پشتوانه ی ولایت فقیه چیست؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پشتوانه ی ولایت فقیه چیست؟

بسم الله
قال الله الکریم فی کتاب المجید:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ(55)
وَ مَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُونَ(56)
جز اين نيست كه ولىّ شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى‏خوانند و هم چنان كه در ركوعند انفاق مى‏كنند. (55)
و هر كه خدا و پيامبر او و مؤمنان را ولىّ خود گزيند، بداند كه پيروزمندان گروه خداوندند. (56)

با ادلّه ی عقلیّه و نقلیّه ثابت می شود که ولایت به معنی سرپرستی است
و با دلایل نقلیّه ثابت می شود که الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ اولاد اطهار حضرت رسول الله اند .
و در ابتدای آیه فرموده انّما ...
با فرض گرفتن این آیه چهار گزینه ممکن است واقع باشد:
یا ولایت فقیه خداست ( که این شرک محض است)
یا ولایت فقیه رسول الله است ( که این هم کفر مطلق است)
یا ولایت فقیه جزو ائمّه ی اطهار است( که این هم دست کمی از کفر ندارد)
یا ولایت فقیه والی از جانب خدا یا رسول یا ائمّه ی اطهار است.(که احتمالا همه ی معتقدان به ولایت فقیه همین نظر را دارند)
این طور که بنده می دانم هیچ اشاره ای در قرآن به ولایت فقیه نشده( که خود جای تامل دارد)
پس اگر می شود در این جا احادیث صحیح در این مورد بیان فرمایید یا لینک بگذارید مراجعه می کنم

الان به هیچ وجه دنبال جدل بی فایده نیستم
بنده به شدّت در این موضوع سردر گم شده ام

و صل الله علی محمد و اله الطیبین الطاهرین

seyedamin;139179 نوشت:
یا ولایت فقیه والی از جانب خدا یا رسول یا ائمّه ی اطهار است.(که احتمالا همه ی معتقدان به ولایت فقیه همین نظر را دارند) این طور که بنده می دانم هیچ اشاره ای در قرآن به ولایت فقیه نشده( که خود جای تامل دارد) پس اگر می شود در این جا احادیث صحیح در این مورد بیان فرمایید یا لینک بگذارید مراجعه می کنم الان به هیچ وجه دنبال جدل بی فایده نیستم بنده به شدّت در این موضوع سردر گم شده ام

سلام
وقتی ولایت فقیه را از جانب خدا و رسول و ائمه ع دانستیم معنای منطقی اش آنستکه این ولایت در طول همین ولایتهاست پس خود آیاتی که ولایت رسول و ائمه را ثابت می کند بطور غیر مستقیم بر ولایت ولی فقیه هم دلالت دارد اما چه بسا با این آیات هم بتوان ولایت علماء ربانی را ثابت کرد :
انما یخشی الله من عباده العلماء (فاطر 28)
الذین یبلغون رسالات الله یخشونه و لا یخشون احدا الا الله (احزاب 39)
جمع بین این دو آیه می شود :
علماء همان صاحب خشیتهایی هستند که رسالات الهی را تبلیغ می کنند
و چون تبلیغ رسالات الهی منحصر به گفتار نیست بلکه از طریق عملی و تشکیل حکومت هم صورت می گیرد پس حکومت برای ایشان نیز ثابت است
اتفاقا در روایتی که امام عصر علماء ربانی را بر مردم حجت می سازد اوصافی را برای ایشان ذکر می فرمایند که در همین عنوان جامع خشیت قابل جمع است
والحمد لله

[="arial"]أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مخُّْتَلِفًا أَلْوَانهَُا وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدُ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانهَُا وَ غَرَابِيبُ سُودٌ(27)فاطر
وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابّ‏ِ وَ الْأَنْعَامِ مخُْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَالِكَ إِنَّمَا يخَْشىَ اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ(28)فاطر
آيا نديدى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد كه بوسيله آن ميوه‏هايى رنگارنگ (از زمين) خارج ساختيم و از كوه‏ها نيز (به لطف پروردگار) جاده‏هايى آفريده شده سفيد و سرخ و به رنگهاى مختلف و گاه به رنگ كاملًا سياه‏
و از انسانها و جنبندگان و چهارپايان انواعى با رنگهاى مختلف، (آرى) حقيقت چنين است: از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مى‏ترسند خداوند عزيز و غفور است‏
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ يخَْشَوْنَهُ وَ لَا يخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى‏ بِاللَّهِ حَسِيبًا(39)احزاب
مکارم: (پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مى‏كردند و (تنها) از او مى ترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداش‏دهنده اعمال آنها) است!
آیتی:كسانى كه پيامهاى خدا را مى‏رسانند و از او مى‏ترسند و از هيچ كس جز او نمى‏ترسند، خدا براى حساب‏كردن اعمالشان كافى است.
الهی قمشه ای (اين سنّت خداست در حق) آنان كه تبليغ رسالت خدا كنند و از خدا مى‏ترسند و از هيچ كس جز خدا نمى‏ترسند و خدا براى حساب به تنهايى كفايت مى‏كند
انصاریان:همانان كه همواره رسالت‏هاى خدا را [به مردم‏] مى‏رساندند و از او مى‏ترسيدند و از هيچ‏كس جز او نمى‏ترسيدند و خدا براى حسابرسى كافى است

متعجبم!
چگونه این دو آیه را این گونه جمع بستید؟

مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ از خدا می ترسند
+ پیامبران پیشین از خدا می ترسیدند و به جز از او نمی ترسیدند
=

نقل قول:
علماء همان صاحب خشیتهایی هستند که رسالات الهی را تبلیغ می کنند

؟
بنده می دانم شما در ترجمه ی زبان عربی به فارسی بسیار توانایید ولی خواهش مندم که ترجمات خود را با گفته علمای قوم تتبیق بدهید تا از اعتبار علمی شما کاسته نشود و یا اگر این مترجمان در اشتباهند بگویید تا به ایشان ( آن هایی که زنده اند) انتقال دهم

نقل قول:
اتفاقا در روایتی که امام عصر علماء ربانی را بر مردم حجت می سازد اوصافی را برای ایشان ذکر می فرمایند که در همین عنوان جامع خشیت قابل جمع است

بی صبرانه منتظرم تا این روایت را بشنوم
خیلی ممنون از توجه شما[/]

seyedamin;139275 نوشت:
بنده می دانم شما در ترجمه ی زبان عربی به فارسی بسیار توانایید ولی خواهش مندم که ترجمات خود را با گفته علمای قوم تتبیق بدهید تا از اعتبار علمی شما کاسته نشود و یا اگر این مترجمان در اشتباهند بگویید تا به ایشان ( آن هایی که زنده اند) انتقال دهم

سلام
در آیه "الذین یبلغون رسالات الله" جمله "یخشونه و لا یخشون احدا الا الله" از قبیل بیان علت است یعنی دلیل تبلیغ رسالات الهی خشیت تام است پس وقتی جایی خشیت تام الهی بود ( که علت است ) باید تبلیغ رسالات الهی ( که معلول ) است هم باشد پس بدینگونه تبلیغ رسالات الهی شان علمائی که خشیت تام دارند هم می باشد و چون از شوون رسالت حکومت است پس حکومت نیز برای ایشان ثابت می شود
توجه داشته باشید که تکیه ما صرفا بر ترجمه نیست
seyedamin;139275 نوشت:
بی صبرانه منتظرم تا این روایت را بشنوم خیلی ممنون از توجه شما

این روایت از روایاتی است که در کتب مربوط به ولایت فقیه بعنوان ادله نقلی و حدیثی مطرح است .
در توقیع شریف حضرت ولی عصر(عج) آمده است: «من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه؛ فللعوام أن یقلّدوه؛
هر کدام از فقها که نفس خویشتن را نگاه دارد، و حافظ دینش باشد، و با هوا و هوس خود مخالفت کند، و از فرمان مولایش اطاعت کند، بر عموم مردم واجب است که از او تقلید کنند.»

موفق باشید

سلام علیکم
جناب حامد عزیز
توجه کنید نفرموده کسانی که خشیت دارند مامور تبلیغ اند فرموده که کسانی که مامور تبلیغند خشیت دارند در واقع خشیت برای تبلیغ شرط لازم هست امّا کافی نیست.
در ثانی با توجه به آیات قبل این آیه در می یابیم که این آیه مخصوص انبیاء است:
مَّا كاَنَ عَلىَ [="red"]النَّبىِ‏ِّ [/]مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فىِ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَ كاَنَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا(38)
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ يخَْشَوْنَهُ وَ لَا يخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى‏ بِاللَّهِ حَسِيبًا(39)
این الذین ها در پی هم آمده

بگذریم

در مورد حدیث از کجا می دانید مقصود ولایت مطلقه مقصود است؟

وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 131
33401- 20- «1» أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ «2»- قَالَ هَذِهِ لِقَوْمٍ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع- إِذَا كَانَ هَؤُلَاءِ الْعَوَامُّ مِنَ الْيَهُودِ لَا يَعْرِفُونَ الْكِتَابَ إِلَّا بِمَا يَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَكَيْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِيدِهِمْ وَ الْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ الْيَهُودِ إِلَّا كَعَوَامِّنَا يُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ ع بَيْنَ عَوَامِّنَا وَ عَوَامِّ الْيَهُودِ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ وَ تَسْوِيَةٌ مِنْ جِهَةٍ أَمَّا مِنْ حَيْثُ الِاسْتِوَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِيدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ كَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَيْثُ افْتَرَقُوا فَإِنَّ عَوَامَّ الْيَهُودِ- كَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْكَذِبِ الصِّرَاحِ وَ أَكْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَا وَ تَغْيِيرِ الْأَحْكَامِ وَ اضْطُرُّوا بِقُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ فَاسِقٌ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى الْوَسَائِطِ بَيْنَ الْخَلْقِ وَ بَيْنَ اللَّهِ فَلِذَلِكَ ذَمَّهُمْ وَ كَذَلِكَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِيَّةَ الشَّدِيدَةَ وَ التَّكَالُبَ عَلَى الدُّنْيَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْيَهُودِ الَّذِينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا كُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَكِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ- فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَيْئاً وَ لَا كَرَامَةَ وَ إِنَّمَا كَثُرَ التَّخْلِيطُ فِيمَا يُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لِذَلِكَ لِأَنَّ الْفَسَقَةَ يَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَيُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ يَضَعُونَ الْأَشْيَاءَ عَلَى غَيْرِ وَجْهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرُونَ يَتَعَمَّدُونَ الْكَذِبَ عَلَيْنَا الْحَدِيثَ.

seyedamin;139304 نوشت:
جناب حامد عزیز توجه کنید نفرموده کسانی که خشیت دارند مامور تبلیغ اند فرموده که کسانی که مامور تبلیغند خشیت دارند در واقع خشیت برای تبلیغ شرط لازم هست امّا کافی نیست. در ثانی با توجه به آیات قبل این آیه در می یابیم که این آیه مخصوص انبیاء است: مَّا كاَنَ عَلىَ النَّبىِ‏ِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فىِ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَ كاَنَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا(38) الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ يخَْشَوْنَهُ وَ لَا يخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى‏ بِاللَّهِ حَسِيبًا(39) این الذین ها در پی هم آمده بگذریم در مورد حدیث از کجا می دانید مقصود ولایت مطلقه مقصود است؟

سلام
به دلیل توجه نفرمودید . ما گفتیم خشیت تام علت برای تبلیغ رسالات الهی است و این در جاهای دیگر قرآن هم هست که اول موضوعی مطرح ودر پایان علت آن می آید مثلا در همین آیه : الحمد لله رب العالمین مفسرین می گویند علت حمد ربوبیت خدای متعال است پس ذیل آیه علت صدر آن را بیان می کند . پس خشیت تام علت شانیت فرد برای تبلیغ رسالات الهی است که در علمائی این معنا وجود دارد .
و اما ولایت مطلقه از عدم تقیید قابل استنباط است یعنی چون نفرمود در چه تقلید کنند اطلاق ولایت استنباط می شود
والحمد لله

حامد;139350 نوشت:
سلام
به دلیل توجه نفرمودید . ما گفتیم خشیت تام علت برای تبلیغ رسالات الهی است و این در جاهای دیگر قرآن هم هست که اول موضوعی مطرح ودر پایان علت آن می آید مثلا در همین آیه : الحمد لله رب العالمین مفسرین می گویند علت حمد ربوبیت خدای متعال است پس ذیل آیه علت صدر آن را بیان می کند . پس خشیت تام علت شانیت فرد برای تبلیغ رسالات الهی است که در علمائی این معنا وجود دارد .

اولا که توجه کردم متوجه نشدم و فرق این دو زیاد است
ثانیا در پست اول آیه را اشتباه نوشتید
آیه این است:الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ يخَْشَوْنَهُ وَ لَا يخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى‏ بِاللَّهِ حَسِيبًا(39)
شمل این و را ننوشتید و بدون و معنی کردید و بدون و نتیجه گیری کردید.
ثالثا می فرمایید که خشیت تام علت است یعنی این که هر کس خشیت
داشت مسئول رساندن پیام است؟
خیر آیه فرموده که رسولان خشیت دارند یعنی که هر کس رسول است خشیت دارد

در مورد این که فرمودید خشیت علت نبوت است: یعنی در هر جا که صفات گروهی بیان می شود علت انتخاب ان ها است( این استفهام انکاری نیست)

و مشکل دیگری هم که بر خوردم این است که در آیه فرموده:یبلغون که هم معنی ابلاغ است چه چیز را ابلاغ کنند:رِسَلَتِ اللَّهِ یعنی وحی این برداشت شما چگونه است آیا به ولایت فقیه وحی نازل می شود؟
"منظور از" تبليغ" در اينجا همان" ابلاغ" و رسانيدن است، و هنگامى كه ارتباط با" رسالات اللَّه" پيدا كند مفهومش اين مى‏شود كه آنچه را خدا به عنوان وحى به پيامبران تعليم كرده به مردم تعليم كنند، و از طريق استدلال و انذار و بشارت و موعظه و اندرز در دلها نفوذ دهند.
تفسير نمونه، ج‏17، ص: 331"

نکته ی بعد این است که فرمودید در علما خشیت وجود دارد در آیه ی اوّلی که مطرح شد آمده:إِنَّمَا يخَْشىَ اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ(28)فاطر
فقط خشیت دارند از بندگانی که الْعُلَمَؤُاْ ( ترجمه با علما)
بر داشت بنده این است:
1 . از غیر از مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ کسی خشیت ندارد
2 . کسی که جزو مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ است ممکن است خشیت نداشته باشد.

حامد;139350 نوشت:
و اما ولایت مطلقه از عدم تقیید قابل استنباط است یعنی چون نفرمود در چه تقلید کنند اطلاق ولایت استنباط می شود
والحمد لله
.

روایت کامل را گذاشنم با توجه به روایت کامل روشن می شود محدوده ی مورد بحث چه بوده

با سلام و احترام
ابتدا توجه به اين نكته لازم است كه گاه گمان مي شوند كه تنها مدرك اسلامي بودن يك مساله مطرح شدن آن به صورت صريح در قرآن كريم است و هر آنچه با قطع نظراز اين كه عقل و سنت نيز هر يك دليل و مدرك معتبري در كنار قرآن است واسلام را مي توان و بلكه بايد از مجموع هر سه منبع ( قرآن ، سنت و عقل ) شناخت به توضيح اين مساله مي پردازيم كه قرآن كريم كه روشن گر راه هدايت است برخي از امور را خود به طور مستقيم و بدون واسطه بيان كرده است مانند كليات بسياري از احكام و برخي از امور را به طور غير مستقيم و باواسطه پيامبران بيان كرده است ولي خودش به اين واسطه تصريح كرده است . قرآن كريم تبيين هدايت خود را بر عهده پيامبر مي گذارد ( ( و انزلنااليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ؛ و اين قرآن را به سوي تو فروفرستاديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيحدهي ) ) ، ( نحل ، آيه 44 ) و نيز فرمود ( ( ما آتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا؛ آنچه را رسول خدا براي شما آورد بگيريد و آنچه را نهي كرد خودداري كنيد ) ) ، ( حشر، آيه 7 ) .
از اين آيات به دست مي آيد كه خداوند متعال فرامين رسول خود را نازل منزل و قايم مقام خود كرده است پس هر چه را پيامبرخداگفت مي توان با استناد به اين آيات سخن غير مستقيم قرآن دانست درست مانند اين كه مالك خانه از دو طريق مي تواند كليد همه اتاقهاي خانه رابه شخصي بدهد يكي اين كه مستقيما" همه كليدها را به او بدهد و ديگر اين كه كليد يك اتاق را بدهد و كليد اتاقهاي ديگر را در آن اتاق بگذارد و محل آن رانيز به آن شخص بگويد در هر دو طريق مي توان گفت آن شخص كليد همه اتاقهارا از مالك خانه گرفته است

[=tahoma][=&quot]. بااين سخن مي توان عمل به همه روايات معصومين ( ع ) را عمل به قرآن و سخن آنان را سخن قرآن دانست پس ادله روايي مساله ولايت مطلقه فقيه كه در همه كتب مربوط به ولايت فقيه آمده است بيگانه از استناد به قرآن نيست . به هر روي قبل از پاسخ ، ذكر دو مقدمه لازم است :
مقدمه اول : ولايت مطلقه از سه طريق قابل اثبات است :
الف ) دليل عقلي محض : يعني بدون استناد به هيچ آيه و روايتي .
ب ) دليل نقلي محض : يعني فقط از آيه و روايت و بدون مدد از دليل عقلي .
ج ) دليل تلفيقي : يعني از مجموع دليل عقلي و نقلي . هر يك از اين سه طريق به تفصيل در كتب مربوطه مطرح شده است ولي در اين پاسخ فقط بخش قرآني آن ( يعني استناد ولايت فقيه به قرآن ) مطرح مي شود .
مقدمه دوم : در ولايت مطلقه فقيه ولايت به معني زعامت ، رهبري و حكومت اسلامي و اطلاق آن بدين معنااست كه دايره اختيارات در ولايت فقيه اختصاص به يك حوزه خاص از مسايل اجتماعي ندارد بلكه هر حوزه اي را كه دخالت حكومت در آن لازم است شامل مي شود پس فقيه مي تواند در تمامي اين حوزه ها با رعايت ضوابط وقوانيني كه اسلام تعيين كرده تصميم گيري و اجرا كند [/]
[/]

[=tahoma][=&quot] اصل حكومت در اسلام :
لزوم حكومت درهر جامعه اي از بديهيات است و نيازي به دليل ندارد در اينجا فقط به آياتي كه ولايت پيامبر اكرم ( ص ) و امامان معصوم ( ع ) را ثابت مي كند اشاره مي كنيم . ( ( النبي اولي بالمومنين من انفسهم ) ) ( احزاب آيه 6 ) پيامبر نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتر است پس اگر تصميمي درباره آنان گرفت اطاعت از آن بر مردم لازم است ( ( و ماكان لمومن و لا مومنه اذ اقضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم ) ) ( احزاب آيه 36 ) هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارند هنگامي كه خدا و پيامبرش مطلبي را لازم بدانند اختياري از خود دربرابر خدا داشته باشند و مجموع آياتي كه امر به اطاعت از پيامبركرده است ( آل عمران آيه 32 و132 ) ( مايده آيه 92 ) ( انفال آيه 20 ) ( نور آيه 54 و56 ) ( محمد آيه 33 ) ( مجادله آيه 13 ) ( تغابن آيه 12 ) و درباره ولايت امامان معصوم ( ع ) نيز فرمود : ( ( انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون ) ) ( مايده آيه 55 ) همانا ولي شما خداونداست و پيامبر او و مومناني كه نماز را بر پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند اين آيه به اتفاق همه مفسراني كه ( شيعه و سني ) براي آن شان نزول ذكر كرده اند در حق علي بن ابيطالب ( ع ) نازل شده است ( ( اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولي الامر منكم ) ) ( نسا آيه 59 ) از خداوند و پيامبر و اولوالامرتان اطاعت كنيد [/]
[/]

[=tahoma][=&quot] اصل حكومت در اسلام :
لزوم حكومت درهر جامعه اي از بديهيات است و نيازي به دليل ندارد در اينجا فقط به آياتي كه ولايت پيامبر اكرم ( ص ) و امامان معصوم ( ع ) را ثابت مي كند اشاره مي كنيم . ( ( النبي اولي بالمومنين من انفسهم ) ) ( احزاب آيه 6 ) پيامبر نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتر است پس اگر تصميمي درباره آنان گرفت اطاعت از آن بر مردم لازم است ( ( و ماكان لمومن و لا مومنه اذ اقضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم ) ) ( احزاب آيه 36 ) هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارند هنگامي كه خدا و پيامبرش مطلبي را لازم بدانند اختياري از خود دربرابر خدا داشته باشند و مجموع آياتي كه امر به اطاعت از پيامبركرده است ( آل عمران آيه 32 و132 ) ( مايده آيه 92 ) ( انفال آيه 20 ) ( نور آيه 54 و56 ) ( محمد آيه 33 ) ( مجادله آيه 13 ) ( تغابن آيه 12 ) و درباره ولايت امامان معصوم ( ع ) نيز فرمود : ( ( انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون ) ) ( مايده آيه 55 ) همانا ولي شما خداونداست و پيامبر او و مومناني كه نماز را بر پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند اين آيه به اتفاق همه مفسراني كه ( شيعه و سني ) براي آن شان نزول ذكر كرده اند در حق علي بن ابيطالب ( ع ) نازل شده است ( ( اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولي الامر منكم ) ) ( نسا آيه 59 ) از خداوند و پيامبر و اولوالامرتان اطاعت كنيد [/]
[/]

هادي;139425 نوشت:
[=tahoma][=&quot]. بااين سخن مي توان عمل به همه روايات معصومين ( ع ) را عمل به قرآن و سخن آنان را سخن قرآن دانست پس ادله روايي مساله ولايت مطلقه فقيه كه در همه كتب مربوط به ولايت فقيه آمده است بيگانه از استناد به قرآن نيست . به هر روي قبل از پاسخ ، ذكر دو مقدمه لازم است : [/]
مقدمه اول : ولايت مطلقه از سه طريق قابل اثبات است :
الف ) دليل عقلي محض : يعني بدون استناد به هيچ آيه و روايتي .
ب ) دليل نقلي محض : يعني فقط از آيه و روايت و بدون مدد از دليل عقلي .
ج ) دليل تلفيقي : يعني از مجموع دليل عقلي و نقلي . هر يك از اين سه طريق به تفصيل در كتب مربوطه مطرح شده است ولي در اين پاسخ فقط بخش قرآني آن ( يعني استناد ولايت فقيه به قرآن ) مطرح مي شود .
مقدمه دوم : در ولايت مطلقه فقيه ولايت به معني زعامت ، رهبري و حكومت اسلامي و اطلاق آن بدين معنااست كه دايره اختيارات در ولايت فقيه اختصاص به يك حوزه خاص از مسايل اجتماعي ندارد بلكه هر حوزه اي را كه دخالت حكومت در آن لازم است شامل مي شود پس فقيه مي تواند در تمامي اين حوزه ها با رعايت ضوابط وقوانيني كه اسلام تعيين كرده تصميم گيري و اجرا كند [/]

هادي;139431 نوشت:
[=tahoma][=&quot] اصل حكومت در اسلام : [/][/]
لزوم حكومت درهر جامعه اي از بديهيات است و نيازي به دليل ندارد در اينجا فقط به آياتي كه ولايت پيامبر اكرم ( ص ) و امامان معصوم ( ع ) را ثابت مي كند اشاره مي كنيم . ( ( النبي اولي بالمومنين من انفسهم ) ) ( احزاب آيه 6 ) پيامبر نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتر است پس اگر تصميمي درباره آنان گرفت اطاعت از آن بر مردم لازم است ( ( و ماكان لمومن و لا مومنه اذ اقضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم ) ) ( احزاب آيه 36 ) هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارند هنگامي كه خدا و پيامبرش مطلبي را لازم بدانند اختياري از خود دربرابر خدا داشته باشند و مجموع آياتي كه امر به اطاعت از پيامبركرده است ( آل عمران آيه 32 و132 ) ( مايده آيه 92 ) ( انفال آيه 20 ) ( نور آيه 54 و56 ) ( محمد آيه 33 ) ( مجادله آيه 13 ) ( تغابن آيه 12 ) و درباره ولايت امامان معصوم ( ع ) نيز فرمود : ( ( انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون ) ) ( مايده آيه 55 ) همانا ولي شما خداونداست و پيامبر او و مومناني كه نماز را بر پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند اين آيه به اتفاق همه مفسراني كه ( شيعه و سني ) براي آن شان نزول ذكر كرده اند در حق علي بن ابيطالب ( ع ) نازل شده است ( ( اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولي الامر منكم ) ) ( نسا آيه 59 ) از خداوند و پيامبر و اولوالامرتان اطاعت كنيد

نکته در این جاست که بنده فقط تا این جا را آموخته ام آیه ی ولایت و آیه ی اطیعوا الله و صد ها آیه ی دیگر دلالت می کند بر ولایت تشریعی ائمّه ی اطهار بر ما
پس اگر سخنی فرموده باشند جایگاهش بر چشمان ما است .
بنده هم در پی این احادیث به این جا آمده ام
پس تقاضا دارم به گوارایی مطالب حقه و درر کلام اهل بیت رسالت و نبوّت جان من را سیراب سازید

seyedamin;139396 نوشت:
ثانیا در پست اول آیه را اشتباه نوشتید آیه این است:الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ يخَْشَوْنَهُ وَ لَا يخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى‏ بِاللَّهِ حَسِيبًا(39) شمل این و را ننوشتید و بدون و معنی کردید و بدون و نتیجه گیری کردید. ثالثا می فرمایید که خشیت تام علت است یعنی این که هر کس خشیت داشت مسئول رساندن پیام است؟ خیر آیه فرموده که رسولان خشیت دارند یعنی که هر کس رسول است خشیت دارد در مورد این که فرمودید خشیت علت نبوت است: یعنی در هر جا که صفات گروهی بیان می شود علت انتخاب ان ها است( این استفهام انکاری نیست)

سلام
وجود واو مانع علیت خشیت تام برای شانیت تبلیغ رسالات نیست یعنی انضمام معلول به علت با واو یا عدم انضمام دخلی در این معنا ندارد . ضمن اینکه خشیت ویژه مقام نبوت و رسالت هم نیست بلکه از آیه : انما یخشی الله من عباده العلماء دانسته می شود که انبیاء و رسولان نیز از علماء هستند چه اینکه آیه خشیت را در علماء منحصر می سازد در عین حال می دانیم که عنوان علماء عنوان عامی است که می تواند شامل غیر انبیاء و رسولان هم بشود .
و اما اگر معنای خشیت تام را بدانیم متوجه می شویم که همین امر موجب شایستگی انبیاء و رسولان برای دریافت و تبلیغ رسالات شده است . صاحبان خشیت تام کسانی اند که در ذات انانیتی برایشان نیست و این از شدت طهارت روحی آنهاست پس شایسته وحی می شوند و به تبع شایسته ابلاغ می شوند . همین معنا در علماء ربانی نیز هست لذاست که در کلمات امام ره داریم که ولی ، باید عارف باشد . عرفان حقیقی در کسانی محقق می شود که ذات و عمل خاشع طاهر دارند و می توانند جایگاه پیغام سروش باشند و این از آن تذلل و خشیت و عبودیتی است که در ذاتشان هست .

seyedamin;139396 نوشت:
و مشکل دیگری هم که بر خوردم این است که در آیه فرموده:یبلغون که هم معنی ابلاغ است چه چیز را ابلاغ کنند:رِسَلَتِ اللَّهِ یعنی وحی این برداشت شما چگونه است آیا به ولایت فقیه وحی نازل می شود؟ "منظور از" تبليغ" در اينجا همان" ابلاغ" و رسانيدن است، و هنگامى كه ارتباط با" رسالات اللَّه" پيدا كند مفهومش اين مى‏شود كه آنچه را خدا به عنوان وحى به پيامبران تعليم كرده به مردم تعليم كنند، و از طريق استدلال و انذار و بشارت و موعظه و اندرز در دلها نفوذ دهند.

رسالات همه وظایفی است که خدای متعال بر عهده انبیاء و رسولان قرار داده است و منحصر در ابلاغ وحی نیست بلکه پیاده ساختن این تعالیم در سطح جامعه هم نوعی از ابلاغ رسالت است بخصوص در اسلام عزیز که ابعاد عملی گسترده ای دارد
seyedamin;139396 نوشت:
نکته ی بعد این است که فرمودید در علما خشیت وجود دارد در آیه ی اوّلی که مطرح شد آمده:إِنَّمَا يخَْشىَ اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ(28)فاطر فقط خشیت دارند از بندگانی که الْعُلَمَؤُاْ ( ترجمه با علما) بر داشت بنده این است: 1 . از غیر از مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ کسی خشیت ندارد 2 . کسی که جزو مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُاْ است ممکن است خشیت نداشته باشد.

برداشت دوم شما صحیح نیست . آیه تصریح دارد که از میان بندگان فقط علماء خشیت دارند . معنای متقابل این آیه آنست که علماء آنهایند که خشیت دارند پس از منظر قرآن عالم بی خشیت اصلا عالم نیست . به همین خاطر است که ولی عصر بر این بعد عالمان ربانی تاکید فرمود : مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه
seyedamin;139396 نوشت:
روایت کامل را گذاشنم با توجه به روایت کامل روشن می شود محدوده ی مورد بحث چه بوده

خصوصیت موضوع مانع عمومیت حکم نیست . اغلب آیات قرآن هم شان نزول خاص دارند اما علماء حکم آیات را در آن مورد منحصر نمی کنند
والحمد لله
موضوع قفل شده است