اختلاط دین و سیاست؟ چرا؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلاط دین و سیاست؟ چرا؟

آیا دین و مبلغین دینی باید در امور مملکت داری و رویکردهای سیاسی جامعه دخیل باشند؟ چرا؟

با سلام خدمت دوست عزیز

اجازه بدهید همین سوال را من از شما بپرسم
اشکال این که دین و مبلغین دینی در امور مملکت داری و رویکردهای سیاسی جامعه دخیل باشند چیست؟

فکر کنم قبل این که جنبه منفی مساله نگاه کنیم نیمه پر لیوان را ببینیم مشکل حل می شود
چرا دین نباید در مسائل سیاسی و امور مملکت داری دخالت کند؟
مگر نمی گوییم دین امده تا راه رسیدن به سعادت را به ما انسانها نشان دهد خوب یکی از این راههای خیلی خیلی مهم هم همین امور اجتماعی و سیاسی انسان است

چرا وقتی که زمان عبادت و تهجد و ....است پای دین را و سط می کشیم
ولی در کارهای دیکر اجتماعی و سیاسی دین را کنار می گذاریم واز دخالت یا عدم دخالت دین دم می زنیم ؟چرا ؟

طاها;4726 نوشت:
اجازه بدهید همین سوال را من از شما بپرسم
اشکال این که دین و مبلغین دینی در امور مملکت داری و رویکردهای سیاسی جامعه دخیل باشند چیست؟

عجب!!
توصیه میکنم سوال پست ابتدایی را دوباره بخوانید.
هرگز سخنی از مشکل دار بودن به میان نیامده و فقط در مورد اختلاط آندو سوال شده است.

حال یکبار با آرامش و دقت سوال را بخوانید و جواب دهید.

؟؟؟ ؟

جواب سوال شما مثبت است اتفاقا دین و مبلغ دین باید در مملکت داری جامعه دخیل باشد اگر کنار بکشد به وظیفه خود عمل نکرده .
مگر دین فقط برای عبادت مردم امده؟
اگر چنین بود پس چرا پیامبر حکومت دینی تشکیل داد؟
می دانید علت اینکه همه ائمه ما :alayhe:باشهادت از دنیا رفتند وهیچ کدام مرگ طبیعی نداشتند چه بود؟
اگر فقط به عبادت خودشان و امورات دینی می پرداختند که حاکمان جور انها به شهادت نمیرساندند .
امام حسین علیه السلام چرا با دستگاه یزید مخالفت کرد ؟
سیاست عین دینداریست،چنین نیست که دین در قبال سیاست کوتاه امده باشد یا حرفی برای گفتن نداشته باشد.در سایه حکومت دینی است که احکام اسلامی اجرا میگردد.
اگر دین وسیاست در کنار هم به درستی اجرا شود الگوی تمام جوامع بشری خواهد بود.

دلشکسته;4672 نوشت:
آیا دین و مبلغین دینی باید در امور مملکت داری و رویکردهای سیاسی جامعه دخیل باشند؟ چرا؟

عرض ادب خدمت دلشکسته عزیز

دلشکسته;4817 نوشت:
عجب!! توصیه میکنم سوال پست ابتدایی را دوباره بخوانید. هرگز سخنی از مشکل دار بودن به میان نیامده و فقط در مورد اختلاط آندو سوال شده است. حال یکبار با آرامش و دقت سوال را بخوانید و جواب دهید.

به توصیه شما عمل کردم.

بله باید دخیل باشند زیرا :

-عالم مخلوق خداست خداوند به اول و اخر و برنامه های انسان اکاه است

-این برنامه ها را از طرف پیامبر خویش به مردم ابلاغ کرده است

- پس دین برنامه های کاملی برای سعادت بشر را در تمام زمینه ها دارد

-تنها قانون دینی کافی نیست برای هرچه بهتر اجرا شدن قانون مجری عادل و آشنا به مبانی دین هم لازم است

-در درجه اول این مجری فرستاده خداوند است

و در درجه بعدی منتخب خداوند

و منصوب پیامبر است که در لسان دین بدان امام معصوم کویند

و در درجه بعدی هم نائبان امام معصوم هستند که همان عالمان دینی هستند

اجرای قوانین دینی به مجری و دستکاه حکومتی نیاز دارد.

این استدلال ماست برای دخالت دین در سیاست

شفا;6516 نوشت:
جواب سوال شما مثبت است اتفاقا دین و مبلغ دین باید در مملکت داری جامعه دخیل باشد اگر کنار بکشد به وظیفه خود عمل نکرده .
مگر دین فقط برای عبادت مردم امده؟
اگر چنین بود پس چرا پیامبر حکومت دینی تشکیل داد؟
می دانید علت اینکه همه ائمه ما :alayhe:باشهادت از دنیا رفتند وهیچ کدام مرگ طبیعی نداشتند چه بود؟
اگر فقط به عبادت خودشان و امورات دینی می پرداختند که حاکمان جور انها به شهادت نمیرساندند .
امام حسین علیه السلام چرا با دستگاه یزید مخالفت کرد ؟
سیاست عین دینداریست،چنین نیست که دین در قبال سیاست کوتاه امده باشد یا حرفی برای گفتن نداشته باشد.در سایه حکومت دینی است که احکام اسلامی اجرا میگردد.
اگر دین وسیاست در کنار هم به درستی اجرا شود الگوی تمام جوامع بشری خواهد بود.

به نظر من دین یعنی روش پرستیدن خدا !!
و دین هر کس یعنی روشی که باهاش خدا رو می پرسته به خودش مربوطه و اگر ما بخوایم طبق دین حاکم حکومت کنیم یعنی در حق کسی که اون دین رو قبول نداره ظلم کردیم .

هیچکس;145510 نوشت:
به نظر من دین یعنی روش پرستیدن خدا !! و دین هر کس یعنی روشی که باهاش خدا رو می پرسته به خودش مربوطه و اگر ما بخوایم طبق دین حاکم حکومت کنیم یعنی در حق کسی که اون دین رو قبول نداره ظلم کردیم .

سلام
اگر بنا به دین حاکم حکومت نکنیم پرستیدن رو کنار گذاشتیم
اگر بنا به دین های دیگه یا کسی که دین رو قبول نداره حکومت کنیم تناقض در قوانین حاکمیت بوجود میاد جناب هیچکس راه حل شما چیه؟

محمد;145511 نوشت:
سلام
اگر بنا به دین حاکم حکومت نکنیم پرستیدن رو کنار گذاشتیم
اگر بنا به دین های دیگه یا کسی که دین رو قبول نداره حکومت کنیم تناقض در قوانین حاکمیت بوجود میاد جناب هیچکس راه حل شما چیه؟

به نظر خودم-حاکمیت باید بر اساس دموکراسی باشه (البته امیدوارم قبل از اینکه شما این پست رو بخونید مدیر اینو حذف نکنه :ok: اکه مایل باشید از طریق پیام خصوصی می تونیم بیشتر با هم صحبت کنیم) اینطور نه ظلمی در حق اقلیتی که دین دیگه ای دارند میشه و نه دلخوری و دلزدگی و بی اعتمادی پیش میاد .
فرض کنیم حاکمیت جوری بود که بر اساس یک دین دیگه مثلاً مسحیت تعریف می شد و اونم رفتاری این گونه با مسلمانان داشت - آیا باز هم بر همبستگی دین و سیاست تاکید داشتید . آیا باز هم در مقابل محدودیت ها-تخریب اماکن مقدس مثل مساجد و حسینیه ها - بی احترامی ها و زورگویی ها و...!!!

هیچکس;145516 نوشت:
به نظر خودم-حاکمیت باید بر اساس دموکراسی باشه (البته امیدوارم قبل از اینکه شما این پست رو بخونید مدیر اینو حذف نکنه :ok: اکه مایل باشید از طریق پیام خصوصی می تونیم بیشتر با هم صحبت کنیم) اینطور نه ظلمی در حق اقلیتی که دین دیگه ای دارند میشه و نه دلخوری و دلزدگی و بی اعتمادی پیش میاد .

الحمد لله که پست شما حذف نشد.:ok:
دوست گرامی خود بیانات شما تناقض است!!!
گفتید که حاکمیت باید بر اساس دموکراسی باشد: خوب دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم یا دقیقتر حکومت بر اساس رای اکثریت مردم. و گفتید که "اینطور نه ظلمی در حق اقلیتی که دین دیگه ای دارند میشه و نه دلخوری و دلزدگی و بی اعتمادی پیش میاد" خوب اگه قائل به دموکراسی هستید پس رای اکثریت را قبول دارید و اینجا دیگر دلخوری اقلیت معنا ندارد!و اینکه هم رای اکثریت را بپذیریم هم اقلیت ناراضی نباشند از لحاظ عقلی اجتماع متناقضین و محال است!!!
شما اگر دموکراسی را قبول دارید باید بپذیرید که اگر فرضا جمعیت کشوری 1میلیارد و 1 نفر باشد بجز آن یک نفر بقیه موافق نحوه حکومت باشند دیگر نمی توان گفت چرا آن یک نفر ناراضی است؟چون دموکراسی را پذیرفته.
وقتی دموکراسی برپا می شود یعنی همه آن را پذیرفته اند یعنی همه پذیرفته اند که حتی اگر در اقلیت قرار گرفتند رای اکثریت را باید بپذیرند.

هیچکس;145516 نوشت:

فرض کنیم حاکمیت جوری بود که بر اساس یک دین دیگه مثلاً مسحیت تعریف می شد و اونم رفتاری این گونه با مسلمانان داشت - آیا باز هم بر همبستگی دین و سیاست تاکید داشتید . آیا باز هم در مقابل محدودیت ها-تخریب اماکن مقدس مثل مساجد و حسینیه ها - بی احترامی ها و زورگویی ها و...!!!

اولا که حکومت اسلامی چه رفتار ظالمانه ای را با مسیحیان داشته است؟(بنویسید پست شما پاک نمی شود) ثانیا جواب شما در صورتی مثبت است که 1.مسیحیت تحریف نشده بود2.مسیح بعد از محمد(ص) به نبوت می رسید و مدل زندگی او(دین مسیحیت) کامل تر بود.
همه ادعاهای شما باطل است چونکه در ایران نه به مسیحی ظلم شده(از خودشان بپرسید) نه کلیسا تخریب شده(بروید کلیساهای شهرهای بزرگ را ببینید) و نه بی احترامی شده(به بیانات و رفتار مقام معظم رهبری از ابتدا تا کنون نگاهی بیندازید و یا از خود اقلیت ها بپرسید)

دین و دموکراسی(به معنای مردم سالاری چون هرکی از راه میرسه یه تعریف میده) در نقطه مقابل هم نیستند و اصولا از یک جنس نیستند که بتوان آنها را مقایسه کرد.

اختلاف در این دو مورد است :

  1. خدا :آفریننده جهان،واجب الوجود،جامع تمام صفات که هیچ گونه نقصی بر او وارد نیست.
  2. دین : دستوراتی که خدا برای هدایت انسان به سوی سعادت دنیا و آخرت از طریق پیامبران برای او فرستاده تا به آنها عمل کند و یک مدل زندگی کامل است که تمام جوانب زندگی فردی و اجتماعی(از مسائل شخصی گرفته تا نحوه اداره حکومت) در آن آمده است و این مدل از آدم شروع شد و در زمان پیامبر خاتم تکمیل گردید.
پس حکومت دینی یعنی حکومت بر اساس مدلی(دین) که خداوند برای انسان فرستاده.

اگر کسی حقیقتا یا از سر جهالت با حکومت دینی مخالفت داشته باشد در یکی از موارد زیر باید دلیل مخالفت او را جست:

  1. در اصول مشکل دارد به این معنا که :خدا را جامع صفات و دارای علم به تمام هستی و سعادت انسان و همچنین عالم تر از انسان نمی داند و در نتیجه ی این مطلب مدل زندگی که خدا برای بشر فرستاده را نمی تواند بپذیرد.(مدل های بشری را بر مدل الهی ترجیح می دهد)
  2. در امین بودن کسانی که این مدل زندگی را یاد می گیرند(انبیا،ائمه،علما) و انتشار می دهند شک دارد که آن هم باید بتواند با دلایل محکم آن را اثبات کند.
  3. مغرض است (که انشاء الله در اسک دین اینگونه نداریم)
در حکومت دینی هم باید متخصص دین نظر بدهد نه فلاسفه ای که زندگی شخصی خودشان را هم نتوانسته اند بدرستی اداره کنند.

در مورد نکته جالبی هم که در امضایتان دیدم"من عربی نمی دانم پارسی بنویس!" باید عرض کنم اگر عربی نبود پارسی تا الان 40 کفن پوسانده بود.اگر خواستید بعدا سر این مطلب بحث می کنیم.(خلاصه عرض می کنم به هند نگاه کنید ابتدا زبان و فرهنگش چه بود الان چیست؟چرا؟دوم اینکه بزرگترین افتخارات شعر و ادب ما کلامشان مملو از عربی است مانند سعدی،حافظ و ...)

موضوع قفل شده است