چرا پیامبر عمر و ابوبکر و عثمان را به خود نزدیک کرد

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا پیامبر عمر و ابوبکر و عثمان را به خود نزدیک کرد

با سلام
(در حال حاضر بنده را از اهل جماعت بدانین)
از شیعیان درخواست دارم به سوالاتم پاسخ دهند(البته اگرپاسخی دارند!!!)

1-پیامبر چرا سعی در نزدیک کردن ابوبکر(رض) و عمربن خطاب(رض) و عثمان (رض) به خود را داشت؟
2-آیا همانطور که شما شیعیان میگویید پیامبر علم غیب نمی دانست؟وخبر از عاقبت امت نداشت؟
3-چرا رسول الله آن سه را نکشت تا دینش سالم تا قیامت بماند؟(توجه کنید که پیامبر میتوانست مانند جریان خضر ع و موسی ع که فرزند کوچک و معصومی را کشتن که پدرو مادرش مومن بمانند ابوبکر عمر و عثمان را بکشد تا امتش سالم بمانند!!!)
4-چرا نه تنها آنان را نکشت بلکه با دختران آنان ازدواج کرد و دختران خود را به عقد عثمان رض درآورد؟؟؟

سلام علیکم
پاسخ به پرسش اول
1- چه زمان پیامبر آنها را به خود نزدیک کرد؟ اصلا آنها کی ایمان آوردند؟ و نزدیک شدن آنها به پیامبر از سوی آنها بوده یا از سوی خود پیامبر.
به گزارش تاریخ اسلام ابوبکر بعد از 50 نفری است که ایمان آوردند اما بعد از بدست آوردن خلافت بدلیل اینکه خیلی ناجور بود که بگویند وی بعد از پنجاه نفر ایمان آورده سعی شد او را جزو نخستین ایمان آورندگان قلم بزنند که البته این کار هواخواهان او مانند آل زبیر و یا دشمنان بنی هاشم بود مانند بنی امیه بود که سعی می کردند به هر بهانه ای خاندان بنی هاشم را از خلافت و استحقاق آن دور نگه دراند. براستی آیا ابوبکر را پیامبر دعوت کرد که به دنبال وی به غار برود یا اینکه خود او جویای پیامبر شد و به دنبال پیامبر رفت و نزدیک بود از ترس کار خراب شود و پیامبر هم لو برود که آن حضرت به وی فرمود غم نخور و ناراحت نباش اتفاقی نمی افتد و خدا با ماست
2- خواستگاری عایشه درخواست ابوبکر بود نه درخواست پیامبر و باید از خود پرسید که چرا این خواستگاری و نامزدی 5 سال طول می کشد و تازه آخر سر دوباره و چند باره ابوبکر درخواست های خود را تکرار می کند تا اینکه پیامبر در سال دوم هجرت او را به خانه خود می برد.و البته بعدها او را طلاق هم داد که با خواهشهای مکرر اقوام و خویشانش و به احترام آنها پیامبر وی را بازگرداند.
3- اگر پیامبر واقعا به اینها علاقه داشت باید با جمله ای که از زبان ابوذر و عمار و علی (ع) و دیگران از صحابه مانند سلمان این علاقه را ابراز می کرد در حالی که از این علاقه پیامبر در زبان این طیفی که گفته شد هیچ خبری نیست و یا باید گفت که اینها ( امام علی و طیف ایشان) دروغ گو بودند و سخن پیامبر را تحریف و یا مخفی می کردند (نعوذبالله) و یا اینکه باید بگوییم که اصلا پیامبر تعریفی از وی (ابوبکر) نکرده بود و آنچه ما می شنویم فقط از زبان نوادگان ابوبکر است که همان فرزندان زبیر باشند که آن هم به نقل از دختر ابوبکر است که عایشه باشد. پس این علاقه پیامبر به ابوبکر چرا در زبان صحابه بزرگی مانند امام علی(ع) و سلمان، ابوذر، مقداد و ... بی پیشتیبان است.
4- و اما اینکه چرا پیامبر آنها را از خود دور نکرد، باید دقت کنید که پیامبر اگر او را به معنی واقعی دور نکرد، او را نزدیک هم نکرد. در کدام حدیث می توانید فضلی از ابوبکر در کلام پیامبر بیابید جز احادیثی که از زبان عایشه است یا از زبان فرزندان زبیر. یا احادیثی که بعدها به آن حضرت نسبت داده شد و بیشتر اثر جریان قصه سرایان و فضیلت بافان بود در تاریخ اسلام و البته محدثان جاعل. اما اینکه پیامبر اینها را دور نکرد، واقعا کار ساده ای نبود. چرا که اینها مهاجر بودند و در جنگها همراه حضرت بودند. گرچه احترام پیامبر را نگه نمی داشتند برای نمونه با این آدرس سری بزنیدhttp://www.askdin.com/showthread.php?t=6500
اما اینکه نباید فراموش کرد که ابوبکر در طول تاریخ با اینکه در صف یاران پیامبر بود اما علی رغم شرکت او در جنگهای صدر اسلام که 27 جنگ بزرگ و چندین نبرد کوچک است چرا هیچ مشرکی را به قتل نرسانده است. معلوم نیست او در جنگهای صدر اسلام چه می کرده است. تماشاچی یا مشاور یا ...
اینکه پیامبر او را طرد نکرد در کلام رسول الله آمده است. آن حضرت فرمودند من دوست ندارم قریش بگوید حال که کار محمد (ص) بالا گرفت و استوار شده یارانش را به قتل می رساند. نمونه این رفتار را در دوران خودمان نیز شاهد بودیم. مثلا آن آقایی که طرد شد، و دیگرانی که از طیف او بودند و یا همین هایی که دسته گل انتخاباتی به آب دادند، چرا به صراحت و علنی محاکمه نمی شوند. چون عواقب این برخورد بسیار است و حتی می تواند مشکل ساز شود. در آن عصر هم این گونه بود. اگر پیامبر آنها را این گونه به قتل می رساند، دنیای اسلام با یک مشکل بزرگ مواجه می شد چرا که دیگران از صحابه نیز که مرتکب گناهانی شده بودند (مانند خالد بن ولید و ...) بر جان خودشان ایمن نمی بودند و دیگر نمی شد به ایمان آوردن ابوسفیان و تصرف مکه امیدوار بود. و البته مجال خوبی برای فعالیت منافقین و مشرکان پدید می آمد که اصلا به صلاح جامعه اسلامی نبود. و بلکه ممکن بود کار از بُن خراب شود. بنده چند پرسش مربوط به حوادث شبیه به این در روزگار خودمان را دارم. چرا در دوران ما اما خمینی دستور اعدام همان مطرود را نداد؟ چرا در بدو حضور جریان مشهور به اصلاح طلبان که خسارات بسیاری به بار آوردند دستور توقیف ایشان صادر نشد و اعدام نشدند؟ عواقب این کار چیزی شبیه به همان جریان خلافت می شد. البته در دراز مدت. و لذا رسول الله چنین دستوری صادر نفرمود. البته نباید فراموش کرد که انبیاء و اوصیا مامور به این نیستند که بر اساس آنچه در قلب افراد است عمل کنند بلکه مامور به ظاهرند و الا هابیل که فهمید برادرش می خواهد او را بکشد او دست به کار می شد و زودتر برادرش را می کشت و یا حضرت موسی باید زنش را به قتل می رساند که علیه جانشینش یوشع شورش نکند. یا حضرت علی قبل از آنکه زبیرو طلحه سر به شورش بردارند آنها را از دم تیغ می گذراند.
انشاء الله ادامه دارد...

کاوه;174757 نوشت:
چرا در بدو حضور جریان مشهور به اصلاح طلبان که خسارات بسیاری به بار آوردند دستور توقیف ایشان صادر نشد و اعدام نشدند؟

با سلام برادر بزرگوار
اینان به مردم کامل معرفی شده و در خانه هایشان نشستن و از طرف حکومت طرد شدند!در زمان رسول الله ص چرا چنین چیزی اتفاق نیفتاد؟چرا رسول الله دختر عمر خطاب رض را با ازدواج خودش درآورد چرا 2دختر خود را به عقد عثمان رض در آورد؟چرا علی رض نام فرزندان خود را ابوبکر و عمر انتخاب کرد؟اگر کسی زن ما را به قتل برساند اسمش را بر فرزندانمان میگذاریم؟والله تا ابد اسم او را دوست نداریم ببریم!!!

لطفا طوری اقامه دلیل کنید که برای بنده اهل تسنن قابل درک و فهم باشد(یا از قرآن و یا از صحاح سته)

[quote=اباالشعیب;174681]1-پیامبر چرا سعی در نزدیک کردن ابوبکر(رض) و عمربن خطاب(رض) و عثمان (رض) به خود را داشت؟ 2-آیا همانطور که شما شیعیان میگویید پیامبر علم غیب نمی دانست؟وخبر از عاقبت امت نداشت؟ 3-چرا رسول الله آن سه را نکشت تا دینش سالم تا قیامت بماند؟(توجه کنید که پیامبر میتوانست مانند جریان خضر ع و موسی ع که فرزند کوچک و معصومی را کشتن که پدرو مادرش مومن بمانند ابوبکر عمر و عثمان را بکشد تا امتش سالم بمانند!!!) 4-چرا نه تنها آنان را نکشت بلکه با دختران آنان ازدواج کرد و دختران خود را به عقد عثمان رض درآورد؟؟؟

اباالشعیب;174761 نوشت:
لطفا طوری اقامه دلیل کنید که برای بنده اهل تسنن قابل درک و فهم باشد(یا از قرآن و یا از صحاح سته)

برادر ما در اسلام قصاص قبل از جنایت نداریم اگر بگویم علی علیه السلام از کشتن ابن ملجم خوداری کرد با آنکه می دانست وی قاتلش است شاید نپذیرید ولی قضیه ای را بیان می کنم که هم از متواترات تاریخی است و هم نمی توانید نپزیریدچون از قول عمر بن خطاب است دقت بفرمایید:
عمر در روز چهارشنبه پنج روز باقى مانده از ماه ذى الحجه سال 23 هجرى در سن شصت و سه سالگى از دنيا برفت. مدت خلافتش ده سال و شش ماه و هفده روز بود. او را ابو لؤلؤ غلام مُغَيْرَة بن شُعبَه به هنگام نماز صبح به قتل رسانيد. سبب آن بود كه ابو لؤلؤ نزد او آمد و از اينكه هر روز دو درهم مى‏بايست به مغيره بپردازد شكايت كرد. عمر گفت: اين مقدار در حق تو زياد نيست، من شنيده‏ام تو اگر بخواهى آسياب را به باد بچرخانى مى‏توانى.
ابو لؤلؤ گفت: برايت آسيابى به چرخش درآورم كه تا روز قيامت نايستد
عمر گفت: اين برده مرا تهديد به مرگ كرد، اگر مى‏خواستم كسى را تنها به اتهام بكشم، به يقين او را مى‏كشتم. سپس ابو لؤلؤ او را با خنجر بزد. دو ضربه بر تهيگاه او فرود آورد. .(1)
عمر از غیب آگاه نبود ولی از فحوای کلام ابولولو به قصد وی پی برد باز نتوانست وی رابکشد چون بر خلاف دستور صریح اسلام بود که قصاص قبل از جنایت نداریم

به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم متعرض دشمنان اهل بیتش نشدند وعلی علیه السلام نیز ابن ملجم نکشتند.

(1) تاريخ‏مختصرالدول/ترجمه،متن،ص:139

اباالشعیب;174681 نوشت:
از شیعیان درخواست دارم به سوالاتم پاسخ دهند(البته اگرپاسخی دارند!!!)


اما جناب اباالشعيب خير مقدم به شما عرض مي کنم وانشاءالله بحثهاي سازنده اي با هم داشته باشيم وحقيقت بر ما معلوم شود چه آنکه هر کس فکر مي کند خودش حق است درحالي که حقيقت يکي است
ما نيز سوالاتي از شما داريم که در تاپيک هاي متعددي بنده از دوستان وبرادران اهل سنت پرسيده ام ،‌دوستان جواب نداده اند
به اين تاپيکها مراجعه کنيد

http://www.askdin.com/showthread.php?t=15844&page=2 با عنوان ZiRz@MiN کمکم کن
http://www.askdin.com/showthread.php?t=11712 عبدالوهاب کمکم کن

بنده از آنان کمک خواستم ولي گويا دوستان بنده را براي کمک کردن لايق ندانستند به هر حال
اگر مايل باشيد در اينجا و اگر مايل باشيد در همان تاپيکها واگر مايل باشيد در تاپيک جداگانهاي شروع به بحث نماييم .
ضمنا اگر جواب تاپيک قبلي قانع کننده نيست باز نمونه هاي ديگري هست که خدمتتان بفرستم
منتظرتان هستم

با سلام
ممنون میشم اگر همینجا مبحث را دنبال کنیم !

فقط یکی یکی با هم جلو رفته و نتیجه آن را بنویسیم و سپس سراغ مبحث دیگری رفته.

بنده از پیروان سنت رسول الله هستم!
سوال 1:چرا پیامبر خلفای بعد از خود را دوستانه خانه نشین نکرد؟با اینکه لازم بود (به گفته شیعه )آنان زودتر کشته شوند!!!

نقل قول:
خواستگاری عایشه درخواست ابوبکر بود نه درخواست پیامبر

لطف می کنید سند این مدرک را هم ارائه بفرمایید ؟؟

نقل قول:
صحابه بزرگی مانند امام علی(ع) و سلمان، ابوذر، مقداد و ...

لطف کنید تمامی صحابه بزرگ از دید تشیع را معرفی کنید تا ما هم آن ها را بشناسیم.

نقل قول:
اگر پیامبر آنها را این گونه به قتل می رساند، دنیای اسلام با یک مشکل بزرگ مواجه می شد چرا که دیگران از صحابه نیز که مرتکب گناهانی شده بودند (مانند خالد بن ولید و ...) بر جان خودشان ایمن نمی بودند و دیگر نمی شد به ایمان آوردن ابوسفیان و تصرف مکه امیدوار بود. و البته مجال خوبی برای فعالیت منافقین و مشرکان پدید می آمد که اصلا به صلاح جامعه اسلامی نبود. و بلکه ممکن بود کار از بُن خراب شود.

یه سوال ساده یعنی رسول الله می ترسیده ؟؟

فعلا همین در خواست ها رو دارم..
با تشکر

zirz@min;175092 نوشت:
اگر پیامبر آنها را این گونه به قتل می رساند، دنیای اسلام با یک مشکل بزرگ مواجه می شد چرا که دیگران از صحابه نیز که مرتکب گناهانی شده بودند (مانند خالد بن ولید و ...) بر جان خودشان ایمن نمی بودند و دیگر نمی شد به ایمان آوردن ابوسفیان و تصرف مکه امیدوار بود. و البته مجال خوبی برای فعالیت منافقین و مشرکان پدید می آمد که اصلا به صلاح جامعه اسلامی نبود. و بلکه ممکن بود کار از بُن خراب شود. یه سوال ساده یعنی رسول الله می ترسیده ؟؟

با سلام خوشحالم حداقل برای مدتی در کنار شما باشم ولی امید وارم مارا تا آخر همراهی کنید و در اواخر بحث مارا تنها نگذارید شاید به نتیجه ای برسیم و باعث هدایت یکی از دو طرف به سمت الله تبارک وتعالی باشد(انشاءالله)!
راستی سنت الهی تغییر پذیر نیست چرا خضر و موسی برای جلوگیری از نابودی ایمان پدر و مادر فرزند معصوم را کشتند ولی رسول الله برای چلوگیری از انحراف امت آن سه خلیفه را نکشت؟
{فانطلقا حتی اذا لقیا غلاما فقتله قال اقتلت نفسا زکیه بغیر نفس لقد جئت شیا نکرا*} سوره الکهف 74
در جواب موسی در آیه 81سوره کهف میفرماید{فاردنا ان یبلهما ربهما خیرا منه زکوه و اقرب رحما*
امیدوارم جواب قانع کننده بیان کنید!!!

عماد;174939 نوشت:
برادر ما در اسلام قصاص قبل از جنایت نداریم اگر بگویم علی علیه السلام از کشتن ابن ملجم خوداری کرد با آنکه می دانست وی قاتلش است شاید نپذیرید

سئولی دارم:
قرآن در آیاتش قصد افسانه گویی دارد؟(به خدا پناه میبرم ازین گفتار)پس سبب بیان آیه74 و 81 سوره مبارکه الکهف چیست؟هرچه در قرآن از آن به نیکی و برای پند یاد میشود {آیه74 و81 سوره الکهف}برای عبرت ماست!ونتیجه ای دارد.
در ضمن درhttp://www.askdin.com/showthread.php?t=15844&page=2 دو نکته (در سوال اول)لازم به یادآوریست!
1-ما اعتقادی نداریم که علی بن ابی طالب رض و یا عمربن خطاب رض از غیب خبر دارند و آنان بر آن مطمعن بودند وگر نه خود را به مهلکه نمی انداختن که این یک خودکشی و خودکشی در هر دین نهی شده و ...عاقبتش دوزخ است!!!
2-پیامبر از عاقبت امتش خبر داشت و نمی توانست برای جماعت امتش کاری کند؟
*-ادامه جوابتان:نه عایشه و نه علی هیچکدام معصوم نبودند لذا عایشه اشتباهی کرد و علی نیز به او تاخت !!!اگر دو فقیه در زمان شما اشتباهی کنند (مثلا در رابطه با عزای حسین بن علی و حکم قمه زنی { مثلاجناب وحید خراسانی و ناصر مکارم شیرازی})آیا یکی را کافر میخوانید؟ابدا.آنها اجتهاد کردند و به هر دو حسنه میرسد!!!:khandeh!:
پس نمی توانیم ما جماعت اهل سنت بگوییم که عایشه مجتهده و علی مجتهد بود؟:Ghamgin:
این مباحث برای بعد لطفا بحث قبلی خودمان را دنبال کنیم!!!و به سوالاتمان پاسخ دهید(اجرکم عندالله)!
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

اباالشعیب;175122 نوشت:
قرآن در آیاتش قصد افسانه گویی دارد؟(به خدا پناه میبرم ازین گفتار)پس سبب بیان آیه74 و 81 سوره مبارکه الکهف چیست؟هرچه در قرآن از آن به نیکی و برای پند یاد میشود {آیه74 و81 سوره الکهف}برای عبرت ماست!ونتیجه ای دارد. در ضمن درhttp://www.askdin.com/showthread.php?t=15844&page=2 دو نکته (در سوال اول)لازم به یادآوریست!


اولا: بعضی از احکام بوده که در ادیان دیگر بوده و دین اسلام دیگر آن احکام نیست مثل ازدواج با دوخواهر در یک زمان که در زمان حضرت یعقوب مجاز بوده ولی دراسلام مشروع نیست و از این قبیل زیاد است
ثانیا : هیچ فقهی از میان اهل سنت وشیعه چنین فتوایی نداده که اگر می دانی فردا یکی تو را می کشد یا قصد کاری دارد می توانی وی را بکشی شاهد مطلب نیز همان جریان عمر وابولولو که در چند پست قبلی آوردم و شما جواب ندادن و رد شدید
و رفتید
سوال بنده این است چرا عمر ابو لو لو را نکشت با انکه می دانست قصد جانش را دارد
سوال بعدی: آیا فقهی از اهل سنت است که فتوا دهد قصاص قبل از جنایت مجاز است

اباالشعیب;175122 نوشت:
ما اعتقادی نداریم که علی بن ابی طالب رض و یا عمربن خطاب رض از غیب خبر دارند و آنان بر آن مطمعن بودند وگر نه خود را به مهلکه نمی انداختن که این یک خودکشی و خودکشی در هر دین نهی شده و ...عاقبتش دوزخ است!!!

ما نگفتیم عمر علم غیب دارد بلکه گفتیم از لحن ابولولو فهمید که وی قصد جانش را دارد بعنی قبول ندارید که عمر به ابولولو چنین گفته این که از متواترات تاریخی است مراجعه بفرمایید.

عماد;175496 نوشت:
پیامبر از عاقبت امتش خبر داشت و نمی توانست برای جماعت امتش کاری کند؟

خدا می دانست که ابوجهل وابولهب این قدر پیامبر را اذیت می کنند همان دوران کودکی اینان را می کشت !!

اباالشعیب;175122 نوشت:
ادامه جوابتان:نه عایشه و نه علی هیچکدام معصوم نبودند لذا عایشه اشتباهی کرد و علی نیز به او تاخت !!!اگر دو فقیه در زمان شما اشتباهی کنند (مثلا در رابطه با عزای حسین بن علی و حکم قمه زنی { مثلاجناب وحید خراسانی و ناصر مکارم شیرازی})آیا یکی را کافر میخوانید؟ابدا.آنها اجتهاد کردند و به هر دو حسنه میرسد!!!


برادر جان این چه قیاسی است ما که نگفتیم که چرا نظر احمد بن حنبل با نظر شافعی در فلان مسئله متفاوت است که شما اختلاف فتوای دو مرجع را بیان می کنید
اولا:دونفر با هم جگیده اند 19000نفر بینشان کشته شده این با اختلاف فتوا فرق دارد، اگر دو فقیهی در شیعه سراغ دارید که به جنگ هم رفته باشند و به روی هم شمشیر کشیده باشند و 19000بینشان کشته شده باشد قیاستان درست است.
ثانیا : یکی از این دو نفر خلیفه زمان بوده که مسلمانان با وی بیعت کرده بودند وبه اعتقاد اهل سنت خروج بر علیه خلیفه جایز نیست
همین!!! اشتهد اخطاء پس تکلیف 19000مسلمان چه می شود ،
اصلا نه شیعه نه سنی، یک غیر مسلمان می خواهد از زاویه بیرون به قضیه نگاه کند ، عقل این حرف را می پذیرد

عماد;175493 نوشت:
سوال بنده این است چرا عمر ابو لو لو را نکشت با انکه می دانست قصد جانش را دارد سوال بعدی: آیا فقهی از اهل سنت است که فتوا دهد قصاص قبل از جنایت مجاز است

برادر بزرگوار با سلام
شما علم فقیه و عوام جامعه را با علم نبی برابر قرار ندهید!!!!
در آن آیه که ذکر شد هر دو نبی بودند!ولی شما از علی رض و عمر رض نام بردید!هیچ عالمی علمی مانند نبی ندارد که بتواند مطمعن و 100درصد چیزی را بیان کند!
آیا جبرئیل ع از حوادث آینده محمد ص را مطلع نکرد؟اقدام ایشان چه بود؟
ما بر این باوریم که اگر عمر رض 100درصد علمی مانند نبی داشت قاتلش را میکشت!
برادر فقیه برای من و شما جواز صادر میکند چون علم محدودی داریم!مگر در فقه شما این موجود نیست که اگر کسی به درجه اجتهاد برسد نباید از مجتهدی تقلید کند؟؟؟عرض بنده در رابطه با رسول الله است نبا عوام جامعه!

عماد;175501 نوشت:
خدا می دانست که ابوجهل وابولهب این قدر پیامبر را اذیت می کنند همان دوران کودکی اینان را می کشت !!

الله تبارک وتعالی به گفته قرآن میتوانست همه را هدایت کند ولی برای اختیار انسان ارزش قائل است!

برادر ارجمند:

دلیل آوردن آیه مورد نظر در قرآن چیست؟؟؟

چه احکامی از اقوام گذشته در قرآن آمده است که در اسلام از آن نهی شده است؟؟؟(مانند حکم ازدواج دو خواهر:این در کجای قرآن است؟؟؟)

شما

اباالشعیب;175517 نوشت:
شما علم فقیه و عوام جامعه را با علم نبی برابر قرار ندهید!!!!


اولا: شما از یک ایه قران استفاده ای کرده اید که هیچ مسلمانی اعم از شیعه وسنی نکرده و ان قصاص قبل از جنایت است، یک مفسر هم این برداشت را نداشته اگر داشته بیاورید.
ثانیا : علم غیب پیامبر را همه مسلمانان قبول دارند نمی دانم در اینجا نیز عقیده منخصر به فردی دارید یا نه ، اگر علم غیب پیامبر را قبول دارید چر اپیامبر در جنگ احد کسانی را گماشت که اینها به جهت غنایم دستور پیامبر را نادیده گرفتند واگر علم غیب را قبول ندارید همان ایه ای که آورده اید (جریان موسی و خضر) اثبات علم پیامبر می کند

اباالشعیب;175517 نوشت:
آیا جبرئیل ع از حوادث آینده محمد ص را مطلع نکرد؟اقدام ایشان چه بود؟

اگر علم غیب را قبول دارید چرا پیامبر 40 نفر از قاریان قرآن را به بئر مئونه فرستادند و به آنها خیانت شد وهمه شهید شدند
پیامبر خودشان فرمودند: الحق مع عمار، و تقتلك الفئة الباغيه(1)
چرا معاویه را نکشتند
باید بگوییم که ما قصاص قبل از جنایت در اسلام نداریم.حال خواه این جنایت بعدی، از علم غیب یا از هر جای دیگری به ناشی شده باشد انیکه کسی فردا قصد کشتن وی را دارد حق ندارد وی را بکشد.

ابوحنیفه، الدینوری، اخبار الطوال، قم، رضی، 1368ش، ص 144.و ابن حجر، عسقلانی، الإصابة في تمييز الصحابة ، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، 1415هـ ق، ج1، ص 371.ابوبکر، خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، 1417هـ ق، ج 2،ص 411.

اباالشعیب;175517 نوشت:
ما بر این باوریم که اگر عمر رض 100درصد علمی مانند نبی داشت قاتلش را میکشت!

ما !!!! شما یک نفر یا اهل تسنن، اگر کسی از علمای اهل تسنن سراغ دارید که چنین ادعایی کرده باشد بفرمایید استفاده بکنیم

اباالشعیب;175517 نوشت:
عرض بنده در رابطه با رسول الله است نبا عوام جامعه!

مقصودتان را نگرفتم یعنی عمر از عوام جامعه بود

اباالشعیب;175524 نوشت:
الله تبارک وتعالی به گفته قرآن میتوانست همه را هدایت کند ولی برای اختیار انسان ارزش قائل است! برادر ارجمند: دلیل آوردن آیه مورد نظر در قرآن چیست؟؟؟


به همین دلیل پیامبر نیز دین را ابلاغ کردند و عمل کردن یا عمل نکردن را به عهده خود مسلمانان گذاشتند
مگر پیامبر مستجاب الدعوه نبودند ، دعا می کردند بعد از ایشان همه مسلمان می شدند ، دعامی کردندشیعه بوجودنمی آمد (اگر شیعه ناخق است ) دعا می کردند مردم مکه همه مسلمان می شدند و به مدینه هجرتمی کردند
نه برادر پیامبر مستجاب الدعوه بود علم غیب هم داشت ولی در جنگ احد 50 نفر ار بر تنگه کوه احد می گماشت اگر نافرمانی کردند چوبش را بخوردند ، علی علیه السلام را در غدیر انتخاب کردند اگر مردم نافرمانی کردند چوبش ر ابه بخورند، و ......

عماد;175563 نوشت:
مقصودتان را نگرفتم یعنی عمر از عوام جامعه بود

برادر گرامی سلام
علی رض عمر رض و...در مقایسه با انبیاء(از نظر علم{لدونی!!!}) جزء عوامند!!!

اما جواب بنده را ندادید !!!

دلیل آوردن آیه مورد نظر در قرآن چیست؟؟؟

چه احکامی از اقوام گذشته در قرآن آمده است که در اسلام از آن نهی شده است؟؟؟(مانند حکم ازدواج دو خواهر:این در کجای قرآن است؟؟؟)

عماد;175566 نوشت:
به همین دلیل پیامبر نیز دین را ابلاغ کردند و عمل کردن یا عمل نکردن را به عهده خود مسلمانان گذاشتند مگر پیامبر مستجاب الدعوه نبودند ، دعا می کردند بعد از ایشان همه مسلمان می شدند ، دعامی کردندشیعه بوجودنمی آمد (اگر شیعه ناخق است )

برادر ارجمند!!!
هدف از خلقت بشر به کمال رسیدن اوست و زمانی به کمال میرسد که با اختیار کاری را انجام دهد که موجب کمال است!!!آیا غیر از این است؟؟؟
لطفا جواب بنده را بنویسید متشکرم!!!:Gol:

با سلام
پیش از آغاز سخن باید بگویم که بسیاری از پرسشهای شما پیشتر پرسیده شده است و کافی است که با چند وازه در سایت جستجو بفرمایید
یکی از مباحث در این آدرس قابل پیگیری است
http://www.askdin.com/showthread.php?t=12465

اباالشعیب;174681 نوشت:
آیا همانطور که شما شیعیان میگویید پیامبر علم غیب نمی دانست؟وخبر از عاقبت امت نداشت؟ 3-چرا رسول الله آن سه را نکشت تا دینش سالم تا قیامت بماند؟(توجه کنید که پیامبر میتوانست مانند جریان خضر ع و موسی ع که فرزند کوچک و معصومی را کشتن که پدرو مادرش مومن بمانند ابوبکر عمر و عثمان را بکشد تا امتش سالم بمانند!!!)
*************************************************************************
سوال 1:چرا پیامبر خلفای بعد از خود را دوستانه خانه نشین نکرد؟با اینکه لازم بود (به گفته شیعه )آنان زودتر کشته شوند!!!

*************************************************************

...... چرا رسول الله برای چلوگیری از انحراف امت آن سه خلیفه را نکشت؟

**********************************************************************
-پیامبر از عاقبت امتش خبر داشت و نمی توانست برای جماعت امتش کاری کند؟
****************************************************************

ما بر این باوریم که اگر عمر رض 100درصد علمی مانند نبی داشت قاتلش را میکشت!
******************************************************************

الله تبارک وتعالی به گفته قرآن میتوانست همه را هدایت کند ولی برای اختیار انسان ارزش قائل است!
****************************************************************
برادر ارجمند!!!
هدف از خلقت بشر به کمال رسیدن اوست و زمانی به کمال میرسد که با اختیار کاری را انجام دهد که موجب کمال است!!!آیا غیر از این است؟؟؟
لطفا جواب بنده را بنویسید متشکرم!!!
********************************************************************

با عرض سلام خدمت همه دوستان خصوصا جناب اباالشعیب عزیز :
در پاسخ به سوال اصلی شما بنده فقط به پاسخ عقلی ( بحث عقلی ) می پردازم . و یادآوری میکنم . که پاسخهای روایی از احادیث منقول در صحاح سته توسط دوستان خوبم . کارشناسان محترم ارائه شده است .
با اجازه شما دوست عزیزم از ابتدای بحث این تاپیک تا انتها جملاتی از شما را از لابلای نوشتارتان در 7 پست گلچین نمودم . با مداقه در 7 جمله شما که توسط خط ستاره در نقل قول از شما تفکیک و احصاء نمودم . مشخص میشود که 2 جمله آخر شما خودش پاسخ 5 جمله سوالی شما است که در ابتدای نقل قولتان آورده ام . و نیازی به پاسخ ندارد . شما خودتان پاسخ سوال خودتان را داده اید . فقط این را اضافه میکنم که : اگر رسول الله صل الله علیه و آله و سلم تمام مخالفان و منافقانی که به ظاهر اسلام را پذیرفته بودند . میکشتند . پس تکلیف آزمایش الهی چه میشد . به عبارت دیگر اگر این کار را میکردند . پس قطعا حکومت پس از شهادت پیامبر به دست امیر المومنین علی علیه السلام . یعنی فاروق اعظم و صدیق اکبر حیدر کرار می افتاد و دیگر بقول شما امت گمراه نمی شدند . پس نیازی به آزمایش شدن امت از طرف خداوند نمی بود . و همه به خیر و صلاح می بودند . و به نوعی اختیار از امت سلب میشد . و در آن صورت آزمایش الهی منتفی بود . و در واقع مدینه فاضله ای ایجاد میشد . که طبیعتا دیگر نیازی به خلقت جهنم و نار نبود .. امیدوارم با دقت پاسخ مرا بخوانید . و نتیجه را صادقانه اعلام کنید .

با احترام و تشکر

اباالشعیب;174681 نوشت:
با سلام
(در حال حاضر بنده را از اهل جماعت بدانین)
از شیعیان درخواست دارم به سوالاتم پاسخ دهند(البته اگرپاسخی دارند!!!)
4-چرا نه تنها آنان را نکشت بلکه با دختران آنان ازدواج کرد و دختران خود را به عقد عثمان رض درآورد؟؟؟

برای پاسخ به این سوال مراجعه بفرمایید به بحث هایی که در این باره سابقا انجام شده است
آيا ازدواج دو دختر پيامبر (ص) با عثمان صحت دارد ؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4702

آيا عثمان قاتل دو دختر پيامبر (ص) بوده ؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4703

آیا درست است که عثمان ذوالنورین بوده است؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=11157

پيامبر چند نوه پسري داشت؟ آيا به آنها ابن رسول الله مي گفتند؟ بحثی درباره پسر عثمان
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8350

فاطمه (ع) تنها دختر پیامبر بوده ؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3773

اباالشعیب;175122 نوشت:

*-ادامه جوابتان:نه عایشه و نه علی هیچکدام معصوم نبودند لذا عایشه اشتباهی کرد و علی نیز به او تاخت !!!اگر دو فقیه در زمان شما اشتباهی کنند (مثلا در رابطه با عزای حسین بن علی و حکم قمه زنی { مثلاجناب وحید خراسانی و ناصر مکارم شیرازی})آیا یکی را کافر میخوانید؟ابدا.آنها اجتهاد کردند و به هر دو حسنه میرسد!!!:khandeh!:

درباره این بحث گویا اشتباه به سمع مباکتان رسیده است
آنچه بنده خود از آیت الله وحید شنیدم این بود که ناراحت بودند که چرا آیت الله مکارم فرموده در عزاداری به گونه ای گریه کنید که دیگران به ما اشکال نگیرند در حالی که در روایت آمده که در عزای اما حسین صرخه بزنید و صرخه یعنی ناله با صدای بلند.پس این اصلا ربطی به فرمایش شما ندارد. و ناظر به دو سبک برداشت از روایت است که به نظر آیت الله مکارم در حال حاضر باید مواظب کار فتنه انگیزان هم باشیم.
در ضمن فراموش نشود که همانهایی که جناب عثمان را کشتند، صحابه بودند و احتمالا می پذیرید که این یک اجتهاد بود؟ اگر اجتهاد بوده چرا مجتهدان بعدی یعنی معاویه و طلحه و زبیر به خون خواهی بلند شدند؟ لابد این هم اجتهاد بوده؟ اگر این هم اجتهاد بوده بسیاری از خوارج هم از صحابه بودند پس کار آنها هم اجتهاد بوده؟ پس کشتن علی (ع) هم اجتهاد بوده و اینکه علی (ع) فرمود فزت و رب الکعبه شاید شوخی بوده!!!
چه اجتهاد جالبی!!! راستی این مبنای اجتهاد را چه کسی به آنها داده است؟ و چگونه؟ آیا آن صحابی که زنا کرد و او را دیدند هم اجتهاد کرد؟ و ...
پس کی به کیه همه چی اجتهاده!!!

سلام :
بسیار عالی بود کاوه جان :
برای انبساط خاطر و برای اینکه خستگی شما از تن بدر شود . میگویم که با این اجتهاد بازاری که راه انداخته بودند .
من حقیر هم دارم یواش یواش هوس میکنم اجتهاد کنم . بنظر شما ایرادی که نداره ؟؟؟ ها ؟؟؟ :ok::khaneh:

اباالشعیب;174761 نوشت:
لطفا طوری اقامه دلیل کنید که برای بنده اهل تسنن قابل درک و فهم باشد(یا از قرآن و یا از صحاح سته)

[=&quot] سلام جناب اباالشعیب
[=&quot] اینهم یکی از آیات الهی در پاسخ به سوال اصلی شما دوست گرامی :
آیه شریفه 11 از سوره مبارکه یونس :
و لو يعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخير لقضى اليهم اجلهم فنذر الذين لا يرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون
[=&quot]
و اگر خدا در فرستادن عذابشان عجله كند آنطور كه در خير خود عجله دارند مرگشان فرا مى رسد (و ما نمى خواهيم چنين شود)
ما كسانى را كه به ما و به ديدار ما در قيامت ايمان ندارند در طغيانشان رها مى كنيم تا همچنان سرگردان باشند
[=&quot]
[=&quot]و همینطور آیات 13 و 14 همان سوره مبارکه :
[=&quot]و لقد اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبينات و ما كانوا ليؤ منوا كذلك نجزى القوم المجرمين (13[=&quot]) [=&quot] ثم جعلناكم خلائف فى الارض من بعدهم لننظر كيف تعملون (14)[=&quot]
در باره اقوامى كه قبل از شما بودند فكر كنيد كه چگونه وقتى مرتكب ظلم شدند و پيامبرانشان با معجزات به سويشان آمدند به هيچ وجه ايمان نياوردند، همه را هلاك كرديم، آرى ما اينچنين، كيفر مى دهيم (13
[=&quot])
[=&quot]و سپس به دنبال آنان شما را جانشين آنها در روى زمين قرار داديم تا بنگريم شما چگونه عمل مى كنيد ([=&quot]14[=&quot])

البته لازم به ذکر است که :
این آیات و بسیاری از آیات قرآن کریم -[ صرف نظر از تفسیر و شان نزول آیات ]- صرفا با توجه به معنی ظاهری آنها به تنهایی بیانگر سنتهای الهی میباشند .
که مطمئنا رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هم به طریق اولی از آنها تبعیت کرده اند و بر اساس سنتهای الهی رفتار نموده اند .
انشاالله که ایراد گرفتن به پیامبر اعظم در موارد مشابه شبهات جنابعالی کفر محسوب نگردد.

سید امیر;175599 نوشت:
با عرض سلام خدمت همه دوستان خصوصا جناب اباالشعیب عزیز :
در پاسخ به سوال اصلی شما بنده فقط به پاسخ عقلی ( بحث عقلی ) می پردازم . و یادآوری میکنم . که پاسخهای روایی از احادیث منقول در صحاح سته توسط دوستان خوبم . کارشناسان محترم ارائه شده است .
با اجازه شما دوست عزیزم از ابتدای بحث این تاپیک تا انتها جملاتی از شما را از لابلای نوشتارتان در 7 پست گلچین نمودم . با مداقه در 7 جمله شما که توسط خط ستاره در نقل قول از شما تفکیک و احصاء نمودم . مشخص میشود که 2 جمله آخر شما خودش پاسخ 5 جمله سوالی شما است که در ابتدای نقل قولتان آورده ام . و نیازی به پاسخ ندارد . شما خودتان پاسخ سوال خودتان را داده اید . فقط این را اضافه میکنم که : اگر رسول الله صل الله علیه و آله و سلم تمام مخالفان و منافقانی که به ظاهر اسلام را پذیرفته بودند . میکشتند . پس تکلیف آزمایش الهی چه میشد . به عبارت دیگر اگر این کار را میکردند . پس قطعا حکومت پس از شهادت پیامبر به دست امیر المومنین علی علیه السلام . یعنی فاروق اعظم و صدیق اکبر حیدر کرار می افتاد و دیگر بقول شما امت گمراه نمی شدند . پس نیازی به آزمایش شدن امت از طرف خداوند نمی بود . و همه به خیر و صلاح می بودند . و به نوعی اختیار از امت سلب میشد . و در آن صورت آزمایش الهی منتفی بود . و در واقع مدینه فاضله ای ایجاد میشد . که طبیعتا دیگر نیازی به خلقت جهنم و نار نبود .. امیدوارم با دقت پاسخ مرا بخوانید . و نتیجه را صادقانه اعلام کنید .

با احترام و تشکر


سید امیر;175599 نوشت:
در واقع مدینه فاضله ای ایجاد میشد . که طبیعتا دیگر نیازی به خلقت جهنم و نار نبود

برادر عزیزم سلام!!!
شما فکر میکنید خداوند تعالی هدفش از جهنم ونار فقط انتقام از بندگان است؟
والله نه!با محبتی که از خدا سراغ داریم جهنم ونارش فقط برای پالایش و تصفیه بنده از خطاها و بدیهایی است که در دنیا کسب کرده است!جهنمش مانند کوره ایست که در آن سیلیس (ماسه) ریخته میشود و کثافت آن(به اندازه ای که کسب کرده است)دور ریخته میشود و شیشه شفاف آن خارج میشود!!!
حدیث قدسی را به یاد بیاور که خداوند به داوود فرمود :اگر کفار و مشرکان میدانستند که به آنها چقدر علاقه دارم دردم کالبد آنها از شوق من پاره پاره میشد و روحشان به سمتم پرواز میکرد!!!

کاوه;175604 نوشت:
درباره این بحث گویا اشتباه به سمع مباکتان رسیده است
آنچه بنده خود از آیت الله وحید شنیدم این بود که ناراحت بودند که چرا آیت الله مکارم فرموده در عزاداری به گونه ای گریه کنید که دیگران به ما اشکال نگیرند در حالی که در روایت آمده که در عزای اما حسین صرخه بزنید و صرخه یعنی ناله با صدای بلند.پس این اصلا ربطی به فرمایش شما ندارد. و ناظر به دو سبک برداشت از روایت است که به نظر آیت الله مکارم در حال حاضر باید مواظب کار فتنه انگیزان هم باشیم.
در ضمن فراموش نشود که همانهایی که جناب عثمان را کشتند، صحابه بودند و احتمالا می پذیرید که این یک اجتهاد بود؟ اگر اجتهاد بوده چرا مجتهدان بعدی یعنی معاویه و طلحه و زبیر به خون خواهی بلند شدند؟ لابد این هم اجتهاد بوده؟ اگر این هم اجتهاد بوده بسیاری از خوارج هم از صحابه بودند پس کار آنها هم اجتهاد بوده؟ پس کشتن علی (ع) هم اجتهاد بوده و اینکه علی (ع) فرمود فزت و رب الکعبه شاید شوخی بوده!!!
چه اجتهاد جالبی!!! راستی این مبنای اجتهاد را چه کسی به آنها داده است؟ و چگونه؟ آیا آن صحابی که زنا کرد و او را دیدند هم اجتهاد کرد؟ و ...
پس کی به کیه همه چی اجتهاده!!!

کاوه;175604 نوشت:
درباره این بحث گویا اشتباه به سمع مباکتان رسیده است آنچه بنده خود از آیت الله وحید شنیدم این بود که ناراحت بودند که چرا آیت الله مکارم فرموده در عزاداری به گونه ای گریه کنید که دیگران به ما اشکال نگیرند در حالی که در روایت آمده که در عزای اما حسین صرخه بزنید و صرخه یعنی ناله با صدای بلند.پس این اصلا ربطی به فرمایش شما ندارد. و ناظر به دو سبک برداشت از روایت است که به نظر آیت الله مکارم در حال حاضر باید مواظب کار فتنه انگیزان هم باشیم. در ضمن فراموش نشود که همانهایی که جناب عثمان را کشتند، صحابه بودند و احتمالا می پذیرید که این یک اجتهاد بود؟ اگر اجتهاد بوده چرا مجتهدان بعدی یعنی معاویه و طلحه و زبیر به خون خواهی بلند شدند؟ لابد این هم اجتهاد بوده؟ اگر این هم اجتهاد بوده بسیاری از خوارج هم از صحابه بودند پس کار آنها هم اجتهاد بوده؟ پس کشتن علی (ع) هم اجتهاد بوده و اینکه علی (ع) فرمود فزت و رب الکعبه شاید شوخی بوده!!! چه اجتهاد جالبی!!! راستی این مبنای اجتهاد را چه کسی به آنها داده است؟ و چگونه؟ آیا آن صحابی که زنا کرد و او را دیدند هم اجتهاد کرد؟ و ... پس کی به کیه همه چی اجتهاده!!!

با تشکر از پاسخ زیبای شما و توجه شما
بنده با کمال احترام عرض میکنم بنده در این امر قانع شدم که در اوقاتی اجتهاد مجتهدین به خطا رفته است!!!و خدا را سپاس میگویم!!!(از اینکه بفکر چشمان ما میباشید متشکرم و امیدوارم تا آخر عمر به هیچ چشم دردی مبتلا نگردید انشاء الله)

اما سوال قبلی بنده در رابطه با آیه سوره الکهف بی پاسخ باقی ماند!!!
آن آیه ذکر شده مبین چیست؟؟؟
سوال بعدی:
مُّحَمَّدٌۭ رَّسُولُ ٱللَّهِ ۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَىٰهُمْ رُكَّعًۭا سُجَّدًۭا يَبْتَغُونَ فَضْلًۭا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضْوَٰنًۭا ۖ سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِى ٱلتَّوْرَىٰةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِى ٱلْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْـَٔهُۥ فَـَٔازَرَهُۥ فَٱسْتَغْلَظَ فَٱسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعْجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةًۭ وَأَجْرًا عَظِيمًۢا !


این آیه در خصوص صحابه رض کرام است؟؟؟در آیه تمام کسانی که با پیامبر بودند منظور است بلا استثنا وگر نه از معه در آیه استفاده نمی شد!!!آیا در این بین جناب ابابکر رض عمر فاروق رض و عثمان رض با پیامبر بودند و یا آنان بعد از قرنها به دین اسلام گرویدند؟

اباالشعیب;175649 نوشت:
شما فکر میکنید خداوند تعالی هدفش از جهنم ونار فقط انتقام از بندگان است؟ والله نه!با محبتی که از خدا سراغ داریم جهنم ونارش فقط برای پالایش و تصفیه بنده از خطاها و بدیهایی است که در دنیا کسب کرده است!

سلام دوست خوبم :
هیچ مومنی در رحمت خداوند متعال شک ندارد . اگر کسی از رحمت و مغفرت و مهربانی خداوند مایوس باشد . مومن نیست . من اصلا فکر نمیکنم که خدای تبارک هدفش از جهنم ونار فقط انتقام از بندگان است .
پاسخهای من مستقیما به سوال اصلی شما بود . نه هدف خداوند از آفرینش جهنم .

بحث من بحث آزمایش الهی است . استدعا دارم نوشته مرا با دقت بخوانید . و بدون عجله بحث عقلی مرا دوباره ملاحظه فرمایید .
ضمنا دوست دارم نظر جنابعالی را راجع به ایاتی که ذکر کرده ام . بدانم .
لطفا در صورت امکان بدقت در معنی ایات ذکر شده تدبر کنید و نظر خود را بیان بفرمایید .


برای محکم کاری :

۞ لَّقَدْ رَضِىَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَٰبَهُمْ فَتْحًۭا قَرِيبًۭا
دونکته مهم:
1-منظور آیه تمام مومنانی (برای شناسایی آن مومنان چند نشانی آورده شده است:
1-در زیر درخت
2-و با تو بیعت کردند!!!
در ضمن مقداری از تفسیر نمونه جناب ناصر مکارم شیرازی خدمتتان در زیر آورده میشود:
پس به زير درختى که در آنجا بود آمد و با مردم تجديد بيعت کرد، و از آنها خواست که در پيکار با مشرکان کوتاهى نکنند، و کسى پشت به ميدان جهاد نکند.
آوازه اين بيعت در مکه پيچيد و قريش سخت به وحشت افتادند و عثمان را آزاد کردند.
چنانکه مى دانيم اين بيعت به عنوان (بيعت رضوان ) (بيعت خشنودى خداوند) معروف شد، و لرزه بر اندام مشرکان انداخت و نقطه عطفى در تاريخ اسلام بود.
آيات مورد بحث درباره اين ماجرا سخن مى گويد.
نخست مى فرمايد: (خداوند از مؤ منانى که در زير درخت با تو بيعت کردند راضى و خشنود شد) (لقد رضى الله عن المؤ منين اذ يبايعونک تحت الشجرة ).
هدف از اين (بيعت ) انسجام هر چه بيشتر نيروها، تقويت روحيه ، تجديد آمادگى رزمى سنجش افکار، و آزمودن ميزان فداکارى دوستان وفادار بود.
اين بيعت روح تازه اى در کالبد مسلمين دميد، چرا که دست به دست پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله ) مى دادند، و از صميم دل اظهار وفادارى مى کردند.
خداوند به اين مؤ منان فداکار و ايثارگر که در اين لحظه حساس با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بيعت کردند چهار پاداش بزرگ داد که از همه مهمتر همين پاداش سخت يعنى رضايت و خشنودى او بود، همانگونه که در آيه 72 سوره توبه نيز مى خوانيم و رضوان الله اکبر: (و رضا و خشنودى خداوند از همه نعمتهاى بهشتى برتر است )...

این بیعت به گفته جناب مکارم شیرازی برای آزاد سازی عثمان بن عفان رض بود!
آیا ابابکر رض و عمر رض در این بیعت حاضر نبودند؟
الله تبارک وتعالی ازآوردن علم خود در آیه چه را به ما میفهماند؟
لطفا مرا به جایی ارجاء ندهید و در همین جا پاسخ گو باشید!(کپی پیست کنید !)
با تشکر از سرور ارجمند!:Gol:

سید امیر جان
حال که شما در بحث ما شرکت دارید مباحث را از اول دنبال کرده و بدون هیچ تعصبی جواب بنده را بدهید!
به نظر شما عاقبت امر پدر و مادر آن کودک مهم است یا عاقبت امت رسول الله ص؟
چرا عمل دو نبی خدا با هم تفاوت دارد؟
مگر حق با جماعت نیست؟(طبق احادیث صحیح)
آیا جماعت برعکس گفته رسول منحرف شد و گروهی قلیل بر حق ماندند؟

كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِٱلْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِٱللَّهِ (آل عمران-110)
اشاره به چه کسانیست؟همان5نفری که بعد از پیامبر کافر نشدند؟یا اکثر امت؟:Gol:

گرچه در اینجا جای این سخن نیست اما چون بنده را ارجاء دادید در رابطه با ازدواج دختر علی بن ابی طالب و عمر بن خطاب دو سند تاریخی از کتب شیعه خدمتتان معرفی میکنم که حتما مطالعه کنید:
1-مرآه العقول ج 2/ص45
2-فروع کافی ج 6/115
مطمعا باشید که این کتب از اهل تسنن نمی باشد!!!:Gol:

اباالشعیب;175663 نوشت:
سوال بعدی: مُّحَمَّدٌۭ رَّسُولُ ٱللَّهِ ۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَىٰهُمْ رُكَّعًۭا سُجَّدًۭا يَبْتَغُونَ فَضْلًۭا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضْوَٰنًۭا ۖ سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِى ٱلتَّوْرَىٰةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِى ٱلْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْـَٔهُۥ فَـَٔازَرَهُۥ فَٱسْتَغْلَظَ فَٱسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعْجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةًۭ وَأَجْرًا عَظِيمًۢا !
ر آیه تمام کسانی که با پیامبر بودند منظور است بلا استثنا وگر نه از معه در آیه استفاده نمی شد!!!

سلام مجدد:

وعـده خـدا بـه مـغـفـرت و اجـر عـظـيـم شـامـل هـمـه كـسـانـى كـه با پيامبر (ص) بودند
نمى شود

(وعـد اللّه الذيـن امنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا عظيما) - ضمير (منهم ) به (الذين معه )برمى گردد. و كلمه (من ) به طورى كه از ظاهر چنين كلامى برمى آيـد تـبعيض را مى رساند، و از اين كلام استفاده مى شود كه مغفرت و اجر عظيم در حدوث و بـقـائش هـم مـشـروط بـه ايـمـان اسـت و هـم مـشـروط اسـت بـه عـمل صالح. پس اگر از كسانى كه با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بودند افرادى بوده باشند كه در باطن ايمان نداشته اند، و مانند منافقين ايمانشان زبانى بوده، و تـوانـسـتـه انـد نفاق خود را از ديگران پنهان بدارند، (چون بعضى از منافقين معروف بـه نـفـاق بـودنـد، و بـعـضى از آنها معروف به ايمان )، چنين كسانى مغفرت و اجر عظيم نـدارند، همچنان كه آيه شريفه (و من اهل المدينه مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم ) از وجود چنين منافقينى خبر مى دهد.
و نـيز اگر كسانى كه با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بودند در آغاز ايمان آوردند، ولى بعدا به شرك و كفر گرائيدند، آنان نيز مغفرت و اجر عظيم ندارند، همچنان كـه آيـه شـريـفه (ان الذين ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبين لهم الهدى... و لو نشاء لاريناكهم فلعرفتهم بسيماهم ) از وجود آنان خبر مى دهد.
و نـيـز اگـر كـسـى از اصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) ايمان آورد - و واقـعـا هـم ايـمـان آورد - و بـه سـوى كـفـر و شـرك بـرنـگـشـت، ولى عـمـل صـالح هـم نـكـرد، او نـيز مغفرت و اجر عظيم ندارد. همچنانكه از آيات افك هم اين معنا اسـتـفـاده مـى شـود، چون بعضى از كسانى كه در اين واقعه دست داشتند صحابى بودند، بـدرى هم بودند، و در عين حال خداى تعالى در باره شان مى فرمايد: (ان الذين يرمون المـحـصـنـات الغـافـلات المؤمنات لعنوا فى الدنيا و الاخره و لهم عذاب عظيم ) با اين حـال آنـهـايـى كـه نـسـبـت زنـا بـه ام المومنین عـايـشـه دادنـد، جـزء مؤمنـيـن بـودنـد ولى در عـيـن حـال ، مـغـفـرت و اجـر عـظـيـم نـدارنـد. و نـيـز از آيه (ان جاءكم فاسق بنبا فتبينوا اگر فـاسقى برايتان خبرى آورد تحقيق كنيد) كه در باره وليد بن عاقبة است برمى آيد كه در عـيـن ايـنكه صحابى بود و جزء مؤمنين به شمار مى رفت ولى فاسق شده، و به حكم آيه (فان اللّه لا يرضى عن القوم الفاسقين ) خدا از مردم فاسق راضى نمى شود.

اباالشعیب;175678 نوشت:
مگر حق با جماعت نیست؟(طبق احادیث صحیح) آیا جماعت برعکس گفته رسول منحرف شد و گروهی قلیل بر حق ماندند؟

سلام مجدد:
اگر شما جماعت بزرگ مسلمین را همان اکثریت بدانید. مخالف نص صریح قران مجید است زیرا در موارد زیادی قران مجید نه تنها اکثریت را بر حق نمیداند بلکه اکثریت را بی عقل و بی شعور معرفی نموده ( مرا ببخشید این کلام من نیست این نص صریح قرآن کریم است . )
در 37 ایه قران کریم اشاره به اکثریت شده و در هیچ یک از این ایات مدحی برای اکثریت نیست بلکه تمام این ایات شریفه به مذمت اکثریت پرداخته و انان را قومی: جاهل، سرکش، نادان، بی خرد، نا سپاس،وپیرو شیطان، معرفی میکند پس انچه که صریح قران بران دلالت دارد اینستکه حق با اکثریت ها نیست.
01. أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (بقره 100)
02. وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ یُنَزِّلَ آیَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (انعام 37)
03. وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ كُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ َكْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ (انعام 111)
04. ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ (اعراف 17)
05. وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ (اعراف 102)
06. فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (اعراف 131)
07. وَمَا لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِیَاءَهُ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (انفال 34)
08. َمَا یَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ (یونس 36)
09. أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (یونس 55)
10. وَمَا ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَشْكُرُونَ (یونس60)
11. وَمَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ (یوسف 106)
12. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (النحل 75)
13. وَإِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَكَانَ آیَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (النحل 101)
14. أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِیَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِی بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ (الانبیاء 24)
15. أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا (الفرقان 44)
16. إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (الشعراء 8- 67-104-121-139- 158-174-190)
17. وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَشْكُرُونَ (النمل73)
18. فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (القصص 13)
19. وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا یُجْبَى إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَیْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (القصص 57)
20. وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ (العنکبوت63)
21. قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِینَ ( روم 42)
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (لقمان 25)
22. قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (سباء41)
23. لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (یس 7)
24. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (زمر29)
25. فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (زمر49)
26. كِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (3) بَشِیرًا وَنَذِیرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ (4) فصلت
27. مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (دخان39)
28. إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ (حجرات4)
29. وَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (الطور47)
بلکه در ایاتی از قران اهل حق را عده ای قلیل معرفی میکند که این گروه با خریدن تمام بلا ها و مصیبات و ارده از طرف اکثریت پیرو شیطان به جانشان، هر گز در خود تزلزلی راه نداده و از جان در پیروی حق مایه گذاشته و بدنبال انبیاء و ائمه حق راه افتاده اند
01. سوره نساء ایات 66- 69
خَیْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا (66) وَإِذًا لَآتَیْنَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْرًا عَظِیمًا (67) وَلَهَدَیْنَاهُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا (68) وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِیقًا (69) ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِیمًا
در این شریفه خداوند ملاک حقانیت را پیروی از خدا و رسول اعلان میکند و کسانی که واقعا از رسول خدا و خدای متعال اطاعت حقیقی نمایند خداوند انها را با اولیاء خودش که همان کسانی اند که مورد لطف و نعمات خدا قرار گرفته اند قرار میدهد
02. وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَیَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (انفال26)
در این ایه بعد از اینکه خداوند اشاره به کم بودن عده مسلمانها میکند فقط به یاری خود نسبت به مومنین اشاره میکند و هیچ اشاره ای به کثرت انان پس از یاری خود نمیکند تا بعدا عده ای نگویند که خداوند در اینجا از اکثریت حمایت کرده است و حق را به اکثریت داده و ملاک حق بودن کثیر شدن است.
03. عده‌ای اندک جهاد گران حقیقی و اکثریت فرار میکنند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِیلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ (التوبه 38)
04. پیروان حقیقی انبیاء اندک اند
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ (هود 40)
05. عالمان حقیقی اندک اند
سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا (کهف22)
06. جز عده‌ای اندک اکثریت پیمان شکنند!
وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (بقره 83)
07. اکثریت فرار کننده‌گان از جهاد اند.
فَلَمَّا كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (بقره 246)
08. اطاعت کنندگان از دستورات الهی اندک‌اند
فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (249) فَلَمَّا كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (بقره246)
09. ایمان اورنده گان کم اند
لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا (نساء46)
10. اکثریت خیانت پیشه اند.
فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (مائده 13)
11. اکثریت پیروان شیطانند و عده‌ای اندک نجات یافته‌گانند.
قَالَ أَرَأَیْتَكَ هَذَا الَّذِی كَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا (62) قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا (اسراء 63)
12. جز اندکی اکثریت نادانند.
فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا یَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا (فتح 15)

از مطالب بالا مشخص میشود که ملاک حقانیت اکثریت نیست . بلکه آنچه که مورد تایید خداوند است حق اقل است نه باطل اکثر .

اباالشعیب;175678 نوشت:

1- به نظر شما عاقبت امر پدر و مادر آن کودک مهم است یا عاقبت امت رسول الله ص؟
2- چرا عمل دو نبی خدا با هم تفاوت دارد؟

با سلامی دوباره :
1- نظر بنده حقیر اصلا مهم نیست . نظر خداوند متعال مهم است و نظر رسولان خدا مهم است که همانا نظر خداوند است . این یعنی ایمان به نبوت که یکی از اصول دین اسلام است . که هر کس به آن قائل نباشد. .............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!! ضمن اینکه پاسخ شما را هم از آیات الهی دادم . و هم در طی بحث عقلی اثبات کردم . ( کلید سوال شما در آزمایش الهی است .)

2- دو نبی مکرم که به جای خودشان , تمام انبیا عظام با توجه به مقتضیات زمان و بنا به دستورات خداوند متعال اعمال متفاوتی انجام داده اند که در آن زمان خاص صلاح بوده است . و با توجه به اینکه اعمال پیامبران الهی همگی به اذن خداوند متعال بوده پس هیچ ایرادی بر انها وارد نیست . این هم یعنی ایمان عملی به نبوت که از اصول دین است . و شرح آن رفت......

سید امیر;175683 نوشت:
سلام مجدد:

وعـده خـدا بـه مـغـفـرت و اجـر عـظـيـم شـامـل هـمـه كـسـانـى كـه با پيامبر (ص) بودند نمى شود

(وعـد اللّه الذيـن امنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا عظيما) - ضمير (منهم ) به (الذين معه )برمى گردد. و كلمه (من ) به طورى كه از ظاهر چنين كلامى برمى آيـد تـبعيض را مى رساند، و از اين كلام استفاده مى شود كه مغفرت و اجر عظيم در حدوث و بـقـائش هـم مـشـروط بـه ايـمـان اسـت و هـم مـشـروط اسـت بـه عـمل صالح. پس اگر از كسانى كه با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بودند افرادى بوده باشند كه در باطن ايمان نداشته اند، و مانند منافقين ايمانشان زبانى بوده، و تـوانـسـتـه انـد نفاق خود را از ديگران پنهان بدارند، (چون بعضى از منافقين معروف بـه نـفـاق بـودنـد، و بـعـضى از آنها معروف به ايمان )، چنين كسانى مغفرت و اجر عظيم نـدارند، همچنان كه آيه شريفه (و من اهل المدينه مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم ) از وجود چنين منافقينى خبر مى دهد.
و نـيز اگر كسانى كه با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بودند در آغاز ايمان آوردند، ولى بعدا به شرك و كفر گرائيدند، آنان نيز مغفرت و اجر عظيم ندارند، همچنان كـه آيـه شـريـفه (ان الذين ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبين لهم الهدى... و لو نشاء لاريناكهم فلعرفتهم بسيماهم ) از وجود آنان خبر مى دهد.
و نـيـز اگـر كـسـى از اصحاب رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) ايمان آورد - و واقـعـا هـم ايـمـان آورد - و بـه سـوى كـفـر و شـرك بـرنـگـشـت، ولى عـمـل صـالح هـم نـكـرد، او نـيز مغفرت و اجر عظيم ندارد. همچنانكه از آيات افك هم اين معنا اسـتـفـاده مـى شـود، چون بعضى از كسانى كه در اين واقعه دست داشتند صحابى بودند، بـدرى هم بودند، و در عين حال خداى تعالى در باره شان مى فرمايد: (ان الذين يرمون المـحـصـنـات الغـافـلات المؤمنات لعنوا فى الدنيا و الاخره و لهم عذاب عظيم ) با اين حـال آنـهـايـى كـه نـسـبـت زنـا بـه ام المومنین عـايـشـه دادنـد، جـزء مؤمنـيـن بـودنـد ولى در عـيـن حـال ، مـغـفـرت و اجـر عـظـيـم نـدارنـد. و نـيـز از آيه (ان جاءكم فاسق بنبا فتبينوا اگر فـاسقى برايتان خبرى آورد تحقيق كنيد) كه در باره وليد بن عاقبة است برمى آيد كه در عـيـن ايـنكه صحابى بود و جزء مؤمنين به شمار مى رفت ولى فاسق شده، و به حكم آيه (فان اللّه لا يرضى عن القوم الفاسقين ) خدا از مردم فاسق راضى نمى شود.

سید امیر;175683 نوشت:
(وعـد اللّه الذيـن امنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا عظيما) - ضمير (منهم ) به (الذين معه )برمى گردد. و كلمه (من ) به طورى كه از ظاهر چنين كلامى برمى آيـد تـبعيض را مى رساند، و از اين كلام استفاده مى شود كه مغفرت و اجر عظيم در حدوث و بـقـائش هـم مـشـروط بـه ايـمـان اسـت و هـم مـشـروط اسـت بـه عـمل صالح.

با سلام
اول آیه که مربوط به زمان پیامبر ص است و برای جمع بستن و داخل کردن همه آنان از معه استفاده شده!!!
آاول آیه اختصاص به کل است وآخر آیه اختصاص به جزء(کل مومنین)و این اختصاص برای {اجرا عظیما}به کار رفته است یعنی این اجر عظیم به تمام مومنین اختصاص ندارد!!!!
لطفا توجه فرمایید!

اباالشعیب;175678 نوشت:
مگر حق با جماعت نیست؟(طبق احادیث صحیح) آیا جماعت برعکس گفته رسول منحرف شد و گروهی قلیل بر حق ماندند؟


كنز العمال - المتقی الهندی - ج 16 - ص 183 - 191
( 44216 - ) عن یحیى بن عبد الله بن الحسن عن أبیه قال : كان علی یخطب فقام إلیه رجل فقال یا أمیر المؤمنین ! أخبرنی من أهل أهل الجماعة ؟ ومن أهل الفرقة ! ومن أهل السنة ؟ ومن أهل البدعة ؟ فقال : ویحك ! أما إذ سألتنی فافهم عنی ، ولا علیك أن لا تسأل عنها أحدا بعدی ، فأما أهل الجماعة فأنا ومن اتبعنی وإن قلوا ، وذلك الحق عن أمر الله وأمر رسوله ، فأما أهل الفرقة فالمخالفون لی ومن اتبعنی وإن كثروا ، وأما أهل السنة المتمسكون بما سنه الله لهم ورسوله وإن قلوا وإن قلوا ، وأما أهل البدعة فالمخالفون لأمر الله ولكتابه ورسوله ، العاملون برأیهم وأهوائهم وإن كثروا ، وقد مضى منه الفوج الأول وبقیت أفواج ، وعلى الله قصمها واستئصالها عن جدبة الأرض ،
متقی هندی نقل میکند که روزی حضرت علی علیه السلام خطبه میخواندند. که مردی بپا خواست و پرسید : ای امیر مومنان به من خبر بده از اهل جماعت واهل افتراق، اهل سنت و اینکه چه کسانی اهل بدعت می‌باشند؟
علی علیه السلام فرمودند: سوال کردی پس خوب گوش کن و بفهم!
اما اهل جماعت من هستم و کسانی که از من پیروی می‌کنند، اگرچه اندک باشند !و این همان حقی است که از جانب خدا و رسولش امده است.
و اما اهل فرقه و افتراق ونفاق پس مخالفان من و مخالفان پیروان من میباشند ، اگرچه در تعداد بسیار باشند.!
و اما اهل سنت : پس کسانی اند تمسک جسته اند به انچه که خدا و رسولش دستور داده اند.اگرچه اندک اندک باشند.
و اما اهل بدعت: مخالفین دستورات خدا وقران و پیامبر(ص) میباشند؛ کسانی که به رأی و خواسته های نفسانی خود عمل میکنند، اگر چه به تعداد بسیار باشند! و آگاه باشید که یک دسته از اینان (باطل کثیر) امدند و رفتند و فوج های دیگر خواهند امد و بر خداوند است نابودی انها وزمین گیر کردن انها
اگر خوب دقت کنید در این روایت فراز هایی وجود دارد که اهل حق را در این زمان نیز معرفی میکند.

سید امیر;175686 نوشت:
اگر شما جماعت بزرگ مسلمین را همان اکثریت بدانید. مخالف نص صریح قران مجید است زیرا در موارد زیادی قران مجید نه تنها اکثریت را بر حق نمیداند بلکه اکثریت را بی عقل و بی شعور معرفی نموده ( مرا ببخشید این کلام من نیست این نص صریح قرآن کریم است . )

قیاس شما کاملا اشتباه است!
برای مثال به چند نمنه آن اشاره میکنم:
1-أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يؤْمِنُونَ(البقرة/100)
و آيا چنين نيست که هر بار آنها [=يهود] پيماني (با خدا و پيامبر)بستند، جمعي آن را دور افکندند (و مخالفت کردند.) آري، بيشتر آنان ايمان نمي‌آورند.{این آیه مربوط به یهود است نه امت رسول الله}

2-وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ یُنَزِّلَ آیَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (انعام37){این آیه مربوط به مشرکین است نه امت رسول ص}
3-وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَیَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (انفال26)
در این ایه بعد از اینکه خداوند اشاره به کم بودن عده مسلمانها میکند{البته اگر در آیات نگاه کنی متوجه خواهی شد که عده کم مسلمانان (قبل از فتح مکه )را در مقابل جمعیت کره زمین مقیاس کرده است!!!

و همینطور الی اخ
اگر خواستی تا در مورد تمام آیات بنویسم!!!!
راستی حدیث را بار دیگر مطالعه کن{اجماع امت من}
باتشکر:Gol:

مشکل شما این است که حرفهای خودتان را می زنید وبا جوابهای ما هم کاری ندارید و از این شاخه به شاخه دیگر می پرید

اباالشعیب;175678 نوشت:
به نظر شما عاقبت امر پدر و مادر آن کودک مهم است یا عاقبت امت رسول الله ص؟

عرض کردم که بجز شما حتی کسی از علمای اهل تسنن چنین برداشتی از این ایه نکرده است،که باید قصاص قبل از جنایت کرد.
لطفا اسامی علمایی از اهل تسنن نه شیعه که از این آیه چنین برداشتی کرده اند را بیاورید. تا بعدا بحث کنیم ،

جرا حضرت موسی که علم لدنی داشت وخانه فرعون هم بود فرعون را نکشت با مشکلات بعدی پیش نیاید
چرا پیامبر که علم لدنی داشت در جریان تنگه کوه احد کسانی را گماشتند که می دانستند، اینها نافرمانی می کنند و باعث کشته شدن عموی گرامی حضرت یعنی حمزه می شوند،
چرا اصلا پیامبر اجاره داد حمزه به میدان برود تاکشته شود
چرا پیامبر در بئر مئونه 40 قاری قران فرستاند و همه انها کشته شدند مگر پیامبر نمی دانستند که اینان کشته می شوند
و هزار یک چرای دیگر
برادر برداشتتان نه تنها درست نیست بلکه اولین مسلمانی هستید که چنین بر داشتی از این ایه دارید حتی بین اهل سنت نیز مفسری نیست که این بر داشت را داشته باشد .
لطفا یا دیگر این حرف را تکرار نکنید یا جواب اینها را بدهید

اباالشعیب;175678 نوشت:
چرا عمل دو نبی خدا با هم تفاوت دارد؟

اولا :بعضی از علمای اهل تسنن حضرت خضر ر انبی نمی دانند
آن‏هايي كه حضرت خضر را پيامبر نمي‏دانند، مي‏گويند: او بنده‏اي از بندگان خداوند است كه خداوند علمي را در اختيار او گذاشته و او از افرادي مانند "آصف بن برخيا" و "ذوالقرنين" مي‏باشد. از جمله اين افراد
"فخر رازي" مي‏باشد؛
ثانیا: مگر بناست هر پیامبری هر کاری کرد پیامبران دیگر هم انجام دهند هر پیامبری شرایط زمان خودش را داشته
قرطبي كه از مفسران صاحب نام اهل سنت مي‏باشد، در ذيل آيه شريفه: "فوجدا عبدا من عبادناچنين مي‏گويد: بر طبق همين مطلب حديثي از پيامبر رسيده ‏است كه خضر را از آن جهت خضر ناميدند، چون هر جا نماز مي‏گزارد، زمين اطراف او سبز مي‏شد.(1)البته این حدیث که وجه تسمیه خضر است از طریق شیعه نیز نقل شده است (2)
حال : چر اپیامبر اسلام هر جا نماز می خوانده زیر پایش سبز نمی شده مگر پیامبر اسلام از خضر کمتر است
جواب هر پیامبر شرایط خودش را دارد
سوال چر ا موسی در حمایت از یکی از طرفدارانش یکی از دشمنان را با سیلی محکمی کشت ولی پیامبر در حمایت از یاسر وسمیه چنین کاری نکرد و انان را به صبر توصیه کرد. العیاذ بلله پیامبر می ترسید و....
(1). قرطبي، محمد بن احمد الانصاري، جامع احكام القرآن، بيروت، مؤسسه تاريخ عربي، 1405، ج 11، ص 16.
(2). طبرسي، ابي علي الفضل بن الحسن، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفه، ج 6، ص 746 - 745.

لطفا اگر اشکالی به این حرفها دارید جواب دهید وگرنه دیگراین اشکالاتتان را در پستهای بعدی تکرار نکنند

اباالشعیب;175678 نوشت:
مگر حق با جماعت نیست؟(طبق احادیث صحیح) آیا جماعت برعکس گفته رسول منحرف شد و گروهی قلیل بر حق ماندند؟

طبق کدام احادیث صحیح : اگر بنا بود ما احادیثی که شما صحیح می دانید صحیح می بدانیم که دیگر بحثی نبود
از طرفی این اتفاق که جماعت زیادی بعد از پیامبری منحرف شدند سابقه دیرینه دارد
حضرت موسی 30 روز بنی اسرائیل را رها کرده وبه کوه طور رفتند 10 روز هم اضافه شد انان گوساله پرست شدند
حضرت عیسی بعد از خود شمعون(پترس یا پطرس) را جانشین کردند بعد از اندکی از عروج خودشان شخصی به نام پولس آمد و همه را منحرف کرد و عقاید عیسی الهی و تثلیث و فدا را بجای توحید و یگانه پرستی جایگزین نمود جماعتی زیادی قبول کردند وجماعتی کمی مقاومت که زود هم از بین رفتند و الان همان مسیحیان پولسی وجود دارند
جماعت کدام است ؟؟!!!
جماعت با ارعاب وتطمیع معاویه یزید را به عنوان خلیفه قبول کرد که در سه سال خلافت آن همه جنایت آفرید
جماعت بنی امیه را بر مردم مسلط کرد که یکی از برگه های ننگینشان حکومت حجاج بن یوسف است
جماعت بنی عباس را به کرسی خلافت رساند که تاریخ از نوشتن انچه منصور با مسلمانان کرده شرم دارد

شاید بگویید جماعت منظور جماعت زمان رسول خداست منظورتان است،
اگر این است بگویید تا جوابی در این باره خدمتتان عرض کنم
راستی چرا جماعت در انتخاب عثمان دخالت نداشتند و شش نفر برای انتخاب وی اقدام کردند؟ که انها نیز سه نفرشان مخالف بودند کدام جماعت عثمان را انتخاب کرد ؟، کدام جماعت عمر را انتخاب کرد؟ ابابکر جماعت بود؟ کدام جماعت ابابکر را انتخاب کرد؟مگر سقیفه همه مسلمانان بودند بنی هاشم بودند؟ اهل مکه طائف یمن ووووو بودند؟ جماعت یعنی همان چند نفری که در مدینه بودند؟ ودر سقیفه جمع شدند؟ و انها نیز بسیاری از انصار مخالفت کردند کدام جمامت منظورتان است ؟؟!!!
واگر به این جوابها اعتراضی دارید بیان نمایید وگرنه دیگر این اشکال را مطرح نفرمایید
البته هنوز سولات بنده مانده و این تنها جواب سوالات شماست که انشا الله اگر تا آحر بحث بمانید نوبت سوالات بنده هم می رسد

اباالشعیب;175578 نوشت:
رادر گرامی سلام علی رض عمر رض و...در مقایسه با انبیاء(از نظر علم{لدونی!!!}) جزء عوامند!!!

یعنی شما عقده دارید که علی علیه السلام وعمر از افرادي مانند "آصف بن برخيا" و "ذوالقرنين" کمتر می باشند، ما که درباره علی علیه السلام چنین عقیده ای نداریم چون آصف بن برخیا نیز پیامبر نبود و کراماتی داشت پس می شود پیامبر نبود و کراماتی داشت بنده خدا فخر رازی که می گفت خضر هم نبی نبوده و ان همه کرامات را داشته

اباالشعیب;175581 نوشت:
برادر ارجمند!!! هدف از خلقت بشر به کمال رسیدن اوست و زمانی به کمال میرسد که با اختیار کاری را انجام دهد که موجب کمال است!!!آیا غیر از این است؟؟؟ لطفا جواب بنده را بنویسید متشکرم!!!

هدف از بعثت انبیاء نیز همین است ، یعنی رسیدن انسان به کمال ، نه انیکه پیامبران با علم لدنیشان مخالفانشان را از بین ببرند.

اباالشعیب;175663 نوشت:
مُّحَمَّدٌۭ رَّسُولُ ٱللَّهِ ۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ

منظور از (معه)
الف: یعنی هر کس با پیامبر بوده و در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) در مدینه زندگی می کرده
ب:یعنی همراهی پیامبر می کردند نه همراه پیامبر بودند، قلبا با پیامبر بودند بامنی در یمنی پیش منی ، بی منی پیش منی در یمنی ،
طبق نظر اول عبدالله بن ابی رئیس منافقان نیز داخل است وطبق نظر دوم دایره محدود می شود
با توجه به آیه «و من اهل المدینه مردوا علی النفاق » که به ظاهر مسلمان هم بودند به نظر شما کدام نظر درست است ؟
در هنگام اعزام نیرو به جبهه های جنگ علیه کفر، فرمود عده ای اهل تبطئه هستند; یعنی ایجاد بطی ء و کندی می کنند، به این صورت که می گویند الان نه، در اعزام بعدی، این فصل نه، فصل بعدی. اینها که اهل تبطئه هستند در حقیقت همان توطئه گران اند. قرآن کریم از این گروه به عنوان «صاد عن سبیل الله » یاد می کند، «صد» یعنی صرف، هم «ینصرفون بانفسهم »، هم «یصرفون اغیارهم ». پس منافق صاد عن سبیل الله است. در سوره نساء آیه 61می فرماید:
«و اذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول راءیت المنافقین یصدون عنک صدودا»
«در ميان كسانى كه در اطراف شهر شما (مدينه) هستند گروهى از منافقان وجود دارند» (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ)(2)
با توجه به این مطلب معه نمی تواند به معنای اول باشد
(1)نساء (4) آیه 72.
(2).سوره توبه ایه 100

رضی الله عنهم رضوا عنه /مائده 120

اینم برای کسانی که خودشان را .....نزده اند

اباالشعیب;175688 نوشت:
با سلام اول آیه که مربوط به زمان پیامبر ص است و برای جمع بستن و داخل کردن همه آنان از معه استفاده شده!!! آاول آیه اختصاص به کل است وآخر آیه اختصاص به جزء(کل مومنین)و این اختصاص برای {اجرا عظیما}به کار رفته است یعنی این اجر عظیم به تمام مومنین اختصاص ندارد!!!! لطفا توجه فرمایید!

سلام دوباره
دوست خوبم مرا ببخشید . که این واقعیت را بیان میکنم که : شما متاسفانه خود را به خواب زده اید . اگر واقعا خواب باشید . با کوچکترین اشاره ای بیدار میشوید .
حال که با تفسیر قسمتی از آیه شریفه قانع نشدید . برمیگردیم به معنی ظاهری آیه که ساده تر است :
مُّحَمَّدٌۭ رَّسُولُ ٱللَّهِ ۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَىٰهُمْ رُكَّعًۭا سُجَّدًۭا يَبْتَغُونَ فَضْلًۭا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضْوَٰنًۭا ۖ سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِى ٱلتَّوْرَىٰةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِى ٱلْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْـَٔهُۥ فَـَٔازَرَهُۥ فَٱسْتَغْلَظَ فَٱسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعْجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةًۭ وَأَجْرًا عَظِيمًۢا !
سوال :
خداوند متعال در قسمت انتهایی آیه شریفه مغفرت و اجر عظیم را وعده داده به کسانیکه همراه با پیامبر اعظم چکار کرده اند . ؟؟؟ آیا آنهایی که فقط با او بوده اند و قدم زده اند ؟؟؟؟؟؟
جواب :
نخیر همراه با پیامبر اعظم اشداء علی الکفار بوده اند . نه اینکه فقط با پیامبر همراه ظاهری بوده اند . !!! لطفا بدون تعصب تحقیق کنید که کدامیک از اصحاب پیامبر فقط اکتفا به همراهی ظاهری کرده اند . و کدام یک از اصحاب واقعا اشداء علی الکفار بوده اند .
اینکه بقول آن روایت شما در صحاح سته که دائم میگویید : پیامبر فرموده است : من با ابوبکر و عمر بودیم . من با ابوبکر و عمر رفتیم . و.... ( در صورت صحت اسناد ) چه چیزی را ثابت میکند . آیا خداوند بهشت و مغفرت و اجر عظیم خود را فقط بخاطر قدم زدن با پیامبر به همه عطا میکند . ؟؟؟؟؟ اگر اینطور باشد . پس آقا تمام منافقان که خود را به پیامبر نزدیک کرده بودند . همه از دم باید به بهشت بروند . مسجد ضرار نباید خراب میشد . و .........( بهشت را به بها دهند . نه به بهانه . برادر !!!)
به همین صورت خداوند متعال مشخصات همراهان واقعی پیامبر را توضیح میدهد . و آخر که وعده اجر عظیم ومغفرت را به آنها میدهد . یعنی هر کس که توقع اجر عظیم دارد . باید تمام شرایط آیه شریفه را داشته باشد . ما هم میتوانیم در این زمان اگر شرایط آیه شریفه را کسب کنیم . جزو مغفورین و ماجورین باشیم . بدون اینکه با پیامبر قدم زده باشیم .

در پایان میگویم اگر به صرف نحو عربی آشنایی دارید همین یک جمله بعدی من برای بیدار شدن شما کافیست . وگرنه نتیجه میگیرم که شما خود را به خواب زده اید .
(محمد) مـبـتـدا و (رسـول اللّه ) عـطـف بـيـان، يـا صـفـت و يـا بدل است.
(الذين معه ) هم عطف بر مبتدا و جمله (اشداء على الكفار.........) خبر مبتدا است.


ودیگر اینکه من با جمله دوست عزیز آقای عماد کاملا موافقم که :
مشکل شما این است که حرفهای خودتان را می زنید وبا جوابهای ما هم کاری ندارید و از این شاخه به شاخه دیگر می پرید

مجبوریم;175783 نوشت:
رضی الله عنهم رضوا عنه /مائده 120

اینم برای کسانی که خودشان را .....نزده اند

سلام دوست خوبم :

سوره مائده آیه 119 نه 120:

قال الله هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم. (119)


خداوند از آنان راضى است براى آن صداقت هائى كه در دنيا از خود نشان دادند، و آنان از خدا راضى هستند براى آن ثواب هائى كه به ايشان مرحمت فرمود. در اين آيه خوشنودى را متعلق به خود بندگان راستگوى خود نمود، نه به راستگوئى شان ، بخلاف آيه و رضى له قولا) و آيه شريفه (و ان تشكروا يرضه لكم ) كه رضايت را متعلق به عمل نموده ، و بين اين دو قسم تعبير فرق روشنى است ، چه خشنودى از عمل به اين است كه از ديدن آن چهره در هم نكشد و از آن نفرت نكند، و چه بسا دشمن انسان كار پسنديده اى كند در حالى كه خود او مورد نفرت است و به عكس دوست انسان كار ناشايستى مرتكب شود در حالى كه خودش ‍ محبوب انسان باشد پس اينكه فرمود:
فرق رضايت از عمل با رضايت از عامل و اشاره به معناى رضايت پروردگار از بنده و آثار اين رضايت
(رضى الله عنهم ) دلالت مى كند بر اينكه خداى تعالى نه تنها از صداقت صادقين خوشنود است بلكه از خود آنان نيز راضى است و معلوم است كه خوشنودى خدا وقتى به خود آنان تعلق مى گيرد كه غرضش از خلقت شان حاصل شده باشد و غرض از خلقت را در آيه : (ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ) بيان فرموده ، پس غرض پروردگار از خلقت انسان همان عبوديت است ، وقتى خداى سبحان از كسى - نه تنها از عملش - خوشنود مى شود كه نفس او مثل اعلاى عبوديت باشد. يعنى خود را بنده كسى بداند كه مربى هر چيزى است ، خود را و هيچ چيز ديگرى را جز بنده و مملوك او و خاضع در برابر ربوبيت او نبيند، جز او هدفى و جز بسوى او بازگشت و رجوعى نداشته باشد، چنانكه درباره حضرت سليمان و ايوب (عليهماالسلام ) فرموده : (نعم العبد انه اواب ).
اين بود معناى رضايت پروردگار از بنده خود، و لازمه اين مقام كه يكى از مقامات عبوديت است كه نفس از تمامى مراتب كفر و از اتصاف به فسق پاك باشد چنانكه درباره طهارتش از كفر فرموده : (و لا يرضى لعباده الكفر) و درباره طهارتش از فسق فرموده : (فان الله لا يرضى عن القوم الفاسقين ) و از آثار اين مقام اين است كه وقتى نفس بنده داراى ذلت عبوديت شد و آنچه را كه به چشم و دل خود درك نمود، همه را مملوك خدا و خاضع در برابر او دانست قهرا از او خشنود مى شود. زيرا مى بيند كه اگر خدا به او داده آنچه را كه داده همانا از فضل و كرمش بوده نه اينكه او از خدا طلبكار و بر خدا واجب و حتم بوده كه آنرابدهد.
و اگر هم چيزى را از او دريغ داشته و نداده آن هم از روى حكمت بوده . علاوه براين ، خداى تعالى درباره حال بندگان مرضى خود در بهشت فرموده : (لهم ما يشاون ) و معلوم است كه وقتى انسان به هر چه كه بخواهد بتواند دسترسى پيدا كند البته راضى خواهد شد. اين است منتها درجه سعادت براى آدمى از نظر اينكه بنده است . و لذا خداى تعالى كلام خود را به همين معنا پايان داده و فرموده : (و ذلك الفوز العظيم - اين است سعادت و رستگارى عظيم ).

موضوع قفل شده است