جمع بندی هیچ حسی نسبت به خواستگارم ندارم

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هیچ حسی نسبت به خواستگارم ندارم

سلام
خواستگار با ایمان و با اخلاقی دارم که حدود 4 ساله به من علاقه منده
اگر بخوام عقلانی ازدواج کنم مطمئنم بهترین مورد ممکنه و شاید هیچوقت نتونم شبیه به ایشون رو پیدا کنم . خیلی از هر لحاظ شبیه به هم و هم کفو هستیم
اما مشکلم اینجاست که من به ایشون علاقه ی زیادی ندارم
حدود یکسال در ارتباط بودیم ولی حس من بهشون حسی مثل خواهر برادریه
از یک جهت میترسم بعدا کسی رو پیدا کنم ک بهش علاقه مند باشم اما ادم درستی نباشه
و از یک طرف دیگه نگران همین پسرم ک بعد 4 سال هنوز نتونسته دل بکنه

ازدواج با این شرایط کار درستیه ؟
یعنی با همین پیش زمینه ک روایات میگن با مرد با اخلاق و با ایمان ازدواج کنین و اینکه علاقه بعد از ازدواج به وجود میاد . میتونم تن به این ازدواج بدم؟؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد

[TD][/TD]

Arhaz;1010338 نوشت:
ازدواج با این شرایط کار درستیه ؟

سلام
دوست دارید با فردی ازدواج کنید که زندگی آرامش بخشی را برای تان رقم بزند. از سوی دیگر عقل حُکم می کند که هر فردی با کسی ازدواج کند که به او علاقه دارد. ما روانشناس ها در مشاوره های مان می گوییم:«در هر ازدواج، علاقه میان دو طرف لازم است و اینکه علاقه بعدها در زندگی به وجود می آید، یک باور اشتباه است». زیرا شواهد و تجارب نشان می دهند که این تنها یک احتمال است و نمی توان یک زندگی را بر اساس احتمالی نه چندان زیاد بنیان نهاد.

در بسیاری از ازواج ها که پسر و دختر از ابتدای آشنایی به یکدیگر علاقه دارند و وقتی زندگی را آغاز می کنند، خود را خوشبخت ترین همسرانِ روی زمین می دانند، پس از مدتی اختلافات زیادی بُروز می کند؛ چه برسد به ازدواجی که علاقه اوّلیّه در آن وجود نداشته باشد. از سوی دیگر شما می گویید که چهار سال این آقا را می شناسید. وقتی در ظرف این چهار سال علاقه یِ چندانی نسبت به این پسر در شما به وجود نیامده؛ چطور ممکن است بعد از ازدواج و با بُروزِ اختلاف سلیقه که امری حتمی است، علاقه در شما ایجاد شود؟

امید;1010436 نوشت:
وقتی در ظرف این چهار سال علاقه یِ چندانی نسبت به این پسر در شما به وجود نیامده؛ چطور ممکن است بعد از ازدواج و با بُروزِ اختلاف سلیقه که امری حتمی است، علاقه در شما ایجاد شود؟

سلام

استاد امید بزرگوار

پس چرا خداوند می فرماید: این ما هستیم که محبت و الفت رادربین همسران به وجود می آوریم؟!!

اگه ازنظرایمانی کامل هست و قصد ونیت بدی نداره و اهل کارهست ویژگی های خوب برتری داره اون علاقه و محبت هم کارخداست نه کاربنده

والله اعلم:-h@};-

با سلام

شاید شما مدلتون اینطوری هست که به هر کسی علاقه پیدا نمیکنند.
مثلا در مدرسه و دانشگاه هستید اما به هم کلاسی و دوستان ، علاقه پیدا نمیکنید.

شاید مشکلات روحی پیدا کردید یا داشتید.دچار افسردگی شدید.
و به همین خاطر نمیتوانید علاقه پیدا کنید.

اما کلا این توصیفی که از خودتان داشتید، توصیف خوبی نیست.

به نظر نمی رسد با این شرایط
حتی اگر فردی سالم و نرمال باشید، زندگی نرمالی داشته باشید.

با سلام

شاید شما مدلتون اینطوری هست که به هر کسی علاقه پیدا نمیکنند.
مثلا در مدرسه و دانشگاه هستید اما به هم کلاسی و دوستان ، علاقه پیدا نمیکنید.

شاید مشکلات روحی پیدا کردید یا داشتید.دچار افسردگی شدید.
و به همین خاطر نمیتوانید علاقه پیدا کنید.

اما کلا این توصیفی که از خودتان داشتید، توصیف خوبی نیست.

به نظر نمی رسد با این شرایط
حتی اگر فردی سالم و نرمال باشید، زندگی نرمالی داشته باشید.

فریال;1010445 نوشت:
پس چرا خداوند می فرماید: این ما هستیم که محبت و الفت رادربین همسران به وجود می آوریم؟!!

سلام

منظور شما، آیه شریفه 21 در سوره مبارکه روم است که خداوند متعال می فرماید:

(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً)


یعنی:« و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد».


از خودم حرف نمی زنم. در کتاب تفسیر نمونه در تفسیر این آیه آمده است:

" این آیه نیز بخش دیگری از آیات انفسی را که در مرحله بعد از آفرینش انسان قرار دارد مطرح کرده، می‌فرماید: « و از نشانه‌های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید » و از آنجا که ادامه این پیوند در میان همسران، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبی و روحانی دارد به دنبال آن اضافه می‌کند « و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد »".

پس این آیه به مرحله آفرینش اشاره می کند؛ اما آیا خداوند متعال در هر رابطه زناشویی که برقرار می شود، مودّت و رحمت قرار داده است؟؟ خیر.

حجة السلام و المسلمین قرائتی در کتاب تفسیر نور، در تفسیر همین آیه شریفه می نویسد: " پیام ... رابطه‌ى زن و مرد باید بر اساس مودّت و رحمت باشد

". [=IRANSans]

اما آیا واقعا هر رابطه زن و شوهری بر اساس مودّت و رحمت است؟؟!! خیر.

بیت المعمور;1010453 نوشت:
با سلام

شاید شما مدلتون اینطوری هست که به هر کسی علاقه پیدا نمیکنند.
مثلا در مدرسه و دانشگاه هستید اما به هم کلاسی و دوستان ، علاقه پیدا نمیکنید.

شاید مشکلات روحی پیدا کردید یا داشتید.دچار افسردگی شدید.
و به همین خاطر نمیتوانید علاقه پیدا کنید.

اما کلا این توصیفی که از خودتان داشتید، توصیف خوبی نیست.

به نظر نمی رسد با این شرایط
حتی اگر فردی سالم و نرمال باشید، زندگی نرمالی داشته باشید.


سلام
چرا توصیف خوبی نیست؟

الرحیل;1010474 نوشت:
سلام
چرا توصیف خوبی نیست؟

سلام

این جمله رو پس می گیرم Smile

ما باید عاشق دین و ایمان و اخلاق باشیم.

کسی که چهارسال با چنین مردی باشه اما بهش علاقه پیدا نمیکنه و حس برادر خواهری داره...

چه معنایی میده؟

یعنی اخلاق و ایمان ایشون که ملاک اصلی برای یک مومن هست، نتونسته اون علاقه رو ایجاد کنه.

گویا برای ازدواج یک چیزی ورای این ملاک ها وجود داره...
اون چیزی که میگن توی یک نگاه عاشق شدیم...
اون حسی که دخترها توی همون جلسات اولیه بهش میرسن و میگن آره این خودشه
این مردی هست که میتونم باهاش زندگی کنم...
اون حس ششم...

خوب اگه این حس ششم و این حس ناشناخته ملاک نیست.
چرا نباید به این علاقه پیدا نکنن؟
ایمان و اخلاق که داره

چرا با وجود اخلاق و ایمان و عشق طرف مقابل، ایشون علاقه پیدا نمیکنه؟

البته من حرفم رو پس گرفتم
اگه شما نظری دارید استفاده کنیم

یا حق

بیت المعمور;1010483 نوشت:
سلام

این جمله رو پس می گیرم Smile

ما باید عاشق دین و ایمان و اخلاق باشیم.

کسی که چهارسال با چنین مردی باشه اما بهش علاقه پیدا نمیکنه و حس برادر خواهری داره...

چه معنایی میده؟

یعنی اخلاق و ایمان ایشون که ملاک اصلی برای یک مومن هست، نتونسته اون علاقه رو ایجاد کنه.

گویا برای ازدواج یک چیزی ورای این ملاک ها وجود داره...
اون چیزی که میگن توی یک نگاه عاشق شدیم...
اون حسی که دخترها توی همون جلسات اولیه بهش میرسن و میگن آره این خودشه
این مردی هست که میتونم باهاش زندگی کنم...
اون حس ششم...

خوب اگه این حس ششم و این حس ناشناخته ملاک نیست.
چرا نباید به این علاقه پیدا نکنن؟
ایمان و اخلاق که داره

چرا با وجود اخلاق و ایمان و عشق طرف مقابل، ایشون علاقه پیدا نمیکنه؟

البته من حرفم رو پس گرفتم
اگه شما نظری دارید استفاده کنیم

یا حق


نظر ندارم. سوال دارم

ما باید عاشق دین و اخلاق و ایمان باشیم (شاید)، ولی به احتمال زیاد نیستیم.
این شاید درست نباشه، ولی طبیعی هست. و البته فراگیر
با این حال گفتید که حتی اگه فرد نرمالی باشند زندگی نرمالی نخواهند داشت. زندگی نرمال یعنی یه زندگی مثل بقیه، غیر از اینه؟

البته واقعا جای سوال داره که آیا اخلاق باید باعث ایجاد علاقه بشه؟
شخصا وقتی خاطرات اساتید بزرگ اخلاق و عرفان رو می خونم، حتی در این حد کشش پیدا نمی کنم که کاش با این شخص همسایه بودم یا دست کم یک بار در عمرم دیده بودمشان. چه برسه به اینکه محبتی حتی از جنس محبت استاد و شاگردی بخواد شکل بگیره.

حالا چرا جمله تون رو پس گرفتید؟

الرحیل;1010485 نوشت:
نظر ندارم. سوال دارم

ما باید عاشق دین و اخلاق و ایمان باشیم (شاید)، ولی به احتمال زیاد نیستیم.
این شاید درست نباشه، ولی طبیعی هست. و البته فراگیر
با این حال گفتید که حتی اگه فرد نرمالی باشند زندگی نرمالی نخواهند داشت. زندگی نرمال یعنی یه زندگی مثل بقیه، غیر از اینه؟

البته واقعا جای سوال داره که آیا اخلاق باید باعث ایجاد علاقه بشه؟
شخصا وقتی خاطرات اساتید بزرگ اخلاق و عرفان رو می خونم، حتی در این حد کشش پیدا نمی کنم که کاش با این شخص همسایه بودم یا دست کم یک بار در عمرم دیده بودمشان. چه برسه به اینکه محبتی حتی از جنس محبت استاد و شاگردی بخواد شکل بگیره.

حالا چرا جمله تون رو پس گرفتید؟

این جمله رو هم پس می گیرم Smile

علاقه در زندگی زناشویی
یا از طریق رابطه جنسی ایجاد میشه. یعنی بعد از رابطه خانم ها احساس علاقه بیشتری پیدا میکنند. این یک فرایند زیستی و عاطفی داره.
یا از طریق ابراز محبت این علاقه ایجاد میشه. مثل هدیه دادن. جملات دوستت دارم و عاشقتم. و نقطه ضعف خانم ها گوش مبارک است.
یا از طریق حس پشتیبانی. جملات و رفتاری که به دختر می فهماند این پسر پشتیبان و حامی او است. مثل داشتن شغل. جنم کاری. گاهی اوقات قلدر بازی. هیکل رو فرم..
گاهی اوقات تصمیمات قاطع، هدایت گری حکیمانه زندگی و ارتباطات و....

اینها اون علاقه رو ایجاد و پر رنگ میکنه.

شاید این آقا پسر اینها رو نداشته...

و با وجود چنین مرد غیر نرمالی، زندگی ایشون هم غیر نرمال خواهد بود.

یا حق

سلام
حتما یه ایرادی دارن که شما حسی بهشون پیدا نمیکنین. (منظور از ایراد ملاک های اصلیتون هست که شاید زیادم اطلاع ندارین ازش)

فریال;1010445 نوشت:
سلام

استاد امید بزرگوار

پس چرا خداوند می فرماید: این ما هستیم که محبت و الفت رادربین همسران به وجود می آوریم؟!!

اگه ازنظرایمانی کامل هست و قصد ونیت بدی نداره و اهل کارهست ویژگی های خوب برتری داره اون علاقه و محبت هم کارخداست نه کاربنده

والله اعلم:-h@};-

دقیقا و من هم میخوام بدونم تکلیف اون محبتی که میگن خدا بعد از خطبه ی عقد به دل میندازه چی میشه

بیت المعمور;1010452 نوشت:
با سلام

شاید شما مدلتون اینطوری هست که به هر کسی علاقه پیدا نمیکنند.
مثلا در مدرسه و دانشگاه هستید اما به هم کلاسی و دوستان ، علاقه پیدا نمیکنید.

شاید مشکلات روحی پیدا کردید یا داشتید.دچار افسردگی شدید.
و به همین خاطر نمیتوانید علاقه پیدا کنید.

اما کلا این توصیفی که از خودتان داشتید، توصیف خوبی نیست.

به نظر نمی رسد با این شرایط
حتی اگر فردی سالم و نرمال باشید، زندگی نرمالی داشته باشید.

ایمان و اخلاق یکی از هزاران معیار ازدواجه . ادم قراره با خود اون شخص زندگی کنه نه ایمانش
ممکنه طرف بهترین اخلاق رو داشته باشه ولی چهرش ب دل مخاطبش نشینه پس اصلا دلیل نمیشه !!!!

حرف من اینه که ایشون از همه لحاظ معقولند اما فقط علاقه ای ندارم بهشون . ایا معیار های مثبتی که دارند مثلا اصالت ،خانواده ی خوب ،اهل ورزش ، و..... ممکنه در طول رفت و امد باعث ایجاد علاقه شه ؟ یا حتی به قول شما رابطه و ...

روزنه;1010575 نوشت:
سلام
حتما یه ایرادی دارن که شما حسی بهشون پیدا نمیکنین. (منظور از ایراد ملاک های اصلیتون هست که شاید زیادم اطلاع ندارین ازش)

بله و من میخوام کمک بگیرم که عقلانی تصمیم بگیرم
شاید فردی رو پیدا کنم که قدش بلندتر باشه فلان باشه اما شخص درستی نباشه!
بعدا پشیمون نمیشم که چرا ایشون رو رد کردم ؟
چون من شنیدم تو زندگی هیچ چیزی مهمتر از احساس ارامش و امنیت نیست و من میدونم که این ادم تواناییشو داره

Arhaz;1010338 نوشت:
علاقه ی زیادی ندارم

باسلام

پس شما علاقه دارید ولی زیاد نیست مثلا این آقا چه شکلی بودن شما علاقتون زیاد میشد؟

اللیل والنهار;1010599 نوشت:
باسلام

پس شما علاقه دارید ولی زیاد نیست مثلا این آقا چه شکلی بودن شما علاقتون زیاد میشد؟

ازشون اصلا بدم نمیاد ولی گفتم حسم بهشون مثل خواهر برادریه نمیتونم به عنوان همسر ببینمشون

Arhaz;1010601 نوشت:
ازشون اصلا بدم نمیاد ولی گفتم حسم بهشون مثل خواهر برادریه نمیتونم به عنوان همسر ببینمشون

ببنید گاهی یک خواسته هایی هست که ممکنه شما حتی قبل از ازدواج نبینید در اون فرد ولی بعد از ازدواج متوجه بشید

اصلا ممکنه مثلا همین اخلاق و ایمان رو بعد ازدواج یه شکل دیگه ببنید که بوده اون موقع به نظرتون چه تصمیمی میگیرید؟

اگر واقعا یه مسائل هست که براتون مهمه به حدی که هم سطح با همین ایمان و اخلاق مبیند خب اون ویژگی هم در کنار این ایمان واخلاق در نظر بگیرید

برام سوالی که پیش اومده اینکه خواستگاری که نمی تونه چهار سال طول بکشه :-/:-??

باز نامزدی بود یه چیزی شما می تونستید بیشتر با این آقا آشنا بشید اینطوری شناخت کمتری ازشون دارید و نمیشه گفت که اصلا اون تصور شما از این فرد اونی هست که الان فکر میکنید یا نه

اللیل والنهار;1010603 نوشت:
ببنید گاهی یک خواسته هایی هست که ممکنه شما حتی قبل از ازدواج نبینید در اون فرد ولی بعد از ازدواج متوجه بشید

اصلا ممکنه مثلا همین اخلاق و ایمان رو بعد ازدواج یه شکل دیگه ببنید که بوده اون موقع به نظرتون چه تصمیمی میگیرید؟

اگر واقعا یه مسائل هست که براتون مهمه به حدی که هم سطح با همین ایمان و اخلاق مبیند خب اون ویژگی هم در کنار این ایمان واخلاق در نظر بگیرید

برام سوالی که پیش اومده اینکه خواستگاری که نمی تونه چهار سال طول بکشه :-/:-??

باز نامزدی بود یه چیزی شما می تونستید بیشتر با این آقا آشنا بشید اینطوری شناخت کمتری ازشون دارید و نمیشه گفت که اصلا اون تصور شما از این فرد اونی هست که الان فکر میکنید یا نه

هم دانشگاهیه من هستن بعد از دوسال که منو توی دانشگاه میدیدن از طریق خانوادشون اقدام کردند و الان دو سال گذشته .
همون دو سال پیش حدود چند ماه در حال اشنایی بودیم که این باعث شد ایشون بیشتر دل ببندن اما من همچنان حس بی تفاوتی

دقیقا حرفتون درسته من به معیار های 10 سال ایندم که فکر میکنم یعنی وقتی ک از تب و تاب جوونی افتاده باشم این ادم بهترین انتخابه . اما الانمو نمیدونم باید چکار کنم . بخاطر همینه ک 4 ساله توی دو دلی موندم

Arhaz;1010596 نوشت:
ایمان و اخلاق یکی از هزاران معیار ازدواجه . ادم قراره با خود اون شخص زندگی کنه نه ایمانش
ممکنه طرف بهترین اخلاق رو داشته باشه ولی چهرش ب دل مخاطبش نشینه پس اصلا دلیل نمیشه !!!!

حرف من اینه که ایشون از همه لحاظ معقولند اما فقط علاقه ای ندارم بهشون . ایا معیار های مثبتی که دارند مثلا اصالت ،خانواده ی خوب ،اهل ورزش ، و..... ممکنه در طول رفت و امد باعث ایجاد علاقه شه ؟ یا حتی به قول شما رابطه و ...

حرف شما درسته که معیارهای ازدواج خیلی زیاد است.
و بنده در پستهای بعدی به چند تا اشاره کردم به صورت کلی..

در بعضی موضوعات یک سوالی رو مطرح می کردم
که چرا میگن اگه خواستگاری اومد که ایمان و اخلاق خوبی داشت، قبول کنید و الا فتنه و فساد همه جا رو می گیره...
این البته مضمون یک روایت هست.
یا داستان یک غلام سیاه پوست قد کوتاه که خواستگاری یک دختر از یک خانواده اصیل عرب میره و با مخالفت اونها مواجه میشه و آخر کار با وساطت پیامبر ازدواج صورت میگیره....

شما باید روی اولویت های انتخاب همسر در ذهنتون، کار کنید.
یعنی مثلا عقلتون میگه ایمان و اخلاق از همه مهمتر هست.
اما در واقع، چهره ی همسرتون مهمتر هست.
و جالبه که ویژگی های خوبی واسه همسرتون گفتید
مثل اصالت خانوادگی یا اهل ورزش بودن... و میگید از همه لحاظ معقولند.
پس مشکل چیه؟ آیا شما یه ترسی تو وجودتون دارید که مانع میشه؟

به نظرم فکر کنید ببینید چه چیزی باعث شده شما نتونید بهش علاقه پیدا کنید؟
وقتی اون مانع ذهنی رو پیدا کردید میتونید از مشاورین کمک بگیرید که آیا مشکل از شماست یا نه؟
مثلا اگه واسه شما شوخ طبعی شوهرتون خیلی اهمیت داره ، طبیعی هست که حتی اگه ویژگی های خوبی داشته باشه، شما رو راضی نمیکنه...

شبیه دو تا همکلاسی که عیب و ایراد خاصی ندارن اما گروه خونیشون به هم نمیخوره و نمیتونن با هم اخت شن...

Arhaz;1010596 نوشت:
ایمان و اخلاق یکی از هزاران معیار ازدواجه . ادم قراره با خود اون شخص زندگی کنه نه ایمانش
ممکنه طرف بهترین اخلاق رو داشته باشه ولی چهرش ب دل مخاطبش نشینه پس اصلا دلیل نمیشه !!!!

حرف من اینه که ایشون از همه لحاظ معقولند اما فقط علاقه ای ندارم بهشون . ایا معیار های مثبتی که دارند مثلا اصالت ،خانواده ی خوب ،اهل ورزش ، و..... ممکنه در طول رفت و امد باعث ایجاد علاقه شه ؟ یا حتی به قول شما رابطه و ...

حرف شما درسته که معیارهای ازدواج خیلی زیاد است.
و بنده در پستهای بعدی به چند تا اشاره کردم به صورت کلی..

در بعضی موضوعات یک سوالی رو مطرح می کردم
که چرا میگن اگه خواستگاری اومد که ایمان و اخلاق خوبی داشت، قبول کنید و الا فتنه و فساد همه جا رو می گیره...
این البته مضمون یک روایت هست.
یا داستان یک غلام سیاه پوست قد کوتاه که خواستگاری یک دختر از یک خانواده اصیل عرب میره و با مخالفت اونها مواجه میشه و آخر کار با وساطت پیامبر ازدواج صورت میگیره....

شما باید روی اولویت های انتخاب همسر در ذهنتون، کار کنید.
یعنی مثلا عقلتون میگه ایمان و اخلاق از همه مهمتر هست.
اما در واقع، چهره ی همسرتون مهمتر هست.
و جالبه که ویژگی های خوبی واسه همسرتون گفتید
مثل اصالت خانوادگی یا اهل ورزش بودن... و میگید از همه لحاظ معقولند.
پس مشکل چیه؟ آیا شما یه ترسی تو وجودتون دارید که مانع میشه؟

به نظرم فکر کنید ببینید چه چیزی باعث شده شما نتونید بهش علاقه پیدا کنید؟
وقتی اون مانع ذهنی رو پیدا کردید میتونید از مشاورین کمک بگیرید که آیا مشکل از شماست یا نه؟
مثلا اگه واسه شما شوخ طبعی شوهرتون خیلی اهمیت داره ، طبیعی هست که حتی اگه ویژگی های خوبی داشته باشه، شما رو راضی نمیکنه...

شبیه دو تا همکلاسی که عیب و ایراد خاصی ندارن اما گروه خونیشون به هم نمیخوره و نمیتونن با هم اخت شن...

بیت المعمور;1010607 نوشت:
حرف شما درسته که معیارهای ازدواج خیلی زیاد است.
و بنده در پستهای بعدی به چند تا اشاره کردم به صورت کلی..

در بعضی موضوعات یک سوالی رو مطرح می کردم
که چرا میگن اگه خواستگاری اومد که ایمان و اخلاق خوبی داشت، قبول کنید و الا فتنه و فساد همه جا رو می گیره...
این البته مضمون یک روایت هست.
یا داستان یک غلام سیاه پوست قد کوتاه که خواستگاری یک دختر از یک خانواده اصیل عرب میره و با مخالفت اونها مواجه میشه و آخر کار با وساطت پیامبر ازدواج صورت میگیره....

شما باید روی اولویت های انتخاب همسر در ذهنتون، کار کنید.
یعنی مثلا عقلتون میگه ایمان و اخلاق از همه مهمتر هست.
اما در واقع، چهره ی همسرتون مهمتر هست.
و جالبه که ویژگی های خوبی واسه همسرتون گفتید
مثل اصالت خانوادگی یا اهل ورزش بودن... و میگید از همه لحاظ معقولند.
پس مشکل چیه؟ آیا شما یه ترسی تو وجودتون دارید که مانع میشه؟

به نظرم فکر کنید ببینید چه چیزی باعث شده شما نتونید بهش علاقه پیدا کنید؟
وقتی اون مانع ذهنی رو پیدا کردید میتونید از مشاورین کمک بگیرید که آیا مشکل از شماست یا نه؟
مثلا اگه واسه شما شوخ طبعی شوهرتون خیلی اهمیت داره ، طبیعی هست که حتی اگه ویژگی های خوبی داشته باشه، شما رو راضی نمیکنه...

شبیه دو تا همکلاسی که عیب و ایراد خاصی ندارن اما گروه خونیشون به هم نمیخوره و نمیتونن با هم اخت شن...

حق با شماست
ولی دقیقا مشکل منم همینه، هیچ چیزی تو ایشون پیدا نمیکنم که بگم خب به این دلیل نه !
حتی ایشون شدن مبنای مقایسه ی من با دیگران
ولی با همه ی اینا دلم راضی نمیشه . یعنی هیچ میل و اشتیاقی ندارم بهشون

Arhaz;1010653 نوشت:
حق با شماست
ولی دقیقا مشکل منم همینه، هیچ چیزی تو ایشون پیدا نمیکنم که بگم خب به این دلیل نه !
حتی ایشون شدن مبنای مقایسه ی من با دیگران
ولی با همه ی اینا دلم راضی نمیشه . یعنی هیچ میل و اشتیاقی ندارم بهشون

شاید شما از لحاظ ذهنی یا روحی ، یک مشکل نهفته دارید !

مثلا ممکن است به خاطر یک اتفاقی، از علاقه پیدا کردن به جنس مخالف وحشت دارید.

یا شاید آن قدر حجب و حیا دارید که اصلا نمی توانید به خودتان اجازه بدهید به ایشان به چشم شوهر نگاه کنید.

Arhaz;1010597 نوشت:
بله و من میخوام کمک بگیرم که عقلانی تصمیم بگیرم
شاید فردی رو پیدا کنم که قدش بلندتر باشه فلان باشه اما شخص درستی نباشه!
بعدا پشیمون نمیشم که چرا ایشون رو رد کردم ؟
چون من شنیدم تو زندگی هیچ چیزی مهمتر از احساس ارامش و امنیت نیست و من میدونم که این ادم تواناییشو داره

این تفکرات و بذارین کنار. کسی نمیدونه فردا چی پیش میاد. ممکنه برعکس باشه یکی بیاد که خیلی عالیه... ممکنه یکی بیاد که انقدر خوبه ولی با چهره ی زشتش بازم شما ازش خوشتون بیاد و زشت بودن چهره هم بشه یکی از معیارهاتون.
وظیفه ی ما اینه درست تصمیم بگیریم و به احساس و حرف قلبمون هم بی توجه نباشیم و ظاهر و اهمیتش و کمتر کنیم. اینکه ظاهر موجهی دارن دلیل نمیشه حتما خوبن.
هرکسی یه قسمتی داره از خدا بخواین قسمتتون و بهتون در زمان مناسب برسونه و راهنماییتون کنه به سمت نشانه ها.

پرسش:

از چهار سال پیش، آقایی از من خواستگاری کرده که با ایمان است واخلاق خوبی دارد. بهترین مورد ممکن است و شاید در آینده خواستگاری شبیه ایشان نداشته باشم. شبیه به همدیگر و کفو هستیم. اما علاقه زیادی به او ندارم و حسّی مثل حسّ خواهر و برادری به او دارم. با این شرایط آیا ازدواج با او کار درستی است؟

پاسخ:

دوست دارید با فردی ازدواج کنید که زندگی آرامش بخشی را برای تان رقم بزند. ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی هر فردی است که باید بر مبنای درست و صحیح قرار داده شده باشد. اگر در ازدواج ملاک ها و معیارهای موفقیّت در نظر گرفته نشود، هیچ تضمینی برای خوشبختی وجود ندارد. در ازدواج حدّاقلی از مطلوبیّت لازم است. یعنی باید ظاهرِ طرف مقابل خوشایند باشد و مورد تنفّرِ دیگری نباشد. جوانانِ آماده ازدواج اگر انتخاب درستی داشته باشند، پس از ازدواج احساس شان نسبت به یکدیگر تکامل و افزایش می یابد و به عشق تبدیل می شود. اگر یک طرف از ویژگی های دیگری خوشش نمی آید، نمی توان امید داشت که عشقی پس از ازدواج به وجود آید و این ازدواج همراه با ریسک و خطر بالایی خواهد بود.
در بسیاری از ازدواج ها که پسر و دختر از ابتدای آشنایی به یکدیگر علاقه دارند و وقتی زندگی را آغاز می کنند، خود را خوشبخت ترین همسرانِ روی زمین می دانند، پس از مدتی اختلافات زیادی بُروز می کند؛ چه برسد به ازدواجی که حداقلّ علاقه ای در آن وجود نداشته باشد. از سوی دیگر شما می گویید که چهار سال این آقا را می شناسید. وقتی در ظرف این چهار سال علاقه یِ چندانی نسبت به این آقا در شما به وجود نیامده؛ چطور ممکن است بعد از ازدواج و با بُروزِ اختلاف سلیقه که امری حتمی است، علاقه در شما ایجاد شود؟
اگر می خواهید محکم کاری کنید، به همراه خواستگارتان به یک روانشناس و مشاور خانواده متعهّد و خبره مراجعه نمایید و از او بخواهید تناسب میان شما را بررسی کند، معیارهای یک همسر ایده آل در نظر شما را مورد کنکاش قرار دهد و دلایل عدم ایجاد علاقه در شما را مشخص نماید تا بتوانید با چشمی باز تصمیم بگیرید.

موضوع قفل شده است