چگونگی داوری خدا- بالفعل یا بالقوه؟؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونگی داوری خدا- بالفعل یا بالقوه؟؟

سلام.
به نظر شما خدا چگونه بین این دو شخص در قیامت تفاوتی در مرتبه(در بهشت یا جهنم)قایل میشود:
1-شخصی مثل صدام که در حد توان جنایت کرده باشد
2-کسی که که اگر شرایطش مهیا میشد از شمر ، یزیدتر میشد.یک جنایتکار بالقوه.... اما از شانس بدش به محض اینکه به بلوغ رسید به 1 نفر سیلی زد و سپس کشته شد.

فرض کنیم که اگر خداوند شخص 2 را در جایگاه شخص 1 میگذاشت مثل 1عمل میکرد و خداوند این را میداند قطعا.

خداوند چگونه داوری میکند؟؟توضیح دهید(2نمره):ok:

مهندس a;130796 نوشت:
سلام. به نظر شما خدا چگونه بین این دو شخص در قیامت تفاوتی در مرتبه(در بهشت یا جهنم)قایل میشود: 1-شخصی مثل صدام که در حد توان جنایت کرده باشد 2-کسی که که اگر شرایطش مهیا میشد از شمر ، یزیدتر میشد.یک جنایتکار بالقوه.... اما از شانس بدش به محض اینکه به بلوغ رسید به 1 نفر سیلی زد و سپس کشته شد. فرض کنیم که اگر خداوند شخص 2 را در جایگاه شخص 1 میگذاشت مثل 1عمل میکرد و خداوند این را میداند قطعا. خداوند چگونه داوری میکند؟؟توضیح دهید(2نمره

سلام
مجازات بدون انجام جنایت ظلم است و خدا وند ظلم نمی کند . این موردی که شما ذکر کرده اید صرف تصور ذهنی است و خداوند بر اساس این امور حکم نمی کند چطور می توان صدام را با چنین فردی مقایسه کرد !!
موفق باشید

سلام.

1-به نظرم خدا اینجا در حق 2 لطفی کرده و اجازه نداده بیشتر گناه کنه.شخص 1 میتونه به خدا بگه:به منم همین لطف رو میکردی، اون وقت نه من میتونستم در دنیا به کسی ظلم کنم نه لازم بود الان عذاب بکشم.
با توجه به اینکه خدا یقین دارد که شخص 1 ظالم بزرگی میشود با این حال به اون اجازه زندگی داد غیرمستقیم به او ظلم کرده(حداقل میشود گفت که لطف هم نکرده اگه ظلمم نکرده باشه)و اجازه زندگی را به شخص 2 (که از نظر ژنتیکی ؛تربیتی و .... شبیه 1 است)را نداد و بهش لطف کرده. این از عدالت خدا خارج نیست؟

2-اگر بخایم خودمون قاضی باشیم من هم با شما هم عقیده ام که شخص 2 مجازات به مراتب کمتری داره اما دیدگاه خدا جوریه که اطمینان داره، مطمئنه که اگه جای این دو شخص رو عوض میکرد مثل هم رفتار میکردن. ما شاید این درک برامون سخت باشه اما واسه خدا که واضحه واضحه. در واقع خدا خوب میدونه اگه شخص 2 رو جای صدام میذاشت همین کارا رو میکرد.

آقا حامد شما هم موفق باشی

مهندس a;130853 نوشت:
با توجه به اینکه خدا یقین دارد که شخص 1 ظالم بزرگی میشود با این حال به اون اجازه زندگی داد غیرمستقیم به او ظلم کرده(حداقل میشود گفت که لطف هم نکرده اگه ظلمم نکرده باشه)و اجازه زندگی را به شخص 2 (که از نظر ژنتیکی ؛تربیتی و .... شبیه 1 است)را نداد و بهش لطف کرده. این از عدالت خدا خارج نیست؟ 2-اگر بخایم خودمون قاضی باشیم من هم با شما هم عقیده ام که شخص 2 مجازات به مراتب کمتری داره اما دیدگاه خدا جوریه که اطمینان داره، مطمئنه که اگه جای این دو شخص رو عوض میکرد مثل هم رفتار میکردن. ما شاید این درک برامون سخت باشه اما واسه خدا که واضحه واضحه. در واقع خدا خوب میدونه اگه شخص 2 رو جای صدام میذاشت همین کارا رو میکرد. آقا حامد شما هم موفق باشی

سلام
برادر گرامی شما فرضیاتی را مبنای بحث قرار داده اید که اصلا ممکن نیست . مثلا می فرمایید خداوند می داند اگر دومی می ماند جنایتکار می شد و اورا از دنیا می برد . ما می پرسیم چرا از دنیا می برد ؟ اگر در علم الهی او واقعا عمری داشت نباید از دنیا می رفت چون خلاف علم الهی بود اگر عمری نداشت فرض صدور جنایت از او هم غلط است . خوب چرا باید خداوند متعال بر اساس یک امر فرضی که در نزد او هم اعتباری ندارد بلکه شما آنرا فرض می گیرید کسی را بخاطر جنایتی که نکرده مجازات کند ؟
بنابر اصول قرآنی پاداش و عقاب اعمال بر مبنای عمل است پس چگونه کسی که عملی از او سرنزده مجازات شود و کسی که از او سرزده با او قیاس شود ؟
شما این اصول را حل بفرمایید بعد در مورد کم و زیادی مجازات صحبت بفرمایید
موفق باشی برادر

سلام

حامد;130972 نوشت:

ما می پرسیم چرا از دنیا می برد ؟ اگر در علم الهی او واقعا عمری داشت نباید از دنیا می رفت چون خلاف علم الهی بود اگر عمری نداشت فرض صدور جنایت از او هم غلط است .

من این قسمت رو متوجه نشدم. شاید تصور من در مورد علم الهی فرق میکنه.
من فکر میکنم که:
فرض کنیم یا اتفاق a بتونه صورت بگیره یا b حالاتو دنیا فقط یکی از اینا اتفاق میوفته و a به نتیجه c ختم میشه و b به نتیجه d .
اگر علم ما ناقص باشه و a اتفاق بیوفته ما از c آگاه میشیم اما از خصوصیات d نه زیرا تا اتفاق نیوفته ما نمیشناسیمش و بالعکس.
اما علم بینهایت یعنی حتی اگه a صورت گرفت و به تبع اون فقط c و d واقع نشد، باز ما از d مطلع و آگاهیم.

دید من راجع به علم بینهایت این بود.

شما فرمودین که :

حامد;130972 نوشت:

اگر در علم الهی او واقعا عمری داشت

خوب تقدیر الهی بر این بود که عمر نکنه، اما عمر نکردنش باعث این نمیشه که اگر عمر میکرد خدا نمیدونست چکار میکرده. باز میگم من زیاد متوجه نشدم اگه میشه یکم برام توضیح بدید.

ممنون


حامد;130832 نوشت:
سلام
مجازات بدون انجام جنایت ظلم است و خدا وند ظلم نمی کند . این موردی که شما ذکر کرده اید صرف تصور ذهنی است و خداوند بر اساس این امور حکم نمی کند چطور می توان صدام را با چنین فردی مقایسه کرد !!
موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
بنده در تاپیکی که زده بودم مبنی بر چرایی مقام حضرت علی اصغر ( علیه السلام ) ، اساتید فرمودند که ایشان دارای مقام هستند چون دارای پتانسیل بوده اند که به دلیل شهادت در کودکی زمان برای استفاده از آن را نداشته و اگر خداوند به ایشان مقام بالایی عنایت نفرماید به ایشان ظلم شده است.

مهندس a;131031 نوشت:
من این قسمت رو متوجه نشدم. شاید تصور من در مورد علم الهی فرق میکنه. من فکر میکنم که: فرض کنیم یا اتفاق a بتونه صورت بگیره یا b حالاتو دنیا فقط یکی از اینا اتفاق میوفته و a به نتیجه c ختم میشه و b به نتیجه d . اگر علم ما ناقص باشه و a اتفاق بیوفته ما از c آگاه میشیم اما از خصوصیات d نه زیرا تا اتفاق نیوفته ما نمیشناسیمش و بالعکس. اما علم بینهایت یعنی حتی اگه a صورت گرفت و به تبع اون فقط c و d واقع نشد، باز ما از d مطلع و آگاهیم. دید من راجع به علم بینهایت این بود. شما فرمودین که :

سلام
تصور شما از علم ذاتی الهی صحیح نیست . علم ذاتی الهی همه وقایع قطعی که در زندگی افراد صورت می گیرد را شامل می شود لذا برای خدا در مقام ذاتش این احتمالات تصور ندارد

مهندس a;131031 نوشت:
خوب تقدیر الهی بر این بود که عمر نکنه، اما عمر نکردنش باعث این نمیشه که اگر عمر میکرد خدا نمیدونست چکار میکرده. باز میگم من زیاد متوجه نشدم اگه میشه یکم برام توضیح بدید.

وقتی کسی به مرگ قطعی می میرد معنایش اینستکه ظهور این شخص در عالم ماده اینجا تمام می شود و چون پدیده ها از علل و اسباب خاص خود تبعیت می کنند اطلاع از بعد مرگ قطعی یک فرد موضوعیت ندارد مگر در مقام خیال .
آیا می توان با معیار خیال پاداش و عقاب کسی را تعیین کرد ؟
بر اساس اصل قرآنی پاداش و عقاب بر مبنای فعل صادر شده از انسان است چطور می توان اطلاع فرضی خداوند از اعمال کسی را مبنای پاداش و عقاب او گرفت ؟
دیگر اینکه اگر توجه بفرمایید مساله ای که شما مطرح کردید منحصر در مثال مورد نظر شما نمی شود بلکه در مورد هر انسانی که می میرد می شود پس آیا می توان بر اساس خیال ، پاداش و عقاب اعمال فرضی افراد انسانی را تعیین کرد ؟ اساسا چه مدت زمانی را برای لحاظ اعمال فرضی در نظر بگیریم ؟ تا صد سال بعد مرگ یا هزار سال ؟
بنده که عرض کردم فرض شما صحیح نیست باید مبانی را حل بفرمایید
موفق باشید

نان شب;131171 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم بنده در تاپیکی که زده بودم مبنی بر چرایی مقام حضرت علی اصغر ( علیه السلام ) ، اساتید فرمودند که ایشان دارای مقام هستند چون دارای پتانسیل بوده اند که به دلیل شهادت در کودکی زمان برای استفاده از آن را نداشته و اگر خداوند به ایشان مقام بالایی عنایت نفرماید به ایشان ظلم شده است.

سلام
بحث استعداد شخص و تکامل برزخی او غیر پاداش و عقاب اعمال است . بله افرادی مثل جناب علی اصغر ع به حسب ذات پر استعدا خود شایستگی تکامل را دارند که در عالم برزخ محقق می شود و این غیر از پاداش و عقاب اعمال است . کسانی که در این دنیا اعمالی را انجام داده اند نیز تکامل برخی دارند چون معمولا افراد ناقص از دنیا می روند .
موفق باشید

سلام.

حالا اگر مساله رو راجع به آدم های احتمالا خوب مطرح کنیم شاید بررسی راحتتر بشه.

ابراهیم پسر حضرت محمد که در کودکی فوت شد، اگر زنده میموند احتمال فراوان جایگاه رفعی در بهشت داشت،اما عمر کوتاهش باعث شدش اونجا(قیامت) با همه کودکان معمولی راجع بهش تصمیم گیری بشه(این رو فرض میگیریم:"رفتار مثل همه کودکان با او")
حتی اگه همه کودکان به بهشت فرستاده بشن هنوز ابراهیم در بهشت جایگاه پایینتری داره از حالتی که عمر میکرد. اگر ابراهیم به خدا اعتراض کنه که مثل حضرت فاطمه به من 18 سال عمر میدادی تا الان در جایگاهی شبیه ایشون باشم، اعتراضش بیجا نیست.
اگر این توضیحات درست باشند، فرض ما ، به بی عدالتی خدا و اعتراض امثال ابراهیم منجر میشه پس فرض ما باطل میشه

یعنی با همه کودکان در قیامت به یک شیوه برخورد نمیشود(حضرت علی اصغر و ابراهیم و ...) و این یعنی خداوند بالفعل قضاوت نمیکند بلکه همانطور که نان شب فرمودند ، پتانسیل مهم است.

سلام
حامد;131291 نوشت:
علم ذاتی الهی همه وقایع قطعی که در زندگی افراد صورت می گیرد را شامل می شود

پس علم ذاتی الهی وقایع احتمالی را شامل نمیشود. مثلا من شطرنج بازی میکنم حرکت اول من اسب است و در نهایت من میبازم. اگر پیاده حرکت اول من بود من میبردم اما چون اصولا انجام نشده این حرکت(حرکت اول سرباز) و من قطعا اسب بازی کردم خدا نمیداند که در صورت حرکت پیاده من میبردم یا میباختم زیرا مقدمه این کار(حرکت سرباز) قطعا اتفاق نیوفتاده.
آیا منظور شما رو درست متوجه شدم؟

سلام

حامد;131292 نوشت:
بحث استعداد شخص و تکامل برزخی او غیر پاداش و عقاب اعمال است

اگر حرف شما درست باشد و حضرت در برزخ مراحل ترقی را به واسطه استعداد طی کند(که من هم موافقم) آنگاه شخص شماره 2 در پست اول هم در برزخ به واسطه ذات پلیدش مراحل انحطاط را میپیاید و بدیهتاٰ مجازاتش سنگین تر میشود همانطور که پاداش حضرت علی اضغر بیشترمیشود.

مهندس a;131300 نوشت:
ابراهیم پسر حضرت محمد که در کودکی فوت شد، اگر زنده میموند احتمال فراوان جایگاه رفعی در بهشت داشت،اما عمر کوتاهش باعث شدش اونجا(قیامت) با همه کودکان معمولی راجع بهش تصمیم گیری بشه(این رو فرض میگیریم:"رفتار مثل همه کودکان با او") حتی اگه همه کودکان به بهشت فرستاده بشن هنوز ابراهیم در بهشت جایگاه پایینتری داره از حالتی که عمر میکرد. اگر ابراهیم به خدا اعتراض کنه که مثل حضرت فاطمه به من 18 سال عمر میدادی تا الان در جایگاهی شبیه ایشون باشم، اعتراضش بیجا نیست. اگر این توضیحات درست باشند، فرض ما ، به بی عدالتی خدا و اعتراض امثال ابراهیم منجر میشه پس فرض ما باطل میشه یعنی با همه کودکان در قیامت به یک شیوه برخورد نمیشود(حضرت علی اصغر و ابراهیم و ...) و این یعنی خداوند بالفعل قضاوت نمیکند بلکه همانطور که نان شبفرمودند ، پتانسیل مهم است.

سلام
این مطلبی که شما فرموده اید با بحث اولیه شما کاملا متفاوت است . شما آنجا مدعی بودید که خداوند متعال بر اساس عملی که از فرد سر نزده او را عقاب می کند که ما آنرا رد کردیم .
بحث تکامل برزخی یک بحث جداست . تکامل برزخی بر اساس استعدادها صورت می گیرد . البته مسیر کلی فعلیت استعدادها تفاوت دارد و از آنجا که ما از استعداد افراد خبر نداریم نمی توانیم دقیقا بگوییم در چه مسیری تکامل می یابند . در خصوص حضرت ابرهیم ع هم قائل به وجود استعداد برتریم چه اینکه اغلب فرزندان انبیاء و اولیاء چنین هستند اما ما دقیقا نمی دانیم این استعداد در چه حد است چه بسا استعداد موجود در یک کودک موجب کمالی برتر از کسانی شود که زنده مانده و اعمالی انجام داده اند .

و اما بحث اعتراض نیز منتفی است چه اینکه وقوع مرگ تابع علل قطعی خود است و امر قطعی حتمی اعتراض بردار نیست البته بر اساس تصوری که ما از وجود انسان در این عالم داریم ظهور و حضور هر پدیده ای به اندازه معینی است که ذاتش آنرا اقتضا می کند و چون ذات قابل تغییر نیست پس اعتراض به آن نیز منتفی است کسی نمی تواند به ذات خود معترض باشد .
مهندس a;131307 نوشت:
پس علم ذاتی الهی وقایع احتمالی را شامل نمیشود. مثلا من شطرنج بازی میکنم حرکت اول من اسب است و در نهایت من میبازم. اگر پیاده حرکت اول من بود من میبردم اما چون اصولا انجام نشده این حرکت(حرکت اول سرباز) و من قطعا اسب بازی کردم خدا نمیداند که در صورت حرکت پیاده من میبردم یا میباختم زیرا مقدمه این کار(حرکت سرباز) قطعا اتفاق نیوفتاده. آیا منظور شما رو درست متوجه شدم؟

علم ذاتی الهی در خصوص پدیده ها شامل همه وقایعی است که در مقام ظاهر یا باطن آنها رخ می دهد و هیچ چیز از آنرا نامعلوم نمی گذارد . معنای آن این نیست که خداوند از وضعیتها و احتمالات دیگر بی خبر است چه اینکه حقیقت علم در نزد اوست و از تمام این شرایط و نتایجش مطلع است اما اطلاع او از عواقب شرایط مذکور مبنای عقاب و پاداش او نیست بلکه بر مبنای فعلی است که از شخص صادر شده است البته با یک تعمیم صحیح فعل شامل افعال جوارحی و قلبی می شود لذا در روایات برای نیات مومن هم ثواب ذکر شده است چه اینکه نیت صالحه فعل قلبی است .
موفق باشید

سلام

حامد;131403 نوشت:
این مطلبی که شما فرموده اید با بحث اولیه شما کاملا متفاوت است . شما آنجا مدعی بودید که خداوند متعال بر اساس عملی که از فرد سر نزده او را عقاب می کند که ما آنرا رد کردیم .

تفاوت چندانی با این ندارد که شخصی که کاری انجام نداده به پاداش برسد-چیزی که راجع به حضرت علی اصغر فرمودید-.

حامد;131403 نوشت:
تکامل برزخی بر اساس استعدادها صورت می گیرد .

استعداد لزوما مثبت نیست پس اگر بعضی انسانها مرتبه شان در برزخ بالا رود میشود نتیجه گرفت بعضی که استعداد منفی دارند پایین میاید مرتبه شان.

حامد;131403 نوشت:
از آنجا که ما از استعداد افراد خبر نداریم نمی توانیم دقیقا بگوییم در چه مسیری تکامل می یابند .

خداوند این را میداند.

حامد;131403 نوشت:
اما بحث اعتراض نیز منتفی است چه اینکه وقوع مرگ تابع علل قطعی خود است و امر قطعی حتمی اعتراض بردار نیست

خوب متوجه نشدم این قسمت رو.سواد من تو این ضمینه(لغات فنی دین و ..) به شدت کمه .اگه مایلید که این شبه در من ایجاد نشه که دارید با این کلمات منو میپیچونید زیر دیپلم بگید:Cheshmak:(شوخی کردما،شاکی نشی)

حامد;131403 نوشت:
ظهور و حضور هر پدیده ای به اندازه معینی است که ذاتش آنرا اقتضا می کند

اگر این ذات و ویژگیهایش مخلوق خدا باشد شخص اعتراض میکند چرا ذات من را به گونه دیگری خلق نکردی.

این فرمایش شما:

حامد;131403 نوشت:
از تمام این شرایط و نتایجش مطلع است اما اطلاع او از عواقب شرایط مذکور مبنای عقاب و پاداش او نیست بلکه بر مبنای فعلی است که از شخص صادر شده است

برای من عجیب بود چون بلافاصله حالات قلبی را جز افعال آوردید که شاید درست باشد و اضافه کردید:

حامد;131403 نوشت:
چه اینکه نیت صالحه فعل قلبی است

پس نیت غیر صالحه هم فعل است.
شخص دو در پست یک نیت شوم داشت که به هر صورت عملی نشد، اما فعل قلبی انجام داد با نیت خود پس شایسته عذاب بیشتر است.

مهندس a;131431 نوشت:
تفاوت چندانی با این ندارد که شخصی که کاری انجام نداده به پاداش برسد-چیزی که راجع به حضرت علی اصغر فرمودید-.

سلام
تفاوت دارد . سیر بحث شما و مصادیقی که ذکر کرده اید کاملا متفاوت است . شما قائلید که خداوند فرد را بدون انجام فعلی و صرفا به فرض صدور آن از شخص اورا عقاب می کند که اصلا قابل قبول نیست . اما بحث شکوفایی استعدادهای معنوی در مسیر تکامل انسانی غیر از این است . اینجا مبنا فعل و عمل نیست بلکه یک استعداد ناشکفته است لذا کمال ناشی از این شکوفایی بر مبنای یک امر فرضی نیست . تفاوت این دو مطلب مثل تفاوت فرض وجود درخت نخل و وجود هسته ای برای نخل شدن است . فرض وجود نخل هیچ اثری در بر ندارد اما وجود خارجی یک هسته خرما به معنای توانایی نخل شدن و حتی ثمر دادن است . به عبارت نهایی فرض شما بر عدم و فرض تکامل برزخی بر وجود است .

مهندس a;131431 نوشت:
استعداد لزوما مثبت نیست پس اگر بعضی انسانها مرتبه شان در برزخ بالا رود میشود نتیجه گرفت بعضی که استعداد منفی دارند پایین میاید مرتبه شان.

امور منفی امور عدمی هستند لذا تصور استعداد در امر عدمی صحیح نیست به عبارت دیگر ما استعداد نقص نداریم بلکه استعداد کمال داریم پس تکامل برزخی فقط در کمالات و فضایل انسانی است نه در رذایل و نواقص
مهندس a;131431 نوشت:
خداوند این را میداند.

منطورم این بود که ما نمی توانیم بگوییم چه کسی چطور تکاملی پیدا می کند
مهندس a;131431 نوشت:
خوب متوجه نشدم این قسمت رو.سواد من تو این ضمینه(لغات فنی دین و ..) به شدت کمه .اگه مایلید که این شبه در من ایجاد نشه که دارید با این کلمات منو میپیچونید زیر دیپلم بگید(شوخی کردما،شاکی نشی)

خیلی ساده اش یعنی وقتی یک سنگ به یک شیشه می خورد شیشه می شکند لذا شیشه نمی تواند به شکسته شدنش اعتراض کند چرا ؟ چون شکسته شدن او تابع امر طبیعی است . از نظر ما علت قطعی مرگ ، اقتضائات ذاتی خود شخص است و چون آن اقتضائات به نحو طبیعی مرگ را موجب می شوند کسی نمی تواند بگوید چرا من مردم چون جوابش این است که : این اقتضای ذات خود شما بود .
مهندس a;131431 نوشت:
اگر این ذات و ویژگیهایش مخلوق خدا باشد شخص اعتراض میکند چرا ذات من را به گونه دیگری خلق نکردی.

خیر ذات مخلوق نیست به همین خاطر قابل اعتراض نیست
مهندس a;131431 نوشت:
شخص دو در پست یک نیت شوم داشت که به هر صورت عملی نشد، اما فعل قلبی انجام داد با نیت خود پس شایسته عذاب بیشتر است.

اما منظور شما مطمئنا این نبود چون ظاهرا از آن اطلاع نداشتید . ضمن اینکه فعل قلبی یک فعل فرضی نیست بلکه یک فعل حقیقی در مقام قلب و روح انسان است .
و اما عقاب افراد بخاطر نیات ناصالح به حسب بیان دین ، محقق نمی شود به عبارت دیگر هرچند این فعل قلبی ناصالح شایستگی عقاب دارد اما از باب لطف الهی عقاب از آن برداشته شده پس عذاب منحصر در صدور فعل از جوارح است .
موفق باشید

حامد;131292 نوشت:
سلام
بحث استعداد شخص و تکامل برزخی او غیر پاداش و عقاب اعمال است . بله افرادی مثل جناب علی اصغر ع به حسب ذات پر استعدا خود شایستگی تکامل را دارند که در عالم برزخ محقق می شود و این غیر از پاداش و عقاب اعمال است . کسانی که در این دنیا اعمالی را انجام داده اند نیز تکامل برخی دارند چون معمولا افراد ناقص از دنیا می روند .
موفق باشید

سلام
میشه بیشتر توضیح بدید؟
به نظرم همانطور که برای فردی که گنهگار است چیزی پس از مرگ نوشته نمیشود(غیر از ما تاخر) با این دلیل که اگر زنده بود چه میکرد، برای شخصی هم که نکوکار بوده با این دلیل که اگر به حیات ادامه می داد کاری نیک انجام میداد چیزی نوشته نمیشود.

سلام
جان قسمت اول فرمایش اخیر شما در واقع این عبارت زیر است:

حامد;131542 نوشت:
امور منفی امور عدمی هستند لذا تصور استعداد در امر عدمی صحیح نیست به عبارت دیگر ما استعداد نقص نداریم بلکه استعداد کمال داریم

اصولا اول بفرمایید چرا"امورمنفی امور عدمی هستند "و بعد به این برسید که"لذا تصور استعداد در امر عدمی صحیح نیست ...".

اآیا درست متوجه شدم که:
شما فرمودید که خداوند از روی فعل سر زده عقاب میکند، نه احتمال انجام دادن فعلی خطا. از آنجایی که به نظر من، مجازات نوعی عدم پاداش است پس "خداوند از روی فعل سرزده از شخص ، پاداش میدهد"(پاداش نمیدهد مگر فعلی سرزده باشد).
حال، بلافاصله شما مدعی شدید خداوند به بعضی افراد(به هر دلیلی که تصور کنیم ،مثل تکامل برزخی و..)بدون انجام فعل سرزده پاداش میدهد.این تناقضی نیست آشکار؟

البته روایات بعضا حرف دوم شما رو تائید کردن.(جایی خوندم که شخصی به پیامبر گفت من دلم میخواست بیام جنگ اما توان نداشتم.پیامبر فرمود وثواب مجاهدین نوشته شده برتو-البته مطمئن نیستم خوب خاطرم مونده باشه-)

اجازه بدید بقیه فرمایشات شما رو مرور کنیم فعلا
فرمودید :

حامد;131542 نوشت:
از نظر ما علت قطعی مرگ ، اقتضائات ذاتی خود شخص است و چون آن اقتضائات به نحو طبیعی مرگ را موجب می شوند کسی نمی تواند بگوید چرا من مردم چون جوابش این است که : این اقتضای ذات خود شما بود .

اگر من اعا کنم چرا خدا نمیتونه جهان رو توی تخم مرغ جا بده میگفتیم چون دنیا و تخم مرغ ذاتا این ویژگی رو ندارن که بشه باهاشون همچین کاری کرد.
اما خدا انسانهایی بیشماری آفریده که مثلا بیش از 30سال عمر کردن. این که میفرمایید ذات شخص اقتضای عمر بیشتر رو نداشت من اعتقاد دارم که اگر خداوند میخواست میتوانست عمر بدهد. چیزمحالی نیست میلیاردها بار اتفاق افتاده.
و اینکه بگوییم سنگ به شیشه خورد و شکست، خوب معلوم میشکنه. شیشه حق اعتراض داره بگه ای سنگ چرا خودتی زدی به من، یا فلانی چرا چرا این سنگ رو به من زدی. اگه شیشه خوودشو به سنگ بزنه حق اعتراض نداره.
اگر اینجوری باشه که شما میفرمایید پسر همسایه با سنگ شیشه مارو بیاره پایین و بعد بگه چرا چپ چپ نگاه میکنی، ذات شیشه اینه!
اگر در چگونگی ذات آدم خدا که خالقه دخیل نیاشه کی دخیله؟خالقش کیه؟اصلا ذات که میفرمایید یعنی چی؟
حامد;131542 نوشت:
خیر ذات مخلوق نیست به همین خاطر قابل اعتراض نیست

این رو هم توضیح بدید لطفا. من برای اثبات خدا پیش خودم میگفتم همه چی مخلوق خداست، آیا اشتباه میکردم؟

عرض کرده بودم: " شخص دو در پست یک نیت شوم داشت که به هر صورت عملی نشد، اما فعل قلبی انجام داد با نیت خود پس شایسته عذاب بیشتر است. "
شما فرمودید:

حامد;131542 نوشت:
اما منظور شما مطمئنا این نبود چون ظاهرا از آن اطلاع نداشتید .

فرض بگیریم من از اول از این موضوع اطلاع نداشتم، من از خیلی چزا اطلاع ندارم. از طرف دیگه من سعی میکنم منظورم رو دقیق بگم. اگر جایی توضیحم کم بود بفرمایید موضع خودم رو روشن کنم.

بینید من اعتقاد دارم عمر دست خداست وبه هرکس بخواهد خواهد داد و اصلا در مخیله ام هم نمیگنجد که نشود کسی بیشتر عمر کند
یعنی همه انسانها از دید من این پتانسیل را دارند که هرچقدر خدا بخواهد عمر کنند(دلیل محکمی بر اثباتش ندارم اما دلیلی بر ردش هم نمیبینم)

در پست بعدی خلاصه سوالم رو مجددا مطرح میکنم.

انشاالله در چند روز آینده نظر خودم رو در مورد اینکه قضاوت خدا چگونه خواهد بود عرض میکنم.

سلام
مثال روانتری از چیزی که در ذهن دارم می آورم، از اینکه خواننده محترم دقت میکند و مثال را بررسی میکند پیشاپیش متشکرم:

شخصی(آقای x) آماده است جنایتی بزرگ انجام دهد(مثلا دستور حمله به مردم بیگناه کشوری بدهد)، اما یک عامل خاص (که نتیجه عمل او نیست و خودش مستقیم یا غیر مستقیم و بطور جدی موجب آن نشده) اتفاق می افتد و شخص نمیتواند جنایت کند، مثلا زلزله میاید. سیستم بیسیم ها با یک طوفان خورشیدی مختل میشود و ... خلاصه موقعیت انجام جنایت از بین میرود ودیگر هیچوقت این موقعت برای او تکرار نمیشود.
میتوانید تصور کنید شخص میمیرد در همان لحظه میخواسته جنایت کند. طول عمر یک نفر زلزله طوفان خورشیدی و ... همه وهمه بی شک در دست خداست.
تا اینجا مشخص است به هرروشی خدا موجب شود شخص جنایت نکند، و از طرفی هم آقای x در آخرت به خاطر فکر وتصمیم جنایت محاکمه نمیشود. این از لطف خداست.

حرف من خیلی ساده است: جنایتکاری مثل هیتلر، صدام و ... در قیامت به خدا میتوتنند بگویند "چرا با امری طبیعی مثل مرگ طبیعی، بیماری، زلزله و هر روش دیگری که کاملا در ید قدرت تو بود باعث نشدی سرنوشت من بگونه ای باشد که این جنایت را انجام ندهم و با من مثل آقای x برخورد نکردی و شامل لطفم نکردی؟".

نهایتا دوستان بتوانند بگویند(کما اینکه گفتند)این حالت آقای xفرضی است. بله فرضی است اما نه تنها محال نیست که بسیار محتمل است. در صفحه حوادث روزنامه ها کم نیستند کسانی که قبل از ارتکاب جنایت دستگیر شده اند!

نان شب;131660 نوشت:
سلام میشه بیشتر توضیح بدید؟ به نظرم همانطور که برای فردی که گنهگار است چیزی پس از مرگ نوشته نمیشود(غیر از ما تاخر) با این دلیل که اگر زنده بود چه میکرد، برای شخصی هم که نکوکار بوده با این دلیل که اگر به حیات ادامه می داد کاری نیک انجام میداد چیزی نوشته نمیشود.

سلام
در مطلب ما اشاره ای به این موضوع نشده است شاید مباحث را خلط کرده اید یا بنده متوجه مطلب شما نمی شوم . بحث تکامل برزخی بر مبنای استعدادات فرد صورت می گیرد نه بر مبنای اعمال . خود اعمال هم در دنیا نقششان چیزی جز تکامل بخشیدن نیست . البته بعید نیست که ما تاخر افراد نقش مهمی در تکامل برزخی آنها داشته باشد .
موفق باشید

مهندس a;131677 نوشت:
اصولا اول بفرمایید چرا"امورمنفی امور عدمی هستند "و بعد به این برسید که"لذا تصور استعداد در امر عدمی صحیح نیست ...". اآیا درست متوجه شدم که: شما فرمودید که خداوند از روی فعل سر زده عقاب میکند، نه احتمال انجام دادن فعلی خطا. از آنجایی که به نظر من، مجازات نوعی عدم پاداش است پس "خداوند از روی فعل سرزده از شخص ، پاداش میدهد"(پاداش نمیدهد مگر فعلی سرزده باشد).

سلام
1- از نظر علمای دین شر از امور عدمی است به این معنا که وقتی ما دو نفر را با هم مقایسه می کنیم که یکی خوب و دیگری بد است دلیل بد بودن شخص بد نبود کمال موجود در شخص خوب است . پس مبنای صدور فعل منفی یا همان شرور عدم کمال است . بر این مبنا نمی توان برای جهات نقص انسان یک امر وجودی در او تصور کرد که استعداد نامیده شود .
2- همه اقسام عقاب از قبیل عدم پاداش نیست بلکه در اغلب امور حقایق وجودی ناسازگار با کمال و مقام انسانی است که موجب تاذی شدید یا خفیف شخص از آن می شود یعنی مثلا فعل قتل بی گناه یک امر شدیدا منافر با حقیقت انسانی است لذا موجب عذاب جانی می شود

مهندس a;131677 نوشت:
حال، بلافاصله شما مدعی شدید خداوند به بعضی افراد(به هر دلیلی که تصور کنیم ،مثل تکامل برزخی و..)بدون انجام فعل سرزده پاداش میدهد.این تناقضی نیست آشکار؟

برای اینکه این تناقض پیش نیاید بر مبنای کلام بزرگان بلافاصله تصریح کردیم که نیات فعل قلبی اند لذا باز بحث بر مبنای یک امر وجودی است نه فرضی
مهندس a;131677 نوشت:
اگر من اعا کنم چرا خدا نمیتونه جهان رو توی تخم مرغ جا بده میگفتیم چون دنیا و تخم مرغ ذاتا این ویژگی رو ندارن که بشه باهاشون همچین کاری کرد. اما خدا انسانهایی بیشماری آفریده که مثلا بیش از 30سال عمر کردن. این که میفرمایید ذات شخص اقتضای عمر بیشتر رو نداشت من اعتقاد دارم که اگر خداوند میخواست میتوانست عمر بدهد. چیزمحالی نیست میلیاردها بار اتفاق افتاده. و اینکه بگوییم سنگ به شیشه خورد و شکست، خوب معلوم میشکنه. شیشه حق اعتراض داره بگه ای سنگ چرا خودتی زدی به من، یا فلانی چرا چرا این سنگ رو به من زدی. اگه شیشه خوودشو به سنگ بزنه حق اعتراض نداره. اگر اینجوری باشه که شما میفرمایید پسر همسایه با سنگ شیشه مارو بیاره پایین و بعد بگه چرا چپ چپ نگاه میکنی، ذات شیشه اینه! اگر در چگونگی ذات آدم خدا که خالقه دخیل نیاشه کی دخیله؟خالقش کیه؟اصلا ذات که میفرمایید یعنی چی؟

1- همه آنچه که در طول زندگی انسان رخ می دهد اقتضای ذات اوست لذا کسی به خدا اعتراض نمی کند چون اعتراضش به معنای اعتراض به ذات خویش است و کسی به ذات خود اعتراض نمی کند البته تصریح به این نکته لازم است که عدم امکان اعتراض عدم امکان صحت است نه اینکه افراد دهنشان از اعتراض بسته باشد کما اینکه در این دنیا بعضی افراد به وجود خدا هم معترضند چه رسد به وجود خودشان
2- خدا بودن به معنای این نیست که هرچیزی که از نظر ما نادرست بود اوبیاید و اصلاحش کند
3- این موارد بسیاری که عمرها زیادشده کدام است مگر شما از عمر قطعی افراد اطلاعی دارید ؟ مواردی که در روایات و نقلها آمده همه مربوط به عمر غیر حتمی بوده است نه حتمی
4- بطور کلی ذات هرچیز مقدار مظهریت او برای ذات و صفات الهی است که یکسان هم نیست

مهندس a;131677 نوشت:
این رو هم توضیح بدید لطفا. من برای اثبات خدا پیش خودم میگفتم همه چی مخلوق خداست، آیا اشتباه میکردم؟

مخلوق در مقام فعل الهی مطرح است در حالیکه ذات اشیاء در مقام علم الهی است . علم ذاتی الهی هم با ذات او یکی است اگر خوب توجه بفرمایید قائل شدن به امکان تغییر ذات اشیاء به امکان تحول در ذات الهی بر می گردد که بالبداهه ممکن نیست .
مهندس a;131677 نوشت:
اصلا در مخیله ام هم نمیگنجد که نشود کسی بیشتر عمر کند

این یعنی پایان گفتگو چون معیار خواست شماست نه دلیل و برهان
موفق باشید

سلام.
عرض کرده بودم :اصولا اول بفرمایید چرا"امورمنفی امور عدمی هستند ". منظورم این بود ثابت کنید.شما فرمودید:

حامد;131702 نوشت:
از نظر علمای دین شر از امور عدمی است به این معنا که وقتی ما دو نفر را با هم مقایسه می کنیم که یکی خوب و دیگری بد است دلیل بد بودن شخص بد نبود کمال موجود در شخص خوب است .

ممنون که معنا کردید. البته کاش چرایی اون رو هم میگفتید.

ببینید استعداد میشود که منفی باشد. خوب هم میشود. حتی اگه بی دلیل عقلی از روی روایات بگیم روح نوزاد لوح سفید است، باز چگونگی جامعه پدر و مادر و ... میتوتند خوب باشد یا خنثی یا بد. و اینجا استعداد فقط استعداد درونی نیست. استعداد بیرونی هم دخیل است.
ویژگیهای ژنتیکی که از ابتدای تولد با هرکسی است او را مستعد به حالات مثبت و منفی زیادی میکند. افراد که تستسترون بیشتری در خون دارند مستعد پرخاشگری اند. و قس الی هذا.
احتمال اینکه فرزند معاویه یزید بشودو نه امام حسین!! (با توجه به ژنتیک خاص، اثر لقمه حرام ، تربیت خانوادگی و ...) بسیار است. یعنی فرزند معاویه مستعد انحراف است. استعداد داشت از نوع منفی و شد یزید.
.....................................
بالاخره آیا خداوند کسانی را که کار خوب نکرده اند اما احتمال انجام کار خوب را در آینده داشته اند و بقولی مستعد بوده اند را پاداش میدهد یا خیر؟

اگر بله، چرا مجازات نمیکند کسانی را که مستعد کار بد بوده اند و قصد انجام آن کار را داشتند؟؟

اگر به آنها لطف میکند چرا به برخی دیگر از ظالمان لطف نکرد و جلوی خطای ایشان را نگرفت؟

اگر بگویید بنده بر خدا حقی نداردو خدا بر هرکه بخواهد لطف میکند وارد بحث عدالت خدا میشیم که جداگانه جای بحث دارد.

سلام.

حامد;131702 نوشت:
- همه آنچه که در طول زندگی انسان رخ می دهد اقتضای ذات اوست لذا کسی به خدا اعتراض نمی کند چون اعتراضش به معنای اعتراض به ذات خویش است و کسی به ذات خود اعتراض نمی کند البته تصریح به این نکته لازم است که عدم امکان اعتراض عدم امکان صحت است نه اینکه افراد دهنشان از اعتراض بسته باشد کما اینکه در این دنیا بعضی افراد به وجود خدا هم معترضند چه رسد به وجود خودشان

گویا شما میفرمایید اگر قرار باشد فردی در 5 سالگی بمیرد خدا هم نمیتواند کاری انجام بدهد و آنرا بکند 6 سال چون در ذاتش نیست 6 سال عمر کند. اگر استنباط من درست بود مجددا سوال میکنم(اجباری نیست که حتما جواب بدید) اصلا یعنی چه در ذاتش نیست؟ این که (بر فرض) در ذاتش نباشد را چه کسی معین کرده؟؟ خودش؟؟ اگر کسی غیر از خودش این ذات را مقدر کرده باشد میتوتند به حق به همان کس معترض شود.
......................................................................................................
این که گفتم:

مهندس a;131677 نوشت:
اعتقاد دارم عمر دست خداست وبه هرکس بخواهد خواهد داد و اصلا در مخیله ام هم نمیگنجد که نشود کسی بیشتر عمر کند

یعنی من خالصانه تلاش کردم بفهمم چرا کسی نمیتواند بیشتر از آنچه عمر کرده عمر کند اما دلیلی بر درستی این گذاره پیدا نکردم. در واقع 3حالت دارد:
1-برهانهای که به من رسیده درست نبودند
2-عقل من توانایی درکش را ندارد.
3-هردو مورد بالا تواما.

اگر مورد1 درست باشد که به من مربوط نمیشود. مشکل از متکلمان است که برهان نیاوردند.
اگر 2 درست باشد هم ، اگر مقصری در کار باشد(در نفهمیدن من)،مقصر خالق عقل من است.

حامد;131702 نوشت:
این یعنی پایان گفتگو چون معیار خواست شماست نه دلیل و برهان

اگر تمایلی به ادامه بحث ندارید بهتر است بحث را متوقف کنیم چون شما حرفهای قبلی خود را با جمله بندی جدید میزنید و من هم تقریبا همین کار را میکنم. از طرفی فکر نمیکنم بحث به جای بهتری برسد و شخصا تمایل چندانی به ادامه ندارم

هرچند دلایل من شما را قانع نکرد و دلایل شما من را ، اما امیدوارم دوستان عضو یا مهمان که بحث را مطالعه میکنند یکی از این دلایل قانعشان کند.

موفق باشید.

مهندس A;130796 نوشت:
سلام.
به نظر شما خدا چگونه بین این دو شخص در قیامت تفاوتی در مرتبه(در بهشت یا جهنم)قایل میشود:
1-شخصی مثل صدام که در حد توان جنایت کرده باشد.

با سلام و تشکر:Gol:

چنین شخصی بواسطه اینکه هم در ناحیه ایمان دچار اختلال است و هم در ناحیه عمل و همچنین فرصت کافی داشته تا با دیدن حقایق و انذارها و سنت های الهی کارش را اصلاح کند، اما از اینهمه فرصت، نه تنها بهره ای نبرده بلکه بر ضلالت و گمراهی و ظلم و ستم خویش افزوده، لذا در میدان داوری و حساب الهی، بواسطه ظلم و جنایاتش و به میزان گمراهی و ضلالتش محکوم به عذاب ابدی می شود.

مهندس A;130796 نوشت:
2-کسی که که اگر شرایطش مهیا میشد از شمر ، یزیدتر میشد.یک جنایتکار بالقوه.... اما از شانس بدش به محض اینکه به بلوغ رسید به 1 نفر سیلی زد و سپس کشته شد.

این یک فرضیه ذهنی است که اگر فرصت می داشت چنین می شد و یا چنان می کرد، این مطلب در حیطۀ درک و شناخت ما نیست.

ضمن آنکه بهشت و جهنم و پاداش و عقاب در گرو ایمان و عمل انسانی است، از اینرو چنین فردی که شما در فرض، یک جانی بالقوه گرفتید مادامیکه به آن جنایات مرتکب نشده حسابش بر اساس وضعیت ایمان و عملی است که در پرونده دارد.

دليل اين سخن آن است كه بهشت و جهنم جايگاه خوبان و بدان است و چون غالباً خوبي در گرو عمل خوب و بدی در گرو عمل بد است گفته مي‏شود بهشت، پاداش عمل خوب و جهنم، پاداش عمل زشت و بد مي‏باشد.

همچنین اثري كه اعمال خوب از خود بر جا مي‏گذارند موجب زيباتر شدن روح و خوب‏تر شدن آن است و بهشتي شدن نتيجه همين زيبائي است كه براي روح به وسيله اعمال خوب حاصل مي‏شود. و اثر کارهای زشت و ناپسند و ظلم نیز بر زشتی و پلیدی روح چنین است و چون كسي كه در كودكي یا نوجوانی مرده است یا عمل بدي كسب نكرده تا روح زيبايش را به پليدي و زشتي بكشد و یا به اقتضای نوجوانی اشتباهات اندکی داشته به اندازه ظرف هستي خود مورد محاسبه قرار می گیرد و باقتضای ثمره ی برخورداری اش از هستی، نسبتاً ظرف زیبایی دارد از اینرو ثمره این زیبایی بهشت خواهد بود.

موفق باشید ...:Gol:



مهندس a;131738 نوشت:
ممنون که معنا کردید. البته کاش چرایی اون رو هم میگفتید. ببینید استعداد میشود که منفی باشد. خوب هم میشود. حتی اگه بی دلیل عقلی از روی روایات بگیم روح نوزاد لوح سفید است، باز چگونگی جامعه پدر و مادر و ... میتوتند خوب باشد یا خنثی یا بد. و اینجا استعداد فقط استعداد درونی نیست. استعداد بیرونی هم دخیل است. ویژگیهای ژنتیکی که از ابتدای تولد با هرکسی است او را مستعد به حالات مثبت و منفی زیادی میکند. افراد که تستسترون بیشتری در خون دارند مستعد پرخاشگری اند. و قس الی هذا. احتمال اینکه فرزند معاویه یزید بشودو نه امام حسین!! (با توجه به ژنتیک خاص، اثر لقمه حرام ، تربیت خانوادگی و ...) بسیار است. یعنی فرزند معاویه مستعد انحراف است. استعداد داشت از نوع منفی و شد یزید.

سلام
گفتیم که ما استعداد نقص نداریم چه اینکه نقص یعنی کمبود . پس فرد ناقص یعنی فرد یا کمالی را ندارد یا بطور تام از آن برخوردار نیست . چیزی از آن کم است . این کاستی موجب می شود در ظهور آن ویژگی اموری که ما قبیح می شماریم سر بزند . مثلا اعتدال مزاج ( اصطلاح قدیم ) یک کمال است اگر کسی از این اعتدال برخوردار نبود و به اصطلاح شما تستسترون او بیشتر بود بجای اینکه در حد لازم از خشم کنترل شده برخوردار باشد خشم و عصبیت بدون کنترل خواهد داشت . یا وقتی خود کنترلی ( تقوای درونی ) نداشته باشد یا عفت نداشته باشد از طرف دیگر هم شهوتش بیش از حد باشد توقعی جز صدور عمل فحشاء از او نداریم . پس می بینید که صدور اعمال ناشایست نتیجه نبود کمال اعتدال و نقص و کمبود در ویژگیهاست .
خوب اگر توجه کنید افزوده شدن کمبود ، معنایی ندارد بلکه آنچه که در تکامل برزخی فرد قابل فرض است تناسب و تعادل مزاج است که جنبه ایجابی دارد نه سلبی .

مهندس a;131738 نوشت:
بالاخره آیا خداوند کسانی را که کار خوب نکرده اند اما احتمال انجام کار خوب را در آینده داشته اند و بقولی مستعد بوده اند را پاداش میدهد یا خیر؟

این به نحو تکامل استعداد قابل تصور است و حسابش از پاداش عمل جداست
مهندس a;131738 نوشت:
اگر بله، چرا مجازات نمیکند کسانی را که مستعد کار بد بوده اند و قصد انجام آن کار را داشتند؟؟

گفتیم که نیت عمل بد اصالتا شایسته عقاب است اما خداوند به لطف خود از عقاب آن در می گذرد البته نیت بد اثر نفسانی خود را دارد و چه بسا در فرد منتهی به اعمال بد دیگری شود
مهندس a;131738 نوشت:
اگر به آنها لطف میکند چرا به برخی دیگر از ظالمان لطف نکرد و جلوی خطای ایشان را نگرفت؟

خدای متعال به انسان اختیار داده است و دلیلی ندارد از کسی جلوگیری کند . این با دادن اختیار منافات دارد . اگر قرار بر جلوگیری باشد باید از همگان جلوگیری کند اما چنین نیست . البته اهل ایمان بواسطه اعمال و باطن پاکشان امتیازاتی در این خصوص دارند که اقتضای همان ایمان و اخلاصشان است و بی حساب نیست .
مهندس a;131740 نوشت:
گویا شما میفرمایید اگر قرار باشد فردی در 5 سالگی بمیرد خدا هم نمیتواند کاری انجام بدهد و آنرا بکند 6 سال چون در ذاتش نیست 6 سال عمر کند. اگر استنباط من درست بود مجددا سوال میکنم(اجباری نیست که حتما جواب بدید) اصلا یعنی چه در ذاتش نیست؟ این که (بر فرض) در ذاتش نباشد را چه کسی معین کرده؟؟ خودش؟؟ اگر کسی غیر از خودش این ذات را مقدر کرده باشد میتوتند به حق به همان کس معترض شود.

ذات شی حقیقتی است در علم ذاتی الهی که تعیین کننده همه ظهورات او در عوالم ظاهری و باطنی است و کسی هم آنرا تعیین نکرده چون در ذات الهی است و تغییر در ذات تصور ندارد .
اما اینکه می گویید خدا نمی تواند تعبیر صحیحی نیست بلکه باید گفت نمی شود به عبارت دیگر به حسب ذات و تمام علل و معلولهای دخیل در وجود او محال عقلی است هر چند در مقام تصور اینرا یا خیلی چیزهای دیگر را می توان تصور کرد .
یک اصل را امام رضا علیه السلام به ما یاد داد و آن این بود که : اولیاء الهی از حقایق این سویی به حقایق آن سویی پی می برند لذا وقتی یک فرزند در 5 سالگی از این دنیا می رود ( پدیده این سویی ) و بازگشتی هم برای او نیست معلوم می شود ذات او چنین اقتضایی را داشته است(حقیقت آنسویی ) .

مهندس a;131740 نوشت:
اگر مورد1 درست باشد که به من مربوط نمیشود. مشکل از متکلمان است که برهان نیاوردند. اگر 2 درست باشد هم ، اگر مقصری در کار باشد(در نفهمیدن من)،مقصر خالق عقل من است.

قرار نیست ما همه چیز را بدانیم خیلی از سوالات بزرگتر از حد فهم ما هستند لذا باید صبر کنیم به اندازه آن سوال بزرگ شویم
موفق باشید

مهندس A;131300 نوشت:
سلام.

حالا اگر مساله رو راجع به آدم های احتمالا خوب مطرح کنیم شاید بررسی راحتتر بشه.

ابراهیم پسر حضرت محمد که در کودکی فوت شد، اگر زنده میموند احتمال فراوان جایگاه رفعی در بهشت داشت،اما عمر کوتاهش باعث شدش اونجا(قیامت) با همه کودکان معمولی راجع بهش تصمیم گیری بشه(این رو فرض میگیریم:"رفتار مثل همه کودکان با او")
حتی اگه همه کودکان به بهشت فرستاده بشن هنوز ابراهیم در بهشت جایگاه پایینتری داره از حالتی که عمر میکرد. اگر ابراهیم به خدا اعتراض کنه که مثل حضرت فاطمه به من 18 سال عمر میدادی تا الان در جایگاهی شبیه ایشون باشم، اعتراضش بیجا نیست.
اگر این توضیحات درست باشند، فرض ما ، به بی عدالتی خدا و اعتراض امثال ابراهیم منجر میشه پس فرض ما باطل میشه

یعنی با همه کودکان در قیامت به یک شیوه برخورد نمیشود(حضرت علی اصغر و ابراهیم و ...) و این یعنی خداوند بالفعل قضاوت نمیکند بلکه همانطور که

نان شبفرمودند ، پتانسیل مهم است.



سلام مجدد:Gol:

در باره کسانیکه به تکلیف رسیده اند علاوه بر ایمان، عمل شخص نیز در محاسبه اعمال وی و یوم داوری ملاک است.

اما در باره کودکان و کسانی از اهل ایمان که به سن تکلیف نرسیده اند، گفتنی است: خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «وَ الَّذينَ آمَنوُا وَ اتَّبَعْتهُمْ ذُرِّيَتُهُمْ بِايمانٍ اَلحَقنا بِهِمْ ذريَّتُهُم وَ ما اَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَي‏ءٍ كُلُّ امري بِما كَسَبَ رَهينٌ(1)؛ كساني كه ايمان آوردند و فرزندان آنها در ايمان از آنها متابعت نمودند ما فرزندان را به آنها ملحق مي‏كنيم و از عملشان كم نمي‏كنيم و هر كسي در گرو عمل خويش است.» روي همين اساس است كه در روايات كلمه ذريّة به گونه‏اي معني مي‏شود كه گاه با بزرگسالان منطبق مي‏شود و گاه با كودكان و اين كودكان هر چند عملي انجام نداده‏اند اما درجه و رتبه پدرانشان به آنها عطاء مي‏شود تا چشم روشني، براي نيكوكاران بهشت باشد چنانكه در روايات نيز به اين امر اشاره شده است.

از امام صادق‏عليه السلام در این خصوص نقل شده است: خداوند حضرت ابراهيم و همسر وي ساره را متكفّل اطفال مؤمنين نموده و آن دو، آن كودكان را از درختي كه شاخه‏هاي آن همچون پستان گاوها است و در قصري ساخته شده از مرواريدهاي درخشان، غذا مي‏دهند و وقتي كه روز قيامت شد اين كودكان، لباس پوشانيده شده و معطّر مي‏شوند و به سوي پدرانشان راهنمايي مي‏گردند و به همراه آنها پادشاهان بهشتند و اين همان قول خداست كه مي‏فرمايد: «و الّذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيتهم بايمان الحقنا بهم ذرّيتهم»(2)

و همچنين در مجمع البيان از قول اميرالمؤمنين‏عليه السلام نقل شده است كه پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:
مؤمنان و اولاد آنها در بهشت هستند آنگاه پيامبرصلي الله عليه وآله همين آيه را تلاوت فرمود.(3)


اما در خصوص فرزندان کفار گمراه و ظلم پیشگان باید گفت: «بهشتي شدن» علاوه بر عدم مانع، به وجود مقتضي هم محتاج است چنانكه موجوديت هر موجودي به وجود مقتضي و رفع موانع بستگي دارد.

اولاد انسانهاي كافر به دليل اينكه در كودكي از دنيا رفته‏اند اين مقتضي موجود، در آنها متزلزل مي‏باشد، زيرا از يك طرف خداوند آنها را به فطرت توحيدي آفريده است چنانكه در تفسير آيه مباركه «فطر اللّه الّتي فطر الناس عليها»(4) آمده است. همچنين خداوند آنها را به فطرت مسلماني آفريده است چنانكه در تفسير الميزان نقل شده است كه امام باقرعليه السلام فرمود: فطرتي كه خدا مردم را بر آن خلق كرده شهادت به وحدانيت خداو رسالت پيامبر و ولايت اميرالمؤمنين است.(5)

وجود مقتضي در اين‏گونه انسانها از ناحيه خداوند تمام است اما مشكلي كه در اين جا باقی است اين است كه اولاً اين افراد به دليل اينكه از كافر متولد شده‏اند و در بسياري از احكام، تابع والدين خودند، وجود مقتضي در آنها با تزلزل مواجه بوده، و مظّنه از بين رفتن آن فطرت توحيدي وجود دارد و لذا نياز است تا اصل بقاي آن محرز گشته و اِحكام و استحكام يابد.

زیرا سنت خداوند بر اين امر قرار گرفته است كه بندگان خود را امتحان نموده تا ميزان رسوخ ايمان در دل آنها براي خودشان معلوم گردد چنانكه مي‏فرمايد: «اَحَسِبَ الناسُ اَنْ يُتركُوا اَنْ يَقُولوا امَنَّا وَ هُمْ لا يُفتَنُونَ»(6) يعني: آيا مردم گمان كرده‏اند همين كه بگويند ما ايمان آورده‏ايم كافي بوده و بدون امتحان به خود واگذارده مي‏شوند؟! و چون جمله «يَقوُلوا امَنّا» عام مي‏باشد و گويندگان و ايمان آورندگان در آخرت را هم شامل مي‏شود لازم است خداوند اين‏گونه انسانها را كه در دنيا قادر به اظهار ايمان نشده‏اند در بوته آزمايش قرار داده و از آنها امتحان به عمل آورد لذا خداوند ميداني را در آخرت جهت اين مهم مهيّا مي‏كند تا ملاك سنجش و بهاء گذاري قيمت ايمان اين انسانها باشد.(7)

و این همان میدانی است که خداوند با آزمایش و امتحان، علاوه بر کشف ایمان، میزان و سطح ایمان ایشان را نیز می آزماید، با توجه به انکه بنا به روایات، سطح ایمان و معرفت ذریۀ رسول الله و انتساب شان به اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، در سطحی عالیتر از سایرین وجود دارد این استعداد در آن آزمون، مورد محاسبه قرار گرفته و درجه و مقام ایشان در این کفه محاسبه می شود. گرچه این درجه و مقام و استعداد وجودی ایشان نزد علم خداوند تبارک و تعالی هویدا و آشکار است.

و این تفاوت، همان چیزی است که در روایات از قول معصومین (ع) نیز ذکر شده و تفاوت مقام و شأن و منزلت کودکانی چون حضرت محسن، حضرت علی اصغر و حضرت ابراهیم فرزند رسول اکرم (علیهم السلام) بیان گردیده، و این علاوه بر مقام رفیع شهادت در راه ولایت است که حضرت محسن و علی اصغر (ع) مفتخر به آن هستند. و در روایات، نیز از شأن حضرت ابراهیم پسر پیامبر اکرم (ص)، بعنوان قربانی امتحان الهی نبی اکرم (ص) یاد شده، امتحانی همچون امتحان حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) که از تفصیل آن می گذریم.



موفق باشید ...:Gol:

پاورقی___________________________________________________________
1) طور: 21.
2) شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، چاپ جامعه مدرسين، ج 3، كتاب النكاح، باب: حال من يموت من اطفال المؤمنين، حديث 4732.
3) مجمع البيان، انتشارات ناصر خسرو. ج 9، ص 251.
4) روم: 30.
5) علامه طباطبائي، ترجمه الميزان، جامعه مدرسين، ج 16، ص 186 -7
6) عنكبوت: 2.
7) بنقل از پایگاه اینترنتی اندیشه قم، پرسش و پاسخ، مبحث معاد، موضوع حساب با کمی تغییر و تصرف.

مهندس A;131308 نوشت:
سلام

اگر حرف شما درست باشد و حضرت در برزخ مراحل ترقی را به واسطه استعداد طی کند(که من هم موافقم) آنگاه شخص شماره 2 در پست اول هم در برزخ به واسطه ذات پلیدش مراحل انحطاط را میپیاید و بدیهتاٰ مجازاتش سنگین تر میشود همانطور که پاداش حضرت علی اضغر بیشترمیشود.


با سلام و تشکر:Gol:

پاسخ این بخش از سخن شما در روایتی از معصوم (ع) نهفته است.(دقت کنید) ...

از حضرت صادق یا باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: همانا حضرت آدم (ع) عرض کرد پروردگارا شیطانرا بر من مسلط ساختی و او را مانند خون در بدنم جاری نمودی، پس از برای نجات از وسوسه های او برایم راهی قرار ده. خداوند عالم فرمود: ای آدم برای تو قرار دادم که از فرزندانت هر که قصد و نیت گناهی را کند بر او نوشته نشود، اگر آن گناه را انجام دهد یک سیئه در نامۀ عملش نگاشته شود. ولی هر گاه حسنه ای را نیت و قصد کند، اگر آن را بجای نیاورد یک حسنه برایش بنویسند، لکن اگر بجای آورد ده حسنه برایش ثبت کنند. الخ ...(الکافی، ج 2، ص 440، بنقل از کتاب بازگشت به خدا، علی اکبر ناصری، صص 33 و 34).

با دقت در حدیث شریف، علاوه بر تکمیل مطالبی که در پست های قبلی عرض شد، مطالبی که همکار عزیزم جناب حامد در خصوص جاری بودن لطف الهی نسبت به تعالی و رشد بخشیدن به استعداد کودکان از اهل ایمان و اولیاء (نظیر علی اصغر و ابراهیم و ...) در برزخ و رحمت و گذشت الهی از استعداد و پتانسیل کودکان و نابالغان از اهل کفر و فسق و ظلم در عالم برزخ تأیید می شود.

زیرا وقتی خداوند نیت و قصد گناه را تا قبل از ارتکاب گناه، در همین دنیا نادیده می گیرد بدون شک، از سر لطف، استعداد و پتانسیلی که ممکن است در افراد غیر بالغ از اهل کفر و فسق و فجور در برزخ باشد را قطع مسلم و به مراتب اولی نادیده خواهد گرفت.

موفق باشید ...:Gol:

سلام.

حامد;132793 نوشت:
قرار نیست ما همه چیز را بدانیم خیلی از سوالات بزرگتر از حد فهم ما هستند لذا باید صبر کنیم به اندازه آن سوال بزرگ شویم

سعی خود را خواهم کرد , وقتی عقل به نتیجه ای رسید آن را میپذیرم اگر عقلم نرسید مثل مرد میگویم نمیدانم و [="red"]هر نظری[/] میتواند صحیح باشد یا مردود

[="mediumturquoise"]سلام.
از کاربران گرامی"حامد"و "صدیق"تشکر میکنم.

مطالب مهمی را درباره چگونگی ثبت اعمال فرمودید. در واقع چگونگی قضاوت خداوند را به خوبی در این موضوع بیان فرمودید.

اما راجع به چرایی. عرض شود که این فرضیات اگر همگی درست باشند به نظرم با عدل الهی سازگاری ندارند. در خلال پستهایم نیز به این موضوع اشاره کردم.

از آنجا که عدل الهی خیلی با این تاپیک و موضوع همخوانی ندارد, بعد از مطالعه راجع به عدل , انشالله در تاپیکی جداگانه اشکالات باقیمانده خود را بیان میکنم. [/]

موضوع قفل شده است