نرسیدن به حقانیت اسلام

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نرسیدن به حقانیت اسلام

سلام

اگر یک مسلمان زاده در تحقیق از دین اسلام متوجه شود که نمیتواند از آیات قرآن حقانیت اسلام ،حکیمانه بودن خلقت و عدالت خداوند را درک کند آیا همچنان مسلمان است؟
و همچین شخصی درصورت وجود آخرت آیا معذب خواهد بود؟

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد رئوف

معلق;781627 نوشت:
سلام

اگر یک مسلمان زاده در تحقیق از دین اسلام متوجه شود که نمیتواند از آیات قرآن حقانیت اسلام ،حکیمانه بودن خلقت و عدالت خداوند را درک کند آیا همچنان مسلمان است؟
و همچین شخصی درصورت وجود آخرت آیا معذب خواهد بود؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب در مورد سوال شما قابل توجه است:

- نخست آنکه سوال شما در مورد یک فرضی است که ممکن است اساسا هیچ مصداقی نداشته باشد یعنی از فرضی که فردی صادقانه، از روی حقیقت جویی، پر تلاش و با بررسی علمی کامل، به این نتیجه برسد که اسلام دین حقی نیست و عدالت و حکمت خداوند در این دین وجود ندارد. و در رسیدن به این نتیجه هم تحت تاثیر شرایط اجتماعی و جو روانی خاصی قرار نگرفته باشد. چنین فرضی بسیار دشوار است و حقیقتا یافتن مصداق برای آن آسان نیست. با این حال بنده بحث را بر اساس فرضی که طرح کردید (هرچند بسیار بعید است) ادامه می دهم.

- در صورت سوال، اگر فردی به حقانیت اسلام پی نبرد، مسلمان محسوب نمی شود زیرا شرط اقلی اسلام، اعتقاد و اقرار به توحید و رسالت پیامبر اسلام (ص) است. و فردی که به پیام پیامبر به عنوان پیام الهی، اعتقاد نداشته باشد، نمی تواند مسلمان باشد.

- وضعیت چنین فردی در روز قیامت چه خواهد بود؟ نخست آنکه وضعیت افراد در روز قیامت تابع اراده الهی است و پیشاپیش نمی توان در مورد هیچ کسی حکمی قطعی نمود. البته آیات بسیاری در مورد عذاب یا نعمت انسان ها در جهان بعدی وجود دارد و خداوند نیز ملاک ها را بیان کرده است، ولی حکم قطعی در این باب، انحصارا در اختیار خداوند متعال است. با این حال اگر طبق ملاک ها پیش برویم، بایستی بگوییم که اگر فردی صادقانه در پی حقیقت برود و در این راه کوتاهی نکند ولی در نتیجه ی تحقیقش به دین حق (اسلام) نائل نشود و اصطلاحا جاهل قاصر باشد، امید آن است که به صرف این خطای ناخواسته، مشمول عذاب الهی نشود. البته بایستی توجه کرد که بسیاری از اوقات، این فرض مصداق پیدا نمی کند زیرا بسیاری از این بی دینی ها، تحت تاثیر شرایط اجتماعی، جو روانی و مسائلی از این دست است و ربطی به مسائل معرفتی و شناختی ندارد. از این رو بی دینی های این چنینی، هیچ بهانه و عذری برای فرد ایجاد نمی کند و چنین فردی مستحق عذاب خواهد بود. اما اگر صادقانه و از روی جد و جهد باشد ولی به نتیجه مطلوب نرسد، ان شالله که به جهت یک خطای ناخواسته، مورد عذاب واقع نخواهد شد.

دلیل این مسئله هم دو نکته است:

- نخست برخی از آیات قرآن که در مورد گروهی با عنوان مستضعف سخن می گوید که تحت شرایط خاصی، عذر آنها را می پذیرد. و مستضعفان فکری نیز در ذیل همین گروه قرار می گیرند.

انَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً فَأُوْلَـئِكَ عَسَى اللّهُ أَن يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللّهُ عَفُوًّا غَفُورًا (1)

كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏اند، [وقتى‏] فرشتگان جانشان را مى‏گيرند، مى‏گويند: «در چه [حال‏] بوديد؟» پاسخ مى‏دهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مى‏گويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‏] بد سرانجامى است. مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره ‏جويى نتوانند و راهى نيابند. پس آنان [كه فى الجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ايشان درگذرد، كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است.

در این آیه، گروهی که از مستضعفان که چاره و راهی نداشتند، مشمول عفو الهی قلمداد شده اند. با توجه به ضمیمه مستضعفان فکری به این گروه، می توان گفت که اگر فردی واقعا هیچ راهی نداشته است، امید است که مشمول غفران الهی باشد، البته اگر واقعا هیچ راهی نداشته باشد (با شرایطی که قبل تر بیان شد)

- دلیل دیگر که دلیل عقلی است، عدل خداوند است که مانع از مجازات فردی می شود که صادقانه در پی حقیقت بوده است ولی آن را نیافته است. از نظر عقلی مجازات چنین فردی، عادلانه نیست زیرا به خطا و گناهی ناخواسته مرتکب شده است و عمل ناخواسته و غیر ارادی، موضوع عقوبت الهی نمی تواند باشد. (2)

موفق باشید

1. مائده: 97-99
2 در این زمینه پیشنهاد میکنم کتاب عدل الهی را از استاد شهید مطهری انتشارات صدرا، مطالعه بفرمایید.

رئوف;781988 نوشت:
. مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره ‏جويى نتوانند و راهى نيابند. پس آنان [كه فى الجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ايشان درگذرد، كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است.

سلام
پس قرآن قبول می کند که گروهی از مردم در عین اینکه گناهی ندارند و بازخواست و مجازاتی نخواهند دید، ولی در شرایط بد و نا مناسبی رشد کرده تا میمیرند.آیا این عدالت است که گروهی اینگونه باشند و گروهی دیگر خیر و در شرایطی مناسب؟آیا مساوات برقرار است؟عدالت برقرار است؟و اگر می شود آن آیه را بیشتر بشکافید، ممنون می شوم.
بعد شما در ترجمه ی آیه، از کلمه کودکان استفاده کردید(مردان و زنان و کودکان فرودست...).منظورتان از کودکان کیست.مگر کودکان اصلا بازخواست می شوند که حالا خدا از آنها بگذرد یا نگذرد؟

با سلام
در این خصوص، در چند مقام، مباحثی تقدیم حضور مبارک جناب عالی خواهد شد. که برخی از آنها می خواهند حقّانیّت اسلام را اثبات نمایند؛ و برخی دیگر، اعجاز قرآن را.برای ایمان آوردن به اسلام، هیچ احتیاجی به اعجاز نیست؛ و برهان عقلی برای این منظور کافی است. لذا اگر هم رسول خدا(ص) معجزه ای آورده و خداوند متعال قرآن کریم را به نحو اعجاز فرستاده، برای تأکید بر حقّانیّت اسلام است نه برای اثبات آن. لذا رسول خدا(ص) برای افراد عاقل، معجزه نشان نمی دادند و اکثر معجزات آن بزرگوار برای افراد عنود بوده تا هیچ عذری برای انکار نداشته باشند.
برهان بر حقّانیّت اسلام
ادیانی غیر از اسلام در دنیا هستند که ادّعای الهی بودن دارند.هیچکدام از این ادیان، قادر نیستند وجود تاریخی پیغمبر خودشان را اثبات کنند.
به فرض که بتوانند وجود تاریخی پیغمبرشان را اثبات کنند، قادر نیستند استناد کتاب مقدّس خودشان را به آن شخص اثبات نمایند.
به فرض که بتوانند این را هم اثبات کنند، قادر نیستند جعلی نبودن و عدم تحریف آن کتاب را اثبات کنند.
با این وجود، هیچکدام از این ادیان، قابل پیروی نمی باشند.از طرف دیگر، روشن است که انسان محتاج دین الهی است؛ و محال است خدای حکیم، انسان عاقل و مختار را بدون دین رها سازد. پس بی دین ماندن هم منطقاً مردود است.پس غیر از این ادیان مدّعی الهی بودن، باید دین دیگری باشد که هم وجود تاریخی پیغمبرش مسّلم باشد، هم استناد کتاب مقدّس آن به پیغمبر مربوطه مسلّم باشد، هم عدم تحریف آن کتاب امری مسلّم باشد. و تنها یک دین با این ویژگی ها وجود دارد؛ که اسلام است.پس منطقاً جز اسلام، از هیچ دین دیگری نمی توان پیروی نمود.ملاحظه می کنید که طبق حکم عقل، و با مقایسه ای ساده بین ادیان موجود، به راحتی می توان حقّانیّت اسلام را به عنوان تنها دین قابل دفاع، اثبات نمود. امّا خداوند متعال به این بسنده نکرده و راه اعجاز را هم پیش روی مردم نهاده است؛ که اعجاز قرآن تنها یکی از آنهاست. چون رسول خدا(ص) بیش از چهار هزار معجزه از خود بروز داده اند که بیش از سه هزار مورد آن ثبت شده است؛ که نه تنها اصل صدور معجزه از ایشان، با خبر متواتر به ما رسیده است، بلکه خبر برخی از معجزات ایشان نیز خبر متواتر است؛ و خبر متواتر نزد عقلا یقین آور می باشد.

پارسا مهر;782005 نوشت:
سلام
پس قرآن قبول می کند که گروهی از مردم در عین اینکه گناهی ندارند و بازخواست و مجازاتی نخواهند دید، ولی در شرایط بد و نا مناسبی رشد کرده تا میمیرند.آیا این عدالت است که گروهی اینگونه باشند و گروهی دیگر خیر و در شرایطی مناسب؟آیا مساوات برقرار است؟عدالت برقرار است؟و اگر می شود آن آیه را بیشتر بشکافید، ممنون می شوم.
بعد شما در ترجمه ی آیه، از کلمه کودکان استفاده کردید(مردان و زنان و کودکان فرودست...).منظورتان از کودکان کیست.مگر کودکان اصلا بازخواست می شوند که حالا خدا از آنها بگذرد یا نگذرد؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

سوال شما در مورد عدالت الهی، خارج از موضوع بحث ماست، برای تمرکز بر بحث فعلی، متاسفانه نمی توانیم به این سوال دیگر بپردازیم. این موضوع بارها در سایت های مرکز بحث شده است. پیشنهاد بنده این است که به بحث های صورت گرفته مراجعه کنید و اگر همچنان سوال برایتان باقی ماند، لطفا در قالب یک سوال جدید، آن را مطرح کنید تا با تمرکز و با دقت به آن پرداخته شود.

در مورد سوال دوم شما باید عرض کنم که ملاک برای تکلیف انسان ها مشخص است. یک سری احکام فقهی وجود دارد که ملاک تکلیف را بیان میکند (9 سال برای دختران و 15 سال برای پسران) در کنار این، از نظر عقلی هم تمییز درست از نادرست، مقدمه تکلیف است. هر کدام از این ملاک ها را که در نظر بگیرید، ممکن است فردی کودک باشد و به تکلیف رسیده باشد، بنابراین اشکالی ندارد که کودکان هم در حد توانایی خود، دارای تکلیف باشند.

موفق باشید

yalda solimani;782024 نوشت:
با سلام
در این خصوص، در چند مقام، مباحثی تقدیم حضور مبارک جناب عالی خواهد شد. که برخی از آنها می خواهند حقّانیّت اسلام را اثبات نمایند؛ و برخی دیگر، اعجاز قرآن را.برای ایمان آوردن به اسلام، هیچ احتیاجی به اعجاز نیست؛ و برهان عقلی برای این منظور کافی است. لذا اگر هم رسول خدا(ص) معجزه ای آورده و خداوند متعال قرآن کریم را به نحو اعجاز فرستاده، برای تأکید بر حقّانیّت اسلام است نه برای اثبات آن. لذا رسول خدا(ص) برای افراد عاقل، معجزه نشان نمی دادند و اکثر معجزات آن بزرگوار برای افراد عنود بوده تا هیچ عذری برای انکار نداشته باشند.
برهان بر حقّانیّت اسلام
ادیانی غیر از اسلام در دنیا هستند که ادّعای الهی بودن دارند.هیچکدام از این ادیان، قادر نیستند وجود تاریخی پیغمبر خودشان را اثبات کنند.
به فرض که بتوانند وجود تاریخی پیغمبرشان را اثبات کنند، قادر نیستند استناد کتاب مقدّس خودشان را به آن شخص اثبات نمایند.
به فرض که بتوانند این را هم اثبات کنند، قادر نیستند جعلی نبودن و عدم تحریف آن کتاب را اثبات کنند.
با این وجود، هیچکدام از این ادیان، قابل پیروی نمی باشند.از طرف دیگر، روشن است که انسان محتاج دین الهی است؛ و محال است خدای حکیم، انسان عاقل و مختار را بدون دین رها سازد. پس بی دین ماندن هم منطقاً مردود است.پس غیر از این ادیان مدّعی الهی بودن، باید دین دیگری باشد که هم وجود تاریخی پیغمبرش مسّلم باشد، هم استناد کتاب مقدّس آن به پیغمبر مربوطه مسلّم باشد، هم عدم تحریف آن کتاب امری مسلّم باشد. و تنها یک دین با این ویژگی ها وجود دارد؛ که اسلام است.پس منطقاً جز اسلام، از هیچ دین دیگری نمی توان پیروی نمود.ملاحظه می کنید که طبق حکم عقل، و با مقایسه ای ساده بین ادیان موجود، به راحتی می توان حقّانیّت اسلام را به عنوان تنها دین قابل دفاع، اثبات نمود. امّا خداوند متعال به این بسنده نکرده و راه اعجاز را هم پیش روی مردم نهاده است؛ که اعجاز قرآن تنها یکی از آنهاست. چون رسول خدا(ص) بیش از چهار هزار معجزه از خود بروز داده اند که بیش از سه هزار مورد آن ثبت شده است؛ که نه تنها اصل صدور معجزه از ایشان، با خبر متواتر به ما رسیده است، بلکه خبر برخی از معجزات ایشان نیز خبر متواتر است؛ و خبر متواتر نزد عقلا یقین آور می باشد.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

با تشکر از مطالبی که بیان کردید.
البته توجه دارید که بنده نیز عرض کردم که فرض مطرح شده، فرض بعیدی است و صرف یک فرض عقلی است. با این حال از آنجایی که سوال پرسشگر، صرفا از یک فرض است، بنده نیز پاسخ آن فرض احتمالی (و لو احتمال ناچیز) را دادم.

موفق باشید

رئوف;782451 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

با تشکر از مطالبی که بیان کردید.
البته توجه دارید که بنده نیز عرض کردم که فرض مطرح شده، فرض بعیدی است و صرف یک فرض عقلی است. با این حال از آنجایی که سوال پرسشگر، صرفا از یک فرض است، بنده نیز پاسخ آن فرض احتمالی (و لو احتمال ناچیز) را دادم.

موفق باشید


با سلام و تشکر
اگر فرض بنده بعید است پس چرا با کمک آیات قرآن درصدد پاسخگویی مبنی بر اینکه چنین فردی در آخرت معذب نیست برآمدید؟

yalda solimani;782024 نوشت:
با سلام
در این خصوص، در چند مقام، مباحثی تقدیم حضور مبارک جناب عالی خواهد شد. که برخی از آنها می خواهند حقّانیّت اسلام را اثبات نمایند؛ و برخی دیگر، اعجاز قرآن را.برای ایمان آوردن به اسلام، هیچ احتیاجی به اعجاز نیست؛ و برهان عقلی برای این منظور کافی است. لذا اگر هم رسول خدا(ص) معجزه ای آورده و خداوند متعال قرآن کریم را به نحو اعجاز فرستاده، برای تأکید بر حقّانیّت اسلام است نه برای اثبات آن. لذا رسول خدا(ص) برای افراد عاقل، معجزه نشان نمی دادند و اکثر معجزات آن بزرگوار برای افراد عنود بوده تا هیچ عذری برای انکار نداشته باشند.
برهان بر حقّانیّت اسلام
ادیانی غیر از اسلام در دنیا هستند که ادّعای الهی بودن دارند.هیچکدام از این ادیان، قادر نیستند وجود تاریخی پیغمبر خودشان را اثبات کنند.
به فرض که بتوانند وجود تاریخی پیغمبرشان را اثبات کنند، قادر نیستند استناد کتاب مقدّس خودشان را به آن شخص اثبات نمایند.
به فرض که بتوانند این را هم اثبات کنند، قادر نیستند جعلی نبودن و عدم تحریف آن کتاب را اثبات کنند.
با این وجود، هیچکدام از این ادیان، قابل پیروی نمی باشند.از طرف دیگر، روشن است که انسان محتاج دین الهی است؛ و محال است خدای حکیم، انسان عاقل و مختار را بدون دین رها سازد. پس بی دین ماندن هم منطقاً مردود است.پس غیر از این ادیان مدّعی الهی بودن، باید دین دیگری باشد که هم وجود تاریخی پیغمبرش مسّلم باشد، هم استناد کتاب مقدّس آن به پیغمبر مربوطه مسلّم باشد، هم عدم تحریف آن کتاب امری مسلّم باشد. و تنها یک دین با این ویژگی ها وجود دارد؛ که اسلام است.پس منطقاً جز اسلام، از هیچ دین دیگری نمی توان پیروی نمود.ملاحظه می کنید که طبق حکم عقل، و با مقایسه ای ساده بین ادیان موجود، به راحتی می توان حقّانیّت اسلام را به عنوان تنها دین قابل دفاع، اثبات نمود. امّا خداوند متعال به این بسنده نکرده و راه اعجاز را هم پیش روی مردم نهاده است؛ که اعجاز قرآن تنها یکی از آنهاست. چون رسول خدا(ص) بیش از چهار هزار معجزه از خود بروز داده اند که بیش از سه هزار مورد آن ثبت شده است؛ که نه تنها اصل صدور معجزه از ایشان، با خبر متواتر به ما رسیده است، بلکه خبر برخی از معجزات ایشان نیز خبر متواتر است؛ و خبر متواتر نزد عقلا یقین آور می باشد.

با سلام
اینکه اسلام پیامبری دارد که وجود تاریخی اش ثابت شده و اینکه آدمی نیاز به دین دارد..آیا به تنهایی دلیل بر حقانیت آن میشود؟

اولا مگر آدمی نیاز به هواپیما،صنعت و هنر نداشت و آیا خدا آن را فرستاد؟ یا خود آدمی به سمتش رفت؟ خب دین هم میتونه اینگونه باشه که براساس نیاز آدامی بوجود آمده و یک پدیده اجتماعی مثل ادبیات و هنر باشد

و از طرفی در سوال اولیه ما مشکلی که برای پذیرش اسلام نقل شده بود عدم اثبات تاریخی پیغمبر و عدم معجزه نبود بلکه سخن در مورد عدم اثبات عدل الهی و حکیمانه بودن مطالب قرآن بود

یاحق

معلق;782564 نوشت:
با سلام

و از طرفی در سوال اولیه ما مشکلی که برای پذیرش اسلام نقل شده بود عدم اثبات تاریخی پیغمبر و عدم معجزه نبود بلکه سخن در مورد عدم اثبات عدل الهی و حکیمانه بودن مطالب قرآن بود

یاحق


با سلام
پس ما در عین اینکه قائل به وجدان اخلاقی می‏شویم و می‏گوئیم انسان بالفطره از کار خوب لذت و از کار بد رنج می‏برد، اگر پای خدا و خلقت و هدف داشتن خلقت در میان نباشد، کار ما از پوچی خارج نمی‏شود. ولی آنجا که این وجدان اخلاقی هست (و ما معتقدیم که واقعاً وجود دارد) اما من خود می‏فهمم که این وجدان را خدا برای این قرار داده است که من کار با هدفی را انجام دهم و در متن خلقت، من و آن یتیم و آن پیر زن عضو یک پیکر هستیم و واقعاً جزء یک نقشه و طرح هستیم و از یک مشیت ازلی پیروی می‏کنیم و به دنبال یک حکمت می‏رویم و هدف خلقت و خالق خلقت را تأمین می‏کنیم، در این صورت این امر معنوی پوچ نیست بلکه حقیقی و واقعی است.
بنابراین هر مکتبی و هر سیستم فکر اجتماعی نیازمند است به یک سلسله ایده‏های معنوی و لهذا می‏گوئیم ایدئولوژی نیازمند ارزشهای مافوق مادی است، و ارزشها باید قوی و نیرومند باشند به طوری که دارای نوعی تقدس باشند و نشانه تقدس یک چیز آن است که انسان آن را شایسته این بداند که زندگی فردی خودش را فدای آن بکند.
پس هر مکتبی نیاز دارد به چنین هدفها و ارزشهای معنوی و به صرف شرکت در منافع و بر اساس آن نمی‏توان یک مکتب انسانی جامع بوجود آورد، آنچنانکه مارکسیسم بر این اساس است.
و باز منهای خدا که خلقت را بر اساس حکمت و هدف و مسؤلیت آفریده است، نمی‏شود چنان ایده‏های با ارزشی برای بشر به وجود آورد. آن مکتبی که مدعی است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند - تاتو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
یا می‏گوید: (الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض) سوره لقمان آیه 20 (مگر نمی‏بینید که خدا هرچه را در آسمانها و زمین هست رام شما کرد.)، برای هر ذره‏ای مسؤلیت قائل است و می‏گوید در متن خلقت هر چیزی برای راهی آفریده شده و مسؤول کار و وظیفه است. برای خورشید در متن خلقت وظیفه‏ای قرار داده شده است وظیفه خود را انجام می‏دهد. ابر که حرکت می‏کند وظیفه خود را انجام می‏دهد. حرکت ابر یعنی وظیفه انجام دادن. میوه دادن یک درخت یعنی وظیفه انجام دادن.
پس چنین مکتبی انسان را هم می‏تواند مسؤول بداند .انسان موجودی است مسؤول در میان دریائی از مسؤولیت. ولی مکتبی که همه چیز را عاری از هدف و غایت می‏داند برای هیچ موجودی معتقد به انجام وظیفه نیست. تنها به بشر که می‏رسد می‏خواهد برای او وظیفه و تکلیف خلق کند به طوری که بشر واقعاً احساس بکند که مسؤول است، مسؤول خود و دیگران، و حاضر باشد به خاطر این مسؤولیت‏ها و ارزشها و معنویتها فداکاری کند. چرا و برای چه پایه‏ای؟ گفتیم حداکثر می‏تواند بگوید لذت می‏برم، و حال آنکه خود این لذت، لغوی است که طبیعت انجام داده است.
بنابراین یک مکتب به ارزشهای معنوی نیازمند است و بدون اعتقاد به حکیمانه بودن خلقت نمی‏توان به چنین ارزشهائی ایمان پیدا کرد و چنین آرمانهائی لازمه هر حرکت است که مکتب باید آنها را به وجود آورد (آرمان یعنی منتهای آرزو) بدین معنی که برای هر فرد زندگی فردی و شخصی منتهای آرزو نباشد. بلکه کارهای بزرگ منتهای آرزو باشد.
مرد تازه داماد و تازه زندگی تشکیل داده می‏آمد خدمت رسول اکرم (ص) و می‏گفت یارسول الله! آرزوی شهادت دارم. دعا کن خداوند شهادت را نصیب من کند. مکتب تا کجا به انسان آرزو و آرمان بزرگ می‏دهد که همواره می‏خواهد به آن برسد و به شهادت نائل آید و این آرمان ، دیگر با این حرفهای پیش پا افتاده درست در نمی‏آید. با این حرفها نمی‏توان چنین بشری ساخت، و بدون این آرمان هم هیچ مکتبی، مکتب نیست.

به نام خدا.

معلق;782564 نوشت:
با سلام اینکه اسلام پیامبری دارد که وجود تاریخی اش ثابت شده و اینکه آدمی نیاز به دین دارد..آیا به تنهایی دلیل بر حقانیت آن میشود؟ اولا مگر آدمی نیاز به هواپیما،صنعت و هنر نداشت و آیا خدا آن را فرستاد؟ یا خود آدمی به سمتش رفت؟ خب دین هم میتونه اینگونه باشه که براساس نیاز آدامی بوجود آمده و یک پدیده اجتماعی مثل ادبیات و هنر باشد و از طرفی در سوال اولیه ما مشکلی که برای پذیرش اسلام نقل شده بود عدم اثبات تاریخی پیغمبر و عدم معجزه نبود بلکه سخن در مورد عدم اثبات عدل الهی و حکیمانه بودن مطالب قرآن بود یاحق

انسان "نیاز" به هواپیما نداره کما اینکه تا قبل از اختراع هواپیما هم قرن ها و اعصار ملل مختلف بدون پرواز در هواپیما در جای جای زمین زندگی میکردند. اما انسان بدون "دین" (اعم از الهی یا انسانی) توانایی زندگی نداره.

ستایشگر :Gol:

معلق;782563 نوشت:
با سلام و تشکر
اگر فرض بنده بعید است پس چرا با کمک آیات قرآن درصدد پاسخگویی مبنی بر اینکه چنین فردی در آخرت معذب نیست برآمدید؟

با سلام و ادب

چون فرض بعید به معنای فرض محال نیست و چنین امکانی (هر چند کم باشد) در عمل منتفی نیست.

موفق باشید

yalda solimani;782605 نوشت:
بنابراین هر مکتبی و هر سیستم فکر اجتماعی نیازمند است به یک سلسله ایده‏های معنوی و لهذا می‏گوئیم ایدئولوژی نیازمند ارزشهای مافوق مادی است، و ارزشها باید قوی و نیرومند باشند به طوری که دارای نوعی تقدس باشند و نشانه تقدس یک چیز آن است که انسان آن را شایسته این بداند که زندگی فردی خودش را فدای آن بکند.

نشنیدید این جمله رو که انسانیت خودش به تنهایی دینی است ؟
بله انسان که خودش را نشناسد و کلا جاهل باشد لازم است او را وعده جهنم و بشارت بهشت داد..خب انسانها هم همین کارو کردند و در مقطعی جواب گرفتند اما این چیزها الآن دیگه جواب نمیده
وقتش رسیده که آدمی خود را بشناسد و آدم باشد
اگر این وعده وعید ها کاربردی داشت بیشتر آدمها کافر نبودند

ستايشگر;782606 نوشت:
نسان "نیاز" به هواپیما نداره کما اینکه تا قبل از اختراع هواپیما هم قرن ها و اعصار ملل مختلف بدون پرواز در هواپیما در جای جای زمین زندگی میکردند. اما انسان بدون "دین" (اعم از الهی یا انسانی) توانایی زندگی نداره

با سلام

سخن تمامی نیست
چون به هر حال افراد بی دین زیادی هستند که دارند زندگی میکنند و شکایتی نیز ندارند..پس ممکن است

رئوف;781988 نوشت:
در صورت سوال، اگر فردی به حقانیت اسلام پی نبرد، مسلمان محسوب نمی شود زیرا شرط اقلی اسلام، اعتقاد و اقرار به توحید و رسالت پیامبر اسلام (ص) است. و فردی که به پیام پیامبر به عنوان پیام الهی، اعتقاد نداشته باشد، نمی تواند مسلمان باشد.

با سلام
پس چرا خداوند در قرآن کسانی را که دین اسلام را نپذیرفته اند را زیانکار میداند
و در روایات هم داریم کسی که احتمال میدهد آخرتی هست باید دیندار باشد

منظور این است که تکلیف شخصی که به عدالت خداوند و نبوت نرسیده اما احتمال میدهد که آخرتی باشد چیست؟ مسلمان است یا نه مکلف است یا خیر

به نام خدا.

معلق;784040 نوشت:
با سلام

سخن تمامی نیست
چون به هر حال افراد بی دین زیادی هستند که دارند زندگی میکنند و شکایتی نیز ندارند..پس ممکن است

سلام بر شما.

اختلافی که اینجا هست، برمیگرده به اینکه من و شما به چی میگیم دین. شما به چی میگید دین؟ وقتی میگید شخصی "بی دین" هست، منظورتون چیه؟

ستایشگر :Gol:

معلق;784041 نوشت:
با سلام
پس چرا خداوند در قرآن کسانی را که دین اسلام را نپذیرفته اند را زیانکار میداند
و در روایات هم داریم کسی که احتمال میدهد آخرتی هست باید دیندار باشد

منظور این است که تکلیف شخصی که به عدالت خداوند و نبوت نرسیده اما احتمال میدهد که آخرتی باشد چیست؟ مسلمان است یا نه مکلف است یا خیر



با سلام خدمت شما دوست گرامی

برای مسلمان بودن، شروطی که پیش از این گفته شد، لازم است و فردی که باور به وحدانیت خدا و نیز رسالت پیامبر خاتم (ص) ندارد، نمی تواند مسلمان باشد.

در مورد احتمال باید عرض کنم، احتمال می تواند نقطه شروع خوبی باشد، این که ما در زندگی روزمره، چقدر نسبت به امور عادی، یقین داریم؟ بیشتر موارد، ما یقین نداریم، بلکه بر اساس احتمال و قبول کردن سخن افراد مورد اعتماد عمل می کنیم. حال چرا در مورد دین و زندگی ابدی و وجود خدا، از این راه پیروی نکنیم؟

پیامبر (ص) نیز در برخی از سخنان خود برای مردم از همین راه استفاده کردند یعنی از آنها نظر خواستند که آیا مرا فرد امینی می دانید؟ آیا دروغی یا خیانتی از من دیده اید؟ و بعد از شهادت حضار به امانت پیامبر، می فرمایند که حال خبر جدیدی برای شما دارم. من فرستاده خداوند هستم به سوی شما تا راه سعادت و فلاح را نشان دهم. و مردم احتمال بالایی می دادند که پیامبر در این موضوع نیز راستگو و امین است.

از این رو، احتمال صحت و درستی در دین، نقطه شروع خوبی می تواند باشد، بایستی این احتمال را با جدیت بررسی کرد، زیرا مسئله ساده ای نیست بلکه سخن از سعادت ابدی یا شقاوت ابدی است.

بنابراین، در مورد سوال شما مشخصا باید عرض کنم که چنین فردی مسلمان محسوب نمی شود ولی به این معنا نیست که تکلیفی هم ندارد زیرا برخی از تکالیف، تکالیف شرعی نیستند بلکه تکالیف عقلی هستند. چنین فردا عقلا موظف است که به این احتمال مهم بها بدهد و آن را به صورت جدی و دقیق بررسی کند. اگر فرد به این تکلیف عقلی عمل نکند، روز قیامت در نزد خداوند نیز هیچ حجت و عذری نخواهد داشت.

موفق باشید

[="Franklin Gothic Medium"]

معلق;781627 نوشت:
سلام

اگر یک مسلمان زاده در تحقیق از دین اسلام متوجه شود که نمیتواند از آیات قرآن حقانیت اسلام ،حکیمانه بودن خلقت و عدالت خداوند را درک کند آیا همچنان مسلمان است؟
و همچین شخصی درصورت وجود آخرت آیا معذب خواهد بود؟


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
یک مسلمان‌زاده یک مسلمان است و تا از اسلام خارج نشود هم مسلمان باقی می‌ماند (حداکثر فاسق و گناهکار خواهد بود) و برای خروج از اسلام هم ظاهراً تردید کردن کفایت نمی‌کند و تا شخص انکار نکرده باشد از اسلام خارج نمی‌شود ... کسی که نتوانسته باشد با قاطعیت از آیات قرآن به حقانیت اسلام و حکیمانه بودن خلقت و عدالت خداوند برسد نهایتاً در شک است، چه آنکه اگر تا کنون نرسیده است هنوز زنده است و مهلت دارد که برسد، در این موقعیت هم شخص همچنان مسلمان است ...
اما اینکه چنین شخصی با چنین وضعیتی در آخرت معذب خواهد شد یا خیر بحث دیگری است ... بستگی دارد که در شناخت حقیقت بعد از آنکه نسبت به آن در شک و تردید افتاد تلاش کرده و سعیش را بکند یا نکند، اگر کرد و نرسید قاصر است و حرجی بر او نیست (گرچه به قول استاد این فرض بعید و بلکه نامحتمل است)، اما اگر نکرد و نرسید مقصر است و مقصر را هم عذاب می‌کنند ... مگر آنکه خدا طور دیگری اراده کند که در پس آن هم حتماً حکمتی خواهد بود ...
یا علی علیه‌السلام

[="Franklin Gothic Medium"]

معلق;781627 نوشت:
سلام

اگر یک مسلمان زاده در تحقیق از دین اسلام متوجه شود که نمیتواند از آیات قرآن حقانیت اسلام ،حکیمانه بودن خلقت و عدالت خداوند را درک کند آیا همچنان مسلمان است؟
و همچین شخصی درصورت وجود آخرت آیا معذب خواهد بود؟


بسم الله الرحمن الرحیم
پست قبلی پاسخ به سؤالات شما بود بدون اعتبارسنجی فرض‌هایتان ... اما در مورد فرض‌هایتان، با یک بیان دیگر اگر این مطالب را عنوان می‌کردید می‌گفتم مطلبی که به آن رسیده‌اید کاملاً محتمل است و اتفاقاً مبتلی‌به بسیاری هم در میان مسلمان‌زادگان دارند، بخصوص که تازه دغدغه‌دار شده باشند که ببینند اصلاً دینشان حق هست یا تا کنون بی‌خودی هر چه به ایشان گفته شده بود را باور کرده بودند و ساده‌لوحانه و بر اساس اعتماد به دیگران جلو آمده بودند ...
اگر فرموده بودید که از آیات قرآن نتوانسته‌ام اطمینان و یقین به حقانیت اسلام پیدا کنم و همچنین نتوانسته‌ام اطلاق به حکیمانه بودن خلقت و عادل بودن خدا را درک نمایم، نه اینکه هیچ حقانیتی در اسلام ندیده‌ام یا هیچ حکمت و عدالتی را در آن مشاهده نمی‌کنم،‌ در این صورت حقیر چشم‌بسته می‌گفتم اکثر قریب به اتفاق از (اگر نگویم «تمام») مسلمان‌زادگانی که حقیر دیده‌ام که شروع به شناخت دین خود به طور جدّی و دغدغه‌مند کرده‌اند از همینجای کنونی شما شروع کرده‌اند ... علتش هم این است که تا کنون به آنچه به ایشان گفته شده بود اعتماد داشتند و دلیلی نداشتند که به آن شک کنند، ولی بزرگتر که شدند مواجه شدند با سؤالاتی و اعتراضاتی و شبهاتی که به عنوان مثال نقض در وسط اعتقادات ایشان فرود آمده و آرامش را از ایشان گرفته است و تصمیم گرفته‌اند که ته‌توی مسأله را در بیاورند ...
اگر منظور شما هم همین بوده است ان شاء الله در راه شناخت دین خدا موفق باشید ... به شخصه شبهه‌ای ندیده‌ام که پاسخ کافی برای آن نتوان یافت ...
یا علی علیه‌السلام

معلق;784040 نوشت:
سخن تمامی نیست

چون به هر حال افراد بی دین زیادی هستند که دارند زندگی میکنند و شکایتی نیز ندارند..پس ممکن است

سخن رو نا تموم میدونید چون احتمالا به دنیای بعد مرگ و ادامه زندگی بعد مرگ اعتقاد (چندانی )ندارید

ادم شناسی در اسلام بسیار مهمه که خدا کنم شما واقعا دنبالش باشید

پس

ادم تشنه میشه .ایا این حس بیخوده و ابی در بیرون برا رفعش نسیت؟

ادم دلش تا ابد زندگی میخواد .ایا این حس بیخوده و زندگی بعد از مرگش نیست؟

خب حالا ادم بی دین با هواپیما و ادم با دین بدون هوا پیما زندگی اون دنیاشون چجوریه!!

معلق;784041 نوشت:
اما احتمال میدهد که آخرتی باشد چیست؟

پس حالا که ادم نیاز به تا ابد زنده بودن رو درونش داره و شما هم احتمال بودن اخرتی رو میدید باید بگردید ببینید که اخرت واقعا چیه و کجاها ازش گفته شده و نوع زندگی اونجا چجوریه.( که اسلام بخصوص مذهب شیعه در این زمینه اطلاعات خیلی زیاد و درستی داره)

باز باید تحقیقات بیشتری کنید.بدون پیش داوری قبلی.

ستايشگر;784153 نوشت:
اختلافی که اینجا هست، برمیگرده به اینکه من و شما به چی میگیم دین. شما به چی میگید دین؟ وقتی میگید شخصی "بی دین" هست، منظورتون چیه؟

سلام

منظورم این نیست که اخلاق نداره
بلکه منظور این است که اعتقاد به آخرت و گفته های اسلام نداره

روح سبز;784163 نوشت:
ادم تشنه میشه .ایا این حس بیخوده و ابی در بیرون برا رفعش نسیت؟

ادم دلش تا ابد زندگی میخواد .ایا این حس بیخوده و زندگی بعد از مرگش نیست؟


کجا ثابت شده هرضرورتی از سنخ ضرورت آب دربرابر تشنگی است تا بتوان برمبنای ضرورت اون چیز رو ثابت کرد؟
خیلی ها خیلی چیزهارو میخواستن ..حلال هم بوده اما بهش نرسیدن
یکی میخواد زیبا باشه اما نیست
یکی میخواد رشد کنه زنده باشه اما میمیره

پس براساس ضرورت نمیشه چیزی رو ثابت کرد

به نام خدا.

معلق;784168 نوشت:
سلام

منظورم این نیست که اخلاق نداره
بلکه منظور این است که اعتقاد به آخرت و گفته های اسلام نداره

من هم در همون پست اولم گفتم که انسان بدون "دین" (اعم از الهی یا انسانی) نمیتونه زندگی کنه. یعنی به هر حال به "طریق"ی زندگی میکنه و نیاز داره به قوانین و قواعدی برای زندگی کردن. شهودا هم واضح هست. هیچکس در خلاء زندگی نمیکنه به هر حال. اما بدون هواپیما میتونه زندگی کنه کما اینکه کرده.

فکر میکنم هر دو یک حرف داریم میزنیم اما به زبان های مختلف. مزاحم بقیه ی بحثتون با کارشناسان و دیگر اعضا نمیشم.

ستایشگر :Gol:

روح سبز;784163 نوشت:
ادم دلش تا ابد زندگی میخواد .ایا این حس بیخوده و زندگی بعد از مرگش نیست؟

اینو هم اضافه کنم زندگی بعد از مرگی که کاملا مبهم ،نامفهوم و نامحسوسه چه ارتباطی با میل به زندگی داره؟
ما زندگی همین دنیارو دوست داریم این چه ربطی به اثبات آخرت داره؟؟؟

ستايشگر;784171 نوشت:
هیچکس در خلاء زندگی نمیکنه به هر حال. اما بدون هواپیما میتونه زندگی کنه کما اینکه کرده.

منظور بنده هم این است که بدون اسلام هم میتوان زندگی کرد کما اینکه میکنند

یاحق:Gol:

[="DarkOliveGreen"]سلام

معلق;784169 نوشت:
کجا ثابت شده هرضرورتی از سنخ ضرورت آب دربرابر تشنگی است تا بتوان برمبنای ضرورت اون چیز رو ثابت کرد؟
خیلی ها خیلی چیزهارو میخواستن ..حلال هم بوده اما بهش نرسیدن
یکی میخواد زیبا باشه اما نیست
یکی میخواد رشد کنه زنده باشه اما میمیره

پس براساس ضرورت نمیشه چیزی رو ثابت کرد

معلق;784172 نوشت:
اینو هم اضافه کنم زندگی بعد از مرگی که کاملا مبهم ،نامفهوم و نامحسوسه چه ارتباطی با میل به زندگی داره؟
ما زندگی همین دنیارو دوست داریم این چه ربطی به اثبات آخرت داره؟؟؟

خوشم اومد ازتون.مثالهای بسیار عالی زدید.

خب خود انسان اینو ثابت کرده به خودش
ببخش من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم با مثالهای ساده پیش میرم یه وقت جسارت نشه.
خب:

سردم میشه. مغزم تفکر میکنه. باید یه چیزی باشه که بشه با سرما مقابله کرد. میگرده پیداش میکنه( کسب علم)

وقتی راه میرم خارو سنگها کف پامو اذیت میکنن . مغزم تفکر میکنه میگه لابد چیزی هست .....و و و کلا اینجور نیازها.

من نیازهای دیگه رو هم حس میکنم.من پیر شدم و دوست دارم خوشکل بشم. نیاز دارم تا ابد زنده باشم و دوست ندارم هیچ بشم.

پس مغز تفکر میکنه و میگه حتما راهی برا مقابله با هیچ شدن هست.باید پیداش کنم.
اما راهی نیست و تا حالا میلیونها بلکه میلیاردها انسان هیچ شدن و نابود.و به خیلی از ارزوهاشون نرسیدن.

مغزم گیر میکنه و نمیدونه چطور برا نیازهای دیگه راهی بود اما الان نیست و نمیتونه پیداش کنه.
مثلا برا رفع تشنگی سریعا اب در دسترس بیشر قرار گرفت. برا سرما اتش سریع در دسترسش قرار گرفت.
میگم سریع چون اگه سریع نبود نسل بشر در روزهای اولیه خودش نابود میشد.

پس از نظر عقلی کاملا مشخصه باید یه جای به نیاز من مثلا نیاز به زیبا بودنم توجه بشه.

هیلتر و صدام عامل کشته شدن چند نفر شدن؟ هزاران نفر
اما برا تک تک ادمهای که کشته شدن مجازات کشیدن؟ هزاران بار اعدام شدن؟

یه نفر یه اختراعی کرده نصف ادمها رو از درد نجات داده.
حق این ادم همینه که یه حقوق نسبتا خوب بگیره و معروف باشه؟
یا نه باید قد تمام تک تک ادمهای که نجات داده لذت ببره؟
(این یک نیاز نیست که ما میخوایم کسانی که قاتل بودن مجازات بشن؟)

باز مغز تفکر میکنه. میگه من هر نیازی بود رو مثل تشنگی و سرما و خارهای مزاحم پا رو گشتم و عامل رفع شدنشو یافتم.
پس اگه نظم عالم اینه هیتلر هم اونجا زندس هست!

عقل میگه باز که نیاز رفع نشد بدتر هم شد.لابد هیتلر هم دنبال رفع نیازهاشه اونجا! اصلا دیگه هیتلر زندگی میزاره برام که برم دنبال زیبای!
عقل اینجا گیر میکنه.
پس میگرده دنبال اینکه خب حالا چطور میشه اون دنیا حال هیتلر رو بگیره و جلو گردن کشیهاشو بگیره و مجازات قتل های که کرده رو هم پس بده.و بعد از اون به زیبایش هم برسه
در این راه با دین اشنا میشه.
با به اسلام و تشیع میرسه.
و راه حل رو کشف میکنه
میفهمه طبق گفته خدا اون دنیا بسیار کامله.و کسی نمیتونه ازار برسونه و انتقام کارهای بد رو هم از هیتلر میگیرن.

اما یه شرایطی هست که باید در دنیا رعایت کرد تا در اون دنیا به زیبای رسید.

مثلا ادم نکشم.
فکر نکنم بیشتر از این بلد باشم و بحث رو فقط دنبال میکنم . ببخشید اگه نتونستم کمکی بهتون بکنم.[/]

روح سبز;784205 نوشت:
[="DarkOliveGreen"]سلام

خوشم اومد ازتون.مثالهای بسیار عالی زدید.

خب خود انسان اینو ثابت کرده به خودش
ببخش من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم با مثالهای ساده پیش میرم یه وقت جسارت نشه.
خب:

سردم میشه. مغزم تفکر میکنه. باید یه چیزی باشه که بشه با سرما مقابله کرد. میگرده پیداش میکنه( کسب علم)

وقتی راه میرم خارو سنگها کف پامو اذیت میکنن . مغزم تفکر میکنه میگه لابد چیزی هست .....و و و کلا اینجور نیازها.

من نیازهای دیگه رو هم حس میکنم.من پیر شدم و دوست دارم خوشکل بشم. نیاز دارم تا ابد زنده باشم و دوست ندارم هیچ بشم.

پس مغز تفکر میکنه و میگه حتما راهی برا مقابله با هیچ شدن هست.باید پیداش کنم.
اما راهی نیست و تا حالا میلیونها بلکه میلیاردها انسان هیچ شدن و نابود.و به خیلی از ارزوهاشون نرسیدن.

مغزم گیر میکنه و نمیدونه چطور برا نیازهای دیگه راهی بود اما الان نیست و نمیتونه پیداش کنه.
مثلا برا رفع تشنگی سریعا اب در دسترس بیشر قرار گرفت. برا سرما اتش سریع در دسترسش قرار گرفت.
میگم سریع چون اگه سریع نبود نسل بشر در روزهای اولیه خودش نابود میشد.

پس از نظر عقلی کاملا مشخصه باید یه جای به نیاز من مثلا نیاز به زیبا بودنم توجه بشه.

هیلتر و صدام عامل کشته شدن چند نفر شدن؟ هزاران نفر
اما برا تک تک ادمهای که کشته شدن مجازات کشیدن؟ هزاران بار اعدام شدن؟

یه نفر یه اختراعی کرده نصف ادمها رو از درد نجات داده.
حق این ادم همینه که یه حقوق نسبتا خوب بگیره و معروف باشه؟
یا نه باید قد تمام تک تک ادمهای که نجات داده لذت ببره؟
(این یک نیاز نیست که ما میخوایم کسانی که قاتل بودن مجازات بشن؟)

باز مغز تفکر میکنه. میگه من هر نیازی بود رو مثل تشنگی و سرما و خارهای مزاحم پا رو گشتم و عامل رفع شدنشو یافتم.
پس اگه نظم عالم اینه هیتلر هم اونجا زندس هست!

عقل میگه باز که نیاز رفع نشد بدتر هم شد.لابد هیتلر هم دنبال رفع نیازهاشه اونجا! اصلا دیگه هیتلر زندگی میزاره برام که برم دنبال زیبای!
عقل اینجا گیر میکنه.
پس میگرده دنبال اینکه خب حالا چطور میشه اون دنیا حال هیتلر رو بگیره و جلو گردن کشیهاشو بگیره و مجازات قتل های که کرده رو هم پس بده.و بعد از اون به زیبایش هم برسه
در این راه با دین اشنا میشه.
با به اسلام و تشیع میرسه.
و راه حل رو کشف میکنه
میفهمه طبق گفته خدا اون دنیا بسیار کامله.و کسی نمیتونه ازار برسونه و انتقام کارهای بد رو هم از هیتلر میگیرن.

اما یه شرایطی هست که باید در دنیا رعایت کرد تا در اون دنیا به زیبای رسید.

مثلا ادم نکشم.
فکر نکنم بیشتر از این بلد باشم و بحث رو فقط دنبال میکنم . ببخشید اگه نتونستم کمکی بهتون بکنم.

[/]

همه حرف شما اینه که باید یه عالم دیگه ای باشه تا میل به زندگی جاویدانی که در دل ما هست معنا دهد..اکثر علما هم برای اثبات عالم آخرت از این دلیل استفاده میکنند
اما همونطور که در پست قبل هم عرض کردم این میل دلیلی بر وجود آخرت نیست اتفاقا دین میگه میل به زندگی سرانجامش دوزخ است و آدم آفریده شده که بندگی کند نه زندگی...

روح سبز;784205 نوشت:
[="DarkOliveGreen"]سلام

خوشم اومد ازتون.مثالهای بسیار عالی زدید.

خب خود انسان اینو ثابت کرده به خودش
ببخش من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم با مثالهای ساده پیش میرم یه وقت جسارت نشه.
خب:

سردم میشه. مغزم تفکر میکنه. باید یه چیزی باشه که بشه با سرما مقابله کرد. میگرده پیداش میکنه( کسب علم)

وقتی راه میرم خارو سنگها کف پامو اذیت میکنن . مغزم تفکر میکنه میگه لابد چیزی هست .....و و و کلا اینجور نیازها.

من نیازهای دیگه رو هم حس میکنم.من پیر شدم و دوست دارم خوشکل بشم. نیاز دارم تا ابد زنده باشم و دوست ندارم هیچ بشم.

پس مغز تفکر میکنه و میگه حتما راهی برا مقابله با هیچ شدن هست.باید پیداش کنم.
اما راهی نیست و تا حالا میلیونها بلکه میلیاردها انسان هیچ شدن و نابود.و به خیلی از ارزوهاشون نرسیدن.

مغزم گیر میکنه و نمیدونه چطور برا نیازهای دیگه راهی بود اما الان نیست و نمیتونه پیداش کنه.
مثلا برا رفع تشنگی سریعا اب در دسترس بیشر قرار گرفت. برا سرما اتش سریع در دسترسش قرار گرفت.
میگم سریع چون اگه سریع نبود نسل بشر در روزهای اولیه خودش نابود میشد.

پس از نظر عقلی کاملا مشخصه باید یه جای به نیاز من مثلا نیاز به زیبا بودنم توجه بشه.

هیلتر و صدام عامل کشته شدن چند نفر شدن؟ هزاران نفر
اما برا تک تک ادمهای که کشته شدن مجازات کشیدن؟ هزاران بار اعدام شدن؟

یه نفر یه اختراعی کرده نصف ادمها رو از درد نجات داده.
حق این ادم همینه که یه حقوق نسبتا خوب بگیره و معروف باشه؟
یا نه باید قد تمام تک تک ادمهای که نجات داده لذت ببره؟
(این یک نیاز نیست که ما میخوایم کسانی که قاتل بودن مجازات بشن؟)

باز مغز تفکر میکنه. میگه من هر نیازی بود رو مثل تشنگی و سرما و خارهای مزاحم پا رو گشتم و عامل رفع شدنشو یافتم.
پس اگه نظم عالم اینه هیتلر هم اونجا زندس هست!

عقل میگه باز که نیاز رفع نشد بدتر هم شد.لابد هیتلر هم دنبال رفع نیازهاشه اونجا! اصلا دیگه هیتلر زندگی میزاره برام که برم دنبال زیبای!
عقل اینجا گیر میکنه.
پس میگرده دنبال اینکه خب حالا چطور میشه اون دنیا حال هیتلر رو بگیره و جلو گردن کشیهاشو بگیره و مجازات قتل های که کرده رو هم پس بده.و بعد از اون به زیبایش هم برسه
در این راه با دین اشنا میشه.
با به اسلام و تشیع میرسه.
و راه حل رو کشف میکنه
میفهمه طبق گفته خدا اون دنیا بسیار کامله.و کسی نمیتونه ازار برسونه و انتقام کارهای بد رو هم از هیتلر میگیرن.

اما یه شرایطی هست که باید در دنیا رعایت کرد تا در اون دنیا به زیبای رسید.

مثلا ادم نکشم.
فکر نکنم بیشتر از این بلد باشم و بحث رو فقط دنبال میکنم . ببخشید اگه نتونستم کمکی بهتون بکنم.

[/]

همه حرف شما اینه که باید یه عالم دیگه ای باشه تا میل به زندگی جاویدانی که در دل ما هست معنا دهد..اکثر علما هم برای اثبات عالم آخرت از این دلیل استفاده میکنند
اما همونطور که در پست قبل هم عرض کردم این میل دلیلی بر وجود آخرت نیست اتفاقا دین میگه میل به زندگی سرانجامش دوزخ است و آدم آفریده شده که بندگی کند نه زندگی...

[="DarkOliveGreen"]

معلق;784279 نوشت:
اتفاقا دین میگه میل به زندگی سرانجامش دوزخ است و آدم آفریده شده که بندگی کند نه زندگی

سلام

کجا اینا گفتن؟[/]

روح سبز;784317 نوشت:
[="DarkOliveGreen"]

سلام

کجا اینا گفتن؟

[/]

با سلام

سرتاسر قرآن و روایات اینو میگه..
اینکه مدام دین میگوید به دنبال هواها نروید یعنی چی به نظر شما؟
از نظر من یعنی اینکه سعادت دینی غیر از سعادتی است که طبع آدمی میخواهد..
دین لذات طبیعی را محدود کرده و با زیاده خواهی در این امر کاملا مخالف است و از اون طرف برای زهد و عبادت و بندگی ارزش قایل شده..
اصلا در قرآن به وضوح آمده که ما شمارو آفریدیم برای عبادت ولاغیر

خب حالا شما بفرما کجا عموم انسانها چنین میلی دارند؟
عموم انسانها همین دنیارو میخوان

مسلمان زاده خیلی موجود خاصیه . هم خدا رو میخواد هم خرما رو . هم میدونه پیامبر حقه میخواد بره بهشت . هم دلش گناه می خواد و داره خدا رو کمرنگ میکنه تا به دلش برسه.
عجب آدمیه:khandeh!:

معلق;784356 نوشت:
اصلا در قرآن به وضوح آمده که ما شمارو آفریدیم برای عبادت ولاغیر

البته اینکه فکر میکنید مثلا 17 رکعت نماز خوندن باعث بردگی و ذلت میشه و مثلا حرام های الهی رو انجام دادن باعث اوج لذت و رهایی هستش ، کاملا سلیقه ای هست .
معلق;784172 نوشت:
اینو هم اضافه کنم زندگی بعد از مرگی که کاملا مبهم ،نامفهوم و نامحسوسه چه ارتباطی با میل به زندگی داره؟
ما زندگی همین دنیارو دوست داریم این چه ربطی به اثبات آخرت داره؟؟؟

خوب ما هم زندگی این دنیا رو دوست داریم ولی سعی میکنیم با خوبی به دیگران و انجام دادن فرامین اسلام اون دنیا مون رو هم بسازیم .
مشکل شما اینه که فکر میکنید خیلی عمر میکنید . اگه میدونستید فقط یک ساعت تا مرگ فاصله دارید ، کاملا درک میکردید اگر زندگی پس از مرگ وجود نداشته باشه ، این تفکر چقدر میتونه برای انسانی که دائم در حال خواستن هست و به خواسته هاش نمیرسه ،ویران کننده باشه .مخصوصا اگر همون یک ساعت رو هم در فقر بسر ببرید و در اطرافتون اغنیا در حال خوشی باشن . اگه مخالف این موضوع باشید من واقعا دیگه حرفی برای گفتن ندارم .

مهدی 17771;784373 نوشت:
خوب ما هم زندگی این دنیا رو دوست داریم ولی سعی میکنیم با خوبی به دیگران و انجام دادن فرامین اسلام اون دنیا مون رو هم بسازیم .

خوب بودن و خوبی کردن به دیگران هم ربطی به آخرت نداره
مهدی 17771;784373 نوشت:
گر زندگی پس از مرگ وجود نداشته باشه ، این تفکر چقدر میتونه برای انسانی که دائم در حال خواستن هست و به خواسته هاش نمیرسه ،ویران کننده باشه .مخصوصا اگر همون یک ساعت رو هم در فقر بسر ببرید و در اطرافتون اغنیا در حال خوشی باشن

من واقعا نمیدونم خواسته های این دنیا چه ربطی به آخرت داره

سلام

معلق;784356 نوشت:
ینکه مدام دین میگوید به دنبال هواها نروید یعنی چی به نظر شما؟

گفته شده در یک چهار چوب معین بدنبالش برید. مثلا ازدواج.و با همون همسر هوا های جنسیرو رفع کن و اگه بیش از این بود باید کنترل بشه.

معلق;784356 نوشت:
دین لذات طبیعی را محدود کرده و با زیاده خواهی در این امر کاملا مخالف است

این لذات طبیعی یه بخشش همون هوس هست که توی خط قبل گفتید اسلام کلا ردش کرده.

محدود نکرده .سازنده این ربات ( منظورم انسان) اونه که میگه کجا چی به نفعه کجا به ضرر.

از یه نظر دیگه اینکه ما حیوون نیستیم که خدا بزاره زیاده خواهی کنیم و بی بندو بار باشیم

مثلا سعادت از ابوبکر بغدادی برا خودش کشتن همه شیعهاست. و ملت عراق و سوریه و فرانسه و ... ایناست. و خوشش نمیاد توی چهار چوب خدا رفتار کنه.

یه نفر دیگه سعادت رو این میدونه با همه ی مردهای زمین رابطه جنسی داشته باشه.

یکی هوا و هوس کرده روزی ده نفرو توی خیابون نزنه.

و....

شما دلت اینجور جامعه ی رو میپسنده و ذاتت از این هرجو مرج خوشش میاد؟

اینجاست که میگشید خب قانون قرار میدیم. اما قانون که کامله خدا یا انسان که سلخته شده به دست خداست.

پس خدا دستوراتی میفرسته که باید اولا درست درک بشه دوما درست اجرا بشه.

معلق;784356 نوشت:
از اون طرف برای زهد و عبادت و بندگی ارزش قایل شده.

معلق;784356 نوشت:
اصلا در قرآن به وضوح آمده که ما شمارو آفریدیم برای عبادت ولاغیر

دقیقا برا عبادت خلق شدیم

اما عبادت چیه؟
چرا تا اسمش میاد همه فکر میکنن یعنی فقط شب روز روزه بودن نماز خوندن و در غاری خارج از شهر سالها با یک ذره نون و اب سر کردن.
نماز و روزه سر جاش.اما همه عبادت این نیست.

عبادت یعنی لبخند به روی همنوعت.
عبادت یعنی کمک مالی و روحی به هم نوعت
عبادت یعنی مسخره نکردن دیگران.
عبادت یعنی اختلاس نکردن.
عبادت یعنی با همسرت هر جور میخوای لذت ببر جسمی و روحی .
عبادت یعنی کسب علم
عبادت یعنی انجام مثلا یک اختراع با کسب همون علم و کمک به اسایش بشر
عبادت یعنی از کسی که به ما بدی کرد بگذریم
عبادت یعنی نسل یک حیوون بدبخت رو نکنیم
عبادت یعنی جای درختها برج نسازیم
عبادت یعنی توی خیابون بوق نزنیم
عبادت یعنی پست سر کسی بدگوی نکردن.(دو رو نبودن)

حالا اینا میل درونی انسان نیست؟میل عموم انسانها نیست؟

رسول خدا – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: عبادت کردن ( در اینجا مثلا نماز و روزه) همراه با خوردن مال حرام، مانند ساختن بنایی بر روی شن است.«بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص۱۲»

رسول خدا – صلی‌الله علیه و آله- فرمود: كسی كه بتواند حاجت نیازمندی را برآورد ولی دست رد بر سینة او زند، گناهش چون گناه باج‌گیر است.

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: عبادت دارای هفتاد جزء است و برترین آنها به دست آوردن روزی حلال است.«بحار الانوار، ج ۱۰۳، ص ۷»

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: نگریستن به سیمای دانشمندان عبادت است، دیدن حاکم و رهبر عادل نیز عبادت است و نگاه از روی مهربانی و عطوفت به پدر و مادر و دیدن دوستی که برای خدا دوستش می داری، اینها نیز عبادت است
امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: بخشش در راه خدا، عبادت مقرّبان و نزدیکان به خداوند است.
.
امام كاظم – علیه‌السّلام - فرمود: «
همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیكی كردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود.
امام كاظم – علیه‌السّلام - فرمود: همانا خدا را در زمین بندگانی است كه برای رفع نیازهای مردم می‌كوشند، اینان در روز قیامت (ازعذاب)، در امان هستند.

امام صادق – علیه‌السّلام - فرمود: كسی كه در فكر برآوردن نیاز برادر مؤمن مسلمان خود باشد تا زمانی كه در فكر نیاز او هست، خداوند نیز در (فکر) نیاز وی باشد.

معلق;784356 نوشت:
عموم انسانها همین دنیارو میخوان

کاملا موافقم
چون برا عموم درست دین توضیح داده نمیشه.

از یه طرف مذهبی ها درست بیان نمیکنن و از طرفی دشمنان مذاهب نمیزارن درست پخش بشه نظرات دین.

خب این از عبادت . بیا راجب اخرت یا همون دنیای بعد از مرگ حرف بزنیم

شما فرمودی که اعتقاد داری به زندگی بعد مرگ درسته؟

خب این اعتقادو از کجا کسب کردید؟

روح سبز;784446 نوشت:
از یه طرف مذهبی ها درست بیان نمیکنن و از طرفی دشمنان مذاهب نمیزارن درست پخش بشه نظرات دین.

خب این از عبادت

اون لذات حلالی را که ذکر کردید به خودی خود مایه تقرب و عبادت نیستند بلکه از اونجایی که نیاز جبری و طبیعی اند تا حدی مجازند
اساسا دین نیامده قوای طبیعی را تقویت کند بلکه آمده تا آنرا محدود کند و به انسان تعالی عقلی دهد

به این فرمایش علامه حسن زاده آملی دقت کنید:
« نمی توان به لقای او رسید جز با عمل صالح و اخلاص در عبادت، چنان که در آیه کریمه کهف آمده و این برای کسی میسر است که از علایق نفسانی و خاطرات دنیوی خلاصی یابد و الا با اشتغال به دنیا ، لذایذ عقلی حاصل نمیشود و در سالک شوقی ایجاد نمیشود.اگر کسی به عبادت عشق نمیورزد به علت وجود این موانع است.» رساله لقا الله

و باز اینکه
امام سجاد خطاب به خداوند فرموده که از هرلذتی جز ذکر تو استغفار میکنم
و یا در سخنان امام علی داریم که برترین طاعات ترک لذت هاست.غررالحکمص191

پس عبادت در اصل خود هیچ ارتباطی با لذات ندارد

روح سبز;784446 نوشت:
شما فرمودی که اعتقاد داری به زندگی بعد مرگ درسته؟

خب این اعتقادو از کجا کسب کردید؟

من نه آخرتو رد میکنم و نه به آن یقین دارم
احنمال داره باشه

معلق;784415 نوشت:
من واقعا نمیدونم خواسته های این دنیا چه ربطی به آخرت داره

ربطش اینه که هیچ کس در این دنیا به خواسته هاش نمیرسه . تنها راه سرخورده نشدن در چنین شرایطی وجود یک جهان دیگه هستش.
معلق;784415 نوشت:
خوب بودن و خوبی کردن به دیگران هم ربطی به آخرت نداره

اتفاقا ربط داره مخصوصا اگه خداوند این رو جزو امتیازاتی برای رتن به بهشت حساب میکنه . ممکنه خوبی کردن به دیگران زحمت داشته باشه که من به خاطر آخرت اون زحمت رو به جان میخرم . ولی اگه آخرت نباشه قطعا من به خودم زحمت اضافی نمیدم این 1 ساعتی که دارم زندگی میکنم برای دیگران باشه .

سلام

معلق;784463 نوشت:
اون لذات حلالی را که ذکر کردید به خودی خود مایه تقرب و عبادت نیستند بلکه از اونجایی که نیاز جبری و طبیعی اند تا حدی مجازند
اساسا دین نیامده قوای طبیعی را تقویت کند بلکه آمده تا آنرا محدود کند و به انسان تعالی عقلی دهد

به این فرمایش علامه حسن زاده آملی دقت کنید:
« نمی توان به لقای او رسید جز با عمل صالح و اخلاص در عبادت، چنان که در آیه کریمه کهف آمده و این برای کسی میسر است که از علایق نفسانی و خاطرات دنیوی خلاصی یابد و الا با اشتغال به دنیا ، لذایذ عقلی حاصل نمیشود و در سالک شوقی ایجاد نمیشود.اگر کسی به عبادت عشق نمیورزد به علت وجود این موانع است.» رساله لقا الله

و باز اینکه
امام سجاد خطاب به خداوند فرموده که از هرلذتی جز ذکر تو استغفار میکنم
و یا در سخنان امام علی داریم که برترین طاعات ترک لذت هاست.غررالحکمص191

پس عبادت در اصل خود هیچ ارتباطی با لذات ندارد

منظور کلی حدیثها اینکه لذت ببیرم اما از حلالش. لذت ببیریم اما دلبسته دنیا نشیم.و اصالت رو بر لذات دنیای و مادی نزاریم.هدف دنیا نباشه.

ایه قران: [=pasokhgoo]بگو چه كسى زينت خدا را كه براى بندگان خود برآورده و روزيهاى پاك و پاكيزه را منع كرده است

وقتی بوسیدن مثلا فرزند عبادته ایا این عبادت لذت نداره؟ بوسیدن لذت نداره؟

اسلام برای سعادت و لذت دنیا بریده از سعادت اخروی اصالتی قایل نیست به این معنا که اسلام لذت و سعادتی از دنیا را تایید میکند که منافاتی با لذت و سعادت زندگی ابدی انسان ندارد

این صحفه رو بخونید :

http://www.askdin.com/thread53113.html

و

http://www.pasokhgoo.ir/node/65905

معلق;784463 نوشت:
من نه آخرتو رد میکنم و نه به آن یقین دارم
احنمال داره باشه

این شد یه حرفی. عقل میگه که احتمال داره تصادف کنم. بهتره بیمه کنم هم خودمو هم ماشینمو.

در حالی که شاید هیچوقت تصادف نکنه
اما کسی بدون بیمه با ماشینش میاد بیرون؟ نه .اگه اومدو زد به یه نفر کشتش چی!

پس وقتی احتمال میره ( که حتما هم اینطوره چون هیتلر در این دنیا مجازاتشو نکشید.و یه برده در این دنیا لذتی نبرد) باید خودمونو برا حادثه اون دنیا بیمه کنیم.

سلام

روح سبز;784501 نوشت:
اسلام لذت و سعادتی از دنیا را تایید میکند که منافاتی با لذت و سعادت زندگی ابدی انسان ندارد

بله به خاطر همین وقتی اول و آخر دین را میبینیم..گفته شده که از هواها پیروی نکنید و این یعنی که سعادت مورد نظر دین با اونچه که به هواهای ما تعلق میگریره کاملا مغایره

بعدم اینکه صحبت دنیا و آخرت نیست صحبت اصالت بندگی و عبادت در دین است
خب بله به برده هم یه چیزی میدن بخوره تا بتونه بردگی کنه

روح سبز;784501 نوشت:
پس وقتی احتمال میره ( که حتما هم اینطوره چون هیتلر در این دنیا مجازاتشو نکشید.و یه برده در این دنیا لذتی نبرد) باید خودمونو برا حادثه اون دنیا بیمه کنیم.

بله اما یه مشکلی اینجا هست
اگر واقعا آخرتی با عواقب خطرناکی هست لازم نبود که خداوند بهانه را از دست آدمی بگیرد؟؟؟؟
چون آخرت از سنخ تصادف در خیابان و یک امر یقینی نیست بلکه یک مسئله ایمانی و اعتقادی است که همیشه در انکار برویش باز بوده و هست

[="DarkOliveGreen"]

معلق;785518 نوشت:
اگر واقعا آخرتی با عواقب خطرناکی هست لازم نبود که خداوند بهانه را از دست آدمی بگیرد؟؟؟؟

سلام

درست متوجه نشدم.اگه درست متوجه شده باشم .

جوابم اینه: کتاب و پیامبر فرستاد تا بهانه در بیاره. و همه اونجا راحت باشن[/]

سلام

روح سبز;785537 نوشت:
[="DarkOliveGreen"]

سلام

درست متوجه نشدم.اگه درست متوجه شده باشم .

جوابم اینه: کتاب و پیامبر فرستاد تا بهانه در بیاره. و همه اونجا راحت باشن

[/]

همین؟
هزار سال پیش یه کتابی اومده که خبر به این مهمی رو بگه؟!!!
تازه همین کتاب هفتاد تا فرقه ازش درومده...و بعضیدبعض دیگر را تکفیر میکنند

خبر به این مهمی مستلزم اینونبود خدا خود با تک تک آدمی سخن بگوید تا بهانه ایی نباشد؟؟؟

معلق;785594 نوشت:
همین؟
هزار سال پیش یه کتابی اومده که خبر به این مهمی رو بگه؟!!!
تازه همین کتاب هفتاد تا فرقه ازش درومده...و بعضیدبعض دیگر را تکفیر میکنند

خبر به این مهمی مستلزم اینونبود خدا خود با تک تک آدمی سخن بگوید تا بهانه ایی نباشد؟؟؟

همین نه. اولین پیامبر عالم خود حضرت ادم علیه السلام بوده

از روزهای اول تاریخ زندگی انسان پیام و اخطار داده خدا.

اینکه فرقه درست شده و چرا خدا تک تک حرف نزده با ادمها بحثش جداست.

اگه واقعا طالب تحقیق در این مورد هم هستید تاپیک بزنید.

معلق;785594 نوشت:
سلام

همین؟
هزار سال پیش یه کتابی اومده که خبر به این مهمی رو بگه؟!!!
تازه همین کتاب هفتاد تا فرقه ازش درومده...و بعضیدبعض دیگر را تکفیر میکنند

خبر به این مهمی مستلزم اینونبود خدا خود با تک تک آدمی سخن بگوید تا بهانه ایی نباشد؟؟؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

لطفا در چارچوب سوال اصلی، مطالب خود را مطرح کنید. سوال اصلی از فرضی بود که در آن فردی (به هر دلیلی) به حقانیت اسلام پی نبرده است و اینکه چنین فردی چه عاقبتی خواهد داشت. این مسئله پاسخ داده شد و کاربران محترم هم نظراتشان را بیان کردند. اما اگر بخواهیم در این تاپیک وارد مباحث جزئی بشویم و کل آموزه های اسلام را ارزیابی کنیم، طبیعتا خود شما هم می دانید که چنین چیزی شدنی نیست. با این حال، هر موضوعی از آموزه های اسلامی که از نظر شما مهم و کلیدی است را می توانید در چارچوب تاپیکی مجزا طرح کنید تا مورد بحث قرار گیرد. در این صورت هم آن موضوع بهتر مورد بحث قرار خواهد گرفت و هم تاپیک فعلی منحرف نخواهد شد.

موفق باشید

موضوع قفل شده است