آيا مادر امام سجاد شهربانو است ؟ چرا رد مي كنند؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا مادر امام سجاد شهربانو است ؟ چرا رد مي كنند؟

عده اي مي گويند مادر امام سجاد شهربانو است و عده اي هم مي گويند نيست. بالاخره حقيقت چيست؟ اصلا شهربانو كيست؟

معروف این است که مادر حضرت امام سجاد (ع) شهربانو دختر یزدگرد ساسانی است، در منابع و کتب روائی مانند ارشاد شیخ مفید، کتاب کافی مرحوم کلینیو بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار قمی و عیون اخبار الرضا و کشف الغمهو بحار الانوار روایاتی دال بر این مطلب نقل شده است.
-الإرشاد ج : 2 ص : 137(الإمام بعد الحسین بن علی ع ابنه أبو محمد علی بن الحسین زین العابدین (ص) و کان یکنی أیضا أبا الحسن و أمه شاه زنان بنت یزدجرد بن شهریار بن کسری و یقال إن اسمها شهربانو)



1-کافی ج1 ص 466 و 467.

2-بصائر الدرجات ص 335.

3-عیون‏أخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 41

4-کشف‏الغمة ج : 2 ص : 105

5-الخرائج و الجرائح و الکافی‏ و بصائر الدرجات و إعلام الوری و... به نقل از بحارالأنوار ج : 46 ص 8 الی 14.

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic]گفتنی است که یعقوبی، مورخ قرن سوم هجری اولین کسی است که در باره شهربانو مطلب نوشت و می توان به آن استناد کرد.:Sham:
[=Century Gothic] او در باره مادر امام سجاد(ع) می نویسد «و اُمّه جَرار بنت یزدجرد(1)».:Sham:
[=Century Gothic] در روایات زیادی نیز شهربانو با نامهای گوناگون ذکر شده ولی نام پدر او را یزدگرد آخرین شاه ساسانی نوشته اند و در آینده این روایات مورد بررسی قرار می گیرد.

[=Century Gothic]به هر حال در مورد نام پدر شهربانو اختلاف است و پنج نام برای او در مصادر مختلف ذکر شده است که عبارتند از: «یزدگرد» که در بیشتر مصادر ذکر شده است و «نوشجان» که در مناقب ابن شهر آشوب آمده و همچنین «شیرویه» پسر کسری و «سُبحان» و «سَبحان» که در مُجمل التواریخ و القصص ذکر شده است و صاحب کتاب، نام «سُبحان» را رجحان داده است.(2)
[=Century Gothic] در ابتدا به تحقیق در موارد اختلافی می پردازیم و پس از اثبات و یا نفی این شخصیت تاریخی به اختلافات موجود در مورد سال ازدواج او با امام حسین(ع) و زمان اسارت و کیفیت رحلت وی بحث خواهیم داشت.

[=Century Gothic]حقیقتی جاودانه و یا افسانه؟!

[=Century Gothic]در کتابهای روایی روایات متعددی با عبارات گوناگون در مورد مادر علی بن الحسین(ع) آمده است که برخی از آنها مربوط به کتب معتبر است؛ به گونه ای که نمی توان آنها را مورد بی مهری در پژوهش قرار داد.
[=Century Gothic]در مناقب ابن شهر آشوب به نقل از ابوجعفر ابن بابویه آمده است:
[=Century Gothic]«... و اُمّه شهربانویه بنت یزدجرد بن شهریار الکسری و یسمّونها ایضا: شاه زنان و جهان بانویه و سلافه و ...؛(3)
[=Century Gothic] و مادر او [علی بن الحسین(ع)[ شهربانو دختر یزدگرد پسر شهریار است و او را شاه زنان و جهان بانو و سلافه و ... هم نام نهاده اند.»
[=Century Gothic]و در کشف الغمّه به نقل از ابن خشّاب (صاحب کتاب موالید الائمة) می خوانیم:
[=Century Gothic]«اُمّهُ خولة بنت یزدجرد ملک فارس و هی التی سمّاها امیرالمؤمنین شاه زنان و یقال: بل کان اسمها برّة بنت نوشجان و یقال: بل کان اسمها شهربانو بنت یزدجرد؛(4)
[=Century Gothic] مادر او (امام سجاد(ع)) خَولَة دختر یزدگرد پادشاه ایران است و او کسی است که امیرالمؤمنین او را شاه زنان نامید و گفته شده است که نام او برّه دختر نوشجان باشد و نیز گفته شده که نام او شهربانو دختر یزدجرد باشد.»
[=Century Gothic]شیخ مفید که از عالمان سده چهارم است و در مورد تألیفات تاریخی او نوشته اند: «کتابهای خاصی به شرح دوازده امام پرداخته است.
[=Century Gothic] کهن ترین اثر در این زمینه که به تفصیل به این بحث پرداخته، کتاب «الارشاد» شیخ مفید است»(5) در باره مادر امام سجاد(ع) می نویسد:
[=Century Gothic]«اُمّه شاه زنان بنت یزدجرد بن شهریار کسری و یقال: انّ اسمها شهربانو؛(6):Sham:
[=Century Gothic] مادر علی بن الحسین(ع) شاه زنان دختر یزدگرد پسر شهریار، شاه ایران، است و گفته شده که نام او شهربانو است.»
[=Century Gothic]با توجه به اینکه روایت اول از ابن خشاب نقل شده است و در باره او نوشته اند که کهن ترین کتاب تاریخی در مورد ائمه را دارد و آن تاریخ الائمه یا تاریخ الموالید و یا وفیات اهل البیت است،(7)

[=Century Gothic] می بینیم که پیشینه این روایات به پیش از کلینی و یا شیخ مفید می رسد و باید با تأمل بیشتر آنها را بررسی کرد.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]از طرفی علی بن الحسین مسعودی (م346) که از مورخان سده سوم است در کتاب اثبات الوصیة می نویسد: «و رُوِی اَنّ ابامحمد ولد سنة ثمان و ثلاثین من الهجرة و کانت اُمّه جهان شاه بنت یزدجرد ملک آخر ملوک الفرس و هو یزدجرد بن شهریار؛»(8)
[=Century Gothic] روایت شده است که ابامحمد (امام سجاد(ع)) در سال 38 هجری به دنیا آمد و مادرش جهانشاه دختر یزدگرد آخرین شاه ایرانی بوده که همان یزدجرد پسر شهریار است.»:Sham:

[=Century Gothic]با توجه به روایات فوق و روایات دیگری، که با اندک اختلاف در تاریخ اسارت شهربانو و اینکه فتح خراسان و اسارت او با کدام یک از خلفا همزمان بوده است نقل شده و با تصریح، شهربانو را به عنوان مادر امام سجاد(ع) نقل می کنند، دلیل متقنی برای انکار اصل وجود شهربانو و ازدواج امام حسین(ع) و شهربانو وجود ندارد.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]به هر حال در نزدیک به 20 روایت که برخی از آنها در کتب معتبر روایی و تاریخی ذکر شده آمده است که شهربانو مادر امام سجاد(ع)، ایرانی بوده و از خانواده سلطنتی می باشد
[=Century Gothic]حتی اگر روایات ضعیف و آنها که مطابق تاریخ نیستند را کنار بزنیم احادیث محکم و مطابق با تاریخ آن زمان می یابیم که قابل استناد هستند؛ احادیثی که شیخ صدوق و کلینی و شیخ مفید و مبرّد در کتابهایشان نقل کرده اند.
[=Century Gothic]برخی با استناد به کلام شهید مطهری در مورد مشکوک بودن قضیه شهربانو بنای انکار را نهاده اند در حالی که علامه شهید در صدد نفی استناد شیعه گری در ایران به نسبت خاندان ساسانی با اهل بیت(ع) بوده و در این مورد به یکی از روایات (روایت موجود در کافی) اشاره نموده و می فرماید:
[=Century Gothic]«گذشته از عدم انطباق مضمون این روایت با تاریخ، در سند این روایت دو نفر قرار دارند که آن را غیر قابل اعتماد می کنند. یکی ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی است که علماء رجال او را از نظر دینی متهم می دانند و روایات او را غیر قابل اعتماد می شمارند و دیگری عمرو بن شمر است که او نیز کذّاب و جعال خوانده شده است.» در ادامه می فرماید:
[=Century Gothic]«من نمی دانم سایر روایاتی که در این مورد است از این قبیل است یا نه؟ بررسی مجموع احادیثی که در این زمینه وارد شده است احتیاج به مطالعه و تحقیق بیشتری دارد.»(9)
[=Century Gothic] با توجه به مطلب مذکور شهید مطهری با قاطعیت کامل از افسانه بودن این قضیه تاریخی سخن نگفته و تنها به بررسی یک روایت پرداخته و پس از ذکر ضعف سند و عدم تطابق با واقعیتهای تاریخی محققان و پژوهشگران را دعوت به مطالعه و تحقیق بیشتری نموده است.
[=Century Gothic]اکنون به کتابهای تاریخی رجوع کرده و شهربانو را در آنجا جستجو می کنیم.
[=Century Gothic] در تاریخ یعقوبی آمده است:
[=Century Gothic]«مادر علی بن الحسین(ع) حرار دختر یزدگرد بود و حسین(ع) نام او را غزاله نهاد.»(10)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic] و مسعودی در مروج الذهب می نویسد:
[=Century Gothic]«وی (یزدگرد) آخرین پادشاه ساسانی بود و پادشاهی او تا وقتی که در مرو خراسان کشته شد بیست سال بود. هنگام قتل وی هفت سال و نیم از خلافت عثمان بن عفان می گذشت و سال سی و یکم هجرت بود.»(11)
[=Century Gothic] با توجه به روایاتی که اسارت بانوی ایرانی و خواهرش را پس از قتل پدرش، یزدگرد، ذکر کرده و اشاره به زمان خلافت عثمان کرده اند مثل روایتی که شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا ذکر می کند و سخن این مورخ سده سوم که قتل یزدگرد را در سال 31 هجری و همزمان با هفتمین سال خلافت عثمان ذکر می کند، به صحت قضیه اسارت ایشان پی می بریم. در روایت آمده است:
[=Century Gothic]سهل بن قاسم نوشجانی می گوید: «امام رضا(ع) در خراسان به من فرمود: بین ما (اهل بیت) و شما نسبتی وجود دارد.
[=Century Gothic] گفتم: چیست آن نسبت ای امیر؟!
[=Century Gothic] فرمود: وقتی عبداللّه بن عامر بن زکریا خراسان را فتح کرد بر دو دختر یزدگرد پسر شهریار، شاه ایران، دست یافت و آن دو را نزد عثمان بن عفان فرستاد. عثمان یکی از آن دو دختر را به حسین(ع) و دیگری را به حسن(ع) بخشید و...»(12
[=Century Gothic] در مورد شخصیت عبداللّه بن کریز و منصب او در زمان خلافت عثمان، یعقوبی می نویسد:
[=Century Gothic]«عثمان، عبداللّه ابن عامر بن کرُیز را که 25 ساله بود [در سال 27 ه··· ] به جای ابوموسی اشعری فرستاد و او را فرماندار بصره کرد.»
[=Century Gothic]و نیز می نویسد: «عبداللّه بن عامر کریز، نیشابور را در سال 30 به زور گشود.»(13)
[=Century Gothic] بنابراین، در اینکه خراسان در سال 31 فتح شد(14)

[=Century Gothic]پس از نیشابور و اینکه عامر بن کریز فتوحاتی در شرق ایران از جمله خراسان داشته است بنا بر نقل معتبر تاریخی شکی نیست و با جمع روایت و نقل تاریخی می توان به این نکته اعتراف کرد که شهربانو دختر یزدگرد پس از قتل پدر در جریان فتح خراسان به دست فرماندهان سپاه عرب اسیر شده و به مدینه فرستاده می شود و با اختیار خود امام حسین(ع) را برای ازدواج برمی گزیند.

[=Century Gothic]

1 ـ تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (یعقوبی)، ج1، ص219.
2 ـ مجله رسالة الحسین(ع) سال اول، شماره دوم، مقاله السیّدة «شهربانو»، الشیخ محمدهادی الیوسفی، ص28.
3 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ابن شهر آشوب، ج4، ص189.
4 ـ کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ج2، ص302.
5 ـ منابع تاریخ اسلام، ص239.
6 ـ الارشاد، شیخ مفید، ص269.
7 ـ [برخی این کتاب را به ابن خشاب و برخی دیگر به نصر بن علی جهضمی و یا ابن ابی الثلج و یا احمد بن محمد فریابی نسبت داده اند. [ن.ک: منابع تاریخ اسلام، ص239.
8 ـ اثبات الوصیة، علی بن الحسین المسعودی، ص169، (برخی از مورخان این کتاب را از مسعودی نمی دانند.)
9 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری،، ص132 و 133.
10 ـ تاریخ یعقوبی، ج1، ص219.
11 ـ مروج الذهب، ج1، ص275 (فارسی)، ترجمه ابوالقاسم پاینده.
12 ـ عیون اخبارالرضا، ج2، ص126 و 127.
13 ـ یعقوبی، ج2، ص59.
14 ـ الکامل، ابن اثیر، ج3، ص205.

رضا;45986 نوشت:
نگام قتل وی هفت سال و نیم از خلافت عثمان بن عفان می گذشت

سلام. اینکه در زمان خلافت عمر بوده از سندیت بیشتری برخوردار نیست؟
ضمن اینکه ایا امام حسین (درود خدا بر ایشان) نیز در اون جنگ بودن؟

فردا از آن ماست;45987 نوشت:
سلام. اینکه در زمان خلافت عمر بوده از سندیت بیشتری برخوردار نیست؟
ضمن اینکه ایا امام حسین (درود خدا بر ایشان) نیز در اون جنگ بودن؟


با سلام
ممنون میشوم کمی در مورد سوال توضیح دهید ؟
متوجه نشدم!!

رضا;45989 نوشت:

با سلام
ممنون میشوم کمی در مورد سوال توضیح دهید ؟
متوجه نشدم!!

خواهش میکنم.
این جنگ و در نتیجه به اساسرت گرفته شدن دخت یزد گرد رو عرض میکنم. که فرمودین در زمان خلافت عثمان هست؛ منقولات و تاریخ، به رخداد این جنگ در زمان خلافت عمر بیشتر اشاره دارن یا عثمان؟ و اعتبار کدام بیشتر است.
سوال دوم این بود که آیا شخص امام حسین (سلام خدا بر ایشان) در این جنگ از جمله سرداران سپاه عمر (یا عثمان) بودند؟
ممنون

فردا از آن ماست;46112 نوشت:
خواهش میکنم.
این جنگ و در نتیجه به اساسرت گرفته شدن دخت یزد گرد رو عرض میکنم. که فرمودین در زمان خلافت عثمان هست؛ منقولات و تاریخ، به رخداد این جنگ در زمان خلافت عمر بیشتر اشاره دارن یا عثمان؟ و اعتبار کدام بیشتر است.

[=century gothic]با سلام
در تاریخ فتح ایران بدست عمر رقم خورده !!
همانطور که میدانیم بعد از جنگ قادسیه و در آخر جنگ نهاوند پیروزی کامل را حاصل کرد و شکست حکومت کامل ساسانی!!

فردا از آن ماست;46112 نوشت:
سوال دوم این بود که آیا شخص امام حسین (سلام خدا بر ایشان) در این جنگ از جمله سرداران سپاه عمر (یا عثمان) بودند؟
ممنون

[=century gothic]
[=century gothic]به نظر می رسد هیچکدام از امامان مذکور در این جنگ حضور نداشتند اما بعضی این را قبول ندارند
[=Century Gothic]کتاب طبری جلد پنجم برگ 2116 مراجعه کرده باشی نوشته: سخن از غزای طبرستان به وسیله سعیدبن عاص:سعید بن عاص به سال سی ام از کوفه به منظور غزا آهنگ خراسان کرد حذیفه بن یمان وکسانی از یاران (پیغمبر خدا) وسلم یساوی بودند.(حسن وحسین وعبدالله) بن عباس وبدالله بن عمر و عمربن عاص وعبدالله بن زبیر نیز باوی بودند.
[=Century Gothic]تا آنجا که می دانم، هرگاه این دو نام در کتابهای تاریخی کهن بدون قرینه باشند، منظور امام حسن و امام حسین(ع) است.
چنین خبری از چند جهت قابل اشکال است و نمی توان آن را پذیرفت:

[=Century Gothic]الف) خلفای سه گانه مورد غضب امام علی و به تبع او، فرزندانش بودند.

[=Century Gothic]با این حال چگونه قابل قبول است اینان زیر پرچم خلفا بروند؟ بله با توجه به اینکه در عمل اداره ی اسلام در دست آنها بود، گاهی امام علی(ع) آنان را راهنمایی می کرد اما هیچگاه جزء دار و دسته ی آنها نشد.

[=Century Gothic]حتی عمر در ابتدا می خواست فرماندهی سپاه اسلام در حمله به ایران را به امام علی بسپارد اما حضرت نپذیرفت.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ب) تا آنجا که می دانم، خلفای سه گانه که جای خود دارد، اساسا سیره ی ائمه این بود که زیر پرچم غیر معصوم نمی رفتند.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ج) نمی دانم شما چقدر با منابع روایی و تاریخی اسلام، آشنایی دارید. اگر امام حسن و امام حسین در چنین جنگی حضور داشتند، منابع متعدد آن را نقل می کردند و منحصر به تاریخ طبری نمی شد.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]د) طبق روایتهای متعدد، امام علی بسیار مراقب جان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود و ظاهرا هدف اصلی امام علی این بود که آنها پس از او عهده دار امامت شوند. در عین حال از اینکه فرزند دیگرش محمد حنفیه در خط مقدم جنگ باشد، ابایی نداشت.

[=Century Gothic]یک بار منافقان به محمد حنفیه گفتند: چرا امیرالمؤمنین تو را در جنگ جلو می اندازد و حسن و حسین را نه؟

[=Century Gothic]جواب داد: چون آن دو، چشمان اویند و من دست راست او و او با دست راستش از چشمانش دفاع می کند. (برای آگاهی از این دست روایتها به دانشنامه امام حسین(ع)، ری شهری، ج 2، ص 396 ـ 401 مراجعه شود)
از این روایتها هم به دست می آید که امام علی به آنها اجازه شرکت در جنگ ایران نمی داده است.:Sham:

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]هـ) خبری که در تاریخ طبری آمده از نظر سند نیز قابل خدشه است. در سند آن می خوانیم: عمر بن شبه از علی بن محمد از علی بن مجاهد از حنش بن مالک نقل می کند که گفت: ... (متن عربی تاریخ طبری، ج 4، ص 269)
در مورد علی بن مجاهد.

[=Century Gothic] به چند نقل در مورد او توجه کنید:
ـ علی بن مجاهد حدیث جعل می کرد و او کتابی در مورد جنگها نوشت و برای سخنان خود، سندهایی را جعل می کرد. (تاریخ بغداد، الخطیب بغدادی(م 463ق)، ج 12، ص 106 همچنین نقلهای متعدد دیگر مبنی بر دروغگو بودن او را ذکر می کند؛ تهذیب الکمال، مزی (م 742ق) ج 21، ص 118)
ـ علی بن مجاهد دروغگو است. (الجرح و التعدیل، تألیف ابوحاتم رازی(م 327)، ج 6، ص 205)

رضا;46130 نوشت:
به نظر می رسد هیچکدام از امامان مذکور در این جنگ حضور نداشتند اما بعضی این را قبول ندارند

ممنون. البته یادمه در یکی از کتاب بی طرف (نسبت به شیعه و سنی) هم این قضیه که امام حسین (سلام خدا بر ایشان) در سپاه عمر بوده اند هم خونده بودم. نام کتاب متاسفانه خاطرم نیست. ایا خلاف این قضیه رو شما جایی دیدین؟(از منظر تاریخی) البته برخی ظاهرا میگن هدف کنترل عدالت جنگ و ... بوده

فردا از آن ماست;46200 نوشت:
ممنون. البته یادمه در یکی از کتاب بی طرف (نسبت به شیعه و سنی) هم این قضیه که امام حسین (سلام خدا بر ایشان) در سپاه عمر بوده اند هم خونده بودم. نام کتاب متاسفانه خاطرم نیست. ایا خلاف این قضیه رو شما جایی دیدین؟(از منظر تاریخی) البته برخی ظاهرا میگن هدف کنترل عدالت جنگ و ... بوده

ازونجایی که شبهه زیاد نباید معطل بمونه، با اجازتون مطلبی رو از سایت شیعه میگذارم. این دوستمون تو سایت شیعه مدعی شده تو دو تا تاریخ، یکی طبری و یکی بلدان، این قضیه رو دیده که بررسی کرده(من خاطرم هست که در یکی از کتب تاریخی دیگه هم دیده ام!)
به هر حال :

;46200 نوشت:

( کشتار ایرانیان بدست امام حسن و امام حسین)

البته ما هر چه در نوشته هایشان گشتیم ، کشتاری ندیدیم ...

فقط ادعا شده در یک لشگر کشی به طبرستان حضور داشتند ...
پس در این نوشته به " حضور " این دو امام در ایران میپردازیم ...
چون با توجه عدم حضورشان در ایران
دیگر حضوری در جنگ نداشته اند
که سخن از کشتار باشد...

در این ادعای حضور امام حسن و حسین تنها
در دو بن مایه وجود دارد ،
که شامل فتوح البلدان و تاریخ طبری است ...

بنا براین صحت این روایات را بررسی میکنیم ،
تا صحت ادعا روشن گردد :

بن مایه اول : فتوح البلدان –بلاذری :

فتوح البلدان - البلاذري - ج 2 - ص 411
جرجانوطبرستان ونواحيها 834 - قالوا : ولى عثمان بن عفانرحمه الله سعيد بن العاصي بن سعيد ابن العاصي بن أمية الكوفة في سنة تسع وعشرين . فكتب مرزبان طوس إليه وإلى عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس ،وهو على البصرة ، يدعوهما إلى خراسان ، على أن يملكه عليها أيهما غلب وظفر . فخرجابن عامر يريدها ، وخرج سعيد . فسبقه ابن عامر ، فغزا سعيد طبرستان ، ومعه في غزاته فيما يقالالحسن والحسين أبناء علي بن أبي طالبعليهم السلام .

گرگان-جرجان- و طبرستان: گفته اند کهعثمان بن عفان(خلیفه سوم) سعید بن العاصی بنامیه را در سال 29 (هجری) والی کوفه قرار داد. پس مرزبان توس بدو وعبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعةبن حبيب بن عبد شمس ، والی بصره ،نامه ای نگاشت و آنان را بسوی خراسان دعوتنمود.....
پس سعید و عامر هر دو اهنگ خراسان نمودند اما عامربرو پیشی گرفت پس سعید آهنگ طبرستان نمود در حالیکه گفته میشود حسن و حسین فرزندان علی بن ابیطالب در شمار همراهان وی بوده اند.

ایرادهایی که بر این روایت وارد است :
1-
در متن ترجمه شده پارسی عمدا یا سهوا واژه "گفته میشود" از قلم افتاده است

حال انکه در یک روایت تاریخی یا یک حدیث
همین واژه بتنهایی برای رد چنین ادعایی کافی است.

چون خبری از راوی نیست بلکه گویا نویسنده هم
به اصل وجود مشکوک است !!
در اینجا امانتداری مترجم سخت به چالش گرفته میشود.

2- در اینجا چنانکه گفتیم واژه "گفته میشود" بکار رفته که
اصلا دلیل خوبی برای اثبات نیست
و در بدوی ترین دادگاهها هم بهآنچه گفته اند نمیتوان استناد کرد
بویژه انکه شواهد و قرائنی برای تایید این مدعا آوردهنشده!!

3- اما اگر مو شکافانه روایت را به نقد بکشیدمیبینید...
در ابتدای روایت نویسنده میگوید:"گفته اند"
سپس آنگاه که به حضور حسنین درتبرستان رسیده
زیرکانه و در یک چرخش مینویسد:"میگویند"

به عبارتی ابتدا فعل قالو که فعلی "ماضی"-گذشته- است آورده میشود
و سپس فعل مضارع – حال و آینده – آورده شده است
به عبارتی کسانی که نویسنده اصل روایت را از آنها گرفته کسانی بوده اند
که در گذشته میزیسته اند و این روایت بدانها منتقل شده
اما درباره حضور حسنین بکار بردن فعل مضارع حاکی از آنستکه
کسانی هم عصر نویسنده – بلاذری-
که هم عصر عباسسیان است- بدو گفته اند که
احتمالا حسنین حضور داشته اند
آنچه بکلی و به یکباره روایت را از هستی ساقط میکند!!

چنانکه دانشمندان علم رجال و درایه دقیقا چنین شیوه ای را
در آنالیز نهایی صحت یک روایت بکار میبرند.

تاريخ الطبري - الطبري - ج 3 - ص 324 - 325
وحدثني عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد قال أخبرني علي بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبي قال غزا سعيد سنة ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبد الله بن العباس وعبد الله ابن عمر وابن الزبير وعبد الله بن عمرو بن العاصفحدثني علج كان يخدمهم قال كنت آتيهم بالسفرة فإذا أكلوا أمروني فنفضتها وعلقتهافإذا أمسوا أعطوني باقيه قال وهلك مع سعيد بن العاص محمد بن الحكم بن أبي عقيلالثقفي جد يوسف ابن عمر فقال يوسف لقحذم يا قحذم أتدري أين مات محمد بن الحكم قالنعم استشهد مع سعيد بن العاص بطبرستان قال لا مات بها وهو مع سعيد ثم قفل سعيد إلىالكوفة فمدحه كعب بن جعيل فقال فنعم الفتى إذ جال جيلان دونه * وإذ هبطوا من ( دستب ) ؟ ثم أبهرا ‹ صفحة 325 › تعلم سعيد الخير أن مطيتي * إذا هبطت أشفقت من أن تعقراكأنك يوم الشعب ليث خفية * تحرد من ليث العرين وأصحرا تسوس الذي ما ساس قبلك واحد * ثمانين ألفا دارعين وحسرا
حنش بن مالک تغلبی گويد : سعيد سالسیام آهنگغزا کرد و سوی گرگان و طبرستان رفت . عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر وابن زبير و عبدالله بن عمرو بن عاصبا وی بودند ...

4- اما تبری در اینجا باز جریان لشکر کشی سعید را
به به گرگان و طبرستان مطرح میکند

حال انکه اساسا نامی از امام حسن امام حسین
و حضور آنها در این جنگ نمیبرد.

و این در صورتیست که بدانیم تبری بر خلاف بلاذری
سلسله سند روایت خویش را دقیقا بیان داشته است

و بهر روی نشانگر آنستکه راوی اولیه
سخنی از حضور حسنین به میان نیاورده است!!

تاريخ الطبري - الطبري - ج 3 - ص 323 – 325
‹ صفحة 323 ›
حدثني عمر بن شبة قال حدثني علي بن محمد عن علي بن مجاهد عن حنش بن مالك قال غزا سعيد بن العاص من الكوفة سنة ثلاثين يريد خراسان ومعه حذيفة ابن اليمان وناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعه الحسن والحسين وعبد الله بن عباس وعبد الله بن عمر وعبد الله بن عمرو بن العاص وعبد الله بن الزبير وخرج عبد الله بن عامر من البصرة يريد خراسان فسبق سعيدا ونزل ....

حنش بنمالک گويد : سعيد بن عاص به سال سی ام از کوفهبه منظور غزا آهنگ خراسان کرد . حذيفه بن يمان وکسانی از ياران پيمبر خدا ( ص ) باوی بودند ؛حسن و حسينو عبدالله بن عباس و عبدالله بنعمرو عمرو بن عاص و عبدالله بنزبير نيز با وی بودند ...
‹ صفحة 325 ›
وحدثني عمر بن شبة قال حدثنا علي بن محمد قال أخبرني علي بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبي قال غزا سعيد سنة ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبد الله بن العباس وعبد الله ابن عمر وابن الزبير وعبد الله بن عمرو بن العاص فحدثني علج كان يخدمهم قال كنت آتيهم بالسفرة فإذا أكلوا أمروني فنفضتها وعلقتها فإذا أمسوا أعطوني باقيه قال وهلك مع سعيد بن العاص محمد بن الحكم بن أبي عقيل الثقفي جد يوسف ابن عمر فقال يوسف لقحذم يا قحذم أتدري أين مات محمد بن الحكم قال نعم استشهد مع سعيد بن العاص بطبرستان قال لا مات بها وهو مع سعيد ثم قفل سعيد إلى الكوفة ....

5- ...

ادامه:

5. باز در اینجا میبینیم که تبری در صفحه 323 کتاب خود
(متن عربی) اشاره به همراهان سعید در جنگ تبرستان دارد

اما در روایتی دیگر و اتفاقا با همان سلسله سندو راویان تبری

و در روایتی دیگر درباره همراهان سعید
نامی از حسنین در حضور در تبرستان نمیبرد!

آنچه فرضیه اضافه شدن نام امام حسن و امام حسین
در شمار همراهان را بعدها و
در زمانی معاصر خود نویسندگان-بلاذری و تبری-
را بیش از پیش تقویت میکند!!

6- اما جای این پرسش باقی است که
شبه افکنان هیچگاه نمیپرسند که در زمان خلافت عثمان
اصولا پایتخت حکومت اسلامی همواره در مدینه بوده است
و علی علیه السلام نیز در آنجا مسکن گزیده بودند
و بالطبع فرزندان ایشان نیز همراه ایشان بوده اند
(نگهبانی از منزل خلیفه سوم در برابر نا راضیان)
و آنچنانکه پیداست این فتواحات نیز به دستور دولت مرکزی نبوده
و با دعوتی از سوی حاکمان ان شهرها صورت گرفته
پس فرضیه آماده سازی لشکر نیز نمیتواند در میان باشد

7- حال باید پرسید که اصولا در آن زمان که
سعید والی کوفه و عامر والی بصره اهنگ خراسان کرده اند
اصولا حسنین در کوفه یا بصره حضور نداشته اند
و در منابع تاریخی میز مثالی بر این مدعا یافت نمیشود
حال چگونه آنها میتوانسته اند در شمار همراهان سعید
و عامر قرار گیرند خود جای پرسش فراوان دارد!!

8- و اینکه، اصولا امام علی که حتی در زمان خودش اجازه
شرکت در جنگ را برای امام حسن و امام حسین صادر نمیکرد
چگونه راضی به فرستادن فرزندان خود به آن منطقه شده بود !

- پس از بررسی این دو سند اصلی این ادعا
می رسیم به کتابی که برخی اسلامستیزان
برای رسیدن به هدف خود از آن بهره بردند و آن
کتابی نیست جز زندگانی امام حسین نوشته زین العابدین رهنما...
بله ! این افراد از کتابی که تاریخنویسی اش
نه علمی بل که داستانی است ، برای رسیدن به این هدف سود برده اند
در حالی که همه تاریخ پژوهان آگاهند که این کتب
هیچگاه برای تحقیق در زمینه تاریخ استفاده نمیشوند
و فاقد اعتبار علمی هستند و در آن خیالپردازی نویسنده نقش اصلی را دارد...
اما جالب اینجاست که مدعی ِ اسلامستیز همین نوشته داستانی را هم
با حذف و سانسور آورده تا جریان را وارونه جلوه دهد ...

این نوشته را هم مرور میکنیم
تا به امانتداری مدعی آگاه شویم ...

زندگانی امام حسين - زين العابدين رهنما - جلد دوم - فصل سوم - صفحه ۲۰

«در سال سی ام هجری يعنی هفت سال پس از خلافتش [ منظور عثماناست] سعيدالعاص آن فرماندهماجراجوی عرب را با نيروی تازه نفس از کوفه بسوی طبرستانفرستاد [استناد به متن بالا ( زير نويس ) کرده است ] دو فرزند علی ( ع ) امام حسن وامام حسين هم بسمت مجاهدان اسلامی که اينجهاد برای هر خاندان مسلمان وظيفه و شعاریبشمار می آمدزير دست اين فرمانده اموی حرکت کردند.
... اين نيرویتازه نفسبحدود طبرستان رسيد و به نخستين دژ مستحکم و قلعهنا گشودنی ان برخورد کرد . سعيدالعاص دانست که تصرف ايندژ نا ممکن است . بدون اينکه بهمراهان ديگر از مجاهداناسلامی در باره نقشه خود چيزی بگويد هيئتی را به قلعه فرستاد و تقاضایصلح و تأديهجزيه کرد.
پس از گفتگوی بسيار اسپهبد قلعه برای جلوگيری از خونريزی پيشنهاد صلحاو را پذيرفت بشرظ اينکهنيروی تازيان بمردم قلعه و دفاع کنندگان اين دژ آسيبینرسانند . اين شرط پذيرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن دروازه هایکوه پيکرقلعه را داد .
سعيد العاص فرمانده عرب با تمام نيروی خود بدرون قلعه آمد ومطابقنقشه ای که قبلا طرح ريزی کرده بود دستور داد بیدرنگ نقاط بلند و سخت قلعه رااشغال کنند و نيروی ايران راخلع سلاح نمايند . فردای انروز يکايک مدافعان قلعه راگرفتبعضی را در زنجير نگاه داشت و بيشتر انها را کشت . کشتاری بيرحمانه درقلعهانجام شد .
(اسلامستیزان تا اینجای مطلب را آوردند و
از آوردن نوشته های زیر پرهیز کردند!!! ...)

حسين از اين پيش آمد ناهنجار چنان بر آشفت کهبا سعيد العاص پرخاش سخت نمودو گفت:
-
تو ازاينتاريخ ديگر شايستگی فرماندهیمسلمانان را نداری . با آن قول و قرار و عهدوپيمان با ايرانيان ، عهد وپيمانی که هميشه نزد رسول خدا محترم شمرده می شدچگونه بخود اجازه دادی اين عمل ننگين را مرتکب شوی وبجان و مال مردم بیپناه دست درازیکنی و همه را از دم تيغ بگذرانی و مال آنان را بغارت ببری؟
من که يک مجاهد اسلامی هستم اين ننگ و نفرت راروبروی همه مسلمانان ومجاهداناسلامی نقش صورت کريه خودت می سازم ، تا همه بدانند که اين رفتار ناشايستهتو زيبنده اخلاق زشت وطينت ناپاک خودت بوده و بهيچوجه ارتباطی با مسلمانان و اخلاقکريم آنها ندارد .زيرا تو مانند ديگر افراد خاندانبنی اميه هيچگاه به پيامبر اسلامو مبادی يلند و پاک آم ايمان نياوردی و همان راه گمراهان قبيله خود درپيش داری . من اکنون از همينجا به مدينه باز می گردم و خليفه رااز شوء رفتار تو آگاه می کنم .
همانروز حسين با برادر بزرگتر خود و چند تن از مسلمانان ديگر از قلعهبيرونامده و راه مدينه را درپيش گرفت و اين نخستين اختلاف حسين ( ع ) با خاندان بنیاميه بود .
روزی که اين کاروان کوچک وارد مدينه شد و شرح واقعه را حسينابتدابه پدرش علی ( ع ) و سپسبه همه مسلمانان گفت . امير مومنين علی ( ع ) هماندم بمسجدشتافت و به عثمان که خلافت را با تحمل اين ننگهابعهده گرفته بود چنين گفت :
دستاين افراد ناپاکو آزمند را از رياست و فرماندهی مسلمانان کوتاه کن ، به اين ننگورسوائی خاتمه ده . راضی مشو کهاعتماد و اطمينانی که رسول خدا در دلها بوجود آوردهاز ميان برود . انوقت است که همه چيز درهم شکسته میشود و همه سازمانهای عقيدتیمردمفرو می ريزد.

10- جالب اینجاست که زین العابدین رهنما بن مایه اش
همین روایت های طبری و فتوح است که در ابتدا اشاره کردیم
نه چیز دیگر ...
و مشخص نیست غیر از آنچه ما روایت کردیم
باقی را از کجا آورده است ...

ضمن تشکر از استاد رضا
این مقبره ای که میگن مال شهربانو هستش و در ورامینه چیه ؟

آرزومند;46947 نوشت:
ضمن تشکر از استاد رضا
این مقبره ای که میگن مال شهربانو هستش و در ورامینه چیه ؟

[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]بی بی شهربانو نام آرامگاهی است در شهر ری. طبق کتیبه موجود در آن و باور مردم مقبره شهربانوحسین بن علی و مادر امام چهارم شیعیان سجاد است[۱].[=Century Gothic] همسر امام سوم شیعیان
[=Century Gothic]به عقیده برخی از کارشناسان به دلایلی همچون قرارگرفتن زیارتگاه بر فراز کوه، نزدیکی به چشمه، ویژگیهای معماری سنگی، اختصاص زیارت آن به زنان در برخی دوره‌ها، کاربرد واژه بانو و شهربانو برای ایزدبانوی آناهید و تشابه افسانه بی‌بی شهربانو با داستان زیارتگاه زرتشتی «بانوی پارس» در یزد، این بنا در اصل از نیایشگاه‌های آناهید، الهه آب‌ها و باروری و از پرستشگاه‌های زرتشتیان پیش از اسلام[۲] [=Century Gothic]بوده‌است.

[=Century Gothic]این مجموعه محوطه‌ای است مستطیل شکل (شمالی-جنوبی)، به طول ۳۳متر و عرض ۲۲ متر که با دیواری سنگی متعلق به سدهٔ چهارم (بوییان و سلجوقی) محصور گردیده و از شمال به کوهستان محدود می‌شود. در بخش جنوبی آن چند بنای محکم سنگی با پوشش گنبدی از سنگ و آجر وجود دارد. محوطه اصلی با احداث دیوارهای جدید، رواق‌ها، اتاق‌ها، راهرو و غیره در دوره‌های گوناگون به دو قسمت (صحن) تقسیم شده‌است.[۳][۴]
[=Century Gothic]بنای اصلی بقعه از سنگ و گچ ساخته شده و تاق‌های آن آجری است. از سبک و وضع بنا برمی آید که هسته اصلی آن در دوره ساسانی ساخته شده باشد و در سدهٔ چهارم (عهد آل بویه) از آن برای آرامگاه استفاده شده و قسمت‌هایی به آن افزوده‌اند. این بقعه مشتمل بر حرم کوچک چهارگوشی است با ابعادی در حدود ۲۵ر۳متر. مدخل اصلی حرم رو به مشرق و دارای سردری است متعلق به روزگار صفوی، اما گنبد کاشی‌کاری و برخی گچ‌بری‌ها و تزیینات آن از آثار دوره قاجار است.[۵][۶]
[=Century Gothic]جلو سر در، دهلیزی قرار دارد که در گذشته به صورت ایوانی بوده و بخشی از حیاط اندرون بقعه به شمار می‌آمده‌است.

[=Century Gothic]در جنوب همین دهلیز بنای مربع سنگی استواری با ابعاد ۸ر۵ متر و پوشش ضربی متعلق به قرن چهارم وجود دارد. در جنوب حرم نیز اتاق طویل مسدودی در جهت شرقی-غربی قرار دارد که احتمال داده‌اند متعلق به دوره ساسانی باشد. این اتاق از مشرق به بنای مربع سنگی مذکور منتهی می‌گردد و معلوم می‌شود که در آغاز، راه ورود به بنای سنگی بوده‌است.
[=Century Gothic] در شمال حرم، مسجد یا رواقی از دوره قاجاریه وجود دارد. صحن بزرگتر بقعه که حیاط بیرونی آن محسوب می‌شود در شمال همین مسجد قرار دارد. در شمال صحن اتاقی برای اقامت میهمانان متولی یا زوّار دیگر احداث شده‌است.[۷]
[=Century Gothic]پایین پله‌های بقعه بی بی شهربانو و در سمت راست غاری به چشم می‌خورد که مدخل تنگ و باریکی دارد.
[=Century Gothic] داخل غار نیز برای نذر شمع روشن می‌کنند. در قسمتی از این هم غار پنجره‌ای مشبک قرار دارد که می‌گویند دختران جوان برای گشوده شدن بختشان بر روی آن دخیل می‌بندند.[۸]

  1. حسین کریمان، تهران در گذشته و حال، تهران ۱۳۵۵، صفحه ۳۲۴۱
  2. مری بویس، «بی بی شهربانو و بانو پارس»، ترجمه حسن جوادی، مجله بررسی‌های تاریخی، سال دوم، شماره ۳ و ۴ (آبان ۱۳۴۶)، صفحه ۱۲۹۱۳۰، ۱۳۵، ۱۴۳
  3. محمدتقی مصطفوی، آثار تاریخی طهران، جلد ۱، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۱، صفحه ۱۳۱
  4. حسین کریمان، تهران در گذشته و حال، تهران ۱۳۵۵، صفحه ۳۱
  5. نصرت الله مشکوتی، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران ۱۳۴۹، صفحه ۲۱۵
  6. محمدتقی مصطفوی، آثار تاریخی طهران، جلد ۱، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۱، صفحه ۱۳۰-۱۳۱
  7. محمدتقی مصطفوی، آثار تاریخی طهران، جلد ۱، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۱، صفحه ۱۳۱-۱۳۲
  8. کریمیان، حسین: ری باستان، جلد اول، نشر انجمن آثار ملی، ۱۳۴۵.


[=&quot]شهربانو : [=&quot]در برخی از کتب تاریخی آمده که شهربانویه در کربلا حضور داشت مادر فاطمه همسر قاسم بود . به سفارش امام حسین سوار بر اسب امام شده تا او را به سرزمین سرنوشت برساند و او به اذن خدا در ساعتی به ری رسید و در کوهی از آن سامان و در نزدیکی مقبره سید عبدالعظیم حسنی مدفون شد.[=&quot][1] در همان کتاب آمده است در میان مردم چنین شهرت دارد که در قله کوه چیزی شبیه تکه ای از روپوش زن دیده می شود که هیچ مردی نمی تواند به آن نزدیک شود. زن آبستنی که در شکم فرزند پسری داشته باشد نیز توان نزدیک شدن به آن را ندارد.[=&quot][2]
[=&quot]همچنین شایع شده است او هنگامی که به ری رسید خواست از هو یعنی خداوند کمک بخواهد که اشتباها به جای هو لفظ کوه را به زبان آورد و هان جا کوه او را دریافت و در شکم خود پنهان کرد .[=&quot][3]
[=&quot]برای روشن شدن حقیقت این بحث ذکر نکاتی لازم می نماید:
[=&quot]برای مادر امام سجاد علیه السلام نام های مختلفی گفته شده است تا جایی که برخی چهارده نام[=&quot][4] و برخی شانزده نام [=&quot][5] برای مادر آن حضرت ذکر کرده اند.
[=&quot]مجموع این نام ها عبارتند از : شهربانو 2- شهربانویه3- شاه زنان 4- جهان شاه 5- شه زنان 6- شهر ناز 7- جهان بانویه 8- خوله 9- بره 10 – سلافه 11 – غزاله 12 – سلامه 13- حرار 14 – مریم 15 – فاطمه 16- شهربان
[=&quot]با آنکه در منابع سنی روی نامه هایی مانند سلافه و سلامه و غزاله بیشتر مانور داده می شود[=&quot][6] اما در منابع شیعی وبه خصوص کتب حدیثی به نام شهربانوبیشتر اشاره شده است . گویا نخستین بار نام شهربانو را در کتاب هبائر الدرجات محمد بن حسن صفار قمی متوفی 290 ق دیده اند.[=&quot][7][=&quot] بعد ها کلینی روایت همین کتاب را در کافی آورد . [=&quot][8] در این روایت آمده که : دختر یزد گرد را نزد عمر آوردند ... الی آخر
[=&quot]اما این روایت از جهت سند به دلیل حضور ابراهیم بن اسحاق احمر و عمرو بن شمر مورد تایید قرار نگرفته است. از سوی دیگر این داستان اشکالات زیادی دارد.1- اسارت دختری از یزدگرد محل شک است.2- اسارت چنین دختر در زمان عمر و ازدواج او با امام حسین نیز شک برانگیز است. 3- اینکه در این روایت برای اما سجاد لق ذوالخیرتین به کار برده شده هم پذیرفتنی نیست چرا که این لقب در کتب معتبر شیعی نیست.

[=&quot][1][=&quot] - ملا آقا دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج 3 ص 110 .

[=&quot][2][=&quot] - همان

[=&quot][3][=&quot] - شهیدی ، سید جعفر، زندگانی علی بن حسین (ع) .

[=&quot][4][=&quot] - همان ص 10 و 11

[=&quot][5][=&quot] - مقاله « حول السیده شهربانو» نوشته شیخ محمد هادی یوسفی غروی ، مجله رسالة الحسین سال اول ، شماره دوم ، ربیع الاول 1412.

[=&quot][6][=&quot] - افتخار زاده ، محمد رضا ، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص 305 به نقل از منابعی مانند انساب الاشراف و طبقات ابن سعد
[=&quot]

[=&quot][7][=&quot] - بحار الانوار ج 46 ص 90حدیث 20

[=&quot][8][=&quot] - اصول کافی ج 2 ص 369

[=&quot]درباره نسب مادر اما سجاد منابع به گونه های مختلفی اظهار نظر کرده اند. برخی مانند یعقوبی ، محمد بن حسنقمی ، صفار قمی ،کلینی ،صدوق، شیخ مفید ، او را دختر یزدگرد دانسته اند. در مقابل برخی از منابع متقدم او زا سندی ، کابلی و بسیاری او کنیزی ام ولد ( کنیزی که از مولایش بچه به دنیا آورد) دانسته اند. برخی او را دختر سبحان ، سنجان ،نوشجان و شیرویه گفته اند. [=&quot][1]
[=&quot] پس مهمترین اشکالها: اختلاف نام ایشان در گزارشهای مختلف است. گویا تعصب ایرانی گری عده ای باعث شده تا سعی کنند امام سجاد را به ایرانی ها متصل کنند تا از این جهت به خیال خود فره ایزدی و شاهنشاهی ایرانی را از این طریق به امام سجاد منتقل کرده و شاهنشاهی را درضمن نام امام زنده کنند.
[=&quot]اشکال مهم دیگر اینکه زمان اسارت را هر کدام به نوعی گفته اند. حتی شیخ مفید اسارت او را در زمان حضرت علی ذکر می کند. نکته دیگر آنکه در کتب تاریخی که به صورت سالشماری نوشته شده مثل طبری و الکامل ، هرگز دستگیری دختران یزدگرد گزارش نشده است.
[=&quot]برخی مانند مسعودی در مروج الذهب سه دختر برای یزدگرد نقل می کند به نامهای ادرک ،شاهین ومردآوند و اصلا اشاره ای به شهربانو نمی کند. و از اسارت آنها چیزی نمی نویسد. مهم تر انکه وقتی در نامه منصور به محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه درنگی می کنیم می یابیم که منصور در رد ادعای او درباره ادعای شرافت نسب او می گوید: ما ولد فیکم بعد وفاة رسول الله افضل من علی بن الحسین و هو لام ولد، یعنی بعد از رحلت رسول الله در میان شما شخصیتی برتر از علی بن حسین ظهور نکرده در حالی که او فرزند کنیز بود. اما در ادامه هیچ اعتراضی از سوی محمد بن عبدالله نمی شود که علی بن حسین علیه سلام شاهزاده ای ایرانی بود. لازم به ذکر است که تا پایان قرن سوم بیشتر ناقلان مادر امام سجاد را کنیزی سندی یا کابلی می دانسته اند. بنده مقاله ای را مطالعه کردم که نویسنده کوشیده بود ثابت کند دختر هرمزان فرمانده بخشی از سپاه ایران بوده است نه دختر یزدگرد. البته این نکته از ذهن به دورنماند که تایید کلمه شاه از سوی امام علی در روایتی که او را شاه زنان می گوید مورد شک است . نخست به دلیل آنکه این کار یعنی استفاده از لفظ شاه که مترادف با ستمگری و زور گویی بوده امریست مورد ابهام و هم بدلیل انکه استفاده از کلمات فارسی در بین عربها و نامگذاری اینچنینی که نام فارسی بر روی شخصی که در میان اعراب زندگی می کند در آن دوره رسم نبوده است. نمونه آن سلمان فارسی که نامش روزبه بود به سلمان تغییر می یابد. کلمه شاه در زبان اعراب از دوره شاهان آل بویه رواج پیدا کرد و پیشتر رسم نبود. حتی اعراب لفظ خسرو را به دلیل اینکه این کلمه در عربی سنگین بوده به کسری تغییر دادند، حال اینکه شاه زنان را بتوانند تلفظ کنند، کمی باورش سخت است. چرا که یکی از اسرار زبان و آواهای لهجه ها و زبانهای مختلف این است که تغییر در نام یا واژه ای که وارد آن زبان می شود امری بدیهی است تا دستگاه زبانی شخص گیرنده بتواند آن را هضم کرده و تلفظ کند. مثلا ترکها کلمه محسن را در ترکیه ماه سون تلفظ می کنند یا کردها اربیل را هولیر تلفظ می کنند یا محمد را حمه تلفظ می کنند.

[=&quot][1][=&quot] - حول السیده شهربانو، ص 28

[=&quot] [/][=&quot]اما مرقد شهربانو[/][=&quot]، مال سال 888[/] [=&quot]قمری است. عدم ذکر چنین بقعه ای در آثار شیخ صدوق که خود مدتها در ری می زیسته محل نظر است.حتی کسانی که به ذکر احوالات شاه عبدالعظیم پرداخته اند این بقعه را مورد اشاره قرار نداده اند. احتمالا در قرون بعدی زنی پارسا به نام شهربانو آنجا در گذشته و به اشتباه مادر امام سجاد معرفی شده است. لازم به ذکر است مورخانی که تولد امام سجاد را گفته اند ،آورده اند که مادر ایشان بعد تولد آن حضرت در حال نفاس در مدینه از دنیا رفت . شاید از باب اینکه مادر امام سجاد زنی از سرزمین یزگرد ( سند و کابل) بوده او را دختر یزدگرد دانسته اند. [/]

شهربانو همسرامام حسين(ع) كجا دفن شده؟



معروف این است که مادر حضرت امام سجاد (ع) شهربانو دختر یزدگرد ساسانی بوده است. در بسیاری از کتب روائی روایاتی دال بر این مطلب نقل شده است. اما این مورد اجماع تاریخی نیست و برخی آنرا نپذیرفته اند.



همچنین در مورد زمان و محل دفن آن حضرت هم اختلاف وجود دارد.



اما بر اساس گزارش‌هاي تاريخي «شهربانو» در همان روزهاي آغازين تولد امام سجاد عليه السلام چشم از دنيا فروبسته است و تاريخ رحلت وي، با فاصله‏اي كوتاه، با تاريخ ولادت آن حضرت مقارن شده است. تاريخ درگذشت ایشان قبل از واقعه عاشورا و در حدود سال‌هاي 35 تا 49 بوده است.

سلام

پس کوه بی بی شهربانو در شهر ری چیست ؟ چرا زیارت گاه شده ؟

madanchi11;170942 نوشت:
سلام

پس کوه بی بی شهربانو در شهر ری چیست ؟ چرا زیارت گاه شده ؟

سلام
در پست شماره 12 جناب رضا جواب دادند.

کاوه;47822 نوشت:
شهربانویه در کربلا حضور داشت مادر فاطمه همسر قاسم بود

همسر قاسم ؟ منظورتون قاسم ابن حسن؟

موضوع قفل شده است