جمع بندی استفاده کاربردی از قرآن کریم

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استفاده کاربردی از قرآن کریم

با سلام و احترام
می خواستم بدونم چطور باید از قرآن کریم استفاده کرد؟منظور استفاده کاربردی هستش؟
مکرر دیدم که مسئله تدبر در قران مطرح هست اما یک دانشجو که رشته اش علوم دینی نیست و با قواعد تفسیر آشنایی نداره چطور باید در قرآن تدبر کنه و از قرآن استفاده کنه؟
آیا فقط باید به تفاسیر رجوع کرد یا خودمون مستقیم باید در قرآن تدبر کنیم ؟اگر اری چطور؟
سوال دیگم اینه که از اهل بیت(علیهم السلام) احادیثی در مورد چگونگی استفاده از قرآن رسیده یا نه؟
من احادیثی که دیدم مثلا راجع به قرائت قرآن بود اما این مسئله با تدبر تو قرآن فرق داره من نمی خوام مثل برخی افراد مسن فقط قرآن رو روخونی کنم
ولی نمیدونم چطور باید از قرآن استفاده کرد؟
مثلا در قران در مورد احکام بانوان امده یا احکام قصاص خوب حقیقتش بنده فکر نمیکنم این موضوعات به درد بنده بخوره فکر میکنم قران مثل یک داروخونه هست که همش به درد من نمی خوره
آیا باید فقط روی بعضی آیات تدبر کنم و آیاتی مثل قصاص رو اصلا راجع بش فکر نکنم؟
شاید خنده دار باشه ولی بنده نقد هایی به برخی تفاسیر دارم در مورد نوع نگارش و کاربردی نبودن مثل تفاسیر ترتیبی که انشاء الله در ادامه بحث مطرح خواهم کرد
این بحث ما ممکنه طول بکشه از کارشناسی که قراره پاسخ بدن می خوام که تا اخر بحث همراهی کنن
یا حق

با نام الله



کارشناس بحث: استاد میقات

شهید چمران;486546 نوشت:
با سلام و احترام
می خواستم بدونم چطور باید از قرآن کریم استفاده کرد؟منظور استفاده کاربردی هستش؟
مکرر دیدم که مسئله تدبر در قران مطرح هست اما یک دانشجو که رشته اش علوم دینی نیست و با قواعد تفسیر آشنایی نداره چطور باید در قرآن تدبر کنه و از قرآن استفاده کنه؟
آیا فقط باید به تفاسیر رجوع کرد یا خودمون مستقیم باید در قرآن تدبر کنیم ؟اگر اری چطور؟
سوال دیگم اینه که از اهل بیت(علیهم السلام) احادیثی در مورد چگونگی استفاده از قرآن رسیده یا نه؟
من احادیثی که دیدم مثلا راجع به قرائت قرآن بود اما این مسئله با تدبر تو قرآن فرق داره من نمی خوام مثل برخی افراد مسن فقط قرآن رو روخونی کنم
ولی نمیدونم چطور باید از قرآن استفاده کرد؟
مثلا در قران در مورد احکام بانوان امده یا احکام قصاص خوب حقیقتش بنده فکر نمیکنم این موضوعات به درد بنده بخوره فکر میکنم قران مثل یک داروخونه هست که همش به درد من نمی خوره
آیا باید فقط روی بعضی آیات تدبر کنم و آیاتی مثل قصاص رو اصلا راجع بش فکر نکنم؟
شاید خنده دار باشه ولی بنده نقد هایی به برخی تفاسیر دارم در مورد نوع نگارش و کاربردی نبودن مثل تفاسیر ترتیبی که انشاء الله در ادامه بحث مطرح خواهم کرد
این بحث ما ممکنه طول بکشه از کارشناسی که قراره پاسخ بدن می خوام که تا اخر بحث همراهی کنن
یا حق

با سلام و درود

بایستی قرآن را آن طور که شایسته است بخوانیم و حق آن را به جا آوریم:

«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»
كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده‏ايم [يهود و نصارى‏] آن را چنان كه شايسته آن است مى‏خوانند آنها به پيامبر اسلام ايمان مى‏آورند و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند. (بقره، 121)

روایت تفسیری:

امام صادق علیه السلام در تفسیر حق تلات، چنین می فرمایند:

"يُرَتِّلُونَ آيَاتِهِ وَ يَتَفَقَّهُونَ فِيهِ وَ يَعْمَلُونَ بِأَحْكَامِهِ وَ يَرْجُونَ وَعْدَهُ وَ يَخَافُونَ وَعِيدَهُ وَ يَعْتَبِرُونَ بِقِصَصِهِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِأَوَامِرِهِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْ نَوَاهِيهِ مَا هُوَ وَ اللَّهِ حِفْظَ آيَاتِهِ وَ دَرْسَ حُرُوفِهِ وَ تِلَاوَةَ سُوَرِهِ وَ دَرْسَ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّمَا تَدَبُّرُ آيَاتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأَحْكَامِهِ قَالَ اللَّهُ‏ تَعَالَى«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ»"

منظور اين است كه آيات آن را با دقت بخوانند، و حقايق آن را درک كنند، و به احكام آن عمل نمايند، به وعده ‏هاى آن اميدوار، و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت گيرند، به اوامرش گردن نهند، و نواهى آن را بپذيرند، به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حروف و تلاوت سوره ‏ها و ياد گرفتن اعشار و اخماس آن نيست؛ آن ها حروف قرآن را حفظ كردند اما حدود آن را ضايع ساختند. منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند، چنان كه خداوند مى‏ فرمايد: «اين كتابى است پر بركت كه ما بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبر كنند»(ص، 39). (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ‏1، ص 79)

روایتی دیگر:

امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان صفات متقین و پرهیزگاران چنین می فرمایند:

"أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِم‏"

آن ها شب هنگام بر پا ايستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى‏ كنند، و جان خود را با آن محزون مى ‏سازند، داروى درد خود را از آن مى‏ گيرند، هر گاه به آيه ‏اى رسند كه در آن تشويق است با علاقه فراوان به آن روى مى ‏آورند، و چشم جانشان با شوق بسيار در آن خيره مى ‏شود، و آن را همواره نصب العين خود مى ‏سازند، و هر گاه به آيه ‏اى رسند كه در آن بيم و انذار است گوش هاى دل خود را براى شنيدنش باز كرده، فكر مى ‏كنند صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه‏ هايش در گوش جانشان طنين ‏انداز است.(نهج البلاغه، خطبه 193‏)

چند نکته:

1. استفاده کاربردی آن است که زندگیمان بر اساس تعالیم و ارزشهای الهی قرآن بنا شود، به عنوان مثال، فکر کردن، سخن گفتن، رفتار با نزدیکان و یا با دیگران، آداب عبادت، چه غذایی بخوریم، چگونه معامله و تجارت داشته باشیم، و ... .

2. مراجعه به ترجمه و تفسیر آیات، ابزاری برای فهم بهتر کلام الهی است. لذا اگر کسی خودش نمی تواند مراد کلام الهی را دریابد بایستی از این ابزار برای فهم بهتر استفاده کند.

3. برخی احکام بانوان ولو شخصا به درد مردان نخورد ولی مردان می توانند با یادگیری، آن ها را به مادر، خواهر، همسر و فرزندانشان تعلیم دهند. از طرفی آگاهی از این امور، در نوع روابط خانوادگی و نیز تعامل با همسر و خانواده مؤثر است. لذا مردان نیز بطور مستقیم یا غیر مستقیم با آن تعالیم مرتبطند. همچنین احکام قصاص و ... .

4. دین مجموعه ای به پیوسته است و انسان می تواند با یادگیری این مجموعه، چارچوب ذهنی و فکری خود را بر اساس آن استوار نماید، ولو زمینه استفاده عملی از برخی از این تعالیم فراهم نشود.

[="Tahoma"]
دو روایت:

"اقرأ القرآن ما نهاك فإذا لم ينهك فلست تقرأه‏"
یعنی اگر خواندن قرآن تو را از کار بد منع می کند آن را بخوان ولى اگر تو را از کار بد وا نمی دارد، به حقیقت قرآن نمی خوانى. (نهج الفصاحة، ص 234؛ کنزالعمال، ج 1، ص 606، ح 2776)

"ليس القرآن بالتلاوه و لا العلم بالروايه ولكن القرآن بالهدايه والعلم بالدرايه"
قرآن نه به تلاوت است و نه به دانستن روایت آن، بلکه قرآن به هدایت است و فهمیدن آن.(كنز العمّال، ج 1، ص 550، ح 2462)

شهید چمران;486546 نوشت:
می خواستم بدونم چطور باید از قرآن کریم استفاده کرد؟منظور استفاده کاربردی هستش؟
مکرر دیدم که مسئله تدبر در قران مطرح هست اما یک دانشجو که رشته اش علوم دینی نیست و با قواعد تفسیر آشنایی نداره چطور باید در قرآن تدبر کنه و از قرآن استفاده کنه؟

سلام

برای شروع چندین بار ترجمه قران کریم را از ابتدا تا انتها با حوصله و بدون عجله بخوانید تا با ان مانوس شوید . سپس ابهاماتی را که برایتان پیش خواهد امد را از اساتید این سایت یا هر مرجع شیعی معتبر دیگری سئوال و و درپاسخها تدبر نمایید .

لطفا نکته هایی که پیدامیکنید بی زحمت اینجا هم بذاریدما هم یاد بگیریم.ممنون

با سلام ممنون از کارشناس محترم و همچنین سایر دوستان
چون بحث علمی هست اجازه میخوام یک مقدار رک نظراتم رو بیان کنم امیدوارم باعث سوء تفاهم نشده!

میقات;487453 نوشت:
منظور اين است كه آيات آن را با دقت بخوانند، و حقايق آن را درک كنند

میقات;487453 نوشت:
داروى درد خود را از آن مى‏ گيرند

ببینید این جملات بسیار کلی هستند! چطور حقایق رو درک کنیم؟؟؟ چطور دوای دردمون رو از قرآن بگیریم؟ در این احادیث روش کاربری بیان نشده(به نظر من) همین هست که میگم نمیتونم از قرآن استفاده کنم!
میقات;487453 نوشت:
1. استفاده کاربردی آن است که زندگیمان بر اساس تعالیم و ارزشهای الهی قرآن بنا شود، به عنوان مثال، فکر کردن، سخن گفتن، رفتار با نزدیکان و یا با دیگران، آداب عبادت، چه غذایی بخوریم، چگونه معامله و تجارت داشته باشیم، و ... .

ببینید در زندگی لازم است نکات کاربردی و قابل اجرا داشته باشیم مگر قرآن ریز به ریز تمام نکات زندگی را بیان کرده! یک بخش از قرآن داستان های تاریخی است!یک چهارم قرآن هم که اگر اشتباه نکنم در مورد معاد
میقات;487453 نوشت:
2. مراجعه به ترجمه و تفسیر آیات، ابزاری برای فهم بهتر کلام الهی است. لذا اگر کسی خودش نمی تواند مراد کلام الهی را دریابد بایستی از این ابزار برای فهم بهتر استفاده کند.

بله حق باشماست اما بنده نقد هایی به تفاسیر دارم! که انشاء الله در ادامه بحث مطرح می کنم

میقات;487457 نوشت:
قرآن نه به تلاوت است و نه به دانستن روایت آن، بلکه قرآن به هدایت است و فهمیدن آن.

این جمله هم کلی است بنده که از این حدیث راه حل کاربردی استنباط نمی کنم! قرآن به هدایت و فهمیدن است یعنی چه؟ چطور حقایق رو بفهمیم؟

فتا 1;487474 نوشت:
برای شروع چندین بار ترجمه قران کریم را از ابتدا تا انتها با حوصله و بدون عجله بخوانید تا با ان مانوس شوید . سپس ابهاماتی را که برایتان پیش خواهد امد را از اساتید این سایت یا هر مرجع شیعی معتبر دیگری سئوال و و درپاسخها تدبر نمایید .

سلام ممنون از نظرتون ولی با شما موافق نیستم
1-خواندن ترجمه به نظرم فایده ای نداره ببینید خیلی جاها اگر شما شان نزول رو ندونید اصلا نمی فهمید که آیه یعنی چی و شاید اصلا او آیه بنظرتون بی ربط بیاد!
2-دوسته عزیز بنده تفسیر خوندم و اون رو سطحی و کلی میدونم (البته نه همشون)ترجمه قرآن که دیگه هیچ!

چند نکته
1- بنده فکر میکنم قرآن بدون سنت و حدیث قابل هضم و فهم نیست از اون طرف حدیث و روایات گستردگی دارن و باید بررسی سندی بشن و خود تفسیر یک علم هست و اصولی داره همین طوری که نمیشه از متنی مفهومی رو استنباط کرد! پس بنده به طور مستقیم نمی تونم سراغ قرآن برم و درش تدبر کنم چون احتمال خطام بدون سنت و حدیث بسیار بالاست
2-قرآن تا اینجایی که بنده می فهمم ترتیب موضوعی نداره و من که موقع خوندنش گیج میشم و این یکی از مشکلات من با قرآنه حقیقتش احساس می کنم مثلا برای اداره زندگیم اگر یک کتاب روانشناسی بخونم که مثلا نویسندش غیر مسلمان و غربی باشه و بعد اونچه که عقلا از کتابش پذیرفتم رو تو زندگیم اجرا کنم بهتره و راحت ترم چون یک اون کتاب پیوستگی موضوعی داره دو نیاز به استخراج مطلب نداره خودش راحت و عوام فهم مطالب رو گفته سه برگرفته از نتایج تجربی هست! کتابش احتمالا کلی گویی نکرده و مطالب کاربردی و عملی داره همچنین رو یک مطلب متمرکزه و جزییات رو بهتره گفته و فقط کلی گویی نیست
3-به نظرم رجوع به حدیث برام رحت تره باز در برخی احادیث یک سری دستورات عملی و راه گشا هست مثلا حدیث داریم فلان کار رو نکنید به این دلیل- این جور احادیث بدردم میخوره ولی واقعا نمی تونم با قرآن ارتباط برقرار کنم!
منتظر نظرات دوستان به ویژه کارشناس محترم هستم

سلام بر دوستان .دقیقا همین مشکل امروز من هست؟از شخصی شنیده بودم که در باب حضرت فاطمه زهرا (س)توضیح می دادند،ایشان می گفتند که خانم در پاسخ به سوالات تماما از مطالب قران استفاده می کردند ،حتی یارانشون.من هم می خوام این گونه باشم البته به علاوه احادیث و کتب های معتبر،اما نیاز به همین کاربردی کردن دارم به من هم کمک کنین .البته یکی از استاد های بنده سوالی پرسیدن و گفتند؟ایا کاربرد قران را در زنگیتان پیاده کرده این یا خیر؟که جواب خیلی از بچه ها نه بود.ایشان ادامه دادند که تمام مطالب برای شما کاربردی نیست یعنی همش برای شما مورد استفاده نیست،که بعد از ان یک مثال کاربردی زدند و ان هم این که:اگر کسی به شما بدی کرد شما چه کار می کنین؟در پاسخ جواب ها متفاوت بود که ایه ای خواندند با مضمون این که اگر کسی به شما بدی کرد به بهترین نحو پاسخ او را بد هید .خداوند نگفته که چه جوری فقط گفته است به بهترین نحو.حالا این جا اختیار با شماست ،توهین در حد اعلی یا جواب به بهترین نحو با منطق و سخن نیکو.حال اگر کسی کار خوب انجام داده است طبق احادیث این گونه باید رفتار کنیم:امام علی (ع)

مَن صَنَعَ بِمِثلِ ما صُنِعَ اِلَيهِ فَاِنَّما كافاهُ وَمَن اَضعَفَهُ كانَ شَكورا؛
هر كس در برابر خوبى اى كه به او شده همانند آن را انجام دهد آن
را تلافى كرده است و اگر بيشتر از آن خوبى كند، سپاسگزارى نموده است.كافى، ج4، ص28، ح1

امیدوارم نظر بنده درست بوده باشد و هم به من کمک کرده باشد و هم به شما.در پناه حق

شهید چمران;487750 نوشت:
سلام ممنون از نظرتون ولی با شما موافق نیستم
1-خواندن ترجمه به نظرم فایده ای نداره ببینید خیلی جاها اگر شما شان نزول رو ندونید اصلا نمی فهمید که آیه یعنی چی و شاید اصلا او آیه بنظرتون بی ربط بیاد!
2-دوسته عزیز بنده تفسیر خوندم و اون رو سطحی و کلی میدونم (البته نه همشون)ترجمه قرآن که دیگه هیچ!

سلام

بنده هم اعتقاد دارم که قران کریم توسط غیر معصوم نه قابل ترجمه است و نه قابل تفسیر شان نزول هم قابل بحث است چون قران را نمیشود محدود به زمان نمود بنده عرض کردم یک یا چند ترجمه را از اغاز تا پایان بخوان و ابهاماتت را مطرح کن حال که ترجمه و تفاسیر را خوانده ای اگر سئوالی داری مطرح کن بعنوان نمونه بنده یک سئوال میپرسم ، در اخرین سوره قران یعنی ناس پایان همه ایه ها به ناس که به معنی مردم است ختم شده به غیر یک ایه که به الخناس خوب اینجا چرا ال اول خناس امده و ایا این الخناس که معنی ان پنهان شونده است معنی شیطان میدهد یا نفس اماره یا چیز دیگری اگر به ترچمه های مختلف نظری بیاندازید همه اینها امده در شان نزول هم جنابعالی اگر چیزی دیدید عنوان بفرمایید تا بحث شود ؟

[="Tahoma"]

شهید چمران;487750 نوشت:
با سلام ممنون از کارشناس محترم و همچنین سایر دوستان

ببینید در زندگی لازم است نکات کاربردی و قابل اجرا داشته باشیم مگر قرآن ریز به ریز تمام نکات زندگی را بیان کرده! یک بخش از قرآن داستان های تاریخی است!یک چهارم قرآن هم که اگر اشتباه نکنم در مورد معاد

با سلام و درود

قرآن ریز به ریز تمام نکات زندگی را بیان نکرده ولی این معنایش این نیست که تعالیم آن کاربردی نیست.

به بیان دیگر، کلی بودن به معنای غیر کاربردی بودن نیست. وقتی قرآن می فرماید عفو کن و خطاکار را ببخش (مائده، 13)، این یک پیام کلی است ولی هر کسی می تواند آن را در جزیی ترین مراحل زندگی اش پیاده و اجرا نماید. این همان کاربردی بودن است.

نقل قول:

بله حق باشماست اما بنده نقد هایی به تفاسیر دارم! که انشاء الله در ادامه بحث مطرح می کنم

بله، این گونه نیست که بگوییم کتب تفسیری بدون عیب هستند. بله عیب و نقص دارند ولی این گونه هم نیست که قابل استفاده نباشند.

نقل قول:

این جمله هم کلی است بنده که از این حدیث راه حل کاربردی استنباط نمی کنم! قرآن به هدایت و فهمیدن است یعنی چه؟ چطور حقایق رو بفهمیم؟

مجموعه عظیمی از تعالیم الهی در قرآن بیان شده اند. آموختن و فرا گرفتن آن ها، یقینا در نوع زندگی انسان تاثیر بسیار دارد.

بله، ما همه مراد الهی را نمی توانیم از قرآن بفهمیم و نیازمند مراجعه به اهلبیت و مفسران حقیقی کلام الهی هستیم، ولی این معنایش این نیست که هیچ کدام از تعالیم قرآن کاربردی و قابل استفاده نیست.

نقل قول:

1-خواندن ترجمه به نظرم فایده ای نداره ببینید خیلی جاها اگر شما شان نزول رو ندونید اصلا نمی فهمید که آیه یعنی چی و شاید اصلا او آیه بنظرتون بی ربط بیاد!
2- بنده تفسیر خوندم و اون رو سطحی و کلی میدونم (البته نه همشون)ترجمه قرآن که دیگه هیچ!

بله، خواندن ترجمه به تنهایی کفایت نمی کند ولی تفاسیر معمولا علاوه بر ترجمه، به شأن نزول و ... نیز اشاره نموده و برای فهم آیه مفیدترند.

البته می دانید که تفاسیر گرایش های مختلفی دارند اعم از ادبی، عرفانی، کلامی، فلسفی، و ... که شما می توانید از میان آن ها به تفاسیر اجتماعی مراجعه کنید. این گونه تفاسیر سعی بیشتری نموده اند تا تعالیم قرآنی را وارد زندگی انسان کرده و آن را کاربردی تر نمایند.

نقل قول:

بنده فکر میکنم قرآن بدون سنت و حدیث قابل هضم و فهم نیست از اون طرف حدیث و روایات گستردگی دارن و باید بررسی سندی بشن و خود تفسیر یک علم هست و اصولی داره همین طوری که نمیشه از متنی مفهومی رو استنباط کرد! پس بنده به طور مستقیم نمی تونم سراغ قرآن برم و درش تدبر کنم چون احتمال خطام بدون سنت و حدیث بسیار بالاست

بله، ما همه مراد الهی را نمی توانیم از قرآن بفهمیم و نیازمند مراجعه به اهلبیت و مفسران حقیقی کلام الهی هستیم، ولی این معنایش این نیست که هیچ کدام از تعالیم قرآن کاربردی و قابل استفاده نیست.

مراجعه به مفسران، یکی از ابزار شناخت بهتر تعالیم الهی است. البته ایشان وسیله اند برای رسیدن به کلام اهلبیت علیهم السلام. لذا اعتبار کتب تفسیری و مفسران به این است که کلام اهلبیت و تفاسیر ایشان از قرآن را بیان می کنند.

نقل قول:

2-قرآن تا اینجایی که بنده می فهمم ترتیب موضوعی نداره و من که موقع خوندنش گیج میشم و این یکی از مشکلات من با قرآنه حقیقتش احساس می کنم مثلا برای اداره زندگیم اگر یک کتاب روانشناسی بخونم که مثلا نویسندش غیر مسلمان و غربی باشه و بعد اونچه که عقلا از کتابش پذیرفتم رو تو زندگیم اجرا کنم بهتره و راحت ترم چون یک اون کتاب پیوستگی موضوعی داره دو نیاز به استخراج مطلب نداره خودش راحت و عوام فهم مطالب رو گفته سه برگرفته از نتایج تجربی هست! کتابش احتمالا کلی گویی نکرده و مطالب کاربردی و عملی داره همچنین رو یک مطلب متمرکزه و جزییات رو بهتره گفته و فقط کلی گویی نیست

قرآن را نباید با کتب و نویسندگان بشری مقایسه نمود. نویسندگان دیگر فقط روی یک موضوع تمرکز کرده و در باره آن می نویسند ولی قرآن کریم شامل موضوعات بسیار و راهنمای انسان ها برای همه زمان ها و همه دوران ها است. لذا خیلی طبیعی است که مانند نوشته های انسانی نیست.

از طرفی طبیعی بودن این تفاوت با نزول تدریجی قرآن کریم و در طول بیست و اندی سال و متناسب با نیازها و شرائط پیش آمده، روشن تر می شود.

لذا انتظارمان از قرآن بایستی انتظاری مطابق با واقع باشد.

نقل قول:

3-به نظرم رجوع به حدیث برام رحت تره باز در برخی احادیث یک سری دستورات عملی و راه گشا هست مثلا حدیث داریم فلان کار رو نکنید به این دلیل- این جور احادیث بدردم میخوره ولی واقعا نمی تونم با قرآن ارتباط برقرار کنم!

بله، احادیث به جزئیات نیز اشاره دارند. البته همین احادیث نیز از قرآن گرفته شده اند و هدف آن ها تبیین و تفسیر قرآن است.

سلام
برای فهم دقیق و استفاده کاربردی از قرآن باید استاد داشته باشید .

مثلا استاد بنده با استفاده از آیات قرآن ،ریشه عزاداری رو از قرآن برای ما اثبات کرده (پاسخ به سوال خیلی ها که میگن عزاداری ریشه قرآنی نداره)

به نظرم فقط زیر نظر استاد حاذق و دانا میتونید زبان قرآن رو بفهمید و الا اگه خودتون سررشته ای نداشته باشید و بخواین تاملی در قران کنید ممکنه تامل شما منجر به

تفسیر به رای شود و یا اینکه شما را به جایی نرساند .

در پناه قرآن باشید

التماس دعای فرج

فتا 1;487849 نوشت:
سلام

بنده هم اعتقاد دارم که قران کریم توسط غیر معصوم نه قابل ترجمه است و نه قابل تفسیر شان نزول هم قابل بحث است چون قران را نمیشود محدود به زمان نمود بنده عرض کردم یک یا چند ترجمه را از اغاز تا پایان بخوان و ابهاماتت را مطرح کن حال که ترجمه و تفاسیر را خوانده ای اگر سئوالی داری مطرح کن بعنوان نمونه بنده یک سئوال میپرسم ، در اخرین سوره قران یعنی ناس پایان همه ایه ها به ناس که به معنی مردم است ختم شده به غیر یک ایه که به الخناس خوب اینجا چرا ال اول خناس امده و ایا این الخناس که معنی ان پنهان شونده است معنی شیطان میدهد یا نفس اماره یا چیز دیگری اگر به ترچمه های مختلف نظری بیاندازید همه اینها امده در شان نزول هم جنابعالی اگر چیزی دیدید عنوان بفرمایید تا بحث شود ؟

سلام

اما زیاد جای نگرانی نیست اینها مربوط به ایات انتهائی قران کریم است که سوره ها به ظاهر کوچک ولی در واقع بسیار پر مغز میباشند حال اگر به به ایات اغازین قران کریم توجه کنیم اولین سوره فاتحه الکتاب است که از تمام سوره ها پر مغز تر است و اگر در تفسیر ان کتابها بنویسند که نوشته اند باز هم حق مطلب ادا نمیشود که در واقع این سوره اغاز و پایان کتاب را بهم وصل مینماید یعنی کتاب خدا هرگز پایانی ندارد و شما با اغاز مجدد سوره بقره که بسیار بلند و وضوح بیشتری دارد به مطالب بیشتری بر میخورید که گوئی در تلاوت اغازین انرا ندیده بودید و هر بار که این عمل تکرار شود مطالب تازه تر میگردند . حال چرا اینگونه است توجه فرمایید .

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم«1»
الف لام میم


ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ«2»
این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است

در این ایه میفرماید میتوانید از قران استفاده کاربردی نمایید فقط کافی است تقوا داشته باشید و سپس میفرماید تقوا چیست .

الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ«3»
آنان که به غیب ایمان می‏آورند و نماز را بر پا می‏دارند و از آنچه به ایشان روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند


وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ«4»
و آنان که بدانچه به سوی تو فرود آمده و به آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان می آورند و آنانند که به آخرت یقین دارند


أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ«5»
آنان برخوردار از هدایتی از سوی پروردگار خویشند و آنان همان رستگارانند


و پس از ان الخناس را از الناس جدا میکند و انان را وصف میکند



إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یؤْمِنُونَ«6»
در حقیقت کسانی که کفر ورزیدند چه بیمشان دهی چه بیمشان ندهی بر ایشان یکسان است [آنها] نخواهند گروید


خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ«7»
خداوند بر دلهای آنان و بر شنوایی ایشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پرده‏ای است و آنان را عذابی دردناک است


وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ«8»
و برخی از مردم می‏گویند ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ایم ولی گروندگان [راستین] نیستند


یخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یشْعُرُونَ«9»
با خدا و مؤمنان نیرنگ می‏بازند ولی جز بر خویشتن نیرنگ نمی‏زنند و نمی‏فهمند


فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یكْذِبُونَ«10»
در دلهایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزای] آنچه به دروغ می گفتند عذابی دردناک [در پیش] خواهند داشت


وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ«11»
و چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید می‏گویند ما خود اصلاحگریم


أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا یشْعُرُونَ«12»
بهوش باشید که آنان فسادگرانند لیکن نمی‏فهمند


وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا یعْلَمُونَ«13»
و چون به آنان گفته شود همان گونه که مردم ایمان آوردند شما هم ایمان بیاورید می‏گویند آیا همان گونه که کم خردان ایمان آورده‏اند ایمان بیاوریم هشدار که آنان همان کم‏خردانند ولی نمی‏دانند


وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ«14»
و چون با کسانی که ایمان آورده‏اند برخورد کنند می‏گویند ایمان آوردیم و چون با شیطانهای خود خلوت کنند می‏گویند در حقیقت ما با شماییم ما فقط [آنان را] ریشخند می‏کنیم


اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ«15»
خدا [است که] ریشخندشان می‏کند و آنان را در طغیانشان فرو می‏گذارد تا سرگردان شوند


أُولَئِكَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِینَ«16»
همین کسانند که گمراهی را به [بهای] هدایت‏خریدند در نتیجه داد و ستدشان سود[ی به بار] نیاورد و هدایت‏یافته نبودند


مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یبْصِرُونَ«17»
مثل آنان همچون مثل کسانی است که آتشی افروختند و چون پیرامون آنان را روشنایی داد خدا نورشان را برد و در میان تاریکیهایی که نمی‏بینند رهایشان کرد


صُمٌّ بُكْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یرْجِعُونَ«18»
کرند لالند کورند بنابراین به راه نمی‏آیند


أَوْ كَصَیبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْكَافِرِینَ«19»
یا چون [کسانی که در معرض] رگباری از آسمان که در آن تاریکیها و رعد و برقی است [قرار گرفته‏اند] از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند ولی خدا بر کافران احاطه دارد


یكَادُ الْبَرْقُ یخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«20»
نزدیک است که برق چشمانشان را برباید هر گاه که بر آنان روشنی بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را تاریک کند [بر جای خود] بایستند و اگر خدا می‏خواست‏شنوایی و بینایی‏شان را برمی‏گرفت که خدا بر همه چیز تواناست

ببنید چقدر در مورد الخناس توضیح داده است

و سپس مجداداً به نحوه رسیدن به یقین و تقوا میپردازد

یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ«21»
ای مردم پروردگارتان را که شما و کسانی را که پیش از شما بوده‏اند آفریده است پرستش کنید باشد که به تقوا گرایید


الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ«22»
همان [خدایی] که زمین را برای شما فرشی [گسترده] و آسمان را بنایی [افراشته] قرار داد و از آسمان آبی فرود آورد و بدان از میوه‏ها رزقی برای شما بیرون آورد پس برای خدا همتایانی قرار ندهید در حالی که خود می‏دانید


وَإِنْ كُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ«23»
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده‏ایم شک دارید پس اگر راست می‏گویید سوره‏ای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید

حال به این نتیجه میرسید که چرا برای درک بهتر مطالب قرانی باید چندین و شاید اگر بتوانیم هزاران بار انرا از اغاز تا پایان بخوانیم و از مطالب زیبای ان لذت ببریم و انرا چراغ راه خود قرار دهیم که به حق ان هدایتگر تقوا پیشگان است .

فتا 1;487849 نوشت:
بنده عرض کردم یک یا چند ترجمه را از اغاز تا پایان بخوان و ابهاماتت را مطرح کن حال که ترجمه و تفاسیر را خوانده ای اگر سئوالی داری مطرح کن بعنوان نمونه بنده یک سئوال میپرسم ، در اخرین سوره قران یعنی ناس پایان همه ایه ها به ناس که به معنی مردم است ختم شده به غیر یک ایه که به الخناس خوب اینجا چرا ال اول خناس امده و ایا این الخناس که معنی ان پنهان شونده است معنی شیطان میدهد یا نفس اماره یا چیز دیگری اگر به ترچمه های مختلف نظری بیاندازید همه اینها امده در شان نزول هم جنابعالی اگر چیزی دیدید عنوان بفرمایید تا بحث شود ؟

بنده نمی خوام وارد جزئیات تفسیر بشم و سوال مطرح کنم! دونستن اینکه خناس یعنی چی برام اهمیت و کاربردی نداره!
حرفم اینه که اگر قرآن کتاب خداست و قاعدتا باید به درد بخوره خدای تعالی جه راهی برای استفاده ازش در نظر گرفته؟ یعنی چجوری حقایق رو از تو قرآن استخراج کنم؟ می خواستم بدونم اهل بیت (علیهم السلام) چه راه حل کاربردی مطرح کردند که البته هنوز کرشناس محترم تقریبا چیز کاربردی ارائه ندادند!

باغ بهشت;488109 نوشت:
سلام
برای فهم دقیق و استفاده کاربردی از قرآن باید استاد داشته باشید .

مثلا استاد بنده با استفاده از آیات قرآن ،ریشه عزاداری رو از قرآن برای ما اثبات کرده (پاسخ به سوال خیلی ها که میگن عزاداری ریشه قرآنی نداره)

به نظرم فقط زیر نظر استاد حاذق و دانا میتونید زبان قرآن رو بفهمید و الا اگه خودتون سررشته ای نداشته باشید و بخواین تاملی در قران کنید ممکنه تامل شما منجر به

تفسیر به رای شود و یا اینکه شما را به جایی نرساند .

در پناه قرآن باشید

التماس دعای فرج


سلام ممنون از نظرتون این حرف وجود استاد رو بره عرفانم میزنند ولی من قبول ندارم
گفتم که من چطوری باید تو قرآن تدبر کنم ؟نه با واسطه تازه کسانی که مثلا استادن چنتا کتاب بدرد بخور نوشتن تو کدوم دانشگاه دنیا سخنرانی کردند؟ من نه دنبال استادم نه وقتشو دارم دنبال علامه نما ها برم!

میقات;488101 نوشت:
قرآن ریز به ریز تمام نکات زندگی را بیان نکرده ولی این معنایش این نیست که تعالیم آن کاربردی نیست.

سلام منم نگفتم کابردی نیست اتفاقا هست میگم چطوری ازش استفاده کنم؟
میقات;488101 نوشت:
قرآن را نباید با کتب و نویسندگان بشری مقایسه نمود. نویسندگان دیگر فقط روی یک موضوع تمرکز کرده و در باره آن می نویسند ولی قرآن کریم شامل موضوعات بسیار و راهنمای انسان ها برای همه زمان ها و همه دوران ها است. لذا خیلی طبیعی است که مانند نوشته های انسانی نیست.

از طرفی طبیعی بودن این تفاوت با نزول تدریجی قرآن کریم و در طول بیست و اندی سال و متناسب با نیازها و شرائط پیش آمده، روشن تر می شود.

لذا انتظارمان از قرآن بایستی انتظاری مطابق با واقع باشد.


ببینید ذهن آدم اینطور که برای درک مطالب نیاز به طبقه بندی اونا داره برای همین هم هست که علوم و گرایشات بر حسب موضوع به وجود اومدن ولی قرآن اینطور نیست
به نظر من برای همینه که مفسرین به تفسیر موضوعی روی آوردند چون مطابق ساختار ذهن انسانه
حرف اون روان شناس برای من قابل هضم تره چون مطابق ساختار ذهن من کتاب نوشته منسجم فهرست دار ترتیب دار(پله پله مطالب رو آموزش داده) ولی قرآن یک جا داستان میگه یک جا احکام میگه یک جا میگه از جهنم یک دفعه میره در مورد یک چیز دیگه! اصلا معلوم نیست از کدوم سوره باید تدبر رو شروع کرد!
بعد میگن چرا قرآن مهجوره خوب چی کار کنیم؟

شهید چمران;487750 نوشت:

ببینید در زندگی لازم است نکات کاربردی و قابل اجرا داشته باشیم مگر قرآن ریز به ریز تمام نکات زندگی را بیان کرده! یک بخش از قرآن داستان های تاریخی است!یک چهارم قرآن هم که اگر اشتباه نکنم در مورد معاد

بله حق باشماست اما بنده نقد هایی به تفاسیر دارم! که انشاء الله در ادامه بحث مطرح می کنم

این جمله هم کلی است بنده که از این حدیث راه حل کاربردی استنباط نمی کنم! قرآن به هدایت و فهمیدن است یعنی چه؟ چطور حقایق رو بفهمیم؟

سلام ممنون از نظرتون ولی با شما موافق نیستم
1-خواندن ترجمه به نظرم فایده ای نداره ببینید خیلی جاها اگر شما شان نزول رو ندونید اصلا نمی فهمید که آیه یعنی چی و شاید اصلا او آیه بنظرتون بی ربط بیاد!
2-دوسته عزیز بنده تفسیر خوندم و اون رو سطحی و کلی میدونم (البته نه همشون)ترجمه قرآن که دیگه هیچ!

چند نکته
1- بنده فکر میکنم قرآن بدون سنت و حدیث قابل هضم و فهم نیست از اون طرف حدیث و روایات گستردگی دارن و باید بررسی سندی بشن و خود تفسیر یک علم هست و اصولی داره همین طوری که نمیشه از متنی مفهومی رو استنباط کرد! پس بنده به طور مستقیم نمی تونم سراغ قرآن برم و درش تدبر کنم چون احتمال خطام بدون سنت و حدیث بسیار بالاست
2-قرآن تا اینجایی که بنده می فهمم ترتیب موضوعی نداره و من که موقع خوندنش گیج میشم و این یکی از مشکلات من با قرآنه حقیقتش احساس می کنم مثلا برای اداره زندگیم اگر یک کتاب روانشناسی بخونم که مثلا نویسندش غیر مسلمان و غربی باشه و بعد اونچه که عقلا از کتابش پذیرفتم رو تو زندگیم اجرا کنم بهتره و راحت ترم چون یک اون کتاب پیوستگی موضوعی داره دو نیاز به استخراج مطلب نداره خودش راحت و عوام فهم مطالب رو گفته سه برگرفته از نتایج تجربی هست! کتابش احتمالا کلی گویی نکرده و مطالب کاربردی و عملی داره همچنین رو یک مطلب متمرکزه و جزییات رو بهتره گفته و فقط کلی گویی نیست
3-به نظرم رجوع به حدیث برام رحت تره باز در برخی احادیث یک سری دستورات عملی و راه گشا هست مثلا حدیث داریم فلان کار رو نکنید به این دلیل- این جور احادیث بدردم میخوره ولی واقعا نمی تونم با قرآن ارتباط برقرار کنم!
منتظر نظرات دوستان به ویژه کارشناس محترم هستم

سلام علیکم مؤمن،
با مؤمنی که در زمینه‌ی تدبر در قرآن کار می‌کرد صحبت میکردم، در این باره از او پرسیدم که آیا بر مبنای حدیث اهل بیت علیهم‌السلام است؟ جواب دادند خیر! به کل خودم را از موضوع می‌خواستم جدا کنم که گفت مرحوم امام خمینی رحمه‌الله امر به این کار کرده‌اند، دیگر جرأت مخالفت کردن با آن در کسی باقی می‌ماند؟ اما موضوع اینجاست که کتاب خداوند مبین لازم دارد و مطابق با حدیث ثقلین این مبین اهل بیت علیهم‌السلام هستند. با عقل هم که بخواهیم کاری روی قرآن انجام دهیم نباید از این دو ثقل منحرف شویم، از یکی هم که منحرف شویم از دیگری هم منحرف شده‌ایم و خبر نداریم. البته علمای سایت ان شاء الله اصلاح کنند اگر اشتباه می‌کنم اما به نظر حقیر خوب است بعد از مختصری آشنایی با تفاسیر موضوعی و ... با تفاسیر روایی قرآن شروع کنید، کم‌کم ان شاء الله روش برخورد اهل بیت علیهم‌السلام با آیات قرآن را خواهید دانست و می‌دانید از چه آیاتی چه معانی‌ای قابل استخراج است و به چه تعابیری باید دقت نمایید.
سر این موضوع بین علماء اختلاف است که آیا در قرآن تمام علوم وجود دارد یا تنها علومی که برای هدایت انسان لازم هست به کمال وجود دارد و باقی به اندازه‌ی مورد نیاز مورد اشاره واقع شده‌اند. مطابق با احادیث حقیر با نظر اول موافقم، یعنی در مورد ریز موضوعات زندگی می‌توانید از قرآن هر چه که به ذهنتان برسد را علمش را استخراج نمایید، در عین حالی که در آن روایت مبارکه آمده که ربع قرآن در شأن اهل بیت علیهم‌السلام است، ربع قرآن در باره‌ی دشمنان ایشان است، ربع قرآن درباره‌ی احکام است و ربع قرآن امثال و حکمت‌هاست. در واقع اینها نافی هم نیستند وقتی بدانید در نهایت ما وحدت وجود را داریم و اگر فقط یک چیز درباره‌ی خلقت خداوند بدانیم به لحاظ نظری باید بشود کل ظاهر و باطن دنیا را از روی همان استخراج نمود. مثل اینکه در روایت مبارکه‌ی دیگر داریم که تمام قرآن در سوره‌ی فاتحه است و تمام این سوره در بسم الله الرحمن الرحیم آن و تمام آن در باء آن و امیرالمؤمنین نقطه‌ی این باء است.
اینکه فرمودید در قرآن ترتیب موضوعی در آیات وجود ندارد هم درست نیست، در ظاهر شاید نباشد اما تا آنجا که حقیر دیدم در باطن هست، حتی خیلی وقتها در ظاهر هم هست ولی علم ما این ارتباط را نمی‌تواند درک کند (البته تا قبل از خواندن آن تفسیرهای روایی). یعنی مثلاً در یکجا در یک آیه دو جمله می‌آیند که به نظر هیچ ربطی ندارند ولی دقیقاً به هم مرتبط هستند اگر آیات تأویل شوند.
همچنین در مورد عربی بودن قرآن تفکر کنید، عربی هم مانند بسیاری از زبان‌های دیگر از اجزای آن که حروف است و بعد کلمات و جملات تشکیل شده است اما در بین لغات عربی ارتباط ذاتی وجود دارد در مقابل ارتباط قراردادی در زبان‌های دیگر و این خود یک کلید مهم برای داخل شدن در بطن‌های تو در توی مفاهیم قرآن و استخراج علم از آن است، برای این کار شما نیاز به علم انشقاق خواهید داشت. در احادیث همچنین زیاد خواهید دید که گفته می‌شود بخاطر همین خداوند از این عبارت استفاده کرده و اگر منظورش فلان چیز بود باید به آن صورت دیگر بیان می‌کرد و ... . کلید دیگر برای داخل شدن در بطن‌های قرآن جایگاه‌هایی است که انسان گمان می‌کند تناقضی در قرآن پیدا کرده است. تلاش برای رفع این تناقضات سطح دانش شخص را یک مرتبه بالاتر می‌برد، یعنی به مفهومی می‌رسد که هم با این آیه مطابقت داشته باشد و هم با آن آیه، در حالی که تا کنون که در سطح پایین‌تری فکر می‌کرد گمانش این بود که درست بودن یکی حتماً ناقض درست بودن دیگری است.

در نهایت هم با توجه به اینکه چند وقتی هست که جنبش تدبر در قرآن بحمد الله در کشور به راه افتاده می‌توانید به عنوان الگو از نتیجه‌ی تحقیقات منتشر شده در این زمینه کمک بگیرید.

یا علی

[=times new roman]غزل شمارهٔ ۴۸
[=times new roman]صــوفـی از پـرتـو مـی راز نـهـانـی دانـسـت----- گـوهـر هـر کـس از ایـن لـعـل تـوانی دانست
[=times new roman]قـدر مـجـمـوعـه گـل مـرغ سـحـر داند و بس----- کـه نـه هـر کـو ورقـی خـوانـد معانی دانست
[=times new roman]عـرضـه کـردم دو جـهـان بـر دل کـارافـتاده----- بـجـز از عـشـق تـو بـاقـی هـمـه فانی دانست
[=times new roman]آن شــد اکــنـون کـه ز ابـنـای عـوام انـدیـشـم----- مـحـتـسـب نـیـز در ایـن عـیـش نهانی دانست
[=times new roman]دلــبــر آســایــش مـا مـصـلـحـت وقـت نـدیـد----- ور نــه از جــانـب مـا دل نـگـرانـی دانـسـت
[=times new roman]سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق----- هــر کــه قــدر نــفــس بــاد یــمـانـی دانـسـت
[=times new roman]ای کــه از دفـتـر عـقـل آیـت عـشـق آمـوزی----- تـرسـم ایـن نـکـتـه بـه تـحـقـیـق ندانی دانست
[=times new roman]مــی بــیــاور کـه نـنـازد بـه گـل بـاغ جـهـان----- هــر کــه غــارتــگـری بـاد خـزانـی دانـسـت
[=times new roman]حـافـظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت----- ز اثـــر تـــربــیــت آصــف ثــانــی دانــســت

class: res-table width: 720

[TD="align: right"]آصف[/TD]
[TD="align: right"]ابن برخیا. یکی از علمای بنی اسرائیل و طبق روایات وزیر حضرت سلیمان علیه السلام بود و بر علوم غریبه تسلط داشت .
[/TD]

سلام بنده از اولین پست کارشناس محترم دو نکته کاربردی دیدم:

میقات;487453 نوشت:
به وعده ‏هاى آن اميدوار، و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت گيرند، به اوامرش گردن نهند، و نواهى آن را بپذيرند

1-هنگام خواندن قرآن اگر به آیات عذاب الهی رسیدیم از خدا بترسیم و از غفلت در بیایم توبه کنیم...
2- امید به وعده ها داشته باشیم(خوب پس در هنگام قرائت این دو تا کار عملی رو میشه انجام داد:Kaf:

owari;488504 نوشت:
با مؤمنی که در زمینه‌ی تدبر در قرآن کار می‌کرد صحبت میکردم، در این باره از او پرسیدم که آیا بر مبنای حدیث اهل بیت علیهم‌السلام است؟ جواب دادند خیر! به کل خودم را از موضوع می‌خواستم جدا کنم که گفت مرحوم امام خمینی رحمه‌الله امر به این کار کرده‌اند، دیگر جرأت مخالفت کردن با آن در کسی باقی می‌ماند؟ اما موضوع اینجاست که کتاب خداوند مبین لازم دارد و مطابق با حدیث ثقلین این مبین اهل بیت علیهم‌السلام هستند. با عقل هم که بخواهیم کاری روی قرآن انجام دهیم نباید از این دو ثقل منحرف شویم، از یکی هم که منحرف شویم از دیگری هم منحرف شده‌ایم و خبر نداریم. البته علمای سایت ان شاء الله اصلاح کنند اگر اشتباه می‌کنم اما به نظر حقیر خوب است بعد از مختصری آشنایی با تفاسیر موضوعی و ... با تفاسیر روایی قرآن شروع کنید، کم‌کم ان شاء الله روش برخورد اهل بیت علیهم‌السلام با آیات قرآن را خواهید دانست و می‌دانید از چه آیاتی چه معانی‌ای قابل استخراج است و به چه تعابیری باید دقت نمایید

سلام ممنون از نظرتون کل حرف شما اینه که با صرف وقت بیشتر علم تفسیر بخونم و از تفاسیر شروع کنم
بله اینم نظریه شما کدوم تفسیر رو معرفی میکنید؟ المیزان رو یا تسنیم یا...
ولی یک نکته:
با پراکندگی موضوعی قرآن چه کنم؟ یکی از مشکلات من با تفسیر اینه که مثلا در 50 صفحه به بیش از 6 موضوع مختلف پرداخته شده و تو هر کدوم یک مقدار صحبت شده و احتمالا حق مطلب ادا نشده!

ایراد و نقد دیگه ای که به تفاسیر هست اینه مثلا علامه طباطبایی تفسیر نوشتن اما ایشون در تمام علوم متخصص نبودن و احتمالا المیزان رو با دید فلسفی نوشتن پس دید روانشناسی و جامعه شناسی و تربیتی و مدیریتی چی شد ؟هیچی اگر این موضوعات در قرآن باشه احتمالا سطحی بحث کردن یا اصلا متوجش نشدن!(بنده المیزان رو نخوندم و دارم کلی میگم)
از اون طرف در مسائل فلسفی هم اونچه که گفتن خلاصه بوده و باید به کتب فلسفی ارجاع داده باشن تا بشه تفسیر رو تو حجم محدود تموم کنند!
پس باز با خوندن تفسیر مباحث ناقصی داریم که خوب بهشون پرداخته نشده(چه در تخصص نویسنده باشد چه نباشد)
بنده سه مشکل کلی گویی مختصر بودن و سطحی گذشتن از مطالبی که در تخصص نویسنده نبوده رو به عنوان ایراد به تفاسیر میدونم ! در مورد تفاسیر ترتیبی هم مشکل پراکنده گویی اضافه میشه
بنده منتظر نظرات دوستان و کارشناس محترم هستم

[="Tahoma"]

شهید چمران;488392 نوشت:
سلام منم نگفتم کابردی نیست اتفاقا هست میگم چطوری ازش استفاده کنم؟

ببینید ذهن آدم اینطور که برای درک مطالب نیاز به طبقه بندی اونا داره برای همین هم هست که علوم و گرایشات بر حسب موضوع به وجود اومدن ولی قرآن اینطور نیست
به نظر من برای همینه که مفسرین به تفسیر موضوعی روی آوردند چون مطابق ساختار ذهن انسانه
حرف اون روان شناس برای من قابل هضم تره چون مطابق ساختار ذهن من کتاب نوشته منسجم فهرست دار ترتیب دار(پله پله مطالب رو آموزش داده) ولی قرآن یک جا داستان میگه یک جا احکام میگه یک جا میگه از جهنم یک دفعه میره در مورد یک چیز دیگه! اصلا معلوم نیست از کدوم سوره باید تدبر رو شروع کرد!
بعد میگن چرا قرآن مهجوره خوب چی کار کنیم؟

با سلام و درود

باز هم شما معیار را کتب دیگر قرار داده اید و قرآن را با آن ها مقایسه می کنید؛ در حالی که قرآن راجع به یک موضوع خاص، و مخاطبین خاص، سخن نمی گوید، بلکه راهنمای کل بشریت از زمان نزول تا قیامت است.

برخی از نفوس در اثر بیان داستان و حکایت و تاریخ، برخی با بیان ادله عقلی و استدلالی، و گروهی با ترساندن و انذار، عده ای نیز با بیان وعده و وعید، بیدار و روشن می شوند. قرآن کریم به اقسام مختلف و فنون متعدد، مردم را دعوت فرموده است.

از طرفی به تدریج و به مناسبت ها و به مقتضای نیازهای هدایتی مردم نازل شده است.

مطلب دیگر؛ اصلا همین، معجزه و الهی بودن قرآن را بیشتر آشکار می کند، چرا که قرآن کریم به صورت یک کتاب آماده نازل نشده بلکه از همین مناسبت ها استفاده کرده و با توجه به همان ها سخن گفته و مطابق با نیاز مسلمانان به هدایت، در همان زمان، آیاتش نازل شده و در هدف خود هم موفق بوده است.

مطلب سوم؛ آیت الله خویی(ره) در این زمینه می آورند:
این شیوه قرآن، بهتر و اثرگذاری بیشتری دارد؛ زیرا اگر کسی تنها بعضی از سوره های قرآن را بخواند می تواند در مدت کم و بدون زحمت و مشقت، به مقاصد زیاد قرآن پی ببرد و با اهداف و مفاهیم آن آشنا شود.
اگر قرآن به صورت ابواب منظم بود، این چنین نتیجه بخش نمی گردید و خواننده قرآن، در صورتی با اهداف و مقاصد عالیه آن آشنا می شود که تمام قرآن را بخواند. (البیان فی تفسیر القرآن، ص 93)

بنابر این، ابتدا باید با توجه به این واقعیت، نوع نگاهمان به قرآن را درست کنیم. وقتی نگاه اصلاح شود، انتظار نیز مطابق با آن، اصلاح می شود.


اما برای استفاده از قرآن:

1. مقداری از قرآن را هر انسانی پس از مراجعه به قرآن، با توجه به ظرفیتش می تواند بفهمد. مثلا با خواندن آیه ای از قرآن می فهمد که غیبت حرام است، اما این که غیبت در هر صورتی حرام است یا برخی موارد مانند متجاهر به فسق یا ... نیز حرام است یا نه؟ را نمی فهمد.

لذا قدر متیقن از قرآن، برای هر کسی حجت و قابل استفاده است؛ اما آن مقدار که از حیطه فهم او خارج است را بایستی به اهلبیت و تفسیر ایشان مراجعه کند. البته مراجعه به تفاسیر، مراجعه غیر مستقیم به کلام اهلبیت علیهم السلام است؛ زیرا اعتبار این تفاسیر به جهت نقل کلام اهلبیت است.

روایت:

اگر کسی بدون دانستن ناسخ از منسوخ و محکم از متشابه، برای مردم فتوا بدهد، هم خودش را هلاک کرده و هم مردم را به هلاکت انداخته است. (کافی، ج 1، ص 43، ح 9)

هم چنین در روایتی دیگر اميرمؤمنان علی علیه السلام از يكی از قضات پرسیدند: آيا ناسخ را از منسوخ می شناسی؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: هم خود هلاک شده و هم ديگران را به نابودی افكندی. (وسایل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 27، ص 202)

این روایات دال بر این است که بدون آگاهی از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید و ... نمی توان بیش از قدر متیقن را از قرآن اطلاق گیری نمود.

2. توصیه های اهلبیت علیهم السلام به خواندن و تلاوت قرآن، و بطور کلی محشور بودن با قرآن، برای این است تا شخصیت انسان بر اساس تعالیم و ارزشهای قرآنی شکل بگیرد و این امور برای او ملکه شوند.

"الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنْبَغِي لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِي عَهْدِهِ وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَة"؛ قرآن عهدنامه ‏اى است از خدا براى آفريدگان او، پس وظيفه مرد مسلمان است كه در عهدنامه خود بنگرد، و در هر روز پنجاه آيه از آن را بخواند.(الكافی، ج ‏2، ص 609)

3. اجبار و الزامی برای استفاده از روش خاصی نیست، لذا الزامی نیست تا از تفسیر ترتیبی استفاده کنید بلکه می توانید به صورت موضوعی و از تفاسیر موضوعی استفاده نمایید. حتی می توانید در این تفاسیر ترتیبی، ابتدا موضوع را انتخاب نموده سپس در حیطه همان موضوع، مطالعه نمایید.

به عنوان مثال، تفسیر نمونه، یک جلد جداگانه و مستقل به عنوان فهرستواره دارد که مطالب کل تفسیر نمونه را به صورت موضوعی با شماره جلد و صفحه، مورد اشاره قرار داده است، که خواننده می تواند مطالبی را که مربوط به یک موضوع خاص است را در کل تفسیر نمونه مورد مطالعه قرار دهد.

تفسیر المیزان نیز چنین فهرستی دارد.

سلام

میقات;488904 نوشت:
باز هم شما معیار را کتب دیگر قرار داده اید و قرآن را با آن ها مقایسه می کنید

نه خیر بنده معیار رو ساختار ذهن انسان گرفتم!

میقات;488904 نوشت:
ابتدا باید با توجه به این واقعیت، نوع نگاهمان به قرآن را درست کنیم. وقتی نگاه اصلاح شود، انتظار نیز مطابق با آن، اصلاح می شود.

بنده از سخن شما استنباط میکنم که نباید با قرآن مثل یک کتاب علمی برخورد کرد که مثلا از اول شروع کنیم به مطالعه و یادگیری و این نگاه غلطه
خوب پس چطوری باید به قرآن نگاه کرد؟
میقات;488905 نوشت:
1. مقداری از قرآن را هر انسانی پس از مراجعه به قرآن، با توجه به ظرفیتش می تواند بفهمد. مثلا با خواندن آیه ای از قرآن می فهمد که غیبت حرام است

میقات;488905 نوشت:
این روایات دال بر این است که بدون آگاهی از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید و ... نمی توان بیش از قدر متیقن را از قرآن اطلاق گیری نمود.

با این حساب بنده با تفکر مستقیم در قرآن مطالب محدودی دستگیرم میشه و حتما باید غیر مستقیم (رجوع به تفاسیر)از قرآن بهره ببرم
میقات;488905 نوشت:
کنید بلکه می توانید به صورت موضوعی و از تفاسیر موضوعی استفاده نمایید. حتی می توانید در این تفاسیر ترتیبی، ابتدا موضوع را انتخاب نموده سپس در حیطه همان موضوع، مطالعه نمایید.

شما ایراد تفاسیر ترتیبی رو اینطور حل کردید که به تفاسیر موضوعی مراجعه کنم خوب این قبول
اما باز ایراد کلی نگری در تفاسیر -سطحی بحث کردن(به خاطر عدم تخصص در تمام رشته ها )و همچنین اختصار میمونه یک مثال ساده میزنم:
فرض بفرمایید بنده به تفسیر نمونه رجوع کردم انطوری که شما فرمودید و مثلا موضوع اثبات وجود خداوند تعالی رو انتخاب کردم حالا خود شما قضاوت بفرمایید
تفسیر نمونه در چه حدی از اثبات های فلسفی رو وارد شده کتاب مثلا تقریر براهین اثبات وجود خدای آیت الله جوادی -خوب منکه بارجوع به اون کتاب کارم سریع تر و بهتر را میفته چرا به تفسیر نمونه رجوع کنم و بعدش مجبور شدم دوباره به همون کتاب آقای جوادی رجوع کنم! بابا انصاف بدید
تازه بر فرض یک مفسری فیلسوفه یک مفسری فقیه یکی استاد اخلاق و عرفان ولی کدوم مفسری با دید روانشناسی قرآن رو بررسی کرده؟؟؟
اگر قرار باشه بزرگان قرآن رو بررسی کنند و در موضوعات جزئی کتاب بنویسند و ما کتاب انها رو بررسی کنیم خیلی بهتره که!
فقط مشکل اینه که دیگه تدبر مستقیم در قرآن بی فایده میشه!

شهید چمران;489028 نوشت:
سلام

نه خیر بنده معیار رو ساختار ذهن انسان گرفتم!

با سلام و درود

قرآن کلام الهی است و ساختار الفاظ و بیان آن هم الهی است و به همین خاطر است که به تنهایی و با ذهن انسانی و بدون اهلبیت علیهم السلام که آشنای با کلام وحی و مراد الهی هستند، نمی توان به همه مراد الهی پی برد.

نقل قول:

بنده از سخن شما استنباط میکنم که نباید با قرآن مثل یک کتاب علمی برخورد کرد که مثلا از اول شروع کنیم به مطالعه و یادگیری و این نگاه غلطه
خوب پس چطوری باید به قرآن نگاه کرد؟

بله، نباید انتظار داشته باشیم که قرآن نیز مانند جزوات درسی باشد. قرآن کتاب ارزشها و معیارها است. باید معیارها را از او گرفت و در زندگی پیاده کرد.

معیار بخشش، رفتار با والدین، انفاق، جهاد در راه خدا، رعایت حق ایتام، امر به معروف، نهی از منکر، پیروی از اولیای دین، توکل داشتن، رعایت تقوی، قرض دادن، خلوص نیت، یاد معاد، و ...، معیارهایی هستند که ما می توانیم از آن ها در زندگی خویش استفاده کنیم و آن ها را کاربردی کنیم.

اصولا کتابی مخاطبش همه افراد بشر و در همه دوران ها هستند، بیانش بایستی معیاردهی و بیان ارزشها باشد، نه ورود به جزئیات و مصادیق.

نقل قول:

با این حساب بنده با تفکر مستقیم در قرآن مطالب محدودی دستگیرم میشه و حتما باید غیر مستقیم (رجوع به تفاسیر)از قرآن بهره ببرم

بستگی دارد آن مقدار قدر متیقنی که از قرآن فهم می کنید چقدر باشد. میزان این قدر متیقن می تواند با توجه به افراد، متفاوت باشد؛ ولی بله بیش از آن را بایستی از طریق مراجعه به روایات فهم نمود.

نقل قول:

شما ایراد تفاسیر ترتیبی رو اینطور حل کردید که به تفاسیر موضوعی مراجعه کنم خوب این قبول
اما باز ایراد کلی نگری در تفاسیر -سطحی بحث کردن(به خاطر عدم تخصص در تمام رشته ها )و همچنین اختصار میمونه یک مثال ساده میزنم:
فرض بفرمایید بنده به تفسیر نمونه رجوع کردم انطوری که شما فرمودید و مثلا موضوع اثبات وجود خداوند تعالی رو انتخاب کردم حالا خود شما قضاوت بفرمایید
تفسیر نمونه در چه حدی از اثبات های فلسفی رو وارد شده کتاب مثلا تقریر براهین اثبات وجود خدای آیت الله جوادی -خوب منکه بارجوع به اون کتاب کارم سریع تر و بهتر را میفته چرا به تفسیر نمونه رجوع کنم و بعدش مجبور شدم دوباره به همون کتاب آقای جوادی رجوع کنم! بابا انصاف بدید
تازه بر فرض یک مفسری فیلسوفه یک مفسری فقیه یکی استاد اخلاق و عرفان ولی کدوم مفسری با دید روانشناسی قرآن رو بررسی کرده؟؟؟
اگر قرار باشه بزرگان قرآن رو بررسی کنند و در موضوعات جزئی کتاب بنویسند و ما کتاب انها رو بررسی کنیم خیلی بهتره که!
فقط مشکل اینه که دیگه تدبر مستقیم در قرآن بی فایده میشه!

این که کتب تفاسیر دارای نواقص و ایراداتی هستند شکی نیست ولی این جا نیز بایستی انتظار ما از کتب تفسیری، متناسب با خود آن ها باشد؛ یعنی نباید گمان کنیم یک مفسر بایستی هر موضوعی از قرآن را بطور کامل و تخصصی بررسی کرده باشد.

لازمه این آن است که مفسران جامع الاطراف بوده و در همه علوم متخصص باشند که این هم نشدنی است. از طرفی اگر قرار باشد از ابتدای قرآن شروع کنند و به هر آیه و هر موضوعی بطور تخصصی و کامل بپردازند، که دیگر کتاب های تفسیری از صد جلد بیشتر شده و چه بسا همه نیمه کاره بوده و زودتر از تمام شدن متاب تفسیر، عمر خود مفسر به سر می آمد.

تفاسیر گرایشهای مختلفی دارند لذا هر موضوعی را بایستی با تفسیری که متناسب با همان گرایش تدوین شده دنبال نمود.

در مباحث علوم قرآنی این تقسیم بندی تفسیرها با گرایش های مختلف، آورده شده است. البته باز هم این گونه نیست که ممحض در یک موضوع خاص باشند بلکه آن گرایش در آن تفسیر، غالب است.

بله، فرمایش شما صحیح است و قرآن جای کار بسیار دارد و ای کاش عالمان متخصص و مفسران، هر کدام موضوعی را از قرآن انتخاب کرده و متناسب با تخصص خود، همه مباحث حول آن موضوع را تدوین می کردند.

البته باز هم بی نیاز از کتب تفسیری موجود نیستیم زیرا عده بسیاری هستند که نمی خواهند موضوعات را آنقدر تخصصی دنبال کنند بلکه می خواهند به پیام آیه پی ببرند و مطالبی ـ نه در حد تخصصی ـ حول موضوع آیه مطالعه کنند. ضمنا این تعداد از افراد، کم نیستند.

سلام بنده چند نتیجه گیری از بحث می کنم اگر باز مطلبی بود بفرمایید:
1-نگاه به قرآن کریم نباید مثل نگاه به یک کتاب آموزشی باشد که از اول شروع به آموزش کرده و در آخر تمام شود
2-در قرآن باید به دنبال معیار ها بود نه جزئیات
3-هر کس به اندازه خودش با مطالعه ی قرآن استفاده می برد و به مطالبی یقینی میرسد اما تفسیر کامل و با جزئیات با رجوع به اهل بیت(علیه السلام) بدست می آید
4-در تفاسیر موجود به مطالب با جزئیات پرداخته شده ولی به علت عدم تخصص یک مفسر در تمام رشته ها و محدودیت حجمی کتب تفسیر اگر نیاز به مطالعه تخصصی تر باشد تفاسیر کمک نمی کند
5- برای برطرف کردن این مشکل می شود به کتبی با موضوعات مورد نظر رجوع کرد و و تخصصی وارد مطلب شد و البته برخی نویسندگان از قرآن کریم هم در نوشتن کتابشان استفاده می کنند
6-در تفاسر هم امکان مطلب خطا وجود دارد زیرا مفسر معصوم نیست.

با تشکر کارشناس محترم برای وقتی که برای بحث گذاشتند.

پرسش:
چطور باید از قرآن کریم استفاده کاربردی کرد در حالی که برخی از آیات مانند قصاص و احکام بانوان و ... به درد من نمی خورد؟چطور باید در قرآن تدبر کرد و از قرآن استفاده نمود؟

پاسخ:
با سلام و درود
بایستی قرآن را آن طور که شایسته است بخوانیم و حق آن را به جا آوریم:
«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»؛ كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده‏ايم [يهود و نصارى‏] آن را چنان كه شايسته آن است مى‏خوانند آنها به پيامبر اسلام ايمان مى‏آورند و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند.(1)
امام صادق علیه السلام در تفسیر حق تلات، چنین می فرمایند:
"يُرَتِّلُونَ آيَاتِهِ وَ يَتَفَقَّهُونَ فِيهِ وَ يَعْمَلُونَ بِأَحْكَامِهِ وَ يَرْجُونَ وَعْدَهُ وَ يَخَافُونَ وَعِيدَهُ وَ يَعْتَبِرُونَ بِقِصَصِهِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِأَوَامِرِهِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْ نَوَاهِيهِ مَا هُوَ وَ اللَّهِ حِفْظَ آيَاتِهِ وَ دَرْسَ حُرُوفِهِ وَ تِلَاوَةَ سُوَرِهِ وَ دَرْسَ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّمَا تَدَبُّرُ آيَاتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأَحْكَامِهِ قَالَ اللَّهُ‏ تَعَالَى«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ»"؛

منظور اين است كه آيات آن را با دقت بخوانند، و حقايق آن را درک كنند، و به احكام آن عمل نمايند، به وعده ‏هاى آن اميدوار، و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت گيرند، به اوامرش گردن نهند، و نواهى آن را بپذيرند، به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حروف و تلاوت سوره ‏ها و ياد گرفتن اعشار و اخماس آن نيست؛ آن ها حروف قرآن را حفظ كردند اما حدود آن را ضايع ساختند. منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند، چنان كه خداوند مى‏ فرمايد: «اين كتابى است پر بركت كه ما بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبر كنند»(2).(3)

روایتی دیگر: امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان صفات متقین و پرهیزگاران چنین می فرمایند: "أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِم‏"؛
آن ها شب هنگام بر پا ايستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى‏ كنند، و جان خود را با آن محزون مى ‏سازند، داروى درد خود را از آن مى‏ گيرند، هر گاه به آيه ‏اى رسند كه در آن تشويق است با علاقه فراوان به آن روى مى ‏آورند، و چشم جانشان با شوق بسيار در آن خيره مى ‏شود، و آن را همواره نصب العين خود مى ‏سازند، و هر گاه به آيه ‏اى رسند كه در آن بيم و انذار است گوش هاى دل خود را براى شنيدنش باز كرده، فكر مى ‏كنند صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه‏ هايش در گوش جانشان طنين ‏انداز است.(4‏)

در روایتی دیگر چنین آمده: "اقرأ القرآن ما نهاك فإذا لم ينهك فلست تقرأه‏"؛ یعنی اگر خواندن قرآن تو را از کار بد منع می کند آن را بخوان ولى اگر تو را از کار بد وا نمی دارد، به حقیقت قرآن نمی خوانى.(5)
نکته:
استفاده کاربردی از قرآن آن است که زندگیمان بر اساس تعالیم و ارزشهای الهی قرآن بنا شود، به عنوان مثال، فکر کردن، سخن گفتن، رفتار با نزدیکان و یا با دیگران، آداب عبادت، چه غذایی بخوریم، چگونه معامله و تجارت داشته باشیم، و ... .

قرآن ریز به ریز تمام نکات زندگی را بیان نکرده ولی این معنایش این نیست که تعالیم آن کاربردی نیست. به بیان دیگر، کلی بودن به معنای غیر کاربردی بودن نیست. وقتی قرآن می فرماید عفو کن و خطاکار را ببخش (6)، این یک پیام کلی است ولی هر کسی می تواند آن را در جزیی ترین مراحل زندگی اش پیاده و اجرا نماید. این همان کاربردی بودن است.
در ضمن، برخی احکام بانوان ولو شخصا به درد مردان نخورد ولی مردان می توانند با یادگیری، آن ها را به مادر، خواهر، همسر و فرزندانشان تعلیم دهند. از طرفی آگاهی از این امور، در نوع روابط خانوادگی و نیز تعامل با همسر و خانواده مؤثر است. لذا مردان نیز بطور مستقیم یا غیر مستقیم به آن تعالیم مرتبطند. همچنین احکام قصاص و ... .

فراموش نشود که دین مجموعه ای به هم پیوسته است و انسان می تواند با یادگیری این مجموعه، چارچوب ذهنی و فکری خود را بر اساس آن استوار نماید. توصیه های اهلبیت علیهم السلام به خواندن و تلاوت قرآن، و بطور کلی محشور بودن با قرآن، برای این است تا شخصیت انسان بر اساس تعالیم و ارزشهای قرآنی شکل بگیرد و این امور برای او ملکه شوند.
"الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنْبَغِي لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِي عَهْدِهِ وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَة"؛ قرآن عهدنامه ‏اى است از خدا براى آفريدگان او، پس وظيفه مرد مسلمان است كه در عهدنامه خود بنگرد، و در هر روز پنجاه آيه از آن را بخواند.(7)

قرآن کلی گویی می کند و ترتیب موضوعی ندارد و من موقع خواندنش گیج می شوم، در حالی که یک کتاب روانشاسی یا رمان این گونه نیست.

پاسخ:

قرآن کتاب ارزشها و معیارها است. باید معیارها را از او گرفت و در زندگی پیاده کرد. معیار بخشش، رفتار با والدین، انفاق، جهاد در راه خدا، رعایت حق ایتام، امر به معروف، نهی از منکر، پیروی از اولیای دین، توکل داشتن، رعایت تقوی، قرض دادن، خلوص نیت، یاد معاد، و ...، معیارهایی هستند که ما می توانیم از آن ها در زندگی خویش استفاده کنیم و آن ها را کاربردی کنیم. اصولا کتابی مخاطبش همه افراد بشر و در همه دوران ها هستند، بیانش بایستی معیاردهی و بیان ارزشها باشد، نه ورود به جزئیات و مصادیق.

قرآن را نباید با کتب و نویسندگان بشری مقایسه نمود. نویسندگان دیگر فقط روی یک موضوع با مخاطبین خاص تمرکز کرده و مطلب می نویسند، ولی قرآن کریم راجع به یک موضوع خاص و مخاطبین خاص، سخن نمی گوید، بلکه راهنمای کل بشریت از زمان نزول تا برپایی قیامت است.
قرآن راهنمای انسان ها برای همه زمان ها و همه دوران ها است. لذا خیلی طبیعی است که مانند نوشته های انسانی نیست.
برخی از انسان ها در اثر بیان داستان و حکایت و تاریخ، برخی با بیان ادله عقلی و استدلالی، و گروهی با ترساندن و انذار، عده ای نیز با بیان وعده و وعید، بیدار و روشن می شوند. قرآن کریم به اقسام مختلف و فنون متعدد، مردم را دعوت فرموده است.

از طرفی طبیعی بودن این تفاوت با نزول تدریجی قرآن کریم و در طول بیست و اندی سال و متناسب با نیازها و شرائط پیش آمده، روشن تر می شود. اصلا همین، معجزه و الهی بودن قرآن را بیشتر آشکار می کند، چرا که قرآن کریم به صورت یک کتاب آماده نازل نشده بلکه از همین مناسبت ها استفاده کرده و با توجه به همان ها سخن گفته و مطابق با نیاز مسلمانان به هدایت، در همان زمان، آیاتش نازل شده و در هدف خود هم موفق بوده است.

آیت الله خویی(ره) در این زمینه می آورند: این شیوه قرآن، بهتر و اثرگذاری بیشتری دارد؛ زیرا اگر کسی تنها بعضی از سوره های قرآن را بخواند می تواند در مدت کم و بدون زحمت و مشقت، به مقاصد زیاد قرآن پی ببرد و با اهداف و مفاهیم آن آشنا شود.
اگر قرآن به صورت ابواب منظم بود، این چنین نتیجه بخش نمی گردید و خواننده قرآن، در صورتی با اهداف و مقاصد عالیه آن آشنا می شود که تمام قرآن را بخواند.(8)
لذا نگاه و انتظارمان از قرآن را بایستی مطابق با واقع نماییم.

خواندن ترجمه و یا مراجعه به تفاسیر، تا چه حد می تواند کمک کند؟

پاسخ:
مقداری از قرآن را هر انسانی پس از مراجعه به قرآن، با توجه به ظرفیتش می تواند بفهمد. مثلا با خواندن آیه ای از قرآن می فهمد که غیبت حرام است، اما این که غیبت در هر صورتی حرام است یا برخی موارد مانند متجاهر به فسق یا ... نیز حرام است یا نه؟ را نمی فهمد.
لذا قدر متیقن از قرآن، برای هر کسی حجت و قابل استفاده است؛ اما آن مقدار که از حیطه فهم او خارج است را بایستی به اهلبیت و تفسیر ایشان مراجعه کند.
مراجعه به ترجمه و تفسیر آیات، ابزاری برای فهم بهتر کلام الهی است. لذا اگر کسی خودش نمی تواند مراد کلام الهی را دریابد بایستی از این ابزار برای فهم بهتر استفاده کند.
البته خواندن ترجمه به تنهایی کفایت نمی کند ولی تفاسیر معمولا علاوه بر ترجمه، به شأن نزول و ... نیز اشاره نموده و برای فهم آیه مفیدترند.
تفاسیر گرایش های مختلفی دارند اعم از ادبی، عرفانی، کلامی، فلسفی، و ... که برای استفاده کاربردی، می توان از میان آن ها به تفاسیر اجتماعی مراجعه نمود. این گونه تفاسیر سعی بیشتری نموده اند تا تعالیم قرآنی را وارد زندگی انسان کرده و آن را کاربردی تر نمایند.

اجبار و الزامی برای استفاده از روش خاصی نیست، لذا کسی که مثلا تفسیر ترتیبی برایش قابل استفاده و کاربردی نیست، الزامی ندارد تا از این نوع تفسیر استفاده کرد بلکه می توان به صورت موضوعی و از تفاسیر موضوعی استفاده نمود. حتی می توان در این تفاسیر ترتیبی، ابتدا موضوع را انتخاب نموده سپس در حیطه همان موضوع، مطالعه کرد. به عنوان مثال، تفسیر نمونه، یک جلد جداگانه و مستقل به عنوان فهرستواره دارد که مطالب کل تفسیر نمونه را به صورت موضوعی با شماره جلد و صفحه، مورد اشاره قرار داده است، که خواننده می تواند مطالبی را که مربوط به یک موضوع خاص است را در کل تفسیر نمونه مورد مطالعه قرار دهد. تفسیر المیزان نیز چنین فهرستی دارد.
لازم به ذکر است تفاسیر دارای نواقص و ایراداتی هستند و نباید گمان کنیم یک مفسر بایستی هر موضوعی از قرآن را بطور کامل و تخصصی بررسی کرده باشد. لازمه این آن است که مفسران جامع الاطراف بوده و در همه علوم متخصص باشند که این هم نشدنی است. از طرفی اگر قرار باشد از ابتدای قرآن شروع کنند و به هر آیه و هر موضوعی بطور تخصصی و کامل بپردازند، که دیگر کتاب های تفسیری از صد جلد بیشتر شده و چه بسا همه نیمه کاره بوده و زودتر از تمام شدن کتاب تفسیر، عمر خود مفسر به سر می آمد.
تفاسیر گرایش های مختلفی دارند لذا هر موضوعی را بایستی با تفسیری که متناسب با همان گرایش تدوین شده دنبال نمود. از طرفی بسیاری هستند که نمی خواهند موضوعات را آنقدر تخصصی دنبال کنند بلکه می خواهند به پیام آیه پی ببرند و مطالبی ـ نه در حد تخصصی ـ حول موضوع آیه مطالعه کنند.
روشن است که مراجعه به ترجمه و تفسیر آیات، ابزاری برای فهم بهتر کلام الهی است. لذا اگر کسی خودش نمی تواند مراد کلام الهی را از خود قرآن و یا روایات اهلبیت علیهم السلام دریابد بایستی از این ابزار برای فهم بهتر استفاده کند؛ و اعتبار کتب تفسیری و مفسران هم به همین است که کلام اهلبیت و تفاسیر ایشان از قرآن را بیان می کنند.

____________

  1. بقره، 121.
  2. ص، 39.
  3. إرشاد القلوب إلى الصواب، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏1، ص 79.
  4. نهج البلاغه، نرم افزار جامع الاحادیث نور، خطبه 193.
  5. نهج الفصاحة، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ص 234؛ کنزالعمال، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج 1، ص 606، ح 2776.
  6. مائده، 13.
  7. الكافی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏2، ص 609.
  8. البیان فی تفسیر القرآن، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 93.
موضوع قفل شده است