چرا عُجب بد است؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا عُجب بد است؟

سلام.

در تعریف عجب گفتند "اگر انسان کمالات خود را بزرگ بشمارد"

سوال 1. لطفا توضیح دهید چرا عجب صفت بدی است. چه اشکالی دارد انسان به کمالاتی که در خود سراغ دارد افتخار کند؟

گفته شده "کبر به این معناست كه شخص، خود را بالاتر از دیگران بداند. ولى در عجب، پاى کس دیگری در میان نیست"

سوال 2. چگونه می شود انسان بدون در میان بودن پای دیگران و بدون مقایسه خود با دیگران به کمالات خود پی ببرد و افتخار کند؟

فعلا همین دو تا سوال رو دارم.

با تشکر.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: سینا



[=microsoft sans serif]در تعریف عجب آمده است:

بزرگ شمردن كار نيك خود و زياد دانستن آن و شادمان بودن، باليدن و نازيدن به آن ، و اينكه انسان خود را از حد تقصير و كوتاهى وگناه بيرون بداند.


«سفینه البحار, قمی, ج 2 ص 160
»


همانطور که در تعریف آمده است صرفا عجب به معنای افتخار کردن به کمالات خود نیست بلکه در ادامه تعریف آمده است که انسان خود را از تقصیر واشتباه بیرون بداند واین نکته ای است قابل توجه برای فهم این مطلب که چرا عجب مذموم شمرده شده است.

وقتی انسان این حالت را داشته باشد که هم برای خود وصف کمالی قائل شود از یک جهت وهم خود را مبرا از اشتباه بداند خواه ناخواه نسبت به انجام اشتباه و گناه جسورتر شده گناه بی تکلف از او صادر می شود.
وقتی عجب به سراغ انسان می آید انسان دائما در این فکر است که گویا وظیفه ی خودش را بخوبی انجام داده است ودر انجام وظیفه هیچ کوتاهی نداشته است و در یک کلام بنده خوبى شده است اینجاست که خطر فراموش کردن بندگی برایش وجود دارد.

ریشه اصلی عجب حب نفس معرفی شده است ودر واقع انسان از روی ضعف عقل وجهالت، خود را برتر وبالاتر می بیند حال برای این نفس فرقی نمی کند که خودش را با دیگران مقایسه کرده وبالاتر ببیند وصفت تکبر را دارا شود ویا خودش در وجود خودش احساس بزرگی نماید بدون هیچ مقایسه ای چرا که در هر دو صورت نفس به مطلوبش می رسد.

برای نفس آنچه مهم است این است که به خواسته اش پاسخ دهیم حال گاهی از طریق مقایسه ی کمالی با کملات دیگران به خواسته اش می رسد وگاهی بدون وجود هیچ نوع مقایسه ای.

همانطور که گفته شد عجب با داشتن کمالات ویا توهم داشتن کمالات برای انسان ایجاد می شود به عنوان مثال کمالی همچون علم ابزار خطرناکیست در دست عجب چرا که اگر همراه با تهذیب نباشد انسان دچار خودبینی می شود در اینجا لازم نیست شخص خودش را با دیگری مقایسه کند بلکه دائما خودش به خودش متذکر می شود که من برترم وهمین امر او را از هدف باز می دارد لذا در روایات آمده است:

«الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ»

خودبينى، مانع طلب علم است.

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]«بحارالانوار ج72 ص 199»


امام باقر عليه‏ السلام فرمودند:

«دو مرد وارد مسجد شدند، يكى از آنها عابد و ديگرى فاسق بود و درحالى از مسجد خارج شدند كه فاسق، صدّيق و عابد، فاسق گشته بود و دليل آن، اين بود كه عابد درحالى وارد مسجد شد كه در اثر عبادتهاى خويش، خود را در نزد خدا عزيز مى‏ دانست و فكر او به اين مسأله مشغول بود. امّا (فاسق درحالى وارد مسجد شد كه) انديشه او در پشيمانى از گذشته خويش بود و در پيشگاه خداوند از گناهان خود استغفار و توبه مى ‏نمود.»

«جامع السعادات ج 1 ص 324»

همانطور که می بینید در این داستانی که بیان شد هیچ مقایسه ای صورت نگرفته است بلکه شخص خودش در وجود خودش احساس بزرگی می کند وبه خاطر آثار روانی بسیار بدی که عجب دارد شخص عابد به فاسق مبدل می شود.

از طرفی مهمترین دلیل سفارش ما به دوری از عجب این است که اگر عجب در انسان ایجاد شود این امر زمینه ای می شود برای پیدایش تکبر چرا که پیش زمینه ی کبر، رذیله ی عجب است و در واقع هر انسان متکبری قبل از ورود به منطقه ی کبر از پل عجب گذشته است.

پاسخ زیبایی بود!

پس یعنی اگر شخصی صاحب سرمایه ای بود، مثلا:
- هوش بالا و زیرکی
- قد بلند یا قدرت بدنی
- علم و دانش
- قدرت یادگیری سریع
- شیوایی بیان

و به آن افتخار کند، این عجب است یا نیست؟

اگر عجب است:
اصلا چطور میشه کسی بدون مقایسه کردن خودش با دیگران به این موضوع پی ببره که هوش بالایی داره؟
باید مقایسه در کار باشه.
انسان وقتی می فهمه هوشش غیرعادیه که خودش رو با دیگران مقایسه کنه،
وقتی می فهمه علم و دانش بالایی داره که سواد مردم رو سنجیده باشه
وقتی با خودش میگه من "فصاحت کلام" دارم که بیان دیگران رو دیده باشه

حالا وقتی این امتیازات رو در خودش دید، خواه ناخواه خوشش می آد و باعث افتخارش میشه.
و به محض اینکه از خودش خوشش امد، توی چهره و رفتار و گفتارش نمایان میشه!
بعدش بعضی ها ممکنه بگن: چه به خودش می نازه...

حالا در این نازیدن ها اشکالی هست؟ این همون عُجبه؟

عجب چه منافاتی با این احادیث داره؟
- "خداوند دوست دارد كه اثر نعمت خود را در بنده اش ببيند"
- "لازم است آثار نعمتى كه خداوند عطايت فرموده در وجود تو مشاهده شود"
- "من خوش ندارم كه كسى نعمتى از خدا داشته باشد و آن را اظهار نكند"

خرافه ستیز;354863 نوشت:

پس یعنی اگر شخصی صاحب سرمایه ای بود، مثلا:
- هوش بالا و زیرکی
- قد بلند یا قدرت بدنی
- علم و دانش
- قدرت یادگیری سریع
- شیوایی بیان

و به آن افتخار کند، این عجب است یا نیست؟

همانطور که گفتیم عجب در انسان در اثر وجود کمالات ویا توهم وجود کمالات ایجاد می شود .افتخار کردن به کمالات امری طبیعیست وبه خودخودی خود مذموم نمی باشد منتها اگر این افتخار کردن به این معنا باشد که انسان کمالات را منتسب به خود نماید وعامل کسب آنها را خودش بداند نه خدای خویش ودر واقع نگاه استقلالی به کمالات داشته باشد دچار عجب شده است اما چنانچه افتخار کردن تنها به معنای مسرور بودن از دارا بودن این کمالات باشد وشخص در برابر نعماتی که خداوند به او عنایت کرده است شکرگزار باشد دچار عجب نشده است

خرافه ستیز;354863 نوشت:

اگر عجب است:
اصلا چطور میشه کسی بدون مقایسه کردن خودش با دیگران به این موضوع پی ببره که هوش بالایی داره؟
باید مقایسه در کار باشه.
انسان وقتی می فهمه هوشش غیرعادیه که خودش رو با دیگران مقایسه کنه،
وقتی می فهمه علم و دانش بالایی داره که سواد مردم رو سنجیده باشه
وقتی با خودش میگه من "فصاحت کلام" دارم که بیان دیگران رو دیده باشه

حالا وقتی این امتیازات رو در خودش دید، خواه ناخواه خوشش می آد و باعث افتخارش میشه.
و به محض اینکه از خودش خوشش امد، توی چهره و رفتار و گفتارش نمایان میشه!
بعدش بعضی ها ممکنه بگن: چه به خودش می نازه...

حالا در این نازیدن ها اشکالی هست؟ این همون عُجبه؟


انسان برای پی بردن به کمالات خویش از ابزار گوناگونی استفاده می کند که یکی از آنها مقایسه کردن خود با دیگران است اما لزوما برای درک کمالات؛ مقایسه کردن نیاز نیست.گاهی بدون مقایسه با دیگران وبا رجوع به نفس خویش نسبت به داشته های خویش آگاه می شویم.

وقتی به آموزه های اسلامی رجوع می کنیم برای تعریف عجب مصادیق گوناگونی را می یابیم که ممکن است همه ی این مصادیق یا بعضی از آنها در انسان وجود داشته باشد.


بزرگ شمردن عمل صالح و كثير شمردن آن


مسرور شدن و شاد شدن به واسطه ی انجام عمل

برخود بالیدن ونازیدن به خاطرانجام آن عمل


، و خود را از حد تقصير واشتباه خارج دانستن.



گاهی انسان به واسطه ی عمل نیکی که انجام می دهد به نوعی بهجت وسرور درونی می رسد چنانچه این نوع شادمانی با تواضع وفروتنی در برابر خداوند وتشکر از نعمتی که خداوند عنایت کرده است همراه باشد دیگر عنوان عجب پیدا نمی کند اما چنانچه این شادی بدون تواضع وبدون شکر نعمت باشد عجب خواهد بود.بنابراین شادمان شدن از انجام عمل نیک امری طبیعیست منتها مساله دقیق وظریف؛ توجه به علت این نوع شادمانیست چنانچه علت سرور این است که خداوند نعمتی به او بخشیده وشکر نعمت کند این امر ممدوح است .

خرافه ستیز;354863 نوشت:

عجب چه منافاتی با این احادیث داره؟
- "خداوند دوست دارد كه اثر نعمت خود را در بنده اش ببيند"
- "لازم است آثار نعمتى كه خداوند عطايت فرموده در وجود تو مشاهده شود"
- "من خوش ندارم كه كسى نعمتى از خدا داشته باشد و آن را اظهار نكند"


[=microsoft sans serif]
آنچه در این دسته احادیث مورد توجه قرار می گیرد در واقع بکار گیری یکی از ابزارهای شکر نعمت؛ یعنی اظهار نعمت است. ما با بیان نعمتهایی که خداوند به ما بخشیده واستفاده مطلوب وصحیح از آنها وظاهر کردن اثر آن نعمات در زندگی خود می توانیم شکر خدا را بجا آوریم .در صورتی که در عجب حرفی از کتمان نعمت نیست بلکه منظور نوع برخورد با نعمت وصفات کمالیست. ما می توانیم نعمتهای الهی را ظاهر کنیم بدون این که دچار عجب شویم چرا که عجب زمانی ایجاد می شود که در برابر امتیازهای بدست آورده،بر خود ببالیم نه زمانی که نعمتی را ظاهر نماییم.

ممنونم از پاسخ هاتون.

پس با این حساب عجب یک نوع کفر هم هست! چون انسان کمالات رو از جانب خودش میبینه نه نعمتی از طرف خدا.

سینا;354929 نوشت:
بنابراین شادمان شدن از انجام عمل نیک امری طبیعیست منتها مساله دقیق وظریف؛ توجه به علت این نوع شادمانیست چنانچه علت سرور این است که خداوند نعمتی به او بخشیده وشکر نعمت کند این امر ممدوح است

به این امر ممدوح میشه عزت نفس گفت؟ عجب و عزت نفس رو چگونه باهم تمایز دهیم؟

سینا;354931 نوشت:
آنچه در این دسته احادیث مورد توجه قرار می گیرد در واقع بکار گیری یکی از ابزارهای شکر نعمت؛ یعنی اظهار نعمت است. ما با بیان نعمتهایی که خداوند به ما بخشیده واستفاده مطلوب وصحیح از آنها وظاهر کردن اثر آن نعمات در زندگی خود می توانیم شکر خدا را بجا آوریم .در صورتی که در عجب حرفی از کتمان نعمت نیست بلکه منظور نوع برخورد با نعمت وصفات کمالیست. ما می توانیم نعمتهای الهی را ظاهر کنیم بدون این که دچار عجب شویم چرا که عجب زمانی ایجاد می شود که در برابر امتیازهای بدست آورده،بر خود ببالیم نه زمانی که نعمتی را ظاهر نماییم.

فرق تفاخر و اظهار نعمت در چیست؟

_______

بلندهمتی با خودآرمانی چه منافاتی داره؟

برای تواضع کردن گفته شده بهتر است فرد دیگران را از خودش برتر ببیند، این کار چه دلیلی داره؟ به نظرم عقلانی و صحیح نیست. این کار باعث خودکم بینی و خوار شدن نمی شه؟

خرافه ستیز;355067 نوشت:

پس با این حساب عجب یک نوع کفر هم هست! چون انسان کمالات رو از جانب خودش میبینه نه نعمتی از طرف خدا.

[=microsoft sans serif]همانطور که می دانید برای کفر انواعی وجود دارد که یکی ازآنها کفر معصیت می باشد به این معنا که فرمانبر از فرمانده خود فرمانروایی نکند وبا این عمل فرمان فرمانروا را بپوشاند وپنهان کند .(چرا که معنی کفر پوشاندن است).

در حالت عجب نیز شخص وجودش را مملو از کمالاتی می بیند که آنها را فقط به خودش نسبت می دهد..بنابراین در این حالت نیز انسان پایش بر لبه لغزنده ای قرار دارد چرا که ممکن است همین عجب او را به کفر بکشاند.



در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:

الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ مِمَّنْ یُعْجَبُ بِعَمَلِهِ وَلَا یَدْرِی بِمَا یُخْتَمُ لَهُ فَمَنْ أُعْجِبَ بِنَفْسِهِ وَفِعْلِهِ فَقَدْ ضَلَّ عَنْ مَنْهَجِ الرُّشْدِ وَادَّعَی مَا لَیْسَ لَهُ وَالْمُدَّعِی مِنْ غَیْرِ حَقٍّ کَاذِبٌ وَإِنْ خَفِیَ دَعْوَاهُ وَطَالَ دَهْرُهُ وَإِنَّ أَوَّلَ مَا یُفْعَلُ بِالْمُعْجَبِ نَزْعُ مَا أُعْجِبَ بِهِ لِیَعْلَمَ أَنَّهُ عَاجِزٌ حَقِیرٌ وَیَشْهَدَ عَلَی نَفْسِهِ لِیَکُونَ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَوْکَدَ کَمَا فُعِلَ بِإِبْلِیسَ وَالْعُجْبُ نَبَاتٌ حَبُّهَا الْکُفْرُ وَأَرْضُهَا النِّفَاقُ وَمَاؤُهَا الْبَغْیُ وَأَغْصَانُهَا الْجَهْلُ وَوَرَقُهَا الضَّلَالَةُ وَثَمَرُهَا اللَّعْنَةُ وَالْخُلُودُ فِی النَّارِ فَمَنِ اخْتَارَ الْعُجْبَ فَقَدْ بَذَرَ الْکُفْرَ وَزَرَعَ النِّفَاقَ وَلَا بُدَّ لَهُ مِنْ أَنْ یُثْمِر»، مصباح الشریعة، ص 81، ‌موسسة الاعلمی للمطبوعات.



"شگفتا و شگفتا از کسی که دچار عجب می شود حال آنکه نمی داند عاقبتش چگونه خواهد بود. کسی که دچار خود پسندی شود از راه درست منحرف شده و ادعای چیزی را کرده است که از آن او نیست و هرکس ادعایی در مورد چیزی داشته باشد که حق او نیست دروغگو و شیاد است هرچند این دروغش مخفی بماند یا مدت زمان درازی از آن بگذرد. اولین کاری که با فرد خودبین می شود این است که آنچه باعث خود پسندی او شده بود از او گرفته می شود تا بداند که عاجز و حقیر است و خود بر این عجر خود شهادت دهد تا حجت بر او به طور کامل تری اقامه شود همچنان که با شیطان چنین معامله ای شد. عجب گیاهی است که دانه آن کفر است و زمین آن نفاق و آب آن سرکشی و شاخه های آن جهل و برگ های آن گمراهی و میوه آن لعنت و دوزخ ابدی است. هرکس عجب را اختیار کرد بذر کفر را افشانده و کشتزار نفاق را کاشته ، پس به ناچار باید منتظر ثمره آن باشد".

مصباح الشریعة، ص 81، ‌موسسة الاعلمی للمطبوعات


امام خمينی(ره) در رابطه با عجب می‌فرمايند:
عجب شجره خبيثی است که ثمره و نتيجه آن بسياری از گناهان کبيره است و هنگامی که در انسان ريشه پيدا کند او را به کفر و شرک می‌کشاند.

خرافه ستیز;353849 نوشت:
سلام.

در تعریف عجب گفتند "اگر انسان کمالات خود را بزرگ بشمارد"

سوال 1. لطفا توضیح دهید چرا عجب صفت بدی است. چه اشکالی دارد انسان به کمالاتی که در خود سراغ دارد افتخار کند؟

گفته شده "کبر به این معناست كه شخص، خود را بالاتر از دیگران بداند. ولى در عجب، پاى کس دیگری در میان نیست"

سوال 2. چگونه می شود انسان بدون در میان بودن پای دیگران و بدون مقایسه خود با دیگران به کمالات خود پی ببرد و افتخار کند؟

فعلا همین دو تا سوال رو دارم.

با تشکر.


سلام
یافتن کمال در خود مستلزم قیاس با دیگران نیست مثلا داشتن درجه پرفسوری نیازی به قیاس دارد ؟
عجب از آن جهت مذموم است که :
1-
کمالات را از آن خود می داند در حالیکه کمالات همه از آن خداست . هرچند این کمالات در ما ظهور کرده اما دهنده اش او بوده و از او هم جدا نشده چه اینکه هیچ چیز از او جدا نیست بلکه هرچه هست ازآن جهت هست که به او متصل است در حقیقت مالک تمام هستی ما اوست و ما از خود چیزی نداریم که بدان بنازیم بله می توانیم آنرا نعمت خدا بدانیم و این نعمت را از آن جهت که نعمت است بازگو کنیم ( و اما بنعمه ربک فحدث ) اما هیچگاه نباید نگاه استقلالی به خود و دارایی های خودد داشته باشی
2-
مانع طلب و کسب کمالات برتر و بالاتر می شود و این در حالیستکه کمالات انسانی حد یقف ندارد
3-
عجب پایه کبر می شود
والله الموفق

خرافه ستیز;355067 نوشت:

عجب و عزت نفس رو چگونه باهم تمایز دهیم؟

[=microsoft sans serif]

بین رذائل وفضائل اخلاقی مرزهای دقیق وظریفی وجود دارد.چنانچه شما در امری افراط نمایید به یک نوع رذیله دچار می شوید واگر تفریط نمایید به رذیله ای دیگر. دستور آموزه های اسلام به ما، برقراری تعادل است . بنابراین لازم است به مرزهای دقیق بین فضائل ورذائل دقت کنیم چرا که کمی متمایل شدن به این طرف یا آن طرف ما را در دام انواع رذائل گرفتار خواهد کرد.
عزت نفس یکی از فضائل مهم اخلاقیست که هر مومنی به آن توصیه شده است.در لغت به معنای شکست ناپذیریست ودر اصطلاح انسانی را صاحب عزت نفس می دانیم که به دنبال حفظ آبرو وشخصیت وعدم کرنش در برابر صاحبان زور وتزویر است.مرز بین عزت وعجب یا تکبر وبالعکس مرز بین ذلت وتواضع بسیار دقیق است ونباید این امور را با هم خلط کرد.[=microsoft sans serif]عزت[=microsoft sans serif] در انسان به واسطه ی وجود [=microsoft sans serif]تقوا[=microsoft sans serif] تجلی پیدا می کند هرچقدر که انسان باتقواتر باشد از عزت نفس بالاتری برخوردار خواهد شد وحاضر نیست در برابر ناحق سر تعظیم فرود آورد در حالی که عجب وخودپسندی ناشی از بی تقواییست. هرچقدر ارتباط ما با خداوند بیشتر شود تقوا پر رنگ تر ونهایتا عزت نفس هم فزونی می یابد در حالی که عجب ناشی از کم رنگ شدن تقوا در زندگی ماست.عزت یکی از صفات خداست وافرادی که این صفت را دارند،وجودشان مظهر یکی از صفات خداوند شده است.شخصی که عزت نفس دارد خداوند را عزیز می داند واین ویژگی را از او دریافت کرده است وهمین امر باعث می شود که تن به پستی ندهد وبرای رسیدن به اهدافش روی پای خود بایستد وهمین امر موجب تلاش وکوشش و تکیه بر توانایی های خود ونهایتا رسیدن به کمال است در حالی که معجب همانطور که در پستهای قبل اشاره شد به دلیل خودپسندی و برتربینی که در وجودش قراردارد انگیزه ای برای حرکت وتلاش ورسیدن به موفقیت ندارد چرا که خود را برتر وبالاتر می بیند ودر خود احساس نیازی برای پیشرفت وبهتر شدن نمی کند شخص معجب نعمتش را از آن خود می داند وعامل نعمت را خود تلقی می کند نه خدا.در حالی که شخصی که به عزت نفس رسیده است بر این باور است که خداوند عزت را به او بخشیده است.

خرافه ستیز;355067 نوشت:

فرق تفاخر و اظهار نعمت در چیست؟

_


[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]تفاخر از ریشةفخر و به معنای فخر فروشی و مباهات است منتها فرق تفاخر واظهار نعمت در انگیزه است.کسی که اهل تفاخر است هدفش از این امر فخرفروشی به دیگران است. اگر انسان به این رذبله اخلاقی دچار شود دائما به دنبال بیان امتیازات وویژگی های خویش است البته با این هدف که خود را برتر وبالاتر معرفی نماید وبه گمان خودش در چشم مردم عزیزتر شود در حالی که انگیزه اظهار نعمت ،شکر نعمت است .چرا که اظهار نعمت ابزاریست برای شکروشکر نعمت باعث فزونی نعمت خواهد شد..

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]خداوند در قرآن در سوره الضحی آیه 11 می فرماید:

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]" وَ اَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ" (و اما نعمت پروردگارت را بازگو)

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]بنابراین اگر کسی نعمات ودارایی های مادی ومعنوی خویش را برای دیگران بیان نماید واظهار کند وبه نعمات الهی اعتراف نماید وآنها را از خدا بداند اظهار نعمت کرده است واین امریست مطلوب. اما چنانچه انگیزه اش از آشکارنمودن نعمت ،به خودبرتربینی ختم شود.در دایره تفاخر قرار گرفته است.

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif] [=microsoft sans serif]حضرت امام صادق علیه السلام می[=microsoft sans serif]فرمایند:

فحدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]نعمت پروردگارت را براى مردم حديث كن يعنى عطاياى الهى را كه به تو ارزانى داشته است بگو، ترا برترى داده ، رزق داده ، به تو احسان نموده ، و از هدايت برخوردارت ساخته است .


تفسير مجمع البيان ، ج 9- 10، ص 507.

[=microsoft sans serif]

سلام...
آقای سینا یه لطفی بکن یه چند تا راهکار درست درمون برای دوری از عجب بده!!!
آخه اصن میشه کسی تو این دوره زمونه که آدم بد زیاد شده کار خوبی انجام بده و به خودش ننازه و دچار غرور نشه؟!!!!!!!!
مثلا همه رفیقاش فیلم بد و نگاه بد و.. رو داشته باشن و تو نداشته باشی و به خودت نبالی؟؟... یه جورایی خیلی سخته!

خرافه ستیز;355067 نوشت:

بلندهمتی با خودآرمانی چه منافاتی داره؟


[=microsoft sans serif]

آنچه که از آن به عنوان خود آرمانی یاد می شود اصصلاحیست که در روانشناسی شخصیت به آن برخورد می کنیم.در واقع منظور از خود آرمانی همان خودیست که انسان آرزوی آن را دارد و بیشتر مواقع بین خود واقعی وخود آرمانی،فاصله ی زیادی وجود دارد.

اگر اختلاف بین خود واقعی و خود آرمانی زیاد باشد، نشانه نابهنجاری می باشد وهمین امر باعث ایجاد اضطراب خواهد شد.

همّت در لغت به معني اراده، آرزو، خواهش و عزم است و بلند همتی به معنای تلاش وکوشش در تحصیل کمال وطلب کردن کارهای بزرگ است بدون در نظرگرفتن سود وزیان دنیایی.

همت بلند یکی از نشانه های بزرگی روح است واز نشانه های ایمان به شمار می رود.

خود آرمانی



چنانچه همراه با
تلاش وکوشش باشد تبدیل به بلند همتی می شود که امری ممدوح است

و اگر

بدون هیچ تلاشی فقط در مرحله ی آرزو محدود شود به بلندپروازی مبدل می شود که مذموم شمرده شده است.


‎همت بلند به انسان عزت می بخشد شخص بلند همت به کمتر از بهشت راضی نمی شود بنابراین تمام هم وغم خویش را در رسیدن به این هدف مصروف می گرداند در حالی که انسان بلند پرواز فقط در تخیلات خود سیر می کند می توان گفت

بلند همتی در عمل تجلی می یابد وبلندپروازی در ذهن وخیال.
[=microsoft sans serif]بنابراین خود آرمانی می تواند با انتخاب یکی از دو مسیر بلند همتی یا بلند پروازی راه سعادت یا شقاوت را در پیش بگیرد.
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
دست يابي به آرمان های بلند نیاز به همتهای بلند دارد زیرا همت های بلند است که می تواند موانع را بردارد وآدمی را در مسیر خود،به اوج برساند.



خرافه ستیز;355067 نوشت:

برای تواضع کردن گفته شده بهتر است فرد دیگران را از خودش برتر ببیند، این کار چه دلیلی داره؟ به نظرم عقلانی و صحیح نیست. این کار باعث خودکم بینی و خوار شدن نمی شه؟

[=microsoft sans serif]
همانطور که بارها اشاره کردم مرز دقیقی بین رذائل وفضائل اخلاقی وجود دارد که بسیار ظریف است.وچناچه کمترین بی توجهی به آن شود هرآن ممکن است انسان به جای کسب فضیلت سر از دنیای رذائل در بیاورد.لذا لازم است به این مرزبندی ها دقت شودتا هدف مطلوب حاصل آید.(ان شا الله)

«تواضع آن است كه انسان، خود را از كسانى كه در جاه و مقام از او پايين‏ترند، برتر نداند ونيز به معناى شكسته نفسى و افتادگى آمده است كه آدمى خود را از ديگران بالاتر نبيند. »

[=microsoft sans serif]«معراج السعاده باب چهارم صفت پانزدهم»[=microsoft sans serif]

بايد توجه داشت كه مفهوم تواضع به معناى كوچكى كردن و به ديگران ارج نهادن است، نه آنكه انسان به واسطه ی تواضع خودش را خوار کند ویا این امر باعث خود کم بینی او شود.

چرا که خود کم بینی موقعی اتفاق می افتد که شخص نسبت به توانایی های خویش غفلت نماید به اصطلاح اعتماد به خویشتن را از دست دهد. در حالت خود کم بینی انسان برای خود امتیازی قائل نمی شود وبه همین دلیل در مقایسه با دیگران ،خود را کمتر تصور نموده ودارائی های مادی ومعنوی خود را ناچیز می شمارد .در حالی که در حالت تواضع فرد نسبت به امتیازات ودارائی های خویش آگاه است منتها تواضع تدبیریست برای جلوگیری از مبتلا شدن به عجب وتکبر وغرور.در واقع در حالت تواضع انسان به جنبه های امتیاز خودش نسبت به دیگران توجه نمی کندبلکه این گونه تصور می کند که دیگران نیز ممکن است امتیازهای ظاهری وباطنی داشته باشند که او از آنها بی خبر است وهمین امر او را وا می دارد تا در مقابل دیگران فروتنی نماید.

[=microsoft sans serif]
پس لازم است توجه داشته باشیم که تواضع ما با عزت نفس همراه شود وگرنه اگر تواضع ما را به ذلت بکشاند مردود می باشد.

جناب سینا، عالی بود، ممنونم خیلی.

خرافه ستیز;356461 نوشت:
جناب سینا، عالی بود، ممنونم خیلی.

[=microsoft sans serif]خواهش می کنم بزرگوار کاری جز وظیفه نبود.

ali pir;356197 نوشت:
سلام...
آقای سینا یه لطفی بکن یه چند تا راهکار درست درمون برای دوری از عجب بده!!!
آخه اصن میشه کسی تو این دوره زمونه که آدم بد زیاد شده کار خوبی انجام بده و به خودش ننازه و دچار غرور نشه؟!!!!!!!!
مثلا همه رفیقاش فیلم بد و نگاه بد و.. رو داشته باشن و تو نداشته باشی و به خودت نبالی؟؟... یه جورایی خیلی سخته!

[=microsoft sans serif] همانطور که در پستهای قبلی هم اشاره شد انسان خواه ناخواه نسبت به وجود ویژگیهای مثبت وجودی اش در مقابل دیگران آگاه است ونمی توان گفت که آن امتیازات وجود ندارد ویا باید انکار نماید بلکه بحث بر سر نحوه برخورد با این ویژگیهاست که مبادا به دلیل داشتن همین اوصاف به گناهی همچون عجب مبتلا شود.

عجب، نگاه استقلالی داشتن به کملات است. این که ما آنها را از آنِ خود بدانیم ونه نعمت وبخششی از جانب خدا. بنابراین برای درمان، باید نگاهمان متحول شود واز دریچه ای دیگر به کملات نگاه کنیم.

برای درمان عجب لازم است کمی نگاهمان را به خود وعملمان تغییر دهیم وهمزمان نیز کمی نگاهمان را به دیگران وعملشان. یعنی لازم است به هر دو طرف قضیه توجه نماییم.

وقتی دائما به خود متذکر شویم که آنچه من از عبادات وکملات اخلاقی بدست آورده ام نه از من، بلکه سرمایه ی اصلی این اعمال از جانب خداست. تذکر همین امر (دائما) باعث می شود که از عجب دوری نماییم.

در حالت عجب ما خودمان وعملمان را برتر و بالاتر از دیگران می بینیم برای درمان لازم است بدانیم آنچه که ما انجام داده ایم نسبت به مسئولیتی که خداوند به ما داده ونعمتهایی که به ما بخشیده ؛ هیچ است وهمین هیچ شمردن عمل، عاملیست برای دوری از عجب.
[=microsoft sans serif]


پس لازم است عمل خود را نه کثیر بلکه قلیل بشماریم تا از عجب رهایی یابیم.

یکی دیگر از اموری که می توان در درمان عجب از آن بهره بردتوجه کردن به گناهان است در حالت عجب انسان فقط به امتیازاتش توجه می کند حال برای درمان اگر به این امر نیز توجه کند که چقدر گناه انجام داده است وگناهان خود را بزرگ شمارد می تواند عجب را ریشه کن کند.
انسان باید دائما به خود متذکر شود که ممکن است همین دیگران ویژگی های مثبتی داشته باشند که ما نداریم وبه این وسیله خودپسندی را از خود دور نماید.

پست جمعبندی:

[=microsoft sans serif]تعریف عجب :
بزرگ شمردن كار نيك خود و زياد دانستن آن و شادمان بودن، باليدن و نازيدن به آن ، و اينكه انسان خود را از حد تقصير و كوتاهى وگناه بيرون بداند.

«سفینه البحار, قمی, ج 2 ص 160»

انسان برای پی بردن به کمالات خویش از ابزار گوناگونی استفاده می کند که یکی از آنها مقایسه کردن خود با دیگران است اما لزوما برای درک کمالات؛ مقایسه کردن نیاز نیست.گاهی بدون مقایسه با دیگران وبا رجوع به نفس خویش نسبت به داشته های خویش آگاه می شویم.

ریشه اصلی عجب :

ریشه اصلی عجب ،حب نفس معرفی شده است ودر واقع انسان از روی ضعف عقل وجهالت، خود را برتر وبالاتر می بیند حال برای این نفس فرقی نمی کند که خودش را با دیگران مقایسه کرده وبالاتر ببیند وصفت تکبر را دارا شود ویا خودش در وجود خودش احساس بزرگی نماید بدون هیچ مقایسه ای چرا که در هر دو صورت نفس به مطلوبش می رسد.

ارتباط عجب وتکبر :

مهمترین دلیل سفارش ما به دوری از عجب این است که اگر عجب در انسان ایجاد شود این امر زمینه ای می شود برای پیدایش تکبر چرا که پیش زمینه ی کبر، رذیله ی عجب است و در واقع هر انسان متکبری قبل از ورود به منطقه ی کبر از پل عجب گذشته است.

تفاوت عجب وافتخارکردن به کمالات :

عجب در انسان در اثر وجود کمالات ویا توهم وجود کمالات ایجاد می شود .افتخار کردن به کمالات امری طبیعیست وبه خودخودی خود مذموم نمی باشد منتها اگر این افتخار کردن به این معنا باشد که انسان کمالات را منتسب به خود نماید وعامل کسب آنها را خودش بداند نه خدای خویش ودر واقع نگاه استقلالی به کمالات داشته باشد دچار عجب شده است اما چنانچه افتخار کردن تنها به معنای مسرور بودن از دارا بودن این کمالات باشد وشخص در برابر نعماتی که خداوند به او عنایت کرده است شکرگزار باشد دچار عجب نشده است

تفاوت عجب ومسرور شدن به دلیل انجام عمل:

گاهی انسان به واسطه ی عمل نیکی که انجام می دهد به نوعی بهجت وسرور درونی می رسد چنانچه این نوع شادمانی با تواضع وفروتنی در برابر خداوند وتشکر از نعمتی که خداوند عنایت کرده است همراه باشد دیگر عنوان عجب پیدا نمی کند اما چنانچه این شادی بدون تواضع وبدون شکر نعمت باشد عجب خواهد بود.

ارتباط عجب واظهار نعمت:
ما با بیان نعمتهایی که خداوند به ما بخشیده واستفاده مطلوب وصحیح از آنها وظاهر کردن اثر آن نعمات در زندگی خود می توانیم شکر خدا را بجا آوریم درصورتی که در عجب حرفی از کتمان نعمت نیست بلکه منظور نوع برخورد با نعمت وصفات کمالیست ما می توانیم نعمتهای الهی را ظاهر کنیم بدون این که دچار عجب شویم چرا که عجب زمانی ایجاد می شود که در برابر امتیازهای بدست آورده،بر خود ببالیم نه زمانی که نعمتی را ظاهر نماییم.

تفاوت عجب وعزت نفس :

عزت نفس یکی از فضائل مهم اخلاقیست که هر مومنی به آن توصیه شده است.در لغت به معنای شکست ناپذیریست ودر اصطلاح انسانی را صاحب عزت نفس می دانیم که به دنبال حفظ آبرو وشخصیت وعدم کرنش در برابر صاحبان زور وتزویر است.عزت در انسان به واسطه ی وجود تقوا تجلی پیدا می کند هرچقدر که انسان باتقواتر باشد از عزت نفس بالاتری برخوردار خواهد شد وحاضر نیست در برابر ناحق سر تعظیم فرود آورد در حالی که عجب وخودپسندی ناشی از بی تقواییست
شخصی که عزت نفس دارد خداوند را عزیز می داند واین ویژگی را از او دریافت کرده است وهمین امر باعث می شود که تن به پستی ندهد وبرای رسیدن به اهدافش روی پای خود بایستد وهمین امر موجب تلاش وکوشش و تکیه بر توانایی های خود ونهایتا رسیدن به کمال است در حالی که معجب به دلیل خودپسندی و برتربینی که در وجودش قراردارد انگیزه ای برای حرکت وتلاش ورسیدن به موفقیت ندارد چرا که خود را برتر وبالاتر می بیند ودر خود احساس نیازی برای پیشرفت وبهتر شدن نمی کند شخص معجب نعمتش را از آن خود می داند وعامل نعمت را خود تلقی می کند نه خدادر حالی که شخصی که به عزت نفس رسیده است بر این باور است که خداوند عزت را به او بخشیده است.

تفاوت تواضع وخودکم بینی:

بايد توجه داشت كه مفهوم تواضع به معناى كوچكى كردن و به ديگران ارج نهادن است، نه آنكه انسان به واسطه ی تواضع خودش را خوار کند ویا این امر باعث خود کم بینی او شود.
چرا که خود کم بینی موقعی اتفاق می افتد که شخص نسبت به توانایی های خویش غفلت نماید به اصطلاح اعتماد به خویشتن را از دست دهد. در حالت خود کم بینی انسان برای خود امتیازی قائل نمی شود وبه همین دلیل در مقایسه با دیگران ،خود را کمتر تصور نموده ودارائی های مادی ومعنوی خود را ناچیز می شمارد .در حالی که در حالت تواضع فرد نسبت به امتیازات ودارائی های خویش آگاه است منتها تواضع تدبیریست برای جلوگیری از مبتلا شدن به عجب وتکبر وغرور.در واقع در حالت تواضع انسان به جنبه های امتیاز خودش نسبت به دیگران توجه نمی کندبلکه این گونه تصور می کند که دیگران نیز ممکن است امتیازهای ظاهری وباطنی داشته باشند که او از آنها بی خبر است وهمین امر او را وا می دارد تا در مقابل دیگران فروتنی نماید.!

در مان عجب :
عجب، نگاه استقلالی داشتن به کملات است. این که ما آنها را از آنِ خود بدانیم ونه نعمت وبخششی از جانب خدا. بنابراین برای درمان، باید نگاهمان متحول شود واز دریچه ای دیگر به کملات نگاه کنیم. برای درمان عجب لازم است کمی نگاهمان را به خود وعملمان تغییر دهیم وهمزمان نیز کمی نگاهمان را به دیگران وعملشان. یعنی لازم است به هر دو طرف قضیه توجه نماییم.وقتی دائما به خود متذکر شویم که آنچه من از عبادات وکملات اخلاقی بدست آورده ام نه از من، بلکه سرمایه ی اصلی این اعمال از جانب خداست. تذکر همین امر (دائما) باعث می شود که از عجب دوری نماییم.در حالت عجب ما خودمان وعملمان را برتر و بالاتر از دیگران می بینیم برای درمان لازم است بدانیم آنچه که ما انجام داده ایم نسبت به مسئولیتی که خداوند به ما داده ونعمتهایی که به ما بخشیده ؛ هیچ است وهمین هیچ شمردن عمل، عاملیست برای دوری از عجب.[=microsoft sans serif]یکی دیگر از اموری که می توان در درمان عجب از آن بهره بردتوجه کردن به گناهان است در حالت عجب انسان فقط به امتیازاتش توجه می کند حال برای درمان اگر به این امر نیز توجه کند که چقدر گناه انجام داده است وگناهان خود را بزرگ شمارد می تواند عجب را ریشه کن کند.انسان باید دائما به خود متذکر شود که ممکن است همین دیگران ویژگی های مثبتی داشته باشند که ما نداریم وبه این وسیله خودپسندی را از خود دور نماید.

http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=25754&stc=1&d=1375182623

پاورپینت فوق در رابطه با عجب و راه های درمان آن است که استاد سینا در مورد آن صحبت فرموده بودند.

فایل: 
موضوع قفل شده است