چطور حرفمو به اطرافیانم منتقل کنم؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطور حرفمو به اطرافیانم منتقل کنم؟

سلام
من یه جوون 19 ساله هستم.... اکثر وقت ها تو روابطم با دوستام یا بستگانم بحث هایی پیش میاد که با اینکه احساس میکنم میتونم کمکی بکنم ولی نمیتونم حرفمو بزنم.....
چطور بگم... یعنی حرفامو میتونم بنویسم تا اینکه بخوام با اون نفر رو در رو حرف بزنم.....
یا خیلی پیش اومده با اطرافیانم سر موضوعی حرفمون بشه (البته به دعوا کشیده نشده) ولی من نتونم حرفمو بزنم.....
ولی تا یه برگه از کاغذ یا صفحه ی پیامک گوشیم میاد خیلی راحت میتونم همون حرفو منتقل کنم ولی این خیلی بده....:Ghamgin:
بخاطر رو در بایستی که با طرف مقابلم دارم نیست....
نمیدونم چرا واقعا نمیتونم حرفامو منتقل بکنم.....
یه جورایی از طرف زدن رو در رو با طرف مقابلم شرمم میشه (نه بخاطر سنش.... بخاطر اینکه من باید حرفی رو بزنم...)
میشه چندتا راهکار بهم پیشنهاد بکنید تا من ازین وضعیت بیام بیرون؟:Ghamgin:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

بقیع غریب;505065 نوشت:
سلام
من یه جوون 19 ساله هستم.... اکثر وقت ها تو روابطم با دوستام یا بستگانم بحث هایی پیش میاد که با اینکه احساس میکنم میتونم کمکی بکنم ولی نمیتونم حرفمو بزنم.....
چطور بگم... یعنی حرفامو میتونم بنویسم تا اینکه بخوام با اون نفر رو در رو حرف بزنم.....
یا خیلی پیش اومده با اطرافیانم سر موضوعی حرفمون بشه (البته به دعوا کشیده نشده) ولی من نتونم حرفمو بزنم.....
ولی تا یه برگه از کاغذ یا صفحه ی پیامک گوشیم میاد خیلی راحت میتونم همون حرفو منتقل کنم ولی این خیلی بده....:Ghamgin:
بخاطر رو در بایستی که با طرف مقابلم دارم نیست....
نمیدونم چرا واقعا نمیتونم حرفامو منتقل بکنم.....
یه جورایی از طرف زدن رو در رو با طرف مقابلم شرمم میشه (نه بخاطر سنش.... بخاطر اینکه من باید حرفی رو بزنم...)
میشه چندتا راهکار بهم پیشنهاد بکنید تا من ازین وضعیت بیام بیرون؟:Ghamgin:

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی

در ابتدا توجه داشته باشید که همه افراد در زمینه هایی دارای کاستی و ضعف هستند و بنده و شما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم بر این مبنا پیشنهاد می شود؛

_ خودتان را همانگونه که هستید بپذیرید ( منظور از پذیرش، توقف و درجا زدن نیست، بلکه احترام و دوست داشتن خود در عین تلاش برای ترقی و رسیدن به کمال است) به این معنا که بپذیرید به صورت قهری به خاطر ماهیت انسان بودنتان دارای ضعف هستید و این ضعف طبیعی است.

_ برای بیان نظرات خود را وادار به الگوی خاصی نکنید، بلکه هر طور که راحت تر هستید گفتگو کنید، در قالب گفتگو انعطاف داشته باشید گاهی شوخی، گاهی جدی، گاهی معمولی و گاهی با لبخند. هر الگویی را که راحتتر دیدید، آن را دنبال کنید.

_ استعداد عدم پذیرش از سوی دیگران را در خود تقویت کنید. بنابراین دنبال این نباشید که مطالب شما را دیگران لزوما بپذیرند و یا تایید کنند.

_ مخالفت و عدم همراهی دیگران را طبیعی بدانید و از این مخالفت استقبال کنید

_ از اینکه مطالبتان را به صورت کامل یا بدون نقص، بیان کنید پرهیز کنید، شما می توانید به مقداری که توان بیان آن را دارید اکتفا کنید و این امر را یک موفقیت برای خود بدانید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

بقیع غریب;505065 نوشت:
سلام
من یه جوون 19 ساله هستم.... اکثر وقت ها تو روابطم با دوستام یا بستگانم بحث هایی پیش میاد که با اینکه احساس میکنم میتونم کمکی بکنم ولی نمیتونم حرفمو بزنم.....

بقیع غریب;505065 نوشت:
چطور بگم... یعنی حرفامو میتونم بنویسم تا اینکه بخوام با اون نفر رو در رو حرف بزنم.....

همون خجالت میکشم خودمونه دیگه

بقیع غریب;505065 نوشت:
نمیدونم چرا واقعا نمیتونم حرفامو منتقل بکنم.....

مهم نیست حرفت در حد یه استاد یا یه بزرگتر صحیح باشه ...همین که حرفت و بزنی کافیه
لازم نیست چشم:Moteajeb!: تو چشم:moteajeb:طرف مقابلتون حرف بزنید
همین که تصور کنید اون فرد یه فرد عادیه :ok:
سخن گفتن و برای شما اسون می شه

مهر...;507331 نوشت:
مهم نیست حرفت در حد یه استاد یا یه بزرگتر صحیح باشه ...همین که حرفت و بزنی کافیه
لازم نیست چشم تو چشمطرف مقابلتون حرف بزنید
همین که تصور کنید اون فرد یه فرد عادیه
سخن گفتن و برای شما اسون می شه

ممنونم از پیشنهاداتتون....
ولی خب مشکل اینجاست که من واقعا کم میارم و نمیتونم حرفمو منتقل کنم....
حتی اگه اون نفر کوچیکتر از خودم باشه پیش خودم میگم خب ازم کوچیکتره و اگه من حرفی یا نصیحتی بکنم ناراحت میشه و ممکنه بهش بربخوره....
اگه ازم بزرگتر باشه که اصلا داستان دارم....:khandeh!:

اميدوار;507326 نوشت:
بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی

در ابتدا توجه داشته باشید که همه افراد در زمینه هایی دارای کاستی و ضعف هستند و بنده و شما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم بر این مبنا پیشنهاد می شود؛

_ خودتان را همانگونه که هستید بپذیرید ( منظور از پذیرش، توقف و درجا زدن نیست، بلکه احترام و دوست داشتن خود در عین تلاش برای ترقی و رسیدن به کمال است) به این معنا که بپذیرید به صورت قهری به خاطر ماهیت انسان بودنتان دارای ضعف هستید و این ضعف طبیعی است.

_ برای بیان نظرات خود را وادار به الگوی خاصی نکنید، بلکه هر طور که راحت تر هستید گفتگو کنید، در قالب گفتگو انعطاف داشته باشید گاهی شوخی، گاهی جدی، گاهی معمولی و گاهی با لبخند. هر الگویی را که راحتتر دیدید، آن را دنبال کنید.

_ استعداد عدم پذیرش از سوی دیگران را در خود تقویت کنید. بنابراین دنبال این نباشید که مطالب شما را دیگران لزوما بپذیرند و یا تایید کنند.

_ مخالفت و عدم همراهی دیگران را طبیعی بدانید و از این مخالفت استقبال کنید

_ از اینکه مطالبتان را به صورت کامل یا بدون نقص، بیان کنید پرهیز کنید، شما می توانید به مقداری که توان بیان آن را دارید اکتفا کنید و این امر را یک موفقیت برای خود بدانید.


میشه تو زمینه اینکه چطور بتونم حرفامو بهتر ارائه بدم بهم کتاب یا هر چیز دیگه ای معرفی کنین؟

یه چیز دیگه ای هم که وجود داره اینه که:
میدونید من دختر بی جنبه ای نیستم..... ولی خب اگه کسی حتی شوخی (یه شوخی سنگین) باهام بکنه بهم بر میخوره و متاسفانه زود جوش میارم....
ولی خب وقتیم بهم بر بخوره 2 حالت داره:
1- (بدترین حالتی هستش که اتفاق میفته)...... از کوره در میرم و .....:khandeh!:
2- رابطمو با اون نفر کم میکنم
تو حالت اول که با نفس عمیق کشیدن و شمردن تا 10 اروم نمیشم....... بجز راه حل های روان شناسی، راه حل منطقی برای این موردی که گفتم چیه؟

بقیع غریب;505065 نوشت:
میشه چندتا راهکار بهم پیشنهاد بکنید تا من ازین وضعیت بیام بیرون؟

سلام

در صحبت با دیگران اگر به ذهن خود نگاه کنید ممکن است بگوید شما پایین تری و او بالاتر است و این یعنی احساس خود کم بینی و خجالت کاذب!
اگر ممکن بود در کلاسهای آموزش عقیدتی و مهدویت شرکت کنید دغدغه‌های اصلی را پیدا می کنید و افکار مزاحم از زندگی تان برچیده می‌شود.
حضور در این کلاسها و کلاسهای ورزشی و تفریح با دختران نجیب دیگر برای پیشرفت و اجتماعی شدن خوب است.

پیشنهاد می‌کنم در کنار نذز قرآن برای سلامتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عمل به توصیه استاد امیدوار، به پاسخ مشاوره های مطمئن در مورد درمان کمرویی و زودرنجی توجه کنید مثلا:

ریشه خجالت و راههای درمان آن
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=1142&urlId=1080

http://qurantv.ir/Note/uNote.aspx?id=c2a08f3d-5004-4ecf-a835-1e9c1e453cc6

http://madadkarir.blogfa.com/post-167.aspx

درمان زودرنجی:

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=78685&consultationid=990966

http://porseman.org/q/show.aspx?id=128755

http://socialphobia.ir/Default.aspx?tabid=105&forumid=58&postid=658&scope=posts

در انتهای مشاوره‌ها به کتابهای مرجعی هم اشاره شده است، که لازم است بیابید و بخوانید

کتابهای درمان کم رویی و زودرنجی و هراس اجتماعی را از کتابخانه‌ها محل یا دانشگاهها تهیه و مطالعه کنید

یک نکته مهم: در مطالعه مشاوره‌ها و کتابها رعایت مسائل شرعی را انجام دهید ... مثلا توصیه نکند که با جنس مخالف صحبت کن تا جرات پیدا کنی.. در شرع موارد صحبت ضروری با رعایت نکات آن بیان شده است

موفق باشید

متعلم;507550 نوشت:
یک نکته مهم: در مطالعه مشاوره‌ها و کتابها رعایت مسائل شرعی را انجام دهید ... مثلا توصیه نکند که با جنس مخالف صحبت کن تا جرات پیدا کنی.. در شرع موارد صحبت ضروری با رعایت نکات آن بیان شده است

این که بله..... حتما رعایت میشه.... ممنونم:Gol:

منم دقیقا همین مشکلو دارم. اصلا نمیتونم با صحبت کردن منظورمو برسونم. فقط باید بنویسم تا اونی که میخوامو به طرف مقابل انتقال بدم. حالا درمورد آدمای عادیِ عامی دوروبرم خیلی مهم نیست که حتما لزومی احساس کنم که بخوام باهاشون صحبت خاصی داشته باشم اما وقتی در مورد مسئلۀ خاصی با یک انسان والا میخوام صحبت کنم این مشکل شدت میگیره. یه بار میخواستم از حاج آقا پناهیان یه سوال بپرسم رفتم تو یک جلسه ای که ایشون صحبت میکردند اما نیم ساعت قبل اتمام مراسم که خواستم خودمو آماده کنم برای پرسیدن سوالم انقدر قلبم تند تند زد و عرق ریختم و خجالت کشیدم و سرخ و سفید شدم که اصلا منصرف شدم حتی برم طرفشون چه برسه بخوام شروع به حرف زدن کنم. همش تو ذهنم مجسم میکردم که موقع سوال پرسیدن به تته پته می افتم یا یه حرف بیجا از دهنم میپره یا اینکه حتی یه فکر بیجا از ذهنم رد میشه و ایشونم ذهنمو میخونن. همیشه همین مشکلو دارم. مدتها شاید هفته ها یه سوالی که دارم رو تو ذهنم بررسی میکنم و نقایصش رو برطرف میکنم و با خودم تمرین میکنم که چطور بپرسم و از چه کلماتی و چه لحنی استفاده کنم و حتی حالت ایستادنم چطور باشه که خیلی نشون دهندۀ خجالت نباشه و اعتماد به نفس بالا داشته باشم ولی آخر موقع انجامش که میرسه چون میدونم که طرف مقابلم چقدر انسان بزرگیه و من چقدر داغونم یا گند میزنم یا کلا منصرف میشم. چکار میشه کرد؟

از سعی بر برقراری ارتباط با کوچیکترا و هم سن های خودت شروع بکن
مطالعه اعتماد به نفس رو افزایش می ده ترک نکن...
البته زیاد حرف زدن هم امتیاز نیست!! کم گوی و گزیده گوی چون در...

عاقبت به خیر باشید و باشیم:Gol:
یاعلی

شُکر;507632 نوشت:
منم دقیقا همین مشکلو دارم. اصلا نمیتونم با صحبت کردن منظورمو برسونم. فقط باید بنویسم تا اونی که میخوامو به طرف مقابل انتقال بدم. حالا درمورد آدمای عادیِ عامی دوروبرم خیلی مهم نیست که حتما لزومی احساس کنم که بخوام باهاشون صحبت خاصی داشته باشم اما وقتی در مورد مسئلۀ خاصی با یک انسان والا میخوام صحبت کنم این مشکل شدت میگیره. یه بار میخواستم از حاج آقا پناهیان یه سوال بپرسم رفتم تو یک جلسه ای که ایشون صحبت میکردند اما نیم ساعت قبل اتمام مراسم که خواستم خودمو آماده کنم برای پرسیدن سوالم انقدر قلبم تند تند زد و عرق ریختم و خجالت کشیدم و سرخ و سفید شدم که اصلا منصرف شدم حتی برم طرفشون چه برسه بخوام شروع به حرف زدن کنم. همش تو ذهنم مجسم میکردم که موقع سوال پرسیدن به تته پته می افتم یا یه حرف بیجا از دهنم میپره یا اینکه حتی یه فکر بیجا از ذهنم رد میشه و ایشونم ذهنمو میخونن. همیشه همین مشکلو دارم. مدتها شاید هفته ها یه سوالی که دارم رو تو ذهنم بررسی میکنم و نقایصش رو برطرف میکنم و با خودم تمرین میکنم که چطور بپرسم و از چه کلماتی و چه لحنی استفاده کنم و حتی حالت ایستادنم چطور باشه که خیلی نشون دهندۀ خجالت نباشه و اعتماد به نفس بالا داشته باشم ولی آخر موقع انجامش که میرسه چون میدونم که طرف مقابلم چقدر انسان بزرگیه و من چقدر داغونم یا گند میزنم یا کلا منصرف میشم. چکار میشه کرد؟

سلام
پیشنهاد می‌کنم سئوال خود را در موضوعی جدید مطرح کنید تا مشاورین نظرشان را بدهند
موارد بالا ناشی از خود کم بینی است
یکبار در متنی می‌خواندم وقتی شما دارید با یک نفر غریبه مثلا در اتوبوس صحبت می‌کنید حالتان طبیعی است و در موضوعات مختلف بحث می کنید ...
در انتهای مسیر ممکن است شغل او را بپرسید و او بگوید من استاد دانشگاه هستم....
در اینجا شما خود را جمع می کنید و ذهنتان درگیر می‌شود و کلمات مانند قبل به ذهنتان رجوع نمی کند...

علت آن اینست که با شنیدن مقام طرف‏ ذهن شما او را در مکان بالاتر و شما را در مکان پایین‌تر قرار داد و بعلت خود کم بینی احساس حقارت در شما تقویت شد و بدنبال آن دستپاچگی و خجالت ظاهر می‌شود
باید در مورد خودشناسی مطالعاتی انجام دهید یا به کلاسهای آموزش خودشناسی که توسط اساتید متدین دانشگاهی برگزار می شود بروید

با مطالعه کتابهای روان شناسی مفید هم به سطحی از خودشناسی می‌رسید ولی باید از کارشناس نظر بخواهید و آن کتابها را از کتابخانه یا کتابفروشی تهیه کنید

ورزش - پیادی روی - کتب اعتقادی( نظیر کتب شهید مطهری) - خواندن روزانه 50 آیه از قرآن و کارهای هنری در افزایش اعتماد به نفس شما کمک می‌کند

موفق باشید

متحیر";507681 نوشت:
البته زیاد حرف زدن هم امتیاز نیست!! کم گوی و گزیده گوی چون در...

البته تو این تایپکی که ایجاد کردم واسه دوستان سوتفاهم نشه....!
من منظورم از اینکه نمیتونم درست حرفامو انتقال بدم این نبود که تو هر مجلسی که میشینم بخوام سخنرانی کنم:khandeh!:
بلکه منظورم این بود راهکار هایی که برای این موردی که من دچارشم چیه.....
وگرنه در کل من اصلا ادم پرحرفی نیستم..... هرجا میشینم میگن چرا انقد ساکتی؟ (بازم سوتفاهم نشه! دلیل ساکت بودنم بخاطر خجالت کشیدم و کم رویی نیست).....
موضوع قفل شده است