یک پرسش در باره امام صادق(ع)

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یک پرسش در باره امام صادق(ع)

درود به دوستان گرامی
از صدای جمهوری اسلامی ایران (رادیو سراسری) شنیدم که امام صادق (ع) گفته اند که هر حدیثی از ایشان نقل کردند که به قرآن مستند نبود، به دیوار بکوبید. آیا این درست است؟

حالا چرا ديوار؟چجوري حديثو بكوبيم به ديوار:pir::khoshgel:؟

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

ضمن خوش آمد گویی به شما برای حضورتان در سایت دینی:Gol:

یکی از وجوه فارغ فقه شیعه و فقه سایر مذاهب اسلامی در این است که سایر مذاهب امامان خود را فقهایی میدانند که با اجتهاد واستنباط مطالب را استخراج وفتوا میدهند .
1-اما شیعه امامان را معصومانی میداند که کلام آنان کلام خدا وفعل ایشان و تقریر آنها را ملاک حکم می شناسند .

در موارد بسیاری از امامان (ع) روایت شده که به مخاطب خود هشدار میدهند که ما به رأی خود فتوا نمی دهیم بلکه آنچه میگوییم از جانب خداوند است (بصائر الدرجات ص299 امام باقر «ع» )

2-از طرفی فقه و اصول در اسلام (شیعه) از چهار منبع اصلی استخراج می سود که شامل (کتاب «قرآن» سنت «رسول الله » اجماع «وحدت نظر علماء» و عقل) می باشد.

3- بسیاری از احادیث به دلایل سیاسی و ... بعد از رحلت رسول الله (ص)دچار تحریف و دگرگونی وحتی جعل قرار گرفته. احادیث معتبر سلسله مراتبی دارند که در صورت نیاز عرض میکنم خدمت دوستان .

نتیجه : امام از دیدگاه شیعه معصومی است که با خداوند به صورت
الهام در ارتباط است و به دلیل علم ذاتی امامان بر امور دین اسلام قطعا" احکامشان خارج از اصول فقهی نیست و به دلیل معصومیت محال است که مطلب کذبی و یا شبهه داری را بر مردم عرضه نمایند .

و به دلیل وجود احادیث جعلی یا تحریف شده بارها معصومین یا امامان (ع) فرمودهاند که برای اطمینان از صحت احادیث مطالب را بر قرآن عرضه کنید اگر با قرآن هماهنگ و هم سو بود آن مطالب از ما است ودر غیر این صورت مطلب احتمال جعلی بودن را دارد .

مطلبی را هم که شما فرمودید قطعا" در همین راستا میباشد . وخوب شما هم که خودتان مطلب را در قسمت جعل حدیث قرار داده اید که این نشانه ی علم شما به اکثر مطالب بالا میباشد

.......................................................................................... حق یارتان :roz:.........................................................................................

راستش اگر پاسخ من آری باشد، آنگاه تنها حدیثی را خواهم پذیرفت که سند قرآنی آن ارایه شده باشد. از جمله همین نکته ای که شما فرمودید که امامان معصوم هستند و با خداوند تماس دارند و .....

با عرض سلام
آیه تطهیر سند معصومیت اهل بیت علیه السلام است :

آیه شریفه « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا » [سوره احزاب/33] ؛
خدا می خواهد پلیدی را از شما دورکند و شما را چنان که باید پاک دارد
این آیه از آیات محکم کلام‌الله مجید است که علاوه بر روایات فراوان شیعه، به گواهی احادیث بی‌شمار منقول از طریق اهل سنت نیز در شأن پنج تن آل عبا نازل شده است . این آیه روشن الهی که به « آیه تطهیر» نامبردار است، حقیقت انسان‌های والایی را ترسیم می‌کند که با گذر از عوامل مادی و خاکی، به عالی‌ترین مرزهای عصمت و طهارت دست یافته،‌گوهر انسانیت را تنها به بهای رضوان الهی و خشنودی خداوند معامله کردند ؛ به گونه‌ای که اگر فضیلت و تقوای همه انسان ها یک جا جمع شود،‌قطره‌ای در برابر دریای بی‌کران فضائل آنها بیش نخواهد بود.

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم

[=&quot]با سلام به [=&quot]ostad[=&quot] عزیز

[=&quot]چند نکته در خصوص فرمایشات حضرت عالی:

[=&quot]اولا کاش ادعای مطرح شده در سوال را[=&quot] (حدیث جدار)[=&quot] با ذکر سند اثبات می­ فرمودید.

[=&quot]ثانیا نسبت به ادعای ...
••ostad••;73487 نوشت:
بسیاری از احادیث به دلایل سیاسی و ... بعد از رحلت رسول الله (ص)دچار تحریف و دگرگونی وحتی جعل قرار گرفته.....
[=&quot]:Ghamgin:می­ فرمودید که آیا این تحریف در کدام یک از مذاهب اسلامی رخ داده؟ شیعه یا سنی؟

[=&quot] سپاسگزارم

نی نوا;73645 نوشت:

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم


[=&quot]با سلام به [=&quot]ostad[=&quot] عزیز

[=&quot]چند نکته در خصوص فرمایشات حضرت عالی:

[=&quot]اولا کاش ادعای مطرح شده در سوال را[=&quot] (حدیث جدار)[=&quot] با ذکر سند اثبات می­ فرمودید.

[=&quot]ثانیا نسبت به ادعای ...[=&quot]:Ghamgin:می­ فرمودید که آیا این تحریف در کدام یک از مذاهب اسلامی رخ داده؟ شیعه یا سنی؟[=&quot]سپاسگزارم

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار ممنون از تذکرتان اما بعد:

شما کمی با دقت مطلب را مطالعه بفرمایید بعد این ایرادات را مطرح فرمایید . اصلا" در اینجا بحث از ریز این موارد یعنی حاشیه رفتن و محکوم شدن !!!! آنهم به وقت گذرانی و مغالطه . ایشان هم در پست بعد خود اعلام کردند که به هر دلیلی نمی خواهند موارد فوق را وارد بحث کنند واین درحالی است که بنده مطمئنم اطلاعات ایشان از چگونگی جعل احادیث کمتر از ما نیست. ونظر دیگری از پیگیری بحث دارند .
مضافا" این که هر وقت لازم شد مفصل در حد یکی دو کتاب از چگونگی وآثار جعل احادیث و عاملان جعل احادیث خواهم نوشت . که انشاءالله به زودی در فراغتی به مطالبی از این قبیل خواهم پرداخت.

اولا" جناب موبد یار محترم زرتشتی خود به امور واقفند واین را در پاسخ به بنده مطرح کردند .جناب نی نوا پست 4 را مطالعه بفرمایید شما که اگر اشتباه نکرده باشم خود خبره اید !!!

ثانیا" بنده بارها با این بزرگواران به دلایلی مباحثه داشته ام و با روش ایشان کاملا"در جهت دادن به مطالب آشنایم. ایشان با تحقیق کامل در مورد دین ما وارد بحث شده اند که باعث خوشوقتی است وبیشتر منظورشان اثبات این مدعا در مورد کم اطلاعی ما از دین خودمان است:!:

ثالثا" این مطالب مفصلا" در بخشهای دیگر وجود دارد ودوباره تکرار آنها فقط وقت گیر است . برای مباحثه ای که دوطرف اعلام آمادگی مقدماتی خود را از محتوای اصلی بحث به طور ضمنی نموده اند.

ضمن تشکر مجدد از یاد آوری شما بزرگوار اگر اجازه بدهید ببینیم جناب موبد یار بفرمایند قصد اصلی شان از طرح موضوع چیست؟

.................................................................................... حق یارتان :roz:.........................................................................................

موبدیار مهران;73465 نوشت:
که امام صادق (ع) گفته اند که هر حدیثی از ایشان نقل کردند که به قرآن مستند نبود، به دیوار بکوبید. آیا این درست است؟

سلام به جناب استاد :Gol:
بنده مثل همین روایت را در کلام امام ره شنیده ام که فرموده بودند اگر توصیه نامه ای از من برای کسی آوردند بزند به دیوار .
منظور واضح است یعنی آن روایت از ما نیست .
البته ظاهرا شما روایت را درست متوجه نشده اید .
تاجایی که حضور ذهن دارم بحث عدم استناد نبوده بلکه بحث مخالفت با قرآن بوده . یعنی حضرت فرموده اند هر روایتی از ما برای شما نقل کردند که مخالف قرآن است آنرا به دیوار بزنید . چون روایت امام معصوم که عدل قرآن است مخالف قرآن نمی شود پس روایت جعلی است و بحث جعل روایت هم در احادیث شیعه و هم سنی مطرح است .
البته باید توجه داشت که عنوان استناد مشکل زاست چون مفهومش اینستکه هر روایتی از ائمه ع باید همراه با سند قرآنیش باشد که این صحیح نیست .
لسان قرآن اجمال است و لسان روایات لسان تفصیل و گاهی بین اجمال و تفصیل دهها واسطه می آید آنوقت باید حضرات هر حکمی را با یک کتابچه مستندات آن ارائه فرمایند که قابل پذیرش نیست .
مراجع محترم هم احکام را بدون ذکر ادله تفصیلی آن در رساله عملیه می آورند که کاملا معقول است .
موفق در پناه حق:Gol:

••ostad••;73487 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

در موارد بسیاری از امامان (ع) روایت شده که به مخاطب خود هشدار میدهند که ما به رأی خود فتوا نمی دهیم بلکه آنچه میگوییم از جانب خداوند است (بصائر الدرجات ص299 امام باقر «ع» )

و به دلیل وجود احادیث جعلی یا تحریف شده بارها معصومین یا امامان (ع) فرمودهاند که برای اطمینان از صحت احادیث مطالب را بر قرآن عرضه کنید اگر با قرآن هماهنگ و هم سو بود آن مطالب از ما است ودر غیر این صورت مطلب احتمال جعلی بودن را دارد .

مطلبی را هم که شما فرمودید قطعا" در همین راستا میباشد . وخوب شما هم که خودتان مطلب را در قسمت جعل حدیث قرار داده اید که این نشانه ی علم شما به اکثر مطالب بالا میباشدQUOTE]

سلام بر بقیةالله الله العظم ومنتظرانش

واقعا" در عجبم که شما چرا به بنده مطلبی را که خودم مفصل توضیح داده ام را میفرمایید درست متوجه نشدم؟؟؟ لطفا" نمونه ی پست بالا را ملاحظه بفرمایید :makhfi:
:!!!:آد م واقعا" بعضی وقتها غصه میخورد :!!!: از خیلی موارد که ......

مثل اینکه اینجا فقط جناب موبد یار نوشته های بنده را با دقت خوانده اند و .... تنها پاسخ مناسب را به بنده داده اند:ghaiem:

...................................................................................... حق یارتان :roz:.....................................................................

موبدیار مهران;73465 نوشت:
درود به دوستان گرامی از صدای جمهوری اسلامی ایران (رادیو سراسری) شنیدم که امام صادق (ع) گفته اند که هر حدیثی از ایشان نقل کردند که به قرآن مستند نبود، به دیوار بکوبید. آیا این درست است؟

با سلام به دوستان
این روایت در کتب شیعه نقل شده و معتبر می باشد.(1)

وروایت های مشابه نیز وجود دارد مثل:
از پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به صورت متواتر نقل شده است که «آنچه از جانب من به شما رسید و موافق قرآن بود، آن را من گفته‏ام و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود، من آن را نگفته‏ام.»(2)

یکی دیگر از امام صادق علیه‏السلام از قول پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین آمده است: «برای هر امر حقّی حقیقتی است و برای هر امر درستی نوری است. پس آنچه را موافق قرآن است، اخذ کنید و آنچه را مخالف قرآن است، ترک کنید.»(3)

1ـ همان، ص 62، رقم 1، باب «اختلاف حدیث و علاجه»
2ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 69، رقم 5، باب «اخذ به سنّت و شواهد کتاب.»
3-
ابی‏الفتوح رازی، تفسیر رازی، ج 3، ص 69.
و
فصلنامه معرفت شماره 71
نويسنده : معرفت، محمد هادی مترجم : سلطانی، محمد

موبدیار مهران;73519 نوشت:
راستش اگر پاسخ من آری باشد، آنگاه تنها حدیثی را خواهم پذیرفت که سند قرآنی آن ارایه شده باشد. از جمله همین نکته ای که شما فرمودید که امامان معصوم هستند و با خداوند تماس دارند و .....

سلام مجدد
موبد یار مهربان اثبات عصمت اهل بیت(ع) به علاوه روایات در خود قرآن ثابت شده است که خاتون مهر یک مورد را ذکر کردند و بنده هم مفصل اشاره می کنم:

الف) آیه امامت: قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمى داند(138) و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکارى ظالم خوانده مى شود،(139) چاره اى جز پذیرش عصمت امام باقى نمى ماند. این آیه هر چند گفتگوهاى فراوانى برانگیخته، اما روشنى آن به اندازه اى است که برخى از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافى چنین واداشته است.
(فیه دلیلٌ على عصمة الانبیاء من الکبائر قبل البعثة و ان الفاسق لا یصلح للامامة)(140) این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتى) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصومند و فاسقان شایستگى امامت ندارند.
این مفسّر نامدار اگر پیش فرضهاى ذهنى خود را کنار مى نهاد، میان امامت و نبوّت فرقى نمى گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمى کرد. زیرا در آیه مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگى دریافت عهد الهى را ندارند. ما نیز مى پذیریم که عهد الهى، عنوانى است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر مى گیرد، اما چگونه این جمله در یکى از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه مى دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمى رود؟

ب) آیه اولى الامر: در آیه اى دیگر، قرآن کریم همگان را به اطاعت از اولى الامر فرا مى خواند و این گروه را در کنار پیامبر مى نشاند.(141) این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطى را به همراه ندارد، اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا است و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست; زیرا سرسپردگىِ این چنینى تنها در برابر کسى سزاوار است که از کجروى و کج اندیشى در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آن چه رضاى خداوند است نمى خواند.(142)
فخر رازى، اندیشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت ـ که به دلیل توانایى زیاد در شبهه افکنى، امام المشکّکین خوانده مى شود ـ دلالت آیه بر عصمت را مى پذیرد، اما منظور از اولو الامر را نخبگان امّت مى داند;(143) در حالى که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشى در این باره از امامان دوازده گانه شیعه نام مى برد و آنان را جانشین خود و پیشواى مردم معرفى مى کند.(144)



ج) آیه تطهیر: آیه تطهیر از دیگر آیاتى است که به روشنى، عصمت اهل بیت را مى نمایاند و بر پاکى و طهارت آنان تأکید می ورزد.(145) سخن درباره این آیه نیز فراوان است، اما آن چه به طور گذرا مى توان گفت این است که بر اساس این آیه، اراده ازلى و تخلف ناپذیر الهى بر این تعلّق گرفته است که هر گونه «رجس» و پلیدى را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى شمارد،(146)م تفسیرى جز عصمت بر نمى تابد.

پاورقی:

138- ر.ک: بقره: 124 139- العصمة، ص 27ـ25; الالهیات، ج 4، ص 121; المیزان، ج 1، ص 276; امامت و رهبرى، ص 168 و بررسى مسائل کلى امامت، ص 47ـ46
140- تفسیر البیضاوى، ج 1، ص 139
141- نساء: 59
142- المیزان، ج 4، ص 401ـ387 و ولایت فقیه، ص 72
143- التفسیر الکبیر، ج 10، ص 116
144- ر.ک: اثبات الهداة، ج 1، ص 501 و ر.ک: ینابیع المودة، ص 495ـ494
145- ر.ک: المیزان، ج 16، ص 313ـ309; العصمة، ص 82ـ69 و 247ـ157 و منشور جاوید، ج 5، ص 320ـ282
146- ر.ک: الالهیات، ج 4، ص 129ـ128 و روح المعانى، ج 22، ص 12

موبدیار مهران;73519 نوشت:
راستش اگر پاسخ من آری باشد، آنگاه تنها حدیثی را خواهم پذیرفت که سند قرآنی آن ارایه شده باشد. از جمله همین نکته ای که شما فرمودید که امامان معصوم هستند و با خداوند تماس دارند و .....

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

با تشکر از کارشناس محترم اما مشکل جناب موبد یار این نیست زیرا خود بر اسناد این حدیث به خوبی واقفند بلکه هدفشان دلیل این مطلب است که شما فرمودید البته از اینکه با ارائه ی این مدارک ذهن دوستان دیگر را نظام دادید سپاسگزارم:Gol:

جناب موبد یارهمانطور که قبلا" هم گفتم وشما هم با این پاسخ به طور ضمنی تایید فرمودید اطلاعات شما راجع به احادیث و اینکه امام به دلیل جعلی بودن بر خی از احادیث این مطلب را فرمودند اطلاعات نسبتا" کامل ی است ونیازی به توضیحات مجدد نیست !

پس بفرمایید که چرا شما نمی خواهید این مطلب را که عنوان کردید و بنده هم پاسخ دادم را بپذیرید؟

همچنین چرا نمی خواهید این باور شیعیان را در باره ی معصوم بودن امامان را قبول کنید و از نظر شما دلیل این مطالب که موضوع بحث اصلی است ؛چیست ؟ کدام قسمت دقیقا" برای شما قابل هضم نیست با توجه براینکه خود شما نیز از آیینی پیروی میکنید که هم بر عقل وهم بر جان قابل عرضه میدانیدش:Gol: بفرمایید تا وارد بحث بحث اصلی بشویم :Gol:

......................................................................................... حق یارتان :roz:.....................................................................................

دوست عزیز:
این تاپیک ها هم در مورد اثبات عصمت اهل بیت بحث شده که دیدنشان خالی از لطف نیست:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8013
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3592
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7013

موبدیار مهران;73519 نوشت:
راستش اگر پاسخ من آری باشد، آنگاه تنها حدیثی را خواهم پذیرفت که سند قرآنی آن ارایه شده باشد. از جمله همین نکته ای که شما فرمودید که امامان معصوم هستند و با خداوند تماس دارند و .....

سلام بر بقیةالله الاعظم ونتظرانش

البته من نگفتم که امامان به طور مستقلی با خداوند تماس دارند .
بلکه ان چه را شما از الهاما ت که نوشته ی بنده بوده دریافت کردید یک فرا روی است که فقط عده ای این الهامات را در سطح وسیع دریافت میکنند اما پیامبر (ص) به صورت فراتر از ایشان وحی را دریافت می فرمود والها مات در مرحله ای پایین تر از وحی قرار دارد که اگر شما در این مورد از دیدگاه اسلام نیازی به توضیح خواستید بنده در خدمتم.
شما نیز آموزه های خود را در آوستا به آموزه های قیزیکی و متا فیزیکی تقسیم کرده اید آیا در باره این تقسیم در شریعت واعتقادات اسلا می اشکالی را مشاهده میکنید که در پذیرش ارتباط با درجات مختلف با عالم متافیزیکی توسط ما و ازجمله امامان ما که معصومیت جزء لاینفک این ارتباط است و یک جزء لازم وضروری میباشد ونه یک جزء کافی! مشکلی
میبینید؟

راستی یک سؤال مجتهد اعلم شما بر طبق جه اصولی طبق فتوای کتاب سوم دینکرد شمامیتواند فتوایی سازگار باگاتاها و دانیک صادر کند دلیل پذیرش شما بر این فتواها چیست ؟

خوب اگر جواب شما آری باشد ایا با این قسمت از شرع شما تداخل اعتقادی پیدا نمیکند؟

حق استفاده از فتواهای مجتهد اعلم بر چه مبنایی است ؟
عقل - کتاب مقدستان - ارتباط الهامی ومتافیزیکی ایشان از کتاب مقدستان - یا صرف تنفیذ اختیار گروهی ؛ تعدادی از سایر علماء؟ مجوز این استخراج چیست؟
فکر میکنم اگر پاسخ این مطالب را بدهید به مشترکاتی برسیم که نیاز به اعلام منبع برای معصومیت امامان بزرگوار ما نباشد همانطور که خودتان نیز بنا به تعلیمات دینتان آنر ا میپذیرید اما ....
در زیر نوشته ای را مستند از یکی از دانشمندان زرتشتی میآورم تا سندی بر این ادعا باشد

«در کتاب ِ سوم ِ "دینکرد" این نکته مورد تأکید و تأیید است که:
(مجتهد ِ اعلم) از درونه ی سخن ِ "داتیک" ، که در بر دارنده ی برترین ِ دانش ها در زمینه ی گیتیانه ترین کارهای ِ گیتی است، فتوایی سازگار با فتواهای "هادَگ مانسرئیگ" و "گاثانیک"، و از درونه ی سخن ِ "گاثا" که در بر دارنده ی برترین ِ دانش ها درباره ی مینُوانه ترین ِ کارهای ِ مینوی است، فتوایی سازگار با "هادَگ مانسرئیگ" و "داتیک"، و از درونه ی "هادَگ مانسرئیگ"، که در بر دارنده ی برترین ِ دانش ها درباره ی میانین ترین کارهای ِ میانین ِ میان ِ جهان ِ مینوی و گیتیایی است، فتوایی سازگار با "گاثاها" و "داتیک" صادر کند.»
«از روایت بالا در "دینکرد" می توان ادعا کرد که اَوستا بسیار جامع است و در بر گیرنده ی دانش ِ معنوی و روحانی، متافیزیکی و دنیوی است و جدا کردن (بخش های مختلف آن) "وندیداد"، "گاثاها"، "یَشت ها" و "یَسنا" از یکدیگر ، بدعت و الحاد است.» ..

. [بازنشر هر یک از نوشتارهایِ این دفتر ِاینترنتی، با ذکر مأخذ ("از این اَوستا") و نام نویسنده (یاغش کاظمی) آزاد است]

اعلمیت مجتهدان شما بر چه پایه واساسی است؟

البته اکنون به دلیل تداخل امتحانات دانشگاه وبعد از ان حوزه متاسفانه فعال نمی توانم در حضورتان باشم اما بعد از دوهفته یدیگر فعال در خدمتم
در پناه خداوند واحد یکت

.............................................................................. حق یارتان :roz:............................................................................

1- آیا انشتین از الهام غیبی به دانشی که ابداع کرد دست یافت یا اندیشه خودش؟ چه معیاری است که نشان میدهد این الهام از سوی خداست یا از سوی مغز خود آدم؟
2- آنچه که از دینکرد بر می آید، نخست اندیشه روشن و خرد بیدار است، سپس هماهنگی آن با گاتها در درجه نخست و آموزشهای شاگردان دست یکم زرتشت در درجه دوم و دانش دانشمندان زمان است. این نکته با معصومیت و این ادعا که خداوند گفته است زمین تا آسمان تفاوت دارد.
3- موبدان ما دانشمندان زمان و مکان خود هستند و بر ما بایسته نیست هرچه که ایشان گفتند، بپذیریم. بلکه از ما خواسته شده با اندیشه روشن بنگریم و خود برگزینیم. امروزه انجمن موبدان به سادگی و بدون هیچ اشکالی دیدگاه پیشینیان را رد یا تایید کرده و به ما توصیه میکنند که اجرا کنیم یا نکنیم.
4- در گاتها شناخت هنجار هستی (=اشا) راهکار درست اندیشی و یافتن راه درست برای زندگی مادی دانسته شده است. شناخت هنجار هستی نیز دانش نام دارد که بسته به زمان و مکان تفاوت دارد. از این رو ما باید هر روز تازه تر از دیروز باشیم. این را هنگام نماز روزانه و پیمان با خود و خداوند تکرار میکنیم.

موبدیار مهران;73934 نوشت:
آیا انشتین از الهام غیبی به دانشی که ابداع کرد دست یافت یا اندیشه خودش؟ چه معیاری است که نشان میدهد این الهام از سوی خداست یا از سوی مغز خود آدم؟

سلام
هرچند شما با استاد در حال مباحثه اید ولی من این بخش از سوال شما را جواب می دهم .
علم امر مجرد و کمال است . لذا نفس انسانی پذیرنده آن و متکامل با آن است . آن حقیقتی که علم را به نفس انسانی القاء و اعطاء می کند مجرد است . لذا در بحث علم و تکامل علمی اصلا بحث خودش مطرح نیست بلکه تماما بحث از القاء حقایق مجرد به نفس انسانی است .
و اما اختلافات :
موجود مجرد عقلی در اعطای کمال علمی به نفوس انسانی هیچ بخل و تبعیضی ندارد لذا انسان هر زمینه ای فراهم کند موجود مجرد به تناسب زمینه سازی نفس به او ادراک را القاء می فرماید .
در این میان انبیاء الهی در فراهم بودن زمینه از همه انسانها برترند چه اینکه هم نفس آنها پاکترین نفوس است و هم وسیعترین آنها . لذا حقیقت مجرد عالم علم را در منتهای درجه صفا و وسعت به جان آنها القاء می فرماید . اما انبیاء الهی در تلقی علم از موجود مجرد عقلی ، توقف نکرده و از استاد خود برتر می شوند چه اینکه نفس انسانی حد یقف ندارد و دائما در حال تکامل است . در این مرحله نفس پیامبر از موجود مجرد عقلی فراتر رفته و حقیقت علم را در مقام مافوق عقل از ذات باریتعالی تلقی می فرماید .
این دو راهی که عرض شد راههای تلقی علم الهی است که از آن تحت عنوان تلقی از جبرییل و تلقی از ذات باریتعالی نام برده می شود .
آقاجان در تطهیر و کمال بکوشید اگر راه آنرا یافته ای که قیل و قال را نفع همین اندازه است که چیزکی بدانی
موفق در مسیر حق

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم[/]

موبدیار مهران;73934 نوشت:
نخست اندیشه روشن و خرد بیدار است

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم[/]

[=&quot]دوست هموطن اندیشه روشن و خرد بیدار من هم می گوید پیش از پیروی و به کار بستن یک دین باید از درستی آن دین و انتخاب بهترین دین مطمئن شد. [/]

[=&quot]دین با سعادت بشر ارتباط دارد و سعادت بشر از جنس علوم طبیعی نیست که "آزمون و خطا بردار " باشد. [/]

[=&quot]اما برای درستی یک دین مانند زرتشت یا یهود چه ضمانتی وجود دارد؟ من ترجیح می دهم دینی را برگزینم که جامع تر و کامل تر باشد. پس من هم زرتشتی هستم هم یهودی هم مسیحی،چون هم به پیامبر خدا حضرت زرتشت(ع) ایمان دارم و هم به حضرت موسی(ع) و هم به حضرت عیسی(ع) و مسلمان نیز هستم پس با اخذ قدر مشترک همه این ها می توانم به درستی انتخابم مطمئن تر از کسی باشم که فقط یک گزینه را برگزیده. [/]

[=&quot]در مسیر حقیقت پابرجا باشید[/][=&quot][/]

نقل قول:

راستش اگر پاسخ من آری باشد، آنگاه تنها حدیثی را خواهم پذیرفت که سند قرآنی آن ارایه شده باشد. از جمله همین نکته ای که شما فرمودید که امامان معصوم هستند و با خداوند تماس دارند و .....

با سلام دقت شود :

بله این حدیث نزد شیعه متو اتر و صحیح است که پیامبر (ص) وائمه علیهم السلام فرمودند که هر حدیث که مخالف قرآن است مزخرف وباطل است وباید بدیوار زده شود . ودر نزد اهل سنت ضعیف.

اما مهم اینست که فرمود : مخالف قرآن ، نفرمود آنچه مخالفی ندارد !!!! که مبنای عقیده گروه قرآنیان

گشته است.

بزبان ساده تر همه چیز با فروعاتش در قرآن ذکر نشده و عقل سلیم میتواند صحت وسقم برخی اخبار را تشخیص دهد. ودر جائیکه بکمک عقل نتوان تشخیص داد از اظهار نظر در متشابهات خود داری وحکمش را به خود معصوم وا میگذاریم.

خاتون مهر;73527 نوشت:
با عرض سلام
آیه تطهیر سند معصومیت اهل بیت علیه السلام است :

آیه شریفه « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا » [سوره احزاب/33] ؛
خدا می خواهد پلیدی را از شما دورکند و شما را چنان که باید پاک دارد
این آیه از آیات محکم کلام‌الله مجید است که علاوه بر روایات فراوان شیعه، به گواهی احادیث بی‌شمار منقول از طریق اهل سنت نیز در شأن پنج تن آل عبا نازل شده است . این آیه روشن الهی که به « آیه تطهیر» نامبردار است، حقیقت انسان‌های والایی را ترسیم می‌کند که با گذر از عوامل مادی و خاکی، به عالی‌ترین مرزهای عصمت و طهارت دست یافته،‌گوهر انسانیت را تنها به بهای رضوان الهی و خشنودی خداوند معامله کردند ؛ به گونه‌ای که اگر فضیلت و تقوای همه انسان ها یک جا جمع شود،‌قطره‌ای در برابر دریای بی‌کران فضائل آنها بیش نخواهد بود.


خاتون مهر گرامی
درود
این آیه که شما نوشتید در باره زنان پیامبر (ص) است. از آیه پیش از آن به سادگی میتوان این را فهمید. این چه ربطی به معصوم دانستن امامان دارد؟ یک نکته دیگر آنکه در این آیه طهارت مورد نظر است نه عصمت.
پرسش پایانی آنکه آیا شما پایبند به قرآن هستید یا آنچه که خود میپندارید که درست است؟ اگر پایبند قرآن هستید و اگر آن گفتار امام صادق (ع) را درست میدانید، پس بایستی آیه ای برای عصمت امامان ارایه کنید.
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿۳۲﴾
فولادوند: اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد
مکارم: اي همسران پيامبر! شما همچون يكي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوي پيشه كنيد، بنابر اين به گونه‏اي هوس انگيز سخن نگوئيد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوئيد.
خرمشاهی: اى زنان پيامبر شما همانند هيچ يك از زنان نيستيد [و برتر و مسؤول‏تريد]، اگر تقوا پيشه كنيد پس در سخن نرمى نكنيد كه فرد بيماردل به طمع [خام‏] افتد، و به نيكى [و سنجيدگى‏] سخن گوييد

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿۳۳﴾
فولادوند: و در خانه‏هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده‏اش را فرمان بريد خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند
مکارم: و در خانه‏هاي خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را بر پا داريد و زكاة را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد خداوند فقط مي‏خواهد پليدي و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
خرمشاهی: و در خانه‏هايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينت‏نمايى روزگار جاهليت پيشين، زينت‏نمايى نكنيد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد، همانا خداوند مى‏خواهد كه از شما اهل بيت هر پليدى [احتمالى / شك و شبهه‏] را بزدايد، و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد

نی نوا;74115 نوشت:
[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم[/]

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم[/]

[=&quot]دوست هموطن اندیشه روشن و خرد بیدار من هم می گوید پیش از پیروی و به کار بستن یک دین باید از درستی آن دین و انتخاب بهترین دین مطمئن شد. [/]

[=&quot]دین با سعادت بشر ارتباط دارد و سعادت بشر از جنس علوم طبیعی نیست که "آزمون و خطا بردار " باشد. [/]

[=&quot]اما برای درستی یک دین مانند زرتشت یا یهود چه ضمانتی وجود دارد؟ من ترجیح می دهم دینی را برگزینم که جامع تر و کامل تر باشد. پس من هم زرتشتی هستم هم یهودی هم مسیحی،چون هم به پیامبر خدا حضرت زرتشت(ع) ایمان دارم و هم به حضرت موسی(ع) و هم به حضرت عیسی(ع) و مسلمان نیز هستم پس با اخذ قدر مشترک همه این ها می توانم به درستی انتخابم مطمئن تر از کسی باشم که فقط یک گزینه را برگزیده. [/]

[=&quot]در مسیر حقیقت پابرجا باشید[/]


نینوای گرامی
درود
آنچه که من از قرآن و نوشته های استاد مطهری درک کردم، آنست که دینی به نام زرتشی، مسیحی، یهودی، محمدی و مانند آن نداریم. تنها یک دین است و آن دین خداوند است. سوره ابراهیم آیه چهار یک نمونه، سوره عنکبوت آیه 46 هم یک نمونه.

عمار;73736 نوشت:

سلام مجدد
موبد یار مهربان اثبات عصمت اهل بیت(ع) به علاوه روایات در خود قرآن ثابت شده است که خاتون مهر یک مورد را ذکر کردند و بنده هم مفصل اشاره می کنم:

الف) آیه امامت: قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمى داند(138) و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکارى ظالم خوانده مى شود،(139) چاره اى جز پذیرش عصمت امام باقى نمى ماند. این آیه هر چند گفتگوهاى فراوانى برانگیخته، اما روشنى آن به اندازه اى است که برخى از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافى چنین واداشته است.
(فیه دلیلٌ على عصمة الانبیاء من الکبائر قبل البعثة و ان الفاسق لا یصلح للامامة)(140) این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتى) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصومند و فاسقان شایستگى امامت ندارند.
این مفسّر نامدار اگر پیش فرضهاى ذهنى خود را کنار مى نهاد، میان امامت و نبوّت فرقى نمى گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمى کرد. زیرا در آیه مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگى دریافت عهد الهى را ندارند. ما نیز مى پذیریم که عهد الهى، عنوانى است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر مى گیرد، اما چگونه این جمله در یکى از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه مى دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمى رود؟

ب) آیه اولى الامر: در آیه اى دیگر، قرآن کریم همگان را به اطاعت از اولى الامر فرا مى خواند و این گروه را در کنار پیامبر مى نشاند.(141) این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطى را به همراه ندارد، اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا است و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست; زیرا سرسپردگىِ این چنینى تنها در برابر کسى سزاوار است که از کجروى و کج اندیشى در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آن چه رضاى خداوند است نمى خواند.(142)
فخر رازى، اندیشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت ـ که به دلیل توانایى زیاد در شبهه افکنى، امام المشکّکین خوانده مى شود ـ دلالت آیه بر عصمت را مى پذیرد، اما منظور از اولو الامر را نخبگان امّت مى داند;(143) در حالى که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشى در این باره از امامان دوازده گانه شیعه نام مى برد و آنان را جانشین خود و پیشواى مردم معرفى مى کند.(144)

ج) آیه تطهیر: آیه تطهیر از دیگر آیاتى است که به روشنى، عصمت اهل بیت را مى نمایاند و بر پاکى و طهارت آنان تأکید می ورزد.(145) سخن درباره این آیه نیز فراوان است، اما آن چه به طور گذرا مى توان گفت این است که بر اساس این آیه، اراده ازلى و تخلف ناپذیر الهى بر این تعلّق گرفته است که هر گونه «رجس» و پلیدى را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى شمارد،(146)م تفسیرى جز عصمت بر نمى تابد.

پاورقی:

138- ر.ک: بقره: 124 139- العصمة، ص 27ـ25; الالهیات، ج 4، ص 121; المیزان، ج 1، ص 276; امامت و رهبرى، ص 168 و بررسى مسائل کلى امامت، ص 47ـ46
140- تفسیر البیضاوى، ج 1، ص 139
141- نساء: 59
142- المیزان، ج 4، ص 401ـ387 و ولایت فقیه، ص 72
143- التفسیر الکبیر، ج 10، ص 116
144- ر.ک: اثبات الهداة، ج 1، ص 501 و ر.ک: ینابیع المودة، ص 495ـ494
145- ر.ک: المیزان، ج 16، ص 313ـ309; العصمة، ص 82ـ69 و 247ـ157 و منشور جاوید، ج 5، ص 320ـ282
146- ر.ک: الالهیات، ج 4، ص 129ـ128 و روح المعانى، ج 22، ص 12

دوست گرامی عمار
درود
من جستجو کردم (آیات زیرین) از متن آیه نتیجه ای که شما گرفتید به دست نیامد. در سوره بقره آیه 124 تنها میگوید که پیمان من به ستمکارانی که از نسل من هستند نمیرسد. در سوره نسا آیه 59 نیز میفرماید که از پیامبر و ولی امر اطاعت کنید. نگفته که این ولی امر چه کسی است. در حزب کمونیست هم میگویند از ولی امرتان که رییس حزب است اطاعت کنید. این چه چیز را ثابت میکند؟ در ادامه آیه و بر خلاف نتیجه شما تنها مرجع رفع اختلاف را خدا و رسول خدا میداند که از دید من تنها قرآن که از سوی خداست و رسول خدا امین آن است مرجع است نه چیز دیگر.
﴿۵۹﴾
فولادوند: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است
مکارم: اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را، و هر گاه در چيزي نزاع كرديد آنرا به خدا و پيامبر ارجاع دهيد اگر ايمان به خدا و روز رستاخيز داريد، اين براي شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
خرمشاهی: اى مؤمنان از خداوند و پيامبر و اولوالامرتان اطاعت كنيد، و اگر به خداوند و روز بازپسين ايمان داريد، هرگاه در امرى [دينى‏] اختلاف‏نظر يافتيد، آن را به [كتاب‏] خدا و [سنت‏] پيامبر عرضه بداريد كه اين بهتر و نيك انجام‏تر است‏
﴿۱۲۴﴾
فولادوند: و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد
مکارم: (به خاطر بياوريد) هنگامي كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگوني آزمود، و او بخوبي از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز اماماني قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمي‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند).
خرمشاهی: و چون ابراهيم را پروردگارش به شعائرى چند آزمود [و آموزش داد] و او آنها را به انجام رساند، فرمود من تو را پيشواى مردم مى‏گمارم گفت و از زاد و رود من [چه كسى را مى‏گمارى؟] فرمود عهد من به ستمكاران [مشركان‏] نمى‏رسد

موبدیار مهران;73934 نوشت:
- آیا انشتین از الهام غیبی به دانشی که ابداع کرد دست یافت یا اندیشه خودش؟ چه معیاری است که نشان میدهد این الهام از سوی خداست یا از سوی مغز خود آدم؟

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

جناب موبد یار انتظار دارید بنده چه پاسخی در این مورد به شما بدهم ؟

انیشتن را با چه کسانی مقایسه کنم ؟ آیا شما حاضرید انیشتن را با آشو زرتشت مقدس مقایسه کنید ؟ اگر آری چرا؟ واگر نه چرا؟

عقل ومحصول نهایی و ارزشمند آن خرد ؛ در دیدگاه واعتقادات شما در کدام مرتبه قرار دارد ؟
قبلا" عرض کردم یکی از اشتراکات ادیان متشرع توأم بودن دوبعد فیزیکی ومتافیزیکی وازجمله اعتقاد به عالم مافوق یا عالم غیب است .

انیشتن یک فرد خردمند بود که از موهبت الهی بهره وری از عقل برخوردار بود همانطور که بودند بسیاری از دیگر انسانها که از این موهبت برخوردارند آن هم در حد ظرفیت مغزی و استعداد ذاتی .
اما از دید گاه مسلمانان که یک دیدگاه عمومی ادیان آسمانی هم است ارتباط با جهان متافیزیکی (عالم غیب ) یک ظرفیت مافوق انهم از نوع ظرفیت وجودی (جان)را طلب میکند . وحی از دیدگاه ادیان پدیده ای است که نزول آن را هر ظرفیتی از نوع انسان نمی تواند پذیرا شود . همچنین الهامات نیز بنا به ظرفیت وجودی افراد از طرف ایشان دریافت میگردد .که از الهام وسیع وهمه جانبه مثل الهامات به مادر موسی(ع) و حضرت مریم(س) شروع شده وتا حد یک رؤیای صادقه برای افراد با ظرفیت وجودی کمتر و حتی احساس دلشوره ونگرانی در افراد عامی تر به وقوع می پیوندد .

از علم امامان به علم لدنی نیز تعبیر میشود .یعنی علم وآگاهی در حد ومرزی که خداوند بر ایشان به واسطه ی خیرات و مبرات وجودی شان عرضه فرموده .
وحساب انیشتن که یک نابغه بوده و آثار عقل را با خمیر اراده در تنور معرفت به خرد وعلم تجربی تبدیل کرده با این مقوله جداست .

......................................................................................حق یارتان :roz:......................................................................

نقل قول:
این آیه که شما نوشتید در باره زنان پیامبر (ص) است. از آیه پیش از آن به سادگی میتوان این را فهمید. این چه ربطی به معصوم دانستن امامان دارد؟ یک نکته دیگر آنکه در این آیه طهارت مورد نظر است نه عصمت.

با سلام

با کمال تاسف بعضی اظهار نظرها باعث رنجش میشود ! انسان محقق خودش دنبال بررسی میرود تا حقیقت را بفهمد . اگر این دوست گرامی اول آیه وآیه بعد تطهیر را توجه کرده بود که در آیه قبل وبعد زنان پیامبر در بیوت متعدد بودند ولفظ بیت بصورت جمع آمده اما در آیه تطهیر بصورت مفرد آمده وبیت ذکر شده ، بهمین سادگی میتوان فقط از قرآن فهمید که ، اهل بیت با اهل بیوت فرق دارد و اهل بیت نیز با زنان پیامبر فرق دارند :

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآَتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (33) وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آَيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا (احزاب34)

اگر گفته بود اهل البیوت ، بسیاق آیه قبل وبعدش؛ تفسیر شما درست بود ومشخص بود که مقصود زنان پیامبرند ضمن اینکه آیه تطهیر باعث معصومیت است و بعضی همسران پیامبر در سوره تحریم از دائره عصمت خارج گشته اند بنص : إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ (4تحریم)

موبدیار مهران;75225 نوشت:
در سوره بقره آیه 124 تنها میگوید که پیمان من به ستمکارانی که از نسل من هستند نمیرسد


با سلام به موبد یارمهربان
دوست عزیز قرار نیست به این راحتی قولی را رد کنیم و از مطالب بگذریم، شما می گویید این آیه تنها میگوید که پیمان من به ستمکارانی که از نسل من هستند نمیرسد را می فهماند دلیلتان چیست؟ ترجمه ای که می کنید بر چه اساسی است،چون غلط است.
" ابراهيم تقاضا كرد كه از دودمان من نيز امامانى قرار ده" تا اين رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد (قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي).
اما خداوند در پاسخ او" فرمود: پيمان من، يعنى مقام امامت، به ظالمان هرگز نخواهد رسيد" (قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ).
تقاضاى تو را پذيرفتم، ولى تنها آن دسته از ذريه تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند!
خوب مشخص است که منصب امامت به گنه کاران داده نمی شود و این در آیه واضح است پس باید عاری از گناه باشد که معصوم می باشد.

ترجمه حضرت آیت الله مکارم رو ببینید:
وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
ترجمه:
(به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد:از دودمان من (نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمى‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند).

موبدیار مهران;75225 نوشت:
در سوره نسا آیه 59 نیز میفرماید که از پیامبر و ولی امر اطاعت کنید. نگفته که این ولی امر چه کسی است. در حزب کمونیست هم میگویند از ولی امرتان که رییس حزب است اطاعت کنید. این چه چیز را ثابت میکند؟

سلام مجدد
در مورد آیه اولوالامر هم باید عرض کنم در اینکه منظور از اولوالامرچیست بین مفسرین نظریات مختلفی بوده است که حضرت آقای مکارم که هفت نظریه ذکر می کنند و در انتها درقبول قول صحیح می فرمایند:

تنها تفسيرى كه از اشكالات گذشته سالم مى‏ماند تفسير هفتم يعنى تفسير اولوا الامر به رهبران و امامان معصوم است، زيرا اين تفسير با اطلاق وجوب اطاعت كه از آيه فوق استفاده مى‏شود كاملا سازگار است، چون مقام" عصمت" امام، او را از هر گونه خطا و اشتباه و گناه حفظ مى‏كند، و به اين ترتيب فرمان او همانند فرمان پيامبر ص بدون هيچگونه قيد و شرطى واجب الاطاعه است، و سزاوار است كه در رديف اطاعت او قرار گيرد و حتى بدون تكرار" اطيعوا" عطف بر" رسول" شود.

جالب توجه اينكه بعضى از دانشمندان معروف اهل تسنن از جمله مفسر معروف فخر رازى در آغاز سخنش در ذيل اين آيه، به اين حقيقت اعتراف كرده، مى‏گويد:
" كسى كه خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما بايد معصوم باشد، زيرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامى كه مرتكب اشتباهى مى‏شود خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پيروى از او را در انجام خطا لازم دانسته، و اين خود يك نوع تضاد در حكم الهى ايجاد مى‏كند، زيرا از يك طرف انجام آن عمل ممنوع است، و از طرف ديگر پيروى از" اولوا الامر" لازم است، و اين موجب اجتماع" امر" و" نهى" مى‏شود.

بنا بر اين از يك طرف مى‏بينيم خداوند اطاعت فرمان اولوا الامر را بدون هيچ قيد و شرط لازم دانسته و از طرف ديگر اگر اولوا الامر معصوم از خطا نباشند چنين فرمانى صحيح نيست، از اين مقدمه چنين استفاده مى‏كنيم كه اولوا الامر كه در آيه فوق به آنها اشاره شده حتما بايد معصوم بوده باشند" «1».
همانطور كه مى‏بينيم فخر رازى با اينكه معروف به اشكال‏تراشى در مسائل مختلف علمى است دلالت آيه را

بر اينكه اولوا الامر بايد افراد معصومى باشند پذيرفته است،منتها از آنجا كه آشنايى به مكتب اهل بيت ع و امامان و رهبران اين مكتب نداشته اين احتمال را كه اولوا الامر اشخاص معينى از امت بوده باشند ناديده گرفته است«2».
1- تفسيركبير فخر رازى جلد دهم صفحه 144 طبع مصر سنه 1357.
2- تفسير نمونه، ج‏3، ص:339 و440

••ostad••;75334 نوشت:
وحی از دیدگاه ادیان پدیده ای است که نزول آن را هر ظرفیتی از نوع انسان نمیتواند پذیرا شود . همچنین الهامات نیز بنا به ظرفیت وجودی افراد از طرف ایشان دریافت میگردد .که از الهام وسیع وهمه جانبه مثل الهامات به مادر موسی(ع) و حضرت مریم(س) شروع شده وتا حد یک رؤیای صادقه برای افراد با ظرفیت وجودی کمی کمتر و حتی احساس دلشوره ونگرانی در افراد عامی تر به وقوع میپیوندد .

« هیچ انسانی نیست که از نوعی الهام بی بهره باشد ولی الهام والقاء از باطن درجات و مراتبی دارد، شدیدترین مرتبه اش آن است که نبوت می نامیم »( وحی به انبیاء ) ....... ص 157 نبوت استاد مطهری

راه شناخت و تفکیک الهامات از تلقینات نفسانی و یا تئوریهای اشتباهی که به ذهن افراد عامی خطور میکند چیست؟

گواهى احاديث‏ در دلالت اولوالامر بر معصومین
در منابع اسلامى نيز احاديثى وارد شده كه تفسير اولوا الامر را به امامان اهل بيت تاييد مى‏كند از جمله:

1- مفسر مشهور اسلامى ابو حيان اندلسى مغربى (متوفى سال 756) در تفسير بحر المحيط مى‏نويسد كه اين آيه در حق على ع و ائمه اهل بيت(ع)‏نازل گرديده است «1».

2- دانشمند اهل تسنن ابو بكر بن مؤمن الشيرازى در رساله اعتقاد (طبق نقل مناقب كاشى) از ابن عباس نقل مى‏كند كه آيه فوق در باره على ع نازل شد، هنگامى كه پيامبر ص او را (در غزوه تبوك) در مدينه بجاى خود گذارد، على ع عرض كرد: اى پيامبر! آيا مرا همانند زنان و كودكان در شهر قرار مى‏دهى؟ پيامبر ص فرمود:
اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى حين قال اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ فقال عز و جل" وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏

":" آيا دوست ندارى نسبت به من همانند هارون (برادر موسى) نسبت به موسى ع بوده باشى، آن زمانى كه موسى به او گفت: در ميان بنى اسرائيل جانشين من باش و اصلاح كن، سپس خداوند عز و جل فرمود: وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ" «2».
شيخ سليمان حنفى قندوزى كه از دانشمندان معروف اهل تسنن است در كتاب ينابيع المودة از كتاب" مناقب" از" سليم بن قيس هلالى" نقل مى‏كند كه روزى مردى به خدمت على ع آمد و پرسيد: كمترين چيزى كه انسان در پرتو آن جزء مؤمنان خواهد شد چه چيز است؟ و نيز كمترين چيزى كه با آن جزء كافران و يا گمراهان مى‏گردد كدام است؟ امام فرمود: اما كمترين چيزى كه انسان به سبب آن در زمره گمراهان درمى‏آيد اين است كه حجت و نماينده خدا و شاهد و گواه او را كه اطاعت و ولايت او لازم است نشناسد، آن مرد گفت: يا امير المؤمنين آنها را براى من معرفى كن، على ع فرمود: همانها كه خداوند در رديف خود و پيامبر ص قرار داده و فرموده يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.
آن مرد گفت فدايت شوم باز هم روشنتر بفرما على ع فرمود: همانهايى‏ كه رسول خدا در موارد مختلف و در خطبه روز آخر عمرش از آنها ياد كرده و فرمود:
انى تركت فيكم امرين لن تضلوا بعدى ان تمسكتم بهما كتاب اللَّه و عترتى أهل بيتي‏
" من در ميان شما دو چيز بيادگار گذاشتم كه اگر دست به دامن آنها بزنيد هرگز بعد از من گمراه نخواهيد شد كتاب خدا و خاندانم" «3».

4- و نيز همان دانشمند در كتاب" ينابيع المودة" مى‏نويسد كه صاحب كتاب مناقب از تفسير مجاهد نقل كرده كه اين آيه در باره على ع نازل شده است «4».

5- روايات متعددى در منابع شيعه مانند كتاب كافى و تفسير عياشى و كتب صدوق و غير آن نقل شده كه همگى گواهى مى‏دهند كه منظور از اولوا الامر ائمه معصومين مى‏باشند و حتى در بعضى از آنها نام امامان يك يك صريحا ذكر شده است «5».

پاورقی:
1- بحر المحيط جلد سوم طبع مصر صفحه 278.
2- احقاق الحق جلد سوم صفحه 425.

3- ينابيع الموده طبع اسلامبول صفحه 116.
4- ينابيع الموده طبع اسلامبول صفحه 114.
5- به تفسير برهان جلد اول ذيل آيه مراجعه شود.
6- تفسير نمونه، ج‏3، ص:443 و 444

موبدیار مهران;73934 نوشت:
2- آنچه که از دینکرد بر می آید، نخست اندیشه روشن و خرد بیدار است، سپس هماهنگی آن با گاتها در درجه نخست و آموزشهای شاگردان دست یکم زرتشت در درجه دوم و دانش دانشمندان زمان است. این نکته با معصومیت و این ادعا که خداوند گفته است زمین تا آسمان تفاوت دارد.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنظرانش

موبد یار بزرگوار پاسخ این بخش از نوشتار شما را با این قسمت از یسنا میدهم

در یسنای 48 بند دوازدهم آمده است :

ای مزدا!

کسانی از شمار سوشیانت ها هستند ، ای راستی و ای منش پاک ، که در اجرای احکام اهورا مزدا کوشایند و برای درهم شکستن «خشم» و «ستم»برانگیخته شده اند .

در این باره ی سوشیانت آیین زرتشت توضیحی مختصر از زبان خودتان را درخواست دارم.

شما سوشیانت را یک خردمند ! صرف میدانید یا یک فرستاده ی پاک ! در هر حال آنرا چگونه تعریف می کنید ؟ ازکدام منبع قرار است که برانگیخته شود ودر هم شکستن خشم و ستم را بر مبنای چه ملاکی انجام خواهد داد؟ منشاءاعتماد شما به سوشیانتها چیست؟ امکان خطا بر ایشان است یا نه ؟ چرا؟؟؟ مادر ایشان برمبنای چه ملاکی انتخاب میشوند؟ خردمندی در اینجا ملاک است (مادر وفرزند) یا تقدس وامورمعنوی هم نقش دارند ؟ برچه ملاکی ؟

......................................................................حق یارتان :roz:........................................................................

موبدیار مهران;73934 نوشت:
3- موبدان ما دانشمندان زمان و مکان خود هستند و بر ما بایسته نیست هرچه که ایشان گفتند، بپذیریم. بلکه از ما خواسته شده با اندیشه روشن بنگریم و خود برگزینیم. امروزه انجمن موبدان به سادگی و بدون هیچ اشکالی دیدگاه پیشینیان را رد یا تایید کرده و به ما توصیه میکنند که اجرا کنیم یا نکنیم.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

جناب مهران با توجه به اینکه هنوز دومورد قبلی را جوابی نگرفتم وبا توجه به این که منتظر پاسخهای شما هستم لذا این مورد را به بعد از نتیجه گیری (حتی ابتدایی ) از مباحث قبلی موکول می نمایم . که اشکال عمده در تفاوت نگرش ما وشما در همین مقال است .
موفق ودر پناه حق باشید .

................................................................................. حق یارتان :roz:...................................................................................

••ostad••;73744 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

پس بفرمایید که چرا شما نمی خواهید این مطلب را که عنوان کردید و بنده هم پاسخ دادم را بپذیرید؟

همچنین چرا نمی خواهید این باور شیعیان را در باره ی معصوم بودن امامان را قبول کنید و از نظر شما دلیل این مطالب که موضوع بحث اصلی است ؛چیست ؟ کدام قسمت دقیقا" برای شما قابل هضم نیست با توجه براینکه خود شما نیز از آیینی پیروی میکنید که هم بر عقل وهم بر جان قابل عرضه میدانیدش:gol: بفرمایید تا وارد بحث بحث اصلی بشویم :gol:

......................................................................................... حق یارتان :roz:.....................................................................................


استاد گرامی
درود
ببینید، من هر گاه با دوستانی که خود را مسلمان میدانند، گفتگو میکنم با احادیث و روایتهایی روبرو میشوم که از دید من نادرست فهمیده و بکار برده شده اند. این فهم نادرست به جنگ اندیشه ها و آنگاه جنگ دستها خواهد انجامید. حافظ میسراید جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه *** چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. مولوی هم داستان فیل و اتاق تاریک را طرح میکند و میگوید اگر در دست ایشان شمع بود، اختلاف بر طرف میشد.
سند بدون چون چرای اسلام قرآن است. اما در تفسیر و ترجمه آن تفاوت است که سبب اینهمه تفاوت شده است. به همه این تفاوتها بیافزایید تفاوت پیشوایانی که هر گروه از مسلمانان خود را پیرو ایشان میدانند.
برای رفع تفاوت و تضاد باید از نو آغاز کرد و به گونه ای علمی ترجمه و تفسیر کرد.
برای نمونه کتاب حقوق اقلیتها از آیت ال.. عمید زنجانی را بخوانید. ایشان از قرآن آغاز میکند که در زمینه اهل کتاب به محمد (ص) میفرماید ای رسول ما بر تو جز ابلاغ نیست. سپس به بیان حدیث و روایت میپردازد و آخرش به این نتیجه میرسد که اهل کتاب را یا بکشید، یا از کشور اسلامی کوچ کنند و قیادت مسلمین را بپذیرند و جزیه بدهند.
خب بر پایه نوشته ایشان اگر خداوند میخواست خودش از چنین میگفت. خداوند که ناتوان نیست. خب لابد نخواسته که چنین شود.
یا در سوره عنکوبت، آیه 46 به پیامبر (ص) میفرماید که الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون. خب اینجا مسلم را صفت میگرید و برای خودتان مسلم را اسم میگیرید. اگر چنین نکنید، همه اهل کتاب مسلمان به شمار خواهند آمد. این در آیه های دیگری نیز هست که پیامبران دیگر مسلمان دانسته شده اند و .....
یا در جایی دیگر به نقل از امام صادق (ع) کتاب آسمانی زرتشتیان را اوستا می گویند. این در حالی است که در خود اوستا کتاب آسمانی ما گاتها، ستوت یسن و یا مانتره است نه اوستا.

••ostad••;75334 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

جناب موبد یار انتظار دارید بنده چه پاسخی در این مورد به شما بدهم ؟

انیشتن را با چه کسانی مقایسه کنم ؟ آیا شما حاضرید انیشتن را با آشو زرتشت مقدس مقایسه کنید ؟ اگر آری چرا؟ واگر نه چرا؟

عقل ومحصول نهایی و ارزشمند آن خرد ؛ در دیدگاه واعتقادات شما در کدام مرتبه قرار دارد ؟
:roz:......................................................................


استاد گرامی
درود
من میخواهم این را بگویم که : هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید *** بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
ببینید، آیا مطمئن هستید و هستیم که انشتین دانش را از راه وحی و اتصال به غیب بدون آنکه خودش بگوید و بداند، به دست آورده. باید بدانیم آنچه که انشتین گفته گرچه درست به دید می آید ولی از راه تجربه علمی آنهم در زمان ایشان به دست نیامد.
عقل واژه و مفهومی عربی است دستاورد آن را نمیتوان خرد که واژه ای اوستایی است، دانست. در اوستا دو گونه خرد است: آسنیده خرتو=خرد نیک بخشیده شده و گوشو سروتو خرتو= خرد به دست آمده از راه شنیدن= خرد اکتسابی. آسنیده خرتو را شاید بتوان غریزه و فطرت دانست.
انسان 5 نیروی معنوی دارد: روان به معنای گزینش گر، بئوذ به معنای درک و فهم، جان به معنای نیروی حیات، دین از ریشه دیدن به معنای بینش که آن را وجدان هم ترجمه کرده اند. پنجمین فره/فروهر/فروشی/فرورتی/فروردین به معنای راهنما و هادی که ذره ای از ذات خداوند است که انسان را به سوی خداوند راهنمایی میکند.
راستی یکم- آشو زرتشت نادرست است این اَشو زرتشت است.
راستی دوم- واژه گاتها به معنای ترانه است. این واژه هنوز در واژه هایی چون سه گاه، چهار گاه، راست پنج گاه به کار برده میشود. آیا در سروده مولوی این ترانه اشاره به گاتها نیست؟
در باور کشیشان قرون وسطا دانش با دین تضاد داشت. اما سخن من آن است که دانش را هم خداوند برای هدایت انسان آفریده، همانگونه که دین را هم برای هدایت انسان آفریده است.
راستی سوم- جشن به معنای نیایش همگانی است.

حامد;73954 نوشت:
سلام
هرچند شما با استاد در حال مباحثه اید ولی من این بخش از سوال شما را جواب می دهم .
در این میان انبیاء الهی در فراهم بودن زمینه از همه انسانها برترند چه اینکه هم نفس آنها پاکترین نفوس است و هم وسیعترین آنها . لذا حقیقت مجرد عالم علم را در منتهای درجه صفا و وسعت به جان آنها القاء می فرماید . اما انبیاء الهی در تلقی علم از موجود مجرد عقلی ، توقف نکرده و از استاد خود برتر می شوند چه اینکه نفس انسانی حد یقف ندارد و دائما در حال تکامل است . در این مرحله نفس پیامبر از موجود مجرد عقلی فراتر رفته و حقیقت علم را در مقام مافوق عقل از ذات باریتعالی تلقی می فرماید .
این دو راهی که عرض شد راههای تلقی علم الهی است که از آن تحت عنوان تلقی از جبرییل و تلقی از ذات باریتعالی نام برده می شود .
آقاجان در تطهیر و کمال بکوشید اگر راه آنرا یافته ای که قیل و قال را نفع همین اندازه است که چیزکی بدانی
موفق در مسیر حق

حامد گرامی
درود
اینکه این نوشته ها برای همه است، نشان از آن است که گفتگوی دو نفره نیست، پس ورود شما به این گفتگو آرمان این کار است و باید از شما سپاسگزار بود.
راستش با روش نوشتن شما و واژه هایی که بکار برده اید، آشنایی درستی ندارم و نمیدانم که درست فهیمده ام یا نه.
به هر روی دو گونه دانش است. یک گونه دانشی که از راه آزمودن (تجربه) به دست می آید. این دانش را که همواره در راه رسایی است، دانش انسانی مینامیم. این دانش هر روز از دیروز بیشتر و از فردا کمتر است. انسان چیز نویی در مییابد که درستی یا نادرستی دانسته های پیشین را نشان میدهد.
دانش دیگر دانشی خدایی است. این دانش با گذشت زمان و افزایش دانش انسانی بهتر و بیشتر شناخته میشود. این دانش در زمان آشکار شدنش با آزمودن به دست نیامده است زیرا توان و اندازه دانش مردم آن دوره به اندازه ای نبوده است که بتواند آن را از راه آزمودن به دست آورد. با گذشت زمان که دانش و ابزار و توانایی انسانها گسترش می یابد، توانایی آزمودن و نشان دادن درستی این دانش فراهم می آید.
نکته مهم دیگر اینست که هر کس میتواند ادعا کند که با غیب پیوند دارد و از غیب چیزهایی میداند. دروغکارنی هم به نام غیبگویی مالهایی از مردم ستانده اند و ...
از این رو اینکه این یا آن کس با غیب پیوند دارد، نیازمند سند و اثبات درستی است. از آنجا که تنها سند غیبی برای شما مسلمانان احمدی قرآن است، بنابراین باید به روشنی در قرآن آورده شده باشد که این کس یا آن کس با غیب پیوند دارد. وگرنه پذیرفتنی نیست.

خیر البریه;75415 نوشت:

با سلام

با کمال تاسف بعضی اظهار نظرها باعث رنجش میشود ! انسان محقق خودش دنبال بررسی میرود تا حقیقت را بفهمد . اگر این دوست گرامی اول آیه وآیه بعد تطهیر را توجه کرده بود که در آیه قبل وبعد زنان پیامبر در بیوت متعدد بودند ولفظ بیت بصورت جمع آمده اما در آیه تطهیر بصورت مفرد آمده وبیت ذکر شده ، بهمین سادگی میتوان فقط از قرآن فهمید که ، اهل بیت با اهل بیوت فرق دارد و اهل بیت نیز با زنان پیامبر فرق دارند :



خیرالبریه گرامی
درود
چرا مفرد بودن بیت/اهل بیت را نشان از یکی از زنان پیامبر ندانیم. به هر روی چه ربطی دارد که آن را سند معصومیت امامان بگیریم؟
اگر طهارت و عصمت مانند و هم ارز هم هستند، چرا دو واژه متفاوتند؟ اگر خداوند میخواست آنچه را که شما میفرمایید به مردم آموزش دهد خب میفرمود که از ذریه فلان کس، فلانی ها معصوم هستند. اگر چنین ننوشته خب شاید خواست خداوند چنین نبوده است.

عمار;75436 نوشت:

با سلام به موبد یارمهربان
" ابراهيم تقاضا كرد كه از دودمان من نيز امامانى قرار ده" تا اين رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد (قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي).
اما خداوند در پاسخ او" فرمود: پيمان من، يعنى مقام امامت، به ظالمان هرگز نخواهد رسيد" (قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ).
تقاضاى تو را پذيرفتم، ولى تنها آن دسته از ذريه تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند!
خوب مشخص است که منصب امامت به گنه کاران داده نمی شود و این در آیه واضح است پس باید عاری از گناه باشد که معصوم می باشد.

ترجمه حضرت آیت الله مکارم رو ببینید:
وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
ترجمه:
(به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد:از دودمان من (نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمى‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند).


دوست گرامی عمار
درود
نام من مهران است. آیا به اشتباه مهربان نوشتی یا خواستی مهربانی مرا نشان دهی؟
ببین عمار گرامی اگر نوشته های درون کمانک (پرانتز) را که تفسیر شخصی است بردارید، دیگر گفته شما به دست نمی آید. چنین میشود: ابراهیم (ع) از خداوند میخواهد که از ذریه او امامانی قرار بدهد و خداوند میفرماید که پیمان خداوند به ستمکاران نمیرسد. این جمله دو معنا میتواند داشته باشد: نخست ذریه تو ستمکارند پس به ایشان نمیرسد دوم- گروهی از ذریه ابراهیم (ع) ستمکارند و به ایشان نمیرسد. گرچه میتوان نتیجه گرفت که پیمان به نا ستمکاران میرسد ولی باز هم این پرسش میماند که از کجا معلوم این ناستمکار همان کسی است که شما معصوم میخوانیدش؟

عمار;75488 نوشت:
سلام مجدد

تنها تفسيرى كه از اشكالات گذشته سالم مى‏ماند تفسير هفتم يعنى تفسير اولوا الامر به رهبران و امامان معصوم است، زيرا اين تفسير با اطلاق وجوب اطاعت كه از آيه فوق استفاده مى‏شود كاملا سازگار است، چون مقام" عصمت" امام، او را از هر گونه خطا و اشتباه و گناه حفظ مى‏كند، و به اين ترتيب فرمان او همانند فرمان پيامبر ص بدون هيچگونه قيد و شرطى واجب الاطاعه است، و سزاوار است كه در رديف اطاعت او قرار گيرد و حتى بدون تكرار" اطيعوا" عطف بر" رسول" شود.

" كسى كه خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما بايد معصوم باشد، زيرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامى كه مرتكب اشتباهى مى‏شود خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پيروى از او را در انجام خطا لازم دانسته، و اين خود يك نوع تضاد در حكم الهى ايجاد مى‏كند، زيرا از يك طرف انجام آن عمل ممنوع است، و از طرف ديگر پيروى از" اولوا الامر" لازم است، و اين موجب اجتماع" امر" و" نهى" مى‏شود.

بر اينكه اولوا الامر بايد افراد معصومى باشند پذيرفته است،منتها از آنجا كه آشنايى به مكتب اهل بيت ع و امامان و رهبران اين مكتب نداشته اين احتمال را كه اولوا الامر اشخاص معينى از امت بوده باشند ناديده گرفته است«2».
0


عمار گرامی
درود
گرچه استدلال شما پذیرفتنی است اما چند اشکال هست:
یکم- باز هم اینکه این ولی امر چه کسی است و آیا آن کسی که شما میگویید همین ولی است، سندی ندارید.
دوم- امروزه به رهبر انقلاب گفته میشود ولی امر مسلمین. اگر عصمت را برای ولی امر بپذیریم، پس دیگر 14 معصوم نخواهید داشت و به شمار ولیان امر معصوم خواهید داشت. باز هم خواسته شما که اثبات عصمت امامان است به دست نمی آید.
سوم- اگر ولی امر باید معصوم باشد و شما تنها به 14 معصوم باور دارید، پس دیگر کسی نمیتواند ولی امر باشد.

••ostad••;75524 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنظرانش

موبد یار بزرگوار پاسخ این بخش از نوشتار شما را با این قسمت از یسنا میدهم

در یسنای 48 بند دوازدهم آمده است :

ای مزدا!

کسانی از شمار سوشیانت ها هستند ، ای راستی و ای منش پاک ، که در اجرای احکام اهورا مزدا کوشایند و برای درهم شکستن «خشم» و «ستم»برانگیخته شده اند .

در این باره ی سوشیانت آیین زرتشت توضیحی مختصر از زبان خودتان را درخواست دارم.

شما سوشیانت را یک خردمند ! صرف میدانید یا یک فرستاده ی پاک ! در هر حال آنرا چگونه تعریف می کنید ؟ ازکدام منبع قرار است که برانگیخته شود ودر هم شکستن خشم و ستم را بر مبنای چه ملاکی انجام خواهد داد؟ منشاءاعتماد شما به سوشیانتها چیست؟ امکان خطا بر ایشان است یا نه ؟ چرا؟؟؟ مادر ایشان برمبنای چه ملاکی انتخاب میشوند؟ خردمندی در اینجا ملاک است (مادر وفرزند) یا تقدس وامورمعنوی هم نقش دارند ؟ برچه ملاکی ؟

......................................................................حق یارتان :roz:........................................................................


استادگرامی
درود
برای روشن شدن بحث بایستی چند برگردان فارسی همسنجی شوند. دیدگاههای خود را درون کمانک () و یا ابرو{} نوشته ام. هرچی فکر کردم دیدم که ارایه سند و این که خود نتیجه بگیرید بهتر است.
برگردان از علی اکبر جعفری کتاب ستوت یسن
آنان سودرسانان (سوشیانتهای) کشورها خواهند بود که در پی خشنودی منش نیک هستند و کردار خود را بر روی راستی و آیین تو استوار میسازند. بیگمان آنان برای نبرد با خشم ساخته شده اند.
برگردان واژه به واژه از موبد فیروز آذرگشسب:
ایدون ترا خواهند بود رهانندگان (سوشیانتهای) کشورها، کسانی که منش نیک/پاک پیروی میکنند وظیفه شناسی/خشنودی را، کردارشان از راستی و برابر با آموزشهای تست ای مزدا. اینها به درستی برای درهم شکستن خشم تعیین شده اند.
{موبد آذرگشسب در شرح واژهها شرح داده که واژه ای که به درهم شکستن برگردان شده، در اصل به معنای ایستادن در برابر است.}
{واژه خشم از ریشه اوستایی اَاِشمَ است. از ریشه ایش به معنای آرزو داشتن و خواستن. آن خواستنهای بی اندازه که هوس نفسانی هم نامیده شده است.}
برای فهمیدن بیشتر نیاز است که بندهای دیگری از گاتها بررسی شوند.
هات 45 بند 11:
برگردان جعفری
کسی که خدایان پنداری و هواداران آنان را قبول ندارد همانگونه که ایشان خداوند یگانه را، کسی که از آنان جداست و خدا را درست میشناسد سودرسان همگانی (سوشیانت) است. او از راه دین افزاینده، دارای خرد است و ای خدای دانا دوست و برادر و پدر همه است.
46-3:
کی ای مزدا، آن روز خواهد دمید (روشن خواهدشد) که خرد سود رسان بزرگ با آموزش رسای خویش و با آیین استوار زندگی راستی را والا خواهد داشت؟ او با منش نیک به یاری کدام کس خواهد شتافت؟ خدایا من آیین و آموزش ترا برمیگزینم.
48-3:
آموزشهایی که خدای مهربان{=هودائو= نیکی آفرین} از راه راستی می آموزاند، برای کسی که درک میکند بهترین آیین است. او فرزانه /عارف پیشرونده ای است که مانند تو ای خدای دانا، از خردی که منش نیک ارزانی میدارد، آموزشهای درونی را در می یابد.
48-7:
ای کسانی که زیبا به اندیشه نیک پیوسته اید، و با رادمرد افزاینده همکار شده راستی میگسترید، جلوی خشم را بگیرید و در برابر ستم بیایستید.
خدایا چنین کسانی در بند تو {موبد آذرگشسب: در سرای تو} هستند.
48-9:
ای خداوند دانا، کی خواهم دریافت که تو بر همه حتی کسانی که مرا میترسانند {آذرگشسب: قصد دارد به من آسیب برسانند و تهدید میکنند} با آیین راستی فرمان می رانی؟ دستور/طرح منش نیک را به درستی به من بگویید. تا سودرسان (سوشیانت) بداند که نیکیهای او (بخشایش/برکت) او چگونه خواهد بود. {موبد آذرگشسب سوشیانت را در اینجا خود پیامبر میداند که میخواهد از پاداش خودش نزد خداوند آگاه شود}
48-11:
کی ای دانا، آرامش با راستی به شهریاری آشتی و آبادی (هوشی تیش= آشیانه نیک و دوستداشتنی) خواهد آورد؟
چه کسی به خونریزی دروغکاران پایان خواهد داد؟ {موبد آذرگشسب: چه کسی در برابر دروغ پرستان خونخوار، رامش خواهد آورد؟} به چه کسی دانش و بینش منش نیک خواهد رسید؟ {یاد آور میشوم که هات 48 بند 12 در ادامه این بند است. بنابراین بند یازده صفات سوشیانت را بر میشمارد.}

51-20:
اینک شما (در این بند از انجمن مغان گفتگو است) همه با ما برای رساندن سود { این واژه سوُ به معنی سود است. موبد آذرگشسب آن را بخشایش معنا کرده است} هماهنگ هستید. میدانید که آیین راستی و پیمام منش نیک آرامش را می افزایند. همه مزدا را نماز میگزاریم و از او یاری میخواهیم.

53-2:
کی گشتاسب، زرتشت اسپنتمان و فرشوشتر همواره با اندیشه، گفتار و کردار خود و با گزینش آیین دوست (خداوند) و گرامی داشتن {این واژه در فارسی امروزی نیایش و ستایش خداوند نیز دانسته شده است} برا ی خشنودی خدا دانا بکوشند. تا راههای راست دینی {این واژه از ریشه دیدن به معنای بینش و وجدان است} را که خداوند به سودرسان (سوشیانت) داده، بپیمایند.
موبد آذرگشسب در گزارش (تفسیر) هات 48 بند 12 چنین مینویسد:
سوشیانتها کسانی هستند که دارای دانش و بینش بوده و کارها را از روی خرد و الهام درونی انجام میدهند. کردار این سوشیانتها از راستی و پاکی سرچشمه گرفته و برابر با آموزش های خدایی است. آنها هیچ کاری بر خلاف دستور خداوند انجام نمیدهند. آنها کوشش دارند میان مردم مهر و دوستی و آشتی (صلح) برقرار سازند و خشم و کینه و دشمنی را بر اندازند.

موبدیار مهران;73934 نوشت:
1- آیا انشتین از الهام غیبی به دانشی که ابداع کرد دست یافت یا اندیشه خودش؟ چه معیاری است که نشان میدهد این الهام از سوی خداست یا از سوی مغز خود آدم؟
2- آنچه که از دینکرد بر می آید، نخست اندیشه روشن و خرد بیدار است، سپس هماهنگی آن با گاتها در درجه نخست و آموزشهای شاگردان دست یکم زرتشت در درجه دوم و دانش دانشمندان زمان است. این نکته با معصومیت و این ادعا که خداوند گفته است زمین تا آسمان تفاوت دارد.
3- موبدان ما دانشمندان زمان و مکان خود هستند و بر ما بایسته نیست هرچه که ایشان گفتند، بپذیریم. بلکه از ما خواسته شده با اندیشه روشن بنگریم و خود برگزینیم. امروزه انجمن موبدان به سادگی و بدون هیچ اشکالی دیدگاه پیشینیان را رد یا تایید کرده و به ما توصیه میکنند که اجرا کنیم یا نکنیم.
4- در گاتها شناخت هنجار هستی (=اشا) راهکار درست اندیشی و یافتن راه درست برای زندگی مادی دانسته شده است. شناخت هنجار هستی نیز دانش نام دارد که بسته به زمان و مکان تفاوت دارد. از این رو ما باید هر روز تازه تر از دیروز باشیم. این را هنگام نماز روزانه و پیمان با خود و خداوند تکرار میکنیم.

جناب موبدیار محترم
بنده با سال ها است که با برخی موبدان و دانشمندان مشهور زردشتی رفاقت دارم و حتی نزد خانم دکتر کتایون مزداپور زبان پهلوی آموخته ام. از شما بعید است که به کتاب دینکرد استناد کنید. زیرا همانگونه که خود می دانید کتاب دینکرد پر است از بی خردی و سخنان بی پایه به طور مثال در ترجمه ی جلد سوم دینکرد جلد اول از صفحه ی 148 به بعد جناب مولف شروع می کند با استدلال های بسیار سطحی ازدواج با محارم را تئوریبزه می کند و توجیه می نماید. به نظر من کتاب دینکرد اوج انحراف در دین آسمانی ایران باستان را نشان می دهد. قابل توجه شما که موبدان دیگر به این کتاب استناد نمی کنند و شما اوت زدید.

جناب موبدیار محترم
مستحضر هستید که در گاهان شش بار به واژه ی سوشیانت اشاره شده است. سه بار مفرد و سه بار جمع. زردشت یک بار خودش را سوشیانت نامیده و نیز اشاره کرده و خود را مثل سوشیانت های آینده دانسته است. و نیک می دانید که اوستاشناسان بزرگ زمان ما زردشتی نیستند و همانطور که نخستین بار کتاب اسوتا به وسیله ی آنکتیل دوپرون فرانسوی به فارسی ترجمه شده, بزرگ ترین اوستا شناسان جهان هنوز غربی ها هستند مانند مری بویس در انگلیس (دو سال پیش درگذشت), شائول شاکد اسراییلی, جراردو نیولی ایتالیایی و ویسهوفر آلمانی و مانند آن. یکی از افراد مقتدر در زمینه ی تفسیر اوستا دانشمندی به نام نیولی است که کتاب مفصلی در تفسیر اوستا و به ویژه گاهان دارد که کتاب مرجع است حتی برای دانشمندان بزرگ. او هرچه تلاش کرده تا با نگاه پوزیتیویستی مصداقی برای سوشیانت ها پیدا کند موفق نشده و از این رو مجبور شده تا اعتراف کند مصداق سوشیانت ها غیر از پیامبران بعد از زردشت نمی توانند باشند. اگر زردشت پیامبر بود, و خود را سوشیانت نامید, پس شما مجبور هستید به دستور زردشت عمل کرده و به سوشیانت های بعد از او ایمان بیاورید. نزد خدا و زردشت, در روز واپسین, نزد سروش و رشن و دیگر ایزدان داد سخنی برای گفتن نخواهید داشت.
حال نکته ای برای شما بگویم که حاصل سال ها پژوهش من است. می دانید چرا اصطلاح اشه که مهمترین اصل گاهانی است در متون پهلوی جای خود را به خرد داده است؟ این نه برای این است که ایرانیان باستان خیلی خرد گرا بودند, نه بلکه برای این است که بتوانند به راحتی متون دینی را تفسیر به رای کرده و نظر خردمندانه ی خود را بگویند. مثل خوئدودثه و مانند آن. اگر یادتان باشد در سنت زردشتی زن دشتان باید از دیگران در ایام دشتان جدا می بود یا احکامی از این دست. این احکام کجا رفته اند؟ چرا به این احکام سنتی عمل نمی شود؟ زیرا با تقویت خرد یعنی تفسیر به رای, زردشتیان محترم, حتی احکام دینی خود را نیز کنار گذاشته اند.

بزرگمهر;77383 نوشت:
جلد سوم دینکرد جلد اول از صفحه ی 148 به بعد جناب مولف شروع می کند با استدلال های بسیار سطحی ازدواج با محارم را تئوریبزه می کند و توجیه می نماید. به نظر من کتاب دینکرد اوج انحراف در دین آسمانی ایران باستان را نشان می دهد. قابل توجه شما که موبدان دیگر به این کتاب استناد نمی کنند و شما اوت زدید.

بزرگمهر گرامی
درود
1-سخن شما را بی چون چرا میپذیرم، ولی سخن من در باره دینکرد پاسخ به نویسنده نامه پیشین بود که روش فقاهت زرتشتی در دینکرد را نوشته بود.
2- در هات 28 بند1 نمازگزار از خداوند خواسته است که همه کارهای زندگی اش هماهنگ با اشا باشد و خردش با وهومنه (بهمن) همراه و هماهنگ باشد.
3- شما نیز خوب میدانید که اشا هنجار هستی است و هر دانشمند میکوشد که بخشی از اشا را بشناسد. یافته های این دانشمند را دانش/علم و ساینس مینامند. از اینرو هماهنگی با اشا یعنی دانشمندانه زندگی کردن.
4- دستور نو شدن و تازه شدن از دستورهای گاتهایی است که در نماز روزانه هنگام بستن کشتی به کمر دوباره تکرار میگردد. از این رو دلیلی ندارد که بر فتوای پیشینیان استوار بمانیم. آنچه که دانش روز و خرد روشن هماهنگ با منش نیک به ما اجازه دهد همان را بر میگزینیم.

بزرگمهر;77390 نوشت:
نیک می دانید که اوستاشناسان بزرگ زمان ما زردشتی نیستند و همانطور که نخستین بار کتاب اسوتا به وسیله ی آنکتیل دوپرون فرانسوی به فارسی ترجمه شده, بزرگ ترین اوستا شناسان جهان هنوز غربی ها هستند مانند مری بویس در انگلیس (دو سال پیش درگذشت), شائول شاکد اسراییلی, جراردو نیولی ایتالیایی و ویسهوفر آلمانی و مانند آن. یکی از افراد مقتدر در زمینه ی تفسیر اوستا دانشمندی به نام نیولی است که کتاب مفصلی در تفسیر اوستا و به ویژه گاهان دارد که کتاب مرجع است حتی برای دانشمندان بزرگ. او هرچه تلاش کرده تا با نگاه پوزیتیویستی مصداقی برای سوشیانت ها پیدا کند موفق نشده و از این رو مجبور شده تا اعتراف کند مصداق سوشیانت ها غیر از پیامبران بعد از زردشت نمی توانند باشند. اگر زردشت پیامبر بود, و خود را سوشیانت نامید, پس شما مجبور هستید به دستور زردشت عمل کرده و به سوشیانت های بعد از او ایمان بیاورید. نزد خدا و زردشت, در روز واپسین, نزد سروش و رشن و دیگر ایزدان داد سخنی برای گفتن نخواهید داشت.
حال نکته ای برای شما بگویم که حاصل سال ها پژوهش من است. می دانید چرا اصطلاح اشه که مهمترین اصل گاهانی است در متون پهلوی جای خود را به خرد داده است؟ این نه برای این است که ایرانیان باستان خیلی خرد گرا بودند, نه بلکه برای این است که بتوانند به راحتی متون دینی را تفسیر به رای کرده و نظر خردمندانه ی خود را بگویند. مثل خوئدودثه و مانند آن. اگر یادتان باشد در سنت زردشتی زن دشتان باید از دیگران در ایام دشتان جدا می بود یا احکامی از این دست. این احکام کجا رفته اند؟ چرا به این احکام سنتی عمل نمی شود؟ زیرا با تقویت خرد یعنی تفسیر به رای, زردشتیان محترم, حتی احکام دینی خود را نیز کنار گذاشته اند.

بزرگمهر گرامی
درود
نمیدانم چرا از علی اکبر جعفری یادی نکرده اید یا از موبدان پارسی هند که در کار ترجمه و اوستا شناسی بودند؟
این نامهای که نوشته اید برای من غریبه هستند. دست کم نام هومباخ و گلدنر و موبد والا و ... را بیشتر شنیده و از ایشان خوانده ام.
من متن گاتها در باره سوشیانت را نوشتم کجای آن از پیامبر بودن سوشیانت یاد کرده است؟ همچنین کجا اطاعت یا پیروی از این سوشیانتها را خواسته است؟
در باره اشه و خرد و احکام هم در نامه پیش نوشته ام. خواهشمندم که برای پاسخ این بخش،نامه پیشین را بخوانید.
موضوع قفل شده است