جمع بندی طرح سوال: شیطان موجودی با قدرتی واحد در برابر افراد با درجات ایمانی مختلف
تبهای اولیه
سلام
سوالی که برام پیش اومده این هست که شیطان دشمن مسلم انسان هست و تمام تلاش خودش رو برای ویرانی دنیا و اخرت انسانها میکنه
اما یک موضوعی:
اگر فرض کنیم شیطان هزار واحد قدرت داشته باشه و برای انحراف کشوندن تک تک انسانها تمام هزار واحد قدرتش رو به کار بگیره ، خوب مسلم هست حریف این هزار واحد قدرت ، تنها انسانهای معدودی در حد ائمه و انبیا و اولیا میشن و غالب انسانها مغلوب این قدرت میشن چون ایمانی در اندازه انبیا و اولیا ندارن که بتونن در برابر همون شیطانی که اونها رو وسوسه میکرده ، و همونقدر قدرتمند هست ، پیروز بشن.
در حقیقت سوال من این هست که این موضوع انکار ناپذیر هست که انسانها بنا به دلایل مختلف ، درجات ایمانی مختلف دارند ، در صورتیکه همه باید با یک شیطان واحد مبارزه داشته باشند ، این نابرابری چطور قابل توصیف هست.
مثلا اگر بخوام سوالم رو مثالی بگم ، بفرض اگه گناه زنا یا شرابخواری ، صد واحد گناه باشه ، خوب شیطان ، شاید هیچ وقت من نوعی که در یک کشور شیعه با خانواده مذهبی هستم و اصلا زمینه زنا و شرابخواری برام فراهم نیست و مثلا ایمان زیادی به خدا و قیامت دارم رو نتونه فریب برای این کار بکنه ، اما جوانی که در یک کشور اروپایی هست و با شراب و زنا چند قدم فاصله داره و ایمان ضعیفی داره ، خیلی راحت میتونه فریب بده ....
در حقیقت میخواستم ببینم موضوع عدالت در بحث دشمن که ما انسانها باید با اون مبارزه کنیم چطور دیده شده، در حالیکه ما انسانها درجات ایمانی مختلفی داریم بنا به دلایل مختلف ، در حالیکه همه یک دشمن واحد با قدرت ثابت داریم؟
با تشکر
سلامسوالی که برام پیش اومده این هست که شیطان دشمن مسلم انسان هست و تمام تلاش خودش رو برای ویرانی دنیا و اخرت انسانها میکنه
اما یک موضوعی:
اگر فرض کنیم شیطان هزار واحد قدرت داشته باشه و برای انحراف کشوندن تک تک انسانها تمام هزار واحد قدرتش رو به کار بگیره ، خوب مسلم هست حریف این هزار واحد قدرت ، تنها انسانهای معدودی در حد ائمه و انبیا و اولیا میشن و غالب انسانها مغلوب این قدرت میشن چون ایمانی در اندازه انبیا و اولیا ندارن که بتونن در برابر همون شیطانی که اونها رو وسوسه میکرده ، و همونقدر قدرتمند هست ، پیروز بشن.
در حقیقت سوال من این هست که این موضوع انکار ناپذیر هست که انسانها بنا به دلایل مختلف ، درجات ایمانی مختلف دارند ، در صورتیکه همه باید با یک شیطان واحد مبارزه داشته باشند ، این نابرابری چطور قابل توصیف هست.مثلا اگر بخوام سوالم رو مثالی بگم ، بفرض اگه گناه زنا یا شرابخواری ، صد واحد گناه باشه ، خوب شیطان ، شاید هیچ وقت من نوعی که در یک کشور شیعه با خانواده مذهبی هستم و اصلا زمینه زنا و شرابخواری برام فراهم نیست و مثلا ایمان زیادی به خدا و قیامت دارم رو نتونه فریب برای این کار بکنه ، اما جوانی که در یک کشور اروپایی هست و با شراب و زنا چند قدم فاصله داره و ایمان ضعیفی داره ، خیلی راحت میتونه فریب بده ....
در حقیقت میخواستم ببینم موضوع عدالت در بحث دشمن که ما انسانها باید با اون مبارزه کنیم چطور دیده شده، در حالیکه ما انسانها درجات ایمانی مختلفی داریم بنا به دلایل مختلف ، در حالیکه همه یک دشمن واحد با قدرت ثابت داریم؟
با تشکر
باسلام وتشکر .
از نصوص دینى به ویژه از قرآن کریم استفاده مىشود قلمرو نفوذ شیطان در انسان فقط در حد وسوسه و جلوه دادن و زینت دادن خیالی یک امر باطل است، که با عناوین وسوسه، تزیین و تسویل بیان شده است و او هیچگونه اکراه و اجبارى برانسان ندارد.
این حقیقت را قرآن کریم در آیه 22 سوره «ابراهیم» از زبان شیطان چنین نقل مىکند:
«و ما کان لى علیکم من سلطان الاّ ان دعوتکم فاستجبتم لى فلا تلومونى ولوموا انفسکم؛ شیطان در قیامت خطاب به گمراهان مىگوید: در دنیاهیچ گونه قدرت و تسلطى بر شما نداشتم جز اینکه شما را به سوى باطل فرا خواندم و شما اجابت کردید. پس مرا بر گمراهى خویش ملامت نکنید، بلکه خود سزاوار سرزنش هستید».
در تفسیر «المیزان» در ذیل آیه آمده است: خداوند در این آیه هر گونه سلطه ظاهرى و معنوى را از شیطان نفى کرده؛ یعنى، نه چنین قدرتى دارد که در اراده انسان نفوذ کند و چیزى را بر او تحمیل کند و بر کارى اجبار نماید ؛نه دلیل و برهانى دارد تا عقل و اندیشه انسان را تحت تصرف خود قرار دهد و در نتیجه انسان را ناچار به پذیرش القائات خود بکند.
تنها نقشى که او در زندگى انسان دارد، دعوت به سوى باطل است .دعوت شیطان از طریق نفس اماره وجود انسان صورت می گیرد . در واقع نیروهای اماره در وجود انسان در طول القائات شیطانی قرار داد . شیطان بی واسطه آمادگی درونی انسان نمی توان کاری صورت دهد. پس شیطان هیچ تسلطی بر انسان ندارد.
اما در قرآن بعد از آنکه هر گونه تسلط و نفوذ ابتدایى از شیطان سلب شده، یک نوع چیرگی و نفوذ ثانوى براى او نسبت به برخى پذیرفته شده است . این حقیقت را در سوره نحل بیان مىفرماید:« انه لیس له سلطان على الذین امنوا و على ربهم یتوکلون و انّما سلطانه على الذین یتولونه و هم به مشرکون؛ همانا شیطان بر مردمى که به خدا ایمان آورده و بر پروردگار خویش اتکا و اعتماد کردهاند، هیچ گونه تسلط و نفوذى ندارد .تنها تسلط او منحصر به اشخاصى است که خودشان ولایت و سرپرستى او را پذیرفته و دست ارادت و دوستى به او دادهاند».
چیرگی و نفوذ ثانوى که شیطان بر گروهى پیدا کرده است ،نه تنها با اراده و اختیار و استقلال انسان هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود آنان با اراده و اختیار، زمام امورشان را به دست شیطان داده و ولایت وزمامدارى او را پذیرفتهاند.
بنا بر این کار شیطان فقط وسوسه کردن است. البته خداوند شیطان را براى وسوسهگرى نیافریده است؛ بلکه او بر اثر گمراهى اختیارى چنین راهى را برگزید؛ در حالى که مىتوانست در طریق مقابل آن حرکت کند. به انسان نیز نیروى مقابله با وسوسهگرىهاى او را داده است.
بنا بر این شیطان هیچ قدرتى ندارد و فقط وسوسهگرى مىکند.
برای رویارویی با وسوسههای شیطانی، ابتدا باید دشمن و راههای نفوذ او را شناخت و او را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گامهای نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت راههای مبارزه با وساوس شیطانی عبارتند از: .
1- نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سروکار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راههای مراقبت عبارتند از:
أ) تقوا پیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی میداند که آن را به خوبی میپوشاند و حفظ میکند: «لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه، تقوا است».(1) امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذ ناپذیر میداند که رخنهای در آن ممکن نیست.(2)
ب) کنترل اعضا و جوارح: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید اینها را کنترل کرد.
ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه میرسد، یعنی برای جبران ضعفها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسهای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شدهاند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که میدهد و میگیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم میکنند، ولی تو ستم نمیکنی بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت: چه قدر نیکی میکنی، بگو: گناهان من بیش از نیکیهای من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز میگزاری بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش میکنی، بگو آن قدر که میگیرم، از آن چه میبخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم میکنند بگو: من بیشتر ستم کردهام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار میکنی، بگو: چه بسیار معصیتها کردهام».(3)
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسههای شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید میفرماید: «اگر از شیطان وسوسهای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است».(4)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت میفرماید: «آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله میگیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه میکند و صدقه، کمرش را میشکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را میبُرد و استغفار، بند دلش را میبرد».(5)
5- آشنایی با دامهای شیطان: برای رهایی از وساوس شیطانی باید مواظب دامهای او بود. یکی از دامهای خطرناک شیطانی، دوستی دنیا است.
امام علی(ع) میفرماید: «از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است».(6)
دام دیگر که از مهمترین ابزار کار شیطان به شمار میرود، هواپرستی است، زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد. شیطان خواستههای نفسانی انسان را تأیید میکند. قرآن مجید میفرماید: «تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند».(7)
بنده خدا تابع هوا و هوس نیست و خواست خدا را مقدّم میدارد.
یکی دیگر از دامهای شیطان برای مردان ، زنان و غضب است. امام علی(ع) میفرماید: «برای شیطان کمندی بزرگتر از خشم و زنان نیست».(8) منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی، و جذابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را میفریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد میشود. هم چنین خشم و غضب و تصمیمها از روی غضب که غالبا بر مردان مستولی میشود.
برخی از امور دیگر نیز در مخالفت با وسوسههای شیطان مؤثر است:
1- انجام یک سری مستحبات مثلاً همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصاً «لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلی العظیم» عادت دادن.
نیز خواندن قرآن در اوقات مختلف.
2- خود را از بیکاری، تنهایی و عوامل وسوسهانگیز دور نگه داشتن.
3- ذهن را همواره به امور ارزشمند متوجه ساختن و عادت دادن.
4- مطالعه و تفکردربارة خدا و قیامت.
5- به طور منظم مثلاً هفتگی به زیارت اهل قبور رفتن و نسبت به عاقبت خود و احوال پس از مرگ اندیشیدن.
6- شرکت کردن در مراسم دینی و فعالیت جدی در مسائل فرهنگی اجتماعی و نماز را با توجه و حال و عاشقانه و با حضور قلب خواندن.
پینوشتها:
1. اعراف (7) آیه 26.
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار الانوار، ج 1، ص 100.
4. اعراف (7) آیه 200.
5. سفینة البحار الانوار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، 156.
7. حجر (15 ) آیه 42.
8.غررالحکم،ج 5 ، ص83.
با سلام و تشکر از پاسخ شما
فکر کنم من سوالم رو بد مطرح کردم چون در پاسخ جنابعالی پاسخ سوالی که مد نظر من بود رو نیافتم
من سوالم این هست که با توجه به ایه قران که فرموده : همانا شیطان دشمنی اشکار برای شماست ... پس شیطان یک دشمن حقیقی برای تمام انسانها میباشد. حال چطور بحث عدالت مطرح هست که تمام انسانها با سطح تقوای مختلف، از انبیا و اولیا گرفته ، تا یک فرد معمولی جامعه... همگی باید با یک دشمن با قدرت یکسان ایستادگی کنند؟ چون اگر فرض کنیم شیطان 100 واحد قدرت انحراف کشوندن داشته باشه ، هم یک پیغمبر و هم یک انسان عادی ، باید بتوانند در برابر این صد واحد مقاومت کنند تا عاقبت به خیر بشن در صورتیکه قدرت ایمان پیغمبر با یک فرد عادی ، زمین تا اسمون با هم فرق داره پس عملا هر دو به یک میزان نمیتوانند در برابر شیطان با 100 واحد قدرت به یک اندازه مقاومت کنند.
با تشکر
با سلام و تشکر از پاسخ شمافکر کنم من سوالم رو بد مطرح کردم چون در پاسخ جنابعالی پاسخ سوالی که مد نظر من بود رو نیافتم
من سوالم این هست که با توجه به ایه قران که فرموده : همانا شیطان دشمنی اشکار برای شماست ... پس شیطان یک دشمن حقیقی برای تمام انسانها میباشد. حال چطور بحث عدالت مطرح هست که تمام انسانها با سطح تقوای مختلف، از انبیا و اولیا گرفته ، تا یک فرد معمولی جامعه... همگی باید با یک دشمن با قدرت یکسان ایستادگی کنند؟ چون اگر فرض کنیم شیطان 100 واحد قدرت انحراف کشوندن داشته باشه ، هم یک پیغمبر و هم یک انسان عادی ، باید بتوانند در برابر این صد واحد مقاومت کنند تا عاقبت به خیر بشن در صورتیکه قدرت ایمان پیغمبر با یک فرد عادی ، زمین تا اسمون با هم فرق داره پس عملا هر دو به یک میزان نمیتوانند در برابر شیطان با 100 واحد قدرت به یک اندازه مقاومت کنند.
با تشکر
باسلام وتشکر .
حضرات معصومین که بدلیل عصمت تحت تاثیر وسوسه های شیطان قرار نمی گیرند ومنزه از تاثیر پذیری است .
اما مردم عادی که معرض وسوسه اند نیز دارای درجات متفاوت ایمان اند .
در این خصوص ممکن است جای برای پرسش تان باشد لذا در جواب باید گفت :
اولا - چنان که قبلا بیان شد شیطان پرقدرت نیست ودر حد وسوسه بشتر کاری از آن ساخته نیست .
ثانیا - تکلیف هر کسی به اندازه توان اوست واگر از همه تلیف یکسان خواسته می شد جای برای پرسش بود .
ولی براساس : لایکلف الله نفسا الا وسعها = خدا هر کسی را به انادزه توانش تکلیف نموده .
پس مشکل بی عدالتی پیش نمی آید .
ثالثا - شیطان با هر کسی به اندازه نیاز مقابله می وبا همه با تمام توانش رو به رو نمی شود چون نیازی نیست .
پس از این نظر هم مشکلی بی عدالتی رخ نمی دهد .
http://www.askdin.com/thread50839.html
جمع بندی .
سوال :
شیطان موجودی با قدرتی واحد در برابر افراد با درجات ایمانی مختلف
پاسخ :
از نصوص دینى به ویژه از قرآن کریم استفاده مىشود قلمرو نفوذ شیطان در انسان فقط در حد وسوسه و جلوه دادن و زینت دادن خیالی یک امر باطل است، که با عناوین وسوسه، تزیین و تسویل بیان شده است و او هیچگونه اکراه و اجبارى برانسان ندارد.
این حقیقت را قرآن کریم در آیه 22 سوره «ابراهیم» از زبان شیطان چنین نقل مىکند:
«و ما کان لى علیکم من سلطان الاّ ان دعوتکم فاستجبتم لى فلا تلومونى ولوموا انفسکم؛ شیطان در قیامت خطاب به گمراهان مىگوید: در دنیاهیچ گونه قدرت و تسلطى بر شما نداشتم جز اینکه شما را به سوى باطل فرا خواندم و شما اجابت کردید. پس مرا بر گمراهى خویش ملامت نکنید، بلکه خود سزاوار سرزنش هستید».
در تفسیر «المیزان» در ذیل آیه آمده است: خداوند در این آیه هر گونه سلطه ظاهرى و معنوى را از شیطان نفى کرده؛ یعنى، نه چنین قدرتى دارد که در اراده انسان نفوذ کند و چیزى را بر او تحمیل کند و بر کارى اجبار نماید ؛نه دلیل و برهانى دارد تا عقل و اندیشه انسان را تحت تصرف خود قرار دهد و در نتیجه انسان را ناچار به پذیرش القائات خود بکند.
تنها نقشى که او در زندگى انسان دارد، دعوت به سوى باطل است .دعوت شیطان از طریق نفس اماره وجود انسان صورت می گیرد . در واقع نیروهای اماره در وجود انسان در طول القائات شیطانی قرار داد . شیطان بی واسطه آمادگی درونی انسان نمی توان کاری صورت دهد. پس شیطان هیچ تسلطی بر انسان ندارد.
اما در قرآن بعد از آنکه هر گونه تسلط و نفوذ ابتدایى از شیطان سلب شده، یک نوع چیرگی و نفوذ ثانوى براى او نسبت به برخى پذیرفته شده است . این حقیقت را در سوره نحل بیان مىفرماید:« انه لیس له سلطان على الذین امنوا و على ربهم یتوکلون و انّما سلطانه على الذین یتولونه و هم به مشرکون؛ همانا شیطان بر مردمى که به خدا ایمان آورده و بر پروردگار خویش اتکا و اعتماد کردهاند، هیچ گونه تسلط و نفوذى ندارد .تنها تسلط او منحصر به اشخاصى است که خودشان ولایت و سرپرستى او را پذیرفته و دست ارادت و دوستى به او دادهاند».
چیرگی و نفوذ ثانوى که شیطان بر گروهى پیدا کرده است ،نه تنها با اراده و اختیار و استقلال انسان هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود آنان با اراده و اختیار، زمام امورشان را به دست شیطان داده و ولایت وزمامدارى او را پذیرفتهاند.
بنا بر این کار شیطان فقط وسوسه کردن است. البته خداوند شیطان را براى وسوسهگرى نیافریده است؛ بلکه او بر اثر گمراهى اختیارى چنین راهى را برگزید؛ در حالى که مىتوانست در طریق مقابل آن حرکت کند. به انسان نیز نیروى مقابله با وسوسهگرىهاى او را داده است.
بنا بر این شیطان هیچ قدرتى ندارد و فقط وسوسهگرى مىکند.
برای رویارویی با وسوسههای شیطانی، ابتدا باید دشمن و راههای نفوذ او را شناخت و او را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گامهای نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت راههای مبارزه با وساوس شیطانی عبارتند از: .
1- نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سروکار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راههای مراقبت عبارتند از:
أ) تقوا پیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی میداند که آن را به خوبی میپوشاند و حفظ میکند: «لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه، تقوا است».(1) امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذ ناپذیر میداند که رخنهای در آن ممکن نیست.(2)
ب) کنترل اعضا و جوارح: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید اینها را کنترل کرد.
ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه میرسد، یعنی برای جبران ضعفها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسهای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزندت مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شدهاند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که میدهد و میگیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم میکنند، ولی تو ستم نمیکنی بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت: چه قدر نیکی میکنی، بگو: گناهان من بیش از نیکیهای من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز میگزاری بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش میکنی، بگو آن قدر که میگیرم، از آن چه میبخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم میکنند بگو: من بیشتر ستم کردهام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار میکنی، بگو: چه بسیار معصیتها کردهام».(3)
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسههای شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید میفرماید: «اگر از شیطان وسوسهای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است».(4)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت میفرماید: «آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله میگیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه میکند و صدقه، کمرش را میشکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را میبُرد و استغفار، بند دلش را میبرد».(5)
5- آشنایی با دامهای شیطان: برای رهایی از وساوس شیطانی باید مواظب دامهای او بود. یکی از دامهای خطرناک شیطانی، دوستی دنیا است.
امام علی(ع) میفرماید: «از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است».(6)
دام دیگر که از مهمترین ابزار کار شیطان به شمار میرود، هواپرستی است، زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد. شیطان خواستههای نفسانی انسان را تأیید میکند. قرآن مجید میفرماید: «تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند».(7)
بنده خدا تابع هوا و هوس نیست و خواست خدا را مقدّم میدارد.
یکی دیگر از دامهای شیطان برای مردان ، زنان و غضب است. امام علی(ع) میفرماید: «برای شیطان کمندی بزرگتر از خشم و زنان نیست».(8) منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی، و جذابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را میفریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد میشود. هم چنین خشم و غضب و تصمیمها از روی غضب که غالبا بر مردان مستولی میشود.
برخی از امور دیگر نیز در مخالفت با وسوسههای شیطان مؤثر است:
1- انجام یک سری مستحبات مثلاً همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصاً «لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلی العظیم» عادت دادن.
نیز خواندن قرآن در اوقات مختلف.
2- خود را از بیکاری، تنهایی و عوامل وسوسهانگیز دور نگه داشتن.
3- ذهن را همواره به امور ارزشمند متوجه ساختن و عادت دادن.
4- مطالعه و تفکردربارة خدا و قیامت.
5- به طور منظم مثلاً هفتگی به زیارت اهل قبور رفتن و نسبت به عاقبت خود و احوال پس از مرگ اندیشیدن.
6- شرکت کردن در مراسم دینی و فعالیت جدی در مسائل فرهنگی اجتماعی و نماز را با توجه و حال و عاشقانه و با حضور قلب خواندن.
پینوشتها:
1. اعراف (7) آیه 26.
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار الانوار، ج 1، ص 100.
4. اعراف (7) آیه 200.
5. سفینة البحار الانوار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، 156.
7. حجر (15 ) آیه 42.
8.غررالحکم،ج 5 ، ص83.