استناد روز حدیث و جلوگیری از سوء استفاده

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استناد روز حدیث و جلوگیری از سوء استفاده

با سلام و صلوات بر محمد وآل محمد و درود فروان بر یگانه منجی عالم حضرت بقیه الله الاعظم

مدتی ست که تعدادی چند که آمارشان از انگشتان دست هم متجاوز نیست به سو استفاده از احادیث و روایات و تبلیغ بد و همچنین تفسیر نا درست آنها در صفحات اشتراک عمومی و بعضا اجتماعی میپردازند

از نظر بنده حقیر این یک برهه است تا با استفاده از مرجع، علم اسلامی روز و همچنین نظر مراجع اسلامی در تفسیر این موضوع پژوهش شود تا سوء استفاده و همچنین غلت نگری در افکار عمومی که خود میتواند مشکل ساز باشد جلوگیری شود

حال اینجانب به بیان تعدادی از این مسایل در ادامه میپردازم که نظر من در چند جهت قابل تامل و پیگیری ست

اولا" صحت حدیث مربوطه یا مشابه آن

دوما" تفاوت کاربرد یا نوع استفاده از آن در حال یا مشابه آن

سوما" نظر علما و مراجع نظام نسبت به این مسله

آخرا" چگونگی وجود آن در جامعه عمومی بسا غلت و چه بسا درست

این مهم نیازمند یک همت انسانی عظیم است تا با توجه و عنایت پروردگار حق بینی مشخص شود تا باعث گمراهی امثال من و دیگران نشود

التماس دعا

برچسب: 

در ابتدا شروع میکنم از این حدیث به طور کامل از زبان گوینده:

سلا م دوستان:چندتاحدیث درموردحروم بودن شطرنج(لعنت بریزید)وحروم بودن موسیقی.

رسول اکرم(ص):درضمن حدیث مناهی فرمودند:شماراازبازی بانردوشطرنج وورق ونواختن در طبل وعودوطنبورواستفاده بردن ازتاروسه تارهمچنین خریدوفروش آنها نهی میکنم.ترجمه من لا یحضره الفقیه جلد5صفحه 309،امالی شیخ صدوق صفحه 424 مجلس شصت وششم،فروع کافی،مستدرک الوسائل کتاب تجارت باب 79،گناهان کبیره جلد1صفحه 285

امام صادق (ع):فروختن شطرنج حرام است وپولی هم که ازفروختنش بدست می آیدحرام است وداشتن ونگاه داشتن شطرنج کفراست وشطرنج بازی کردن شرک است وسلام کردن بر کسی که شطرنج بازی میکندگناه کبیره هلاک کننده است وکسی که شطرنج بازی می کند و دست درمیان آن میبردچنان است که دست درمیان گوشت خوک برده باشد.وکسی که شطرنج بازی میکندنمازش قبول نیست تااینکه دست خودرابشویدوکسی که به شطرنج نگاه میکند ماننداین است که به عورت مادرخودنگاه می کندوکسی که نگاه می کندبه کسانی که درحال بازی شطرنج هستندوبه آنهاسلام می کنددرآن حال گناهش باکسی که شطرنج بازی می کند یکسان است.وکسی که بنشیندبه قصدبازی کردن شطرنج جای خودرادرجهنم آماده کرده است و این زندگانی باعث حسرت او در قیامت است ( به سبب اینکه چرا معصیت هاراانجام داده است )وازهمنشینی قماربازبپرهیززیراازجمله مجالسی است که اهلش موردغضب الهی شده اند و هرساعت منتظرغضبند( بلا )وچون نازل شودتوراوایشان رافراخواهد گرفت.وسائل الشیعه کتاب تجارت جلد 12 صفحه 241 حدیث 4 ، حق الیقین صفحه 568 ، گناهان کبیره جلد 1 صفحه 276 ، من لایحضرالفقیه ، حلیة المتقین صفحه 331
رسول اکرم(ص):در ضمن حدیث مناهی فرمودند:شماراازبازی بانردوشطرنج ونواختن درطبل و عودوطنبوروهمچنین خریدوفروش آنهانهی میکنم.منبع:ترجمه من لا یحضره الفقیه جلد 5صفحه 308

امام صادق(ع):هنگامی که آدم(ع)ازدنیارفت ابلیس وقابیل ازمرگ اواظهارشادمانی کردندودرزمین به هم پیوستندبرای همین شیطان اولین آلت موسیقی رابه شکل طنبوراختراع نمودوشروع به نواختن کردوقابیل باشنیدن نوای سازشیطان اقدام به خوانندگی نمودپس هرچه درزمین ازاین قبیل وسائل باشدکه مردم ازآن لذت میبرندازهمان زمان منشإ میگیرد . منبع: فروع کافی جلد 4صفحه 431

خوب مسله ای که در اینجا مهم هست در ابتدا استناد واقعی آن و همچنین وجود این مسله در زمان حال و پوشش بزرگ فعلی است

لطفا با استناد به 4 تبصره معیار به بررسی بپردازید


با سلام وتشكر

قبلا بحثهايي شده مطالعه كنيد اگر به جواب نرسيديد دوباره مطرح كنيد تا اساتيد پاسخگو باشند :

http://www.askdin.com/thread10493.html

صحبتها کاملا مفید و کامل بود اما...

سوال بزرگ اینجاست که اگر بیشتر علما و مراجع نظر به حرام بودن آنها دارند پس چرا در مملکتی که پایه و اساس آن بر اصول قرآن و احکام الهی بنا شده بر ترویج آن در جامعه و همچنین پوشش های خبری و بصری آن

چه در عموم و چه در خفا حمایت میکند . این مسله دستاویزی شود برای کسانی که به اسم دین دنبال ضربه زدن به درخت دین میباشند؟

اگر حرام است یعنی حرام!
پوشش جامعه فعلی از برای چه ست؟

يوسف زهرايي;190790 نوشت:
اگر حرام است یعنی حرام! پوشش جامعه فعلی از برای چه ست؟

با سلام

اسلام بر تقوای فردی که زمینه تقوای اجتماع است تاکید زیادی دارد اما اگر جامعه فاسد بود دلیل گناه کردن ما نمیشود .

منظور از پوشش جامعه چیه ؟ هرکس باید مقلد مرجعش باشد واز لغو اعراض کند و فساد اکثریت دلیل گناه نیست.

قبلا گفتیم که شاید حرمت شطرنج بخاطر تمثال برهنه مهره ها و استفاده در قمار وشرط بندی بر روی ناموس بوده ... در هر حال انسان عاقل به اهم میپردازد تا مهم و پست.

به این روایت توجه کنید :

محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن ابن فضال، عن علي بن عقبة، عن ابن بكير، عن زرارة، عن أبي عبدالله عليه السلام أنه سئل عن الشطرنج وعن لعبة شبيب التي يقال لها: لعبة الامير وعن لعبة الثلاث فقال: أرأيتك إذا ميز الحق من الباطل مع أيهما يكون؟ قال: قلت: مع الباطل، قال: فلا خير فيه.

روايت سندش معتبر است سئل عن الشطرنج از امام صادق عليه السلام از شطرنج سؤال شد و عن لعبة شبيب، لعبه شبيب چيست؟ التى يقال لها لعبة الامير يك نحو شطرنجى بوده كه اين مختص به آقاى شاه بوده و عن لعبة الثلاث، اينها را ما بلد نيستيم چه جور بوده يك قسمى از آلت قمار بوده براى اين كه آلات قمار براى مترفين خيلى بود لعبه شاهين. لعبه امير و لعبه ثلاث حالا چرا ثلاثش مى‏گويند شايد خانه‏هاى آن مثل شطرنج )من شطرنج بلد نيستم( خانه هايش سه تا سه تا بوده حالا على كل حال يك آلتى ازآلات قمار بوده است. بنى العباس با زنهايشان حالا يا تنها يا در ميان مردم شطرنج بازى مى‏كردند مى‏گفتم كه همين زبيده كه زن خوبى هم بوده البته خوب به اين معنا كه آدم سخى بوده آدم عفيفى بوده اما خب ديگر زن هارون الرشيد بوده است. اين با هم شطرنج بازى مى‏كردند اما پول گذاشتند در بين، پول به اين معنا كه هارون معلوم مى‏شود خيلى بى غيرت بوده گفت كه با هم بازى مى‏كنيم اگر باختى بايد لخت و برهنه و عريان بشوى - بناها داشتند بنايى مى‏كردند - يك مقدار گِل روى سرت بگذارى از نردبان بروى بالا و زبيده باخت و همين كار را هم كرد. مسخره بازى در آورده بودند ديگر بعد دو دفعه آمد انتقام‏گيرى كند گفت كه اگرباختى با اين كنيزك بايد در مقابل همه زنا بكنى، - اگر كنيز خودش بود ديگر زنا هم نبود - و اتفاقاً هارون باخت و اين كار را كرد نطفه مأمون ازآنجا منعقد شد لذا اين زن و شوهرها كه ايشان مى‏گويند همين‏ها هم حرام است ديگر اگر قمار بازى باشد ديگر بين زن و شوهر و بين خويش و قوم و غير خويش و قوم ندارد.

http://38.99.139.25/feqh/Archive/Text/Mazaheri/22/

سرور گرامی به نکته من توجه کنید

از سخنان شما چنین متوجه شدم که شطرنج تمثال های زیادی دارد و منظور حال و ماضی کمی متفاوت هست

اما متوجه جواب این نشدم که چرا پوشش مطلوب و صحیح میدهند

شما ببینید اگر فسادی در میان باشد همه از رکن آن باخبرند یا حداقل متوجه جرائم آن هستند یا شاید حتی صدای کسی هم در بیاید

اما چرا در این مورد بیشتر سکوت جلب توجه میکند؟

ترديدي نيست كه احكام حلال و حرام اسلام همانند خاتميت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ تا روز قيامت ثابتند و قابل تغيير نيستند.(1) منتها گاهي فقها و مجتهدان بر اساس برداشت‌هاي فقهي معتبر چيزي را كه حرام بود، فتوي به حليت آن مي‌دهند. اين تغيير فتوي چنين مي‌نماياند كه نعوذبالله حكم تغيير كرده و حلالي به حرام يا حرامي به حلال تبديل شده است. در صورتي كه در واقع چنين نيست و آن چه كه تغيير كرده موضوع حكم است نه خود حكم.

فقها عظام تصريح مي‌كنند كه اگر موضوع حكمي تغيير كند يا موضوعي كه مقيد به قيدي است قيدش از بين برود، حكمي كه وابسته به آن موضوع است نيز تغيير مي‌كند.

براي نمونه، مي‌دانيم كه شراب حرام است اما اگر همين شراب به سركه تبديل شود، حكم حرمت از آن زايل شده و تبديل به حليت مي‌شود. در اين مثال تبديل موضوع باعث تغيير حكم در اين مورد خاص شد. اما خود حكم (حرمت شراب)، به قوت خود باقي است، هر موقع شراب با خصوصياتي كه فقها آن را حرام دانسته‌اند وجود يافت، حرام خواهد شد.

از جمله چيزهايي كه در روايات و فتواي فقها به حرمت آن تصريح شده است قمار است. قمار به شكلهاي متفاوتي (پاسور، ...، شطرنج و...) انجام مي‌گيرد. هر يك از مصاديق قمار همان گونه كه در زمان پيامبر اكرم و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ حرام بود، اكنون نيز در صورتي كه آلت قمار و وسيله برد و باخت به حساب آيد، بدون شك حرام است.

منتها برخي از مراجع عظام فتوا داده‌اند تا وقتي كه شطرنج در عرف متدين جامعه عنوان آلت قمار را دارد، بازي با آن گرچه بدون برد و باخت باشد حرام است. اما اگر در جامعه طوري شد كه شطرنج عنوان آلت قمار بودنش را از دست داد و هيچ كس آن را آلت قمار به حساب نياورد، بلكه به عنوان يك ورزش فكري تلقي شد، در اين صورت موضوع عوض شده و حرمت آن نيز تغيير خواهد كرد.(2)

بر اساس ديدگاه اين عده از مراجع، رواياتي كه دربارة شطرنج وجود دارد خود شطرنج را موضوع حرمت قرار نمي‌دهد، بلكه آن را به عنوان يكي از مصاديق قمار مشمول حرمت قرار مي‌دهد. بر اين اساس اگر در زماني شطرنج از موضوع آلت قمار بودن خارج شود، ‌بازي با آن حلال خواهد بود.
البته هنوز برخي از مراجع بازي با شطرنج را مطلقا حرام مي دانند.

دوستان حدیثی دیگر

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
آیا هیچ یک از شما جغد را در روز دیده؟عرض کرده شد که:در روز دیده نمیشود،در شب دیده میشود،امام(علیه السلام) فرمودند:اما او همیشه در آبادی ها جای داشت.چون حسین(علیه اسلام)کشته شد سوگند یاد کرد که دیگر در آبادی ها جای نگیرد مگر در خرابه ها.پس او همیشه روزهای خود را روزه دار و محزون است و چون شب او را فرو گیرد تا صبح برای حسین(علیه السلام) گریه میکند!!!
کامل الزیارات،ص 98،ح2.
بحار الانوار،ج 45،ص213،ح33

التماس دعا


با سلام

اگر منظورتان متن و سند حدیث است بله ممکن است حدیثی در سند ضعف داشته باشد اما نمیتوان متنش را مردود دانست وبالعکس .

اصولا در برخورد با چنین اخباری اگر یقین به جعل آنها نداشته باشیم باید توقف کنیم چون خبر واحد وشاذ اگر مقرون به شواهدی دیگر نباشد قبل اتکا نیست هرچند که صحبت حیوانات و تسبیح هستی و ... از آیات قرآن واحادیث دیگر استخراج میشوند.

بنابراین خبر فوق را نمیتوان باطل دانست .

درود خدا بر شما

سوال اینست که اگر سندیت با مشکل مواجه هست آیا حدیثی مشابه هم وجود دارد که شاید با آن تداخل پیدا کرده باشد

يوسف زهرايي;193344 نوشت:
درود خدا بر شما

سوال اینست که اگر سندیت با مشکل مواجه هست آیا حدیثی مشابه هم وجود دارد که شاید با آن تداخل پیدا کرده باشد


با سلام وصلوات بر محمد وآل پاکش

بنص آیات وروایات همه هستی در حال تسبیح وستایش خدای سبحان است و تسبیح پرندگان و کوه با حضرت داوود (ع) :{وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلاً يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ }سبأ10
و به تحقيق داوود را از ناحيه خود فضلى داديم ، (و آن اين بود كه به كوهها و مرغان گفتيم Smile اى كوهها و اى مرغان ! با او همصدا شويد! و آهن را هم برايش نرم كرديم (.1).

{إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ }ص18

و سخرنا مع داود الجبال يسبحن و الطير و كنا فاعلين

و كوه ها را رام داوود كرديم كه (با او ) تسبيح مى گفتند و پرندگان را نيز. آرى ما اين چنين كرديم

فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين

نه آسمان به حال آنان گـريه كرد و نه زمين و نه خدا مهلتشان داد.

بنابراین بفرض خدشه در سند متنی کاملا صحیح و موافق با آبات وروایات دیگر دارد :

درقضییه کربلاء هم آسمان وزمین گریستنددرزیارت عاشورا میخوانیم :

..وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِي السَّماواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّماواتِ
...بِمُصيبَتِهِ مُصيبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِي الاِْسْلامِ وَفِي جَميعِ

السَّماواتِ وَالاْرْضِ

بله ممکن است خدشه کنند همچنانکه معاندین لجوج در معجزات آشکار نیز شک میکنند که قبل از عاشورا چه ؟ باید بررسی شود که زندگی این پرنده قبلا چگونه بوده است .



يوسف زهرايي;190550 نوشت:
سلا م دوستان:چندتاحدیث درموردحروم بودن شطرنج(لعنت بریزید)وحروم بودن موسیقی.

با سلام و عرض ادب خدمت شما دوستان عزیز اسک دین و تبریک میلاد امام حسن عسکری (ع)
احكام بنابر اعتقاد محقّقان از اماميّه و اهل سنّت، تابع مصالح و مفاسد است. شراب از آن رو تحريم شده كه رجس و عمل شيطانى و موجب عداوت و كينه در ميان مردم و بازداشتن از نماز و ذكر اللَّه مى‏شود، چون عقل را زايل مى‏كند و زوال عقل اين پيامدها را به دنبال دارد و همچنين است مسأله قمار با آلات مخصوص.
حال اگر در بعضى از موارد موضوع حكم وجود داشته باشد اما مصلحت و مفسده به موجب زمان يا مكان تغيير يابد، طبيعى است كه حكم نيز دگرگون مى‏شود؛(زيرا آن موضوع با وصف آن مصالح و مفاسد، محلّ حكم بود و اگر اين وصف از بين برود ديگر محلّ آن حكم نخواهد بود).
مثلًا در زمانهاى گذشته همه فقها حكم به تحريم خريد و فروش خون انسان و حيوانات مى‏كردند، زيرا هيچ مصلحتى در آن نبود، بلكه منبع انواع مفاسد معنوى و مادى محسوب مى‏شد؛ ولى امروز با گذشت زمان، خون انسان عامل نجات بسيارى از مردم (مجروحان و نيازمندان به عمل جراحى) از چنگال مرگ مى‏شود، بنابراين خون، همان خون است؛ ولى مفسده، تبديل به مصلحت مهمّى شده است. بديهى است در اين صورت خريد و فروش خون نمى‏تواند حرام باشد؛ يعنى ملاك حكم تغيير يافته است.
همچنين هرگاه در زمان يا مكان خاصّى شطرنج به عنوان آلت قمار محسوب نشود و عامّه مردم آن را ورزش فكرى بدانند، به يقين در چنين فرضى مفاسد قمار بر آن مترتب نيست و به تعبير ديگر: عنوان كلّى قمار كه داراى مفاسدى است از آن برداشته شده است، و در اين ظرف زمانى يا مكانى جزء مصاديق قمار كه موضوع دقيق حكم حرمت است، قرار نمى‏گيرد بنابراين دليلى ندارد كه حرام باشد.
حضرت امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه»در پاسخ اين سؤال كه:اگر شطرنج، آلات [ابزار] قمار بودن خود را به‏طور كلى از دست داده باشد و چون امروز تنها به عنوان يك ورزش فكرى از آن استفاده گردد، بازى با آن چه صورتى دارد؟فرمودند:«بر فرض مذكور اگر برد و باختى در بين نباشد، اشكال ندارد»[1].
يكى‏از اعضاى دفتر استفتاى حضرت امام«قدس سره»ضمن برداشت اطلاق از دليل شطرنج، حلّيت شطرنج بازى را در فرض ورزش فكرى بودن، مورد خدشه قرار داده، در قسمتى از نامه خود خطاب به امام قدس سره نوشت:
«... بازى شطرنج حرام است چه آلت قمار را از دست بدهد يا نه، و دعواى انصراف، منشأ صحيحى مى‏خواهد كه به‏نظر نمى‏رسد و آنچه ممكن است گفته شود مثل غلبه يا آليت در آن زمان منشأ صحيحى نيست. ادله ميسر و لهو و تطبيق بر آلات منافاتى با اطلاق (كه بر حرمت بازى با شطرنج دلالت مى‏كند) ندارد[2].
پس از آن امام راحل«قدس سره»در بيانى بسيار ارزشمند و راهگشا، ضمن اظهار تأسف از اين‏گونه برداشتها در پاسخ مى‏نويسد:
«... و بالجمله آن‏گونه كه جناب‏عالى از اخبار و روايات برداشت داريد تمدّن جديد به‏كلى بايد از بين برود و مردم كوخ‏نشين بوده و يا براى هميشه در صحراها زندگى نمايند. اما راجع به ... بازى با شطرنج در صورتى‏كه از آلت قمار بودن بكلى خارج شده باشد، بايد عرض كنم كه شما مراجعه كنيد به كتاب جامع‏المدارك مرحوم آيةالله آقاى حاج سيداحمد خوانسارى كه بازى با شطرنج را بدون رهن جايز مى‏داند و در تمام ادلّه خدشه مى‏كند. در صورتى‏كه مقام احتياط و تقواى ايشان و نيز علميّت و دقّت نظرشان معلوم است»[3].


[=Book Antiqua]نظر برخی از مراجع تقلید راجع به شطرنج
اگر به نظر مكلف، شطرنج در حال حاضر از آلات قمار محسوب نشود در اين صورت بازى با آن بدون شرط بندى اشكال ندارد[4]
اگر شطرنج از صورت قمار خارج شده باشد و نزد عامّه مردم جزء ورزش محسوب شود مانعى ندارد.[5]
شطرنج فی نفسه حرام است وروایات متعددی در حرمت آن بخصوص از اهل بیت عصمت«علیهم السلام» وارد شده است.ولی اگر بر حسب نظر عرف از قمار بودن خارج شده و به عنوان یک ورزش فکری فعلا محسوب می شود اشکال ندارد[6].


[=arial][1][=arial] . صحيفه نور، ج 21، ص 15.
[=arial][2][=arial] . روزنامه رسالت، تاريخ 13/ 7/ 1367( بخشى از نامه حجةالاسلام والمسلمين آقاى قديرى به امام خمينى قدس سره)
[=arial][3][=arial] . صحيفه نور، ج 21، ص 34.
[=arial][4][=arial] .اجوبة الاستفتاءات، حضرت آیت الله خامنه ای،سوال:1116.
[=arial][5][=arial] .رسالۀ توضیح المسائل،آیت الله مکارم شیرازی،ص486.
[=arial][6][=arial] .آیت الله نوری همدانی، به نقل از شیعه نیوز.

[=Arial Black]باسلام وعرض ادب و صلوات برمحمد وآل محمد
[=Arial Black]در باب حدیثی که فر موده بودید در کامل زیارات آمده همراه با سلسله سند تقدیم شما می شود.
[=Arial Black]باب سى و يكم نوحه‏سرائى و ذكر مصيبت نمودن جغد بر حضرت امام حسين عليه السّلام
[=Arial Black]حديث اوّل ترجمه:
[=Arial Black](1) محمّد بن الحسين بن احمد بن وليد و جماعتى از اساتيدم، از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عيسى بن عبيد، از صفوان بن يحيى، از حسين بن ابى غندر، از حضرت أبى عبد اللَّه عليه السّلام، وى گفت:
[=Arial Black]شنيدم امام صادق عليه السّلام در باره جغد فرمودند:
[=Arial Black]آيا احدى از شما آن را در روز ديده است؟
[=Arial Black]محضر مباركش عرض شد: خير ابدا در روز ظاهر نشده و تنها در شب پيدا مى‏گردد.
[=Arial Black]حضرت فرمودند:
[=Arial Black]امّا اينكه اين حيوان پيوسته در خرابه‏ها مسكن گرفته و در آبادى نمى‏آيد جهتش آنست كه:
[=Arial Black]وقتى حضرت امام حسين عليه السّلام شهيد شدند اين حيوان بواسطه قسم بر خود حتم نمود كه ابدا در آبادى سكنا نكرده و منزلش تنها در خرابه‏ها باشد پس پيوسته در روز صائم و حزين است تا شب فرا برسد و وقتى شب در آمد از ابتداء آن تا صبح بر مصيبت حضرت امام حسين عليه السّلام زمزمه و نوحه‏سرائى و مرثيه‏خوانى مى‏كند.

[=Arial Black]حديث دوّم ترجمه:

[=Arial Black](1) حكيم بن داود بن حكيم از سلمة بن ابى الخطّاب از حسين بن على صاعد بربرى كه قيّم و متصدّى قبر حضرت امام رضا عليه السّلام بود نقل كرده كه وى گفت:
[=Arial Black]پدرم براى من نقل نمود و گفت: بر حضرت رضا عليه السّلام وارد شدم، آن جناب به من فرمود:
[=Arial Black]اين جغد را مى‏بينى؟ مردم چه مى‏گويند؟
[=Arial Black]عرض كردم: فدايت شوم آمده‏ايم كه از شما بپرسيم.
[=Arial Black]حضرت فرمودند: اين جغد در عصر جدّم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در منازل و قصرها و خانه‏ها سكنى داشت و هر وقت مردم مشغول خوردن طعام بودند اين حيوان پر مى‏زد و در مقابل ايشان خود را مى‏رساند و مردم طعام و غذا جلويش مى‏ريختند و اين حيوان طعام خورده و از آب خود را سيراب مى‏كرد و سپس به منزلش بر مى‏گشت ولى هنگامى كه حضرت حسين بن على عليهما السّلام شهيد شدند از شهر و آبادى خارج گشت و در خرابه‏ها و كوهها و بيابان‏ها مكان گرفت و گفت:بد امّتى شما مى‏باشيد! پسر دختر پيامبر خود را كشتيد و من به نسبت به نفس خود از شما در امان نيستم. حديث سوّم ترجمه:
[=Arial Black](1) محمّد بن جعفر رزّاز، از دائى خود محمّد بن الحسين بن ابى الخطّاب، از حسن بن علىّ بن فضّال از شخصى از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام نقل كرد، وى گفت:
[=Arial Black]امام عليه السّلام فرمودند:
[=Arial Black]جغد در روز صائم بوده و وقتى افطار نمود قلبش در مصائب حضرت حسين بن على عليهما السّلام محزون و افسرده شده تا صبح فرا برسد.
[=Arial Black]حديث چهارم ترجمه:
[=Arial Black](1) على بن الحسين بن موسى، از سعد بن عبد اللَّه، از موسى بن عمر، از حسن بن على، از ميثمى نقل كرده، وى گفت:
[=Arial Black]حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام فرمودند:
[=Arial Black]اى يعقوب آيا تا به حال ديده‏اى كه جغدى در روز آواز بخواند؟
[=Arial Black]وى گفت: خير.
[=Arial Black]حضرت فرمودند: مى‏دانى چرا؟
[=Arial Black]عرض كرد: خير.
[=Arial Black]امام عليه السّلام فرمودند: براى اينكه طول روز را اين حيوان صائم بوده و وقتى شب فرا رسيد افطار كرده و از آنچه خداوند منّان روزى او كرده استفاده نموده سپس پيوسته تا صبح بدمد بر مصائب حضرت حسين بن على عليهما السّلام زمزمه نموده و نوحه‏سرائى مى‏كند.
[=Arial Black]این بود آنچه در کامل الزیارات آمده است .
[=Arial Black]موفق باشید و التماس دعا
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

سلام دوست عزیز لطفا مرا در پاسخ به این سوالات یاری دهید اینم موضوع جدید

پرسش یکی از دوستان از من

آیا از مراحل قبل از انتخاب مرجع تقلید چطور باید گذر کرد؟ آیا من نباید بشخصه اعلمیت عدالت علم وتقوای ایشون رو احراز کنم؟ البته شخص مورد حمایت شما هیچ وقت مورد تقلید بنده نبوده. ولی دلایل فراوان وجود داره که ایشون تمام یا قسمتی از شرایط مرجعیت رو اگر هم در گذشته داشته اند در زمان حال از دست داده اند!و در مرحله انتخاب مراجع تقلید اصلا ایشون رو بنده توی لیست نمیارم که بخوام تازه از تو اون لیست انتخابشون کنم. این از مساله مرجعیت. مساله بعدی حاکمیت ایشون بر جامعه در کنار ادعای مرجعیت هستش. اینجا دیگه کاملا قضیه فرق میکنه و حاکم باید گردنش پیش انتقادهای مردم از مو باریکتر باشه. اینجا ما تاریخ حکومت شخص پیامبر حضرت امیر وامام حسن (علیهم السلام) رو داریم که کاملا مبنای قضاوت میتونن باشن. داستان خضر وموسی که شما مطرح کردید فقط یک مغلطه است.چون خضر از جایگاه یک مرشد و پیر معنوی میزان مراد بودن موسی رو محک میزنه و اتفاقا موسی است که در اون زمان حاکمیت قومش بر عهده اشه و نا شکیبایی وقضاوت عجولانه ونا درست میکنه.وخضر هیچگاه حاکم نبوده تا رفتارش در جایگاه حاکم مورد بررسی قرار بگیره وهیچ حجت شرعی هم قابل اثبات نیست که مردم موظف به چنین فرمانبرداری کورکورانه ای باشند. من توی یک بحث دیگه هم این سوالو مطرح کردم والبته ابتکار خودم هم نیست ومساله اظهر من الشمسه.شما فقط جواب بدید که دلیل این اعمال حضرت امیر چی بوده؟1-رها کردن طلحه وزبیر برای خروج ازشهر با وجود علم حضرت به قصد اونها برای توطئه؟2-زندانی نکردن ابن ملجم با وجود علم اون حضرت به اینکه قاتل خود ایشان است؟3-دستوری دوگانه صادر کردن برای مالک اشتر که در جنگ صفین تنها یک قدم تا پیروزی قطعی بر معاویه فاصله داشت؟ و چرا مالک به بهانه ای جنگ رو تمام نکرد؟4-آزاد گذاشتن خوارج در جامعه تا پیش از اقدام رسمی اونها برای جنگ؟!و......بنظر شما در هر کدوم ازین موارد اگر حضرت امیر با استناد به پیش آگاهیشون اقدام بازدارنده انجام میدادن 1-آیا فتنه جنگ جمل در نطفه خاموش نمیشد؟ حرمت همسر پیامبر حفظ نمیشد؟ خون بسیاری از مسلمین حفظ نمیشد؟2-آیا خود ایشون عمر با برکتشون طولانیتر نمیشد وفرصت بیشتری برای اصلاح جامعه نداشتن؟3-آیا فتنه معاویه وکلا بنی امیه پایان نمیافت ؟ آیا فرزند خود حسن را از صلحی ناخوشایند وحسین را از شهادتی مظلومانه نجات نمیدادند؟(که همه را هم از پیش میدانستند؟)4-آیا گروه معترض وابسته به دشمنان خود را که به آشکاری از بیرون مرکز خلافت حمایت میشدند را در نطفه خفه نمیکرد؟!!!.......

ممنون میشم
البته سریع...........

يوسف زهرايي;195726 نوشت:
ومساله اظهر من الشمسه.شما فقط جواب بدید که دلیل این اعمال حضرت امیر چی بوده؟1-رها کردن طلحه وزبیر برای خروج ازشهر با وجود علم حضرت به قصد اونها برای توطئه؟2-زندانی نکردن ابن ملجم با وجود علم اون حضرت به اینکه قاتل خود ایشان است؟3-دستوری دوگانه صادر کردن برای مالک اشتر که در جنگ صفین تنها یک قدم تا پیروزی قطعی بر معاویه فاصله داشت؟ و چرا مالک به بهانه ای جنگ رو تمام نکرد؟4-آزاد گذاشتن خوارج در جامعه تا پیش از اقدام رسمی اونها برای جنگ؟!و......بنظر شما در هر کدوم ازین موارد اگر حضرت امیر با استناد به پیش آگاهیشون اقدام بازدارنده انجام میدادن 1-آیا فتنه جنگ جمل در نطفه خاموش نمیشد؟ حرمت همسر پیامبر حفظ نمیشد؟ خون بسیاری از مسلمین حفظ نمیشد؟2-آیا خود ایشون عمر با برکتشون طولانیتر نمیشد وفرصت بیشتری برای اصلاح جامعه نداشتن؟3-آیا فتنه معاویه وکلا بنی امیه پایان نمیافت ؟ آیا فرزند خود حسن را از صلحی ناخوشایند وحسین را از شهادتی مظلومانه نجات نمیدادند؟(که همه را هم از پیش میدانستند؟)4-آیا گروه معترض وابسته به دشمنان خود را که به آشکاری از بیرون مرکز خلافت حمایت میشدند را در نطفه خفه نمیکرد؟!!!.......

با سلام وتعجب !

قسمت اول مطلبتان که مفهوم نبود .

اما جواب قسمت دوم :

اصلا چرا خدا که سرانجام شیطان را میدانست اورا مهلت داد تا اینهمه گرفتاری در کار وهدف خداوند درست کند ؟؟؟؟!!!!

وچرا خداوند سامری را در غیبت موسی نابود نکرد تا بنی اسرائیل دچار فتنه نشوند ؟ مگر برای خدا سخت بود که یک لحظه ایست قلبی کار سامری را تمام کند ؟!

چرا خداوند کار آمریکا واسرائیل را با یک زلزله وسونامی و تمام نمیکند ؟!

و.... بقول شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله که از وی در مورد ظهور ولی عصر (عج) و اینکه چرا تعجیل نمیکند و اصلاح نمیکند وعدالت را برپا نمیدارد .... فرمودند این فضولی ها به ما مربوط نیست، بابا بزرگ (منظور حضرت مهدی) هر وقت بخواهد وضع را عوض می کند...

مثل اینکه بعضی افراد از هدف و سنن خدای متعال غافلند ویا تغافل میکنند مگر خداوند بصراحت نفرمود :

ان نشاء ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين
شعراء-4

گويا مى خواهى خويشتن را تلف كنى براى اينكه آنان ايمان نمى آورند(3).

اگر مى خواستيم از آسمان آيه اى به ايشان نازل مى كرديم كه گردنهايشان در مقابل آن خاضع شود مى توانستيم.

بله اگر خدای متعال میخواست به جبر وقهر همه را مسلمان کند که گردن همه را میشکست همچنانکه در قیامت همه را به زانو در میآورد !

اینها همه آزمایشات وفتنه های خدای سبحان است که فقط باید به او پناه ببریم و دعا کنیم که امتحان سخت از ما نگیرد : ربنا ولا تحمل علینا اصرا
کما حملته على الذين من قبلنا ربنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به واعف عنا واغفر لنا وارحمنا انت مولينا

ان هی الا فتنتک ....

وسرور ساجدین (ع) همواره مینالید که :
وَلا تَمْكُرْ بي في حيلَتِكَ ...

و لا يحتال لكيدك و لا تدرك حيلتك ...

وسخن آخر اینکه : الهی اعوذ بک منک ....
خدایا پناه مى برم از تو، به خودت ....

در مورد سوال اول بحث در مورد ولایت فقیه بود (حضرت امام خامنه ای) که با من وارد صحبت شدند و نظراتشون هم گفتن که اگه جوابی دارید ممنون میشم به من بگید اما در کل مسله اینجور شروع شد که

بنده با طرح این سوال که چرا به مرجع نیاز داریم چرا ما نمیتونیم با تفسیر بالزمان حدیث ها به حال وبهره گیری از قرآن (کنایه به افراط گری برخیشون از دستور مرجع) نیاز شرعی خودمون رو برطرف کنیم

البته میخواستم با این شگرد نیاز مبرم این شاخصه رو نشون بدم

حال اگه شما هم جواب در خوری برای اینکه چرا نا به تقلید از مرجع نیاز داریم رو به من بدید ممنون میشم البته جواب سوال اولی ارجع تر هست...


با سلام و صلوات برمحمد وآل پاکش


درزمینه تقلید از دانایان بحث زیاد شده و دلایل عقلی ونقلی زیادی آورده اند :




يَا أَبَتِإِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا (مریم43)


اى پدر! علمى براى من آمده كه براى تو نيامدهمراپيروى كن تا تو را به راهى راست هدايت كنم .




اولئك الذين هدى الله فبهداهم اقتده ).

به هدايت آنان اقتداء كن....




فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَاعِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوابِهِ يَسْتَهْزِؤُون{غافر/83}





آنها نيز هر وقت رسولانشانمعجزات روشن مى آوردند گوششان بدهكار نبود خشنود وسرگرم دانش خودبودندو در نتيجه اثر استهزايشان گريبانشان را گرفت (83).



ودر زمان غیبت هم طبق عقل و نقل باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید کرد و در بدترین صورت هم حاکم بد بهتر از بی حاکمی است !








با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام بر راهیان راه نور و تبریک روز معلم

چرا تقلید کنیم؟

ذهن پرسشگر هر مسلمانی در جست وجوی فلسفه احکام شرعی است اهمیت آگاهی از فلسفه تقلید، نسبت به دیگر احکام، بیش تر است زیرا:
اولا: اصل لزوم تقلید، از مسائلی است که مکلف باید خودش به آن دست یابد و نمی تواند در این مساله تقلید کند . اگر مکلف مساله لزوم تقلید را دریافت، باب استفاده از فتاوای مجتهد به روی او باز می شود .
ثانیا: فلسفه تقلید، در واقع همان دلیل و مستند و مدرکی است که لزوم تقلید را برای مکلف اثبات می کند؛ بر خلاف دیگر احکام شرعی که دلیل آن ها امر و نهی هایی است که در قرآن و روایات موجود است، بدون این که لزوما در آن ها به فلسفه احکام نیز اشاره شده باشد .
لزوم تقلید در شریعت اسلام،
واجبات و محرماتی (1) وجود دارد که خدای حکیم آن ها را برای سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع کرده است، واجبات و محرماتی که اگر انسان آن ها را اطاعت نکند، نه به سعادت مطلوب می رسد و نه از عذاب سرپیچی از آن ها - در صورت مخالفت - در امان است .
از سوی دیگر، چنین نیست که هر مسلمانی بتواند به آسانی، احکام شرعی را از قرآن و روایات و یا از عقل خود در یابد . نه قرآن مانند یک کتاب حقوقی یا رساله عملیه، احکام شرعی را به طور صریح بیان کرده است، و نه روایات معصومین علیهم السلام چنین است، و نه عقل بشر به تنهایی می تواند همه احکام را دریابد .
برای شناخت احکام شرعی، آگاهی های فراوانی، از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات، و ده ها مساله دیگر لازم است که آموختن آن ها نیازمند سال ها تلاش جدی است .
در چنین حالتی، مکلف خود را در برابر سه راه می بیند: نخست این که راه تحصیل این علم را - که همان اجتهاد است - پیش گیرد، دوم این که در هر کاری آرای موجود را مطالعه کرده، به گونه ای عمل کند که طبق همه آرا عمل او صحیح باشد (یعنی احتیاط کند) ، و سوم این که از رای کسی که این علوم را کاملا آموخته و در شناخت احکام شرعی کارشناس است، بهره جوید .
بی شک، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعی خواهد شد و از دو راه دیگر بی نیاز، اما تا رسیدن به آن، ناگزیر از دو راه دیگر است .
راه دوم نیازمند اطلاعات کافی از آرای موجود در هر مساله و روش های احتیاط است و در بسیاری از موارد، به دلیل سختی احتیاط، زندگی عادی او را مختل می کند . این سه راه اختصاص به برخورد انسان با احکام شرعی ندارد و در هر مساله تخصصی دیگر وجود دارد . مثلا یک مهندس متخصص را فرض کنید که بیمار می شود . او برای درمان بیماری خود یا باید خود شخصا به تحصیل علم پزشکی بپردازد، یا تمام آرای پزشکان را مطالعه کرده، و به گونه ای عمل کند که بعدا پشیمان نشود، و یا به یک پزشک متخصص رجوع کند .
راه اول او را به درمان سریع نمی رساند . راه دوم نیز بسیار دشوار است، و او را از کار تخصصی خود، که مهندسی است، باز می دارد . لذا او بی درنگ از یک پزشک متخصص کمک می گیرد و رای او را عمل می کند .
او در عمل به رای پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آینده و احیانا سرزنش دوستان نجات می دهد، بلکه در اغلب موارد، درمان نیز می شود . مکلف نیز در عمل به رای مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آخرت و عذاب الهی نجات می دهد، بلکه به مصالح احکام شرعی نیز دست می یابد .
پرسش:
تقلید به معنای رجوع جاهل به عالم است . علت این که مجتهدان تقلید را بر مردم واجب کرده اند، این است که مردم را جاهل و بی سواد می دانند . همین نکته باعث می شود قشر تحصیل کرده هرگز سراغ تقلید نرود ؟
پاسخ:
اولا: این که تقلید، رجوع جاهل به عالم است، هیچ بار منفی برای مقلد ندارد; زیرا جاهل در این جا به معنای جاهل نسبی است، یعنی کسی که در مسائل شرعی، مجتهد و کارشناس نیست، گرچه خودش در مسائل دیگری متخصص و کارشناس باشد، و یا حتی در مسائل فقهی از آگاهی نسبی خوبی برخوردار باشد .
خود مجتهدین نیز در مسائل دیگر به متخصص رجوع می کنند و این را از باب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره می دانند . نمونه بارز آن حضرت امام خمینی رحمه الله بود که پزشک معالج ایشان گفت: تا به حال کسی را ندیده ام که این قدر در درمان، مطیع پزشک باشد .
مردم به طوری عادی، در زندگی روزمره خود، هر جا به کاری نیاز پیدا کنند که تخصص کافی را در آن ندارند، به متخصص و خبره آن کار رجوع می کنند . پزشک برای تعمیر ماشین خود به مهندس و مکانیک رجوع می کند و مهندس برای درمان به پزشک و هیچ یک از آن ها، جهل خود در آن زمینه را اهانت به خود حساب نمی کنند،زیرا رجوع به خبره یعنی دنبال علم و تخصص متخصصان رفتن . در جهان امروز، تحقیق در همه علوم برای یک نفر کاری غیر ممکن و ناشدنی است . امروز اکثر قریب به اتفاق روحانیون در مسائل شرعی تقلید می کنند،زیرا یا هنوز مقدمات اجتهاد را تحصیل نکرده اند، و یا نیازی به آن احساس نمی کنند، و وقت خود را در تخصص های دیگر علوم دینی صرف کرده اند .
ثانیا: این که گفته شد: «مجتهدان تقلید را بر مردم واجب کرده اند» ، از دو جهت باطل است:
1- لزوم تقلید از مسائلی نیست که فتوای مجتهد در آن، برای مقلد سودمند باشد، زیرا لزوم تقلید مساله ای است عقلی که هر عاقلی آن را درمی یابد . پس اصل لزوم تقلید، تقلیدی نیست . آری، فروعات تقلید، مانند بقای بر تقلید میت و امثال آن، از مسائل تقلیدی است . مکلف پس از آن که خودش در مساله لزوم یا جواز تقلید به نتیجه رسید و از مجتهدی تقلید کرد، فتاوای او برای مکلف اعتبار پیدا می کند .
آیات و روایات به لزوم تقلید دستور داده اند مانند آیه «فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون » (2) اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید، و سخن امام صادق علیه السلام: «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه، مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه » (3) ; هر کس از فقهای امت ما که نفس خود را مواظبت کند و از دینش پاسداری نماید، با هوای نفس مخالفت و فرمان مولای خود را اطاعت کند، سزاوار است که غیر فقها از او تقلید کنند .
به نظر می رسد، تبلیغ این فکر که علمای دین مردم را جاهل و عوام به حساب می آورند و امثال آن، از تبلیغات سوء کسانی است که می خواهند میان مردم و علمای دین فاصله ایجاد کنند .
پرسش:
تقلید، پذیرفتن بدون دلیل است، و عقل انسان چیزی را بدون دلیل نمی پذیرد ؟
پاسخ:
عقل انسان هرگز چیزی را بدون دلیل نمی پذیرد، اما تقلیدی که مسلمان ها از آن بحث می کنند، پذیرش بدون دلیل نیست . مثلا مجتهد به مساله وجوب خمس فتوا می دهد، و دلیل او آیه مبارکه 41 سوره انفال و روایاتی است که در این زمینه وارد شده است . مقلد نیز هرگز این فتوا را بدون دلیل نمی پذیرد،دلیل او برای پذیرش فتوای مجتهد، این است که می داند خداوند حکیم تکالیفی را برای انسان معین کرده است، یعنی بعضی کارها را بر او واجب یا حرام کرده است، و احتمال می دهد که یکی از این واجبات، وجوب خمس باشد . همین مقدار از علم او به احکام، او را مسئول می کند . لذا باید آن احکام را بشناسد و ببیند آیا خمس واجب است یا نه و چه شرایطی دارد، اما فهم این احکام از قرآن و سنت و عقل و اجماع، نیازمند مقدمات فراوان و آشنایی با علوم بسیاری است . پس او که در این علوم متخصص نیست، باید از راه دیگری این احکام را بشناسد و آن راه، رجوع به متخصصان این علوم است، که این مساله در بحث فلسفه تقلید، به طور مفصل توضیح داده شد . در واقع، دلیل مقلد برای پذیرش فتوای مجتهد همان دلیل او بر لزوم تقلید است . پس او با دلیل، به فتوای مجتهد عمل می کند، نه بدون دلیل .
به عبارت دیگر، عقل حکم به لزوم تقلید می کند . پس تقلید مبتنی بر عقل است . تقلیدی که قرآن به بت پرستان نسبت داده است، تقلید بدون دلیل و صرفا از روی عادت است . اسلام، تقلید یهودیان از علمایشان را نکوهش کرده است (آیه 31 سوره توبه و آیه 78 سوره بقره) امام صادق علیه السلام درباره علت این نکوهش، فرمود: «یهودیان می دانستند که علمایشان احکام خدا را به دلیل مصالح شخصی خود تغییر می دهند و باز از آن ها تقلید می کردند . اگر مردم ما نیز چنین کنند، مانند آن ها نکوهش می شوند . هر فقیهی از امت ما که نفس خود را مواظبت کند و از دینش پاسداری نماید، با هوای نفس مخالفت و فرمان مولای خود را اطاعت کند،سزاوار است که مردم از او تقلید کنند» . (4)
...................................................................
پی نوشت ها:
1) احکام شرعی اختصاص به واجبات و محرمات ندارد، اما این دلیل فقط متوقف بر وجود احکام الزامی (یعنی واجب و حرام) است .
2) سوره نحل، آیه 42 و انبیا، آیه 7 .
3) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 94 .
4) همان .
5)اینتر نت
التماس دعا:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

سند اين حديث رو ميخواستم : بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم

که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری

safayyy;251826 نوشت:
سند اين حديث رو ميخواستم : بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم

که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری

بعيد مي دانم حديث باشد، جزء سخنان زيبا مي باشد.

safayyy;251826 نوشت:
سند اين حديث رو ميخواستم : بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم
که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری

با سلام
بنده ديشب بسيار در بين تمام احاديث قدسي كه در چهار كتاب بزرگ بحار الانوار و اصول و فروع كافي و وسائل الشيعه و همچنين در كتاب الوافي بوده است چرخيدم حديثي به اين مضمون نديدم

البته عدم الوجدان لايدل علي عدم الوجود :ok:

safayyy;251826 نوشت:
سند اين حديث رو ميخواستم : بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم

که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری


با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
بنده در کتب حدیثی شیعه این روایت را پیدا نکردم.
موضوع قفل شده است