میگه به خاطر خودت میرم...؛ اگه به خاطر منه، دلمو نشکون

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
میگه به خاطر خودت میرم...؛ اگه به خاطر منه، دلمو نشکون

ما با دلمان هنوزمشکل داریم / صد سنگ بزرگ در مقابل داریم / معشوق خودش می برد و می دوزد / انگار نه انگار که ما دل داریم



آخه چرا اینطوره

مدتی قبل، با آقایی آشنا شدم، ایشون دانشجو هستن و هشت ماه از من کوچیکترن، سربازی نرفتن و کار هم ندارن
درسته که تا اینجا خیلی بده ولی تنها کسیه که خیلی خوب فکر می کنه، خیلی خوب حرف میزنه، بلده خوب زندگی کنه
وقتی با خواستگارای دیگم مقایسه می کنم، با اینکه همشون از من بزرگتر بودن، حتی یکیشون سی ساله هم بود، ولی هیچکدوم به اندازه ایشون نمی فهمیدن، هیچکدوم زندگی رو به زیبایی ایشون درک نکرده بود، و هیچکدوم به اندازه ایشون منو درک نمی کرد
البته هیچوقت حرفی از ازدواج نزد، همینطوری با هم آشنا شدیم ولی کم کم بهم علاقه مند شدیم، اما نمیدونم چی شد..... دیروز اومد و گفت میخواد گوشیشو این یه هفته ای که تا کنکورش مونده خاموش کنه، یه کم که گذشت گفت شاید بعدشم کنکورو بد دادم و باز روشنش نکنم، فهمیدم یه چیزیش شده، وگرنه چطور میتونه.... دوباره چند ساعت بعدش گفت: نمی خوام بهم وابسته بشیم، نمیخوام به خاطر من موقعیت های زندگیتو از دست بدی ، اگه من باشم تو قید بقیه رو میزنی، دیگه نمیخوام به من تکیه کنی
این حرفاش آتیشم زد، حتی نذاشت من جوابشو بدم، اصلا چون ناگهانی رفت نتونستم بفهمم چیزی شده که از من ناراحته و بهونه آورده یا واقعا حرف دلش همین بوده، ولی آدمی نیست که الکی حرف بزنه، تا به حرفی اعتقاد نداشته باشه، به زبون نمیاره
رفت و تلفنشم به خاطر کنکورش تا آخر این هفته خاموشه، حتی شاید دیگه روشن نکنه:Ghamgin:
تنها راه دسترسی من بهش، از طریق ایمیل هست، براش یه نامه هم نوشتم که بگم من دوستش دارم و باید بذاره خودم تصمیم بگیرم اما هنوز نفرستادم،
نمیدونم
باید بهش بگم که دوستش دارم؟
تا حالا اصلا بهش ابراز علاقه نکردم، طوری که حتی یه بار که یه غیر مستقیم بهش گفتم ازش خوشم اومده کلی تعجب کرد و کلی خوشحال شد، باورش نمیشد، یعنی نمیدونست؟؟ !!!! من هم تعجب کردم از تعجبه اون ..... فکر می کردم باید از حرفهام فهمیده باشه، اما نفهمیده بود
اگه مشکلش کار و درس و سربازیه من مشکلی با اینا ندارم، میدونم با عرضه است
البته دوتا برادر بزرگتر از خودش هم داره که مجردن
یعنی اگه ما همو بخوایم شاید باید خیلی صبر کنیم، ولی من حاضرم صبر کنم، چون میدونم دیگه این آدم دومی نداره
چطور اینا رو بهش بفهمونم؟ اصلا اینارو بهش بگم یا بذارم بره؟ اگه بخوام اینارو بگم غرورمو شکوندم و نمیدونم چه جوابی بگیرم ولی اگه نگم هم چطور ازش بگذرم

اصلا مگه من خودم بلد نیستم تصمیم بگیرم که به جای من تصمیم میگیره
:please:

سلام

صبور باش
اگه دوست داره خودش میاد اگه نداره بذاره بره اگه بیاد بهش بگو غیر مسقیم آدم خوبی هستی و علاقه مندی
اگه نیاد بشین زندگیتو بکن اگه بیاد وباز بره دقت کن شاید روش نشه بهت بگه دوست داره

مجبوریم;167230 نوشت:
شاید روش نشه بهت بگه دوست داره

آره، روش نمیشه، چون میشناسمش
مغرور هم هست و دوست هم نداره غرورش بشکنه، از طرفی هم شرایطشو نداره و حتما احتمال میده که رد بشه

ا

مجبوریم;167230 نوشت:
گه بیاد بهش بگو غیر مسقیم آدم خوبی هستی و علاقه مندی

یعنی الان دیگه بهش نگم ؟ :Ghamgin:

مجبوریم;167230 نوشت:
اگه بیاد وباز بره دقت کن شاید روش نشه بهت بگه دوست داره

آدمی نیست که هی بره و بیاد
تا حالا حرفش دو تا نشده، خودشو کوچیک نمی کنه اینطوری
متاسفانه اول فکر می کنه بعد حرف میزنه، بعد هم پاش میمونه
ولی نمیدونم چرا وقتی گفت "من هستم" پاش نموند :Ghamgin:

سلام عزیزم انشالله که عزاداریهات قبول حق باشه
علاقه ای که ازش حرف زدی در صورتی درسته و نتیجه ی مطلوب میده که دو طرفه باشه اگر هم اینطور باشه نیازی نیست که شما اقدام کنید به ابراز علاقه، چون خود اون طرف اقدام میکنه اگر اقدام نکرد مطمئن باش علاقه ی شما یکطرفه است که بهتره فراموش بشه
انشالله به حق صاحب این روزها مشکلتون به خیریت حل بشه

ولی گاهی دوطرف به امید هم میشینن و ابراز علاقه نمیکنن اینجا باید چیکار کرد اخه شاید اینطور باشه؟!

قاصدک;167262 نوشت:
ولی گاهی دوطرف به امید هم میشینن و ابراز علاقه نمیکنن اینجا باید چیکار کرد اخه شاید اینطور باشه؟!

قاصدک جان سلام خوبی عزیزم
مطمئن باش اگر علاقه دو طرفه باشه هیچ وقت پنهان نمیمونه مگر بخاطر یه سری مصلحت ها در غیر این صورت شما به عنوان یک خانم منتظر بمونید طبق عرف پیش بره و مرد ایندتون ازتون خواستگاری کنه والا اگر مردی پیدا بشه که اینقدر شهامت نداشته باشه که حق طبیعی خودشو ابراز کنه پس قطعا بدرد زندگی نمیخوره انهم زندگی امروزه که نیاز داره مرد زندگی جسور باشه و بتواند در مقابل مشکلات زندگی قد علم کنه شما چی فکر میکنید دوست دارید مردی سراغتون بیاد که تا اخر زندگی شما ازش حمایت کنید و شما زبونش باشید واقعا اینطوری میخواهید؟
اگر فکر میکنید علاقه دو طرفه هست پس اجازه بدهید که حرمتتون حفظ بشه وطبق عرف پیش بره وطرف مقابلتون اقدام کنه.
انشالله به آبروی امام حسین (علیه السلام) خوشبخت و سعادتمند بشی

سولان;167265 نوشت:
قاصدک جان سلام خوبی عزیزم مطمئن باش اگر علاقه دو طرفه باشه هیچ وقت پنهان نمیمونه مگر بخاطر یه سری مصلحت ها در غیر این صورت شما به عنوان یک خانم منتظر بمونید طبق عرف پیش بره و مرد ایندتون ازتون خواستگاری کنه والا اگر مردی پیدا بشه که اینقدر شهامت نداشته باشه که حق طبیعی خودشو ابراز کنه پس قطعا بدرد زندگی نمیخوره انهم زندگی امروزه که نیاز داره مرد زندگی جسور باشه و بتواند در مقابل مشکلات زندگی قد علم کنه شما چی فکر میکنید دوست دارید مردی سراغتون بیاد که تا اخر زندگی شما ازش حمایت کنید و شما زبونش باشید واقعا اینطوری میخواهید؟ اگر فکر میکنید علاقه دو طرفه هست پس اجازه بدهید که حرمتتون حفظ بشه وطبق عرف پیش بره وطرف مقابلتون اقدام کنه. انشالله به آبروی امام حسین (علیه السلام) خوشبخت و سعادتمند بشی

سلام و وقت بخیر:Mohabbat:
سولان عزیز فقط خواستم یکی از ابعاد قضیه سرکار عندلیب روشن بشه.
مسلما حق با شماست و یک خانوم باید شان و شخصیت خودش رو حفظ کنه و از ابراز علاقه به مرد واقعا خودداری بکنه. چ.ن شخصیت و جایگاه زن ناز هست نه نیاز.

عندلیب;167217 نوشت:
ما با دلمان هنوزمشکل داریم / صد سنگ بزرگ در مقابل داریم / معشوق خودش می برد و می دوزد / انگار نه انگار که ما دل داریم



آخه چرا اینطوره

مدتی قبل، با آقایی آشنا شدم، ایشون دانشجو هستن و هشت ماه از من کوچیکترن، سربازی نرفتن و کار هم ندارن
درسته که تا اینجا خیلی بده ولی تنها کسیه که خیلی خوب فکر می کنه، خیلی خوب حرف میزنه، بلده خوب زندگی کنه
وقتی با خواستگارای دیگم مقایسه می کنم، با اینکه همشون از من بزرگتر بودن، حتی یکیشون سی ساله هم بود، ولی هیچکدوم به اندازه ایشون نمی فهمیدن، هیچکدوم زندگی رو به زیبایی ایشون درک نکرده بود، و هیچکدوم به اندازه ایشون منو درک نمی کرد
البته هیچوقت حرفی از ازدواج نزد، همینطوری با هم آشنا شدیم ولی کم کم بهم علاقه مند شدیم، اما نمیدونم چی شد..... دیروز اومد و گفت میخواد گوشیشو این یه هفته ای که تا کنکورش مونده خاموش کنه، یه کم که گذشت گفت شاید بعدشم کنکورو بد دادم و باز روشنش نکنم، فهمیدم یه چیزیش شده، وگرنه چطور میتونه.... دوباره چند ساعت بعدش گفت: نمی خوام بهم وابسته بشیم، نمیخوام به خاطر من موقعیت های زندگیتو از دست بدی ، اگه من باشم تو قید بقیه رو میزنی، دیگه نمیخوام به من تکیه کنی
این حرفاش آتیشم زد، حتی نذاشت من جوابشو بدم، اصلا چون ناگهانی رفت نتونستم بفهمم چیزی شده که از من ناراحته و بهونه آورده یا واقعا حرف دلش همین بوده، ولی آدمی نیست که الکی حرف بزنه، تا به حرفی اعتقاد نداشته باشه، به زبون نمیاره
رفت و تلفنشم به خاطر کنکورش تا آخر این هفته خاموشه، حتی شاید دیگه روشن نکنه:ghamgin:
تنها راه دسترسی من بهش، از طریق ایمیل هست، براش یه نامه هم نوشتم که بگم من دوستش دارم و باید بذاره خودم تصمیم بگیرم اما هنوز نفرستادم،
نمیدونم
باید بهش بگم که دوستش دارم؟
تا حالا اصلا بهش ابراز علاقه نکردم، طوری که حتی یه بار که یه غیر مستقیم بهش گفتم ازش خوشم اومده کلی تعجب کرد و کلی خوشحال شد، باورش نمیشد، یعنی نمیدونست؟؟ !!!! من هم تعجب کردم از تعجبه اون ..... فکر می کردم باید از حرفهام فهمیده باشه، اما نفهمیده بود
اگه مشکلش کار و درس و سربازیه من مشکلی با اینا ندارم، میدونم با عرضه است
البته دوتا برادر بزرگتر از خودش هم داره که مجردن
یعنی اگه ما همو بخوایم شاید باید خیلی صبر کنیم، ولی من حاضرم صبر کنم، چون میدونم دیگه این آدم دومی نداره
چطور اینا رو بهش بفهمونم؟ اصلا اینارو بهش بگم یا بذارم بره؟ اگه بخوام اینارو بگم غرورمو شکوندم و نمیدونم چه جوابی بگیرم ولی اگه نگم هم چطور ازش بگذرم
آخه چرا من باید از یه آدم به این بزرگی خوشم بیاد، که به خاطر من ، منو بذاره و بره
اصلا مگه من خودم بلد نیستم تصمیم بگیرم که به جای من تصمیم میگیره
:please:


باعرض سلام و تشکر
شاید زود باشد که بنده وارد پاسخگویی شوم و باید قدری صبر می کردم که دوستان وارد میدون بشن و از نظراتشون بهره مندبشم اما این موضوع ، موضوع بسیار رایجی است که در روان شناسی به عنوان یعنی وابستگی های بی هدف و یا همان عشق پاتولوژیک نامیده می شود.خدمت شما عرض کنم که صرف عشق و علاقه و خوش آمدن یک زندگی رضایت بخش را تضمین نمی کند و باید عشق و علاقه مورد تأیید عقل باشد و معمولا افرادی وارد عشق های بی هدف می شوند که از عزت نفس و خود ارزشمندی متوسط به پایین رنج می برند فرد به دلیل نیازهای درونی و یا مشکلات خانوادگی ممکن است وارد این وابستگی ها شود . اما افرادی که از عزت نفس و خودارزشمندی بالایی برخوردار هستند و نیازها و کمبودها خودشان را مدیریت می کنند و از روش مناسب استفاده می کنند وارد این گونه وابستگی هانمی شوند . فرد وابسته تنها و تنها نقاط مثبت طرف مقابل را می بیند و نقاط منفی را نمی بیند مثلا شما سبک خواستگاری ایشان که رابطه مستقیم است را نمی بینید ولی رفتارها و گفتارهای ایشان برای شما جذاب است. هدف نداشتن در این رابطه را نمی بینید و مشکلات و موانع مانند سربازی، کار ، تفاوت های فرهنگی و خانوادگی و حتی رضایت والدین در این رابطه مشخص نیست از طرفی ایشان هم بحث ازدواج را مطرح نکرده اند و برنامه منطقی ندارند و بعد از وابسته کردن شما به خودشان دم از قطع رابطه می کنندبا این وضعیت شما موقعیت های زیادی را از دست می دهید و اگر هم در آینده نچندان نزدیک شما به هم رسیدید تازه اول مشکلات خواهد بود مثلا بدبینی ها و افکار منفی و وسواس گونه ایشان مثلا بنده مراجعی داشتم که می گفت با همسرم از طریق ایمیل و اینترنت آشنا شدم علی رغم اینکه به ایشان کاملا مطمئن هسته و بودم ولی تا ایشان به طرف کامپیوتر میره من به هم میریزم و اعصابم خورد میشه پس صرف احساس و علاقه ضامن زندگی زناشویی موفق نخواهد بود و شما سعی کنید با خود کنترلی و خویشتن داری و مدیریت هیجانات و احساساتتان تا زمانی که ایشان رسما به خواستگاری شما نیامده سرمایه گذاری عاطفی نکنید زیرا انسان ها قابل تغییر هستند و معلوم نیست که ایشان وقتی مثلا از سربازی که آمد همون احساس اولیه را داشته باشند البته در رابطه با این موضوع ، مسایل مختلف و آسیب های زیادی است که در پست های بعدی خدمت شما ارایه خواهد شد موفق باشید.

به نظر من شما از اول اشتباه کردین که با هم رابطه برقرار کردین و به هم وابسته شدین.
الان هم به نظر من دیر نشده. این آقا رو رها کنین و وابستگی تون رو فراموش کنین. می دونم کار بسیار بسیار سختیه ولی خودتون رو مشغول کنین، چندتا کار مختلف رو همزمان قبول کنین و تا خسته ی خسته نشدین، نرین بخوابین که چون خوابتون نمی بره و بیکار هم هستین به ایشون فکر کنین. هرگز هرگز به صورت ارادی به ایشون فک نکنین وهروقت که متوجه شدین به صورت اتفاقی دارین به ایشون فک می کنین به محض متوجه شدن حواس تون رو پرت کنین.
مطمئن باشین ، مطمئن باشین اگه تقوای الهی رو پیشه کنین قطعا قطعا مورد هایی براتون پیش میاد که هزار بار از ایشون بهترن و همین مشکلاتی که فرمودین ایشون دارن رو هم ندارن.
حتی اگه این اتفاق هم نیفتاده، شما به آرامشی می رسین که با هیچ چیز و هیچ کس براتون قابل مقایسه نیست.
یا علی

اميدوار;167293 نوشت:
باعرض سلام و تشکر
شاید زود باشد که بنده وارد پاسخگویی شوم و باید قدری صبر می کردم که دوستان وارد میدون بشن و از نظراتشون بهره مندبشم اما این موضوع ، موضوع بسیار رایجی است که در روان شناسی به عنوان یعنی وابستگی های بی هدف و یا همان عشق پاتولوژیک نامیده می شود.خدمت شما عرض کنم که صرف عشق و علاقه و خوش آمدن یک زندگی رضایت بخش را تضمین نمی کند و باید عشق و علاقه مورد تأیید عقل باشد و معمولا افرادی وارد عشق های بی هدف می شوند که از عزت نفس و خود ارزشمندی متوسط به پایین رنج می برند فرد به دلیل نیازهای درونی و یا مشکلات خانوادگی ممکن است وارد این وابستگی ها شود . اما افرادی که از عزت نفس و خودارزشمندی بالایی برخوردار هستند و نیازها و کمبودها خودشان را مدیریت می کنند و از روش مناسب استفاده می کنند وارد این گونه وابستگی هانمی شوند . فرد وابسته تنها و تنها نقاط مثبت طرف مقابل را می بیند و نقاط منفی را نمی بیند مثلا شما سبک خواستگاری ایشان که رابطه مستقیم است را نمی بینید ولی رفتارها و گفتارهای ایشان برای شما جذاب است. هدف نداشتن در این رابطه را نمی بینید و مشکلات و موانع مانند سربازی، کار ، تفاوت های فرهنگی و خانوادگی و حتی رضایت والدین در این رابطه مشخص نیست از طرفی ایشان هم بحث ازدواج را مطرح نکرده اند و برنامه منطقی ندارند و بعد از وابسته کردن شما به خودشان دم از قطع رابطه می کنندبا این وضعیت شما موقعیت های زیادی را از دست می دهید و اگر هم در آینده نچندان نزدیک شما به هم رسیدید تازه اول مشکلات خواهد بود مثلا بدبینی ها و افکار منفی و وسواس گونه ایشان مثلا بنده مراجعی داشتم که می گفت با همسرم از طریق ایمیل و اینترنت آشنا شدم علی رغم اینکه به ایشان کاملا مطمئن هسته و بودم ولی تا ایشان به طرف کامپیوتر میره من به هم میریزم و اعصابم خورد میشه پس صرف احساس و علاقه ضامن زندگی زناشویی موفق نخواهد بود و شما سعی کنید با خود کنترلی و خویشتن داری و مدیریت هیجانات و احساساتتان تا زمانی که ایشان رسما به خواستگاری شما نیامده سرمایه گذاری عاطفی نکنید زیرا انسان ها قابل تغییر هستند و معلوم نیست که ایشان وقتی مثلا از سربازی که آمد همون احساس اولیه را داشته باشند البته در این باب مسایل مختلف و آسیب های زیادی است که بعد خدمت شما ارایه خواهد شد موفق باشید.


با سلام

واقعا عالی بود خدا خیرتون بده استاد . منم کاملا با شما موافقم

اميدوار;167293 نوشت:
باعرض سلام و تشکر شاید زود باشد که بنده وارد پاسخگویی شوم و باید قدری صبر می کردم که دوستان وارد میدون بشن و از نظراتشون بهره مندبشم اما این موضوع ، موضوع بسیار رایجی است که در روان شناسی به عنوان یعنی وابستگی های بی هدف و یا همان عشق پاتولوژیک نامیده می شود.خدمت شما عرض کنم که صرف عشق و علاقه و خوش آمدن یک زندگی رضایت بخش را تضمین نمی کند و باید عشق و علاقه مورد تأیید عقل باشد و معمولا افرادی وارد عشق های بی هدف می شوند که از عزت نفس و خود ارزشمندی متوسط به پایین رنج می برند فرد به دلیل نیازهای درونی و یا مشکلات خانوادگی ممکن است وارد این وابستگی ها شود . اما افرادی که از عزت نفس و خودارزشمندی بالایی برخوردار هستند و نیازها و کمبودها خودشان را مدیریت می کنند و از روش مناسب استفاده می کنند وارد این گونه وابستگی هانمی شوند . فرد وابسته تنها و تنها نقاط مثبت طرف مقابل را می بیند و نقاط منفی را نمی بیند مثلا شما سبک خواستگاری ایشان که رابطه مستقیم است را نمی بینید ولی رفتارها و گفتارهای ایشان برای شما جذاب است. هدف نداشتن در این رابطه را نمی بینید و مشکلات و موانع مانند سربازی، کار ، تفاوت های فرهنگی و خانوادگی و حتی رضایت والدین در این رابطه مشخص نیست از طرفی ایشان هم بحث ازدواج را مطرح نکرده اند و برنامه منطقی ندارند و بعد از وابسته کردن شما به خودشان دم از قطع رابطه می کنندبا این وضعیت شما موقعیت های زیادی را از دست می دهید و اگر هم در آینده نچندان نزدیک شما به هم رسیدید تازه اول مشکلات خواهد بود مثلا بدبینی ها و افکار منفی و وسواس گونه ایشان مثلا بنده مراجعی داشتم که می گفت با همسرم از طریق ایمیل و اینترنت آشنا شدم علی رغم اینکه به ایشان کاملا مطمئن هسته و بودم ولی تا ایشان به طرف کامپیوتر میره من به هم میریزم و اعصابم خورد میشه پس صرف احساس و علاقه ضامن زندگی زناشویی موفق نخواهد بود و شما سعی کنید با خود کنترلی و خویشتن داری و مدیریت هیجانات و احساساتتان تا زمانی که ایشان رسما به خواستگاری شما نیامده سرمایه گذاری عاطفی نکنید زیرا انسان ها قابل تغییر هستند و معلوم نیست که ایشان وقتی مثلا از سربازی که آمد همون احساس اولیه را داشته باشند البته در رابطه با این موضوع ، مسایل مختلف و آسیب های زیادی است که در پست های بعدی خدمت شما ارایه خواهد شد موفق باشید.

جناب امیدوار از پاسخگویی سریعتون ممنونم
ولی ایکاش یه طوری می نوشتید که من لااقل بازم روم بشه بیام تو این سایت:Nishkhand:
میشه لطفا بگید من چطور این مشکلاتی که فرمودیدو حل کنم که دیگه وارد این روابط نشم؟

بچه هیئتی;167302 نوشت:
به نظر من شما از اول اشتباه کردین که با هم رابطه برقرار کردین و به هم وابسته شدین.
الان هم به نظر من دیر نشده. این آقا رو رها کنین و وابستگی تون رو فراموش کنین. می دونم کار بسیار بسیار سختیه ولی خودتون رو مشغول کنین، چندتا کار مختلف رو همزمان قبول کنین و تا خسته ی خسته نشدین، نرین بخوابین که چون خوابتون نمی بره و بیکار هم هستین به ایشون فکر کنین. هرگز هرگز به صورت ارادی به ایشون فک نکنین وهروقت که متوجه شدین به صورت اتفاقی دارین به ایشون فک می کنین به محض متوجه شدن حواس تون رو پرت کنین.
مطمئن باشین ، مطمئن باشین اگه تقوای الهی رو پیشه کنین قطعا قطعا مورد هایی براتون پیش میاد که هزار بار از ایشون بهترن و همین مشکلاتی که فرمودین ایشون دارن رو هم ندارن.
حتی اگه این اتفاق هم نیفتاده، شما به آرامشی می رسین که با هیچ چیز و هیچ کس براتون قابل مقایسه نیست.
یا علی

از همه دوستانی که لطف کردن و منو همراهی کردن ممنونم
بچه هیئتی عزیز، از شما هم بی نهایت ممنون، راهکارهای خیلی خوبی رو دادید
حالا خوشبختانه ما اونقدر ارتباط نداشتیم و وابستگی زیادی ایجاد نشده. من از اون بابت خیلی احساس ناراحتی نمی کنم.... بیشتر ناراحتیه من از بابت این بود که از اخلاق ایشون خوشم اومده بود، و ایشون هم یه طورایی منو خب امیدوار کرده بودن ولی ناگهان قطع ارتباط کردن، که اونم به قول دوستان، اگه ایشون خودشون بخوان برمیگردن و نیازی نیست من کاری کنم

با سلام

به نظر بنده این جور وابستگی ها از اساس غلطه چون اصلا دلیلی نداره دوتا نامحرم با هم دیگه در غیر مسئله ازدواج و یک سری مسائل ضروری خاص ،ارتباطی داشته باشند...

من فکر میکنم آدم با کسی حق داره آشنا بشه (البته برای ازدواج)که اون طرف شرایط عمومی ازدواج رو داشته باشه و یا بتونه به سرعت اون رو محیا کنه

کسب شرایط متعارف ازدواج یه چیزیه که نباید خیلی زمان بر باشه مثلا نباید زمانش به اندازه رفتن به دانشگاه و اتمام تحصیلات باشه


حالا به هر صورت درسته که اصل آشناییتون غلط بوده و حالا یه جورایی ماشینتون تصادف کرده و تصادفی شده ولی به هر حال نباید که این ماشین تصادفی رو که میشه صافکاری کرد ،انداخت دور...

توی پست بعدی نظر دست و پاشکسته ام رو تقدیم میکنم

با سلام مجدد

حالا به هر صورت وابستگی ایی ایجاد شده که دردسرهای خاص خودش رو داره ولی راه حل مسئله به نظر بنده توی چند نکته هستش

1.اول باور داشته باشی که با یه انتخاب عاقلانه هستش که آدم میتونه خوشبخت بشه و عقل در اینجاها باید مورد توجه قرار بگیره

2. بعد از پذیرش این باور باید سعی کنی که احساسات رو تحت عقلت ببری و به این فکر کنی که آینده ات در گرو تصمیم الانت هستش

3. یه کاغذ و قلم بردار و جدا از احساساتت و اینکه طرف مقابلت شخصیه که بهش علاقه داری ، هرچی از خوبی و بدی در اون شخص میبینی بیار روی کاغذ مثلا ارتباط با نامحرم یه نکته منفیه و بااراده بودن نکته مثبت و میتونی از دیگران هم برای پیدا کردن یک نگاه واقع بینانه در این مسئله کمک بگیری

4. به نظر بنده این تکه کاغذ خیلی میتونه به شما کمک کنه و این رو مدام توی ذهنتون مرور کنید
اگر منفی ها میچربید ؛هم از لحاظ کمی و هم کیفی، پس خود به خود مورد باید از ذهنتون پاک بشه و برای اون هم باید زحمت بکشید

اگر مثبتها چربید باید به با استفاده از یه واسطه امین و مورد اعتماد این مسئله رو بهش برسونید که یه علاقه قلبی بهش دارید و راضی هستین که ازش خواستگاری کنید

حالا اگه این شخص موکول کرد به یه زمان دیگه، بدونید که مرد این کار نیست و اگه اقدام فوری کرد که میتونید به این فکر کنید که اگه خدا بخواد کم کم دارید به مراد دلتون میرسید

راهی;167747 نوشت:
حالا اگه این شخص موکول کرد به یه زمان دیگه، بدونید که مرد این کار نیست و اگه اقدام فوری کرد که میتونید به این فکر کنید که اگه خدا بخواد کم کم دارید به مراد دلتون میرسید

[=Microsoft Sans Serif] سلام به دوستان عزیز:Gol:
منم با نظرتون موافقم مرد اگر خواستار یک خانوم باشه این دست اون دست نمیکنه و سریعا برای رسیدن بهش اقدام میکنه و بهانه های متعدد نمیاره. اگر به هر دلیلی بهانه بیاره معلوم میشه که یا جسارت نداره یااینکه شمارو برای ازدواج و تشکیل زندگی نمیخواد
.
[=Microsoft Sans Serif] زندگیتون پر از ارامش و شادی:Gol:

من هنوز نظر بقیه رو نخوندم. به نظر من عشق وقتی ارزش داره... تحمل سختی های بیابون پر خطر عشق وقتی ارزش داره که یه عش دو طرفه بین طرفین باشه. وگرنه یه جایی کم میاری و خسته میشی از آغاز

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش،
آن هم - کلیم!- با تو بگویم چه سان گذشت:
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت!
گوهر وجود خود را به کسی ارزانی کن که گوهر شناس باشد کسی که در ابتدای مسیر عاشقی به لنگ لنگان می‌افتد همسفر مطمئنی برای سفر زندگی نیست!
در این ایام به محبت او زیاد فکر نکن چرا که تفکر آبیاری محبتی است که معلوم نیست ریشه محکمی داشته باشد.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جائی نرسد!
البته اگر او را خیلی برای خواستن و داشتن سزاوار میدانی سفره دل را برایش اندکی باز کن ولی اگر اظهار بی اشتهایی کرد غذای روحت را به خاطر او فاسد نکن.
و بدان اگر او واقعا خواستار تو باشد تغافل تو فریاد او را بر خواهد آورد و در طلبت به شتاب خواهد آمد:
تغافل عاشق بی‌تاب را بی‌تاب تر می‌سازد
بفریاد آورد خاموشی یوسف زلیخا را
تار دل تمام انسان‌ها به دست خداست از او بخواه همساز مناسب زندگی‌ات را سر راهت بگذارد. تا موسیقی زندگی‌ات موزون و دلنشین بشه.

دوستای خوبم از همتون ممنونم
وقتی این تاپیک رو شروع کردم، خیلی ناراحت بودم، ولی الآن ، به خصوص با شنیدن صحبت های عاقلانه و خوب شما عزیزان متوجه اشتباهم شدم....راستش وقتی فکر می کنم می بینم خیلی هم ارزش اینو نداره که من خودمو به خاطرش کوچیک کنم، اصلا دیگه مهم نیست (که اینم مدیون شما عزیزان هستم، اگه انقد منو همراهی نکرده بودید، شاید هنوز تو فکر غلط خودم مونده بودم)
اما حالا چیزی که خیلی برام مهم شده، پیدا کردن جواب این سوالمه:

عندلیب;167651 نوشت:
میشه لطفا بگید من چطور این مشکلاتی که فرمودیدو حل کنم که دیگه وارد این روابط نشم؟

اگه جواب بدید ممنون میشم، چون خیلی زود وابسته میشم و البته قبلا هم اینطور نبودم، اما بعد از یه مسئله ای که برام پیش اومد اینطور شدم

عندلیب;167829 نوشت:
وقتی این تاپیک رو شروع کردم، خیلی ناراحت بودم، ولی الآن ، به خصوص با شنیدن صحبت های عاقلانه و خوب شما عزیزان متوجه اشتباهم شدم....راستش وقتی فکر می کنم می بینم خیلی هم ارزش اینو نداره که من خودمو به خاطرش کوچیک کنم، اصلا دیگه مهم نیست

من اینو نوشتم، ولی اگه بازم دوستان، راجع به این مسئله نظری دارن، خوشحال میشم بشنوم...نظراتتون منو خیلی کمک می کنه

عندلیب;167829 نوشت:

اما حالا چیزی که خیلی برام مهم شده، پیدا کردن جواب این سوالمه:
اگه جواب بدید ممنون میشم، چون خیلی زود وابسته میشم و البته قبلا هم اینطور نبودم، اما بعد از یه مسئله ای که برام پیش اومد اینطور شدم


با سلام و احترام خدمت سركار عندليب عزيز

خيلي خوش اومدين به اسك دين

:Gol:

از دوستان دلسوزي كه با نظرات خوب شون شما رو همراهي كردند هم بسيار متشكرم:goleroz:
و خوشحالم از اينكه خيلي زود به اشتباه تون پي بردين و ارزش واقعي خودتون رو شناختيد

:Kaf:

عندليب جان من خيلي وقت نمي كنم بنويسم ولي از اونجا كه مطالعه تجربيات و هشدارهاي ديگران آگاهي و دانايي آدم رو بالا ميبره و به قول شاعر : "توانا بود هر كه دانا بود"

چند تا لينك بسيار عالي و جذاب، پر از تجربه و هشدار، براتون ميذارم و توصيه مي كنم به مرور حتما مطالعه كنيد:


روي هر عنوان كليك كنيد:



هشدار براي كبري و تصميم كبري
(هشدارهايي براي دختران و خانم ها)



داستان هاي واقعي در مشاوره ها


تاپيك زير رو هم حتما مطالعه كنيد خيلي بدردتون ميخوره:
(يه وقت فكر نكنيد سايت هاي مذهبي بيمه هستند و زود به اشخاص اعتماد كنيد.)

تله های نامریی( هشدار برای خانم های سایت)

عندلیب;167830 نوشت:
من اینو نوشتم، ولی اگه بازم دوستان، راجع به این مسئله نظری دارن، خوشحال میشم بشنوم...نظراتتون منو خیلی کمک می کنه

سلام و احترام مجدد

براي اينكه دوباره تو دام اين وابستگي نيفتين تاپيك هايي كه در پست قبل آدرس دادم رو بخونين
و براي اين كه اين وابستگي رو كاملا پاك كنيد به پست زير رجوع كنيد: :ok:



بازی جالب برای رشد خلاقیت(ترك اعتياد عاطفي. چه مــــــــي كنه اين بازي كن)

بازي جديد "ترك اعتياد عاطفي" از پست 476 شروع ميشه.

موفق و سربلند باشيد

[=Microsoft Sans Serif]با سلام و صبح بخیرخدمت دوستان :Gol:

عندلیب;167829 نوشت:
وقتی این تاپیک رو شروع کردم، خیلی ناراحت بودم، ولی الآن ، به خصوص با شنیدن صحبت های عاقلانه و خوب شما عزیزان متوجه اشتباهم شدم....راستش وقتی فکر می کنم می بینم خیلی هم ارزش اینو نداره که من خودمو به خاطرش کوچیک کنم، اصلا دیگه مهم نیست (که اینم مدیون شما عزیزان هستم، اگه انقد منو همراهی نکرده بودید، شاید هنوز تو فکر غلط خودم مونده بودم)

[=Microsoft Sans Serif] واقعا از حرفتون خوشحال شدم و امیدوارم همواره بهترین راه رو توی زندگی انتخاب کنید و خوشبختی میزبان زندگیتون بشه ان شالله.:khoshali::khoshali:
عندلیب;167829 نوشت:
اگه جواب بدید ممنون میشم، چون خیلی زود وابسته میشم و البته قبلا هم اینطور نبودم، اما بعد از یه مسئله ای که برام پیش اومد اینطور شدم

[=Microsoft Sans Serif]خیلی کوچکتر از نصیحت کردنم ولی حرفی رو میزنم که بهش ایمان دارم :ok:
عزیزم یاد خدا چاره ی کاره . اگر اولین و اخرین فکر تو زندگی خدا باشه و ارتباط با خدا تقویت بشه بعضا این وابستگیا کمتر میشه . اخه وقتی با خداباشیم خدا مارو از خطاها مصون میکنه و همواره راه درست رو نشونمون میده . من براساس تجربه ی شخصی میگم
من مدتی از خدا فاصله گرفتم(نه اینکه قبلاخیلی اهل ارتباط با خدا بوده باشم نه ولی درحد معمول ) باورتون نمیشه که چقدر از اصل مطلب فاصله گرفتم و برام مشکل ساز شد ولی وقتی با خداباشیم خدا مارو از بدترین پرتگاه ها به سلامتی و اسانی نجات میده و هیچوقت نمیذاره که پا از پا خطا کنیم مثل مادری که نمیذاره فرزند دلبندش ذره ای اسیب ببینه و مداوم ازش مراقبت میکنه و مادر احادیثمون داریم که خداوند به اندازه ی هفتاد مادر مهربونه. (عین حدیث رو البته به خاطر ندارم).
ان شالله که نور خدا توزندگی همه ی بچه مسلمونا و مخصوصا کاربرای گل اسک دین بتابه و همگی خوشبخت و عاقبت به خیر بشید ان شالله
:Gol:
موضوع قفل شده است