امامت ائمه ما با امامت حضرت ابراهيم چه فرق دارد؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امامت ائمه ما با امامت حضرت ابراهيم چه فرق دارد؟

وقتي ما مقام امامت را براي حضرت ابراهيم و نيز به پيامبر خودمان قائل هستيم پس در آن صورت بين امامت ائمه معصومين و امامت برخي انبياء چه فرق خواهد داشت؟

با سلام و عرض ادب
منتظر جواب از کارشناسان علم کلام و قرآن هستم.:Ghamgin:

با سلام خدمت شما


دوست گرامي امامت داراي مراتب مختلفي است و طبق آيه 124 سوره بقره حضرت ابراهيم(ع) به مقام امامت رسيدند و اين يعني اينكه مرتبه اي از امامت از مقام نبوت نيز بالاتر است.امامت ائمه ما نيز همينطور است و در ماهيت با امامت حضرت ابراهيم(ع) يكي است.


وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ‏ِ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ . بقره/124.

و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود ، و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را امام مردم قرار دادم.» [ابراهيم‏] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى ‏رسد.»


در مكتب تشيع ، امامت يكي از مناصب مهم الهي بوده كه خداوند بعد از اين كه حضرت ابراهيم به مقام نبوت رسيده بود او را به مقام نبوت برگزيده است ؛ امام هدايت كننده‏ اى است كه با امرى ملكوتى كه در اختيار دارد هدايت‏ مى‏ كند، پس امامت از نظر باطن يك نحوه ولايتى است كه امام در اعمال مردم دارد، و هدايتش چون هدايت انبياء و رسولان و مؤمنين صرف راهنمائى از طريق نصيحت و موعظه حسنه وبالاخره صرف آدرس دادن نيست، بلكه هدايت امام دست‏ خلق گرفتن و براه حق رساندن است.


قرآن كريم كه هدايت امام را هدايت بامر خدا، يعنى ايجاد هدايت دانسته، در باره هدايت‏ انبياء و رسل و مؤمنين و اينكه هدايت آنان صرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت است، مى‏ فرمايد:

(و ما ارسلنا من رسول، الا بلسان قومه ليبين لهم، فيضل الله من يشاء و يهدى من يشاء، هيچ رسولى نفرستاديم مگر بزبان قومش تا برايشان بيان كند و سپس خداوند هر كه را بخواهد هدايت، و هر كه را بخواهد گمراه كند.)

(سوره ابراهيم آيه 4)

و در باره راهنمائى مؤمن آل فرعون فرموده!(و قال الذى آمن: يا قوم اتبعون اهدكم سبيل‏ الرشاد، و آنكس كه ايمان آورده بود بگفت: اى قوم!مرا پيروى كنيد تا شما را براه رشد رهنمون‏ شوم) (سوره مؤمن آيه 38)

و نيز در باره وظيفه عموم مؤمنين فرموده: (فلو لا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى

الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون؟چرا از هر فرقه طائفه‏ اى كوچ نمى‏ كنند، تادر غربت تفقه در دين كنند، و در نتيجه وقتى بسوى قوم خود بر مى‏ گردند ايشان را بيم دهند، باشد كه‏ قومش بر حذر شوند) (سوره توبه آيه 122)

مرحوم كلينى در كافى از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمود: خداى عز و جل ‏ابراهيم را قبل از آنكه نبى خود بگيرد، بنده خود گرفت، و خداى تعالى قبل از آنكه او را رسول‏ خود بگيرد، نبى خود گرفت، و خداى تعالى قبل از آنكه او را خليل خود قرار دهد، رسول خودش‏ كرد، و نيز قبل از آنكه امامش كند، خليلش كرد، چون بحكم آيه: (انى جاعلك للناس اماما).

ابراهيم بعد از آنكه خالص در عبوديت، و سپس داراى نبوت، آنگاه رسالت، و در آخر خلت‏ شده‏ بود، تازه خدا او را امام كرد، و از اينكه از خدا خواست تا اين مقام را در ذريه‏ اش نيز قرار دهد، معلوم مى ‏شود كه اين مقام در نظرش بسيار عظيم آمده، و خدا هم در پاسخش فرموده: كه هر كسى ‏لايق اين مقام نيست، آنگاه امام صادق ع در تفسير جمله: (لا ينال عهدى الظالمين)فرمود: (هيچوقت‏ سفيه، امام پرهيزكاران نمى‏ شود). (

- اصول كافى ج 1 ص 175 حديث 2 و ص 174 حديث 1 و حديث 4 از ص 175)


مرحوم شيخ طوسى در امالى با ذكر سند و ابن مغازلى، در مناقب، بدون ذكر سند از ابن مسعودروايت كرده، كه گفت: رسول خدا(ص)در تفسير آيه‏ اى كه حكايت كلام خدا به ابراهيم است، فرمود: كسيكه بجاى سجده براى من، براى بتى سجده كند، من او را امام نميكنم، آنگاه رسول خدا(ص)فرمود: اين دعوت ابراهيم در من و برادرم على كه هيچيك هرگز براى بتى سجده نكرديم ‏منتهى شد. (امالى الطوسى ج 1 ص 388 و تفسير برهان ج 1 ص 151 حديث 4)

(برگرفته از تفسير الميزان جلد اول صفحه 403-412)

با سلام

امامت معانى مختلفى دارد:

1-" امامت" به معنى رياست و زعامت در امور دنياى مردم (آن چنان كه اهل‏ تسنن مى‏گويند).

2-" امامت" به معنى رياست در امور دين و دنيا (آن چنان كه بعضى ديگر از آنها تفسير كرده‏اند).

3- امامت عبارت است از تحقق بخشيدن برنامه‏هاى دينى اعم از حكومت به معنى وسيع كلمه، و اجراى حدود و احكام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنين تربيت و پرورش نفوس در" ظاهر" و" باطن" و اين مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زيرا" نبوت" و" رسالت" تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد" امامت" همه اينها وجود دارد به اضافه" اجراى احكام" و" تربيت نفوس از نظر ظاهر و باطن" (البته روشن است كه بسيارى از پيامبران داراى مقام امامت نيز بوده‏اند).

در حقيقت مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنى" ايصال به مطلوب" است، نه فقط" ارائه طريق".
علاوه بر اين" هدايت تكوينى" را نيز شامل مى‏شود يعنى تاثير باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدايت معنوى آنها.


ناگفته پيدا است كه بسيارى از پيامبران مانند پيامبر اسلام ص هر سه مقام را داشتند هم دريافت وحى مى‏كردند، هم تبليغ فرمانهاى الهى، و هم در تشكيل حكومت و اجراى احكام تلاش مى‏كردند و هم از طريق باطنى به تربيت نفوس مى‏پرداختند.

كوتاه سخن اينكه: امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است، امام رئيس حكومت و پيشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است.
امام از يك سو با نيروى مرموز معنوى خود افراد شايسته را در مسير تكامل باطنى رهبرى مى‏كند.با قدرت علمى خود افراد نادان را تعليم مى‏دهد.و با نيروى حكومت خويش يا قدرتهاى اجرايى ديگر، اصول عدالت را اجرا مى‏نمايد.(رک: تفسير نمونه، ج‏1، ص: 441)

بنابراین از حیث وظایف،تفاوتی میان امامت ائمه اطهار و برخی انبیاء که دارای این مقام بودند نیست.

naveed hussain;202656 نوشت:
وقتي ما مقام امامت را براي حضرت ابراهيم و نيز به پيامبر خودمان قائل هستيم پس در آن صورت بين امامت ائمه معصومين و امامت برخي انبياء چه فرق خواهد داشت؟

هيچ فرقي بين امامت ائمه معصومين و امامت پيامبران وجود ندارد
در اين رابطه به كلمات مفسرين توجه بفرمائيد

قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً خداوند پروردگار ابراهيم فرمود كه من ترا پيشوا و مقتداى مردم قرار دادم (چون مراتب كمال را پيمودى و از بوته امتحان درست بيرون آمدى) از اين جمله استفاده ميشود كه :
اولا جعل امامت بدست خداست و بشر را نميرسد كه امام و پيشوا براى خود انتخاب كند

ثانيا اعطاء اين مقام بهركسى شايسته نيست و تا مراحل كمال عبوديت را نه پيمايد و بدرجات عاليه انسانيت نائل نشود خلعت امامت بر قامت او پوشيده نشود

ثالثا مقام امامت بالاترين مقامات است زيرا ابراهيم پس از آنكه داراى مقام نبوت و رسالت و اولو العزمى و خلت شد بمقام امامت نائل گرديد و امام بطور اطلاق پيشوايى و مقتدائيست و همه امور را شامل ميشود و ذكر كلمه للناس قبل از آن مفيد اينست كه اين پيشوايى بر همه افراد انسان حتى انبياء و اولياء است و همه موظفند كه از ابراهيم متابعت نمايند باندازه كه پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه از ابراهيم افضل است مأمور بمتابعت از ملت ابراهيم ميشود

_________________________________________________
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 180

naveed hussain;202656 نوشت:
وقتي ما مقام امامت را براي حضرت ابراهيم و نيز به پيامبر خودمان قائل هستيم پس در آن صورت بين امامت ائمه معصومين و امامت برخي انبياء چه فرق خواهد داشت؟

ابتلاء ابراهيم در موارد متعدده موجب قابليت افاضه مقام امامت باو گرديد و اين ابتلاء هم بجان بود در القاء او در آتش و هم بفرزند بود در امر بذبح اسماعيل و هم بگذشت از مال بود
حضرت ابراهيم واجد چهار مقام بود عبوديت، نبوت، رسالت، و امامت، و مراد از عبوديت قهريّه ذاتيه كه جميع افراد بشر نسبت بحق دارند و همه مخلوق و مملوك و تحت تصرف و اراده و مشيت او هستند، نيست بلكه مراد عبوديت اختيارى است كه از خود هيچ اراده نداشته و قلب او ظرف اراده حق و اراده او تابع اراده حق است.


و درجه اعلاى اين عبوديت را پيغمبر اكرم (ص) دارا بود (اشهد ان محمدا عبده و رسوله) و سپس ائمه طاهرين و انبياء و اولياء ثم الامثل فالامثل، و مقام نبوت مقام وحى الهى و الهام ملكى و ارتباط با ملكوت عالم است وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ و مقام رسالت، مأموريت بدعوت و ارشاد و هدايت و تبليغ احكام و دلالت بمعرفت حق و وظائف بندگى و ساير شئون پيغمبرى است،



و مراد از امامت مقتدايى نسبت بمردم است و البته هر پيغمبرى اين مقام را دارا بوده لكن محدود بمردمى بوده كه مأمور بدعوت و ارشاد آنان بوده و امامت حضرت ابراهيم (ع) امامت مطلقه كليه بر جميع افراد بشر بوده است.
_________________________________
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 185

اندیشمند;203894 نوشت:
دوست گرامي امامت داراي مراتب مختلفي است و طبق آيه 124 سوره بقره حضرت ابراهيم(ع) به مقام امامت رسيدند و اين يعني اينكه مرتبه اي از امامت از مقام نبوت نيز بالاتر است.امامت ائمه ما نيز همينطور است و در ماهيت با امامت حضرت ابراهيم(ع) يكي است.

سلام

رحیق مختوم;204019 نوشت:
هيچ فرقي بين امامت ائمه معصومين و امامت پيامبران وجود ندارد در اين رابطه به كلمات مفسرين توجه بفرمائيد

یه اشتباهی فکر کنم شده باشه

امامت ائمه فرق هایی دارد

و از همه انبیا به غیر از رسول الله (ص) برتر است:Gol:

رحیق مختوم;204019 نوشت:
مقام امامت بالاترين مقامات است

اینم خطا باید باشد

بالاترین مقام مقام نبوت خاصه رسول الله (ص) است که برترین انبیا و اوصیا و محدثین و رسولین و مخلوقین و عبد ها است:Gol:

naveed hussain;202656 نوشت:
وقتي ما مقام امامت را براي حضرت ابراهيم و نيز به پيامبر خودمان قائل هستيم پس در آن صورت بين امامت ائمه معصومين و امامت برخي انبياء چه فرق خواهد داشت؟

قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً پس امامت جعل الهى است، آنهم نه تنها جعل تشريعى و قراردادى و بدون سابقه‏اى، بلكه آن، مسبوق و مترتب است به اتمام و تحقق يافتن كلمات در شخصيت برازنده و فوق طبيعت عمومى. از اينجهت بدون حرف ربط و تفريع كه دلالت بر مغايرت دو جمله دارد، مانند: «فقال»، اين مقام باو اعلام شده است.

چنان كه از مضمون آيه و مفهوم لفظ «اماما» و اطلاق آن فهميده ميشود، امام نمونه كامل همه كمالات عقلى و نفسانى و بدنى است. و چون همه اين خصوصيات و ابتلائات و كمالات براى مقام نبوت و رسالت بيان نشده، بايد مقام امام خود برتر از نبى و رسولى باشد كه كلمات را اتمام ننموده و بمقام امامت نرسيده است. پس هر نبى و رسول عاليقدرى داراى مقام امامت هم هست.

آخرين ابتلاء ابراهيم گويا ابتلاء بكلمه اسلام بوده كه همان تسليم بامر و اراده خداوند است. او با تسليم شدن به امر خداوند و تن دادن بذبح يگانه فرزندش، اين كلمه را هم، باتمام رساند.

تكليف بناء بيت براى ابقاء و تمثيل كلمه توحيد، آنهم در ميان بيابان خشك و دور افتاده‏اى، نيز از ابتلائات او بود كه هر دو را در پايان عمر خود انجام داد.
_________________________
پرتوي از قران جلد 1 ص 292

اندیشمند;203894 نوشت:
با سلام خدمت شما


دوست گرامي امامت داراي مراتب مختلفي است و طبق آيه 124 سوره بقره حضرت ابراهيم(ع) به مقام امامت رسيدند و اين يعني اينكه مرتبه اي از امامت از مقام نبوت نيز بالاتر است.امامت ائمه ما نيز همينطور است و در ماهيت با امامت حضرت ابراهيم(ع) يكي است.


پس با توجه به بيانات شما مي توان گفت که ائمه ما از حضرت ابراهيم افضل نيستند همانطور که مي گوييم از آنان از پيامبر گرامي اسلام افضل نيستند؟ يعني اينکه فوقش مقام حضرت ابراهيم و ائمه ما يکي است و هيچ کدام بر ديگري برتري ندارد؟

سلام....من نظرم اینه که اول بدونیم مقام امامت جضرت ابراهیم چگونه امامتیه ؟ چون حضرت در اواخر عمر به امامت رسیدن..و بعد از رسیدن به امامت...قران نفرموده که چه کاری انجام داد؟ زیرا قران فرمود تو برای ناس امام هستی...

naveed hussain;204061 نوشت:
پس با توجه به بيانات شما مي توان گفت که ائمه ما از حضرت ابراهيم افضل نيستند همانطور که مي گوييم از آنان از پيامبر گرامي اسلام افضل نيستند؟ يعني اينکه فوقش مقام حضرت ابراهيم و ائمه ما يکي است و هيچ کدام بر ديگري برتري ندارد؟

سلام

تا جایی که من خواندم از نظر ماهیت گفتند

و الا مقام امامت امامان ما از انبیا به غیر از رسول الله(ص) بالا تر است

چرا که امامت ایشان بعد از ختم کتب و انبیا واقع گشته است

پس از امامت حضرت ابراهیم بالا تر است

و از امامت حضرت رسول پایین تر است

چرا که امامت ایشان از درون نبوت پیامبر خاتم(ص) است :Gol:

mkk1369;204037 نوشت:

سلام
بالاترین مقام مقام نبوت خاصه رسول الله (ص) است که برترین انبیا و اوصیا و محدثین و رسولین و مخلوقین و عبد ها است:Gol:

سلام بر استاد بزرگوارم جناب mkk1369 :Gol:

نبوت خاصه جزء موارد عقلي غير مستقل هست كه پس از مشاهده نبى و دعوى نبوت و وجود شرائط نبوت در او و فقدان موانع و اقامه معجزه عقل حكم ميكند به نبوت او و حتي در مورد امامت خاصه نيز همين معنا متصور هست
بله فرمايش حضرتعالي از جهاتي درست است ولي من بات اثبات شي نفي ما عدا نميكند اينجا هم دليل نمي شود كه اگر نبوت خاصه در وجود نبي مكرم اسلام وجود داشت مقام امامت پائين تر باشد با توجه به اينكه به پيامبر نيز امر شد كه تبعيت از ملة‌ و شريعت ابراهيم را بكنند در ضمن بايد اين مطلب را متوجه باشيم كه نبوت در بالاترين درجاتش نيز ارائه الطريق هست در حاليكه امامت ايصال الي المطلوب مي باشد

به تفسيري كه از كتاب اطيب البيان آمده توجه بفرمائيد :

تِلْكَ الرُّسُلُ: آن جماعت پيغمبران كه قصص ايشان مذكور شد، فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ: برترى داديم بعضى را بر بعض ديگر به مزيت اختصاص فضايل، اگرچه در نبوت مساوى يكديگرند. مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ: بعضى از ايشان كسانيند كه تكلم فرمود خداى تعالى با آنها به خلق كلام مانند حضرت موسى عليه السّلام در كوه طور، و حضرت پيغمبر ما در شب معراج. وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ: و بلند فرموديم رتبه بعضى را به درجات بلند.

مفسرين را چند قول است: 1- مراد انبياى اولو العزم هستند. 2-
حضرت ابراهيم عليه السّلام است. 3- به اتفاق اكثر حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلم است كه مخصوص شد به دعوت عامه و نبوت خاصه و حجج متكاثره و معجزات ظاهره و آيات بينه و فضائل علميه و ملكات فاضله و نعم ما قيل:

«لكلّ نبىّ فى الانام فضيلة ###و جملتها مجموعة فى محمّد

فاق النّبيّين فى خلق و فى خلق### و لم يدانوا به فى علم و لا كرم»

امامت حضرت ابراهیم.(ع) بعد از امتحان و ازمایش های سختی بود که انجام داد...واین امامت یک نوع.معرفی به مردم است..و مقام نیست...بلکه مقامی هست که ابراهیم (ع) به آن رسیده و خداوند آنرا اعلام کرده...چون میفرماید بعد از امتحانات..و آزمایشها که ابراهیم به آنها مبتلا شد به این مقام رسید..واین با مقامی که ائمه ما دارند فرق دارد... چون این مقامی که ائمه دارن در 12 نفر مختص میباشد و لا غیر

علی شیرازی;204284 نوشت:
امامت حضرت ابراهیم.(ع) بعد از امتحان و ازمایش های سختی بود که انجام داد...واین امامت یک نوع.معرفی به مردم است..و مقام نیست...بلکه مقامی هست که ابراهیم (ع) به آن رسیده و خداوند آنرا اعلام کرده...چون میفرماید بعد از امتحانات..و آزمایشها که ابراهیم به آنها مبتلا شد به این مقام رسید..واین با مقامی که ائمه ما دارند فرق دارد... چون این مقامی که ائمه دارن در 12 نفر مختص میباشد و لا غیر

با سلام و عرض ادب
شما فرموديد که امامت حضرت ابراهيم يک مقام نيست بلڪه معرفي مقام است به نظر من مخالف آيه است چون اگر معرفي مقامامامت مراد بود لازم نبود که از حضرت ابراهيم امتحانات گرفته شود!!!
اگر حرف شما درست است بايد بايد مستند کنيد

naveed hussain;204400 نوشت:
با سلام و عرض ادب
شما فرموديد که امامت حضرت ابراهيم يک مقام نيست بلڪه معرفي مقام است به نظر من مخالف آيه است چون اگر معرفي مقامامامت مراد بود لازم نبود که از حضرت ابراهيم امتحانات گرفته شود!!!
اگر حرف شما درست است بايد بايد مستند کنيد

باسلام و تشکر
جرف من این است که ..اگر مقام امامت به حضرت داده شده...چرا بعد از این مقام مشخص نشده که حضرت ابراهیم بعد از امامت چه کرد؟ خداوند میفرماید همه آزمایشها شد تا به این مقام رسید...بعد از این مقام چه کرد..مشخص نیست....با اینکه خداوند میفرماید ما تو را برای مردم امام قرار دادیم...حضرت با این مقام که به او داده شد برای مردم چه کرد/ در قران نیامده.؟..هرچند که در اوخر عمر هم این مقام به ایشان داده شد.....پس به نظر میرسد که این مقام یک معرفی باشد برای مردم..که همه از او الگو بگیرند... و در راه او قدم بردارند....واین مقام امامت خیلی فرق دارد با امامت ائمه ما..که در 12 نفر مختص شده؟

naveed hussain;204400 نوشت:
با سلام و عرض ادب
شما فرموديد که امامت حضرت ابراهيم يک مقام نيست بلڪه معرفي مقام است به نظر من مخالف آيه است چون اگر معرفي مقامامامت مراد بود لازم نبود که از حضرت ابراهيم امتحانات گرفته [=arial black]شود!!!
اگر حرف شما درست است بايد بايد مستند کنيد
[=arial black]

[=arial black]امامت= پيشاهنگى در عمل
[=arial black]امامت ابراهيم ‏عليه السلام اين است كه امامت آن حضرت پيشوائى علمى نيست؛ بلكه پيشوائى عملى است. يعنى ابراهيم ‏عليه السلام راهنما (نشان دهنده راه) يا راهبر (رساننده به مطلوب) نيست؛ بلكه نماد و نمونه كامل رونده راه عبوديت است و ايندو يعنى راهنما بودن و رونده نمونه راه بودن، يا به تعبير ديگر پيشواى علمى و پيشواى عملى بودن گر چه در يك نقطه اشتراك و همانندى دارند و آن پيشوائى و مقتدا بودن است، هر دو سالار قافله و جلودار جمع‏اند و ديگران بايستى گفتار و رفتارشان را با گفتار و رفتار آنان عيار كنند و در راه آنان گام بگذارند، امّا يك تفاوت عمده هم دارند وآن اينكه پيشوائى علمى پديده و منزلت اعطائى است كه خداوند بر پايه شايستگى‏هاى افراد بدانها اعطا مى‏كند: «اللَّه أعلم حيث يجعل رسالته» (انعام/ 124) «قل إنّ الفضل بيداللَّه يؤتيه من يشاء و اللَّه واسع عليم» (آل عمران/ 73).
امّا پيشوائى عملى مقام كاملاً اكتسابى و محصول تلاشها و مجاهدتهاى خود فرد است كه بايد چنان بر طبق معيارهاى دقيق عبوديت زندگى كند كه در نهايت سر قافله و جلودار انسانهايى كه عزم رفتن در اين راه دارند، قرار گيرد. ابراهيم ‏عليه السلام اين گونه بود. او پس از سپرى كردن تمام امتحانات و آزمايشهاى الهى كه زمينه ظهور و پديدارى لياقتها و شايستگى‏هاى او در بندگى و تسليم بود، به امامت رسيد و چنين امامتى جز از طريق همين عمل و آزمايشها قابل دسترسى نيست.
در اين جا دو پرسش مطرح مى‏شود:
نخست آنكه اگر امامت‏ عليه السلام به معناى پيشاهنگى در عمل باشد كه از مقوله پديده‏ها و امور رسيدنى است نه دادنى، دراين صورت جعل الهى چه معنا دارد؟
ديگر اينكه پيامبران همانگونه كه پيشواى در علم‏اند، پيشواى در عمل نيز هستند؛ يعنى در ساحت عمل نيز پيش و بيش از ديگران در مسير عبوديت قدم مى‏نهند، پس چگونه است كه ابراهيم ‏عليه السلام پس از سالها پيامبرى به مقام امامت و پيشوائى در عمل مى‏رسد؟
در رابطه با پرسش نخست، بايد گفت جعل امامت از سوى خداوند به معناى اعطا نيست؛ بلكه به مفهوم تصديق و تصويب و رسميت بخشيدن است. يعنى ابراهيم ‏عليه السلام در حركت در مسير عبوديت و بندگى خدا به جايى رسيد كه خداوند تقدّم و جلودار بودنش را تصديق كرد و آن را به همه انسانها اعلام نمود. چنانكه در آيه: «و جعلناهم ائمّةً يدعون الى النّار» (قصص/ 41) كه ساختار همانند با آيه: «و جعلنا هم ائمّةً يهدون بأمرنا» (انبياء/ 73) دارد، نيز جعل به همين معناست و نه اعطا و بخشش.
بدين ترتيب معناى آيه: «انّى جاعلك للنّاس اماماً» اين خواهد شد كه من تو را با توجه به اين مقام و منزلتى كه در عبوديت و بندگى كسب كرده‏اى، به عنوان الگو و اسوه جلو چشم مردم قرار مى‏دهم كه همه انسانها نمونه كامل بنده خدا را ببينند و به او اقتداء كنند.
و امّا پرسش دوم، آنچه در اين زمينه مى‏توان گفت اين است كه گرچه تمام انبياء و پيامبران در عبوديت و بندگى و تسليم در برابر اراده الهى، نسبت به امت خويش پيش گامند، امّا اين واقعيت را نيز نمى‏توان انكار كرد كه مسير عبوديت، مسير بى پايان است و پيامبران در اين مسير برابر نيستند؛ بلكه برخى بر برخى ديگر برترى دارند. چنانكه قرآن مى‏گويد:
«تلك الرّسل فضلنا بعضهم على بعضٍ منهم من كلّم اللَّه و رفع بعضهم درجاتٍ ...» (بقره/ 253)
«ولقد فضّلنا بعض النّبييّن على بعضٍ و آتينا داود زبوراً» (اسراء/ 55).
بنابراين همه پيامبران نمى‏توانند امام و پيشوا و مقتدا باشند. تنها كسانى به اين مقام مى‏رسند كه در اوج باشند و بسان ابراهيم‏عليه السلام همه آزمايشها را پشت‏سر گذاشته باشند.
پس هيچ اشكالى ندارد كه برخى پيامبران به رغم مقام نبوت و پيامبرى و راهنمائى انسانها به سوى عبوديت و بندگى، در عمل به مقام پيشوائى نرسند؛ بلكه در اين ساحت پيرو پيامبران برتر از خود باشند، كه آنان امام و پيشوايند.
از آنچه تا كنون گفته شد يك حقيقت آشكار مى‏شود و آن اين كه امامت ابراهيم‏عليه السلام از سنخ امامت در آيه «و جعلناهم أئمّةً يهدون بأمرنا» (انبياء/ 73) نيست؛ زيرا امامت در اين آيه به معناى راهنمائى علمى و به وسيله وحى است كه ويژه پيامبران مى‏باشد و ابراهيم‏عليه السلام قبل از امامت اين مقام را داشت. بلكه از سنخ امامت در آيه: «واجعلنا للمتّقين إماماً» (فرقان/ 74) است كه به معناى پيش گامى و پيشاهنگى در ساحت عبوديت و تقواست و «عبادالرحمان» به عنوان يك آرزو، نيل به آن را از خداوند درخواست مى‏كنند. ابراهيم‏عليه السلام «عبدى» است كه با تلاش و اخلاص به اين مقام رسيده و آرزويش به عمل پيوسته است و خداوند اين نيل و رسيدن را به همه انسانها نشان مى‏دهد و آنان را به اقتداء و پيروى از ابراهيم ‏عليه السلام فرا مى‏خواند.
http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,199

سيد موسي صدر

naveed hussain;204061 نوشت:
پس با توجه به بيانات شما مي توان گفت که ائمه ما از حضرت ابراهيم افضل نيستند همانطور که مي گوييم از آنان از پيامبر گرامي اسلام افضل نيستند؟ يعني اينکه فوقش مقام حضرت ابراهيم و ائمه ما يکي است و هيچ کدام بر ديگري برتري ندارد؟

با سلام خدمت شما

دوست عزيز سخن در مورد مقام امامت و مفهوم آن است نه اينكه بيان كنيم كدام يكي از امامان از ديگري برتر هستند.
همانطور كه ذكر كرديم در همين مقام امامت كه از نبوت بالاتر است درجات با يكديگر تفاوت مي كنند در حالي كه از نظر مفهوم يكي هستند همانطور كه در نبوت نيز اين سخن گفته مي شود با اينكه همه آنبياء داراي مقام نبوت هستند ولي برخي از آن ها بر برخي ديگر فضيلت دارند.
طبق آيات و روايات، ائمه عليهم السلام داراى مقام ولايت تكوينى، ولايت تشريعى و ديگر مقامات هستند، و از همه پيامبران گذشته(غير از حضرت محمد(ص)) در همه صفات مهم، جليل و عظيم، مقدّم هستند.

اندیشمند;205159 نوشت:

طبق آيات و روايات، ائمه عليهم السلام داراى مقام ولايت تكوينى، ولايت تشريعى و ديگر مقامات هستند، و از همه پيامبران گذشته(غير از حضرت محمد(ص)) در همه صفات مهم، جليل و عظيم، مقدّم هستند.

دوست عزيز وقتي حضرت ابراهيم به مقام امامت نائل شدند پس قطعا ولايت تکويني دارند و ولايت تشريعي که قبل از مقام امامت داشتند پس از اين جهت هيچ فرقي با ائمه ما ندارند تا آنها مقدم بر حضرت ابراهيم باشند

naveed hussain;210943 نوشت:
دوست عزيز وقتي حضرت ابراهيم به مقام امامت نائل شدند پس قطعا ولايت تکويني دارند و ولايت تشريعي که قبل از مقام امامت داشتند پس از اين جهت هيچ فرقي با ائمه ما ندارند تا آنها مقدم بر حضرت ابراهيم باشند

با سلام
دوست عزيز كاش يه نگاهي به مطالب مي انداختيد تا پي ببريد اصلا بنده چنين سخني نگفتم كه حضرت ابراهيم(ع) مقام امامت تكويني نداشتند!بنده هم گفتم امامت حضرت ابراهيم(ع) با امامت ائمه(ع) يكي هست و تفاوت در درجات دارند نه در مفهوم.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مورد اين آيه به طور مفصل راجع به امامت و معنای هدایت به امر بحث کرده اند.

خلاصه مطالبي كه علامه مي فرمايند چنين است:


1- هدایت به امر تفسیر معنای امامت است؛

2- هدایت به امر از شئون امامت است؛

3- این هدایت به معنای ارائه طریق نیست و لذا امامت غیر از نبوت است؛

4- دلیل این که هدایت به معنای ارائه طریق نیست، این است که مقام امامت بعد از جعل نبوت است و نبوت از ارائه طریق منفک نمی باشد پس امامت باید یک مقام دیگری باشد؛

5- امامت ضرورتاً به معنای هدایت و ایصال به مطلوب است به صورت ایصال تکوینی؛

6- هدایت به معنای ایصال الی المطلوب نوعی تصرف تکوینی در نفوس آدمیان و راه بردن آنها در سیر کمالی و سلوک در مراتب معنوی است؛

7- چون هدایت به امر همان تصرف تکوینی و امر باطنی است، پس مراد از امر در"یهدون بامرنا" امر تشریعی نیست بلکه امر تکوینی است؛

8- مراد از امر تکوینی همان فیوضات معنوی و مقامات باطنیه است که خدا عطا می فرماید یعنی اصل وجود کمال که برای کسی حاصل می شود به واسطه وجود امام است . مثلاً اگر کسی عالم می شود به واسطه ولایت اوست که این فیض از مبدأ به این متعلم رسیده است؛

9- امام پیش از دیگران خود به این فیوضات و مقامات متلبس است و از اینجا عصمت امام ثابت می شود آن هم عصمت مطلقه در جمیع جوانب؛

10- این فیوضات معنوی جز از کانال وجودی امام به دیگران نمی رسد؛ یعنی هر کسی به هر کمال تکوینی برسد فقط از این واسطه آن کمال را دریافت کرده است؛

11- انسانها از حیث بهره مندی از امام و از این فیوضات دارای مراتب مختلف هستند و همه در یک سطح نیستند؛

12- تعریف امام این گونه است: امام رابط بین مردم و خداوند در اعطاء فیوضات باطنی از جانب خداوند و اخذ آن از جانب مردم است؛

13- تعریف نبی از این قرار است: نبی رابط مردم و خداوند در گرفتن و ابلاغ فیوضات ظاهریه یعنی شرایع و احکام الهی است؛

14- امام هدایت کننده جانها به سوی مقامات معنوی است. نوعی ولایت بر مردم در اعمال و رفتارشان دارد. ولایت تکوینیه امام) نسبت به عمل ماست ولی ولایت تکوینه امام) نسبت به عمل ماست ولی ولایت تشریعیه در محور احکامی است که باید اجرا کنیم. لذا هیچ عملی از مردم از علم امام مخفی نیست و امام سلطه و اشراف کامل بر تمام اعمال و رفتار موجودات از جمله انسان دارد. پس هیچ عملی از ما از دایره سلطه و ولایت تکوینی امام بیرون نیست و این است که پرونده اعمال ما در محضر امام عصر گشوده است و این که ایشان به اعمال ما عالمند به همین معناست؛

15- نبی هدایت کننده اندیشه های ما به سمت اعتقادات درست و اعمال صالحه یعنی اندیشه ما را نبی راه می برد و اما دل ما را امام سیر می دهد؛

16- اجتماع نبوت و امامت در یک شخص هم ممکن است و هم واقع شده است، کما اینکه در خود حضرت و ابراهیم و در فرزندش اسماعیل و اسحاق چنین بوده است؛

17- امامت امری مجعول از جانب خداست که البته این جعل، جعل تکوینی است، یعنی امامت یک مقامی نیست که ما به آن رأی بدهیم؛

18- امام دائماً مویّد من عندالله است چون قرآن می فرماید: "فجعلنا هم ائمه یهدون بامرنا" یعنی همیشه این امر تکوینی ماست که امام را مدد می کند و از اینجا استفاده می شود که امام همیشه مویّد من عندالله است؛

19- در هیچ عصری زمین خالی از اما نمی تواند باشد چرا؟ چون این "تسییر الانسان الی الکمال" در همه اعصار لازم است. پس واسطه در این تسییر هم همواره لازم است. این واسطه در این تسییر هم همواره لازم است. این نکته را حضرت علامه)ره( از آیه "یوم ندعو کل اناس بامامهم")اسراء: 71) استفاده کرده اند و می فرمایند که چون قرآن می فرماید "کل اناس" یعنی در قیامت همه انسانها را با امامان شان می خوانیم پس همه انسانها امام دارند و روایاتی هم در این زمینه داریم مثل "لولا الحجه لساخت الارض باهلها" که "اگر حجت خدا در روی زمین نباشد، زمین اهلش را هلاک می کند" و نیز در روایات داریم اگر دو انسان بر روی زمین باقی بمانند، حتماً یکی از آنها امام است!؛

20- امام به جمیع مایحتاج انسان در راه سعادتِ و دنیا و آخرت آگاه است، چون او هادی انسان است و باید به تمام ابعاد و جزئیات وجودی انسان واقف باشد.


برگرفته از مجله معرفت، شماره 13، غرویان، محسن
موضوع قفل شده است