جمع بندی نقض مفهوم بهشت و تشویق شدن به آن

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقض مفهوم بهشت و تشویق شدن به آن

سلام
خداوند در آیه71 ذخرف فرموده هرچه دل بخواهد و چشم لذت میبرد در بهشت وجود دارد این در حالی است که همه مفسران قران براین مطلب اذعان دارند که انسان در بهشت هرچیزی را نمی خواهد چون آنجا سرای قرب الهی و حق است نه سرای تزاحم و خطا

و از طرفی میدانیم که بهترین چیز، خدا و عبادت آن است و ما برای عبادت آفریده شده ایم

و همینطور میدانیم که حیات انسان در بهشت و آخرت وابسته به مایحتاج دنیایی مثل غدا و نکاح نیست و بقا و حیات به خودی خود وجود دارد

در نتیجه بهشت بر خلاف آنچه که از ظاهر آیه بدست می آید جای عقده گشایی های دنیا نیست و پاداش اخروی با خواسته های دنیایی ارتباط تمثیلی و مجازی دارند و نه ارتباط حقیقی
اگر دلیلی عقلی بر رد این سخن دارید بفرمایید
باتشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صادق

ملاali;673482 نوشت:
سلام
خداوند در آیه71 ذخرف فرموده هرچه دل بخواهد و چشم لذت میبرد در بهشت وجود دارد این در حالی است که همه مفسران قران براین مطلب اذعان دارند که انسان در بهشت هرچیزی را نمی خواهد چون آنجا سرای قرب الهی و حق است نه سرای تزاحم و خطا

و از طرفی میدانیم که بهترین چیز، خدا و عبادت آن است و ما برای عبادت آفریده شده ایم

و همینطور میدانیم که حیات انسان در بهشت و آخرت وابسته به مایحتاج دنیایی مثل غدا و نکاح نیست و بقا و حیات به خودی خود وجود دارد

در نتیجه بهشت بر خلاف آنچه که از ظاهر آیه بدست می آید جای عقده گشایی های دنیا نیست و پاداش اخروی با خواسته های دنیایی ارتباط تمثیلی و مجازی دارند و نه ارتباط حقیقی
اگر دلیلی عقلی بر رد این سخن دارید بفرمایید
باتشکر



باسلام وتشکر .
اولا آن حکیم نکته آموز خوب گفته است :
تو وطوبا ما وقامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست .

چه این که حکیم دیگر نیز گفته است :
الهی زاهد از تو حور می خواهد قصورش بین
ز درگاهت گریزان است یا رب تو شعورش بین .

در نتیجه همگان را به خود قیاس منما که با همت عالی همواره در پی جلال وجمال الهی مستغرق ونسبت به نعمت های دیگر بهشتی کم توجه .
ثانیا : منافاتی نیست .
ثالثا : هر گز این همه آیات ناظر به تمثیل ومجاز نخواهد بود .
آن مواهب الهی نتیجه وپی آمد عمل مومن است که انشا ءالله به وقتش از آن بهره مند خواهید شد ومنافاتی هم با جنت ذات ندارد .

صادق;674516 نوشت:

باسلام وتشکر .
اولا آن حکیم نکته آموز خوب گفته است :
تو وطوبا ما وقامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست .

چه این که حکیم دیگر نیز گفته است :
الهی زاهد از تو حور می خواهد قصورش بین
ز درگاهت گریزان است یا رب تو شعورش بین .

در نتیجه همگان را به خود قیاس منما که با همت عالی همواره در پی جلال وجمال الهی مستغرق ونسبت به نعمت های دیگر بهشتی کم توجه .
ثانیا : منافاتی نیست .
ثالثا : هر گز این همه آیات ناظر به تمثیل ومجاز نخواهد بود .
آن مواهب الهی نتیجه وپی آمد عمل مومن است که انشا ءالله به وقتش از آن بهره مند خواهید شد ومنافاتی هم با جنت ذات ندارد .

سلام
ممنون از موعظه تون
اما پاسخی در رابطه با سوالم که چند بند هم داشت از شما دریافت نکردم
منتظر پاسخ شما هستم

ملاali;674739 نوشت:
سلام
ممنون از موعظه تون
اما پاسخی در رابطه با سوالم که چند بند هم داشت از شما دریافت نکردم
منتظر پاسخ شما هستم

باسلام وسپاس .
موعظه نبود حکمت بود ولی در عین حال به چشم مجددا نکته های عرض می شود :
در ابتدا باید اشاره شود : زبان قرآن کریم زبان محاوره عرفی است . در بیان حقایق به گونه‌ای سخن گفته که همه مراتب معانی در آن الفاظ نهفته باشد و هر کس متناسب درک خود از آن، حقایقی را درک نماید، به عنوان مثال وقتی قرآن کریم از میوه های گوناگون بهشتی سخن می گوید، حسب ظاهر مرادش این است که به آدمیان می فهماند همین مواهب و نعمت هایی که در دنیا از آن ها استفاده می کنید ،به صورت کامل تر و لذیذتر و مطبوع‌تر در بهشت وجود دارد، از این رو فرمود:
«و بشر الذین امنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها؛ (1) ای پیامبر! کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند ،مژده ده، که جایگاه آن ها باغ‌هایی است که از زیر درختان آن نهرهایی جاری است، چون از میوه های گوناگون آن بهره‌مند شوند، گویند: این همان میوه‌هایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود، و مانند آن به آنان داده شود».
اگر مرادتان ،تمثیلی در مقابل عینی و واقعی است، یعنی منظور از تمثیلی بودن، واقعی نبودن باشد، باید گفت: در قرآن کریم که آخرین وحینامه آسمانی است، نزدیک به 300 آیه به توصیف بهشت اختصاص یافته، قرآن کریم به گونه ای درباره بهشت سخن گفته که هرگز شائبه تمثیلی بودن بهشت مطرح نخواهد بود، زیرا قرآن کریم نعمت‌های بهشتی را به طور کلی به دو نوع جسمانی و روحانی تقسیم کرده که هر کدام ناظر به عینی بودن آن نعمت‌هاست و نه تمثیلی بودنش. از توصیف نعمت‌های بهشتی به روشنی معلوم می شود که قرآن کریم بهشت و نعمت‌های آن را حقیقت عینی می‌داند که دو نوع نعمت مادی و معنوی در آن وجود دارد . بهشتیان از لذت های مادی و معنوی آن برخوردارند.
چون معاد انسان جسمانی و روحانی است ،بهشتی که در قرآن به عنوان جایگاه ابدی افراد صالح بیان شده، حقیقت عینی و واقیعت خارجی است و نه تمثیلی ، چون با تمثیل حیات ابدی و معاد جسمانی و روحانی که از ضروریات دین است تامین نمی‌گردد.
آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی حضور می‌یابد . حیات اخروی او حیاتی دو بعدی است. مبنای انسان شناختی این سخن آن است که انسان موجود دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده ،به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند . چنین نیست که یکی عارضی و دیگری اصیل باشد، بلکه دو ساحت وجود انسان در ذات او دخیل است. حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حیات ابدی و پاداش و کیفر عملکرد آدمی تامین نخواهد شد. (2)
از این بیان نیز به دست می‌آید که هرگز با تمثیلی بودن مواهب بهشتی ،حیات ابدی انسان که یک واقعیت عینی و خارجی تامین نمی‌گردد، زیرا حیات عینی و واقعی نیازمند محل زندگی عینی و واقعی است .نمی‌توان حیات اخروی را عینی و واقعی داشت ،ولی مواهب بهشتی را که محل زندگی آن حیات ابدی است ،تمثیلی تلقی کرد.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 25
2. آموزش عقاید مصباح، ج 2، ص 256

صادق;675007 نوشت:
باسلام وسپاس .
موعظه نمود حکمت بود ولی در عین حال به چشم مجددا نکته های عرض می شود :
در ابتدا باید اشاره شود : زبان قرآن کریم زبان محاوره عرفی است . در بیان حقایق به گونه‌ای سخن گفته که همه مراتب معانی در آن الفاظ نهفته باشد و هر کس متناسب درک خود از آن، حقایقی را درک نماید، به عنوان مثال وقتی قرآن کریم از میوه های گوناگون بهشتی سخن می گوید، حسب ظاهر مرادش این است که به آدمیان می فهماند همین مواهب و نعمت هایی که در دنیا از آن ها استفاده می کنید ،به صورت کامل تر و لذیذتر و مطبوع‌تر در بهشت وجود دارد، از این رو فرمود:
«و بشر الذین امنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها؛ (1) ای پیامبر! کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند ،مژده ده، که جایگاه آن ها باغ‌هایی است که از زیر درختان آن نهرهایی جاری است، چون از میوه های گوناگون آن بهره‌مند شوند، گویند: این همان میوه‌هایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود، و مانند آن به آنان داده شود».
اگر مرادتان ،تمثیلی در مقابل عینی و واقعی است، یعنی منظور از تمثیلی بودن، واقعی نبودن باشد، باید گفت: در قرآن کریم که آخرین وحینامه آسمانی است، نزدیک به 300 آیه به توصیف بهشت اختصاص یافته، قرآن کریم به گونه ای درباره بهشت سخن گفته که هرگز شائبه تمثیلی بودن بهشت مطرح نخواهد بود، زیرا قرآن کریم نعمت‌های بهشتی را به طور کلی به دو نوع جسمانی و روحانی تقسیم کرده که هر کدام ناظر به عینی بودن آن نعمت‌هاست و نه تمثیلی بودنش. از توصیف نعمت‌های بهشتی به روشنی معلوم می شود که قرآن کریم بهشت و نعمت‌های آن را حقیقت عینی می‌داند که دو نوع نعمت مادی و معنوی در آن وجود دارد . بهشتیان از لذت های مادی و معنوی آن برخوردارند.
چون معاد انسان جسمانی و روحانی است ،بهشتی که در قرآن به عنوان جایگاه ابدی افراد صالح بیان شده، حقیقت عینی و واقیعت خارجی است و نه تمثیلی ، چون با تمثیل حیات ابدی و معاد جسمانی و روحانی که از ضروریات دین است تامین نمی‌گردد.
آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی حضور می‌یابد . حیات اخروی او حیاتی دو بعدی است. مبنای انسان شناختی این سخن آن است که انسان موجود دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده ،به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند . چنین نیست که یکی عارضی و دیگری اصیل باشد، بلکه دو ساحت وجود انسان در ذات او دخیل است. حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حیات ابدی و پاداش و کیفر عملکرد آدمی تامین نخواهد شد. (2)
از این بیان نیز به دست می‌آید که هرگز با تمثیلی بودن مواهب بهشتی ،حیات ابدی انسان که یک واقعیت عینی و خارجی تامین نمی‌گردد، زیرا حیات عینی و واقعی نیازمند محل زندگی عینی و واقعی است .نمی‌توان حیات اخروی را عینی و واقعی داشت ،ولی مواهب بهشتی را که محل زندگی آن حیات ابدی است ،تمثیلی تلقی کرد.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 25
2. آموزش عقاید مصباح، ج 2، ص 256


سلام
1- خداوند در چندین جای قرآن فرموده ما برای شما مثال میزنیم
و در جای دیگر فرموده نعمت های بهشت را نه گوشی شنیده و نه در ذهنی خطور میکند...
یعنی به تصور نمی آید
باز هم میگویید آیات بهشت تمثیلی نیستند؟؟!!

2-چه کسی گفته انسان در ذات خود هم دوساحتی است؟ مگر هرچیزی را که هرکسی میگوید باید قبول کرد؟!
پس معنای بازگشت به خداوند چیست؟ خدا که جسم نیست...بلکه مجرد و روحانیست
لذا بازگشت انسان به خدا هم روحانیست(یک ساحتی)

ضمن اینکه لازمه دوساحتی بودن انسان(روحانی و جسمانی) این است که آدمی هیچ وقت از تکلیف و امتحان مجرد نشود...لاکن در بهشت تکلیفی نیست پس بدنی هم نیست

جالبه بدونید فلاسفه اسلامی هم به جسمانی بودن آخرت ابدا اعتقاد ندارند
ملاصدرا هم اگر از جسم در آخرت صحبت کرده منظور حقیقت جسم است که حقیقت جسم هم مطلقا جسم نیست

اوصریحا انسان را جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا میداند.
پس از نظرملاصدرا هم انسان دوساحتی نیست
رجوع انسان به نفسی واحد است که نه زن است و نه مرد

3-ما نگفتیم آخرت عینی نیست بلکه گفتیم شرح آن برای این سویی ها تمثیل است

4-پاسخ نفرمودید که در عالمی که دار بقاست و قوانین فیزیولوژیک دنیا در آن حاکم نیست...اکل و شرب و نکاح چه جایگاهی دارد؟

ملاali;675725 نوشت:
خداوند در چندین جای قرآن فرموده ما برای شما مثال میزنیم

سلام علیکم
چون خداوند برای تبیین بعضی از مفاهیم مثل مثمر بودن انفاق مقبول و تباه شدن انفاق غیر مقبول و موارد دیگر مثال زده است یعنی آنچه از نعمتهای بهشتی هم که فرموده است مثال است؟ اصلا چطور است بگوییم هرآنچه از نماز و زکات و جهاد و حج و روزه هم گفته است مثال است؟ نماز یعنی مطلق کرنش و زکات یعنی رشد و جهاد یعنی مطلق تلاش و حج یعنی مطلق قصد الی الله و روزه هم یعنی مطلق کف نفس و ...
ملاali;675725 نوشت:
در جای دیگر فرموده نعمت های بهشت را نه گوشی شنیده و نه در ذهنی خطور میکند...

در کجای قرآن این فرموده هست؟ البته در احادیث این سخن را داریم مثلا در توصیف یکی از قصرهای بهشتی می فرماید: در آن چیزهایی است که چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به ذهن کسی هم خطور نکرده است. (الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 212)
خب آیا این حکایت از غیر مادی بودن مثلا آن قصر می کند؟ یعنی نمی شود در آن چیزی باشد که به ذهن کسی هم خطور نکرده ولی مادی باشد! اگر کسی گفت در اعماق دریا موجوداتی است که حتی به ذهن شما هم خطور نکرده است یعنی منظورش پدیده های غیر مادی است؟!!
ملاali;675725 نوشت:
یعنی به تصور نمی آید

تعبیر حدیث این است: لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ. از کجای این تعبیر برداشت کردید: به تصور نمی آید؟ یعنی صورت مادی ندارد؟ در همین دنیا بسیاری از مخلوقات هستند که ما وقتی با آنها آشنا می شویم به قلبمان هم خطور نکرده است که این چنین موجوداتی باشند.
ملاali;675725 نوشت:
باز هم میگویید آیات بهشت تمثیلی نیستند؟؟!!

بله می گوییم آیات بهشت تمثیلی نیست چون تا اینجا که شما استدلالی برای رفع ید از ظاهر قرآن - بلکه نص قرآن - ارائه ندادید تا ببینم در ادامه چه استدلالی می آورید!
ملاali;675725 نوشت:
چه کسی گفته انسان در ذات خود هم دوساحتی است؟ مگر هرچیزی را که هرکسی میگوید باید قبول کرد؟!

خداوند فرموده است که انسن دو ساحتی است: فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ (حجر: 29؛ ص: 72) زمانی که او را هماهنگ نمودم، از روح خود در او دمیدم!
پک ساحت، جسم که معتدل و اجزای آن با هم هماهنگ آفریده شده است و یک ساحت نیز روح الهی!
در روایات هم که الی ما شاء شاهد بر درستی این مطلب وجود دارد.
اصلا مگر شما همین الان که دارید این مطلب را می خوانید از چشم مادی خود و از روح الهی خود برای فهم استفاده نمی کنید؟
فهم این مطلب آنقدر ساده است که من فکر می کنم شما شاید منظوری دیگر از انکار «دو ساختی بودن انسان» داشته باشید! توضیح دهید منظورتان چیست تا ان شاء الله بررسی کنیم!
ملاali;675725 نوشت:
پس معنای بازگشت به خداوند چیست؟ خدا که جسم نیست...بلکه مجرد و روحانیست
لذا بازگشت انسان به خدا هم روحانیست(یک ساحتی)

باز گشت انسان به خداوند یعنی همان ملاقات با خداوند در روز قیامت که بارها قرآن را متذکر شده است و الا انسان چه زمان از خداوند دور شده است که حالا بعدا بخواهد سوی او بر گردد. بلکه انسان از رحمت خداوند دور می شود و یا به آن نزدیک می گردد. و این نزدیکی و دوری بسته به نوع رحمت ،هم جسمانی است و هم روحانی! نعمت باران جسمانی است پس انسان با جسمش به آن نزدیک می شود و حالِ بکاء و خشیت، روحانی است که انسان با روحش از این رحمت بهره می برد.
هیچ تفاوتی بین مجردات و جسمانیات نیست در این که دوری و نزدیکی آنها به خداوند ربطی به ذات خداوند ندارد بلکه منظور رحمت خداوند است چون خداوند اصلا جهتی ندارد نه در عالم معنی و نه در عالم لفظ. پس اصلا حرکتی به هیچ نحو به سوی او معنی ندارد. فقط و فقط رحمت اوست و اسماء اوست که ظهور و بروز دارد و انسان همانطور که عرض کردیم می تواند از جسم و روحش از آن بهره ببرد. از ا« دور شود و یا به آن نزدیک گردد.
ملاali;675725 نوشت:
ضمن اینکه لازمه دوساحتی بودن انسان(روحانی و جسمانی) این است که آدمی هیچ وقت از تکلیف و امتحان مجرد نشود...لاکن در بهشت تکلیفی نیست پس بدنی هم نیست

تکلیف را خداوند بر دوش انسان گذاشته است هر وقت هم صلاح بداند بر می دارد. بین جسم و تکلیف تلازم عقلی وجود ندارد.
همچنان که کودک قبل از بلوغ تکلیف ندارد و یا زن موقع عادت ماهانه تکلیف نماز ندارد مریض تکلیف روزه ندارد فقیر تکلیف حج و خمس و زکات ندارد. اینها چه ربط عقلی به جسم و روح دارد؟
اگر خداوند صلاح بداند برای روح هم تکلیف می گذارد.
چیزی که تکلیف را امکان پذیر می کند علم و قدرت و عقل و بلوغ است. ولی این امور مقتضی تکلیف است نه علت تامه برای آن. مگر زن در ایام عادت ماهانه همه این چهار تا را ندارد پس چرا تکلیف به نماز ندارد؟
ملاali;675725 نوشت:
جالبه بدونید فلاسفه اسلامی هم به جسمانی بودن آخرت ابدا اعتقاد ندارند

جالبه بدونید که علامه طباطبایی و همچنین حضرت امام خمینی شاگردان فلسفه خود را نهی می کردند از خواندن بخش معاد مثالی اسفار ملاصدرا و می فرمودند با آیات قرآنی همخوانی ندارد.
ملاali;675725 نوشت:
ملاصدرا هم اگر از جسم در آخرت صحبت کرده منظور حقیقت جسم است که حقیقت جسم هم مطلقا جسم نیست

ایشان از جسم مثالی سخن گفته است چیزی مثل جسمی که در خواب هست. که البته بسیاری از فلاسفه خصوصا معاصرین که به دو نفر از بزرگان آنها اشاره کردیم با این اعتقاد ملاصدرا موافق نیستند.
ملاali;675725 نوشت:
اوصریحا انسان را جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا میداند.

نظریه ملاصدرا درباره جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس، دقیقا معلوم نیست چی هست زیرا معلوم نیست ایشان منظورش از نفس همان روح است یا غیر آن. اگر منظور همان روح است که روح به جسم ملحق می شود و معنی ندارد، که زاییده جسم باشد و اگر منظور از نفس چیز دیگری است و جسم به مرور تبدیل به نفس و روح می شود، پس آن روح قبلی تکلیفش چه می شود.
جای این بحث در این تاپیک نیست!
ملاali;675725 نوشت:
پس از نظرملاصدرا هم انسان دوساحتی نیست

خود ایشان معتقد به معاد جسمانی منتها از نوع جسم مثالی است. و همین یعنی قبول دو ساحتی بودن انسان. یکی روح و یا نفس و یکی جسم مثالی.
ملاali;675725 نوشت:
رجوع انسان به نفسی واحد است که نه زن است و نه مرد

قبلا عرض کردیم این که انسان در مسیر تکامل از جسم آغاز می کند و به نفس مجرد می رسد، نظریه ای است که برای خود ملاصدرا هم تناقضاتش درست حل نشده است و بر فرض هم تناقضاتش حل شده باشد این بر خلاف نظر دیگر فلاسفه است که نفس را ملحق به جسم می دانند نه زاییده از او.
ملاali;675725 نوشت:
اسخ نفرمودید که در عالمی که دار بقاست و قوانین فیزیولوژیک دنیا در آن حاکم نیست...اکل و شرب و نکاح چه جایگاهی دارد؟

ما اگر معاد جسمانی مثالی را هم بپذیریم باز هم می شود اکل و شرب و نگاح را واقعی دانست درست مثل کسی که در خواب می خورد و می آشامد و محتلم می شود.
با این که عرض کردیم غالب فلاسفه اسلامی خصوصا معاصر به همان معادی که قرآن اصرار بر آن دارد معتقد هستند.
حالا من از شما سؤال دارم:
اگر قرآن می خواست به انسان بگوید وقتی بمیری دوباره زنده می شوی و ما برایت بدنی هم شکل بدن در دنیا می سازیم و روحت را به آن بر می گردانیم و بعد اگر خوب باشی به بهشتت می بریم و اگر بد باشی به دوزخت می بریم و در بهشت و در دوزخ هم این نعمتها و این عذابها وجود دارد. هم نعمتهایش دو قسم روحی و جسمی است و هم عذابهایش. مثل دنیا که نعمت و عذابش هم روحی است و هم جسمی!
اگر واقعا قرآن می خواست این را به انسان بگوید باید چطور می گفت که بگوییم منظور خداوند همین است و مجاز و استعاره بکار نبرده است؟ و تمثیل نگفته است؟ پیشنهادش با شما!

روح بخش;675800 نوشت:

سلام علیکم
چون خداوند برای تبیین بعضی از مفاهیم مثل مثمر بودن انفاق مقبول و تباه شدن انفاق غیر مقبول و موارد دیگر مثال زده است یعنی آنچه از نعمتهای بهشتی هم که فرموده است مثال است؟ اصلا چطور است بگوییم هرآنچه از نماز و زکات و جهاد و حج و روزه هم گفته است مثال است؟ نماز یعنی مطلق کرنش و زکات یعنی رشد و جهاد یعنی مطلق تلاش و حج یعنی مطلق قصد الی الله و روزه هم یعنی مطلق کف نفس و ...

در کجای قرآن این فرموده هست؟ البته در احادیث این سخن را داریم مثلا در توصیف یکی از قصرهای بهشتی می فرماید: در آن چیزهایی است که چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به ذهن کسی هم خطور نکرده است. (الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 212)
خب آیا این حکایت از غیر مادی بودن مثلا آن قصر می کند؟ یعنی نمی شود در آن چیزی باشد که به ذهن کسی هم خطور نکرده ولی مادی باشد! اگر کسی گفت در اعماق دریا موجوداتی است که حتی به ذهن شما هم خطور نکرده است یعنی منظورش پدیده های غیر مادی است؟!!

تعبیر حدیث این است: لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ. از کجای این تعبیر برداشت کردید: به تصور نمی آید؟ یعنی صورت مادی ندارد؟ در همین دنیا بسیاری از مخلوقات هستند که ما وقتی با آنها آشنا می شویم به قلبمان هم خطور نکرده است که این چنین موجوداتی باشند.

بله می گوییم آیات بهشت تمثیلی نیست چون تا اینجا که شما استدلالی برای رفع ید از ظاهر قرآن - بلکه نص قرآن - ارائه ندادید تا ببینم در ادامه چه استدلالی می آورید!

خداوند فرموده است که انسن دو ساحتی است: فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ (حجر: 29؛ ص: 72) زمانی که او را هماهنگ نمودم، از روح خود در او دمیدم!
پک ساحت، جسم که معتدل و اجزای آن با هم هماهنگ آفریده شده است و یک ساحت نیز روح الهی!
در روایات هم که الی ما شاء شاهد بر درستی این مطلب وجود دارد.
اصلا مگر شما همین الان که دارید این مطلب را می خوانید از چشم مادی خود و از روح الهی خود برای فهم استفاده نمی کنید؟
فهم این مطلب آنقدر ساده است که من فکر می کنم شما شاید منظوری دیگر از انکار «دو ساختی بودن انسان» داشته باشید! توضیح دهید منظورتان چیست تا ان شاء الله بررسی کنیم!

باز گشت انسان به خداوند یعنی همان ملاقات با خداوند در روز قیامت که بارها قرآن را متذکر شده است و الا انسان چه زمان از خداوند دور شده است که حالا بعدا بخواهد سوی او بر گردد. بلکه انسان از رحمت خداوند دور می شود و یا به آن نزدیک می گردد. و این نزدیکی و دوری بسته به نوع رحمت ،هم جسمانی است و هم روحانی! نعمت باران جسمانی است پس انسان با جسمش به آن نزدیک می شود و حالِ بکاء و خشیت، روحانی است که انسان با روحش از این رحمت بهره می برد.
هیچ تفاوتی بین مجردات و جسمانیات نیست در این که دوری و نزدیکی آنها به خداوند ربطی به ذات خداوند ندارد بلکه منظور رحمت خداوند است چون خداوند اصلا جهتی ندارد نه در عالم معنی و نه در عالم لفظ. پس اصلا حرکتی به هیچ نحو به سوی او معنی ندارد. فقط و فقط رحمت اوست و اسماء اوست که ظهور و بروز دارد و انسان همانطور که عرض کردیم می تواند از جسم و روحش از آن بهره ببرد. از ا« دور شود و یا به آن نزدیک گردد.

تکلیف را خداوند بر دوش انسان گذاشته است هر وقت هم صلاح بداند بر می دارد. بین جسم و تکلیف تلازم عقلی وجود ندارد.
همچنان که کودک قبل از بلوغ تکلیف ندارد و یا زن موقع عادت ماهانه تکلیف نماز ندارد مریض تکلیف روزه ندارد فقیر تکلیف حج و خمس و زکات ندارد. اینها چه ربط عقلی به جسم و روح دارد؟
اگر خداوند صلاح بداند برای روح هم تکلیف می گذارد.
چیزی که تکلیف را امکان پذیر می کند علم و قدرت و عقل و بلوغ است. ولی این امور مقتضی تکلیف است نه علت تامه برای آن. مگر زن در ایام عادت ماهانه همه این چهار تا را ندارد پس چرا تکلیف به نماز ندارد؟

جالبه بدونید که علامه طباطبایی و همچنین حضرت امام خمینی شاگردان فلسفه خود را نهی می کردند از خواندن بخش معاد مثالی اسفار ملاصدرا و می فرمودند با آیات قرآنی همخوانی ندارد.

ایشان از جسم مثالی سخن گفته است چیزی مثل جسمی که در خواب هست. که البته بسیاری از فلاسفه خصوصا معاصرین که به دو نفر از بزرگان آنها اشاره کردیم با این اعتقاد ملاصدرا موافق نیستند.

نظریه ملاصدرا درباره جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس، دقیقا معلوم نیست چی هست زیرا معلوم نیست ایشان منظورش از نفس همان روح است یا غیر آن. اگر منظور همان روح است که روح به جسم ملحق می شود و معنی ندارد، که زاییده جسم باشد و اگر منظور از نفس چیز دیگری است و جسم به مرور تبدیل به نفس و روح می شود، پس آن روح قبلی تکلیفش چه می شود.
جای این بحث در این تاپیک نیست!

خود ایشان معتقد به معاد جسمانی منتها از نوع جسم مثالی است. و همین یعنی قبول دو ساحتی بودن انسان. یکی روح و یا نفس و یکی جسم مثالی.

قبلا عرض کردیم این که انسان در مسیر تکامل از جسم آغاز می کند و به نفس مجرد می رسد، نظریه ای است که برای خود ملاصدرا هم تناقضاتش درست حل نشده است و بر فرض هم تناقضاتش حل شده باشد این بر خلاف نظر دیگر فلاسفه است که نفس را ملحق به جسم می دانند نه زاییده از او.

ما اگر معاد جسمانی مثالی را هم بپذیریم باز هم می شود اکل و شرب و نگاح را واقعی دانست درست مثل کسی که در خواب می خورد و می آشامد و محتلم می شود.
با این که عرض کردیم غالب فلاسفه اسلامی خصوصا معاصر به همان معادی که قرآن اصرار بر آن دارد معتقد هستند.
حالا من از شما سؤال دارم:
اگر قرآن می خواست به انسان بگوید وقتی بمیری دوباره زنده می شوی و ما برایت بدنی هم شکل بدن در دنیا می سازیم و روحت را به آن بر می گردانیم و بعد اگر خوب باشی به بهشتت می بریم و اگر بد باشی به دوزخت می بریم و در بهشت و در دوزخ هم این نعمتها و این عذابها وجود دارد. هم نعمتهایش دو قسم روحی و جسمی است و هم عذابهایش. مثل دنیا که نعمت و عذابش هم روحی است و هم جسمی!
اگر واقعا قرآن می خواست این را به انسان بگوید باید چطور می گفت که بگوییم منظور خداوند همین است و مجاز و استعاره بکار نبرده است؟ و تمثیل نگفته است؟ پیشنهادش با شما!

سلام
سوال خیلی خیلی خوبی پرسیدید که پاسخ به همین یه مطلب کارو بحثو یه سره میکنه.
اگر بنای قرآن از نعم بهشتی نعم مادی بود میفرمود:

1-برای شما نعمت و لذتی از سنخ لذات دنیا در آخرت هست....

2- و هرآنچه که در دنیا میخواهید در آخرت نیز هست....

3-زندگی اخروی بقا و تثبیت همین زندگی دنیایی است و نه چیز دیگر.

4-برای شما بدنی است همانند دنیا ،با آن میخورید و میاشامید...

5-مراتب پایین بهشت از سنخ نعم دنیاست ولی بهتر

6-حاجات و آرزوهای دنیایی شما در آخرت محفوظ است اگر متقی باشید...

اگر دقت کنید در تمام جملات بالا قید دنیا و همانند دنیا آمده است که این راهه هر تاویلی را میبندد..، در حالی که در آیات قرآن چنین قیدهایی نیست و درب تاویل کاملا باز است.. چراکه آخرت، دنیا نیست اصلا آخرت یعنی چیز دیگر شدن

جالبه که بدونید اگر آیات مربوط به معاد قید های بالا راداشت و تاویل پذیر نبودند
امثال آیه الراسخون فی العلم دیگر معنایی نداشتند

حالا برای اینکه مطلب یه سره بشه من از شما میپرسم

اگر قرآن میخواست برای موجودی که تصوراتش از زندگی و سعادت بالاتر از دنیا نیست از حیات و سعادتی کاملا متفاوت و ورای دنیا سخن بگوید و اورا ترغیب به عمل نیک کند چه میباید میگفت؟؟؟

واما در اثبات رابطه تکلیف با بدن همین بس که فرشتگان به اذعان همه حکمای اسلامی مجرد از ماده و جسم اند و گناه و امتحان ندارند

و در یک ساحتی بودن حقیقت انسان همین بس که اگر جسمانیت دخیل در ذاتش بود هیچ وقت او را ترک نمیکرد

ملاali;676217 نوشت:
سلام
سوال خیلی خیلی خوبی پرسیدید که پاسخ به همین یه مطلب کارو بحثو یه سره میکنه.
اگر بنای قرآن از نعم بهشتی نعم مادی بود میفرمود:
1-برای شما نعمت و لذتی از سنخ لذات دنیا در آخرت هست....
2- و هرآنچه که در دنیا میخواهید در آخرت نیز هست....
3-زندگی اخروی بقا و تثبیت همین زندگی دنیایی است و نه چیز دیگر.
4-برای شما بدنی است همانند دنیا ،با آن میخورید و میاشامید...
5-مراتب پایین بهشت از سنخ نعم دنیاست ولی بهتر
6-حاجات و آرزوهای دنیایی شما در آخرت محفوظ است اگر متقی باشید...

سلام علیکم
همه این جملات شما در این آیه آماده است:
وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ. (بقره: 25)
به كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زير درختانش جاريست. هر زمان كه ميوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گويند: «اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود. (ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.)» و ميوه‏هايى كه براى آنها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.
در آیه فوق اشاره به مشابه بودن نعمتهای بهشتی با نعمتهای دنیوی شده است.
تنها وقتی ازواج را که در اخر آیه ذکر می کند مثل نعمتهای دنیوی نیست زیرا زنان دنیوی عادت ماهانه دارند و مطهر نیستند.
ملاali;676217 نوشت:
اگر دقت کنید در تمام جملات بالا قید دنیا و همانند دنیا آمده است که این راهه هر تاویلی را میبندد..، در حالی که در آیات قرآن چنین قیدهایی نیست و درب تاویل کاملا باز است.. چراکه آخرت، دنیا نیست اصلا آخرت یعنی چیز دیگر شدن

آیاتی که نیازمند تأویل هستند، این تأویل را خداوند می داند و راسخون در علم: ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ. (آل عمران: 7)
ائمه معصومین علیهم السلام راسخون در علم هستند و آنها در روایاتشان همین نعمتها را در دو بعد جسمانی و روحانی توضیح داده اند.
ملاali;676217 نوشت:
جالبه که بدونید اگر آیات مربوط به معاد قید های بالا راداشت و تاویل پذیر نبودند
امثال آیه الراسخون فی العلم دیگر معنایی نداشتند

آیا روایتی از راسخون در علم سراغ دارید که بگوید آنچه قرآن از بهشت و دوزخ گفته است همه تمثیل است؟
ملاali;676217 نوشت:
حالا برای اینکه مطلب یه سره بشه من از شما میپرسم
اگر قرآن میخواست برای موجودی که تصوراتش از زندگی و سعادت بالاتر از دنیا نیست از حیات و سعادتی کاملا متفاوت و ورای دنیا سخن بگوید و اورا ترغیب به عمل نیک کند چه میباید میگفت؟؟؟

مگر کتابهای عرفاء را نخواندید؟ همه اش از نور و حجب نورانی و ظلمانی و ملکوت و سر الله و محبت و شوق و فناء و غیره است. و اگر هم خداوند می خواست متوسل به تمثیل شود از خال و زلف و جام و ساغر و لب و گیسوی و میکده و خراب آباد و غیره می گفت. دیگر لزومی نداشت از انار و خرما و موز و عسل و زنجبیل و شیر و لباسهای حریر و پشتیهای سبز و ... بگوید.
ملاali;676217 نوشت:
واما در اثبات رابطه تکلیف با بدن همین بس که فرشتگان به اذعان همه حکمای اسلامی مجرد از ماده و جسم اند و گناه و امتحان ندارند

فرشتگان را همه مجرد از ماده و جسم نمی دانند بلکه بعضی آنها را جسم لطیف می دانند.
مجردات که نمی آیند کلاس جادوگری برای انسانها بگذارند (هاروت و ماروت: بقره: 102)
و یا آنها که نمی توانند عدد پذیر باشند و سه هزار نفرشان در چنگ بدر به کمک مسلمین آمدند (آل عمران: 124)
و یا بالهای متفاوتی داشته باشند (فاطر: 1)
و یا فرود و عروج داشته باشند (سجده: 5)
جبرئیل طبق بسیاری از روایات در شکل دحیه کلبی ظاهر می شد و ... هزاران آیه و روایت که همگی از مادی بودن فرشتگان سخن می گوید.
خب البته همه اینها را شاید بشود تأویل کرد ولی به کدام تأویل می شود تکیه کرد؟ شما هرچه به تورات و انجیل تحریف شده هم ایراد بگیری با حربه تأویل پاسخت را خواهند داد بالاخره باید تأویل حساب و کتاب داشته باشد؟ نمی شود که هر سخنی که با عقیده ما نساخت آن را تأویل کنیم. آن وقت چه تضمیمی است که ما در خدمت قرآن باشیم شاید قرآن را در خدمت افکار خود گرفته ایم. تأویل را باید راسخون در علم انجام دهند.
آیا از راسخون در علم روایتی درباب مجرد بودن فرشتگان شنیده اید! بگویید تا ما هم استفاده کنیم!قانون کلی این است که اگر ظاهر قرآن با اصول عقلی نساخت آن وقت باید رفت سراغ تأویل.
بله فرشتگان شهوت ندارند و لذا تکلیف هم ندارند ولی اینگونه نیست که هرجا شهوت است تکلیف هم باشد. اگر هر گردویی گرد است یعنی هر گردی هم گردو است!
تکلیف فقط معلول شهوت نیست. محدویت امکانات دنیوی و وسوسه شیطان و وجود انسانهای کافر و شرور و غفلتهایی که از گناه بجود می آید برای انسان تکلیف می آورد که بتواند خود را از این گرده ها عبور دهد.
در بهشت نه حدودیتی است و نه شیطانی و نه اسنان کافر و شروی پس گناه نیز نیست و غفلت هم نیست.
قسمت عمده احکام شرعی مربوط به معاملات است. در بهشت کسی نیازی به معامله کردن ندارد.
قسمت دیگر آن مربوط به کنترل نفس است. نفسی که محدودیتها او را به طغیان وا می دارد. در بهشت که محدودیتی نیست.
اصلا تکلیف که همه اش کلفت و زحمت نیست. برای انسانها خودنساخته همه زحمت است. آیا همه از نمازی که می خوانند احساس زحمت می کنند؟ و یا از دروغی که نمی گویند و یا دیگر گناهان زبانی را انجام نمی دهند احساس سختی می کنند؟
آیا همه زنانی که حجاب دارند اگر خداوند حجاب را واجب نساخته بود حجاب خود را کنار می گذاشتند؟
محیط بهشت کاملا محیط اسلامی است. کسی حرف بیهوده نمی زند: لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِيمًا (واقعه: 25)
همسرانشان مخلوط با مردان نیستند. حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ (الرحمن: 72)
ملاali;676217 نوشت:
در یک ساحتی بودن حقیقت انسان همین بس که اگر جسمانیت دخیل در ذاتش بود هیچ وقت او را ترک نمیکرد

ما از انسان در قیامت سخن می گوییم که روحش به بدنش بر می گردد. شما منکر این هستید که انسان در قیامت روحی دارد و جسمی. حتی اگر این جشم مثالی باشد. از برزخ سخن نمی گوییم که فقط روح است.

روح بخش;676573 نوشت:

سلام علیکم
همه این جملات شما در این آیه آماده است:
وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ. (بقره: 25)
به كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زير درختانش جاريست. هر زمان كه ميوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گويند: «اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود. (ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.)» و ميوه‏هايى كه براى آنها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.
در آیه فوق اشاره به مشابه بودن نعمتهای بهشتی با نعمتهای دنیوی شده است.
تنها وقتی ازواج را که در اخر آیه ذکر می کند مثل نعمتهای دنیوی نیست زیرا زنان دنیوی عادت ماهانه دارند و مطهر نیستند.

آیاتی که نیازمند تأویل هستند، این تأویل را خداوند می داند و راسخون در علم: ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ. (آل عمران: 7)
ائمه معصومین علیهم السلام راسخون در علم هستند و آنها در روایاتشان همین نعمتها را در دو بعد جسمانی و روحانی توضیح داده اند.

آیا روایتی از راسخون در علم سراغ دارید که بگوید آنچه قرآن از بهشت و دوزخ گفته است همه تمثیل است؟

مگر کتابهای عرفاء را نخواندید؟ همه اش از نور و حجب نورانی و ظلمانی و ملکوت و سر الله و محبت و شوق و فناء و غیره است. و اگر هم خداوند می خواست متوسل به تمثیل شود از خال و زلف و جام و ساغر و لب و گیسوی و میکده و خراب آباد و غیره می گفت. دیگر لزومی نداشت از انار و خرما و موز و عسل و زنجبیل و شیر و لباسهای حریر و پشتیهای سبز و ... بگوید.

فرشتگان را همه مجرد از ماده و جسم نمی دانند بلکه بعضی آنها را جسم لطیف می دانند.
مجردات که نمی آیند کلاس جادوگری برای انسانها بگذارند (هاروت و ماروت: بقره: 102)
و یا آنها که نمی توانند عدد پذیر باشند و سه هزار نفرشان در چنگ بدر به کمک مسلمین آمدند (آل عمران: 124)
و یا بالهای متفاوتی داشته باشند (فاطر: 1)
و یا فرود و عروج داشته باشند (سجده: 5)
جبرئیل طبق بسیاری از روایات در شکل دحیه کلبی ظاهر می شد و ... هزاران آیه و روایت که همگی از مادی بودن فرشتگان سخن می گوید.
خب البته همه اینها را شاید بشود تأویل کرد ولی به کدام تأویل می شود تکیه کرد؟ شما هرچه به تورات و انجیل تحریف شده هم ایراد بگیری با حربه تأویل پاسخت را خواهند داد بالاخره باید تأویل حساب و کتاب داشته باشد؟ نمی شود که هر سخنی که با عقیده ما نساخت آن را تأویل کنیم. آن وقت چه تضمیمی است که ما در خدمت قرآن باشیم شاید قرآن را در خدمت افکار خود گرفته ایم. تأویل را باید راسخون در علم انجام دهند.
آیا از راسخون در علم روایتی درباب مجرد بودن فرشتگان شنیده اید! بگویید تا ما هم استفاده کنیم!قانون کلی این است که اگر ظاهر قرآن با اصول عقلی نساخت آن وقت باید رفت سراغ تأویل.
بله فرشتگان شهوت ندارند و لذا تکلیف هم ندارند ولی اینگونه نیست که هرجا شهوت است تکلیف هم باشد. اگر هر گردویی گرد است یعنی هر گردی هم گردو است!
تکلیف فقط معلول شهوت نیست. محدویت امکانات دنیوی و وسوسه شیطان و وجود انسانهای کافر و شرور و غفلتهایی که از گناه بجود می آید برای انسان تکلیف می آورد که بتواند خود را از این گرده ها عبور دهد.
در بهشت نه حدودیتی است و نه شیطانی و نه اسنان کافر و شروی پس گناه نیز نیست و غفلت هم نیست.
قسمت عمده احکام شرعی مربوط به معاملات است. در بهشت کسی نیازی به معامله کردن ندارد.
قسمت دیگر آن مربوط به کنترل نفس است. نفسی که محدودیتها او را به طغیان وا می دارد. در بهشت که محدودیتی نیست.
اصلا تکلیف که همه اش کلفت و زحمت نیست. برای انسانها خودنساخته همه زحمت است. آیا همه از نمازی که می خوانند احساس زحمت می کنند؟ و یا از دروغی که نمی گویند و یا دیگر گناهان زبانی را انجام نمی دهند احساس سختی می کنند؟
آیا همه زنانی که حجاب دارند اگر خداوند حجاب را واجب نساخته بود حجاب خود را کنار می گذاشتند؟
محیط بهشت کاملا محیط اسلامی است. کسی حرف بیهوده نمی زند: لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِيمًا (واقعه: 25)
همسرانشان مخلوط با مردان نیستند. حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ (الرحمن: 72)

ما از انسان در قیامت سخن می گوییم که روحش به بدنش بر می گردد. شما منکر این هستید که انسان در قیامت روحی دارد و جسمی. حتی اگر این جشم مثالی باشد. از برزخ سخن نمی گوییم که فقط روح است.

سلام و تشکر
آیه مورد نظر شما هیچ یک از قیودی که بنده آورده بودم را نداشت
،فقط چنین قیدی را بنده خیلی وقت ها در یه حدیثی دیدم که اشاره به این مطلب داشت 《هیچ لذتی همچون جماع با زنان در دنیا و آخرت نیست》 اما متاسفانه یا خوشبختانه سندش معتبر نبود

آن جمله هم که اشاره به مشابهت میوه های بهشتی با دنیا دارد مبهم است و تاویل پذیر...
و اتفاقا تاویل هم شده است
مراجعه کنید به تفسیر علامه جوادی آملی....
ایشان معنای ظاهری آیه را نپذیرفته اند به این دلیل که خیلی از فقرا در دنیا اصلا میوه ایی ندیدند چه برسد به این که خورده باشند لذا معنای میوه ایی را که قبلا هم دیده شده را عمل صالح میدانند که در بهشت مجددا افراد بهشتی با آن مواجه میشوند.

اینکه چرا مفسران واقعی به تمثیلی بودن آیات معاد اشاره ایی نکردند
اولا که به ندرت شده و این احادیث بسیار کمند

یادمه در صحبت های علامه حسن زاده آملی یه چنین حدیثی را از قول پیامبر دیدم
که متاسفانه الآن منبع اون سخن را به یاد ندارم که کجا بود

ثانیا و قتی حقیقت معاد و بهشت و جهنم فراتر از فهم عوام است چرا امامان باید از مسلک تربیتی قرآن پا را فراتر گذارند و تشویق و ترغیب به کار نیک را مخدوش کنند؟

ثالثا این بحث ها تا اونجایی که اطلاع دارم در زمان غیبت وارد مباحث دینی شده لذا در عصری که این سوالات مطرح نبوده لزومی نداشته که امام به آن پاسخ دهد

در مورد رابطه تکلیف و بدن هم سخن شما تمام نیست
چراکه موضوع تکلیف فقط مرتبط با محدودیت دنیا و معاملات نیست..
رشد و تعالی عملی و اراده و اختیار داشتن هم موضوع تکلیف است

اگر در آخرت بدن هست چرا نمیشود کاستی های دنیا را جبران کرد؟
چه عیبشه آدم قضای بعضی از نمازاشو با بدن برزخی و اخروی بخونه؟؟

اما دین صریحا رشد عملی را در آخرت رد میکنه...
پس بدنی نیست چون عملی نیست.

جناب آقای روح بخش عزیز
بنده اگه خدا قبول کنه مسلمانم و نماز میخوانم و عنادی با قرآن ندارم
اما در یه تحقیق چهار و پنج ساله عقلا اثباتی در فرمایشات شما ندیدم

تنها راه ،به قول خود شما مراجعه به مفسران واقعی است که متاسفانه آن هم میسر نیست
و به قول علامه جوادی آملی درب خانه اهل بیت بسته شده

یاحق

ملاali;676595 نوشت:
تنها راه ،به قول خود شما مراجعه به مفسران واقعی است که متاسفانه آن هم میسر نیست
و به قول علامه جوادی آملی درب خانه اهل بیت بسته شده

سلام علیکم
پس این همه روایاتی تفسیری که بسیاری از آنها در کتابهایی چون تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر فرات کوفی، تفسیر نعمانی، از قدماء و از متأخرین تفسیر صافی، تفسیر البرهان، تفسیر نور الثقلین، آمده است چه می شود.
طبق فرمایش شما باید بسیاری از ظهورات آیات قرآن تأویل شود و باز طبق فرمایش شما، درب خانه اهل البیت علیهم السلام نیز که بسته است پس باید چه کرد؟
قرآن هم که هی داد می زند این کتاب بیان برای مردم است هدایت برای آنهاست و غیره و غیره. گوشی هم بدهکار این آیات نیست. هر آیه که بشود برایش تأویلی درست کرد، پس نمی شود به ظاهرش عمل نمود!!!! آن وقت بفرمایید ما چه فرق کردیم با آنها که کتابشان تحریف شده است؟ چون آنها هم با تأویل از گتاب مقدسشان بخوبی استفاده می کنند.
شما که مشغول تحقیق چند ساله در این باره هستید بهتر است منابع شیعی روایات تفسیری را مطالعه کامل کنید. و نیز زیر نظر استادی که کارشناس مسائل تفسیری است به تحقیق خود ادامه دهید.
موفق باشید!

آیاتی از قرآن هستند که ما می توانیم برای تقویت این نظر که نعمات بهشتی و عذابهای جهنمی تشبیهی و تمثیلی هستند از آنها استفاده کنیم:

بهترین آنها آیات 6 تا 10 سوره یس است که توصیف خداوند برای علت غفلت کافران و انذار نشدن آنها در همین دنیا بسیار جسمانی و مادی و نیز بسیار شبیه به توصیف عذاب جهنمی است:

لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلًا فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ (یس:6 تا 10)

ترجمه : تا قومي را انذار كني كه پدران آنها انذار نشدند و لذا آنها غافلند فرمان (الهي) در باره اكثر آنها تحقق يافته، به همين جهت ايمان نمي ‏آورند ما در گردنهاي آنها زنجیرهایی قرار داديم كه تا چانه‏ ها ادامه دارد، و سرهاي آنها را به بالا نگاهداشته است

و در پيش روي آنها سدي قرار داديم، و در پشت سرشان سدي، و چشمان آنها را پوشانده ‏ايم، لذا چيزي را نمي‏بينند! براي آنها يكسان است، چه انذارشان كني يا نكني، ايمان نمي‏آورند.

اگر در آیه دقت کنید توصیف کاملا و اختصاصا جسمانی و مادی است اما این فقط یک تشبیه و تمثیل است و آیات در بیان علت ایمان نیاوردن کافران در همین دنیا هستند. از این آیات نمی توان به هیچ وجه معنای ظاهری را برداشت کرد زیرا در این دنیا کسی در گردن کافران زمان پیامبر زنجیر نینداخته بود که تا سرشان ادامه داشته باشد!
پس با توجه به این آیات اینکه عذابهای جهنمی هم تمثیل باشند بعید نیست.

اما درباره ی نعمات بهشتی هم به یک آیه اشاره می کنم که از این آیه هم نمی توان برداشت ظاهری و جسمانی کرد زیرا مربوط به همین دنیاست:

وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا (جن: 15 تا 17)

ترجمه:ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود و اگر [مردم] در راه درست پايدارى ورزند قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم تا در اين باره آنان را بيازماييم و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند وى را در قيد عذابى [روز]افزون درآورد.

از قرینه ی اینکه در آیه گفته شده با خوراندن آب گوارا آنانی که راه راست رفته اند را آزمایش می کنیم و اینکه بهشت محل آزمایش نیست می فهمیم که آب گوارا در این آیه در همین دنیا است حالا آیا می توان برداشت ظاهری و جسمانی از نعمت آب گوارا در این دنیا داشت یا باید آن را تمثیلی دانست؟

روح بخش;677064 نوشت:

سلام علیکم
پس این همه روایاتی تفسیری که بسیاری از آنها در کتابهایی چون تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر فرات کوفی، تفسیر نعمانی، از قدماء و از متأخرین تفسیر صافی، تفسیر البرهان، تفسیر نور الثقلین، آمده است چه می شود.
طبق فرمایش شما باید بسیاری از ظهورات آیات قرآن تأویل شود و باز طبق فرمایش شما، درب خانه اهل البیت علیهم السلام نیز که بسته است پس باید چه کرد؟
قرآن هم که هی داد می زند این کتاب بیان برای مردم است هدایت برای آنهاست و غیره و غیره. گوشی هم بدهکار این آیات نیست. هر آیه که بشود برایش تأویلی درست کرد، پس نمی شود به ظاهرش عمل نمود!!!! آن وقت بفرمایید ما چه فرق کردیم با آنها که کتابشان تحریف شده است؟ چون آنها هم با تأویل از گتاب مقدسشان بخوبی استفاده می کنند.
شما که مشغول تحقیق چند ساله در این باره هستید بهتر است منابع شیعی روایات تفسیری را مطالعه کامل کنید. و نیز زیر نظر استادی که کارشناس مسائل تفسیری است به تحقیق خود ادامه دهید.
موفق باشید!

سلام
شما هم که میخواهید از سرتون رد کنید..!
خب اگه حدیث معتبر و تفسیری را میدانید که به قطع گویای تمثیلی نبودن نعمات بهشت است، بفرمایید

ضمن اینکه من چندتا سوال از شما دارم
آیا بهشت جای غوطه ور شدن در شهوات بدن است؟
آیا بهشت جای عقده گشایی های دنیاست؟ یا منزل قرب الهیست؟
خود خواهی و خداخواهی چگونه قابل جمعند؟
این دوتا حتی در دنیا هم با یکدیگر جمع نشدند بلکه در دنیا شهوت در جهت رشد و تعالی و به نفع لذات معنوی به حکم دین باید تعدیل شود و خود به خود هیچ وقت هدف و مقصود نبوده...
لذا شهوت و عقل قابل جمع نیستند و بودنشان در کنار هم یعنی تکلیف یعنی دنیا

و در آخر بد نیست نگاهی به پست
12 مربوط به جناب عصران بیاندازید

ملاali;677623 نوشت:
سلام
شما هم که میخواهید از سرتون رد کنید..!
خب اگه حدیث معتبر و تفسیری را میدانید که به قطع گویای تمثیلی نبودن نعمات بهشت است، بفرمایید
ضمن اینکه من چندتا سوال از شما دارم
آیا بهشت جای غوطه ور شدن در شهوات بدن است؟
آیا بهشت جای عقده گشایی های دنیاست؟ یا منزل قرب الهیست؟
خود خواهی و خداخواهی چگونه قابل جمعند؟
این دوتا حتی در دنیا هم با یکدیگر جمع نشدند بلکه در دنیا شهوت در جهت رشد و تعالی و به نفع لذات معنوی به حکم دین باید تعدیل شود و خود به خود هیچ وقت هدف و مقصود نبوده...
لذا شهوت و عقل قابل جمع نیستند و بودنشان در کنار هم یعنی تکلیف یعنی دنیا
و در آخر بد نیست نگاهی به پست
12 مربوط به جناب عصران بیاندازید

سلام علیکم
فلاسفه اسلامی و مفسرین همه معتقد هستند که آیات مربطو به دوزخ و بهشت، نص در جسمانی بودن این امور است.
حال فرض کنیم نص نیست، حداقل ظهور در جسمانی بودن این امور دارد.
زمانی می شود از ظهور کلامی دست برداشت که عقل مانع تمسک به ظهور باشد.
شما تنها دلیلی که به عنوان عقلی برای لزوم دست برداشتن از ظاهر آیات می آورید، تضاد لذت جسمانی با وضعیت آخرت است.
خب این که دلیل نیست. این عین ادعاست. چرا این تضاد هست؟ چرا نمی شود در بهشت هم لذت جسمی برد و هم از لذائذ روحانی بهره برد؟
مگر در همین دنیا این کار محقق نشده است؟ چرا نمی شود هم تن لذت ببرد و هم روح؟ شما باید دلیلی علمی برای تنافی این دو لذت بیاورید.
جناب عصرانه هم دو آیه را آورده است که تمثیل است بعد گفته است بعید نیست که آیات دوزخ و بهشت هم تمثیل باشد.
«بعید نیست» یعنی حتما اینطور است؟ شما نفی لذات و رنجهای جسمانی را در آخرت می کنید، برای این نفی خود دلیل بیاورید و مدام ادعای خود را با الفاظ مختلف تکرار نکنید!

روح بخش;677653 نوشت:

سلام علیکم
فلاسفه اسلامی و مفسرین همه معتقد هستند که آیات مربطو به دوزخ و بهشت، نص در جسمانی بودن این امور است.
حال فرض کنیم نص نیست، حداقل ظهور در جسمانی بودن این امور دارد.
زمانی می شود از ظهور کلامی دست برداشت که عقل مانع تمسک به ظهور باشد.
شما تنها دلیلی که به عنوان عقلی برای لزوم دست برداشتن از ظاهر آیات می آورید، تضاد لذت جسمانی با وضعیت آخرت است.
خب این که دلیل نیست. این عین ادعاست. چرا این تضاد هست؟ چرا نمی شود در بهشت هم لذت جسمی برد و هم از لذائذ روحانی بهره برد؟
مگر در همین دنیا این کار محقق نشده است؟ چرا نمی شود هم تن لذت ببرد و هم روح؟ شما باید دلیلی علمی برای تنافی این دو لذت بیاورید.
جناب عصرانه هم دو آیه را آورده است که تمثیل است بعد گفته است بعید نیست که آیات دوزخ و بهشت هم تمثیل باشد.
«بعید نیست» یعنی حتما اینطور است؟ شما نفی لذات و رنجهای جسمانی را در آخرت می کنید، برای این نفی خود دلیل بیاورید و مدام ادعای خود را با الفاظ مختلف تکرار نکنید!

سلام
بنده لذات و الم جسمانی در آخرت را نفی نکردم..!
عرضم این بود که اثبات عقلی ندارد

هدف از ایجاد این موضوع این بود که ببینم آیا کسی هست که دلیلی محکمی بر رد این سخن که《 خداوند در مورد معاد با زبان استعاره و مجاز سخن گفته》دارد؟
که ظاهرا این سوال حالا حالاها بی پاسخ است

و اما تضاد لذات جسمی با آخرت که بصورت شبهه برام مطرحه اینه که:
1- در آخرت رشد عملی نیست یعنی نمیشه اونجا قضای نماز هارو بجا آورد
پس وقتی عملی نیست یعنی بدنی هم نبست

2-به نظر من شهوت و عقل، مادیات و معنوایات تقابل وجودی باهم دارند و رابطه معکوس دارند و ایراد آن در مورد بهشت اینه که توی یه خونه دوتا محبت نمی تونه باشه
مگر غیر از اینه که وقتی انسان محتلم میشه غسل براش واجب میشه؟
آیا بهشت جای جنابته یا قرب الهی؟

3-اگه لذات جسمانی بعد از مرگ موجوده چرا به قول امام خمینی حتی انسان بیگناه به خاطر علاقه طبیعی به دنیا هنگام مرگ و برزخ در سختی و عذابه؟؟؟؟
آیا عذاب بیگناه بخاطر دوری همیشگی از جسمانیات نیست؟؟
این همه کش و قوص و گذر از برزخ ها بخاطر رسیدنه باز به لذت و الم جسمانی؟

من اشکالی را متوجه این نمی دانم که نعمت های بهشتی هم تمثیلی باشند همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرمایند:

إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ( بقره : 26)

ترجمه: خداوند از اينكه به پشه و حتي بالاتر از آن مثال بزند شرم نمي‏كند . آنها كه ايمان آورده ‏اند مي‏ دانند حقيقتي است از طرف پروردگارشان، و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند مي‏ گويند منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟! خدا جمع زيادي را با آن گمراه و عده كثيري را هدايت مي‏كند ولي تنها فاسقان را با آن گمراه مي ‏سازد.

البته در این باره که نعمات بهشت تمثیلی باشند مطمئن نیستم و آن را قطعی نمی دانم. اما بنا بر یک قاعده ی عقلی ما از بین دو فرض باید فرض ارجح را بپذیریم تا زمانی که خلاف آن ثابت شود یا از ارجحیت بیفتد. با توجه به نص قرآن به نظر من تمثیلی بودن بهشت ارجحیت دارد.

در دو جای قرآن قبل از بیان و وصف بهشت از واژه ی (( مثل)) استفاده شده است:

مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ(رعد:35)

ترجمه:مثل بهشتي كه به پرهيزگاران وعده داده شده است نهرهاي آب از زير درختانش جاري است، ميوه‏ هاي آن هميشگي و سايه‏ هايش دائمي است، اين سرانجام كساني است كه پرهيزگاري پيشه كردند و سرانجام كافران، آتش است!

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ(محمد 15)

ترجمه : مثل بهشتي كه به پرهيزگاران وعده داده شده چنين است كه در آن نهرهائي از آب صاف و خالص است كه بدبو نشده. و نهرهائي از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهائي از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهائي از عسل مصفي، و براي آنها در آن از تمام انواع ميوه‏ ها وجود دارد آمرزشي است از سوي پروردگارشان، آيا چنين كساني همانند كساني هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مي‏شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشي مي‏كند؟!

*******************************************************************************************************

همچنین آیات 261 تا 266 سوره بقره به ویژه آیه ی 265 و 266 صراحت بیشتری درباره ی تمثیلی بودن بهشت دارند:

مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿261﴾
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿262﴾
قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿263﴾
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿264﴾
وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿265﴾
أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿266﴾

ترجمه:مثل كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد، و خداوند آن را براي هر كس بخواهد ، دو يا چند برابر مي‏كند، و خدا وسيع، و داناست.

كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، سپس به دنبال انفاقي كه كرده ‏اند، منت نميگذارند و آزاري نميرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است، و نه ترسي دارند، و نه غمگين مي‏شوند.

گفتار پسنديده ، و عفو از بخششي كه آزاري به دنبال آن باشد، بهتر است، و خداوند، بي نياز و بردبار است.

اي كساني كه ايمان آورده ايد! بخششهاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسي كه مال خود را براي نشان دادن به مردم، انفاق مي‏كند، و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمي‏ آورد، همچون قطعه سنگي است كه بر آن، (قشر نازكي از) خاك باشد، (و بذرهايي در آن افشانده شود،) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالي از خاك و بذر) رها كند. آنها از كاري كه انجام داده‏ اند، چيزي به دست نمي ‏آورند، و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمي كند.

و مثل كساني كه اموال خود را براي خشنودي خدا، و تثبيت روح خود، انفاق مي‏كنند، مثل بهشتی ( باغ) است كه در نقطه بلندي باشد، و بارانهاي درشت به آن برسد، و ميوه خود را دو چندان دهد . و خداوند به آنچه انجام مي‏ دهيد بینا است.

آيا كسي از شما دوست دارد كه بهشتی (باغ) از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن، نهرها بگذرد، و براي او در آن ، از هر گونه ميوه اي وجود داشته باشد، در حالي كه به سن پيري رسيده و فرزنداني ضعيف دارد، (در اين هنگام،) گردبادي (كوبنده)، كه در آن آتش (سوزاني) است، به آن برخورد كند و شعله ور گردد و بسوزد؟! (همين طور است حال كساني كه انفاقهاي خود را، با ريا و منت و آزار، باطل مي‏كنند). اين چنين خداوند آيات خود را براي شما آشكار مي‏سازد، شايد بينديشيد.

ملاali;677669 نوشت:
بنده لذات و الم جسمانی در آخرت را نفی نکردم..!
عرضم این بود که اثبات عقلی ندارد

سلام علیکم
مهم آن است که عقل با ثبوت و امکان مسئله مشکلی نداشته باشد. اثبات و خبر از وقوع پدیده ای با عقل نیست. مشاهده شخصی و یا خبر ثقه دلیل بر اثبات و وقوع است.
و قرآن و حدیث به عنوان خبر ثقه وقوع لذات و آلام جسمانی را در آخرت ثابت می کنند.
ملاali;677669 نوشت:
هدف از ایجاد این موضوع این بود که ببینم آیا کسی هست که دلیلی محکمی بر رد این سخن که《 خداوند در مورد معاد با زبان استعاره و مجاز سخن گفته》دارد؟
که ظاهرا این سوال حالا حالاها بی پاسخ است

دلیل بر رد این سخن روش عقلاء در نوع سخن گفتنشان است. وقتی حکیمی سخنی می گوید و قرینه ای هم برای این که خلاف معنای ظاهری سخن را اراده کرده است اقامه نمی کند، یعنی همان معنای ظاهری لفظ را اراده کرده است. این قرینه ممکن است لفظی و یا عقلی باشد. همین که ثابت شد قرینه ای لفظی و یا عقلی بر اراده خلاف معنای ظاهر وجود نداشت، یعنی ظاهر معنا مراد متکلم بوده است.
حال اگر کسی سخن آن حکیم را حمل بر معنای غیر ظاهری کند یا باید قرینه این حمل را بیاورد قرینه ای که ما را مطمئن کند، متکلم با توجه به این قرینه معنی ظاهری سخنش را اراده نکرده است و یا افتراء به آن حکیم زده است. معنایی را به او نسبت داده است که اصلا این چنین معنایی را اراده نکرده است.
پس دلیل بر رد معنای مجازی درموضوع معاد، عدم وجود قرینه قطعی بر اراده خلاف معنای ظاهر است.
ملاali;677669 نوشت:
در آخرت رشد عملی نیست یعنی نمیشه اونجا قضای نماز هارو بجا آورد
پس وقتی عملی نیست یعنی بدنی هم نبست

آیاتی که از لذات و آلام جسمانی می گویند، می گویند بدن هم در قیامت هست برای این که پاداش جسمانی هم فرد از کارهایش ببیند. مگر فقط قرار است فرد با بابدنش کار کند، خی قسمتی از نتیجه کارهایش را هم با بدنش می بیند. یعنی واقعا فهم این مسئله اینقدر سخت است؟!!
ملاali;677669 نوشت:
به نظر من شهوت و عقل، مادیات و معنوایات تقابل وجودی باهم دارند و رابطه معکوس دارند و ایراد آن در مورد بهشت اینه که توی یه خونه دوتا محبت نمی تونه باشه
مگر غیر از اینه که وقتی انسان محتلم میشه غسل براش واجب میشه؟
آیا بهشت جای جنابته یا قرب الهی؟

تو یک خونه دو محبت اگر رابطه طولی با هم داشته باشند می تواند باشد. مثل محبت به اولیاء خداوند و به والدین و به ... با محبت نسبت به خداوند.
ذات لذا جسمانی منافات با رشد معنوی ندارد لذا است که هم متفق هستند روی این حقیقت که می شود در انجام کارهای مادی نیت قربت نمود تا آن کارها باعث قرب شود. آیا قبول دارید می شود شخص با آمیزشش نیت قرب کند؟ بعد چطور می شود آمیزش با قرب منافات داشته باشد؟!
ممکن است لذات مادی بخاطر مسئله ای دیگر که عارض بر آن می شود، محدود و ممنوع شود و با رشد معنوی نسازد و آن غافل شدن از حقیقت
نامعلوم بودن سراانجام اخروی است.
در بهشت این عارضه وجود ندارد.
ملاali;677669 نوشت:
اگه لذات جسمانی بعد از مرگ موجوده چرا به قول امام خمینی حتی انسان بیگناه به خاطر علاقه طبیعی به دنیا هنگام مرگ و برزخ در سختی و عذابه؟؟؟؟
آیا عذاب بیگناه بخاطر دوری همیشگی از جسمانیات نیست؟؟
این همه کش و قوص و گذر از برزخ ها بخاطر رسیدنه باز به لذت و الم جسمانی؟

این همه کش و قوس برای این است که فرد توحید خود را تقویت کند. توحید یعنی هرچه هست از اوست. حتی اگر لذتی هست همه از اوست! مهم نیست آنچه هست چیست! موضوع نعمت تفاوتی نمی کند چیست! توحید یعنی آنچه هست از اوست! قرار نیست توحید وقتی قوی شود، که قسمتی از نعمتها کناری رود بعد آنچه می ماند را بگوییم از اوست تا به مراتب بالای عرفان برسیم. حس شکرگذاری و مشاهده انوار الهی وقتی واقعی است که برای انسان فرقی بین آمیزش و نیایش نکند.
اما این که صرف زندگی طبیعی درد نیا مرگ را سخت می کند بخاطر این است که انسان قصد قربت در لذائذ نمی کند. و الا اگر بتواند همراه با ادعیه فراوانی که درباره مسائل مادی آمده است قلب خود را از زنگار مادیات حفظ کند، صرف پرداختن به لذائذ مرگش را سخت نمی کند.
اما علت اصلی وجوب غسل را ما نمی دانیم و اگر قرار بر حدس و گمان باشد خب می شود گفت (که البته حدیث هم برایش هست) که ضعف بدن هنگام احتلام سبب می شود تا انسان در معرض انواع مزاجمین بیماری زا باشد، لذا با غسل کردن این مشکل رفع می شود و لذاست که در بهشت غسلی نیست! البته شاید بعد از یک جماع طولانی در بهشت یک آبتنی مفصل هم بچسبد!! اللهم ارزقنا!

عصران;677820 نوشت:
البته در این باره که نعمات بهشت تمثیلی باشند مطمئن نیستم و آن را قطعی نمی دانم. اما بنا بر یک قاعده ی عقلی ما از بین دو فرض باید فرض ارجح را بپذیریم تا زمانی که خلاف آن ثابت شود یا از ارجحیت بیفتد. با توجه به نص قرآن به نظر من تمثیلی بودن بهشت ارجحیت دارد.

سلام علیکم
وقتی عقل بین دو معنی می ماند، می بیند کدام معنی حقیقی و کدام مجازی است. بعد می بیند که آیا متکلم قرینه ای بر اراده معنای مجازی آورده است یا خیر! اگر قرینه ای نبود، می گوید اصل با اراده معنای حقیقی است. لذا معنای حقیقی را ترجیح می دهد.
این حکم عقل نوعی است. ربطی ندارد به این که عقل یک شخص چه نظری داشته باشد. لذا اگر عبدی برای فهم مراد مولایش خارج از این روش عقل عمل کند مورد توبیخ مولایش قرار خواهد گرفت.
اما مثل؛ مثل همیشه برای تشبیه معقول به محسوس بکار نمی رود بلکه برای تشبیه محسوس به محسوس و یا معقول به معقول هم کاربرد دارد.
مثلا کسی که در روستا زندگی کرده است وقتی می خواهی از بزرگراه های شهرها برایش بگویی به او می گویی چیزی مثل همین راه روستایی است منتها خیلی بزرگتر.
آِیه هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها صراحت در این معنی دارد.
اگر همه اینها تشبیه و تمثیل معقول به محسوس بود، چرا باید اینقدر قرآن و نیز احادیث وارد جزئیات شوند. تشبیه معقول به محسوس تا جایی است که ذهن مخاطب آشنای با معقول شود بعد از آن باید سخن در اطراف همان معقول دور بزند.
بشری که مخاطب قرآن است بیگانه با معنویات و معقولات نیست. انواع حس های معنوی را تجربه نموده است آیا برای فهماندن لذائذ معنوی بهشت به او باید این همه تشبیه با این حجم از جزئیات را برای او گفت.
خداوند از لذائذ معنوی بعد از لذائذ جسمانی سخن می گوید و آن را اکبر و بزرگتر معرفی می کند:
آل‏ عمران : 15 قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ
بگو: آيا شما را به بهتر از اين [امور] خبر دهم؟ براى آنان كه [در همه شئون زندگى‏] پرهيزكارى پيشه كرده‏اند، در نزد پروردگارشان بهشت‏هايى است كه از زيرِ [درختانِ‏] آن نهرها جارى است، در آنجا جاودانه‏اند؛ و [نيز براى آنان‏] همسرانى پاكيزه و خشنودى و رضايتى از سوى خداست؛ و خدا به بندگان بيناست.
التوبة : 21 يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فيها نَعيمٌ مُقيمٌ
پروردگارشان آنان را نزد خود به رحمت و خشنودى و بهشت‏هايى كه براى آنان در آنها نعمت هاى پايدار است، مژده مى‏دهد.
التوبة : 72 وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ
خدا به مردان و زنان با ايمان بهشت‏هايى را وعده داده كه از زيرِ [درختانِ‏] آن نهرها جارى است در آن جاودانه‏اند، و نيز سراهاى پاكيزه‏اى را در بهشت‏هاى ابدى [وعده فرموده‏] و هم‏چنين خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمت ها] بزرگ‏تر است؛ اين همان كاميابى بزرگ است.
*
سخن دیگر این که اگر قرار باشد همه این جزئیات معنای معنوی خاصی داشته باشد و از طرفی هم پیامبر مأمور بوده است تا آیات الهی را نه تنها برای مردم تلاوت کند بلکه آنها را توضیح دهد یعنی بگوید منظور از انار و خرما و موز و انگور و نهر شیر و زنجبیل و درخت سدر و گوشت پرنده و پشتی های زربفت و لباسهای حریر و حور العین هایی که دست هیچ جن و انسی به آنها نخورده است و زنهای طناز و دلربای بهشتی و .... ده ها مثال دیگر چه ما به ازای روحانی و معنوی برای هرکدامشان وجود دارد.
مثلا عرفا برای هریک از خال و زلف و لب و گیسوی و جام و می و میکده و خرابات و ... معنایی را در نظر گرفته اند. با یاد گرفتن این زبان فرد می تواند از عزلهایی عرفانی منظور شاعر را بفهمد.
چرا در میان انبوه از احادیث که از ساده ترین معارف تا اساسی ترین آنها سخن به میان آمده است، سخنی از زبان تمثیلی قرآن نیامده است؟
شما که معنای تمثیلی آیات دوزخ و بهشت را ترجیح می دهید در مقابل این سؤالی که احتمالا عقل شما هم از شما بپرسد چه جواب قانع کننده ای می دهید!
آقای ملا علی از حدیثی می گفت که البته فراموشش شده بود که آن حدیث چه بوده است برفرض که این حدیث هم باشد، آیا کفایت می کند؟ آیا مسئله ای به این مهمی این یک حدیث کفایتش می کند.
حرف آخر این که خداوند فرموده است از شراب اینجا دست بکش ما آنجا بتو شرابی آنچنان می دهیم. وقتی این شخص را ببهشت ببرند ولی ببیند بجای شراب مثلا یک نعمت معنوی به او داده اند، آیا حق دارد اعتراض کند؟ حالا شما بگو این نعمت معنوی خیلی بهتر است و یا او را آنقدر رشد می دهند که فراموش کند خداوند در دنیا چه قولی به او داده است و حرفهای دیگر ولی من می گویم اینها همه بر خلاف رویه خداوند است. خدا حرفی زده است باید پایش بایستد.
خداوند در قرآن می گوید فکر نکنید این شراب عقل را زائل می کند. خب کسی هم در بهشت نمی تواند از خداوند گلایه کند چرا به من شراب هوشبر ندادی چون خداوند قبلا فرموده بود که از این چنین شرابی در بهشت خبری نیست. ولی اگر بجای شراب در بهشت گفتنند منظور شنیدن سخنان حکیمانه است که جانت را مست معنایی می کند، الحق و الانصاف آیا این خلاف وعده عمل کردن نیست؟ حتما بجای حورالعین هم قرار است با حکماء مجالست داشته باشد و بجای موز هم ... بگذریم!
بابا جان موزت را بخور و سخن حکیمانه ات را هم بشنو با حورالعین عیشت را هم بکن با حکماء هم محالست داشته باش! این که خیلی خوب است.
شخصی بنام حجة الاسلام، فامیلش حجة الاسلام بوده است البته روحانی هم بوده! زیاد اهل خوردن و آمیزش بوده است به مردم اصفهان هم زیاد کمک نموده است ولی علت مرگش گریه زیاد در نماز شب بوده است. داستانش مرحوم تنکابنی در قصص العلماء آورده است.
من فکر می کنم باید از مسائل ابتدایی عرفان عبور کرد قضایا عمیق تر از این حرفاست!

روح بخش;678090 نوشت:
حرف آخر این که خداوند فرموده است از شراب اینجا دست بکش ما آنجا بتو شرابی آنچنان می دهیم. وقتی این شخص را ببهشت ببرند ولی ببیند بجای شراب مثلا یک نعمت معنوی به او داده اند، آیا حق دارد اعتراض کند؟ حالا شما بگو این نعمت معنوی خیلی بهتر است و یا او را آنقدر رشد می دهند که فراموش کند خداوند در دنیا چه قولی به او داده است و حرفهای دیگر ولی من می گویم اینها همه بر خلاف رویه خداوند است. خدا حرفی زده است باید پایش بایستد.

عرض سلام و ادب و تشکر

بهشتیان وقتی وارد بهشت میشوند اولین چیزی که میگویند اینست که خدا را بخاطر اینکه وعده هایش راست بوده شکر میکنند. (الحمدلله الذی صدقناوعده...)

حال باید دید تصورات انسانها نسبت به وعده های الهی باید چگونه باشد تا در آخرت همه انسانها به صدق بودنش اقرار کند.

اگر کسی معتقد به معاد روحانی و لذات و الام روحانی باشد در آخرت نمیتواند بگوید که وعده خداوند راست نبوده. بلکه شاهد چیزی اضافه تر از آنچه که تصور میکرده هم هست.

اما اگر با اوصافی که از بهشت و جهنم آمده و هر فرد عامی از آن چنین برداشت میکند که این نعمتها و عذابها جسمانی هستند و اینکه اکثریت مخاطبین قرآن هم همین عامه مردمند، با این حساب اگر چیزی خلافش را ببینند حق اعتراض دارند

پس چرا باید فورا خدا را بخاطر وفای بعهدش حمد گویند؟؟؟. میتوانند اسم وفای بعهد را هم نیاورند و فقط بخاطر اینکه وارد بهشت شده اند خدا را شکر کنند

بنظر بنده این هم یک دلیل است برای اثبات اینکه نعمتهای بهشتی فقط معنوی نیست.

البته جناب ملاعلی هیچ یک از این دلایلی را که از قرآن و روایات است نمیپذیرند و دنبال دلیل عقلی برای جسمانی بودن بهشت و جهنم هستند. ضمن اینکه دلایل عقلی که آورده میشود را هم اصلا دلیل نمیدانند و نقدشان هم نمیکنند...

آیه ذیل صراحت دارد در این که رزقهای گوارا در دنیا هم برای کفار است و هم مؤمنین ولی این رزقها در آخرت مخصوص مؤمنین است:

الأعراف : 32 قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.
بگو: «چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است؟!» بگو: «اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده‏ اند؛ (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند؛ ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى‏دهيم!

آیه ذیل هم قابل توجه است:

الأعراف : 50 وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ.
و دوزخيان، بهشتيان را صدا مى‏زنند كه: « (محبّت كنيد) و مقدارى آب، يا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشيد!» آنها (در پاسخ) مى‏گويند: «خداوند اينها را بر كافران حرام كرده است!»

روح بخش;678090 نوشت:
اما مثل؛ مثل همیشه برای تشبیه معقول به محسوس بکار نمی رود بلکه برای تشبیه محسوس به محسوس و یا معقول به معقول هم کاربرد دارد.
مثلا کسی که در روستا زندگی کرده است وقتی می خواهی از بزرگراه های شهرها برایش بگویی به او می گویی چیزی مثل همین راه روستایی است منتها خیلی بزرگتر.

سلام علیکم
در قرآن هم تمثیل معقول به محسوس وجود دارد و هم محسوس به محسوس. و ما نمی توانیم بگوییم که تمام تمثیلهای قرآن از نوع دوم هستند.

روح بخش;678090 نوشت:
آِیه هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها صراحت در این معنی دارد.

این آیه هم منافاتی با حرف ما ندارد زیرا همانطور که (( و اتو متشابها )) همانطور هم در هر تمثیل و استعاره ای هم وجه شبهی بین مشبه و مشبه به وجود دارد. در صفحه اول هم کارشناس این آیه را اشتباه ترجمه کرد و (( رزق)) را به(( میوه)) ترجمه کردند. جالب است بدانید که برخی ترجمه های قرآن را که دیدم آیه ی (( مثل الجنه)) را هم یا اصلا واژه مثل را به حساب نیاوردند و اینگونه ترجمه کردند که (( بهشت چنین است...)) یا مثل را به وصف ترجمه کردند که (( توصیف بهشت چنین است...)).
آری اینگونه معنی آیات خدا را پنهان می کنند.

روح بخش;678090 نوشت:
اگر همه اینها تشبیه و تمثیل معقول به محسوس بود، چرا باید اینقدر قرآن و نیز احادیث وارد جزئیات شوند.

روح بخش;678090 نوشت:
چه ما به ازای روحانی و معنوی برای هرکدامشان وجود دارد.

به طور قطع نمی توانم نظری بدهم شاید قرآن می خواست با یک تیر دو نشان بزند و هم وعده ی بهشت را بدهد و هم وعده ی فتح ایران و روم را به مسلمانان بدهد.
حال من می پرسم در تمثیل سوره یس برای علت انذار نشدن کافران ( در گردن های آنها زنجیرهایی قرار دادیم که تا چانه هایشان ادامه دارد...) چرا خداوند اینقدر وارد جزییات شده است و یا در آیه ی نور ( مثل نور خدا مثل چراغدانی است...) چرا اینقدر به جزییات پرداخته شده است؟ آیا اینها هم محسوس به محسوس هستند؟ و چه مابه ازای روحانی و معنوی برای هر کدامشان وجود دارد؟

روح بخش;678090 نوشت:
از طرفی هم پیامبر مأمور بوده است تا آیات الهی را نه تنها برای مردم تلاوت کند بلکه آنها را توضیح دهد

روح بخش;678090 نوشت:
تشبیه معقول به محسوس تا جایی است که ذهن مخاطب آشنای با معقول شود بعد از آن باید سخن در اطراف همان معقول دور بزند.

قرار نیست که هر کس قرآن را خواند علامه ی دهر معارف قرآن شود اگر این طور بود اینهمه کتب تفسیری برای چه پدید آمد؟ و قرار هم نیست که پیامبر تمام معارف قرآن را شسته و رفته بجود ودر دهان مردم بگزارد اگر اینگونه بود پس فرمان تدبر در قرآن برای چه بود؟

روح بخش;678090 نوشت:
چرا در میان انبوه از احادیث که از ساده ترین معارف تا اساسی ترین آنها سخن به میان آمده است، سخنی از زبان تمثیلی قرآن نیامده است؟

همانگونه که در پستهای قبل گفته شد خداوند در قرآن برخی از دلایل تمثیل زدن های خود را بیان کرده است:

إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ( بقره : 26)

ترجمه: خداوند از اينكه به پشه و حتي بالاتر از آن مثال بزند شرم نمي‏كند . آنها كه ايمان آورده ‏اند مي‏ دانند حقيقتي است از طرف پروردگارشان، و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند مي‏ گويند منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟! خدا جمع زيادي را با آن گمراه و عده كثيري را هدايت مي‏كند ولي تنها فاسقان را با آن گمراه مي ‏سازد.

بنابراین یکی از حکمتهای تمثلهای قرآن آزمایش اشخاص است پس نیازی نیست که احادیث به صراحت تمام زبان تمثیلی را بیان کنند همین که در برخی جاها اشاره کنند کافی است. از طرف دیگر تا امکان وضو هست تیمم باطل است. وقتی ما می توانیم از طریق قرآن تمثیلی بودن را ارجح بدانیم دیگر خیلی نیاز به وابستگی به روایات نداریم. چون روایات هم باید بر قرآن عرضه شوند.

روح بخش;678090 نوشت:
حرف آخر این که خداوند فرموده است از شراب اینجا دست بکش ما آنجا بتو شرابی آنچنان می دهیم. وقتی این شخص را ببهشت ببرند ولی ببیند بجای شراب مثلا یک نعمت معنوی به او داده اند، آیا حق دارد اعتراض کند؟ حالا شما بگو این نعمت معنوی خیلی بهتر است و یا او را آنقدر رشد می دهند که فراموش کند خداوند در دنیا چه قولی به او داده است و حرفهای دیگر ولی من می گویم اینها همه بر خلاف رویه خداوند است. خدا حرفی زده است باید پایش بایستد.
خداوند در قرآن می گوید فکر نکنید این شراب عقل را زائل می کند. خب کسی هم در بهشت نمی تواند از خداوند گلایه کند چرا به من شراب هوشبر ندادی چون خداوند قبلا فرموده بود که از این چنین شرابی در بهشت خبری نیست. ولی اگر بجای شراب در بهشت گفتنند منظور شنیدن سخنان حکیمانه است که جانت را مست معنایی می کند، الحق و الانصاف آیا این خلاف وعده عمل کردن نیست؟

تعریف شراب آن است که نوشیدنی ای که مست کند. آنچه که مست نکند دیگر نامش آب انگور می شود و شراب نیست بنابراین وعده ی غیر تمثیلی به شرابی که مست نکند یک مغالطه است . حال میل شما ست که بپذیرید که خداوند درباره ی شراب بهشتی مغالطه کرده است یا تمثیل به کار برده است. کدامش به خلف وعده نزدیکتر است؟

روح بخش;678337 نوشت:
الأعراف : 32 قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.
بگو: «چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است؟!» بگو: «اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده‏ اند؛ (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند؛ ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى‏دهيم!

به آیه ی خوبی اشاره کردید:

الأعراف : 32 قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.

رزق طیب و پاکیزه که خودش طیب و طاهر است در قیامت می خواهد از چه چیزی خالص شود؟! (از مادیات؟)

روح بخش;678337 نوشت:
آیه ذیل صراحت دارد در این که رزقهای گوارا در دنیا هم برای کفار است و هم مؤمنین ولی این رزقها در آخرت مخصوص مؤمنین است:

بگذارید من هم در رد این نظر که رزق و زینت دنیا هم در دنیاست و هم در آخرت چند آیه بیاورم:

وَ ما اُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ مَا عِندَ اللّه ِ خَيْرٌ وَ أَبقَى أ فَلاَ تَعْقِلُونَ (قصص : 60)

ترجمه: «چيزهايى كه به شما داده شده است ، متاع و زینت زندگى دنيوى است . حال آن كه آنچه نزد خداست بهتر و ماندنى تر است. آيا تعقّل نمى كنيد؟»

وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا (کهف : 45)

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا ( کهف: 46)

ترجمه : زندگي دنيا را براي آنها به آبي تشبيه كن كه از آسمان فرو مي‏فرستيم، و به وسيله آن گياهان زمين، سرسبز و درهم فرو مي‏ روند، اما بعد از مدتي مي‏ خشكند، به گونه ‏اي بادها آنها را به هر سو پراكنده مي ‏كنند، و خداوند بر هر چيز توانا است .

مال و فرزندان زيور زندگى دنيايند و نيكي هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و آرزوی بهتر ست.

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿یونس: 24﴾
وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ( یونس : 25)

ترجمه: زندگي دنيا همانند آبي است كه از آسمان نازل كرده‏ ايم كه بر اثر آن گياهان گوناگون كه مردم و چهار پايان از آن مي ‏خورند، مي ‏رويد، تا زماني كه روي زمين زيبائي خود را (از آن) گرفته و تزيين مي‏ گردد و اهل آن می پندارند كه مي‏ توانند از آن بهره مند گردند فرمان ما شب هنگام يا در روز براي نابودي آن) فرا مي‏رسد و آنچنان آنرا درو مي‏ كنيم كه (گوئي) هرگز نبوده است اينچنين آيات خود را براي گروهي كه تفكر مي‏كنند شرح مي‏دهيم.
و خداوند دعوت به دار السلام مي‏ كند و هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مي‏نمايد.

وَلَوْلَا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ ( زخرف: 33)

وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِؤُونَ (زخرف: 34)

وَزُخْرُفًا وَإِن كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ ( زخرف: 35)

ترجمه: و اگر نه آن بود كه مردم امتى واحد گردند قطعا براى خانه‏ هاى آنان كه به [خداى] رحمان كفر مى‏ورزيدند سقفها و نردبانهايى از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مى ‏داديم .و براى خانه‏ هايشان نيز درها و تختهايى كه بر آنها تكيه زنند . و زر و زيورهاى [ديگر نيز] و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است .

عصران;678903 نوشت:
بگذارید من هم در رد این نظر که رزق و زینت دنیا هم در دنیاست و هم در آخرت چند آیه بیاورم:

وَ ما اُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ مَا عِندَ اللّه ِ خَيْرٌ وَ أَبقَى أ فَلاَ تَعْقِلُونَ (قصص : 60)

ترجمه: «چيزهايى كه به شما داده شده است ، متاع و زینت زندگى دنيوى است . حال آن كه آنچه نزد خداست بهتر و ماندنى تر است. آيا تعقّل نمى كنيد؟»

وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا (کهف : 45)

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا ( کهف: 46)

ترجمه : زندگي دنيا را براي آنها به آبي تشبيه كن كه از آسمان فرو مي‏فرستيم، و به وسيله آن گياهان زمين، سرسبز و درهم فرو مي‏ روند، اما بعد از مدتي مي‏ خشكند، به گونه ‏اي بادها آنها را به هر سو پراكنده مي ‏كنند، و خداوند بر هر چيز توانا است .

مال و فرزندان زيور زندگى دنيايند و نيكي هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و آرزوی بهتر ست.

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿یونس: 24﴾
وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ( یونس : 25)

ترجمه: زندگي دنيا همانند آبي است كه از آسمان نازل كرده‏ ايم كه بر اثر آن گياهان گوناگون كه مردم و چهار پايان از آن مي ‏خورند، مي ‏رويد، تا زماني كه روي زمين زيبائي خود را (از آن) گرفته و تزيين مي‏ گردد و اهل آن می پندارند كه مي‏ توانند از آن بهره مند گردند فرمان ما شب هنگام يا در روز براي نابودي آن) فرا مي‏رسد و آنچنان آنرا درو مي‏ كنيم كه (گوئي) هرگز نبوده است اينچنين آيات خود را براي گروهي كه تفكر مي‏كنند شرح مي‏دهيم.
و خداوند دعوت به دار السلام مي‏ كند و هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مي‏نمايد.

وَلَوْلَا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ ( زخرف: 33)

وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِؤُونَ (زخرف: 34)

وَزُخْرُفًا وَإِن كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ ( زخرف: 35)

ترجمه: و اگر نه آن بود كه مردم امتى واحد گردند قطعا براى خانه‏ هاى آنان كه به [خداى] رحمان كفر مى‏ورزيدند سقفها و نردبانهايى از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مى ‏داديم .و براى خانه‏ هايشان نيز درها و تختهايى كه بر آنها تكيه زنند . و زر و زيورهاى [ديگر نيز] و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است .

سلام بر شما

اولا که زیرو رو و نابود شدن دنیا و هر چیزی که در آن است نمیتواند اثباتی بر مدعای شما باشد. چون ما نمیگوییم آخرت همین دنیاست. خیر ، دنیا و اخرت همانطور که شباهتهایی با هم دارند تفاوتهایی هم هم دارند از جمله زودگذر بودن دنیا و جاودانگی اخرت.

درمورد برتری روزیهای معنوی هم نسبت به روزیهای مادی این مساله دلیلی بر آن است که رزق معنوی علاوه بر اینکه خالص است و هیچ دردسر و رنج و ناراحتی به همراه ندارد، مثل رزقهای مادی زودگذر نیست بلکه جاودانه است و همین جاودانگی و خالص بودنش بیانگر برتری آن نسبت به دنیا و روزیهای دنیویست...

بلاتشبیه فرض بفرمایید شما مستاجرید و دوستتان به شما میگوید کار کن زحمت بکش تا بتوانی در خانه ای زندگی کنی که مال خودت باشد. منزل مستاجری هیچ چیزش خوب نیست . منزل خوب آنست که مال خود آدم باشد.

آیا شما از این توصیه ها و سفارشات چنین نتیجه میگیرید که خانه ای که بنام خود آدم هست اصلا منزل و سرای سکونت نیست؟

درمورد مثال نور خداوند هم که میفرماید خدا نور آسمان و زمین است. نفرموده خدا خود آسمان و زمین است که شما تشبیه غیر مادی به مادی میکنید. میفرماید خدا روشن کننده آسمان و زمین است.

درمورد مثال این نور هم نیاز به علمیست که هنوز کسی به آن دست نیافته و نمیتوانید به اینوسیله ثابت کنید که هیچ لذت یا عذاب ملموسی برای انسانها در پشت پرده وجود ندارد و همه این دردها و لذات روحیست...

ملاali;673482 نوشت:
سلام
خداوند در آیه71 ذخرف فرموده هرچه دل بخواهد و چشم لذت میبرد در بهشت وجود دارد این در حالی است که همه مفسران قران براین مطلب اذعان دارند که انسان در بهشت هرچیزی را نمی خواهد چون آنجا سرای قرب الهی و حق است نه سرای تزاحم و خطا

و از طرفی میدانیم که بهترین چیز، خدا و عبادت آن است و ما برای عبادت آفریده شده ایم

و همینطور میدانیم که حیات انسان در بهشت و آخرت وابسته به مایحتاج دنیایی مثل غدا و نکاح نیست و بقا و حیات به خودی خود وجود دارد

در نتیجه بهشت بر خلاف آنچه که از ظاهر آیه بدست می آید جای عقده گشایی های دنیا نیست و پاداش اخروی با خواسته های دنیایی ارتباط تمثیلی و مجازی دارند و نه ارتباط حقیقی
اگر دلیلی عقلی بر رد این سخن دارید بفرمایید
باتشکر

با سلام:

سؤالات بسيار خوبي از كارشناسان محترم پرسيديد

كه البته اغلب آنها را خودتان پاسخ فرموديد

همه پستهاي شما را خواندم و اگر اجازه بفرماييد

پاسخهايي به نظرم رسيد:

ابتدا بايد بگويم سخن شما مبني بر اينكه همه فلاسفه و از جمله ملا صدرا

دو ساحتي بودن انسان را رد مي كنند خلاف تحقيق است

و چنين چيزي نيست(به اثار فلاسفه مراجعه بفرماييد در بحث معاد)

سخن ملاصدرا مبني بر جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس است

نه دليلي بر رد معاد جسماني،كما اينكه جناب ملا صدرا اشكالي را كه

بر معاد جسماني وارد بود (نظير آنچه شما فرموديد) را با نظريه

جسم مثالي و اخروي حل نمود.

گذشته از اينها اگر ما به جسم اخروي معتقد نباشيم مجبوريم

نصوص قراني را در باره معاد جسماني رد كنيم و تاويل هم بلا مرجح

جايز نيست و ما نمي توانيم بدون دليل قران را از دلالت ظاهريش

منحرف كنيم پس الزاما معاد جسماني ثابت است و هيچ شكي در آن نيست

يك نكته ديگر كه بايد توجه كنيد اين است كه انسان را حضرت ايت الله جوادي آملي

كه به سخنانشان استدلال فرموديد حيَ متاله تعريف مي كنند و اين تعريف را جامع

و مانع مي دانند در مقابل حيوان ناطق سايرين،اين تعريف خود متضمن دو ساحتي بودن

انسان است و توجه كنيد كه اين تعريف را از قران كريم نسبت به انسان استنباط فرموده اند!

مسائلي را هم كه راجع به داشتن بدن و ارتباطش با تكليف بود ظاهرا ربطي بهم ندارند

داشتن بدن مادي ملازم با داشتن تكليف نيست (البته جسم در آن عوالم مادي نيست)

تا محل ايراد حضرتعالي قرار گيرد.

حبيبه;678982 نوشت:
با سلام:

سؤالات بسيار خوبي از كارشناسان محترم پرسيديد

كه البته اغلب آنها را خودتان پاسخ فرموديد

همه پستهاي شما را خواندم و اگر اجازه بفرماييد

پاسخهايي به نظرم رسيد:

ابتدا بايد بگويم سخن شما مبني بر اينكه همه فلاسفه و از جمله ملا صدرا

دو ساحتي بودن انسان را رد مي كنند خلاف تحقيق است

و چنين چيزي نيست(به اثار فلاسفه مراجعه بفرماييد در بحث معاد)

سخن ملاصدرا مبني بر جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن نفس است

نه دليلي بر رد معاد جسماني،كما اينكه جناب ملا صدرا اشكالي را كه

بر معاد جسماني وارد بود (نظير آنچه شما فرموديد) را با نظريه

جسم مثالي و اخروي حل نمود.

گذشته از اينها اگر ما به جسم اخروي معتقد نباشيم مجبوريم

نصوص قراني را در باره معاد جسماني رد كنيم و تاويل هم بلا مرجح

جايز نيست و ما نمي توانيم بدون دليل قران را از دلالت ظاهريش

منحرف كنيم پس الزاما معاد جسماني ثابت است و هيچ شكي در آن نيست

يك نكته ديگر كه بايد توجه كنيد اين است كه انسان را حضرت ايت الله جوادي آملي

كه به سخنانشان استدلال فرموديد حيَ متاله تعريف مي كنند و اين تعريف را جامع

و مانع مي دانند در مقابل حيوان ناطق سايرين،اين تعريف خود متضمن دو ساحتي بودن

انسان است و توجه كنيد كه اين تعريف را از قران كريم نسبت به انسان استنباط فرموده اند!

مسائلي را هم كه راجع به داشتن بدن و ارتباطش با تكليف بود ظاهرا ربطي بهم ندارند

داشتن بدن مادي ملازم با داشتن تكليف نيست (البته جسم در آن عوالم مادي نيست)

تا محل ايراد حضرتعالي قرار گيرد.


سلام و تشکر
اگه منظور از معاد عالم بعد از برزخ است باید بگویم
ملاصدرا به هیچ وجه نتوانسته معاد جسمانی را حل کند
آن هم به دو دلیل عمده
1-بدن مثالی مربوط به برزخ و یا همان عالم خیال است و نه ورای آن
آیا صدرا چنین می اندیشد که عموم مردم دیگر عالمی بعد از برزخ ندارند؟ پس قیامت کبری که صریحا در قرآن آمده چه میشود؟

و همانطور که حتما میدانید عالم بعد از برزخ در نگاه صدرا عالم عقلی است...
حال اگر عالم عقلی صدرا را معادل قیامت بعد از برزخی که در قرآن آمده بگیریم
به معاد روحانی میرسیم نه جسمانی
دلیل: عالم عقلی طبق تفکرات صریح صدرا عالمی بی صورت است و مجرد تام میباشد

2-حقیقت بدن ما در عالم بی صورت عقلی موجود است اطلاق بدن و جسم به حقایق جسم و بدن ، بزرگترین تاویلی است که صدرا در مفهوم جسم و بدن داشته....
که ابدا پذیرفته نیست و مضحک است
چراکه طبق این تعریف خود عالم عقلی و حتی خدا را هم میتوان گفت جسمانی

《كيفيّت‌ حشر بدن‌هاي‌ طبيعي‌ بسوي‌ خداوند متعال‌و بازگشت‌ صورت‌ حسّي‌ به‌ صورت‌ مثالي‌، و صورت‌ مثالي‌ به‌ صورت‌ عقلي‌
و همچنين‌ ميگوئيم‌: صورتهاي‌ حسّيّه‌ قالب‌هاي‌ صورتهاي‌ خياليّه‌ است‌، و آن‌ صورتهاي‌ خياليّه‌ ارواح‌ اين‌ صورتهاي‌ حسّيّه‌ است‌، و صورتهاي‌ خياليّه‌ قالب‌هاي‌ صورتهاي‌ عقليّه‌ است‌، و آن‌ صورتهاي‌ عقليّه‌ حقائق‌ اين‌ صورتهاي‌ خياليّه‌ است‌؛ بنابراين‌ حشر بدنهاي‌ طبيعي‌ به‌ بدنهاي‌ اُخروي‌، و حشر بدنهاي‌ اخروي‌ به‌ صورتهاي‌ عقليّه‌، و حشر صورتهاي‌ عقليّه‌ بسوي‌ خداوند تعالي‌ ميباشد.》 کتاب معادشناسی علامه تهرانی تشریح معاد ملاصدرا

ملاحظه میکنید که از نظر صدرا حشر انسان و هرچیز نهایتا به خداست و خدا جسم نیست و اما برزخ و بدن مثالی هم که مرتبط با بحث معاد جسمانی نیست چرا که بحث جسمانی بودن یا نبودن معاد مربوط به بعد از برزخ است و بعد از برزخ در نگاه فلسفی نه ماده است ونه صورت آن، بلکه حقیقت آن موجود است و روشن است که حقیقت جسم جسم نیست بلکه یک امر روحانی و بی صورت است
لذا از نظر فلسفی معاد جسمانی همانطور که ابن سینا فرموده اثبات ندارد
و فقط از راه تعبد میتوان به آن اعتقاد داشت

Serat;678972 نوشت:
سلام بر شما

اولا که زیرو رو و نابود شدن دنیا و هر چیزی که در آن است نمیتواند اثباتی بر مدعای شما باشد. چون ما نمیگوییم آخرت همین دنیاست. خیر ، دنیا و اخرت همانطور که شباهتهایی با هم دارند تفاوتهایی هم هم دارند از جمله زودگذر بودن دنیا و جاودانگی اخرت.

درمورد برتری روزیهای معنوی هم نسبت به روزیهای مادی این مساله دلیلی بر آن است که رزق معنوی علاوه بر اینکه خالص است و هیچ دردسر و رنج و ناراحتی به همراه ندارد، مثل رزقهای مادی زودگذر نیست بلکه جاودانه است و همین جاودانگی و خالص بودنش بیانگر برتری آن نسبت به دنیا و روزیهای دنیویست...

بلاتشبیه فرض بفرمایید شما مستاجرید و دوستتان به شما میگوید کار کن زحمت بکش تا بتوانی در خانه ای زندگی کنی که مال خودت باشد. منزل مستاجری هیچ چیزش خوب نیست . منزل خوب آنست که مال خود آدم باشد.

آیا شما از این توصیه ها و سفارشات چنین نتیجه میگیرید که خانه ای که بنام خود آدم هست اصلا منزل و سرای سکونت نیست؟

درمورد مثال نور خداوند هم که میفرماید خدا نور آسمان و زمین است. نفرموده خدا خود آسمان و زمین است که شما تشبیه مادی به غیر مادی میکنید. میفرماید خدا روشن کننده آسمان و زمین است.

درمورد مثال این نور هم نیاز به علمیست که هنوز کسی به آن دست نیافته و نمیتوانید به اینوسیله ثابت کنید که هیچ لذت یا عذاب ملموسی برای انسانها در پشت پرده وجود ندارد و همه این دردها و لذات روحیست...

سلام
《و ما گفتار خود را در اينجا بطور مبسوط‌ و گسترده‌ آورديم‌ بجهت‌ مراعات‌ و شفقت‌ به‌ حال‌ اهل‌ ظاهر كه‌ مقصدشان‌ در مناسك‌ و عبادات‌ رسيدن‌ به‌ شهوات‌ بطن‌ و وصول‌ به‌ شهوات‌ فرج‌ در آخرت‌ است‌ كه‌ بطور لذّت‌ بخش‌تر و با دوام‌تر كامياب‌ شوند؛ و ايشان‌ در حقيقت‌ طالبين‌ دنيا هستند و در نزد خود چنين‌ مي‌پندارند كه‌ طلب‌ ثواب‌ آخرت‌ و تقرّب‌ به‌ خداي‌》
ملاصدرا-اسفار-جلد9ص202

عصران;678903 نوشت:
در قرآن هم تمثیل معقول به محسوس وجود دارد و هم محسوس به محسوس. و ما نمی توانیم بگوییم که تمام تمثیلهای قرآن از نوع دوم هستند.

سلام علیکم
شما آیاتی که در پست خود آورده بودید که در آنها تشبیه معقول به محسوس بود و قصد تعمیم آنها را داشتید و اینجا می گویید تثمیلهای قرآن همه تشبیه معقول به محسوس نیست خب این اعتراف خوبی است! پس طبق این اعتراف تمثیلهای قرآن امکان دارد تشبیه محسوس به محسوس باشد. بنابرین نمی شود با استناد به آیات تمثیلی گفت همه آیات بهشت و دوزخ تشبیه معقول به محسوس است. بلکه ممکن است بعضی این چنین باشد و بعضی نباشد.
عصران;678903 نوشت:
این آیه هم منافاتی با حرف ما ندارد زیرا همانطور که (( و اتو متشابها )) همانطور هم در هر تمثیل و استعاره ای هم وجه شبهی بین مشبه و مشبه به وجود دارد.

در آیه تصریح دارد که «رزقنا من قبل» و نیز «ازواج مطهره» را بعد از «اوتو متشابها» آورده است. ایندو قرینه است که وجه شبه چیست. رزقهای بهشتی شبیه رزقهای دنیوی است ولی حورالعین شبیه همسران دنیوی نیست زیرا آنها پاکیزه از حیض و نفاس هستند.
از این شدت شباهت رزق بهشتی با رزق دنیوی معلوم می شود زیرا این آیه صرف تفاوت در دیدن حیض را مانع از شباهت زنان بهشتی با زنان دنیوی می داند. (تأمل کنید!)
عصران;678903 نوشت:
در صفحه اول هم کارشناس این آیه را اشتباه ترجمه کرد و (( رزق)) را به(( میوه)) ترجمه کردند. جالب است بدانید که برخی ترجمه های قرآن را که دیدم آیه ی (( مثل الجنه)) را هم یا اصلا واژه مثل را به حساب نیاوردند و اینگونه ترجمه کردند که (( بهشت چنین است...)) یا مثل را به وصف ترجمه کردند که (( توصیف بهشت چنین است...)).
آری اینگونه معنی آیات خدا را پنهان می کنند.

ترجمه ای که کارشناس نموده است این است: چون از میوه های گوناگون آن بهره‌مند شوند.
«میوه» ترجمه «من ثمرة» است و «بهره مند» ترجمه «رزقوا ... رزقا» است.
در کتب لغت تفاوتی بین واژه «شبه» و «مثل» ذکر نمودند. وقتی می گویند بین دو چیز شباهت است کافی در بعضی از وجوه آندو مانند هم باشند نه در همه وجوه. اما زمانی که گفته می شود ایندو «مثل» هم هستند که شباهت آنها تام و کامل و از همه وجوه باشد. بنابرین اگر در بعضی از ترجمه ها، «مثل الجنة» را «بهشت چنین است» معنی نموده است بیراه ترجمه نکرده اند.
نه کارشناسان این سایت و نه مترجمین قرآن که همه از فرهیختگان هستند نمی خواهند معانی آیات الهی را پنهان کنند. کتمان معانی آیات کار کفار لجوج است که خداوند آنها را لعنت نموده است. این نسبت، استغفار دارد. کافی شما سطح علمی خود را ارتقاء دهید!
عصران;678903 نوشت:
حال من می پرسم در تمثیل سوره یس برای علت انذار نشدن کافران ( در گردن های آنها زنجیرهایی قرار دادیم که تا چانه هایشان ادامه دارد...) چرا خداوند اینقدر وارد جزییات شده است و یا در آیه ی نور ( مثل نور خدا مثل چراغدانی است...) چرا اینقدر به جزییات پرداخته شده است؟ آیا اینها هم محسوس به محسوس هستند؟ و چه مابه ازای روحانی و معنوی برای هر کدامشان وجود دارد؟

بعضی از غُلهایی که زندانیان را با آن می بستند، دارای حلقه های با سطح عریض بوده است و وقتی آن را بر گردن فرد می گذاشتند بخاطر سطح عریضش تا زیر چانه می آمده است و سبب می شده است، زندانی نتواند سرش را پایین بگیرد. مدام سرش بالا بوده است.
این چرا باید تشبیه باشد. دوزخیان اینگونه به زنجیر می شوند. چه مشکلی دارد که باید حتما تشبیه باشد!
اما آیه نور، خداوند در این آیه از شفافیت نور خودش و براهین وجودیش در جهان هستی می گوید: نوری که در جراغدانی است و در آن چراغدان چراغی است و آن چراغ در حبابی است مثل ستاره ای درخشان، و سوخت آن روغن زیتونی است که به شدت آماده اشتعال است بدون هیچ دودی.
ما بخوبی ظهور اسماء خداوند را در جهان هستی می بینیم.
و البته در تأویل آیه نور به ذوات مقدسه آل عبا نیز اشاره شده است.
پس در آیه نخست اصلا تشبیهی صورت نگرفته است و در آیه دوم هم تشبیه معقول (براهین وجودی خداوند) به محسوس (چراغی مخصوص) صورت پذیرفته است و اصلا بحثی از حالات روحانی نیست.
عصران;678903 نوشت:
قرار نیست که هر کس قرآن را خواند علامه ی دهر معارف قرآن شود اگر این طور بود اینهمه کتب تفسیری برای چه پدید آمد؟ و قرار هم نیست که پیامبر تمام معارف قرآن را شسته و رفته بجود ودر دهان مردم بگزارد اگر اینگونه بود پس فرمان تدبر در قرآن برای چه بود؟

کتب تفسیری بوجود آمدند تا لغات قرآن را معنی کنند، شأن نزول آیات را بگویند، درسهایی که از آیات می شود گرفت متذکر شوند و نیز آیات متشابه را با رجوع به دیگر آیات و با رجوع به روایات راسخون فی العلم توضیح دهند. و همچنین مسائلی که در قرآن به ذکر کلیات آنها بسنده شده است، توضیح دهند و وارد جزئیات شوند.
البته چون بعضی بخاطر این که قرآن را با تفکرات خودشان همراه سازند در طول تاریخ در معنی روشن آیات شبهاتی را مطرح نمودند و اصرار بر معنی غیر ظاهر داشته اند، مفسرین هم قسمتی از کتابشان را اختصاص به پاسخ به این شبهات داده اند.
شما وقتی به دو تفسیر ازشمند نمونه و المیزان مراجعه می کنید بیشتر متوجه این معنا می شوید که قسمت عمده حجم ایندو تفسیر برای باز روشن نمودن آیاتی است که روشن بوده است. یعنی اگر کسی با شبهات آشنا نباشد، براحتی می تواند با آیات الهی ارتباط برقرار کند.
اما تدبر در قرآن نه به معنای فهم قرآن است. قرآن آیاتش برای مردم توضیح داده شده است. این را قرآن بارها ذکر کرده است و مخاطبین عصر نزول اگر بعضا سؤالی از واژه ای از قرآن می کردند حضرت آنها را توبیخ می کرده است که: مگر شما عرب نیستید؟
تدبر در قرآن معنای پند گرفتن از قرآن است. پند گرفتن از قصه های قرآن است. لذا صفت مقابل تدبر قفل قلب است. قلبی که قفل دارد نه این که معنی آیات را نفهمد، خوب هم می فهمد، ولی نمی خواهد قبول کند. همه اهل کتاب و مشکرین در عصر پیامبر قرآن را خوب می فهمیدند. اصلا به همین خاطر بسیاری از آنها مسلمان شدند. قرآن درباره آنها که کتب آسمانی را تحریف می کنند می فرماید: من بعد ما عقلوه و هم یعلمون. (بقره: 75)
فهم مخاطبین قرآن - یعنی همین فهمی است که بنده و امثال بنده از قرآن داریم - اگر اشکال می داشت، دیگر قرآن معجزه نبود زیرا برای ارتباط پیدا کردن با آن و فهم معنیش نیازمند سخن دیگری بود. و آن دیگری چه زمانی حرفش معتبر بود زمانی که بتواند اعجاز قرآنش را ثابت کند و اگر قرار باشد فهم قرآنش وابسته به سخن خود او باشد این که دور لازم می آید.
تصدیق اعجاز = فهم قرآن = توضیح پیامبر = فهم قرآن.
البته انکار نمی کنیم که بعضی از آیات قرآن متشابه است ولی همان آیات متشابه هم اگر کسی قلبش مریض نباشد بخوبی منظور قرآن را می فهمد. مثلا براحتی می فهمد، «وجوه ناضرة الی ربها ناظره (قیامت: 22 و 23) نه به معنای این است که خداوند روز قیامت دیده می شود. بلکه منظور دیدن رحمت خداوند است. این اسلوبی است که بشر در محاورات خود بارها بکار بسته است.
هیچ آیه ای در قرآن نیست که برای حداقل فهمی که خداوند مد نظرش بوده است، دچار ابهام باشد. و حداکثر فهم نیز با تکرار تلاوت و عمل به آیات و تلمّذ در مکتب اهل البیت علیهم السلام و مطالعه کتب تفسیر بدست می آید.
و تکرار آیات و عمل به آیات و تلمذ در مکتب اهل البیت و مطالعه اکثر کتب تفسیر، ما را نمی رساند به این که آیات بهشت و دوزخ صرفا روحانی و تمثیلی است.
عصران;678903 نوشت:

إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ( بقره : 26)
ترجمه: خداوند از اينكه به پشه و حتي بالاتر از آن مثال بزند شرم نمي‏كند . آنها كه ايمان آورده ‏اند مي‏ دانند حقيقتي است از طرف پروردگارشان، و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند مي‏ گويند منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟! خدا جمع زيادي را با آن گمراه و عده كثيري را هدايت مي‏كند ولي تنها فاسقان را با آن گمراه مي ‏سازد.
بنابراین یکی از حکمتهای تمثلهای قرآن آزمایش اشخاص است پس نیازی نیست که احادیث به صراحت تمام زبان تمثیلی را بیان کنند همین که در برخی جاها اشاره کنند کافی است. از طرف دیگر تا امکان وضو هست تیمم باطل است. وقتی ما می توانیم از طریق قرآن تمثیلی بودن را ارجح بدانیم دیگر خیلی نیاز به وابستگی به روایات نداریم. چون روایات هم باید بر قرآن عرضه شوند.

در کجای این آیه بحث آزمایش شده است؟ کجایش گفته است ثمثیل مال آزمایش است؟
خب حالا فرض کنید آیه این چنین چیزی را می گوید؛ اگر انار و موز و انگور و خرما و زنجیر و آب جوش و دود غلیظ و آتش به عنوان نعمات بهشتی و عذابهای دوزخی، همه تمثیل است و خداوند اینها را برای آزمایش فرموده است، با این آزمایش چه هدفی را تعقیب می کند؟ قرار است که ما چه آزمایشی بدهیم؟ بعد چه کسی در این آزمایش موفق بیرون آمده است؟ من یا شما یا یکی دیگر؟ به چه دلیل یکی از ما موفق شده است؟
شما می گویید آزمایشش به این بوده است که به ظاهرش توجه نکنید و بروید به عمقش، من هم می گویم آزمایشش به این است که ظاهرش را توجه کنید و بیخود عمق تراشی نکنید. خب کدام ما از این آزمایش سر بلند بیرون آمده است؟
اینهمه آیات قرآن توسط روایات تأویل شده است آیا نباید ائمه بزرگوار ما که وظیفه هدایت ما را بر عهده گرفته اند در میان این همه تأویلات مطالب صریحی نیز درباره باطن آیات بهشت و دوزخ می گفتند؟ تا امثال من و شما در طول تاریخ اینقدر بحث و جدل نمی کردند؟
خداوند برای قدرتش به پشه مثال می زند و برای اثبات قدرتش:
پشه را به جنگ نمرود می فرستد.
ابابیل را به جنگ اصحاب فیل می فرستد
داودی که نوجوانی است با یک فلاخن جالوت را هلاک می سازد
موریانه ای را برای خوردن عصای سلیمان می فرستد تا مرگِ تنها پادشاه زمین را اینگونه به اطلاع دیگران برساند
و ....
تا قدرت خودشان را به رخ بکشد. ولی انسان جاهل ظاهر بین، فکر می کند قدرت نمایی به سوار شدن بر فیل است و لشگری سراپا مسلح داشتن است. همین انسان می گوید چرا خداوند برای قدرت خودش پشه مثال زده است؟
خب این پیام آیه است. چه ربطی به موضوع بحث ما دارد؟
عصران;678903 نوشت:
تعریف شراب آن است که نوشیدنی ای که مست کند. آنچه که مست نکند دیگر نامش آب انگور می شود و شراب نیست بنابراین وعده ی غیر تمثیلی به شرابی که مست نکند یک مغالطه است . حال میل شما ست که بپذیرید که خداوند درباره ی شراب بهشتی مغالطه کرده است یا تمثیل به کار برده است. کدامش به خلف وعده نزدیکتر است؟

شراب آن است که حال خوشی به انسان بدهد. این حال خوش می تواند با ذهاب عقل همراه باشد و فرد را از اندوه فعلی اش به صورت مفطعی جدا سازد و یا عقل را رشد دهد و حالات معنوی اش اوج گیرد.
ان شاء الله بهشت که رفتید و شراب خوردید، خواهید فهمید چگونه لذات جسمانی و روحانی با هم آنجا عجین می شوند!
عصران;678903 نوشت:
به آیه ی خوبی اشاره کردید:
الأعراف : 32 قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.
رزق طیب و پاکیزه که خودش طیب و طاهر است در قیامت می خواهد از چه چیزی خالص شود؟! (از مادیات؟)

خب حالا نوبت ما شده است بگوییم چرا معنی آیات را بعضی پنهان می کنند؟ البته ما این را نمی گوییم. چون در مفهوم «پنهان کردن» عمد وجود دارد و شما عمدی ندارید.
کجای این آیه از پاک شدن و از خالص شدن سخن گفته است؟ رزق طیب رزقی است که طِیب است یعنی گوارا است. طیّب غیر از طاهر است. رزق حلال گوارا است. وقتی انسان آن را می خورد به او می چسبد و وجدانش اذیتش نمی کند.
و نیز رزق طیب خوشمزه است. خداوند مصادیق رزق طیب را اینگونه معرفی می کند: منّ و سلوی (شیره لذیذ درختان و گوشت پرنده)، رزق حلال، غنائم جنگی، شکار دریایی و خشکی.
اینها ربطی با خالص شدن ندارد. نگران نیستید از این که عقائد خود را دارید به قرآن تحمیل می کنید؟ قرآن آیاتش روشن است! باور کنید!
عصران;678903 نوشت:
بگذارید من هم در رد این نظر که رزق و زینت دنیا هم در دنیاست و هم در آخرت چند آیه بیاورم:
وَ ما اُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ مَا عِندَ اللّه ِ خَيْرٌ وَ أَبقَى أ فَلاَ تَعْقِلُونَ (قصص : 60)
ترجمه: «چيزهايى كه به شما داده شده است ، متاع و زینت زندگى دنيوى است . حال آن كه آنچه نزد خداست بهتر و ماندنى تر است. آيا تعقّل نمى كنيد؟»

قرآن در این آیه دو مزیت برای نعمتهای بهشتی می شمارد یکی بهتر بودن و یکی باقی تر بودن. هر دو صفت تفضیل است. صفت تفضیل اقتضای همانندی دارد. دو چیز که شباهت دارند، وقتی یکی از آندو مزیتی دارد، آن وقت گفته می شود این از این بهتر است.
نعمتهای دنیوی زائل است ولی نعمتهای اخروی باقی است.
آیا تعقل نمی کنید؟!
عصران;678903 نوشت:
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا (کهف : 45)

بله نعمتهای دنیا زائل می شود حتی حالات روحی و معنویش. ربطی به قید «مادی» ندارد.
عصران;678903 نوشت:
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا ( کهف: 46)
ترجمه : زندگي دنيا را براي آنها به آبي تشبيه كن كه از آسمان فرو مي‏فرستيم، و به وسيله آن گياهان زمين، سرسبز و درهم فرو مي‏ روند، اما بعد از مدتي مي‏ خشكند، به گونه ‏اي بادها آنها را به هر سو پراكنده مي ‏كنند، و خداوند بر هر چيز توانا است .
مال و فرزندان زيور زندگى دنيايند و نيكي هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و آرزوی بهتر ست.

همین بنون وقتی بشوند فرزندانی صالح آن وقت می شوند بهترین باقیات صالحات آنگونه که در احادیث آمده است.
همین مال وقتی در راه خداوند خرج شود، می شود بهترین عمل صالح.
مهم آن است که از مال و بنون تنها برای آراستن زندگی دنیوی استفاده نشود. بلکه با کمک ایندو انسان فکر ثواب آخرت باشد. تلاش کند تا آرزوهایش را ارتقاء دهد.
خب حالا آن ثواب چیست؟ آن آرزوی بهتر کدام است؟ آیا آرزوی بهتر این نیست که مالش را قصر نسازد بلکه به فقراء بدهد تا خداوند در بهشت ثوابش را آنچنان قصری قرار دهد؟
خب البته ثوابهای معنوی هم هست ولی چرا باید یکی از ایندو ثواب آن ثواب دیگری را نفی کند؟!
عصران;678903 نوشت:
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿یونس: 24﴾
وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ( یونس : 25)
ترجمه: زندگي دنيا همانند آبي است كه از آسمان نازل كرده‏ ايم كه بر اثر آن گياهان گوناگون كه مردم و چهار پايان از آن مي ‏خورند، مي ‏رويد، تا زماني كه روي زمين زيبائي خود را (از آن) گرفته و تزيين مي‏ گردد و اهل آن می پندارند كه مي‏ توانند از آن بهره مند گردند فرمان ما شب هنگام يا در روز براي نابودي آن) فرا مي‏رسد و آنچنان آنرا درو مي‏ كنيم كه (گوئي) هرگز نبوده است اينچنين آيات خود را براي گروهي كه تفكر مي‏كنند شرح مي‏دهيم.
و خداوند دعوت به دار السلام مي‏ كند و هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مي‏نمايد.

زندگی دنیا این چنین تمام شدنی است آیا بهتر نیست بهره خویش را از این زندگی از یاد نبرید و برای آخرت خود توشه جمع کنید؟ بهتر نیست دنیای این چنین فانی را در راه خداوند صرف کنید تا خداوند به شما بهشتی بدهد که رودها از زیر درختانش جاری است و شما همیشه در آن خواهید بود.
چقدر این مضمون در قرآن تکرار شده است! چقدر خداوند از فانی بودن دنیا گفته است و بعد از ارزش انفاق و بعد بهشت را توصیف نموده است؟ خیلی زیاد!
عصران;678903 نوشت:
وَلَوْلَا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ ( زخرف: 33)
وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِؤُونَ (زخرف: 34)
وَزُخْرُفًا وَإِن كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ ( زخرف: 35)
ترجمه: و اگر نه آن بود كه مردم امتى واحد گردند قطعا براى خانه‏ هاى آنان كه به [خداى] رحمان كفر مى‏ورزيدند سقفها و نردبانهايى از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مى ‏داديم .و براى خانه‏ هايشان نيز درها و تختهايى كه بر آنها تكيه زنند . و زر و زيورهاى [ديگر نيز] و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است .

در مقابل همه این نعمتهای فانی، نعمتها باقی قرار داده شده است:

التحريم : 11 وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ
[=&quot]و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش[=&quot]!»

الغاشية : 13 فيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ
[=&quot]در آن (بهشت) تختهاى زيباى بلندى است.

الكهف : 31 أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئينَ فيها عَلَى الْأَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً
[=&quot]آنها كسانى هستند كه بهشت جاودان براى آنان است؛ باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است؛ در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته مى‏شوند؛ و لباسهايى (فاخر) به رنگ سبز، از حرير نازك و ضخيم، دربر مى‏كنند؛ در حالى كه بر تختها تكيه كرده‏اند. چه پاداش خوبى، و چه جمع نيكويى!

ملاali;678989 نوشت:
سلام
《و ما گفتار خود را در اينجا بطور مبسوط‌ و گسترده‌ آورديم‌ بجهت‌ مراعات‌ و شفقت‌ به‌ حال‌ اهل‌ ظاهر كه‌ مقصدشان‌ در مناسك‌ و عبادات‌ رسيدن‌ به‌ شهوات‌ بطن‌ و وصول‌ به‌ شهوات‌ فرج‌ در آخرت‌ است‌ كه‌ بطور لذّت‌ بخش‌تر و با دوام‌تر كامياب‌ شوند؛ و ايشان‌ در حقيقت‌ طالبين‌ دنيا هستند و در نزد خود چنين‌ مي‌پندارند كه‌ طلب‌ ثواب‌ آخرت‌ و تقرّب‌ به‌ خداي‌》
ملاصدرا-اسفار-جلد9ص202

سلام علیکم
فرق است بین این که «در بهشت لذائذ جسمانی هست یا نه؟» و این که «آیا قصد کردن این لذائذ خوب است یا خیر؟»
قطعا قصد کردن لذائذ جسمانی به عنوان جزئی از قصد خوب است والا اینقدر در دعاها از اهل البیت علیهم السلام نعمتهای بهشتی درخواست نشده است!
ولی این که فردی تنها قصدش همین لذات باشد و لا غیر این تنزل کمالی دارد ولی همین فرد را مقایسه کنید با کسی که از شهوات دنیوی نگذشته است بخاطر عدم یقین به آخرت. آیا این شخص طالب ثواب آخرت نیست؟ پس به چه خاطر از لذائذ دنیوی گذشته است؟ آیا خداوند این بنده اش را به انداز ظرفیتش به خودش نزدیک نمی کند؟ مگر این بنده اش را دوست ندارد؟ مگر او بخاطر اطمینان به سخنان خداوند از دنیا نگذشته است؟ مگر توبه نکرده است؟ مگر خداوند توبه کنندگان را دوست ندارد؟ مگر آنها که دوست خدایند به او نزدیک نیستند؟
خب البته قرب مراتبی دارد ولی نمی شود گفت که این شخص اصلا قرب ندارد. و یا اصلا بدنبال ثواب آخرت نبوده است؟

روح بخش;678993 نوشت:

سلام علیکم
فرق است بین این که «در بهشت لذائذ جسمانی هست یا نه؟» و این که «آیا قصد کردن این لذائذ خوب است یا خیر؟»
قطعا قصد کردن لذائذ جسمانی به عنوان جزئی از قصد خوب است والا اینقدر در دعاها از اهل البیت علیهم السلام نعمتهای بهشتی درخواست نشده است!
ولی این که فردی تنها قصدش همین لذات باشد و لا غیر این تنزل کمالی دارد ولی همین فرد را مقایسه کنید با کسی که از شهوات دنیوی نگذشته است بخاطر عدم یقین به آخرت. آیا این شخص طالب ثواب آخرت نیست؟ پس به چه خاطر از لذائذ دنیوی گذشته است؟ آیا خداوند این بنده اش را به انداز ظرفیتش به خودش نزدیک نمی کند؟ مگر این بنده اش را دوست ندارد؟ مگر او بخاطر اطمینان به سخنان خداوند از دنیا نگذشته است؟ مگر توبه نکرده است؟ مگر خداوند توبه کنندگان را دوست ندارد؟ مگر آنها که دوست خدایند به او نزدیک نیستند؟
خب البته قرب مراتبی دارد ولی نمی شود گفت که این شخص اصلا قرب ندارد. و یا اصلا بدنبال ثواب آخرت نبوده است؟

سلام
من هنوز پاسخ یه چیزی رو نیافتم
و اون اینکه در دار آخرت که حیات محضه و نه گرسنگی هست و نه تشنگی(به قول صریح خود قرآن) چه احتیاجی به اکل و شرب و نکاح است؟؟؟؟
این قسمتو شما پاسخ نمیدید..!

یه وقت هست مثل دنیا گریزی از خوردن نیست حال چه با نیت قرب و چه بی نیت قرب...
اما وقتی نیاز جبری به این امور همچون دنیا نباشد بر فرض اینکه بدن هم باشد، جز عبادت و سجود خدا که بالاترین لذت است چه چیز دیگری میماند؟

فرض بدن داشتن و اداره بطن و فرج در دار بقا با قرب الهی تضاد دارد
موضوع خیلی روشنه..!
اگر به جسمانیات همچون دنیا نیاز جبری بود بله توجیح داشت

مگر غیر از این است که اولیالله در همین دنیا هم اگر نیاز جبری به مادیات نبود
جز عبادت میل دیگری نداشتند؟؟؟

غوطه ور شدن در لذات مادی(حتی حلال وحتی در دنیا) جز در سایه غفلت از خدا ممکن نیست ...
حال بهشت که این نیازهای جبری نیست و طبق صریح آیات قرآن نه گرسنه میشوی و تشنه

ملاali;678994 نوشت:
من هنوز پاسخ یه چیزی رو نیافتم
و اون اینکه در دار آخرت که حیات محضه و نه گرسنگی هست و نه تشنگی(به قول صریح خود قرآن) چه احتیاجی به اکل و شرب و نکاح است؟؟؟؟
این قسمتو شما پاسخ نمیدید..!

سلام علیکم
بله در بهشت نه گرسنگی هست و نه تشنگی ولی مگر شما در دنیا فقط وقتی گرسنه هستید و یا تشنه هستید می خورید و می آشامید؟ آیا برای لذت این کار را نمی کنید؟ و یا فقط موقع فشار جنسی آمیزش می کنید؟ قرآن هم نفرموده است که به وقت نیاز بخورید و بیاشامید. فرموده است طیباتی را که به شما ارزانی نموده ایم استفاده کنید ولی اسراف نکنید!
ملاali;678994 نوشت:
یه وقت هست مثل دنیا گریزی از خوردن نیست حال چه با نیت قرب و چه بی نیت قرب...
اما وقتی نیاز جبری به این امور همچون دنیا نباشد بر فرض اینکه بدن هم باشد، جز عبادت و سجود خدا که بالاترین لذت است چه چیز دیگری میماند؟

اصلا نعمت به معنای اموری است که موجب رفاه است نه رفع نیاز. مثلا قرآن برای این که هوا برای تنفس به ما داده است، سر ما منت نمی گذارد و یا برای قطعه نانی و جرعه آبی بلکه برای این همه میوه های رنگارنگ و آسمان زیبا و بارانی که می بارد و هزاران هزاران «نعمت». که همه اینها مال انسان است.
خداوند نعمتهای در دنیا را فقط برای رفع نیاز نیافریده است بلکه هدفش متنعم بودن انسان و لذت بردن هم بوده است. منتها همیشه به اسنان یاد آوری می کند که شاکر باشد.
اصلا نعمت شکر جز با استفاده از نعمات الهی امکان پذیر نیست. همچنان که نعمت صبر هم به وقت محرومیت از این همین رفاهیات است که معنی می یابد و الا انسانها در حد رفع نیازهای اولیه اشان همیشه چیزی برای خوردن و یا پوشیدن دارند.
اگر قرار بود زندگی در دنیا محدود به رفع نیازهای اولیه باشد، دیگر ما مشکلی نداشتیم! دیگر خیلی وقتها نمی ماندیم الان وظیفه امان چیست؟ صوفیها و مرتاضها و راهبان کار خود را ساده کرده اند و پشت پا به همه چیز زده اند و فقط رفع نیاز اولیه می کنند. ولی مگر اسلام راضی به این روش است!
ملاali;678994 نوشت:
فرض بدن داشتن و اداره بطن و فرج در دار بقا با قرب الهی تضاد دارد
موضوع خیلی روشنه..!

اگر قرب با داشتن بدن در تضاد باشد، چطور این تضاد در فرض نیاز بر طرف می شود؟ خب فرض می کنیم بر طرف می شود، پس باید به انسان توصیه کرد که اگر کمی از حد نیازت بیشتر از دنیا استفاده کردی از خداوند دور خواهی شد، چون با قرب در تضاد است. آیا شما این چنین توصیه ای را قبول دارید؟
مگر انسان هدفی جز قرب الی الله دارد؟ آیا اگر چیزی در تضاد با قرب باشد، موجب قرب الی الشیطان نمی شود؟ ایا چیزی که موجب قرب الی الشیطان می شود می تواند حلال باشد؟
شما باید فتوا دهید که هر چه فوق نیاز انسان مصرف شود این اسراف و تبذیر است و مبذرین اخوان شیاطین هستند (اسراء: 27)
حال آن که استفاده فوق نیاز در بعضی موارد اصلا مستحب است.
ملاali;678994 نوشت:
مگر غیر از این است که اولیالله در همین دنیا هم اگر نیاز جبری به مادیات نبود
جز عبادت میل دیگری نداشتند؟؟؟

یعنی به عقیده شما اولیاء خداوند فقط در حد نیازشان از دنیا بهره مند می شدند؟ تاریخ زندگی اینها، این را می گوید؟ فکر کنم اطلاعات تاریخی شما اینقدر باشد که این مطلب را تصدیق نکنید! به آیات زندگی حضرت سلیمان نگاهی بیاندازید:
چرا باید حضرت سلیمان کاخی داشته باشد که سنگهای کفش آنقدر شفاف باشد که آب جاری زیرش را آنچنان به نمایش بگذارد که بلقیس وقتی بخواهد پا روی آن سنگفرش بگذارد پاچه خودش را بالا بزند به تصور این که آب است؟! (نمل: 44)
جنیان چرا باید برای حضرت سلیمان در کاخش تمثال (مجسمه) بسازند؟ (سبأ: 13) البته می شود برای همه اینها نیازی تراشید!
اصلا چرا باید خداوند برای انسانها رزق طیّب در نظر بگیرد. طیّب یعنی گوارا! خب مگر با رزق غیر گوارا رفع نیاز نمی شود؟ مگر این همه فقیر که رزقشان غیر گوارا است امورات نمی گذرانند؟
چرا باید این همه میوه با این همه رنگ و طعم باشد؟ اصلا اگر انسان میوه نخورد می میرد؟ این همه آدمهای فقیر میوه نمی خوردند، آیا رفع نیازشان نشده است؟
زندگی امام علیه السلام اگر آنقدر زاهدانه بوده است این اختصاص به دوران حکومت ایشان دارد که هر امامی هم بجای ایشان بود زندگی خودش را با فقیرترین مردم کشورش هماهنگ می نمود و الا وقتی اینان حکومت نداشتند مثل بقیه مردم زندگی می کردند و حتی از سطح زندگی متوسط مردم هم بالاتر بودند. احادیث پر است از این مسائل.
ملاali;678994 نوشت:
غوطه ور شدن در لذات مادی(حتی حلال وحتی در دنیا) جز در سایه غفلت از خدا ممکن نیست ...
حال بهشت که این نیازهای جبری نیست و طبق صریح آیات قرآن نه گرسنه میشوی و تشنه

واژه «غوطه ور» غیر از استفاده از لذتها است. این کار شما را مغالطه می نامند. شما در حین بحث از استفاده از لذتها، بناگاه واژه «غوطه ور شدن در لذتها»را جایگزین واژه «استفاده از لذتها» می کنید و بعد حکم می دهید که این با غفلت از خداوند ممکن است. که البته حکم درستی است ولی بحث ما در باره غوطه ور شدن نیود.
علت این که من به این بحث ادامه می دهم نه فقط پاسخ دادن به یک شبهه است. که اگر این بود، خیلی مهم نبود که بحث کنیم در بهشت لذت جسمانی هست یا نه بلکه بنظرم این اشتباه در درک نگرش اسلام درباره لذت است. تفکری که در زمان امامان علیهم السلام هم بود و اینان به سختی با آن مبارزه نمودند.
اصلا عرفان اسلامی غیر از عرفانهای کاذب قدیم و جدید است. بیاییم در این باره تفکرات و اطلاعات خود را در تاپیکی دیگر مطرح کنیم تا هر دو به رشد فکری درستی درباره نظر اسلام برسیم! ان شاء الله!

ملاali;678986 نوشت:
سلام و تشکر
اگه منظور از معاد عالم بعد از برزخ است باید بگویم
ملاصدرا به هیچ وجه نتوانسته معاد جسمانی را حل کند
آن هم به دو دلیل عمده
1-بدن مثالی مربوط به برزخ و یا همان عالم خیال است و نه ورای آن
آیا صدرا چنین می اندیشد که عموم مردم دیگر عالمی بعد از برزخ ندارند؟ پس قیامت کبری که صریحا در قرآن آمده چه میشود؟

و همانطور که حتما میدانید عالم بعد از برزخ در نگاه صدرا عالم عقلی است...
حال اگر عالم عقلی صدرا را معادل قیامت بعد از برزخی که در قرآن آمده بگیریم
به معاد روحانی میرسیم نه جسمانی
دلیل: عالم عقلی طبق تفکرات صریح صدرا عالمی بی صورت است و مجرد تام میباشد

2-حقیقت بدن ما در عالم بی صورت عقلی موجود است اطلاق بدن و جسم به حقایق جسم و بدن ، بزرگترین تاویلی است که صدرا در مفهوم جسم و بدن داشته....
که ابدا پذیرفته نیست و مضحک است
چراکه طبق این تعریف خود عالم عقلی و حتی خدا را هم میتوان گفت جسمانی

《كيفيّت‌ حشر بدن‌هاي‌ طبيعي‌ بسوي‌ خداوند متعال‌و بازگشت‌ صورت‌ حسّي‌ به‌ صورت‌ مثالي‌، و صورت‌ مثالي‌ به‌ صورت‌ عقلي‌
و همچنين‌ ميگوئيم‌: صورتهاي‌ حسّيّه‌ قالب‌هاي‌ صورتهاي‌ خياليّه‌ است‌، و آن‌ صورتهاي‌ خياليّه‌ ارواح‌ اين‌ صورتهاي‌ حسّيّه‌ است‌، و صورتهاي‌ خياليّه‌ قالب‌هاي‌ صورتهاي‌ عقليّه‌ است‌، و آن‌ صورتهاي‌ عقليّه‌ حقائق‌ اين‌ صورتهاي‌ خياليّه‌ است‌؛ بنابراين‌ حشر بدنهاي‌ طبيعي‌ به‌ بدنهاي‌ اُخروي‌، و حشر بدنهاي‌ اخروي‌ به‌ صورتهاي‌ عقليّه‌، و حشر صورتهاي‌ عقليّه‌ بسوي‌ خداوند تعالي‌ ميباشد.》 کتاب معادشناسی علامه تهرانی تشریح معاد ملاصدرا

ملاحظه میکنید که از نظر صدرا حشر انسان و هرچیز نهایتا به خداست و خدا جسم نیست و اما برزخ و بدن مثالی هم که مرتبط با بحث معاد جسمانی نیست چرا که بحث جسمانی بودن یا نبودن معاد مربوط به بعد از برزخ است و بعد از برزخ در نگاه فلسفی نه ماده است ونه صورت آن، بلکه حقیقت آن موجود است و روشن است که حقیقت جسم جسم نیست بلکه یک امر روحانی و بی صورت است
لذا از نظر فلسفی معاد جسمانی همانطور که ابن سینا فرموده اثبات ندارد
و فقط از راه تعبد میتوان به آن اعتقاد داشت

با سلام :

خب اگر حضرتعالي در موضوع معاد تابع انديشه بوعلي هستيد

استدلال به سخن ديگران بي فايده است و مناسب اين مقام

و جايگاه هم نيست ضمن اينكه اين نوع بحثها تسلط بر افكار

و آراء را مي طلبد كه اين هم منتفي است.

اما جناب ملا علي،شما حتي اگر تابع انديشه بوعي سينا

هم باشيد طبق نقل خودتان"معاد جسماني قابل اثبات نيست

و با تعبد مي توان پذيرفت"

(تعبد است نه تاويل)پس كلام شما نقض سخن خودتان است

كه نعم بهشتي تشبيه و تمثيل است،تعبد ايجاب مي كند

كه ظاهر قران را بدون مرجح تاويل نفرماييد.

يك مطلب ديگر:

اگر شما روي پله دهم يك نردبان قرار داشته باشيد(پله دهم قيامت )

اين به چه معناست؟

يعني شما آن نه پله ديگر را هم داريد.

روي موضوع ذو مراتب بودن نفس انساني كمي تفكر بفرماييد

و اينكه در عالم تجافي ممكن نيست.(تامل)

ملاali;678989 نوشت:
سلام
《و ما گفتار خود را در اينجا بطور مبسوط‌ و گسترده‌ آورديم‌ بجهت‌ مراعات‌ و شفقت‌ به‌ حال‌ اهل‌ ظاهر كه‌ مقصدشان‌ در مناسك‌ و عبادات‌ رسيدن‌ به‌ شهوات‌ بطن‌ و وصول‌ به‌ شهوات‌ فرج‌ در آخرت‌ است‌ كه‌ بطور لذّت‌ بخش‌تر و با دوام‌تر كامياب‌ شوند؛ و ايشان‌ در حقيقت‌ طالبين‌ دنيا هستند و در نزد خود چنين‌ مي‌پندارند كه‌ طلب‌ ثواب‌ آخرت‌ و تقرّب‌ به‌ خداي‌》
ملاصدرا-اسفار-جلد9ص202

علیک سلام

تهمت زدن نهایت ضعف بهتان زننده است.

لطفا بجای توسل به مغالطه "مسموم کردن سرچشمه" پاسخهایی را که دریافت میکنید با دلایل محکم رد کنید.

پس از بحثهای متمادی و آوردن دلایل مختلف ، هنوز پاسخ قانع کننده ای از شما نگرفتیم.

حال که به کلام جناب ملاصدرا متوسل شده اید باید در مقابل ، پاسخ کلام الهی را هم بدهید. شما باید بتوانید اینهمه آیات قرآنی را تفسیر به معاد روحانی کنید.

وقتی میفرماید کسانیکه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند را داخل بهشتهایی میکنیم که مثالش مانند درختان و نهرهای دنیوی است... باید بگویید روح که غیرمادی است و نیازمند مکان نیست چگونه داخل جایی میشود؟

دوم اینکه مثال زدن هم برای موجودات مادی بکار میرود هم برای جنبه های روحی و معنوی آنها. مثلا خلق نیکو را به فرشته خویی تشبیه میکنند، برای صورت زیبا یا هیکل تنومند و امثالهم هم تشبیهاتی میاورند.

پس اینکه خداوند مثال زده نمیتواند دلیلی بر غیرجسمانی بودن بهشت باشد. شما چگونه ثابت میکنید که بهشت غیرجسمانی است تا بعدش بتوانید ثابت کنید که این مثالها هم جسمانی نیستند؟

حبيبه;679005 نوشت:
با سلام :

خب اگر حضرتعالي در موضوع معاد تابع انديشه بوعلي هستيد

استدلال به سخن ديگران بي فايده است و مناسب اين مقام

و جايگاه هم نيست ضمن اينكه اين نوع بحثها تسلط بر افكار

و آراء را مي طلبد كه اين هم منتفي است.

اما جناب ملا علي،شما حتي اگر تابع انديشه بوعي سينا

هم باشيد طبق نقل خودتان"معاد جسماني قابل اثبات نيست

و با تعبد مي توان پذيرفت"

(تعبد است نه تاويل)پس كلام شما نقض سخن خودتان است

كه نعم بهشتي تشبيه و تمثيل است،تعبد ايجاب مي كند

كه ظاهر قران را بدون مرجح تاويل نفرماييد.

يك مطلب ديگر:

اگر شما روي پله دهم يك نردبان قرار داشته باشيد(پله دهم قيامت )

اين به چه معناست؟

يعني شما آن نه پله ديگر را هم داريد.

روي موضوع ذو مراتب بودن نفس انساني كمي تفكر بفرماييد

و اينكه در عالم تجافي ممكن نيست.(تامل)

سلام
اگر به تفکرات جناب صدرا تسلط دارید لطف کنید پاسخ ایرادات به معاد جسمانی ایشان را بفرمایید

در ضمن اینکه ما میگوییم آیات بهشت تمثیلی اند یا خیر بحث در حوزه بحث عقلی محض است و این با اعتقاد تعبدی به چیز دیگر منافاتی ندارد
همانطور که در آثار ابن سینا هم این مسله دیده میشود

منتظر پاسخ شما به ایراداتی که در پست قبل به معاد جسمانی وارد شد هستم
باتشکر

ملاali;679152 نوشت:
سلام
اگر به تفکرات جناب صدرا تسلط دارید لطف کنید پاسخ ایرادات به معاد جسمانی ایشان را بفرمایید

در ضمن اینکه ما میگوییم آیات بهشت تمثیلی اند یا خیر بحث در حوزه بحث عقلی محض است و این با اعتقاد تعبدی به چیز دیگر منافاتی ندارد
همانطور که در آثار ابن سینا هم این مسله دیده میشود

منتظر پاسخ شما به ایراداتی که در پست قبل به معاد جسمانی وارد شد هستم
باتشکر

با سلام:

وقتي عرض كردم تسلط به اثار اين بزرگان منتفي است مقصودم دو طرف بود

نه اينكه شما تسلط نداريد!!!!!!

من در حدي نيستم كه حتي ادعا كنم اثار او را مي فهمم چه رسد به اينكه تسلط دارم!

و البته شما هم بدون اشنايي كامل با حكمت متعاليه و همينطور فلسفه مشاء و تطبيق

آنها بهتر بود نمي فرموديد آراء ملا صدرا در اين موضوع مضحك است!!!!!!!

گرچه سعه ي علم وسيعتر از ان است كه گمان كنيم حرف آخري در هر حيطه علمي

زده شده است،اما بايد دانست بدوت علم كافي هم نمي شود آثار بزرگان را نقد كرد

در مورد بحث هم گمان مي كنم چندين صفحه كامل كارشناسان محترم با شما بحث نموده اند

و لزومي به بحث با چون مني نيست.

ملاali;679152 نوشت:
سلام
اگر به تفکرات جناب صدرا تسلط دارید لطف کنید پاسخ ایرادات به معاد جسمانی ایشان را بفرمایید

با سلام

این نیست که شما تصور میکنید ملاصدرا یک نظر داده و تمام شده رفته. جناب صدرالمتالهین در طول عمر خود آراء و نظراتش متغیر بوده . مثلا یکجا در باب خلود در عذاب چنین میگوید که جهنمیان با آتش تناسب پیدا کرده و پس از گذشت زمانهای طولانی به آن عادت میکنند. و یا اینکه این خلود در جهنم به معنای جاودانگی نوع کفار در عذاب است یعنی یک گروه از کفار وارد عذاب شده و پس از اینکه به عذابی که مستحقش هستند رسیدند از جهنم خارج شده و به بهشت میروند و گروه دیگری از کفار جای آنها را میگیرند.

مشخصه که این نظرات ایشان برخواسته از عقاید فلسفی است که معاد را روحانی و روح را جاودانه میداند. اما در جای دیگر میبینیم که این نظرات 180 درجه تغییر کرده و چنین میگوید

تجدید نظرصدرالمتالهین درمساله خلود

وی درموارد فراوانی برپایان ناپذیری عذاب ودردناک بودن وآزاردهندگی آن تصریح می کند وبااشاره به تلازم میان خلوددرآتش وخلوددرعذاب، میپذیرد که"جاودانه ماندن درآتش،سخت ترین عذابهاست".(صدرالدین محمد شیرازی،تفسیرقرآن،ج3،ص343)

ملاصدرا صریحانظریه خلودرا می پذیرد.
وی خلودکافران ومشرکان درآتش راناشی ازملکات حیوانی ای میداند که دراثرارتکاب وتکرار گناه پدید آمده وهمین ملکات،سبب پایدگاروماندگاری است که مسبب ومعلول جاودانه (عذاب)رابه دنبال دارد. ملکات حیوانی ناشی ازتکرار گناه به مسخ شخصیت وهویت گناهکاران می انجامدوباوجود آمادگی واستعداد نخستین که برای سیر به سوی کمال دارندآنان رابه طورکلی ازراه مستقیم منحرف می کند"الشیطان لکم عدوفاتخذوه عدواانمایدعوحزبه لیکونوامن اصحاب السعیر".(صدرالدین محمد شیرازی،تفسیرقرآن،ج5،صص267-269).

صدرابه صراحت گفته است :اصحاب شمال،شرورزان زشتکاری هستندکه دردوزخ گرفتار غل وزنجیرند وچون معصیت عین ذات ووجودآنها شده ازعقاب وعذاب آن رهایی ندارند"(اسرارالآیات،ص305)
درحقیقت هیچکس ازنفس وذات خویش وبه طریق اولی ازحالات آن رهایی نمیابدچنانکه قرآن کریم می فرماید:"هرچه پوست آنان بسوزد،پوست دیگری جایگزین آن میکنیم تاعذاب رابچشند"(نساء 56)

وی درتفسیرسوره بقره توضیح میدهد که
دوزخ ازجنس جهان مادی است واهل آتش حکمی نزدیک به حکم اهل دنیا دارند وبه جهت ناجاودانگی و تناهی ماده،ناگزیر جاودانگی ودوام عذاب درجهنم نمیتواندازسنخ ابدیت اخروی باشد بلکه همراه بانوعی انقطاع وتبدل است یعنی عذاب مستمربریک بدن جاودانه واردنشده وابدان درهرمرحله ای ازعذاب تغییر می یابندوالبته این تحول به اقتضای استمرار عذاب پی درپی ونامتناهی است چنانکه خداوند میفرماید"کلمانضجت جلودهمبدلنا جلودا غیرهالیذوقو العذاب"(نساء 56)،برخلاف بهشت که جهانی جداداشته وبه طورکلی ازطبیعت واحکام آن خارج است وجاودانگی آن باچنین تحولی همراه نیست (صدرالدین محمدشیرازی،اسفاراربعه،ج9،ص318)

منبع

همین تغییر نظر ایشان درباره خلودکفار بیانگر آنست که در اینباره باید تابع قرآن و روایات باشیم نه عقاید فلسفی که امکان خطایش وجود دارد...

حبيبه;679163 نوشت:
با سلام:

وقتي عرض كردم تسلط به اثار اين بزرگان منتفي است مقصودم دو طرف بود

نه اينكه شما تسلط نداريد!!!!!!

من در حدي نيستم كه حتي ادعا كنم اثار او را مي فهمم چه رسد به اينكه تسلط دارم!

و البته شما هم بدون اشنايي كامل با حكمت متعاليه و همينطور فلسفه مشاء و تطبيق

آنها بهتر بود نمي فرموديد آراء ملا صدرا در اين موضوع مضحك است!!!!!!!

گرچه سعه ي علم وسيعتر از ان است كه گمان كنيم حرف آخري در هر حيطه علمي

زده شده است،اما بايد دانست بدوت علم كافي هم نمي شود آثار بزرگان را نقد كرد

در مورد بحث هم گمان مي كنم چندين صفحه كامل كارشناسان محترم با شما بحث نموده اند

و لزومي به بحث با چون مني نيست.

سلام
سخن بنده نتیجه تحقیق و مطالعه مقالات نقد ملاصدرا در باب معاد بوده نه یه حرفه از روی احساس...
اینو لازمه که شمایی هم که به این مباحث علاقه دارید بدونید:
بحث معاد جسمانی در مورد قیامت و بعد از آن است نه برزخ

اما بدنی را که صدرا به واسطه قوه خیال اثبات کرده مربوط به برزخ است! برزخ هم با قیامت تمام میشود و عالم بعد از برزخ هم از نگاه صدرا و همه فیلسوفان عالم عقلی بی صورت است لذا معاد جسمانی بااین مبانی منتفی است

Serat;679085 نوشت:
علیک سلام

تهمت زدن نهایت ضعف بهتان زننده است.

لطفا بجای توسل به مغالطه "مسموم کردن سرچشمه" پاسخهایی را که دریافت میکنید با دلایل محکم رد کنید.

پس از بحثهای متمادی و آوردن دلایل مختلف ، هنوز پاسخ قانع کننده ای از شما نگرفتیم.

حال که به کلام جناب ملاصدرا متوسل شده اید باید در مقابل ، پاسخ کلام الهی را هم بدهید. شما باید بتوانید اینهمه آیات قرآنی را تفسیر به معاد روحانی کنید.

وقتی میفرماید کسانیکه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند را داخل بهشتهایی میکنیم که مثالش مانند درختان و نهرهای دنیوی است... باید بگویید روح که غیرمادی است و نیازمند مکان نیست چگونه داخل جایی میشود؟

دوم اینکه مثال زدن هم برای موجودات مادی بکار میرود هم برای جنبه های روحی و معنوی آنها. مثلا خلق نیکو را به فرشته خویی تشبیه میکنند، برای صورت زیبا یا هیکل تنومند و امثالهم هم تشبیهاتی میاورند.

پس اینکه خداوند مثال زده نمیتواند دلیلی بر غیرجسمانی بودن بهشت باشد. شما چگونه ثابت میکنید که بهشت غیرجسمانی است تا بعدش بتوانید ثابت کنید که این مثالها هم جسمانی نیستند؟

سلام
من به کسی تهمت نزدم سو تفاهم شده
و منظورم از اون جمله ملاصدرا این بود که خود ایشان هم تصور دنیا گونه از آخرت و بهشت را قبول ندارد

روح بخش;678997 نوشت:

سلام علیکم
بله در بهشت نه گرسنگی هست و نه تشنگی ولی مگر شما در دنیا فقط وقتی گرسنه هستید و یا تشنه هستید می خورید و می آشامید؟ آیا برای لذت این کار را نمی کنید؟ و یا فقط موقع فشار جنسی آمیزش می کنید؟ قرآن هم نفرموده است که به وقت نیاز بخورید و بیاشامید. فرموده است طیباتی را که به شما ارزانی نموده ایم استفاده کنید ولی اسراف نکنید!

اصلا نعمت به معنای اموری است که موجب رفاه است نه رفع نیاز. مثلا قرآن برای این که هوا برای تنفس به ما داده است، سر ما منت نمی گذارد و یا برای قطعه نانی و جرعه آبی بلکه برای این همه میوه های رنگارنگ و آسمان زیبا و بارانی که می بارد و هزاران هزاران «نعمت». که همه اینها مال انسان است.
خداوند نعمتهای در دنیا را فقط برای رفع نیاز نیافریده است بلکه هدفش متنعم بودن انسان و لذت بردن هم بوده است. منتها همیشه به اسنان یاد آوری می کند که شاکر باشد.
اصلا نعمت شکر جز با استفاده از نعمات الهی امکان پذیر نیست. همچنان که نعمت صبر هم به وقت محرومیت از این همین رفاهیات است که معنی می یابد و الا انسانها در حد رفع نیازهای اولیه اشان همیشه چیزی برای خوردن و یا پوشیدن دارند.
اگر قرار بود زندگی در دنیا محدود به رفع نیازهای اولیه باشد، دیگر ما مشکلی نداشتیم! دیگر خیلی وقتها نمی ماندیم الان وظیفه امان چیست؟ صوفیها و مرتاضها و راهبان کار خود را ساده کرده اند و پشت پا به همه چیز زده اند و فقط رفع نیاز اولیه می کنند. ولی مگر اسلام راضی به این روش است!

اگر قرب با داشتن بدن در تضاد باشد، چطور این تضاد در فرض نیاز بر طرف می شود؟ خب فرض می کنیم بر طرف می شود، پس باید به انسان توصیه کرد که اگر کمی از حد نیازت بیشتر از دنیا استفاده کردی از خداوند دور خواهی شد، چون با قرب در تضاد است. آیا شما این چنین توصیه ای را قبول دارید؟
مگر انسان هدفی جز قرب الی الله دارد؟ آیا اگر چیزی در تضاد با قرب باشد، موجب قرب الی الشیطان نمی شود؟ ایا چیزی که موجب قرب الی الشیطان می شود می تواند حلال باشد؟
شما باید فتوا دهید که هر چه فوق نیاز انسان مصرف شود این اسراف و تبذیر است و مبذرین اخوان شیاطین هستند (اسراء: 27)
حال آن که استفاده فوق نیاز در بعضی موارد اصلا مستحب است.

یعنی به عقیده شما اولیاء خداوند فقط در حد نیازشان از دنیا بهره مند می شدند؟ تاریخ زندگی اینها، این را می گوید؟ فکر کنم اطلاعات تاریخی شما اینقدر باشد که این مطلب را تصدیق نکنید! به آیات زندگی حضرت سلیمان نگاهی بیاندازید:
چرا باید حضرت سلیمان کاخی داشته باشد که سنگهای کفش آنقدر شفاف باشد که آب جاری زیرش را آنچنان به نمایش بگذارد که بلقیس وقتی بخواهد پا روی آن سنگفرش بگذارد پاچه خودش را بالا بزند به تصور این که آب است؟! (نمل: 44)
جنیان چرا باید برای حضرت سلیمان در کاخش تمثال (مجسمه) بسازند؟ (سبأ: 13) البته می شود برای همه اینها نیازی تراشید!
اصلا چرا باید خداوند برای انسانها رزق طیّب در نظر بگیرد. طیّب یعنی گوارا! خب مگر با رزق غیر گوارا رفع نیاز نمی شود؟ مگر این همه فقیر که رزقشان غیر گوارا است امورات نمی گذرانند؟
چرا باید این همه میوه با این همه رنگ و طعم باشد؟ اصلا اگر انسان میوه نخورد می میرد؟ این همه آدمهای فقیر میوه نمی خوردند، آیا رفع نیازشان نشده است؟
زندگی امام علیه السلام اگر آنقدر زاهدانه بوده است این اختصاص به دوران حکومت ایشان دارد که هر امامی هم بجای ایشان بود زندگی خودش را با فقیرترین مردم کشورش هماهنگ می نمود و الا وقتی اینان حکومت نداشتند مثل بقیه مردم زندگی می کردند و حتی از سطح زندگی متوسط مردم هم بالاتر بودند. احادیث پر است از این مسائل.

واژه «غوطه ور» غیر از استفاده از لذتها است. این کار شما را مغالطه می نامند. شما در حین بحث از استفاده از لذتها، بناگاه واژه «غوطه ور شدن در لذتها»را جایگزین واژه «استفاده از لذتها» می کنید و بعد حکم می دهید که این با غفلت از خداوند ممکن است. که البته حکم درستی است ولی بحث ما در باره غوطه ور شدن نیود.
علت این که من به این بحث ادامه می دهم نه فقط پاسخ دادن به یک شبهه است. که اگر این بود، خیلی مهم نبود که بحث کنیم در بهشت لذت جسمانی هست یا نه بلکه بنظرم این اشتباه در درک نگرش اسلام درباره لذت است. تفکری که در زمان امامان علیهم السلام هم بود و اینان به سختی با آن مبارزه نمودند.
اصلا عرفان اسلامی غیر از عرفانهای کاذب قدیم و جدید است. بیاییم در این باره تفکرات و اطلاعات خود را در تاپیکی دیگر مطرح کنیم تا هر دو به رشد فکری درستی درباره نظر اسلام برسیم! ان شاء الله!

سلام

شاید حق با شماست
باید اعتراف کنم که اونچه که من از اسلام تا به حال فهمیدم و دیدم و شنیدم این بوده که اسلام با لذت مشکل داره
توقع نداشته باشید در دنیایی که دست به هر چی میخوایم بزنیم حرومه و اصلا چیزی به اسم لذت حلال پیدا نمیشه....

باور کنیم که لذت در اسلام مهمه و وعده به بهشت یک نوع عوام فریبی جایز نیست
چرا باید باور کنیم نیازهای اولیه ما بعد از مرگ تامین میشود
بچه رو هم اینطوری گول نمیزنند

و دلیل این سخن اینکه اگر لذت در اسلام مهم بود و حق بود خیر و سعادت متوقف بر ادراک اشخاص میشد نه اونچه که خارج از فهم است

مگر این آیه قرآن نیست که میگوید چه بسیار چیزها که خوب میشمارید ولی خوب نیست و بلعکس
سخنان فوق از جملات صریح و محکم قرآن است اما ایه ایی که میگوید در بهشت هرچی بخواهی هست محکم نیست لذا معنی متوقف بودن لذت برفهم و خواسته مارا با توجه به آیات دیگر نمیدهد
از همین یه آیه میشه این نتیجه رو گرفت که اساسا از نگاه اسلام لذت و سعادت و همچنین شقاوت متوقف بر فهم و خواسته ما نیست
و ما آفریده شدیم که نهایت چون فرشتگان بندگی و عبادت کنیم
همین
واتفاقا یه همچین چیزی در انجیل هم آمده که از حضرت مسیح میپرسند که زنی که در دنیا چندین شوهر داشته در بهشت با کدام شوهر نکاح میکند که حضرت مسیح میفرماید در بهشت نکاحی نیست و همه بعد از مدتی فرشته میشوند و مشغول ذکر و تقدیس میگردند

و اما چرا در قرآن قضیه فرق میکند شاید به خاطر عوض شدن مخاطب است
و این وعده ها صرفا جهت ترغیب به عمل صالح بوده

ملاali;679242 نوشت:
سلام
سخن بنده نتیجه تحقیق و مطالعه مقالات نقد ملاصدرا در باب معاد بوده نه یه حرفه از روی احساس...
اینو لازمه که شمایی هم که به این مباحث علاقه دارید بدونید:
بحث معاد جسمانی در مورد قیامت و بعد از آن است نه برزخ

اما بدنی را که صدرا به واسطه قوه خیال اثبات کرده مربوط به برزخ است! برزخ هم با قیامت تمام میشود و عالم بعد از برزخ هم از نگاه صدرا و همه فیلسوفان عالم عقلی بی صورت است لذا معاد جسمانی بااین مبانی منتفی است

با سلام و احترام:

جناب ملا علي دامت إفاضاتك:

ابتدا يك نكته :روحيه علمي ايجاب مي كند كه انسان قبل از مراجعه به نقد اراء ديگران

خصوصا علماء بزرگ و حكماء برجسته اي مانند ملاصدرا ،مستقيما به اثار خو د او مراجعه

و در آن تفكر و تأمل نمايد.شما اينكار را كرده ايد؟

اما نظر اين عالم رباني و حكيم الهي را ذيل موضوع معاد جسماني،در كتاب مفاتيح الغيب

ايشان كه از نظر سبك و سياق كمي آسانتر از كتاب مبدأ و معاد و ساير آثار ايشان

در اين مورد است مطالعه بفرماييد:مفاتيح الغيب،صص960-992

اما قسمتي از آن:مشهد هفتم در اشاره به اقسام معاد

نخستين آن عالم روحانيات2-عالم نفوس3-عالم اجرام بزرگ

4-عالم صور متضاد5-عالم موجودات هيولاني

6-عالم انسان......

بعد توضيح مي دهند كه انسان را به حسب شمار نشآتي كه از تركيب

روح و جسد و عقل و نفس و طبع او حاصل آمده رستاخيزهاي بسياري

خواهد بود و برانگيختگي هاي انسان و بعثهاي او در پنج منزل و مقام است.

لطفا بقيه را خودتان مطالعه كنيد،سپس بحث مي كنيم.(كتاب ترجمه و تعليق محمد خواجوي است)

مؤيد باشيد.

حبيبه;679281 نوشت:
با سلام و احترام:

جناب ملا علي دامت إفاضاتك:

ابتدا يك نكته :روحيه علمي ايجاب مي كند كه انسان قبل از مراجعه به نقد اراء ديگران

خصوصا علماء بزرگ و حكماء برجسته اي مانند ملاصدرا ،مستقيما به اثار خو د او مراجعه

و در آن تفكر و تأمل نمايد.شما اينكار را كرده ايد؟

اما نظر اين عالم رباني و حكيم الهي را ذيل موضوع معاد جسماني،در كتاب مفاتيح الغيب

ايشان كه از نظر سبك و سياق كمي آسانتر از كتاب مبدأ و معاد و ساير آثار ايشان

در اين مورد است مطالعه بفرماييد:مفاتيح الغيب،صص960-992

اما قسمتي از آن:مشهد هفتم در اشاره به اقسام معاد

نخستين آن عالم روحانيات2-عالم نفوس3-عالم اجرام بزرگ

4-عالم صور متضاد5-عالم موجودات هيولاني

6-عالم انسان......

بعد توضيح مي دهند كه انسان را به حسب شمار نشآتي كه از تركيب

روح و جسد و عقل و نفس و طبع او حاصل آمده رستاخيزهاي بسياري

خواهد بود و برانگيختگي هاي انسان و بعثهاي او در پنج منزل و مقام است.

لطفا بقيه را خودتان مطالعه كنيد،سپس بحث مي كنيم.(كتاب ترجمه و تعليق محمد خواجوي است)

مؤيد باشيد.

سلام
اگر در اینترنت موجود است
آدرس بفرمایید مطالعه کنم

ملاali;679309 نوشت:
سلام
اگر در اینترنت موجود است
آدرس بفرمایید مطالعه کنم

سلام عليكم:

حقيقتا من ترجيح مي دهم كتاب بخوانم،در اين مورد

اطلاعي ندارم متاسفانه.

سلام
نام کتاب: معاد جسمانی در حکمت متعالیه (اثبات معاد جسمانی از نگرگاه صدرالمتألهین و نقد دلایل مخالفان)
نوشته: مرتضی پویان
انتشارات: موسسه بوستان کتب
1391

ملاali;673482 نوشت:
سلام
خداوند در آیه71 ذخرف فرموده هرچه دل بخواهد و چشم لذت میبرد در بهشت وجود دارد این در حالی است که همه مفسران قران براین مطلب اذعان دارند که انسان در بهشت هرچیزی را نمی خواهد چون آنجا سرای قرب الهی و حق است نه سرای تزاحم و خطا

و از طرفی میدانیم که بهترین چیز، خدا و عبادت آن است و ما برای عبادت آفریده شده ایم

و همینطور میدانیم که حیات انسان در بهشت و آخرت وابسته به مایحتاج دنیایی مثل غدا و نکاح نیست و بقا و حیات به خودی خود وجود دارد

در نتیجه بهشت بر خلاف آنچه که از ظاهر آیه بدست می آید جای عقده گشایی های دنیا نیست و پاداش اخروی با خواسته های دنیایی ارتباط تمثیلی و مجازی دارند و نه ارتباط حقیقی
اگر دلیلی عقلی بر رد این سخن دارید بفرمایید
باتشکر

سلام علیکم

تا دلیل قرآنی هست عقل نمیتواند حکمی صادر کند.

از دلایل قرآنی برای رد تمثیلی بودن روزیهای بهشتی آیات شریفه زیر است:

[=arial]
قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَكُونُ لَنَا عِيداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ


[=arial]عيسى پسر مريم گفت: «بار الها، پروردگارا، از آسمان، خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اوّل و آخر ما باشد و نشانه ‏اى از جانب تو. و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى‏ دهندگانى.»
[=arial]
قَالَ اللّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ
[=arial]
خدا فرمود: «من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد، و [لى‏] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد، وى را [چنان‏] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان‏] عذاب نكرده باشم.»
[=arial]

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ [=arial]﴿۳۷﴾
[=arial]
زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى ‏شد نزد او [نوعى] خوراكى مى‏يافت [مى]گفت اى مريم اين از كجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد بى حساب روزى مى‏دهد (۳۷)

Serat;687459 نوشت:
سلام علیکم

تا دلیل قرآنی هست عقل نمیتواند حکمی صادر کند.

از دلایل قرآنی برای رد تمثیلی بودن روزیهای بهشتی آیات شریفه زیر است:

[=arial]
قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَكُونُ لَنَا عِيداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ


[=arial]عيسى پسر مريم گفت: «بار الها، پروردگارا، از آسمان، خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اوّل و آخر ما باشد و نشانه ‏اى از جانب تو. و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى‏ دهندگانى.»
[=arial]
قَالَ اللّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ
[=arial]
خدا فرمود: «من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد، و [لى‏] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد، وى را [چنان‏] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان‏] عذاب نكرده باشم.»
[=arial]

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ [=arial]﴿۳۷﴾
[=arial]
زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى ‏شد نزد او [نوعى] خوراكى مى‏يافت [مى]گفت اى مريم اين از كجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد بى حساب روزى مى‏دهد (۳۷)

سلام
خب این آیه ها اشاره به مایحتاج دنیوی دارد که در غالب معجزه نازل شده
چه ربطی به بحث ما دارد؟

والبته مستجاب نشدن بسیاری از دعاهای مادی ، خود اثبات کننده همین مطلب است که خیر و لذت متوقف بر ادراک و خواسته ما نیست
و طبق گفته صریح روایات هدف از دعا و حاجت خواستن، نزدیکی به خدا و رشد معنوی بوده نه رسیدن به خواسته ها

شما اول ثابت کن که ادعونی استجب لکم تمثیل از دستگیری معنوی نیست
ما هم قبول میکنیم که نعمت بهشت فقط معنوی نیست

ملاali;688479 نوشت:
سلام
خب این آیه ها اشاره به مایحتاج دنیوی دارد که در غالب معجزه نازل شده
چه ربطی به بحث ما دارد؟

والبته مستجاب نشدن بسیاری از دعاهای مادی ، خود اثبات کننده همین مطلب است که خیر و لذت متوقف بر ادراک و خواسته ما نیست
و طبق گفته صریح روایات هدف از دعا و حاجت خواستن، نزدیکی به خدا و رشد معنوی بوده نه رسیدن به خواسته ها

شما اول ثابت کن که ادعونی استجب لکم تمثیل از دستگیری معنوی نیست
ما هم قبول میکنیم که نعمت بهشت فقط معنوی نیست

علیک سلام

با توجه به قراین و شواهدی که در آیات و روایات وجود دارد، غذای حضرت مریم مستقیماً و بدون به کارگیری وسایط مادی از جانب خداوند و از بهشت (و احتمالا بهشت برزخی) تأمین می‌شد.

در این آیات میفرماید این طعامها از نزد خداست و نیز میفرماید خداوندا مائده ای را برای ما از آسمان نازل کن. دعایی که حضرت عیسی (ع) کردند خواسته ای مادی بوده که از راه غیر طبیعی به اجابت رسیده.

طبق فرموده کلام الله مجید خزائن هر چیزی نزد خداست. این نیست که چون این جهان مادی است ارتباطی با عالم معنا نداشته باشد. خیر،

همه موجودات در آغاز در خزانه علم و قدرت پروردگار، در عالم غیب ، بوده اند، سپس از مقام ((غیب )) به مقام ((شهود)) و ظهور و بروز رسیده اند، لذا از آن تعبیر به ((انزال )) شده است ،

پس وقتی وعده به میوه های بهشتی میدهد یعنی وعده به یک حقیقتی میدهد که در مراحل نزول و پایین آمدنش به حالت مادی در آمده نه اینکه چون الان ماده است ، اصل آن هم در عالم معنا وجود نداشته باشد.

نمیدانم متوجه میشوید یاخیر.

یعنی تمامی موجودات روی زمین و نعمات دنیوی که شما بصورت مادی میبینید یک حقیقتی دارند در عالم غیب. شما میفرمایید این حقیقت وجود ندارد. مثلا سیب، سیب نیست ما میگوییم سیب در عالم معنا همان سیب است اگر چه حقیقت وجودی آن برای ما نامعلوم باشد.

درمورد بقیه صحبتهاتون هم ارتباطی به بحث ندارد.

ملاali;675725 نوشت:
سلام
1- خداوند در چندین جای قرآن فرموده ما برای شما مثال میزنیم .
درست است ولی توجه داشته باتشید که مراد از مثال آنچزی نیست که در ذهن جناب شما است بلکه منراد این است که برای درک مطلب و آسان تر شده مسله برای شما مثال می زند .
و در جای دیگر فرموده نعمت های بهشت را نه گوشی شنیده و نه در ذهنی خطور میکند...
یعنی به تصور نمی آید
باز هم میگویید آیات بهشت تمثیلی نیستند؟؟!!
مراد از آن گونه آیات این است که نعمت های بهشتی فوق تصور شما است شما با ذهنیت بشر دنیای توان درک ارزش آن را ندارید وبا عقل بشر ودنیای قابل شناخت نیست .
این حرف به معنای تمثیلی بودن نیست .

2-چه کسی گفته انسان در ذات خود هم دوساحتی است؟ مگر هرچیزی را که هرکسی میگوید باید قبول کرد؟!
پس معنای بازگشت به خداوند چیست؟ خدا که جسم نیست...بلکه مجرد و روحانیست
لذا بازگشت انسان به خدا هم روحانیست(یک ساحتی)
دو ساحتتی بودن انسان جز ضرور یات وانکار آن جز محالات است .
مگر شما دارای دو بعد به نام جسم وجان نیستید ؟ آیا می توانید منکر جسم ویا منکر روح تان بشوید ؟؟
باز به خدا به نص قران هم روحانی است وهم جسمانی عالم آخرت هم روحانی و هم جسمانی است. تنها مجرد و روحانی نیست. هم روح که مجرد است، از مواهب خاص خود و هم جسم از مواهب جسمانی بهره مند می شود. این مسئله اختصاص به بهشتیان ندارد، بلکه برای جهنمیان نیز همین گونه است. در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد. هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مى‏گوید: معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند. از ضروریات دین محسوب مى‏شود. منکران آن از زمره مسلمانان خارجند. آیات قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست. اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمى‏باشد. (1)
اینان مى‏گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولى می دانیم که روح، بسیارى از لذّت‏ها و آلام را از طریق جسم دریافت مى‏کند. بنابراین، باید معاد جسمانى باشد، همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد. آیاتى از قبیل:
1- «أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلى قادرین على ان نسوّى بنانه؛
آیا انسان مى‏پندارد که استخوان‏هاى او را جمع نخواهیم کرد، آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم». (2)
2- بگو همان کسى آن را زنده مى‏کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقى آگاه است». (3)
3-خداوند کسانى که در قبرها هستند، زنده مى‏کند. (4)
4-در صور دمیده مى‏شود، پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مى‏روند. (5)
مراد از جسمانى بودن معاد چیست ؟
بعضى‏ جسمانى بودن معاد را به معناى این مى‏دانند که جسم انسان با خصوصیات مادى که براى دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهى استخوانش مى‏شکند، دیوانه مى‏شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما مى‏خورد، گرمازده مى‏شود، خسته مى‏شود، پیر مى‏شود و. . . در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروى عین بدن دنیوى است.
اما جسمانى بودن به این معنا که قابلیت براى بقا و جاودانگى ندارد. بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمى‏شوند جسمى که در دنیا بود، با همان وضعیت بر نمى‏گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود، به طورى که از جهت شباهت عین جسم اول باشد و از جهتى مثل آن است، به طورى که هر کس این قالب را ببیند، بگوید این، فلانى است، آن فلان شخص دیگر است.
مادى بودن در قیامت و آخرت مادیتى خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد. قابلیت جاودانگى داشته و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدن‏ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایى از قبرها برانگیخته مى‏شوند، به طورى که اگر کسى تک تک آن‏ها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است. (6)
مراد همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، یعنى بدن‏هاى آنان به احوال و اطوار مختلف در مى‏آ ید. با اطوار عالی محشور مى‏شود و نه با مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت. (7)
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتى که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‏هاى آن جا استفاده خواهد کرد.
نیازهاى روحی و جسمانی انسان در بهشت هم برآورده مى‏شود: «ما تشتهیه الانفس». (8) در بهشت شخصى بهشتى هر چه را اراده کند، نزدش حاضر مى‏شود. نعمت ها ی بهشتی هم روحانی است و هم جسمانی. تمام لذت‌‌های دنیوی، در عالم آخرت و بهشت نیز موجود است. در آیات فراوان قرآن، نعمت های مادی و جسمانی زیادی از قبیل :باغ ها، جویبارها، تخت ها، میوه ها، خدمتکاران، قصرها، حوریان، لباس های فاخر و. . . بر می شمرد (الرحمن- واقعه) که بدون شک استفاده از نعمت ها همراه با به کار بردن ابزارهای مادی خواهد بود:
أوّلاً: نعمت‌های بهشت از نظر کیفیت با آن چه در این جهان است، قابل قیاس نیست.
دوم: نعمت‌های این جهان گذرا و ناپایدار و نعمت‌های بهشتی جاودانه است.
سوم: نعمت‌های دنیوی با انواع سختی‌ها و نا ملایمات همراه است، ولی نعمت‌های بهشتی، نعمت‌هایی خالص و بدون درد و رنج است. انسان در آن جا هیچ‌ناراحتی و نگرانی ندارد. با توجه به آیات و روایات، معاد جسمانی است. همین لذایذ و نعمت‌ها در بهشت وجود دارد، ولی از عوارض مادی خالی هستند، مثلاً انسان گرچه در بهشت خوردن و آشامیدن دارد، ولی خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها دارای مواد زاید نیستند که لازم باشد از بدن به صورت ادرار و مدفوع خارج گردند و محیط را آلوده کنند. انسان در بهشت از این رنج در امان است. مثلاً در بهشت گرچه روابط زناشویی وجود دارد، ولی نجاست و جنابت و حاملگی وجود ندارد. نحوه استفاده از ابزارهای مادی و کیفیت آن ها نیز با وسایل کنونی بسیار متفاوت است. فهم قاصر ما از درک این امور ناتوان است.

پى نوشت‏ها:
1. مجلسی بحارالانوار، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس، آیه 51.
6. علامه تهرانى، معادشناسى، نشر حکمت 14014 ق ج 6، مجلس 37.
7. معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166
8. زخرف (43) آیه 71.

ضمن اینکه لازمه دوساحتی بودن انسان(روحانی و جسمانی) این است که آدمی هیچ وقت از تکلیف و امتحان مجرد نشود...لاکن در بهشت تکلیفی نیست پس بدنی هم نیست
تکلیف داریر مدار جسم نیست بلکه بر مدار عقل است چه بسا افراد در دنیا جسم مند است ولی عقل ندارد لذا تکلیف هم ندارد دنیا محل تکلیف است وتگلیف بستر تکامل
ولی اخرت دار نتیجه گیری از عمل است گرچه تکامل در آن جا هم وجود دارد البته نه از طریق تکلیف بلکه از راه معرفت .....

جالبه بدونید فلاسفه اسلامی هم به جسمانی بودن آخرت ابدا اعتقاد ندارند
این تهمت را به فلاسفه اسلام نزنید از شما دل خور می شود .
کی وکجا آنها منکر معاد جسمانی شده اند ؟؟

ملاصدرا هم اگر از جسم در آخرت صحبت کرده منظور حقیقت جسم است که حقیقت جسم هم مطلقا جسم نیست

اوصریحا انسان را جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا میداند.
دید گاه دقیق صدرا را در کتاب : نتایج کلامی حکمت صدرایی مطاله نماید تا معلوم شود ایشان چه نظری دارد .
پس از نظرملاصدرا هم انسان دوساحتی نیست
رجوع انسان به نفسی واحد است که نه زن است و نه مرد
بلی .
ولی این به معنای نفی وجود زن در آخرت نیست بشتر دقت نماید .
این حرف که از استاد بزرگوار آملی مطرح شده در مقام اثبات خلافت الهی برای زنان است ونه بحث معاد .
3-ما نگفتیم آخرت عینی نیست بلکه گفتیم شرح آن برای این سویی ها تمثیل است

4-پاسخ نفرمودید که در عالمی که دار بقاست و قوانین فیزیولوژیک دنیا در آن حاکم نیست...اکل و شرب و نکاح چه جایگاهی دارد؟


اولا باید رفت وانشا ءالله دید که چگونه است .
ثانیا : در آیات و روایات به صراحت از لذت­های جسمانی در بهشت سخن گفته شده مثل لذت خوردن، نوشیدن، پوشیدن، نگاه کردن و لذت جنسی، ولی این لذت­ها در دنیا با رنج­ها و زحمت­ها و ناپاکی­هایی همراه هستند اما در همان آیات به خالص بودن آنان از این ناپاکی­ها به بهشت تصریح شده است، مثلاً وقتی سخن از نوشیدنی بهشتی می­گوید، تصریح می­کند که این ها و نه سر درد در پی دارد، بلکه طهارت­زا و پاکی آفرین است و انسان را به سوی خدا سوق می دهد، یا وقتی سخن از همسران بهشتی و لذت جنسی است، تصریح می شود که آن همسران«مطهّره» و پاک مطلق هستند و هم نشینی با آنان هم فقط لذت­زا و لذت­بار است و هیچ ناپاکی و غفلت در پی ندارد.
نوشیدنی­ها هم هیچ غَش و ناخالصی ندارند و از نوشیدن آنها تعب و رنجی حاصل نمی گردد.
اینها همه دورنمایی از نعمت­های جسمانی بهشت است و درک واقعیت آنها تا زمانی که چشیده نشوند، مشکل است، اگر نگوییم محال است.


سوال :
خداوند در آیه71 ذخرف فرموده هرچه دل بخواهد و چشم لذت میبرد در بهشت وجود دارد این در حالی است که همه مفسران قران براین مطلب اذعان دارند که انسان در بهشت هرچیزی را نمی خواهد چون آنجا سرای قرب الهی و حق است نه سرای تزاحم و خطا
و از طرفی میدانیم که بهترین چیز، خدا و عبادت آن است و ما برای عبادت آفریده شده ایم
و همینطور میدانیم که حیات انسان در بهشت و آخرت وابسته به مایحتاج دنیایی مثل غدا و نکاح نیست و بقا و حیات به خودی خود وجود دارد
در نتیجه بهشت بر خلاف آنچه که از ظاهر آیه بدست می آید جای عقده گشایی های دنیا نیست و پاداش اخروی با خواسته های دنیایی ارتباط تمثیلی و مجازی دارند و نه ارتباط حقیقی
اگر دلیلی عقلی بر رد این سخن دارید بفرمایید

پاسخ :
باسلام وسپاس .
موعظه نبود حکمت بود ولی در عین حال به چشم مجددا نکته های عرض می شود :
در ابتدا باید اشاره شود : زبان قرآن کریم زبان محاوره عرفی است . در بیان حقایق به گونه‌ای سخن گفته که همه مراتب معانی در آن الفاظ نهفته باشد و هر کس متناسب درک خود از آن، حقایقی را درک نماید، به عنوان مثال وقتی قرآن کریم از میوه های گوناگون بهشتی سخن می گوید، حسب ظاهر مرادش این است که به آدمیان می فهماند همین مواهب و نعمت هایی که در دنیا از آن ها استفاده می کنید ،به صورت کامل تر و لذیذتر و مطبوع‌تر در بهشت وجود دارد، از این رو فرمود:
«
و بشر الذین امنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها؛ (1) ای پیامبر! کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکاری پیشه کردند ،مژده ده، که جایگاه آن ها باغ‌هایی است که از زیر درختان آن نهرهایی جاری است، چون از میوه های گوناگون آن بهره‌مند شوند، گویند: این همان میوه‌هایی است که پیش از این در دنیا ما را نصیب بود، و مانند آن به آنان داده شود».
اگر مرادتان ،تمثیلی در مقابل عینی و واقعی است، یعنی منظور از تمثیلی بودن، واقعی نبودن باشد، باید گفت: در قرآن کریم که آخرین وحی نامه آسمانی است،نزدیک به 300 آیه به توصیف بهشت اختصاص یافته، قرآن کریم به گونه ای درباره بهشت سخن گفته که هرگز شائبه تمثیلی بودن بهشت مطرح نخواهد بود، زیرا قرآن کریم نعمت‌های بهشتی را به طور کلی به دو نوع جسمانی و روحانی تقسیم کرده که هرکدام ناظربه
عینی بودن آن نعمت‌هاست و نه تمثیلی بودنش. از توصیف نعمت‌های بهشتی به روشنی معلوم می شود که قرآن کریم بهشت و نعمت‌های آن را حقیقت عینی می‌داند که دو نوع نعمت مادی و معنوی در آن وجود دارد . بهشتیان از لذت های مادی و معنوی آن برخوردارند.
چون معاد انسان جسمانی و روحانی است،بهشتی که در قرآن به عنوان جایگاه ابدی افراد صالح بیان شده، حقیقت عینی و واقیعت خارجی است ونه تمثیلی،چون با تمثیل حیات ابدی و معاد جسمانی و روحانی که از ضروریات دین است تامین نمی‌گردد.
آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی حضور می‌یابد . حیات اخروی او حیاتی دو بعدی است. مبنای انسان شناختی این سخن آن است که انسان موجود دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده ،به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند . چنین نیست که یکی عارضی و دیگری اصیل باشد، بلکه دو ساحت وجود انسان در ذات او دخیل است. حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حیات ابدی و پاداش و کیفر عملکرد آدمی تامین نخواهد شد. (2)
از این بیان نیز به دست می‌آید که هرگز با تمثیلی بودن مواهب بهشتی ،حیات ابدی انسان که یک واقعیت عینی و خارجی تامین نمی‌گردد،زیرا حیات عینی و واقعی نیازمند محل زندگی عینی و واقعی است .نمی‌توان حیات اخروی را عینی و واقعی داشت ،ولی مواهب بهشتی را که محل زندگی آن حیات ابدی است ،تمثیلی تلقی کرد.

منابع:
1. بقره (2) آیه 25
2. آموزش عقاید مصباح، ج 2، ص 256

سوال:
- خداوند در چندین جای قرآن فرموده ما برای شما مثال میزنیم .
درست است ولی توجه داشته باشید که مراد از مثال آنچیزی نیست که در ذهن جناب شما است بلکه مراداین است که برای درک مطلب و آسان تر شده مسله برای شما مثال می زند .
و در جای دیگر فرموده نعمت های بهشت را نه گوشی شنیده و نه در ذهنی خطور میکند...
یعنی به تصور نمی آید
باز هم میگویید آیات بهشت تمثیلی نیستند؟؟!!
مراد از آن گونه آیات این است که نعمت های بهشتی فوق تصور شما است شما با ذهنیت بشر دنیای توان درک ارزش آن را ندارید وبا عقل بشر ودنیای قابل شناخت نیست .
این حرف به معنای تمثیلی بودن نیست .

2-چه کسی گفته انسان در ذات خود هم دوساحتی است؟ مگر هرچیزی را که هرکسی میگوید باید قبول کرد؟!
پس معنای بازگشت به خداوند چیست؟ خدا که جسم نیست...بلکه مجرد و روحانیست
لذا بازگشت انسان به خدا هم روحانیست(یک ساحتی)

پاسخ:
دو ساحتتی بودن انسان جز ضرور یات وانکار آن جز محالات است .
مگر شما دارای دو بعد به نام جسم وجان نیستید ؟ آیا می توانید منکر جسم ویا منکر روح تان بشوید ؟؟
باز به خدا به نص قران هم روحانی است وهم جسمانی عالم آخرت هم روحانی و هم جسمانی است. تنها مجرد و روحانی نیست. هم روح که مجرد است، از مواهب خاص خود و هم جسم از مواهب جسمانی بهره مند می شود. این مسئله اختصاص به بهشتیان ندارد، بلکه برای جهنمیان نیز همین گونه است. در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد. هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مى‏گوید: معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند. از ضروریات دین محسوب مى‏شود. منکران آن از زمره مسلمانان خارجند. آیات قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست. اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمى‏باشد. (1)
اینان مى‏گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم،روح است،ولى می دانیم که روح، بسیارى از لذّت‏ها و آلام را از طریق جسم دریافت مى‏کند.بنابراین،باید معاد جسمانى باشد، همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد. آیاتى از قبیل:
1- «أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلى قادرین على ان نسوّى بنانه؛
آیا انسان مى‏پندارد که استخوان‏هاى او را جمع نخواهیم کرد، آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم». (2)
2- بگو همان کسى آن را زنده مى‏کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقى آگاه است». (3)
3-خداوند کسانى که در قبرها هستند، زنده مى‏کند. (4)
4-در صور دمیده مى‏شود، پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مى‏روند. (5)
مراد از جسمانى بودن معاد چیست ؟
بعضى‏ جسمانى بودن معاد را به معناى این مى‏دانند که جسم انسان با خصوصیات مادى که براى دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهى استخوانش مى‏شکند، دیوانه مى‏شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد،سرما مى‏خورد،گرمازده مى‏شود،خسته مى‏شود، پیر مى‏شود و. . . در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد.بدن اخروى عین بدن دنیوى است.
اما جسمانى بودن به این معنا که قابلیت براى بقاء و جاودانگى ندارد.بدون شک هیچ یک از معتقدان به معادجسمانى ملتزم نمى‏شوند جسمى که در دنیا بود،با همان وضعیت بر نمى‏گردد،بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود،به طورى که از جهت شباهت عین جسم اول باشدو از جهتى مثل آن است،به طورى که هر کس این قالب را ببیند،بگوید این، فلانى است، آن فلان شخص دیگر است.
مادى بودن در قیامت و آخرت مادیتى خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد. قابلیت جاودانگى داشته و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدن‏ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایى از قبرها برانگیخته مى‏شوند، به طورى که اگر کسى تک تک آن‏ها را ببیند، بگوید:این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است.(6)
مراد همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است،یعنى بدن‏هاى آنان به احوال و اطوار مختلف در مى‏آ ید. با اطوار عالی محشور مى‏شود و نه با مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(7)
بنابراین انسان دربهشت وجهنم با جسم و روحش خواهد بود،امّاجسمانیتى که با قوانین آن سازگار باشد واز نعمت‏هاى آن جااستفاده خواهد کرد.
نیازهاى روحی و جسمانی انسان در بهشت هم برآورده مى‏شود:«ما تشتهیه الانفس». (8)
در بهشت شخصى بهشتى هر چه را اراده کند، نزدش حاضر مى‏شود. نعمت ها ی بهشتی هم روحانی است و هم جسمانی. تمام لذت‌‌های دنیوی، در عالم آخرت و بهشت نیز موجود است.
درآیات فراوان قرآن،نعمت های مادی وجسمانی زیادی از قبیل :باغ ها،جویبارها،تخت ها،میوه ها، خدمتکاران،قصرها،حوریان،لباس های فاخر و. . . بر می شمرد (الرحمن- واقعه)که بدون شک استفاده از نعمت ها همراه با به کار بردن ابزارهای مادی خواهد بود:
أوّلاً: نعمت‌های بهشت از نظر کیفیت با آن چه در این جهان است، قابل قیاس نیست.
دوم: نعمت‌های این جهان گذرا و ناپایدار و نعمت‌های بهشتی جاودانه است.
سوم:نعمت‌های دنیوی با انواع سختی‌ها و نا ملایمات همراه است،ولی نعمت‌های بهشتی، نعمت‌هایی خالص و بدون درد و رنج است.انسان در آن جا هیچ‌ناراحتی ونگرانی ندارد.با توجه به آیات و روایات، معاد جسمانی است.همین لذایذ و نعمت‌ها در بهشت وجود دارد،ولی از عوارض مادی خالی هستند،مثلاً انسان گرچه در بهشت خوردن و آشامیدن دارد،ولی خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها دارای مواد زاید نیستندکه لازم باشداز بدن به صورت ادرار ومدفوع خارج گردندو محیط را آلوده کنند.انسان در بهشت از این رنج در امان است.مثلاً در بهشت گرچه روابط زناشویی وجود دارد،ولی نجاست و جنابت وحاملگی وجود ندارد.نحوه استفاده از ابزارهای مادی وکیفیت آن ها نیز با وسایل کنونی بسیار متفاوت است.فهم قاصر مااز درک این امورناتوان است.

منابع:
1. مجلسی بحارالانوار، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس، آیه 51.
6. علامه تهرانى، معادشناسى، نشر حکمت 14014 ق ج 6، مجلس 37.
7. معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166
8. زخرف (43) آیه 71.

موضوع قفل شده است