جمع بندی تحقیر شخصیت زن در اسلام و ادعای اسلام بر دادن شخصیت به زن!!!!

تب‌های اولیه

199 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحقیر شخصیت زن در اسلام و ادعای اسلام بر دادن شخصیت به زن!!!!

همواره یکی از چیز هایی که از مسلمانان شنیدم این بوده که زن در اسلام ارزش و اعتبار خود را یافته است و هیچ تفکری مثل اسلام به زن ارزش نداده است(:Moteajeb!:)!
اما ببینیم ارزشی که اسلام به زن داده چه بوده!!!!
اما لازم است قبل از شروع یک تذکر بدهم! چون که تاپیک هایی در باره این موضوع را خواندم با نحوه استدلال کارشناسان این سایت آشنا هستم و باید تذکر دهم که قصد من این نیست که بیایم ثابت کنم زن مثلا ناقص العقل و کسی است که توانایی مدیریت ندارد و ... بلکه من خودم قصد دارم این نظرات مسخره را رد کنم! پس برای من استدلال عقلانی و علمی(تجربی) نیاورید که زن با مرد از مثلا این لحاظ تفاوتی ندارد بلکه من هم می خواهم بگویم همینطور است اما اسلام خلاف عقل است! و یک نکته دیگر اینکه خودم مرد هستم!

اما بررسی تحقیر های زن در اسلام:
زن نمی تواند مدیر جامعه و یا حتی مدیر یک نهاد کوچکی مثل خانواده باشد چون قدرت مدیریت طبق ایجاد کننده دین اسلام ندارد (احادیث فراوانی هست اما به قرآن اشاره می کنم):الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
اما با واقعیت خارجی مقایسه کنیم این ادعای اسلام را:زنانی که مدیریت یک کشور را بر عهده دارند بسیار موفق تر از کشور هایی حتی دینی و اسلامی عمل می کنند که مدیرتش مرد است مثل کشور آلمان و ...

اگر زن نافرمانی کرد او را تنبیه بدنی کنید و بزنید(کاری به کیفیت زدن ندارم)(احادیث فراوانی هست اما به قرآن اشاره می کنم):وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
اما با واقعیت خارجی مقایسه کنیم این ادعای اسلام را:نه تنها زنان با تنبه بدنی که اسلام برایشان در نظر گرفته از لحاظ روانشناسی اصلاح نمی شوند بلکه چه بسا مخالفتشان بیشتر خواهد شد!

فراموشی زنان!!!! زنان در اسلام موجوداتی فراموشکار هستند و احتمالا منظور از شخصیت دادن به زن همین است!! اما فعلا کمبود حافظه زنان طبق قرآن را بررسی کنیم:وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ
بررسی شواهد بیرونی:سالیان سال تصور می‌شد که تفاوت مغزی زنان و مردان در اثر هورمون‌های جنسی تستوسترون (مردانه) و استروژن (زنانه) است. ولی اکنون دریافته‌اند که بین چهار لوب مغز زنان و مردان از نظر عملکرد، تولید مواد شیمیایی و اندازه، تفاوت هایی وجود دارد مثلا حافظه: زنان به طور متوسط ۷/۵ امتیاز در حافظه بالاتر هستند. زنان دارای دید محیطی بهتری می‌باشند که بـه آن‌ها کمک می‌کند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیع‌تری را رمزگشایی کند.اما همین زن در اسلام در شهادت دادنش با اینکه حافظه اش از مرد بهتر است اما شهادتش نصف یک مرد است!!!!

موارد بسیار دیگری هم هست که به ترتیب بررسی خواهد شد...

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

بیخدا;392586 نوشت:
همواره یکی از چیز هایی که از مسلمانان شنیدم این بوده که زن در اسلام ارزش و اعتبار خود را یافته است و هیچ تفکری مثل اسلام به زن ارزش نداده است(:Moteajeb!:)!
اما ببینیم ارزشی که اسلام به زن داده چه بوده!!!!

با سلام و درود

اگر به تاریخ و ارزش و جایگاه زن در قبل از اسلام و در شبهه جزیره مراجعه کنیم، به وضوح در می یابیم که اسلام به زن جایگاه و ارزش والایی داده است.

از جمله این که اسلام به شدت با سنت و رسم جاهلیت زنده به گور کردن دختران به مقابله برآمد:
«وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»؛ و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به كدامين گناه كشته شدند؟ (تکویر، 8 و 9)

اسلام، حرمسرایی را ممنوع کرد و ازدواج های افسار گسیخته را محدود کرد و برای آن ها احکام و ضوابط خاصی قرار داد:
«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا»
و اگر مى‏ترسيد كه (بهنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى‏كند. (نساء، 3)

اسلام برای زن هم مانند مرد، حق مالکیت قائل است:
«لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن‏»؛ مردان نصيبى از آنچه به دست مى‏آورند دارند، و زنان نيز نصيبى (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد). (نساء، 32)

زنان و مردان هر دو، قابلیت و زمینه رسیدن به کمالات معنوی را دارا هستند:
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛ گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست‏. (حجرات، 13)

و ....

این ها و بسیاری دیگر، مورادی هستند که اشاره به حقوق زن دارند و این که زن در نگاه اسلام، از منزلت و جایگاه ویژه برخوردار است.

همان طور که عرض شد، با مطالعه تاریخ و سرگذشت زن در قبل از اسلام، و مقایسه آن با موقعیت و جایگاه او در اسلام، روشن می شود که اسلام توجه ویژه ای به زن و جایگاه او دارد.

البته اهمیت دادن به زن این نیست که او در همه چیز، همطراز مرد بوده و هر دو احکام مساوی داشته باشند؛ بلکه توجه به ویژگی های جسمی و روحی زن و مرد، و تشریع قوانین بر اساس آن ویژگی ها، کاملا معقول و منطقی است.

آن چه نقض حقوق و بی عدالتی محسوب می شود، آن است که بدون توجه به تفاوت ها و ویژگی های زن و مرد، برای آن ها احکام و حقوق یکسان و مساوی تعیین شود.

[="Tahoma"]

بیخدا;392586 نوشت:

اما بررسی تحقیر های زن در اسلام:
زن نمی تواند مدیر جامعه و یا حتی مدیر یک نهاد کوچکی مثل خانواده باشد چون قدرت مدیریت طبق ایجاد کننده دین اسلام ندارد (احادیث فراوانی هست اما به قرآن اشاره می کنم):الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
اما با واقعیت خارجی مقایسه کنیم این ادعای اسلام را:زنانی که مدیریت یک کشور را بر عهده دارند بسیار موفق تر از کشور هایی حتی دینی و اسلامی عمل می کنند که مدیرتش مرد است مثل کشور آلمان و ...

چند نکته:

1. نمی توان تفاوت های حقوقی و احکام متفاوت زن و مرد را مطرح کرد ولی توجهی به تفاوت های شخصیتی و ویژگی های روحی و جسمی آن ها نداشت.

اسلام، احکام و حقوقی را که برای زن و مرد تعیین کرده است، با توجه به تفاوت های شخصیتی و ویژگی های روحی و جسمی آن ها، و نیز با توجه به مصالح و مفاسد بوده است؛ و این مطابق با اصول منطق و عقل است.

2. تفاوت داشتن، کاملا طبیعی است. آن تبعیض است که اشکال دارد و بی عدالتی محسوب می شود.

3. اسلام قوانینش را بر اساس نگاه به نوع زن و مرد، تشریع فرموده است، نه بر اساس تک تک افراد و نگاه شخصی.

این که یک زن بتواند بهتر از مردان مدیریت کند و ...، دلیل بر این نیست که همه همین گونه هستند.

4. بالاخره یک اجتماع ـ ولو اجتماع کوچکی مانند خانواده ـ نیاز به یک مدیر دارد؛ حال آن مدیر باید زن باشد یا مرد؟

با توجه به روحیه مرد و قوه جسمانی و روحی او، قوه تصمیم گیری و غلبه بر عواطف و احساسات، قوه تحلیل و داشتن طرح و نقشه برای مدیریت، و نیز قوت جسمانی برای دفاع از خانواده، و ... از دیگر ویژگی های مرد است که برای إعمال مدیریت به آن ها نیاز دارد؛ لذا سپردن مدیریت خانواده به مرد، منطقی و معقول است.
توجه به این ویژگی های جسمی و روحی مردان، همان است که قرآن می فرماید: «بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏»

علاوه بر این که تعهد مرد در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزينه ‏هاى زندگى، و پرداخت مهر و تامين زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، اين حق را به او مى ‏دهد كه وظيفه سرپرستى به عهده او باشد.
این همان است که قرآن با تعبیر «وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم‏» بدان اشاره فرموده است.

5. البته همان طور که بیان شد، جنس و نوع مرد ملاک است، لذا این که زنانی هستند که بهتر از مردان، خانواده را مدیریت می کنند، قابل انکار نیست و دلیل بر نقض این حکم هم نیست.

هم چنین، مدیریت به معنای هماهنگی بین نیروهای زیرمجموعه است، نه تک روی و تک محوری و خود رأی بودن. لذا اگر مردانی چنین می کنند و سوء مدیریت دارند، دلیل بر نقص حکم اسلام نیست.

ضمنا مدیر بودن مرد برای خانه، به این معنا نیست که نظر مرد در همه چیز، معیار است.

6. افزون بر این که موفقیت کنونی کشوری مثل آلمان، به خاطر مدیریت چند ساله یک زن نیست، بلکه یک رئیس جمهور فقط برای چند سال، مدیریت اجرایی را دارد؛ تازه اگر از مشکلات و معضلاتی که آن کشور با آن مواجه است چشم پوشی کنیم.
البته صحبت در این زمینه باعث خروج از موضوع تاپیک می شود و این عرض بنده فقط برای این بود که بدانیم نگاهی همه جانبه و عمیق باید داشت.

بنابر این، توجه به ویژگی ها و تفاوت های زن و مرد، علاوه بر این که تحقیرانه نیست، بلکه کاملا منطقی و معقول است.

[="Tahoma"]

بیخدا;392586 نوشت:

اگر زن نافرمانی کرد او را تنبیه بدنی کنید و بزنید(کاری به کیفیت زدن ندارم)(احادیث فراوانی هست اما به قرآن اشاره می کنم):وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
اما با واقعیت خارجی مقایسه کنیم این ادعای اسلام را:نه تنها زنان با تنبه بدنی که اسلام برایشان در نظر گرفته از لحاظ روانشناسی اصلاح نمی شوند بلکه چه بسا مخالفتشان بیشتر خواهد شد!

چطور کاری به کیفیت زدن ندارید؟!!

در مباحث تربیتی فرزندان، تشویق و تنبیه در کنار هم است و حتی در موارد خاص و حساس، تنبیه فیزیکی هم مجاز است. این غیر عقلی و غیر منطقی نیست.

در مورد زن نیز:

1. این از موارد خاص است و مربوط به ناشزه بودن زن است که منافات با حقوق شوهر دارد و تضییع حق شوهر است. زن و مرد هیچ کدام حق ندارند حق دیگری را تضییع کنند.

2. این آخرین مرحله برخورد است و تا مراحل قبلی عملی است نباید سراغ این رحله رفت.

3. این که می فرماید محل خوابتان را جدا کنید، به حیث محبت و جهت تربیتی آن اشاره دارد.

4. هیچ کس حق ندارد دیگری را به گونه ای بزند که حتی محل زدن قرمز شود، در غیر این صورت قصاص دارد و یا باید دیه و خسارت بدهد.

چگونه تصور می شود که اسلامی که این گونه دقیق است و چنین حقی را قرار داده است، بیاید و بگوید مرد می تواند زن را بزند و هیچ قید و شرط برای آن نیاورد؟!

5. روایات متعددی داریم که زدن زنان، را به شدت نهی و منع کرده و کسی که چنین کند را از دایره نیکان امت، خارج دانسته است.

6. سیره صالحان و بزرگان دین نیز چنین چیزی را نشان نمی دهد. پس معلوم می شود که آن ها نگاه دیگری ـ غیر از نگاه شما ـ به آیه داشته اند.

7. آیت الله معرفت در این زمینه می آورند:
با توجه به فضای جامعه عرب جاهلیت و رسوم خشونت باری که داشتند، و اسلام نمی توانست یکجا آن رسوم را بردارد زیرا نمی پذیرفتند، اسلام ابتدا و در آغاز نسبت به برخی رسوم، با آن ها همنوا شد تا دلهای آن ها رام گردد و فرصتی و زمانی به دست بیاید تا چاره اندیشی اساسی شود و به تدریج و با تعالیم اسلام، این سنت غلط، ریشه کن شود.
اسلام در موارد دیگری نیز از این تدبیر استفاده کرده است، مانند برده داری. (نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، ص 191)

[="Tahoma"]

بیخدا;392586 نوشت:

فراموشی زنان!!!! زنان در اسلام موجوداتی فراموشکار هستند و احتمالا منظور از شخصیت دادن به زن همین است!! اما فعلا کمبود حافظه زنان طبق قرآن را بررسی کنیم:وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ
بررسی شواهد بیرونی:سالیان سال تصور می‌شد که تفاوت مغزی زنان و مردان در اثر هورمون‌های جنسی تستوسترون (مردانه) و استروژن (زنانه) است. ولی اکنون دریافته‌اند که بین چهار لوب مغز زنان و مردان از نظر عملکرد، تولید مواد شیمیایی و اندازه، تفاوت هایی وجود دارد مثلا حافظه: زنان به طور متوسط ۷/۵ امتیاز در حافظه بالاتر هستند. زنان دارای دید محیطی بهتری می‌باشند که بـه آن‌ها کمک می‌کند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیع‌تری را رمزگشایی کند.اما همین زن در اسلام در شهادت دادنش با اینکه حافظه اش از مرد بهتر است اما شهادتش نصف یک مرد است!!!!

حافظه زنان در همه چیز بیشتر و قویتر نیست بلکه در امور زنانه و مربوط به خودشان است که قویتر است.

لذا زنان به آن چه مربوط به شئون زنانگی و جلوه های زندگی است اهتمام و توجه بیشتری دارند، ولی نسبت به مسائل دیگر، آن گونه توجه و اهتما را ندارند.

قرآن به این روحیه زن، چنین اشاره می فرماید:

«أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبينٍ»؛ آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مى‏يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى‏خوانيد)؟! (زخرف، 18)

زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تأثير واقع شوند، و به هنگام اداء شهادت به خاطر فراموشى يا جهات ديگر، مسير صحيح را طى نكنند، و لذا يكى، ديگرى را يادآورى مى‏كند؛ البته اين احتمال در باره مردان نيز هست، ولى در حدى پايين‏تر و كمتر.

ضمنا در امور مربوط به زنان مانند حیض، بارداری، زایمان و ...، شهادت زن است که اعتبار دارد، و اسلام به همان شهادت زن اکتفا کرده است.

میقات;394385 نوشت:
1. نمی توان تفاوت های حقوقی و احکام متفاوت زن و مرد را مطرح کرد ولی توجهی به تفاوت های شخصیتی و ویژگی های روحی و جسمی آن ها نداشت.

سلام
سوال من این است که مگر روح مجرد نیست؟ و صفات انسان مربوط به روح است!
پس این تفاوت ها چگونه به ویژگی های روحی بر می گردد؟! آیا روح متاثر از جسم است؟

و یا به طور کلی اینکه مثلا مرد قدرت بهتری در کنترل احساسات خود دارد مربوط به جسم است یا مربوط به روح؟! یعنی مثلا جسم انسان به روح انسان کمک می کند تا احساسات خود را کنترل کند اما در زنان خیر! بلکه جسم انها به آن ها کمکی بر غلبه بر احساسات نمی کند؟ و یا غلبه بر احساسات از ویژگی های روح است؟؟

میقات;394388 نوشت:
زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تأثير واقع شوند، و به هنگام اداء شهادت به خاطر فراموشى يا جهات ديگر، مسير صحيح را طى نكنند، و لذا يكى، ديگرى را يادآورى مى‏كند؛ البته اين احتمال در باره مردان نيز هست، ولى در حدى پايين‏تر و كمتر.

این موضوع که سخن قرآن است که زنان به خاطر فراموشی و یا به جهات دیگر ممکن است مسیر صحیح را طی نکنند سوالی پیش می آید و آن اینکه فراموشی مربوط به چیست؟ آیا مربوط به چیزی غیر از ذهن و عقل است؟
آیا این همان دلیل و مقصود حضرت علی از خطبه نهج البلاغه نیست که می فرماید أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِد و دلالت بر همان نقصان عقل (که مربوط به فراموشی است) نمی کند؟

[="Indigo"]

بیخدا;392586 نوشت:
مثلا حافظه: زنان به طور متوسط ۷/۵ امتیاز در حافظه بالاتر هستند.

من از شما سوالی دارم
اینکه خودتان گفتید حافظه زنان از مردان بیشتر است خودش تحقیر مرد نیست؟!
اگر بگویید این بیان تفاوت هاست. خوب اسلام هم همین تفاوت ها را بیان کرده و اگر سخن شما(بیان تفاوت ها) تحقیر نیست پس سخنان اسلام(بیان تفاوت ها) هم تحقیر نیست[/]

خداوند متعال روح و بدن زن را برای کارهای لطیف در خانه و پرورش فرزندان طراحی کرده است و شخصیت زن هم مناسب این کارهاست و کارهای مردانه مانند قضاوت مناسب نیست.

[="Indigo"]

Thinker;394419 نوشت:
خداوند متعال روح و بدن زن را برای کارهای لطیف در خانه و پرورش فرزندان طراحی کرده است و شخصیت زن هم مناسب این کارهاست و کارهای مردانه مانند قضاوت مناسب نیست.

اینکه می گویید روح را متفاوت طراحی کرده،یعنی روح زن و مرد یک نوع نیست؟؟[/]

ببنید زن و مرد کامل کننده هم دیگر هستند
یه سری مشخصات توی وجود زن هست و در مرد نیست و برعکس
این هم برای زندگی کردن لازمه چون اگه اینطور نبود دیگه چه نیازی به ازدواج بود هر کسی می نشست و زندگی فردیشو میکرد.
اسلام به زن به عنوان یه موجودی لطیف نگاه میکند و چون احساساتش هم فوق العاده زیاده و شاید
برخورد احساسی با مسائل مختلف داشته باشد از مردان می خواهد در جامعه تصمیم بگیرند و این موضوع هم نسبی هست

سلام و عرض ادب

لطفا تشریف بیارید.

http://www.askdin.com/thread18140.html

[="Indigo"]

ابوالفضل;394443 نوشت:
اسلام به زن به عنوان یه موجودی لطیف نگاه میکند

اگه لطیفه و..چرا انقد تحقیرش کرده؟
به این موجود باید بیشتر حترام گذاشت یا باید تحقیرش کرد؟http://www.askdin.com/thread29665.html[/]

[="Indigo"]

ملاصدرا;394423 نوشت:
ینکه می گویید روح را متفاوت طراحی کرده،یعنی روح زن و مرد یک نوع نیست؟؟

نه بابا!روح شماها بالاتره بهتره خوبتره!
شما ها خوبین!
خوب شد؟راحت شدی؟[/]

mona690;394450 نوشت:

اگه لطیفه و..چرا انقد تحقیرش کرده؟
به این موجود باید بیشتر حترام گذاشت یا باید تحقیرش کرد؟http://www.askdin.com/thread29665.html

اصلا بحث تحقیر نیست و هرکسی سر جای خودش احترام خودش رو داره.
اگر می خواهی جایگاه زن در اسلام رو بدونی به جایگاه حضرت فاطمه (س) نگاه کن
پیامبر می فرماید فاطمه پاره تن من است.
اگر انسان ارزش خودش رو ( چه رن چه مرد ) حفظ کنه همه بهش احترام میذارن.
ما نباید به جزییات توجه کنیم
بالاترین سعادت بشر لقای خداوند در بهشت برین است ایا خداوند اینجا هم تفاوتی قائل شده؟ خیر .بدون استثنا هم
زن میتونه به این هدف نایل گردد هم مرد.

mona690;394451 نوشت:

نه بابا!روح شماها بالاتره بهتره خوبتره!
شما ها خوبین!
خوب شد؟راحت شدی؟

خداوند می فرماید : و نفخت فیه من روحی.
روح ( چه زن و چه مرد) پیش خداوند از ارزش یکسان برخوردار هست.

با سلام
دقیقا نکته ای که کمتر کسی در این مسئله بهش توجه می کنه، موقعیت زن در جوامع مختلف پیش از ظهور اسلام است. همین کافیه که بدونیم زن جایگاه واقعیش رو در اسلام پیدا کرده

میگین در اسلام دیه زن نصف مرده؟ قبل از ظهور اسلام زن اصلا دیه نداشت! اصلا موجودیت نداشت که کشته شدن یا آسیب دیدنش مهم باشه
میگین نصف مرد ارث می بره؟ قبل از اسلام زن اصلا ارث نمی برده
میگین در اسلام زن از کارهایی مثل قضاوت و غیره منع شده؟؟ برید ببینید در جوامع دیگه چطور بوده؟ در همین ایران باستان زن چه جایگاهی داشته؟؟ یکی از دلایل پذیرش اسلام توسط ایرانیان ( که الان اصرار دارن بگن اسلام خودشو به ایران تحمیل کرد!) همین ارزش دهی به زن در اسلام بوده

اصلا چرا زمان های قدیم؟ همین دنیای مدرن امروز چطور حقوق زن رو احیا کرده؟! با به کار گرفتنش در کارخانه ها و مشاغل سخت تا او رو با مرد یکسان کنه؟! با بخشیدن نعمت عریانی و آزاد بودن از قید و بند؟ جز اینکه یک سری حقوق ظاهری به زن دادن چه ارزشی به زن دادند؟

اگر در تاریخ و فرهنگ جوامع مختلف یک مطالعه سطحی هم داشته باشید متوجه میشید که حرفاتون تا چه حد برمبنای احساسات خام و نشأت گرفته از مکتب منحرف فمنیست هست بدون اینکه به عمق احکام اسلام در مورد زن پی برده باشید.

مشکل ما اینه که تفاوت های زن و مرد رو قبول نمی کنیم. میخوایم برای خدایی که خالق زن و مرده و به زیر و بم خصوصیات مخلوقاتش آگاهه، تعیین تکلیف کنیم که چرا فلان حکم رو درباره زن دادی و چرا فلان نکردی!

ابوالفضل;394517 نوشت:
خداوند می فرماید : و نفخت فیه من روحی.
روح ( چه زن و چه مرد) پیش خداوند از ارزش یکسان برخوردار هست.

سلام
شما فرمودید و نفخت فیه من روحی که یعنی از روحم(روح شريف و ممتازى را كه آفريده‏ام) در آن(حضرت آدم) دمیدم
پس روح هر کس در نزد خداوند ارزش یکسانی دارد

اما این به این معنا نیست که تمامی ارواح دارای یک ویژگی هستند بلکه ارواح دارای درجات و ویژگی های مختلفی هستند مثلا روح پیامبر با روح ابوجهل یکسان نیستند پس از این آیه نمی توان اینچنین برداشت کرد که روح زن و مرد یکسان هستند (اگر چه برابر باشند اما این برهان با این آیه صحیح نیست)

mona690;394451 نوشت:
نه بابا!روح شماها بالاتره بهتره خوبتره!
شما ها خوبین!
خوب شد؟راحت شدی؟

چرا با این عصبانیت؟!
یک سوال بود که از کارشناس سایت پرسیدم و هنوز منتظر پاسخ هستم
mona690;394450 نوشت:
به این موجود باید بیشتر حترام گذاشت یا باید تحقیرش کرد؟

در هیچ جای اسلام چنین چیزی مطرح نیست که مثلا باید به مرد بیشتر از زن احترام گذاشت بلکه تنها بحث سر تفاوت هاست حتی مثلا حضرت علی به زنان بی عقلی مثل عایشه هم توهین نمی کرد.

و سوال من از کارشناس این است ​که این تفاوت هایی که بین زن و مرد وجود دارد مثلا کنترل احساسات و قدرت مدیریت و ... مربوط به جسم است یا روح؟!
آیا می توان صفتی مثل مدیریت را به جسم بشری، بودن روحش نسبت داد؟ اگر خیر پس چطور بین زن و مرد تفاوت وجود دارد؟ آیا روحشان داری ویژگی متفاوتی است و یا روح طبق نظر ملاصدرا که جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است از جسم تاثیر می پذیرد؟؟

نسیم رضوان;394550 نوشت:
با سلام
دقیقا نکته ای که کمتر کسی در این مسئله بهش توجه می کنه، موقعیت زن در جوامع مختلف پیش از ظهور اسلام است. همین کافیه که بدونیم زن جایگاه واقعیش رو در اسلام پیدا کرده

میگین در اسلام دیه زن نصف مرده؟ قبل از ظهور اسلام زن اصلا دیه نداشت! اصلا موجودیت نداشت که کشته شدن یا آسیب دیدنش مهم باشه
میگین نصف مرد ارث می بره؟ قبل از اسلام زن اصلا ارث نمی برده
میگین در اسلام زن از کارهایی مثل قضاوت و غیره منع شده؟؟ برید ببینید در جوامع دیگه چطور بوده؟ در همین ایران باستان زن چه جایگاهی داشته؟؟ یکی از دلایل پذیرش اسلام توسط ایرانیان ( که الان اصرار دارن بگن اسلام خودشو به ایران تحمیل کرد!) همین ارزش دهی به زن در اسلام بوده

اصلا چرا زمان های قدیم؟ همین دنیای مدرن امروز چطور حقوق زن رو احیا کرده؟! با به کار گرفتنش در کارخانه ها و مشاغل سخت تا او رو با مرد یکسان کنه؟! با بخشیدن نعمت عریانی و آزاد بودن از قید و بند؟ جز اینکه یک سری حقوق ظاهری به زن دادن چه ارزشی به زن دادند؟

اگر در تاریخ و فرهنگ جوامع مختلف یک مطالعه سطحی هم داشته باشید متوجه میشید که حرفاتون تا چه حد برمبنای احساسات خام و نشأت گرفته از مکتب منحرف فمنیست هست بدون اینکه به عمق احکام اسلام در مورد زن پی برده باشید.

مشکل ما اینه که تفاوت های زن و مرد رو قبول نمی کنیم. میخوایم برای خدایی که خالق زن و مرده و به زیر و بم خصوصیات مخلوقاتش آگاهه، تعیین تکلیف کنیم که چرا فلان حکم رو درباره زن دادی و چرا فلان نکردی!

اگر اسلام برای همه زمان ها و مکان هاست که شما معتقدید هست پس نیازی نیست مقایسه با دوران قبل از اسلام کنید. تا صد میلیون سال دیگر هم به عقیده شما زن بدون اجازه شوهرش حق بیرون رفتن از خانه را ندارد! در دنیای مدرن امروز به زن آزادی داده شده که اگه دلش می خواد پوشش داشته باشه یا نداشته باشه، کار کنه یا نکنه. اجباری در کار نیست ولی آزادی هست که اگر می خواهد بتواند. همینطور حقوق مساوی در ازدواج و حق برابر در حضانت فرزندان و طلاق و ارث و ...

از هیچ تفاوت مرد و زن نمی توان نتیجه گرفت زن برای از خانه بیرون رفتن نیازمند اجازه گرفتن از شوهر است یا حق طلاق ندارد یا شهادتش نصف مرد است! اگر زن و مرد هر دو آزادی داشته باشند تفاوت های زن و مرد خود به خود در رفتار آنها نمایان می شود و نیازی به اجبار کردن و اعمال قانون بر علیه زن نیست.

میقات;394384 نوشت:
«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا»
و اگر مى‏ترسيد كه (بهنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى‏كند. (نساء، 3)

یعنی در مورد کنیز اسلام اجازه میده که عدالت برقرار نشه؟! اینجا به وضوح خداوند راه فرار از عمل به عدالت در مورد کنیزان را نداده؟
یعنی دوراه وجود داره اگر نمیخواید عدالت را رعایت کنید:
1- فقط یک زن بگیرید که عدالت منتفی باشد
2- کنیز بخرید !

Kinzie Kensington;394603 نوشت:
اگر اسلام برای همه زمان ها و مکان هاست که شما معتقدید هست پس نیازی نیست مقایسه با دوران قبل از اسلام کنید. تا صد میلیون سال دیگر هم به عقیده شما زن بدون اجازه شوهرش حق بیرون رفتن از خانه را ندارد! در دنیای مدرن امروز به زن آزادی داده شده که اگه دلش می خواد پوشش داشته باشه یا نداشته باشه، کار کنه یا نکنه. اجباری در کار نیست ولی آزادی هست که اگر می خواهد بتواند. همینطور حقوق مساوی در ازدواج و حق برابر در حضانت فرزندان و طلاق و ارث و ...

از هیچ تفاوت مرد و زن نمی توان نتیجه گرفت زن برای از خانه بیرون رفتن نیازمند اجازه گرفتن از شوهر است یا حق طلاق ندارد یا شهادتش نصف مرد است! اگر زن و مرد هر دو آزادی داشته باشند تفاوت های زن و مرد خود به خود در رفتار آنها نمایان می شود و نیازی به اجبار کردن و اعمال قانون بر علیه زن نیست.

چقدر استدلالتان مانند جناب بیخدا علیه الرحمه هست :khandeh!:

بدون کوچکترین منطق و استدلال
بدون کوچکترین تعقل و تفکر در اینکه چه میگوئید
و بدون کوچکترین بن مایه علمی و تحقیقاتی
و فقط بلدیدتفکرات ذهن آشوب زده تان را بر روی تایپیک بیاورید و به خورد ملت بدهید

اسلام حفظ کرامت زن را در چارچوب خانواده قرار داده است همچنانکه حفظ شخصیت و کمال آن را برای مرد در همین چارچوب قرار داده است و این هم با طبیعت مرد سازگار است هم با طبیعت زن
خانواده از نظر اسلام یعنی کسی بعنوان سرپرست و دیگران تابع او باشند که در اینجا اسلام بنا به اقتضای جامعه
و حفظ کیان خانواده از عوارض منفی جنبه عقلانیت را در نظر گرفت و مرد را بعنوان سرپرست خانواده انتخاب کرد

و اما
از تفکر لائیکی که شما در نگرش به جامعه و زنان دارید این را میرساند که زن در همه حال آزاد است
هر چند که وقتی به جوامع اصیل نگاه میکنیم باز می بینیم مرد بعنوان سرپرست خانه نقش اصلی را بازی می کند
البته هم باید قبول کرد که در چنین تفکراتی زن بعنوان ملعبه در کمپانی های پرنوگرافی به اسیری و بردگی جنسی کشیده شود
خانم Kinzie Kensington شعارتان بسیار جالب توجه و دقت است

زن دارای حقوق مساوی شود ،بله ما هم میگوئیم آنها قائل به تساوی حقوق هستند اما چه حقوقی
بردگی و بیگاری جنسی تساوی حقوق است ؟؟؟
کار در مشاغل سخت با مزد اندک تساوی حقوق است ؟؟؟
و آیااینکه هم و غم زنان جوامع غربی بعد از رنسانس به مدرنیته گرائیدن بود هر چند که به اهداف خود نرسیدند که هیچ بلکه بدتر به قهقرا رانده شدن تساوی حقوق است ؟؟؟
الان در جوامع آزاد کدام زن را سراغ دارید که از حقوق بدست آمده خودش راضی و مسرور است ؟؟؟
از خوانندگان محترم عذرخواهی میکنم که این مطلب را می نویسم ومخصوصا ازخواهران گرانقدر و بالاخص از محضر شما بزرگوار نیز بسیار عذرخواهی میکنم
بنده در یکی از مجلات خارجی مصاحبه یک خانم روسپی ساکن در کالیفرنیا را میخواندم میدانید چه میگفت ؟؟
این خانم می گفت از دستمزدهایی که بابت این کار میگیریم فقط و تنها یک پنجمش به من میرسد
بقیه به جیب دلالان و شرکتی که از طرف آن به کار گماشته شده ام میرود
در ادامه مصاحبه کننده سوالاتی را از وضعیت روحی و روانی و خستگی جسمانی این خانم می پرسد که انصافا شرمم میاید اینجا بیان کنم

خب سرکار Kinzie Kensington این است تساوی حقوق زنان ؟؟؟
انصافا باید به چنین تفکراتی احسنت گفت که چطور با به حیوانیت کشاندن زن و تنزل شدیدش از مقام والای انسانی باز داعیه تساوی حقوق دارند و فکر میکنند برای زن ارزش و کرامت قائلند
اما اسلام که میفرماید مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون‏ می شود نا عدالتی و عدم مساوات

ملاصدرا;394408 نوشت:
آیا این همان دلیل و مقصود حضرت علی از خطبه نهج البلاغه نیست که می فرماید أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِد و دلالت بر همان نقصان عقل (که مربوط به فراموشی است) نمی کند؟

جناب ملاصدرا چه اصراری دارید که این حدیث را به نفع خودتان حمل بر بی عقلی و نادانی زنان بگذارید!
اینجا صحبت از مسئله دیگری است.
جناب میقات که گفتند : "زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تأثير واقع شوند" .:read:
عواطف قوی نه ناقص العقلی!

جناب رحیق مختوم بسیار عالی بیان کردند.
در تایید صحبت های ایشان باید بگم که به نظر مندر مسئله حقوق زن باید نگاه پازلی داشت.:ok:
حتما میگید نگاه پازلی یعنی چه؟
یعنی حقوق و وظایف زن و مرد را در کنار هم نگاه کنیم.
مثلا اگر دیه مرد دوبرابر زن است:
1.این دیه حق زن است و او دریافت میکند.
2.وظیفه مرد تامین نیاز مالی خانواده است.
مثلا مسئله تمکین:
1.مهریه و نفقه حق زن است.
2.وظیفه مرد تامین مهریه و نفقه است.
3.وظیفه زن در برابر وظیفه مرد تمکین است.
اگر به همه مسائل این گونه نگاه کنیم آنگاه از تساوی حقوق که ظلم بزرگ به زن و مرد است دیگر صحبت نخواهیم کرد بلکه درست تعادل حقوق(یعنی به هر کس به استحقاق و با توجه به امکانات وجودی خودش وظیفه و حق داده شود)است!:ok:

[="Indigo"]

ملاصدرا;394596 نوشت:
حتی مثلا حضرت علی به زنان بی عقلی مثل عایشه هم توهین نمی کرد.

ولی تو توهین میکنی!
بر خلاف امامت!
من با ادم بی تربیتی مث تو حرفی ندارم!
ملاصدرا;394596 نوشت:
چرا با این عصبانیت؟!

چون تو تاپیکای دیگه دیدم هر چی از دهنت در میاد به زنا میگی!...[/]

[="Indigo"]

mona690;394689 نوشت:
ولی تو توهین میکنی!
بر خلاف امامت!
من با ادم بی تربیتی مث تو حرفی ندارم!

:khaneh:
سلاما
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
اگر بیان تفاوت ها بین زن و مرد در منطق شما توهین است مانعی ندارد،همینطور فکر کنید اما حقیقت را نمی توانید عوض کنید![/]

[="Indigo"]

ثمانه;394664 نوشت:
جناب ملاصدرا چه اصراری دارید که این حدیث را به نفع خودتان حمل بر بی عقلی و نادانی زنان بگذارید!
اینجا صحبت از مسئله دیگری است.
جناب میقات که گفتند : "زنان به خاطر عواطف قوى ممكن است تحت تأثير واقع شوند" .:read:
عواطف قوی نه ناقص العقلی!

اولا بر فرض این مورد مربوط به عواطف قوی باشد،و همین عواطف قوی گاها بر عقلانیت غلبه خواهد کرد و همان خواهد شد که بیان کردم.
ثانیا قرآن دلیل تفاوت در شهادت را احساسات بیان نکرده بلکه فراموشی زنان بیان کرده و فراموشی مربوط به ذهن و عقل انسان است و باز هم همان است که عرض شد.[/]

ملاصدرا;394596 نوشت:

سلام
شما فرمودید و نفخت فیه من روحی که یعنی از روحم(روح شريف و ممتازى را كه آفريده‏ام) در آن(حضرت آدم) دمیدم
پس روح هر کس در نزد خداوند ارزش یکسانی دارد

اما این به این معنا نیست که تمامی ارواح دارای یک ویژگی هستند بلکه ارواح دارای درجات و ویژگی های مختلفی هستند مثلا روح پیامبر با روح ابوجهل یکسان نیستند پس از این آیه نمی توان اینچنین برداشت کرد که روح زن و مرد یکسان هستند (اگر چه برابر باشند اما این برهان با این آیه صحیح نیست)


دوست عزیز شما می گید روح پیامبر با ابوجهل متفاوته.یعنی ابوجهل فقط برای این افریده شده که دشمن پیامبر باشه
پس اختیار این وسط چی میشید. اون وقت ما چرا باید یزید رو محکوم کنیم طبق گفته شما مجبور بوده این کار رو کنه پس درود بر یزید طبق گفته شما.
روحی که به انسان تزریق میشه برای تمام انسان ها یکسانه
و انسان میتونه این روح رو بزرگ یا کوچیک کنه.

میقات;394384 نوشت:

با سلام و درود

اگر به تاریخ و ارزش و جایگاه زن در قبل از اسلام و در شبهه جزیره مراجعه کنیم، به وضوح در می یابیم که اسلام به زن جایگاه و ارزش والایی داده است.

از جمله این که اسلام به شدت با سنت و رسم جاهلیت زنده به گور کردن دختران به مقابله برآمد:
«وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»؛ و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به كدامين گناه كشته شدند؟ (تکویر، 8 و 9)

اسلام، حرمسرایی را ممنوع کرد و ازدواج های افسار گسیخته را محدود کرد و برای آن ها احکام و ضوابط خاصی قرار داد:
«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا»
و اگر مى‏ترسيد كه (بهنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى‏كند. (نساء، 3)

اسلام برای زن هم مانند مرد، حق مالکیت قائل است:
«لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن‏»؛ مردان نصيبى از آنچه به دست مى‏آورند دارند، و زنان نيز نصيبى (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد). (نساء، 32)

زنان و مردان هر دو، قابلیت و زمینه رسیدن به کمالات معنوی را دارا هستند:
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛ گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست‏. (حجرات، 13)

و ....

این ها و بسیاری دیگر، مورادی هستند که اشاره به حقوق زن دارند و این که زن در نگاه اسلام، از منزلت و جایگاه ویژه برخوردار است.

همان طور که عرض شد، با مطالعه تاریخ و سرگذشت زن در قبل از اسلام، و مقایسه آن با موقعیت و جایگاه او در اسلام، روشن می شود که اسلام توجه ویژه ای به زن و جایگاه او دارد.

البته اهمیت دادن به زن این نیست که او در همه چیز، همطراز مرد بوده و هر دو احکام مساوی داشته باشند؛ بلکه توجه به ویژگی های جسمی و روحی زن و مرد، و تشریع قوانین بر اساس آن ویژگی ها، کاملا معقول و منطقی است.

آن چه نقض حقوق و بی عدالتی محسوب می شود، آن است که بدون توجه به تفاوت ها و ویژگی های زن و مرد، برای آن ها احکام و حقوق یکسان و مساوی تعیین شود.

اینایی که شما میگی موقع جاهلیت اعراب بوده در همون زمان تو ایران زن خیلی شخصیتش بالاتر از الان بوده
در ایران باستان زنان به عنوان یکی از متمدن ترین اقوام جهان دارای جایگاه بسیار بلند و مقامی بس ارجمند بوده اند.
ایرانیان همچون اعراب زن را ننگ نمی دانستند بلکه او را موجودی مقدس و پاک که لازمه حیات است دانسته و مقام او را ارج نهاده اند.

در زمان کوروش زن حامله حق کار کردن نداشته و به دستور وی برای زنان حامله جیره و حقوق ماهیانه تا هنگام تولد نوزاد در نظر گرفته شده بود.

زنان در طول تاریخ ایران دارای جایگاه و ارزش بوده اند تا آنجا که در کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) هیچ مردی از لحاظ اخلاقی و مذهبی بر زنان ارجحیت ندارد و شعار اصلی زرتشتیان یعنی گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک برای مردان و زنان توصیه شده است . خصایل زن خوب ، پارسا و با عفت شعار اصلی زرتشتیان بوده است.
به جرات می توان گفت زن در ایران قبل از اسلام و در دوره ساسانی جایگاه بسیار بالایی داشته و به عنوان یکی از اعضاء مهم جامعه در مسایل مختلف شرکت می کرده است به گونه ای که گاه تصمیم گیریهای نهایی را انجام داده است .تا جایی که چند تن از پادشاهان ایرانی زن بودند که از جمله آنان “آذر میدخت ” دختر خسرو پرویز را می توان نام برد.این موضوع نشان از برابری حقوق زن و مرد از هر لحاظ در این دوران دارد.
زنان در ایران باستان دارای آنچنان ارزش و شخصیتی بودند که حتی در میان ادیان جایی باز کرده بودند و بزرگ و ستودنی قلمداد می شدند ، چنانچه در آیین زرتشت یک روز از سال به نام روز زن نامگذاری شده است.
مردم ایران روز پنجم اسپندارمد “اسفند ” را جشن می گرفتند و به آن عید زن می گفتند ، در این روز مرسوم بود که مردان باید برای زنانشان هدیه هایی ارزنده تهیه کرده و به آنان تقدیم کنند که این مراسم در ایران باستان “مزدگیران” نام داشت و تقدیر و تشکری از زحمات زن محسوب می شد.

با این متن اسلام شخصیت ما رو برده زیر سوال ما رو تحقیر کرده
لطفا از اعراب حرف نزنید از کشور خودمون بگید

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;394755 نوشت:
اینایی که شما میگی موقع جاهلیت اعراب بوده در همون زمان تو ایران زن خیلی شخصیتش بالاتر از الان بوده
در ایران باستان زنان به عنوان یکی از متمدن ترین اقوام جهان دارای جایگاه بسیار بلند و مقامی بس ارجمند بوده اند.
ایرانیان همچون اعراب زن را ننگ نمی دانستند بلکه او را موجودی مقدس و پاک که لازمه حیات است دانسته و مقام او را ارج نهاده اند.

در زمان کوروش زن حامله حق کار کردن نداشته و به دستور وی برای زنان حامله جیره و حقوق ماهیانه تا هنگام تولد نوزاد در نظر گرفته شده بود.

زنان در طول تاریخ ایران دارای جایگاه و ارزش بوده اند تا آنجا که در کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) هیچ مردی از لحاظ اخلاقی و مذهبی بر زنان ارجحیت ندارد و شعار اصلی زرتشتیان یعنی گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک برای مردان و زنان توصیه شده است . خصایل زن خوب ، پارسا و با عفت شعار اصلی زرتشتیان بوده است.
به جرات می توان گفت زن در ایران قبل از اسلام و در دوره ساسانی جایگاه بسیار بالایی داشته و به عنوان یکی از اعضاء مهم جامعه در مسایل مختلف شرکت می کرده است به گونه ای که گاه تصمیم گیریهای نهایی را انجام داده است .تا جایی که چند تن از پادشاهان ایرانی زن بودند که از جمله آنان “آذر میدخت ” دختر خسرو پرویز را می توان نام برد.این موضوع نشان از برابری حقوق زن و مرد از هر لحاظ در این دوران دارد.
زنان در ایران باستان دارای آنچنان ارزش و شخصیتی بودند که حتی در میان ادیان جایی باز کرده بودند و بزرگ و ستودنی قلمداد می شدند ، چنانچه در آیین زرتشت یک روز از سال به نام روز زن نامگذاری شده است.
مردم ایران روز پنجم اسپندارمد “اسفند ” را جشن می گرفتند و به آن عید زن می گفتند ، در این روز مرسوم بود که مردان باید برای زنانشان هدیه هایی ارزنده تهیه کرده و به آنان تقدیم کنند که این مراسم در ایران باستان “مزدگیران” نام داشت و تقدیر و تشکری از زحمات زن محسوب می شد.

با این متن اسلام شخصیت ما رو برده زیر سوال ما رو تحقیر کرده
لطفا از اعراب حرف نزنید از کشور خودمون بگید


دین اسلام یه طرفش خداست .خدایی که هم زن رو افریده هم مرد رو و میدونه زن چه کاری بکنه خوبه و مرد چه کاری انجام بده خوبه
بر این اساس یه توصیه های کرده به زن و مرد:
به مرد گفته چون بدنت نیرومنده برو صبح تا شب کلنگ بزن و نون اور خونه باش
به زن گفته اگه بشینی خونه و خونه رو مدیریت کنی خوبه
چون اون نیروی غریزه مرد بیشتره خداوند گفته ای زن یه ححابی داشته باش که هم مرد بتونه خودشو کنترل کنه هم خودت مصون باشی
و اینا صرفا توصیه هست و اگه نخواستی به سعادت برسی برو هرکاری دوس داری بکن

ملاصدرا;394693 نوشت:
فراموشی مربوط به ذهن و عقل انسان است

این را شما می گویید اما خیلی ها معتقدند این فراموشی ناشی از احساسات قوی است.که بعضی اوقات احساسات بر منطق غلبه کرده و آنچه را که خلاف احساس باشد به فراموشی می سپارد.

اگر انسانها در پی تکامل خود بودند هیچ وقت این سوالا و بحث ها ایجاد نمیشد...

چراکه کاءنات و همه و همه جوابگو بودند و اصلا مساله زن بودن یا مرد بودن مطرح نبود..

جنسیت،نژاد،رنگ پوست و... اینها همه صنفهای انسانیست.فصل نیست که تفاوت در ذات انسانها باشه.صنف است.
هم زن ها ضعفهایی دارند هم مردها.
داشتن احساسات ضعف نیست اتفاقا وسیله تقرب الی الله هم هست. داشتن احساسات یعنی قساوت قلب نداشتن.یعنی قلب انسان راحت بشکنه با دیدن ظلم . چه ظلم خودش چه ظلم غیر.یعنی ناتوانی در نبخشیدن در کینه داشتن . یعنی تحمل دیدن رنجش دیگرانو نداشتن.یعنی توانایی بالا در فداکاری کردن یعنی وقت حرف زدن با معبود اشک ریختن یعنی...
اینها بد نیست کمال هم هست.
انچه ضعف است غلبه ی احساس بر عقل است.همان طور که غلبه ی شهوت بر عقل هم غلط است.
هم زن باید با تهذیب یاد بگیره عقلش بر احساسش غلبه نکنه هم مرد باید این تمرین رو در مورد شهوتش انجام بده
البته شهوت و احساس هم در زن هست هم مرد.اما هر کدام در یکی بیشتر و در یکی کمتر است.

mona690;394450 نوشت:

اگه لطیفه و..چرا انقد تحقیرش کرده؟
به این موجود باید بیشتر حترام گذاشت یا باید تحقیرش کرد؟http://www.askdin.com/thread29665.html

با سلام .
گرامی اسلام به اندازه خود زن بهش احترام گذاشته نه در مقایسه با مرد.شما جایگاه زن رو قبل از اسلام نگاه کنید بعد متوجه میشید اسلام چه کار بزرگی کرده.
اگر به تاریخ جهان هم نگاهی بیندازید در تمام ادوار تاریخ بشری بیشتر دانشمندان عالمان پادشاهان ثروتمندان و سیاستمداران و غیره مرد بوده اند و الان هم همینطور هست.
با تشکر.

[="Indigo"]

ابوالفضل;394749 نوشت:
دوست عزیز شما می گید روح پیامبر با ابوجهل متفاوته.یعنی ابوجهل فقط برای این افریده شده که دشمن پیامبر باشه
پس اختیار این وسط چی میشید. اون وقت ما چرا باید یزید رو محکوم کنیم طبق گفته شما مجبور بوده این کار رو کنه پس درود بر یزید طبق گفته شما.
روحی که به انسان تزریق میشه برای تمام انسان ها یکسانه
و انسان میتونه این روح رو بزرگ یا کوچیک کنه.

بله من می گویم ارواح دارای درجات و مراتبی هستند و روح نبی اکرم در زمان تولد ایشان از روح ابوجهل در زمان تولد برتری داشت اما اینکه ابوجهل فقط برای این آفریده شده باشد که دشمن پیامبر است نتیجه ای غلط است از سخنانم
اما ظاهرا شما نتوانستید این تفاوت ها را با اختیار خداوند توجیه کنید.عدالت خداوند این است که لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا
قطعا به خاطر این تفاوت ها مسئولیت و تکلیف پیامبر سخت تر است از ابوجهل[/]

[="Indigo"]

ثمانه;394786 نوشت:
این را شما می گویید اما خیلی ها معتقدند این فراموشی ناشی از احساسات قوی است.که بعضی اوقات احساسات بر منطق غلبه کرده و آنچه را که خلاف احساس باشد به فراموشی می سپارد.

بر فرض این مورد مربوط به عواطف قوی باشد،و همین عواطف قوی گاها بر عقلانیت غلبه خواهد کرد و همان خواهد شد که بیان کردم.
[/]

ملاصدرا;394822 نوشت:

بله من می گویم ارواح دارای درجات و مراتبی هستند و روح نبی اکرم در زمان تولد ایشان از روح ابوجهل در زمان تولد برتری داشت اما اینکه ابوجهل فقط برای این آفریده شده باشد که دشمن پیامبر است نتیجه ای غلط است از سخنانم
اما ظاهرا شما نتوانستید این تفاوت ها را با اختیار خداوند توجیه کنید.عدالت خداوند این است که لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا
قطعا به خاطر این تفاوت ها مسئولیت و تکلیف پیامبر سخت تر است از ابوجهل

لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا
هر صاحب وسعتی باید طبق وسعت خود هزینه دهد، و کسی که رزقش بر او تنگ شده است باید از آنچه خدا به او داده است هزینه کند; خداوند هیچ کس را جز به قدر امکاناتی که به او داده است تکلیف نمی کند; چه بسا خدا بعد از سختی آسانی پدید آورد.
دوست عزیز این ایه اصلا ربطی به تفاوت در روح اعطایی به انسان ها نداره. مربوط هست به امکانات مادی که در اختیار انسانهاست

بسم رب الشهداء
با سلام و عرض ادب خدمت استاد میقات بزرگوار
مطالب زیر از سایت "اسلام کوئست" نقل میکنم؛

موضوع تفضیل و برتری انسان‌ها نسبت به یکدیگر به شکل‌ها و مناسبت‌های مختلف در برخی آیات قرآن کریم وارد شده است که از جمله آن می‌توان به موارد زیر اشاره نمود.
1. برتری انسان‌ها نسبت به سایر خلائق: «ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکب‌هاى راهوار) حمل کردیم و از انواع روزی‌هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده‌ایم، برترى بخشیدیم».[1]
2. برتری برخی انسان‌ها نسبت به یکدیگر: «خداوند بعضى از شما را بر بعضى دیگر از نظر روزى برترى داد (چرا که استعدادها و تلاش‌هایتان متفاوت است)...».[2]
3. برتری دادن قومی بر قوم دیگر: «اى بنى اسرائیل! نعمت‌هایى را که به شما ارزانى داشتم به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برترى بخشیدم».[3]
4. برتری پیامبران نسبت به یکدیگر: «آن پیامبران، ما بعضى از آنان را بر بعضى برترى دادیم. از آنان کسى بود که خداوند با او سخن گفته و درجات بعضى از آنان را بالا برد، و به عیسى بن مریم نشانه‌هاى روشن (و معجزات) دادیم و او را با روح القدس (جبرئیل) تأیید نمودیم».[4]
5. برتری مرد بر زن: «مردان داراى ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضى از ایشان (مردان) را بر بعضى (زنان) برترى داده (قدرت بدنى، تولیدى و اراده بیشترى دارند) و از آن جهت که از اموال خود نفقه می‌دهند، پس زنانِ شایسته، فرمان بردارند...».[5]
6. برتری مؤمنان نسبت به هم: «هر یک از آنان به‌وسیله اعمالى که انجام داده‌اند درجاتى دارند و پروردگار تو از آنچه که انجام می‌دهند غافل نیست».[6]

[1]. اسراء، 70.
[2]. نحل، 71.
[3]. بقره، 47.
[4]. بقره، 253.
[5]. نساء، 34.
[6]. انعام، 132.


و در ادامه...

بنابر آنچه ذکر شد؛
جای هیچ شک و تردیدی نیست که خداوند بر اساس اراده حکیمانه خود برخی از افراد را در ویژگی‌هایی بر سایرین برتری داده است، ولی لازم است بدانیم برتری‌هایی که خداوند به برخی افراد عنایت فرموده است، گاه جنبه مادی دارد؛
مانند برتری انسان‌ها نسبت به سایر مخلوقات در رزق، و گاهی نیز جهاتی معنوی است؛ مانند نعمت هدایت پیامبران نسبت به سایر انسان‌ها.
گاه منظور از این درجات و تفضیل‌ها برتری در دنیا و گاهی نیز تفضیل در آخرت می‌باشد.
اما برتری مردان که در آیاتی از قرآن مطرح گردیده، موجب اظهار نظرهای متفاوتی میان علما و اندیشمندان گردیده است.
برخی از مفسران با برداشتی ظاهری سعی در فضیلت بخشیدن به مردان در تمام جنبه‌ها دارند.[7]
همچنین عدّه‌ای که تحت تأثیر تفکرات غرب و مسئله حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش نمودند به گونه‌ای برتری مردان را تبیین نمایند تا با قواعد حقوقی حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد.
در این میان نگاه سوّمی وجود دارد که فارغ از گرایش‌های مردسالاری و زن محوری به تبیین این موضوع پرداخته‌اند.
از جمله آیاتی که در آن از برتری مردان سخن به میان آمده است، آیه 228 سوره بقره است. این آیه متضمن واژه «درجه» است که از برتری حکایت می‌نماید.
مفسّران در تفسیر این آیه و مراد از «درجه» نظراتی را مطرح کرده‌اند، از جمله مهم‌ترین این دیدگاه‌ها می‌توان به دو نظر اشاره کرد:
عده‌ای مراد از «درجه» را حق مرد در اختیار طلاق و رجوع عنوان نموده‌اند.[8] نیز برخی گفته‌اند منظور آیه از «درجه» حق سرپرستی و مدیریت مردان در زندگی و نفقه دادن به زنان است که در آیه 34 سوره نساء به آن اشاره شده است.[9]
بنابر این، از ظاهر این آیه و آیات دیگر استفاده می‌شود که مردان نسبت به زنان از امتیاز بیشتری برخوردارند. لذا این پرسش برای برخی پیش می‌آید که چگونه این برتری با عدالت سازگاری دارد؟
با توجه به اختلاف دامنه دارى که بین نیروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن می‌شود، جنس زن براى انجام وظایفى متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتى دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادرى و پرورش نسل‌هاى نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشترى از عواطف و احساسات به او داده است، در حالى که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعى بر عهده جنس مرد گذارده شده
بنابر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره‌اى از وظایف اجتماعى که نیاز بیشترى به مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفى که عواطف و احساسات بیشترى را می‌طلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است.
به هر حال، این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفى را که با ساختمان جسم و جان آنها می‌سازد، عهده‌دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادرى، وظایف حساس دیگرى را نیز انجام دهند.
و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوى و دانش و تقوا، گروهى از زنان از بسیارى از مردان پیشرفته‌تر باشند.
حکمت و تدبیر الهى، ایجاب می‌کند که هرکس در جامعه به وظایفى بپردازد که با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، و حکمت خداوند ایجاب می‌کند که در برابر وظایفى که بر عهده‏ زنان گذارده، حقوق مسلّمى قرار داده شود، تا تعادلى میان وظیفه و حق برقرار شود.[10]
همچنین باید اضافه کرد برترى از نظر کیفیت یکى از نعمت‌هاى الهى است به این دلیل که تسلط طبقه‌اى از مردم بر طبقه‌اى دیگر، خود یکى از مصالح مجتمع بشرى است؛
زیرا طبقه مسلّط به خاطر نیرومندیش، امور طبقه زیر دست را تدبیر نموده زندگى او را تأمین می‌کند.
با توجه به این‌که یک نفر از زن یا مرد باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرد، حال اگر تصوّر نماییم این برتری بجای مردان به زنان اختصاص یافته بود باز جای طرح این پرسش به حال خود باقی می‌ماند؛ لذا تفاوت میان زن و مرد در برخی خصوصیات و برتری مرد، از امور حکیمانه خدا و لازمه تمشیت امور خانواده است، البته مرد و زن هر کدام بر اساس ویژگی‌هایی که دارند در نظام خانواده کارکردهای مشخصی دارند و از حقوق معیّنی بهره‌مند می‌باشند.[11]
اما این‌که برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیّت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد؛
باید گفت خدای تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسان‌ها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسان‌ها را به شکل اعم از نعمت‌های خویش بهره‌مند ساخته است،[12]
البته ناگفته نماند که اعمال انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمت‌های الهی بی‌تأثیر نیست.[13]
همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمی‌گردد؛ یعنی برخورداری انسان‌ها از مال فراوان‌تر، حقوق افزون‌تر و توانایی‌های جسمی بیشتر نسبت به یکدیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمی‌آورد، آنچه موجب مزیّت و برتری واقعی است از نگاه قرآن تقوا و عمل صالح است.[14]
به همین دلیل است که خدای تعالی همواره انسان‌ها را در تعامل با دیگران به پرهیز از تکبّر،[15] خودبینی، و مسخره کردن دیگران دعوت نموده است.[16]
دیگر سخن آنکه؛
خداوند در تفضیل و برتری مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبه‌نگری پایه‌ریزی نمایند. قرآن کریم در این راستا؛ یعنی چگونگی تعامل مردان با زنان با توجه به حقوقی که از آن بهره‌مندند به چند اصل اشاره دارد:
1. رفتار بر اساس قسط و عدل: اصل قانون‌گذاری در اسلام بر اساس قسط و عدل پایه‌گذاری شده است.[17]دین مبین اسلام در تمام عرصه‌های زندگی اعم از امور حکومتی یا اجتماعی، انسان‌ها را به رعایت عدل توصیه نموده است.[18]
مدیریت مرد در خانواده نیز که جزئی از مدیریت و حاکمیت گسترده در جامعه و در مقیاس کوچک‌تر از آن می‌باشد، بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مرد علاوه بر مسئولیت ایجاد نظم و هماهنگی لازم از جهات مختلف در کانون خانواده، مجری عدالت نیز به‌شمار می‌آید. در واقع مرد حق حکومت دارد، ولى حق تحکّم ندارد؛
حکومت (در اسلام)؛ یعنی اداره امور بر اساس عدالت و تحکّم؛ یعنی زورگویی نمودن، و اسلام به مرد حق زورگویی نداده است، بلکه حق حکومت را به او سپرده است که وظیفه‌ای بیش نیست تا بر اساس آن به تمشیت امور خانواده در جهات مقتضی عمل نماید. او رئیس خانواده است؛
یعنی حق دارد در حدود مصالح خانوادگى امر و نهى کند، ولى حق زورگویى ندارد؛ یعنى حق ندارد برخلاف مصالح خانوادگى رفتار کند.[19]
بر این اساس، سرپرستی مرد بر مدار عدالت و رضایت خداوند مجاز می‌باشد. در بسیاری از آیات به پرهیز از ظلم و رفتار بر اساس رسوم جاهلیت نسبت به زنان و ادای حقوق آنان پرداخته شده است.[20]
2. رعایت اصل معروف: قرآن کریم در آیات متعدد و به مناسبت‌های مختلف مسئله معروف را یادآور شده و هریک از زن و مرد را به رعایت این اصل توصیه نموده است.
با بررسی آیات مرتبط با اصل معروف در قرآن کریم با آیاتی مواجه می‌شویم که در آن از چگونگی تعامل مردان با زنان در جنبه‌های مختلف زندگی سخن به میان آمده است.
از آن جمله در اموری نظیر ازدواج، طلاق،[21] معاشرت[22] و ادای حقوق مالی آنان؛ مانند مهریه،[23]شیردادن به نوزاد[24] و... رفتار بر اساس معروف و ستم نکردن را به مردان توجه داده است. بر این اساس، مرد خارج از اصل معروف حق تحکّم و تحمیل نظرات خود را بر زن ندارد.
کلمه «معروف»، به معناى هر امرى است که مردم در مجتمع خود آن‌را بشناسند، و آن‌را انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند، و چون خداوند دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به قید «معروف» نموده است، قهراً معناى امر به معاشرت با زنان معاشرتى است که در بین مأمورین به این امر؛یعنى مسلمانان معروف باشد.[25]
البته واژه معروف معنایی گسترده‌تر از قانون‌مندی و عدل‌گرایی دارد. هم‌چنان که شامل حق قانونی و عادلانه می‌شود، شامل کارهای ارزشی و اخلاقی نیز می‌گردد؛
یعنی خداوند متعال با سپردن ریاست خانواده به مردان علاوه بر تأکید بر رفتار و معاشرت بر اساس عدالت توصیه به رفتارهای اخلاقی و ارزشی در کانون خانواده می‌نماید.
بنابر این، معاشرت با زنان بر اساس معروف؛ یعنی بر وفق عدالت و انصاف رفتار نمودن است،[26] و به تعبیر دیگر؛ هم‌زیستی مطابق فرمان خداوند که ادای حقوق زن در آن باشد.
3. اصل مودّت و رحمت: حاکمیت مرد باید به دور از هرگونه زورمداری و بر اساس مودّت و رحمت باشد. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «و از نشانه‌هاى او این‌که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه‌هایى است براى گروهى که تفکّر می‏کنند!»،[27]
حُسن سلوک و رفتار شایسته مرد بر اساس مودّت اساسی‌ترین عامل در تأثیرپذیری همسر است.
بنابر آنچه گفته شد؛
خدای تبارک و تعالی به هر کدام از زنان و مردان توانمندی‌هایی داده است و براساس این توانمندی‌ها حقوق و تکالیف متقابلی را میان آنان برقرار نموده است. همچنین خداوند متعال به اقتضای حکمت خویش برخی از توانمندی‌های مردان را بر زنان فزونی داده، و بر اساس این برتری مسئولیت خانواده را به او واگذار نموده است.
اگر با نگاهی دقیق به مسئله نگاه شود خواهیم دید این برتری موجب پیدایش یک وظیفه برای مرد شده است تا به واسطه آن بتواند خانواده را مدیریت کند. نه یک امتیاز که به واسطه آن تحکّم نموده و یا موجب فخرفروشی گردد.


[7]. ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج ‏2، ص 256 – 257، منشورات محمدعلى بیضون، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1419ق.
[8]. نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ‏2، ص 62، انتشارات اسلامیة، تهران، چاپ اول، 1398ق.
[9]. حجازى، محمد محمود، التفسیر الواضح، ج ‏1، ص 144، دار الجیل الجدید، بیروت، چاپ دهم، 1413ق.
[10]. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 158 – 159، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[11]. ر.ک: «وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر»، سؤال 850.
[12]. اسراء، 20.
[13]. ابراهیم، 7.
[14]. حجرات، 13.
[15]. اسراء، 37.
[16]. حجرات، 11.
[17]. نساء، 135.
[18]. اعراف، 29.
[19]. مطهرى، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏21، ص 117، انتشارات صدرا، تهران.
[20]. نساء، 19.
[21]. بقره، 231.
[22]. نساء، 19.
[23]. بقره، 236.
[24]. بقره، 233.
[25]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: موسوى همدانى، سید محمد باقر ، ج ‏4، ص 404، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1374ش.
[26]. فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافی، ج 1، ص 434، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[27]. روم، 21.

رحیق مختوم;394614 نوشت:
چقدر استدلالتان مانند جناب بیخدا علیه الرحمه هست :khandeh!:

بدون کوچکترین منطق و استدلال
بدون کوچکترین تعقل و تفکر در اینکه چه میگوئید
و بدون کوچکترین بن مایه علمی و تحقیقاتی
و فقط بلدیدتفکرات ذهن آشوب زده تان را بر روی تایپیک بیاورید و به خورد ملت بدهید

اسلام حفظ کرامت زن را در چارچوب خانواده قرار داده است همچنانکه حفظ شخصیت و کمال آن را برای مرد در همین چارچوب قرار داده است و این هم با طبیعت مرد سازگار است هم با طبیعت زن
خانواده از نظر اسلام یعنی کسی بعنوان سرپرست و دیگران تابع او باشند که در اینجا اسلام بنا به اقتضای جامعه
و حفظ کیان خانواده از عوارض منفی جنبه عقلانیت را در نظر گرفت و مرد را بعنوان سرپرست خانواده انتخاب کرد

و اما
از تفکر لائیکی که شما در نگرش به جامعه و زنان دارید این را میرساند که زن در همه حال آزاد است
هر چند که وقتی به جوامع اصیل نگاه میکنیم باز می بینیم مرد بعنوان سرپرست خانه نقش اصلی را بازی می کند
البته هم باید قبول کرد که در چنین تفکراتی زن بعنوان ملعبه در کمپانی های پرنوگرافی به اسیری و بردگی جنسی کشیده شود
خانم Kinzie Kensington شعارتان بسیار جالب توجه و دقت است

زن دارای حقوق مساوی شود ،بله ما هم میگوئیم آنها قائل به تساوی حقوق هستند اما چه حقوقی
بردگی و بیگاری جنسی تساوی حقوق است ؟؟؟
کار در مشاغل سخت با مزد اندک تساوی حقوق است ؟؟؟
و آیااینکه هم و غم زنان جوامع غربی بعد از رنسانس به مدرنیته گرائیدن بود هر چند که به اهداف خود نرسیدند که هیچ بلکه بدتر به قهقرا رانده شدن تساوی حقوق است ؟؟؟
الان در جوامع آزاد کدام زن را سراغ دارید که از حقوق بدست آمده خودش راضی و مسرور است ؟؟؟
از خوانندگان محترم عذرخواهی میکنم که این مطلب را می نویسم ومخصوصا ازخواهران گرانقدر و بالاخص از محضر شما بزرگوار نیز بسیار عذرخواهی میکنم
بنده در یکی از مجلات خارجی مصاحبه یک خانم روسپی ساکن در کالیفرنیا را میخواندم میدانید چه میگفت ؟؟
این خانم می گفت از دستمزدهایی که بابت این کار میگیریم فقط و تنها یک پنجمش به من میرسد
بقیه به جیب دلالان و شرکتی که از طرف آن به کار گماشته شده ام میرود
در ادامه مصاحبه کننده سوالاتی را از وضعیت روحی و روانی و خستگی جسمانی این خانم می پرسد که انصافا شرمم میاید اینجا بیان کنم

خب سرکار Kinzie Kensington این است تساوی حقوق زنان ؟؟؟
انصافا باید به چنین تفکراتی احسنت گفت که چطور با به حیوانیت کشاندن زن و تنزل شدیدش از مقام والای انسانی باز داعیه تساوی حقوق دارند و فکر میکنند برای زن ارزش و کرامت قائلند
اما اسلام که میفرماید مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون‏ می شود نا عدالتی و عدم مساوات

برچسب زدن به من و اتهام به بی عقلی و بی استدلالی و بی علمی (که البته طبق دین شما عقل زن نصف است و حتما من را هم اینگونه می بینید و اصلا شاید یک زن رو لایق شرکت در چنین بحث هایی نمی دانید!).

شما فرق آزادی و بردگی را نفهمیده اید. اگر از زن بی بند و باری جنسی بکشند هم نوعی عدم تساوات است که ما با آن موافق نیستیم ولی در جوامع غربی از چند درصد زن ها بی بند و باری جنسی کشیده میشه؟ چند درصد کار سخت و مزد اندک دارند؟ آزادی یعنی زن آزاد باشد تا انتخاب کند چه کاری داشته باشد، کجا برود و چه بپوشد. شما ارتباط مستقیم آزادی و حق انتخاب برای زن ها را مساوی با بیگاری جنسی و پورنوگرافی می دانید که از این تفکر شما نتیجه می گیرد که زن ها عقل تصمیم گیری صحیح برای خود را ندارند و حتما باید یک مرد برای آنها تصمیم بگیرد. تا وقتی زن ها را اینگونه می بینید بحث با شما فایده ای ندارد.

بسم رب الشهداء
سرکار Kinzie Kensington

نقل قول:
(که البته طبق دین شما عقل زن نصف است و حتما من را هم اینگونه می بینید و اصلا شاید یک زن رو لایق شرکت در چنین بحث هایی نمی دانید!).

خیلی تند میری عزیز!!
در پاسخ شما مطلبی نقل میکنم که امید است مورد توجه قرار گیرد:

1. از نظر قرآن زن دارای مقام و منزلت بسیار بالایی است. قرآن مرد و زن را از لحاظ خلقت از یک جنس و در اصل گوهر انسانی یکی می داند.

« ای مردم بپرهیزید و بترسید از خدایی که شما را از نفس واحده آفرید و همسرش را نیز از او خلق کرد و از آن دو مردان و زنان زیادی را آفرید. »[1]

از نظر فضیلت و دارا شدن ارزش های والای انسانی و مقام معنوی و توانایی کسب صفات عالیه در تعبیرات قرآن تفاوتی بین زن و مرد دیده نمی شود در این زمینه آیات فراوانی در قرآن مجید وجود دارد در برخی از این آیات، این مضمون به چشم می خورد که: «هر کس عمل شایسته انجام دهد و با ایمان باشد چه زن و چه مرد، حیات پاکیزه دارد و به بهشت می رود و نزد خدا مقرب است.»[2]



در قرآن از مرد به عنوان پدر و از زن به عنوان مادر همواره باهم نام برده شده است و فرزند مکلف گردیده که آنها را احترام بگذارد و بی احترامی ننماید و حتی اگر مشرک بودند با این که توصیه آنها را به شرک نباید بپذیرد ولی در عین حال با آنها به نیکی معاشرت نماید و در همه جا پدر و مادر ، یکسان و با هم مورد ستایش قرار گرفته اند.


در مورد ارزش والای انسانی در مورد زن و مرد به این موارد اشاره کرده است: « مردان مسلمان و زنان مسلمان ، مردان مؤمن و زنان مؤمن ، مردان فرمانبردار و زنان فرمانبردار ، مردان راستگو و زنان راستگو ، مردان صبر کننده و زنان صبرکننده، مردان فروتن و زنان فروتن، مردان روزه گیر و زنان روزه گیر و ... »[3]


قرآن کریم از زنانی نام می برد که مورد لطف خاص الهی و طرف وحی مقام ربوبی بوده و یا فرشتگان با آنان سخن می گفته اند به عنوان نمونه و الگو برای ایمان و مقاومت در راه خدا به مردم معرفی شده اند.
در این زمینه می توان به آیات مربوط به حضرت مریم (س)، مادر حضرت موسی و همسر فرعون[4] اشاره کرد:
«پروردگارش او (مریم ) را پذیرفت، پذیرفتنی نیکو و او را تربیت نیکو داد و زکریا را کفیل او کرد. هرگاه که زکریا در معبد بر او وارد می شد، میوه ای مخصوص نزد مریم می یافت و می گفت: این از کجا آمده است؟ می گفت: این از جانب خداوند آمده است که خدای هر که را خواهد روزی بی حساب دهد»[5]
و سپس فرمود: «فرشتگان گفتند خداوند تو را برگزیده و پاکت داشته است و از زنان جهان، تو را برگزید».[6]


2. نسبی بودن معنای لطیف و ضعیف

لازم به ذکر است که لطیف و ضعیف بودن ملازم هم نیستند یعنی این طور نیست که هرجا یکی از این دو بود دیگری هم باید کنارش باشد یعنی؛ می شود موجودی خشن باشد اما ضعیف و بالعکس گرچه قابل جمع نیز هستند یعنی موجودی هم لطیف باشد هم ضعیف .

این دو از امور نسبی و تشکیک پذیر هستند یعنی؛ یک چیز نسبت به چیزی می تواند خشن و قوی به حساب آید اما همان چیز نسبت به چیز دیگر لطیف و ضعیف باشد به عنوان نمونه انسان در منطق قرآن موجودی ضعیف شمرده است. "خدا مى‏خواهد بار شما را سبک کند، زیرا آدمى ناتوان آفریده شده است".[7]

اما نسبت به بسیاری از موجودات، قوی به حساب می آید. او کارهایی انجام می دهد که بسیاری از موجودات قوی از انجام آن عاجزند!
باز قرآن می فرماید: «کسى که علم و دانشى از کتاب داشت گفت: من تخت او (بلقیس) را قبل از آن که چشم بر هم زنى (از یمن) نزد تو (فلسطین) خواهم آورد[8]»[9]

پس باید ملاک ها در قضاوت ها تبیین گردد یعنی؛ اگر بر مبنای و ملاکی مثل توانایی جسمی یک موجودی ضعیف تر است ممکن است بر اساس ملاک دیگر مثل توانایی علمی و... قوی تر به حساب آید و...

3. زن و مرد اگر چه از یک نوع هستند و هر چه از تکوین و تشریع که برای انسان از جهت انسان بودن ثابت است، برای زن و مرد هر دو ثابت است، اما باید توجه داشت که این دو صنف، تفاوت ها و تفاضل هایی نسبت به همدیگر دارند. آنان از نظر جسمی و شرایط فیزیولوژی متفاوتند، به همین جهت برای انجام وظایف ویژه آفریده شده اند.

این تفاوت - نه تبعیض - عین حکمت و برای دوام نسل بشر است و بدان معنی نیست که راه کمال بر زنان بسته شده یا محدود است، ویژگی روحی جدایی ناپذیر زنان روحیه انفعالی و تأثیرپذیری در قبال عواطف و احساسات می باشد لذا زودتر از مردان دست خوش انفعالات نفسانی مثل شادی و نگرانی و گریه و خنده می شوند.
بعبارت دیگر؛
خلقت و سرشت زنان کانون مهر و محبت است این خود نوعی نگرش مثبت و ارزشی، نسبت به مقام زن است. جنبه عاطفی بودن زن ذاتا مانع از تعدیل قوای عقلی و فکری او نیست و زن هم می تواند چون مرد از اعتدال عقل نظری برخوردار باشد و جنبه خرد ورزی و فرزانگی مقهور عاطفه و احساس او نگردد، البته ممکن است که زنان بیشتر از مردان نیاز به تمرین تعدیل عواطف داشته باشند.[10]

زن و دختر از آن جا که موجود بسیار لطیفی هستند و به فرمایش حضرت علی (ع) «زن گل خوشبو است»،[11]
حساس تر و شکننده تر است و با یک نسیم ممکن است پرپر شود، به همین جهت باید مواظبت ها و مراقبت های خاص خود را داشته باشد.


اینکه مرد در بعضی از خصوصیات و تواناییها برجسته تر از زن است، زن نیز در بعضی از صفات قویتر از مرد است. پس هیچکدام به صورت مطلق قوی یا ضعیف نیستند و اصلا مقایسه بین زن و مرد از این جهت درست نیست زیرا همان طور که پدر (مسئول نفقه) بودن مرد اقتضاء می کند که دارای نیروی بدنی بیشتری نسبت به زن باشد همچنین مادر (مسئول رشد و تربیت طفل) بودن زن اقتضاء می کند که دارای عاطفه بیشتری نسبت به مرد باشد و این همان عدل است که گفتند جای گرفتن هر چیز است در جای خودش .


بله به مقتضای طبیعت و وظایفی که بر عهده زن است خداوند لطافت و ظرافتی در وجودش قرار داده تا بتواند جوابگو باشد
اما با توجه به مطلب مذکور باز هم اگر کسی بخواهد مقایسه ای بین این دو انجام دهد به این نتیجه خواهد رسید که زن نسبت به مرد موجودی لطیفتر و ضعیفتر است.

[1]

نساء، 1.
[2] نحل، 97.
[3] احقاف، 150
[4] تحریم، 11 ( و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»)
[5] آل عمران، 37.
[6] آل عمران، 42.
[7] نساء، 28.
[8] نمل، 40.
[9] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 15، 469
(دومین نفر مرد صالحى بود که آگاهى قابل ملاحظه‏اى از" کتاب الهى" داشت، چنان که قرآن در حق او مى‏گوید:
" کسى که علم و دانشى از کتاب داشت گفت من تخت او را قبل از آنکه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد"!! و هنگامى که سلیمان با این امر موافقت کرد او با استفاده از نیروى معنوى خود تخت ملکه سبا را در یک" طرفة العین" نزد او حاضر کرد:" هنگامى که سلیمان آن را نزد خود مستقر دید زبان به شکر پروردگار گشود و گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم"؟!
این شخص یکى از نزدیکان با ایمان، و دوستان خاص سلیمان بوده است، و غالبا در تواریخ نام او را «آصف بن برخیا» نوشته‏اند، و مى‏گویند وزیر سلیمان و خواهر زاده او بوده است ) .
[10] همان، ص353.
[11] اصول کافی، ج 5، ص 510، باب اکرام زوجه: «... فان المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه... .»

بیخدا;392586 نوشت:
زن نمی تواند مدیر جامعه و یا حتی مدیر یک نهاد کوچکی مثل خانواده باشد چون قدرت مدیریت طبق ایجاد کننده دین اسلام ندارد (احادیث فراوانی هست اما به قرآن اشاره می کنم):الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
اما با واقعیت خارجی مقایسه کنیم این ادعای اسلام را:زنانی که مدیریت یک کشور را بر عهده دارند بسیار موفق تر از کشور هایی حتی دینی و اسلامی عمل می کنند که مدیرتش مرد است مثل کشور آلمان و ...

اگر زن نافرمانی کرد او را تنبیه بدنی کنید و بزنید(کاری به کیفیت زدن ندارم)(احادیث فراوانی هست اما به قرآن اشاره می کنم):وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
اما با واقعیت خارجی مقایسه کنیم این ادعای اسلام را:نه تنها زنان با تنبه بدنی که اسلام برایشان در نظر گرفته از لحاظ روانشناسی اصلاح نمی شوند بلکه چه بسا مخالفتشان بیشتر خواهد شد!

فراموشی زنان!!!! زنان در اسلام موجوداتی فراموشکار هستند و احتمالا منظور از شخصیت دادن به زن همین است!! اما فعلا کمبود حافظه زنان طبق قرآن را بررسی کنیم:وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ
بررسی شواهد بیرونی:سالیان سال تصور می‌شد که تفاوت مغزی زنان و مردان در اثر هورمون‌های جنسی تستوسترون (مردانه) و استروژن (زنانه) است. ولی اکنون دریافته‌اند که بین چهار لوب مغز زنان و مردان از نظر عملکرد، تولید مواد شیمیایی و اندازه، تفاوت هایی وجود دارد مثلا حافظه: زنان به طور متوسط ۷/۵ امتیاز در حافظه بالاتر هستند. زنان دارای دید محیطی بهتری می‌باشند که بـه آن‌ها کمک می‌کند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیع‌تری را رمزگشایی کند.اما همین زن در اسلام در شهادت دادنش با اینکه حافظه اش از مرد بهتر است اما شهادتش نصف یک مرد است!!!!



این حرفها تکرار اندر تکرار است
وضع قانون اجتماعی متناسب با ویژگیهای جسمی و روحی جنس زن و مرد ربطی به کرامت انسانی آنها ندارد ضمن اینکه هیچ جایی معافیت افراد را به معنای تحقیر نمی گیرند
و اما مساله مهم این است که
اسلام عزیز برای زن شخصینت انسانی قائل است و در صدد آنست که اورا با توجه به ویژگیهایش به کمالی برساند که جنس مرد در متن سختیها و مشقات اجتماعی کسب می کند
و از آنجا که
رسیدن به کمال انسانی مهم است پس اصلا در اسلام تبعیضی بین زن و مرد نیست
تبعیض وقتی بود که زن و مرد در رسیدن به کمال انسانی تفاوت اساسی داشته باشند یا زن با انجام وظایف خاص خود به کمال نرسد اما مرد با انجام وظیفه ویژه اش برسد
والله الهادی

[="Indigo"]

حامد;394891 نوشت:
و از آنجا که رسیدن به کمال انسانی مهم است پس اصلا در اسلام تبعیضی بین زن و مرد نیست

سلام
مردانی که به کمال می رسند بیشتر است یا زنانی که به کمال می رسند و علت آن را هم بیان کنید.
حدیث:از مردان افراد زیادی به کمال رسیدند اما از بین زنان 4 نفر....[/]

بسم رب الشهداء
پاسخ اساتید محترم در تاپیکهای دیگر از این قرار است؛


صادق;371221 نوشت:

با توجه به این آیات به خوبی روشن می شود که از دیدگاه قرآن که محور و معیار اصلی در معارف اسلامی است، زن و مرد هر دو در انسانیت و ظرفیت کمال و هدف غایی آفرینش یکسان بوده، زن از لحاظ مقام انسانی هیچ نقصانی نسبت به مرد نداشته در کمالات انسانی تفاوتی بین آن ها مطرح نشده است .

اما در عین حال این واقعیت هم قابل انکار نیست که زن و مرد از لحاظ ساختار جسمی و روحی و توانمندی های فردی ، شرایطی متفاوت داشته ،دارای امتیازات و نقصان هایی در برابر هم هستند ؛ دین اسلام بر اساس همین تفاوت ها و اختلافات طبیعی جسمی و روحی وظایف و مسئولیت های متفاوتی را برای زنان و مردان در نظر گرفته است .

نتیجه این تفاوت مسئولیت ها به تفاوت هایی در نیازمندی ها هم منتهی شده است که در جمع بندی همه این موارد می توان به روشنی راز تفاوت های موجود در برخی حقوق و منافع و مسئولیت ها را که برای زنان و مردان ترسیم شده دریافت .

هیچ گاه ادعا نمی کنیم که می توان هر آنچه در منابع دینی به عنوان دستور عمل و قانون بیان شده، با این تحلیل ها و جمع بندی های عقلانی توجیه و تفسیر نمود، زیرا علت العلل همه دستورات خداوند در آزمودن بندگان به تکالیف و دستوراتی است که ممکن است حقیقتی جز تجلی میزان تسلیم بندگان در برابر دستورات چیز دیگری مبنای شکل گیری این قانون نباشد ، اما از آن جا که همه دستورات الهی را ناشی از حکمت الهی می دانیم، به روشنی زمینه های حکیمانه بودن این قوانین را نیز در می یابیم .

دین اسلام به روشنی برابری زنان و مردان را به نمایش می گذارد و سهم آن ها از کمالات انسانی را به خوبی برابر بیان می کند . در آیات متعدد در قابلیت رشد و تعالی و تکامل و رسیدن به سعادت ابدی تفاوتی بین زنان و مردان قایل نمی شود ، اما تساوی و برابری در حقوق انسانی به معنی تشابه و همسانی همه حقوق و مسئولیت ها و قابلیت های اجتماعی نیست . بین تشابه و یکسان بودن، با برابری و مساوات تفاوت وجود دارد. همان گونه مسئولیت ها و تکلیف و کار کردهای زن و مرد در خانواده و جامعه و... مشابه هم نیست، حقوق آن ها نیز مشابه نیست،
اما مساوات و برابری باید باشد، به این معنا که با توجه به مسئولیت و تکلیف و کارکرد، حق مساوی باید به هر یک داده شود.
اتفاقا در وضعیتی که شرایط و توانایی های دو جنس متفاوت و ناهمگون است ، اعطای مسئولیت های مساوی و توقع تکالیف برابر ظلمی آشکار به هر دو طرف است که اسلام هیچ گاه چنین ظلمی را به زنان و مردان روا نداشته است .اسلام در موارد بسیاری تکالیف سخت و دشواری را بر دوش مردان گذاشته که زنان را از آن معاف داشته است .

تکلیف تهیه نیازهای زندگی خانواده در حد متعارف و کافی ، تکلیف جهاد و فداکردن جان در موقع لزوم از جمله اموری هستند که به اقتضای توانایی های جسمی و روحی مرد بر عهده او قررا گرفته اند .

مسئولیت هایی که در صورت قرار گرفتن این بار بر عهده زنان یا به درستی محقق نمی شدند و یا سخت ترین فشارها و آسیب ها را بر زنان وارد می ساختند ؛ در عین حال مسئولیت اداره کامل و همه جانبه خانواده و زمینه سازی رشد و پیشرفت افراد خانواده مسئولیت سنگینی است که به واسطه توانایی های ویژه زنان بر عهده آنان نهاده شده است .

یاسین;370686 نوشت:
مساله مهم این است که تفاوتی که در میان زن و مرد در مسائل مختلف وجود دارد دلیل برتری یک جنس بر دیگری نزد خداوند نمی شود،
بلکه ملاک برتری از نظر خداوند رعایت تقوا است
چنانکه قرآن می فرماید:« إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ».
بنابراین تفاوت احکام به مصلحت جامعه بشری می باشد تا نظام جامعه به بهترین وجه حفظ شود.

ملاصدرا;394894 نوشت:
سلام
مردانی که به کمال می رسند بیشتر است یا زنانی که به کمال می رسند و علت آن را هم بیان کنید.
حدیث:از مردان افراد زیادی به کمال رسیدند اما از بین زنان 4 نفر....

سلام
همین اندازه که زن می داند در او می تواند استعداد کمالی باشد و لطف الهی هم با برنامه دین مبین شامل حالش شده کافی است
بقیه امر یک موضوع شخصی است ونه یک موضوع کلی
کلیت مساله وجود استعداد در جنس زن و وجود برنامه الهی است
والله الموفق

بسم رب الشهداء

اسلام‌ دینی‌ منطقی‌، عقل‌گرا و منصف‌ است.[1]
بر حسب این حقیقت، دستورات و احکام متعالى خود را بر مبناى فطرت و عقل سلیم، بر پایه‏ ضرورت‌ها و واقعیّت‌ها و در قالب بایدها و نبایدها مطرح می‌کند. اسلام‌ هر چند اصل‌ را بر اطاعت‌ از شوهر مؤمن‌ مسلمان‌ گذاشته‌ و این اطاعت را‌ در راستای اطاعت‌ از خداوند دانسته اما برای این اطاعت حدودی هم قرار داده است؛[2]
برای نمونه، اطاعت از مردی‌ آلوده به گناه‌ را در مسیر گناه و ترک واجبات جایز نمی‌داند و چنین پیروی و اطاعتی را نمی‌پذیرد؛ چرا که‌ اطاعت‌ از مخلوق‌ در معصیت‌ خدا جایز نیست‌.
پس‌ این‌‌گونه‌ نیست‌ که‌ مردی‌ آلوده‌ بتواند به‌ زن‌ خود بگوید: چون‌ من‌ شوهر تو هستم‌، تو باید از من‌ اطاعت‌ کنی‌!
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «یک‌ زن خوب‌ و شایسته‌ از هزار مرد آلوده‌ بهتر است‌».[3]
علت سرپرستى مرد نسبن به زن،برخی برتری­های جسمى و مدیریتی او است؛
چراکه او به جهت قدرت کنترل عواطف، توانایى بیشترى براى مدیریّت خانواده دارد؛
اگرچه زن نیز از جهت عاطفى بر مرد غلبه دارد و هیچ کدام از این برتری‌ها، نشانگر نقص وجودى نیست، بلکه هر یک متناسب با جنسیّت خود، توانایی‌هاى خاص دارند و هماهنگ کردن این توانایی‌‌ها با مسئولیت‌ها سعادت خانوادگى زن و مرد را تأمین می‌کند.
زن، مانند گل، ظریف و لطیف است، همان‌گونه که گل تحمّل آفتاب سوزان و باد و طوفان را ندارد، زن نیز توان تحمّل مسئولیت‌هاى سنگین و طاقت‌فرسای زندگى را ندارد.
امام علی(علیه السلام) به فرزندش چنین اندرز می‌دهد:
«به زن بیش از اندازه کارى مسپار؛ زیرا با زن باید چون دسته گل رفتار کرد، نه مانند یک مباشر و خدمت‌گذار».[4]

اگر چه در فرهنگ اسلامی،ریاست «اجرایی» و نظارت بر خانواده،به مرد واگذار شده و این نوعی تقسیم کار و تحدید مسئولیت‌ها،در زندگی مشترک زن و مرد است،اما این به معنای تحکّم و زورگویی به زن و ذوب شدن شخصیت او در مرد نیست.
باید توجّه داشت که موفّقیت مرد در مدیریت خانواده، تنها با حکومت بر دل زن میسّر است!

[1]. ر.ک: «اسلام و عقلانیت»، سؤال 50؛ «دلایل حقانیت اسلام»، سؤال 275.[2]. ر.ک: «فرمانبرداری زنان در برابر مردان»، سؤال 1674؛ «زن و حدود اطاعت از شوهر»، سؤال 5846.
[3]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 175، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412ق؛ وسائل الشیعة، ج 20، ص 172
[4]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صالح، صبحی، ص 405، نامه 31، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa30418

اگر چشم ها را بر واقعیت نبندیم و پدیده ها را آن چنان که هست ببینیم و نه آن چنان که خود می پسندیم، آن گاه نظر کرده و نظر دهیم، می یابیم که نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد و نه بر مردان رواست که بر جنسیت مردانه ی خود ببالند.

واقعیت آن است که پیکره ی خلقت انسانی از دو نیمه ی مستقل، اما هماهنگ آفریده شده است (مرد و زن).

آنچه به مردان و زنان برتری می دهد تکاپو در جهت تحقق انسانیت است!
یعنی تبدیل استعداد به سرمایه در حال گردش. و از دریچه ی وحی و خرد اسلامی ـ قرآنی، تفاوتی بین جنسیت زن و مرد نیست، مگر آن مقداری که لازمه ی نظم و نظام به هم پیوسته آفرینش است.

چون در پرسش "منزلت شناسی زن" بر عنوان "در مکتب اسلام" تکیه شده، لازم است از درون مایه های اندیشه دینی؛ یعنی قرآن و سنت اصیل پیامبر و اهل بیت (ع) بیشتر بهره گیریم.

گونه ها و ابعاد منزلت زن


منزلت و جایگاه زن در اسلام را می توان از سه بعد بررسی کرد:

الف- عنوان و شخصیت انسانی

1. زن، نماد و مظهر ظرافت، جمال و سکونت است. هر موجودی مظهر نامی از نام های الاهی است؛ زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداست (و نه از اوصاف ذاتی او) عبارت است از: تجلی خالق در چهره ی مخلوق های گوناگون. چنان که حضرت علی (ع) فرموده است: «همه حمدها مخصوص خدایی است که خود را از طریق آفریده ها به مخلوقاتش نمایاند» [1] و [2]

از نگاه قرآنی، راز آفرینش زن و تأسیس نهاد خانواده و پیوند زناشویی چیزی فراتر از گرایش های غریزی و کامیابی های موقت است.
«و از نشانه های خدا این است که از جنس خودتان، همسرانی برای شما آفرید تا به واسطه ی آنها آرام گیرید و میان شما دوستی و رحمت قرار داد. بی تردید در این خلقت و دوستی (مودت) نشانه ها و آیاتی است برای آنان که می اندیشند». [3]

2. تمامی امتیازهای نژادی، جنسیتی و ... پوچ است و «ارجمندترین موجودات نزد خدا، باتقواترین آنهاست».[4]


3. دعوت همه ی پیامبران (علیهم السلام)، و خطاب همه ی کتاب های آسمانی فقط به جنس بشر است و جملگی ندا می دهند که: « هر که از من تبعیت کند از من است». [5]


4. جایگاه زن در آفرینش آن جاست که مرزی برای پیروزی ها، داشتن ها و رسیدن ها ندارد. «ای انسان! تردیدی نداشته باش که تو هرچند با سختی به سوی پروردگارت در تلاشی و نهایت او را ملاقات خواهی کرد». [6] «هر کس در گرو کسب و کار خود است». [7] «برای هر آنچه که تلاش کنی، مالکش می شوی و انسان بهره مند، به زودی نتیجه سعی و تلاش خود را می بیند». [8]


5. هر که بنده ی خدا باشد به او نزدیک است، چه مرد باشد چه زن.

«هرگاه بندگانم از تو می پرسند که خدا کجاست؟ بگو نزدیک است. من نزدیکم و اجابت می کنم خواست دعا کنندگان را». [9]

6. رسیدن به زندگی و حیات طیب (پاک و دلپذیر) دو شرط دارد: عمل صالح و مؤمن بودن. (خواه مرد خواه زن).

«هر کس کار شایسته کند ـ چه زن باشد چه مرد ـ ولی مؤمن باشد و قطعاً او را با بهره مندی از زندگانی پاکیزه ای حیات می بخشیم و جزایی فراتر از عملش به او می دهیم». [10]
7. هر آن که پا روی حقایق گذارد، به لعنت الاهی دچار می شود.
«کسانی که کافر شدند و در حالی از این جهان رفتند که در کفرشان باقی بودند، لعنت خدا و ملائکه و همه ی مردم شاملشان می شود». [11]


[1] « الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه»، نهج البلاغه، خطبه 108 .
[2] جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه ی جمال و جلال، ص 21، نشر اسراء، چاپ اول.
[3] « و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون»، روم، 21.
[4] حجرات، 13.
[5] « فمن تبعنی فأنه منی»، ابراهیم، 26.
[6] انشقاق، 6
[7] طور، 21
[8] نجم، 39
[9] بقره، 186
[10] « من عمل صالحاً من ذکر و انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة...» نحل، 97.
[11] «ان الذین کفروا و ما توا و هم کفار اولئک علیهم لعنة الله والملائکة والناس أجمعین»، بقره، 161

ادامه در پست بعدی...

آنچه از این آیات به دست می آید؛
طرف خطاب خداوند انسان است. آدمی، در گرو ایمان و عقیده و عمل خود بوده و "ر چه بکارد همان بدرود" چه مرد باشد چه زن، و زن در نگاه وحی، در موضع شخصیت "انسان" است و جنسیت،تأثیری در خطوط اصلی تکالیف و شخصیت انسان ها ندارد.


اینک به تحلیل بعد دیگری از جایگاه و مکانت زن در مکتب اسلام می پردازیم:


ب- زن در نردبان عرفان و آسمان معرفت


1. نه خدا، ویژه مردان است و نه معرفت، گوهری است که دست زن را نامحرم دانسته و از عرضه شدن به اینان طفره می رود. ترقیات معنوی تابع این فرمول اند: معرفت، محبت، اطاعت، قرب.
حال، فرقی نمی کند که چه کسی و چه مقدار در طلب معرفت و علم و حکمت گام نهد، مهم آن است که هدایت را قدر بدانیم و آن گاه است که شامل این وعده ی الاهی می شویم:
«آنان که در راه ما جهاد نمایند، به شاهراه های قرب به خدا می رسند». در این وادی، بسیاری پا نهادند: مرد و زن. و قرآن کریم دو اسوه ی خوب و دو اسوه ی عبرت را یاد می نماید:
«خداوند برای کسانی که ایمان آوردند، نمونه ای را ـ به عنوان مثال ـ یاد می کند: "مسر فرعون" را. او که (از کفر و کردار فرعون ناراضی بود و) دعا کرد: پروردگارا برای من در نزد خودت خانه ای در بهشت قرار بده و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان». [12]
و اسوه ی خوب دیگر حضرت مریم (ع) است که در سوره ی تحریم آیه ی 12 از ایشان توصیف فرموده است.

همچنان که نمونه ی مردم بد را با نقل واقعیت دو زن بد (همسر حضرت نوح و حضرت لوط) بیان می نماید. [13]در این آیات، این زنان خوب و بد، برای همگان مثال آورده شده و نه فقط برای زن ها!


2. سرمایه ی مهم راه سلوک، "قلب" و "دل شکستگی" است و زنان سرمایه دارتر از مردان هستند: "راه های ترقی و تعالی انسان متفاوت است. یکی راه فکر و دیگری راه ذکر، زنان در راه ذکر و مناجات که راه دل است و راه عاطفه و شور و علاقه و محبت؛ اگر موفق تر از مردها نباشند یقیناً همتای مردها هستند". [14]


3. رسول اکرم (ص) فرمودند: «بهترین علم توحید و بهترین عبادت استغفار است». [15] واضح است که در دسترسی به این گونه علوم نیز بین زن و مرد امتیازی وجود ندارد.


4. اگر تقوا داشته باشیم به معنویت می رسیم و تقوا نیز در انحصار گروهی خاص نیست.

«کسی که تقوا و صبر را مراعات نماید ] به هدف می رسد [ و خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند». [16]

و اما هر کسی که از ] روزی که همگان در مقابل دادگاه محاسبه الاهی [ و از رودررو شدن با خدا، هراس داشته باشد و نفس خود را از هوس بازدارد، پس ] بداند که بی تردید [ جایگاه او بهشت است». [17]


خلاصه: وجود نمونه ای متعدد از زنان عارفه در هر عصر و مکان، خود بهترین شاهد بر باز بودن راه سلوک و عرفان فرا روی زنان است.


[12] «وضرب الله مثلاً للذین آمنوا إمراة فرعون إذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین»،تحریم، 11.
[13] « ضرب الله مثلاً للذین کفروا امراة نوح و امراة لوط...»تحریم، 10.
[14] جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه ی جمال و جلال، ص 197.
[15] «خیر العلم التوحید و خیر العبادة الأستغفار»، اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 517.
[16] یوسف، 90
[17] نازعات، 40 و 41

ج- جایگاه زن در احکام و قوانین الاهی

به نظر می رسد آنچه موجب ایجاد سؤال و تردید در خصوص جایگاه زن در مکتب اسلام شده، وجود پاره ای احکام در مورد زنان است که با ملاحظه ی کلی
ساختار احکام و نقش جنسیت در آنها، می توان اشکال را برطرف نمود.


احکام اسلامی ـ با نگاه جنسیتی ـ چند دسته اند:


1. احکام مشترک: مثل روزه، نماز، حج و ...

2. احکام ویژه ی زنان: مثل مسائل عادات ماهیانه
3. احکامی که به نظر تبعیض آمیزند: مثل ارث زن، دیه زن و ...

به طور کلی علت وجود احکام ویژه و احکام دوگانه (ظاهراً تبعیضی) چند چیز است:


1. مرد، مسئول مخارج خانواده است و بایستی امکانات مالی بیشتری در اختیار او قرار گیرد. (از اینرو حق ارث او ـ البته فقط در مواردی ـ بیش از زن است). [18]
2. آن جا که در برخی روایات، از زن مذمت شده، زن با عنوان زن پرستی است نه زن به عنوان نوعی از بشر. (به عنوان نمونه: «زن عقرب است، اما نیش آن شیرین است». [19]
3. و نیز در بخشی از احادیث (به ویژه در نهج البلاغه) آن جا که به نکوهش زن پرداخته شده، زنان زمان حضرت امیر (ع) که در جنگ جمل (به فرماندهی عایشه) شرکت داشته مورد نظر بوده اند (خاص آن زمان و مکان). [20]
4. در مواردی که برخی احکام مثل: جهاد ابتدائی، قضاوت و ... از زنان برداشته شده، نه آن که از حقی محروم شده اند که این لطفی است از خدا تا زیر بار مسئولیتی سنگین که منافات با روحیه ی آرام و لطیف شان دارد نباشند.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «زن، چونان گلی خوشبو و لطیف است نه بسان قهرمانی خشن و ضمخت». [21]


5. برخی احکام مانند زودتر به سن بلوغ رسیدن دختران از پسران و ... از آن روست که زن زودتر در پوشش تربیت قرار گیرد و جهت پروراندن نسلی به گستره ی تاریخ، آماه تر باشد. به ویژه که سن ازدواج دختران زودتر از پسران است.
6. برخی محدودیت ها و ممنوعیت ها از آن روست که حریم و مرزی نهاده شود تا جلوی مفاسد و خطرات احتمالی ـ که در جای خود بسیار مهم و لازم به پیشگیری اند ـ گرفته شود. مثلاً: به زنان دستور داده شده: خوب حرف بزنید اما صدا را نازک نکنید، «تا آن که در قلبش مرض و شیطنت است به شما طمع نوزد». [22]
7. همچنان که نقص و شر، نسبی اند، ترجیح و تقدیم مرد و زن نیز نسبی است. از این رو هرگاه محدودیت یا مذمتی در مورد زن می بینید، آن را نسبی بدانید. در اسلام، موارد متعددی است که به زن امتیازاتی داده شده از جمله:

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «اگر مشغول نماز مستحبی هستی و پدرت تو را خواند، نماز را قطع نکن، ولی اگر مادرت تو را خواند نماز را قطع نما». [23]


دستور صریح و روشن قرآن این است که: «با زنان ـ به ویژه ـ با رفتاری نیکو معاشرت نمایید». [24]


[19] نهج البلاغه، کلمات قصار، رقم 61.
[20] مثلاً: نهج البلاغه، خطبه 80، «ان النساء النواقص الایمان...».
[21] «فان المراة ریحانة و لیست بقهرمانة»، نهج البلاغه، نامه 31.
[22] احزاب، 32
[23] جامع احادیث الشیعه، ج 21، ص 429-428.
[24] «و عاشر و هن بالمعروف»، نساء، 19.


مساله عدالت میان زن و مرد به این معنى نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند.

جنس زن براى انجام وظایفى متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتى دارد قانون آفرینش، وظیفه حساس مادرى و پرورش نسلهاى نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشترى از عواطف و احساسات به او داده است!
در حالى که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‏تر اجتماعى بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشترى از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم؛
باید پاره‏اى از وظایف اجتماعى که نیاز بیشترى به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفى که عواطف و احساسات بیشترى را مى‏طلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفى را که با ساختمان جسم و جان آنها مى‏سازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادرى، وظایف حساس دیگرى را نیز انجام دهند.
و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوى و دانش و تقوا، گروهى از زنان از بسیارى از مردان پیشرفته‏تر باشند.


به هر حال قوانینى همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصى که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده مى‏شود) از همین جا سرچشمه مى‏گیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است.
(نک: تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 158)


اینها مطالبی است که عملاً مورد تأیید تمام مدعیان تساوی حقوق زن و مرد می باشد زیرا وقتی به کشورهایی که مدعی تساوی حقوق زن و مرد هستند نگاه می کنیم می بینیم اکثر قریب به اتفاق این کشورها مدیران درجه اول خود را از بین مردان انتخاب می کنند و کارهای مدیریتی را به مردان واگذار کرده اند!!

بسم رب الشهداء
جناب بیخدا درباره احکام متفاوت زن و مرد مثلا؛ در موضوع شهادت زن،دیه زن و ...شبهه ای ایجاد کردند که پاسخی در سایت "اسلام کوئست"
آمده که توجه به نکات آن می تواند ما را در دستیابی به حقیقت،یاری رساند:

1-در بسیاری از حقوق و جزائیات اسلام، مرد و زن با هم تفاوت هایی دارند. مثلاً اگر مردی مرتد شود با شرایطی حکم او قتل است ولی اگر زنی مرتد شود حکم او قتل نیست یا اسلام وظایفی را بر دوش مرد قرار داده که بر عهده زن قرار نداده است، و یا وظایفی برای زنان مقرر شده است که بر مردان مقرر نشده است.
دلیل این تفاوت ها، متفاوت بودن مکانیسم خلقی زن و مرد است. زیرا روحیات و اخلاق زن و مرد یک جور نیست. بر این اساس توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است.
این دو گرچه از یک جنس اند ولی هرگز با هم مساوی نیستند. بنا بر این عدالت اقتضاء می کند که وظایف و تکالیف آنان هم یکسان نباشد، چرا که اگر یکسان باشد خلاف عدالت پروردگار است.


2- از نظر اسلام بحث اداء شهادت و اطلاع رسانی به قاضی، هرگز بمنزله یک امتیاز نیست، بلکه یک وظیفه و تکلیف و مسئوولیت است. یعنی برای این که حقوق دیگران پایمال نگردد، اسلام این وظیفه را بر عهده انسان هایی که از موارد اختلاف بین افراد اطلاع دقیق دارند، قرار داده است تا در حضور قاضی واقعیت را بیان کنند و به آن شهادت بدهند. به همین جهت قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.[1]


پس اگر شهادت کسی در دادگاه پذیرفته نشود، یا کم‏تر پذیرفته شود، گویای سهل‏تر بودن تکلیف و مسئوولیت اوست، نه تضییع حق او.


3- مسلما تکلیف اداء شهادت با خلقت و روحیات و نقش مرد و زن، ارتباط مستقیم دارد گرچه ربطی به نقص یکی و کمال دیگری ندارد. زیرا در بعضی موارد که شهادت مربوط به مسائل خاص زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست، چون اساسا مرد در آن موارد نمی تواند شاهد باشد.
همانطوری که زنان را از شهادت در برخی امور دیگر معاف دانسته و آن را در انحصار مردان قرار داده، و در برخی امور شهادت دو زن را برابر با شهادت یک مرد قرار داده و پذیرفته است.


همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگی بین نظام تشریع[2] با نظام تکوینی[3] بنا نهاده شده است . و البته نظام تشریع، اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینی نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندی نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیت‏های وجودی موجود در نظام تکوینی است.


[1] بقره (2) آیه 283.
[2] نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیت‏های اختیاری بشر مربوط است.
[3] نظام تکوینی، یعنی قوانین، وظایف و مسئوولیت هایی که از سوی خلقت بر آدمی فرمانروایی می‏کند و ربطی به حوزه اختیاری بشر ندارد. در این حوزه برای هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتی که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونه‏ای که انکار آن از هیچ فردی پذیرفتنی نیست.

موضوع قفل شده است