رابطه میان امامان معصوم و علوم تجربی

تب‌های اولیه

80 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رابطه میان امامان معصوم و علوم تجربی

با سلام و احترام

قطعا تا کنون احادیث و روایات بسیاری را از قول معصومین علیهم السلام در خصوص ارزش علم و ترقیب و تشویق به علم آموزی شنیده و خوانده اید.

اما ابهام و سوالی که در این جستار قصد پرداختن به آن را داریم ، بحث بر سر این موضوع است که علم مورد اشاره امامان چه بوده است ؟

آیا منظور همین علوم تجربی فعلی است که با عنوان مشهور science بکار برده می شوند ؟؟؟

احادیث صحیحی در این رابطه موجود است که بصراحت نشان می دهد منظور ائمه از علم کاملا متفاوت با تصور عمومی امروزی از آن است که در صورت لزوم به آنها اشاره خواهیم نمود.

اما برای شروع بحث دوستان گرامی لطفا به سوالات زیر پاسخ دهند :

1- آیا هیچیک از امامان هیچ کتاب یا مقاله و یا اثر علمی از خود بر جای گذاشته اند ؟
(منظور از علم همان اصطلاح عمومی و به معنای علوم تجربی است)

2- آیا در کل تاریخ 260 ساله امامت موردی داریم که ائمه در حل یک مساله علمی کمک و همکاری کرده باشند و یا اصحاب و شاگردان خود را به فراگیری علوم تجربی ترغیب نموده باشند ؟

3- بطور کل رابطه امامان و علوم تجربی چگونه بوده است ؟

برهان;74920 نوشت:

1- آیا هیچیک از امامان هیچ کتاب یا مقاله و یا اثر علمی از خود بر جای گذاشته اند ؟
(منظور از علم همان اصطلاح عمومی و به معنای علوم تجربی است)

2- آیا در کل تاریخ 260 ساله امامت موردی داریم که ائمه در حل یک مساله علمی کمک و همکاری کرده باشند و یا اصحاب و شاگردان خود را به فراگیری علوم تجربی ترغیب نموده باشند ؟

3- بطور کل رابطه امامان و علوم تجربی چگونه بوده است ؟

سلام به برادر برهان:Gol:
1- یک بحث عمیق فلسفی بنیان تعارض علم تجربی ( ساینس ) و علم دین را بر می دارد :Sham:
2- ائمه ع در سرچشمه های علمند نشسته اند بلکه خود سرچشمه علمها هستند مطلقا :Sham:
3- نقل است که یکی از یاران امام صادق ع عرض کرد در حال تحقیق بر روی جانوران هستم که کدامیک لاله گوش دارند و کدام ندارند . حضرت فرمود زحمت نکش بنویس : هر جانوری تخم گذار است لاله گوش ندارد و هرکدام بچه زاست لاله گوش دارد . :Sham:
السلام علی خزائن علم الله
موفق در پناه حق :Gol:

حامد;75048 نوشت:
سلام به برادر برهان:gol:
1- یک بحث عمیق فلسفی بنیان تعارض علم تجربی ( ساینس ) و علم دین را بر می دارد :sham:
2- ائمه ع در سرچشمه های علمند نشسته اند بلکه خود سرچشمه علمها هستند مطلقا :sham:
3- نقل است که یکی از یاران امام صادق ع عرض کرد در حال تحقیق بر روی جانوران هستم که کدامیک لاله گوش دارند و کدام ندارند . حضرت فرمود زحمت نکش بنویس : هر جانوری تخم گذار است لاله گوش ندارد و هرکدام بچه زاست لاله گوش دارد . :sham:
السلام علی خزائن علم الله
موفق در پناه حق :gol:

1- مورد اول در محدوده بحث ما نیست .

2- بله ما هم با شما موافقیم . ولی صرف ادعا که نمی شود .
پرسش ما این است که :

1- آیا هیچیک از امامان هیچ کتاب یا مقاله و یا اثر علمی از خود بر جای گذاشته اند ؟
(منظور از علم همان اصطلاح عمومی و به معنای علوم تجربی است)

2- آیا در کل تاریخ 260 ساله امامت موردی داریم که ائمه در حل یک مساله علمی کمک و همکاری کرده باشند و یا اصحاب و شاگردان خود را به فراگیری علوم تجربی ترغیب نموده باشند ؟

3- بطور کل رابطه امامان و علوم تجربی چگونه بوده است ؟

بحث هم بحث علوم تجربی است و نه علوم ماورائی .

یعنی علومی که بر مبنای مطالعه پدیده های تکرارپذیر و قابل اندازه گیری صحبت می کند .

برهان;75123 نوشت:
بحث هم بحث علوم تجربی است و نه علوم ماورائی . یعنی علومی که بر مبنای مطالعه پدیده های تکرارپذیر و قابل اندازه گیری صحبت می کند .

سلام

مورد دوم برای اهل ایمان از تشیع ادعا نیست
نمونه ای که بنده نقل کردم از جمله علوم تجربی است
البته انتظار نداشته باشید ائمه ع که هر علمی را به الهام از منبع علم الهی می گیرند بنشینند و مثل دانشمندان متعارف مطالعه و تحقیق کنند
این نوع علم یابی کمال اهل تفکر است نه کمال اهل شهود
موفق در پناه حق

حامد;75135 نوشت:
سلام

مورد دوم برای اهل ایمان از تشیع ادعا نیست
نمونه ای که بنده نقل کردم از جمله علوم تجربی است
البته انتظار نداشته باشید ائمه ع که هر علمی را به الهام از منبع علم الهی می گیرند بنشینند و مثل دانشمندان متعارف مطالعه و تحقیق کنند
این نوع علم یابی کمال اهل تفکر است نه کمال اهل شهود
موفق در پناه حق

با سپاس از شما دوست گرامیم

اما چند سوال :

1- آیا چنین مواردی باز هم در سیره 260 ساله امامت سابقه داشته است ؟

2- آیا گواه تاریخی داریم که حتی در یک مورد امامی به آموختن علوم تجربی توصیه کرده باشد . حتی در حد همان علوم محدود آن روز مثل آموختن کیمیاگری(شیمی) ، ریاضیات، نجوم ، هندسه و ...

3- آیا هیچ اثر مکتوب علمی (علوم تجربی) در طول این 260 سال از امامی صادر شده ؟

برهان;75194 نوشت:
اما چند سوال : 1- آیا چنین مواردی باز هم در سیره 260 ساله امامت سابقه داشته است ؟ 2- آیا گواه تاریخی داریم که حتی در یک مورد امامی به آموختن علوم تجربی توصیه کرده باشد . حتی در حد همان علوم محدود آن روز مثل آموختن کیمیاگری(شیمی) ، ریاضیات، نجوم ، هندسه و ... 3- آیا هیچ اثر مکتوب علمی (علوم تجربی) در طول این 260 سال از امامی صادر شده ؟

سلام
بحث با ارزشی است مطمئنا کارشناسان علوم حدیث موارد بیشتری را برایتان ذکر خواهند نمود
البته کتاب توحید مفضل مرجع خوبی برای شما و سایر دوستان است
موفق باشید

برهان;74920 نوشت:
که علم مورد اشاره امامان چه بوده است ؟

با سلام

برهان بزرگوار

علم مورد اشاره امام در كدام متن و حديث و روايات؟؟؟

اگر منظورتان علم به طور مطلق است امامان تمام علومي را كه مفيد به حال بشر است را توصيه كرده اند
اين را مي توان ار:

-- احاديث و روايات مختلف


-- داشتن شاگردان دانشمند متعدد

به دست اورد

برهان;74920 نوشت:
احادیث صحیحی در این رابطه موجود است که بصراحت نشان می دهد منظور ائمه از علم کاملا متفاوت با تصور عمومی امروزی از آن است که در صورت لزوم به آنها اشاره خواهیم نمود.

منظورتان چه علمي است كه متفاوت از تصور فعلي جامعه است

منتظر مطالبتان هستيم تا منظورتان را كاملا برسانيد

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم
" وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ في‏ سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (60)‏"[/]
[=&quot] انفال
[/]
[=&quot]و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو [و نفرات و ساز و برگ جنگى‏] و اسبان ورزيده [براى جنگ‏] آماده كنيد تا به وسيله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانى غير ايشان را كه نمى‏شناسيد، ولى خدا آنان را مى‏شناسد بترسانيد. و هر چه در راه خدا هزينه كنيد، پاداشش به طور كامل به شما داده مى‏شود، و مورد ستم قرار نخواهيد گرفت[/][=&quot].
[/]
[=&quot]اگر داشتن فضایلی همچون فناوری هسته ای، دانش پزشکی، فنون نظامی را بتوان در ذیل این آیه گنجاند؟![/][=&quot]
[/]
[=&quot]پس ضرورت علوم تجربی و نیز سایر علوم اثبات می شود.
این قرآن و اما امامان علیهم السلام .
ان شاءالله بزودی....
[/]
[=&quot][/]

نی نوا;75286 نوشت:
[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم[/]

[=&quot]" وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ في‏ سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (60)‏"[/][=&quot] انفال[/]
[=&quot]و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو [و نفرات و ساز و برگ جنگى‏] و اسبان ورزيده [براى جنگ‏] آماده كنيد تا به وسيله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانى غير ايشان را كه نمى‏شناسيد، ولى خدا آنان را مى‏شناسد بترسانيد. و هر چه در راه خدا هزينه كنيد، پاداشش به طور كامل به شما داده مى‏شود، و مورد ستم قرار نخواهيد گرفت[/][=&quot].[/]
[=&quot]اگر داشتن فضایلی همچون فناوری هسته ای، دانش پزشکی، فنون نظامی را بتوان در ذیل این آیه گنجاند؟![/]
[=&quot]پس ضرورت علوم تجربی و نیز سایر علوم اثبات می شود.[/]
[=&quot]این قرآن و اما امامان علیهم السلام .[/]
[=&quot]ان شاءالله بزودی....[/]



ضمن تشکر
جناب نی نوا ، ارتباط بین "تهیه ساز و برگ نظامی" و تشویق به فراگیری علوم تجربی ارتباط بسیار ضعیفی است.

چون تهیه ساز و برگ نظامی از روش های دیگری هم قابل تحصیل است بطوریکه "عربستان سعودی" هم مصداق بارز تهیه این ابزار نظامی با خرید های میلیاردی تسلیحات است در حالیکه کوچکترین قدمی در راه علم بر نداشته ...

نقل قول:

اگر منظورتان علم به طور مطلق است امامان تمام علومي را كه مفيد به حال بشر است را توصيه كرده اند

خیر به کرات تصریح کردم منظور بحث و جستار فعلی از واژه "علم" ، علوم تجربی است که با لفظ science شناخته می شوند. نه مطلق علم.

طاها;75265 نوشت:

[=arial]منظورتان چه علمي است كه متفاوت از تصور فعلي جامعه است
[=arial]منتظر مطالبتان هستيم تا منظورتان را كاملا برسانيد


بله
در حدیث معروف زیر که معمولا تنها قسمت اول آن نقل می شود ، به ضراحت مقصود و منظور از علم توصیه شده روشن گردیده است
اطلبوا العلم و لو بالصین
و هو علم معرفة النفس و منه معرفة الرّب

تصور عمومی از علم ، علوم تجربی است که امروزه به تکنولوژی ها و فنآوری های شگرفی دست یافته است ...

سوال مطرح شده در این جستار که بارها و بارها تکرار گردید این موارد می باشد :


1- آیا هیچیک از امامان هیچ کتاب یا مقاله و یا اثر علمی از خود بر جای گذاشته اند ؟
(منظور از علم همان اصطلاح عمومی و به معنای علوم تجربی است)

2- آیا در کل تاریخ 260 ساله امامت موردی داریم که ائمه در حل یک مساله علمی کمک و همکاری کرده باشند و یا اصحاب و شاگردان خود را به فراگیری علوم تجربی ترغیب نموده باشند ؟

3- بطور کل رابطه امامان و علوم تجربی چگونه بوده است ؟

برهان;75425 نوشت:
آیا در کل تاریخ 260 ساله امامت موردی داریم که ائمه در حل یک مساله علمی کمک و همکاری کرده باشند و یا اصحاب و شاگردان خود را به فراگیری علوم تجربی ترغیب نموده باشند ؟

با سلام

جابرابن حيان از معروف ترين شاگردان امام صادق (ع) و شيميدان برجسته تاريخ است در علوم تجربي
و دانشمندان ديگر

برهان;75425 نوشت:
آیا هیچیک از امامان هیچ کتاب یا مقاله و یا اثر علمی از خود بر جای گذاشته اند ؟ (منظور از علم همان اصطلاح عمومی و به معنای علوم تجربی است)

در مورد اثرات علمي امامان به اين كتب مراجعه نماييد

مغز متفکر جهان شیعه ( امام جعفر صادق (ع)
ترجمه و اقتباس : ذبیح الله منصوری

و

جلد18 كتاب امام شناسي
محمد حسين حسيني طهراني

همچنين كتابهايي چون:

-- طب النبي
-- طب الصادق
-- طب الرضا
-- توحيد مفضل

را مي توان از اثاري كه از ائمه در مورد علوم تجربي هست نام برد

نقل قول:

[=arial]جابرابن حيان از معروف ترين شاگردان امام صادق (ع) و شيميدان برجسته تاريخ است در علوم تجربي
[=arial]و دانشمندان ديگر


بنظر شما اینکه جابر در جلسات حدیث و فقه امام صادق(ع) شرکت می کرده است ، می تواند دستاویز مناسبی برای نسبت دادن پژوهش های علمی جابربن حیان به امام صادق(ع) باشد ؟

آیا نمونه و روایت تاریخی می توانید پیدا کنید که امام صادق(ع) در دستاوردهای علمی جابربن حیان نقشی داشته باشد ؟

طاها;75509 نوشت:

[=arial]در مورد اثرات علمي امامان به اين كتب مراجعه نماييد
[=arial]مغز متفکر جهان شیعه ( امام جعفر صادق (ع)
[=arial]ترجمه و اقتباس : ذبیح الله منصوری
[=arial]و [=arial]جلد18 كتاب امام شناسي
[=arial]محمد حسين حسيني طهراني

[=arial]



لطفا اگر در کتاب مورد اشاره مطلبی مرتبط به بحث ما وجود دارد نقل بفرمایید.
وگرنه صرف نام آوردن از یک کتاب کمکی به پیشبرد این موضوع نخواهد کرد


نقل قول:

[=arial]همچنين كتابهايي چون:
[=arial]-- طب النبي
[=arial]-- طب الصادق
[=arial]-- طب الرضا
[=arial]-- توحيد مفضل
[=arial]را مي توان از اثاري كه از ائمه در مورد علوم تجربي هست نام برد

نخست اینکه :
آیا کتاب های مورد اشاره توسط ائمه نوشته شده اند ؟
قطعا پاسخ منفی است.
کتاب های طبی مورد اشاره که شامل برخی توصیه های بهداشتی و غذایی می باشد توسط اشخاص ثالث از برخی شنیدهای منتصب به ائمه نگاشته شده است.

اما توحید مفضل
تعلیماتی است که امام صادق(ع) به مفضل بن عمر آموخت تا به برخی حکمت های نهفته در آفرینش آگاهش کند.

امام صادق در این روایت از برخی پدیده های طبیعی حکمت ها و نشانه هایی از خداوند را یادآوری می کند.
در حقیقت این مطلب را نمی توان نمونه یک اثر علمی نام نهاد.
چون به کشف پدیده ای جدید یا رابطه و فرمولی نو میان اجزاء آن نمی پردازد.
بلکه این مقاله یک اثر در حوزه دین و الهیات است.
چون سعی می کند از آثار و پدیده های پیرامون ما ، مفهومی ماورائی استخراج کند و از روی حکمت های آن وجود خالقی قادر و توانا را اثبات نماید.

ضمن آنکه گاها مطالبی در آن هست که بنظر می رسد منبعث از دانش پزشکی آن زمان بوده که بتدریج مردود شمرده شده است.

مانند دلیل گریه کودک که امام صادق(ع) آن را برای خارج شدن بخارات مغز می داند.

نقل قول:

ای مفضل از منافع گریه کودکان آگاه باش و بدان که در مغز کودکان رطوبت و بخاری است که اگر در آن بماند بیماری های ناگواری مانند کوری و نابینایی به او می رسد.
گریه آن رطوبت را از مغز کودک بیرون می آورد

ویا در جای دیگر ، علت روییدن موهای زائد را وجود رطوبت می داند

نقل قول:

رشد موی زائد در این مکان ها بدلیل وجود رطوبت است چنانکه گیاه در جایی که رطوبت باشد می روید مو نیز در آنجا می روید.

انسان با زدودن موهای زائد تندی و سرمستی و خشمش شکسته می شود و از پرداختن به سرگرمی های گمراه کننده پرهیز می کند و بیکار هم نمی ماند

در حالی که امروزه می دانیم روئیدن مو در پوست هیچ ربطی به وجود رطوبت در آن قسمت ندارد و به وجود فولیکول های مو در آن ناحیه مرتبط است.
بنابراین حتی اگر سالها کف دستتان را در محیط مرطوب نگه دارید ، حتی یک تار مو هم آنجا نخواهد رویید.

بنابراین نسبت دادن روئیدن مو به وجود رطوبت (و تشبیهش به رشد گیاه در مناطق مرطوب) و همینطور حکمت روئیدن موهای زائد را بیکار نبودن انسان دانستن جای تامل دارد !!!:Nishkhand:

از اینگونه موارد در روایت توحید مفضل زیاد است که نقل آن مناسب این جستار نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به برهان عزیز
اینکه نهایتا به دنبال چه چیزی هستید برایم روشن نیست. اما با این حال نکاتی به عرض می رسد:
بی شک آنچه دغدغه اسلام و پیشوایان دین است سعادت بشر است.بدیهی است رسیدن به سعادت ساز و کار خود را دارد لذا آنچه در رسیدن به سعادت نقش داشته باشد مهم شمرده می شود:
چون رسول خدا (ص) وارد مسجد شد ديد جماعتى گرد مردى را گرفته‏اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه‏ايست. فرمود: علامه يعنى چه؟ گفتند: داناترين مردم است بدودمان عرب و حوادث ايشان و به روزگار جاهليت و أشعار عربى. پيغمبر فرمود: اينها دانشی است كه نادانش را زيانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد، سپس فرمود: همانا علم سه چيز است:آيه محكم، فريضه عادله، سنت پا برجا، و غير از اينها فضل است. الكافي، ج‏1، ص: 32- بَابُ صِفَةِ الْعِلْمِ وَ فَضْلِهِ وَ فَضْلِ الْعُلَمَاء
َ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل‏.
مرحوم فيض كاشانى می فرمايد: پيغمبر (ص) با جمله‏:
«لا يضر من جهله»
به مردم فهمانيد كه معلومات اين شخص كه علامه‏اش مى‏خوانيد در حقيقت علم نيست بلكه علم حقيقى آنست كه دانستنش براى معاد و قيامت مفيد باشد و ندانستنش در آن روز زيان دهد نه آنچه را كه عوام مردم بپسندند و وسيله جمع مال شود. آنگاه علم سودمند در نظر شرع را بيان كرده و به سه قسم منحصر نموده است:
آية محكمة
كه به اصول عقايد اشاره دارد زيرا براهين آن آيات محكمات جهان و قرآن كريم است و در قرآن دلائل مبدء و معاد بلفظ «آيه و آيات» بسيار ذكر شده است و
فريضة عادلة
اشاره به علم اخلاقست كه خوبش از لشكر عقل و بدش از لشكر جهل است و بر انسان فريضه (واجب) است كه لشكر عقل را داشته باشد و از لشكر جهل تهى باشد و عدالت آن كنايه از حد وسط بين افراط و تفريط است و
سنة قائمة
اشاره به احكام شريعت يعنى مسائل حلال و حرام
و نیز امام صادق عليه السلام مي فرمايد: همه علم مردم را چهار قسم ديدم:
اول اينكه خدايت را بشناسى.
دوم بدانى چه مصالحى در ساختن تو بكار برده.
سوم بدانى از تو چه خواسته.
چهارم آنچه ترا از دينت خارج می كند بشناسى‏.
پس واجب فراگیری علم است و فراگیری غیر این ها فضل است و فضایل نیز به حسب سودمندی و نفعشان دارای مراتب هستند.و البته پیشوایان معصوم به لحاظ بهرمندی از فضایل نیز در اوج بوده اند.
:Sham:ضمنا فراموش نکنیم که در آموزش عناصر زمان، مکان ومخاطب و سطح درک و فهم وی بر شیوۀ پاسخگویی تأثیر مهمی دارد.

برهان;75538 نوشت:
علت روییدن موهای زائد را وجود رطوبت می داند

با تو جه به اشکال شما باید بگویم امام علیه السلام درصدد بیان دانش مو شناسی نبوده اند بلکه غرض بیان کلیاتی در توجه به عظمت آفرینش و آفریدگارند و انصافا به خوبی از عهدۀ آن برآمده اند. ولی تشریح فنی مو خارج از موضوع و حوصلۀ مخاطب بوده است.اشتباه نکنید چون امام برای دانشجوی پزشکی دورۀ دکتری سخن نمی گویند.و این خیلی مهم است. :Gol:
اما یک نکته در خصوص آیۀ:أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ
منظور از قوه در آیه شریفه تنها ساز و برگ نظامی نیست بلکه هر آنچه مظهر قدرت و عامل بازدارندگی دشمن است در تحت عنوان قوه می گنجد اعم از توانایی سیاسی،اقتصادی، رسانه ای و ...

نی نوا;75657 نوشت:
چون رسول خدا (ص) وارد مسجد شد ديد جماعتى گرد مردى را گرفته‏اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه‏ايست. فرمود: علامه يعنى چه؟ گفتند: داناترين مردم است بدودمان عرب و حوادث ايشان و به روزگار جاهليت و أشعار عربى. پيغمبر فرمود: اينها دانشی است كه نادانش را زيانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد، سپس فرمود: همانا علم سه چيز است:آيه محكم، فريضه عادله، سنت پا برجا، و غير از اينها فضل است. الكافي، ج‏1، ص: 32- بَابُ صِفَةِ الْعِلْمِ وَ فَضْلِهِ وَ فَضْلِ الْعُلَمَاء

سلام :Gol:
در استنباط نظر اسلام تکیه به یک آیه و روایت مورد تایید دانشمندان علوم دینی نیست . در استنباط نظرات اسلام باید به مجموعه ادله عقلی و نقلی توجه کرد .
این حدیثی که برادر عزیز آورده اند منافات با فراگیری علم نیست بلکه احادیث معتبر و مشهوری مثل :
طلب العلم فریضه علی کل مومن و مومنه
و
اطلبوا العلم ولو بالصین
نگاه عام اسلام را به علوم نشان می دهد . البته شکی نیست که علوم از لحاظ ارزش و آثار در یک حد نیستند اما این منافی فراگرفتن علوم مختلف نیست
دیگر اینکه توجه بفرمایید این حدیث حدیث حضرت رسول است . در دوره حضرت که ایام پایه گذاری مکتب اسلام است فراگیری و ترویج علوم ومعارف دین در اولویت قطعی بوده است لذا صدور چنین کلامی از حضرت بعید نیست ضمن اینکه نسب شناسی هم علم بی فایده ای نیست . اینکه حضرت فرمودند دانستنش سودی ندارد و ندانستنش ضرری با قیاس به علوم دینی است که در آن زمان اولویت بالایی داشتند
در مقابل امثال این روایات که موهم بی ارزش بودن علوم غیر دینی است روایاتی قرا می گیرد که علوم غیر دینی را نیز علم حقیقی شمرده شده اند مانند روایت :
العلم علمان علم الادیان و علم الابدان
علوم رزشمند دو علمند علم دینی و علم پزشکی
دیگر اینکه در هر زمانی علومی رواج یافته و ارزش می یابند . بطور مثال در عصر حاضر بسیاری از علوم تجربی بسیار مهمند که فراگیری آنها در حد ضرورت است و عدم احاطه بر آنها برابر محرومیت یا نیازمندی به اجانب است .
العلم ام الطیبات والجهل ام الخبیثات
موفق در پناه حق:Gol:

برهان;75538 نوشت:
بنظر شما اینکه جابر در جلسات حدیث و فقه امام صادق(ع) شرکت می کرده است ، می تواند دستاویز مناسبی برای نسبت دادن پژوهش های علمی جابربن حیان به امام صادق(ع) باشد ؟

با سلام

دست اويز؟!؟!!؟!؟

عجبا !!!
مگر تاريخ ساخته دست من و شماست؟؟!؟!؟!

مگر در مورد تاريخ مي توان بدون مدرك و دليل صحبت كرد ؟؟؟؟
مكر ما از خود مطلبي مي گوييم؟؟؟

همه تاريخ گواهي به شاگردي جابر نزد امام مي دهد و شما حال اين سند و مدرك تاريخي را دست اويز نام مي نهيد؟؟؟

از طرفي چگونه است كه مردي با ان ابهت علمي و كشفيات خود در محضر امام حاضر مي شد؟؟؟
اگر جابر هيچ استفاده اي از اين مطالب نمي برده چرا به كلاس درس ايشان مي رفته؟؟؟

شما به چه كسي استاد مي گوييد؟؟
شاگر يافته هاي خود را مديون استاد خود نيست؟؟

شما از كلاس هاي درس چند هزار نفري امام صادق (ع) و باقر (ع) چه در تاريخ چيزي مي دانيد؟؟؟
حال مي فرماييد دست اويز؟؟؟

نی نوا;75657 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به برهان عزیز
اینکه نهایتا به دنبال چه چیزی هستید برایم روشن نیست. اما با این حال نکاتی به عرض می رسد:
بی شک آنچه دغدغه اسلام و پیشوایان دین است سعادت بشر است.بدیهی است رسیدن به سعادت ساز و کار خود را دارد لذا آنچه در رسیدن به سعادت نقش داشته باشد مهم شمرده می شود:

...,

با سلام و احترام

نینوای گرامی ،

ما هم اتفاقا با شما در این نکته هم نظر هستیم که هدف انبیاء و اوصیاء تبیین احکام و عقاید و آنچه موجب سعادت و شقاوت آدمی است می باشد.
و اگر هم گاها به طبیعیات پرداخته اند ، هدف آنها تدبر در این نشانه ها و یافتن معانی و حکمت الهی و شناخت ذات باری تعالی است.
و در راه تحقق این هدف این بزرگان هیچ کم نگذاشتند و حتی از جان و مال خود نیز گذشتند و هر آنچه داشتند در راه حق ، با گشاده دستی بذل نمودند

همچنین با شما همنظر و هم عقیده ایم که چه بسا بسیاری از آنچه امروزه نام "علم" بر روی آن می نهند ، با آنچه در تعالیم انبیاء و اوصیاء مورد نظر بوده متفاوت و ناهمجنس باشند و استفاده از اصطلاح "فن" در مورد آن مناسبتر باشد .
چرا که علم حقیقی به تعبیر امام صادق (ع) :
العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ان یهدیه
علم نوریست که خدا به قلب هرکس که بخواهد هدایتش کند می تاباند.

اما هدف از آغاز نمودن این جستار ، یافتن پاسخی برای پرسش های زیر است :

  1. نظر ائمه در خصوص علوم تجربی و بشری (که امروزه آنچنان گسترش یافته که دیگر واژه "علم" را به آن مختص می دانند) چیست ؟ آیا به فراگیری آن سفارش نموده اند و یا خود در آن سررشته ای داشته اند ؟

  2. آیا از معصومین (ع) رویدادی مشاهده شده که در خصوص ریاضیات ، طبیعیات و سایر علوم آن روز نظریه و یا مطلبی نوین ارائه کرده باشند یا در حل مسئله رهنمودی داده باشند ؟

  3. و بطور کل ، آیا علم ائمه محدود و محصور به الهیات و علم احکام و عقاید می باشد ؟ آیا در خصوص علوم دیگر مانند ریاضیات ، فیزیک ، شیمی ، طبیعیات و ... تابع علوم زمان بوده اند؟ در حالی که می دانیم بسیاری از آنچه قدما می پنداشته اند امروزه با پیشرفت علوم باطل بودنشان ثابت شده است.

  4. احادیثی که از ائمه بعضا در خصوص طب و پزشکی بدست آمده گاها حاوی مطالبی است که این ذهنیت را تقویت می کند که برگرفته از نظر طبیبان آن زمان و قدما بوده است. به عنوان مثال در رساله "توحید مفضل" می خوانیم :
نقل قول:
بدان در مقابل روزنه های شش، روزنه هایی هم در قلب وجود دارد تا حرارت قلب را خارج کنند و قلب خنک شود و اگر این روزنه ها مقابل هم نبودند نسیم خنک از ریه به قلب نمی رسید و آدمی هلاک می گردید.

نقل قول:

"نای" مسیر جریان هوا و خنک کننده قلب است.
جز خدای حکیم چه کسی ریه را وسیله خنکی قلب قرار داد تا با کار همیشگی و پیوسته اش ، حرارتی در قلب گرد نیاید و آدمی هلاک نشود.


و این ناشی از عقیده باطل قدما بود که تصور می کردند ریه مانند پنکه و دستگاه خنک کننده ای می باشد و قلب هم مانند دیگ جوشان و کوره ای پر حرارت است و کل گرمای بدن از قلب است و ریه وظیفه این را دارد که قلب را اندکی خنک کند.

در حالی که امروزه می دانیم ، عملکرد قلب پمپاژ خون است و گرمای بدن حاصل از سوخت و ساز درون سلولی است . ضمنا ریه هیچ عملکرد خنک کننده ای ندارد و نقش آن تزریق اکسیژن به خون جهت تنفس سلولی می باشد.

همینطور باز در توحید مفضل در مورد فایده بزاق دهان آمده است :

نقل قول:

در مورد آب دهان و مصالح آن بیندیش . خدای جل و اعلا چنان تدبیر نمود که آب همواره به سوی دهان سرازیر باشد تا کام و گلو را ترنگه دارد . آب دهان غذای خشک را نرم می گرداند و فرو بردنش راحت می شود. بدان که این رطوبت در حکم مرکب غذا است.

در آن زمان هنوز وجود آنزیم های بسیار در بزاق دهان که عامل اصلی و گاها مکمل در هضم بسیاری از گروههای غذایی است کشف نشده بود و کسی از نقش عمده بزاق در قوای هاضمه باخبر نبود.
به همین دلیل هم امام صحبتی از این نقش نمی فرمایند و در قسمتی که مخصوص قوای هاضمه است نیز از بزاق دهان یاد نمی کنند.

همینطور مباحثی که در مورد صفراء و سودا و ... است همگی متعلق به نظریات پزشکی آن زمان است که عمدتا امروزه مردود شمرده شده اند.

برهان;75538 نوشت:
آیا نمونه و روایت تاریخی می توانید پیدا کنید که امام صادق(ع) در دستاوردهای علمی جابربن حیان نقشی داشته باشد ؟

با سلام

هر چند با اين مطالب تايپك راه ديگري خواهد پيمود ولي چاره اي نيست

کیمیاء و جابر بن حیّان



بسياري‌ از مولِّفين‌ ذكر كرده‌اند كه‌: امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام داراي‌ علم‌ كيميا بوده‌ است‌. و شاگرد وي‌: جابر بن‌ حيّان‌ صوفي‌ طرطوسي‌ اين‌ علم‌ را از او أخذ نموده‌ است‌.
او در علم‌ كيمياء پانصد رساله‌ در يكهزار ورقه‌ تأليف‌ كرد و اين‌ رساله‌ها متضمّن‌ رسائل‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام بوده‌ است‌.
قدماء از دانشمندان‌ و متأخرين‌ از مستشرقان‌ در شأن‌ جابر سخن‌ بسيار گفته‌اند. ابن‌ نديم‌ در «فهرست‌» ص‌ 498 تا ص‌ 503 جابر بن‌ حيّان‌ را ذكر كرده‌ و دربارۀ او تطويل‌ گفتار نموده‌ است‌، و به‌ قدري‌ از كتب‌ و رسائل‌ در علوم‌ مختلف‌ بالاخصّ كيمياء و طبّ و فلسفه‌ و كلام‌ از وي‌ ذكر كرده‌ است‌ كه‌ وقت‌ انسان‌ در عمر طبيعي‌ گنجايش‌ اين‌ وسعت‌ و گسترش‌ از تأليف‌ را نخواهد داشت‌، مگر براي‌ افراد نادري‌ از مردم‌ روزگار كه‌ به‌ آنها ذكاوت‌ و هوش‌ بيرون‌ از حدّ داده‌ شده‌ است‌، و ايشان‌ با تمام‌ اهتمام‌ خود را بر كتابت‌ و تأليف‌ واداشته‌اند.
براي‌ جابر بن‌ حَيَّان‌ تأليفاتي‌ بر طبق‌ مذهب‌ شيعه‌ ذكر كرده‌اند و از اينجاست‌ كه‌: تشيُّع‌ وي‌ را استظهار نموده‌اند. و شايد أخذ او علم‌ كيمياء را از امام‌ صادق‌، و أمين

دانستن‌ حضرت‌ او را بر تعليم‌ اين‌ علم‌ شاهدي‌ بر تشيّع‌ او بوده‌ باشد.
در «الذَّريعة‌» ج‌ 2 ص‌ 451و452 وي‌ را در رديف‌ مولّفين‌ شيعه‌ آورده‌ است‌ آنجا كه‌ در كتاب‌ خود از «إيضاح‌» در علم‌ كيميا نام‌ برده‌ است‌.
و اگر مي‌خواهي‌ در تشيّع‌ او يقين‌ داشته‌ باشي‌ كافي‌ است‌ در بعضي‌ از رسائل‌ او كه‌ مستشرق‌ «كراوس‌» انتشار داده‌ است‌ تفحّصي‌ بنمائي‌. زيرا در آنجا مشهود است‌ كه‌ علومش‌ را نه‌ تنها از امام‌ صادق‌ علیه السلام أخذ نموده‌ است‌ بلكه‌ از او مانند امام‌ مفترض‌ الطّاعة‌ و متّبَع‌الرأي‌ پيروي‌ مي‌نموده‌ است‌، و خواهي‌ دانست‌ كه‌ او تنها علم‌ كيميا را از حضرت‌ أخذ نكرده‌ است‌ بلكه‌ كلام‌ و غير كلام‌ را نيز فرا گرفته‌ است‌.
أيضاً مولّفين‌ اسلام‌ راجع‌ به‌ جابر بن‌ حَيَّان‌ منزلت‌ عظيمي‌ را قائلند و وي‌ را مفخري‌ از مفاخر اسلام‌ به‌ شمار مي‌آورند، و جاي‌ عجبي‌ نيست‌. زيرا كسي‌ كه‌ مولَّفاتش‌ از سه‌ هزار كتاب‌ و رساله‌ در علوم‌ مختلفه‌ تجاوز كند كه‌ بيشتر آنها از علوم‌ نظريّه‌ و طبيعيّه‌اي‌ باشد كه‌ در تجارب‌ آنها و تطبيقات‌ آنها نياز به‌ گذشت‌ زمانهاي‌ طويلي‌ وجود دارد- و اينها در غير از علم‌ كلام‌ و فلسفه‌ است‌- حقّاً سزاوار تجليل‌ و تقدير و تكريم‌ مي‌باشد، و سزاوار است‌ كه‌ مايۀ فخري‌ باشد كه‌ بدو ابراز سرفرازي‌ نمايند.


ادامه دارد.....


طاها;75750 نوشت:

با سلام

دست اويز؟!؟!!؟!؟

عجبا !!!
مگر تاريخ ساخته دست من و شماست؟؟!؟!؟!

مگر در مورد تاريخ مي توان بدون مدرك و دليل صحبت كرد ؟؟؟؟
مكر ما از خود مطلبي مي گوييم؟؟؟

همه تاريخ گواهي به شاگردي جابر نزد امام مي دهد و شما حال اين سند و مدرك تاريخي را دست اويز نام مي نهيد؟؟؟

از طرفي چگونه است كه مردي با ان ابهت علمي و كشفيات خود در محضر امام حاضر مي شد؟؟؟
اگر جابر هيچ استفاده اي از اين مطالب نمي برده چرا به كلاس درس ايشان مي رفته؟؟؟

شما به چه كسي استاد مي گوييد؟؟
شاگر يافته هاي خود را مديون استاد خود نيست؟؟

شما از كلاس هاي درس چند هزار نفري امام صادق (ع) و باقر (ع) چه در تاريخ چيزي مي دانيد؟؟؟
حال مي فرماييد دست اويز؟؟؟

هموطن گرامیم جناب طاها

تصور من این است که دوستانی که پای در این گفتمان و تارنمای گفتگوی دینی می گذارند ، همان دم درب کفش های تعصب و خشم خود را در می آورند و بعد وارد می شوند.

دوست گرامیم.
اینجا که نیامده ایم که جدل کنیم . بحث منطق و مستندات است .

ما عرض کردیم جناب جابربن حیان تنها در بحث علوم حدیث و دروس عقاید در جلسات درس امام صادق(ع) شرکت می کرده اند.
و این دلیل نمی شود که پژوهش های ایشان در حوزه علوم تجربی و شیمی که با آزمایشات مکرر و آزمون و خطا بدست آمده است را بتوانید به امام صادق(ع) نسبت دهید.

آیا شما پیش از این تصور می کردید در جلسات درس امام صادق ، بحث شیمی و کیمیا می شده است ؟ و یا مسائل ریاضیات و فیزیک نظری مطرح می شده است ؟ و یا مباحث نجوم و هندسه و مثلثات مطرح بوده ؟؟؟

خیر برادر .
صرفا مباحث اعتقادی ، کلامی و علوم حدیث طرح می گردیده ...

با این وحود بسیار خوشحال می شوم اگر مستنداتی دارید که بجز این را نشان می دهد ، این حقیر را نیز از آن آگاه بفرمایید.

برهان;75758 نوشت:
همینطور مباحثی که در مورد صفراء و سودا و ... است همگی متعلق به نظریات پزشکی آن زمان است که عمدتا امروزه مردود شمرده شده اند.

با سلام

قبل از ادامه مباحث تايپك بالاي بنده

در مورد اين مطالب جناب برهان كه روي مردودي علوم گذشته سخن مي گويند عرضي داشتم:

جناب برهان شما يا از علوم تجربي خبر داريد و يا نداريد؟؟؟
اگر خبر داريد بايد بدانيد كه عمر علوم طبيعي در دنيا بيشتر از 7 سال نيست و شايد هم كمتر از ان و هر روز كشفيات جديدي روي

نظريات جديد به وجود مي ايد

و هيچيك از دانشمندان و كاشفان علوم خود به صراحت شما علوم قبلي را رد نكرده اند و خود اذعان دارند كه شايد فردا گفته هاي ما هم اشتباه از اب در امد و همان نظريات قدما در مورد علم پزشكي درست باشد

شما از كجا به اين صراحت فرموده هاي ائمه را رد مي كنيد؟؟

از كدام علوم سخن مي گوييد؟؟؟
علوم امروزي؟؟؟

امروز هم فردا مثل گذشته مي شود و كشفيات جديد ،علوم امروز را هم باطل مي كند
ان وقت شما كشفيات امروز علوم را به سينه زنيد و ان را علم تام و كامل بدانيد

از كجا معلوم فردا روزي اين علوم ابطال نشوند؟؟؟
مگر گفته هاي اين دانشمندان در مورد علوم پزشگي و ديكرمسايل وحي است كه به اين قاطعيت از انها دفاع مي كنيد؟؟؟

و اگر خبر نداريد به گفته هاي دانشمندان در اين زمينه رجوع نماييد

ادامه دارد.....

طاها;75760 نوشت:


با سلام


هر چند با اين مطالب تايپك راه ديگري خواهد پيمود ولي چاره اي نيست


کیمیاء و جابر بن حیّان





بسياري‌ از مولِّفين‌ ذكر كرده‌اند كه‌: امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام داراي‌ علم‌ كيميا بوده‌ است‌. و شاگرد وي‌: جابر بن‌ حيّان‌ صوفي‌ طرطوسي‌ اين‌ علم‌ را از او أخذ نموده‌ است‌.
او در علم‌ كيمياء پانصد رساله‌ در يكهزار ورقه‌ تأليف‌ كرد و اين‌ رساله‌ها متضمّن‌ رسائل‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام بوده‌ است‌.
قدماء از دانشمندان‌ و متأخرين‌ از مستشرقان‌ در شأن‌ جابر سخن‌ بسيار گفته‌اند. ابن‌ نديم‌ در «فهرست‌» ص‌ 498 تا ص‌ 503 جابر بن‌ حيّان‌ را ذكر كرده‌ و دربارۀ او تطويل‌ گفتار نموده‌ است‌، و به‌ قدري‌ از كتب‌ و رسائل‌ در علوم‌ مختلف‌ بالاخصّ كيمياء و طبّ و فلسفه‌ و كلام‌ از وي‌ ذكر كرده‌ است‌ كه‌ وقت‌ انسان‌ در عمر طبيعي‌ گنجايش‌ اين‌ وسعت‌ و گسترش‌ از تأليف‌ را نخواهد داشت‌، مگر براي‌ افراد نادري‌ از مردم‌ روزگار كه‌ به‌ آنها ذكاوت‌ و هوش‌ بيرون‌ از حدّ داده‌ شده‌ است‌، و ايشان‌ با تمام‌ اهتمام‌ خود را بر كتابت‌ و تأليف‌ واداشته‌اند.
براي‌ جابر بن‌ حَيَّان‌ تأليفاتي‌ بر طبق‌ مذهب‌ شيعه‌ ذكر كرده‌اند و از اينجاست‌ كه‌: تشيُّع‌ وي‌ را استظهار نموده‌اند. و شايد أخذ او علم‌ كيمياء را از امام‌ صادق‌، و أمين


دانستن‌ حضرت‌ او را بر تعليم‌ اين‌ علم‌ شاهدي‌ بر تشيّع‌ او بوده‌ باشد.
در «الذَّريعة‌» ج‌ 2 ص‌ 451و452 وي‌ را در رديف‌ مولّفين‌ شيعه‌ آورده‌ است‌ آنجا كه‌ در كتاب‌ خود از «إيضاح‌» در علم‌ كيميا نام‌ برده‌ است‌.
و اگر مي‌خواهي‌ در تشيّع‌ او يقين‌ داشته‌ باشي‌ كافي‌ است‌ در بعضي‌ از رسائل‌ او كه‌ مستشرق‌ «كراوس‌» انتشار داده‌ است‌ تفحّصي‌ بنمائي‌. زيرا در آنجا مشهود است‌ كه‌ علومش‌ را نه‌ تنها از امام‌ صادق‌ علیه السلام أخذ نموده‌ است‌ بلكه‌ از او مانند امام‌ مفترض‌ الطّاعة‌ و متّبَع‌الرأي‌ پيروي‌ مي‌نموده‌ است‌، و خواهي‌ دانست‌ كه‌ او تنها علم‌ كيميا را از حضرت‌ أخذ نكرده‌ است‌ بلكه‌ كلام‌ و غير كلام‌ را نيز فرا گرفته‌ است‌.
أيضاً مولّفين‌ اسلام‌ راجع‌ به‌ جابر بن‌ حَيَّان‌ منزلت‌ عظيمي‌ را قائلند و وي‌ را مفخري‌ از مفاخر اسلام‌ به‌ شمار مي‌آورند، و جاي‌ عجبي‌ نيست‌. زيرا كسي‌ كه‌ مولَّفاتش‌ از سه‌ هزار كتاب‌ و رساله‌ در علوم‌ مختلفه‌ تجاوز كند كه‌ بيشتر آنها از علوم‌ نظريّه‌ و طبيعيّه‌اي‌ باشد كه‌ در تجارب‌ آنها و تطبيقات‌ آنها نياز به‌ گذشت‌ زمانهاي‌ طويلي‌ وجود دارد- و اينها در غير از علم‌ كلام‌ و فلسفه‌ است‌- حقّاً سزاوار تجليل‌ و تقدير و تكريم‌ مي‌باشد، و سزاوار است‌ كه‌ مايۀ فخري‌ باشد كه‌ بدو ابراز سرفرازي‌ نمايند.

کلیه مواردی که فرمودید صرفا ادعا نموده اند که :

به این دلیل که حجم کتاب ها و مطالب علمی که توسط جابر تالیف شده اند زیاد است ، پس حتما از جای دیگری گرفته است و مثلا از امام صادق فراگرفته !!!

بنابراین صرفا در حد یک حدس و گمانه زنی است.
وهیچ دلیل و استنادی هم نیاورده ...

اما برای اینکه بطلان همین حدس و گمان هم ثابت شود عرض می کنیم ، اگر جناب جابر دستاوردهای علمی اش را از منابع غیبی و کلاس درس امام صادق آموخته بود ،

اولا سایر افراد شرکت کننده که بالغ بر 50000 نفر هم تخمین زده اند نیز می بایست حداقل به برخی از این علوم دست می یافتند.
یا حداقل در کتاب ها و مکتوبات خود یکی از این احادیث را روایت می کردند.

ثانیا، مگر نمی گویید جابر از شیعیان حقیقی بوده است . پس حداقل شرط این پیروی این بود که اگر علومش را از طریق آزمایشات علمی بدست نیاورده بود و آنها را از امام صادق (ع) گرفته بود ، حداقل شرط انسانی آن بود که در ابتدای کتابهایش حتی در حد یک خط چنین مطلبی را تایید می کرد.

کمی انصاف لطفا !!!

بدون شرح ::Nishkhand:

طاها;75773 نوشت:

[=arial]

[=arial]اگر خبر داريد بايد بدانيد كه عمر علوم طبيعي در دنيا بيشتر از 7 سال نيست و شايد هم كمتر از ان

برهان;75784 نوشت:
کلیه مواردی که فرمودید صرفا ادعا نموده اند که


با سلام

مطالبي كه بر گرفته از قديمي ترين كتاب هاي تاريخي و استناد به انها شده است بي انصافي است و ادعايي بيش نيست
ولي بافته هاي ذهني برخي افراد به دوران رسيده كه بدون دليل و سند و مدرك سخن مي رانند عين انصاف است و حقيقت محض

برهان;75784 نوشت:
اولا سایر افراد شرکت کننده که بالغ بر 50000 نفر هم تخمین زده اند نیز می بایست حداقل به برخی از این علوم دست می یافتند.

شما با كدام دليل و مدرك ادعا مي كنيد كه ديگر شاگردان حضرت به علوم ديگري دست نيافته اند؟؟؟
با چه دليل و مدركي؟؟؟

هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ

برهان;75784 نوشت:
مگر نمی گویید جابر از شیعیان حقیقی بوده است . پس حداقل شرط این پیروی این بود که اگر علومش را از طریق آزمایشات علمی بدست نیاورده بود و آنها را از امام صادق (ع) گرفته بود ، حداقل شرط انسانی آن بود که در ابتدای کتابهایش حتی در حد یک خط چنین مطلبی را تایید می کرد.

ما كي گفتيم كه همه مطالب و كشفيات جابر از علوم لدني حضرت بود و بدون ازمايش و سعي و تلاش

عرض بنده اين بوده و هست كه جابر شاگرد حضرت بوده و به مطالعه و تحقيق مي پرداخته و از علم حضرت در كشفيات خود قطعا كمك گرفته و دلايل خود را از كتب معتبر هم اورده و مي اوريم

حال دليل شما بر ضد اين مطلب چيست؟؟؟

از طرفي مي گوييد جابر در كتب خود چنين مطالبي راتاييد نكرده است دلايل خود را بياوريد؟؟؟
از كجا چنين مطالبي را مي فرماييد ؟؟؟

هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ

حال چه كسي بدون دليل و سند صحبت مي كند؟؟

و چه كسي كفش هاي تعصب و خشم از پاي خود در نياورده است ؟؟؟؟

در ضمن در مورد بدن شرح خود مطلبي بود بفرماييد

منظور از علوم طبيعي = علوم تجربي است

ادامه مطالب و اموخته هاي جابر از محضرامام صادق (ع) در ادامه مي ايد

با سلام



و اين‌ واقعيّت‌ بر مستشرقين‌ گران‌ آمده‌ است‌ كه‌ يك‌ نفر عرب‌ مسلمان‌ و از اهل‌ قرن‌ دوم‌ از هجرت‌ در ميان‌ جهانيان‌ بدين‌ آراء سديده‌ ممتاز گردد، به‌ طوري‌ كه‌ نظريّاتش‌ اصول‌ عامّه‌ و قوانين‌ و مسائلي‌ گردد كه‌ علم‌ شيمي‌ قديم‌ و جديد بر آن‌ متّكي‌ باشد.

لهذا در تعرضّشان‌ به‌ إقرار و اعتراف‌ به‌ مقام‌ و منزلت‌ او دچار خبط‌ گرديده‌اند و مانند حَاطِب‌ لَيْل‌ (هيزم‌ كش‌ در درون‌ شب‌ ظلماني‌) هي‌ خود را بدين‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ مي‌زنند: گاهي‌ در وجود و تحقّق‌ خارجي‌ او تشكيك‌ مي‌نمايند، و گاهي‌ در عصر و زمان‌ او، و گاهي‌ در اين‌ كتابهائي‌ كه‌ به‌ او نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌، و گاهي‌ در نسبت‌ بعضي‌ از آنها كه‌ از استادش‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام روايت‌ نموده‌ است‌،
و

گاهي‌ در تبويب‌ أبواب‌ و وضع‌ و اُسلوب‌ رسائلش‌ كه‌ در ميان‌ اهل‌ آن‌ عصر معروف‌ نبوده‌ است‌. الي‌ غير ذلك‌ از تشكيكات‌.

و برخي‌ از اين‌ تشكيكات‌ و پندارهاي‌ موهومه‌ را كاتب‌ اسمعيل‌ مظهر صاحب‌ مَجلَّةُ «العُصور» در نشريّات‌ خود «المقتطف‌» (68/544-551 و از 617-625) به‌ باد بطلان‌ و انهدام‌ گرفته‌ است‌.

و در اين‌ مضمار نيز استاد احمد زَكي‌ صالح‌ در نوشتجاتش‌ در مجلّۀ رسالۀ مصريّه‌ سال‌ هشتم‌ (ص‌ 1204- 1206 و از 1235- 1237، و از 1268- 1270، و از 1299- 1302) وارد شده‌ است‌، و آن‌ أوهام‌ و پندارهاي‌ غلط‌ را از روي‌ طريقۀ علميّۀ حِكَميّه‌ تضعيف‌ و تزييف‌ و إبطال‌ نموده‌ است‌ و مكررّاً تصريح‌ به‌ تشيّع‌ او كرده‌ است‌.

و در ردِّ رأي‌ استاد «كراوس‌» در ص‌ 1299 گويد: بسيار واضح‌ و روشن‌ است‌ نزد هر كس‌ كه‌ علم‌ كلام‌ را مي‌آموزد كه‌:

با نشاط‌ترين‌ فرقه‌ها در حركتهاي‌ علمي‌ و كلامي‌، فرقۀ شيعه‌ بوده‌ است‌، و اولين‌ كساني‌ كه‌ مذاهب‌ دينيّه‌ را بر اصول‌ و اُسُس‌ فلسفيّه‌ پايه‌گذاري‌ كرده‌اند شيعه‌ بوده‌اند تا به‌ حدّي‌ كه‌ بعضي‌ به‌ علي‌ بن‌ ابيطالب‌ فلسفۀ مخصوصي‌ را نسبت‌ مي‌دهند.

و اين‌ سخن‌ از احمد زَكي‌ براي‌ تصحيح‌ آن‌ چيزي‌ مي‌ باشد كه‌ به‌ جابر نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌ از مقارنۀ ميان‌ آراء كلاميّه‌ و فلسفيّه‌.
و محصّل‌ گفتار آنكه‌: تشيّع‌ جابر و تقدّم‌ او در بسياري‌ از علوم‌ بالاخص‌ علم‌ كلام‌ و فلسفه‌ و طبّ و علم‌ شيمي‌ و تمام‌ طبيعيّات‌، امروزه‌ از واضحات‌ گرديده‌ است‌.

و هيچ‌ وجهي‌ ندارد كه‌ آراء و نظريّاتش‌ أصل‌ عامّ و أساس‌ كلّي‌ براي‌ علوم‌ شيمي‌ قرار گيرد مگر آنكه‌ او اين‌ علم‌ را از معدن‌ صحيحش‌: الإمام‌ الصّادق‌ علیه السلام أخذ كرده‌ باشد.

ادامه دارد......

برهان;75784 نوشت:
مگر نمی گویید جابر از شیعیان حقیقی بوده است . پس حداقل شرط این پیروی این بود که اگر علومش را از طریق آزمایشات علمی بدست نیاورده بود و آنها را از امام صادق (ع) گرفته بود ، حداقل شرط انسانی آن بود که در ابتدای کتابهایش حتی در حد یک خط چنین مطلبی را تایید می کرد.

با سلام

اين هم برهان ما و باز ندا مي دهيم

هاتو برهانكم

مستشار عبدالحليم‌ جُندي‌ آورده‌ است‌ كه‌:


«جابر بن‌ حيَّان‌» اوّلين‌ كسي‌ است‌ كه‌ در طول‌ تاريخ‌ مستحقّ لقب‌ «شيميست‌» (كيميائي‌) بوده‌ است‌، همچنان‌ كه‌ دنياي‌ اروپاي‌ امروزه‌ وي‌ را به‌ همين‌ نام‌ مي‌خواند.(1)


وي‌ همان‌ كس‌ است‌ كه‌ أبو زكرياي‌ رازي‌ (متولّد سنۀ 240 و متوّفي‌ سنۀ 320) كه‌ ملقّب‌ به‌ جالينوس‌ العرب‌ مي‌باشد به‌ او اشاره‌ كرده‌ و گفته‌ است‌: «استاد ما :


أبوموسي‌ جابربن‌ حيان‌» و همگي‌ مورّخين‌ - بجز برخي‌ از غير مسلمين‌ - اتّفاق‌ دارند بر آنكه‌ وي‌ شاگرد امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام بوده‌ است‌ و بر آنكه‌ از خواصّ متّصلين‌ به‌ او، و يا تأثُّر او از امام‌ در علم‌ و عقيده‌ بوده‌ است‌.


جابر در كتاب‌ «الحاصِل‌» خود گويد: لَيْسَ فِي‌ العَالَمِ شَيٌْ إلَّا وَ فيهِ مِنْ جَمِيعِ الاشْيَاءِ، وَ اللهِ لَقَدْ وَبَّخَني‌ سَيِّدِي‌ (يَقْصُدُ الإمَامَ الصَّادِقَ) عَلَي‌ عَمَلِي‌ فَقَالَ: وَ اللهِ يَا جَابِرُ! لَوْلَا أنِّي‌ أعْلَمُ أنَّ هَذَا الْعِلْمَ لَايَأخُذُهُ عَنْكَ إلَّا مَنْ يَسْتَأهِلُهُ، و أعْلَمُ عِلْماً يَقِيناً أنَّهُ مِثْلُكَ لَامَرتُكَ بِإبْطَالِ هَذِهِ الْكُتُبِ مِنَ الْعِلْمِ:
«چيزي‌ در عالم‌ نيست‌ مگر آنكه‌ در آن‌ جميع‌ چيزها وجود دارد. و سوگند به‌ خدا كه‌ هر آينه‌ تحقيقاً سيّد و سرور و سالارم‌ (مقصودش‌ امام‌ صادق‌ است‌) مرا بركرده‌ام‌ توبيخ‌ كرد و گفت‌: سوگند به‌ خدا اي‌ جابر! اگر من‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ اين‌ علم‌ را از تو أخذ نمي‌نمايد مگر كسي‌ كه‌ أهليّت‌ آن‌ را دارا باشد، و اگر من‌ به‌ علم‌ يقيني‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ او مثل‌ تو مي‌باشد تحقيقاً تو را امر مي‌كردم‌ تا اين‌ گونه‌ كتابها از علم‌ را نابودسازي‌ (و كتاب‌ را باطل‌ و حذف‌ نمائي‌).»



پي نوشت:
1-آية‌ الله‌ حاج‌ ميزرا ابوالحسن‌ شعراني‌؛ در كتاب‌ خود: «فلسفة‌ اُولي‌ يا مابعدالطبيعة‌» كه‌ در ضمن‌ مجلّۀ نورعلم‌ شمارۀ 50 و 51 كه‌ يادنامۀ بيستمين‌ سال‌ رحلت‌ او بوده‌ است‌ به‌ مناسبت‌، طبع‌ گرديده‌ است‌ در ص‌ 39 مي‌گويد:



در زمان‌ منصور دوانيقي‌ و ابتداي‌ دولت‌ عبّاسيّه‌ كه‌ هرج‌ و مرج‌ها برطرف‌ شد، حركت‌ و نشاطي‌ در مسلمين‌ براي‌ همۀ علوم‌ پديد آمد. اول‌ كسي‌ كه‌ كتابي‌ در منطق‌ ترجمه‌ كرد عبدالله‌ بن‌ مقَفَّع‌ بود. به‌ گفتۀ «اخبارالحكماء» قسمتي‌ از منطق‌ ارسطو را تعريب‌ نمود.


و ديگر محمّد بن‌ ابراهيم‌ فزاري‌ بود كه‌ اوّل‌ كتاب‌ در فلكيّات‌ را تأليف‌ و ترجمه‌ نمود، و ديگر نوبخت‌ معروف‌ كه‌ بسيار علم‌ نجوم‌ را ترويج‌ كرد.


و در اين‌ وقت‌ مرد عجيبي‌ نيز نبوغ‌ كرد و او ابوموسي‌ جابر بن‌ حيّان‌ صوفي‌ است‌ و اين‌ مرد موسّس‌ علم‌ شيمي‌ است‌ در اسلام‌ و در بين‌ اروپائيان‌ به‌ نام‌ Gebere معروف‌ است‌.


ابن‌خلّكان‌ وي‌ را در ضمن‌ نام‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام ذكر كرده‌ است‌ و گويد: «و شاگرد او ابوموسي‌ جابر بن‌ حيّان‌ صوفي‌ طرسوسي‌ كتابي‌ را تأليف‌ نموده‌ است‌ كه‌ مشتمل‌ بر هزار ورقه‌ مي‌باشد و آن‌ متضمّن‌ رسائل‌ جعفر الصّادق‌ است‌ و آن‌ عبارت‌ است‌ از پانصد رساله‌».



و در كتاب‌ تاريخ‌ «دزبري‌» به‌ فرانسه‌ او را نام‌ برده‌ بعد از اينكه‌ مي‌گويد: كتاب‌ او قديمي‌ترين‌ كتاب‌ شيمي‌ است‌ كه‌ در تاريخ‌ بشر به‌ دست‌ ما رسيده‌، و تفاصيل‌ ديگري‌ مي‌نويسد.



كتاب‌ جابر هنوز مقام‌ مهمّي‌ را در طريقۀ جديد حائز است‌ و در سنۀ 1682 در شهر دانتزيك‌ ترجمۀ لاتيني‌ آن‌ را كه‌ از روي‌ نسخۀ واتيكان‌ برداشته‌ شده‌، طبع‌ كرده‌اند.


برهان;75758 نوشت:
اما هدف از آغاز نمودن این جستار ، یافتن پاسخی برای پرسش های زیر است : 1. نظر ائمه در خصوص علوم تجربی و بشری (که امروزه آنچنان گسترش یافته که دیگر واژه "علم" را به آن مختص می دانند) چیست ؟ آیا به فراگیری آن سفارش نموده اند و یا خود در آن سررشته ای داشته اند ؟ 2. آیا از معصومین (ع) رویدادی مشاهده شده که در خصوص ریاضیات ، طبیعیات و سایر علوم آن روز نظریه و یا مطلبی نوین ارائه کرده باشند یا در حل مسئله رهنمودی داده باشند ؟ 3. و بطور کل ، آیا علم ائمه محدود و محصور به الهیات و علم احکام و عقاید می باشد ؟ آیا در خصوص علوم دیگر مانند ریاضیات ، فیزیک ، شیمی ، طبیعیات و ... تابع علوم زمان بوده اند؟ در حالی که می دانیم بسیاری از آنچه قدما می پنداشته اند امروزه با پیشرفت علوم باطل بودنشان ثابت شده است. 4. احادیثی که از ائمه بعضا در خصوص طب و پزشکی بدست آمده گاها حاوی مطالبی است که این ذهنیت را تقویت می کند که برگرفته از نظر طبیبان آن زمان و قدما بوده است.

سلام به برادر برهان
لطفا به این حدیث از امام رضا ع توجه بفرمایید
شاید به گستره علم ائمه ع بیشتر واقف شوید البته چه بسا باشید اما این روایت سند خوبی است
چه کسی بهتر از امام که در مورد علم خود بگوید .
گزیده ای از این روایت شریف را ملاحظه بفرمایید
[=&quot]تحف العقول-ترجمه حسن زاده [/][=&quot] 801 [/][=&quot] وصف نمودن امام رضا عليه السلام از امامت و امام و جايگاه آن ..... ص : 793[/]
[=&quot]وصف نمودن امام رضا عليه السّلام از امامت و امام و جايگاه آن‏[/]
[=&quot]عبد العزيز بن مسلم گفت: همراه امام رضا عليه السّلام در مرو بوديم و در مسجد جامع آن شهر جمع شديم و مردم در موضوع امامت بحث و گفتگو مى‏كردند و اختلاف عقيده بسيارى را ذكر كردند، پس من به خدمت سرور و مولايم امام رضا عليه السّلام رسيدم و او را از سخنان مردم آگاه نمودم. امام رضا عليه السّلام لبخندى زد، آنگاه فرمود: اى عبد العزيز، اين طايفه ندانستند و در دين خويش فريفته شدند[/]
[=&quot]امام همانند آفتاب فروزانى است كه نورش گيتى را در برگيرد و كرانه‏ايست كه نگاهها و دست‏ها به آن نرسد. امام، ماه درخشنده و چراغ پرتوافكن و روشنايى تابنده و ستاره راهنما در ناپيدايى شب‏هاى ظلمانى و راهنماى هدايت و نجات بخش از تباهى است.[/]
[=&quot]امام شعله فروزنده بر تپّه و گرمى ده بر سرمازده و راهنماى در مهلكه‏ها است و هر آن كس كه از آن جدا گردد نابود شود.[/]
[=&quot]امام ابرى باران‏زا و بارانى پيوسته و يك ريز و آسمان سايه‏گستر و زمينى فراخ و چشمه‏اى جوشان و بركه و گلستان است.[/]
[=&quot]امام، از گناهان، پاك و از عيب‏ها، مبرّا [/][=&quot]و به علم، اختصاص يافته [/][=&quot]و به بردبارى شناخته شده و نظام دين و بزرگمندى مسلمين و خشم برانگيز منافقين و تباهى كافرين است.[/]
[=&quot]امام، يگانه دوران خويش است[/][=&quot]، كسى با او برابرى نكند [/][=&quot]و دانشمندى همسنگ او نباشد و نظيرى برايش يافت نشود[/][=&quot]، هر فضيلتى بى‏آن كه بخواهد يا بجويد به او اختصاص دارد، بلكه فضيلت از سوى خداى فضيلت بخش بخشش پيشه است. پس چه كسى باشد كه به شناخت امام يا كنه وصف او دست يابد؟[/]
[=&quot]هيهات هيهات! خردها به بيراهه رفته‏اند و خاطرها سرگردان و انديشه‏ها حيران و سخنرانان زبان برگرفته و شاعران وامانده و اديبان ناتوان و سخندانان الكن و دانشمندان فرومانده از توصيف منزلتى از منزلت‏هاى او يا فضيلتى از فضيلت‏هاى اويند و به فروماندگى و كوتاهى خويش اقرار دارند، پس چگونه توانند كه همه صفت‏هايش يا چگونگى آن را توصيف كنند؟ و يا كسى كه جايگزين او گردد يافت شود يا بى‏نيازى همچون او باشد كه نياز نيازمندان را برآورد؟ از كجا؟ و حال آن كه او در جايگاه ستاره‏اى است كه از دسترس دست‏يازان و از توصيف وصف‏كنندگان بدور است. آيا گمان دارند كه امام جز در خاندان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله يافت شود؟ به خدا سوگند كه خودشان خويشتن را دروغ پرداز شمارند و بيهوده آرزو بردند، از گردنه بلند و جايگاه لغزنده‏اى كه به پايين مى‏لغزد بالا رفتند،[/]
[=&quot]امام دانايى است كه نادانى نورزد[/][=&quot] و نگهبانى است كه حيله نكند، منبع نبوّت است، در دودمانش عيبى نباشد و هيچ اصل و نسب دارى با او برابرى نكند[/]
[=&quot] همانا پيامبران و اوصياء صلوات اللَّه عليهم را خداوند توفيق دهد و پاينده [/][=&quot]دارد و از منبع دانش و حكمتش آن چيزى را به آنان دهد كه به ديگران نداده است[/][=&quot]، [/][=&quot]دانش ايشان فراى دانش مردم عصر خويش است[/]
[=&quot]بى‏گمان چنانچه خداوند بنده‏اى را براى سرپرستى امور بندگانش برگزيند سينه‏اش را براى اين كار فراخ كند [/][=&quot]و چشمه‏هاى حكمت را در دلش جارى سازد و زبانش را گويايى بخشد تا پس از آن در جوابگويى وانماند[/][=&quot] و در سخنش جز درست نباشد، پس او توفيق يافته و پاينده و تأييد شده باشد و بى‏شك از هر اشتباه و لغزشى در امان و بدور باشد. او را به دورى از اشتباه ويژه داشت تا حجّت بر آفريدگانش و گواه بر بندگانش باشد،
[/]

اگر با دقت نظر در فقرات آب رنگ دقت بفرمایید مطلب روشن است

موفق در پناه حق

برهان;75784 نوشت:
مگر نمی گویید جابر از شیعیان حقیقی بوده است . پس حداقل شرط این پیروی این بود که اگر علومش را از طریق آزمایشات علمی بدست نیاورده بود و آنها را از امام صادق (ع) گرفته بود ، حداقل شرط انسانی آن بود که در ابتدای کتابهایش حتی در حد یک خط چنین مطلبی را تایید می کرد.

با سلام

جابربن‌ حيّان‌ پيوسته‌ و به‌ طور مستمر به‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام با گفتارش‌: سَيِّدِي‌ (سرور و سالارم‌) اشاره‌ مي‌نموده‌ است‌ و به‌ حقّ او قسم‌ ياد مي‌كرده‌ است‌، و او را براي‌ خويشتن‌ مصدر الهام‌ به‌ حساب‌ مي‌آورده‌ است‌.
او در مقدمۀ كتابش‌: «الاحْجَار» گفته‌ است‌: وَ حَقِّ سَيِّدِي‌ لَوْلَا أنَّ هَذِهِ الْكُتُبَ بِاسْمِ سَيِّدي‌- صلوات‌ الله‌ عليه‌- لَمَا وَصَلْتُ إلَي‌ حَرْفٍ مِنْ ذَلِكَ إلَي‌ الابَدِ:
«و سوگند به‌ حقِّ سيّد و سرورم‌! اگر اين‌ كتابها به‌ اسم‌ سيّد من‌ -كه‌ صلوات‌ خدا بر او باد- نبود من‌ تا أبد الآباد به‌ معني‌ يك‌ حرف‌ از آن‌ هم‌ نمي‌توانستم‌ پي‌ ببرم‌!»


جناب برهان باز سخني بدون دليل مي گوييد و مطالب و گفته هاي خود جابر را هم قبول نداريد

اين هم عرض ارادت جابر اين حيان به محضر مولاي امام صادق(ع)


نقل قول:

مطالبي كه بر گرفته از قديمي ترين كتاب هاي تاريخي و استناد به انها شده است بي انصافي است و ادعايي بيش نيست

وقتی دلیلی برای مطلبی ارائه نشود ، می شود ادعا و قدیمی یا جدید بودن کتاب تفاوتی ایجاد نمی کند.
عرض کردیم :
در مطالبی که نقل کردید گفته شده به این دلیل که حجم کتاب ها و مطالب علمی که توسط جابر تالیف شده اند زیاد است ، پس حتما از جای دیگری گرفته است و مثلا از امام صادق فراگرفته !!!

بنابراین صرفا در حد یک حدس و گمانه زنی است.


وهیچ دلیل و استنادی هم نیاورده ...

نقل قول:

شما با كدام دليل و مدرك ادعا مي كنيد كه ديگر شاگردان حضرت به علوم ديگري دست نيافته اند؟؟؟

با چه دليل و مدركي؟؟؟ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ



دوست خوبم !
پیشنهاد می کنم قبل از شروع بحث های عقلی ابتدا کمی مقدمات منطق را مطالعه بفرمایید.
دلیل را برای وجود چیزی می آورند
نه برای وجود نداشتنش.

این جنابعالی هستید که باید اثبات کنید بقیه شاگردان حضرت نیز پس از کسب درس از محضر امام صادق دارای علم شیمی و سایر علوم تجربی شده اند.

الاثبات علی المدعی !!!

اثبات وظیفه کسی است که ادعای وجود چیزی را می کند .
نه اینکه بگویید فلان چیز وجود دارد.
وگرنه بروید ثابت کنید !!!!

این از اوصل اولیه منطق است ...

طاها;75786 نوشت:

عرض بنده اين بوده و هست كه جابر شاگرد حضرت بوده و به مطالعه و تحقيق مي پرداخته و از علم حضرت در كشفيات خود قطعا كمك گرفته و دلايل خود را از كتب معتبر هم اورده و مي اوريم


حال دليل شما بر ضد اين مطلب چيست؟؟؟

احسنت .
حالا صحبت ما این است که دلایلی برای مدعای خود بیاورید.
(در مورد جمله قرمز رنگ)

به چه دلیل ادعا می کنید جابر از علم امام صادق در کشفیات خود کمک گرفته .

خودش در جایی چنین ادعایی کرده ؟؟؟
یک جمله از صدها جلد کتابش بیاورید که گفته باشد من این کشف علمی را از امام صادق فرا گرفتم و یا حداقل امام صادق به من در این کشف کمک کرده.

امام صادق گفته ؟؟؟
جمله یا حدیثی از امام صادق بیاورید که گفته باشد فلان کشف علمی جابر با کمک من بوده است.
و یا خود حضرت مطالبی در مورد آن اکتشاف و دستاورد علمی فرموده باشند.

طاها;75802 نوشت:

[=arial]با سلام

[=arial]جابربن‌ حيّان‌ پيوسته‌ و به‌ طور مستمر به‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام با گفتارش‌: سَيِّدِي‌ (سرور و سالارم‌) اشاره‌ مي‌نموده‌ است‌ و به‌ حقّ او قسم‌ ياد مي‌كرده‌ است‌، و او را براي‌ خويشتن‌ مصدر الهام‌ به‌ حساب‌ مي‌آورده‌ است‌.
[=arial]او در مقدمۀ كتابش‌: «الاحْجَار» گفته‌ است‌: وَ حَقِّ سَيِّدِي‌ لَوْلَا أنَّ هَذِهِ الْكُتُبَ بِاسْمِ سَيِّدي‌- صلوات‌ الله‌ عليه‌- لَمَا وَصَلْتُ إلَي‌ حَرْفٍ مِنْ ذَلِكَ إلَي‌ الابَدِ:
[=arial]«و سوگند به‌ حقِّ سيّد و سرورم‌! اگر اين‌ كتابها به‌ اسم‌ سيّد من‌ -كه‌ صلوات‌ خدا بر او باد- نبود من‌ تا أبد الآباد به‌ معني‌ يك‌ حرف‌ از آن‌ هم‌ نمي‌توانستم‌ پي‌ ببرم‌!»

[=arial]جناب برهان باز سخني بدون دليل مي گوييد و مطالب و گفته هاي خود جابر را هم قبول نداريد

[=arial]اين هم عرض ارادت جابر اين حيان به محضر مولاي امام صادق(ع)

گرامیم !!!

قدری تامل و مطالعه بیشتر !

کتاب "الاحجار" نقدی بر رساله ارسطو به همین نام است و کتابی فلسفی می باشد !!!
(ارسطو، كتاب‌ الاحجار لارسطاطالیس‌، ترجمه ابن‌سرافیون‌، در
Aristoteles, Das Steinbuch des Aristoteles , ed. 8 tr. JuliusRuska, Heideberg 1912
;
)

ما که منکر ارادت جابربن حیان به امام صادق (ع) نشدیم.

ما عرض کردیم کشفیات و دستاوردهای علمی جابربن حیان ربطی به امام صادق (ع) ندارد.

ایشان صرفا در حوزه علوم عقلی ، فقه و کلام و ... از محضر درس امام صادق بهره برده اند.

(پس هر مطلبی را در اینترنت دیدید فوری کپی پیست نکنید)

برهان;75823 نوشت:
ما عرض کردیم کشفیات و دستاوردهای علمی جابربن حیان ربطی به امام صادق (ع) ندارد.

با سلام

طاها;75802 نوشت:
«و سوگند به‌ حقِّ سيّد و سرورم‌! اگر اين‌ كتابها به‌ اسم‌ سيّد من‌ -كه‌ صلوات‌ خدا بر او باد- نبود من‌ تا أبد الآباد به‌ معني‌ يك‌ حرف‌ از آن‌ هم‌ نمي‌توانستم‌ پي‌ ببرم‌!»

شما مطلب به اين صرحت را ارادت معنا مي كنيد و در حداقل ممكن ان را به فلسفه و كلام معنا مي كنيد

بنده در مقابل سخنان دور از علم و منطق سخني ندارم

خود جابر نوشته هاي خود را مديون امام صادق(ع) مي داند و شما منكر ان هستيد

به خواب رفته را شايد بتوان بيدار كرد و كسي كه خود به خواب زده هرگز

ولي بنده اعترافات خود جابر و مطالب ديگران را در مورد برگرفتن علم جابراز امام خواهم اورد از هرجا كه باشد اينترنت يا هرجا

در ضمن بنده منابع را قبلا خدمتتان معرفي كردم كه حضرت عالي نخواستيد انها را ببينيد

حامد;75795 نوشت:

سلام به برادر برهان
لطفا به این حدیث از امام رضا ع توجه بفرمایید
شاید به گستره علم ائمه ع بیشتر واقف شوید البته چه بسا باشید اما این روایت سند خوبی است
...
موفق در پناه حق


برادر گرامیم جناب حامد :Gol:
ممنون از حدیثی که آوردید.
سپاسگذارم
اما مساله ای که مورد بحث است مسئله علوم تجربی می باشد.
بحث "حکمت" ، "الهیات" ، "فلسفه و مسائل معقول" کلا در حیطه مجزایی می باشد.

من در جستجوی علوم تجربی ، طبیعیات ، ریاضیات ، شیمی ، نجوم و ... می باشم که ریشه بسیاری از علوم تجربی فعلیست.
علومی که بر خلاف منطق بجای آنکه بر مبنای گزاره های یقیتی و اثبات شده بنا نهاده شده باشند ، بر مبنای مشاهدات ، آزمایش و خطا ، تکرار ، محاسبه ، فرضیات و نظریه پردازی می باشند.
علوم تجربی بکل هم از نظر منشاء هم از نظر متدولوژی و هم از نظر دیدگاه ، هدف و غایت کاملا متفاوت با علوم معقول و متافیزیکی می باشد.

بنابراین ضمن اعتقاد به احادیثی که امام را حامل و معدن علوم می داند ، این تضاد را در تفاوت تعریف از علم میان اصطلاح متداول فعلی و علم حقیقی می دانم .


[=&quot]نظر امام‌ صادق‌ علیه السلام در سوزانندگي‌ اكسيژن

[=&quot]‌[=&quot]اكسيژن‌ هوا

[=&quot]امام صادق (ع) در درس‌ خود گفت‌: هوا داراي‌ چند جزء است‌ و يكي‌ از اجزاي‌ هوا دربعضي‌ از اجسام‌ دخالت‌ مي‌كند و آنها را تغيير مي‌دهد و از بين‌ اجزاي‌ متعدّد هوا همان‌ است‌ كه‌ كمك‌ به‌ سوزانيدن‌ مي‌نمايد، و اگر كمك‌ آن‌ نباشد اجسامي‌ كه‌ قابل‌ سوختن‌ هستند نمي‌سوزند.

[=&quot]اين‌ نظريّه‌ از طرف‌ خود جعفر صادق‌ علیه السلام انبساط‌ پيدا كرد، و او باز در دروس‌ خود گفت‌: آنچه‌ در هوا كمك‌ به‌ سوزانيدن‌ اجسام‌ مي‌نمايد
اگر از هوا جدا شود و به‌ طور خالص‌ به‌ دست‌ بيايد طوري‌ از لحاظ‌ سوزانيدن‌ اجسام‌ نافذ است‌ كه‌ با آن‌ مي‌توان‌ حَديد (آهن‌) را سوزانيد.

[=&quot]بنابر اين‌ هزار سال‌ قبل‌ از پِريسْتِلي‌(1) و پيش‌ از لاووازيه‌ جعفر صادق‌ علیه السلام اكسيژن‌ را به‌ خوبي‌ وصف‌ كرد و فقط‌ نام‌ اكسيژن‌ يا (مُوَلِّدُ الْحُمُوضَة‌)(2) را روي‌ آن‌ نگذاشت‌.

[=&quot]پريستلي‌ با اين‌ كه‌ اكسيژن‌ را كشف‌ كرد نتوانست‌ بفهمد كه‌ آهن‌ را مي‌سوزاند.

لاووازيه‌ با اينكه‌ قسمتهائي‌ از خواصِّ اكسيژن‌ را با آزمايش‌ استنباط‌ كرد نتوانست‌ بفهمد كه‌ آن‌ گاز سوزانندۀ آهن‌ است‌ ولي‌ جعفرصادق‌ علیه السلام هزار سال‌ قبل‌ از او به‌ اين‌ موضوع‌ پي‌برد.

امروز مي‌دانيم‌ كه‌ هرگاه‌ يك‌ قطعه‌ آهن‌ را به‌ طوري‌ داغ‌ كنيم‌ كه‌ قرمز بشود و بعد آن‌ را در اكسيژن‌ خالص‌ فرو ببريم‌ با شعله‌اي‌ درخشنده‌ مي‌سوزد. همان‌ طور كه‌ در چراغهاي‌ روغني‌ يا نفتي‌ قديم‌ فتيله‌ را با روغن‌ يا نفت‌ مشتعل‌ مي‌كردند و در نور آن‌ شب‌ را بسر مي‌بردند

مي‌توان‌ چراغي‌ ساخت‌ كه‌ فتيلۀ آن‌ از آهن‌ باشد و آن‌ در اكسيژن‌ مايع‌ فرو برود، و اگر فتيله‌ را طوري‌ حرارت‌ بدهند كه‌ قرمز شود با نوري‌ بسيار درخشان‌ شب‌ را روشن‌ خواهد كرد.

[=&quot]پي نوشت:

[=&quot]1- [=&quot]دانشمند انگليسي‌ كاشف‌ ازت‌ (1733-1804 م‌)

[=&quot]2[=&quot] - يعني‌ توليد كنندۀ ترشي‌.


پيدايش‌ دنيا و نظريۀ اتم

امام جعفر صادق‌(ع) راجع‌ به‌ پيدايش‌ دنيا چنين‌ گفته‌ است‌

جهان‌ از يك‌ جرثومه‌ به‌ وجود آمد و آن‌ جرثومه‌ داراي‌ دو قطب‌ متضادّ شد و دو قطب‌ متضاد سبب‌ پيدايش‌ ذرّه‌ گرديد، و آنگاه‌ مادّه‌ به‌ وجود آمد، و مادّه‌ تنوّع‌ پيدا كرد، و تنوّع‌ مادّه‌ ناشي‌ از كمي‌ يا زيادي‌ ذرّات‌ آنها مي‌باشد

اين‌ تئوري‌ با تئوري‌ اتمي‌ امروزي‌ راجع‌ به‌ وجود آمدن‌ جهان‌ هيچ‌ تفاوت‌ ندارد. و دو قطب‌ متضادّ دو شارژ مثبت‌ و منفي‌ درون‌ اتُم‌ است‌


و آن‌ دو شارژ، سبب‌ تكوين‌اتم‌ گرديده‌، و اتم‌ هم‌ مادّه‌ را به‌ وجود آورده‌ و تفاوتي‌ كه‌ بين‌ موادّ يعني‌ عناصر ديده‌ مي‌شود ناشي‌ از كمي‌ يا زيادي‌ چيزهائي‌ است‌ كه‌ درون‌ اتم‌ عناصر موجود مي‌باشد

شيعيان‌ مي‌گويند: تمام‌ چيزهائي‌ كه‌ جعفرصادق‌ علیه السلام در مورد به‌ وجود آمدن‌ جهان‌ و نجوم‌ و فيزيك‌ و عناصر و شيمي‌ و رياضيّات‌ و چيزهاي‌ ديگر گفت‌، از علم‌ إمامت‌ يعني‌ علم‌ لَدُنِّي‌ او بوده‌ است‌...

و مي‌گوئيم‌: در فيزيك‌ جعفر صادق‌ (ع) چيزهائي‌ گفته‌ كه‌ قبل‌ از او كسي‌ نگفت‌، و بعد از وي‌ تا نيمۀ قرن‌ هيجدهم‌ و قرون‌ نوزدهم‌ و بيستم‌ به‌ عقل‌ كسي‌ نرسيد كه‌ آنها را بگويد




[=arial][=&quot]پي نوشت:[/][/]
مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌، منتخب‌ از ص‌ 123 تا ص‌ 125

ضمن تشکر از جناب طاها

اگر ممکن است متن عربی دو روایت مذکور ، در مورد اکسیژن و نظریه اتم ، را درج فرمایید .

باز هم از مشارکت حضرتعالی در این بحث متشکرم.

برهان;75874 نوشت:
اگر ممکن است متن عربی دو روایت مذکور ، در مورد اکسیژن و نظریه اتم ، را درج فرمایید .

با سلام

بزرگوار بنده بيشتر مطالبي را كه نقل مي كنم از دو منبعي است كه قبلا خدمتتان عرض كردم
و مطالبي ديگري است كه خدمتتان خواهم اورد

سپاس از ادامه بحث توسط شما گرامي


[=arial][=&quot]انتقال‌ بيماري‌ به‌ وسيلۀ نور[/][/]

[=arial][=&quot]نور ، وسیلۀ انتقال بیماری[/][/]

[=arial][=&quot]....... يكي‌ از نظريّه‌هاي‌ جعفر صادق‌ (ع) نظريّه‌اي‌ است‌ كه‌ راجع‌ به‌ انتقال‌ بيماري‌ به‌ وسيلۀ بعضي‌ از نورها داده‌ است‌.[/][/]

[=arial][=&quot]جعفر صادق(ع)‌ گفت‌: روشنائيهائي‌ هست‌ كه‌ اگر از يك‌ بيمار بر يك‌ شخص‌ سالم‌ بتابد ممكن‌ است‌ كه‌ آن‌ شخص‌ سالم‌ را بيمار كند.[/][/]

[=arial][=&quot]بايد توجّه‌ كرد كه‌ صحبت‌ از هوا يا انتقال‌ ميكروب‌ (كه‌ در نيمۀ اول‌ قرن‌ دوم‌ هجري‌ از آن‌ بي‌اطّلاع‌ بودند) نيست‌.
بلكه‌ صحبت‌ از روشنائي‌ است‌ آن‌ هم‌ نه‌ تمام‌ روشنائيها، بلكه‌ بعضي‌ از انوار كه‌ اگر از شخص‌ بيمار به‌ شخص‌ سالم‌ بتابد ممكن‌ است‌ كه‌ وي‌ را بيمار كند.[/]
[/]

[=arial][=&quot]اين‌ نظريّه‌ را علماي‌ زيست‌شناسي‌ و پزشكي‌ از خرافات‌ مي‌دانستند چون‌ آنها عقيده‌ داشتند كه‌ عامل‌ انتقال‌ بيماري‌ از يك‌ فرد بيمار به‌ يك‌ فرد سالم‌ ميكروب‌ است‌ يا ويروس‌. خواه‌ وسيلۀ انتقال‌ بيماري‌ حشرات‌ باشد يا آب‌ يا هوا يا تماس‌ مستقيم‌ دو فرد بيمار و سالم‌.[/][/]

[=arial][=&quot]قبل‌ از اينكه‌ به‌ وجود ميكرب‌ و ويروس‌ پي‌ببرند وسيلۀ انتقال‌ بيماري‌ را بُوها مي‌دانستند و تمام‌ اقداماتي‌ كه‌ در قديم‌ براي‌ جلوگيري‌ از سرايت‌ امراض‌ مي‌شد بر اساس‌ جلوگيري‌ از بوها بود تا اينكه‌ بوي‌ بيماري‌ واگير از يك‌ بيمار به‌ يك‌ بيمار سالم‌ نرسد و او را بيمار ننمايد.[/][/]

[=arial][=&quot]در هيچ‌ دوره‌ هيچ‌ كس‌ نگفت‌ كه‌ بعضي‌ از روشنائيها اگر از بيمار بر سالم‌ بتابد او را بيمار مي‌نمايد. و اين‌ گفته‌ از جعفر صادق‌ علیه السلام است‌.[/][/]

ادامه دارد....


[=arial][=&quot]

گفتيم‌ كه‌ جامعۀ دانشمندان‌ اين‌ نظريه‌ را در عداد خرافات‌ به‌ شمار مي‌آوردند تا اينكه‌ تحقيقات‌ علمي‌ جديد ثابت‌ كرد كه‌ اين‌ نظريّه‌ حقيقت‌ دارد و بعضي‌ از انوار اگر از بيمار به‌ سوي‌ سالم‌ برود او را بيمار مي‌كند، و اولين‌ مرتبه‌ در اتّحاد جماهير شوروي‌ به‌ اين‌ واقعيّت‌ پي‌ بردند. [/][/]

[=arial][=&quot]در شهر «نوو- وو- سيبيرسك‌» واقع‌ در شوروي‌ كه‌ يكي‌ از مراكز بزرگ‌ تحقيقات‌ پزشكي‌ و شيميائي‌ و زيست‌شناسي‌ در «سيبريۀ شوروي‌» مي‌باشد به‌ طور علمي‌ و غير قابل‌ ترديد ثابت‌ شد كه‌

اولاً از سلولهاي‌ بيمار أشعّه‌ ساطع‌ مي‌شود،
و ثانياً نوعي‌ از اشعّه‌ كه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ساطع‌ مي‌شود هرگاه‌ بر سلّولهاي‌ سالم‌ بتابد آنها را بيمار خواهد كرد بدون‌ اينكه‌ كوچكترين‌ تماسّ بين‌ سلّولهاي‌ بيمار و سلّولهاي‌ سالم‌ وجود داشته‌ باشد.

و بي‌آنكه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ميكروب‌ يا ويروس‌ به‌ سلّولهاي‌ سالم‌ سرايت‌ نمايد.[/][/]
[=arial][=&quot]طرز عمل‌ دانشمنداني‌ كه‌ در نوو- وو- سيبيرسك‌ مشغول‌ تحقيق‌ بودند اين‌ شكل‌ بود:[/][/]
[=arial][=&quot]آنها دودسته‌ از سلّولهاي‌ يك‌شكل‌ از يك‌ موجود زنده‌ را انتخاب‌ مي‌ كردند وآنها را از هم‌جدا مي‌نمودند و مي‌ديدندكه‌ ازآن‌ سلّولها چندنوع‌ «فوتون‌» ساطع‌مي‌شود.

[/][/] [=arial][=&quot]دانشمندان‌ شوروي‌ بعد از اينكه‌ دو دسته‌ از سلّولهاي‌ متشابه‌ را از يك‌ موجود جاندار انتخاب‌ نمودند و در دو قسمت‌ جداگانه‌ قرار دادند يكدسته‌ از آنها را بيمار نمودند تا اينكه‌ مشاهده‌ كنند كه‌ آيا در حال‌ بيماري‌ هم‌ از سلّولها أشعه‌ ساطع‌ مي‌شود يا نه‌؟و مشاهده‌ كردند كه‌ در حال‌بيماري‌ نيز از سلولها فوتون‌ساطع‌مي‌شود.

[/][/] [=arial][=&quot]دانشمندان‌ سلّولهاي‌ دستۀ دوم‌ را كه‌ سالم‌ بودند در دو محفظه‌ قرار دادند كه‌يك‌ محفظه‌ از«كوارتز» بود كه‌ نام‌ ديگرش‌ «سيليكا» است‌ و محفظۀ ديگر از «شيشه‌».[/][/]

[=arial][=&quot]كوارتز اين‌ خاصيّت‌ را دارد كه‌ هيچ‌ نوع‌ فوتون‌ يعني‌ هيچ‌ نوع‌ أشعّه‌اي‌ از آن‌ عبور نمي‌كند غير از اشعۀ ماوراي‌ «بنفش‌».[/][/]

[=arial][=&quot]شيشه‌ معمولي‌ اين‌ خاصيّت‌ را دارد كه‌ هر نوع‌ فوتون‌ يعني‌ هر نوع‌ اشعه‌ از آن‌ عبور مي‌كند غير از اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌.[/][/]

ادامه دارد.....

[=arial][=&quot]بعد از مدّت‌ چندين‌ ساعت‌ كه‌ سلّولهاي‌ سالم‌ در دو محفظۀ كوارتزي‌ و شيشه‌اي‌ در معرض‌ اشعۀ سلولهاي‌ بيمار قرار گرفتند مشاهده‌ شد كه‌ آن‌ قسمت‌ از سلّولهاي‌ سالم‌ كه‌ در محفظه‌ كوارتزي‌ بودند بيمار شدند، امّا قسمتي‌ از سلولهاي‌ سالم‌ كه‌ در محفظۀ شيشه‌اي‌ بودند بيمار نگرديدند.[/][/]

[=arial][=&quot]اين‌ آزمايش‌ با بيماريهاي‌ گوناگون‌ و سلّولهاي‌ متشابه‌ يا متفاوت‌ در مدّت‌ بيست‌ سال‌ پنج‌هزار بار تكرار شد، براي‌ اينكه‌ دانشمندان‌ مركز تحقيقاتي‌ نوو- وو-سيبيرسك‌ نمي‌خواستند كه‌ كوچكترين‌ ترديد در نتيجۀ آزمايش‌ وجود داشته‌ باشد، در هر پنج‌هزار آزمايش‌ نتيجۀ كلّي‌ يكي‌ بود و آن‌ اين‌ كه‌: سلّولهاي‌ بيمار انواع‌ اشعه‌ را ساطع‌ مي‌كنند، از جمله‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ را.[/][/]

[=arial][=&quot]ديگر اينكه‌ هرگاه‌ سلّولهاي‌ سالم‌ در معرض‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفشي‌ كه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ساطع‌ مي‌شود (نه‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ ديگر) قرار بگيرند، بيمار مي‌شوند.[/][/]

[=arial][=&quot]و ديگر اينكه‌ بيماري‌ آنها همان‌ بيماري‌ سلّولهاي‌ مريض‌ مي‌باشد.[/][/]

[=arial][=&quot]در تمام‌ اين‌ آزمايش‌ كه‌ مدّت‌ بيست‌ سال‌ طول‌ كشيد بين‌ سلّولهاي‌ سالم‌ و سلّولهاي‌ بيمار هيچ‌ نوع‌ مجاورت‌ و رابطه‌ وجود نداشت‌ تا اين‌كه‌ تصوّر شود كه‌ ويروس‌ يا ميكروب‌ از يكدسته‌ به‌ دستۀ ديگر سرايت‌ مي‌كند.

و بردانشمندان‌ بعد از پنج‌هزار آزمايش‌ محقّق‌ شد كه‌ عامل‌ ايجاد بيماري‌ در سلّولهاي‌ سالم‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ است‌ كه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ساطع‌ مي‌شود و به‌ آنها مي‌تابد...[/][/]

[=arial][=&quot]... از آزمايشهائي‌ كه‌ دانشمندان‌ شوروي‌ كردند، اين‌ نتيجه‌ به‌دست‌ مي‌آيد كه‌ هر يك‌ از سلّولهاي‌ بدن‌ ما مانند يك‌ فرستنده‌ و گيرنده‌ است‌ كه‌ أشعه‌ ساطع‌ مي‌كند و هم‌ تحت‌ تأثير اشعّه‌ قرار مي‌گيرد و آنها را ضبط‌ مي‌نمايد....[/][/]

[=arial][=&quot].... محتاج‌ به‌ تفصيل‌ نيست‌ كه‌ اين‌ واقعيّت‌ علمي‌ كه‌ پنج‌هزار آزمايش‌ در مدّت‌ بيست‌ سال‌ آن‌ را به‌ ثبوت‌ رسانيده‌، يك‌ عرصۀ جديد مقابل‌ زيست‌ شناسان‌ و پزشكان‌، براي‌ معالجۀ بيماريها مي‌گشايد... [/][/]

[=arial][=&quot].... در آمريكا هم‌ در اين‌ زمينه‌ تحقيقاتي‌ شده‌، و نتايجي‌ كه‌ به‌ دست‌ آمده‌ شبيه‌ نتائجي‌ است‌ كه‌ دانشمندان‌ شوروي‌ به‌ دست‌ آورده‌اند، و نتائج‌ آنها در مجلاّت‌ علمي‌ آمريكا انعكاس‌ پيداكرده‌ و يكي‌ از محقّقين‌ به‌ اسم‌ دكتر «جوهن‌ اوت‌» هم‌ كتابي‌ راجع‌ به‌ اين‌ موضوع‌ نوشته‌ است‌.[/][/]

[=arial][=&quot]از آنچه‌ گفته‌ شد اين‌ نتيجه‌ به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ نظريّۀ جعفرصادق‌ علیه السلام در نيمۀ اوَّل‌ قرن‌ دوم‌ هجري‌ مشعر بر اينكه‌ بعضي‌ از انوار سبب‌ تولد بيماري‌ مي‌شود، و تا اين‌ اواخر تصوّر مي‌كردند كه‌ آن‌ گفته‌ جزو خرافات‌ مي‌باشد، حقيقت‌ داشته‌،

و ما امروز مي‌دانيم‌ كه‌ نور ماوراي‌ بنفش‌ هرگاه‌ از جانداران‌ بيمار به‌ سوي‌ جانداران‌ سالم‌ تابيده‌ شود آنها را بيمار مي‌نمايد، در صورتي‌ كه‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ ديگر و مهمتر از همه‌ اشعّۀ ماوراي‌ بنفش‌ خورشيد وقتي‌ به‌ جانداران‌ مي‌تابد سبب‌ بيماري‌ آنها نمي‌شود.[/][/]

[=arial][=&quot]گرچه‌ نور ماوراي‌ بنفش‌ خورشيد هرگاه‌ بدون‌ وجود طبقۀ هوا بر بدن‌ جانداران‌ بتابد و بين‌ بدن‌ و آن‌ أشعه‌ عايقي‌ نباشد سبب‌ هلاكت‌ جانداران‌ مي‌شود امّا همين ‌اشعه‌ بعد از اينكه‌ از طبقۀ هوا گذشت‌ و به‌ زمين‌ رسيد هيچ‌ جاندار را بيمار نمي‌نمايد.[/][/]

[=arial][=&quot]در هر صورت‌ اكتشافات‌ زيست‌شناسي‌ و طبّي‌ جديد بعد از هزار و دويست‌ و پنجاه‌ سال‌ صحّت‌ نظريّۀ جعفر صادق‌ علیه السلام را به‌ ثبوت‌ رسانيد[/][/]

پي نوشت:
- مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌، منتخب‌از ص‌ 348 تا ص‌353.

طاها;75881 نوشت:

با سلام
بزرگوار بنده بيشتر مطالبي را كه نقل مي كنم از دو منبعي است كه قبلا خدمتتان عرض كردم
و مطالبي ديگري است كه خدمتتان خواهم اورد
سپاس از ادامه بحث توسط شما گرامي

دوست گرامیم

بنده منبع درخواست نکردم

عرض کردم متن احادیث مورد اشاره را بگذارید.
بدین صورت از دو چیز مطمئن خواهیم شد:

1- صحت ترجمه آقای ذبیح الله منصوری
2- صحت منابع اصلی (کتاب مغز متفکر یک منبع فرعی است)

با سلام خدمت دوستان عزیز
از اینکه پا برهنه وارد این بحث سراسرمنطق شدم عذر میخوام.
یه سوال داشتم اگر لطف کنید و بنده را راهنمایی کنید سپاسگزار خواهم بود.
آیا امامان ما میدانستند که زمین به دور خورشید میچرخد و خورشیدثابت است یانه؟؟؟
با تشکر

برهان گرامی همانگونه که متوجه شده اید اعتقاد ما نسبت به ائمه به دلایل دیگری است نه بررسی آثار تجربی از انها....

گاه به احادیث و روایاتی برمی خوریم که ممکن است با یافته های امروزی جور نباشد .


معتقدین به دین می گویند اگر روایت مذکور کاملا و کاملا مستند باشد تناقضاتش با نظرات امروزیها به دلیل نقص و تکامل تدریجی علم بشر است که ماهیتش تجربه است ..
امامان و پیامبرمتصل به علم عالمند .
( البته ما می دانیم که فقط و فقط قران تحریف نشده است )

و البته کسی هم روی روایات ضعیف و غیر مستند پافشاری ندارد........

فلذا از دینداران که به دلایل بسیار زیاد معتقد به پیامبر و امامان هستند انتظار نباید داشت که صرف چند تناقض ظاهری حقانیت افراد و مطالب کاملا مستند دینی و یا علمی را منکر شوند .

قطعا اولیا که به منبع علم متصلند کلامشان ادبیاتی است که قابل فهم مردم زمان باشد....


لذا نام بردن از آنزیم و هورمون و.... برای فهم مردم زمان گذشته نمیتواند قابل قبول باشد.........


ضمنا چون علم بشر تدریجی پیشرونده است نمی توان انتظار داشت که چرا هیچ امامی اختراعی مثل موبایل نداشت.چرا که مقدمات اختراع این وسیله نبوده است و همینطور است در موارد دیگر.....

پس نبود برخی وسایل امروزی نیز به علت ماهیت علم بشر است نه اینکه دانشمند امروزی هوشش یا درکش کمتر یا بیشتر از دانشمند فرداست...

ادامه :

واما چون در مورد اشک و مو نوشته اید بدون اینکه من بدانم این احادیث چقدر اعتبار دارد یا نه .. خلاصه وار و برای فهم آسان برای همه و تا حد امکان بدون به کار بردن اصطلاحات علمی و طبی در مورد مو و اشک می نویسم که :

اشک :


اشک از مواد و لایه های مختلف تشکیل شده است


در طب ، چشم قسمتی از مغز است


در پاسخ به مسایل درونی و بیرونی بدن ترکیب اشک چشم متفاوت است


گاه اشک در پاسخ به برخی استرسها حاوی هورمونهایی ( موادی ) است که از یکی از غدد موجود در تقریبا وسط مغز ترشح میشود...........


هم زایمان طبیعی و هم سزارین برای نوزاد استرس محسوب میشود.

(ضمن اینکه در رحم نوزاد هم گریه هم لبخند و هم خوردن و هم ادرار دارد)

اشک وظایف مختلفی دارد.......

با جمع بندی مطالب خلاصه بالا :

در صورت حذف اشک عارضه زخم و عفونت و کوری حادث میشود و بیماریهای دیگر...

مو :

همه موها ریشه یا فولیکول دارند منتها اگر دقت کرده باشید ضخامت و زبری متفاوت دارند موی ریش متفاوت ار موی دست است هر دو ریشه یا فولیکول دارند ولی از ( هورمون ) یا به سخن این حدیث از رطوبت ابیاری میشوند
موها ماهیت و وظایف متفاوت (حداقل ظاهری ) دارند ...
حذف این هورمون یا به عبارتی رطوبت اختلال رشد موست به طوری که در برخی بیماری ها افراد موهای جنسی خود را به دلیل نبود هورمون از دست می دهند
منظورم اینست که رشد مو ( که ظاهرا در این حدیث موی جنسی و تناسلی است) وابستگی زیادی به هورمون (رطوبت ) و سلامت دارد و مبحث مو بحث کوتاهی نیست که در این مجال بگنجد....

البته زدودن مو و اثراتش شاید اثر روانی مطلب باشد یا اثراتی که من نمیدانم..............
والبته تصور نکنید که من در کتب علمیمان مطالب متناقض با احادیث ندیده ام و جانبداری متعصبانه دارم....
اولا منصفانه بگویم مطالب همسو بسیار زیاد دیده ام ...

ثانیا محدو ده مطالب غیر همسو ( در حرفه ما ) بیشتر در مقوله بیماریهای زنان است که چون من اشراف به احادیث ندارم و صرف شنیده هایم از متدینین در مورد زنان است ممکن است قضاوتم یکطرفه باشد ولی تمایل دارم که حقیقت را با بحث و مطالعه پیگیری کنم...

ضمن اینکه عقیده من اینست که مطالب و حتی پرسش را جایی باید نوشت که سودمندی برای خود و دیگران در پی داشته باشد

حامد;75048 نوشت:
سلام به برادر برهان:gol:
1- یک بحث عمیق فلسفی بنیان تعارض علم تجربی ( ساینس ) و علم دین را بر می دارد :sham:
2- ائمه ع در سرچشمه های علمند نشسته اند بلکه خود سرچشمه علمها هستند مطلقا :sham:
3- نقل است که یکی از یاران امام صادق ع عرض کرد در حال تحقیق بر روی جانوران هستم که کدامیک لاله گوش دارند و کدام ندارند . حضرت فرمود زحمت نکش بنویس : هر جانوری تخم گذار است لاله گوش ندارد و هرکدام بچه زاست لاله گوش دارد . :sham:
السلام علی خزائن علم الله
موفق در پناه حق :gol:
سلام

مورد دوم برای اهل ایمان از تشیع ادعا نیست
نمونه ای که بنده نقل کردم از جمله علوم تجربی است
البته انتظار نداشته باشید ائمه ع که هر علمی را به الهام از منبع علم الهی می گیرند بنشینند و مثل دانشمندان متعارف مطالعه و تحقیق کنند
این نوع علم یابی کمال اهل تفکر است نه کمال اهل شهود
موفق در پناه حق



سلام وعرض ادب خدمت حامد گرامی
دوست عزیز وجود گوش خارجی که به واسطه تکامل در پستانداران شکل گرفته بسته به گونه های مختلف پستانداران شکل و فرم خاص خود را پیدا کرده
ولی این تقسیم بندی شما و اصرار بر علوم تجربی
اینجانب را بر آن داشت که موارد نقض آنرا خدمت شما عنوان کنم
کوسه ماهی بچه زاست و گوش خارجی ندارد
وال بچه زا و پستاندار است و گوش خارجی آن در تکامل آبزی شدن تحلیل رفته و گوش خارجی ندار
اکیدنه و پلاتیپوس پستاندار و تخم گذار هستند و گوش خارجی دارند
ازتوجه شما سپاسگزارم

zahra;76122 نوشت:

برهان گرامی همانگونه که متوجه شده اید اعتقاد ما نسبت به ائمه به دلایل دیگری است نه بررسی آثار تجربی از انها....


گاه به احادیث و روایاتی برمی خوریم که ممکن است با یافته های امروزی جور نباشد .
معتقدین به دین می گویند اگر روایت مذکور کاملا و کاملا مستند باشد تناقضاتش با نظرات امروزیها به دلیل نقص و تکامل تدریجی علم بشر است که ماهیتش تجربه است ..
امامان و پیامبرمتصل به علم عالمند .
( البته ما می دانیم که فقط و فقط قران تحریف نشده است )



زهرای گرامی ، :Gol:

نخست اینکه در خصوص کیفیت و دامنه علم امام ، نظرات متعددی وجود دارد که حداقل در سه نظریه متفاوت طبقه بندی می شود.
و در هر سه دسته هم ، افراد بسیار معتبر و صاحب نامی یافت می شوند.
بنابراین چنین اجماعی که فرمودید ، در خصوص علم امام وجود ندارد.

اگر نیاز دیده شد ، در ادامه بحث به این سه دسته نظر اشاره خواهم کرد.



zahra;76122 نوشت:

معتقدین به دین می گویند اگر روایت مذکور کاملا و کاملا مستند باشد تناقضاتش با نظرات امروزیها به دلیل نقص و تکامل تدریجی علم بشر است که ماهیتش تجربه است ..
امامان و پیامبرمتصل به علم عالمند .

دومین مطلب اینکه:
خیر این تناقض را به شیوه دیگری هم می توان حل کرد.
می توان گفت امام (ع) وظیفه تبیین و تعلیم وحی و آنچه در شقاوت و سعادت بشر موثر است را دارد.
اما سایر موارد که در حیطه فنون می باشد مثلا اطلاع از نحوه کار اتومبیل یا کامپیوتر ، جزء مواردی نیست که ضرورت داشته باشد امام معصوم از آن مطلع باشد.
امام هم الگوی کاملی برای تمامی انسان هاست و بنابراین در اینگونه موارد محدود به دستاوردهای بشری زمان خودش است.
نیازی نیست که از تمامی فنون حال و آینده باخبر باشد...

zahra;76122 نوشت:

قطعا اولیا که به منبع علم متصلند کلامشان ادبیاتی است که قابل فهم مردم زمان باشد....


لذا نام بردن از آنزیم و هورمون و.... برای فهم مردم زمان گذشته نمیتواند قابل قبول باشد.........

ما هم چنین انتظاری از امام صادق نداشتیم که از لفظ آنزیم استفاده کند.
اگر امام علیه السلام از ماهیت بزاق دهان و آنزیم های موجود در آن مطلع بود ، می توانست در بخش قوای هاضمه به بزاق دهان و نقشش در هضم غذا اشاره کند.
در همین حد .
این را که همه می فهمیدند.

تازه این تنها یک نمونه بود.
در همین رساله توحید مفضل از اینگونه موارد بسیار وجود دارد .
که ما در صفحات قبل فقط من باب نمونه به چندین مورد تناقضات آن با علم روز اشاره کردیم.

zahra;76122 نوشت:

ضمنا چون علم بشر تدریجی پیشرونده است نمی توان انتظار داشت که چرا هیچ امامی اختراعی مثل موبایل نداشت.چرا که مقدمات اختراع این وسیله نبوده است و همینطور است در موارد دیگر.....

پس نبود برخی وسایل امروزی نیز به علت ماهیت علم بشر است نه اینکه دانشمند امروزی هوشش یا درکش کمتر یا بیشتر از دانشمند فرداست...


بسیار خب.
اگر امام نمی توانست در اختراع موبایل سهیم باشد به این دلیل که مقدماتش فراهم نشده ، لااقل می توانست در خصوص کشف الکتریسیته و برق کمکی بکند ؟
ویا بسیاری از اختراعات که بدون نیاز به مقدمات و کشفیات دیگر سالها بعد توسط محققین حاصل شدند ؟
اشاره مستقیم به کروی بودن زمین و حرکت زمین به دور خورشید
اشاره مستقیم و صریح به جاذبه زمین
و بسیاری دیگر ...
اینها که دیگر نیازمند اختراع چیزهای دیگری نبود !!!

ضمن تشکر از کاربر زهرای گرامیم.
لازم است خرسندی خویش را از حضور و مشارکت حضرتعالی در این بحث اعلام کنم.
چون با توجه به اینکه بنظر می آید در پزشکی سر رشته و تخصصی داشته باشید ، شرکت شما در این بحث ممکن است بسیار راهگشا باشد.

اما در پاسخ :

zahra;76125 نوشت:

اشک :

اشک از مواد و لایه های مختلف تشکیل شده است

در طب ، چشم قسمتی از مغز است

در پاسخ به مسایل درونی و بیرونی بدن ترکیب اشک چشم متفاوت است

گاه اشک در پاسخ به برخی استرسها حاوی هورمونهایی ( موادی ) است که از یکی از غدد موجود در تقریبا وسط مغز ترشح میشود...........

هم زایمان طبیعی و هم سزارین برای نوزاد استرس محسوب میشود.
(ضمن اینکه در رحم نوزاد هم گریه هم لبخند و هم
خوردن و هم ادرار دارد)
اشک وظایف مختلفی دارد.......
با جمع بندی مطالب خلاصه بالا :
در صورت حذف اشک عارضه زخم و عفونت و کوری حادث میشود و بیماریهای دیگر...


ببینید سرکار خانم ،
اولا که برای توجیه این مطلب آمدید "اشک" را معادل "رطوبت مغز" در حدیث مذکور گرفته اید.
در حالی که در آن زمان اشک کاملا شناخته شده بوده و اگر امام منظورش اشک بود نیازی نداشته اند که لقمه را دور سر بگردانند و بگویند "رطوبت مغژ"

در ثانی ،
نهایت جمع بندی شما این شد که می فرمایید اشک برای بدن مفید است.
در حالیکه در حدیث مستقیما به نوزاد اشاره دارد.
یعنی فایده گریه کردن را منحصرا برای نوزاد بیان می کند نه برای هر انسانی
و می گوید مانع گریه کردن نوزاد نشوید
چون این گریه کردن باعث می شود رطوبتی که در مغزش است خارج شود و اگر این رطوبت در سنین نوزادی خارج نشود باعث بیماری های خطرناکی می شود ...

پس به بنده حق بدهید که توجیه شما را در این رابطه بطور کامل مردود بدانم.

zahra;76125 نوشت:

مو :

همه موها ریشه یا فولیکول دارند منتها اگر دقت کرده باشید ضخامت و زبری متفاوت دارند موی ریش متفاوت ار موی دست است هر دو ریشه یا فولیکول دارند ولی از ( هورمون ) یا به سخن این حدیث از رطوبت ابیاری میشوند
موها ماهیت و وظایف متفاوت (حداقل ظاهری ) دارند ...
حذف این هورمون یا به عبارتی رطوبت اختلال رشد موست به طوری که در برخی بیماری ها افراد موهای جنسی خود را به دلیل نبود هورمون از دست می دهند


منظورم اینست که رشد مو ( که ظاهرا در این حدیث موی جنسی و تناسلی است) وابستگی زیادی به هورمون (رطوبت ) و سلامت دارد و مبحث مو بحث کوتاهی نیست که در این مجال بگنجد....

البته زدودن مو و اثراتش شاید اثر روانی مطلب باشد

یا اثراتی که من نمیدانم..............
والبته تصور نکنید که من در کتب علمیمان مطالب متناقض با احادیث ندیده ام و جانبداری متعصبانه دارم....
اولا منصفانه بگویم مطالب همسو بسیار زیاد دیده ام ...

در این قسمت هم باز مانند مورد قبل دارای توجیهات ناچسبی است.

اول اینکه "هورمون" و "رطوبت" را یکی گرفته اید .
در حالیکه اشاره حدیث کاملا نشان می دهد که منظور از رطوبت همین معنای متعارف و رطوبت خارجی می باشد.
حضرت می فرماید : "نمی بینی در آن مناطق که موهای زاید می روید رطوبت زیاد است"

عبارت "نمی بینی " به وضوح نشان می دهد که منظور حضرت رطوبت ظاهری و خارجی است نه هورمون.

دوم اینکه باز هم در حدیث اگر دقت کنید دلیل رویش مو را بیان می کند نه ضخامت مو و همانطور که فبلا گفتیم وجود و رویش مو مربوط به وجود فولیکولهای مو در آن ناحیه است و همانطور که بدرستی تایید فرمودید ربطی به هورمون هم ندارد و هورمون تنها می تواند بر ضخامت و یا دیگر ویژگی های آن موثر باشد نه اصل رویش مو !!!

در حالی که در حدیث مذکور صحبت از عامل رویش موهای زائد است نه ضخامتشان.

باز هم از مشارکت شما در این بحث کمال تشکر و قدردانی را دارم.:Gol:

برهان;76073 نوشت:
عرض کردم متن احادیث مورد اشاره را بگذارید. بدین صورت از دو چیز مطمئن خواهیم شد: 1- صحت ترجمه آقای ذبیح الله منصوری 2- صحت منابع اصلی (کتاب مغز متفکر یک منبع فرعی است)


با سلام

خسته نباشيد جناب برهان

متوجه منظورتان نمي شوم

بنده اين مطالب را از جلد 18 كتاب امام شناسي علامه تهراني خدمتتان نوشته ام نه كتاب معز متفكر شيعه

از طرفي فارسي يا عربي ؟؟؟

شما به مطالب نگاهي بكنيد

قبول داريد يا نه؟؟؟؟

با سلام

برهان عزيز در مباحث خود با سركار زهرا بنده متوجه مطلبي شدم كه داعي شد براي نوشتن چند مطلب:

شما دنبال چه هستيد؟؟؟
شما مثل اين كه امام را با دانشمند علوم تجربي اشتباه گرفته ايد؟؟

بي زحمت نگاهي به تاريخ امامان شيعه بيندازيد و ببينيد اين امامان در چه برهه اي از تاريخ مي زيستند؟؟؟
امام راهنماي بشر است براي سعادتمندي در دنيا

شيعه در تبيين بحث امامت ، وظيفه امام تخصص داشتن در علوم تجربي را نمي شمارد و نيازي هم به اين بحث ها ندارد
امام اين بحث ها را زماني مطرح مي كند كه خواهاني داشته باشد

اگر پيدا شدند افرادي كه طالب علم بودند و در علوم تجربي تحقيقاتي انجام داده اند و از امام راهنماييي خواستند و يا امام صلاح ديدند ايشان را راهنمايي مي كنند مثل جابر ابن حيان

امام وظيفه اي در قبال بيان برخي بيان پيشرفت هاي انساني ندارد و اكر هم اين كار را نكند نقصي بر امام نيست

تاريخ امامان را بنگريد

امام علي (ع) در تاريخ چندين ساله خود درگير مباحث سياسي بود
امام حسن (ع) در اين مدت همچنين
امام حسين(ع) و امام سجاد(ع) همچنين
بقيه امامان هم درگير مشكلات جامعه خود بودند

به اين موارد اضافه كنيد تاريخ 1200 ساله از زمان حضور اخرين امام و وضعيت نقل احاديث و روايات را

با سلام

بزرگوار
جزء شيعه كه خود در اقليت محض دراين مدت از تاريخ بود هيچ كدام از فرقه ها ،اهتمامي به حفظ ميراث گرانقدر علم امامان كه يكي از انها در علوم تجربي باشد نبودند

شيعه معتقد است خيلي از روايات و مطالب امامان براي ما نرسيده است

به چند دليل اين مطالب كه شما خواهانيد نمي توانسته است به دست ما برسد:

-- تخصصي بودن مباحث و مطالب كه در اختيار عده خاصي بود و نه احتمالا كه صد درصد خيلي از علوم انديشمندان در اثر منازعات تاريخي از بين رفته است

-- رواياتي كه تخصصي و در مورد علوم تجربي است ؛ عموميت نداشت و قطعا مطالبي كه عموميت نداشته باشد اگر خواهان زيادي هم نداشته باشد از بين مي رود

-- خيلي از احاديث شيعه كه در مورد مسايل مهم من جمله تاريخ وفات و شهادت و تعداد اولاد و ......از امامان و هزاران مساله ديگر به دست شيعه نرسيده است و همچنان در لابلاي تاريخ است

-- مسايل عمومي از جمله احاديث احكام شيعه به طور كامل به دست ما نرسيده است چه برسد احاديث تخصصي در مورد علوم تجربي

-- شيعه در اين مدت كم دشمن نداشته و روايات مهم خود را به سختي حفظ كرده است همچنان كه در محافل علمي در مورد صحت و سقم انها بحث مي شود شيعه براي حفظ احاديث مهم خود براي كم نكردن راه خود علم رجال تاسيس مي كند

-- دانشمندان شيعه به جايي مي رسد كه فقط براي اين كه احاديث از بين نرود همه احاديث و روايات را در يك كتاب جمع مي كند و صحت وسقم انها را به دانشمندان بعدي مي سپارد

بزرگوار
شما به صورتي مطالب را مطرح مي نماييد كه انگار از دانشمنداني صحبت مي كنيد كه چندين سال قبل مي زيستند و تئوري و نظريه اي درباره علمي داده اند و يا بايد مي دادند و نداده اند

خلاصه :

-- 1200 سال كم زماني نيست
-- شيعه كم دشمن نداشت
-- احاديثي كه شما مي فرماييد تخصص بودند
-- اين مطالب را امامان نمي توانستند به طور عمومي مطرح كنند جون سطح فكر مردم پايين بود
-- امام وظيفه اش كشف و اختراع مسايل و موضوعات علمي نيست ولي طالبان را راهنمايي مي كند همچنان كه كرده

طاها;76194 نوشت:

با سلام
خسته نباشيد جناب برهان
متوجه منظورتان نمي شوم
بنده اين مطالب را از جلد 18 كتاب امام شناسي علامه تهراني خدمتتان نوشته ام نه كتاب معز متفكر شيعه
از طرفي فارسي يا عربي ؟؟؟
شما به مطالب نگاهي بكنيد
قبول داريد يا نه؟؟؟؟


درود و سلام بر شما جناب طه

دوست گرامی تفاوتی نمی کند
از هر کتاب شریفی که نقل فرمودید ، بنده جسارتا از شما درخواست متن عربی حدیث را نموده ام.

بعد از آنکه دیدم برخی دوستان چگونه اختراع بالن را از متن آیات قرآن بیرون می کشند ،
باور بفرمایید که دیگر به پژوهش هیچ بزرگواری نا دیده و ناخوانده اعتماد نمی کنم.

اگر لطف بفرمایید و متن عربی احادیثی که از آنها استنباط های فوق الذکر شده است را بیاورید ، بسیار محضوض خواهیم شد.

طاها;76220 نوشت:
با سلام

برهان عزيز در مباحث خود با سركار زهرا بنده متوجه مطلبي شدم كه داعي شد براي نوشتن چند مطلب:

شما دنبال چه هستيد؟؟؟
شما مثل اين كه امام را با دانشمند علوم تجربي اشتباه گرفته ايد؟؟

بي زحمت نگاهي به تاريخ امامان شيعه بيندازيد و ببينيد اين امامان در چه برهه اي از تاريخ مي زيستند؟؟؟
امام راهنماي بشر است براي سعادتمندي در دنيا

شيعه در تبيين بحث امامت ، وظيفه امام تخصص داشتن در علوم تجربي را نمي شمارد و نيازي هم به اين بحث ها ندارد
امام اين بحث ها را زماني مطرح مي كند كه خواهاني داشته باشد

اگر پيدا شدند افرادي كه طالب علم بودند و در علوم تجربي تحقيقاتي انجام داده اند و از امام راهنماييي خواستند و يا امام صلاح ديدند ايشان را راهنمايي مي كنند مثل جابر ابن حيان

امام وظيفه اي در قبال بيان برخي بيان پيشرفت هاي انساني ندارد و اكر هم اين كار را نكند نقصي بر امام نيست

تاريخ امامان را بنگريد

امام علي (ع) در تاريخ چندين ساله خود درگير مباحث سياسي بود
امام حسن (ع) در اين مدت همچنين
امام حسين(ع) و امام سجاد(ع) همچنين
بقيه امامان هم درگير مشكلات جامعه خود بودند

به اين موارد اضافه كنيد تاريخ 1200 ساله از زمان حضور اخرين امام و وضعيت نقل احاديث و روايات را


طاهای گرامی ، با توجه به مطلب قرمز رنگتان ، آیا تا اینجا با بنده موافق هستید که ضرورتا وظیفه امام استفاده از علم غیب و لدنی برای کمک به پیشبرد اهداف دنیایی بشر نبوده است ؟!

بنظر من چه بسا ضرورتی هم پیدا نمی کند که امام از هرآنچه در آینده قرار است کشف بشود و بشر بدان دست پیدا کند آگاه باشد.

در حدیث شریفی در خصوص علم امام داریم :"

ان الامام اذا شاء ان یعلم علم" یعنی امام آنوقتی به چیزی علم پیدا می کند ، که اراده دانستنش را نماید.

و "ادب مع الله" حکم می کند ، امام تنها در زمان ضرورت و آنگاه که دانستن چیزی ضروری باشد ، در این گنجینه غیب دست ببرد.

حتی در خصوص علوم غیر تجربی و آگاهی از غیب نیز ، برخی بزرگان معتقدند که علم امام به کلیه رویدادها موردی است و عمومی نیست.

و عقل نیز این را تایید می کند .

چه آنکه خلاف آن ، از نظر عقل سالم مردود بنظر می رسد و منافی برخی ضروریات و کمالات است.

مثلا اگر تصور کنیم ، امیرالمومنین از لحظه لحظه پیشامدهای آینده اش با خبر بوده باشد ، آنگاه جانبازی و ایثار بزرگ حضرت در لیله المبیت ، ساده و پیش و پا افتاده می شد.
چرا که اگر حضرت آگاه بود که از آن سوء قصد گزندی به حضرتش نمی رسد ، دیگر ایثار و از خود گذشتگی معنایی نداشت .

به هر حال آنچه من در قسمت اول سوال اصلی این جستار بدنبال یافتنش بودم و هستم این است که آیا حقیقتا علم امام در زمینه علوم تجربی منحصر و محدود به یافته های دانشمندان زمان خودشان بوده یا خیر .

که تا کنون بجز آن چند مطلبی که بدون اصل و متن روایت ، نقل فرمودید ، هیچ اثری نیافتم.

و بعد قرار شد شما دلایلی بیاورید که نشان دهد لااقل جابربن حیان که در علوم تجربی دستاوردهای بزرگی داشته و مدتها در علوم حدیث و معقولات از محضر امام صادق(ع) کسب علم می نموده است ، قرار شد که نشان دهید ایشان در کشفیات و دستاوردهای علمیش از امام بهره گرفته .

و برای دلیل هم قرار شد به دنبال دو موضوع باشیم :

1- یا اقرار خود جابر به اینکه مثلا در فلان کشف ، راهنمای من جعفربن محمد(ع) بوده است . و یا مثلا بگوید فلان مطلب امام باعث شد من به این کشف و دستاورد علمی نایل شوم.

2- یا اینکه از خود حضرت چنین مطلبی رسیده باشد که حاکی از فلان کشف و همکاری و مساعدت حضرت در حل فلان معضل علمی باشد ...

که تا کنون هیچیک از این دو حاصل نشد.

و گفتیم که در این موضوع که جابر ارادتی کامل نسبت به امام صادق داشته است شک و بحثی نداریم و در اینکه در علوم فلسفه و منطق ، عقاید و احکام و فقه ، علم جابر کاملا منبعث و برخواسته از تعلیمات امام باشد نیز حرفی نیست.

پس آن مثالی که آوردید در مورد کتابی که ترجمه رساله ارسطو بوده است ، باز کمکی به حل موضوع نمی کند . چرا که قرار شد در مورد آثار تجربی ، مانند نوشته ها و تالیفات جابربن حیان در خصوص شیمی و کیمیا و سایر طبیعیات چنین مطلبی پیدا کنید.

من الله التوفیق.
بی صبرانه منتظر پاسخ های مستدل ، منطقی و مستند حضرتعالی هستم


برهان;76261 نوشت:
به هر حال آنچه من در قسمت اول سوال اصلی این جستار بدنبال یافتنش بودم و هستم این است که آیا حقیقتا علم امام در زمینه علوم تجربی منحصر و محدود به یافته های دانشمندان زمان خودشان بوده یا خیر .


با سلام

اتفاقا تعجب بنده هم از اين مساله است كه شما بزرگوار كه علم امام را

برهان;76261 نوشت:
در حدیث شریفی در خصوص علم امام داریم :"ان الامام اذا شاء ان یعلم علم" یعنی امام آنوقتی به چیزی علم پیدا می کند ، که اراده دانستنش را نماید. و "ادب مع الله" حکم می کند ، امام تنها در زمان ضرورت و آنگاه که دانستن چیزی ضروری باشد ، در این گنجینه غیب دست ببرد. حتی در خصوص علوم غیر تجربی و آگاهی از غیب نیز ، برخی بزرگان معتقدند که علم امام به کلیه رویدادها موردی است و عمومی نیست. و عقل نیز این را تایید می کند . چه آنکه خلاف آن ، از نظر عقل سالم مردود بنظر می رسد و منافی برخی ضروریات و کمالات است. مثلا اگر تصور کنیم ، امیرالمومنین از لحظه لحظه پیشامدهای آینده اش با خبر بوده باشد ، آنگاه جانبازی و ایثار بزرگ حضرت در لیله المبیت ، ساده و پیش و پا افتاده می شد. چرا که اگر حضرت آگاه بود که از آن سوء قصد گزندی به حضرتش نمی رسد ، دیگر ایثار و از خود گذشتگی معنایی نداشت .

تا اين تا اينجا قبول داريد چرا برايتان حل نمي شود كه امام اگر مي خواست مي توانست بداند

خب برفرض مطالب شما كه امام هيچ نمي دانست و مثلا از فلان شاگرد خود در مورد كيميا مي شنود

خب در اين صورت كه مي تواند با استفاده از علم امامت و لدني خود به مجهولات علم پيدا كند تا اين حد كه قبولا داريد؟؟

برهان;76261 نوشت:
بنظر من چه بسا ضرورتی هم پیدا نمی کند که امام از هرآنچه در آینده قرار است کشف بشود و بشر بدان دست پیدا کند آگاه باشد.

چه ضرورتي بالاتر از اين كه شاگرداني از ايشان بپرسند و ايشان بخواهد در جواب شاگردان خود از علم خويش استفاده بكند و از رمز و راز علوم جهان دراختيار شاگردان خود بگذارد و مجهولات علمي انها را حل كند

برهان;76261 نوشت:
که تا کنون بجز آن چند مطلبی که بدون اصل و متن روایت ، نقل فرمودید ، هیچ اثری نیافتم. و بعد قرار شد شما دلایلی بیاورید که نشان دهد لااقل جابربن حیان که در علوم تجربی دستاوردهای بزرگی داشته و مدتها در علوم حدیث و معقولات از محضر امام صادق(ع) کسب علم می نموده است ، قرار شد که نشان دهید ایشان در کشفیات و دستاوردهای علمیش از امام بهره گرفته .


با سلام

بزرگوار

با اين مطالبي كه نوشتيد گفتم شايد پست هاي 46 و 47 بنده را درست مطالعه نفرموديد

عزيز دل

اندكي تامل لازم نيست

چرا مشكلات بالا را ناديده مي گيريد

براي شما دلايلي مستدلي براي ان كه بعد از اين همه مشكلات ، ريز مكالمات تخصصي حضرت با شاگردانش براي ما نرسيده باشد را نداريد ؟؟

ولي بنده تا جايي كه در توانم باشد از كتب معتبر برايتان سند مي اورم

موضوع قفل شده است