جمع بندی لطفاً امام زمان (عج) را اثبات کنید!!

تب‌های اولیه

131 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

شعیب;418147 نوشت:

آیا به ولایت ائمه اطهار و آیات آن اعتقاد دارید؟
شما عقیده تان درباره امامت چیست ؟
آیا آیات ولایت را در قرآن میشناسید؟ آیا طبق مبنای خودتان آیاتی در قرآن یافته اید که اصل ولایت را بیان کرده باشد یا نه؟
این مطلب مهم و پایه ای است که انشا الله به آن جواب دهید(طبق مبنای خودتان)

بله من به ولایت اعتقاد دارم اما ضمن اینکه من قبلاً خدمت شما عرض کردم که مبنای من ابتدا عقل من است.اول آنکه باید تشخیص دهم که ولی و سرپرست من چه میگوید و دلایلش چیست چون میدانم به وی وحی نمیشود و کلامش صراحتا کلام خدا نیست زیرا کلام خدا وحی است.و وحی با آنچه که از ان استخراج می شود فرق میکند.
ضمن اینکه من به عصمت اعتقادی ندارم و کسی را خالی از خطا و اشتباه نمی بینم اینرا قرآن بر من اثبات کرده و نیازی به احادیث نیست.اگر قرآن در مورد خطای پیغمبران هیچ نمیگفت من خودم عامل اثبات عصمت می شدم.اما من نمیتوانم چیزی را که میبینم و درک میکنم رد کنم و بگویم قران منظورش چیز دیگریست در حالی که عقل من پاسخ می دهد.بحث یک آیه در مورد عصمت نیست آیات و واژه ها زیاد است.

در اصل بنده به ولایت اعتقاد دارم نه امامت.امام کسی است که مقامش از نبی گذشته و نجات دهنده است و اشتباه وی گمراه کننده نیست.یعنی کسی که پیامبر یا امام است اشتباهش مردم را گمراه نمیکند.چون خداوند برای هدایت مومنین هوای پیامبرانش را دارد.اما خطا های کوچک را نه.چون نبی هم باید امتحان شود و باید بداند که معصوم نیست تا مغرور نشود مانند حضرت یونس که ....وقتی معصوم است امتحان معنی ندارد.
آیات ولایت را میشناسم و اختصاص به کسی نمیدانم.یعنی اختصاص به 14 معصوم نمیدانم بلکه به تمام کسانی که اولی امر برای مسلمین هستند مثل امام خمینی ره و امام خامنه ای هم اختصاص میدهم و فرقی بین امام علی ع و امام خامنه ای قائل نیستم.دستور امام خامنه ای برای من مثل دستور امام علی ع است.و من همانطور که به امام برای جهاد اعتراض میکنم برای من اینکار ممکن است که به امام علی ع هم اعتراض کنم و سخنانش را بشنوم.اما امام علی ع اشتباه نکرد که جهاد نکرد. من او و روشش را شناختم.
اما امام خامنه ای من جهاد را مختص به معصوم میداند و این برای من عجیب است چون من وی را به عنوان امام پذیرفتم و وی باید عامل به قران باشد و ناجی مسلمین ضعیف زیرا صاحب قدرت است.
سرپرست اصلی من خداست تا زمانی که عقلم بپذرید امام خامنه ای با خداست و خدا با امام خامنه ای است پس از وی اطاعت میکنم.اما اگر ولی من خدای ناکرده منحرف شود ایا من باید از وی اطاعت کنم؟همانطور که علمای بی اسرائیل منحرف شدند.فلذا عقل و نعمت خداوند به داد من خواهد رسید.و من اورا بخاطر انکه جامعه نیاز به یک مدیر ومدبر دارد قبول دارم نه شخصی که معصوم از کلام است حال میخواهدپسر پیامبر باشد.تنها کسانی مرا منحرف نمیکنند که رسول و فرستاده خدا باشند و خداوند آنها را با وحی یا نشانه تایید کرده باشد.زیرا خداوند نمی گذارد انها گمراه شوند و گمراه کنند.

قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلّا ما كَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (009 | توبه - 51)بگو: «هيچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد، مگر آنچه خداوند براى ما مقرّر داشته است; او پشتيبانو سرپرست ماست; و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند.»

شرمنده طولانی شد.جهت آگاهی شما کامل کردم.
یا علی.

عــــلی;417656 نوشت:
خداوند کی و در کدام کتاب اسمانی و وحی الهی گفته است که حجت های من 14 تا هستند؟

اهان.حالا شد!
سوال درستم همینه!این مبناست.چیزی که باید از اول میپرسیدین این بود نه ینکه امام زمانو ثابت کنید!!...
عــــلی;417656 نوشت:
من بحث بی نتیجه نمیکنم چون انقدر سرم شلوغ است که وقتم را حتی صرف صحبت کردن با دیگران نمیکنم مگر آنکه بدانم نتیجه دارد.

بحث سر نتایج یک عقیده با وجود مبانی غیر مشترک واضح است که نتیجه ای ندارد.مگر انکه بر سر خود مبانی بحث کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هارب;418184 نوشت:

اهان.حالا شد!
سوال درستم همینه!این مبناست.چیزی که باید از اول میپرسیدین این بود نه ینکه امام زمانو ثابت کنید!!...

بحث سر نتایج یک عقیده با وجود مبانی غیر مشترک واضح است که نتیجه ای ندارد.مگر انکه بر سر خود مبانی بحث کنید.


اگر پست اول را میخواندید الان نمی گفتید اهان حالا شد!!!چون خیلی وقت پیش حالا شده بود و من این مساله را قبلا توضیح دادم.
اگر بحث سر مبانی مختلف باشد بله نتیجه نخواهد داد.مبنای همه قرآن و عقل است و خود قرآن گواه است که خودش برای هدایت کافیست.

عــــلی;418170 نوشت:
من همانطور که به امام برای جهاد اعتراض میکنم برای من اینکار ممکن است که به امام علی ع هم اعتراض کنم و سخنانش را بشنوم.اما امام علی ع اشتباه نکرد که جهاد نکرد. من او و روشش را شناختم.
این فردی که شما میگید دیگه امام شما نیست.شما امام او هستید!!و او پیرو!امام کسی است که راه درست و غلط را به من نشان دهد نه انکه درست و غلطی را که من تشخیص دادم اجرا کند!!!که نتیجه ی ان میشود همان که از امیر المومنین نقل است!که: اصبحت امیرا و امسیت اسیرا!!!و نهایت ان هم ختم شد به فاجعه ی کربلا....!

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هورشید;418188 نوشت:
این فردی که شما میگید دیگه امام شما نیست.شما امام او هستید!!و او پیرو!امام کسی است که راه درست و غلط را به من نشان دهد نه انکه درست و غلطی را که من تشخیص دادم اجرا کند!!!که نتیجه ی ان میشود همان که از امیر المومنین نقل است!که: اصبحت امیرا و امسیت اسیرا!!!و نهایت ان هم ختم شد به فاجعه ی کربلا....!

اگر حرف شما صحیح بود قران نمیگفت:

أَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (039 | زمر - 18)
همان كسانى كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى كنند; آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.

وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لانَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (028 | قصص - 55)
و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى گردانند و مى گويند: «اعمال ما از آنِ ماست و اعمال شما از آن خودتان; سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نيستيم.»

وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (033 | احزاب - 67)
و مى گويند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند.

امامی که شما از ان امام ساخته اید کسی است که شما بدون استفاده از عقل باید بگویید چشم.در دوره امام زمان پس کسی نباید از عقلش استفاده کند و باید بگوید چشم.قرآن پیامبر را تشویق به مشورت میکند.امای که شما در نظر گرفتید همان علمای بنی اسرائیل هستند که میگویند باید از ما پیروی کنید بدون چون و چرا.
قران سخن شما را کاملا رد میکند.
شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لايَعْقِلُونَ (008 | انفال - 22)
به يقين بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لال (و كور دلى) هستند كه انديشه نمى كنند.

بسم الله النور.

عــــلی;418192 نوشت:
اگر حرف شما صحیح بود قران نمیگفت:

أَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (039 | زمر - 18)
همان كسانى كه سخنان را مى شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى كنند; آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لانَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (028 | قصص - 55)
و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى گردانند و مى گويند: «اعمال ما از آنِ ماست و اعمال شما از آن خودتان; سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نيستيم.»
وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (033 | احزاب - 67)
و مى گويند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند.
امامی که شما از ان امام ساخته اید کسی است که شما بدون استفاده از عقل باید بگویید چشم.در دوره امام زمان پس کسی نباید از عقلش استفاده کند و باید بگوید چشم.قرآن پیامبر را تشویق به مشورت میکند.امای که شما در نظر گرفتید همان علمای بنی اسرائیل هستند که میگویند باید از ما پیروی کنید بدون چون و چرا.
قران سخن شما را کاملا رد میکند.
شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لايَعْقِلُونَ (008 | انفال - 22)
به يقين بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لال (و كور دلى) هستند كه انديشه نمى كنند.


سلام خدمت شما
اول اینکه معنی خود امام معلوم است معنی کلمه ی راهنما معلوم است.معنی رهبر معلوم است.خلط کردن معنی امام و پیرو نتیجه اش میشود این...
دوم اینکه قران اصل پیروی را نفی نمیکند بلکه پیروی غلط و کور کورانه را نفی میکند.انچه شما میگویید و توصیف میکنید اصلا به معنی پیروی نیست.بلکه به معنی حمایت است.یعنی تا وقتی این امام پیرو انچه من به عنوان درست تشخیص دادم بود از او حمایت میکنم.در این عقیده هیچ نشانی از پیروی و دنباله روی نیست.پس به چنین فردی اصلا نمیتوانید بگویید امام.امام جلو میرود و پیرو او پا جای پای او میگذارد و دنبالش حرکت میکند.ولی شما دنبال این امام حرکت نمیکنید.شما دنبال تشخیص خود حرکت میکنید.و تا جاییی که مسیر این تشخیص شما با مسیر ین فرد یکی باشد خب هم مسیر هم میشود.پس او امام شما نیست. در نتیجه درست تر است بگویید من به حمایت از انسان متقی معتقدم نه به امامت او.خواهش میکنم به این بخش صحبتم کمی دقت بفرمایید.
سوم ، همین قران میگوید یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا الله وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ.که به وضوح مهر تاییدی بر مسئله ی پیروی ست. و البته بسیاری دیگه از ایات مثل وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ الله و یا مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَانَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ الله و إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ و جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ و یا طِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ احْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلىَ‏ رَسُولِنَا الْبَلَغُ الْمُبِینُ و أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ و.... با تفکر در مورد مفهوم خود واژه ی امام معنی این ایات هم معلوم میشود.قران نمیگوید پیروی نکن.میگوید از هر کسی پیروی نکن.

[SPOILER]از طرفی با توجه به همین ایه ایا ممکن است خداوند سبحان به بنده دستور دهد که مرتکب گناه شود؟!؟!قطعا خیر!پس این رسول و اوالامر هم قطعا به خطا امر نمیکنند چرا که در این صورت ما با عمل به قران باید به این خطا عمل کنیم...یا این ایات که میگوید : مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى . وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى. و لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌپایا ممکن است در اسوه و الگو کژی باشد؟نا صافی باشد؟ممکن است با خط کشی کج خطی صاف کشید؟میشود انسانها از الگویی غلط پیروی کنند و راه راست بروند؟!میشود خداوند الگویی غلط برای مردم قرار دهد و انها را به پیروی از ان امر کند؟میشود در الگوی خداوند کژی باشد؟!و این مسئله ی عصمت هم منافاتی با اختیار ایشان ندارد.که بگوییم انها هم باید امتحان میشدند.مثلا وقتی میگوییم خداوند هرگز ظلم نمیکند به معنی ان نیست که او مجبور است ظلم نکندبلکه به ان معنی است که از او ظلم سر نمیزند.او توانایی انجام ان را دارد ولی منزه از انجام ان است.ایشان هم ظرفیت انجام گناه را دارند و اگر راده به انجام گنه بکنند کسی دست و پای انان را نمیبندد ولی خودشان گناهی انجام نمیدهند.(البته با توجه به رتبه و مقام ایشان امتحاناتشان هم متفاوت است همان طور که معلم از کسی که در حد درس دبستان اطلاعات دارد امتحانی در سطح دروس دانشگاهی نمیگیرد)[/SPOILER]

[="System"]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

قبل از پاسخ باید یادآور شوم،پاسخ بنده به کسی است که ابتدا خدا و رسول خدا را قبول داشته باشد.

پاسخ:دلیل عقلی بر وجود امام زمان (عج):از آنجا که تکالیف الهی برای همیشه خواهد بود و مکلفان هم از خطا مصون نیستند،باید امام معصوم و پیشوایی وجود داشته باشد تا آنها را هدایت کند.¹به همین جهت است که حضرت علی(ع) می فرماید:«زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد ماند و آن حجت الهی یا ظاهر است و مشهور یا خائف است و مستور تا حجت ها و بینات الهی باطل نگردد»²

دلیل نقلی بر وجود امام زمان (عج) در روایات:روایات فراوانی در مورد امام زمان و ظهور آن حضرت وارد شده که تنها به چند روایت که در کتب معتبره اهل سنت وارد شده اشاره میکنم:
✔روایت اول
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:«مهدی منا اهل البیت» یعنی مهدی از ما اهل بیت است.3

✔روایت دوم
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:«المهدی من ولد فاطمه» یعنی مهدی از فرزندان فاطمه است.4

✔روایت سوم

از ابی سعید خدری نقل شده که رسول خدا فرمود:«ساعت(منظور ساعت ظهور است نه ساعت قیامت) برپا نمی شود تا آنکه زمین پر از ظلم و جور و تعدی شود،سپس از اهل بیتم کسی خروج می کند که آن را پر از عدل و داد می کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده5»،لازم به ذکر است که بعضی محققین تعداد روایات اهل سنت را بیش از 200 روایت تخمین زده اند که همه این احادیث بر ولادت و امامت حضرت دلالت می کند و آیت الله صافی (دام عزه) بر کتاب مهدویت بیش از 77 نفر از علمای اهل سنت را نقل می کند که هریک به نحوی ولادت آن حضرت را بیان کرده اند.6

شواهد تاریخی

نمونه اول:حافظ سلیمان حنفی می گوید:«خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است که ولادت حضرت مهدی (عج) در شب پانزدهم شعبان سال 255 در شهر سامرا واقع شده است.»7

نمونه دوم:خواجه محمد پارسا در کتاب فصل الخطاب گفته:«یکی از اهل بیت ابومحمد بن عسگری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قایم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود باقی نگذاشت و او در نیمه شعبان سال 255 هجری متولد شد.مادرش نرجس نام دارد،او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت.»8

با توجه به شواهد فوق باید به پاسخ خود رسیده باشید.

والسلام.

1.نبودن امام و پیشوا برخلاف حکمت خداوندی است چرا که خداوند مردم را مکلف به انجام تکلیف کرده و بنا گذاشته تا فردای قیامت بر متخلفین اوامرش عقاب کند.طبیعی است که خداوند فردی را برای راهنمایی مردم به جهت بیان چگونگی انجام تکالیف و راهنمایی آنان فرستاده باشد.
2.بحارالانوار،ج1،ص188
3.سنن ابن ماجه،ج2،ص1367،کتاب الفتن،باب خروج المهدی(34) ح4٠85
4,همان،ص13٦٨،ح4٠86
5.سنن ترمذی،ج4،ص438-کتاب الفتن،باب 52 ما جاء فی الهدی،ح2231/سنن ابی داود،ج4،ص1٠6،کتاب المهدی،ح4282 و 4283
6.المستدرک علی الصّحیحین ج4 ص 6٠٠،ح 8669
٧.ینابیع الموده،شیخ سلیمان قندوزی،حنفی،قم،مکتبه بصیرتی،1385 ق
٨.همان
والسلام.

امام صادق ◥علیه سلام◤:
↙بر شما لازم است به یادگیری دین خدا مشغول باشید و عامی نباشید.زیرا آنکه در دین خدا دانشمند نشود،خداوند هم روز قیامت به او توجه نکرده و عملش را پاک نمی گرداند.[اصول کافی،ج1،ص36]

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هورشید;418200 نوشت:
بسم الله النور.
سلام خدمت شما
اول اینکه معنی خود امام معلوم است معنی کلمه ی راهنما معلوم است.معنی رهبر معلوم است.خلط کردن معنی امام و پیرو نتیجه اش میشود این...
دوم اینکه قران اصل پیروی را نفی نمیکند بلکه پیروی غلط و کور کورانه را نفی میکند.انچه شما میگویید و توصیف میکنید اصلا به معنی پیروی نیست.بلکه به معنی حمایت است.یعنی تا وقتی این امام پیرو انچه من به عنوان درست تشخیص دادم بود از او حمایت میکنم.در این عقیده هیچ نشانی از پیروی و دنباله روی نیست.پس به چنین فردی اصلا نمیتوانید بگویید امام.امام جلو میرود و پیرو او پا جای پای او میگذارد و دنبالش حرکت میکند.ولی شما دنبال این امام حرکت نمیکنید.شما دنبال تشخیص خود حرکت میکنید.و تا جاییی که مسیر این تشخیص شما با مسیر ین فرد یکی باشد خب هم مسیر هم میشود.پس او امام شما نیست. در نتیجه درست تر است بگویید من به حمایت از انسان متقی معتقدم نه به امامت او.خواهش میکنم به این بخش صحبتم کمی دقت بفرمایید.
سوم ، همین قران میگوید یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا الله وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ.که به وضوح مهر تاییدی بر مسئله ی پیروی ست. و البته بسیاری دیگه از ایات مثل وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ الله و یا مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَانَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ الله و إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ و جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ با تفکر در مورد مفهوم خود واژه ی امام معنی این ایات هم معلوم میشود.قران نمیگوید پیروی نکن.میگوید از هر کسی پیروی نکن.در این مورد توضیحات دیگری هم بود که در تاپیک رد عصمت شما نوشتم چون از موضوع این تاپیک به نظرم خارج است.
http://www.askdin.com/thread31387-2.html#post418201l

این تعریفی که شما از امام داری پیغمبر و رسول است وسلام. امامی که خداوند انرا تعریف و البته انتخاب می کند کسی است که باید قبل از امامت رسول بوده باشد:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ (002 | البقرة - 124)
و (ياد كنيد) هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود; و او به طور كامل از عهده آنها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم گفت: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى رسد (مگر آنها كه شايسته اند)».

تعریف من از ولی و امام انچه بود که ذکر کردم و همچنین در این آیه که عرض میکنم...امام پیشوا است و معصوم نیست طبق آیه زیر حتی امام و پیشوا هم میتواند مردم را گمراه کند:

فردا 8:1يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لايُظْلَمُونَ فَتِيلاً (017 | اسراء - 71)(به ياد آور) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مى خوانيم. كسانى كه نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مى خوانند; و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.

وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً (017 | اسراء - 72)امّا كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است،در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است.

من نمیدانم شما اصلاً آیه ای به غیر از اطیعوا الله و اطیعو الرسول دیده اید؟تا کم می اورید و بخواهید دیگران را به احادیثتان پاس دهید این ایه را می اورید.چه در مورد عصمت باشد چه در مورد امام و ...
قران مشخصات هدایت یافتگان را در آیه های متعددی گفته است و من در پست قبلی نمونه ای را اورده ام.
اما شما کسانی هستید که فقط اطاعت می کنید.در حالی که من میتوانم بسیاری از احادیثی که از آن استفاده میکنید را با قران رد کنم اما شما از ان اطاعت و پیروی میکنید.مانند جهاد کردن.آیا شما دلیلی برای استدلالات من دارید یا باز هم میخواهید بگویید اولی الامر منکم؟

در ضمن شما چرا همیشه ایات را نصفه می اورید؟
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (004 | نساء - 59)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر (خدا)و پيشوايان (معصوم) خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار براى شما) بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.

ادامه آیه دارد کاملا می فرماید که این اولی الامر شما ممکنه با شما نزاع داشته باشند فلذا در این صورت به چه کسی باید رجوع کنید؟فقط خدا و رسول رو ذکر کرده.این خود دلیل محکمی است.

یا علی.

بسم الله النور

عــــلی;418227 نوشت:
این تعریفی که شما از امام داری پیغمبر و رسول است وسلام. امامی که خداوند انرا تعریف و البته انتخاب می کند کسی است که باید قبل از امامت رسول بوده باشد:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ (002 | البقرة - 124)
و (ياد كنيد) هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود; و او به طور كامل از عهده آنها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم گفت: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى رسد (مگر آنها كه شايسته اند)».

بزرگوار اگر بخواهیم این طور بحث کنیم (بر سر مسئله ی عصمت)که همین ایه نشان دهنده ی عصمت امام است...ولی این از موضوع بحث خارج است.اما اصل حرف بنده چه بود؟عرض کردم به معنی کلمه ی امام توجه بفرمایید.ببینید خود امام یعنی چه؟امام به معنی پیشواست.به معنی رهبر ست.کسی که جلو میرود و باقی پشت او.هم معنی لغوی ان است هم انچه عموم از ان برداشت میکنند.در این مورد که اختلافی نداریم.درست؟
حالا این امام با انچه شما در عمل از مفهوم ان برداشت کردید سازگار است؟ (صرف نظر انکه امام به درست هدایت میکند یا غلط.الان به ان بخش کاری نداریم) . توضیح دادم که انچه شما میگویید اعتقاد به امامت نیست.اصلا ربطی به مفهوم مسئله ی امامت ندارد.شما مفهومی رو به عنوان حمایت به کار میبرید.شما با این مفهوم به کل امامت را نفی میکنید چه امامت حق چه امامت باطل.یا بهتر است بگویم اصلا چیزی به عنوان امامت حق را موجود نمیدانید.در حالی که امامت حق مورد تایید قران است.وقتی معنی کلمه ی امام معلوم شد میرویم سراغ قران که ببینیم در این مورد چه گفته.قران دو دسته را معفی میکند به عنوان امام یکی به راه حق هدایت میکند یکی به شقاوت.ایا قران به کل مفهوم امامت را زیر سوال برده؟به کل گفته از هیچ کس پیروی نکنید؟خیر.گفته پیرو کسی باشید که مورد تایید من است.پس انچه عرض کردم خدمت شما که:

نقل قول:
این فردی که شما میگید دیگه امام شما نیست.شما امام او هستید!!و او پیرو!امام کسی است که راه درست و غلط را به من نشان دهد نه انکه درست و غلطی را که من تشخیص دادم اجرا کند!!! قران اصل پیروی را نفی نمیکند بلکه پیروی غلط و کور کورانه را نفی میکند.انچه شما میگویید و توصیف میکنید اصلا به معنی پیروی نیست.بلکه به معنی حمایت است.یعنی تا وقتی این امام پیرو انچه من به عنوان درست تشخیص دادم بود از او حمایت میکنم.در این عقیده هیچ نشانی از پیروی و دنباله روی نیست.پس به چنین فردی اصلا نمیتوانید بگویید امام.امام جلو میرود و پیرو او پا جای پای او میگذارد و دنبالش حرکت میکند.ولی شما دنبال این امام حرکت نمیکنید.شما دنبال تشخیص خود حرکت میکنید.و تا جاییی که مسیر این تشخیص شما با مسیر ین فرد یکی باشد خب هم مسیر هم میشود.پس او امام شما نیست.در نتیجه درست تر است بگویید من به حمایت از انسان متقی معتقدم نه به امامت او

سر جای خود هست.اما حالا باید ببینیم مصداق ان کیست.ایا فقط رسول الله است یا شامل دیگران هم میشود...(بنده از به کار بردن ایه ی اوالامر قصدی که شما برداشت کردید رو نداشتم.فقط خواستم با نمونه ای نشان بدم که مفهوم پیروی مورد نفی کامل قران نیست)

اگر با خود مفهوم امامت که خدمتتون عرض شد مشکلی ندارید و متوجه عرض بنده در تفکیک مفهوم امامت و حمایت شدید در مورد مصداق بحث کنیم؟

[=Times New Roman]

حامد;418089 نوشت:
دیگر اینکه امت یک پیامبر تمام مردمان مورد خطاب او در زمان خودش و بعد او تا قبل از نبوت پیامبر دیگر هستند اما فعلیت انذار نمی تواند منحصر در پیامبر بماند چون عمر او محدود است پس برای تحقق فعلیت انذار لازم است جانشینی برای او در اعصار بعدی باشد بنابر این در هر دوره و زمانی فعلیت بخش برای انذار پیامبر یک امت هست . حال سوال این است که این انذار دهنده در عصر ما کیست ؟
پس دلالت آیه مورد استدلال یک دلالت التزامی است یعنی لازمه فعلیت انذار در امت وجود دائمی یک منذر است .

[=times new roman]سلام
برادر عزیزم، جناب حامد آنچه شما فرمودید، صحیح به نظر نمی‌رسد.
قرآن می‌گوید:
وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَسُولاً (نحل ــ۳۶)
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ (فاطرــ ۲۴)

اینکه لازمهٔ نذیر بودن حی و حاضر بودن منذر است چیزی است که شما می‌فرمایید و از قرآن استنباط نمی‌شود؛ همچنین اینکه دامنهٔ نذیر تا کجاست و دامنهٔ رسول تا چقدر. طبعاً اگر زنده بودن لازم است به خاطر آن است که با مردم در ارتباط باشد؛ آیا چنین چیزی را دربارهٔ امام زمان می توان ادعا کرد؟ پی‌گیری کردن [=times new roman]چنین ادعایی [=times new roman]سر از شیخیه و بابیه در می‌آورد. [=Times New Roman]
افزون بر این‌ها دلائل نقلی بسیار زیادی هست بر نادرستی این ادعا که ذیلاً به برخی اشاره می‌کنم:
آیات متعددی در قرآن هست که می‌فهماند پیامبر برای عالمیان نذیر است:
تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيرًا (فرقان ــ ۱)
قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ (حج ــ ۴۹)
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَ نَذيرًا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ(سبأ ــ ۲۸)
نَذيرًا لِلْبَشَرِ(مدثر ــ ۳۶)

آیات متعددی هست که می‌فهماند قرآن نذیر است؛ آیات متعددی هست که در آن‌ها پیامبر خود را نذیر مخاطبان اعلام کرده است؛ طبعاً آن خطاب‌ها و دستورها تنها محدود به مردم آن زمان نبوده.
(که دیگر از آوردن این آیات معذورم.)

افزون بر این‌ها این شیوهٔ استدلال شیوهٔ درستی به نظرم نمی‌رسد که مفهومی را از قرآن بیاوریم و بگوییم چون نمی‌توان مصداق قرآنی قطعی‌ای برایش یافت پس لزوماً باید امام زمان باشد؛ چه بسا کسی بگوید هر عالم دینی، هر مبلغ یک منذر است؛ یا از شما بخواهد منذر قومی را که در استرالیا زندگی می‌کنند معرفی کنید تا او هم منذر مردم این عصر و زمان را معرفی کند.

ضمناً متذکر این نکته هستم که حضرت‌عالی این ادعا را و جناب شعیب آن مسئلهٔ سورهٔ قدر را از باب مماشات با مخاطب و برای آوردن دلیلی مستقل از درون قرآن مطرح کردید و با قبول ناتمام بودن این استدلال همچنان آن استدلال قبلی و اصلی‌تان پابرجاست که خود قرآن مردم را به تبیین نبی ارجاع داده و پیامبر ائمه را جانشین خود در مسئلهٔ تبیین معرفی کرده و از روایات خود پیامبر یا ائمه اعتقاد به مسئلهٔ امام زمان به دست می‌آید.
شاید سخن گفتن پیرامون این دلیل مثمرتر باشد.
سپاسگزارم.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هورشید;418231 نوشت:
بسم الله النوربزرگوار اگر بخواهیم این طور بحث کنیم (بر سر مسئله ی عصمت)که همین ایه نشان دهنده ی عصمت امام است...ولی این از موضوع بحث خارج است.اما اصل حرف بنده چه بود؟عرض کردم به معنی کلمه ی امام توجه بفرمایید.ببینید خود امام یعنی چه؟امام به معنی پیشواست.به معنی رهبر ست.کسی که جلو میرود و باقی پشت او.هم معنی لغوی ان است هم انچه عموم از ان برداشت میکنند.در این مورد که اختلافی نداریم.درست؟
حالا این امام با انچه شما در عمل از مفهوم ان برداشت کردید سازگار است؟ (صرف نظر انکه امام به درست هدایت میکند یا غلط.الان به ان بخش کاری نداریم) . توضیح دادم که انچه شما میگویید اعتقاد به امامت نیست.اصلا ربطی به مفهوم مسئله ی امامت ندارد.شما مفهومی رو به عنوان حمایت به کار میبرید.شما با این مفهوم به کل امامت را نفی میکنید چه امامت حق چه امامت باطل.یا بهتر است بگویم اصلا چیزی به عنوان امامت حق را موجود نمیدانید.در حالی که امامت حق مورد تایید قران است.وقتی معنی کلمه ی امام معلوم شد میرویم سراغ قران که ببینیم در این مورد چه گفته.قران دو دسته را معفی میکند به عنوان امام یکی به راه حق هدایت میکند یکی به شقاوت.ایا قران به کل مفهوم امامت را زیر سوال برده؟به کل گفته از هیچ کس پیروی نکنید؟خیر.گفته پیرو کسی باشید که مورد تایید من است.پس انچه عرض کردم خدمت شما که:

سر جای خود هست.اما حالا باید ببینیم مصداق ان کیست.ایا فقط رسول الله است یا شامل دیگران هم میشود...(بنده از به کار بردن ایه ی اوالامر قصدی که شما برداشت کردید رو نداشتم.فقط خواستم با نمونه ای نشان بدم که مفهوم پیروی مورد نفی کامل قران نیست)

اگر با خود مفهوم امامت که خدمتتون عرض شد مشکلی ندارید و متوجه عرض بنده در تفکیک مفهوم امامت و حمایت شدید در مورد مصداق بحث کنیم؟

بزرگوار من فکر کنم پاسخ شما را بطور کامل عرض کردم اما دوباره بیان میکنم دقت داشته باشید لطفا:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (004 | نساء - 59)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر (خدا)و پيشوايان (معصوم) خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار براى شما) بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.

ما در این آیه از اولی الامر به عنوان امامان 14 معصوم خود یاد می کنیم.شما در نظر بگیرید خداوند متعال آیه را چقدر دقیق بیان کرده فرموده هر گاه با هم اختلاف داشتید فقط به دو مورد خدا و رسول رجوع کنید.این خود حتی دلیل بر رد حرف شماست که عصمت را از این آیه میگیرید.چون موقع اختلافات دینی و مهم دیگر اولی الامر ممکن نیست هادی باشند.بلکه باید به کتاب خدا رجوع کرد تا کلام خدا را شنید.
در معنای امام هم گفتم که به قول شما امام کسی است که جلو میرود. یک امام است که به وسیله خدا معرفی میشود و این امام باید قبل از امامت رسول معرفی شده باشد یعنی به پیامبری مبعوث شده باشد.یک امام است که رسول نشده ولی امام و پیشرو است یعنی ولی الامر یا اولی الامر مومنین است.طبق ایه در پست قبلی این امام چون رسول نیست میتواند گمراه کننده و یا هدایت کننده باشد.
و در آیات متعددی خداوند فرموده است که چه کسی را ولی و سرپرست خود بگیرید.
وقتی من امام خامنه ای را ولی امر خود گرفتم دلیل بر این نیست که هرچه گفت سر افکنده باشم.حرف ها و سخنانش رو گوش میکنم و طبق آیات قران بهترینش را انتخاب میکنم و همچنین اگر خدایی نکرده از حق منحرف شد این برای من قابل تشخیص خواهد بود.زیرا من کتاب خدا را دارم و ان هدایت کننده اصلی من است و این کاملا با آیه اولی الامر منکم سازگاری دارد.
آیات قرآن بسیار فصیح و گویا است فقط کافیست کمی در ان تامل کنید.
یا علی.

[="Tahoma"]

فرهنگ;418267 نوشت:
تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيرًا (فرقان ــ ۱)
قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ (حج ــ ۴۹)
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَ نَذيرًا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ(سبأ ــ ۲۸)
نَذيرًا لِلْبَشَرِ(مدثر ــ ۳۶)

سلام
این ایات به وضوح بیانگر گستره انذار است از جهت سعه دین پیامبر خاتم نه اینکه حضرت به شخصشان نذیر تمام افراد بشر در تمام دورانها باشد
دیگر اینکه اگر غیبت امام و حضور قرآن را دلیل بر نفی لزوم نذیر بگیریم اصل امامت زیر سوال میرود
باید توجه داشته باشید که وجود نذیر اتمام حجت الهی است بر بشر هرچند اسبابی دایره حضور را کم کند . این مشکل قابل است نه فاعل . فلسفه وجودی نذیر اتمام حجت است نه تنها تاثیر پذیری بشر چه اینکه ممکن است نذیری باشد و همه بشناسند اما کسی مومن نشود . اما خدا حجتش را تمام می کند . خوب سوال این است که
آن نذیری که امروز حجت را تمام می کند کیست ؟
والله الموفق

[=Times New Roman]سلام
برادر به نظر من این شیوه‌ای که شما در فهم و تفسیر به کار می‌گیرید اجتهاد در برابر نص است.
قرآن صریحاً می‌‌گوید که پیامبر نذیر همهٔ بشر است ولی شما می‌فرمایید که چنین نیست.
وقتی من به فرد دسترسی ندارم؛ چه اتمام حجتی؟ چه بسا یکی بگوید عیسی (ع) یا خضر (ع) یا روح پیامبر یا خود پروردگار عالم حجت و نذیر است و مشکل محدودیت دسترسی از طرف قابل است، نیازی هم به امام زمان نیست. اصلاً می‌شود گفت خداوند با هر که در حد انبیاء بودند مستقیماً سخن می‌گفت و حجت تمام می‌شده، دیگر نیازی هم به نبوت نبوده است. اگر کسی طرف خطاب وحی نبوده مشکل از قابل است.
من فکر می‌کنم بحث در این باب تمام شده؛ گمان دارم هر که این نوشته‌های شما و من را بخواند قضاوتی روشن خواهد داشت.
اما به نظرم این شیوهٔ شما در فهم قرآن هیچ چیز از آن باقی نمی‌گذارد. لذا اصل نبوت هم زیر سؤال می‌رود چه رسد به تشیع و چه رسد به امام زمان.
ما قرار است اعتقاداتمان را از قرآن بگیریم، نه آنکه مفاهیم و معانی روشن قرآن را برای سازگار کردن با اعتقاداتمان تغییر دهیم که با این کار خدای‌نکرده مانند برخی امم قبلی مصداق «یحرفون الکلم عن مواضعه» خواهیم شد.
اگر چنین شیوه‌ای در تأویل و تغییر قرآن داشته باشیم خود آن آیه‌ای هم شما بدان استناد کردید می‌توان به گونه‌های متعدد تغییر معنا داد.
به گمانم بحث دربارهٔ آن یکی استدلال و معنای «تبیین» در قرآن و حد و حدود ممکن آن مفیدتر خواهد بود.
خداوند همه‌مان را هدایت بفرماید.

بسم الله النور

عــــلی;418274 نوشت:
بزرگوار من فکر کنم پاسخ شما را بطور کامل عرض کردم اما دوباره بیان میکنم دقت داشته باشید لطفا:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (004 | نساء - 59)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر (خدا)و پيشوايان (معصوم) خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار براى شما) بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.

ما در این آیه از اولی الامر به عنوان امامان 14 معصوم خود یاد می کنیم.شما در نظر بگیرید خداوند متعال آیه را چقدر دقیق بیان کرده فرموده هر گاه با هم اختلاف داشتید فقط به دو مورد خدا و رسول رجوع کنید.این خود حتی دلیل بر رد حرف شماست که عصمت را از این آیه میگیرید.چون موقع اختلافات دینی و مهم دیگر اولی الامر ممکن نیست هادی باشند.بلکه باید به کتاب خدا رجوع کرد تا کلام خدا را شنید.
در معنای امام هم گفتم که به قول شما امام کسی است که جلو میرود. یک امام است که به وسیله خدا معرفی میشود و این امام باید قبل از امامت رسول معرفی شده باشد یعنی به پیامبری مبعوث شده باشد.یک امام است که رسول نشده ولی امام و پیشرو است یعنی ولی الامر یا اولی الامر مومنین است.طبق ایه در پست قبلی این امام چون رسول نیست میتواند گمراه کننده و یا هدایت کننده باشد.
و در آیات متعددی خداوند فرموده است که چه کسی را ولی و سرپرست خود بگیرید.
وقتی من امام خامنه ای را ولی امر خود گرفتم دلیل بر این نیست که هرچه گفت سر افکنده باشم.حرف ها و سخنانش رو گوش میکنم و طبق آیات قران بهترینش را انتخاب میکنم و همچنین اگر خدایی نکرده از حق منحرف شد این برای من قابل تشخیص خواهد بود.زیرا من کتاب خدا را دارم و ان هدایت کننده اصلی من است و این کاملا با آیه اولی الامر منکم سازگاری دارد.
آیات قرآن بسیار فصیح و گویا است فقط کافیست کمی در ان تامل کنید.
یا علی.

سلام خدمت شما.
بنده که ابتدا عرض کردم فعلا قصد صحبت در مورد مصادیق رو ندارم. و میخواهم مفهوم تفکیک اعتقاد به حمایت و امامت روشن بشود.شما ابتدا مشکل بنده ر حل بفرمایید در مورد این مسئله که چه طور حمایت و امامت را یکی میدانید بعد در مورد ایات قران و معنی امامت در ان بحث میکنیم و بعد هم میشود روی مصادیق ان بحث کرد ان شا لله.
ببینید بزرگوار اینکه شما می فرمایید، مصداق امامت نیست.چون اگر شما راه درست و غلط را میتوانید به تنهایی و فقط با قران تشخیص بدهید که اصلا پیرویتان از فرد دیگر بی معنی است چه این فرد امیر المومنین باشد چه رهبری و چه... انچه شما میگویید حمایت است از این افراد.یعنی میگویید تا وقتی ایشان مطابق تشخیص من عمل کنند بنده حامی انانم.ولی پیرو ایشان نیستید چرا که مطابق تشخیص خود عمل میکنید نه تشخیص ایشان.منتها اتفاقا در مواردی تشخیص شما و ایشان مشترک شده.یکسان شده. و شما همراه هم شدید.ولی به هیچ وجه این طور نیست که ایشان جلو بروند و شما پشتشان حرکت کنید.اگر به چپ رفتند پشت سرشان به چپ بروید اگر به راست رفتند شما هم همین طور...شم در هر صورت مسیری را میروید که خود تشخیص دادید.شما پشت سر ایشان حرکت نمیکنید بنا به تشخیص خود حرکت میکنید حالا ممکن است با ایشان همراه هم بشوید. پس ایشان امام شما و پیشرو شما نیستند بلکه همراه شما هستند.در این مورد اگر مطلبی هست بفرمایید.

عــــلی;418274 نوشت:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (004 | نساء - 59)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر (خدا)و پيشوايان (معصوم) خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار براى شما) بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
ان شا الله همین کار رو هم میکنیم.ولی قدم به قدم.
عــــلی;418274 نوشت:
در معنای امام هم گفتم که به قول شما امام کسی است که جلو میرود. یک امام است که به وسیله خدا معرفی میشود و این امام باید قبل از امامت رسول معرفی شده باشد یعنی به پیامبری مبعوث شده باشد
در این مورد میدانم اشاره شما به ایه ی 124 بقره است ولی متوجه نمیشوم چه طور مفهوم این انحصار را از ایه بیرون اوردید؟ایه در مورد ابراهیم علیه السلام ست و اینکه ایشان بعد از انکه رسول شدند و البته بعد از انکه امتحاناتی را با وجود انکه رسول خدا هم بودند گذراندند به مقام امامت رسیدند.خب ما از این مطلب متوجه میشویم که مقام امامت از رسالت بالاتر است ولی چه طور ین برداشت را میکنید که هر کس که امام شده باید قبلا رسول بوده باشد؟!!چراکه رسالت یک مقام اجرایی است نه مقام معنوی.البته فرد باید به حدی از ظرفیت روحی و مقامات معنوی برس تا بتواند رسول شود ولی لزامی نیست که فردی که به مقامات بالای معنوی رسید حتما رسول هم بشود.یعنی مقامات بالای معنوی شرط رسالت هست ولی رسالت شرط مقامات بالای معنوی نیست.

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر آقای «عــــلی» گرامی :Gol:
بسیار خرسندیم که کسان دانشمندی همچون شما در این تارنما هستند و ما روزانه از آن‌ها چیزهای بسیاری می‌آموزیم.

عــــلی;417524 نوشت:
این آیه در قران چهار بار تکرار شده برای اینکه بفهماند بابا جان این قران آسان و راحته.با این تفاسیری که شما از قران در آوردید چند نکته به وجود می آید:
1.هیچ احدی نمیتواند به سمت قران برود وگرنه ممکن است گمراه شود زیرا قران چیز هایی دارد که با احادیث مخالف است

در مورد سربرگ این گفتار، از دیدگاه ما، نیاز به چند پیش‌زمینه هست؛ اینکه ابتدا بدانیم، آیا باید ژرف بودن قرآن را درست دانست یا اینکه قرآن را پوسته‌ای بدانیم که چندان نیاز به ژرف‌نگری ندارد.


  • راستش ما در مورد برخی از جاهای قرآن بسیار مشکل داریم زیرا آنرا ساده نمی‌بینیم همانند «داستان آدم و حوا»؛ خواهشمندیم، هم برای ثابت کردن به مردم - که قرآن پوسته‌ای است و نیاز به ژرف‌نگری ندارد، و هم برای رهایی ما از این پرسش‌ها، به پرسش‌هایی که در این گفتار گفته شده است، پاسخ دهید.

البته شما به «پاکی پیامبران» باور ندارید؛ که این با «آیا آن‌ها که می‌دانند و آن‌ها که نمی‌دانند، برابرند؟» کمی ناسازگاری دارد ولی به هر روی خرسند می‌شویم که دلیل دوگانگی‌ها داستان آدم و حوا را بیان بفرمایید تا دیگران نیز پی به درستی اینکه قرآن ژرفایی ندارد، ببرند.


  • چنین مشکلی را در مورد «داستان موسی و خضر» نیز داریم؛ بدین‌مایه که این داستان، پر از تاریکی برای ماست. اگر زحمتی نباشد و اجازه بدهید، در مورد آن نیز پرسش‌هایی از شما در یک گفتار دیگر، می‌کنیم.

*****


«فریاد» شما که برخی از سخنوران مسلمان نیز چنان می‌گویند که تنها از خدا بخواهید و خواستن از غیر خدا، کفر است؛ زیرا تنها اوست و وسیله‌ای نباید باشد نیز برای ما پرسشی را به وجود می‌آورد.

پرسش این است:
در (یوسف / 86)، یعقوب می‌گوید: «من نگرانی‌هایم را تنها پیش خدا بازگو می‌کنم»
اکنون، چرا یک پیامبر که چشمانش نابینا شده است، باید توسط یک «پیراهن» که از سوی یوسف آمده است بهبود یابد؟ او یک پیامبر است و نیازی به چنین وسیله‌هایی ندارد!
(یوسف / 93): «(یوسف گفت:) این پیراهن من را ببرید و بر چهره‌ی پدر بیافکنید تا بینا شود»
(یوسف / 96): «پس چون مژده رسان آمد، پیراهن را بر چهره‌ی یعقوب گذاشت و سپس، او بینا شد»

بدون‌شک، اگر وسیله جستن و از غیر خدا خواستن کفر باشد، پیامبران باید چنین چیزی را به مردم می‌گفتند.
چرا هنگامی که فرزندان یعقوب از پدر خود می‌خواهند که از خدا برای آن‌ها بخشش بخواهد و برای آن‌ها دعا کنند که خدا آن‌ها را ببخشد، یعقوب به آن‌ها نمی‌گوید که این کار کفر است و باید خودتان انجامش دهید؟
(یوسف / 98 - 97): «(فرزندان یعقوب) گفتند: ای پدر! (از خدا) برای گناهان ما، درخواست بخشش کن که به راستی ما گناه‌کار بوده‌ایم * (یعقوب) گفت: به زودی از خدایم برای شما، درخواست بخشش می‌کنم که او آمرزنده‌ی مهربان است»


آیا یعقوب هم کافر است؟

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هورشید;418397 نوشت:
بسم الله النورسلام خدمت شما.
بنده که ابتدا عرض کردم فعلا قصد صحبت در مورد مصادیق رو ندارم. و میخواهم مفهوم تفکیک اعتقاد به حمایت و امامت روشن بشود.شما ابتدا مشکل بنده ر حل بفرمایید در مورد این مسئله که چه طور حمایت و امامت را یکی میدانید بعد در مورد ایات قران و معنی امامت در ان بحث میکنیم و بعد هم میشود روی مصادیق ان بحث کرد ان شا لله.
ببینید بزرگوار اینکه شما می فرمایید، مصداق امامت نیست.چون اگر شما راه درست و غلط را میتوانید به تنهایی و فقط با قران تشخیص بدهید که اصلا پیرویتان از فرد دیگر بی معنی است چه این فرد امیر المومنین باشد چه رهبری و چه... انچه شما میگویید حمایت است از این افراد.یعنی میگویید تا وقتی ایشان مطابق تشخیص من عمل کنند بنده حامی انانم.ولی پیرو ایشان نیستید چرا که مطابق تشخیص خود عمل میکنید نه تشخیص ایشان.منتها اتفاقا در مواردی تشخیص شما و ایشان مشترک شده.یکسان شده. و شما همراه هم شدید.ولی به هیچ وجه این طور نیست که ایشان جلو بروند و شما پشتشان حرکت کنید.اگر به چپ رفتند پشت سرشان به چپ بروید اگر به راست رفتند شما هم همین طور...شم در هر صورت مسیری را میروید که خود تشخیص دادید.شما پشت سر ایشان حرکت نمیکنید بنا به تشخیص خود حرکت میکنید حالا ممکن است با ایشان همراه هم بشوید. پس ایشان امام شما و پیشرو شما نیستند بلکه همراه شما هستند.در این مورد اگر مطلبی هست بفرمایید.

بزرگوار شما دارید برای ادعای خودتون وارد مقوله عقلی می شید.خوب این بهتر است و کاریست آسان.اثبات کردن این که هر چیز و هر کار و هر سازمان برای موفق شدن و تفرقه نیوفتادن نیاز به یک مدیر دارد و آن مدیر هم باید به وسیله مدیرانی مدیریت شود.
در اصل دین از یک چهار چوب استفاده میکند و چارچوب اصلی آن قران است.پس هیچ مدیری نباید از این چارچوب خارج شود.پس اگر مدیری از این دستورات سرپیچی کرد دیگر لایق رهبری جامعه نیست و برکنار خواهد شد.اما تا زمانی که بر اساس این چهار چوب پیش میرود میتواند بر مسلمین مدیریت کند.
پس تا زمانی که ایشان در چهار چوب دین عمل میکنند ما از امام پیروی میکنیم.نه اینکه در چهار چوب است و ما در کارش دخالت کنیم.
آبـرنـگـ;418434 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای «عــــلی» گرامی :Gol:
بسیار خرسندیم که کسان دانشمندی همچون شما در این تارنما هستند و ما روزانه از آن‌ها چیزهای بسیاری می‌آموزیم.

در مورد سربرگ این گفتار، از دیدگاه ما، نیاز به چند پیش‌زمینه هست؛ اینکه ابتدا بدانیم، آیا باید ژرف بودن قرآن را درست دانست یا اینکه قرآن را پوسته‌ای بدانیم که چندان نیاز به ژرف‌نگری ندارد.


  • راستش ما در مورد برخی از جاهای قرآن بسیار مشکل داریم زیرا آنرا ساده نمی‌بینیم همانند «داستان آدم و حوا»؛ خواهشمندیم، هم برای ثابت کردن به مردم - که قرآن پوسته‌ای است و نیاز به ژرف‌نگری ندارد، و هم برای رهایی ما از این پرسش‌ها، به پرسش‌هایی که در این گفتار گفته شده است، پاسخ دهید.

البته شما به «پاکی پیامبران» باور ندارید؛ که این با «آیا آن‌ها که می‌دانند و آن‌ها که نمی‌دانند، برابرند؟» کمی ناسازگاری دارد ولی به هر روی خرسند می‌شویم که دلیل دوگانگی‌ها داستان آدم و حوا را بیان بفرمایید تا دیگران نیز پی به درستی اینکه قرآن ژرفایی ندارد، ببرند.


  • چنین مشکلی را در مورد «داستان موسی و خضر» نیز داریم؛ بدین‌مایه که این داستان، پر از تاریکی برای ماست. اگر زحمتی نباشد و اجازه بدهید، در مورد آن نیز پرسش‌هایی از شما در یک گفتار دیگر، می‌کنیم.

*****


«فریاد» شما که برخی از سخنوران مسلمان نیز چنان می‌گویند که تنها از خدا بخواهید و خواستن از غیر خدا، کفر است؛ زیرا تنها اوست و وسیله‌ای نباید باشد نیز برای ما پرسشی را به وجود می‌آورد.

پرسش این است:
در (یوسف / 86)، یعقوب می‌گوید: «من نگرانی‌هایم را تنها پیش خدا بازگو می‌کنم»
اکنون، چرا یک پیامبر که چشمانش نابینا شده است، باید توسط یک «پیراهن» که از سوی یوسف آمده است بهبود یابد؟ او یک پیامبر است و نیازی به چنین وسیله‌هایی ندارد!
(یوسف / 93): «(یوسف گفت:) این پیراهن من را ببرید و بر چهره‌ی پدر بیافکنید تا بینا شود»
(یوسف / 96): «پس چون مژده رسان آمد، پیراهن را بر چهره‌ی یعقوب گذاشت و سپس، او بینا شد»

بدون‌شک، اگر وسیله جستن و از غیر خدا خواستن کفر باشد، پیامبران باید چنین چیزی را به مردم می‌گفتند.
چرا هنگامی که فرزندان یعقوب از پدر خود می‌خواهند که از خدا برای آن‌ها بخشش بخواهد و برای آن‌ها دعا کنند که خدا آن‌ها را ببخشد، یعقوب به آن‌ها نمی‌گوید که این کار کفر است و باید خودتان انجامش دهید؟
(یوسف / 98 - 97): «(فرزندان یعقوب) گفتند: ای پدر! (از خدا) برای گناهان ما، درخواست بخشش کن که به راستی ما گناه‌کار بوده‌ایم * (یعقوب) گفت: به زودی از خدایم برای شما، درخواست بخشش می‌کنم که او آمرزنده‌ی مهربان است»


آیا یعقوب هم کافر است؟

مطالبی که مطرح کردید هر کدام بحث مفصل دارد.اما ارتباطی به این تاپیک ندارد.بحث توسل و رابطه شاگردی و استادی را تاپیک جداگانه بزنید در آن بحث خواهیم کرد انشالله.در ضمن پیشنهاد میکنم طبق فرموده قران کمی در ان تدبر کنید تا به پاسخ برسید.مثلاً در بحث استغفار یعقوب برای فرزندانش و ... رابطه حق الناس و حق الله را در نظر بگیرید.
در ضمن من علم تفسیر نمیدانم که اینهمه از بنده سوال دارید.
موفق باشید.

عــــلی;418170 نوشت:
در اصل بنده به ولایت اعتقاد دارم نه امامت.امام کسی است که مقامش از نبی گذشته و نجات دهنده است و اشتباه وی گمراه کننده نیست.یعنی کسی که پیامبر یا امام است اشتباهش مردم را گمراه نمیکند.چون خداوند برای هدایت مومنین هوای پیامبرانش را دارد.اما خطا های کوچک را نه.چون نبی هم باید امتحان شود و باید بداند که معصوم نیست تا مغرور نشود مانند حضرت یونس که ....وقتی معصوم است امتحان معنی ندارد.

با سلام خدمت دوست عزیز و فعال جناب علی
این تعاریفی که از امام و ولایت گفتید همه اثبات می خواهد و جدای از تعریف آن ،درباره عصمت هم که مطالبی که گفته شده در جای خود قابل بحث است
سوال من اصلا دراینباره نبود. مبانی شما پیش فرض شماست برای خودتان و قابل نقدو بررسی. پس ما اکنون هیچ صحبتی درباره عصمت امام و محدوده هدایتگری های او و...و حتی مصداق او نداریم بلکه شاهبیت و بیت الغزل حرف هایم در ادامه است

عــــلی;418170 نوشت:
آیات ولایت را میشناسم و اختصاص به کسی نمیدانم.یعنی اختصاص به 14 معصوم نمیدانم بلکه به تمام کسانی که اولی امر برای مسلمین هستند مثل امام خمینی ره و امام خامنه ای هم اختصاص میدهم و فرقی بین امام علی ع و امام خامنه ای قائل نیستم.دستور امام خامنه ای برای من مثل دستور امام علی ع است.و من همانطور که به امام برای جهاد اعتراض میکنم برای من اینکار ممکن است که به امام علی ع هم اعتراض کنم و سخنانش را بشنوم.اما امام علی ع اشتباه نکرد که جهاد نکرد. من او و روشش را شناختم.
اما امام خامنه ای من جهاد را مختص به معصوم میداند و این برای من عجیب است چون من وی را به عنوان امام پذیرفتم و وی باید عامل به قران باشد و ناجی مسلمین ضعیف زیرا صاحب قدرت است.
سرپرست اصلی من خداست تا زمانی که عقلم بپذرید امام خامنه ای با خداست و خدا با امام خامنه ای است پس از وی اطاعت میکنم.اما اگر ولی من خدای ناکرده منحرف شود ایا من باید از وی اطاعت کنم؟همانطور که علمای بی اسرائیل منحرف شدند.فلذا عقل و نعمت خداوند به داد من خواهد رسید.و من اورا بخاطر انکه جامعه نیاز به یک مدیر ومدبر دارد قبول دارم نه شخصی که معصوم از کلام است حال میخواهدپسر پیامبر باشد.تنها کسانی مرا منحرف نمیکنند که رسول و فرستاده خدا باشند و خداوند آنها را با وحی یا نشانه تایید کرده باشد.زیرا خداوند نمی گذارد انها گمراه شوند و گمراه کنند.

در پست های قبلی فرمایشی داشتید که به عنوان اصل موضوعه از شما پذیرفتم:
به نقل از علی در پست 37:
"حرف شما کاملاً صحیح است.اما دقت کنید بزرگوار قران گفته صلاه صلاه همچنین گفته حج و ...پس حتماً صلاتی و حجی وجود دارد که میگوید؟اما کی گفته مهدی مهدی یا منجی یا کسی که ظهور خواهد کرد؟"

این مبنای شماست که احادیثی از پیامبر که درباره موضوعات قرآنی و به خاطر توضیح آنها باشد مورد قبول و اعتنا است. دقیق مثل نماز که اصلش در قرآن هست و کیفیت و چگونگی اش از حدیث پیامبر برداشت می شود. در این که هیچ سخنی نیست؟
و در این هم که توافق داریم که در قرآن آیات ولایت هست و این ولایت مسلمانان بعد پیمبر در جای جای قرآن آمده که ذکر آن به درازا می کشد مثلا آیه انما ولیکم الله و رسوله والذین.....اطیعو الله و اطیعو اارسول و اولی الامر منکم و....
پس در اصل وجود آیات ولایت هم شکی نیست
حال ولایت بعد از رسول هم یکی از موضوعاتی است که مجمل و سر بسته در قرآن ذکر شده است(همانند نماز روزه و ..) که نه مصادیق آن و نه کیفیت و توسعه امر ولات بعد از پیامبر و...هیچ کدام در قرآن نیامده دقیقا مانند تعداد رکعات نماز و طوف حج و....
حال سوال این است که کیفیت نماز و تعداد رکعات آن و بقیه احکام را چه کسی به مسلمانان آموخت همو باید کیفیت ولایت را نیز تبیین کند.

النحل : 44 ( بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ )

النحل : 64 ( وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ )

الجمعه: 2(هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّيِّنَ رَسُولًا مِّنهُْمْ يَتْلُواْ عَلَيهِْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ )

آری شان پیامبر توضیح و تبیین آیات قرآن و تعیین مصداق و آموزش تفسیر واقعی آیات است.

ولایت بعد از پیامبر به عنوان یکی از مهمترین مسایل جامعه اسلامی توسط پیامبر از آیات قرآن به روشنی برای مردم بیان شده که همانگونه که مسلمان ها از تعداد رکعات بیان شده توسط پیامبر تبعیت می کنند بایست از تعداد ولات بعد پیامبر هم که توسط آن حضرت بیان شد تبعیت کنند در زیر نمونه هایی بیان می شود:
احمدبن حنبل از جابربن سمره نقل ميكند: شنيدم رسول خدا(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم ) فرمودند:« يَكُونُ بَعدِي إثنا عَشَرَ خلَيفه كُلُّهُم مِن قُرَيش»(مسند احمد بن حنبل ج5، ص92)
در ينابيع الموده نقل شده است كه«كُلُّهُم مِن بَنِي هاشِم»
اين حديث در صحيح مسلم با شش طريق نقل شده است.(صحيح مسلم ج2 كتاب الاماره باب اول ص121و122)
در صحيح ترمذي و سنن أبي داوود هم اين حديث آمده است.
سيوطي دركتاب تاريخ الخلفاء با نه عبارت اين حديث را نقل مي‌كند.
غير از جابر از ابن مسعود و عبدالله‌بن عمر نيز اين روايت نقل شده است.
در بحث حديث شناسي اين روايت را متواتر گويند.

علي بن ابيطالب عليه‌السلام قال: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم : الائمة بَعدِي اِثنا عَشَرَ اَوَلُهُم أنتَ يا عَلي و آخِرُهُم القائم الّذِي يَفتَحُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلي يَدَيهِ مَشارِقَ الارضِ وَ مَغارِبَهَا.
حضرت علي عليه‌السلام: پيامبراكرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمودند: امامان بعد از من دوازده نفرند اولشان تو هستي يا علي! و آخرين آنان مهدي عليه‌السلام است . و او همان است كه خدا به دست او شرق و غرب زمين را فتح كرده و زير پرچم اسلام در‌مي‌آورد(ينابيع المودة باب 94،ص 493)
عبايةبن ربعي از جابربن عبدالله نقل كرده: قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌و‌آله و‌سلّم : «أنا سيدالنبيين و علي سيدالوصيين و إن اوصيايي بعدي اثناعشر اولهم علي و آخرهم القائم المهدي(همان،باب 77،ص445)
از این قبیل روایات زیاد است که در صورت نیاز آنها ذکر می کنیم.
آیا نباید به پیامبر اجازه داد که درباره ولات بعد از خود که یکی از مهم ترین بحث های قرآن است توضیح دهد؟؟؟؟؟؟!!!!



فرهنگ;417765 نوشت:
بنده با مطالبی که حضرت‌عالی در آن پست فرمودید بسیار همدلم و بزرگواری‌تان را تحسین می‌کنم. اما این فقره را ــ اگر در مقام استدلال آورده باشید ــ پذیرفتنی نمی‌بینم که اگر اینگ امامی نباشد آیه مهمل خواهد شد یا به تعبیر دیگر از این آیه وجود امامی حی و حاضر استنباط می‌شود. نخست آنکه من درنیافتم چرا لازم باشد که ملائکه و روح در شب قدر لزوماً بر انسانی خاص تنزل کنند. اصلاً آیا هر جا سخن از نزول و تنزل بوده می‌توان پاسخی قرآنی و روشن به اینکه بر روی کدام انسان بوده می‌توان یافت؟ مثلاً در خود «إنا أنزلناه»، یا موراد دیگر. دوم آنکه اگر هم چنین باشد درنیافتم چرا این فرد باید لزوماً امام (ع) باشد؟ مگر آیه‌ای که پیش‌تر آورده‌اید نمی‌گوید به هر که خدا بخواهد تنزل می‌کنند؟

با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست گرامی
استدلال یاد شده از ائمه معصومین برای احتجاج با مخالفان امامت می باشد
و درباره نکته پایانی که فرمده اید که خدا بر هر کس که بخواهد ، این خواست خدا بی حساب و گتره نیست بلکه نظام مند و بجاست. مانند هدایت و گمراه که خدا می فرماید هر که را بخواهد هدایت می کند و هر که را بخواهد گمراه می کند این کار خدا گزافه نیست.

هنگامى كه در بررسي آيات قرآنى به اين نتيجه مى‏رسيم كه شب قدر در هر سال هست، بايد توجّه كنيم كه پس صاحبِ شب قدر نيز بايد هميشه وجود داشته باشد؛ چنان‏كه در احاديث آمده است و گرنه فرشتگان بر چه كسى فرود مى‏آيند و كتابِ تقدير را نزد چه كسى مى‏گشايند و مجارى امور را به اذن خدا به چه كسى مى‏سپارند.
براي بررسي و تحليل روايات و نيز ساير قرائن موجود مي­توان به مطلب فوق از دو منظر متفاوت با نتيجه يکسان نگريست.
در روايات وارد آمده در مورد شأن و منزلت شب قدر، بارها آمده است که اعمال انسان­ها بر دليل و حجّت خداوند در روي زمين عرضه مي­شوند. حجت­هاي خدا در روي زمين بايد مانند حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلّم صفات خاصي را دارا باشند تا بتوانند جانشين حضرتش باشند. فرشتگان و جبرئيل در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم هر سال در شب قدر بر آن حضرت نازل مي­شدند پس از رحلت آن حضرت نيز بايد بر کسي نازل شوند و آن کس بايد متّصف به صفات حضرت رسول صلّي الله عليه و آله و سلّم باشد و آن وجود کسي نيست جز جانشينان معصوم حضرت يعني همان کساني که پس از حضرت، خليفه واقعي او در زمين­اند.
به امام صادق عليه­السّلام گفته شد: تعرفون ليلة القدر؟ فقال: «و كيف لا نعرف [ليلة القدر] و الملائكة تطوف بنا فيها!».[ البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص 717] يعني: ‌از حضرت سؤال شد آيا شما مى‏دانيد شب قدر كدام شب است؟ فرمود: چگونه نمى‏دانيم، در حالى فرشتگان در آن شب در گرد ما دور مى‏زنند.
در روايتى ديگر از حضرت صادق عليه­السّلام نقل شده كه على عليه­السّلام به ابن عباس فرمود: شب قدر در هر سال است و در آن، كار يك سال نازل مى‏شود، براى آن كار بعد از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نمايندگانى هست، گفتم: آنها كدام هستند؟ فرمود: من و يازده فرزندم از صلب من همه امامان محدثند.[ اصول كافى كتاب الحجة باب «فى شأن انا انزلناه فى ليلة القدر»]
در جايي ديگر از حضرت امام صادق عليه­السّلام روايت شده که فرمود امير­المؤمنين عليه­السّلام مكرر به اصحاب خود مي­فرمود هيچ وقت اولى و دومى حضور پيغمبر نرسيدند مگر آن­كه آن ­حضرت با گريه و خشوع سوره قدر را براى آنها قرائت مي­فرمود عاقبت روزى ايشان گفتند اى رسول خدا جهت چيست اين قدر سوره قدر را براى ما قرائت مي­فرمائيد فرمود به خاطر كسي­كه مشاهده مي­كنم او را به چشم و حفظ كردم و جاى دادم او را در قلب خود و اشاره فرمود بمن.[ تفسير جامع، ج‏7، ص 456؛ تفسير شريف لاهيجي، ج‏4، ص835]
از ابى يحيى صنعانى روايت شده حضرت صادق عليه­السّلام مي­فرمود روزى جدّم امير­المؤمنين عليه­السّلام قرائت نمود سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ را و حسنين حضور آن بزرگوار نشسته بودند حضرت امام حسين رو كرد به پدر خود گفت يا اميرالمؤمنين [عليه­السّلام] مى‏بينم هر وقت تلاوت مى‏نمائيد اين سوره را حظى و لذّتى از قرائت آن مى‏بريد فرمود چنين است اي­فرزند آن سوره چون بر جدّت خاتم پيغمبران نازل شد بر من قرائت نمود و دست مباركش را بر كتف من گذاشت و فرمود اي على و اي وصى من بر امت و اى جهاد كننده با دشمنان من تا روز قيامت، اين سوره مخصوص تو مي­باشد بعد از وفات من و اختصاص به فرزندان تو دارد بعد از تو برادرم جبرئيل مقدّرات، حوادث و پيش­آمدهاى امّت را در هر سال فرود آورد و نازل كند بر تو و فرزندانت در شب قدر چنان­كه بر من نازل مى‏كند...[ تفسير جامع، ج‏7، ص 462 به نقل از کافي]
معصومين عليهم­السّلام به درستي به تبيين اين واقعيت پرداخته­اند که آنان صاحبان شب قدرند و از سوي ديگر دلايل منکران وجود شب قدر بعد از پيامبر را به خوبي تبيين نموده­اند؛ از حضرت امام صادق عليه­السّلام روايت شده است که:‏ «يقول اهل- الخلاف لامر اللَّه عز و جل مضت ليلة القدر مع رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و اله فهذه فتنة اصابهم خاصة و بها ارتدوا على اعقابهم لانهم ان قالوا لم يذهب فلا بد ان يكون للَّه عز و جل فيها امر و اذا اقروا بالامر لم يكن له من صاحب بد» ؛يعنى مي­گويند آنانى كه خلاف امر خداى تعالى مي­كنند گذشت شب قدر و رفت با رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و اله پس اين فتنه و اختلافيست كه رسيده بر اهل اسلام و بس و به سبب اين فتنه و اختلاف برگشتند بر پاشنه‏هاى خود يعنى مرتد شدند با وجود دعوى اسلام چه اگر ايشان گويند و اقرار كنند كه شب قدر نرفته پس ناچار است كه بوده باشد خداى تعالى را در آن شب امرى و هر گاه اقرار به اين امر كنند نخواهد بود مر آن امر را از صاحبى؛ چاره به اين معنى كه لازم افتد ايشان را كه اقرار كنند بوجود واليان و صاحبان آن امر كه هر يك در زمان خود والى آن امر باشند و چون اقرار باين واليان امر كه اوصياء پيغمبراند صلوات اللَّه عليه ندارند بر ايشان لازم مي­آيد كه اقرار ببقاء ليلة القدر نيز نداشته باشند اگر چه بعضى از ايشان صريحا انكار آن نكنند.[ تفسير شريف لاهيجي، ج‏4، ص 835 به نقل از کافي] مفاد روايت امام عليه­السّلام با مراجعه به تفاسير عامه و توجيهات بي­پايه و اساس آن­ها به خوبي مشهود است.[ ر.ک: محاسن التأويل، ج‏9، ص 518؛ التّحرير و التنوير، ج‏30، ص 404 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏32، ص234]
از حضرت امام باقر عليه­السّلام روايت شده كه‏ «و ايم اللَّه ان من صدق بليلة القدر ليعلم انها لنا خاصة لقول رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و اله لعلى عليه السّلام حين دنا موته هذا وليكم من بعدى فان اطعتموه رشدتم»؛ ‌يعني:يعنى قسم مي­خورم به خداى تعالى به درستى هر كه تصديق ببقاء ليلة القدر كرده هر آينه مي­داند كه امارت آن شب از ماست و بس به واسطه قول رسالت پناه صلى اللَّه عليه و اله مر على عليه السّلام را وقتى كه نزديك شد مرگ رسول عليه السّلام كه اين صاحب امر ليلة القدر است و ولى شما است بعد از من پس اگر اطاعت كرديد او را، راه راست يافتيد.[ تفسير فرات الكوفي، ص 583 به نقل از کافي]
از حضرت علي عليه­السّلام نيز روايت شده است که: «أنه قال لابن العباس: «ان ليلة القدر في كلّ سنة و انه ينزل في تلك الليلة أمر السنة، و لذلك الأمر ولاه بعد رسول اللّه» فقال ابن عباس من هم؟ قال (عليه­السّلام) «أنا و أحد عشر من صلبي»[التبيان في تفسير غريب القرآن، ص 348]
نزول ملائکه بر تمامي ائمّه عليهم­السّلام يکي پس از ديگري، امري است حتمي که روايات مذکور مؤيّد ضرورت آن است؛ بنا بر اين بهترين دليل بر امامت و وجود امام زمان عليه­السّلام سوره قدر است و در زمان ما که حجّت الهي امام مهدي عليه­السّلام است. در شب قدر فرشتگان بر ايشان نازل شده و به محضر ايشان شرف حضور مي­يابند.
در ذکر اعمال شب قدر، شيخ عباس قمي موارد زيادي بر مي­شمرد که در ميان آنها دعاي فرج به چشم مي خورد اين دعا علاوه بر اين که بيانگر تعلق شب به حضرت دارد بيانگر اين است که دعا براي فرج بايد سرلوحه ساير ادعيه باشد. حال که دانستيم شب قدر متعلّق به امام زمان است و نص صريح روايات، نزول فرشتگان بر حضرت را اثبات نمود، بر احياگران شب قدر لازم است که در آن شب با حضرت تجديد بيعت نمايند و براي وارث رسول خدا و صاحب شب قدر، دعاي فرج و ظهور بخوانند.
با توجه به دلايل عقلي و نقلي دانستيم که وجود مقدس امام زمان عليه­السّلام در آخر­الزمان تنها منزل فرشتگان است و چنين است که مي­توان گفت روح ليلة القدر همان امام زمان است و اين شب تنها با وجود مقدس حضرتش معنا و مفهوم پيدا مي­کند. حال با توجه به رواياتي که در آنها مراد از ليلة قدر وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله عليها معرفي شده[تفسير فرات الكوفي، ص 582؛ تأويل الآيات الظاهرة، ص 792، 793؛ البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص 715]، اين سؤال پيش مي­آيد که آيا در روايات تشتت و تناقضي است و يا اين که روايات حامل نکته مهمي است.
پاسخ را با حديثي منقول از امام صادق عليه­السّلام تبيين مي­نمائيم، حضرت به نقل از جدشان حضرت امير مؤمنان مي­فرمايد: ان أميرالمؤمنين عليه­السّلام قال لابن العباس ان ليلة القدر في كل سنة، و انه ينزل في تلك الليلة امر السنة، و لذلك الأمر ولاة بعد رسول الله صلى الله عليه و آله فقال ابن عباس: من هم؟ قال: انا واحد عشر من صلبي.[ تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص 621]
با توجه به حديث فوق و احاديث فراواني با اين مضمون و با توجه به اين که تمامي اهل بيت عليهم­السّلام از نوري واحدند، هر ويژگي براي يکي قابل تسرّي به ديگري است به علاوه اين که، حضرت زهرا سلام الله عليها خود مادر يازده امام و جانشيني است که به همراه شوهرش سلسله وارثان پدرش را در امر ولايت دنبال مي­کنند. بنابراين اگر مي­بينيم در برخي روايات فاطمه، شب قدر است و يا اين که فضائل ناشمردني در مورد ذات مقدسش مي­شنويم جملگي دلالت بر اين دارد که تنها او شايستگي اين را دارد که يازده خورشيد هستي بخش را به عالميان ببخشد؛ بنابر اين چنان چه بگوييم فاطمه شب قدر است مثل اين است که بگوييم امام حسن شب قدر است و همين گونه تا آخرين دردانه­ي حضرت زهرا سلام الله عليها؛ يعني وجود مقدس امام زمان عليه­السّلام. شايد از همين نکته مي­توان دريافت که هر کس فاطمه را بشناسد شب قدر را درک کرده است چون دانستيم که مراد از فاطمه شخص ايشان به تنهايي نيست؛ از همين نکته است که بايد اهل بيت را جملگي در شب قدر شفيع قرار دهيم و خداوند را حمد و سپاس گوييم که نعمت ولايت را برايمان مقدر ساخت چنان­که در روايتي از امام صادق عليه­السّلام در پاسخ به مفضل از نعمت ولايت به عنوان «فضل مشهود» ياد شده و حضرت در پاسخ سؤال مفضل به اين که فضل اين شب چيست فرمودند:« نزلت ولاية أمير المؤمنين عليه السّلام فيها ...... نعم هي ليلة قدرت فيها السموات و الأرض، و قدرت ولاية أمير المؤمنين عليه السّلام فيها»[تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص 621]
حضرت اميرمؤمنان علي عليه­السّلام لزوم وجود قرآن و عترت در هر عصر را با تأکيد بر شب قدر چنين توصيف مي­کند: «أن ليلة القدر في کل سنة و انه ينزل في تلک اليلة امر السنة و انّ لذلک الأمر ولاة بعد رسول الله (ص)»[ اصول کافي، ‌کتاب الحجة،‌ باب «في شأن انا انزلنا في ليلة القدر»]؛ يعني شب قدر در هر سالي هست، در اين شب امور همه­ي سال فرو فرستاده مي­شود.

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر آقای «عـــــلی» :Gol:

عــــلی;418480 نوشت:

مطالبی که مطرح کردید هر کدام بحث مفصل دارد.اما ارتباطی به این تاپیک ندارد.

ناپیوسته بودند؟!
شما در مورد پوسته‌ای بودن قرآن سخن گفته بودید: «قرآن آنقدر ساده و آشکار گفته شده است که نیازی به تفسیر ندارد و تنها کار مورد نیاز، نگاه کردن به پس و پیش آیه‌های آن است»

عــــلی;418480 نوشت:
اصلاً همچین قؤان انقدر کتابی ساده و فصیح و گویا هست نیازی نیست بنده بیایم آنرا روشن کنم فقط کافیست به سوره بنگرید و به چند ایه قبل و بعد ان نگاه بی اندازید:

و یا در جای دیگر فرموده‌اید:

نقل قول:
دقت داشته باشید که خداوند چیزی را
مخفی
در آیات خود نگه نداشت و
نمیدارد
چون هدفش گمراه شدن بنده نیست(اما بنده ها در قران دنبال چیزهای مخفی میگردند و دنبال آن ذهنیت خود هستند و برای همین هر فرقه قرآن را به رای خود و احادیث خود تفسیر میکند در حالی که همه انها میگویند آیات قران ظاهر و باطن دارد، و باطن ان همان نظر علماست که گمراه کننده ای آشکار است)

ما هم از شما خواستیم که در عمل (و نه تنها با گفتن)، به ما و همه نشان دهید که قرآن درون‌نگری نمی‌خواهد و تنها با نگاه به پوسته و پس و پیش آیات، می‌توان به درون‌مایه‌ی آن پی برد.


گـــر به سخـــن کار میســـر شـــود /// کـــار نظامـــی به فـــلک بر شــــود


قرآن نوشتاری تک‌بعدی نیست که گفت و گو در مورد آن بخواهد تک‌بعدی باشد؛ برای درست گفت و گو کردن، نیاز به همه‌جانبه بودن گفت و گو هست؛ ولی ...!

نقل قول:
بحث توسل و رابطه شاگردی و استادی را تاپیک جداگانه بزنید در آن بحث خواهیم کرد انشالله.

شما در مورد مهدی سخن می‌گویید که او یک وسیله است و همچنین در نخستین نوشتار خود، درست نبودن وسیله را به میان آورده‌اید:

نقل قول:
یه سری افراد هم سعی دارند که با قران استناد کنند.اما هرگز نتوانستند!!! چراکه قران دلیل نازل شدنش فراخواندن به سوی خدا بود و هست و خواهد بود.

گمان نمی‌شود که سخن گفتن در مورد وسیله، در این گفتار، ناپیوسته باشد! به هر روی، ما این موضوع را در گفتاری دیگر بیان می‌کنیم و از شما خواهشمندیم که در آنجا ما را راهنمایی بفرمایید.

نقل قول:
در ضمن پیشنهاد میکنم طبق فرموده قران کمی در ان تدبر کنید تا به پاسخ برسید
.

شما خود فرموده‌اید که در قرآن چیز پنهانی نیست و به آسانی می‌توان درون‌مایه‌ی آنرا دریافت!
اگر قرآن پوسته باشد و نیاز به تفسیر و تأویل نداشته باشد، نیازی به اندیشه کردن و ژرف‌نگری هم ندارد! چرا که کسی در پوسته ژرف نمی‌شود.

ولی ما خود گفتیم: «نتوانستیم چیزی از داستان‌های «موسی و خضر»، «آدم و حوا» و نزدیک به همه‌جای قرآن دریابیم» و برای همین، از شما کمک خواستیم.

نقل قول:
مثلاً در بحث استغفار یعقوب برای فرزندانش و ... رابطه حق الناس و حق الله را در نظر بگیرید.

اگر حق‌الناس می‌بود، باید از خود یعقوب بخشش می‌خواستند نه اینکه از یعقوب بخواهند که از خدا درخواست بخشش برای آن‌ها کند و اگر هم حق‌الله می‌بود، باید (از دید شما) از خود خدا می‌خواستند و نه یعقوب را وسیله قرار دهند؛ زیرا تا خدا هست، وسیله چه کاره است.
پیراهن یوسف، حق‌الله بود یا حق‌الناس؟

نقل قول:
در ضمن من علم تفسیر نمیدانم که اینهمه از بنده سوال دارید.

پس چرا این‌همه گفتارتان استوار گفته می‌شود و جای هیچ شکی را برای خود نمی‌گذارید؟!
همانند:

نقل قول:

بخدا قسم دیدم که آیه را نصف میکنند و اثبات توسل به ائمه معصوم میکنند:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد; و وسيله اى براى تقرب به او بجوييد;

در حالی که جهاد مثالی برای وسیله تقرب جویی در آیه است و هیچ ارتباطی به معصوم ندارد.اینها تحریف کننده قران هستند!!!

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
بزرگوار جناب یا سرکار آبرنگ شما میخواهید بحث کنید بسیار خوب. اشکالی ندارد خداوند هر دوی مارا یاری خواهد کرد انشالله.اما خواهشی که از شما دارم سوالات خود را مانند سرکار هورشید یکی و یکی مطرح کنید و کلی مطرح نکنید چون کلی مطرح کردن سوالات جز خودتان را زیر سوال نمی برد.

آبـرنـگـ;418549 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای «عـــــلی» :Gol:

ناپیوسته بودند؟!
شما در مورد پوسته‌ای بودن قرآن سخن گفته بودید: «قرآن آنقدر ساده و آشکار گفته شده است که نیازی به تفسیر ندارد و تنها کار مورد نیاز، نگاه کردن به پس و پیش آیه‌های آن است»


آبـرنـگـ;418549 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif] شما خود فرموده‌اید که در قرآن چیز پنهانی نیست و به آسانی می‌توان درون‌مایه‌ی آنرا دریافت!
اگر قرآن پوسته باشد و نیاز به تفسیر و تأویل نداشته باشد، نیازی به اندیشه کردن و ژرف‌نگری هم ندارد! چرا که کسی در پوسته ژرف نمی‌شود.

ولی ما خود گفتیم: «نتوانستیم چیزی از داستان‌های «موسی و خضر»، «آدم و حوا» و نزدیک به همه‌جای قرآن دریابیم» و برای همین، از شما کمک خواستیم.

[=Microsoft Sans Serif]

بزرگوار یاد بگیرید که هرگز عجله در سخن گفتن نکنید و جملات را از کسی نقل قول و کوتاه نکنید تا بخواهید کسی را زیر سوال ببرید در حالی که در حرف های من تناقض میبینید اما لحظه ای نگاه کنید که دلیل این تناقض چیست.چه کسی گفته است قران تدبر نمیخواهد؟خداوکیلی خودتان فقط لحظه ای فکر کنید چگونه بدون فکر میخواهید چیزی را متوجه شوید؟آیا چیزی که فصیح و گویا است نیازی ندارد شما آنرا متوجه شوید؟این چیزی که باعث میشود شما آنرا دریابید چیست؟عقل و فکر است.خوب.اینکه بنده گفته ام نیازی به تفکر ندارد یعنی تاویل بردن ان به امام زمان کاملاً بی ربط است و شما با خواندن یک آیه قبل و یک آیه بعد متوجه خواهید شد که اصلاً ربطی به امام زمان ندارد و نیازی به توضیح نیست.این در حالی است که قران خودش میگوید تاویل مرا جز راسخون در علم نمی دانند.پس قران نیاز به تاویل بردن دارد.تاویل بردن چیست؟آیا میدانید؟تاویل بردن آنست که شخصی با تجربه و عالم از قران بر اساس زمانه و مکان خودشان مثالی بزند تا مردم لذت ببرند و فهمشان بیشتر شود.
إِنَّ اللهَ لايَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقينَ (002 | البقرة - 26)خداوند از اين كه به (موجودات ظاهراً كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند باكى ندارد.در اين ميان، كسانى كه ايمان آورده اند، مى دانند كه آن (مثال، گوياى) حقيقتى است از طرف پروردگارشان; وامّا كسانى كه كافر شده اند (بهانه جويى كرده) مى گويند: «منظور خداوند از اين مثال چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مى كند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد![=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

آبـرنـگـ;418549 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
ما هم از شما خواستیم که در عمل (و نه تنها با گفتن)، به ما و همه نشان دهید که قرآن درون‌نگری نمی‌خواهد و تنها با نگاه به پوسته و پس و پیش آیات، می‌توان به درون‌مایه‌ی آن پی برد.

گـــر به سخـــن کار میســـر شـــود /// کـــار نظامـــی به فـــلک بر شــــود


قرآن نوشتاری تک‌بعدی نیست که گفت و گو در مورد آن بخواهد تک‌بعدی باشد؛ برای درست گفت و گو کردن، نیاز به همه‌جانبه بودن گفت و گو هست؛ ولی ...!



این بعدی که شما از ان حرف میزنید تحریف است و لا غیر.شما تاویلاتی از قران میکنید که به هیچ عقل بشری نمیرسد و این دیگر راسخون در علم قران نمیشود بلکه همان 14 نفری میشود که خودتان میگویید!!!!اما قرآن نگفته است تاویل مرا فقط عده قلیلی میدانند و یا فقط 14 نفر میدانند.
هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلَّا اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الْأَلْبابِ (003 | آل عمران - 7)
او كسى است كه اين كتاب آسمانى را بر تو نازل كرد; كه بخشى از آن، آيات «محكم» [= صريح و روشن ]است; كه اساس اين كتاب مى باشد; (و پيچيدگى آيات ديگر، را بر طرف مى كند.) و بخشى ديگر، «متشابه»(و پيچيده) است. امّا آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال آيات متشابه اند، تا فتنه انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسير (نادرستى) براى آن مى طلبند; در حالى كه تفسير آنهارا، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند. (آنها كه به دنبال درك اسرار آيات قرآنند) مى گويند: «ما به آن ايمان آورديم; تمامى آن از جانب پروردگار ماست.» و جز خردمندان، متذكّر نمى شوند (و اين حقيقت را درك نمى كنند).

[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif]

آبـرنـگـ;418549 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif] شما در مورد مهدی سخن می‌گویید که او یک وسیله است و همچنین در نخستین نوشتار خود، درست نبودن وسیله را به میان آورده‌اید:

گمان نمی‌شود که سخن گفتن در مورد وسیله، در این گفتار، ناپیوسته باشد! به هر روی، ما این موضوع را در گفتاری دیگر بیان می‌کنیم و از شما خواهشمندیم که در آنجا ما را راهنمایی بفرمایید.


من کی گفته ام که مهدی هست تا بگویم ایشان یک وسیله است؟شما هنوز وجود مهدی را اثبات نکرده اید میخواهید وسیله بودن آنرا اثبات کنید؟

آنچه که شما از وسیله متوجه شده اید با آنچه که من از وسیله متوجه شده ام و در قران جستجو کرده ام کاملاً متفاوت است.من پیشنهاد میکنم اگر میخواهید جوابتان دهم موضوعی جداگانه ایجاد کنید اینجا فقط در مورد اثبات امام زمان بحث میکنیم و تا اثبات نشود چیزی به عنوان وسیله وجود نخواهد داشت.
[=Microsoft Sans Serif]


آبـرنـگـ;418549 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif] اگر حق‌الناس می‌بود، باید از خود یعقوب بخشش می‌خواستند نه اینکه از یعقوب بخواهند که از خدا درخواست بخشش برای آن‌ها کند و اگر هم حق‌الله می‌بود، باید (از دید شما) از خود خدا می‌خواستند و نه یعقوب را وسیله قرار دهند؛ زیرا تا خدا هست، وسیله چه کاره است.
پیراهن یوسف، حق‌الله بود یا حق‌الناس؟

[=Microsoft Sans Serif]
ضمن اینکه حق الناس را هم اشتباه به شما فرمودند.کسی که حق الناس میکند گناه انجام داده است و گناه هم باید از طرف خداوند استغفار شود و بخشش طلبیدن از شخص کافی نیست.[=Microsoft Sans Serif]
آبـرنـگـ;418549 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]پس چرا این‌همه گفتارتان استوار گفته می‌شود و جای هیچ شکی را برای خود نمی‌گذارید؟!
همانند:


من علم تفسیر ندارم.اما نگفته ام که چیزی از قران نمیدانم.پس آنچه را که خداوند به من یاد داده خواهم گفت و کتمان نمیکنم.و چون محکم می ایستم و میدانم هیچ شکی در قرآن نیست و مایه هدایت پرهیگزکاران است و جز فاسقان را گمراه نمیکند پس کسی که فاسق نیست نباید بترسد البته فسق و ... جای بحث دارد.
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضّالُّونَ (015 | حجر - 56)
گفت: «چه كسى جز گمراهان، از رحمت پروردگارش مأيوس مى شود؟!»

یا علی.

[="Tahoma"]

فرهنگ;418327 نوشت:
برادر به نظر من این شیوه‌ای که شما در فهم و تفسیر به کار می‌گیرید اجتهاد در برابر نص است.
قرآن صریحاً می‌‌گوید که پیامبر نذیر همهٔ بشر است ولی شما می‌فرمایید که چنین نیست.
وقتی من به فرد دسترسی ندارم؛ چه اتمام حجتی؟ چه بسا یکی بگوید عیسی (ع) یا خضر (ع) یا روح پیامبر یا خود پروردگار عالم حجت و نذیر است و مشکل محدودیت دسترسی از طرف قابل است، نیازی هم به امام زمان نیست. اصلاً می‌شود گفت خداوند با هر که در حد انبیاء بودند مستقیماً سخن می‌گفت و حجت تمام می‌شده، دیگر نیازی هم به نبوت نبوده است. اگر کسی طرف خطاب وحی نبوده مشکل از قابل است.
من فکر می‌کنم بحث در این باب تمام شده؛ گمان دارم هر که این نوشته‌های شما و من را بخواند قضاوتی روشن خواهد داشت.
اما به نظرم این شیوهٔ شما در فهم قرآن هیچ چیز از آن باقی نمی‌گذارد. لذا اصل نبوت هم زیر سؤال می‌رود چه رسد به تشیع و چه رسد به امام زمان.
ما قرار است اعتقاداتمان را از قرآن بگیریم، نه آنکه مفاهیم و معانی روشن قرآن را برای سازگار کردن با اعتقاداتمان تغییر دهیم که با این کار خدای‌نکرده مانند برخی امم قبلی مصداق «یحرفون الکلم عن مواضعه» خواهیم شد.
اگر چنین شیوه‌ای در تأویل و تغییر قرآن داشته باشیم خود آن آیه‌ای هم شما بدان استناد کردید می‌توان به گونه‌های متعدد تغییر معنا داد.
به گمانم بحث دربارهٔ آن یکی استدلال و معنای «تبیین» در قرآن و حد و حدود ممکن آن مفیدتر خواهد بود.
خداوند همه‌مان را هدایت بفرماید.

سلامبرادر گرامی
بنده با دهها نفر مثل شما بحث کرده ام که فکر میکرده اند فهمشان از قرآن عین مقاصد آن است
بنده چنین ادعایی ندارم و میگویم فهم من یک احتمال است در عین حال برایش دلیل می آورم
همانطور که گفتم آیات مورد استناد شما بیانگر سعه و گستره رسالت پیامبر ص است نه اینکه حضرت به شخصشان در تمام اعصار این انذار را انجام دهند . آیه زیر از جمله آیاتی است که به نحو روشنتر بیانگر وسعت و دایره رسالت و انذار پیامبر اکرم ص می باشد :
[سوره سبإ (34): آيات 28 ]

وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (28)
ترجمه:
28- ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى، ولى اكثر مردم نمى‏دانند

ایشان تا با وجود جسمانی مبارکشان حضور داشتند این رسالت جهانی را در حد ممکن انجام دادند و وقتی رفتند می بایست این انذار که باز ویژگی جهانی خودش را دارد یک نفر دیگر استمرار بخشد وگرنه با عدم منذر رسمی الهی مردم بر خدا حجت خواهند داشت .
حال شما به استدلال خود و اشکالاتی که بنده به آن وارد کردم نگاه بفرمایید و ببینید مشترکات و مختلفات کجاست و ایرادات چه پاسخی دارد ؟
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

حامد;418583 نوشت:

سلامبرادر گرامی
بنده با دهها نفر مثل شما بحث کرده ام که فکر میکرده اند فهمشان از قرآن عین مقاصد آن است
بنده چنین ادعایی ندارم و میگویم فهم من یک احتمال است در عین حال برایش دلیل می آورم
همانطور که گفتم آیات مورد استناد شما بیانگر سعه و گستره رسالت پیامبر ص است نه اینکه حضرت به شخصشان در تمام اعصار این انذار را انجام دهند . آیه زیر از جمله آیاتی است که به نحو روشنتر بیانگر وسعت و دایره رسالت و انذار پیامبر اکرم ص می باشد :
[سوره سبإ (34): آيات 28 ]

وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (28)
ترجمه:
28- ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى، ولى اكثر مردم نمى‏دانند

ایشان تا با وجود جسمانی مبارکشان حضور داشتند این رسالت جهانی را در حد ممکن انجام دادند و وقتی رفتند می بایست این انذار که باز ویژگی جهانی خودش را دارد یک نفر دیگر استمرار بخشد وگرنه با عدم منذر رسمی الهی مردم بر خدا حجت خواهند داشت .
حال شما به استدلال خود و اشکالاتی که بنده به آن وارد کردم نگاه بفرمایید و ببینید مشترکات و مختلفات کجاست و ایرادات چه پاسخی دارد ؟
والله الموفق


برادر حامد بزرگوار.قبلاً یک سوالی مطرح کردید در باب اولی الامر منکم.و شما متاسفانه ایات قرآن را نصفه می آورید و میخواهید ان را به نفع خود تفسیر یا به قول من تحریف کنید.
خداوند چیزی را از قرآن فروگذار نکرده است.
وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (006 | انعام - 38)
هيچ جنبنده اى در زمين، و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند، نيست مگر اين كه امّتهايى همانند شما هستند.ما هيچ چيز را در اين كتاب، فروگذار نكرديم; سپس (همگى) به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.

من ایه را برای شما کامل می آورم:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (004 | نساء - 59)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر (خدا)و پيشوايان (معصوم) خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار براى شما) بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.

ایت الله مکارم شیرازی جلوی پیشوایان داخل پرانتز نوشته معصوم.خوب این یعنی اولی الامر شما همان 14 معصوم هستند.اما در جلوی آیه دقت فرمایید موقع نزاع یا اختلاف یا امر دیگر خبری از معصوم شما نیست.یعنی فقط خدا و رسولش هستند که اختلافات را برطرف میکنند.
به ایه زیر دقت فرمایید:
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلّا قَليلاً (004 | نساء - 83)

و هنگامى كه خبرى اميد بخش يا نگران كننده به آنها برسد، (بدون تحقيق،) آن را شايع مى سازند; در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايانشان باز گردانند، كسانى كه قدرت تشخيص كافى دارند، از ريشه هاى مسائل آگاه خواهند شد. (و به آنها اطلاع خواهند داد) و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همگى، جز عدّه كمى، از شيطان پيروى مى كرديد (و گمراه مى شديد).

اولی الامر شما تازه اگر عالم باشند و به مسائل علم داشته باشند فقط میتوانند انسان ها را از خبر ها و شایعات با خبر کنند.یعنی آنها جز دسته عالمان هستند که رسول خدا در حدیثی فرمود:
وَ ذلِكَ اَنَّ الشَّيْطانَ يَضَعُ الْبِدْعَةَ لِلنّاسِ فَيُبْصِرُهَا الْعالِمُ فَيَنْهي عَنْها وَ الْعابِدُ مُقْبِلٌ عَلي عِبادَتِهِ لا يَتَوَجَّهُ لَها وَ لا يَعْرِفُها(فتّال نيشابورى، روضة الواعظين، بيروت، مؤسسه اعلمى، 1406هـ . ق، چ 1، ص 17)
و علت اين امر (برتري عالم بر عابد)، آن است كه شيطان، در ميان مردم بدعتي مي گذارد و دانشمند به آن پي مي برد و مردم را از آن نهي مي كند، ولي عابد سرگرم عبادت خود است و نه به بدعت توجهي دارد و نه آن را مي شناسد.

یا علی.

[=Microsoft Sans Serif]درود بر آقای «عــــلی» :Gol:

عــــلی;418582 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
بزرگوار جناب یا سرکار آبرنگ شما میخواهید بحث کنید بسیار خوب. اشکالی ندارد خداوند هر دوی مارا یاری خواهد کرد انشالله.اما خواهشی که از شما دارم سوالات خود را مانند سرکار هورشید یکی و یکی مطرح کنید و کلی مطرح نکنید چون کلی مطرح کردن سوالات جز خودتان را زیر سوال نمی برد.

منظور شما برای ما تاریک است!
هرجای سخنان ما از دید شما «کلی» است، بفرمایید تا آن سخن بازتر گفته شود.

نقل قول:
بزرگوار یاد بگیرید که هرگز عجله در سخن گفتن نکنید و جملات را از کسی نقل قول و کوتاه نکنید تا بخواهید کسی را زیر سوال ببرید در حالی که در حرف های من تناقض میبینید اما لحظه ای نگاه کنید که دلیل این تناقض چیست.چه کسی گفته است قران تدبر نمیخواهد؟خداوکیلی خودتان فقط لحظه ای فکر کنید چگونه بدون فکر میخواهید چیزی را متوجه شوید؟آیا چیزی که فصیح و گویا است نیازی ندارد شما آنرا متوجه شوید؟

منظور ما از اندیشه کردن، ژرف‌اندیشی بود؛ چون شما فرموده‌بودید زبان قرآن ساده و آشکار است و (مردم ساده نیز) می‌توان به آسانی آنرا دریافت و نمونه‌هایی از سخنان خودتان نیز آوردیم که چنان گفته بودید.
نمی‌دانیم چرا شما اینگونه برداشت می‌کنید!

بدون ژرف‌اندیشی، حتی درون‌مایه‌ی یک ضرب‌المثل را نمی‌توان دریافت. برای نمونه: کفگیرم خورد ته دیگ را چگونه می‌توان دریافت؟
کسی می‌آید و می‌گوید، فلانی کفگیر دستش بوده و آن کفگیر به ته دیگ خورده است؛ همین!
کس دیگری می‌گوید: «منظور او این است که پولش تمام شده است»
باز او می‌گوید: «نه اگر چنین می‌بود، باید خودش می‌گفت که پولش تمام شده است و شما دارید از خود سخن می‌گوید!»
و دیگر نمونه‌ها: «کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌دهد؛ شپش تو جیبم آفتاب بالانس می‌زند؛ چشمم کف پات!»
به راستی ما نمی‌دانیم چگونه کسی می‌تواند با پوسته‌ی قرآن به جایی برسد؟ (جز گمراهی در بر ندارد؛ زیرا در پوسته دوگانگی بسیار است)

نقل قول:
این چیزی که باعث میشود شما آنرا دریابید چیست؟عقل و فکر است.خوب.اینکه بنده گفته ام نیازی به تفکر ندارد یعنی تاویل بردن ان به امام زمان کاملاً بی ربط است و شما با خواندن یک آیه قبل و یک آیه بعد متوجه خواهید شد که اصلاً ربطی به امام زمان ندارد و نیازی به توضیح نیست.

این سخن دیدگاه شماست و ما این سخن را نمی‌توانیم بپذیریم، مگر آن‌که آنرا در کارزار اثبات کنید؛ شما برای آشکار ساختن استواری سخنانتان که قرآن نیازی به «تأویل» ندارد، می‌توانید دوگانگی‌های داستان «آدم و حوا» (که از دید همه‌ی عارفان، نیاز به تأویل دارد) را یگانه کنید.
این کاری بسیار ساده است که بخواهید گفته‌ی خود را اثبات کنید ولی هنگامی که چنین نکنید، ... .

نقل قول:
این در حالی است که قران خودش میگوید تاویل مرا جز راسخون در علم نمی دانند.پس قران نیاز به تاویل بردن دارد.تاویل بردن چیست؟آیا میدانید؟تاویل بردن آنست که شخصی با تجربه و عالم از قران بر اساس زمانه و مکان خودشان مثالی بزند تا مردم لذت ببرند و فهمشان بیشتر شود
.

راسخون، همان عارفان هستند که در همه‌جا همه‌ی زمان‌ها هستند.


  • مولوی به زنده بودن امام‌زمان و پنهان بودنش اشاره می‌کند:

پس امام حیّ قایم، آن ولی‌ست /// خواه از نسل عمر، خواه از علی‌ست

مهدی و هادی وی است، ای راه‌جو /// هم نهان و هم نشسته پیش رو



  • پدر عرفان، «بن عربی» می‌گوید: در کنار دریای سرخ، مهدی‌ فرزند حسن عسکری فرزند علی و [...] و فرزند علی‌بن ابی‌طالب را دیدم. بدین‌مایه که نام‌ تک‌تک جانشینان پیامبر را می‌برد و مهدی را فرزند آن‌ها می‌داند.

کسی نیست که بزرگی ابن‌عربی را نداند و بدون‌شک، شما نیز این سخن را از او خوانده‌اید.

اکنون، شما به ژرف‌نگری در قرآن باور ندارید؛ چگونه می‌خواهید دریابید که قرآن چیست و چه گفته است؟ (پوسته‌ی قرآن با درون‌مایه‌ی آن، زمین تا آسمان تفاوت دارد!)

می‌فرمایید، اگر مهدی‌ای می‌بود، باید در قرآن می‌آمد؛ همانگونه که نام محمد در تورات و انجیل آمد.
قرار نیست خداوند هربار کاری یکسان را انجام دهد؛ خداوند نام پیامبران پسین خود را در نوستارهای «تورات و انجیل» آورد ولی آیا این کار تفاوتی در باور مردم داشت؟
آیا مردم به سخن نوشتارهایشان و سخن پیامبرانشان باور داشتند و راه انکار را پیش نگرفتند؟
در اسلام، خیلی چیزها پنهانی گفته شده است؛ زیرا اسلام، کیش ژرف‌نگری است و «هیچ‌کس آنرا در نمی‌یابد، مگر کسانی که می‌اندیشند»

در اسلام، مردم از محمد معجزه خواستند و او گفت: معجزه‌ا همانند دیگر معجزه‌های پیشین در کار نیست؛ بلکه معجزه‌ی من، قرآن است که باید در آن اندیشه کنید و خود پی به بزرگی آن ببرید.
سخنان قرآن پنهانی گفته می‌شود، چون اسلام کیش عرفان و معرفت است و نکته‌های عارفانه را جلوی مردم ساده نمی‌ریزند؛ جلوی کسانی می‌ریزند که به شناخت بالایی رسیده باشند زیرا این نکته‌ها همانند آتش است که تنها با آدم‌های همچون پولاد سازگاری دارد و یا آن آتش، یک آدم پخته بیرون ساخته می‌شود.
ولی آدم‌های سستی که همانند میوه‌های آبدار‌اند، کی توان نکته‌های آتشین را دارند؟



آتشی که اصلاح آهن یا زرست /// کَی صلاح آبی و سیبِ ترَ است؟

هست آن آهن، «فقیر» سخت‌کَش /// زیر پتک آتش است، او سرخ و خَوش



ولی آدمیانی که همچون آب، سست عنصر هستند و در هر جوی قرار بگیرند، زود همرنگ آن جو می‌شوند، تاب چنین آتش‌هایی را ندارند:


سیب و آبی، خامی‌ای دارد خفیف /// نَی چو آهن، آتش خواهد لطیف

لیک آهن را، لطیف آن شعله‌هاست /// کو جذوب تابشِ آن «اژدها»ست


بسیاری از مردم، به زنده بودن مهدی باور دارند ولی اینان همان مردم آبگونه هستند که باوری سرسری دارند و تنها به شنیده‌ها پای‌بند هستند که اگر کسی بخواهد، به آسانی می‌تواند با چند سخن تخریبی، باور آن‌ها را دگرگون کند.
اینان مسلمان نیستند و هیچ تفاوتی در مسلمان بودن یا نبودنشان نیست چون به درون‌مایه‌ی قرآن، پیامبر و جانشینانش پی‌نبرده‌اند.
کسی که در قرآن اندیشه نکند و به جای آن پوسته‌ی قرآن را سفت و سخت بگیرد، به هیچ‌روی، راه به جایی نمی‌برد:



زانکه هفتصد پرده دارد نور حق /// پرده‌های نور دان، چندین طبق

از پس هر پرده، قومی را مقام /// صف‌صف‌اند این پرده‌هاشان تا امام



منظور این است که شما می‌گویید، قرآن باید همه‌چیز را آشکارا می‌گفت. اگر چنین چیزی را می‌گفت، پس گفتن واژگانی همچون: «بیندیشید» برای چه است؟
گفتیم که مسلمان کسی است که دست از تقلید بردارد و ژرف‌نگری کند و اگر کسانی تقلید می‌کنند و باز خود را مسلمان می‌داند، همانند یهودیانی‌اند که خود را مسلمان می‌دانستند ولی ... .
هرکسی هم که ژرف‌نگری کند، به آسانی می‌تواند بودن مهدی را دریابد. و اگر کسی نخواهد ژرف‌نگری کند و چشم‌ به راه این باشد که خدا برای او همه‌چیز را بگوید و او خود راه کمال را نپوید، ...

نقل قول:
این بعدی که شما از ان حرف میزنید تحریف است و لا غیر.شما تاویلاتی از قران میکنید که به هیچ عقل بشری نمیرسد و این دیگر راسخون در علم قران نمیشود بلکه همان 14 نفری میشود که خودتان میگویید!!!!ا

کدام بعد؟!
شما فرمودید «تنها در مورد مهدی و اینکه نامش در قرآن نیامده سخن بگویید»؛ که پیش از ما بزرگان سخن گفتند و شما فرمودید اینان باید در پوسته‌ی قرآن می‌آمد زیرا خداوند پنهان سخن نمی‌گوید و هر سخنی را آشکارا می‌گوید که به آسانی می‌توان آن سخن را دریافت.
ما گفتیم: چنین چیزی نیست و اگر شما می‌گویید که قرآن پوسته است، داستان آدم و حوا (که گفتارش حی و حاضر است و انتظار شما را می‌کشد) را برای شما روشن سازید زیرا برای ما، بسیار تاریک است.
منظور از چندبعدی این بود: برای اثبات وجود برق، نیاز به چراغ یا یک چیز برقی هست (= بعدی افزون بر بعد برق) که در ظاهر از خود برق متفاوت است؛ ولی نبود آن بعد کمکی و تک‌بعدی جلو رفتن، هیچ‌گاه برق را اثبات نمی‌کند.

نقل قول:
ما قرآن نگفته است تاویل مرا فقط عده قلیلی میدانند و یا فقط 14 نفر میدانند.

آن‌کسان مورد نظر شما، که هستند؟
از دید مولوی، چنین کسانی بسیارند؛ آنان عارفانی هستند که همانند مردم می‌خورند، می‌‌پوشند و می‌آشامند و هیچ تفاوتی از دید ظاهری، میان آنان و مردم ساده نیست و برای همین مردم گمان می‌کنند که چنین کسانی در میان ما نیستند.
مولوی می‌گوید: «درون‌مایه‌ی قرآن را یا باید از خود قرآن دریابی؛ یا از عارفانی که از هوس رهیده‌اند زیرا اینان با درون‌مایه‌ی قرآن یکی شده‌اند»:


معنی قرآن، ز قرآن پرس و بس /// وز کسی کآتش زَدَست، اندر هوس

پیش قرآن، گشت قربانی و پست /// تا که عین روح او، قرآن شدست

نقل قول:
من کی گفته ام که مهدی هست تا بگویم ایشان یک وسیله است؟شما هنوز وجود مهدی را اثبات نکرده اید میخواهید وسیله بودن آنرا اثبات کنید؟

خدا پدر و مادر شما را بیامرزد که باز بنده‌ی خدا را نمی‌پذیرید؛ کسانی هستند که می‌گویند وجود خدا را اثبات کنید! و هر چه دلیل استوار هم بشنوند و ببینند، آنرا انکار می‌کنند و چشم به راه این هستند که خود خدا را ببینند.
فردوسی می‌گوید: «چنین چیزی را هیچ‌گاه نخواهی یافت زیرا برای دیدن چنین چیزهایی، باید چشم تن را ببندی و چشم جان را باز کنی»


به بینندگان، آفریننده را /// نبینی؛ مرنجان دو بیننده را

پرستنده باشی و جوینده راه /// به ژرفی به فرمانْش کردن نگاه


اثبات چنین چیزهایی تنها بر عهده‌ی خود ماست و تا نخواهیم، هیچ‌کس نمی‌تواند ما را قانع کند؛ زیرا همانند این است که کسی با شمع، به دنبال آفتاب بگردد:

بسی نادان که او خورشید تابان /// به نور شمع جوید در «بیابان»

نقل قول:
آنچه که شما از وسیله متوجه شده اید با آنچه که من از وسیله متوجه شده ام و در قران جستجو کرده ام کاملاً متفاوت است.من پیشنهاد میکنم اگر میخواهید جوابتان دهم موضوعی جداگانه ایجاد کنید اینجا فقط در مورد اثبات امام زمان بحث میکنیم و تا اثبات نشود چیزی به عنوان وسیله وجود نخواهد داشت.

ما در مورد میانه داشتن با خدا گفتاری را زده‌ایم که به زودی تأیید می‌شود؛ ولی باز هم می‌گوییم: «داستان آدم و حوا، چشم به راه شماست» هم گفتاری آماده است و هم گفتاری جدای این گفتار.
[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
ضمن اینکه حق الناس را هم اشتباه به شما فرمودند.کسی که حق الناس میکند گناه انجام داده است و گناه هم باید از طرف خداوند استغفار شود و بخشش طلبیدن از شخص کافی نیست.[=Microsoft Sans Serif]

بله درست است؛ ولی چرا یعقوب را میانه قرار دادند؟ مگر خود نمی‌توانستند از خدا درخواست بخشش کنند؟
چرا از یعقوب و خدا، جداگانه درخواست بخشش نکردند و به یعقوب نگفتند: «ای پدر ما را ببخش» و از خدا نیز جداگانه درخواست بخشش کنند؟
چرا گفتند: «ای پدر از خدا برای ما درخواست بخشش کن»؟ و یعقوب را میانه قرار دادند؟
برای بار چندم، چرا خدا، یوسف و یعقوب، وسیله را پذیرفتند و با یک پیراهن چشمان یعقوب را درمان شد؟ (از دید برخی از بزرگان، در اینجا چند نفر کافر می‌شوند: خدا، یعقوب و یوسف)
چرا خدا خود یعقوب را درمان نکرد؟ و درمان را بر عهده‌ی یوسف گذاشت؟
چرا یوسف خود یعقوب را درمان نکرد و آنرا با یک پیراهن انجام داد؟
یک پیراهن چه‌کاره است که میانه‌ی خدا وبنده‌اش یا میانه‌ی دو پیامبر باشد؟


نقل قول:
من علم تفسیر ندارم.اما نگفته ام که چیزی از قران نمیدانم.پس آنچه را که خداوند به من یاد داده خواهم گفت و کتمان نمیکنم.و چون محکم می ایستم و میدانم هیچ شکی در قرآن نیست و مایه هدایت پرهیگزکاران است و جز فاسقان را گمراه نمیکند پس کسی که فاسق نیست نباید بترسد البته فسق و ... جای بحث دارد.
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضّالُّونَ (015 | حجر - 56)
گفت: «چه كسى جز گمراهان، از رحمت پروردگارش مأيوس مى شود؟!»

حتی بزرگانی همچون علامه در تفسیر خود اینگونه قاطعیت ندارند و گاهی می‌گوید «الله اعلم!» (کسی که تفسیر المیزانش، در همه‌ی کشورهای مسلمان، به جز عربستان استفاده می‌شود.)
ولی شما بدون کوچکترین شکافی راه را بر خود بسته‌اید!

[=Microsoft Sans Serif]

****


[=Microsoft Sans Serif]شما تا این سخن خود را که قرآن نباید تأویل شود را اثبات نکنید، نمی‌توان این گفت و گو را ادامه داد. بسیاری از عارفان یا همان راسخون، مهدی را زنده می‌دانند ولی شما می‌گویید که چنان نیست.
ابتدا باید پوسته‌ای بودن و ساده بودن قرآن اثبات شود .

[=Times New Roman]

حامد;418583 نوشت:
بنده با دهها نفر مثل شما بحث کرده ام که فکر میکرده اند فهمشان از قرآن عین مقاصد آن است
بنده چنین ادعایی ندارم و میگویم فهم من یک احتمال است در عین حال برایش دلیل می آورم
همانطور که گفتم آیات مورد استناد شما بیانگر سعه و گستره رسالت پیامبر ص است نه اینکه حضرت به شخصشان در تمام اعصار این انذار را انجام دهند . آیه زیر از جمله آیاتی است که به نحو روشنتر بیانگر وسعت و دایره رسالت و انذار پیامبر اکرم ص می باشد :
[سوره سبإ (34): آيات 28 ]
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (28)
ترجمه:
28- ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى، ولى اكثر مردم نمى‏دانند

ایشان تا با وجود جسمانی مبارکشان حضور داشتند این رسالت جهانی را در حد ممکن انجام دادند و وقتی رفتند می بایست این انذار که باز ویژگی جهانی خودش را دارد یک نفر دیگر استمرار بخشد وگرنه با عدم منذر رسمی الهی مردم بر خدا حجت خواهند داشت .
حال شما به استدلال خود و اشکالاتی که بنده به آن وارد کردم نگاه بفرمایید و ببینید مشترکات و مختلفات کجاست و ایرادات چه پاسخی دارد ؟


سلام
برادر گرامی بنده هم ده‌ها نفر مثل شما دیده‌ام که بدون توجه به پیشفرض‌های خود و مخاطب گمان می‌کرده‌اند که متساهل‌ هستند و تنها یک احتمال را مطرح می‌کنند؛ در حالی که تحلیل سخنانشان نشان می‌داد به واقع مدعی بوده‌اند چیزی جز آنکه آن‌ها می‌گویند درست نیست و نمی‌تواند باشد.
به گمانم شما نوشته‌های قبلی من را نخوانده‌اید که دوباره همان سخنان و همان پرسش‌ها را مطرح کرده‌اید. لطفاً همان‌ پست‌ها را بخوانید؛ جواب سخنان شما دربارهٔ اتمام حجت، معنای نذیر و ... آنجا هست.
این نکات را هم اضافه می‌کنم؛[=Times New Roman] لطفاً این‌ها را (علاوه بر پست‌های قبلی) بخوانید و بعد از خواندن بگویید چه چیزش و به چه دلیل برای شما پذیرفتنی نیست.[=Times New Roman] اگر دیگربار همین سخنان را تکرار فرمودید ضمن سپاس فراوان از شما بابت وقتی که صرف کردید ترجیح می‌دهم سخن را پایان دهیم.[=Times New Roman]

۱. اگر شما سخنتان را تنها یک احتمال می‌دانید و مدعی فهم معنای قرآن نیستید، پس چه استدلالی می‌کنید به این آیه که «إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ» (فاطرــ ۲۴). مگر از این آیه چه فهمیده می‌شود؟ سخن شما تنها یک احتمال است که واقعاً مردم هر زمان باید یک نذیر زنده داشته باشند. اگر نتوان معنا را به دقت فهمید و از آیاتی مثل قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ (حج ــ ۴۹) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَ نَذيرًا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ (سبأ ــ ۲۸) نتوان این را فهمید که پیامبر نذیر همهٔ مردم است، آنگاه از آن جمله «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ» هم نمی‌توان فهمید که واقعاً هر امت یک نذیر می‌خواهد؛ این تنها یک احتمال است و احتمالات دیگری هم می‌توان داد: احتمال دیگر این است که منظور از «نذیر» همان رسول باشد و منظور از «امة» همهٔ مردم یا همهٔ مردم مسلمان. (که البته برای این سخن آیات متعدد و دلائل گوناگون آوردیم اما شما نپذیرفتید) چه بسا برخی احتمالات نامربوط باشند: مثلاً احتمال دیگر این است که منظور این باشد که خداوند بشر را رها نمی‌کند. احتمال دیگر این است که خداوند به بشر مهربان است. و .....
وقتی قرآن می‌گوید وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَ نَذيرًا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ (سبأ ــ ۲۸)
و ما تو را جز [به سِمَتِ‏] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم، نفرستاديم؛ ليكن بيشتر مردم نمی‌دانند.
شما می‌فرمایید این بیانگر سعهٔ وجودی رسالت است نه نذیر بودن، که صریحاً خلاف چیزی است که قرآن می‌گوید. سخن شما را بپذیریم یا سخن قرآن را؟ آیا چیزی از این آیه فهم نمی‌شود؟ اگر منظور قرآن را نمی‌توان دریافت چرا استدلال شما را به اینکه قرآن لازم می‌داند هر امتی نذیر داشته باشند بپذیریم (که بعد سر معنا و مصداق نذیر و امت بحث کنیم)؟ از کجا این را آورده‌اید؟ اگر معنای قرآن فهم نمی‌شود اصلاً چرا باید این کتاب را معجزه پنداشت؟ چرا باید پیامبر اکرم را یا ائمه را پذیرفت؟
اگر از این سخن روشن معنا فهمیده نمی‌شود چه بسا همین وضع در مکالمهٔ ما هم باشد؛ از سخن من چیزی دریافت می‌شود؟ از سخن شما چه؟ از احادیث چه؟ اصلاً ما چرا و سر چه چیز با هم بحث می‌کنیم؟!
[=times new roman]
۲. آیا برای انذار، وجود جسمانی مبارک پیامبر نقشی داشته که وقتی نباشد مردم حجت بر خدا داشته باشند؟ آیا اگر وجود پیامبر نه از گوشت و خون بلکه از پنبه و آب می‌بود مردم بر خدا حجت می‌داشتند؟ ما با گوشت و خون پیامبر انذار می‌یابیم و از خداوند می‌ترسیم یا با سخن وحی و سخن پیامبر؟ آیا قرآن یا سخنان پیامبر را غیر از آنان که گوشت و خون پیامبر را می‌توانستند لمس کنند دیگران نمی‌توانند دریابند و متنبه شوند؟ آیا درس گرفتن یا ترسیدن مستلزم این است که صاحب آن سخن زنده باشد؟ آیا قرآن به درس گرفتن از قرآن یا وضعیت امم قبلی فرانخوانده؟ آیا قرآن و سخنان پیامبر مایهٔ انذار نیست و مایهٔ اتمام حجت نیست ولی وجود امام زمانی غائب که با مردم در تماس نیست مایهٔ اتمام حجت است؟ چه چیزی در زندهٔ غیرقابل دسترس هست که حجت را تمام می‌کند اما در سخنانی که صاحبش زنده نیست یافت نمی‌شود؟

۳. این نکته را نیز دوباره تکرار می‌کنم که اگر معنای «امت» مردم یک عصر و زمان باشند، آنگاه همچنان که این آیه وجود نذیری در هر امت (به زعم شما عصر و زمان) را لازم می‌شمرد،
[=times new roman][=times new roman]إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ (فاطرــ ۲۴)
[=times new roman]آیهٔ زیر نیز وجود رسولی را در هر امت (عصر و زمان) لازم می‌شمرد:
[=times new roman][=times new roman]وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَسُولاً (نحل ــ۳۶)
و معنای این (بر مبنای فرض شما) آن می‌شود که مردم این عصر و زمان هم پیامبری غیر از پیامبر اسلام باید داشته باشند.

خداوند همه‌مان را هدایت کند.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
جناب یا سرکار آبرنگ بزرگوار کلام شما بشدت طولانیست.لطفاً کوتاه و مفید بحث کنید.از مغلطه کردن و بحث های الکی خودداری کنید من نیازی نمیبینم پاسخ همه سوالات شما را در این تاپیک بدهم پس دفعه بعدی لطفاً رعایت کنید.پاسخ یه سری سوالاتی که احساس میکنم نیاز به پاسخ دادن آن واجب است تا در دید خوانندگان شبه نباشد را خواهم داد.

آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]منظور ما از اندیشه کردن، ژرف‌اندیشی بود؛ چون شما فرموده‌بودید زبان قرآن ساده و آشکار است و (مردم ساده نیز) می‌توان به آسانی آنرا دریافت و نمونه‌هایی از سخنان خودتان نیز آوردیم که چنان گفته بودید.
نمی‌دانیم چرا شما اینگونه برداشت می‌کنید!

بدون ژرف‌اندیشی، حتی درون‌مایه‌ی یک ضرب‌المثل را نمی‌توان دریافت. برای نمونه: کفگیرم خورد ته دیگ را چگونه می‌توان دریافت؟
کسی می‌آید و می‌گوید، فلانی کفگیر دستش بوده و آن کفگیر به ته دیگ خورده است؛ همین!
کس دیگری می‌گوید: «منظور او این است که پولش تمام شده است»
باز او می‌گوید: «نه اگر چنین می‌بود، باید خودش می‌گفت که پولش تمام شده است و شما دارید از خود سخن می‌گوید!»
و دیگر نمونه‌ها: «کله‌اش بوی قرمه‌سبزی می‌دهد؛ شپش تو جیبم آفتاب بالانس می‌زند؛ چشمم کف پات!»
به راستی ما نمی‌دانیم چگونه کسی می‌تواند با پوسته‌ی قرآن به جایی برسد؟ (جز گمراهی در بر ندارد؛ زیرا در پوسته دوگانگی بسیار است)

[=Microsoft Sans Serif]

من پاسخ شما را دادم.هیچ چیز بی اندیشه نیست و شما هرچقدر اندیشیه کنی در آیات قران هیچ چیز در مورد مهدی نخواهی یافت.
در ضمن لفظ پوسته قرآن جالب نیست.قرآن فصیح است و کامل و این را هم خودش گفته نه من.شما داری با قرآن مخالفت میکنی نه من.
آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
این سخن دیدگاه شماست و ما این سخن را نمی‌توانیم بپذیریم، مگر آن‌که آنرا در کارزار اثبات کنید؛ شما برای آشکار ساختن استواری سخنانتان که قرآن نیازی به «تأویل» ندارد، می‌توانید دوگانگی‌های داستان «آدم و حوا» (که از دید همه‌ی عارفان، نیاز به تأویل دارد) را یگانه کنید.
این کاری بسیار ساده است که بخواهید گفته‌ی خود را اثبات کنید ولی هنگامی که چنین نکنید، ... .

[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
.
من دارم کاملا فارسی صحبت میکنم و نیازی نمیبینم حرفم را دوباره تکرار کنم(فذکر ان نفعت ذکرا).در مورد آدم و حوا هم به لطف خدا ان شالله علمش را دارم که پاسخ دهم.اما پاسخ شما را نخواهم داد.هر وقت صلاح بدانم آنرا خداوند در دلم آشکار خواهد کرد.شما برای اثبات حرف من میخواهید آیات دیگری را برای شما تفسیر کنم این درحالی است که سخنان من در این تاپیک را رد میکنید و من نیازی نمیبینم که به شما آگاهی بیشتری بدهم.
آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif] راسخون، همان عارفان هستند که در همه‌جا همه‌ی زمان‌ها هستند.


  • مولوی به زنده بودن امام‌زمان و پنهان بودنش اشاره می‌کند:

پس امام حیّ قایم، آن ولی‌ست /// خواه از نسل عمر، خواه از علی‌ست

مهدی و هادی وی است، ای راه‌جو /// هم نهان و هم نشسته پیش رو



  • پدر عرفان، «بن عربی» می‌گوید: در کنار دریای سرخ، مهدی‌ فرزند حسن عسکری فرزند علی و [...] و فرزند علی‌بن ابی‌طالب را دیدم. بدین‌مایه که نام‌ تک‌تک جانشینان پیامبر را می‌برد و مهدی را فرزند آن‌ها می‌داند.

کسی نیست که بزرگی ابن‌عربی را نداند و بدون‌شک، شما نیز این سخن را از او خوانده‌اید.

[=Microsoft Sans Serif]
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آبائَنا أَ وَ لَوْ كانَ آبائُهُمْ لايَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لايَهْتَدُونَ (005 | مائده - 104)

هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد.»، مى گويند: «آنچه پدران خود را بر آن يافته ايم، ما را بس است.»; آيا اگر پدران آنها چيزى نمى دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز هم بايد از آنها پيروى كنند)؟!

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (004 | نساء - 61)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد»، منافقان را مى بينى كه از (قبول دعوت) تو، به شدّت اعراض مى كنند.

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (002 | البقرة - 91)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مى گويند: «ما به چيزى ايمان مى آوريم كه بر خود ما نازل شده است.» و به غير آن، كافر مى شوند; در حالى كه حق است; و با نشانه هايى كه بر آنها نازل شده، هماهنگ مى باشد. بگو:«اگر (راست مى گوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده) ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مى رسانديد؟!»

وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لايَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لايَهْتَدُونَ (002 | البقرة - 170)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد.» مى گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى فهميدند و هدايت نمى يافتند (باز هم بايد از آنها پيروى كنند)؟!

إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (005 | مائده - 44)

ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نورى بود; و پيامبران (بنى اسرائيل)، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى كردند; و (همچنين) علما و دانشمندان (الهى) بر اساس كتاب خداوند كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى نمودند. بنابراين، (بخاطر داورى بر طبق آيات الهى،) از مردم نترسيد، و از (نافرمانى) من بترسيد; و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد. و آنها كه به آنچه خدا نازل كرده حكم نمى كنند، كافرند.

آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif] اکنون، شما به ژرف‌نگری در قرآن باور ندارید؛ چگونه می‌خواهید دریابید که قرآن چیست و چه گفته است؟ (پوسته‌ی قرآن با درون‌مایه‌ی آن، زمین تا آسمان تفاوت دارد!)

[=Microsoft Sans Serif]
من سخن خود را یکبار تفسیر کرده ام و در پست قبل آنرا بیان کرده ام و از مغالطه شما سر در نمی اورم.احساس خوبی از بحث کردن با شما و تکرار سوالهایتان ندارم.اگر آنرا تکرار کنید دیگر پاسخی از من نخواهی شنید.
آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif] می‌فرمایید، اگر مهدی‌ای می‌بود، باید در قرآن می‌آمد؛ همانگونه که نام محمد در تورات و انجیل آمد.
قرار نیست خداوند هربار کاری یکسان را انجام دهد؛ خداوند نام پیامبران پسین خود را در نوستارهای «تورات و انجیل» آورد ولی آیا این کار تفاوتی در باور مردم داشت؟
آیا مردم به سخن نوشتارهایشان و سخن پیامبرانشان باور داشتند و راه انکار را پیش نگرفتند؟
در اسلام، خیلی چیزها پنهانی گفته شده است؛ زیرا اسلام، کیش ژرف‌نگری است و «هیچ‌کس آنرا در نمی‌یابد، مگر کسانی که می‌اندیشند»

در اسلام، مردم از محمد معجزه خواستند و او گفت: معجزه‌ا همانند دیگر معجزه‌های پیشین در کار نیست؛ بلکه معجزه‌ی من، قرآن است که باید در آن اندیشه کنید و خود پی به بزرگی آن ببرید.
سخنان قرآن پنهانی گفته می‌شود، چون اسلام کیش عرفان و معرفت است و نکته‌های عارفانه را جلوی مردم ساده نمی‌ریزند؛ جلوی کسانی می‌ریزند که به شناخت بالایی رسیده باشند زیرا این نکته‌ها همانند آتش است که تنها با آدم‌های همچون پولاد سازگاری دارد و یا آن آتش، یک آدم پخته بیرون ساخته می‌شود.
ولی آدم‌های سستی که همانند میوه‌های آبدار‌اند، کی توان نکته‌های آتشین را دارند؟

[=Microsoft Sans Serif]
اتفاقا جالب است که شما نمیتوانید از قرآن دلیل بیآورید و فقط از داستان های بزرگانتان پیروی میکنید در حالی که من با همان کتاب اسمانی تمام دلایلتان را رد کردم.و خداوند مرا خوشحال نگه میدارد و جز ضالون و گمراههان از رحمتش نا امید نمی شوند.
آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
بسیاری از مردم، به زنده بودن مهدی باور دارند ولی اینان همان مردم آبگونه هستند که باوری سرسری دارند و تنها به شنیده‌ها پای‌بند هستند که اگر کسی بخواهد، به آسانی می‌تواند با چند سخن تخریبی، باور آن‌ها را دگرگون کند.
اینان مسلمان نیستند و هیچ تفاوتی در مسلمان بودن یا نبودنشان نیست چون به درون‌مایه‌ی قرآن، پیامبر و جانشینانش پی‌نبرده‌اند.
کسی که در قرآن اندیشه نکند و به جای آن پوسته‌ی قرآن را سفت و سخت بگیرد، به هیچ‌روی، راه به جایی نمی‌برد

منظور این است که شما می‌گویید، قرآن باید همه‌چیز را آشکارا می‌گفت. اگر چنین چیزی را می‌گفت، پس گفتن واژگانی همچون: «بیندیشید» برای چه است؟
گفتیم که مسلمان کسی است که دست از تقلید بردارد و ژرف‌نگری کند و اگر کسانی تقلید می‌کنند و باز خود را مسلمان می‌داند، همانند یهودیانی‌اند که خود را مسلمان می‌دانستند ولی ... .
هرکسی هم که ژرف‌نگری کند، به آسانی می‌تواند بودن مهدی را دریابد. و اگر کسی نخواهد ژرف‌نگری کند و چشم‌ به راه این باشد که خدا برای او همه‌چیز را بگوید و او خود راه کمال را نپوید،

دوباره سوال خود را تکرار کرده اید اگر یکبار پست بنده را با آرامش میخواندید تذکر یکبار کافی بود.من فقط وقتی با جنس مونث بحث میکنم دچار همچین مشکلی میشوم.بنظر می آید شما مذکر نباشید!!!
آری باید در کتاب پیشین می آورد.مگر میشود مساله به این مهمی را فقط شما شیعیان یا عده قلیلی از اهل سنت بدانید و بقیه مردم در گمراهی باشند؟آیه بعدی را بخوانید
[=Microsoft Sans Serif]


آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] کدام بعد؟!
شما فرمودید «تنها در مورد مهدی و اینکه نامش در قرآن نیامده سخن بگویید»؛ که پیش از ما بزرگان سخن گفتند و شما فرمودید اینان باید در پوسته‌ی قرآن می‌آمد زیرا خداوند پنهان سخن نمی‌گوید و هر سخنی را آشکارا می‌گوید که به آسانی می‌توان آن سخن را دریافت.
ما گفتیم: چنین چیزی نیست و اگر شما می‌گویید که قرآن پوسته است، داستان آدم و حوا (که گفتارش حی و حاضر است و انتظار شما را می‌کشد) را برای شما روشن سازید زیرا برای ما، بسیار تاریک است.
منظور از چندبعدی این بود: برای اثبات وجود برق، نیاز به چراغ یا یک چیز برقی هست (= بعدی افزون بر بعد برق) که در ظاهر از خود برق متفاوت است؛ ولی نبود آن بعد کمکی و تک‌بعدی جلو رفتن، هیچ‌گاه برق را اثبات نمی‌کند.
[=Microsoft Sans Serif]

باز هم که میگویید آدم و حوا.این پست شما بسیار وقت مرا گرفته است.یک موضوع را هزار بار تکرار کرده اید مثل منطق مظفر!!!!شاید شما یادتان میرود که چه میگویید خوب خواهر بزرگوار بیشتر فکر کن کمتر حرف بزن.
قرآن باید مهدی را در کتاب می آورد میدانی چرا؟چون چ چسبیده به را!! به این دلیل:
وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (006 | انعام - 38)

هيچ جنبنده اى در زمين، و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند، نيست مگر اين كه امّتهايى همانند شما هستند.ما هيچ چيز را در اين كتاب، فروگذار نكرديم; سپس (همگى) به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.

میتوانید کلام خداوند را دریابید؟

[=Microsoft Sans Serif]

آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
خدا پدر و مادر شما را بیامرزد که باز بنده‌ی خدا را نمی‌پذیرید؛ کسانی هستند که می‌گویند وجود خدا را اثبات کنید! و هر چه دلیل استوار هم بشنوند و ببینند، آنرا انکار می‌کنند و چشم به راه این هستند که خود خدا را ببینند.
فردوسی می‌گوید: «چنین چیزی را هیچ‌گاه نخواهی یافت زیرا برای دیدن چنین چیزهایی، باید چشم تن را ببندی و چشم جان را باز کنی»
[=Microsoft Sans Serif]

ببینید بزرگوار خداوند سبحان است لطفاً وی را با کسی مقایسه نکنید.اول اینکه مهدی جسم است.غیر منیر است و قابل دیدن و خداوند قابل دیدن نیست.دوم اینکه اینقدر شعر نگویید بزرگوار اگر برای من میگویید باید بگویم من وقتم را صرف خواندن شعر یک انسان نمیکنم.
[=Microsoft Sans Serif]
آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
اثبات چنین چیزهایی تنها بر عهده‌ی خود ماست؛ زیرا همانند این است که کسی با شمع، به دنبال آفتاب بگردد:

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
بی صبرانه منتظر اثبات مهدی عج از سمت شما هستم.
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
ما در مورد میانه داشتن با خدا گفتاری را زده‌ایم که به زودی تأیید می‌شود؛ ولی باز هم می‌گوییم: «داستان آدم و حوا، چشم به راه شماست» هم گفتاری آماده است و هم گفتاری جدای این گفتار.
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

آدم و حوا دست از سر ما برداشتند شما انها را ول نمیکنی!!!![=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
بله درست است؛ ولی چرا یعقوب را میانه قرار دادند؟ مگر خود نمی‌توانستند از خدا درخواست بخشش کنند؟
چرا از یعقوب و خدا، جداگانه درخواست بخشش نکردند و به یعقوب نگفتند: «ای پدر ما را ببخش» و از خدا نیز جداگانه درخواست بخشش کنند؟
چرا گفتند: «ای پدر از خدا برای ما درخواست بخشش کن»؟ و یعقوب را میانه قرار دادند؟
برای بار چندم، چرا خدا، یوسف و یعقوب، وسیله را پذیرفتند و با یک پیراهن چشمان یعقوب را درمان شد؟ (از دید برخی از بزرگان، در اینجا چند نفر کافر می‌شوند: خدا، یعقوب و یوسف)
چرا خدا خود یعقوب را درمان نکرد؟ و درمان را بر عهده‌ی یوسف گذاشت؟
چرا یوسف خود یعقوب را درمان نکرد و آنرا با یک پیراهن انجام داد؟
یک پیراهن چه‌کاره است که میانه‌ی خدا وبنده‌اش یا میانه‌ی دو پیامبر باشد؟

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
سوالتان را پاسخ دادم.کسی که حق الناس میکند باید از خداوند استغفار کند و استغفار یقوب برای فزندانش نشانه این بود که خدایا من بخشیدم تو هم ببخش.خدا همه کار هایش با وسیله است.اما این وسیله انسان نیست.چیزی مثل عصی،اتش،دریا و تمام اسباب.
در ضمن استغفار کردن برای شخصی مورد تایید قران است و این ارتباطی به توسل ندارد زیرا این نشانه محبت مومنین را به یکدیگر نشان میدهد و باعث میشود که کینه ها از دل های آنها بیرون رود.یعنی اگر فقط خدا میبخشید یعقوب کینه اش از بین نمی رفت و اگر فقط یعقوب می بخشید اصل بخشیدن که خداست زیر سوال میرفت.
وسیله های برای رسیدن به خدا عبادت و جهاد و زکات و خمس و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و .... است نه انسان بلکه اعمال انسان وسیله رسیدن با خدا خواهد شد.درک این موضوع برای شما با این نوع پاسخ گفتن بسیار سخت است.اگر دوباره سوال خود را در این مورد تکرار کنید پاسخی نخواهی گرفت مگر آنکه بدانم پی حق هستید نه چالش.
همچنین شما میگویید یا مهدی ادرکنی.یعنی یا مهدی مرا دریاب.آیا ایه ای است که خداوند بگوید غیر مرا بخوانید و از او یاری بطلبید؟هم با دلیل عقلی قابل اثبات است و هم قرآنی.

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

آبـرنـگـ;418664 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حتی بزرگانی همچون علامه در تفسیر خود اینگونه قاطعیت ندارند و گاهی می‌گوید «الله اعلم!» (کسی که تفسیر المیزانش، در همه‌ی کشورهای مسلمان، به جز عربستان استفاده می‌شود.)
ولی شما بدون کوچکترین شکافی راه را بر خود بسته‌اید!

علامه میدانست که نمیداند و من هم میدانم که او فقط کمی میدانست و او از دین پدران خود پیروی کرد.خداوند به تمامی علوم آگاه است.و فقط کسانی را از علمش آگاه میکند که از او بترسند و هیچ احدی جز او را سرپرست خود نگیرند.شرمنده علامه جان اما من تا جایی که تفسیر شما را خواندم چیزی جز تعصب دینی و گریختن از تحریف ندیدم.
باز هم بزرگی را میشناسی که آنرا به ما معرفی کنی؟اصلاً کسی از بزرگان شما هست که بگوید دین خدا یکسیت و ما باعث شدیم ان فرقه فرقه شود؟یا همه شما فقط خود را برحق و دیگران را نا حق میدانید.

کسی که دنبال حق باشد سوال خود را دومرتبه تکرار نمیکند و دنبال مفاهیم جدید است.

یا علی

[="Microsoft Sans Serif"]درود بر آقای «عــــلی» :Gol:

آن‌چه که نیاز بود گفته شد و چون در سخنان شما نیش و کنایه دیده می‌شود، دیگر سخنی گفته نمی‌شود زیرا هنگامی که توازن به هم می‌خورد، یکی از دو طرف، زبان به نیش می‌گشاید.

عــــلی;418697 نوشت:
در مورد آدم و حوا هم به لطف خدا ان شالله علمش را دارم که پاسخ دهم.اما پاسخ شما را نخواهم داد.هر وقت صلاح بدانم آنرا خداوند در دلم آشکار خواهد کرد.

شما تا زمانی که زنده‌ هستید، زمان دارید برای پاسخگویی به داستان «آدم و حوا» اقدام فرمایید؛ هرچقدر هم خواستید از استادان و هم‌اندیشانتان کمک بگیرید!

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
آنکس که باید متوجه شده باشد متوجه شده است.

إِتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لاتَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ (007 | اعراف - 3)

از چيزى كه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده، پيروى كنيد. و از اوليا و معبودهاى ديگر جز او، پيروى نكنيد. هر چند كمتر متذكّر مى شويد.

فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى (087 | اعلي - 9)
پس تذكر ده، اگر تذكر سود دهد.

من منتظر پاسخ کارشناسان خواهم بود.
یا علی.

[=Times New Roman]

شعیب;418548 نوشت:
هنگامى كه در بررسي آيات قرآنى به اين نتيجه مى‏رسيم كه شب قدر در هر سال هست، بايد توجّه كنيم كه پس صاحبِ شب قدر نيز بايد هميشه وجود داشته باشد؛ چنان‏كه در احاديث آمده است و گرنه فرشتگان بر چه كسى فرود مى‏آيند و كتابِ تقدير را نزد چه كسى مى‏گشايند و مجارى امور را به اذن خدا به چه كسى مى‏سپارند.

سلام و عرض ادب، استاد بزرگوار. از نوشته‌های شما و نحوهٔ بحث شما با مخالف بسیار آموخته‌ام.
آنچه بنده عرض کردم ناظر به این نوشتهٔ شماست:
شعیب;417443 نوشت:
و اکنون نیز امامی باید باشد و الا این آیه مهمل خواهد بود او همان امام زمان است.

آنچه بنده منکرم این است که آیه بدون پذیرفتن وجود امام زمان مهمل و بی‌معناست. یا از این آیه مستقلاً وجود امام زمان استنباط می‌شود. در این آیات سخنی از صاحب شب قدر یا صفات او یا مَنزِل فرشتگان و روح نیست؛ نه پیامبر و نه غیر از ایشان.
با توجه به اینکه پیش از این دلیل در نوشتهٔ حضرت‌عالی و نیز خانم قمری ده‌ها آیه آمده بود که به وجود امام زمان تأویل یا تطبیق شده بود، ولی دوست عزیزمان جناب علی این احادیث را به این شکل نافذ ندانسته بودند گمان من این بوده که شما این دلیل را از باب مماشات به عنوان دلیلی مستقل و بی‌نیاز از حدیث برای اعتقاد وجود امام زمان آورده‌اید؛ که به نظر من افادهٔ مقصود نمی‌کند بنابر آنچه توضیح دادم. اما اگر فرمایش شما این است که این آیه هم مانند آن ده‌ها یا صدها آیهٔ دیگر به کمک روایات بر امام زمان تطبیق شده یا استناد شده حرفی ندارم.

بنده همچنان که از ابتدا گفتم این بحث را به عنوان بحثی در نحوهٔ فهم و تفسیر و تطبیق و تأویل قرآن دنبال کرده‌ام نه به عنوان بحثی عقیدتی دربارهٔ پذیرش یا رد امام زمان.
ارادتمند

[="Tahoma"]

عــــلی;418657 نوشت:
ایت الله مکارم شیرازی جلوی پیشوایان داخل پرانتز نوشته معصوم.خوب این یعنی اولی الامر شما همان 14 معصوم هستند.اما در جلوی آیه دقت فرمایید موقع نزاع یا اختلاف یا امر دیگر خبری از معصوم شما نیست.یعنی فقط خدا و رسولش هستند که اختلافات را برطرف میکنند.

سلام
اول اینکه شما منزلت نبی ص و سنت که بیانگر انست را قبول نداشتید و اینجا برای بار دوم معترف شده اید که مفسر رسمی پیامبر ص است با پذیرش این اصل باید سنت معتبر را در معرفی جانشینان نبی اکرم ص را هم بپذیرید وگرنه با نفی سنت مرتکب انکار قرآن شده اید
ثانیا فاء یعنی پس اکنون و مفهومش این است که حال این نزاع ( که در شان نزول است ) خود و امثال آنرا به نزد پیامبر ص که اولی الامر زمان شماست ببرید

عــــلی;418657 نوشت:
اولی الامر شما تازه اگر عالم باشند و به مسائل علم داشته باشند فقط میتوانند انسان ها را از خبر ها و شایعات با خبر کنند.

ارجاع مردم در چیزهایی که موجب امن و خوف است همه امور علمی و عملی را شامل میشود لذا این ارجاع عام است
والله الموفق

[="Tahoma"]

فرهنگ;418683 نوشت:
اگر شما سخنتان را تنها یک احتمال می‌دانید و مدعی فهم معنای قرآن نیستید، پس چه استدلالی می‌کنید به این آیه که «إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ» (فاطرــ ۲۴). مگر از این آیه چه فهمیده می‌شود؟ سخن شما تنها یک احتمال است که واقعاً مردم هر زمان باید یک نذیر زنده داشته باشند. اگر نتوان معنا را به دقت فهمید و از آیاتی مثل قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ (حج ــ ۴۹) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَ نَذيرًا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ (سبأ ــ ۲۸) نتوان این را فهمید که پیامبر نذیر همهٔ مردم است، آنگاه از آن جمله «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ» هم نمی‌توان فهمید که واقعاً هر امت یک نذیر می‌خواهد؛ این تنها یک احتمال است و احتمالات دیگری هم می‌توان داد: احتمال دیگر این است که منظور از «نذیر» همان رسول باشد و منظور از «امة» همهٔ مردم یا همهٔ مردم مسلمان. (که البته برای این سخن آیات متعدد و دلائل گوناگون آوردیم اما شما نپذیرفتید) چه بسا برخی احتمالات نامربوط باشند: مثلاً احتمال دیگر این است که منظور این باشد که خداوند بشر را رها نمی‌کند. احتمال دیگر این است که خداوند به بشر مهربان است. و .....
وقتی قرآن می‌گوید وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشيرًا وَ نَذيرًا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ (سبأ ــ ۲۸)
و ما تو را جز [به سِمَتِ‏] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم، نفرستاديم؛ ليكن بيشتر مردم نمی‌دانند.
شما می‌فرمایید این بیانگر سعهٔ وجودی رسالت است نه نذیر بودن، که صریحاً خلاف چیزی است که قرآن می‌گوید. سخن شما را بپذیریم یا سخن قرآن را؟ آیا چیزی از این آیه فهم نمی‌شود؟ اگر منظور قرآن را نمی‌توان دریافت چرا استدلال شما را به اینکه قرآن لازم می‌داند هر امتی نذیر داشته باشند بپذیریم (که بعد سر معنا و مصداق نذیر و امت بحث کنیم)؟ از کجا این را آورده‌اید؟ اگر معنای قرآن فهم نمی‌شود اصلاً چرا باید این کتاب را معجزه پنداشت؟ چرا باید پیامبر اکرم را یا ائمه را پذیرفت؟
اگر از این سخن روشن معنا فهمیده نمی‌شود چه بسا همین وضع در مکالمهٔ ما هم باشد؛ از سخن من چیزی دریافت می‌شود؟ از سخن شما چه؟ از احادیث چه؟ اصلاً ما چرا و سر چه چیز با هم بحث می‌کنیم؟!

سلام
آیاتی که ارائه شده به روشنی نشان دهنده آن است که مقصود اصلی بیان گستره انذار پیامبر اکرم ص است . ( دقت کنید گستره انذار ) یعنی انذار پیامبر ص فی نفسه و به حسب جعل الهی شامل همه بشر است نه مانند برخی انبیاء که گستره انذارشان مثلا قوم خودشان بوده است .
حال سوال این است که این انذار را خود نبی اکرم ص در همه زمانها عهده دار است تا حجت بر همگان در همه زمانها تمام باشد ؟ جواب این است که خیر چون عمر نبی اکرم محدود به زمان خاصی بوده پس منذری الهی بعد او باید باشد .
به عبارت دیگر خدای متعال برای اتمام حجت در هر عصر و زمانی منذری دارد هرچند گستره انذار آنها به لحاظ جعل الهی هم متفاوت است . گستره انذار پیامبر خاتم و آنانکه پس از او می آیند جهانی است .
لذا آیات مورد استناد شما ، هم تحقق ارسال منذر را بیان می کند هم گستره آنرا
پیش از این هم همین را گفته ام

فرهنگ;418683 نوشت:
آیا برای انذار، وجود جسمانی مبارک پیامبر نقشی داشته که وقتی نباشد مردم حجت بر خدا داشته باشند؟ آیا اگر وجود پیامبر نه از گوشت و خون بلکه از پنبه و آب می‌بود مردم بر خدا حجت می‌داشتند؟ ما با گوشت و خون پیامبر انذار می‌یابیم و از خداوند می‌ترسیم یا با سخن وحی و سخن پیامبر؟ آیا قرآن یا سخنان پیامبر را غیر از آنان که گوشت و خون پیامبر را می‌توانستند لمس کنند دیگران نمی‌توانند دریابند و متنبه شوند؟ آیا درس گرفتن یا ترسیدن مستلزم این است که صاحب آن سخن زنده باشد؟ آیا قرآن به درس گرفتن از قرآن یا وضعیت امم قبلی فرانخوانده؟ آیا قرآن و سخنان پیامبر مایهٔ انذار نیست و مایهٔ اتمام حجت نیست ولی وجود امام زمانی غائب که با مردم در تماس نیست مایهٔ اتمام حجت است؟ چه چیزی در زندهٔ غیرقابل دسترس هست که حجت را تمام می‌کند اما در سخنانی که صاحبش زنده نیست یافت نمی‌شود؟

وجود منذر الهی به وجود جسمانی اتمام حجت الهی و تحقق لطف او در بعد فاعلی است . در بعد قابلی نیز با همه اختلافات موجود فی الجمله دارای اثر است هرچند قائلیم آثار نهان آن در بعد قابلی بسیار بیشتر از آثار ظاهر آن است

فرهنگ;418683 نوشت:
این نکته را نیز دوباره تکرار می‌کنم که اگر معنای «امت» مردم یک عصر و زمان باشند، آنگاه همچنان که این آیه وجود نذیری در هر امت (به زعم شما عصر و زمان) را لازم می‌شمرد،
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ (فاطرــ ۲۴)
آیهٔ زیر نیز وجود رسولی را در هر امت (عصر و زمان) لازم می‌شمرد:
وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَسُولاً (نحل ــ۳۶)
و معنای این (بر مبنای فرض شما) آن می‌شود که مردم این عصر و زمان هم پیامبری غیر از پیامبر اسلام باید داشته باشند.

رسول در این آیه می تواند به معنای عامش باشد چه اینکه رسول دارای معنای عام نیز هست . قرآن کریم فرشتگان را نیز در مواردی رسول می نامد.
با توجه به اینکه انذار منذران الهی در هر دوره تابع پیامبر آن امت و انجام رسالت الهی است می توان آنان را رسول به معنای عامش دانست
به همین خاطر است که در مورد برخی پیامبران تعبیر نبی رسول دارد و چه بسا دلیلش جدا ساختن آنها از رسولانی است که نبی نبوده اند
والله العالم

[="Tahoma"]سلام
در مساله انذار چند جهت وجود دارد
1- نصب منذر که متکی به شایستگی وجودی منذر و نصب الهی است
2- انجام انذار به معنای سخن گفتن یا ابلاغ پیام به هر نحو ممکن است
3- پذیرش و تاثیر انذار که دارای ابعاد ظاهری و باطنی است
آنچه که در بعد فاعلی بعنوان اتمام حجت الهی لازم است مورد اول و مورد دوم با وجود شرایط انجام است و این چیزی است که باید در همه ادوار باشد بخصوص مورد اول که بی قید شرط است
اما مورد سوم در تحت اصل ان الله بالغ امره قرار گرفته لذا انذار خالی از اثر نخواهد بود تا کسی فعل الهی را به جهت نتیجه بی اثر نپندارد
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

حامد;420253 نوشت:

سلام
اول اینکه شما منزلت نبی ص و سنت که بیانگر انست را قبول نداشتید و اینجا برای بار دوم معترف شده اید که مفسر رسمی پیامبر ص است با پذیرش این اصل باید سنت معتبر را در معرفی جانشینان نبی اکرم ص را هم بپذیرید وگرنه با نفی سنت مرتکب انکار قرآن شده اید
ثانیا فاء یعنی پس اکنون و مفهومش این است که حال این نزاع ( که در شان نزول است ) خود و امثال آنرا به نزد پیامبر ص که اولی الامر زمان شماست ببرید


بنده ولایت را قبول داشتم و دارم و خواهم داشت و چیزی رو هم منکر نشدم.و به اعتقادم یقین دارم نه شک و ظن.اما انچه من از علم نصیبم شد با انچه شما نصیبت شد کاملا متفاوت است.شما میخوای از این ایه برگردی به پیامبر و از اون طرف دوباره برگردی به امام؟جالب است اینگونه تا بی نهایت باید بچرخی!!
در ضمن شما میگی برای زمانه حال هست، باشه قبول برادر حال است.پس اگر این ایه در مورد اون موقع هست شما بی زحمت ازش به عنوان امام در این زمان استفاده نکن.در ضمن اون موقع تا وقتی پیامبر موجود هست نیازی به اولی الامر نیست پس خداوند نباید میگفته اطیعوا اولی الامر منکم.وقتی گفته یعنی این اولی الامر شما در اون زمان هم هست و ممکنه با شما نزاع کنند پس به رسول برگردید و از ایشون داوری بطلبید!!
در اصل باید اینطوری بپذیریم حرف شما رو که نصف ایه که به نفع شماست در مورد همه زمان هاست پس اطاعت کنید از معصوم و اون تیکه ایه که به نفع شما نیست فقط بدرد اون زمان میخوره.شما اصلاً از خدا نمیترسید یا واقعاً متوجه نمیشید که من چی میگم!!!
پس جناب حامد گرانقدر یا اینکه همه این ایه برای اون زمانه که درست نیست چون اولی الامر الان در این زمان هم هست که همون امام زمان شماست.یا اینکه برای این زمانه که اینم مورد تایید نیست چون اون زمان پیامبر بوده و ادامه ایات در مورد همین بحث میکنه.پس نمیشه گفت نصفش برای اون زمانه نصفش برای این زمان!!!!بلکه ایات خداوند در همه زمان ها مورد استفاده قرار میگیره.

حامد;420253 نوشت:

ارجاع مردم در چیزهایی که موجب امن و خوف است همه امور علمی و عملی را شامل میشود لذا این ارجاع عام است
والله الموفق

اون زمان اولی الامر مسلمین چه کسانی بودند؟
یه خورده بشکافیم این اولی الامر رو انوقت متوجه میشید که من چی گفتم.

[="Tahoma"]

عــــلی;420323 نوشت:
بنده ولایت را قبول داشتم و دارم و خواهم داشت و چیزی رو هم منکر نشدم.و به اعتقادم یقین دارم نه شک و ظن.اما انچه من از علم نصیبم شد با انچه شما نصیبت شد کاملا متفاوت است.شما میخوای از این ایه برگردی به پیامبر و از اون طرف دوباره برگردی به امام؟جالب است اینگونه تا بی نهایت باید بچرخی!!
در ضمن شما میگی برای زمانه حال هست، باشه قبول برادر حال است.پس اگر این ایه در مورد اون موقع هست شما بی زحمت ازش به عنوان امام در این زمان استفاده نکن.در ضمن اون موقع تا وقتی پیامبر موجود هست نیازی به اولی الامر نیست پس خداوند نباید میگفته اطیعوا اولی الامر منکم.وقتی گفته یعنی این اولی الامر شما در اون زمان هم هست و ممکنه با شما نزاع کنند پس به رسول برگردید و از ایشون داوری بطلبید!!
در اصل باید اینطوری بپذیریم حرف شما رو که نصف ایه که به نفع شماست در مورد همه زمان هاست پس اطاعت کنید از معصوم و اون تیکه ایه که به نفع شما نیست فقط بدرد اون زمان میخوره.شما اصلاً از خدا نمیترسید یا واقعاً متوجه نمیشید که من چی میگم!!!
پس جناب حامد گرانقدر یا اینکه همه این ایه برای اون زمانه که درست نیست چون اولی الامر الان در این زمان هم هست که همون امام زمان شماست.یا اینکه برای این زمانه که اینم مورد تایید نیست چون اون زمان پیامبر بوده و ادامه ایات در مورد همین بحث میکنه.پس نمیشه گفت نصفش برای اون زمانه نصفش برای این زمان!!!!بلکه ایات خداوند در همه زمان ها مورد استفاده قرار میگیره.

سلام
صدر آیه در صدد بیان قانون است که منحصر در زمان و مکان نیست و ذیل آیه توصیه به مسلمانان برای گردن نهادن به قانون ذکر شده .
این مساله خیلی روشن و بسیار هم شایع است که اول قانون و قاعده را میگویند و بعد به مصداق و مورد می پردازند

عــــلی;420323 نوشت:
اون زمان اولی الامر مسلمین چه کسانی بودند؟
یه خورده بشکافیم این اولی الامر رو انوقت متوجه میشید که من چی گفتم.

سیاق آیه سیاق بیان قانون است
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

حامد;420354 نوشت:

سلام
صدر آیه در صدد بیان قانون است که منحصر در زمان و مکان نیست و ذیل آیه توصیه به مسلمانان برای گردن نهادن به قانون ذکر شده .
این مساله خیلی روشن و بسیار هم شایع است که اول قانون و قاعده را میگویند و بعد به مصداق و مورد می پردازند


پاسخم را نگرفتم.پس نتیجه این شد که اولین بخشش تا اولی الامر منکم برای همه زمان هاست و بقیه آیات مربوط به اون زمان است.درست؟
یعنی در این عصر باید به اولی الامر منکم رجوع کنید و در ان زمان به پیامبر و خداوند.تفسیر جالبی است که حکمش برای همه زمان هاست.ولی جناب حامد میدانی جالب چیست؟جالب اینست که جلوی آیه یعنی قبل از اینکه ایات تمام شود توضیح حکم نیست بلکه یک حکم دیگر است برای اینکه ثابت کند اولی الامر هم موقع نزاع و درگیری بکارمان نمی آیند.یک چیز دیگر هم هست و قابل توجه است این است که خداوند گفته به خدا و رسولش روی کنید.اگر مربوط به آن زمان است چرا گفته به خدا رجوع کنید؟مگر به کسی وحی میشد یا با خدا در ارتباط بود؟
پس ادامه آیات را باید دور بی اندازیم درست است؟مثل همان آیات زنان پیامبر که حکمتش را توضیح دادیم قبلا و شما گفتید که فقط مختص به زنان پیامبر است و بس و ما ثابت کردیم که این چنین نیست و حکمتش این است!!!!

حامد;420354 نوشت:

سیاق آیه سیاق بیان قانون است
والله الموفق

برادر حامد چرا درست پاسخ نمی دهی بزرگوار.ان زمان اولی الامر مسلمین چه کسانی بودند؟با همان احادیث و ... پاسخ بده میخواهم عقاید خودتان را بدانم.حالا حدیث نیاوردی ما حرفتان را قبول داریم.فقط پاسخ سوال را بدهید لطفاً.

بعداز هر نماز واجب (59 بار اللهم ارنی الطلعت الرشیده و الغرت الحمیده = قسمتی از دعای عهد است ) را بخوانید

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

yanoor;420544 نوشت:
بعداز هر نماز واجب (59 بار اللهم ارنی الطلعت الرشیده و الغرت الحمیده = قسمتی از دعای عهد است ) را بخوانید

یادش بخیر که دعای عهد رو حفظ کرده بودیم.
بعدا خداوند به من لطف کرد تا از نعمت عقل استفاده کنم.
من نمیدانم چرا مردم منتظر کسی هستند که نجاتشان دهد در حالی که ناجی خود خودشان هستند:
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللهِ إِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ (013 | رعد - 11)
براى هر كس، مأمورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سر او را از فرمان خدا[=حوادث غير حتمى ]حفظ مى كنند; و خداوند سرنوشت هيچ قومى (وملّتى) راتغيير نمى دهد مگر آن كه آنان آنچه را در (وجود) خودشان است تغيير دهند. و هنگامى كه خدا براى قومى (به خاطر اعمالشان) بدى (و عذاب) بخواهد، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد; و جز خدا، (نجات دهنده و) سرپرستى نخواهند داشت.

اگر مردم به قران عمل میکردند.....هی روزگار...واقعاً که قیامت نزدیک است.

[="Tahoma"]

عــــلی;420394 نوشت:
پاسخم را نگرفتم.پس نتیجه این شد که اولین بخشش تا اولی الامر منکم برای همه زمان هاست و بقیه آیات مربوط به اون زمان است.درست؟
یعنی در این عصر باید به اولی الامر منکم رجوع کنید و در ان زمان به پیامبر و خداوند.تفسیر جالبی است که حکمش برای همه زمان هاست.ولی جناب حامد میدانی جالب چیست؟جالب اینست که جلوی آیه یعنی قبل از اینکه ایات تمام شود توضیح حکم نیست بلکه یک حکم دیگر است برای اینکه ثابت کند اولی الامر هم موقع نزاع و درگیری بکارمان نمی آیند.یک چیز دیگر هم هست و قابل توجه است این است که خداوند گفته به خدا و رسولش روی کنید.اگر مربوط به آن زمان است چرا گفته به خدا رجوع کنید؟مگر به کسی وحی میشد یا با خدا در ارتباط بود؟
پس ادامه آیات را باید دور بی اندازیم درست است؟مثل همان آیات زنان پیامبر که حکمتش را توضیح دادیم قبلا و شما گفتید که فقط مختص به زنان پیامبر است و بس و ما ثابت کردیم که این چنین نیست و حکمتش این است!!!!

سلام
فکر میکنم معنای صدر و ذیل را متوجه نشده اید
صدر آیه یعنی اول آیه ( یا ایها الذین امنوا ... ) در ابتدای آیه قاعده و قانون را مطرح می کند بعد در ذیل آیه یعنی ادامه آیه ( فان تنازعتم ) به افراد همان زمان خطاب می کند که حالا از خدا و رسول تبعیت کنید یعنی به حکم قرآن که فرمان خداست و قضاوت پیامبر ص که همان رسول و اولی الامر این زمان شماست گردن نهید

عــــلی;420394 نوشت:
برادر حامد چرا درست پاسخ نمی دهی بزرگوار.ان زمان اولی الامر مسلمین چه کسانی بودند؟با همان احادیث و ... پاسخ بده میخواهم عقاید خودتان را بدانم.حالا حدیث نیاوردی ما حرفتان را قبول داریم.فقط پاسخ سوال را بدهید لطفاً.

فکر میکنم شما به دقت بیشتری در جوابها نیازمند هستید
گفتیم که صدر آیه در صدد بیان قانون است و معنایش این است که از والیان امر الهی خود تبعیت کنید . این قانون برای تمام امت در تمام زمانهاست و چون والیان امر در تاریخ حیات امت متعدد اند فرمود اولی الامر نه اینکه در یک زمان چند ولی امر باشد بلکه در هر زمان برای آن مصداقی است و مصداق ولی امر در زمان رسول اکرم ص خود ایشان بوده اند
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

حامد;420645 نوشت:

سلام
فکر میکنم معنای صدر و ذیل را متوجه نشده اید
صدر آیه یعنی اول آیه ( یا ایها الذین امنوا ... ) در ابتدای آیه قاعده و قانون را مطرح می کند بعد در ذیل آیه یعنی ادامه آیه ( فان تنازعتم ) به افراد همان زمان خطاب می کند که حالا از خدا و رسول تبعیت کنید یعنی به حکم قرآن که فرمان خداست و قضاوت پیامبر ص که همان رسول و اولی الامر این زمان شماست گردن نهید


آیه یک باره نازل شده و تمام ضمایر حاضر هستند.خیلی عجیب است.به نظر من این بحث بیهودست!!!حداقل در آیه ای جداگانه وجود ندارد که بخواهیم بگوییم این قسمتش یه زمان دیگر نازل شده پس مربوط به مردم همان زمان است.

حامد;420645 نوشت:

فکر میکنم شما به دقت بیشتری در جوابها نیازمند هستید
گفتیم که صدر آیه در صدد بیان قانون است و معنایش این است که از والیان امر الهی خود تبعیت کنید . این قانون برای تمام امت در تمام زمانهاست و چون والیان امر در تاریخ حیات امت متعدد اند فرمود اولی الامر نه اینکه در یک زمان چند ولی امر باشد بلکه در هر زمان برای آن مصداقی است و مصداق ولی امر در زمان رسول اکرم ص خود ایشان بوده اند
والله الموفق

برادر حامد چگونه همچین برداشتی دارید؟میدانید یعنی چه؟یعنی فقط ولی الامر مربوط به زمان های دیگر است!!! چون اطیعو الله و اطیعوا رسول در همان زمان مرسوم بوده.اینجا واو عاطفه آورده چگونه اینطوری قرآن رو تفسیر میکنید واقعاً شما معرکه هستید!!!!

ادامه بحث بیهوده است!!

[="Tahoma"]

آیه یک باره نازل شده و تمام ضمایر حاضر هستند.خیلی عجیب است.به نظر من این بحث بیهودست!!!حداقل در آیه ای جداگانه وجود ندارد که بخواهیم بگوییم این قسمتش یه زمان دیگر نازل شده پس مربوط به مردم همان زمان است.

سلام
خطاب یا ایها الذین آمنوا باعث میشود خطاب موجود در آیه بعنوان قانونی برای همه مومنان در همه زمانها باشد و آنچه که مخصوص مومنان زمان نزول آیه است امور منحصر در زمان ایشان مثل حضور رسول اکرم ص بعنوان رسول است

برادر حامد چگونه همچین برداشتی دارید؟میدانید یعنی چه؟یعنی فقط ولی الامر مربوط به زمان های دیگر است!!! چون اطیعو الله و اطیعوا رسول در همان زمان مرسوم بوده.اینجا واو عاطفه آورده چگونه اینطوری قرآن رو تفسیر میکنید واقعاً شما معرکه هستید!!!!

چه اشکالی دارد در محمد ص چند عنوان به اعتبارات مختلف وجود داشته باشد : رسول ، نبی ، ولی وووو بخصوص که بر اساس آیه 124 سوره بقره امامت و ولایت امر یک مقامی متفاوت با مقام نبوت و رسالت است چه اینکه ابراهیم ع وقتی امام و ولی امر شد که همه عناوین دیگر را هم داشت
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

حامد;420796 نوشت:

سلام
خطاب یا ایها الذین آمنوا باعث میشود خطاب موجود در آیه بعنوان قانونی برای همه مومنان در همه زمانها باشد و آنچه که مخصوص مومنان زمان نزول آیه است امور منحصر در زمان ایشان مثل حضور رسول اکرم ص بعنوان رسول است



دقت داشته باشید لطفاً:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (004 | نساء - 59)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر (خدا)و پيشوايان (معصوم) خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار براى شما) بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.


ضمیر در اولی الامر منکم و تنازعتم هردو خطاب به مخاطب هست.یعنی اگر شما اونو برای زمان اون موقع بگیرید اونم همینطور هست و اگر اونو برای همه قشر ها بگیرید اونم همینطور هست.و حرف شما صحیح است که یا ایها الذین امنو خطاب به همه مومنان در همه زمان ها باشد.و این ضمیر ها باعث میشود که تمام آیات و ضمایر به همه زمان ها برگردد.نه اینکه منکم برای همه زمان ها باشد و تنازعتم برای همان زمان.دیگر شفاف تر از این نمیدانم چگونه بگویم!

حامد;420796 نوشت:


چه اشکالی دارد در محمد ص چند عنوان به اعتبارات مختلف وجود داشته باشد : رسول ، نبی ، ولی وووو بخصوص که بر اساس آیه 124 سوره بقره امامت و ولایت امر یک مقامی متفاوت با مقام نبوت و رسالت است چه اینکه ابراهیم ع وقتی امام و ولی امر شد که همه عناوین دیگر را هم داشت
والله الموفق


متوجه نمیشم!! هیچ کجا خداوند نگفته اونا امام شما هستند بلکه گفته اولی الامر یا ولی هستند!!! و مقام امام طبق ایه امامت حضرت ابراهیم نشون میده که باید قبلش نبی بوده باشه!!!
قبلاً هم گفتم که امامت با ولایت متفاوت است!!!!

عــــلی;420866 نوشت:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذالِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (004 | نساء - 59)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر (خدا)و پيشوايان (معصوم) خود را. و هر گاه در امرى نزاع داشتيد، آن را به خداو پيامبر باز گردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار براى شما) بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
[/

میشه بپرسم چرا به حرفی که ایه زده گوش نمیدید؟چرا از پیامبر اطاعت نمیکنید؟مگه ایه نگفته اگر در امری نزاع داشتید به رسولش مراجعه کنید؟چرا به احادیث رسولش گوش نمیدید؟!مگه الان نزاع نیست؟مگه شما با جناب حامد در مسئله ای دچار نزاع نشدید؟چرا نزاع رو پیش رسول نمیبرید تا حلش کنه؟چرا به احادیث رسول گوش نمیدید؟!تازه پست 69 کارشناسنم جواب ندادید.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هارب;420898 نوشت:

میشه بپرسم چرا به حرفی که ایه زده گوش نمیدید؟چرا از پیامبر اطاعت نمیکنید؟مگه ایه نگفته اگر در امری نزاع داشتید به رسولش مراجعه کنید؟چرا به احادیث رسولش گوش نمیدید؟!مگه الان نزاع نیست؟مگه شما با جناب حامد در مسئله ای دچار نزاع نشدید؟چرا نزاع رو پیش رسول نمیبرید تا حلش کنه؟چرا به احادیث رسول گوش نمیدید؟!تازه پست 69 کارشناسنم جواب ندادید.

من به حرفش گوش میدم ولیِ امر مسلمین از دوران پیامبر بودند و بعد از اونها ده ها نفر تا به امروز امام خامنه ای ولی امر بنده هستند.البته امام خامنه ای و خیلی های دیگه.
اما متاسفانه ولی امر های ما وقتی دچار نزاع میشن یادشون میره که اصلشون کجاست و به کی باید رجوع کنند.اونا به ولی امر های دیگر رجوع میکنند و همین امر باعث شده که دین اسلام فرقه فرقه بشه.
شیعه به 12 امام خود رجوع میکند و سنی به خلفای خود و بقیه مذاهب هم همینطور.هیچکدومشون به کتاب خدا رجوع نمیکنند و کتاب خدا رو بر اساس عقاید خودشون تفسیر میکنند.
و همشون باید قیامت پاسخ گوی سوالات بسیاری باشند.

عــــلی;420910 نوشت:
من به حرفش گوش میدم ولیِ امر مسلمین از دوران پیامبر بودند و بعد از اونها ده ها نفر تا به امروز امام خامنه ای ولی امر بنده هستند.البته امام خامنه ای و خیلی های دیگه.
اما متاسفانه ولی امر های ما وقتی دچار نزاع میشن یادشون میره که اصلشون کجاست و به کی باید رجوع کنند.اونا به ولی امر های دیگر رجوع میکنند و همین امر باعث شده که دین اسلام فرقه فرقه بشه.
شیعه به 12 امام خود رجوع میکند و سنی به خلفای خود و بقیه مذاهب هم همینطور.هیچکدومشون به کتاب خدا رجوع نمیکنند و کتاب خدا رو بر اساس عقاید خودشون تفسیر میکنند.
و همشون باید قیامت پاسخ گوی سوالات بسیاری باشند.

توروخدا بیییییخیال!!یه جوری حرف میزنین انگار احادیث پیامبرو نخوندین تا حالا!!!توصیف پیامبر از دوازده تا امام شیعه اینه؟!؟!توصیفی که پیامبر از 12 تا امام شیعه کرده در حد امام خامنه ای است؟!؟!
بعدم باز نگفتین پست 69 چی شد؟!چرا جواب اون پستو نمیدین؟ایه ی اون پست .گفته پیامبر باید برتون تفسیرش کنه چرا به حدیث پیامبر گوش نمیدین؟
تازه غیر از ایه کارشناس از پیامبر برای شما حدیث ورد در مورد امام زمان.چرا به حرف پیامبر گوش نمیدید؟چرا به حرف ایه گوش نمیدید که میگه نزاعتونو ببرین پیش پیامبر؟مگه پیامبر این همه حدیث درباره امام زمان نداره؟دیگه چه اثباتی میخوای شما؟!
بعدم من چی کار به اوالامر دارم؟یا همون ولی امر که شما میگی؟ایه گفته اگه تو مسئله ای نزاع داشتید برید پیش پیامبر براتون حل کنه.دارم میپرسم پس چرا به حرف ایه گوش نمیدی شما؟چرا به احادیث پیامبر محل نمیذارید؟پیامبر این همه حدیث درباره امام زمان نداره؟

نقل قول:
میخواهم یک نفر بیاید و امام زمان عج الله که همه مان منتظر هستیم را اثبات کند.

سلام علیکم
بدون مراجعه به روایت ، طبق آیه شریفه 101 آل عمران ، وجود امام زمان (عج) اثبات میشه ...

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

هارب;420917 نوشت:

توروخدا بیییییخیال!!یه جوری حرف میزنین انگار احادیث پیامبرو نخوندین تا حالا!!!توصیف پیامبر از دوازده تا امام شیعه اینه؟!؟!توصیفی که پیامبر از 12 تا امام شیعه کرده در حد امام خامنه ای است؟!؟!
بعدم باز نگفتین پست 69 چی شد؟!چرا جواب اون پستو نمیدین؟ایه ی اون پست .گفته پیامبر باید برتون تفسیرش کنه چرا به حدیث پیامبر گوش نمیدین؟
تازه غیر از ایه کارشناس از پیامبر برای شما حدیث ورد در مورد امام زمان.چرا به حرف پیامبر گوش نمیدید؟چرا به حرف ایه گوش نمیدید که میگه نزاعتونو ببرین پیش پیامبر؟مگه پیامبر این همه حدیث درباره امام زمان نداره؟دیگه چه اثباتی میخوای شما؟!
بعدم من چی کار به اوالامر دارم؟یا همون ولی امر که شما میگی؟ایه گفته اگه تو مسئله ای نزاع داشتید برید پیش پیامبر براتون حل کنه.دارم میپرسم پس چرا به حرف ایه گوش نمیدی شما؟چرا به احادیث پیامبر محل نمیذارید؟پیامبر این همه حدیث درباره امام زمان نداره؟

کدوم حدیث؟حرف و حدیث که بسیار است.مساله به این مهمی توی حدیث قرار نمی گیره.بعدشم مسائل همه به صورت کلی در قرآن بیان شده.شما اول عرض کن که امام زمان شما کجاست؟از کجا فهمیدی که همچین چیزی هست؟دیدیش سلام مارو هم برسون.حتی هیچ یک از آیات قرآن در موردش حرف نمیزنه.تنها چیزی که شیطان نتونسته توش دست ببره و شمارو مشغول خودش کنه قرانه.اما شما خوب به احادیث عمل میکنید اما قرآن رو فراموش کرده اید.
وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (006 | انعام - 38)

هيچ جنبنده اى در زمين، و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند، نيست مگر اين كه امّتهايى همانند شما هستند.ما هيچ چيز را در اين كتاب، فروگذار نكرديم; سپس (همگى) به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.

کجاست این امام زمانی که روزو شب بجای خدا میخونینش؟قران کی گفته مهدی؟فردا خدا همین سوالو ازت بپرسه چی میگی؟میگی حدیث؟در حالی که تمام مشخصات پیامبر در کتاب های پیشین اومد تا وقتی ظهور کرد مردم بشناسنش؟خداوند پیامبری را ختم کرد.چیزی هم از امام زمان شما نگفت.
شما ابتدا باید اونو با قرآن اثبات کنید بعد حدیث رو بیارید وسط!!!

دوم اینکه جواب کارشناس محترم قبلاً داده شد.تفسیر به معنای تاویل میاد نه تبیین.تببین از مبین میاد یعنی وحی باید بین مردم آشکار بشه و همه بشنوند.سوم اینکه پیامبر ایات رو تفسیر میکردن اما به حق، نه این چیزایی که شما ازش استخراج میکنید که عقل هیچ بشری بهش نمیرسه!!!
موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

باغ بهشت;420922 نوشت:
سلام علیکم
بدون مراجعه به روایت ، طبق آیه شریفه 101 آل عمران ، وجود امام زمان (عج) اثبات میشه ...

بزرگوار این آیه چه ربطی به امام زمان دارد؟
وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (003 | آل عمران - 101)
و چگونه كفر مىورزيد، با اين كه (در دامان وحى قرار گرفته ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مى شود، و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابراين، به خداتمسّك جوييد.) و هر كس به خداتمسّك جويد، به راهى راست،هدايت شده است.

این که آیات قران را تصدیق میکند.

عــــلی;420929 نوشت:
بزرگوار این آیه چه ربطی به امام زمان دارد؟
وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (003 | آل عمران - 101)
و چگونه كفر مىورزيد، با اين كه (در دامان وحى قرار گرفته ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مى شود، و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابراين، به خداتمسّك جوييد.) و هر كس به خداتمسّك جويد، به راهى راست،هدايت شده است.

این که آیات قران را تصدیق میکند.


با من همراه باشید تا براتون اثباتش کنم
به من بگید که خدا در این آیه عوامل هدایت(نقطه مقابل کفر) را چه بیان کرده؟

عــــلی;420926 نوشت:
کدوم حدیث؟حرف و حدیث که بسیار است.مساله به این مهمی توی حدیث قرار نمی گیره.بعدشم مسائل همه به صورت کلی در قرآن بیان شده.شما اول عرض کن که امام زمان شما کجاست؟از کجا فهمیدی که همچین چیزی هست؟دیدیش سلام مارو هم برسون.حتی هیچ یک از آیات قرآن در موردش حرف نمیزنه.تنها چیزی که شیطان نتونسته توش دست ببره و شمارو مشغول خودش کنه قرانه.اما شما خوب به احادیث عمل میکنید اما قرآن رو فراموش کرده اید.

ببخشید،ببخشید،ببخشید!ولی بازم داری میپیچونیا!...
گفتم ایه گفته اطیعوا الله و اطیعوا الرسول.گفته إِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ.یعنی چی حرف و حدیث زیاده!!!؟؟خب درست به حدیث ایراد بگیرین.مثلا بگین سندش ضعیفه.ولی به اعتبار همین ایه حق ندارین کلا بگین چون حدیثه و ایه نیست قبولش ندارم.اینکه تو قران نیمده به قول شما(که اومده ولی حالا فرضم کنیم نیمده) یه مطلب دیگس....ولی اصل قضیه با حدیث پیامبر اثبات میشه.ایه گفته اختلاف داشتین برین پیش پیامبر حالا من و شما اختلاف داریم ،خب بیا رجوع کنیم به پیامبر. میریم پیش پیامبر.پیامبرم کلی حدیث داره درباره امام های شیعه و الالخصوص امام زمان.بگین چرا به حرف قران گوش نمیدید؟و چرا نمیذارین این نزاعو پیامبر حل کنه؟
عــــلی;420926 نوشت:
.سوم اینکه پیامبر ایات رو تفسیر میکردن

خیل خب.پس چرا شما به این تفسیر گوش نمیدی.مگه نمیگی حقه؟تفسیر شماحقه یا پیامبر؟مگه من و شما در مورد تفسیر یه سری ایات نزاع نداریم؟خب کی باید حل کنه این نزاعو؟کی باید تفسیر حق بکنه قرانو؟

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

باغ بهشت;420938 نوشت:
با من همراه باشید تا براتون اثباتش کنم
به من بگید که خدا در این آیه عوامل هدایت(نقطه مقابل کفر) را چه بیان کرده؟

همیشه خداوند و آیاتش باعث هدایت بشر بوده و پیامبران فقط انرا بین مردم می خواندند و مردم را هدایت میکردند

هارب;420943 نوشت:

ببخشید،ببخشید،ببخشید!ولی بازم داری میپیچونیا!...
گفتم ایه گفته اطیعوا الله و اطیعوا الرسول.گفته إِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ.یعنی چی حرف و حدیث زیاده!!!؟؟خب درست به حدیث ایراد بگیرین.مثلا بگین سندش ضعیفه.ولی به اعتبار همین ایه حق ندارین کلا بگین چون حدیثه و ایه نیست قبولش ندارم.اینکه تو قران نیمده به قول شما(که اومده ولی حالا فرضم کنیم نیمده) یه مطلب دیگس....ولی اصل قضیه با حدیث پیامبر اثبات میشه.ایه گفته اختلاف داشتین برین پیش پیامبر حالا من و شما اختلاف داریم ،خب بیا رجوع کنیم به پیامبر. میریم پیش پیامبر.پیامبرم کلی حدیث داره درباره امام های شیعه و الالخصوص امام زمان.بگین چرا به حرف قران گوش نمیدید؟و چرا نمیذارین این نزاعو پیامبر حل کنه؟


این احادیث رو فقط شمای شیعه دارید و اعتقاد راسخ بهش دارید و همین احادیث باعث شده شما دین خدا رو تکه تکه کنید.
در ضمن شما ابتدا باید با قران اثبات کنید باز دارید میگید حدیث؟چرا متوجه نمیشید که اصل قران هست.شما یه حکم رو باید با قران اثبات کنید و بعد به احادیث رجوع کنید.چطور چیز به این مهمی اصلاض نباید در کتاب خدا بهش اشاره بشه؟مثلاض لفظ صلاه در قران اومده پس برای یادگرفتنش به احادیث رجوع میشه.لفظ امام زمان کجاش اومده که ما به احادیث رجوع کنیم؟
ببین قران خودش اعتراف میکنه این کتابه برای هدایت:
ذالِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ (002 | البقرة - 2)
اين كتاب با عظمتى است كه هيچگونه شكى در آن نيست و مايه هدايت پرهيزكاران است

اینقدر نگو حدیث و ...

هارب;420943 نوشت:

خیل خب.پس چرا شما به این تفسیر گوش نمیدی.مگه نمیگی حقه؟تفسیر شماحقه یا پیامبر؟مگه من و شما در مورد تفسیر یه سری ایات نزاع نداریم؟خب کی باید حل کنه این نزاعو؟کی باید تفسیر حق بکنه قرانو؟

پیامبر هم غیر از اونچه خدا گفته نگفته به مردم.شما میخوای با نزاع رجوع کنی به امامات.ولی این امر ممکن نیست.چون در آیه چیزی به عنوان امام یا اولی الامر نیومده یعنی وقتی نزاع داشتید دیگه اونا هیچکاره هستند.پس سعی نکن کسی رو به احادیثی پاس بدی که باز برمیگرده به امامات.چون آیه گفته ابتدا از خدا پیروی کنید یعنی ایاتش سپس رسول...شما میخوای از ایات پرش کنی به سمت رسول و چیزی رو اثبات کنی که در ایات نیومده.
موضوع قفل شده است