آيا حديثي دال بر تبعيد ابوذر غفاري توسط عثمان در كتب اهل سنت موجود است؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا حديثي دال بر تبعيد ابوذر غفاري توسط عثمان در كتب اهل سنت موجود است؟

با سلام.

مي خواستم بدونم آيا حديثي دال بر تبعيد ابوذر غفاري توسط عثمان در كتب اهل سنت موجود است كه هم سند صحيح داشته باشه و هم توسط ابن ابي الحديد ارائه نشده باشه؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

1)‌ باید توجه داشت که اصطلاحا حدیث به گفتاری گفته می شود که توسط معصوم علیه السلام ایراد گردیده باشد و چنین گفتاری با نقل راویان بدست ما رسیده باشد. اهل سنت از آنجا که معصوم را منحصر در پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می دانند؛ حدیث را تنها بر گفتار پیامبر اکرم صلی الله علی وآله اطلاق می نمایند و به گفتار صحابه و تابعین اصطلاحا اثر (موقوفات[1] و مقطوعات[2])، اطلاق می گردد.[3]

2) در متون رجالی در مورد نام ابوذر اختلاف نظر می باشد. در مورد اسامی وی این نامها به چشم می خورند:«أبو ذر الغفاري؛ جندب بن جنادة؛ يزيد بن عبد الله؛ بربر بن جنادة؛جندب بن سكن؛ خلف بن عبد الله»[4]

3) تبعید ابوذر توسط عثمان به ربذه امری است که نیازی به سند ندارد و قبر ایشان در «ربذه»، خود بیانگر خشم حکومت بر این صحابی جلیل القدر بوده است. با این حال برخی در صدد انکار چنین امری برآمده و بیان نموده اند که سکونت ابوذر در ربذه بر اساس اختیار خویش بوده که تفصیل آنرا می توانید از دوستان گروه تاریخ مطالبه نمائید.

4) با مراجعه به کتب رجالی نیز متوجه می شویم که صاحبان این کتب به این مساله اشاره ای ننموده و تنها به ذکر وفات این صحابی در این منطقه بسنده نموده اند.

با این حال در برخی از کتب متقدمین و متاخرین از صاحبان کتب تاریخ و سیره و تفسیر و تراجم و انساب، داستان تبعید این صحابی به ربذه به چشم می خورد که ما به برخی اشاره می نمائیم:

ابن اسحاق در سیره ی خودش به این امر اشاره نموده است و دیگران نیز مطلب ابن اسحاق را در کتابهای خویش نقل نموده اند:

«عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مَسْعُودٍ ، قَالَ لَمّا نَفَى عُثْمَانُ أَبَا ذَرّ إلَى الرّبَذَةِ ، وَأَصَابَهُ بِهَا قَدَرُهُ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ أَحَدٌ إلّا امْرَأَتُهُ وَغُلَامُهُ فَأَوْصَاهُمَا أَنْ اغْسِلَانِي وَكَفّنَانِي ثُمّ ضَعَانِي عَلَى قَارِعَةِ الطّرِيقِ فَأَوّلُ رَكْبٍ يَمُرّ بِكُمْ فَقُولُوا : هَذَا أَبُو ذَرّ صَاحِبُ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ فَأَعِينُونَا عَلَى دَفْنِهِ . ،...»؛[5] عبدالله بن مسعود روایت می کند هنگامی که عثمان ابوذر را به ربذه تبعید نمود و مرگ وی فرا رسید، بجز همسر و غلامش کسی به همراه وی نبود، پس ابوذر آنها را وصیت نمود که مرا غسل دهید و کفن نمائید و مرا کنار راه اصلی بگذارید و به اولین کاروانی که بر شما عبور نمود بگوئید این ابوذر مصاحب رسول خدا صلی الله علیه و آله است پس ما را بر دفن او یاری دهید...

این مطلب با این نقل در کتبی همچون سیره ی ابن هشام؛[6] طبقات الکبری؛[7] تاریخ طبری؛[8] و کامل ابن اثیر،[9] مشاهده می نمائیم.

همچنین در برخی از کتب به اسکان ابوذر در ربذه توسط عثمان اشاره شده که به نحوی تبعید محترمانه بشمار می رود. برخی از این کتب عبارتند از:«الاستیعاب»، تالیف ابن عبدالبر، [10] «اسد الغابة»، تالیف ابن اثیر. [11]

بلاذری در گذشته بسال (279)، در کتاب «انساب الاشراف»، صریحترین مطلب را در باب تبعید ابوذر بیان نموده است.

وی بیان می دارد که ابوذر گفت: «به خدا سوگند اعمالی روی داده که من آنها را نمی شناسم . سوگند به خدا این رفتارها در کتاب خدا و سنت پیامبرش نیست و به خدا سوگند می بینم که حق خاموش می شود و باطل زنده می گردد و راستگویی تکذیب می شود و کرامت بدون تقوا حاصل می گردد و فرد صالحی که بر او غلبه کرده اند.

پس حبیب بن مسلمه به معاویه گفت: همانا ابوذر، شام را برای تو فاسد می کند و اگر به شام احتیاج دارید اهل آنرا دریاب. پس معاویه در باره ی ابوذر به عثمان نامه نوشت و عثمان در جواب نوشت: اما بعد! جندب را بر خشنترین و سخت ترین مرکب سوار نما و به سوی ما روان کن:«أما بعد فاحمل جُندباً إليّ على أغلظ مركب وأوعره».

‌پس معاویه کسی را فرستاد تا ابوذر را شب و روز حرکت دهد و چون ابوذر به مدینه رسید گفت: کودکان را بر کار گماشته ای و بر مرزها قرار داده ای و فرزند آزاد شدگان را به خود نزدیک نمود ای ! عثمان به او پیغام داد به هر مکانی که خواستی برو! ابوذر گفت به مکه؟گفت نه. گفت به بیت المقدس؟ گفت نه. گفت به یکی از دو شهر کوفه و بصره؟ گفت نه. ولی تو را به ربذه می فرستم پس او را به ربذه تبعید نمود و در آنجا بود تا از دنیا رفت.[12]

برخی از کتب دیگر که به تبعید ابوذر تصریح موده اند عبارتند از:

«وفیات الاعیان»،‌ابن خلکان؛[13] «حیات الحیوان»، دمیری،[14]حیات الصحابة، تالیف کاندهلوی[15] و دیگر کتب اشاره نمود.

در برخی از کتب تفسیری نیز در ذیل آیه ی شریفه ی:« وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيم»؛[16] به داستان تبعید ابوذر اشاره شده است.[17]

نقل آدرس در این رابطه بیش از این موارد است که ما به همین میزان اکتفاء می نمائیم .

موفق باشد.


[/HR][1] . گفتاری که به صحابی ختم می گردد.

[2] . گفتاری که به تابعی و پائینتر از آن ختم می گردد.

[3] . نزهة النظر، ابن حجر، ص105.

[4] . حسن المحاضرة في أخبار مصر و القاهرة، السیوطی، ج1،ص81.

[5] . به نقل از روض الانف،السهیلی، ج4،ص298؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج2،ص77،«ابن إسحاق: حدثنا بريدة بن سفيان، عن محمد بن كعب القرظي، عن ابن مسعود، قال: لما نفى عثمان أبا ذر إلى الربذة، وأصابه بها قدره،..».

[6] . السيرة النبوية لابن هشام، عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد(م:213)، ج5، ص205، دارالجیل.

[7] . الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري(م:230)، ج4،ص234،‌دارصاد.

[8] . تاریخ الطبری،‌الطبری(م:210)،ج2، ص184، دار الکتب العلمیة.

[9] . الکامل،ابن الاثیر(م:630)، ج1،ص342.

[10] . الاستیعاب،ابن عبد البر(م:463)، ج1، ص75.

[11] . اسدالغابة، ابن الاثیر(م:630)،ج1،ص190: «وروى عنه عمر بن الخطاب وابنه عبد الله بن عمر وابن عباس وغيرهم من الصحابة ثم هاجر إلى الشام بعد وفاة أبي بكر رضي الله عنه فلم يزل بها حتى ولي عثمان فاستقدمه لشكوى معاوية منه فأسكنه الربذة حتى مات بها».

[12] . أنساب الأشراف، البلاذری،ج2،ص277: «وكان أبو ذر يقول: والله لقد حدثت أعمالٌ ما أعرفها، والله ما هي في كتاب الله ولا سنة نبيه، والله إني لا أرى حقاً يطفأ، وباطلاً يحيا، وصادقاً يُكذبُ. وأثرةً بغير تقى وصالحاً مستاثراً عليه. فقال حبيب بن مسلمة لمعاوية: إن أبا ذر مفسد عليك الشام فتدارك أهله إن كانت به حاجة، فكتب معاوية إلى عثمان فيه، فكتب عثمان إلى معاوية: أما بعد فاحمل جُندباً إليّ على أغلظ مركب وأوعره، فوجه معاوية من سار به الليل والنهار، فلما قدم أبو ذر المدينة جعل يقول: ستعمل الصبيان ويحمي الحمى ويقرب أولاد الطلقاء، فبعث إليه عثمان الحق بأي أرض شئت، فقال: بمكة، فقال: لا، قال: فبيت المقدس، قال: لا، قال: فبأحد المصرين، قال: لا، ولكني مسيرك إلى الربذة، فسيره إليها فلم يزل بها حتى مات».

[13] . وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر بن خلكان، ج6،ص164، دارصاد:««والربذة: بفتح الراء والباء الموحدة والذال المعجمة وبعدها هاء ساكنة، وهي قرية من قرى المدينة على طريق الحاج ينزلونها عند عبورهم عليها، وهي التي نفى عثمان بن عفان أبا ذر الغفاري رضي الله عنهما إليها، وأقام بها حتى توفي بالربذة سنة اثنتين وثلاثين في أولها .

[14] . حياة الحيوان الكبرى، محمد بن موسى بن عيسى بن علي الدميري، أبو البقاء، كمال الدين الشافعي (المتوفى: 808هـ)، ج1،ص2،دار الكتب العلمية، بيروت الطبعة: الثانية، 1424 هـ:« لما بويع عثمان رضي الله تعالى عنه، نفى أباذر الغفاري «3» رضي الله تعالى عنه إلى الربذة».

[15] . حیاة الصحابة، الکاندهلوی،ج4،ص184:« عن ابن مسعود رضي الله عنه قال: لما نَفى عثمان رضي الله عنه أبا ذر رضي الله عنه إلى الرَّبذة،...».

[16] .التوبة/34: و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه (و ذخيره و پنهان) مى‏سازند، و در راه خدا انفاق نمى‏كنند، به مجازات دردناكى بشارت ده.

[17]. تفسیر الطبری، ج14،ص227، مؤسسة الرسالة؛ الدر المنثور، السیوطی، ج4،ص180، دارالفکر؛ تفسیر ابن کثیر، ج4،ص142،دارطیبة؛ تفسیر الکبیر،‌الرازی،ج1، ص2207، دار إحياء التراث العربى.

لأبي ذررحمه الله لمّا أخرج إلي الربذة (نهج البلاغه – خطبه 130)

يَاأَبَا ذَرٍّ، إِنَّکَ غَضِبْتَ للهِِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ، إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَي دُنْيَاهُمْ، وَخِفْتَهُمْ عَلَي دِينِکَ، فَاتْرُکْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَيْهِ، وَاهْرُبْ مِنهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ; فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَي مَا مَنَعْتَهُمْ، وأَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ! وَسَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابحُ غَداً، وَالْأَکْثَرُ حُسَّداً. وَلَوْ أَنَّ السَّماَوَاتِ وَالْأَرَضِينَ کَانَتَا عَلَي عَبْدٍ رَتْقاً، ثُمَّ اتَّقَي اللهَ، لَجَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً! لاَ يُؤْنِسَنَّکَ إِلاَّ الْحَقُّ، وَلاَ يُوحِشَنَّکَ إِلاَّ الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لِأَحَبُّوکَ، وَلَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لِأَمَّنُوکَ.

گفتگو مولا علی (ع) با ابوذر هنگام تبعید به ربذه (نهج البلاغه – خطبه 130)

اي اباذر! همانا تو براي خدا به خشم آمدي، پس اميد به کسي داشته باش که به خاطر او غضبناک شدي، اين مردم براي دنياي خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدي، پس دنيا را که به خاطر آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار، و با دين خود که براي آن ترسيدي از اين مردم بگريز، اين دنياپرستان چه محتاجند به آنکه تو آنان را ترساندي، و چه بي‏نيازي از آنچه آنان تو را منع کردند، و به زودي خواهي يافت که چه کسي فردا سود مي‏برد؟ و چه کسي بر او بيشتر حسد مي‏ورزند؟ اگر آسمان و زمين درهاي خود را بر روي بنده‏اي ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتي از ميان آن دو براي او خواهد گشود، آرامش خود را تنها در حق جستجو کن، و جز باطل چيزي تو را به وحشت نياندازد، اگر تو دنياي اين مردم را مي‏پذيرفتي، تو را دوست داشتند و اگر سهمي از آن برمي‏گرفتي دست از تو برمي‏داشتند.

صدرا;565897 نوشت:

4) با مراجعه به کتب رجالی نیز متوجه می شویم که صاحبان این کتب به این مساله اشاره ای ننموده و تنها به ذکر وفات این صحابی در این منطقه بسنده نموده اند.

تشكر از مطالب بسيار خوبتون. با توضيحي كه فرموديد، يعني اين احاديثي كه فرموديد، به لحاظ سندي،‌خدشه دار ممكن است باشه؟

فردا از آن ماست;566056 نوشت:
تشكر از مطالب بسيار خوبتون. با توضيحي كه فرموديد، يعني اين احاديثي كه فرموديد، به لحاظ سندي،‌خدشه دار ممكن است باشه؟

هر روايت اهل سنت را خواستي بگو من برايت ضعيف مي كنم و هر كدام را خواستي بگو برايت تصحيح سندي كنم

فردا از آن ماست;566056 نوشت:
تشكر از مطالب بسيار خوبتون. با توضيحي كه فرموديد، يعني اين احاديثي كه فرموديد، به لحاظ سندي،‌خدشه دار ممكن است باشه؟

با سلام و عرض ادب

تعدد نقل در این رابطه زیاد است و کسی که منکر است باید دلیل اقامه نماید.

موفق باشید.

جواد ابوالقاسمي;566092 نوشت:
هر روايت اهل سنت را خواستي بگو من برايت ضعيف مي كنم و هر كدام را خواستي بگو برايت تصحيح سندي كنم

بله تشكر، از مطالب پست سوم، لطفا منابع 5 تا 9 رو تصحيح سندي بفرماييد.

فردا از آن ماست;566401 نوشت:
بله تشكر، از مطالب پست سوم، لطفا منابع 5 تا 9 رو تصحيح سندي بفرماييد.

سلام
باتشكر

برادر عزيزم روايت مذكور كه توسط كاربر صدرا به تحرير در امد از شماره 5 تا 11 يك روايت است كه اين روايت توسط علماي اهل سنت تصحيح سندي شده است و اگر نياز داشتيد بفرمايد ما تك تك روات را برايتان تصحيح سندي نماييم مضاف بر اينكه حقير با توجه به سرچي كه دادم اين روايات در كتب معتبري چون البدايه و النهايه و الاخصوص مستدرك حاكم هم وارد شده كه حاكم و ابن كثير انرا تصحيح سندي نموده اند

حقير در ابتدا به اشكالاتي كه به صحت اين روايت كرده اند پاسخ مي دهم و سپس به تصحيح سندي خود روايت را خواهم پرداخت

اولين اشكال:

اما ابن حجر در كتاب تهذيب خود مي گويد بعضي از علماي اهل سنت قائل بر اين هستند كه روايات محمد بن كعب از ابن مسعود چون سماع نداشته روايت مرسل و ضعيف است

وأعله بعض أهل العلم المعاصرين بالانقطاع ما بين محمد بن كعب القرظي وعبد الله بن مسعود ، ولكن لعل الصواب أنه متصل ،فقد أثبت السماع أبو داود - كما في " تهذيب التهذيب " (9/373)

اما پاسخ ما به اين اشكال به سه طريق است اول اينكه به اجماع اهل سنت مرسل تابعي حجت است

مرسل التابعي حجة عند الجمهور،
القاري، علي بن سلطان محمد (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 9، ص 434، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.

دومين پاسخ اين است كه به اقرار علماي اهل سنت يعني ابوداوود صحاب يكي از صحاح سته يعني سنن ابن داوود كه مي گويد روايات منصوب به طريق محمد بن كعب به مولا علي ع و همچنين ابن مسعود صحيح است
اقاي علائي در كتاب جامع خود مي گويد:
707 - محمد بن كعب القرظي روى عن علي والعباس وابن مسعود وأبي الدرداء رضي الله عنهم وذلك مرسل لم يلقهم قاله أيضا في التهذيب وقد قال أبو داود سمع من علي وابن مسعود وهذا هو الصحيح
مي گويد در كتاب تهذيب ابن حجر امده روايات محمد بن كعب به نقل از مولا علي ع و عباس و ابن مسعود و ابي درداء مرسله چون انها را درك نكرده و در ادامه مي گويد اما ابوداوود قائل بر اين است او از اين مسعود و مولا علي ع روايت شنيده ايد
http://shamela.ws/browse.php/book-25864#page-891

ضمن اينكه خود ابن حجر نيز در اشكالي كه به انقطاع بين محمد بن كعب با ابن مسعود مي كند در انتها او هم اقرار دارد كه ابوداوود قاعل بر اين بود كه محد بن كعب سماع داشته از ابن مسعود به جمله ذيل دقت كنيد

فقد أثبت السماع أبو داود - كما في " تهذيب التهذيب " (9/373)

سومين پاسخ: جناب الباني ، بخاري دوران وهابيت در كتاب سلسله الصحيحه و همچنين جناب ابو عيسي كه صاحب يكي از صحاح سته يعني سنن ترمذي است روايتي كه از طريق محمد بن كعب به ابن مسعود مي رسد را تصحيح سندي كرده است
طريق محمد بن كعب القرظي فقال :
سمعت عبد الله بن مسعود قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : من قرأ حرفا
من كتاب الله فله ... " الحديث نحوه و قال : " حديث حسن صحيح "
الكتاب : السلسلة الصحيحة- المؤلف : محمد ناصر الدين الألباني- ج 2 - ص 159 ح 660 از نرم افزار شالمه

مُحَمَّدَ بْنَ كَعْبٍ الْقُرَظِيَّ قَال سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مَسْعُودٍ يَقُولُ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ......قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ
سنن ترمذي ج 10 ص 153 ح 2835 از نرم افزار شامله

لذا با تصحيح سندي اين طريق اثبات عقيده ما نسبت به صحت روايت مرتفع مي شود و ادعاي بعضي از علماي اهل سنت مبني بر مرسل بودن روايت مردود و مطرود است

دومين اشكال:

باز هم ابن حجر در تهذيب خود مي گويد در سلسله روات اين حديث جناب بريده بن سفيان ضعيف است لذا روايت مورد احتجاج نيست

والأقرب للصواب أنه إسناد ضعيف بسبب بريدة بن سفيان ، قال فيه البخاري : فيه نظر . وقال النسائي : ليس بالقوي في الحديث . وقال الدارقطني : متروك . انظر: " تهذيب التهذيب " (1/433)

پاسخ اول:
سه اشكال كه بر اين راوي كرده قوي نبودن او و اعتقاد نداشتن به نظر او و همچنين متروك بودن او كه اين سه اشكال وارد نيست زيرا اين خصائص را روات بخاري و مسلم به كرار دارند حال انكه علماي اهل سنت مي گويند روات بخاري و مسلم خرشان از پل رجالي گذشته است لذا اگر اين سه جرح به معناي ضعف و باطل شدن روايت باشد اعتبار صحيحن زير سوال مي رود در نتيجه اين اشكالات علمي نيست

پاسخ دوم:
علما اهل سنت به اجمع مي گويند جرح بدون تفسير قابل پذيرش نيست يعني اينكه شما اگر مي گويد فلاني راوي ضعيف است دليل ضعف را بگويد مثلا شراب خواره ، يا زنا و لواط كار و غيره است

مذهب الجمهور:يُقْبل التعديل مبهماً ولا يُقْبل الجرح إلّا مفسّراً.
علوم الحديث ص 220، وفتح المغيث 1/299

پس اين اشكال هم به لحاظ رجالي وارد نيست و مطرود مي باشد

پاسخ سوم:
اين راوي علاوه بر جرح تعديل هم دارد

ابن حبان كه از متشديد رجالي اهل سنت است در كتاب الثقات خودش نام او را اورده و مي گويد او ضحابي را درك كرده لذا از تابعين است قال ابن حبان فى ثقات التابعين : قيل إن له صحبة

همين كه ثابت شده است او از تابعين بوده دليل بر صداقت و وثاقت اوست زيرا پيغمبر فرموده است تابعين بهترين امت هستند لذا در ثبت وثاقت او پيغمبر دست نهاده و اشكال و جرح هيچ جارحي هم وارد نيست

و همچنين ابن شاهين نيز او را توثيق كرده است حكى ابن شاهين فى " الثقات "

پس اشكال به اين راوي هم مردود است

تا اينجا ما به حول قوه الهي پاسخ به اشكالات علماي اهل سنت را داديم اما بنا بر قولي كه داده بوديم مي ماند اوردن تصحيح سندي اين روايت به اقرار اعاظم و اجلاي اهل سنت

جناب حاكم نيشابوري در مستدرك خود اين روايت را به طريق ذيل مي گويد هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ

4373 - حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، ثنا يُونُسُ بْنُ بُكَيْرٍ، عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ، قَالَ: حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ سُفْيَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ كَعْبٍ الْقُرَظِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ

جناب حاكم نيشابوري تصريح دارد اين روايت اسنادش صحيح است اما ايا به تصحيح سندي حاكم مي توان احتجاج كرد يا خير مطلبي هست كه خود بايد پاسخ داده شود

البته مطلب در اين باب كثير است حقير به فتواي اقامه مي كنم كه مو لا درز ان نرود و نشود ان را انكار كرد

ابن تيميه مطلب قشنگي مي اورد و مي گويد

اهل الاسلام متفقين على الاحتجاج بما صححه اهل العلم بالحديث من اي مصر كان وصنف أبو داود السجستانى مفاريد اهل الامصار يذكر فيه ما انفرد اهل كل مصر من المسلمين من أهل العلم بالسنة .
اهل اسلام رواياتي را که اهل عالم حديث تصحيح کرده اند،بر قبول آن اتفاق دارند
كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه ج 20 ص 317

به اجماع اسلام به روايتي كه يك عالم حديثي ان را تصحيح كرده بايد عمل و قبول كرد

حالا سوال پيش مي ايد ايا حاكم نيشابوري عالم حديثي هست كه اين حكم بر او مترتب شود يا خير؟ پاسخ بله زيرا ذهبي خداي جرح و تعديل اهل سنت در مورد حاكم تعبير بسيار سنگيني دارد و مي گويد:

الحاكم الحافظ الكبير امام المحدثين
ذهبي اعتراف مي كند حاكم امام محدثين است حال انكه ابن تيميه مي گويد اگر عالم حديث باشد كفايت مي كند اما حاكم عالم حديث نيست بلكه امام و پيشواي حديث است بالاترين مرتبه رجالي حالا مقام حافظ بودن و اشراف داشتن بر 100 هزار حديث صحيح بودنش جاي خود
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، تذكرة الحفاظ ، ج 3 ، ص 1039 ـ 1040 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الأولى .

پس تا اينجا به اقرار كبار عالمان اهل سنت روايت صحيح است و به اجماع مسلمانان بايد به روايت احتجاج كرد

جناب اقاي ابن كثير دمشقي بعد از نقل اين روايت در كتابش مي گويد
إسناده حسن ولم يخرجوه
الكتاب : البداية والنهاية- ج 5 ص 13 از نرم افزار شالمه

ضمن اينكه اين روايت در الطبقات ابن سعد با اين طريق نيز امده است

قال أخبرنا أحمد بن محمد بن أيوب قال حدثنا إبراهيم بن سعد عن محمد بن إسحاق قال حدثني بريدة بن سفيان الأسلمي عن محمد بن كعب القرظي عن عبد الله بن مسعود

برادر گرامي اگر هم باز مشكلي هست بفرمايد تا ما پاسخ گو باشيم

موفق و مويد ذيل توجهات ولي عصر باشيد ان شا الله

جواد ابوالقاسمي;566092 نوشت:
هر روايت اهل سنت را خواستي بگو من برايت ضعيف مي كنم و هر كدام را خواستي بگو برايت تصحيح سندي كنم

عرض سلام و ادب

یعنی شما روایت متواتر بلفظ و یا بمعنی رو هم میتوانید تضعیف کنید ؟

باسپاس
یاحق

فاتح;566634 نوشت:
یعنی شما روایت متواتر بلفظ و یا بمعنی رو هم میتوانید تضعیف کنید ؟

وعليكم سلام

متواتر را خود علماي اهل سنت منجمله عقيل هاشمي تضعيف نموده و گفته ما متواتر ضعيف هم داريم

سيد عباس;567052 نوشت:
وعليكم سلام

متواتر را خود علماي اهل سنت منجمله عقيل هاشمي تضعيف نموده و گفته ما متواتر ضعيف هم داريم

سلام علیکم و رحمه الله

کمی قبل تر ها یک لطیفه ای بین دانشجو ها رواج داشت به این ترتیب نقل میکردند که
به کسی گفتند 3 تا دروغ پست سر هم بگو ؛ طرف گفت : دانشگاه آزاد اسلامی

حال اگر از بنده بپرسی 3 تا دروغ پشت سر هم بگو ؛ در جواب میگویم سید عقیل هاشمی

منظور عرض بنده از این سوال رو بگذارید واضح عرض کنم .
درست است که رجال اهل سنت مشکل دارد ولی در هر صورت این قاعده را هم ما میدانیم صدور هر روایتی بر ظن است . و همچنین میدانیم بر اتفاق آنها بر مطلب و موضوعی میتوان دلالت بر حکم یا اتفاقی کرد . چنانکه ما هم همین کار را در مقام تصدیق میکنیم در قاعده الزام.

میخواستم در خصوصی مطلبی را بگویم متاسفانه امکان فنی آن میسر نبود ...
یاحق

برادر فاتح سلام

بزگوار بنده تضعيف و يا تصحيح سندي را در كتب اهل سنت گفتيم ثابت مي كنيم زيرا درخواست كننده مي خواست مطلب از مصادر انها ثابت شود لذا بايد از قوانين خودشان استفاده كرد

موضوع قفل شده است