيك جديد يا مرتبطي منتقل شود در غير اينصورت اجازه بفرماييد تاپيك در موضوع اصلي خودش در جريان باشد .متشكرم
و اما پاسخي مختصر به امكان تحريف در قران كريم:
نوع نزول قران كريم و تدريجي بودن آن و ابلاغ تدريجي اش به مردم ، مضاف بر تاكيد و توصيه ي پيامبر اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم- نسبت به حفظ و از بر نمودن قرآن كريم و اشتياق مسلمانان براي حفظ و از بر نمودن قران و ابتدايي بودن ابزار كتابت و نگارش ، همه و همه سبب شد تا مسلمانان اقدام به از بر كردن آيات قران نموده و تعداد بسياري زيادي از مسلمانان ، خود ، حافظ قران كريم باشند.حال در چنين شرايطي كم و زياد كردن آيات شريفه و تحريف نمودن آن ، مستلزم دستبردن در حافظه ي بسياري از مسلمان بود ، آيا بنظر شما اينگونه بود ؟ همين الان و امروز ، كسي بخواد يك كلمه از سرود ملي كشورمان را پس و پيش كند ، نمي تواند زيرا در حافظه ي ميلونها نفر رفته است ، چگونه است قراني كه در حافظه ي حفاظ بسيار زيادي رفته بود را بتوانند تغيير دهند ؟!اگر به جريان تلاش براي حذف " واو" ازآيه 34 سوره توبه دقت نماييد (3)متوجه خواهيد شد كه بعد ازآن حضرت ( صلي الله عليه و آله و سلم ) حتي در حد حذف يك " واو" هم در قرآن كريم ، تحريف صورت نگرفت .

(3)- خداوند در آيه 34 سوره توبه مي‌فرمايد:
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مى‏ خورند، و (آنان را( از راه خدا بازمى ‏دارند و كسانى كه طلا و نقره را ذخيره مى‏ سازند، و در راه خدا انفاق نمى‏ كنند، به مجازات دردناكى بشارت ده!
و عثمان كه اهل زراندوزي بود اما اهل انفاق نبود مي خواست " واو" را ازاين آيه حذف كند تا ازنظر ديگران مشمول عذاب موعود در آيه نباشد اما تلاش او بي ثمر ماند . جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه كنيد به شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد ،ج 3 ،ص 54.


همچنين نگاهي دقيق و عميق به عناياتي كه در حق برخي اشخاص مانند كربلايي كاظم ساروقي شد – پير مرد بي سوادي كه در يك لحظه حافظ قران شد و قران از غيب به حفظ او رسيد و دقيقا مطابق با قراني است كه در دسترس همه ي ماست – نشان ميدهد كه چنين تاييد و عنايتي فقط شخصي نبوده و در واقع عنايتي به تمامي مسلمانان در عصر حاضر است تا يقين نمايند قراني كه اكنون در دسترس دارند دقيقا همان است كه با وحي الهي و از غيب به نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ، وحي شد و گردآوري گريد .
عرض بنده اين است كه باب تحريف و دستبرد در قرآن از همان ابتداي نزولش ، الي الابد بسته شد زيرا به حافظه مسلمانان رفت و مانند تورات و انجيل و كتب پيشين نبود كه يكجا نازل شده و در الواحي از صدر تا ذيلش نگاشته شده و فقط در دسترس يك عده ي خاص باشد خير قران كريم از ابتداي نزول ، آيه به آيه بر مردم خوانده شد و در حافظه ي آنان رفت اگر كسي هم مي خواست كه تحريف و تغييري در قران بوجود بياورد ، قدرت دستبرد و تغيير در حافظه مردم را نداشت . مستندش هم قران حفظ شده ي كربلايي كاظم ساروقي .
(پرانتز بحث تحريف را در اينجا مي بندم .لطفا در صورت تمايل به تاپيكهاي مشابه مراجعه نموده يا درخواست انتقال پستها را بدهيد .)

آیا این اشتباه علمی قرآن است ؟ !


[/HR] با سلام

در سوره کهف آیاتی آمده که با توجه به اخباری که از اهل سنت در مورد رفتن خورشید بدرون یک چشمه گل روایت شده موجب طعنه بر قران گشته است :

وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا (83) إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا (84) فَأَتْبَعَ سَبَبًا (85) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (86) قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا (87) وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا (88) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (89) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا (90)


__________________
[=DecoType Naskh Special][=DecoType Naskh Special]قال الله تعالی : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ [=DecoType Naskh Special]وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ[=DecoType Naskh Special]وَهُمْ [=Arial Black]رَاكِعُونَ[=Arial Black] (مائده 55).
[=Georgia]صدق الله العلی العظیم .

ثمره سالها بحث و مناظره

class: tborder width: 100% align: center

[TD="class: alt1"] ج: آیا این اشتباه علمی قرآن است ؟ !

[/HR] بعضی میگویند هر کدام از آیات مبارکات، سه گونه تفسیر دارند، تفسیر آفاقی و تفسیر انفسی و تفسیر ربوبی، و آیات مربوط به ذو القرنین از أعیان نمایش این سه است، یعنی نمود آن بیشتر است.

تفسیر آفاقی با حمئة که گل سیاه است یا گل بدبوی سیاه، میتواند رسیدن ذوالقرنین به سرزمینهای طرف مغرب زمین که یا چاه‌های زیاد نفت که در اثر زلزله یا آتش‌فشان و نظیر اینها، بخش زیادی را پوشانده بودند که امکان پیش‌روی برای او نبود، باشد، و یا باتلاقها و مردابهای گسترده که راهی به پشت آنها نداشتند.

و با حامیة، که آب داغ است، میتواند رسیدن او به بحر اطلس در مغرب افریقا نزدیک خط استوا اشاره داشته باشد.

و اگر منظور از مغرب و مشرق، رسیدن او به عرض جغرافیایی ۶۷ درجه باشد که بعضی گفته‌اند آنگاه طور دیگری از سخن‌گفتن را میطلبد.

اما تفسیر انفسی پس شاید مناسب روایت ابوذر باشد، اگر حمئة باشد اشاره است به غروب شمس در مرة سوداء، و اگر حامیة باشد اشاره است به غروب شمس در دهلیزین عین حارة، که تا ابتدا به مغرب وصول نشود مشرق معنا ندارد، چرا که طلوع خورشید از مغرب آن است، و ذو القرنین هم ابتدا به مغرب رسید و پس از آن به مشرق.

اما تفسیر ربوبی، پس شاید مربوط به بعد سفر اول باشد، که باید به کلمات صاحبین ولایت در تمام این مراتب بخصوص در این مرتبه مراجعه شود.

.

[/TD]
[TD="class: alt2"] [/TD]
[TD="class: alt1 align: left"] [/TD]

class: tborder width: 100% align: center

[TD="class: alt2 width: 175"] كاربران ذيل از hosyn بابت اين نوشته مفيد تشكر كرده‌اند :
حذف تشكر شما ! [/TD]
[TD="class: alt1"] عبدالعلی[/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم
دکتر هانری کربن جمله ای دارند که:
«اگر قرآن خرافى بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرأت نمى‏کرد که بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند. هیچ اندیشه‏اى به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآن جا که نزدیک به نه صد و پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فکر سخن رفته است»
در قرآن ایات مربوط به علوم برای قانع کردن انسان ها امده است.قرآن کتاب زندگی است نه کتاب بحث علم و.... .غلط علمی در مباحث علمی صورت میگرد و این آیه مربوط به سوره کهف در مورد علم و... بحث نمیکند بلکه در مورد جریانات ذوالقرنین صحبت میکند.پس ربط دادن این ایه به مباحث علمی بیهوده است.قطعا این موضوع به علوم مربوط نبوده و سخنی برای نشان دادن جهت زندگی یک قوم است.
یا علی.
:Gol:

پرسش: یکی از سنگینترین شبهات در این رابطه آیه 86 کهف است که غروب خورشید را در چشمه جوشان دانسته :
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (86)


پاسخ:
استاد جوادي آملي در ذيل اين آيه مي فرمايند:
"اقيانوس هم مثل زمين كُروي است و غروب كه مي‌شود آدم خيال مي‌كند كه اين آفتاب مي‌رود در دريا, در آب آن كرانه آن قسمت جزيره‌اي بود و آب داشت و داغ بود و گرم بود و با لَجن آن ساحل همراه بود آفتاب آنجا غروب كرده اين به چشم مي‌آيد كه اين رفته در آن چشمه. الآن هم اگر كسي در كنار افق بايستد همين طور است ديگر خيال مي‌كند آفتاب رفته در آن ضلع در آنجا فرو رفته."( 1)

اين ايه توصيف عيني و شايد به نوعي خصوصيات جغرافيايي محل زندگي قومي را گزارش ميكند كه ذوالقرنين با آنها برخورد نمود . زيرا بهترين راه توصيف يك محل و به قولي آدرس جغرافيايي آن ( 2)، توصيف محل مورد نظر از ديد ناظر و با توجه به يك ويژگي طبيعي ثابت و غير قابل تغيير است .اين ويژگي طبيعي ، در خصوص محل مورد نظر 2 مورد بود ، يكي "عين حمئه" و ديگري موقعيت خورشيد در هنگام غروب نمودن ، از روي هم قرار دادن اين دو ويژگي ، محلي بايد وجود داشته باشد كه ناظر در زمان غروب خورشيد كه خود در كرانه دريا ايستاده ، به نظرش برسد كه خورشيد دارد در چشمه اي گل آلود فرو مي رود .

مطلبي كه كمتر در اين گونه شبهات بدان توجه مي شود اين است كه آيا اگر سخن اسلام ستيزان را بپذيريم كه ذوالقرنين باور داشت كه خورشيد در چشمه گل آلود فرو رفت آيا معنايش اين نيست كه قائل باشند او تلقي اش اين بوده خورشيد در آن آب غرق شد ؟! پس صبح فردا آيا خورشيد ديگري از نظر او بوجود مي آمده ؟ يا خورشيد غرق شده نجات مي يافته و طلوع ميكرده ؟ صبح فردا ذوالقرنين آيا تعجب نمي كرده كه آفتاب بر آمد در حالي كه غروب ديروز در آبي تيره غرق شده بود ؟پ

بنابراين كاملا واضح است كه آيه ي شريفه ، صرفا در صدد توصيف صحنه اي بوده كه ذوالقرنين در هنگام غروب آن را مشاهده نموده وبا آن مواجه شده است و هر ناظر ديگري در هر زمان ديگري هم قادر به ديدن چنين صحنه اي در هنگام غروب خورشيد در آن محل هست و نه بيان علمي طلوع و غروب خورشيد يا باور قرآن به اينكه خورشيد چگونه طلوع يا غروب ميكند . و شايد هم تعمدا چنين گزارشي وجود دارد تا محل دقيق جغرافيايي آن قوم قابل باز شناسايي باشد .

منابع:
(1)- بنياد علوم وحياني اسراء ، سوره مباركه كهف، جلسه 63
(2)- در تفسير الميزان ، قولي نقل شده است كه قائل است چنين چشمه لجن‏دارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى، كه جزائر خالدات در آن است منطبق است و جزائر مذكور همان جزائرى است كه در هيات و جغرافياى قديم مبدأ طول به شمار مى‏ رفت، و بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آنها نمانده است. .ر.ك:الميزان ، ذيل آيه 86 سوره مباركه كهف

کلیدواژه ها : ذولقرنین ، چشمه گل آلود ، خصوصیات جغرافیایی محل، فرورفتن خورشید در چشمه گل آلود .

موضوع قفل شده است