جمع بندی تفاوت حقیقت ظلم در اذهان و شرع

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت حقیقت ظلم در اذهان و شرع

بسم الله الرجمن الرحیم


سلام علیکم

چرا برداشتی که ما از ظلم و عدالت داریم با چیزی که توی شرع به عنوان ظلم شمرده میشه متفاوته؟ درحالی که میدونیم گناه از این جهت گناهه که ظلمه، و ظلم به همنوع هم یکی از گناهان کبیره است؟


به عنوان مثال امام جماعتی که طبقه پایین مسجد رو کامل در اختیار مردها می گذاره و طبقه بالا رو به خانم ها اختصاص میده و این کارش باعث میشه تعداد زیادی از خانم های نمازگزار محله به خاطر کهولت سن و پادرد و ... نتونن توی نماز جماعت شرکت کنن کارش ظلم نیست، ولی اگه دیده بشه که در حین رانندگی کمربند ایمنی رو نبسته از عدالت ساقطه و دیگه نمیتونیم بهش اقتدا کنیم؟

مگه ظلم و عدل مفاهیم فطری نیستند؟ میدونم که فطرت انسان به تنهایی نمیتونه از عهده کشف تمام مصادیق اون بر بیاد، ولی این همه تفاوت رو نمیتونم توجیه کنم.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد بصیر

kobram;610471 نوشت:
چرا برداشتی که ما از ظلم و عدالت داریم با چیزی که توی شرع به عنوان ظلم شمرده میشه متفاوته؟ درحالی که میدونیم گناه از این جهت گناهه که ظلمه، و ظلم به همنوع هم یکی از گناهان کبیره است؟

به عنوان مثال امام جماعتی که طبقه پایین مسجد رو کامل در اختیار مردها می گذاره و طبقه بالا رو به خانم ها اختصاص میده و این کارش باعث میشه تعداد زیادی از خانم های نمازگزار محله به خاطر کهولت سن و پادرد و ... نتونن توی نماز جماعت شرکت کنن کارش ظلم نیست، ولی اگه دیده بشه که در حین رانندگی کمربند ایمنی رو نبسته از عدالت ساقطه و دیگه نمیتونیم بهش اقتدا کنیم؟

مگه ظلم و عدل مفاهیم فطری نیستند؟ میدونم که فطرت انسان به تنهایی نمیتونه از عهده کشف تمام مصادیق اون بر بیاد، ولی این همه تفاوت رو نمیتونم توجیه کنم.


باسلام و احترام
با مثالی که زدید، وجه سوال شما مشخص شد و الا اگر کسی معنای واقعی ظلم و مراتب آن را بداند، هیچ وقت دچار سردرگمی در مصادیق آن نمی شود.
اولا آن ظلمی که فطرتا همه آن را تفهیم می کنند، ظلم به معنای کلی است، اما بسیاری از مصادیق آن با بیان شارع مشخص می شود، که خداوند متعال از طریق انبیاء الهی به ما رسانده است.
یک سری ظلمها بین المللی است و همه می فهمند، مانند آدم کشی، دزدی، جنایت و ... اما یک سری از ظلمها هست که پس از کسب معارفی از دین، پی به ظلم بودن آن می بریم و الا شاید به خودی خود، نتوانیم وجه ظلم بودنِ آن را متوجه شویم، مثل ضرر رساندن به نفس. اگر کسی مبانی اسلام دستش نباشد و خود را مالک خود بداند فکر می کند هر کاری با نفس خودش می تواند انجام بدهد، اما طبق نظر اسلام، ما مالک جسم خودمان هم نیستیم، و این جسم به صورت عاریه است و باید در راه و رضایت خالقش به کار بگیریم، حال اگر به این جسم، ضرری وارد کنیم، ظلم به نفس انجام داده ایم، مثلا نمی توانیم آن را بکشیم یا جراحت وارد کنیم.
ظلم یعنی هر چیزی که باید سرجای خودش قرار بگیرد، در مکان خودش قرار نگرفته باشد.
اما در مورد مثالی که فرمودید، باید عرض کنم که قابل توجیه است که بگوییم: آن امام جماعتی که خانمها را در طبقه ی فوقانی مسجد جای داده و آقایون را در طبقه ی پایین، ظلمی نکرده، شاید ایشان مصالح مختلفی را مدنظر داشته باشند، مثلا این که مسجد جای کمی دارد و بالاخره باید عده ای در بالکن نماز بخوانند، همچنین اگر بگوییم آقایون بالا بروند، چون امام جماعت مرد هست و امام جماعت نباید در سطحی بالاتر از مامومنین قرار بگیرد، لذا چاره ای نیست در صورت لزوم، ماموم بالاتر از امام قرار بگیرد و در بین مامومنین، آقایون نمی توانند بالا واقع شوند چون آقایون پشت سر امام و متصل به او هستند و او هم که باید پایین تر از مامون باشد، اما خانمها پشت سر آقایون یا در کنار آنها و پشت پرده قرار می گیرند، پس با بالا رفتن و در بالکن قرار گرفتنِ آنها، مشکل حل می شود.
پس این کار ظلم نیست تا امام جماعت را از عدالت ساقط کند مگر این که قصد او برای ما روشن باشد و قصدش چیزی جز اذیت کردن خانمها و به درد آوردن پای آنها باشد که اینطور هم نیست.
در مورد بستن کمربند هم باید عرض کنم که ممکن است امام جماعتی، سهوا و از روی فراموشی کمربند را نبسته باشد، در ثانی بعضی از مراجع عظام، تخلف از قوانین رانندگی را حرام نمی دانند بلکه تخلفی که منجر به خسارت یا جنایت بشود را حرام می دانند نه هر گونه تخلف از قوانین را.

بصیر;615612 نوشت:

باسلام و احترام
با مثالی که زدید، وجه سوال شما مشخص شد و الا اگر کسی معنای واقعی ظلم و مراتب آن را بداند، هیچ وقت دچار سردرگمی در مصادیق آن نمی شود.
اولا آن ظلمی که فطرتا همه آن را تفهیم می کنند، ظلم به معنای کلی است، اما بسیاری از مصادیق آن با بیان شارع مشخص می شود، که خداوند متعال از طریق انبیاء الهی به ما رسانده است.
یک سری ظلمها بین المللی است و همه می فهمند، مانند آدم کشی، دزدی، جنایت و ... اما یک سری از ظلمها هست که پس از کسب معارفی از دین، پی به ظلم بودن آن می بریم و الا شاید به خودی خود، نتوانیم وجه ظلم بودنِ آن را متوجه شویم، مثل ضرر رساندن به نفس. اگر کسی مبانی اسلام دستش نباشد و خود را مالک خود بداند فکر می کند هر کاری با نفس خودش می تواند انجام بدهد، اما طبق نظر اسلام، ما مالک جسم خودمان هم نیستیم، و این جسم به صورت عاریه است و باید در راه و رضایت خالقش به کار بگیریم، حال اگر به این جسم، ضرری وارد کنیم، ظلم به نفس انجام داده ایم، مثلا نمی توانیم آن را بکشیم یا جراحت وارد کنیم.
ظلم یعنی هر چیزی که باید سرجای خودش قرار بگیرد، در مکان خودش قرار نگرفته باشد.
اما در مورد مثالی که فرمودید، باید عرض کنم که قابل توجیه است که بگوییم: آن امام جماعتی که خانمها را در طبقه ی فوقانی مسجد جای داده و آقایون را در طبقه ی پایین، ظلمی نکرده، شاید ایشان مصالح مختلفی را مدنظر داشته باشند، مثلا این که مسجد جای کمی دارد و بالاخره باید عده ای در بالکن نماز بخوانند، همچنین اگر بگوییم آقایون بالا بروند، چون امام جماعت مرد هست و امام جماعت نباید در سطحی بالاتر از مامومنین قرار بگیرد، لذا چاره ای نیست در صورت لزوم، ماموم بالاتر از امام قرار بگیرد و در بین مامومنین، آقایون نمی توانند بالا واقع شوند چون آقایون پشت سر امام و متصل به او هستند و او هم که باید پایین تر از مامون باشد، اما خانمها پشت سر آقایون یا در کنار آنها و پشت پرده قرار می گیرند، پس با بالا رفتن و در بالکن قرار گرفتنِ آنها، مشکل حل می شود.
پس این کار ظلم نیست تا امام جماعت را از عدالت ساقط کند مگر این که قصد او برای ما روشن باشد و قصدش چیزی جز اذیت کردن خانمها و به درد آوردن پای آنها باشد که اینطور هم نیست.
در مورد بستن کمربند هم باید عرض کنم که ممکن است امام جماعتی، سهوا و از روی فراموشی کمربند را نبسته باشد، در ثانی بعضی از مراجع عظام، تخلف از قوانین رانندگی را حرام نمی دانند بلکه تخلفی که منجر به خسارت یا جنایت بشود را حرام می دانند نه هر گونه تخلف از قوانین را.

سلام علیکم
اون مورد نماز جماعت فقط یک مثال بود، به همین خاطر نمی خوام وارد بحث راه حل های احتمالی بشم. قبول دارم که ممکنه گاهی خود انسان متوجه نباشه که کاری ظلمه و احکام اینجا به کمک میان، اما حرف من سر اینه که چرا جایی که خود آدم میتونه بفهمه داره ظلم می کنه یا داره به کسی ظلم میشه، ولی توی احکام حکم صریحی درباره اون موضوع بیان نشده، بی عدالتی نیست؟
درباره کمربند و اختلافی که بین نظر مراجع هست، نمیدونم چه نتیجه ای می خواید بگیرید. خوب بعضی مراجع هم هرگونه تخلف از قوانین را حرام میدونن و بر همین اساس درباره عدالت یک انسان دیگه حکم می کنن. ولی اگه حقیقت عمل ظلم باشه، سهو و فراموشی چه تغییری در اون ایجاد میکنه؟ مثلا اگر ما چندین با در روز، اون هم براثر فراموشی، مرتکب غیبت بشیم عادل محسوب میشیم؟

[="Tahoma"][="Blue"]

kobram;617032 نوشت:
اون مورد نماز جماعت فقط یک مثال بود، به همین خاطر نمی خوام وارد بحث راه حل های احتمالی بشم. قبول دارم که ممکنه گاهی خود انسان متوجه نباشه که کاری ظلمه و احکام اینجا به کمک میان، اما حرف من سر اینه که چرا جایی که خود آدم میتونه بفهمه داره ظلم می کنه یا داره به کسی ظلم میشه، ولی توی احکام حکم صریحی درباره اون موضوع بیان نشده، بی عدالتی نیست؟
ب
باسلام و احترام
مثال زدید من هم مجبور بودم که مثال شما را بررسی کنم.
در احکام هم گفته شده که اگر عملی ظلم باشد و عقل بدان حکم می کند می بایست از آن اجتناب نمود. عقل به این مساله حکم می کند نیاز به ذکر در احکام هم نیست.
ما حکم به الشرع، حکم به العقل و بالعکس. (هر آنچه را که شرع بدان حکم کند، عقل هم بدان حکم می کند و بالعکس)
در رساله های عملیه، خیلی چیزهاست که نیامده اما جزء دین محسوب می شود و ما نباید منتظر باشیم تا چیزی در رساله بدان اشاره شده باشد تا عمل کنیم. مثلا بحث بخل، کینه، غضب، و بسیاری از رذائل اخلاقی که همراه داشتن آنها از بسیاری گناهان هم بدتر است.

kobram;617032 نوشت:
درباره کمربند و اختلافی که بین نظر مراجع هست، نمیدونم چه نتیجه ای می خواید بگیرید. خوب بعضی مراجع هم هرگونه تخلف از قوانین را حرام میدونن و بر همین اساس درباره عدالت یک انسان دیگه حکم می کنن. ولی اگه حقیقت عمل ظلم باشه، سهو و فراموشی چه تغییری در اون ایجاد میکنه؟ مثلا اگر ما چندین با در روز، اون هم براثر فراموشی، مرتکب غیبت بشیم عادل محسوب میشیم؟

می خواهم نتیجه بگیرم که طبق نظر برخی از مراجع، اگر کسی کمر بند نبست و اتفاقی هم نیفتاد گناهی نکرده تا بدان سبب از عدالت ساقط بشود. لذا هر کسی باید از مرجع خودش تقلید کند و با این حساب عادل تلقی خواهد شد.
اون گناهی که انسان را از عدالت خارج می کند، ارتکاب گناه کبیره آنهم از روی عمد یا بی مبالاتی و غفلتگری است، نه گناهی که سهوا و بدون قصد انجام گرفته باشد. اما گناهی کبیره ای که بخواهد مرتب تکرار شود، نمی شود اسم آن را سهو گذاشت. یک مومن باید توجه داشته باشد که از یک سوراخ، دوبار گزیده نشود. کسی که مکرر یک گناه را انجام می دهد و توجهی به اصلاح خودش ندارد، نمی توان اسم او را عادل گذاشت.
در مورد گناهان صغیره مثل،نبستن کمربند هم باید بگویم که، گناه کبیره انسان را از عدالت نمی اندازد، اما تکرار و اصرار بر گناه صغیره، کبیره تلقی می شود و این گناه کبیره است که انسان را از عدالت خارج می کند.[/]

سوال:
چرا برداشتی که ما از ظلم و عدالت داریم با چیزی که در شرع به عنوان ظلم شمرده میشه متفاوته؟ درحالی که میدونیم گناه از این جهت گناهه که ظلمه، و ظلم به همنوع هم یکی از گناهان کبیره است؟
به عنوان مثال امام جماعتی که طبقه پایین مسجد رو کامل در اختیار مردها می گذاره و طبقه بالا رو به خانم ها اختصاص میده و این کارش باعث میشه تعداد زیادی از خانم های نمازگزار محله به خاطر کهولت سن و پادرد و ... نتونن توی نماز جماعت شرکت کنن کارش ظلم نیست، ولی اگه دیده بشه که در حین رانندگی کمربند ایمنی رو نبسته از عدالت ساقطه و دیگه نمیتونیم بهش اقتدا کنیم؟
مگه ظلم و عدل مفاهیم فطری نیستند؟ میدونم که فطرت انسان به تنهایی نمیتونه از عهده کشف تمام مصادیق اون بر بیاد، ولی این همه تفاوت رو نمیتونم توجیه کنم.

پاسخ:
باسلام و احترام
با مثالی که زدید، وجه سوال شما مشخص شد و الا اگر کسی معنای واقعی ظلم و مراتب آن را بداند، هیچ وقت دچار سردرگمی در مصادیق آن نمی شود.
اولا آن ظلمی که فطرتا همه آن را تفهیم می کنند، ظلم به معنای کلی است، اما بسیاری از مصادیق آن با بیان شارع مشخص می شود، که خداوند متعال از طریق انبیاء الهی به ما رسانده است.
یک سری ظلمها بین المللی است و همه می فهمند، مانند آدم کشی، دزدی، جنایت و ... اما یک سری از ظلمها هست که پس از کسب معارفی از دین، پی به ظلم بودن آن می بریم و الا شاید به خودی خود، نتوانیم وجه ظلم بودنِ آن را متوجه شویم، مثل ضرر رساندن به نفس. اگر کسی مبانی اسلام دستش نباشد و خود را مالک خود بداند فکر می کند هر کاری با نفس خودش می تواند انجام بدهد، اما طبق نظر اسلام، ما مالک جسم خودمان هم نیستیم، و این جسم به صورت عاریه است و باید در راه و رضایت خالقش به کار بگیریم، حال اگر به این جسم، ضرری وارد کنیم، ظلم به نفس انجام داده ایم، مثلا نمی توانیم آن را بکشیم یا جراحت وارد کنیم.

ظلم یعنی هر چیزی که باید سرجای خودش قرار بگیرد، در مکان خودش قرار نگرفته باشد.
اما در مورد مثالی که فرمودید، باید عرض کنم که قابل توجیه است که بگوییم: آن امام جماعتی که خانمها را در طبقه ی فوقانی مسجد جای داده و آقایون را در طبقه ی پایین، ظلمی نکرده، شاید ایشان مصالح مختلفی را مدنظر داشته باشند، مثلا این که مسجد جای کمی دارد و بالاخره باید عده ای در بالکن نماز بخوانند، همچنین اگر بگوییم آقایون بالا بروند، چون امام جماعت مرد هست و امام جماعت نباید در سطحی بالاتر از مامومنین قرار بگیرد، لذا چاره ای نیست در صورت لزوم، ماموم بالاتر از امام قرار بگیرد و در بین مامومنین، آقایون نمی توانند بالا واقع شوند چون آقایون پشت سر امام و متصل به او هستند و او هم که باید پایین تر از مامون باشد، اما خانمها پشت سر آقایون یا در کنار آنها و پشت پرده قرار می گیرند، پس با بالا رفتن و در بالکن قرار گرفتنِ آنها، مشکل حل می شود.

پس این کار ظلم نیست تا امام جماعت را از عدالت ساقط کند مگر این که قصد او برای ما روشن باشد و قصدش چیزی جز اذیت کردن خانمها و به درد آوردن پای آنها باشد که اینطور هم نیست.
در مورد بستن کمربند هم باید عرض کنم که ممکن است امام جماعتی، سهوا و از روی فراموشی کمربند را نبسته باشد، در ثانی بعضی از مراجع عظام، تخلف از قوانین رانندگی را حرام نمی دانند بلکه تخلفی که منجر به خسارت یا جنایت بشود را حرام می دانند نه هر گونه تخلف از قوانین را.

موضوع قفل شده است