نبوت و فطری بودن دین

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نبوت و فطری بودن دین

سلام. در برهانهای اثبات نبوت، همچون برهان لطف، گفته می شود که برای شناخت وظیفه باید احکام دین خدا بر پیامبر نازل شود. از سوی دیگر در قرآن می خوانیم که دین فطری است.

حال نظر به اینکه دستورات دین، اموری فطری هستند، چرا عمل به فطریات، برای عمل به وظیفه کفایت نمی کند و باید پیامبر مبعوث شود؟

با نام الله

:Gol::Gol::Gol::Gol:

کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

محتوای گزاره های دینی در یک تقسیم بندی به دو بخش اصول دین و فروع دین تقسیم میشود.

درباره اصول دین گفته میشود فطرت انسان اگر کدر و گرفتار ظلمت نشود میتواند در رهنمونی انسان به سوی باور توحیدی و نبوت و امامت موثر باشد (توحید صدوق/ص329) اما چه کم هستند انسانهایی که فطرتشان از کدر و ظلمانی شدن مصون مانده باشد. اینجاست که دیگر کارایی فطرت کاهش می یابد و لازم است نبی و ولی به دستگیری انسان اقدام کنند.

اما درباره فروع دینی، فطرت رهنمون نیست بلکه موید است. به عبارت دیگر فروع دین تنافی ای با فطرت انسان ندارد و با آن همسو است اما فطرت به خودی خود توان رهنمایی انسان به سمت آنها را ندارد و لازم است نبی و امام آن بخش از گزاره ها را به انسان بیاموزند.(المیزان/ج16/ص189)

در پناه حق

طاها;495200 نوشت:
اما درباره فروع دینی، فطرت رهنمون نیست بلکه موید است. به عبارت دیگر فروع دین تنافی ای با فطرت انسان ندارد و با آن همسو است اما فطرت به خودی خود توان رهنمایی انسان به سمت آنها را ندارد و لازم است نبی و امام آن بخش از گزاره ها را به انسان بیاموزند.

با سلام.
چرا فطرت توان آن را ندارد؟ دلیل عقلی لطفا.
با تشکر
و من الله توفیق

با سلام.

با توجه به اینکه فطریات مؤید فروع دین هستند، چرا نباید فکر کنیم که با عمل به اقتضائات فطری خود، وظایف خویش را نیز به عمل آورده ایم؟

شریعت عقلانی;495258 نوشت:
چرا فطرت توان آن را ندارد؟ دلیل عقلی لطفا

با عرض سلام به شما دوست گرامی

اگر منظورتان این است که از کجا ادعا میکنیم فطرت، توانایی شناسایی فروع دین را ندارد کافی است مراجعه ای به فروع دینی کنیم و ببینیم قبل از مراجعه آیا آنها را میدانستیم یا خیر؟ مثلا آیا میدانستیم باید در فاصله میان فجر صادق تا طلوع خورشید دو رکعت نماز با آن خصوصیات را خواند یا نمی دانستیم؟ این خود نشان میدهد فطرت توان دستیابی به (دست کم) عمده فروع دینی را ندارد.

اما اگر منظورتان این است که چرا خدا به انسان استعدادی ذاتی برای دستیابی به فروع دینی نداد تا نیازی به پیامبر نداشته باشد باید عرض کنیم احکام دینی جلوه واقعیتهایی متعالی از علم الهی است و دسترسی به آن مقام والا شایستگی میخواهد. این شایستگی تنها در عده معدودی است. ضمن اینکه نوع وجود انسان (اینکه موجودی است مختار با ویژگیهای روحی ای نظیر شهوت وغضب و وهم و غرور و بلندپروازی و...) و محیطی که در آن رشد و نمو می یابد (دنیایی آراسته به انواع لذتهای مادی) بگونه ای است که صلاحیت فطرت برای دستیابی به همه حقایق را به شدت کاهش میدهد و این مطلب با مشاهده انحرافهایی که درباره فطرت خداشناسی و خداجویی مشاهده میکنیم بخوبی قابل درک است.

در پناه حق

tazkie;495338 نوشت:
با توجه به اینکه فطریات مؤید فروع دین هستند، چرا نباید فکر کنیم که با عمل به اقتضائات فطری خود، وظایف خویش را نیز به عمل آورده ایم؟

با عرض سلام به شما دوست گرامی

گفته شد فطرت موید فروع دین است و وقتی گفتیم موید این یعنی ابتدا باید آن فروع دینی به ما برسد و ما به آنها دانایی پیدا کنیم و سپس با فطرت خود آنها را بسنجیم و ببینیم آیا در تنافی با فطرت هستند یا خیر. به عبارت دیگر، موید بودن، مرحله ای پس از ابلاغ به ما و اطلاع ماست. این ابلاغ توسط انبیا انجام میشود. و باز به عبارت دقیقتر، آنچه اقتضای فطرت است، تایید است نه ابلاغ. بنابراین عمل به اقتضای فطرت، مفهومی ندارد جز اینکه آنچه به ما ابلاغ شده است را با فطرت خود بسنجیم نه اینکه اقتضای فطرت، بی نیازی ما از ابلاغ انبیا باشد.

در پناه حق

طاها;496103 نوشت:
اگر منظورتان این است که از کجا ادعا میکنیم فطرت، توانایی شناسایی فروع دین را ندارد کافی است مراجعه ای به فروع دینی کنیم و ببینیم قبل از مراجعه آیا آنها را میدانستیم یا خیر؟ مثلا آیا میدانستیم باید در فاصله میان فجر صادق تا طلوع خورشید دو رکعت نماز با آن خصوصیات را خواند یا نمی دانستیم؟ این خود نشان میدهد فطرت توان دستیابی به (دست کم) عمده فروع دینی را ندارد.

استاد گرامی سلام.
خیر اشتباه متوجه شدید.
موضوع تاپیک در مورد اثبات نبوت است. سوال شد چرا حکم فطرت نمی تواند راهگشای انسان باشد که دیگر نیاز به نبوت نباشد؟
بنده معتقدم عقل انسان می تواند هدایتگر او باشد و خداوند او را بوسیله همین عقلش راهنمایی می کند و نیازی به نبوت نیست. شما اگر قبول ندارید عقلا اثبات بفرمایید.
طاها;496103 نوشت:
اما اگر منظورتان این است که چرا خدا به انسان استعدادی ذاتی برای دستیابی به فروع دینی نداد تا نیازی به پیامبر نداشته باشد باید عرض کنیم احکام دینی جلوه واقعیتهایی متعالی از علم الهی است و دسترسی به آن مقام والا شایستگی میخواهد. این شایستگی تنها در عده معدودی است. ضمن اینکه نوع وجود انسان (اینکه موجودی است مختار با ویژگیهای روحی ای نظیر شهوت وغضب و وهم و غرور و بلندپروازی و...) و محیطی که در آن رشد و نمو می یابد (دنیایی آراسته به انواع لذتهای مادی) بگونه ای است که صلاحیت فطرت برای دستیابی به همه حقایق را به شدت کاهش میدهد و این مطلب با مشاهده انحرافهایی که درباره فطرت خداشناسی و خداجویی مشاهده میکنیم بخوبی قابل درک است.

حرف شما صحیح است. ولی همه اینها با وجود دین هم مشکلی را حل نمی کند. یعنی قوای غضب و شهوت و بلند پروازی و ... هم می تواند انسان را با وجود دین به انحراف بکشاند. مانند تمام انحرافاتی که در ادیان اتفاق افتاده است. لذا بنده معتقدم اگر انسان از عقلش به شکل صحیح استفاده کند به انحراف نمی رود. دین را هم چیزی جدای از عقل نمی دانم.
و من الله توفیق

طاها;496104 نوشت:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

گفته شد فطرت موید فروع دین است و وقتی گفتیم موید این یعنی ابتدا باید آن فروع دینی به ما برسد و ما به آنها دانایی پیدا کنیم و سپس با فطرت خود آنها را بسنجیم و ببینیم آیا در تنافی با فطرت هستند یا خیر. به عبارت دیگر، موید بودن، مرحله ای پس از ابلاغ به ما و اطلاع ماست. این ابلاغ توسط انبیا انجام میشود. و باز به عبارت دقیقتر، آنچه اقتضای فطرت است، تایید است نه ابلاغ. بنابراین عمل به اقتضای فطرت، مفهومی ندارد جز اینکه آنچه به ما ابلاغ شده است را با فطرت خود بسنجیم نه اینکه اقتضای فطرت، بی نیازی ما از ابلاغ انبیا باشد.

در پناه حق

با سلام.

با این نگرش نیز این شبهه وجود دارد که انسان هر عملی را به فطرت خویش عرضه کند و اگر فطرت آنرا پذیرفت به آن عمل کند و اگر فطرت آنرا نپذیرفت، آنرا رد کند، و نیازی نیست دین را پیامبر تبیین کند.

شریعت عقلانی;496180 نوشت:
بنده معتقدم عقل انسان می تواند هدایتگر او باشد و خداوند او را بوسیله همین عقلش راهنمایی می کند و نیازی به نبوت نیست. شما اگر قبول ندارید عقلا اثبات بفرمایید.

با عرض سلام به شما دوست گرامی

آیا عقل ما میتواند ما را به این راهنمایی کند که خدا از ما خواسته است نماز صبح با آن کیفیتی که در شریعت اسلام آمده است را بخواند؟ اگر عقل میتوانست که قبل از اسلام هم عقلای دینمدار جهان آنرا انجام میدادند. این خود نشان میدهد عقل درباره عمده فروع دین توانایی راهنمایی ندارد بلکه نهایت چیزی که میتوان گفت اینست که عقل تنافی با آنها ندارد نه اینکه بیان کننده آنهاست. این یک دلیل عقلی بر نیازمندی به ارسال نبی و ناکافی بودن عقل است.

شریعت عقلانی;496180 نوشت:
دین هم مشکلی را حل نمی کند. یعنی قوای غضب و شهوت و بلند پروازی و ... هم می تواند انسان را با وجود دین به انحراف بکشاند. مانند تمام انحرافاتی که در ادیان اتفاق افتاده است. لذا بنده معتقدم اگر انسان از عقلش به شکل صحیح استفاده کند به انحراف نمی رود. دین را هم چیزی جدای از عقل نمی دانم.

آمدن پیامبران دست کم دو اثر مهم دارد: ابلاغ آنچه در طریق سعادت انسان نقش اساسی دارد و عقل توانایی دسترسی به آنها را ندارد. و دیگری اینکه مردم را با نصیحتها و تلاشها و آوردن معجزه و امثال اینها ترغیب به متابعت از عقل و نیز شریعت کند و نمیتوان انکار نمود که این تلاش و اعجاز چه نقش موثری در هدایت انسانها ایفا کرده و میکند.

این دو امر اگر نبود نقصی بر لطف الهی و حکمت او میبود و حال که بیان شده است وظبفه انسانهاست و در اختیار ایشان است که بپذیرند یا خیر.

بعلاوه همانطور که عرض شد صاحب عقل اگر به درستی آنچه عقل فهمیده را هم انجام دهد این امر او را بی نیاز از نبوت نمیکند زیرا همانطور که عرض شد بسیاری از اموری که در رسیدن انسان به سعادت موثر است و الزام الهی دارد از محدوده فهم عقل بیرون است. عقل آنها را نمیفهمد تا به آنها عمل کند. پس پیامبر باید بیاید و آنچه خدا امر نموده و در سعادت انسان تاثیر دارد را ابلاغ کند.

در پناه حق

tazkie;497845 نوشت:
با این نگرش نیز این شبهه وجود دارد که انسان هر عملی را به فطرت خویش عرضه کند و اگر فطرت آنرا پذیرفت به آن عمل کند و اگر فطرت آنرا نپذیرفت، آنرا رد کند، و نیازی نیست دین را پیامبر تبیین کند.

با عرض سلام به شما دوست گرامی

این سخن شما درست میبود اگر فطرت توان دستیابی به همه فروع دینی را (بدون وساطت انبیا) میداشت زیرا در اینصورت میگفتیم آنچه فطرت تایید کرده است همان واجب الهی است و آنچه رد میکند همان حرام الهی است. اما افسوس که فطرت انسان توان دستیابی به فروع دینی را ندارد بلکه صرفا و صرفا فروعی که توسط پیامبر ارائه میشود را تایید میکند بدون اینکه خود استقلالی در درک آن فروع داشته باشد.

شاید اگر بجای واژه «تایید» از واژه «عدم مخالفت» استفاده کنیم برای فهم بهتر مطلب، مناسبتر باشد. بر این اساس، انسان با فطرت خود تنها و تنها قادر است در شریعت الهی که توسط پیامبر آمده است نگاه کند و عدم مخالفت فطرت با آنها را ببیند اما نمیتواند خود با این فطرت، به فروع دینی (جدا از ابلاغ پیامبران) دست بیابد. امیدوارم مطلب روشن شده باشد.

در پناه حق

[="Tahoma"][="Navy"]

tazkie;494749 نوشت:
سلام. در برهانهای اثبات نبوت، همچون برهان لطف، گفته می شود که برای شناخت وظیفه باید احکام دین خدا بر پیامبر نازل شود. از سوی دیگر در قرآن می خوانیم که دین فطری است.

حال نظر به اینکه دستورات دین، اموری فطری هستند، چرا عمل به فطریات، برای عمل به وظیفه کفایت نمی کند و باید پیامبر مبعوث شود؟


سلام
چون فطرت برای همگان مسیر روشن و واضح ندارد و اغلب مبهم است لذا باید احکام واضح مسیر آنرا روشن سازد تا از کژی و انحراف مصون بماند و آنوقت است که می توان مدعی شد عمل بر مبنای فطرت است
یا علیم[/]

با سلام

tazkie;497845 نوشت:
با این نگرش نیز این شبهه وجود دارد که انسان هر عملی را به فطرت خویش عرضه کند و اگر فطرت آنرا پذیرفت به آن عمل کند و اگر فطرت آنرا نپذیرفت، آنرا رد کند، و نیازی نیست دین را پیامبر تبیین کند.

علاوه بر پاسخ دوستان و کارشناس محترم، این دیدگاه شما یک مشکل دیگه داره
اونهم انیکه بر فرض شخص صاحب فطرت پاک هم باشد، چند عمل را باید تست کند تا بفهمد کدام یک مطابق فطرت اوست؟
اومدیم میلیاردها عمل رو تست کرد و مطابق فطرتش نبود و نتوانست حتی یک عمل درست و مطابق فطرتش بیابد
عمرش هدر نرفته؟

طاها;499967 نوشت:
آیا عقل ما میتواند ما را به این راهنمایی کند که خدا از ما خواسته است نماز صبح با آن کیفیتی که در شریعت اسلام آمده است را بخواند؟ اگر عقل میتوانست که قبل از اسلام هم عقلای دینمدار جهان آنرا انجام میدادند. این خود نشان میدهد عقل درباره عمده فروع دین توانایی راهنمایی ندارد بلکه نهایت چیزی که میتوان گفت اینست که عقل تنافی با آنها ندارد نه اینکه بیان کننده آنهاست. این یک دلیل عقلی بر نیازمندی به ارسال نبی و ناکافی بودن عقل است.

با سلام خدمت استاد گرامی
شما منظور بنده را متوجه نشدید.
ما روی اصل دین صحبت می کنیم نه فروع دین. مثلا وقتی خدا برای شخصی اثبات شد فطرتش نهایتا به او می گوید که باید او را بپرستی و با او راز و نیاز کنی. از او بابت نعمت هایت تشکر کنی. حالا کیفیتش بر اساس فطرت انسان و سلیقه هایش تعیین می شود.

هیچ آداب و ترتیبی نجوی ............ هر چه می خواهد دل تنگت بگوی

این چیزی هم که در دین اسلام آمده سلیقه و ذوق حضرت محمد (ص) بوده است. او با این کارها به خدای خود نزدیکتر می شده است.
عرض بنده این است هر آنچه که عقل انسان حکم می کند همان فروع دین خداست. فروع دین اسلام هم بر اساس عقل و سلیقه پیامبر تعیین شده است.
و من الله توفیق

طاها;499975 نوشت:
آمدن پیامبران دست کم دو اثر مهم دارد: ابلاغ آنچه در طریق سعادت انسان نقش اساسی دارد و عقل توانایی دسترسی به آنها را ندارد.

و ما می گوییم هر آنچه ابلاغ شده بر اساس عقل خود پیامبر بوده است.
طاها;499975 نوشت:
و دیگری اینکه مردم را با نصیحتها و تلاشها و آوردن معجزه و امثال اینها ترغیب به متابعت از عقل و نیز شریعت کند

این نصیحت ها قبل از ظهور اسلام هم توسط برخی از خداباوران چون ورقه ابن نوفل و .... می شده است. و البته نصیحت های حضرت محمد (ص) هم در سطح گسترده تری به این مساله کمک کرد و ما منکر آن نیستیم ولی می گوییم شریعت محمدی نتیجه تعقل خود پیامبر بوده است.
طاها;499975 نوشت:
این دو امر اگر نبود نقصی بر لطف الهی و حکمت او میبود و حال که بیان شده است وظبفه انسانهاست و در اختیار ایشان است که بپذیرند یا خیر.

ولی تاریخ نشان می دهد لطف الهی فقط نصیب مردم خاورمیانه و اطراف آن شده است. آیا خداوند دیگر بندگانش را فراموش کرده است.
و من الله توفیق
بهترین راه برای توجیه این مساله این است که ادیان تشکیل یافته را هم ناشی از اراده انسانی بدانیم. البته اراده خدا که دایم و پیوسته همیشه و همه جا هست. ولی تکثر ادیان ناشی از تکثر اراده خدا و تغییر در آن نیست. بلکه این اختلاف ناشی از اختلاف در اراده های انسانی بوده است.
طاها;499975 نوشت:
بعلاوه همانطور که عرض شد صاحب عقل اگر به درستی آنچه عقل فهمیده را هم انجام دهد این امر او را بی نیاز از نبوت نمیکند زیرا همانطور که عرض شد بسیاری از اموری که در رسیدن انسان به سعادت موثر است و الزام الهی دارد از محدوده فهم عقل بیرون است. عقل آنها را نمیفهمد تا به آنها عمل کند. پس پیامبر باید بیاید و آنچه خدا امر نموده و در سعادت انسان تاثیر دارد را ابلاغ کند.

عقل چه جیزهایی را نمی فهمد و چرا آنها برای سعادت او لازم است؟
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;500175 نوشت:
با سلام خدمت استاد گرامی
شما منظور بنده را متوجه نشدید.
ما روی اصل دین صحبت می کنیم نه فروع دین

با عرض سلام به شما دوست گرامی

در فرضی که بیان نموده اید لااقل دو اشکال اساسی وجود دارد:

1- عقل همانگونه که وجود خدا را اثبات میکند لزوم نبوت و معاد را و نیز به اعتقاد شیعه، امامت را اثبات میکند. شاید برای حل مشکلتان لازم باشد ادله لزوم ارسال نبی را مروری کنید. (ر.ک: آموزش عقاید/مصباح یزدی/درس 22) اگر ما میگوییم صرف آنچه عقل میفهمد قوانین الهی نیست بلکه قوانین الهی گسترده تر از آن است این سخن پیوند وثیقی با مساله نبوت و لزوم ارسال نبی دارد.

2- فهم عقل انسانها (و به تعبیر دقیقتر، سیره عقلایی مردم) در مسائلی که صرفا عقلی نیست(که عمده مباحث فروع دین هم از این سنخ مسائل است) بسیار محدود و متفاوت و در بسیاری از موارد متناقض و ناکارآمد است. بنابراین چطور میتوان تشخیص داد فهم کدام عقل، صحیح و همان دین و قوانین مورد نظر خداست؟ این داستان درباره مصادیق امور فطری نیز ساری و جاری است.

از اینرو مشاهده میکنیم یکی پرستش را در خوردن شراب میداند و دیگری این کار را عین معصیت میشمرد. کدام شیوه مطابق فطرت و همان خواست الهی است؟ یکی پرستش خدا را در پرستش بت میداند و دیگری بت پرستی را نقطه مقابل خداپرستی میشمرد. کدامیک را باید مقتضای فطرت دانست؟ و مثالهای فراوان دیگر.

اینکه میگویید احکام اسلام زاییده ذوق و سلیقه پیامبر بوده است را از کجا اثبات میکنید. خود پیامبر و قرآن که خلاف اینرا میگویند. آیا شما از باطن پیامبر مطلع هستید؟ آیا عقل یا فطرت شما را به این نتیجه رسانده اند؟ این سخن شما به ادعای صرف شبیه تر است تا یک احتمال معقول. باز هم توصیه میکنم مباحث نبوت (عامه و خاصه) را مطالعه کنید.

شریعت عقلانی;500188 نوشت:
تاریخ نشان می دهد لطف الهی فقط نصیب مردم خاورمیانه و اطراف آن شده است. آیا خداوند دیگر بندگانش را فراموش کرده است

[="Arial"]خداوند 124 هزار پیامبر ارسال کرده است که تنها نام تعداد محدودی از آنها در کتابهای مقدس ادیان توحیدی بیان شده است. شما از کجا با اطمینان
میگویید خداوند فقط پیامبر برای مردم خاورمیانه ارسال کرده است. چه شاهد تاریخی ای داریم که بتواند وجود نبی در تمامی نقاط اصلی اجتماع انسانها از زمان حضرت آدم (که
خود پیامبر بود) تا زمان خاتم انبیا را نفی کند. به فرض که انبیا در منطقه های خاص مبعوث شده باشند چه دلیل تاریخی و یا عقلی و یا فطری و یا مانند ان داریم که پیام
پیامبر به نقاط دیگر توسط فرستادگان آن انبیا و یا پیروان ایشان نرسیده باشد.

شریعت عقلانی;500188 نوشت:
عقل چه جیزهایی را نمی فهمد و چرا آنها برای سعادت او لازم است

[="Arial"]عقل نمیفهمد که خواندن نماز دورکعتی بعد از طلوع فجر چه آثاری دارد اما اینرا به خوبی میفهمد که اگر منبعی الهی آنرا بیان کند حتما بی
حکمت نبوده است و در جهت سعادت او خواهد بود. این یکی از هزاران موردی است که عقل از حقیقت آن بی اطلاع است اما پذیرفتن آنرا هم نه تنها نامعقول بلکه لازم میشمرد زیرا با قاطعیت به استحکام منبع بیان کننده آن رسیده است.

در پناه حق

موضوع قفل شده است