جسمها قبله دارند قبله جانها چیست ؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جسمها قبله دارند قبله جانها چیست ؟

سلام
سوال ساده ای است :
جسمها قبله ای دارند بنام کعبه ، پس قبله جانها چیست ؟
نظر دوستان چیه ؟
موفق در پناه حق

برچسب: 

با سلام و عرض ادب خدمت شما سرور عزیز و گرامی :Gol:

و تشکر فراوان به خاطر تاپیکهای پرمغز و عمیقی که ایجاد می فرمایید. اجرتان با حضرت ولی عصر (عج). :hamdel:

وجه الله همان کعبۀ درون است. کعبه ای که همۀ موجودات، خواه یا ناخواه به دورش طواف می کنند. :Sham:

با تشکر مجدد
یا حق

بسم الله

سلام

خیلی موضوع زیبایی هست

به نظر بنده...قبله نمای قبله ی جان اشک هست

اشکی که بدون حرفی ریخته بشه رو فرشتگان ثبت نمیکنند و به خدا میگن : خدایا ما غیب نمیدانیم

خدا میفرماید : شما فقط بنویسید که اشک ریخت و ثوابش رو بپسارید به من که شما از حساب کردنش ناتوان هستید


اشک خیلی مهم هست آقا جان...

قبله ی جان خداست...خود خدا نه کعبه و مکه و سنگ و اینا

بینام;118509 نوشت:
وجه الله همان کعبۀ درون است. کعبه ای که همۀ موجودات، خواه یا ناخواه به دورش طواف می کنند
دل باخته;118524 نوشت:
قبله ی جان خداست...خود خدا نه کعبه و مکه و سنگ و اینا

سلام و با تشکر از ورود به این بحث
جناب بینام و دل باخته مطالب زیبایی نوشتند اما معمولا باید برای مطالب استدلال کرد لذا خوب است این دوستان دلیل خود را هم بنویسند .
وجه الله چیست و چرا قبله جان است ؟
چرا خدا قبله جان است ؟
مگر در مقام ظاهر خدا قبله است که در مقام باطن او قبله باشد ؟
اساسا قبله چیست ؟
قبله ظاهر چه اشاره ای به قبله باطن دارد ؟
موفق باشید

فَأينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ
«به هر جا رو کنيد قبله خدا آنجاست»

منتقد;118559 نوشت:
فَأينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ «به هر جا رو کنيد قبله خدا آنجاست»

سلام
با این تعریف شریف همه سو وجه خداست حتی سوهای باطنی . به این ترتیب اگر وجه الله بخواهد قبله باشد ویژگی اساسیش یکی بوده و همه جا بودن است . آنوقت در توجه به وجه الله بعنوان قبله جان جهت گیری بی معناست ولو اینکه جهت در عالم معنا فرضی ندارد اما توجه خالی از جهت نیست و این جهت با توجه به تجرد عالم جان باید مفهوم و حقیقت خاص خودش را داشته باشد ووو
موفق باشید

بایزید بسطامی ( 181 – 266 هـ . ق ) در جوانی ، پیاده سفر حج می کرد .

در راه ، مهمان پیری شد . پیر پرسید :
ـ « یا ابایزید ! قصد کجا داری »
گفت :
ـ « قصد حج »
پیر پرسید :
ـ « زاد راه ، چه همراه داری ؟ »
بایزید پاسخ داد :
ـ « دویست دینار »
پیر گفت :
ـ « آن دویست دینار به من بده و هفت بار بر گِردم طواف کن ! که تا کعبه را بنا کرده اند ، خدا در آن پای نگذاشته و تا این دل را آفریده اند ، خدا از آن بیرون نرفته است . »

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست


حامد;118462 نوشت:
جسمها قبله ای دارند بنام کعبه ، پس قبله جانها چیست ؟

سلام
در قرآن کریم بیت الله الحرام را که قبله است چنین تعریف می فرماید :
"ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا"
ما از این بیان شریف ویژگیهای قبله را اخذ می کنیم :
1- اولیت
2- بیت بودن
3- موضوع بودن برای مردم
قبله جان باید اولیت داشته باشد . بنابر این اصل خدای متعال قبله جان است چون : "هوالاول والاخر"
توجه داشته باشید که وقتی می گوییم : الف ب است ، به جهت وحدت تصریح و به جهت مغایرت نیز اشاره کرده ایم . لذا وقتی می گوییم : هوالاول یعنی اول جهت وحدت و جهت مغایرت با خدای متعال دارد . پس اول حقیقتی است که در یک نگاه کثرت گرا در مقام تحلیل عقلی قابل تفکیک از "هو" است حال سوال این است که این اول چیست ؟
نکته دومی که باید بدان توجه داشت این است که ذات الهی غیب مطلق است و کسی را بدان راه نیست . غیب مطلق را تنها از راه تجلیاتش می شود شناخت .
نکته سوم که ما را به نتیجه می رساند اینستکه در روایات آمده است : اول ما خلق الله العقل و اول ما خلق الله نور نبیک یا اول ما خلق الله الماء . پس خدای متعال تجلی آغازینی دارد . قبل از اینکه این تجلی نخستین را بررسی کنیم این نتیجه را می توان گرفت که : این تجلی آغازین هرچه باشد اوست که قبله است .
و اما در بررسی اول ما خلق یا همان نخستین تجلی باید گفت که این عناوین همه برای یک حقیقت اند اما با لحاظات مختلف . از آنجا که مدبر تمام حقایق هستی است عقل است و از آنجا که پیامبر اکرم ص در سیر کمال انسانی خویش با آن وحدت یافته نور پیامبر اسلام ص است و از آن جهت که خود مایه حیات و زندگی همه موجودات است آب است .
پس قبله جانها نه ذات باریتعالی که غیب مطلق است و از دایره شناخت ما بیرون است بلکه نخستین تجلی اوست و نخستین تجلی حق تعالی به لحاظ اسم و لفظی که ما با آن آشنا باشیم حقیقت نوریه محمد ص است . علی ع نیز که به حسب آیات نفس پیامبر و ملحق به او در این مقام است حائز چنین رتبه و مقامی است .
این تحلیل "اول" به حسب جهت مغایرت "اول" با "هو" است اما به جهت وحدت و عینیت "اول" همان "هو" است .
ادامه دارد ان شاء الله
موفق باشید

سلام
قبله یعنی چیزی که به او رو می کنی . قبله معبود نیست بلکه عامل توجه است . وقتی به سمت کعبه می ایستی در حقیقت داری توجه خود را به حقیقت باطنی عالم بالفعل می سازی . آن حقیقت باطنی باز خود تجلی و ظهوری از حقیقت هستی است نه عین او چه اینکه عین حقیقت هستی از دایره شناخت و توجه ما خارج است پس ما در درون هم به قبله ای توجه می کنیم .
پس آیا توجه به آنچه که ذات حق نیست عبادت غیر نیست ؟
موفق باشید

حامد;119327 نوشت:
پس آیا توجه به آنچه که ذات حق نیست عبادت غیر نیست ؟

سلام
در پاسخ به این سوال باید باز به این امر توجه کنیم که حق متعال در عین جهت غیریت با اشیاء دارای جهت عینیت با آنها نیز هست و همین جهت عینیت در قبله جان است که توجه به او را بعنوان قبله موجه ساخته و از شائبه شرک مبرا می سازد به عبارت دیگر قبله جان که همان صادر اول یا مخلوق اول است چنان در حق تعالی فانی است که هیچ جهت غیریتی در او نمانده است لذا کسی که به آن حقیقت برین توجه می کند در توجه به او جز حق متعال را نمی یابد . این امر را در توجه خود به قبله ظاهر هم تا اندازه ای چشیده اید . آیا در توجه به قبله ظاهری این حقیقت را در خود نیافته اید که به سوی خدا توجه نموده اید ؟ این امری است که با توجه درونی به اوصاف خدای متعال در شما حاصل می شود اما در توجه به قبله باطنی حقیقی این انوار حقیقت قدسی الهی اوست که شما را به ذات خدای متعال متوجه می سازد . به عبارت دیگر توجه شما به خدای متعال در رو کردن به قبله ظاهر تابع توجه درونی شما است اما رو نمودن شما به خدای متعال در توجه به قبله باطن تابع شما نیست بلکه تابع آن حقیقت قدسی است .
نتیجه این کلام آنستکه : توجه به قبله باطن از اختیار ما خارج است . این نور قدسی بر جانی می تابد که شایسته تابیدن شده باشد .
باش تا که بتابد این نور تجلی
موفق در پناه حق

حامد;119386 نوشت:
توجه به قبله باطن از اختیار ما خارج است . این نور قدسی بر جانی می تابد که شایسته تابیدن شده باشد .

سلام
اصلی در ادراکات انسانی وجود دارد و آن این است که :
ادراک انسان از حقایق مادون مقام خود به نحو انشاء وایجاد است و ادراک او از حقایق مافوقش به نحو مظهریت است
در توضیح این اصل می گوییم :
انسان یک موجود وسط است . حقایق مادی و خیالی و وهمی مادون حقیقت او هستند . اما حقایق عقلی و ورای آن ، مافوق او می باشند . او در ادراک حقایق ما فوق خود دست به ایجاد و انشای آنها در مرتبه خیال و وهم می زند اما نمی تواند حقایق مافوق خود را انشاء یا ایجاد کند بلکه می تواند محل تجلی و ظهور آن حقایق در خود باشد .
در یک مثال ساده می گوییم : انسان می تواند شکل و معنای کعبه را در درون خود ایجاد کند اما نمی تواند حقیقت جبرییل را در مرتبه جبرییل درک کند مگر اینکه جبرییل اراده کند در مقام عقل او تجلی نماید .
البته این مطلب به حسب انسانهای عادی است .
از آنجا که کعبه ظاهر و معنای آن مادون وجود انسانند او می تواند آنها را در خود انشاء و ایجادشان کند اما نمی تواند قبله باطن را که حقیقت قدسی مقام عقل اول یا صادر اول است در خود ایجاد نماید . تنها راه انسان برای ادراک و توجه به قبله باطن تطهیر باطنی است . تنها در این صورت است که آن حقیقت پاک قدسی در او ظهور می یابد .
اما آیا می دانید در هنگام این تجلی چه حسی به انسان عابد دست می دهد ؟
موفق باشید

حامد;119613 نوشت:
اما آیا می دانید در هنگام این تجلی چه حسی به انسان عابد دست می دهد ؟

سلام
برای پاسخ به این سوال بیان این مطلب لازم است که در هنگام تجلی حقایق معنوی در مقام عقل انسان ، انسان با آنها احساس نوعی وحدت و یگانگی می کند چه اینکه رابطه آن حقایق با انسان رابطه اصل و فرع یا رابطه ذات و عرض است پس طبیعی است که در هنگام ظهور عقول مجرده در انسان با او حس یگانگی حاصل شود .
با توجه به مطلب فوق اکنون می گوییم وقتی قبله باطن که حقیقت برین عالم مجردات بلکه فوق مجردات است در انسان مومن پاک مطهر تجلی می یابد در عین حس مغایرت با او حس یگانگی و وحدت هم می یابد لذا در این هنگام او خود را هم عابد می بیند و هم قبله ، هم عابد و هم معبود می یابد .
این حالات بسیار سنگین که برای اوحدی از اولیاء الهی رخ می دهد چنان ایشان را در حیرت فرو می برد که ممکن است بلافاصله درخواست رفع آن را بنمایند .
حال شما ببینید صاحبان ولایت مطلقه در عین چشیدن این حقایق فوق تصور بلکه فوق تعقل چگونه شرایط بندگی را بجا می آورند و چگونه کسانی که از این حقایق خبر هم ندارند کوس خدایی شان گوش عالم را کر کرده است .
پس آیا دانستیم چرا به ملازمت مقام عصمت و ولایت امر شده ایم ؟
برای رسیدن به این ربوبیت تنها باید از راه عبودیتی رفت که ایشان کاملان در آنند . ( العبودیه جوهره کنهها الربوبیه )
موفق در تعمق

حامد;118462 نوشت:
سلام
سوال ساده ای است :
جسمها قبله ای دارند بنام کعبه ، پس قبله جانها چیست ؟
نظر دوستان چیه ؟
موفق در پناه حق

با سلام و تشکر از جناب حامد و همه دوستان:Gol:

قبله‌ي حقيقي، اولين تجلي خداي متعال و حقيقت محمديه است که در مراتب نزولي به‌صورت انسان کامل تجلي مي‌کند. ولي از آنجا که همه‌ي انسان‌ها به دلايل مختلف، توانايي شناخت انسان کامل را ندارند يا از توانايي خود استفاده نمي‌کنند، مأمور به توجه به قبله‌ي حقيقي اختياري نيستند، بلکه به ربّ خود به‌صورت اضطراري توجه دارند و چون ربّ اضطراري هر کسي، اسمي از اسماء خداي متعال است، قبله‌ي او نيز همان اسم است و بداند يا نداند، رو به سوي آن اسم دارد و همه‌ي کارهاي ظاهري و باطني وي براي آن اسم و متوجه به آن اسم انجام مي‌شود.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است