جمع بندی ارتباط با خدا از طریق استخاره

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارتباط با خدا از طریق استخاره

با سلام.

اول یه نقل قول:

نقل قول:

استخاره اصلا جنبه استدلالى و فكرى ندارد. البته در همه جا اين طور نيست. ما دو نوع استخاره داريم: يك استخاره همان استخاره اى است كه در كتاب هاى فقهى پيرامون آن بحث شده و روايت هم دارد و انواع مختلفى هم برشمرده اند، اين نوع استخاره ممكن است مطابق با زندگى شما باشد و يا نباشد. در اين جا نوعى استنباط و فهم از قرآن وجود دارد. در نوع دوم استخاره به بعضى از افراد نوعى اجازه باطنى داده مى شود كه ديگر استدلال ندارد و به فهم و استنباط مربوط نمى شود و در اكثر اوقات جواب ها كاملا مطابق با واقع در مى آيد.

منبع

عده ای معتقدند (فقط آقای گرامی نیست و این مطلب رو تصادفی تو سایت ایشون پیدا کردم و اصلا من تا حالا آیت الله گرامی رو زیارت هم نکردم)
میشه به روش استخاره (یعنی یه صفحه از قران رو باز کنی بدون اینکه عمدی توش باشه، و هر چی به دلت افتاد رو از طرف خدا بدونی.) به قرآن رجوع کرد و از اون پیام گرفت.

آیت الله گرامی تو مطلبی که رجوع داده شده، می فرمایند که:

نقل قول:

استخاره جزء تجربيات قطعى است و نيازى به سند ندارد. در سند زيارت جامعه كبيره، دو سه نفر از مجانين در آن هستند اما هيچ وقت شك نمى كنيد. دعاى كميل هم سند معنون صريحى ندارد ولى هيچ وقت در آن شك نمى كنيد. دعاى ندبه هم همين طور اينها بعضى از متون روشن و قطعى است. استخاره هم همين است

طبق فرموده آقای گرامی ما دلیل یا سندی نداریم. بلکه چون تو عمل دیدیم و جواب گرفتیم پس قبول می کنیم.

موافقان این روش چند نکته دیگه رو دلیل می کنند:

* یکی اینه که وقتی ما صفحات قران رو باز می کنیم، یک نظم عجیبی توش می بینیم. یعنی چی، یعنی مثلا وقتی درباره مثلا دعوا با کسی رجوع میشه میبینیم آیات جهاد میاد یا وقتی برای ازدواج رجوع می کنیم، آیات مرتبط با ازدواج میاد و معمولا نمی بینیم برای دعوا با کسی و گرفتن حق از کسی استخاره بزنیم و آیه ازدواج بیاد، این نظم خودش یه اعجاز هست. با توجه به اینکه معجزات الهی کارهای خارق العاده ای بودند و مردم قبول می کردند که امکان ندارد تصادفی باشد و حرف پیامبران تصدیق می شد، پس دیدن چنین نظم خارق العاده خودش مانند معجزه است و عقل باید آن را قبول کند و حجت است.

* وقتی ما به پیامی که گرفتیم عمل می کنیم، آخرش به نتیجه می رسیم. و گاها هم بصورت معجزه آسایی به جواب می رسیم. مثلا فرض کنید رجوع می کنیم و پیام دریافت می کنیم که فلان اقدام رو بکنیم، اقدام رو می کنیم (اقدامی که در ابتدا خیلی بعید و دور از عقل به ذهن می رسه.) و آخر کار به شکل معجزه آسایی که اولش به فکرمون نمی رسید، به نتیجه مطلوب می رسیم. پس این به نتیجه رسیدن که گاها هم تعجب برانگیز هست خودش نشانه ای هست.

* آخرین پیام امام زمان ع قبل از غیبت کبرا آموزش استخاره بوده. عقل سلیم می گوید وقتی بزرگی به یک سفر طولانی می رود، باید یک نکته ای که بسیار کارگشا است یاد دهد و به سفر برود. پس بعبارتی اینکه امام ع استخاره را آموزش داده و غایب شده اند به این معنا است که از فردا شما دسترسی مستقیم به من ندارید. در مشکلات گیر می افتید. من به شما یاد می دهم که استخاره کنید. با این حساب ممکن است پس از ظهور باب دریافت الهامات از استخاره بسته شود و الان این باب باز است. پس همان گونه که اگر امام معصوم در بین شما بود از او استفاده می کردید و مشورت می گرفتید، الان نیز از استخاره مشورت بگیرید تا امام ظهور کند.

* بزرگان دینی ما استخاره می گرفتند. از جمله در همین مطلب اشاره شده آقای گرامی فرموده اند که حتی امام خمینی نیز استخاره می گرفتند. رهبری نیز مطلبی بیان فرموده اند با این مضمون که اگر انس با قرآن باشد آدم می تواند از قران استفتا کند. اینکه از قران استفتا کند چون یکی از منابع فقهی ماست امری جداست، منظور رهبری در این جمله این مطلب نیست. بلکه می گویند اگر انس باشد. یعنی استخاره. یعنی شما قرآن باز کنی و از آن پیام بگیری. و اگر مطلب اول رو می خواستن بگن نیازی به اشاره به انس نبود.

سوال بنده اینه:
آیا این استدلال ها حجت هستند؟ آیا صحیح هستند؟ نظر کارشناسی دینی درباره این استدلال ها می خواستم.
و حال با این وجود که چنین راه ارتباطی با خدا وجود داره، آیا میتوان با این راهنمایی ها سیروسلوک کرد، از آن استفتا گرفت؟ میتوان آنرا معادل وحی و صحبت با خدا دانست و تمام دریافت ها از آن را امر و حجت دانست؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

رند;540024 نوشت:

سوال بنده اینه:
آیا این استدلال ها حجت هستند؟ آیا صحیح هستند؟ نظر کارشناسی دینی درباره این استدلال ها می خواستم.
و حال با این وجود که چنین راه ارتباطی با خدا وجود داره، آیا میتوان با این راهنمایی ها سیروسلوک کرد، از آن استفتا گرفت؟ میتوان آنرا معادل وحی و صحبت با خدا دانست و تمام دریافت ها از آن را امر و حجت دانست؟

با سلام و درود

معیار، وثوق و اطمینان است لذا برای کسی که وثوق بیاورد، قابل قبول است، و الا کسی که تجربه نکرده و از تجربه دیگران به وثوق و اطمینان نمی رسد، قابل قبول نیست.

اما برای استخاره می توان استدلال عقلی داشت:

اگر شرائط استخاره موجود باشد، استخاره علی القاعده می تواند باشد. وقتی شما بین دو طرف مانده اید که از جیع جهات، یکسان و مساوی هستند و شما متحیر و سرگردان هستید، باید یک طرف را انتخاب کنید.

این استدلال که خداوند ربّ العالمین است و حتی برگی از درخت بدون اذن او نمی افتد، و این صفحه و آیه ای که از قرآن برای ما باز می شود به اراده الهی است؛ دیگر استخاره و طلب خیر و بیرون رفتن از حالت شک، توسط قرآن، می تواند نوعی توکل و اعتماد بر خداوند باشد. لذا است که استخاره می تواند علی القاعده و با استدلال عقلی باشد.

البته لازم به ذکر است که استخاره فقط برای بیرون رفتن از شک و تردید و انتخاب یکی از طرفین است، نه پیشگویی و آینده نگری و ... .

لذا دریافت های ما از استخاره فقط در حد بیرون رفت از حالت شک و تردید و انتخاب یکی از طرفین، اعتبار دارد و برای بیش از آن، دلیل و مدرکی نداریم. البته مگر تجربه و وثوق شخصی که آن هم برای خود شخص می تواند مقبول و معتبر باشد.

نظر علامه طباطبایی(ره) در باره استخاره:

استخاره كارى جز تعيين يكى از دو طرف ترديد را انجام نمى ‏دهد. این گونه نیست که استخاره انسان را به آن چه در پس پرده غيب است خبردار مى ‏كند، تنها و تنها مى ‏گويد: خير صاحب استخاره در فعل(انجام) است يا در ترک، و به اين وسيله او را از حيرت و ترديد نجات مى ‏دهد.
و اما این که اثر فعل و ترک در آينده چه خواهد بود و چه حوادثى را به بار خواهد آورد از عهده استخاره بيرون است، و استخاره از تعيين اين جهت ساكت است، و آينده صاحب استخاره از خير و شر، عينا مانند آينده كسى است كه استخاره نكرده، و كار خود را با فكر و مشورت انجام داده است.(ترجمه الميزان، ج ‏6، ص 176)

با سلام و تشکر از پاسختان

میقات;543654 نوشت:
لذا دریافت های ما از استخاره فقط در حد بیرون رفت از حالت شک و تردید و انتخاب یکی از طرفین، اعتبار دارد و برای بیش از آن، دلیل و مدرکی نداریم. البته مگر تجربه و وثوق شخصی که آن هم برای خود شخص می تواند مقبول و معتبر باشد.

میقات;543654 نوشت:
البته لازم به ذکر است که استخاره فقط برای بیرون رفتن از شک و تردید و انتخاب یکی از طرفین است، نه پیشگویی و آینده نگری و ... .

میقات;543654 نوشت:
اگر شرائط استخاره موجود باشد، استخاره علی القاعده می تواند باشد. وقتی شما بین دو طرف مانده اید که از جیع جهات، یکسان و مساوی هستند و شما متحیر و سرگردان هستید، باید یک طرف را انتخاب کنید.

این مطالبی که فرموده اید، درباره استخاره است. استخاره در روایات آمده است و در باره آن صحبتی نیست.

حالتی که در سوال مطرح است، فراتر از استخاره است. این جا درباره سخن گفتن با خدا و گرفتن جواب صحبت می کنیم. اینجا دیگر شما در تحیر نیستید. شما می خواهید همصحبتی کنید.
اصلا شاید درباره یک تصمیم دارد با خدا مشورت می کند. یا در یک زمینه اختیار تصمیم گیری را به خدا می دهد. یا اصلا می گوید خدایا عقل من ناقص هست. من نمیدانم این فلان کار در ظاهر خوب است، در آخر کار برای من خوب خواهد شد یا نه؟

مثلا خدایا من فلان کار را بکنم؟ رجوع می کند، جواب می گیرد که مثلا بله. (تحیری در اینکه فلان کار را بکند یا نکند وجود ندارد)
دوباره سوال می کند خدایا فلان جور اقدام کنم یا فلان جور؟ رجوع می کند، و برداشتی میکند.
بعد می گوید خدایا برداشت من این بود، آیا درست فهمیدم، رجوع می کند و جواب می آید که مثلا بله.
و ...

من این سوال را در بخش وحی پرسیدم به این دلیل است. این استخاره نیست. این ارتباط با خداست. چیزی مثل تکلم با خدا و وحی. می خواهم ببینم آیا این امر قابل قبول هست؟پ
چون اگر قبول کنیم که هر چه دریافت شده است از جانب خداست باید آنرا معادل وحی قبول کرد.
تا زمانی که امر به چیزهای خطرناک نمی شود مشکلی نیست. مثلا امر شود فلان دعا را بخوان یا فلان جا نرو.
ولی اگر چیزی امر شود که دور از ذهن است، اگر مانند داستان ابراهیم ع بگوید برو سر فرزندت را ببر باید بروی و ببری. اگر این امرها شود، باید اطاعت کند؟ آیا اگر فرزندش را بکشد، پیش خدا حجت است که خدایا خودت گفتی؟

فرض کنید که در دریافت پیام مشکلی وجود ندارد. مثلا چندین بار رجوع کرده و یک صفحه آمده که تایید می کند آنچه دریافت کرده ای صحیح است و یقین شود که مثلا برو سر بچه را ببر.
آیا اینجا تکلیف است؟

ما داشته ایم مشابه این کار در بزرگان و معصومین؟ آیا این گونه ارتباط سفارش یا نهی شده است؟
آیا اگر در روایات توصیه ای به ارتباط در این حد نشده است، نباشد این کار جلو افتادن از معصوم باشد؟

رند;543672 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسختان

این مطالبی که فرموده اید، درباره استخاره است. استخاره در روایات آمده است و در باره آن صحبتی نیست.

حالتی که در سوال مطرح است، فراتر از استخاره است. این جا درباره سخن گفتن با خدا و گرفتن جواب صحبت می کنیم. اینجا دیگر شما در تحیر نیستید. شما می خواهید همصحبتی کنید.
اصلا شاید درباره یک تصمیم دارد با خدا مشورت می کند. یا در یک زمینه اختیار تصمیم گیری را به خدا می دهد. یا اصلا می گوید خدایا عقل من ناقص هست. من نمیدانم این فلان کار در ظاهر خوب است، در آخر کار برای من خوب خواهد شد یا نه؟

مثلا خدایا من فلان کار را بکنم؟ رجوع می کند، جواب می گیرد که مثلا بله. (تحیری در اینکه فلان کار را بکند یا نکند وجود ندارد)
دوباره سوال می کند خدایا فلان جور اقدام کنم یا فلان جور؟ رجوع می کند، و برداشتی میکند.
بعد می گوید خدایا برداشت من این بود، آیا درست فهمیدم، رجوع می کند و جواب می آید که مثلا بله.
و ...

من این سوال را در بخش وحی پرسیدم به این دلیل است. این استخاره نیست. این ارتباط با خداست. چیزی مثل تکلم با خدا و وحی. می خواهم ببینم آیا این امر قابل قبول هست؟پ
چون اگر قبول کنیم که هر چه دریافت شده است از جانب خداست باید آنرا معادل وحی قبول کرد.
تا زمانی که امر به چیزهای خطرناک نمی شود مشکلی نیست. مثلا امر شود فلان دعا را بخوان یا فلان جا نرو.
ولی اگر چیزی امر شود که دور از ذهن است، اگر مانند داستان ابراهیم ع بگوید برو سر فرزندت را ببر باید بروی و ببری. اگر این امرها شود، باید اطاعت کند؟ آیا اگر فرزندش را بکشد، پیش خدا حجت است که خدایا خودت گفتی؟

فرض کنید که در دریافت پیام مشکلی وجود ندارد. مثلا چندین بار رجوع کرده و یک صفحه آمده که تایید می کند آنچه دریافت کرده ای صحیح است و یقین شود که مثلا برو سر بچه را ببر.
آیا اینجا تکلیف است؟

ما داشته ایم مشابه این کار در بزرگان و معصومین؟ آیا این گونه ارتباط سفارش یا نهی شده است؟
آیا اگر در روایات توصیه ای به ارتباط در این حد نشده است، نباشد این کار جلو افتادن از معصوم باشد؟

با سلام و درود

خیر، این مواردی که بیان کرده اید از عهده استخاره بر نمی آید، هیچ دلیلی هم بر اثبات این مطالب نداریم.

در مطلب قبلی هم عرض کردم استخاره در حد انتخاب یکی از طرفین شک و برای بیرون رفتن از شک و حیرت است، نه بیشتر. لذا بیش از آن را نمی توان از استخاره انتظار داشت.

بله ممکن است کسی بگوید من با تجربه شخصی به این وثوق و اطمینان رسیده ام، که عرض کردم آن هم مختص به خود شخص است و تا وثوق برای دیگران نیاورد، حجت نیست. البته آن هم هیچ مجوز شرعی و عقلی ندارد تا مواردی مثل ماجرای حضرت ابراهیم و مانند آن را بر پایه استخاره عمل کند.

آن چه به حضرت ابراهیم شد وحی الهی بود و به غیر پیامبران و اولیای الهی، وحی نازل نمی شود. الهامات قلبی را هم موقعی که مخالف عقل و شرع نباشد می توان مورد توجه قرار داد.

مطلب دیگر این که استخاره مورد تایید است ولی تفأل چنین نیست.

اگر به استخاره و مراجعه به قرآن از باب نوعی غیب گویی و پیشگویی نگریسته شود این همان تفأل زدن به قرآن است که در روایات مورد نهی قرار گرفته است. (ر.ک: سفینة البحار، واژه فال)

بنابر این؛ چنین انتظاراتی از استخاره، علاوه بر این که تأییدی از شرع ندارد، در برخی موارد نیز مورد نهی واقع شده است.

تشکر از پاسختان.

نظم را چه کنیم؟

وقتی شما به قرآن رجوع می کنید، ملاحظه می کنید که آیات مرتبط با آنچه مورد نظر شما هست می آید. یعنی اگر درباره ترک کردن چیزی رجوع می کنید، آمدن آیه مرتبط با صبر این پیام را می دهد که ترک نکنید و مداومت کنید و صبر کنید. و در این مورد آیه غیر مرتبط مثلا در مورد ازدواج نمی آید.

همین نظم دست و پای آدم را می بندد. مثلا شما درمورد یک امر واحد سه بار رجوع کنید و هر سه بار یک صفحه بیاید. این نظم این پیام را دارد که آمدن صفحات تصادفی نیست.
حال یا الهی هست یا شیطانی. از آنجا که بعید است شیطان در قرآن تصرف کند، یک شبهه می ماند که شیطان طوری در دست انسان تصرف کند که این تاثیرات را داشته باشد. در اینجا هم نمی توان به راحتی قبول کرد. کسی که توکل به خدا کرده و قرآن را وسیله کرده و ده ها آیه و دعا قبل از باز کردن قرآن خوانده چگونه شیطان در این حد در او تصرف داشته باشد.

به هر حال منظور بنده این است. انسان های قبل ما وقتی پیامبری معجزه ای می آورد به این دلیل که نظمی در آن می دیدند که نمی توانستند آنرا توجیه کنند، آنرا بعنوان معجزه قبول می کردند. مثلا اگر شتری از دل کوه در آید یا عصایی به اژدهایی تبدیل شود، با تجربیات و علم آنها و ما قابل تفسیر نبوده پس آنرا بعنوان معجزه و امری از طرف خدا قبول می کردند.
حال ما نیز با چنین نظمی روبرو شده ایم. آیا باید قبول کنیم این نظم، یکی از معجزات قرآن هست؟
به عبارتی بگوییم همان گونه که عصای موسی، چوبی بود که "هی عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِ‌بُ أُخْرَ‌ىٰ" ولی معجزه آن وقتی بود که "فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ". معجزه قرآن نیز علاوه بر این که بخاطر کتاب بودنش مفاهیم عالی دارد، وقتی آنرا مانند استخاره می گشاییم هم مارا هدایت می کند.

به هر حال اگر قبول کنیم که این امر معجزه و امر الهی است. هیچ دلیلی نمی گذارد که آنرا اطاعت نکنیم. مگر سنت اهل بیت که اگر چنین چیزی بود، آنها باید ما را به این سمت هدایت می کردند. آیا می توان گفت این که آخرین پیام امام زمان علیه السلام در زمان غیبت صغری آموزش استخاره بوده است، این پیام را می رساند؟

[="Tahoma"]

رند;543711 نوشت:
تشکر از پاسختان.

نظم را چه کنیم؟

وقتی شما به قرآن رجوع می کنید، ملاحظه می کنید که آیات مرتبط با آنچه مورد نظر شما هست می آید. یعنی اگر درباره ترک کردن چیزی رجوع می کنید، آمدن آیه مرتبط با صبر این پیام را می دهد که ترک نکنید و مداومت کنید و صبر کنید. و در این مورد آیه غیر مرتبط مثلا در مورد ازدواج نمی آید.

همین نظم دست و پای آدم را می بندد. مثلا شما درمورد یک امر واحد سه بار رجوع کنید و هر سه بار یک صفحه بیاید. این نظم این پیام را دارد که آمدن صفحات تصادفی نیست.
حال یا الهی هست یا شیطانی. از آنجا که بعید است شیطان در قرآن تصرف کند، یک شبهه می ماند که شیطان طوری در دست انسان تصرف کند که این تاثیرات را داشته باشد. در اینجا هم نمی توان به راحتی قبول کرد. کسی که توکل به خدا کرده و قرآن را وسیله کرده و ده ها آیه و دعا قبل از باز کردن قرآن خوانده چگونه شیطان در این حد در او تصرف داشته باشد.

به هر حال منظور بنده این است. انسان های قبل ما وقتی پیامبری معجزه ای می آورد به این دلیل که نظمی در آن می دیدند که نمی توانستند آنرا توجیه کنند، آنرا بعنوان معجزه قبول می کردند. مثلا اگر شتری از دل کوه در آید یا عصایی به اژدهایی تبدیل شود، با تجربیات و علم آنها و ما قابل تفسیر نبوده پس آنرا بعنوان معجزه و امری از طرف خدا قبول می کردند.
حال ما نیز با چنین نظمی روبرو شده ایم. آیا باید قبول کنیم این نظم، یکی از معجزات قرآن هست؟
به عبارتی بگوییم همان گونه که عصای موسی، چوبی بود که "هی عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِ‌بُ أُخْرَ‌ىٰ" ولی معجزه آن وقتی بود که "فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ". معجزه قرآن نیز علاوه بر این که بخاطر کتاب بودنش مفاهیم عالی دارد، وقتی آنرا مانند استخاره می گشاییم هم مارا هدایت می کند.

به هر حال اگر قبول کنیم که این امر معجزه و امر الهی است. هیچ دلیلی نمی گذارد که آنرا اطاعت نکنیم. مگر سنت اهل بیت که اگر چنین چیزی بود، آنها باید ما را به این سمت هدایت می کردند. آیا می توان گفت این که آخرین پیام امام زمان علیه السلام در زمان غیبت صغری آموزش استخاره بوده است، این پیام را می رساند؟

با سلام و درود

با عرض معذرت از تاخیر

چند نکته عرض می شود:

1. همیشه این گونه نیست که آیات هماهنگ با موضوع در بیاید، برای همین عرض کردم این تجربه شخصی است و برای دیگران اطمینان و وثوق آور نیست لذا برای دیگران نمی تواند حجت باشد.

2. حساب و کتاب الهی با حساب و کتاب انسان ها فرق می کند و در استخاره، خير دنيا و آخرت هر دو منظور است، نه فقط خیر دنیوی یا اخروی. و استخاره کننده بایستی در حدی از علم و معرفت باشد تا بتواند این حقیقت را صحیح دریابد.

لذا نمی توان استخاره را برای همه افراد تجویز کرد. از اینرو این موارد می شود تجربه شخصی که برای دیگران حجیت ندارد.

3. کار شیطان وسوسه کردن است و در تکوین دخالت و تصرفی ندارد لذا آمدن صفحه خاصی از قرآن، کار شیطان نیست.

اگر کسی با این نگاه که هیچ برگی از درخت بدون اذن الهی نمی افتد، ببیند، آمدن این صفحه را هم خواست خدا می داند.

4. عموما فقهاء استخاره را یکی از مصادیق قرعه دانسته و در ذیل موضوع قرعه بدان می پردازند. در روایات اسلامی، به طور خاص، چند طریق برای استخاره آمده و در هر طریق هم روش های متنوعی ذكر شده:
استخاره به نماز (مصباح المتهجد ص 535)؛ استخاره به قطعات كاغذ (كافی، ج 3، ص 473، ح 8)؛ استخاره به تسبیح (وسائل الشیعه، ج 5، باب 8، از ابواب صلوة الاستخاره)؛ استخاره به قرآن (وسائل الشیعه، ج 4، باب 38 از ابواب قرائة القرآن)

همین که در روایات، استخاره اختصاص به قرآن ندارد و برای آن مصادیق متعددی ذکر شده، خود این هم دلیل بر این است که در استخاره با قرآن نیز در حد موارد دیگر می توان انتظار داشت و دریافت های بیش از آن حجت نیستند.

5. استخاره آداب و شرائطی دارد و یکی از شرائط آن، حیرت و شک است و استخاره در این حد که ما را از این شک خارج کند، اعتبار دارد و بیش از آن را نمی توان بر عهده استخاره نهاد. نمی توانیم بگوییم دریافت های ما به صورت استخاره از قرآن، وحی الهی و پیام خداوند است و حجت شرعی است؛ چون دلیل قرآنی و روایی بر آن نداریم.

سیره حضرات معصومین هم این نبوده و چنین چیزی را به مسلمان تعلیم نداده و توصیه نکرده اند.

پرسش:
عده ای در باره استخاره معتقدند در استخاره به قرآن هر چه به دلت افتاد را از طرف خدا بدان؛ برخی دیگر می گویند وجود نظم عجیب آیات در استخاره و یا به نتیجه رسیدن استخاره، دلیل بر صحت و قبولی آن است. از طرفی آخرین پیام امام زمان (علیه السلام) قبل از غیبت کبری، آموزش استخاره بوده؛ لذا عقل سلیم می گوید همان گونه که اگر امام معصوم در بین شما بود از او مشورت می گرفتید، الآن نیز از استخاره مشورت بگیرید.
آیا این استدلال ها حجت و صحیح هستند؟ آیا می توان با این راهنمایی ها سیر و سلوک کرد و آن را معادل وحی و صحبت با خدا دانست؟

پاسخ:
با سلام و درود
بطور کلی باید گفت معیار، وثوق و اطمینان است لذا برای کسی که وثوق بیاورد، قابل قبول است، و الا کسی که تجربه نکرده و از تجربه دیگران به وثوق و اطمینان نمی رسد، قابل قبول نیست.
اما برای استخاره می توان استدلال عقلی داشت:
اگر شرائط استخاره موجود باشد، استخاره علی القاعده می تواند باشد. وقتی شما بین دو طرف مانده اید که از جمیع جهات، یکسان و مساوی هستند و شما متحیر و سرگردان هستید، باید یک طرف را انتخاب کنید.
این استدلال که خداوند ربّ العالمین است و حتی برگی از درخت بدون اذن او نمی افتد، و این صفحه و آیه ای که از قرآن برای ما باز می شود به اراده الهی است؛ دیگر استخاره و طلب خیر و بیرون رفتن از حالت شک، توسط قرآن، می تواند نوعی توکل و اعتماد بر خداوند باشد. لذا است که استخاره می تواند علی القاعده و با استدلال عقلی باشد.
البته لازم به ذکر است که استخاره فقط برای بیرون رفتن از شک و تردید و انتخاب یکی از طرفین است، نه پیشگویی و آینده نگری و ... .
لذا دریافت های ما از استخاره فقط در حد بیرون رفت از حالت شک و تردید و انتخاب یکی از طرفین، اعتبار دارد و برای بیش از آن، دلیل و مدرکی نداریم. البته مگر تجربه و وثوق شخصی که آن هم برای خود شخص می تواند مقبول و معتبر باشد.
نظر علامه طباطبایی(ره) در باره استخاره:
استخاره كارى جز تعيين يكى از دو طرف ترديد را انجام نمى ‏دهد. این گونه نیست که استخاره انسان را به آن چه در پس پرده غيب است خبردار مى ‏كند، تنها و تنها مى ‏گويد: خير صاحب استخاره در فعل(انجام) است يا در ترک، و به اين وسيله او را از حيرت و ترديد نجات مى ‏دهد.
و اما این که اثر فعل و ترک در آينده چه خواهد بود و چه حوادثى را به بار خواهد آورد از عهده استخاره بيرون است، و استخاره از تعيين اين جهت ساكت است، و آينده صاحب استخاره از خير و شر، عينا مانند آينده كسى است كه استخاره نكرده، و كار خود را با فكر و مشورت انجام داده است.(1)

اگر سؤال شود آیا می توان گفت این استخاره نوعی ارتباط با خداست، چیزی مثل تکلم با خدا و وحی؟ لذا اگر مانند داستان ابراهیم (علیه السلام) بگوید برو سر فرزندت را ببر باید بروی و ببری. باید اطاعت کند؟ در پاسخ باید گفت خیر، این گونه نیست و این امور از عهده استخاره بر نمی آید، هیچ دلیلی هم بر اثبات این مطالب نداریم.
استخاره در حد انتخاب یکی از طرفین شک و برای بیرون رفتن از شک و حیرت است، نه بیشتر. لذا بیش از آن را نمی توان از استخاره انتظار داشت.
بله ممکن است کسی بگوید من با تجربه شخصی به این وثوق و اطمینان رسیده ام، که عرض کردم آن هم مختص به خود شخص است و تا وثوق برای دیگران نیاورد، حجت نیست. البته آن هم هیچ مجوز شرعی و عقلی ندارد تا مواردی مثل ماجرای حضرت ابراهیم و مانند آن را بر پایه استخاره عمل کند.
آن چه به حضرت ابراهیم شد وحی الهی بود و به غیر پیامبران و اولیای الهی، وحی نازل نمی شود. الهامات قلبی را هم موقعی که مخالف عقل و شرع نباشد می توان مورد توجه قرار داد.
مطلب دیگر این که استخاره مورد تایید است ولی تفأل نه.
اگر به استخاره و مراجعه به قرآن از باب نوعی غیب گویی و پیشگویی نگریسته شود این همان تفأل زدن به قرآن است که در روایات مورد نهی قرار گرفته است.(2)
بنابر این؛ چنین انتظاراتی از استخاره، علاوه بر این که تأییدی از شرع ندارد، در برخی موارد نیز مورد نهی واقع شده است.

اگر کسی بپرسد پس این نظم و تناسب آیات را چه کنیم؟ این نظم و تناسب آیات می تواند الهی باشدو بعید است شیطان در قرآن تصرف کند.
در پاسخ چنین مطلبی، چند نکته عرض می شود:
1. همیشه این گونه نیست که آیات هماهنگ با موضوع در بیاید، برای همین عرض کردم این تجربه شخصی است و برای دیگران اطمینان و وثوق آور نیست لذا برای دیگران نمی تواند حجت باشد.
2. حساب و کتاب الهی با حساب و کتاب انسان ها فرق می کند و در استخاره، خير دنيا و آخرت هر دو منظور است، نه فقط خیر دنیوی یا اخروی. و استخاره کننده بایستی در حدی از علم و معرفت باشد تا بتواند این حقیقت را صحیح دریابد.
لذا نمی توان استخاره را برای همه افراد تجویز کرد. از اینرو این موارد می شود تجربه شخصی که برای دیگران حجیت ندارد.
3. کار شیطان وسوسه کردن است و در تکوین دخالت و تصرفی ندارد لذا آمدن صفحه خاصی از قرآن، کار شیطان نیست.
اگر کسی با این نگاه که هیچ برگی از درخت بدون اذن الهی نمی افتد، ببیند، آمدن این صفحه را هم خواست خدا می داند.
4. عموما فقهاء استخاره را یکی از مصادیق قرعه دانسته و در ذیل موضوع قرعه بدان می پردازند. در روایات اسلامی، به طور خاص، چند طریق برای استخاره آمده و در هر طریق هم روش های متنوعی ذكر شده:
استخاره به نماز(3)؛ استخاره به قطعات كاغذ(4)؛ استخاره به تسبیح(5)؛ استخاره به قرآن(6).
همین که در روایات، استخاره اختصاص به قرآن ندارد و برای آن مصادیق متعددی ذکر شده، خود این هم دلیل بر این است که در استخاره با قرآن نیز در حد موارد دیگر می توان انتظار داشت و دریافت های بیش از آن حجت نیستند.
5. استخاره آداب و شرائطی دارد و یکی از شرائط آن، حیرت و شک است و استخاره در این حد که ما را از این شک خارج کند، اعتبار دارد و بیش از آن را نمی توان بر عهده استخاره نهاد. نمی توانیم بگوییم دریافت های ما به صورت استخاره از قرآن، وحی الهی و پیام خداوند است و حجت شرعی است؛ چون دلیل قرآنی و روایی بر آن نداریم.
سیره حضرات معصومین هم این نبوده و چنین چیزی را به مسلمانان تعلیم نداده و توصیه نکرده اند؛ در استخاره ای هم که منسوب به امام زمان(علیه السلام) است، فقط شیوه استخاره با تسبیح بیان شده است و آن هم در جواب نامه و سؤالی بوده که از حضرت پرسیده شده است؛ لذا اولا استخاره با تسبیح است نه با قرآن، ثانیا در جواب نامه و سؤال بوده، ثالثا فقط آموزش بوده و هیچ توصیه و سفارش و تاکیدی در آن نیست.
بنابر این، نمی توان استدلال کرد و انجام استخاره در زمان غیبت را در سطح و جایگاه مراجعه به امام معصوم دانست.

_______________
(1) ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏6، ص 176.
(2) ر.ک: سفینة البحار، واژه فال.
(3) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، مؤسسة فقه الشيعة ـ بيروت، چاپ اول، 1411 ق، ص 535.
(4) كافی، کلینی، تحقيق: علي أكبر غفاري، دار الكتب الإسلامية، چاپ سوم، 1367 ش، ج 3، ص 473، ح 8.
(5) وسائل الشیعه، چاپ اسلامیه، ج 5، ص 219، باب 8، از ابواب صلوة الاستخاره.
(6) وسائل الشیعه، ج 4، ص 611، باب 38، از ابواب قرائة القرآن.

موضوع قفل شده است