جمع بندی اراده و مشیت خداوند

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اراده و مشیت خداوند

سلام در دعای جوشن کبیر و در قران در مورد اراده خدا مطالب زیادی امده است مثل :
1-و اذا اذقنا الناس رحمه فرحو بها
2-در دعای جوشن کبیر در مورد خدا : اضحک و ابکی -یصور فی الارحام ما یشاء
و....

شهید استاد مطهری فرمودند که مشیت الهی تعریف خاصی دارد و فکر کنم ایه [h=3]اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم[/h] را برای تعریف مشیت الهی اوردند
در نتیجه مشیت الهی شد انچه افراد و انسانها انجام میدهند پس دیگر اراده خدا نیست بلکه اراده شخص یا روال طبیعت است شاید بتوان گفت اراده خدا در طول اراده انهاست اما اراده یک چیز است وانهم متعلق به شخصی است که یک قضا را رقم میزند و تعیین میکند نه خداوند و درواقع خداوند خصوصا در اعمال اختیاری انسان استقلال ندارد و ارداده ای ندارد پس او نمیخنداند و...
لطفا راهنمایی کامل بفرمایید
باتشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام
[=microsoft sans serif]مسئله اراده خداوند و مشیت او از پیچیده ترین مباحث فلسفی و مناقشه برانگیز ترین مباحث کلامی است.
[=microsoft sans serif]در طول تاریخ در مورد این مسئله اختلافات علمی زیادی را در پی داشته است.
[=microsoft sans serif]اینکه: اراده از صفات ذات است یا از صفات فعل؟ و اینکه قدیم است یا حادث و اینکه واحد است یا متعدد؟ چه ارتباطی با اراده انسان دارد؟ از مهمترین این اختلاف نظرهاست.
[=microsoft sans serif]اراده از صفات فعل الهی است و به معنای خواست چیزی است. زمانی که اراده خداوند بر تحقق چیزی قرار میگیرد، رابطه و نسبتی بین ذات الهی و آن مخلوق ایجاد میشود به این صورت که وجود آن مخلوق در آن زمانی که وجودش در آن خیر و مصلحت باشد، مورد محبت و علم الهی قرار میگیرد و چون وجود آن مخلوق متعلق علم و محبت الهی قرار میگیرد، خداوند او را به وجود می آورد.
[=microsoft sans serif]تا اینجا که مربوط به اصل آفرینش موجودات، حتی موجودات مختار دیگر، بود، اشکالی نداشت و فهم آن چندان سخت نیست.
[=microsoft sans serif]مسئله مهمتر و پرچالش تر از اینجا شروع میشود که زمانی که مخلوق مختار و دارای اراده ای مثل انسان، اراده میکند کاری را انجام دهد، اراده الهی در اینجا چه کاره است و چه نقشی دارد. در اینجا، اختلاف نظرهای مختلف، باعث شکل گیری حداقل سه نظر عمده کلامی شد: جبر، تفویض و امر بین امرین.
[=microsoft sans serif]اشاعره معتقدند که اراده خداوند در اینجا تمام علت است و اراده انسان کاره ای نیست و به نظر پیشرفته و تا حدودی اصلاح شده کسب [=microsoft sans serif]حداکثر نقش انسان به عنوان ماشینی است که اراده الهی در آن قرار میگیرد و اراده الهی، انسان را به منزله ماشینی برای تحقق خواست خود در اختیار میگیرد.
[=microsoft sans serif]معتزله در مقابل معتقدند که در این موارد، دیگر اراده الهی نقشی ندارد و در افعال اختیاری انسان، نقش تام و تمام با اراده انسان است. انسان است که با اختیار خود کاری را انجام میدهد، بدون اینکه اراده الهی نقشی در انجام کارهای انسان داشته باشند.
[=microsoft sans serif]این دو دسته دغدغه دین داشته اند و هر گروه، یک دسته از آیات و روایات و مباحث دینی را مورد توجه قرار دادند. اشاعره، توحید افعالی الهی را مد نظر داشتند وخیال میکردند اگر اراده الهی را کنار بگذاریم، پس خداوند در جهان کاره ای نیست در حالیکه «لا موثر فی الوجود الا الله» و معتزله نیز خیال میکردند اگر اراده انسان کنار گذاشته شود، حکمت و غرض از ادیان و ارسال پیامبران و بهشت وجهنم ودر نهایت خلقت انسان از بین میرودو این خودش نقض غرض است و بطلانش عقلی است.
[=microsoft sans serif]اما امامیه با راهنمایی امامان خویش، بین این دو جمع کردند. انان معتقدند که گرچه اراده انسان مهم است و در صورتی که انسان اراده نداشته باشد، نمیتوان افعالش را به خودش نسبت داد، ولی اراده الهی نیز را نمیتوان نادیده گرفت.
[=microsoft sans serif]راه حل امامیه آن است که نه جبر و نه تفویض بلکه امر بین الامرین. در این نگاه، هم فاعلیت اختیاری خود را در شعاع قدرتی که خداوند به آنان عطا فرموده و مسئولیت مترتب بر آن را پذیرفتند و هم تاثیر عالی و استقلالی الهی را در مرتبه بالاتری درک کردند. (1)

[=microsoft sans serif]البته فهم نقش داشتن اراده الهی در افعال اختیاری انسان، خصوصا به این صورت که جلوی اراده انسان را نگیرد.
[=microsoft sans serif]شاید بتوان نقش اراده الهی را در مجبور نکردن انسان و جلوگیری نکردن از تحقق اراده انسان در انجام کارهای اختیاری دانست.
[=microsoft sans serif]اراده انسان در طول اراده خداوند قرار دارد و این طولی بودن را میتوان با یک تشبیه نشان داد: کلیدی که قفل درب را باز میکند. این کلید است که قفل را باز میکند، یا انگشتان دست انسان یا نفس انسان که دستورات لازم را میدهد. این قفل باز میشود در صورتی که هم کلید چرخیده، انگشتان دست کلید را چرخانده و نفسی که به عضلات دستور داده که کلید را بچرخاند.

[=microsoft sans serif]ــــــــــــ
[=microsoft sans serif]1. ر.ک: اموزش عقائد، مصباح یزدی، درس 18

[=microsoft sans serif]البته فهم نقش داشتن اراده الهی در افعال اختیاری انسان، خصوصا به این صورت که جلوی اراده انسان را نگیرد.
شاید بتوان نقش اراده الهی را در مجبور نکردن انسان و جلوگیری نکردن از تحقق اراده انسان در انجام کارهای اختیاری دانست.
اراده انسان در طول اراده خداوند قرار دارد و این طولی بودن را میتوان با یک تشبیه نشان داد: کلیدی که قفل درب را باز میکند. این کلید است که قفل را باز میکند، یا انگشتان دست انسان یا نفس انسان که دستورات لازم را میدهد. این قفل باز میشود در صورتی که هم کلید چرخیده، انگشتان دست کلید را چرخانده و نفسی که به عضلات دستور داده که کلید را بچرخاند.

فعل انسان تابع قدرت و اراده ­اش است و قدرت و اراده او تابع اسباب و عللی است که در نهایت به خداوند متعال منتهی می شود. پس قدرت و اراده خداوند به فعل انسان تعلق می گیرد ولی به واسطه اسبابی که در این وسط قرار می‌گیرد.(1) و این همان طولی بودن سلسله وجود است که وجودهای مختلف در طول یکدیگر قرار دارند. یکی در رأس این هرم و سلسله قرار دارد و دیگری در مرحله بعد ولی همگی به نحوی در پدیده ای که محقق می­شود به نحوی تاثیر می‌گذارند.(2) واسطه قرار گرفتن اسباب و شرایطی که در مسیر تحقق پدیده ها منافاتی با این ندارد که خداوند، آفریدگار همه موجودات است. و همانگونه که خداوند متعال، ذات آدمی را پدید می آورد، پدر و مادر نیز که از جمله علت های پدید آمدن انسان هستند، در سلسله طولی آفرینش او قرار می گیرند و همگی به خالقیت خدای متعال مستند می شوند.(3)
این است که یک کار هم کار خدا خوانده میشود و هم کار بنده خدا.

ــــــــــــــــــــ
(1) مجموعه رسائل فلسفی صدر المتالهین، رساله خلق الاعمال، ، ص 274-276.
(2) توضیح المراد فی شرح کشف المراد، ص 556.
(3) رساله جبر و اختیار میرداماد، کیهان اندیشه ، شماره 65، ص 159.

سوال:1-پس اگر رزق و روزی به انسان برسد بواسطه اراده خودش است (همان ارده ایگه در طول اراده خداست) نه از جای دیگر؟و این حرف هایی که برخی میزنند بی پایه است مثلا شخصی میگوید خدا رزقم را میدهد در حالی که رزق ما یک حقوقی است که ماهیانه بابت کاری که با اراده خود که در طول ان اثر هستی بخش است میگیریم.
2- چرا خدا اعمال اختیاری ما را به خود نسبت میدهد در حالی که در انتهای اراده طولی اراده انسان است که نقش تعیین کننده را دارد؟
(اگر بگوییم دو اراده وجود دارد که اشتباه است چون برای فعل واحد یک اراده میشود
اما اگر فرض کنیم که اراده یکی و طولی است لازم میشود که حتما یک اراده در کار باشد که یک اراده هم حاصل یک اراده کننده است و دیگر دو موجود اراده کننده وجود ندارند ؛اگر فرض هم بکنیم که اراده خدا فرق میکند و چیز دیگری است دیگر اسمش را اراده نمیتوان گذاشت و ...من یشاء بی معنی میشود لطفا راهنمایی بفرمایید.)

[=microsoft sans serif]

محمد132;543963 نوشت:
سوال:1-پس اگر رزق و روزی به انسان برسد بواسطه اراده خودش است (همان ارده ایگه در طول اراده خداست) نه از جای دیگر؟و این حرف هایی که برخی میزنند بی پایه است مثلا شخصی میگوید خدا رزقم را میدهد در حالی که رزق ما یک حقوقی است که ماهیانه بابت کاری که با اراده خود که در طول ان اثر هستی بخش است میگیریم.
2- چرا خدا اعمال اختیاری ما را به خود نسبت میدهد در حالی که در انتهای اراده طولی اراده انسان است که نقش تعیین کننده را دارد؟
(اگر بگوییم دو اراده وجود دارد که اشتباه است چون برای فعل واحد یک اراده میشود
اما اگر فرض کنیم که اراده یکی و طولی است لازم میشود که حتما یک اراده در کار باشد که یک اراده هم حاصل یک اراده کننده است و دیگر دو موجود اراده کننده وجود ندارند ؛اگر فرض هم بکنیم که اراده خدا فرق میکند و چیز دیگری است دیگر اسمش را اراده نمیتوان گذاشت و ...من یشاء بی معنی میشود لطفا راهنمایی بفرمایید.)

هر دو سوال شما باز میگردد به فهم از طولی بودن اراده انسان نسبت به اراده خداوند.
در این فرایند، نه اراده انسان از بین میرود و انکار میشود و نه اراده خداوند نادیده گرفته میشود.
اما اینکه نقش خداوند در این میان چیست؟
درست است که مثلا در کسب روزی، ما هستیم که تلاش میکنیم، اما اگر خداوند نخواهد و قدرت کسب روزی و اراده آن و زندگانی آن به آن را به انسان ندهد، کسی قدرت کسب روزی را ندارد. علاوه براینکه تمام این موجوداتی که انسان از آنها به عنوان طعام و خوراک و پوشاک استفاده میکند، تماما مخلوق خداوند است. بنابراین، این دو نحوه دخالت خداوند در روزی انسان.
اما روزی دادن خداوند صرفا در قدرت و زندگی بخشیدن اسنان، برطرف کردن موانع و حتی افرینش مایحتاج انسان نیست. اینها جنبه رحمانیت خداوند است که حتی شامل کافران نیز میشود و از آنان نیز دریغ نشده است.
نحوه دیگر روزی بخشیدن به انسان، مخصوص مومنان است که به‌صورت ویژه موانع کسب روزی را برطرف میکند و در صورتی که او با خدا باشد، خدا کاری میکند که روزی به سمت او بیاید نه اینکه او به سمت روزی برود.

[=microsoft sans serif]

محمد132;543963 نوشت:
2- چرا خدا اعمال اختیاری ما را به خود نسبت میدهد در حالی که در انتهای اراده طولی اراده انسان است که نقش تعیین کننده را دارد؟
(اگر بگوییم دو اراده وجود دارد که اشتباه است چون برای فعل واحد یک اراده میشود
اما اگر فرض کنیم که اراده یکی و طولی است لازم میشود که حتما یک اراده در کار باشد که یک اراده هم حاصل یک اراده کننده است و دیگر دو موجود اراده کننده وجود ندارند ؛اگر فرض هم بکنیم که اراده خدا فرق میکند و چیز دیگری است دیگر اسمش را اراده نمیتوان گذاشت و ...من یشاء بی معنی میشود لطفا راهنمایی بفرمایید.)

علتش گفته شد، چون در فرایند اعمال اختیاری انسان، اراده خداوند به عنوان خالق انسان و تمام موجودات دیگر، و حیات و قدرت بدنی و قدرت تفکر و اراده آن به آنی که به او میدهد، نقش موثری در اعمال اختیاری انسان دارد. اما با این حال، جلوی اختیار و مسئولیت انسان را نمیگیرد.
بعلاوه اینکه اراده خداوند در ابتدا هست یا در انتها، بستگی به نوع نگاه ما به این فرایند دارد. از آنجا که اصل حیات و اراده و قدرت ما از خداوند است، پس اراده او در ابتدای این فرایند قرار دارد نه در انتها. هرچند در نگاه مادی و ظاهری، اراده خداوند در طول اراده انسان است ولی قرآن کریم اراده انسان را در طول اراده خداوند میداند:
«و ما تشاوون الا ان یشاء الله رب العالمین»(سوره تکویر، آیه 29)
البته با همان توضیحی که در طولی بودن داده شد.
اما تحلیلی که در ادامه ارائه شد، نشان از عدم دقت در معنای طولی بودن است.
اینکه دو اراده در یک فعل نقش ندارد، درست است زیرا هر اراده به منزله علت تامه است و یک معلول، نمیتواند مستند به دو علت تامه باشد.
اما این مربوط به علت های تامه در عرض هم است نه علت تامه در یک سلسله طولی.
در یک سلسله طولی، دو اراده که هیچ، بی نهایت اراده نیز میتواند نقش داشته باشد.
مثلا در یک عمل اختیاری انسان، علاوه بر اراده انسان، در مراحل قبل، اراده معلمی که به انسان چیزی را آموخته، کسی که او را میخواسته به راه کج بکشاند، پدر ومادر، جامعه، حکومت، نظام بین الملل، کوچه وخیابان و مدرسه و دوستان و شاید هزاران نفر نقش داشته اند که یک فعل محقق شود. هرچند نقش آنان به عنوان جزء علت است و اراده خود انسان علت تامه فعلش است. ولی بالاخره در یک سلسله طولی در این فرایند نقش داشته اند.

صدیق;544259 نوشت:
نحوه دیگر روزی بخشیدن به انسان، مخصوص مومنان است که به‌صورت ویژه موانع کسب روزی را برطرف میکند و در صورتی که او با خدا باشد، خدا کاری میکند که روزی به سمت او بیاید نه اینکه او به سمت روزی برود.

ممنون از شما
اما سوالی دیگر: ایا رزاقیت خاصه خدا در فلسفه مورد تایید هست؟ (همین مطبی که فرمودید)
و ایا این رزاقیت خاصه فقط برای اولیا خداست؟

[=microsoft sans serif]

محمد132;544262 نوشت:
ایا رزاقیت خاصه خدا در فلسفه مورد تایید هست؟ (همین مطبی که فرمودید)

بله رازقیت یکی از شئون و جنبه های ربوببیت خداوند است و ربوبیت خداوند و توحید ربوبی وی در فلسفه با دلیل عقلی اثبات میشود. برای مطالعه میتوانید به بخش الهیات بالمعنی الاخص یا مرحله دوازدهم نهایه الحکمه، فصل 6 مراجعه کنید.

پرسش:
اراده و مشیت خداوند چیست و در افعال و اعمال اختیاری انسان، چه نقشی دارد.؟

پاسخ:
مسئله اراده خداوند و مشیت او از پیچیده ترین مباحث فلسفی و مناقشه برانگیز ترین مباحث کلامی است. در طول تاریخ در مورد این مسئله اختلافات علمی زیادی را در پی داشته است.
این که: اراده از صفات ذات است یا از صفات فعل؟ و این که قدیم است یا حادث و این که واحد است یا متعدد؟ چه ارتباطی با اراده انسان دارد؟ از مهم ترین این اختلاف نظرهاست.
اراده از صفات فعل الهی است و به معنای خواست چیزی است. زمانی که اراده خداوند بر تحقق چیزی قرار می گیرد، رابطه و نسبتی بین ذات الهی و آن مخلوق ایجاد می شود به این صورت که وجود آن مخلوق در آن زمانی که وجودش در آن خیر و مصلحت باشد، مورد محبت و علم الهی قرار می گیرد و چون وجود آن مخلوق متعلق علم و محبت الهی قرار می گیرد، خداوند او را به وجود می آورد. تا اینجا که مربوط به اصل آفرینش موجودات، حتی موجودات مختار دیگر، بود، اشکالی نداشت و فهم آن چندان سخت نیست.
مسئله مهم تر و پرچالش تر از این جا شروع می شود که زمانی که مخلوق مختار و دارای اراده ای مثل انسان، اراده می کند کاری را انجام دهد، اراده الهی در این جا چه کاره است و چه نقشی دارد. در اینجا، اختلاف نظرهای مختلف، باعث شکل گیری حداقل سه نظر عمده کلامی شد: جبر، تفویض و امر بین امرین.
اشاعره معتقدند که اراده خداوند در این جا تمام علت است و اراده انسان کاره ای نیست و به نظر پیشرفته و تا حدودی اصلاح شده کسب حداکثر نقش انسان به عنوان ماشینی است که اراده الهی در آن قرار می گیرد و اراده الهی، انسان را به منزله ماشینی برای تحقق خواست خود در اختیار می گیرد. معتزله در مقابل معتقدند که در این موارد، دیگر اراده الهی نقشی ندارد و در افعال اختیاری انسان، نقش تام و تمام با اراده انسان است. انسان است که با اختیار خود کاری را انجام می دهد، بدون این که اراده الهی نقشی در انجام کارهای انسان داشته باشند.
این دو دسته دغدغه دین داشته اند و هر گروه، یک دسته از آیات و روایات و مباحث دینی را مورد توجه قرار دادند. اشاعره، توحید افعالی الهی را مد نظر داشتند و خیال می کردند اگر اراده الهی را کنار بگذاریم، پس خداوند در جهان کاره ای نیست در حالی که «لا موثر فی الوجود الا الله» و معتزله نیز خیال می کردند اگر اراده انسان کنار گذاشته شود، حکمت و غرض از ادیان و ارسال پیامبران و بهشت وجهنم و در نهایت خلقت انسان از بین میرودو این خودش نقض غرض است و بطلانش عقلی است.
اما امامیه با راهنمایی امامان خویش، بین این دو جمع کردند. آنان معتقدند که گر چه اراده انسان مهم است و در صورتی که انسان اراده نداشته باشد، نمی توان افعالش را به خودش نسبت داد، ولی اراده الهی نیز را نمی توان نادیده گرفت. راه حل امامیه آن است که نه جبر و نه تفویض بلکه امر بین الامرین.
در این نگاه، هم فاعلیت اختیاری خود را در شعاع قدرتی که خداوند به آنان عطا فرموده و مسئولیت مترتب بر آن را پذیرفتند و هم تاثیر عالی و استقلالی الهی را در مرتبه بالاتری درک کردند.(1) البته فهم نقش داشتن اراده الهی در افعال اختیاری انسان، خصوصا به این صورت که جلوی اراده انسان را نگیرد. شاید بتوان نقش اراده الهی را در مجبور نکردن انسان و جلوگیری نکردن از تحقق اراده انسان در انجام کارهای اختیاری دانست.
اراده انسان در طول اراده خداوند قرار دارد و این طولی بودن را می توان با یک تشبیه نشان داد: کلیدی که قفل درب را باز می کند. این کلید است که قفل را باز می کند، یا انگشتان دست انسان یا نفس انسان که دستورات لازم را می دهد. این قفل باز می شود در صورتی که هم کلید چرخیده، انگشتان دست کلید را چرخانده و نفسی که به عضلات دستور داده که کلید را بچرخاند.
فعل انسان تابع قدرت و اراده ­اش است و قدرت و اراده او تابع اسباب و عللی است که در نهایت به خداوند متعال منتهی می شود. پس قدرت و اراده خداوند به فعل انسان تعلق می گیرد ولی به واسطه اسبابی که در این وسط قرار می‌گیرد.(2) و این همان طولی بودن سلسله وجود است که وجودهای مختلف در طول یکدیگر قرار دارند. یکی در رأس این هرم و سلسله قرار دارد و دیگری در مرحله بعد ولی همگی به نحوی در پدیده ای که محقق می­ شود به نحوی تاثیر می‌گذارند.
واسطه قرار گرفتن اسباب و شرایطی که در مسیر تحقق پدیده ها منافاتی با این ندارد که خداوند، آفریدگار همه موجودات است. و همان گونه که خداوند متعال، ذات آدمی را پدید می آورد، پدر و مادر نیز که از جمله علت های پدید آمدن انسان هستند، در سلسله طولی آفرینش او قرار می گیرند و همگی به خالقیت خدای متعال مستند می شوند.(3) این است که یک کار هم کار خدا خوانده می شود و هم کار بنده خدا.

ــــــــــــ
(1) آموزش عقائد، مصباح یزدی،(تهران، چاپ و نشر بین الملل، 1377ش) درس 18.
(2) مجموعه رسائل فلسفی صدر المتالهین، رساله خلق الاعمال،(تهران، انتشارات حکمت، 1375ش)، ص 274-276.
(3) رساله جبر و اختیار میرداماد، کیهان اندیشه ، شماره 65، ص 159.

موضوع قفل شده است