جمع بندی ما تا چه حد مستقل هستیم؟ تقدیر چه منشائی داره؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ما تا چه حد مستقل هستیم؟ تقدیر چه منشائی داره؟

سلام وقت به خیر و سپاس از توجه شما

هر چی در مورد هدف زندگی و خلقت مطالعه می کنم حس می کنم هنوز اصل مطلب از ما مخفی شده! یا این اهداف متعددی که بیان شدن ترتیب شون رعایت

نشده و باید بعضی در اولویت ذکر می شدن

اهداف زیادی گفته شده که من فکر می کنم شبیه شدن به خداوند متعال از مهمترینها هست یعنی انسان هر چی پیش بره بیشتر رنگ و بوی خدایی بگیره و

حتی به جایگاهی برسه که کار خدایی ازش سر بزنه البته به اذن و مجوز از سمت خدا

هدف دیگه ظاهرا اینه که شخص به جایی برسه که همه چیز رو در تسلط خدا ببینه خوب اگر به این جایگاه رسید که دیگه باید بگیم ما وجود نداریم و نعوذ بالله

همه چیز خداست که ظاهرا این هم شرک و اشتباهه. سوالات من هم مرتبط با همیناس

منظور از «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» احتمالا برآیندی از دو عامل رو نشون می ده. خوب اگر هر دو عامل اثر می کنن عامل جبر و تقدیر و سرنوشت

توسط چه کسی ایجاد شده؟ توسط گذشتگان ما یا خداوند یا هر دو؟

پس مشخص نیست ما چقدر اراده داریم و خداوند چقدر تاثیرگذاره. وقتی کسی تصمیم میگیره به من چاقو بزنه به هر حال دست و چاقو و بدن شخص مهاجم

بدون خواست خدا نمی تونن حرکتی کنن اگر خدا رو جدا از این فعل ببینیم پس در انجام این کار شخص مهاجم چه مقدار استقلال داره؟ و این که خداوند از هر

ظلمی مبرا هست به چه شکل برای ما قابل توضیح و درک هست؟

آیا خداوند در کارهای خوب و مفید برای بنده موثره و در ضرر و صدماتی که به بندگان میرسه نقشی نداره؟ و سوال دیگه این که وقتی بنده ای کار خیری انجام

میده آیا در واقع در کار خیری که از طرف خداوند به دیگران میرسه شریک شده یا این که چنین اعتقادی هم شرک هست؟

آیا فکر شخص و اراده شخص از خداوند مستقله؟ یا اون هم مستقل نیست؟ و به عبارت دیگه:

من یک انسان رو اگر بخوام از خدا تفکیک کنم جسم و بدنش که تقریبا بدون روح معنا نداره و مثل سنگ و چوب و طبیعت بی جان میشه به حسابش آورد آیا باید

روح اون شخص رو کاملا مستقل از خدا ببینم؟ و اگر چنین استقلالی وجود نداره چرا در هر عملی که شخص انجام می ده خدا رو شریک نمی دونیم و از کجا

بفهمیم این شخص یه عمل خوب یا بد رو کاملا مستقل از خدا انجام داده؟

یعنی کسی که ما رو می زنه و کسی که به ما خوبی می کنه و کسی که به ما دروغ می گه و کسی که به ما علم یاد می ده در نهایت بنده خدا هست و

خداوند منشاء اثر نیست؟

در اتفاقات و رویدادهایی که پیش میان طرف حساب ما کیه؟ معلولیت یا بیماری از کجا به ما رسیده؟

ورشکستگی و هزار اتفاق ناگوار دیگه از کجا سراغ افراد میاد؟

حیوانات و حشراتی که صدمه به ما می زنن تحت چه نیرویی عمل می کنن؟

آیا تقدیر از پیش اینطور تعیین شده بود و این که اگر این صدمات ظلم محسوب میشن پس آیا خداوندی که از هر ظلمی به دور هست اینها رو برای ما مقدر کرده؟

یا مقدرات ما منشاء دیگه ای دارن؟

اگر اتفاقات اطراف ما برآیندی از هر عوامل متعدد و اراده خداوند هستند آیا این شرک نیست؟ و اگر چنین چیزی ممکنه آیا سهم خداوند قابل توجهه یا خیلی کمه؟

تعداد سوالاتم زیاده ولی بیشترشون مشابه هستن و جوابهای جدا ندارن بعضا

با تشکر از دوستان گرامی

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محراب

[=arial]با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار سوالات متعددی مطرح فرمودین که هر کدام نیازمند تایپک خاصی است
بنده سربحث را باز می کنم و شما عزیز سوالات خودتتان را بپرسید

منظور از لاجبرولا اختیار
جمله «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» مضمون احادیث متعددى است که از اهل بیت عصمت و طهارت‏(ع) در نقد دو نظریه نادرست جبر و تفویض بیان شده است و در حقیقت آموزه‌اى مستقل و دقیقى است که افعال اختیارى انسان‌ها را به درستى تبیین می‌کند.

سه نظریه مذکور در صدد پاسخ‌گویى به سؤال اساسى درباره افعالى است که از انسان صادر می‌شود، آیا این افعال مستند به اراده الهى است و انسان در آن تأثیرى ندارد، یا این‌که مستند به خود انسان است و رابطه فعل با خدا قطع می‌باشد، و یا این‌که هم مستند به اراده و اختیار انسان است و هم مستند به اراده الهى؟

اشاعره استناد فعل آدمیان را به خداى تعالى می‌دانند به گونه‌اى که همانند جمادات هیچ اراده و اختیارى از خود ندارند و این معناى نظریه جبر در مکتب آنهاست.
معتزله معتقدند که آدمى در افعال و کردار خود یگانه مؤثر و علت تامه است به گونه‌اى که از خداوند متعال سلب اختیار می‌شود و این معناى نظریه تفویض است.

اما نظر شیعه به تبع ائمه اطهار(ع) این است که نه جبر امکان تحلیل دقیق افعال انسانى را دارد و نه تفویض، بلکه تحلیل دقیق کار بشرى، راهى میان جبر و اختیار است.
انسان در فعل و ترک اختیار و قدرت دارد، اما این قدرت و اختیار را خداى سبحان به او داده و قدرت بشرى نفى کننده قدرت الهى نیست.
به عبارت دیگر؛ اساس نظریه جبر به نفى دخالت اراده و اختیار آدمى در افعال صادره از اوست و اساس نظریه تفویض به علت تامه بودن قدرت و اراده انسانى در افعال است و اساس آموزه امر بین امرین بر استناد افعال انسانى به ارداه الهى و قدرت و اراده انسانى است.


پس امر بین امرین نظریه‌اى مستقل و به این معناست که در عین این‌که افعال صادره از انسان مستند به اوست، مستند به اراده ذات بارى تعالى نیز هست، اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهى نیست تا شریک در اراده الهى شود، بلکه در طول اراده الهى است؛ یعنى اراده و اختیار و قدرت انسان، یکى از اجزاء علت تامه افعال اختیارى اوست.

پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنى قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار علی ‏الاطلاق هم نیست؛ زیرا مقدمات کار در اختیار او نیست.
و این همان معناى امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است.


پس آموزه، امر بین امرین، اثبات اختیار انسان با حفظ ارتباط علّى و معلولى آن به اراده الهى است و در برابر ناتوانى تحلیلى دو نظریه جبر و تفویض به خوبى افعال اختیارى انسان را تبیین می‌کند

code;719859 نوشت:
پس مشخص نیست ما چقدر اراده داریم و خداوند چقدر تاثیرگذاره.
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار سرنوشت انسان بر دو امر استوار است اول قوانین تکوینی که سرنوشت «فراگیر» انسان را تحت اراده ی هر فرد تعیین میکند ودوم سرنوشت« شخصی »که دراین سرنوشت عوامل مختلفی تاثیر گذار هستند وصد البته که خواست خداوند در سرنوشت انسان اصل انکار ناپذیر است اما این یک اصل لازم است واصل کافی نیست زیرا خداوند با عنایتِ اراده به بنده هایش کفایت دراین امر را تاثیر اراده ی انسان قرار داده است اگر این تاثیر اراده را در نظر نگیریم وتعیین سرنوشت را مختص خداوند بدانیم «اصل عدالت» را زیر سؤال برده ایم

درصورت تمایل میتوانیم متعاقبا" مفصل تر ومستند بحث را ادامه دهیم به امید فرصت وزمان برای این بحث

code;719859 نوشت:
پس مشخص نیست ما چقدر اراده داریم و خداوند چقدر تاثیرگذاره. وقتی کسی تصمیم میگیره به من چاقو بزنه به هر حال دست و چاقو و بدن شخص مهاجم

بدون خواست خدا نمی تونن حرکتی کنن اگر خدا رو جدا از این فعل ببینیم پس در انجام این کار شخص مهاجم چه مقدار استقلال داره؟

سلام
ببینین خدا یه اذن عام به بنده هاش میده یه اذن خاص ...
:ok:
اذن عام اینه که شما میتونین گناه کنین میتونین گناه نکنین، میتونین یکیو چاقو بزنی میتونی نزنی ...:Gol:

اذن خاص هم برای افرادی هست که به درجاتی میرسن و خداوند هستی رو دراختیارشون میزاره مثل طی الارض و برای پیامبران همان معجزه و...
:Gol:

خب .. تا اینجا مشخص شد یه اذن عام داریم یه خاص ... حالا کسی که به قول شما یکیو چاقو میزنه این در اصل داره از روی استقلال و اختیار

این کار رو انجام میده ... برای واضح تر شدن یه مثال میزنم ::Narahat az:

فرض کنین من به شما اجازه میدم که ماشین من رو بر دارین و باهاش برین بیرون .. شما میتونین با اون ماشین مسافر کشی کنین یا حتی هر جا خواستین برین .. و همچنین ممکنه با ماشین من برین دزدی یا مواد قاچاق کنین .. شما استقلال فکری و عملی داشتین و با اختیار خودتون یکیشو انتخاب میکنین .. حالا آیا درسته شما بگین من که ماشین بهتون دادم باعث شدم قاچاق کنین؟ خیر .. چون شما میتونستین کار خیر هم باهاش بکنین اما کار شر انجام دادین...
:Mohabbat:

خداوند به انسان اجازه عام داده که هر کار خواست بکنه .. حالا اگر کار بد کردید استقلال داشتین و خودتون این کار و انجام دادین..
:Gol:

با تشکر از کارشناس و دوستانی که کمک و راهنمایی کردن
ظاهرا من به این زودی قانع نشم و اینطور که معلوم بحث خیلی طولانیه

لطفا لینکهای مرتبط برام بذارین که برم بخونم بعد هر جا سوال داشتم بپرسم

اناالعبد;723206 نوشت:
شما استقلال فکری و عملی داشتین و با اختیار خودتون یکیشو انتخاب میکنین ..

بحث اصلی سر همینه که برعکس گفته شما به نظر می رسه ما حتی توی فکر کردن و نیت هامون هم مستقل نیستیم

حالا ما دقیقا چقدر مستقلیم؟ و خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره پس کجا بین ما و خدا فاصله وجود داره؟

code;723846 نوشت:
بحث اصلی سر همینه که برعکس گفته شما به نظر می رسه ما حتی توی فکر کردن و نیت هامون هم مستقل نیستیم

حالا ما دقیقا چقدر مستقلیم؟ و خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتره پس کجا بین ما و خدا فاصله وجود داره؟

سلام مجدد

رو چه حساب؟ میشه یه نمونه مثال بزنین؟
:Gol:

چرا میگین که حتی تو نیت و فکرتون مستقل نیستین؟:Gol:

همین که یه سری افراد دیگران رو بعنوان مثال میکشن یعنی اختیار داشتن .. همین که یکی خودکشی میکنی یعنی با اختیار خودش خودشو کشته .. :Gol:

پس اینکه میگین از خودمون استقلال نداریم من نمیفهمم منظورتون چیه؟!

code;719859 نوشت:
در اتفاقات و رویدادهایی که پیش میان طرف حساب ما کیه؟ معلولیت یا بیماری از کجا به ما رسیده؟

ورشکستگی و هزار اتفاق ناگوار دیگه از کجا سراغ افراد میاد؟

حیوانات و حشراتی که صدمه به ما می زنن تحت چه نیرویی عمل می کنن؟

آیا تقدیر از پیش اینطور تعیین شده بود و این که اگر این صدمات ظلم محسوب میشن پس آیا خداوندی که از هر ظلمی به دور هست اینها رو برای ما مقدر کرده؟

در رابطه با این ببینید::Narahat az:

این که از تقدیر صحبت کردین ، تقدیر قابل تغییره ... یعنی یه تقدیر کلی از شما در آغاز تولدتون در لوح ثبت شده و قابلیت بداء هم داره و همیچنین تغییر ...

مثلا شما عمرتون مشخصه که در چه سالی میمیرین اما در طول زندگیتون ممکنه صله رحم یا صدقه بدین و باعث میشه عمرتون طولانی تر بشه .. یا کاری میکنین که ممکنه عمرتون کمتر بشه .. پس خودتون باعث شدین ..:Gol:
همچنین تقدیرتون اینه که فقیر باشین اما چون صدقه و کمک به فقرا و.. انجام دادین رزقتون بیشتر میشه .. بقیش رو خودتون میتونین حدس بزنین ادامه بیشتر نمیدم:Gol:

ورشکستگی یا معلولیت مادرزادی و یا یک سری از اتفاقات میشه گفت منشأ اصلیش خودمونیم ... قبول داری این و داداش؟ اگه نداری که راجع بهش صحبت کنیم...:Gol:

اناالعبد;724173 نوشت:
سلام مجدد

رو چه حساب؟ میشه یه نمونه مثال بزنین؟
:Gol:

چرا میگین که حتی تو نیت و فکرتون مستقل نیستین؟:Gol:

همین که یه سری افراد دیگران رو بعنوان مثال میکشن یعنی اختیار داشتن .. همین که یکی خودکشی میکنی یعنی با اختیار خودش خودشو کشته .. :Gol:

پس اینکه میگین از خودمون استقلال نداریم من نمیفهمم منظورتون چیه؟!


یکی از گفته های آیت الله بهجت بود که متن دقیق رو پیدا نکردم کپی کنم ولی مفهومش این بود که اگر کسی تصور کنه در کوچکترین کارها و حتی نیت عباداتش بی نیاز (یا مستقل) از خدا هست این اشتباهه. ممنون میشم اگر کسی از دوستان متن اصلی رو سراغ داره بذاره

مطلب زیر رو هم از یه تاپیک دیدم که مرتبطه البته تو این حدیث افعال نیک و سودمند به خدا نسبت داده شده ولی بحث ما در مورد اتفاقات ناگوار هم می شه

معانی دیگر از شرک خفی

خداوند تبارک تعالی در قرآن می فرماید:
«وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[1]
«و بیشتر آنان به خدا ایمان نیاوردند مگر آنکه مشرک باشند»
امام صادق (ع) درباره این آیه می فرماید:
«هو الرجل یقول لو لا فلان لهلکت، و لو لا فلان لأصبت کذا و کذا، و لو لا فلان لضاع عیالی، أ لا تری أنه قد جعل لله شریکا فی ملکه یرزقه و یدفع عنه، قال قلت فیقول لو لا أن الله من علی بفلان لهلکت قال نعم لا بأس بهذا»[2]
«که انسان بگوید اگر فلانی نبود من از بین می رفتم و اگر فلانی نبود چنین و چنان می شدم و اگر فلانی نبود خانواده ام نابود می شد، مگر نمی بینی که او با این حرف ها در ملک خدا برایش شریکی قائل شده که روزیش می دهد و از او دفاع و دفع گرفتاری می کند؟ راوی می گوید: عرض کردم پس بگوید: اگر خداوند به واسطه فلانی بر من منت نمی نهاد از بین می رفتم؟ فرمود: آری، اشکالی ندارد».



اناالعبد;724179 نوشت:
در رابطه با این ببینید::Narahat az:

این که از تقدیر صحبت کردین ، تقدیر قابل تغییره ... یعنی یه تقدیر کلی از شما در آغاز تولدتون در لوح ثبت شده و قابلیت بداء هم داره و همیچنین تغییر ...

مثلا شما عمرتون مشخصه که در چه سالی میمیرین اما در طول زندگیتون ممکنه صله رحم یا صدقه بدین و باعث میشه عمرتون طولانی تر بشه .. یا کاری میکنین که ممکنه عمرتون کمتر بشه .. پس خودتون باعث شدین ..

:Gol:
همچنین تقدیرتون اینه که فقیر باشین اما چون صدقه و کمک به فقرا و.. انجام دادین رزقتون بیشتر میشه .. بقیش رو خودتون میتونین حدس بزنین ادامه بیشتر نمیدم:Gol:

ورشکستگی یا معلولیت مادرزادی و یا یک سری از اتفاقات میشه گفت منشأ اصلیش خودمونیم ... قبول داری این و داداش؟ اگه نداری که راجع بهش صحبت کنیم...:Gol:


خوب به نظر می رسه این تغییر اونقدرا هم قابل توجه نباشه یعنی شما نمی تونی الان تصمیم بگیری و شروع کنی بعد از چند سال به مقام معصومین برسی
در مورد معلولیتها هم من هر چی فکرشو می کنم نمی تونم متوجه بشم که وقتی من متولد می شم چرا باید مثلا کور باشم این که دنیا بر پایه علت و معلول ساخته شده حالا چرا باید کسی تا ابد زندگیش تحت تاثیر اشتباهات گذشته والدین یا اطرافیان باشه؟

code;724714 نوشت:
خوب به نظر می رسه این تغییر اونقدرا هم قابل توجه نباشه یعنی شما نمی تونی الان تصمیم بگیری و شروع کنی بعد از چند سال به مقام معصومین برسی

در مورد معلولیتها هم من هر چی فکرشو می کنم نمی تونم متوجه بشم که وقتی من متولد می شم چرا باید مثلا کور باشم این که دنیا بر پایه علت و معلول ساخته شده حالا چرا باید کسی تا ابد زندگیش تحت تاثیر اشتباهات گذشته والدین یا اطرافیان باشه؟

سلام
رنگ آبی که در پایین استفاده کردم جواب اون قسمت حرفته که آبی کردم و جواب سبز مربوط به حرف سبز رنگته داداش:ok:

دوست عزیز شما میتونی پله پله مراحل و طی کنی که به مقام منا اهل البیت برسی ... مگر سلمان فارسی نرسید؟:Narahat az:
تو روایت که اگه متنشو خواستی میزارم گفته شده اگر ایمان ده درجه داشته باشه سلمان فارسی در درجه دهمه ...
:ok::Gol:

وهمچنین گفته شده سلمان از ما اهل بیته .. به مقام امامت نرسید .. معصوم هم نبود .. اما درجش انقدر رفت بالا که به مقام منا اهل البیت رسید:Gol:

پس شما هم میتونی برسی:yes:

پس قبول داری معلولیتها مربوط به کم و کاستیهای خودمونه ... :Gol:

چنتا مسأله هستش داداش .. اینکه گاهی معلولیت یکنفر موجب امتحانشه .. چون این دنیا همه امتحان میشن .. هرکس به یکجوری ...:Gol:

یکی با مریضی یکی با فقر یکی با ثروت و...:Gol:

هرکس به یه طریقی امتحان میشه ... از طرفی هم دیگران باعث میشن با دیدنشون ما بیشتر شکر خدا رو انجام بدیم ... بخاطر سلامتی که خدا بهمون داده و ...

از طرفی هم ما امتحان میشیم که وقتی یه فرد فقیری هستش ما آیا بهش کمک میکنیم؟ یا نه ؟ این هم یه نوع امتحانه:Gol:

code;724711 نوشت:
یکی از گفته های آیت الله بهجت بود که متن دقیق رو پیدا نکردم کپی کنم ولی مفهومش این بود که اگر کسی تصور کنه در کوچکترین کارها و حتی نیت عباداتش بی نیاز (یا مستقل) از خدا هست این اشتباهه. ممنون میشم اگر کسی از دوستان متن اصلی رو سراغ داره بذاره

مطلب زیر رو هم از یه تاپیک دیدم که مرتبطه البته تو این حدیث افعال نیک و سودمند به خدا نسبت داده شده ولی بحث ما در مورد اتفاقات ناگوار هم می شه

خب ... دوست عزیز یه مطلب بگم::Narahat az::Gol:

قضیه همون اذن عام خداست .. یعنی خدا اذن داده کاری انجام بدی:Gol:

این مربوط به اینه که خدا توفیقشو میده ... یعنی اگر کار خوب کردی خدا توفیقشو میده ... حالا ممکنه برات سوال بشه چرا خدا به همه توفیق نمیده؟؟؟؟!!!

جوابش اینه::Narahat az:

داداش شما اگر دنبال کار خوب باشی و راه هدایت و بری خدا هم راه هدایت و نشونت میده و توفیق کار خوب رو بهت میده .. حالا
اگر دنبال کار بد بری خدا توفیقشو ازت سلب میکنه ...

یخرجونهم من النور الی الظلمات .. یه جا دیگه میگه یخرجهم من الظلمات الی النور .. سوره بقره فک کنم آیه 257 باشه ...

پس شما تصمیم میگیری که خدا بهت توفیق کار خوب بده یا نه:ok:

[=arial]

code;724714 نوشت:
در مورد معلولیتها هم من هر چی فکرشو می کنم نمی تونم متوجه بشم که وقتی من متولد می شم چرا باید مثلا کور باشم این که دنیا بر پایه علت و معلول ساخته شده حالا چرا باید کسی تا ابد زندگیش تحت تاثیر اشتباهات گذشته والدین یا اطرافیان باشه؟


با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار درک این نکته زیاد سخت نیست
این که فردی به خاطر اشتباه فرد دیکری تا ابد زندکی اش دچار مشکل شود امری عادی است
شما بچه 3ساله را تصور بکنید که در ماشین پدر نشسته و تصادف می کند و پایش می شکند و تا اخر عمل چلاق می شود ؟؟ ایا این مطلب غیر معقول است؟؟؟

یا مثلا شما در کنار دوست تان ایستاده اید و با بالا اوردن دست خود خودکار به چشم دوستتان می رود و او کور می شود ایا این فرد به خاطر اشتباه شما کور نشده است؟؟؟ و تحت تاثیر اشتباه شما تا اخر عمر کور نیست؟؟
مثلا امریکا در هیروشمیا بمب اتم زده و حالا پس از کذشت دهها سال بچه های انها ناقص الخلقه اند ایا این امر نشدنی است ؟؟؟

دقت نمایید
عالم علی و معلولی یعنی این
یعنی هر معلولی علتی دارد
پس این که فردی معلول یا کور و یا ......به دنیا می اید به خاطر سلسله علت و معلولهایی است و عده ای به خاطر اشتباه عده ای دیکر در عذاب اند
حال شاید بفرمایید گناه ان عده چیست؟؟؟

می گوییم ظلم یک عده یه عده دیکر
خب وقتی ظلمی اتفاق می افتد قطعا ظالمی است و مظلومی
این ظلم هم بعضا تعمدی است بعضا غیر تعمدی که حساب هرکدامشان عندالله جداست

اناالعبد;724179 نوشت:
در رابطه با این ببینید::Narahat az:

این که از تقدیر صحبت کردین ، تقدیر قابل تغییره ... یعنی یه تقدیر کلی از شما در آغاز تولدتون در لوح ثبت شده و قابلیت بداء هم داره و همیچنین تغییر ...

مثلا شما عمرتون مشخصه که در چه سالی میمیرین اما در طول زندگیتون ممکنه صله رحم یا صدقه بدین و باعث میشه عمرتون طولانی تر بشه .. یا کاری میکنین که ممکنه عمرتون کمتر بشه .. پس خودتون باعث شدین ..

:Gol:
همچنین تقدیرتون اینه که فقیر باشین اما چون صدقه و کمک به فقرا و.. انجام دادین رزقتون بیشتر میشه .. بقیش رو خودتون میتونین حدس بزنین ادامه بیشتر نمیدم:Gol:

خوب اینها قبول ولی تصور کن کسی از خدا می پرسه چه سالی مرگ اون فرد میرسه و جواب می گیره که سال 1400 حالا اون شخص اصرار می کنه که 5 سال بیشتر عمر کنه و خدا هم قبول می کنه اینجا یه مورد متناقض پیش میاد :

مقدر بود مرگ شخص در 1400 برسه و علم خدا هم بر همین بود. حالا که تغییر کرد در واقع خداوند جواب اولش کامل نیست و باید می گفت عمر تو رو 5 سال کمتر بهت خواهم گفت و تو درخواست 5 سال بیشتر می دی و موافقت می شه و در واقع از همون اول هم مرگ برای 1405 تعیین شده بوده

یعنی حالتی که مثلا یه برنامه پخش زنده رو از قبل براش فیلمنامه و متن گفتگو بنویسن و ضبطش کنن چند روز بعد پخشش کنن و گوشه اش بنویسن "اجرای زنده" بعد هر کسی اینو ببینه تصور می کنه همه چیز در اون لحظه داره اتفاق می افته و این سوال و جوابها هم واقعی هستن در حالی که اینطور نیست.

البته من نمیخوام بگم که اراده و اختیار رو قبول ندارم ولی چیزی که من می دونم بر پایه قرآن و سنت و روایات هست میخوام بدونم آیا راهی هست جوابی در رد این شبهه برام پیدا بشه و قابل اثبات باشه؟

این مثال برای این بود که بگم اگر علم خدا بر تمام اتفاقات آینده تسلط داره پس چطوری ممکنه ما اراده انجام کاری رو داشته باشیم که خداوند از اون اطلاعی نداره از طرفی اگر ما اراده برای تغییر سرنوشت به معنای قطعی داشته باشیم این معنیش اینه که آینده ما قابل پیش بینی نباشه و باز هم با علم مطلق خداوند سازگار نیست که نقطه کور و ناسناخته و غیرقابل پیش بینی در آینده بنده هاش داشته باشه این دو حالت چطوری با هم قابل جمع هستن که هم خداوند مطلقا تمام آینده ما رو بی کم و کاست بدونه هم این که ما امکان تغییر اون داشته باشیم؟

شاید این اس ام اس رو دیده باشید که :

شخصی به خداوند گفت:خـــــــــدایا تو که سرنوشت مرا نوشته ای پس چرا دعـــــــــــــا کنم؟
خداوند فرمود:شـــاید نوشته باشم هرچه دعـــــا کرد…!
خوب اگر این حالت هم باشه باز هم معنیش اینه که خداوند نقاط کور در سرنوشت و تقدیر ما داره و نمی دونه ما چی دعا خواهیم کرد مثلا طول عمر ما رو مشخص نکرده و منتظره ببینه هر بنده ای چه مدت عمر از خدا درخواست می کنه و در عین حال هم اگر خدا ندونه ما چه دعایی خواهیم داشت باز با علم مطلق خداوند منافات داره

یا این جمله معروف رو مدنظر بگیرید:
[=Times New Roman]حتی افرادی که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل تعیین شده و قابل تغییر نیست
موقع رد شدن از خیابان دو طرف آن را نگاه می کنند.
" استیون هاوکینگ "

خوب سوال من اینه که اگر خداوند انسانها رو تنظیم کرده باشه که مثل یه روبوت هوشمند از خیابون رد بشن و وانمود هم کنن که برای حفظ جون شون اطراف رو نگاه می کنن و در واقع طبق فیلمنامه ای عمل کنن که از قبل معین شده ولی ما تصور می کنیم که مشابه مثال بالا پخش زنده و واقعی هست اونوقت چه جوابی برای این ابهام ذهن ما وجود داره که بدونیم واقعا اختیار و اراده موثر ما وجود داره؟

این سوالی هست که جوابی براش نمی تونم پیدا کنم برای همین مطرحش کردم

محراب;724867 نوشت:
[=arial]
می گوییم ظلم یک عده یه عده دیکر
خب وقتی ظلمی اتفاق می افتد قطعا ظالمی است و مظلومی
این ظلم هم بعضا تعمدی است بعضا غیر تعمدی که حساب هرکدامشان عندالله جداست


خوب اگر بگیم این وسط خداوند تاثیری نداشته که می شه تفویض کامل و اگر تاثیری داشته ما نمیتونیم خدا رو شریک در ظلم کنیم در عین حال نمی تونیم انسانها رو هم در کار خدا شریک قرار بدیم در نهایت می رسیم به همون سوال اول که دقیقا تعریف انسان مستقل و با اراده چیه؟

code;719859 نوشت:

آیا فکر شخص و اراده شخص از خداوند مستقله؟ یا اون هم مستقل نیست؟ و به عبارت دیگه:

من یک انسان رو اگر بخوام از خدا تفکیک کنم جسم و بدنش که تقریبا بدون روح معنا نداره و مثل سنگ و چوب و طبیعت بی جان میشه به حسابش آورد آیا باید روح اون شخص رو کاملا مستقل از خدا ببینم؟

شاید هم باید گفت خداوند حق داره انسانها رو با سختی ها امتحان کنه ولی سوال اینجاست که چرا این سختی ها با عنوان ظلم شناخته نمیشن پس تعریف ظلم چه تفاوتی داره که اگر بنده خدا ضرری برسونه ظلم هست ولی ظاهرا گفته می شه خداوند ضرر نمی رسونه یا اگر هم ضرری برسونه این امتحان هست پس باید باز هم برگردیم و منشاء این ضررها رو مشخص کنیم تا ببینیم نقش خدا و بنده در این ضررها به چه صورته

مورد دیگه این که معمولا وقتی میخوایم بگیم دو نفر موازی و در امتداد هم و با مشارکت هم کاری رو انجام دادن میگیم: کار هر دو در طول یکدیگر بوده
ولی این عبارتی که شما نوشتی برعکس این موضوع رو می گه و اگر اراده انسان در عرض و تعارض با اراده خداوند باشه نشون می ده که دو اراده مجزا از هم بروز کردن در مجموع این موضوع برام خیلی مبهم مونده اگر جایی هم قبلا بحث شده لینک بذارید

محراب;722666 نوشت:
[=arial]
پس امر بین امرین نظریه‌اى مستقل و به این معناست که در عین این‌که افعال صادره از انسان مستند به اوست، مستند به اراده ذات بارى تعالى نیز هست، اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهى نیست تا شریک در اراده الهى شود، بلکه در طول اراده الهى است؛ یعنى اراده و اختیار و قدرت انسان، یکى از اجزاء علت تامه افعال اختیارى اوست.

[=arial]

code;726520 نوشت:
خوب اگر بگیم این وسط خداوند تاثیری نداشته که می شه تفویض کامل و اگر تاثیری داشته ما نمیتونیم خدا رو شریک در ظلم کنیم در عین حال نمی تونیم انسانها رو هم در کار خدا شریک قرار بدیم در نهایت می رسیم به همون سوال اول که دقیقا تعریف انسان مستقل و با اراده چیه؟

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار
به نظرم شما مسایل را کنار هم معنا نمی کنید و بازهم جدا جدا بحث می کنید
دقت نمایید
وابستگی انسان به خدا ذاتی است یعنی انسان در وجوش در نیازمندیش در بودنش در ادامه حیات اش به ذات الهی وابسته است ولی تفویض این را نمی گوید
قائلین به تفویض معتقدند خداوند همه چیز را به انسان واگذار کرده و نقشی ندارد ولی ما این گونه نمی گوییم
ما معتقدیم انسان وابسته وابسته است محتاج محتاج است فقیر فقیر است در بودنش در حیاتش و......
خب همین انسان نیازمند اختیاراتی در افعال خودش دارد یعنی در حرکتش در تصمیم گیری اش در انجام اعمالش و.....
درک این مساله با اندکی تامل سخت نیست

محراب;726526 نوشت:
[=arial]

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار
به نظرم شما مسایل را کنار هم معنا نمی کنید و بازهم جدا جدا بحث می کنید
دقت نمایید
وابستگی انسان به خدا ذاتی است یعنی انسان در وجوش در نیازمندیش در بودنش در ادامه حیات اش به ذات الهی وابسته است ولی تفویض این را نمی گوید
قائلین به تفویض معتقدند خداوند همه چیز را به انسان واگذار کرده و نقشی ندارد ولی ما این گونه نمی گوییم
ما معتقدیم انسان وابسته وابسته است محتاج محتاج است فقیر فقیر است در بودنش در حیاتش و......
خب همین انسان نیازمند اختیاراتی در افعال خودش دارد یعنی در حرکتش در تصمیم گیری اش در انجام اعمالش و.....
درک این مساله با اندکی تامل سخت نیست

سلام و سپاس
اتفاقا این بحث پیچیده ایه من تاپیکهای این بخش رو که میخونم میبینم همه سوالات مشابه منو دارن و قانع نمی شن انگار یه جای کار ناقص گفته شده که هر چی بحث می شه باز هم اکثرا جوابها رو قانع کننده نمی دونن

به نظرم باید یه لیست از تاپیکهایی که به نتیجه رسیدن در بیاریم

محراب;726526 نوشت:
[=arial]
وابستگی انسان به خدا ذاتی است یعنی انسان در وجوش در نیازمندیش در بودنش در ادامه حیات اش به ذات الهی وابسته است

خوب انسان به آب و غذا هم نیاز داره ولی اینها رو شریک اعمال مون نمی کنیم در واقع برای ما مشخصه که آب و غذا در اعمال ما هم اثر دارن کسی که غذا و آب نخوره موفق به عبادت و یا گناه هم نمی شه و حتی شاید مرگش هم برسه اما خداوند بی جان نیست مثل اب و غذای بی جان که انسان به طرفش می ره
اینجا نیاز هست که انسان تعریف بشه و خداوند هم بیشتر شناخته بشه که بتونیم بین این دو فرق بذاریم اگه نه ممکنه دچار شرک بشیم
من ازتون میخوام کمک کنین که بتونم این موضوع رو بهتر متوجه بشم اگر نیاز به مطالعات جانبی هم هست لینک بدین چون ریشه خیلی از اعتقادات و عکس العملهای ما در همینه که بدونیم وظیفه ما در مواجهه با رویدادها چیه

[=arial]

code;726535 نوشت:
خوب انسان به آب و غذا هم نیاز داره ولی اینها رو شریک اعمال مون نمی کنیم در واقع برای ما مشخصه که آب و غذا در اعمال ما هم اثر دارن کسی که غذا و آب نخوره موفق به عبادت و یا گناه هم نمی شه و حتی شاید مرگش هم برسه اما خداوند بی جان نیست مثل اب و غذای بی جان که انسان به طرفش می ره


با سلام
بزرگوار
نیازمندی و فقر و احتیاج انسان به خداوند ذاتی است
دقت نمایید خداوند انسان را خلق کرده است و خالق اوست خداوند فیاض است فیض رسان
[=arial]به انسان[=arial] است یک ان فیض الهی نرسد انسان معدوم می شود انسان مستقل از خدا نیست و به او نیاز دارد دقت نمایید
ولی اب و غذا چی؟؟؟
انسان مدتها بدون اب و غذا می تواند زنده بماند

به این مثال توجه نماید
رابطه لامپ و برق را در نظر داشته باشید جریان الکتریسیته مدام لحظه به لحظه ان به ان به لامپ می رسد و از ان رو زنده نگاه می دارد در واقع نور را زنده نکاه می دارد شما یک ان جریان الکتریسیته را قطع بکنید نور دیکر نیست
وابستگی انسان به خدا از این باب است مدام و دم به دم و لحظه به لحظه است
در ثانی نیاز انسان به خدا مختص این جهان نیست و در هم عوالم بعدی و قبلی هم چون ذر و رحم مادر و برزخ و قیامت هم است
پس شما نمی توانید این را با اب و غذا و...مقایسه نمایید

[=arial]

code;726535 نوشت:
اینجا نیاز هست که انسان تعریف بشه و خداوند هم بیشتر شناخته بشه که بتونیم بین این دو فرق بذاریم اگه نه ممکنه دچار شرک بشیم


باسلام
شما بزرگوار برای این منظور باید تایپک های دیکری بزنید و انسان و خدا ورابطه این دو را با هم مطالعه نمایید
این مساله از عهده این تایپک خارج است

code;726535 نوشت:
من ازتون میخوام کمک کنین که بتونم این موضوع رو بهتر متوجه بشم اگر نیاز به مطالعات جانبی هم هست لینک بدین چون ریشه خیلی از اعتقادات و عکس العملهای ما در همینه که بدونیم وظیفه ما در مواجهه با رویدادها چیه

بله مطالعه و تحقیق و سوال در این باب کمک کار خواهد بود و بنده هم به تناسب مطالب و کتب معرفی می نمایم

بحث اختیار را انسان ذاتا هم درک می کند و البته نیازمندی خود به خدا را
انسان فطرتا می تواند اختیار خود در تصمیمی گیری و در حرکت در عکس العمل نشان دهد
و از طرفی عجر و ناتوانی خود را نیز ذاتا می فهمد

انسان با اندکی تامل در مورد خلقت خود و به وجود امدن و بزرک شدن و بعدا پیری و در نتیجه مرک خود به مساله فقر ونیازمندی خود متوجه شود انسانی که می داند زندکی اش دست خودش نیست و انسانی که می داند حتی برای چند لحظه بعدش تضمینی برای زنده بودن نیست اینها یعنی نیازمندی انسان به خدا

از طرفی اختیار باید درست معنا بشود
انسان تلفیقی از جبر و اختیار است به عبارتی هم جبر و هم اختیار یا به عبارت دیکر نه جبر و نه اختیار
این مساله درست تبیین شود به نظرم مشل حل می شود
و اگر این دومساله را کنار هم درست معنا نمایید یعنی احتیاج و اختیار را درست درک نمایید می تواند به جواب این سوال رهنمون شوید

محراب;726546 نوشت:
[=arial]
دقت نمایید خداوند انسان را خلق کرده است و خالق اوست خداوند فیاض است فیض رسان
[=arial]به انسان[=arial] است یک ان فیض الهی نرسد انسان معدوم می شود انسان مستقل از خدا نیست و به او نیاز دارد دقت نمایید
ولی اب و غذا چی؟؟؟
انسان مدتها بدون اب و غذا می تواند زنده بماند


پس انسان چیه ؟ اگر بگیم یه خدای کوچیکه یا یه خدای ضعیفه یا یک خدای وابسته به الله هست اینها می شه شرک

این که خداوند از روح خودش در انسان دمیده پس چه معنی داره؟ و اگر ما یک آفریده ای از جنس خداوند نیستیم پس چه تعریفی برای انسان می شه ارائه داد؟

حد و اندازه این مطالب رو از کجا باید پیدا کرد این که انسان هم وابستگی داره و هم خدا نیست بالاخره باید یه حد و مرز مشخصی بشه براش تعیین کرد

محراب;726553 نوشت:
[=arial]
بله مطالعه و تحقیق و سوال در این باب کمک کار خواهد بود و بنده هم به تناسب مطالب و کتب معرفی می نمایم

ممنون از شما
منتظر هستم دوست گرامی

code;726497 نوشت:
مقدر بود مرگ شخص در 1400 برسه و علم خدا هم بر همین بود. حالا که تغییر کرد در واقع خداوند جواب اولش کامل نیست و باید می گفت عمر تو رو 5 سال کمتر بهت خواهم گفت و تو درخواست 5 سال بیشتر می دی و موافقت می شه و در واقع از همون اول هم مرگ برای 1405 تعیین شده بوده

یعنی حالتی که مثلا یه برنامه پخش زنده رو از قبل براش فیلمنامه و متن گفتگو بنویسن و ضبطش کنن چند روز بعد پخشش کنن و گوشه اش بنویسن "اجرای زنده" بعد هر کسی اینو ببینه تصور می کنه همه چیز در اون لحظه داره اتفاق می افته و این سوال و جوابها هم واقعی هستن در حالی که اینطور نیست.

سلام مجدد

دوست عزیز علم با اختیار فرق می کنه .. این که خدا می دونه من چه سالی میمیرم و یا ... . اصلا به اختیار من ربطی نداره ...

فک میکنم اشتباه شما همین جایه که فک می کنین چون خدا میدونه من مثلا در 60 سالگی میمیرم پس اختیار از من سلب شده .. این که ربطی بهم نداره:ok:

code;726497 نوشت:
اگر علم خدا بر تمام اتفاقات آینده تسلط داره پس چطوری ممکنه ما اراده انجام کاری رو داشته باشیم که خداوند از اون اطلاعی نداره

دوست عزیز خدا اطلاع داره اما شرایط مختلف رو برای امتحان ما قرار داده که ببینه

در شرایط مختلف چه میکنیم .. اونوقت در خور رفتار ما نسبت به شرایط مختلف در قیامت پاداش و درجه میده ..

باز هم میگم صرف اینکه خدا اطلاع داره که ما در اینده چه کاری خواهیم کرد دلیل نمیشه که از ما سلب اراده بشه ...

شما الان میتونی و اختیار داری هر کاری بکنی ... درسته خدا میدونه تو در نهایت چه کاری

می کنی اما شما که نمیدونی ... پس اراده میکنی و همون کار رو انجام میدی ..:Gol:

من فک می کنم اشتباه سوال شما اینجاس که فک میکنی چون خدا اطلاع داره پس سلب اراده شده از شما:Gol:

code;726497 نوشت:
یا این جمله معروف رو مدنظر بگیرید:
حتی افرادی که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل تعیین شده و قابل تغییر نیست
موقع رد شدن از خیابان دو طرف آن را نگاه می کنند.
" استیون هاوکینگ "

با این جمله و اون اس ام اسی که گفتین من هم این جمله به ذهنم رسید::Narahat az:

شاید نوشته شده باشد : اگر موقع رد شدن از خیابان حواسش جمع نبود = مرگ

و اگر حواسش جمع بود = زنده ماندن

و درسته که میدونه شما کدومو انتخاب میکنی ... اما بعدا میگه خودت حواستو جمع نکردی .. من نوشته بودم که اگه نگاه نکنی میمیری و خودت اختیار داشتی که نگاه کنی یا نکنی ...

من میدونستم که نگاه نمی کنی اما میخواستم یه راهی برات بزارم که خودت با اختیار اگه خواستی نگاه کنی و عمرت طولانی تر بشه ...:Gol:

استاد محراب نظر شما چیه؟:Mohabbat:

[=arial]

code;726557 نوشت:
پس انسان چیه ؟

با سلام
انسان مخلوقی از مخلوقات خداست که از طرف خداوند دارای قدرت تعقل و اندیشه است و البته قدرت اختیار و انتخاب

code;726557 نوشت:
اگر بگیم یه خدای کوچیکه یا یه خدای ضعیفه یا یک خدای وابسته به الله هست اینها می شه شرک

ما هیچ کدام از این صفات را در مورد انسان به کار نمی بریم

code;726557 نوشت:
این که خداوند از روح خودش در انسان دمیده پس چه معنی داره؟

در مورد این سوال به این تایپک

http://www.askdin.com/thread12807.html

مراجعه نمایید

code;726557 نوشت:
حد و اندازه این مطالب رو از کجا باید پیدا کرد این که انسان هم وابستگی داره و هم خدا نیست بالاخره باید یه حد و مرز مشخصی بشه براش تعیین کرد

باهم تاکید می شود
انسان مخلوقی از مخلوقات خداست
و خداوند بنابر بر دلایلی انسان را عنوان اشرف مخلوقات و جانشین خود در زمین انتخاب کرده است
مگر قرار است هر موجودی به خدا وابسته شد خدا باشد؟؟؟

[=arial]

code;726559 نوشت:
ممنون از شما
منتظر هستم دوست گرامی

با سلام
عرض ادب و احترام

[=arial]1- سبحاني،‌ جعفر، جبر و اختيار ص88

[=arial]2-طباطبايي،‌ محمد حسين، نهايه الحكمه،‌ مرحله 9، فصل 14

3- مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، ج 1-2 ص 176

این منابع را مطالعه فرمایید
باز در خدمتیم

[=arial]

[=arial]

[=arial] سلام
بزرگوار به اینم چند نکته توجه نمایید

1- در اين که انسان مختار است شکّي نيست؛ شکّ در مختار بودن انسان شکّ در يکي از بديهي ترين يافتهاي انساني است. چرا که انسان مختار بودن خود را نه از راه استدلال بلکه با علم حضوري و وجداني ادراک مي کند که خطا در آن راه ندارد.
انسان همانگونه که وجود خود، شادي خود، غم خود، شکّ خود، عقل داشتن خود و امثال اين امور را با يافتي دروني مي يابد مختار بودن خود را هم به همين گونه ادراک مي کند.

2-خداوند متعال خالق مطلق و عالم به همه چيز بوده و علم پيشين به همه ي موجودات دارد. لذا او مي داند که فلان شخص در فلان زمان، فلان کار را با اختيار خود انجام خواهد داد. براي مثال خدا مي داند که ابولهب به اختيار خود کافر خواهد شد.
يعني خدا به فعل ارادي انسان، با وصف اختياري بودن آن علم دارد نه بدون آن وصف. چون فرض فعل ارادي بدون وصف اختياري بودن، مثل فرض چهارضلعي سه گوش است.نکته ي اصلي نيز همين جاست.

ادامه دارد....

[=arial] سلام
عرض ادب و احترام

به دو جمله زير توجّه فرماييد.
1) خدا هر شخصي را آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را انجام خواهد داد.
2) خدا هر شخصي را مختار آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را با اختيار خود انجام خواهد داد.

جمله اوّل نادرست ، امّا جمله ی دوم صحيح است. انسان از آن جهت که ذاتاً مختار آفريده شده است نمي تواند کار ارادي را بدون اختيار انجام دهد. لذا نمي توان وصف اختياري بودن را از فعل ارادي او حذف نمود.علم پيشين خدا نيز به کار اختياري او تعلّق گرفته است نه به کار او صرف نظر از اختيارش.

بنابراين ، در علم پيشين خدا، چيزي به نام «ابولهبِ کافر» وجود نداشت
لذا چنين چيزي نيز خلق نشده و در عالم هستي وجود ندارد؛ آنچه در علم خدا وجود داشته و دارد « ابولهبِ مختاراً کافر» است لذا خدا هم «ابولهبِ به اختيار خود کافر» را آفريده است نه «ابولهبِ کافر» را.

بنابراين، از علم پيشين خدا نسبت به کار آينده ي انسان جبري لازم نمي آيد. خدا مي دانست که ابولهب به اختيارش کافر خواهد شد، چنگيزخان مغول با اختيار خود جنايات عظيمي مرتکب خواهد شد


لذا ابولهب طبق علم تغيير ناپذير خدا، به اختيار خود کافر شد و چنگيزخان مغول مطابق علم خدا، همان جنايات را با اختيار خود انجام داد. امّا علم خدا باعث مجبور شدن آنها نشد؛ بلکه بر عکس چون در علم خدا ابولهب با اختيار خود کافر بود و چنگيزخان مغول با اختيار خود جنايتکار بود پس حتماً بايد ابولهب به اختيار خود کافر مي شد و چنگيزخان به اختيار خود جنايت مي کرد.

به عبارت ديگر انسان مجبور است که مختار باشد؛ و اين جبر، جبرِ در مقابل اختيار نيست بلکه جبر علّي و معلولي است که بر وجود اختيار تأکيد مي کند.
جبر در مقابل اختيار محال است با اختيار جمع شود ولي اين جبر با اختيار جمع مي شود. پس انسان مختار است چون در علم خدا مختار بود؛ و اگر کاري مي کند به اختيار مي کند و اگر جهنّم يا بهشت مي رود به اختيار خود مي رود.

ادامه دارددددد

[=arial]باز سلام

خدا خالق فعل انسان است؛ به اين معني که خدا به فعل انسان وجود مي دهد امّا مجراي افاضه ی وجود به فعل ارادي انسان وجود خود انسان است که اختيار عين آن است.
لذا فعل ارادي او در عين اينکه مخلوق خداست به اختيار خود او نيز هست. خدا به همه ي موجودات به يک صورت افاضه ي وجود مي کند مثل نور خورشيد که به همه ي اشياء به يک صورت مي تابد.

امّا اين فيض وجود، در هر موجودي به تناسب ساختار وجودي آن موجود ظاهر مي شود. لذا اين فيض، وقتي از راه وجود مختار انساني گذر کرده به فعل او مي رسد به صورت فعل اختياري آن شخص ظاهر مي شود.
همانگونه که نور سفيد خورشيد در گذر از شيشه ي آبي، آبي رنگ و در گذر از شيشه ي قرمز، قرمز رنگ مي شود. همانطور که در اين مثال حقيقت هر دو نور آبي و قرمز از خورشيد است امّا آبي و قرمز بودن آن ناشي از شيشه هاست نه خورشيد؛ افعال اختياري انسان نيز از نظر وجودي، معلول خدا هستند ولي خوب و بد بودن آنها منتسب به خدا نمي شود بلکه ناشي از وجود مختار آدمي است.

بنا بر این، در عین اینکه خدا خالق مطلق بوده آفریننده همه چیز و از جمله فعل اختیاری انسان است و همچنین علم پیشین به همه ی امور دارد ولی باز انسانها مجبور نیستند بلکه برعکس ، بخاطر خالق و عالم مطلق بودن خدا ، چاره ای جز مختار بودن ندارند. پس آینده ی هر کسی در عین اینکه از پیش تعیین شده و به دست خداست با اختیار خود او ساخته می شود.

سوال
[h=2]ما تا چه حد مستقل هستیم؟ تقدیر چه منشائی داره؟[/h]
پاسخ
با سلام
عرض ادب و احترام

[=arial]منظور از لاجبرولا اختیار
[=arial]جمله «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» مضمون احادیث متعددى است که از اهل بیت عصمت و طهارت‏(ع) در نقد دو نظریه نادرست جبر و تفویض بیان شده است و در حقیقت آموزه‌اى مستقل و دقیقى است که افعال اختیارى انسان‌ها را به درستى تبیین می‌کند.

[=arial]سه نظریه مذکور در صدد پاسخ‌گویى به سؤال اساسى درباره افعالى است که از انسان صادر می‌شود، آیا این افعال مستند به اراده الهى است و انسان در آن تأثیرى ندارد، یا این‌که مستند به خود انسان است و رابطه فعل با خدا قطع می‌باشد، و یا این‌که هم مستند به اراده و اختیار انسان است و هم مستند به اراده الهى؟
[=arial]
[=arial]اشاعره استناد فعل آدمیان را به خداى تعالى می‌دانند به گونه‌اى که همانند جمادات هیچ اراده و اختیارى از خود ندارند و این معناى نظریه جبر در مکتب آنهاست. [=arial]
[=arial]معتزله معتقدند که آدمى در افعال و کردار خود یگانه مؤثر و علت تامه است به گونه‌اى که از خداوند متعال سلب اختیار می‌شود و این معناى نظریه تفویض است.
[=arial]
[=arial]اما نظر شیعه به تبع ائمه اطهار(ع) این است که نه جبر امکان تحلیل دقیق افعال انسانى را دارد و نه تفویض، بلکه تحلیل دقیق کار بشرى، راهى میان جبر و اختیار است.
انسان در فعل و ترک اختیار و قدرت دارد، اما این قدرت و اختیار را خداى سبحان به او داده و قدرت بشرى نفى کننده قدرت الهى نیست.
به عبارت دیگر؛ اساس نظریه جبر به نفى دخالت اراده و اختیار آدمى در افعال صادره از اوست و اساس نظریه تفویض به علت تامه بودن قدرت و اراده انسانى در افعال است و اساس آموزه امر بین امرین بر استناد افعال انسانى به ارداه الهى و قدرت و اراده انسانى است.[=arial]

[=arial]پس امر بین امرین نظریه‌اى مستقل و به این معناست که در عین این‌که افعال صادره از انسان مستند به اوست، مستند به اراده ذات بارى تعالى نیز هست، اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهى نیست تا شریک در اراده الهى شود، بلکه در طول اراده الهى است؛ یعنى اراده و اختیار و قدرت انسان، یکى از اجزاء علت تامه افعال اختیارى اوست.
[=arial]
[=arial]پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنى قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار علی ‏الاطلاق هم نیست؛ زیرا مقدمات کار در اختیار او نیست.
و این همان معناى امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. [=arial]
[=arial]
پس آموزه، امر بین امرین، اثبات اختیار انسان با حفظ ارتباط علّى و معلولى آن به اراده الهى است و در برابر ناتوانى تحلیلى دو نظریه جبر و تفویض به خوبى افعال اختیارى انسان را تبیین می‌کند

چند نکته برای تبیین بهتر پاسخ
1- [=arial]در اين که انسان مختار است شکّي نيست؛ شکّ در مختار بودن انسان شکّ در يکي از بديهي ترين يافتهاي انساني است. چرا که انسان مختار بودن خود را نه از راه استدلال بلکه با علم حضوري و وجداني ادراک مي کند که خطا در آن راه ندارد.
انسان همانگونه که وجود خود، شادي خود، غم خود، شکّ خود، عقل داشتن خود و امثال اين امور را با يافتي دروني مي يابد مختار بودن خود را هم به همين گونه ادراک مي کند.

2-[=arial]خداوند متعال خالق مطلق و عالم به همه چيز بوده و علم پيشين به همه ي موجودات دارد. لذا او مي داند که فلان شخص در فلان زمان، فلان کار را با اختيار خود انجام خواهد داد. براي مثال خدا مي داند که ابولهب به اختيار خود کافر خواهد شد.
يعني خدا به فعل ارادي انسان، با وصف اختياري بودن آن علم دارد نه بدون آن وصف. چون فرض فعل ارادي بدون وصف اختياري بودن، مثل فرض چهارضلعي سه گوش است.نکته ي اصلي نيز همين جاست.
3-به دو جمله زير توجّه فرماييد.
[=arial]الف) خدا هر شخصي را آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را انجام خواهد داد.
ب) خدا هر شخصي را مختار آفريده و از پيش مي داند که فلان شخص در فلان زمان چه کاري را با اختيار خود انجام خواهد داد.

[=arial]جمله اوّل نادرست ، امّا جمله ی دوم صحيح است. انسان از آن جهت که ذاتاً مختار آفريده شده است نمي تواند کار ارادي را بدون اختيار انجام دهد. لذا نمي توان وصف اختياري بودن را از فعل ارادي او حذف نمود.علم پيشين خدا نيز به کار اختياري او تعلّق گرفته است نه به کار او صرف نظر از اختيارش.

بنابراين ، در علم پيشين خدا، چيزي به نام «ابولهبِ کافر» وجود نداشت
لذا چنين چيزي نيز خلق نشده و در عالم هستي وجود ندارد؛ آنچه در علم خدا وجود داشته و دارد « ابولهبِ مختاراً کافر» است لذا خدا هم «ابولهبِ به اختيار خود کافر» را آفريده است نه «ابولهبِ کافر» را.
[=arial]
بنابراين، از علم پيشين خدا نسبت به کار آينده ي انسان جبري لازم نمي آيد. خدا مي دانست که ابولهب به اختيارش کافر خواهد شد، چنگيزخان مغول با اختيار خود جنايات عظيمي مرتکب خواهد شد
[=arial]
لذا ابولهب طبق علم تغيير ناپذير خدا، به اختيار خود کافر شد و چنگيزخان مغول مطابق علم خدا، همان جنايات را با اختيار خود انجام داد. امّا علم خدا باعث مجبور شدن آنها نشد؛ بلکه بر عکس چون در علم خدا ابولهب با اختيار خود کافر بود و چنگيزخان مغول با اختيار خود جنايتکار بود پس حتماً بايد ابولهب به اختيار خود کافر مي شد و چنگيزخان به اختيار خود جنايت مي کرد.

به عبارت ديگر انسان مجبور است که مختار باشد؛ و اين جبر، جبرِ در مقابل اختيار نيست بلکه جبر علّي و معلولي است که بر وجود اختيار تأکيد مي کند.
[=arial]جبر در مقابل اختيار محال است با اختيار جمع شود ولي اين جبر با اختيار جمع مي شود. پس انسان مختار است چون در علم خدا مختار بود؛ و اگر کاري مي کند به اختيار مي کند و اگر جهنّم يا بهشت مي رود به اختيار خود مي رود.
[=arial]خدا خالق فعل انسان است؛ به اين معني که خدا به فعل انسان وجود مي دهد امّا مجراي افاضه ی وجود به فعل ارادي انسان وجود خود انسان است که اختيار عين آن است.
لذا فعل ارادي او در عين اينکه مخلوق خداست به اختيار خود او نيز هست. خدا به همه ي موجودات به يک صورت افاضه ي وجود مي کند مثل نور خورشيد که به همه ي اشياء به يک صورت مي تابد.

امّا اين فيض وجود، در هر موجودي به تناسب ساختار وجودي آن موجود ظاهر مي شود. لذا اين فيض، وقتي از راه وجود مختار انساني گذر کرده به فعل او مي رسد به صورت فعل اختياري آن شخص ظاهر مي شود.
[=arial]همانگونه که نور سفيد خورشيد در گذر از شيشه ي آبي، آبي رنگ و در گذر از شيشه ي قرمز، قرمز رنگ مي شود. همانطور که در اين مثال حقيقت هر دو نور آبي و قرمز از خورشيد است امّا آبي و قرمز بودن آن ناشي از شيشه هاست نه خورشيد؛ افعال اختياري انسان نيز از نظر وجودي، معلول خدا هستند ولي خوب و بد بودن آنها منتسب به خدا نمي شود بلکه ناشي از وجود مختار آدمي است.[=arial]

[=arial]بنا بر این، در عین اینکه خدا خالق مطلق بوده آفریننده همه چیز و از جمله فعل اختیاری انسان است و همچنین علم پیشین به همه ی امور دارد ولی باز انسانها مجبور نیستند بلکه برعکس ، بخاطر خالق و عالم مطلق بودن خدا ، چاره ای جز مختار بودن ندارند. پس آینده ی هر کسی در عین اینکه از پیش تعیین شده و به دست خداست با اختیار خود او ساخته می شود.

موضوع قفل شده است