جمع بندی چطور هاوکینگ (فیزیکدان معروف) وجود خدا را نقض می کند؟

تب‌های اولیه

153 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پارسا مهر;960493 نوشت:
سلام.والا من خیلی مشتاقم بدونم این شمایی که می گید قوانینی هست که موجودیتشون مستقل نیست رو چطور نتیجه و اثبات کردید...از کجا فهمیدید که قوانین موجودیتشون مستقل نیست...چون نمی دونیم می گید موجودیتشون مستقل نیست؟من اگر ندونم که شما مونثید یا مذکرید...آنوقت، من باید نتیجه بگیرم که، شما مونثی، چون دلم می خواد که شما مونث باشی....

سلام.
از آنجایی نتیجه گرفته میشود که حتی یک سنگریزه ، در این دنیای به این بزرگی خود بخود به وجود نمیاید.

پس این شما هستید که باید پاسخ دهید چگونه جهان به این بزرگی خودبخود ایجاد شده اما در همین جهان هیچ موجودی خودبخود و به یکباره پدید نمیاید.

نمیخواهید بگویید که چون شما دلتان میخواهد خودبخود بوجود آمده باشد ، پس خودبخود بوجود آمده؟

دکترنادرنوری;960359 نوشت:
من به دانش باور دارم ینی اینکه این سقف اعتقاد من است و پیشرونده نیست . فراتر از دانش برایم باور کردنی نیست
به بیان دیگر باور بنده در دانش راکد است و به خیال پردازی و اوهام پیشرفت نمی کند

پاسخی سراسر مغلطه!

شما در ابتدا با طرح راکد بودن

"باور" سعی در القای منفی بودن آنداشتید
اما وقتی بحث باور خودتان مطرح شد ، با اضافه کردن بخشی که بولد کرده ام اعتراف دارید که اگر باور به چیزی صحیح مانند علم داشته باشیم ، اتفاقاً از خطا رفتن
(مثلاً به سوی اوهام) مصون می‌مانیم
پس صرف باور داشتن نمی‌تواند منفی باشد ، بلکه باید دید به چه چیزی باور داریم

حال وقتی شما به موضوعی باور دارید ، به اجزا و چگونگی آن نیز باور دارید
فرضاً وقتی شما میگوئید

"من به علم باور دارم چون پویاست" در واقع شما به "خودِ پویایی" نیز باور دارید
مغلطهء دومتان را خودتان پاسخ دادید ، آنجا که از زبان قرآن گفتید:
"وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولٰئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولًا"
دوست عزیز ، وقتی یک مسلمان به دین باور دارد ، یعنی به اجزا و چگونگی آن و
از جمله این آیه نیز باور دارد
و همچنین به صدها آیه و روایتی که انسان را به علم آموزی و کسب دانش دعوت می‌کنند
، باور دارد


مطلب دیگر اینکه همان علمی که شما به آن باور دارید ، بارها و بارها اشتباهات بزرگ و کوچک داشته است
لطفاً بفرمائید اساس و دلیل شما برای باور داشتن به چیزی که
"عدم قطعیت" اصلی جدایی نا‌پذیر از آن است ، چیست؟
بخصوص اینکه به قول خودتان:
"وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولٰئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولًا"

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;960374 نوشت:
من دقیقا نمی دونم منظورتون چیه که، نمی شه با علم تجربی مساتل متافیزیک رو نه رد کرد و نه تبیین کرد و نه ابطال کرد، شاید من متوجه نیستم؟؟شاید نمی دونم منظورتون دقیقا از مستائل متافیزیکی چیه.. ؟

باسلام
منظورم این است که اینها دو ساحت از واقعیت هستند و با هر یک از این دو نمیتوان دیگری را با حفظ ساحت و ویژگی خودش حفظ کرد.
مثلا نه با عقل میتوان علت فیزیکی یک پدیده مادی را تبیین کرد
و
نه با تجربه میتوان علت متافیزیکی یک پدیده متافیزیکی را تبیین کرد.

پارسا مهر;960374 نوشت:
مثلا شما ادعا کنید که، بارش باران، تنها و صرفا تمثلی از جنگ و نزاع های بین دو موجود خیر و شر در آسمان هفتم هست....حالا اگر من بروم، با هواپیما، ابر ها را باران زا کنم و باعث بارش باران بشوم..خوب ماجرا چه می شود؟

در ضمن اگر مدعیان متافیزیک در تبیین جهان و علتهای پدیده های جهان اینچنین میگفتند، سخن شما میتوانست جایی داشته باشد
ولی
صد حیف که چنین ادعایی فاقد دلیل و بی جهت است.

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;960374 نوشت:
خوب خیلی از این مسائل های متافیزیکی هستند که دانشمندان می تونن در موردشون اظهار نظر کنن...من نمی دونم دقیقا منظورتون چیه..

بسیار خب پس باید ادوات و ابزار مخصوص خودش را به دست بگیرند.
پس اینهمه بحثهای روش شناسی چه میشود؟
عالم تجربی که هیچ، یک ادم عادی و عامی هم میتواند از متافیزیک صحبت کند ولی باید ابزار و روش آنرا داشته باشد و رعایت کند.

پارسا مهر;960374 نوشت:
صرفا تمثلی از جنگ و نزاع های بین دو موجود خیر و شر در آسمان هفتم هست

صحبت از عقاید و باورهای موجه است نه هر باوری.

پارسا مهر;960374 نوشت:
اما مثلا در همین مثال که زدم، احتمالا باورمندان به آن مساله متافیزیکی، خواهند گفت،

ما که چنین اعتقادی نداریم از همانها که به دو خدا و دو نیروی مستقل در عالم قائلند بپرسید.

پارسا مهر;960374 نوشت:
دانشمند تجربی می تواند اظهار نظر بکند و یک مساله و باور متافیزیکی را به چالش بکشاند...اینطور به نظرم می رسد....

شما چطور وقتی یک عالم متافیزیکی بخواهد با روش متافیزیکی در مسائل فیزیکی سخن بگوید و بحث کند میگویید اشتباه روشی دارد، ولی وقتی دانشمندان تجربی بخواهند با فیزیک و تجربه حسی به سراغ مسائل متافیزیکی بیایند، این اجازه را میدهد؟!!!!

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;960375 نوشت:
استاد گرامی، فکر کنم منظورم را درست نرساندم...من منظورم این بود که برای کودک از کلمه کرم استفاده می کنم ولی به او گوشزد می کنم که اینکه از کلمه کرم استفاده کردم، حقیقا امر نیست

وقتی به بچه بگویید که کلمه کرم واقعیت ندارد(بچه معنای جمله "همه واقعیت این نیست" را یا نمیفهمند یا انرا به معنای "این جمله غیر واقعی است" میپندارد) دیگر بچه به این سخن گوش نمیدهد.
فکر میکند شاید منظور شما از این جمله این است که او را بی جهت بترسانید.
همانطور که وقتی میخواهید او تمام شیرینی ها را نخورد او از لولو یا هر موجود ترسناک دیگری میترسانید.

اگر خداوند به بندگانش میگفت که این عالمی که برای شما توصیف کردم، همه واقعیت این نیست یا نخواستم بیان کنم یا شما توان درک آنرا ندارید، دیگر چه کارکردی و اثر گذاری ای برای این جملات باقی میماند؟

پارسا مهر;960375 نوشت:
ولی مردم جاهل عرب یا یک کودک بالغ تر آن هم با یک سری پیش شرط ها و اوضاع و احوالات خاص، که دیگه در حد یک بچه چهار ساله نیستن...به آنها گوشزد می کنم، اینها که می گویم حقیقت امر نیست

درک عرب جاهلی که در ان سطح فقر شدید فرهنگی به سر میبرد، از مسئله معاد جسم مثالی، اگر کمتر از درک بچه سه چهار ساله از میکروب نباشد، بیشتر از ان هم نیست.
همین الان در عصر اطلاعات و این همه انسان باسواد، چند درصد از مردم توان درک این مسئله را دارند.
شما بروید به دانش اموختگان رشته های غیر انسانی این بحثها را بگویید ببینید متوجه میشوند.

صدیق;960650 نوشت:
باسلام
منظورم این است که اینها دو ساحت از واقعیت هستند و با هر یک از این دو نمیتوان دیگری را با حفظ ساحت و ویژگی خودش حفظ کرد.
مثلا نه با عقل میتوان علت فیزیکی یک پدیده مادی را تبیین کرد
و
نه با تجربه میتوان علت متافیزیکی یک پدیده متافیزیکی را تبیین کرد.

با سلام....شما می فرمایید که نه با عقل می توان علت فیزیک یک پدیده ی مادی را تبیین کرد...
خوب فرض کنید من یک دانشمند تجربی هستم...من ادعا می کنم، اینکه ما در خواب، آینده را می بینیم، یک پدیده ی مادی هست و دلیلی هم برایش داریم.....خوب، شما می گویید، اینکه ما در خواب، آینده را می بینیم، یک پدیده ی متافیزیکی هست!!!!و علتش، یک علت متافیزیکی و یک موجودی به نام روح هست..خوب الان کدام یک از ما درست می گوید و راست می گویند؟؟
بعد دانشمند علم تجربی که من باشم، ثابت می کنه این پدیده، کاملا با علم تجربی قابل تبیینه و یک پدیده ی مادیه..مثلا نشون می دم که، اگر انسان خوابی رو ببینه، طبق ظوابط و شرایطی، طبق قوانینی طبیعی، در یک نظام علت و معلول طبیعی و مادی و زمانی، اونچیزی که انسان در خواب می بینه، عینا اتفاق می افته و ساخته می شه، دقت کنید، ساخته می شه و بعد حتی می تونم با علم تجربی، دستگاهی بسازم که مغز شما رو طوری تحت تاثیر قرار بده که خوابی برای شما بسازم که اون خواب برای شما اتفاق بیافته یا ساخته بشه طوری که شما فکر کنی که، شما توی خواب آینده رو دیدی، انگار فارق از زمان رفتی آینده!!! الان، چی شد ماجرا؟؟؟الان شما این ماجرا رو چطور تبیین می کنید..شما و کارشناسان بار ها برای اثبات روح در انسان، رفتی به خواب های صادقه و اینا اشاره کردید..پدیده ی رویاهای صادقه رو یک یک پدیده ی متافیزیکی می دونستید و علتش رو هم روح...چطور این ماجرا رو توضیح می دهید؟؟
استاد شاید من اینطور بگم بهتره...دانشمنان تجربی، می توانند مسائل ادعایی که متافیزیکی هستند رو به چالش بکشونند و رد کنند، و این مهمه...چیزی که در عمل اتفاق می افته مد نظره..و الا اصلا از کجا معلوم به معنای واقعی کلمه، متافیزیکی وجود داشته باشه؟؟؟؟کو اون مسائل متافیزیکی که واقعا وجود دارند و خیالی و در ذهن شما ساخته نشدند؟؟دانشمندان تجربی، مسائل متافیزیکی که در ذهن و کلام شما و ما هست را به چالش می کشانند....قبول، دانشمندان علم تجربی، نمی توانند در مورد مسائل به معنای واقعی متافیزیکی نظر بدهند...ولو کو آن مسائل متافیزیکی؟؟؟اصلا هستند؟؟؟؟اگر هستند به شکل موجه ای واقعا انگشت شمارند فکر می کنم...
چیزی که ما در عمل می بینیم عالمان متافیزیکی هستند که، ادعایی متافیزیکی می کنند...بله اگر به معنای واقعی، هرکس کار خودش را بکند...حرف شما درست است...

Serat;960597 نوشت:
سلام.
از آنجایی نتیجه گرفته میشود که حتی یک سنگریزه ، در این دنیای به این بزرگی خود بخود به وجود نمیاید.

پس این شما هستید که باید پاسخ دهید چگونه جهان به این بزرگی خودبخود ایجاد شده اما در همین جهان هیچ موجودی خودبخود و به یکباره پدید نمیاید.

نمیخواهید بگویید که چون شما دلتان میخواهد خودبخود بوجود آمده باشد ، پس خودبخود بوجود آمده؟


سلام....والا کسی ادعا نکرد که این دنیا خود به خود بوجود اومده باشه.....ما می گیم یک قوانینی بودن لا زمانی، خارج از زمان که این دنیای ما رو بوجود آوردن...این دنیا رو قوانین بوجود آوردن...خود به خود بوجود نیومده....قوانین بوجود آوردنش...کسی نگفته جهان ما خود به خود بوجود اومده...شاید، در لفظ و کلام اینطور گفته شده باشه توسط هاوکینگ ولی واقعا منظورشن آنطور نبوده که شما فکر کنید.....

پارسا مهر;960686 نوشت:
سلام....والا کسی ادعا نکرد که این دنیا خود به خود بوجود اومده باشه.....ما می گیم یک قوانینی بودن لا زمانی، خارج از زمان که این دنیای ما رو بوجود آوردن...این دنیا رو قوانین بوجود آوردن...خود به خود بوجود نیومده....قوانین بوجود آوردنش...کسی نگفته جهان ما خود به خود بوجود اومده...شاید، در لفظ و کلام اینطور گفته شده باشه توسط هاوکینگ ولی واقعا منظورشن آنطور نبوده که شما فکر کنید.....

وقتی شما برای این قوانین ، قانون گذاری قائل نباشید، در واقع ادعا میکنید که این قوانین خودبخود اجرا شده و این دنیا خودبخود بوجود آمده است.

**نکته جالبی عرض کنم
اگر در زمان به عقب برگردیم، به نقطه‌ای در گذشته می‌رسیم که در آن قوانین فیزیکی شناخته‌شده کارایی خود را از دست می‌دهند نقطه تکینگی(از کتاب لاورنس کراوس جهانی از عدم هم میتونین ببینین)
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%AF
http://bigbangpage.com/science-content/%D8%A8%DB%8C%DA%AF-%D8%A8%D9%86%DA%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/

باز کردن پای قانون گذار،به معنی باز کردن پای موجود مادیه!(خدای حفره ها)

وجود یا از هستنده بر میخیزد یا از نا هستنده،به تو اجازه نخواهم داد بگویی یا بیندیشی از لا وجود ،وجود می آید(پارمنیدس)

Serat;960693 نوشت:
وقتی شما برای این قوانین ، قانون گذاری قائل نباشید، در واقع ادعا میکنید که این قوانین خودبخود اجرا شده و این دنیا خودبخود بوجود آمده است.

اول چه کسی گفته، ما برای قوانین باید قانون گذار فرض بگیریم...چه لزومی به این کار هست...مگر شما برای الله، الله گذار در نظر می گیری؟؟؟؟بله اگر شما این قوانین رو با قوانین اجتمایی مقایسه کنید، می گید این قوانین نیاز به قانون گذار دارند...چون قوانین اجتمایی هست که نیاز به قانون گذاری که حاکم شهر باشه داره...ولی قوانین طبیعت چه نیازی به قانون گذار دارند؟؟

حسام 1999;960701 نوشت:
اگر در زمان به عقب برگردیم، به نقطه‌ای در گذشته می‌رسیم که در آن قوانین فیزیکی شناخته‌شده کارایی خود را از دست می‌دهند نقطه تکینگی(از کتاب لاورنس کراوس جهانی از عدم هم میتونین ببینین)

سلام و درود.
اگر منظورتون اینه که چون به عقب برگردیم قوانین فیزیک نخواهد بود ، پس حرف کسانی که میگن خدایی باید برای قانون گذاری باشه اشتباهه، باید بگم که:
قوانین فیزیک و این حرفایی که در دست ما هست. میدونید که کل علم موجود نیست. ما به یه قطره از دریای علم دست یافتیم. اینکه ما نمیتونیم قانونی برای اون دوران متصور بشیم با اینکه واقعا قانونی نبوده خیلی فرق داره. ما حتی یه قوانین فیزیک واحد نداریم. به فیزیک و فیزیک کوانتوم تقسیم کردیم. چون فیزیکی که ما شناختیم در ابعاد بسیار کوچک جواب نمیده!
این ممکنه از نقص علم ما باشه و در آینده قوانین فیزیکی واحدی کشف بشه. الله اعلم.

پارسا مهر;960705 نوشت:
اول چه کسی گفته، ما برای قوانین باید قانون گذار فرض بگیریم...چه لزومی به این کار هست...مگر شما برای الله، الله گذار در نظر می گیری؟؟؟؟بله اگر شما این قوانین رو با قوانین اجتمایی مقایسه کنید، می گید این قوانین نیاز به قانون گذار دارند...چون قوانین اجتمایی هست که نیاز به قانون گذاری که حاکم شهر باشه داره...ولی قوانین طبیعت چه نیازی به قانون گذار دارند؟؟

هر محیطی، هر فضایی، یک قوانینی داره. اینکه حالا این قوانین نیاز به قانون گذار داره یا نه رو کلا اصلا بزاریم کنار با این کاری ندارم. من میگم اون محیطی که این قوانین درش وجود داره که بعضی از موجودات بتونن خود به خود به وجود بیاید از کجا اومده؟ ما میگیم این محیط رو خداوند ساخته. بالاخره از دید مادی هم نگاه کنیم هر چیزی یه اول و آخری داره نمیشه گفت این محیط خالی همیشه بوده. با دیدگاه ماها فقط خداوند ازلی و ابدیست به دید مادی گرایان هیچ چیز ازلی ابدی نیست.
خب این محیط چجوری میتونه به وجود بیاد بدون خالق؟
یک محیط و فضا وقتی میتونه پیدایشش قوانینی داشته باشه که در درون یک محیط دیگری باشه.(چون قوانین همراه محیط وجود داره). خب این محیط اولیه که در درون محیط دیگری نبوده که بخواد قوانینی برای پیدایش این محیط وجود داشته باشه. پس خالقی داشته.

خدارا خدارا;960712 نوشت:
خب این محیط چجوری میتونه به وجود بیاد بدون خالق؟

سلام.مساله همینه دیگه...دانشمندانی مثل هاوکینگ می گن، همین محیط رو قوانین پدید آوردند...قوانینی که در ظرف زمان و مکان نبودن...این محیط رو قوانین پدید آوردند...ما باید دیدمون رو به قوانین عوض کنیم....

پارسا مهر;960705 نوشت:
اول چه کسی گفته، ما برای قوانین باید قانون گذار فرض بگیریم...چه لزومی به این کار هست...مگر شما برای الله، الله گذار در نظر می گیری؟؟؟؟بله اگر شما این قوانین رو با قوانین اجتمایی مقایسه کنید، می گید این قوانین نیاز به قانون گذار دارند...چون قوانین اجتمایی هست که نیاز به قانون گذاری که حاکم شهر باشه داره...ولی قوانین طبیعت چه نیازی به قانون گذار دارند؟؟

پس لطفا چند نمونه دیگه از این قوانین طبیعت به ما نشون بدید.

خدارا خدارا;960712 نوشت:
پس حرف کسانی که میگن خدایی باید برای قانون گذاری باشه اشتباهه

سلام خدمت برادر عزیزمون،
[SPOILER]از پس به اینور منظورم نبود، نظرم روی جمله آخر بیان کردم،بحث روی قانون،باید برده شه بحث روی وجود،
اگر پیرو فلسفه ای باشن دوستان مسلمانکه ازلی و قدیم بدونن جهان،یا وجودی غیر از خدا رو،دیگه نمیتونن از طریق نشانه یا دنیا یا وجود به خدا برسند،و قضیه منتفی
چون این برداشت که هر قانون قانون گذار داره یا هر،نظم ناظمی داره، یک استقرای تجربی هستش، و نمیشه نتیجه غیر تجربی گرفت، و الا باید گفت خدا هم ناظم یا قانون گذاری داره!
دوستان خداباورمون مشکل رو ی مرحله بردن عقب تر!حلش نکردن[/SPOILER]

اما اگه میگویند،وجود یا قوانین نبوده،باید بیان کنن چطور به وجود آورده خدا،چون من معتقدم یک یا چند وجود پایه ای همیشه بوده و هست و خواهد بود!اگر بپذیرند وجود یا قانون همیشه بوده و هست ،نیازی به خدا وجود ندارد،و اگر نمیپذیرند، و نمیدانند چگونه خدا آن را وجود آورده یک فرضیه بی پشتوانه،یا همان خدای حفره است،اما اگر میدانند باید به صورت علمی (نه دینی) نشان دهند خدا اولین وجود یا بقول دوستان قانون را از عدم چگونه آفریده

پارسا مهر;960714 نوشت:
سلام.مساله همینه دیگه...دانشمندانی مثل هاوکینگ می گن، همین محیط رو قوانین پدید آوردند...قوانینی که در ظرف زمان و مکان نبودن...این محیط رو قوانین پدید آوردند...ما باید دیدمون رو به قوانین عوض کنیم....

این مسئله رو هم یادآوری میکنم که. آقای هاوکینگ فیزیک دان هستند. نظرشون از دیدگاه علم فیزیک بوده. فارغ از بحث این اینکه عالم چطور به وجود اومده کلا فیزیک نمیتونه در باره خداوند نظری داشته باشه.
اونطور که من میدونم علمی که بتونه درباره وجود خداوند نظری بده فلسفه هستش. حالا من نمیدونم، اگر ایشون از دیدگاه فیزیک گفتند که کار اشتباهی بوده چون اصلا فیزیک کارش این نیست. یا دیدگاه شخصیشون بوده که نظر ناپخته ای بوده به نظرم و بهتر بود ندانسته وارد علوم دیگر نشن.

حسام 1999;960716 نوشت:
سلام خدمت برادر عزیزمون،
[SPOILER]از پس به اینور منظورم نبود، نظرم روی جمله آخر بیان کردم،بحث روی قانون،باید برده شه بحث روی وجود،
اگر پیرو فلسفه ای باشن دوستان مسلمانکه ازلی و قدیم بدونن جهان،یا وجودی غیر از خدا رو،دیگه نمیتونن از طریق نشانه یا دنیا یا وجود به خدا برسند،و قضیه منتفی
چون این برداشت که هر قانون قانون گذار داره یا هر،نظم ناظمی داره، یک استقرای تجربی هستش، و نمیشه نتیجه غیر تجربی گرفت، و الا باید گفت خدا هم ناظم یا قانون گذاری داره!
دوستان خداباورمون مشکل رو ی مرحله بردن عقب تر!حلش نکردن[/SPOILER]

اما اگه میگویند،وجود یا قوانین نبوده،باید بیان کنن چطور به وجود آورده خدا،چون من معتقدم یک یا چند وجود پایه ای همیشه بوده و هست و خواهد بود!اگر بپذیرند وجود یا قانون همیشه بوده و هست ،نیازی به خدا وجود ندارد،و اگر نمیپذیرند، و نمیدانند چگونه خدا آن را وجود آورده یک فرضیه بی پشتوانه،یا همان خدای حفره است،اما اگر میدانند باید به صورت علمی (نه دینی) نشان دهند خدا اولین وجود یا بقول دوستان قانون را از عدم چگونه آفریده

و علیکم السلام
خب شما چطور ازلی بودن قوانین رو اثبات میکنید.چطور میشه که ازلی بودن یک محیط خالی و یک سری قوانین منطقی هست اما ازلی بودن یک واجب الوجودِ خالق غیر منطقی!
آخه چگونگی خلق دنیا رو چطوری میشه غیر دینی و فلسفی و فقط علمی ثابت کرد! دقت کردین که ما داریم درباره قبل از خلقت صحبت میکنیم! علم ما بعد از خلقت رو هم کاملا تحت پوشش قرار نداده چه برسه به قبل خلقت که هیچ نشانه ای ازش نداریم! خالق در این باره علم داره که اینو از طریق کتاب آسمانی و اولیا و پیامبران به ما رسونده که اینا هم در مجموعه ی "دین" قرار دارند.

پارسا مهر;960553 نوشت:
ببینید من که خودم شخصا احاطه ی کافی ندارم...من خودم شخصا تا اینجا می گم، الالظاهر عقلا، امکان پذیره که قوانینی کاملا مستقل دنیای ما رو پدید و شکل می دهند..اصلا کاری به علم فیزیک ندارم..برگردیم به پنج هزار سال پیش که اصلا علم پیشرفت نکرده بود..من بازم همچین ادعایی رو می کنم...یعنی عقلا این ادعا رو می کنم....اما هاوکینگ و امثال هاوکینگ ادعا می کنن که علم تا اینجا رسیده که فهمیده که قوانین مستقل می تونن جهان ما رو پدید آورده و جهان ما رو توضیح بدهند، هاوکینگ حرفش اینه....
بازم پیشنهاد می کنم این، کلیپ رو ببینید..دیگه تو یوتیوپ نیست....توی آپاراته...


در مورد اینکه قبل بیگ بنگ چه شرایطی بوده و چی بوده نطرات متفاوتی هست ([=iran]مولتی‌ورس (Multiverse) و انقباض یه کیهان و ایجاد کیهان ما و . . .)
حالا ما همون فضای هیچ و قوانین حاکم بر اون رو در نظر میگیریم
که در ویدئو هم طرف نتیجه گیری میکنه که همین قوانین حاکم بر این فضا خدای دین هست

[HL]حالا من نمیدونم خدای کدوم دین میتونه باشه اما با خدایی که اسلام معرفی میکنه در تضاد هست
اصلا فرض کنیم که نوسانات کوانتومی خدا هستند !!
میگیم نوسان ( افت و خیز) ایا چیزی که نوسان داره اصلا میتونه خدا باشه ؟[/HL]
ایا قانونی که در برهه ای بوده و برهه نبوده میتونه خدا باشه ؟

ببنید من یجور دیگه بیان کنم :

هر حرکتی و جنبشی در جهان میبینید به علتی ختم میشه درسته ؟
وقتی شما دستتون رو به سمت بالا میارید ایا کسی باور میکنه که همین جوری داره حرکت میکنه ؟
نه
میگیم علتش همون اراده شماست
خنده دار نیست شما چنین توجیه کنید که : این حرکت خود بخودی هست دیگه چه لزومی داره مرتبط با وجود اراده ای باشه؟
به خاطر همین هست که میگن برگی از درختی نمی افته جزا در احاطه اراده خداست

همین سوال رو به سطح کوانتومی تعمیم میدیم ( در فضای هیچ قبل بیگ بنگ)
یه ذره مجازی از خلا بیرون میاد و ناپدید میشه

اصلا اون فضا و قوانینش رو نیمه مادی یا تا حدودی غیر مادی در نظر بگیریم
ایا این دلیلی بر این هست که داره حرکات خودبخودی صورت میگیره ؟
به نظرم همین که اونجا هم حرکتی هست این دلیلی بر این هست که با چیز مطلقی سروکار نداریم

خب تمامی حرکات و پویایی جهان به علت واحدی ختم میشه که بهش میگم خداوند واحد
بقولی این زنجیره در یه وجودی ختم میشه بهش میگیم خدا ( تا بینهایت که ادامه پیدا نمیکنه)
وجودش دیگه به هیچ چیزی وابسته نیست که سوال کنیم پس علت خدا چیه ؟

خدارا خدارا;960720 نوشت:
خب شما چطور ازلی بودن قوانین رو اثبات میکنید

شب دل انگیزی پیشرو،امیدوارم خوب باشی برادر نازنین ما
تاکید من روی قوانین نیست
روی هیچ کوانتومیه
(یا همون وجود پایه ای)
اما اینکه چجوری ازلی بودن رو نشون دادن
ایشون در کتابشون،تشکیل زمان رو نشون دادن،مثلا اگر از هیچ کوانتومی فضا زمان به وجود بیاد دیگه اون هیچ ازلی بوده!چون زمانی بر اون مترتب نیست!وقتی زمانی براش مترتب نباشه طبیعی هست که پرسیدن قبلش معنی نداره

خدارا خدارا;960720 نوشت:
دقت کردین که ما داریم درباره قبل از خلقت صحبت میکنیم!

در کتاب هاوکینگ کراوس و...، زمان رو چه تعریف کردن؟چگونه به وجود اومده،ممنون میشم برام توضیح بدین
چون مشکلی که شما میگیرید روی زمان هستش و دقیقا همینارو توضیح دادن تو کتابشون دیگه!
تو کتابش نگفته اجی مجی دنیا به وجود اومد خدا نیست والسلام که! ،ازلی ابدی چیزیه که زمان بر اون محاط نمیشه!
برای اینکه راحت تر بیان کنم،فرض کنید من تحت تاثیر زمان نیستم!

خدارا خدارا;960720 نوشت:
آخه چگونگی خلق دنیا رو چطوری میشه غیر دینی و فلسفی و فقط علمی ثابت کرد!

کتاب طرح بزرگ توضیح داده برادرم
چند پرسش اساسی در ابتدای کتابش مطرح میکنه و بعد در فصل اخر کتاب عملا به این مساله رسید که علم نمیتونه به این پرسش پاسخ بده
ان پرسش ها :
جهان را چگونه درک میکنید ؟ جهان چگونه رفتار میکند ؟ طبیعت واقعیت و هستی چیست ؟ این همه چیز از کجاست ؟ ایا جهان نیازمند خالق است ؟
غیر از پرسش دوم که یک مساله فیزیکی است بقیه پرسشها فلسفی میباشد ... اما با اینکه خودش میدونه این پرسشها در حوزه خرافات بیشتر جواب داده میشه در ادامه کتابش میگوید :
این پرسشها پرسشهایی فلسفی است .. اما فلسفه نتوانسته است خود را با تحولات جدید علوم و دانش همراه کند . فلسفه مرده است . امروزه دانشمندان و فیزیک دانها هستند که بار فیلسوفان را در پاسخ به این سوالات مهم به دوش میکشند .
در مورد عبارت فلسفه مرده(ایرادی اگه پیش اومد،که حتما میاد به برنامه دکتر نیری مراجعه باید کرد تا منظورشو فهمید)

خدارا خدارا;960720 نوشت:
ما ازلی بودن یک واجب الوجودِ خالق غیر منطقی!

عزیزما برادر ما!ما گفتیم مگه، بنده نوعی ازلی ابدی هستم؟آن هیچ هم ازلی هست واجب الوجود خالق هم هست!

Serat;960715 نوشت:
پس لطفا چند نمونه دیگه از این قوانین طبیعت به ما نشون بدید.

می خوایید که من قوانینی رو نشون بدم که نیاز به قانون گذار و خالق نداره؟؟؟من قبلا هم گفتم که، هیچ کس هم در مورد غیر قانون و موجود دیگری همچین کاریرو نکرده...شما، خودتون می تونید خدایی که بهش اعتقاد دارید، رو تعریفش کنید و به ما بگید، من این خدایی که بهش اعتقاد دارم و تعریفش کردم می تونم نشون بدم که نیازی به خالق نداره؟؟لطفا این کار بکنید برای ما....
ببینید برادر، شما نشان بده این قوانین نیاز به خالق نداره، اگر نتوانی نشون بدید، یعنی خدای ادیان براشون جایگزینی داریم، و وجود خدا رد می شه...فلسفه ی الهیاتی شما، به چالش کشیده می شه و باید بازنشسته بشه و کارشو به علم بده...و دیگه شما معنی نداره که بگید من به خدایی غیر از قوانین، اعتقاد عقلی و راسخ دارم....

ابوالفضل;960723 نوشت:
وقتی شما دستتون رو به سمت بالا میارید ایا کسی باور میکنه که همین جوری داره حرکت میکنه ؟
نه
میگیم علتش همون اراده شماست
خنده دار نیست شما چنین توجیه کنید که : این حرکت خود بخودی هست دیگه چه لزومی داره مرتبط با وجود اراده ای باشه؟

سلام برادر گلمون
ابولفضل جان،پیشم بودی ی دونه ماچ(بوس) میکردمتd:
منتظر بودم یکی بحث رو بکشونه به علیت براش مثال اراده رو بزنم،که خودت هر دوتا رو باهم زدی!
البته در ادامه صبحتای استادی در مورد علیت در کوانتوم رو میذارم اما فعلا،به گوش جان نشستم تا جواب این سوالمو لطف کنی بدی
اون اراده(که دست رو بالا پایین میبره) خود به خودی بوده،یا علتی داره؟اگه علتی داره،علتاش چین؟

صدیق;960653 نوشت:
وقتی به بچه بگویید که کلمه کرم واقعیت ندارد(بچه معنای جمله "همه واقعیت این نیست" را یا نمیفهمند یا انرا به معنای "این جمله غیر واقعی است" میپندارد) دیگر بچه به این سخن گوش نمیدهد.
چرا گوش نمی دهد، ؟طبیعتا و طبیعی هست که وقتی من می گویم اینها که به تو می گویم عین حقیقت نیست، به او گوشزد می کنم طبیعتا که تو در عمل، گونه ای رفتار کن که گویی این ها واقعیت اند که الا به سعادت نمی رسی و پیروز نمی شی، تا زمانی که عقلت رشد کند که به معنای واقعی آنها پی ببری و ذهنت به ناکجا آباد نرود که اینها که گفتم عین حقیقتند....پس به آنها می گویم به این حرف های من گوش کنید و عمل کنید به این دلیل...اگر بگویید که این بچه باز اعتماد نخواهد کرد...والا استاد، من اونوقت اون بچه ی زبون نفهم رو می خوابونم، با کمربند سیاه و کبودش می کنم دیگه،:> :> (البته بچه سه ساله منظورم نیست) اگر قراره اعتماد نکنه و بنده به خداش اعتماد نکنه و دروغگو بدونتش، خوب همون اولم که بهش گفتم و از کرم ترسوندمش، اونجا هم اعتماد نکنه و بگه تو دروغگویی دیگه، چه فرقی می کنه....
البته من بازم می گم ما در مورد یک بچه سه ساله حرف نمی زنیم و حرف نزدم...در مورد کودکان بالغ تر...درمود انسان های بالغ و بزرگسالی حرف می زنیم که یک حداقل عقل و منطقی دارند که به رسول و خدا ایمان بیاورند...در مورد خدا و بنده اش حرف می زنیم.
صدیق;960653 نوشت:
درک عرب جاهلی که در ان سطح فقر شدید فرهنگی به سر میبرد، از مسئله معاد جسم مثالی، اگر کمتر از درک بچه سه چهار ساله از میکروب نباشد، بیشتر از ان هم نیست.
همین الان در عصر اطلاعات و این همه انسان باسواد، چند درصد از مردم توان درک این مسئله را دارند.
شما بروید به دانش اموختگان رشته های غیر انسانی این بحثها را بگویید ببینید متوجه میشوند.

استاد گرامی بنده که عرض کردم کلام شما رو قبول کردم...به عرب جاهلی از کرم و لولو خوره می گویم..ولی بازم عرضم این هست...که شما عرب جاهلی را به کودک سه ساله مقایسه نکنید...شما طوری مثال می زنید و پاسخ می دهید...که گویا واقعا به معنای واقعی، عرب های در حد یک بچه ساله هستند.

پارسا مهر;960705 نوشت:
اول چه کسی گفته، ما برای قوانین باید قانون گذار فرض بگیریم...چه لزومی به این کار هست...مگر شما برای الله، الله گذار در نظر می گیری؟؟؟؟

این دنیا فقط از جمادات تشکیل نشده. موجودات صاحب عقل و فهم و شعور هم دارد. چطور یک انفجاری که فاقد عقل و شعور است ، توانسته موجوداتی خلق کند که عقل دارند؟ اینهم مربوط به قوانین غیرطبیعی طبیعت میشود؟

پارسا مهر;960744 نوشت:
عرضم این هست...که شما عرب جاهلی را به کودک سه ساله مقایسه نکنید...شما طوری مثال می زنید و پاسخ می دهید...که گویا واقعا به معنای واقعی، عرب های در حد یک بچه ساله هستند

سلام
ایشان نگفتند اعراب جاهلی در حد بچه 3 ساله هستند
گفتند نسبت توضیح مسائل متافیزیکی برای اعراب جاهلی مانند نسبت توضیح دلایل مسواک زدن برای یک کودک 3 ساله است
یعنی به همان اندازه که فهم دلایل مسواک زدن برای یک کودک 3 ساله سنگین است ، به همان نسبت فهم مسائل متافیزیکی برای خیلی از انسان‌های بالغ سنگین است

این را هم در نظر داشته باشید که دین لایه های مختلف دارد و راه برای آنهایی که می‌خواهند به علم بالاتر برسد بسته نیست
همانطور که قبلاً هم گفتم ، با هر کسی به اندازه فهمش سخن گفته می‌شود و به همان اندازه هم از او انتظارِ فهم و عمل خواهد بود


پارسا مهر;960239 نوشت:
برادر، اگر هاوکینگ و امثال اینها مثل انیشتن، در آفرینش تدبر می کنند و اینها، پس چرا به وجود خدا پی نبردند؟

کاری به شخص خاص مثل هاوکینگ یا انیشتین ندارم کلی عرض می‌کنم
این موضوع دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد. مثل نوع تربیت و فرهنگ و عقاید

فرض کنیم علم با قاطعیت و با دلایلی که هیچ ایرادی ندارند ، اثبات کند که خدایی وجود ندارد. قبول دارید باز هم عده ای از دین‌داران قبول نخواهند کرد؟
این برمیگردد به اینکه ما با یک سری عقاید خو می‌گیریم و به آنها عادت می‌کنیم و تغییر آن برایمان دشوار است

بی اعتقادی به خدا

(یا عدم ضروری دانستن تحقیق درمورد خدا) نیز یک موقعیت خنثی نیست بلکه خود یک باور است
لذا ممکن است برخی دانشمندان بی‌خدا نیز به وجود خدا پی برده باشند اما تغییر باور برایشان دشوار باشد
یا اینکه اصلاً ضرورتی برای جستجو درمورد خداوند احساس نکرده باشند

جدای از این مطلب ، مگر تمام دانشمندان و علما بی‌خدا هستند؟
و مهمتر اینکه مگر من و شما از باور قلبی تک تک دانشمندان روی کره زمین آگاهی داریم؟

پارسا مهر;960186 نوشت:
برادر، اگر هاوکینگ و امثال اینها مثل انیشتن، در آفرینش تدبر می کنند و اینها، پس چرا به وجود خدا پی نبردند؟، اگر حرف حق را می پذیرند چطور هست که حق ترین حق ها، یعنی وجود خدا را انکار می کنند؟چرا یک جاهل عرب به وجود خدا پی می برد، ولی انیشتن پی نمی برد...پس از نظر قرآن، هاوکینگ ها، چشم هایی دارد که نمی بیند...اگر می دید، تا الان به وجود خدا پی می برد...انیشتن پی برده بود....خدا در آیه ای می گوید،
الف. «أفلا یتدبرون القرآن و او کان من عند غیر‌الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا»(النساء 4/ 82)؛ آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند و اگر از جانب غیر خدا بود در آن بسیار اختلاف می‌یافتند.

خوب من سالها تدبر کردم به نظر خودم...ولی فهمیدم که عدم اختلاف در قرآن چیزی را ثابت نمی کند هیچ، اصلا دلیلی نداریم که بگوییم در قرآن اختلاف نیست....حالا از نظر شما و قرآن، من دارم تدبر می کنم و من سالها تدبر کرده ام؟؟آیا من که ساعت ها به مخالفت با این موضوع مورد اشاره قرآن با کارشناسان پرداخته ام، تدبر کرده ام از نظر قران؟؟


۱. از کجا می‌دانید که آن‌ها تدبر کردند و به وجود خدا پی نبردند؟ همینکه بگویند پی نبردیم نتیجه می‌گیرید که پس پی نبردند؟
۲. تدبر همان تفکر نیست ...

Reza-D;960792 نوشت:
و مهمتر اینکه مگر من و شما از باور قلبی تک تک دانشمندان روی کره زمین آگاهی داریم؟

نقطه;960863 نوشت:
۱. از کجا می‌دانید که آن‌ها تدبر کردند و به وجود خدا پی نبردند؟ همینکه بگویند پی نبردیم نتیجه می‌گیرید که پس پی نبردند؟

احساس میکنم پیرامون این موضوع که دانشمندان در باور قلبی شان دارند خدا رو قبول دارند یا ندارند، داره یه مغالطه توسل به جهل خوشگل شکل میگیره.lol
اما به طور کلی این بخش از سخنرانی آقای تایسون که خیلی معروف هست و با سرچ اسم فارسی ایشون در گوگل معرفی میشه، میتونه روشنگری خوبی باشه از تاثیر تحصیلات در کاهش افراد مذهبی و یا تمایلات مذهبی افراد. (با فرض اینکه شاید ندیده باشید پیشنهاد میشه که رویت بشه، حدسم اینه در آپارات هم موجوده).
https://www.youtube.com/watch?v=n7_KZeHlhOc

Serat;960748 نوشت:
این دنیا فقط از جمادات تشکیل نشده. موجودات صاحب عقل و فهم و شعور هم دارد

سلام....اگر هاوکینگ و امثال اون حرفی در این باره می زنن...منظورششون و اشارششون تنها به آغار دنیا و پیدایش دنیا نیست...بلکه به خلقت و وجود انسان هم توجه دارن....
علم می تونه نشون بده که اراده و اختیاری در انسان نیست و تمام اعمالی که از انسان سر می زنه بر سر یک سری قوانین طبیعیه...حداقل همون دانشمندان تجربی که خدا رو را رد می کنند، اینطور ادعا می کنند و نشون می دن با دلایل علمی...و فارق از ادعاهای اونا، اختیار و اراده، با نظام علت و معلول در تضاد هست که توی پست های قبل اشاره شد، خیلی هم واضح و روشنه، مایه تعجبه، اختیار و اراده، بزرگترین دروغ تاریخ می تونه حساب بشه!!!!.پس شما خودتون شخصا برای زیر سوال نرفتن اصل علیت، اختیار و اراده در انسان را باید انکار کنید...حالا بین انسانی که شما می گویید صاحب عقل و فهم و شعور هست ولی اختیار و اراده ای ندارد، با جمادات چه تفاوتی هست؟چطور می پذیرید که، قوانین می تونن خالق جامدات باشند، ولی نمی تونن خالق ما انسان ها باشند...بین انسانی که اختیار و اراده نداره با، جمادات چه تفاوت معنا داری وجود داره؟
پس من باز تاکید می کنم، کسانی مثل هاوکینگ، به موجودی مثل انسان هم توجه دارند، و اون رو هم با قوانین توجیه می کنن... بعد اونوقته که ادعا می کنن، علم پاسخ های بهتری داره و می تونه خدای ادیان رو به ویژه رد کنه...

اینم بگم جالبه که من به استاد صدیق اعتراض کردم که شما چطور می توانی بپذیری که قوانین که از نظر شما فاقد اختیار و اراده و الی آخر هستند، خالق و علت دنیای ما و انسان باشند..یعنی چطور می توانی بپذیری که خدا قوانین را خلق کرده باشد و بعد، قوانین انسان را بوجود آورده باشند....ولی نمی دانم، گویا متوجه حرف من نشدند و گویا استاد صدیق می پذیرند همچین چیزی رو!!!!!!!!
[SPOILER]
سوال من:

پارسا مهر;960144 نوشت:
استاد گرامی، هاوکینگ و امثال هاوکینگ، ادعا می کنند، جهان ما، و انسانی که ما باشیم، توسط قوانینی قابل توضیح و تبیین و توجیه هستند....جهان ما با تمام نظمی که در اون وجود داره...انسان، با تمام خود آگاهی و شعوری که برای خودش قائله، توسط قوانینی قابل توضیح و تبیینه....(آیا شما فکر می کنید، عقلا و منطقا، دانشمندان تجربی نمی تونن همچین چیزی رو نشون بدن و ثابت کن؟فکر می کنید، اثبات همچین چیزی توسط دانشمندان تجربی، محاله؟)
آیا در ادعای های ادیان و فلاسفه ردی و اثری یافت می شود که در آن گفته شده باشد که، جهان ما، و این انسانی که ما باشیم، می تواند، وجودشان و هستیشان، به واسطه ی موجودی باشد غیر مادی و زمانی، که شعور و اختیار ندارد، غیر از خدایی که خود آن را ادعا و اثبات می کنند؟؟خواهشن در این باره توضیح دهید...مثلا، تقریبا هیچ، دینی اعتقاد ندارد که شعور و آگاهی ای که انسان دارد، به واسطه ی قوانین طبیعی هست...خدا می گوید من از روح خود بر انسان دمیدم..روح را کسی به شی ای تعبیر نکرده که یک موجود غیر با شعور یک قوانین بدون شعور و اختیار و اراده، به کسی اعطاء کرده باشد...

پاسخ استاد صدیق:

صدیق;960370 نوشت:
عالم متافیزیک هم حرف متناقضی با این ادعا ندارد.
مگر وقتی پیامبر میخواست آب بخوره، میرفت دعا میکرد یک فرشته به او آب بدهد یا یک فرشته او را سیراب کند!!
مگر وقتی ائمه به جنگ میرفتند از جادو استفاده میکردند یا از شمشیر و سپر و اسب استفاده نمیکردند.
اشکال کار اینجاست که ما خیال میکنیم وقتی ماوراء طبیعت، جای طبیعت را تنگ کرده است و تا زمانی باید به عوامل فوق تجربی معتقد بود که هیچ تبیین فیزیکی برای آنها نداشته باشیم.
خیال میکنیم خدا، پاسخی است برای مجهولات ما. پس هرچقدر دانسته های تجربی ما بیشتر بشه، جای برای خدا و دین تنگتر میشه!!!
اینکه این همه فلاسفه جهان را سطح بندی کردند و سلسله علی موجودات را سلسله طولی معرفی میکنند چه معنایی داره؟
آیا اینها با قبول تاثیر و تاثر مادی بین موجودات عالم منافاتی دارد؟
[/SPOILER]

حسام 1999;960729 نوشت:
سلام برادر گلمون
ابولفضل جان،پیشم بودی ی دونه ماچ(بوس) میکردمتd:
منتظر بودم یکی بحث رو بکشونه به علیت براش مثال اراده رو بزنم،که خودت هر دوتا رو باهم زدی!
البته در ادامه صبحتای استادی در مورد علیت در کوانتوم رو میذارم اما فعلا،به گوش جان نشستم تا جواب این سوالمو لطف کنی بدی
اون اراده(که دست رو بالا پایین میبره) خود به خودی بوده،یا علتی داره؟اگه علتی داره،علتاش چین؟

سلام

من اراده رو یه ابزار میبینم در وجود قابل درک خودم => ( علتش وجود داشتن من واحد)

پس چون من وجود دارم اراده ای هم جهت فعلیت بخشیدن به یک فکر ، کار و . . . در بستر وجود من در مواقع لزوم معنا پیدا میکنه
خب شما شاید باز سوال کنید دلیل موجودیت من واحد چیست ؟

فکر نکنم دیگه من واحد رو هم انکار کنید و بگید یک توهم هست happy
اون موقع موجودیت و هستی خودتون رو هم انکار خواهید کرد


[/HR]
یه مثالی میزنم که حالا برخواسته از شناخت خودم از خودم :

سیستم عامل رو بعنوان من واحد در نظر میگیرم که جسم فیزیکی کامپیوتر رو جون میبخشه
اراده اینجا شبیه برنامه ای عمل میکنه که یه قسمت از سخت افزار رو کنترل میکنه

مثلا ما برنامه ای رو روی سیستم نصب کرده ایم که اگر دمای سی پی یو به 48 درجه برسه فن شماره 2 کیس شروع به کار کنه
علت معنا یافتن همون برنامه وجود چیز واحدی بنام سیستم عامل هست

ابوالفضل;960981 نوشت:
سلام

من اراده رو یه ابزار میبینم در وجود قابل درک خودم => ( علتش وجود داشتن من واحد)

پس چون من وجود دارم اراده ای هم جهت فعلیت بخشیدن به یک فکر ، کار و . . . در بستر وجود من در مواقع لزوم معنا پیدا میکنه
خب شما شاید باز سوال کنید دلیل موجودیت من واحد چیست ؟


درود دوستِ گرانقدر
من اصلا نظری ندارم(پس اینکه من رو انکار کنم و... نظر من نیست) فقط سوال میپرسم،ببینیم چی میشود
خب من پرسیدم،علت اراده بالا بردن دست چیه،
شما فرمودین منِ واحد یا به تعبیری منِ عامل
سوال دیگر در همین راستا
علتِ اینکه منِ واحد،اراده کرد دست بالا بیاید چیست؟بی علت است،یا علتی دارد؟اگر علتی دارد علت هایش چیست؟
*البته این سوالات در مرتبه تکرار میشه،تا ببینیم،جریان علیت اختیار فاتالیسم دترمنیسم و... چگونه است
(در مورد اختیار مثالی هم وجود نداره،pc ،ماشین یا هر وسیله ااختراعی،رندم بودنش وابسته به زمان است،(در هرصورت جبریست)

پارسا مهر;960977 نوشت:
سلام....اگر هاوکینگ و امثال اون حرفی در این باره می زنن...منظورششون و اشارششون تنها به آغار دنیا و پیدایش دنیا نیست...بلکه به خلقت و وجود انسان هم توجه دارن....
علم می تونه نشون بده که اراده و اختیاری در انسان نیست و تمام اعمالی که از انسان سر می زنه بر سر یک سری قوانین طبیعیه...حداقل همون دانشمندان تجربی که خدا رو را رد می کنند، اینطور ادعا می کنند و نشون می دن با دلایل علمی...و فارق از ادعاهای اونا، اختیار و اراده، با نظام علت و معلول در تضاد هست که توی پست های قبل اشاره شد، خیلی هم واضح و روشنه، مایه تعجبه، اختیار و اراده، بزرگترین دروغ تاریخ می تونه حساب بشه!!!!.پس شما خودتون شخصا برای زیر سوال نرفتن اصل علیت، اختیار و اراده در انسان را باید انکار کنید...حالا بین انسانی که شما می گویید صاحب عقل و فهم و شعور هست ولی اختیار و اراده ای ندارد، با جمادات چه تفاوتی هست؟چطور می پذیرید که، قوانین می تونن خالق جامدات باشند، ولی نمی تونن خالق ما انسان ها باشند...بین انسانی که اختیار و اراده نداره با، جمادات چه تفاوت معنا داری وجود داره؟
پس من باز تاکید می کنم، کسانی مثل هاوکینگ، به موجودی مثل انسان هم توجه دارند، و اون رو هم با قوانین توجیه می کنن... بعد اونوقته که ادعا می کنن، علم پاسخ های بهتری داره و می تونه خدای ادیان رو به ویژه رد کنه...

سلام. لطفا شما از زبان هاوکینگ توصیح ندهید.
همانطور که قبلا گفتم ، اگر هاوکینگ چنین نظریه ای داشته باشد ، تحت تاثیر عواملی مثل معلولیتش بوده و اشتباه کرده و چیزی را هم ثابت نکرده تا شما برایش توضیح بدهید.

با کمی تحقیق متوجه شدیم که خود هاوکینگ هم وجود خدا را نفی نکرده.

اما شما اصرار دارید که حرفهایش را جور دیگر معنی کنید و بگویید که عقل و فهم نیازی به خالق ندارد در عین حال انسانها از خود اختیاری ندارند و هرکاری که انجام میدهند جبری است . به شخصه دهنم باز مانده از این همه دلیل و منطق ...

Serat;961149 نوشت:
لطفا شما از زبان هاوکینگ توصیح ندهید.

جسارتا شما به این دوستمون میگید از زبان پروفسور هاوکینگ صحبت نکنه، بعد چطوره خود شما جمله پایین رو میگید و پس از منع رطب کردن، رطب میخورید!؟
Serat;961149 نوشت:
اگر هاوکینگ چنین نظریه ای داشته باشد ، تحت تاثیر عواملی مثل معلولیتش بوده

شما از کجا میدونید که ایشون تحت تاثیر معلولیتش صحبت میکنه؟
Serat;961149 نوشت:
اشتباه کرده و چیزی را هم ثابت نکرده تا شما برایش توضیح بدهید.

و از کجا میدونید اشتباه کرده؟ چطوری به این نتیجه رسیدید که چیزی رو ثابت نکرده؟
و باید اشاره کنم (برای کسانی که بی اطلاع هستند) ایشون در کتابشون (طرح بزرگ) و مستندی تحت تاثیر همین کتاب که سال 2012 پخش شد، در بخش هایی راجع به اختیار صحبت میکنه که پیشنهاد میکنم حتما بخوانید و ببینید.
Serat;961149 نوشت:
با کمی تحقیق متوجه شدیم که خود هاوکینگ هم وجود خدا را نفی نکرده.

این بازی با کلمات است. با این طرز نگاه، شما هم نمیتونید قوری راسل و هیولای اسپاگتی هندرسون رو نفی کنید.
اتفاقا شما با کمی تحقیق متوجه میشید ایشون تصویری، صوتی و متنی بارها در قالب جملات مختلف اعلام کرده خداناباوره.

hos8sein;961161 نوشت:
از کجا میدونید اشتباه کرده؟ چطوری به این نتیجه رسیدید که چیزی رو ثابت نکرده؟
و باید اشاره کنم (برای کسانی که بی اطلاع هستند) ایشون در کتابشون (طرح بزرگ) و مستندی تحت تاثیر همین کتاب که سال 2012 پخش شد، در بخش هایی راجع به اختیار صحبت میکنه که پیشنهاد میکنم حتما بخوانید و ببینید.

یعنی از نظر شما انسان اختیار نداره؟

حسام 1999;961122 نوشت:
درود دوستِ گرانقدر
من اصلا نظری ندارم(پس اینکه من رو انکار کنم و... نظر من نیست) فقط سوال میپرسم،ببینیم چی میشود
خب من پرسیدم،علت اراده بالا بردن دست چیه،
شما فرمودین منِ واحد یا به تعبیری منِ عامل
سوال دیگر در همین راستا
علتِ اینکه منِ واحد،اراده کرد دست بالا بیاید چیست؟بی علت است،یا علتی دارد؟اگر علتی دارد علت هایش چیست؟
*البته این سوالات در مرتبه تکرار میشه،تا ببینیم،جریان علیت اختیار فاتالیسم دترمنیسم و... چگونه است
(در مورد اختیار مثالی هم وجود نداره،pc ،ماشین یا هر وسیله ااختراعی،رندم بودنش وابسته به زمان است،(در هرصورت جبریست)

درود

من واحد ( من بسیط) یه سری ویژگی های خاصی داره که از محیط اطراف و اشیا کاملا متمایز میشه

1.هوشیاری و آگاهی
2.ذی شعور و عقل
3درک موجودیت خود
4.تعامل دو جانبه محیط اطراف

این ویژگی ها منجر به واکنش و حرکت می شوند

حالا شما سوال کردید علت بالا بردن دست چی می تونه باشه ؟

در جوابش میگم علت در این حال می تونه نسبی باشه

بر فرض : شما در خیابان یهو رفیق صمیمی تون رو می بینید => من واحد بر اساس تحلیلی که میکنه دستور بالا اوردن دست به منظور دست دادن صادر میکنه

میرید می رسید به یه در : من واحد میگه برای باز شدن باید دست بیاد بالا و در رو باز کنه

و . .

از هر طرف به قضیه نگاه کنید :
هر اراده ای و هر حرکتی بر میگرده به اینکه چیزی بنام من واحد (من بسیط) وجود داره => تعقل و تفکر و هوشیاری داره و در شرایط گوناگون واکنش های متنوعی بروز میده

پی نوشت :

معنی مفهومی بنام من واحد یا من بسیط که بنده در این پست ها بکار میبرم

درکی که شما از خودتون دارید
شما خودتون رو یه سیستم بسته درک نمی کنید که بگید مثلا وجود من 3 متر طول داره و 3 متر عرض !
یا یه نقطه ای داخل مغز که بگیم شما دقیقا وجودتون اینه !

درک وجودی واحد و بسیط

امن;961178 نوشت:

یعنی از نظر شما انسان اختیار نداره؟

سلام
این سوالی که بنده در جایگاهی نیستم که پاسخ بدم. بنده فقط میتونم شما رو وصل کنم به مرجع های اطلاعاتی ای بنده با مطالعه یا مشاهده، که از آنها اطلاعاتی به دست آوردم.
چیزی که دانشمندان در این باب میگن، اینه که فعالیت های مغز، واکنش های شیمیایی هست که بسته به سطحشون، به مکانیک کوانتوم و الکترودینامیک کوانتومی مربوط میشه. مغز انسان از میلیاردها سلول، نرون، سیناپس و دیگر اجزا تشکیل شده که این توانایی رو به انسان میده که بسته به شرایط تصمیم گیری های متفاوتی رو انجام بده که اگه نگیم بدون شک قابل پیشبینی نیست،پیشبینی و شبیه سازی اون ساده نیست و میشه گفت این اراده از پیش تعیین شده نیست. اما نکات جالبی در کتاب طرح بزرگ پیرامون موضوع اراده، آگاهی و تصویر ما از واقعیت مطرح شده که میتونه تمامی این موارد رو تحت شعاع خودش قرار بده.
ما اگر تصمیم گیری های مغز رو به دو دسته خودآگاه (آگاهانه) و ناخودآگاه (غریزی) تقسیم کنیم، برداشتمون اینه که تصمیمات غریزی رو ما نمیگیریم اما آگاه هستیم که این تصمیمات رو مغز ما میگیره. برای مثال اگه شما شی‌ای به سمت صورتتون بیاد به صورت غریزی پلکها رو میبندید. شما میدونید که شما دستور بستن پلک رو صادر نکردید، اما میدونید که این بسته شدن توسط مغزتون برای محافظت انجام شده.
اما در تصمیمات خودآگاه، شما همیشه انتخاب ها را از تصمیم خودتان میدانید. برای این مورد مثال زیبایی در مستند طرح بزرگ مطرح شده و آن این است که در جراحی مغز در بیداری و هوشیاری بیمار، پزشک میتونه با وارد کردن الکترون به قسمت های خاصی از مغز کاری کنه که بیمار اعضای بدنش رو تکان بده و نکته جالب اینه بیمار در این حالت فکر میکنه که خودش تصمیم به تکان دادن اعضای بدنش گرفته، اما واقعیت متفاوته.
.
این صحبت ها رو گفتم که به این خط آخر برسم که بدون شک آگاهی و اراده، پدیده های فوق العاده جالبی هستند که علم هنوز پاسخ بسیاری از سوالات پیرامونش رو نمیدونه. اما اینکه برای بررسی ریشه ای و جواب نهایی ما از فلسفه یا عجیبتر از آن، از دین استفاده کنیم، به نظر من اشتباهه.

hos8sein;961308 نوشت:
این صحبت ها رو گفتم که به این خط آخر برسم که بدون شک آگاهی و اراده، پدیده های فوق العاده جالبی هستند که علم هنوز پاسخ بسیاری از سوالات پیرامونش رو نمیدونه. اما اینکه برای بررسی ریشه ای و جواب نهایی ما از فلسفه یا عجیبتر از آن، از دین استفاده کنیم، به نظر من اشتباهه.

با نظرات شما موافقم.
اما باید این رو در نظر داشته باشیم که دین نخواسته جای علم رو بگیرد که مثلا بخواهد پدیده های چون اراده رو بررسی کند و ماهیت و منشاء انها رو بما نشان دهد.بلکه نقش دین این است که بما میگوید انسان اختیار و اراده دارد و در نتیجه مسوول تمامی افعالی از خودش است که با اگاهی و اختیار از او صادر میشود.همان طور که گفتید بررسی اینکه اراده و اختیار چیست کار حوزه دین نیست بلکه علم هست و علم هم هنوز نتوانسته پاسخ سوالات پیرامونش رو پیدا کند.
البته اینکه ایا انسان واقعا اختیار داره یا نه ابن سینا ازمایش بسیار جالبی رو مطرح میکنه که احتمالا خود هم میدانید
اگر کسی منکر این باشه که ادمی مختار هست پس لابد میتوان او رو به مشت و لگد بست و اگر اعتارض کند باید به او گفت که ما در زدن و نزدن خود اختیار نداریم!
در این صورت هست که فطرت انسانیش بیدار میشود و میفهمد که انکار اختیار ممکن نیست.

سلام....

امن;961353 نوشت:
اگر کسی منکر این باشه که ادمی مختار هست پس لابد میتوان او رو به مشت و لگد بست و اگر اعتارض کند باید به او گفت که ما در زدن و نزدن خود اختیار نداریم!
در این صورت هست که فطرت انسانیش بیدار میشود و میفهمد که انکار اختیار ممکن نیست.

این همون آزمایشی هست که ابن سینا انجام داده....؟ درسته؟
اما من هم در مقابل ابن سینا، یک همچین چیزی رو می گم که: همین که ابن سینا خواسته تلاش کنه با آزمایش و دلیل اختیار رو اثبات کنه، همینکه، خواسته بگه که اختیار هست یا نیست، به این دلیل به آن دلیل، دارید، در واقع اعتراف می کنید که، اصل علیت و علت و معلول در نهاد و ذات من پیوند خورده، دارید اعتراف می کنید که اصل علیت وجود دارد،و نمی تونید اصل علیت رو انکار کنید، والی چطور استدلال و نتیجه گیری می خواهی بکنی!!!با عدم وجود اصل علیت، استدلال کردن، معنی نمی ده، پس از آنجا که اختیار با اصل علیت در تضاد هست...شما همین که بخواهی، در مورد وجود یا عدم وجود اختیار، آزمایش و نتیجه گیری و استدلالی کنی، در واقع دارید بدون آنکه متوجه باشید، خود اعتراف می کنید که من به اختیار معتقد نیستم، و اختیار را رد می کنم، پس اصلا، تلاش برای انکار یا تائید اختیار، نهایت ما را می رساند به عددم وجود اختیار...پس همینکه ابن سینا خواسته، اینطور، استدلال کنه و نتیجه بگیره و تلاش کنه که بگه گه قطعا اختیار وجود داره، داره اعتراف می کنه که فطعا اختیار وجود نداره، اما متوجه نیست....
[SPOILER]این کلام، من یک کوچولو ایراد می تونه داشته باشه ها، اما در مقام مقایسه، خیلی مقبول تر از سخن ابن سینا هست به نظرم...خوب این به اون در... [/SPOILER]
[SPOILER]:> [/SPOILER]

اینم بگم، فرض کنید که یک شخصی یا یک حیوانی مثل طوطی که می تونه حرف بزنه به من حمله بکنه...اگر من اعتراض کنم به طوطی و طوطی دهن باز کنه که ما در زدن و نزدن خود اختیار نداریم، من فطرتم نمی دونم چطوری می خواد بیدار بشه و بپذیره که انکار اختیار ممکن نیست...حالا طوطیه جبرا و طوطی وار بگه من اختیار ندارم که واقعا هم نداره...حالا که چی، من باید فطرتم بیدار بشه و بگم طوطی ها، اختیار دارن و انکار اختیار ممکن نیست؟؟ یا من باید فطرتم بیدار بشه و بگم که من اختیار دارم؟؟حالا شما به جای طوطی انسان رو بزار یا آدم فضایی بزار چه فرقی می کنه....شاید ما در مورد طوطی، به خاطر تجربه هامون اعتراض نکنیم که طوطی که اختیار نداره، ولی به انسان اعتراض کنیم، حالا چه فرقی هست، بین طوطی و انسان.انسان هم که می تونه تحت تاثیر حرفامون قرار بگیره..این حرف ابن سینا که خیلی بی معنی رسید و من در مقابلش یک جوابکی دادم،....

با سلام و عرض ادب و احترام

صدیق;959138 نوشت:
باسلام و عرض ادب
در مورد این نکته لازم است به چند مطلب دقت کنید.
نخست اینکه در مسائل متافیزیکی، بحث از سنخ فیزیکی نیست بلکه استدلال و تبیین هم برای اثبات و هم برای ابطال، شیوه عقلی و فلسفی دارد. بنابراین اشکالاتی که امثال هاوکینگ در مورد خداوند مطرح میکنند(با قطع نظر از اینکه وی متخصص در مسائل متافیزیکی نیست) اگر صرفا تجربی و فیزیکی است قابل قبول نیست.

با تشکر از پاسخ شما استاد گرامی ، نکاتی پیرامون این پاسخ شما وجود دارد که عرض می کنم .

بدیهی است که علم فیزیک راجع به آن چیزی که شما به آن می گوئید متافیزیک صحبتی نمی کند ! اما موضوع اینجاست که شما «فقط» از متافیزیک صحبت نمی کنید ، قسمتی از مباحثات شما و فیزیک دانانی همچون هاوکینگ هم پوشانی دارد که از انفجار بزرگ به بعد را شامل می شود . ذات خداوند در بحث فلسفی شما می تواند در حوزه متافیزیک قرار بگیرد اما با طبیعت مادی و فیزیکی چه می کنید ؟!

اگر هاوکینگ و هاوکینگ ها ادعا می کنند که با دانش خود می توانند سازوکار طبیعت را از انفجار بزرگ به بعد توضیح دهد و به اصطلاح خداوند را به پشت بیگ بنگ رانده اند ، حضرتعالی و سایر متفکران حوزه دین و فلسفه می بایست ساز و کار او را نقد کنید ، در غیر اینصورت حوزه بحث شما پشت بیگ بنگ (!) محصور می شود . گفتن اینکه دانشمندان تجربی ( فیزیک دانان و زیست شناسان ) حق اظهار نظر در مورد اینگونه موضوعات را ندارند پاک کردن صورت مسئله است و دست کم برای بنده قانع کننده نیست . برای یک منتقد دین هم که این سخنان ابدا در قامت یک پاسخ به چشم نمی آید و نوعی طفره رفتن از پذیرش شکست دین در برابر علم و دانش است !

صدیق;959139 نوشت:
پاسخ مشهوری كه به این شبهه داده شده است این است كه " اربعة ایام" (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است، به این ترتیب در دو روز اول از این چهار روز زمین آفریده شد، و در دو روز بعد سایر خصوصیات زمین، به اضافه خلقت آسمانها در دو روز مجموعا شش روز (شش دوران) مى‏شود.

نظیر این تعبیر در زبان عرب و تعبیرات فارسى نیز وجود دارد که فى المثل گفته مى‏شود:
از اینجا تا مکه ده روز طول مى‏کشد، و تا مدینه پانزده روز، یعنى پنج روز فاصله مکه و مدینه است و ده روز فاصله اینجا تا مکه. البته اگر آیات متعدد آفرینش در شش روز نبود چنین تفسیرى پذیرفته نمى‏شد، ولى از آنجا که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر مى‏کنند، و قرینه یکدیگر مى‏شوند، تفسیر بالا بخوبى قابل قبول است.

به نظر حقیر این توجیه نیز قابل قبول نیست و مغالطه ای در اینجا صورت گرفته است . چنانچه مفسری که از ایشان نقل قول فرمودید ( آیت الله مکارم شیرازی ) نیز صراحتا می فرمایند اگر سایر آیات قرآن نبود این تفسیر پذیرفتنی نبود و معنایش اینست که تفسیر فوق به خودی خود قوت و استحکام ندارد . اگر مسئله را مرور کنیم متوجه دور می شوید :

اشکال : در قرآن میان آیات متناقض وجود دارند .

پاسخ : خیر! تفسیر آیه «فلان» است .
تبصره : تفسیر «فلان» فی نفسه قابل قبول نیست ، اما با توجه به دیگر آیات (!) پذیرفتنی است .

در واقع مفسر محترم اشکال را پاسخ نداده و دچار دور شده است . زیرا برای اثبات ادعای خود ( تفسیر آیه فلان است ) به چیزی استدلال کرده ( ارتباط میان آیات ) که در آن اشکال شده است ( این ارتباط دارای تناقض است ) . و بعد با این ادعا استدلال کرده ارتباط بین آیات دارای تناقض نیست !

علاوه بر این اساسا معنای آیه واضح و بی نیاز از تفاسیر این چنینی است ، دقت بفرمائید :

در قرآن میان کارهای انجام شده پیوستگی وجود دارد و زمان فعل نیز ماضی است : خدا در 2 روز زمین را آفرید ، و در 4 روز نعمت ها را روی زمین آفرید .

دستکم بنده از این جمله برداشت نمی کنم خدا در 2 روز نعمت ها را آفریده است ! وقتی خودش آشکارا گفته در چهار روز آفرید !

ابوالفضل;961257 نوشت:
درود

سلام دوست گرامی
ممنونم

ابوالفضل;961257 نوشت:
حالا شما سوال کردید علت بالا بردن دست چی می تونه باشه ؟

در جوابش میگم علت در این حال می تونه نسبی باشه

بر فرض : شما در خیابان یهو رفیق صمیمی تون رو می بینید => من واحد بر اساس تحلیلی که میکنه دستور بالا اوردن دست به منظور دست دادن صادر میکنه


من حالا سوالمو بهتر بپرسم
علت های جبریشو بذارین کنار،بخش اختیاریشو کار دارم
منِ واحد علت اینکه دستمو میبرم بالا، یا گناهی انجام میدم چیه؟علتش؟
مثلا من گناهی انجام میدم،مثل قتل خب معلومه که یک آدمی باید باشه یک خشونتی باید باشه،اینا علت های جبری هستن بحثی روش نیست
اون چیزی که باعث میشه صاحب اختیار بشیم علت داره یا بی علته

حسام 1999;961415 نوشت:
سلام دوست گرامی
ممنونم

من حالا سوالمو بهتر بپرسم
علت های جبریشو بذارین کنار،بخش اختیاریشو کار دارم
منِ واحد علت اینکه دستمو میبرم بالا، یا گناهی انجام میدم چیه؟علتش؟
مثلا من گناهی انجام میدم،مثل قتل خب معلومه که یک آدمی باید باشه یک خشونتی باید باشه،اینا علت های جبری هستن بحثی روش نیست
اون چیزی که باعث میشه صاحب اختیار بشیم علت داره یا بی علته

فرض کنیم اختیاری در کار نبود . به نظرتون ما چه حسی داشتیم ؟

رفتار انعطافی که داریم تبدیل میشد به یه رفتار یک جهته جبری = مثل چی ؟ اون موقع ما با یه شی فرقی نداشتیم

مثل آب => اب اختیار و رفتار منعطفی نمیتونه داشته باشه که مثلا ما ریختیم زمین پخش نشه و جمع بشه و یه حالت مکعبی کنه خودش رو
اختیار و اراده نداره


[/HR]
وقتی گناهی ( یا هر کاری ) برحسب اختیاری که داریم انجام میدیم این علت اولیه اش گفتیم اینه که من واحدی وجود داره و اراده میکنه
و در مرحله بعدی خود من واحد در وجودی مطلق بنام خدا معنا پیدا میکنه
اخطار = اینطور نیست که خداوند اراده ای کنه و شما گناه انجام بدید نه !!
این شمایید که دارید اراده می کنید و با اختیارتون کار انجام میدید ولی علت اولیه و مطلق خداست

ساده ترین مثال این علت و معلولی رو می تونم من ماهی و آب رو مثال بزنم

ماهی غرق وجودی بنام آب هست
اینکه ماهی از این ور تنگ به اون ور تنگ حرکت میکنه دلیلش در مرحله اول وجود شعور در خود ماهی هست (یعنی خودش اراده میکنه) اگر بیشتر دقت کنیم میبینیم که علت مطلق وجودی بنام اب هست
حرکت و اراده و اختیار ماهی در بستر و وجود آب هست که معنا پیدا میکنه

ماهی خودش اراده میکنه و این اراده اش در بستر آب به حرکت تبدیل میشه بنابراین ماهی تحت سلطه جبر مطلق اب نیست


[/HR]او از رگ ورید ( رگ حیاتی بدن) به ما نزدیک تر هست
ما وجودمون غرق ، وجود خداست

ابوالفضل;961257 نوشت:
حالا شما سوال کردید علت بالا بردن دست چی می تونه باشه ؟

در جوابش میگم علت در این حال می تونه نسبی باشه

بر فرض : شما در خیابان یهو رفیق صمیمی تون رو می بینید => من واحد بر اساس تحلیلی که میکنه دستور بالا اوردن دست به منظور دست دادن صادر میکنه

میرید می رسید به یه در : من واحد میگه برای باز شدن باید دست بیاد بالا و در رو باز کنه


سلام.برادر حسام خان پرسیدن یا خود من حالا شخصا از شما می پرسم که:
علتِ اینکه منِ واحد،اراده کرد دست بالا بیاید چیست؟
ولی شما پاسخ به این سوال نمی دید و گویا دارید از پاسخ فرار می کنید....ببینید، به هر حال، مشاهده می کنید، تحلیل می کنید، هرچی و هرچی و هرچی، بالاخره یک جا هست که شما انتخاب می کنی و اراده می کنی دستت بالا بیاد...در حالی که می تونستی اراده کنی که دستت بالا نیاد....شما چرا اراده کرد که دستت بالا بیاد....چرا رفیقتو در خیابان دیدی، و تحلیلی که کردی، دستور دادی که دستت به منظور دست دادن بالا بیاد؟؟
به هر حال، یک جا هست که تیر نهایی رو می زنی...انتخاب آخر رو می کنی...اراده رو می کنی و کار رو تموم می کنی، در حالی که می تونستی نکنی، خوب چرا می کنی؟؟اینطور که شما توضیح می دی و از اراده می گی که در کامپیوتر هم هست....
اینم بگم، همون طور که ما اختیار و اراده ندارید و اختیار و ارادمون متناقض با اصل علیته، اختیار داشتن و اراده داشتن خدا هم، متناقض با اصل علیت و بی معنیه....و واقعا قوانین چقدر شایسته و لایق خدایی هستن...

ابوالفضل;961465 نوشت:
اخطار = اینطور نیست که خداوند اراده ای کنه و شما گناه انجام بدید نه !!

اها خیلی خوبه
همینجا مهمه
ببینید
این منِ واحد که میحواد اختیار کنه گناه انجام بده
بی علتِ یا علتی داره؟؟
من دارم تمام علت هایی که باعث میشه یک گنه رو انجام بدیم واکاوی میکنم همراه شما
علت های جبریش که دست ما نیست به کنار
چرا منِ واحد اراده میکنه که گناه انجام بده؟بی علته یا علت داره

پارسا مهر;961468 نوشت:
به هر حال، یک جا هست که تیر نهایی رو می زنی...انتخاب آخر رو می کنی...اراده رو می کنی و کار رو تموم می کنی، در حالی که می تونستی نکنی، خوب چرا می کنی؟؟اینطور که شما توضیح می دی و اراده می گی که در کامپیوتر هم هست....

دقیقا پارسا جان، من میخوام دوستان رو به این مرحله برسونم،
دوستان علت های جبری رو نام میبرن،بعد میگن خدا اراده کرده ما اراده داشته باشیم خدا هم مسئول نیست،
در صورتی که نکته اصلی همینجاست،نوروساینتیست هایی مثل بنجامین لیبت،موران سرف و آرش خودمون بارها به این امر اشاره کردن،
لازمه اینکه دوستان بتونن ایرادی که ما داریم رو در ذهنشون متصور بشن،اینه که یکم از مقام دفاع دست بردارن،
اینکه من گناه میکنم،علت های مختلفی داره جبری هاش به کنار،اونی که باعث ایجاد مسئولیت میشه و منو مستحق عذاب میکنه،اون علتش چیه
__________
البته من نمیخوام وارد حس،یا توهمِ اختیار بشم(توهم اختیار رو داریم،از مکانیسم های فرگشته،اما هممون میدونیم حس وجدانی دلیل بر درستی نیست)
اینکه گویی این کنم یا آن کنم،خود دلیل اختیار است ای صنم،از مدت ها پیش هم گفتن،جان استوارت میل ی مثال خوبی میزنه،که آأم فکر میکنه چقد ذهنش زیرکه،
میگه آقا ما ی ترازو داریم ی طرفش یک کیلو میذارم طرف دییگه اش 20 گرم،خب طرف سنگین سریع میره بالا،سبک میاد پایین،
حالا ی بارم هست ی طرف یک کیلو میذارم طرف دیگه،یک کیلو و 20 گرم،حالا این ترازو هی میره بالا هی میره پایین،هی بکنم هی نکنم،این بالا پایین رفتن ها، اینکه این کنم یا آن کنم
دلیل اختیار نیست، و الا با این معیار ترازو هم دارای اختیاره،دو چیز که برای انسان نفع داره و نفع یکی ،کمی بیشتر از دیگریه،معلومه که بکن نکن تو ذهن آدم شکل میگیره،از طرف دیگه کاری مثل بچه کشی در قاطبه افراد سالم بدون بکن نکن،مستقیما میگن نه مثل مدل اول ترازو
من ارجاع میدم با توضیحات بیشتر به دکتر آرش افراز

حسام 1999;961469 نوشت:
اها خیلی خوبه
همینجا مهمه
ببینید
این منِ واحد که میحواد اختیار کنه گناه انجام بده
بی علتِ یا علتی داره؟؟
من دارم تمام علت هایی که باعث میشه یک گنه رو انجام بدیم واکاوی میکنم همراه شما
علت های جبریش که دست ما نیست به کنار
چرا منِ واحد اراده میکنه که گناه انجام بده؟بی علته یا علت داره

حسام 1999;961471 نوشت:
دقیقا پارسا جان، من میخوام دوستان رو به این مرحله برسونم،
دوستان علت های جبری رو نام میبرن،بعد میگن خدا اراده کرده ما اراده داشته باشیم خدا هم مسئول نیست،
در صورتی که نکته اصلی همینجاست،نوروساینتیست هایی مثل بنجامین لیبت،موران سرف و آرش خودمون بارها به این امر اشاره کردن،
لازمه اینکه دوستان بتونن ایرادی که ما داریم رو در ذهنشون متصور بشن،اینه که یکم از مقام دفاع دست بردارن،
اینکه من گناه میکنم،علت های مختلفی داره جبری هاش به کنار،اونی که باعث ایجاد مسئولیت میشه و منو مستحق عذاب میکنه،اون علتش چیه

خداوند خودش میفرماید :

إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً
همانا او را به راه راست ( در ابعاد زندگیش به هدایت تکوینی و تشریعی ) راهنمایی کردیم ، خواه سپاسگزار باشد خواه ناسپاس.

بنوعی اشاره به این داره که انسان رو مختار افریدیم
پس من میگم خود اختیار انسان علت و اعطا کننده اش خداست
و استفاده و بکار گیرنده اش من نوعی

اما ایا شما قدرت این رو نداری که خوب و بد رو تشخیص بدی و سمت بد نری ؟ عقل هست - می تونی حداقل خوب و بد رو ذاتا تشخیص بدی - تفکر داری - کم نیست ؟

شما چون اختیار (تفکر و تعقل ) بهت داده شده بنابراین مسئولیت هم داری اینکه درک کنی چیکار میکنی و چیکار نمیکنی
و خودت خودت رو مستحق عذاب نکنی

خداوند هیچ وقت نمیاد اب رو بازخواست کنه که چرا وقتی اون نفر افتاد داخل استخر خفه اش کردی ؟
چون فتار اب یک جهته هست

ایا شما دوست داشتید مختار عمل نکنید و مثل اب رفتار یه جهته داشته باشید ؟

ابوالفضل;961483 نوشت:
پس من میگم خود اختیار انسان علت و اعطا کننده اش خداست
و استفاده و بکار گیرنده اش من نوعی

برادر جان مشکلی سر اینکه اختیار رو خدا داده نیست
مشکل اینجاست وقتی این اختیار،اراده فعل بد کرد،علتش چیه
علتای جبری به کنار،اینکه من علمم به اون حد نبوده یا فکرم به اون حد نبوده(مسئله رو ی مرحله میبره عقب تر)حل نمیکنه،چون من دوباره ازتون میپرسم اینکه فکرمو بکار ننداختم چی بوده

علت اینکه منِ واحد اراده بد کرد چیه؟
من نمیگم علت اختیار انسان چیه
من میگم علت اینکه منِ واحد ،اراده بد داشت،چیه
یا باید بگید بی علته تا انسان مستحق عذاب شه،
یا باید بگید علتی داره،و باید علتشو مشخص کنید

حسام 1999;961487 نوشت:
علت اینکه منِ واحد اراده بد کرد چیه؟
من نمیگم علت اختیار انسان چیه
من میگم علت اینکه منِ واحد ،اراده بد داشت،چیه
یا باید بگید بی علته تا انسان مستحق عذاب شه،
یا باید بگید علتی داره،و باید علتشو مشخص کنید

من فکر میکنم مستقیم یا غیر مستقیم به این پرسش شما جواب داده باشم

اینکه فردی فعل بد انجام میده درجه ی اول علتش چیه ؟ بر میگرده به اراده و اختیار اون فرد

یکی میره دزدی میکنه => حودش با اختیار خودش نتیجه گرفته که اسانترین راه پولدار شدن اینه !

فعل دزدی چطور صادر شده => از تفکر و نتیجه گیری ارادی اون فرد
پس خودش مسئول هست که چرا از مال هم نوع خودش دزدی کرده ؟
اگه نمیدونه دزدی کار بدی هست که هیچ
اگر میدونه باید پاسخ گو باشه
غیر اینه ؟

از قضا وقتی بی علت باشه مستحق عذاب نباید بشه چطور ؟

توی قانون مجازات هم داریم وقتی کسی سهوا باعث کشتن فرد دیگه میشه ( بدون علت و غیر عمدی) مجازات خیلی سبک هست تا اینکه فردی با اراده خودش (عمدی و با علت) یکی رو به قتل برسونه

ابوالفضل;961543 نوشت:
من فکر میکنم مستقیم یا غیر مستقیم به این پرسش شما جواب داده باشم

اینکه فردی فعل بد انجام میده درجه ی اول علتش چیه ؟ بر میگرده به اراده و اختیار اون فرد

یکی میره دزدی میکنه => حودش با اختیار خودش نتیجه گرفته که اسانترین راه پولدار شدن اینه !

فعل دزدی چطور صادر شده => از تفکر و نتیجه گیری ارادی اون فرد
پس خودش مسئول هست که چرا از مال هم نوع خودش دزدی کرده ؟
اگه نمیدونه دزدی کار بدی هست که هیچ
اگر میدونه باید پاسخ گو باشه
غیر اینه ؟
از قضا وقتی بی علت باشه مستحق عذاب نباید بشه چطور ؟

توی قانون مجازات هم داریم وقتی کسی سهوا باعث کشتن فرد دیگه میشه ( بدون علت و غیر عمدی) مجازات خیلی سبک


فعل دزدی چطور صادر شده => از تفکر و نتیجه گیری ارادی اون فرد
فرق بین شما و کامپیوتر در فعلی که ازشون صادر می شه، چیه اونوقت ؟ ؟ ؟کامپیوتر هم مشاهه می کنه، صداها رو می شنوه...سطح زیر پاشو بررسی می کنه، تجزیه و تحلیل می کنه و بعد نتیجه گیری می کنه، باید پاشو بالا ببره، و پاشو بالا می بره....الان فرق بین، کامپیوتر و شمایی که هر دو پاتون رو بالا می برید چیه ؟ ؟ ؟به ما بگید ببینیم...شما طوری طوری مساله رو طرح می کنید که فرقی بین شما و کامپیوتر وانتخاب های شما و کامپیوتر نیست....

بازم من پرسم، پس از همه تفکر و نتیجه گیری ها و تحلیل ها و مشاهده ها، جایی می رسه که شما تصمیم میگری و اراده می کنی که کاری رو انجام بدی..این خود شما، کاری ازش صادر می شه، فعلی ازش صادر می شه، دستوری ازش صادر می شه...همه اینها، رو می تونست انجام نشه؟؟؟اگر بگید من نمی تونستم انجامشون ندم، پس اختیار نداشتی در انجام دادن اون فعل.(در حالی هرکسی فکر می کنه خودش اون فعل رو انجام داده، این توهم اختیاره)...اگر بگید، که می تونستم انجامش ندم ولی انجامش دادم، خوب چرا انجامش دادی...بابا جان به ما بگو، چرا انجامش دادی برادر و تمام...

پارسا مهر;961546 نوشت:
فعل دزدی چطور صادر شده => از تفکر و نتیجه گیری ارادی اون فرد
فرق بین شما و کامپیوتر در فعلی که ازشون صادر می شه، چیه اونوقت ؟ ؟ ؟کامپیوتر هم مشاهه می کنه، صداها رو می شنوه...سطح زیر پاشو بررسی می کنه، تجزیه و تحلیل می کنه و بعد نتیجه گیری می کنه، باید پاشو بالا ببره، و پاشو بالا می بره....الان فرق بین، کامپیوتر و شمایی که هر دو پاتون رو بالا می برید چیه ؟ ؟ ؟به ما بگید ببینیم...شما طوری طوری مساله رو طرح می کنید که فرقی بین شما و کامپیوتر وانتخاب های شما و کامپیوتر نیست....

کامپیوتر چیزی نیست که درکی از وجود خودش داشته باشه
شعور نداره
آگاه نیست به کاری که چه کاری انجام میده
و . . .

اون انسانی که دزدی میکنه کاملا به رفتارش و اینکه چه پیامدهایی داره و . . . میتونه اگاه بشه و هست

پارسا مهر;961546 نوشت:
بازم من پرسم، پس از همه تفکر و نتیجه گیری ها و تحلیل ها و مشاهده ها، جایی می رسه که شما تصمیم میگری و اراده می کنی که کاری رو انجام بدی..این خود شما، کاری ازش صادر می شه، فعلی ازش صادر می شه، دستوری ازش صادر می شه...همه اینها، رو می تونست انجام نشه؟؟؟اگر بگید من نمی تونستم انجامشون ندم، پس اختیار نداشتی در انجام دادن اون فعل.(در حالی هرکسی فکر می کنه خودش اون فعل رو انجام داده، این توهم اختیاره)...اگر بگید، که می تونستم انجامش ندم ولی انجامش دادم، خوب چرا انجامش دادی...بابا جان به ما بگو، چرا انجامش دادی برادر و تمام...

اختیار یعنی اینکه شما تونایی انجام افعال متعددی رو داری و همین طور هست

اینکه من قدرت تجزیه و تحلیل دارم و بر اساس نتیجه گیری دست به انتخاب و فعل خاصی میزنم دلیلی بر این هست که مختار هستم

بدیهی ترین چیز هم اینه که من آگاه هستم دارم چه کاری میکنم

شما الان تجزیه و تحلیل میکنی و تصیمیم میگیری ساعت 10 بخوابی => ساعت 10 میرسه و می خوابی
ما از شما سوال می کنیم چرا خوابیدی ؟
یعنی باید میخوابیدی __ اینکه شما خوابیدی میشه دلیلی بر اینکه اختیار توهم هست و شما باید اون کار رو انجام میدادی؟
چه ربطی داره ؟

خب یه کاری و فعلی باید انجام میدادی - یا میخوابیدی و یا نمی خوابیدی
انسان زنده هست تا یه فعلی رو انجام بده => اگر ساکن بشه که فرقش با یه اجر چیه ؟
اینکه شما می تونی تصمیم بگیری چه ساعتی بخوابی ملاک هست

[=microsoft sans serif]

پارسا مهر;960744 نوشت:
چرا گوش نمی دهد، ؟طبیعتا و طبیعی هست که وقتی من می گویم اینها که به تو می گویم عین حقیقت نیست، به او گوشزد می کنم طبیعتا که تو در عمل، گونه ای رفتار کن که گویی این ها واقعیت اند که الا به سعادت نمی رسی و پیروز نمی شی،

باسلام
شما با این سخنتان، اعتماد پذیری یا مفید بودن کلامتان را زیر سوال بردید.
بر اساس اصول اموزش، اگر متکلم کلام خود را به صورت مردد یا به صورتی بیان کند که مخاطبش متوجه شود که گویا این سخن نهایی فرد نیست، به این سخن گوش نمیدهد بلکه منتظر کلام درست و واقعی و نهایی میماند.
اگر بچه شما بفهمد که کرمی در کار نیست، و از طرف دیگر معنای میکروب را متوجه نشود، دیگر بسان قبل مراقب بهداشت دهان و دندانش نخواهد بود.

پارسا مهر;960744 نوشت:
استاد گرامی بنده که عرض کردم کلام شما رو قبول کردم...به عرب جاهلی از کرم و لولو خوره می گویم..ولی بازم عرضم این هست...که شما عرب جاهلی را به کودک سه ساله مقایسه نکنید...شما طوری مثال می زنید و پاسخ می دهید...که گویا واقعا به معنای واقعی، عرب های در حد یک بچه ساله هستند.

در این مسئله و امثال آن بله، فهم آنان همانند فهم یک کودک سه ساله از یک معادله چند مجهولی است.
شما همین امروز بروید بین مردم کف خیابان، نه در دانشگاه ها، ببینید چه چیزی دستگیرتان میشود.
دوست من این حرفها و مسائل انتزاعی را فقط برخی ذهن ها میفهمند.
وقتی تصویر بیشتر انسانها از خداوند، تصویر موجودی است بزرگ که روی آسمان نشسته است، شما چه توقعی دارید که انها جسم مثالی را متوجه شوند.

ابوالفضل;961580 نوشت:
اینکه من قدرت تجزیه و تحلیل دارم و بر اساس نتیجه گیری دست به انتخاب و فعل خاصی میزنم دلیلی بر این هست که مختار هستم

با سلام..والا قبلا هم توضیحش رفت...خوب ماشین هم قدرت تجزیه و تحلیل داره و بر اساس نتیجه گیری دست به انتخاب می زنه و فعل خاصی می زنه، خوب ماشین هم پس اختیار داره؟؟فرق شما با ماشین صرفا در اینه که شما یک خود آگاهی دارید...و فکر می کنید که شما، فارق از هر قانون و هر کنترل شدنی خودتون دست به انتخابی می زنید که می تونستی که انتخابش نکنید..شما توهم اختیار داری..چرا؟؟چون اختیار شما با اصل علیت در تضاده؟؟؟شما می پذیری در تضاد باشه؟؟خیر....

من اینطور می گم که قبل گفتم....خواهشن دفت کنید....چند باره دقت کنید:

شما تصمیم می گیری که یک متن رو بنویسی...شما می گی من در نوشتن این متن مختار بودم، دلیل نوشتم این متن، اراده ی خودم بوده...
خوب دقت کنید....شما می گی که دلیلش اراده خودم بوده....اراده ی شما می تونست به چیز دیگه ای تعلق بگیره...اگر حالا به نوشتن تعلق گرفته پس حتما دلیلی داشته...شما نمی تونی بگی که اراده ی من بی دلیل به چیزی تعلق گرفته...
شما می گی من خواستم...در حالی که می تونستی نخوایی....پس اگر خواستی حتما دلیلی داشته، و اگر دلیلی داشته یعنی جبر...یعنی دلیلی داشته که تو خواستی این متنو بنویسی.یعنی دلیلی واقع شده و شما به ناچار و لاجرم، ارادت به نوشتن تعلق گرفته...
اگر خوب نگاه کنی معنی نداره که گفته بشه من انتخاب کردم...من اراده کردم...هیچ منی وجود نداره....انتخاب ها دنباله ی علتشون به وقوع می پیوندن و دلبخواهیی نیست که بگی من خودم انتخاب کردم...هیچ انتخابی در کار نیست...ما ققط توهم اختیار داریم..

خوب، حالا من یکبار دیگه سوال قبلی خودم رو تکرار می کنم، فقط با این تفاوت که یک کوچولو کلمات رو عوض می کنم که در پست قبلی هم باید بهتر می پرسیدم..البته در پست های متعدد یک سوال واحد رو به درستی هم پرسیدم، ولی خوب دیگه انقدر تکرار شد که دیگه در پست آخر، به اشتباه افتادم!!!!

من تکرار می کنم:

پس از همه تفکر و نتیجه گیری ها و تحلیل ها و مشاهده ها، جایی می رسه که شما یک انتخاب می کنی و انتخاب می کنی که بنویسی....این خود شما، یک انتخاب ازش صادر می شه، دستوری ازش صادر میشه...در حالی که از نظر شما می شد که انتخاب نشه، می شد که صادر نشه، پس اگر انتخاب شده دلیلی داشته؟؟ شما بگو علت اون انتخاب چی بوده؟؟ من نمی گم چرا این انتخاب رو کردی که سوء تفاهم پیش بیاد و فکر می کنم پیش اومدمن نمی گم چرا، که شما بگی خوب آدم بالاخره باید یک تصمیم بگیره دیگه!!!!....می پرسم، علت این انتخاب چی بوده.؟؟این انتخاب علتی نداشته؟؟؟علتش چی بوده؟؟؟؟و منظورم از علت، توجه کنید، منظورم از علت اینه که چه امری، واقع شده که لاجرم پشت سر اون، انتخاب شما هم واقع شده؟؟؟شما خیلی شفاف و روشن به ما بگو، چی علتی واقع شد که لاجرم انتخاب شما و اراده شما هم به چیزی تعلق گرفت یعنی چه علتی واقع شد که معلولش که انتخاب شما بود، هم واقع شد؟؟؟؟به ما بگید...علت چی بوده....چه علتی واقع شد؟؟happyhappyhappy

و خوب دقت کنید:

و اصلا، اگر این انتخاب شما علتی داشته که اون علت واقع شده و لاجرم باید که، اون انتخاب شما هم که معلول اون علت بوده، انجام می شده، شما در اون انتخاب، دیگه اختیار مستقیم نداشتی...شما نهایت، در علتش انتخاب داشتی...یعنی، علت اون معلول رو ساختی و معلول هم پدید اومده..پس اگر فکر کنی که در انتخاب اون معلول اختیار مستقیم داری که ما فکر می کنیم داریم، این توهم اختیاره....و حالا سوال می شه، که علت انتخاب اون علته چی بوده، و و قطعا همان اتفاق که برای معلول آخری افتاد برای این این علت که خودش معلوله هم اتفاق می افته و این تا بینهایت به عقب بر می گرده و به جایی می رسه که اصلا شما دیگه، برادر خود آگاهی هم نداشتی و در رحم مادر بودی احتمالا...خواهشن سوال رو خوب درک کنید...خیلی روشنه البته..

پارسا مهر;961371 نوشت:
این همون آزمایشی هست که ابن سینا انجام داده....؟ درسته؟
اما من هم در مقابل ابن سینا، یک همچین چیزی رو می گم که: همین که ابن سینا خواسته تلاش کنه با آزمایش و دلیل اختیار رو اثبات کنه، همینکه، خواسته بگه که اختیار هست یا نیست، به این دلیل به آن دلیل، دارید، در واقع اعتراف می کنید که، اصل علیت و علت و معلول در نهاد و ذات من پیوند خورده، دارید اعتراف می کنید که اصل علیت وجود دارد،و نمی تونید اصل علیت رو انکار کنید، والی چطور استدلال و نتیجه گیری می خواهی بکنی!!!با عدم وجود اصل علیت، استدلال کردن، معنی نمی ده، پس از آنجا که اختیار با اصل علیت در تضاد هست...شما همین که بخواهی، در مورد وجود یا عدم وجود اختیار، آزمایش و نتیجه گیری و استدلالی کنی، در واقع دارید بدون آنکه متوجه باشید، خود اعتراف می کنید که من به اختیار معتقد نیستم، و اختیار را رد می کنم، پس اصلا، تلاش برای انکار یا تائید اختیار، نهایت ما را می رساند به عددم وجود اختیار...پس همینکه ابن سینا خواسته، اینطور، استدلال کنه و نتیجه بگیره و تلاش کنه که بگه گه قطعا اختیار وجود داره، داره اعتراف می کنه که فطعا اختیار وجود نداره، اما متوجه نیست....

سلام

این خود یک بحث مستقلی میطلبد که بهتر است با کارشناس در تاپیک جداگانه به بحث بگذارید که آیا اختیار انسان قابل اثبات هست؟
با این حال خود من در جواب شما باید بگم که
اصل علیت هیچ تنافی با اختیار انسان ندارد.این نتیجه گیری شما نشان میدهد که علیت رو همیشه به معنای قطعیت میشناسید.علیت با معنای ان در فلسفه با فیزیک فرق دارد.چیزی که شما از علیت در تصور دارید همان تفکر لاپلاس می باشد:
"دانش دقیق طبیعت در زمان حال کافی است که لااقل به صورت اصولی‫‏آینده‬ آن را ‫‏تعیین‬ کنیم"
از نظر هایزنبرگ:
"اگر حال را دقیقا بدانیم، آینده را می توانیم پیش بینی کنیم"
که البته با توجه به اصل عدم قطعیت حال را نمیتوان بطور کامل یا دقیق پیش بینی کرد.
رویکرد تعریف فلسفه هستی از علیت هستی شناسانه و رویکرد فیزیک معرفت شناسانه می باشد.
که این خلط باعث میش ود چنین تصور کنیم که اگر قرار هست اختیار انسان رو قبول کنیم باید قطعیت رو رد کنیم.

البته جالب اینکه با اصل عدم قطعیت که هایزنبرگ انرا به میان اورد جبرگرایی به تزلزل کشیده شد.

پارسا مهر;962055 نوشت:
من اینطور می گم که قبل گفتم....خواهشن دفت کنید....چند باره دقت کنید:

شما تصمیم می گیری که یک متن رو بنویسی...شما می گی من در نوشتن این متن مختار بودم، دلیل نوشتم این متن، اراده ی خودم بوده...
خوب دقت کنید....شما می گی که دلیلش اراده خودم بوده....اراده ی شما می تونست به چیز دیگه ای تعلق بگیره...اگر حالا به نوشتن تعلق گرفته پس حتما دلیلی داشته...شما نمی تونی بگی که اراده ی من بی دلیل به چیزی تعلق گرفته...
شما می گی من خواستم...در حالی که می تونستی نخوایی....پس اگر خواستی حتما دلیلی داشته، و اگر دلیلی داشته یعنی جبر...یعنی دلیلی داشته که تو خواستی این متنو بنویسی.یعنی دلیلی واقع شده و شما به ناچار و لاجرم، ارادت به نوشتن تعلق گرفته...
اگر خوب نگاه کنی معنی نداره که گفته بشه من انتخاب کردم...من اراده کردم...هیچ منی وجود نداره....انتخاب ها دنباله ی علتشون به وقوع می پیوندن و دلبخواهیی نیست که بگی من خودم انتخاب کردم...هیچ انتخابی در کار نیست...ما ققط توهم اختیار داریم..

من از اول شروع این بحث هم متوجه هستم دید شما به پارامتر اختیار و اراده چگونه هست

و بحث هم سر همین نگاه متفاوت به قضیه هست

وجود علت برای رفتار انسان خود اختیار رو نفی نمیکنه چطور ؟

اصلا علیت به این معنا نیست که تمام رفتارهای انسان به شکل حلقه های زنجیر به علت واحد متصل شده اند و این حلقه ها هستند که بدون دخالت ما به ما حرکت میخشند!
حلقه های زنجیر = رو یه رفتار و حرکت فرض بفرمایید

اراده و اختیار ما در بستر اراده الهی خودش حلقه ی زنجیر خلق میکنه و این حلقه های زنجیر از علت واحد هستی موجودیت میگیرند نه اینکه از پیش تعریف شده باشند

پارسا مهر;962055 نوشت:
پس از همه تفکر و نتیجه گیری ها و تحلیل ها و مشاهده ها، جایی می رسه که شما یک انتخاب می کنی و انتخاب می کنی که بنویسی....این خود شما، یک انتخاب ازش صادر می شه، دستوری ازش صادر میشه...در حالی که از نظر شما می شد که انتخاب نشه، می شد که صادر نشه، پس اگر انتخاب شده دلیلی داشته؟؟ شما بگو علت اون انتخاب چی بوده؟؟ من نمی گم چرا این انتخاب رو کردی که سوء تفاهم پیش بیاد و فکر می کنم پیش اومدمن نمی گم چرا، که شما بگی خوب آدم بالاخره باید یک تصمیم بگیره دیگه!!!!....می پرسم، علت این انتخاب چی بوده.؟؟این انتخاب علتی نداشته؟؟؟علتش چی بوده؟؟؟؟و منظورم از علت، توجه کنید، منظورم از علت اینه که چه امری، واقع شده که لاجرم پشت سر اون، انتخاب شما هم واقع شده؟؟؟شما خیلی شفاف و روشن به ما بگو، چی علتی واقع شد که لاجرم انتخاب شما و اراده شما هم به چیزی تعلق گرفت یعنی چه علتی واقع شد که معلولش که انتخاب شما بود، هم واقع شد؟؟؟؟به ما بگید...علت چی بوده....چه علتی واقع شد؟؟

من قبلا هم گفتم
اینکه رفتاری و حرکتی از من صادر میشه علتش اینکه من وجود دارم
علتش وجود من هست

من اراده می کنم که حرکتی انجام دهم ==> در واقع اراده من خلق کننده هست

یه نکته دیگه :

اگر اختیار توهم هست پس من یکاری می کنم :

میرم میشینم یه گوشه اتاق تا اینکه ببینم قرار هست چه حرکتی از پیش تعیین شده صادر میشه ؟
ببینم تا زمانی که من اراده ای نکنم رفتاری و حرکتی معنا پیدا میکنه ؟
اگر اختیار و اراده هم توهم باشه باید بدون دخالت من یه حرکتی انجام بشه غیر اینه ؟

[=IRANSans] استاد فلسفه در دانشگاه منچستر می‌گوید، خیلی‌ها از آنچه که عصب‌شناسان می‌گویند، شگفت‌زده نشده‌اند. او می‌گوید: “یک مکتب فلسفی بزرگ وجود دارد که من هم طرفدار آن هستم، که می‌گوید [HL]حتی اگر هر چیزی که ما انجام می‌دهیم، سببی داشته باشد که کاملاً انجام آن را توجیه کند، باز هم عمل آزادانه کاملاً امکانپذیر است.
پیش از لیبت هم، اکثر ما فکر می‌کردیم که علل پیشین وجود دارند، تنها نمی‌دانستیم که این علل چه هستند.”[/HL]
[=IRANSans]بی‌بی باور دارد که یک نگاه همه جانبه به تجربۀ بشر آشکار می‌سازد که عصب‌شناسی تنها بخشی از داستان را روایت می‌کند. او می‌گوید: “مثلاً فرض کنید که به یک میلیون سال گذشته تنها از نظر مولکولی محض نگاه کنید، در این صورت فرآیندهای تکاملی یا رفتار حیوانات را متوجه نخواهید شد. شما می‌توانید داستانتان را با استفاده از فیزیک و شیمی از لحاظ علت و معلولی توجیه کنید،
اما در عین حال از چیزهای خیلی مهم دیگری غفلت ورزیده‌اید. اگر به مغز به دید یک ماشین عصبی نگاه کنید، مطمئناً آزادی اراده را در آن پیدا نخواهید کرد، چرا که این سطحی از تبیین نیست که در آن آزادی اراده خود را نشان می‌دهد.” وی می‌افزاید: “چه نیازی هست که حتماً جبرگرایی دروغ باشد، تا ما اختیار زندگی خودمان را در دست داشته باشیم؟ هیچ کدام از ما حس نمی‌کند که انگار اسلحه روی شقیقه‌اش گذاشته‌اند که برای خودش چای درست کند یا مثلاً حس مردۀ متحرکی که ابزار خیمه شب بازی است را هم ندارد.”[=IRANSans]درس واقعی‌ای که می‌توان از تحقیقات اخیر در مورد خودآگاهی و تصمیم‌گیری در بشر گرفت این است که هم عصب‌شناسان و
هم فلاسفه به این موضوع واقفند که ما ربات‌هایی نیستیم که نقش‌های از پیش‌ تعیین‌شده‌ای را ایفا می‌کنیم. ما می‌دانیم که مغز برای تطبیق با تجربۀ بی‌نهایت غنیِ انسان بودن، فرآیندهای بی‌نهایت پیچیده‌ای دارد و پژوهش‌های فعلی تنها، در حال حاضر در حال کاویدن گوشه‌ای بسیاری کوچکی از همۀ اینهاست. تصمیم‌گیری راجع به فشار دادن یک دکمه، یک چیز است و تصمیم‌گیری راجع به ازدواج با یک فرد، به کل چیز دیگری است. رد کردن آزادی اراده حالا حالاها کار دارد.

موضوع قفل شده است