از کجا معلوم خداوند، بهترین خالق است؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از کجا معلوم خداوند، بهترین خالق است؟

با سلام کاربران گرامی:Gol:

خداوند در قرآن، خود را به عنوان "احسن الخالقین؛ نیکوترین خلق کنندگان" معرفی کرده، از کجا معلوم خداوند هستی بخش بهترین خالقین است؟

آیا این عبارت گویای مقایسۀ خدا با خالق و خدای دیگری است؟ یعنی ممکن است خدای دیگری هم سنگ و در حد و اندازۀ خدای عالمیان باشد؟

می توانید دلایلی بر اینکه خدای هستی بخش، بهترین خالق است بیاورید، ضمن آنکه توحید در خالقیت را نیز ثابت کنید؟ ...

مشارکت دوستان ...:Gol:

سلام مجدد:Gol:

از دوستان عزیزم، کاربران و کارشناسان محترم، کسی نمی خواهد در پاسخ و تبیین این سؤال مشارکت کنه؟

منتظر حضور پر رنگ تون هستم ...:Gol::Gol::Gol:

با سلام
جناب صدیق ،قاعده بر اینه که در طرح موضوع یه تاپیک ملزومات اون مطلب که بر اون مطلب تقدم دارن رو مفروض بگیریم ، مثلا در این بحث باید از بحث اثبات واجب بذات گذشته باشیم ، و با فرض اون بیایم راجع به توحید در خالقیت یا احسن الخالقین بودن حق تعالی صحبت کنیم . آیا چنین چیزی مفروضه؟ ( خود بحث اثبات واجب بذات اگه بخوایم با دقت و تفصیل مقدمات براهین رو هم بحث کنیم بحث مفصلیه ، به نظرم بهتره موضوع تاپیکها رو کوچیک بگیریم و بحث اثبات واجب بذات رو مفروض بگیریم و در جای دیگه ای اون مطلب رو هم بحث کنیم )
یه پیشنهادی هم هست که اگه دوستان موافق باشن بعضی جاها عملیش کنیم ، وقتی بحث مثلا حالت مناظره مابین یه گروه موحد با یه گروه لاادری یا یه گروه ملحد رو داشته باشه، صرف نظر از کمکی که به دقت علمی مباحث و روشن شدن قوت موضع اهل توحید می کنه ، برای خیلی از مخاطبا هم جذابیت بیشتری داره ، بهتره خود ما بعضی جاها یه سری مباحثه های ساختگی ولی جدی ترتیب بدیم ، یعنی دو یا چند نفر از دوستان با مشو ر ت همدیگه موضوعی رو انتخاب میکنن و بعد مباحثه ای رو ترتیب میدن (دوستان راجع به این موضوع و هماهنگی ها به گروه حکمت مراجعه کنند http://www.askdin.com/group.php?groupid=3) ...

seyedziya;17333 نوشت:
با سلام
جناب صدیق ،قاعده بر اینه که در طرح موضوع یه تاپیک ملزومات اون مطلب که بر اون مطلب تقدم دارن رو مفروض بگیریم ، مثلا در این بحث باید از بحث اثبات واجب بذات گذشته باشیم ، و با فرض اون بیایم راجع به توحید در خالقیت یا احسن الخالقین بودن حق تعالی صحبت کنیم . آیا چنین چیزی مفروضه؟ ( خود بحث اثبات واجب بذات اگه بخوایم با دقت و تفصیل مقدمات براهین رو هم بحث کنیم بحث مفصلیه ، به نظرم بهتره موضوع تاپیکها رو کوچیک بگیریم و بحث اثبات واجب بذات رو مفروض بگیریم و در جای دیگه ای اون مطلب رو هم بحث کنیم )
یه پیشنهادی هم هست که اگه دوستان موافق باشن بعضی جاها عملیش کنیم ، وقتی بحث مثلا حالت مناظره مابین یه گروه موحد با یه گروه لاادری یا یه گروه ملحد رو داشته باشه، صرف نظر از کمکی که به دقت علمی مباحث و روشن شدن قوت موضع اهل توحید می کنه ، برای خیلی از مخاطبا هم جذابیت بیشتری داره ، بهتره خود ما بعضی جاها یه سری مباحثه های ساختگی ولی جدی ترتیب بدیم ، یعنی دو یا چند نفر از دوستان با مشو ر ت همدیگه موضوعی رو انتخاب میکنن و بعد مباحثه ای رو ترتیب میدن (دوستان راجع به این موضوع و هماهنگی ها به گروه حکمت مراجعه کنند http://www.askdin.com/group.php?groupid=3) ...


ممنون از جناب سید ضیاء عزیز

قصد من در طرح اینگونه سؤالات درگیر کردن ذهن کاربران و دعوت به مشارکت از کارشناسان برای جهت دادن و غنای مباحث است. از جهتی فرمایش شما صحیح است، اما این سؤال، صرفنظر از مباحث مرتبط با آن چه از جهت تقدم و تأخر، یک پاسخ مشخصی دارد.

در مشارکت دوستان در بحث، دو حالت متصور است که بنظر بنده در هر دو صورت مطلوب حاصل است:

1. یا کاربران و کارشناسان محترم، با توجه به شناختی که از مباحث مرتبط با آن از حیث تقدم و تأخر دارند، وارد بحث شده و گفتمانی زیبا و منطقی را با رعایت سیر بحث اثبات ذات خدا و خالقیت و احسن الخالقین بودن خدا را دنبال می کنند.

2. و یا پاسخ سؤال مطروحه، را صرفنظر از مباحث پیرامونی و تقدم و تأخر آن، در منظر دید خوانندگان قرار می دهند.

البته صورت سومی هم خارج از غایت و چارچوب هدف گذاری تایپیک، متصور است که چندان با اهمیت نیست و آن عبارت از اینست که نه کاربران و نه کارشناسان، هیچگونه مشارکتی در بحث نمی کنند.(این هم محض خنده):Khandidan!:

اما از پیشنهاد شما بزرگوار که متکی بر تصور اول، یعنی رعایت سیر منطقی بحث است، استقبال می کنیم، بعنوان شروع کننده، خود شما سیر بحث را تنظیم کنید تا در ادامه به پاسخ سؤال اصلی برسیم.

بسم الله اخوی ...:Gol::Gol::Gol:

موفق باشید ...:Gol::Gol::Gol:

(به نظرم عنوان تاپیک باید طوری تنظیم بشه که هم شامل توحید در خالقیت بشه و هم احسن الخالقین بودن حق تعالی).
با توجه به موضوع تاپیک ، مواردی از این دست رو مفروض می گیریم (برای اطلاع بیشتر به کتاب آموزش فلسفه ی استاد مصباح مراجعه کنید ، برای دانلود کتاب و آشنایی با کتاب هم به این لینک مراجعه کنید http://www.askdin.com/showthread.php?t=3599، اگه توفیقی بود شاید تاپیکی راجع به بخش خداشناسی این کتاب یا کتاب آموزش عقاید زدم):
-اینکه اجمالا واجب بذاتی داریم (واجب الوجود بذات موجودیه که وقتی خودشو به تنهایی در نظر بگیریم وجودش ضروریه و بنابراین برای وجود داشتن نیازی به غیر خودش نداره)
- توحيد در وجوب وجود يعنى یه واجب بذات هم بیشتر نداریم
- توحيد بمعناى بساطت و عدم تركيب كه داراى سه معناى فرعى است: الف- عدم تركيب از اجزاء بالفعل(بر خلاف مثلا یه جسم مادی) . ب- عدم تركيب از اجزاء بالقوه (بر خلاف مثلا یه خط) . ج- عدم تركيب از ماهيت و وجود (بر خلاف موجودات ممکن الوجود ) .
-توحيد به معناى نفى مغايرت صفات با ذات يعنى صفاتى كه به خداى متعال نسبت داده مى‏شه مثل صفات ماديات از قبيل اعراضى نيستن كه در ذات اون تحقق پیدا کنن و به اصطلاح زائد بر ذات باشند بلكه مصداق اونا همون ذات حق تعالی است و همگى اونا عين همدیگه و عين ذاتن

با سلام
مطلب پایین بخشی از درس شصت و چهارم کتاب آموزش فلسفه ی استاد مصباحه :

توحيد در خالقيت و ربوبيت

فلاسفه پيشين براى اثبات توحيد در خالقيت و نفى شريك براى خداى متعال در آفرينش و اداره جهان به اين صورت استدلال مى‏كرده‏اند كه آفرينش منحصر به آفرينش مستقيم و بى‏واسطه نيست و خدايى كه نخستين مخلوق را مستقيما و بى‏واسطه مى‏آفريند افعال و مخلوقات او را هم با وساطت وى مى‏آفريند و اگر صدها واسطه هم در كار باشد باز هم همگى آنها مخلوق با واسطه خداى متعال بشمار مى‏روند و به تعبير فلسفى علت علت هم علت است و معلول معلول هم معلول و در واقع با اضافه كردن همين مقدمه به براهين اثبات واجب الوجود معلوليت همه جهان را نسبت به وى اثبات مى‏كرده‏اند .

اما بر اساس اصول حكمت متعاليه و مخصوصا با توجه به اصل تعلقى بودن وجود معلول و عدم استقلال آن نسبت به علت هستى‏بخش اين مطلب تبيين روشنتر و استوارترى يافت و حاصل آن اين است كه هر چند هر علتى نسبت به معلول خودش از نوعى استقلال نسبى برخوردار است اما همگى علتها و معلولها نسبت به خداى متعال عين فقر و وابستگى و نياز هستند و هيچگونه استقلالى ندارند از اين روى خالقيت‏حقيقى و استقلالى منحصر به خداى متعال است و همه موجودات در همه شؤون خودشان و در همه احوال و ازمنه نيازمند به وى مى‏باشند و محال است كه موجودى در يكى از شؤون هستيش بى‏نياز از وى گردد و بتواند مستقلا كارى را انجام دهد .

و اين يكى از درخشانترين و ارزشمندترين دستاوردهاى فلسفه اسلامى است كه به بركت انديشه تابناك صدر المتالهين به جهان فلسفه ارائه گرديد .

همچنين فلاسفه براهين ديگرى را براى توحيد در خالقيت و ربوبيت اقامه كرده‏اند كه مبتنى بر مقدمات نظرى متعددى است و براى جلوگيرى از اطاله سخن از ذكر و بررسى آنها صرف نظر مى‏شود و تنها به برهانى كه در قرآن كريم به آن اشاره شده (لو كان فيهما آلهه الا الله لفسدتا) بسنده مى‏كنيم .

اين برهان به چند صورت تقرير شده است و ذيلا تقريرى را كه روشنتر و به مفاد آيه نزديكتر بنظر مى‏رسد مى‏آوريم اين تقرير از دو مقدمه تشكيل مى‏شود:

1- وجود هر معلولى وابسته به علت‏خودش مى‏باشد و به ديگر سخن هر معلولى وجود خودش را با همه شؤون و متعلقاتش از علت هستى‏بخش خودش دريافت مى‏دارد و اگر احتياج به شروط و معداتى هم داشته باشد مى‏بايست وجود آنها هم مستند به علت هستى‏بخش خودش باشد بنا بر اين اگر دو يا چند علت هستى‏بخش در عرض هم فرض شوند معلول هر يك از آنها وابسته به علت‏خودش مى‏باشد و هيچگونه وابستگى به علت ديگر يا معلولهاى آن نخواهد داشت و بدين ترتيب ارتباط و وابستگى ميان معلولهاى آنها بوجود نخواهد آمد .

2- نظام اين جهان مشهود آسمانها و زمين و پديده‏هاى آنها نظام واحدى است كه در آن پديده‏هاى همزمان و ناهمزمان با يكديگر ارتباط و وابستگى دارند اما ارتباط پديده‏هاى همزمان همان تاثير و تاثرات على و معلولى گوناگون در ميان آنها است كه موجب تغييرات و دگرگونيهايى در آنها مى‏شود و به هيچ وجه قابل انكار نيست و اما ارتباط بين پديده‏هاى گذشته و حال و آينده به اين صورت است كه پديده‏هاى گذشته زمينه پيدايش پديده‏هاى كنونى را فراهم آورده‏اند و پديده‏هاى كنونى هم به نوبه خود زمينه پيدايش پديده‏هاى آينده را فراهم مى‏سازند و اگر روابط على و اعدادى از ميان پديده‏هاى جهان بر داشته شود جهانى باقى نخواهد ماند و هيچ پديده ديگرى هم بوجود نخواهد آمد چنانكه اگر ارتباط وجود انسان با هوا و نور و آب و مواد غذائى بريده شود ديگر نمى‏تواند به وجود خود ادامه دهد و زمينه پيدايش انسان ديگر يا پديده ديگرى را فراهم سازد .

با ضميمه كردن اين دو مقدمه نتيجه گرفته مى‏شود كه نظام اين جهان كه شامل مجموعه پديده‏هاى بى‏شمار گذشته و حال و آينده است آفريده يك آفريدگار مى‏باشد و تحت تدبير حكيمانه يك پروردگار اداره مى‏گردد زيرا اگر يك يا چند آفريدگار ديگرى مى‏بود ارتباطى ميان آفريدگان بوجود نمى‏آمد و نظام واحدى بر آنها حكمفرما نمى‏شد بلكه هر آفريده‏اى از طرف آفريدگار خودش بوجود مى‏آمد و به كمك ديگر آفريدگان همان آفريدگار پرورش مى‏يافت و در نتيجه نظامهاى متعدد و مستقلى بوجود مى‏آمد و ارتباط و پيوندى بين آنها برقرار نمى‏شد در صورتى كه نظام موجود در جهان نظام واحد همبسته‏اى است و پيوند بين پديده‏هاى آن مشهود است .

در پايان بايد اين نكته را خاطر نشان كنيم كه خالقيت و ربوبيت انفكاك ناپذيرند و پرورش و تدبير و اداره امور يك موجود جداى از آفرينش او و آفريدگان مورد نياز او نيست مثلا روزى دادن به انسان چيزى جداى از آفريدن دستگاه گوارش براى او و آفريدن مواد خوراكى در محيط زندگى او نيست و به ديگر سخن اينگونه مفاهيم از روابط آفريدگان با يكديگر انتزاع مى‏شود و مصداقى منحاز از آفرينش آنها ندارد بنا بر اين با اثبات توحيد در خالقيت توحيد در تدبير امور و ساير شؤون ربوبيت نيز ثابت مى‏گردد

بعد از بحث توحید در خالقیت و ربوبیت ، نوبت بحث دوم تاپیک یعنی احسن الخالقین بودن حق تعالی می رسه. در اینجا اگر منظور از احسن الخالقین بودن حق تعالی این باشه که هیچ خالق نامخلوقی بهتر از حق تعالی ممکن نیست ، خوب این بحث با همون بحث توحید در خالقیت و ربوبیت هم قابل تبیینه. چرا که وقتی نشون دادیم که یه خالق نامخلوق بیشتر نمی تونه وجود داشته باشه ،روشنه که خالق نامخلوقی بهتر از همین یه خالق نامخلوق هم نمی تونه وجود داشته باشه.اگر چه بر مبنای حکمت متعالیه و در تبیین نهایی نه تنها یه خالق نامخلوق بیشتر نداریم ، بلکه حقیقتا یه خالق هم بیشتر نداریم(و قبل از اون، حقیقتا یه ذات بیشتر در کار نیست) ، ولی چون فهم عمیق این تلقی حکمت متعالیه به این آسونی نیست ، ما فعلا با همون تلقی متعارف کار می کنیم ، اینکه در دار هستی ، غیر از حق تعالی ، خالق های متعددی داریم ، البته حق تعالی تنها خالق نامخلوقه و همه ی این خالق ها بی واسطه یا باواسطه مخلوق حق تعالی هستند. در یه معنای دیگه از احسن الخالقین بودن حق تعالی ، حق تعالی با خالق های دیگه (که همونطور که گذشت همه بی واسطه یا باواسطه مخلوق خودشن) مقایسه میشه و گفته میشه حق تعالی بهترین خالق هاست . در ادامه با مماشات با تلقی عرفی راجع به این معنا از احسن الخالقین بودن حق تعالی صحبت می کنیم...

صدیق;17096 نوشت:
با سلام کاربران گرامی:Gol:

خداوند در قرآن، خود را به عنوان "احسن الخالقین؛ نیکوترین خلق کنندگان" معرفی کرده، از کجا معلوم خداوند هستی بخش بهترین خالقین است؟

آیا این عبارت گویای مقایسۀ خدا با خالق و خدای دیگری است؟ یعنی ممکن است خدای دیگری هم سنگ و در حد و اندازۀ خدای عالمیان باشد؟

می توانید دلایلی بر اینکه خدای هستی بخش، بهترین خالق است بیاورید، ضمن آنکه توحید در خالقیت را نیز ثابت کنید؟ ...

مشارکت دوستان ...:Gol:

سلام با اجازه فلاسفه بزرگوار :Gol:

با توجه به اینکه انسان خالق برتر در بین موجودات مورد شهود و ادراک ما می باشد ، از طرفی این خالق برتر نمی تواند به تمام پدیده های اطراف خود و یا حتی به بدن خود احاطه علمی داشته باشد، و به تبع آن نمی تواند مانند خود و یا موجودات اطراف خود را بیافریند ، پس نتیچه می گیریم که خالق برتری نیز از این خالق (انسان) وجود دارد که انسان (خالق برتر مفروض) و موجودات اطرافش را آفریده هست، و آن در عقاید ما همان خداوند تبارک و تعالی می باشد.

از طرفی چون که بهترین(احسن) ،تنها ترین هست پس خداوند نیز تنها و یکی هست.

نیایش سبز;18226 نوشت:
سلام با اجازه فلاسفه بزرگوار :gol:

با توجه به اینکه انسان خالق برتر در بین موجودات مورد شهود و ادراک ما می باشد ، از طرفی این خالق برتر نمی تواند به تمام پدیده های اطراف خود و یا حتی به بدن خود احاطه علمی داشته باشد، و به تبع آن نمی تواند مانند خود و یا موجودات اطراف خود را بیافریند ، پس نتیچه می گیریم که خالق برتری نیز از این خالق (انسان) وجود دارد که انسان (خالق برتر مفروض) و موجودات اطرافش را آفریده هست، و آن در عقاید ما همان خداوند تبارک و تعالی می باشد.

از طرفی چون که بهترین(احسن) ،تنها ترین هست پس خداوند نیز تنها و یکی هست.

با عرض سلام و تشکر
سرکار نیایش فرض کنیم که شما نشون دادید که این عالم طبیعت نیاز به خالقی برتر داره ، اما صرف اینکه نشون بدیم که این عالم طبیعت خالقی برتر داره کافی نیست ، مثلا این حالت رو در نظر بگیرید که این عالم طبیعت مستقیما مخلوق حق تعالی نباشه بلکه با واسطه هایی مخلوق حق تعالی باشه ، یعنی در ابتدا و به نحو بی واسطه مخلوق یکی از مخلوقات شریفتر حق تعالی باشه (که البته در این حالت هم باز در نهایت مخلوق حق تعالی است ، چون مخلوق مخلوق یه چیز هم مخلوق اون چیزه)، بنابراین باید این بحث رو ادامه بدیم و در نهایت به خالق نامخلوق برسیم و بعد بقیه ی مباحث رو پی بگیریم...
اگه منظورتون از این عبارت "
از طرفی چون که بهترین(احسن) ،تنها ترین هست پس خداوند نیز تنها و یکی هست. " شبیه برهانیه که با استفاده از کمال مطلق خداوند و بی نهایت بودن او وحدت عددی اون رو ثابت می کنه ، حرف درستیه...

اگر ما بین انسان و خدا خالق دیگری وجود داشته باشد ، که طبق آیات قرآنی باید وجود داشته باشد ، یک سوال مطرح میشه که این خالقها ، آیا دارای اختیار هستند ؟؟ یا صرف عمل کننده به خواسته های خدا هستند؟؟

نیایش سبز;21196 نوشت:
اگر ما بین انسان و خدا خالق دیگری وجود داشته باشد ، که طبق آیات قرآنی باید وجود داشته باشد ، یک سوال مطرح میشه که این خالقها ، آیا دارای اختیار هستند ؟؟ یا صرف عمل کننده به خواسته های خدا هستند؟؟

با سلام
سرکار نیایش ، این بحث تا حدی در تاپیک پایین بحث شده ، در این رابطه می تونید به پستای 12 و 17 تاپیک پایین مراجعه بفرمایید :
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4483&p=21070
این بحث تا حدی ما رو از موضوع این تاپیک دور می کنه ، اگه در این رابطه بحثی قابل پیگیری در تاپیک پایین بود می تونید اون رو در تاپیک پایین مطرح بفرمایید تا راجع بهش بحث کنیم :
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3315&p=21066

seyedziya;18209 نوشت:
بعد از بحث توحید در خالقیت و ربوبیت ، نوبت بحث دوم تاپیک یعنی احسن الخالقین بودن حق تعالی می رسه. در اینجا اگر منظور از احسن الخالقین بودن حق تعالی این باشه که هیچ خالق نامخلوقی بهتر از حق تعالی ممکن نیست ، خوب این بحث با همون بحث توحید در خالقیت و ربوبیت هم قابل تبیینه. چرا که وقتی نشون دادیم که یه خالق نامخلوق بیشتر نمی تونه وجود داشته باشه ،روشنه که خالق نامخلوقی بهتر از همین یه خالق نامخلوق هم نمی تونه وجود داشته باشه.اگر چه بر مبنای حکمت متعالیه و در تبیین نهایی نه تنها یه خالق نامخلوق بیشتر نداریم ، بلکه حقیقتا یه خالق هم بیشتر نداریم(و قبل از اون، حقیقتا یه ذات بیشتر در کار نیست) ، ولی چون فهم عمیق این تلقی حکمت متعالیه به این آسونی نیست ، ما فعلا با همون تلقی متعارف کار می کنیم ، اینکه در دار هستی ، غیر از حق تعالی ، خالق های متعددی داریم ، البته حق تعالی تنها خالق نامخلوقه و همه ی این خالق ها بی واسطه یا باواسطه مخلوق حق تعالی هستند. در یه معنای دیگه از احسن الخالقین بودن حق تعالی ، حق تعالی با خالق های دیگه (که همونطور که گذشت همه بی واسطه یا باواسطه مخلوق خودشن) مقایسه میشه و گفته میشه حق تعالی بهترین خالق هاست . در ادامه با مماشات با تلقی عرفی راجع به این معنا از احسن الخالقین بودن حق تعالی صحبت می کنیم...

در ادامه ی مباحث قبلی ؛وقتی نشون بدیم که حق تعالی کاملترین موجوده و به نحو اطلاق واجد همه ی کمالاته، خود بخود احسن الخالقین بودن او هم ثابت میشه.این بحث نیاز به مقدماتی داره که فهم دقیق اونا نیازمند ورود جدی تر در این مباحثه ، من فقط بطور فشرده و گذرا به اون اشاره می کنم.حق تعالی واجب بذاته ، واجب بذات واجب از جمیع جهاته و هر چه که به امکان عام قابل اطلاق بر او باشه رو بالضروره واجده(یعنی هر چه اطلاق اون بر واجب بذات محال نباشه ضرورتا بر او اطلاق میشه) ، واجب بذات هستی محضه و ماهیت نداره (معنایی از ماهیت که ملازم امکانه) ، ماهیت ملازم با محدودیته ، بنابراین او که ماهیت نداره محدودیتی هم نداره. پس حق تعالی کمال مطلقه و به نحو اطلاق واجد همه ی کمالاته.برهان صدیقین مرحوم صدرالمتالهین هم غیر از اثبات واجب بذات قابلیت اثبات این مطلب رو هم داره ...
همینطور در باب اون معنایی از احسن الخالقین بودن حق تعالی که از مقایسه ی حق تعالی با خالق های موجود دیگه (که همه بی واسطه یا با واسطه مخلوق خودشن) بر می اومد ، باید به بحثی در علیت توجه کرد.علت هستی بخش در طول و باطن معلول خودش و در مرتبه ای بالاتر از اون قرار داره و کمالات معلول رو به نحو اعلی و اشرف واجده ، بنابراین حق تعالی هم که علت اولی و سرسلسله ی علل هستی بخشه کمالات مادون خودش رو به نحو اعلی و اشرف واجده ، پس در نسبت با خالق های پایین تر از خودش هم احسن الخالقینه...

موضوع قفل شده است