خدا هست ؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا هست ؟

راه‌های اثبات خدا

براهین و راه‌های اثبات وجود خدا بسیار زیادند تا جایی که میرزا مهدی آشتیانی نقل می‌کند فخر رازی تعداد این براهین را به هزار برهان رسانده است.[1]
در یک دسته‌بندی کلی شهید مطهری این براهین را به سه قسم تقسیم کرده است:
1- براهین فطرت یا براهین انفسی (راه دل و حسّ خداجویی)
در این راه، انسان به وسیله شهود بی‌واسطه، خدا را درک می‌کند و در واقع، وجود خدا برای انسان بدیهی است. فطرت خداجویی و خداشناسی و خداپرستی در عمق وجود انسان قرار دارد و آیاتی از قرآن بر این حقیقت دلالت دارند. از جمله:

"فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا" (روم/30)
"روی خود را به سوی دین پاک خدای بازگردان، همان فطرت خداپرستی که خداوند همه انسان‌ها را بر آن آفریده است."

نام "راه" شاید نسبت به "برهان" بر این طریقه ترجیح داشته باشد زیرا راه فطرت، برهان فلسفی نیست. البته می‌توانیم به وسیله براهین فلسفی وجود فطرت را در انسان اثبات کنیم.

2- براهین خداشناسی از راه آثار یا خلقت خدا
این نوع برهان، خود از راه‌های گوناگونی قابل تقریر است. برخی از این تقریرها عبارتند از:
الف) از طریق حدوث عالم و مخلوقات
ب) از طریق وجود نظم و تشکیلات فوق‌العاده جهان خلقت
ج) از طریق توجه به غایات و اهداف موجودات
در این نوع براهین، نوعی استدلال وجود دارد که خدا را به وسیله آیات و نشانه‌ها، اثبات می‌کند. در حقیقت همان آیات و نشانه‌ها واسطه اثبات وجود خدا قرار می‌گیرند.

3- براهین فلسفی خداشناسی
این راه عقلی و فلسفی محض و از طریق وجود و موجود به طور کلی طی می‌شود. در این راه هم اگرچه نوعی استدلال وجود دارد و خدا با واسطه اثبات می‌شود لکن آنچه واسطه قرار می‌گیرد آیات و نشانه‌ها نیستند (چنان‌که در براهین نوع دوم بود) بلکه واسطه‌ها، یک سلسله اصول عقلی (بدیهی یا نظری) هستند.[2]
براهین فلسفی نیز خود به دو دسته تقسیم می‌شوند:
1- براهینی که از طریق غیر خدا، وجود خدا را اثبات می‌کنند مانند براهینی که تکیه بر ابطال دور و تسلسل دارند.
2- براهینی که از طریق غیرخدا وجود را اثبات نمی‌کنند بلکه با تکیه بر اصل هستی خدا را اثبات می‌کنند که از آنها به "براهین صدیقین" یاد می‌شود.[3]
اگر بخواهیم تقسیم فوق‌ را به نحو حصر عقلی بیان کنیم به گونه‌ای که شامل همه انواع براهین از جمله براهین وجود نیز شود چنین می‌گوئیم:
براهین اثبات وجود خدا به دو دسته تقسیم می‌شوند:
1- براهینی که مستقیماً به وجود خدا نمی‌پردازند بلکه به اثبات وجود فطرت خدا‌جویی می‌پردازند و این نکته را متذکر می‌شوند كه خدا از استدلال بی‌نیاز است (براهین فطري)
2- براهینی که مستقیماً به اثبات وجود خدا می‌پردازند که این نوع براهين خود به دو قسم تقسیم می‌شود:
1- براهيني كه از صرف تعريف و مفهوم خدا، وجود خدا را اثبات مي­كنند و براي اثبات وجود خدا بر هیچ شی‌ای در خارج تکیه نمی‌کنند. (براهین وجودی)
3- براهینی که بر وجود شیء یا اشیائی در خارج از ذهن تکیه می‌کنند و با وجود آن خدا را اثبات می‌کنند که خود دو دسته‌اند:
الف) براهینی که خدا را با تکیه بر وجود چیزی غیر از وجود خدا، اثبات می‌کنند به طوری که اگر آن شیء انکار شود براهین قادر به اثبات وجود خدا نیستند مانند براهین حدوث و امکان یا براهینی که به واسطه بطلان دور و تسلسل، وجود خدا را اثبات می‌کنند.
ب) براهینی که وجود خدا را اثبات می‌کنند اما نه با تکیه بر وجود غیر او بلکه فقط با تکیه بر اصل واقعیت وجود خدا را اثبات می‌کنند. به طوری که اگر همه چیز (غیر از خدا) انکار شود باز هم وجود خدا اثبات می‌شود. که این دسته را "براهین صدیقین" می‌نامند.[4]

نمودار این تقسیم عقلی بدین شکل می‌باشد:


براهین اثبات وجود خدا:
1- مستقیماً به اثبات وجود خدا نمی‌پردازند (براهین فطرت) (بلکه به اثبات وجود فطری خدایی می‌‌پردازند)
2- مستقیماً به اثبات وجود خدا می‌پردازند:
الف) بر وجود شیء‌ خارجی تکیه نمی‌کنند بلکه از مفهوم و تعریف خدا، خدا را اثبات می‌کنند (براهین وجودی)
ب) بر وجود شی‌ای در خارج تکیه می‌کنند:
- با تکیه بر چیزی غیر از خدا، خدا را اثبات می‌کنند (مانند براهینی که با تکیه بر حدوث یا ابطال دور و تسلسل خدا را اثبات می‌کنند)
- وجود خدا را با خود خدا اثبات می‌کنند (براهین صدیقین)




[1] . میرزا مهدی آشتیانی، تعلیفه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، ص 503.

[2] . مطهری، مرتضی؛ شرح منظومه مجموعه آثار، ج 5، ص 486 – 480.

[3] .برای رجوع به برخی براهین فلسفی و به ویژه براهین صدیقین ر.ک: ابن سینا، اشارات، نشر البلاغه، ج 3، ص 20، المشارع و المطارحات، شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ج1، ص 387 و ملاصدرا، اسفار، چ بیروت، ج 6، ص 26 و مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 7، ص 63 – 61 و جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن؛ ص 196 – 130.

[4] . عبودیت، عبدالرسول، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، قم، مؤسسه امام خمینی، ص 42 – 41.

اگر خدا هست اثبات کنید

همه ی انسان ها و آسمان را خدا آفریده خدا را کی آفریده از کجا آمده

به من کمک کنید.

سلام
عنوان "اثبات وجود خدا" رو در قسمت جست وجوی بالای صفحه اصلی سایت بزنید اگر باز هم سوالی داشتید همونجا بپرسید کارشناسای سایت جواب میدن
یاعلی(ع)

بنام خدا.
سلام.
لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ.
چیزی که تقریباً هر روز و همیشه تکرار میکنید در سوره توحید.

شاخه ی گل;182368 نوشت:

همه ی انسان ها و آسمان را خدا آفریده خدا را کی آفریده از کجا آمده


به نام خدا
با سلام و احترام
برای این که بتوان بهتر به سوال شما پاسخ داد لازم است با اصطلاحاتی نظیر واجب الوجود و ممکن الوجود آشنایی داشت.
هرچیزی که بتوان آن را "موجود" دانست،از دوحال خارج نیست: یا وجود برای ان ضرورت دارد و خود بخود موجود استٰ و "واجب الوجود" نامیده می شود، و یا وجودش ضرورت ندارد و مرهون موجود دیگری است و "ممکن الوجود" گفته می شود.
{بدیهی است که ممتنع الوجود؛ یعنی چیزی که تحقق آن محال باشد اصلا وجود نخواهد داشت} *
بنابراین هر موجودی یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود.
زمانی که در مفهوم ممکن الوجود دقت میکنیم روشن می شود که هر چیزی مصداق این مفهموم باشد، معلول و نیازمند به علت است؛ زیرا هر موجودی که خودبخود وجود نداشته باشد، به وسیله موجود دیگری به وجود آمده است.
نتیجه این که طبق قانون علیت
"واجب الوجود" را کسی نیافریده تا بپرسیم خدا را کی آفریده؟"خدا آفرییننده ای است که آفریده نشده.نه زاده شده ونه خودش زاییده است!

یکی از مواردی که در قرآن کریم، می تواناین مفاهیم را ملاحظه نمود، سوره توحیداست:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3) وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (4)

"بگو او خداى يگانه است‏
خداوند بى‏نياز و همه به او نيازمندند
توليد ننموده و تولّد نميشود
و نبوده است براى او همسر و همتا احدى."

*.ر.ک: آموزش عقاید، استاد مصباح یزدی ، ص61.

سلام
قضیه اینه که جناب شاخه ی گل
من و شما و ما و این دنیا و همه و همه را که خدا آفریده
هممون ناقصیم هممون کمیم و نقطه کمال میخوایم
مهربونیه فلانی کامل نیست ببخشش اون یکیهم کامل نیست چون خدا قسمتی از روح خودشو تو جسم هرکدوممون دمیده وخودش نقطه ی اوجه
نقطه ی اوجه همه ی خوبیهاهم خودشه
ماچون ناقصیم نیاز به یه کمال داریم نیاز به یه آفریننده داریم
اونکه خودش کامله نیاز به اوجه چی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:
دیگه بالاتر از نقطه ی عطف که رو نمودار پیدا نمی کنی!!!!!!!!
اگه پیدا کردی واسه خداهم دنبال آفریننده باش:khaneh:
ضمننا به منم بگید تا گردن معلممونو بشکنم:khandeh!:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

شقایق;182556 نوشت:
خدا قسمتی از روح خودشو تو جسم هرکدوممون دمیده

ببخشید مثل این که از آیه نفخت فیه من روحی (از روح خود در او دمیدم ) برای شما سوء تفاهم پیش اومده

امیدوارم مسئله حل شه

خدا از روحی که خلق کرده بود به انسان دمید نه آن که قسمتی از روح خودش و اضافه اینجا فقط برای شرف است نه چیزی دیگر

التماس دعا

مهدی عباس زاده;188145 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

ببخشید مثل این که از آیه نفخت فیه من روحی (از روح خود در او دمیدم ) برای شما سوء تفاهم پیش اومده

امیدوارم مسئله حل شه

خدا از روحی که خلق کرده بود به انسان دمید نه آن که قسمتی از روح خودش و اضافه اینجا فقط برای شرف است نه چیزی دیگر

التماس دعا


سلام
بله خیلی ممنون
اشتباه فهمیده بودم
ممنون

سلام خدمت دوستان

روشن;182552 نوشت:
برای این که بتوان بهتر به سوال شما پاسخ داد لازم است با اصطلاحاتی نظیر واجب الوجود و ممکن الوجود آشنایی داشت. هرچیزی که بتوان آن را "موجود" دانست،از دوحال خارج نیست: یا وجود برای ان ضرورت دارد و خود بخود موجود استٰ و "واجب الوجود" نامیده می شود، و یا وجودش ضرورت ندارد و مرهون موجود دیگری است و "ممکن الوجود" گفته می شود. {بدیهی است که ممتنع الوجود؛ یعنی چیزی که تحقق آن محال باشد اصلا وجود نخواهد داشت} * بنابراین هر موجودی یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود. زمانی که در مفهوم ممکن الوجود دقت میکنیم روشن می شود که هر چیزی مصداق این مفهموم باشد، معلول و نیازمند به علت است؛ زیرا هر موجودی که خودبخود وجود نداشته باشد، به وسیله موجود دیگری به وجود آمده است. نتیجه این که طبق قانون علیت "واجب الوجود" را کسی نیافریده تا بپرسیم خدا را کی آفریده؟"خدا آفرییننده ای است که آفریده نشده.نه زاده شده ونه خودش زاییده است!

کاملا درسته...
ولی دوست عزیز اینها همش تعریفات ما انسانهاست.

مثل اینه که تعریف کنید: x=2
بعد بگید x هیچ وقت برابر 4 نمی شود!

خب، بله همه قبول داریم چون همون اول خودتون تعریف کردید که x=2 .
ولی اینا تعاریفیه که خودمون درآوردیم چون نیاز به توجیح داشتیم.همین...

تمام براهینی هم که در باب اثبات خدا بیان شده اند همین گونه اند.

مثلا میگویید هر نظمی یک ناظم دارد واین دنیا براساس یک نظم کار میکند پس ان ناظم یک موجود خیلی بهتر از ما یعنی خداست.
ببخشید چی شد؟؟
در نتیجه گیری با مشکل مواجه شدید و مجبور شدید خدایی را تعریف کنید که...از من بهتر می دانید.
شاید آن ناظم یک نیرو یا ذره مادی باشد نه یک موجود خیالی.
این دیگر چه نتیجه ای است؟؟

دقیقا این همان حرف من هست
چرا ما باید واجب الوجود را یک موجود هوشمند در نظر بگیریم با کدام دلیل؟
چرا ان موجود اولیه به جای موجود پبچیده به نام خدا نباید موجودی ساده مثل یک نیرو یا هر چیز دیگر باشد؟
چرا ناظم جهان نمیتواند یک نیرو یا یک موجود ناشناخته دیگر باشد؟
خدا شناسان بر خلاف حرف خود مبنی بر این که خدا را با خود مقایسه نکنید .خود ان موجود ناظم و بهتر و بالا تر را مانند یک انسان میدانند که فقط علم قدرتش صبرش بخشش بیشتر است.خب این خدا چه فرقی با انسان داره
فقط اون مطلق هست ما نسبی
اینها به دلیل عدم علم کافیست
چون ما نمیتوانیم دلیلی برای چگونگی وجود این دنیا پیدا کنیم میگوییم خدا
مثل کسی که از 1000 سال پیش بیاد و جلوی در برقی بی ایستد و در ناگهان باز شود بی شک میگوید این کار خدا ست این یک معجزه است .چون نمیداند دلیل باز شدن در برق است

gsaeed;188825 نوشت:
دقیقا این همان حرف من هست
چرا ما باید واجب الوجود را یک موجود هوشمند در نظر بگیریم با کدام دلیل؟
چرا ان موجود اولیه به جای موجود پبچیده به نام خدا نباید موجودی ساده مثل یک نیرو یا هر چیز دیگر باشد؟
چرا ناظم جهان نمیتواند یک نیرو یا یک موجود ناشناخته دیگر باشد؟
خدا شناسان بر خلاف حرف خود مبنی بر این که خدا را با خود مقایسه نکنید .خود ان موجود ناظم و بهتر و بالا تر را مانند یک انسان میدانند که فقط علم قدرتش صبرش بخشش بیشتر است.خب این خدا چه فرقی با انسان داره
فقط اون مطلق هست ما نسبی
اینها به دلیل عدم علم کافیست
چون ما نمیتوانیم دلیلی برای چگونگی وجود این دنیا پیدا کنیم میگوییم خدا
مثل کسی که از 1000 سال پیش بیاد و جلوی در برقی بی ایستد و در ناگهان باز شود بی شک میگوید این کار خدا ست این یک معجزه است .چون نمیداند دلیل باز شدن در برق است

[="blue"]با سلام شما و همه دوستان اسک دین، دوست عزیز نمی داندم شما تا چه قدر با علم فلسفه آشنا هستید البته حدس می زنم اصلا آشنایی نداشته باشید، چرا که در فلسفه همه این سوالات شما بحث شده و پاسخ داده شده است، و اما ممکن است پاسخ ها تخصصی باشد و نیاز به مقدماتی داشته باشد که بنده سعی می کنم با زبان ساده بیان کنم.
در فلسفه اثبات می شود جهان و عالم هستی باید دارای یک واجب الوجود باشد، زیرا تسلسل علل باطل است؛ به این معنا که امکان ندارد زنجیره خلقت اشیاء تا بینهایت ادامه داشته باشد و به جایی ختم نشود، به طور مثال بگوییم "الف" را "ب" خلق کرده و "ب" را "ج"، و خود "ج" را "د" خلق کرده، و "د" را نیز "و" خلق کرده است و این زنجیزه تا بینهایت ادامه داشته باشد؛ این باطل است بالضروره. زیرا عقل می گوید بالاخره خلقت باید از جایی شروع شود و ما باید به یک موجودی برسیم که دیگر مخلوق موجود دیگری نباشد، و خود بی نیاز از موجودات دیگر باشد که همان "واجب الوجود" است و در فرهنگ دینی خدا نام دارد؛ لذا هالم هستی به چنین موجودی نیاز دارد.
حال باید پرسید این واجب الوجود چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ او چون واجب است "وجود" ذاتی اوست و قائم به نفس است؛ پس بیناز از غیر است. یعنی به هیچ کس و هیچ چیزی نیار ندارد، و تنها متکی به خود است، این است معنای واجب الوجود. حال که او به کسی نیاز ندارد، پس باید هیچ نقصی هم نداشته باشد و جامع جمیع کمالات باشد، زیرا هر نقصی که در او باشد به کس دیگری نیاز خواهد داشت تا این نقص را برطرف کند؛ و این یعنی محتاج بودن واجب و با معنای بی نیازی و واجب الوجود بودن سازگاری ندارد. به طور مثال اگر واجب علم نداشنه باشد قطعا به شخصی نیاز خواهد داشت که به او تعلیم دهد. و یا اگر قدرت نداشته باشد؛ قطعا به کسی نیاز خواهد داشت که به او قدرت دهد؛ و اینها یعنی نیاز مندی او به غیر که با مفهوم واجب الوجود سازگاری ندارد.
به همین خاطر است که عقل بشر می گوید خداوند متعال(همان واجب الوجود اثبات شده در فلسه) باید بی نهایت باشد و جامع جمیع کمالات آن هم تا بینهایت. [/]

بی نیازی هیچ وقت برابر جمیع الکمالات نیست.مثلا اگر بگوییم سنگ عالم نیست ایا به نقص سنگ اشاره کردیم؟
درسته علم یک صفت کمالی است اما مگر میشود سنگ عالم باشد؟
برای واجب الوجود همین بس که بی نیاز باشد و این بی نیازی بر حسب ساده بودت ذاتش است
البته من نمیتونم مثالی بزنم و شی نام ببرم انقدر ساده که بی نیاز باشد چون ما هنور در اول کار شناخت جهانیم
چرا باید واجب الوجود کامل باشد مثلا اگر فرض کنیم ان واجب نیروی جاذبه هست ایا به علم نیاز دارد؟ایا به بخشش نیاز دارد؟
این موجود انقدر بی نیاز هست که نیازی به این صفات هم ندارد
حال شما موجودی را فرض کنید بی نیاز که صرف ذاتش باعث حرکت و پدید امدن اشیای دیگر میشود
من نمیفهمم چرا واجب باید جمییع الکمالات باشد؟شما گفتید اگر عالم نباشد محتاج یک عالم میشود
ولی چنین نیست گفتم یک سنگ نه نیازی به علم دارد نه عالم
حال موجودی ساده فرض کنید بی نیاز از این صفات
البته من نمیتونم از نظریه دفاع کنم چون گفتم هنوز راه زیادی مانده تا کشف فضا.زمانی که فیزیک دلیل وجود جهان را بفهمد ان وقت است که خدای شما اساسا باید جواب پس دهد که اگر این جهان دلیلی غیر از خدا دارد و ان را فیزیک پیدا کرده پس او در مدت سال ها چه میکرده.
ولی در حال حاظر باید پرسید چرا واجب الوجود باید جمیع الکمالات باشد؟

gsaeed;188883 نوشت:
بی نیازی هیچ وقت برابر جمیع الکمالات نیست.مثلا اگر بگوییم سنگ عالم نیست ایا به نقص سنگ اشاره کردیم؟
درسته علم یک صفت کمالی است اما مگر میشود سنگ عالم باشد؟
برای واجب الوجود همین بس که بی نیاز باشد و این بی نیازی بر حسب ساده بودت ذاتش است
البته من نمیتونم مثالی بزنم و شی نام ببرم انقدر ساده که بی نیاز باشد چون ما هنور در اول کار شناخت جهانیم
چرا باید واجب الوجود کامل باشد مثلا اگر فرض کنیم ان واجب نیروی جاذبه هست ایا به علم نیاز دارد؟ایا به بخشش نیاز دارد؟
این موجود انقدر بی نیاز هست که نیازی به این صفات هم ندارد
حال شما موجودی را فرض کنید بی نیاز که صرف ذاتش باعث حرکت و پدید امدن اشیای دیگر میشود
من نمیفهمم چرا واجب باید جمییع الکمالات باشد؟شما گفتید اگر عالم نباشد محتاج یک عالم میشود
ولی چنین نیست گفتم یک سنگ نه نیازی به علم دارد نه عالم
حال موجودی ساده فرض کنید بی نیاز از این صفات
البته من نمیتونم از نظریه دفاع کنم چون گفتم هنوز راه زیادی مانده تا کشف فضا.زمانی که فیزیک دلیل وجود جهان را بفهمد ان وقت است که خدای شما اساسا باید جواب پس دهد که اگر این جهان دلیلی غیر از خدا دارد و ان را فیزیک پیدا کرده پس او در مدت سال ها چه میکرده.
ولی در حال حاظر باید پرسید چرا واجب الوجود باید جمیع الکمالات باشد؟

[="blue"]دوست عزیز بهتر است چشمان خود را باز کنیم و بهتر دنیا را ببینیم، مگر می شود موجودی بر اثر نداشتن کمالات بی نیاز باشد ؟ آیا مثلا سنگ می تواند خالق این همه نظم و زیبایی باشد؟ شما خود می گویید که نمی توانید از این نظریه دفاع کنید که نشانه بطلان مطلب است؛ در خلق شعور، مگر می شود خود خالق شعور نداشته باشد.
در فلسفه قائده مهمی وجود دارد که بر مبنای عقل است-البته عقل سلیم نه مریض-که می گویید "فافد الشی" نمی تواند "معطی الشی" باشد؛ به این معنا که هیچ موجودی نمی تواند به موجود دیگر چیزی را عطا کند که خود آن موجود آن صفت را نداشته باشد. مثلا اگر شخصی خود فقیر باشد و پولی نداشته باشد آیا می تواند به دیگری پولی بدهد؟ خود آن شخص آن ویژگی را ندارد ، حال چطور می تواند به دیگران ببخشد.
لذا طبق این قاعده چون انسان علم دارد، شعور دارد، قدرت دارد، درایت دارد و... پس خالق و بوجود آورنده او نیز باید این مکالات را به نحو اعلی واشرف داشته باشد؛ تا بتواند به انسان این خصوصیات را بدهد.[/]

[="red"]پناه بر خداوند متعال از وسوسه های شیطان.[/]

کی میگه خدا هست؟
اون کسی که میگه خدا نیست اثبات کنه تا منم بگم خدا نیست

چرا همیشه ما باید اثبات کنیم خدا هست؟؟؟
ها؟؟؟
یه دفعه هم اونا اثبات کنند خدا نیست

فرقان;188948 نوشت:
دوست عزیز بهتر است چشمان خود را باز کنیم و بهتر دنیا را ببینیم، مگر می شود موجودی بر اثر نداشتن کمالات بی نیاز باشد ؟ آیا مثلا سنگ می تواند خالق این همه نظم و زیبایی باشد؟ شما خود می گویید که نمی توانید از این نظریه دفاع کنید که نشانه بطلان مطلب است؛ در خلق شعور، مگر می شود خود خالق شعور نداشته باشد.
در فلسفه قائده مهمی وجود دارد که بر مبنای عقل است-البته عقل سلیم نه مریض-که می گویید "فافد الشی" نمی تواند "معطی الشی" باشد؛ به این معنا که هیچ موجودی نمی تواند به موجود دیگر چیزی را عطا کند که خود آن موجود آن صفت را نداشته باشد. مثلا اگر شخصی خود فقیر باشد و پولی نداشته باشد آیا می تواند به دیگری پولی بدهد؟ خود آن شخص آن ویژگی را ندارد ، حال چطور می تواند به دیگران ببخشد.
لذا طبق این قاعده چون انسان علم دارد، شعور دارد، قدرت دارد، درایت دارد و... پس خالق و بوجود آورنده او نیز باید این مکالات را به نحو اعلی واشرف داشته باشد؛ تا بتواند به انسان این خصوصیات را بدهد.
پناه بر خداوند متعال از وسوسه های شیطان.

کدام زیبایی؟کدام نظم؟
همانقدر که در این جهان نظم وجود دارد بی نظمی هم وجود دارد البته بیشتر
زیرا این جهان نظمیست داخل یک بی نظمی.
و اصلا اصول حرکت و شکل گیری و اتقاق .خلق .ساخت .جنبش و..... بی نظمی هست
کدام زیبایی ؟همانقدر که زیبایی هست زشتی هم هست
اگر شما میگویید ببینید ستارگان و سیاره هایی را که به دور یک واحد در کهکشان میچرخند و این نظم است پس تکلیف ان ستاره ها و سیاره هایی که در فضای خالی و به دور از هر کهکشانی ازادانه و بی نظم به هر سو میروند چه میشود؟
و مثال های فراوان
کدام نظم؟
کافیست که میلیارد ها حروف را داخل گونی بریزید و دسته دسته بیرون بیارید بی شک از هر هزار دسته یک دسته به صورت یک کلمه بیرون میاد
و در داخل میلیارد ها دسته میلیون ها کلمه هست که بی صورت اتفاقی درست شده اند
این جهان هم مثل همان گونی هست
انقدر بزرگ است که هر چیزی ممکن است صورت گیرد
اتفاقی
جالبه یعنی خالق هر چه خلق کند باید سرشار از ان باشد؟
به گفته شما

نقل قول:
این معنا که هیچ موجودی نمی تواند به موجود دیگر چیزی را عطا کند که خود آن موجود آن صفت را نداشته باشد.

پس خدا هم باید ماده باشد .زیرا ما ماده هستیم
خدا هم باید زنده باشد زیرا ما صفت کمال زنده داریم
پس ما هم باید از (0.1) درست شده باشیم زیرا خالق دنیای کامپیوتر هستیم

gsaeed;189145 نوشت:
کدام زیبایی؟کدام نظم؟
همانقدر که در این جهان نظم وجود دارد بی نظمی هم وجود دارد البته بیشتر
زیرا این جهان نظمیست داخل یک بی نظمی.
و اصلا اصول حرکت و شکل گیری و اتقاق .خلق .ساخت .جنبش و..... بی نظمی هست
کدام زیبایی ؟همانقدر که زیبایی هست زشتی هم هست
اگر شما میگویید ببینید ستارگان و سیاره هایی را که به دور یک واحد در کهکشان میچرخند و این نظم است پس تکلیف ان ستاره ها و سیاره هایی که در فضای خالی و به دور از هر کهکشانی ازادانه و بی نظم به هر سو میروند چه میشود؟
و مثال های فراوان
کدام نظم؟
کافیست که میلیارد ها حروف را داخل گونی بریزید و دسته دسته بیرون بیارید بی شک از هر هزار دسته یک دسته به صورت یک کلمه بیرون میاد
و در داخل میلیارد ها دسته میلیون ها کلمه هست که بی صورت اتفاقی درست شده اند
این جهان هم مثل همان گونی هست
انقدر بزرگ است که هر چیزی ممکن است صورت گیرد
اتفاقی
جالبه یعنی خالق هر چه خلق کند باید سرشار از ان باشد؟
به گفته شما
پس خدا هم باید ماده باشد .زیرا ما ماده هستیم
خدا هم باید زنده باشد زیرا ما صفت کمال زنده داریم
پس ما هم باید از (0.1) درست شده باشیم زیرا خالق دنیای کامپیوتر هستیم

[="blue"]واقعا برا خودم و شما متاسفم کسی که وجود نظم در دنیا را انکار کنه اصلا نمیشه با او بحث کرد. اگر نظمی نیست چطور این همه قانون فیزک و ریاضات وشیمی کشف شده است؟ اگر نظم نباشد هرگز قانون درست نمی شود؛ چرا آب همیشه در 100درجه به جوش می آید؟ چرا تصادفا و شانشی یک بار در 40 درجه به جوش نمی اید.
آیا شما قبول می کنید دیوان حافظ به این زیبایی تصادفی و حاصل به هم خوردن حروف باشد، مثلا چند تا میمون روی دستگاه تایپ نشسته باشند و بدون خرد آن را شانسی نوشته باشند؟ اگر می پذیرید باید در خرد خود شک کنید. و نکته پایانی اینکه شما به فائده" فاقذ الشی" نمی تواند "معطی الشی" باشد اشکال کنید؟ چرا حاشیه سازی می کنید. دوست عزیز در فلسفه اثبات می شود ماده نقص است نه کمال که خداوند آن را دا را باشد، پس باید جسمیت و حسمانی بوددن را از خداوند نفی کنیم نه اثبات. فکر کنم بحث با شما بی فایده باشد؛ چشمان خود را بسته اید و در روز روشن داد می زنید شب است .[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

gsaeed;189145 نوشت:
جالبه یعنی خالق هر چه خلق کند باید سرشار از ان باشد؟

دوست عزیز به نظر شما خدایی که ساده است مادی هست یا غیر مادی؟

اگر میفرمایید مادی هست خصوصیات مادی چیست؟

التماس دعا

سلام دوست عزیز.
سلام g saeed
این g دراول اسمت چیه؟god?یامابین دوگونیا؟
ببین سعید جانم در چند روزپیش گفتم اگه میگی خدانیست اما,یه شب تنها تو بیابون بخواب.از ترس اولین کلمه ای که میگی اسم خداست,چرا؟چون زمان ناامیدی سراغ خدا میریم.اگه نامید نباشیم کجا و کیو صدا میکنیم؟شهوتمونو که پشت شهوتون چی خوابیده؟ابلیس.
اگه تو میگی خدا نیست,پس چرا مردمان دجال که در هر جای دنیا هستن مثل امریکا اروپا و.. وجود خدا را نفی نمیکنند؟یعنی اونا اشتباه میکنن تو درست میگی؟مگه تمام دنیا نمیگه امریکا ابرقدرته و پشتشو میگیری و ازش دفاع میکنی,پس بدون اونها هم نتونستن وجود خدارا منع کنن.بلکه میدانند خداوند وجود دارد.
پس نگو خدا نیست

فرقان;189152 نوشت:
واقعا برا خودم و شما متاسفم کسی که وجود نظم در دنیا را انکار کنه اصلا نمیشه با او بحث کرد. اگر نظمی نیست چطور این همه قانون فیزک و ریاضات وشیمی کشف شده است؟ اگر نظم نباشد هرگز قانون درست نمی شود؛ چرا آب همیشه در 100درجه به جوش می آید؟ چرا تصادفا و شانشی یک بار در 40 درجه به جوش نمی اید.
آیا شما قبول می کنید دیوان حافظ به این زیبایی تصادفی و حاصل به هم خوردن حروف باشد، مثلا چند تا میمون روی دستگاه تایپ نشسته باشند و بدون خرد آن را شانسی نوشته باشند؟ اگر می پذیرید باید در خرد خود شک کنید. و نکته پایانی اینکه شما به فائده" فاقذ الشی" نمی تواند "معطی الشی" باشد اشکال کنید؟ چرا حاشیه سازی می کنید. دوست عزیز در فلسفه اثبات می شود ماده نقص است نه کمال که خداوند آن را دا را باشد، پس باید جسمیت و حسمانی بوددن را از خداوند نفی کنیم نه اثبات. فکر کنم بحث با شما بی فایده باشد؛ چشمان خود را بسته اید و در روز روشن داد می زنید شب است .

اولا من منکر نظم نشدم.جمله معروفی گفتم
این دنیا نظمیست داخل یک بی نظمی
گفتم همان قدر که میتوان گفت انسان بر چه نظمی افریده شده مثلا ابرو برای محافظت چشم هست
همانقدر بی نظم است و میشود گفت چرا لوله تنفسی و لوله انتقال خوراک یکی است و این موجب مریضی ها و حتی مرگ شده و هست
همانقدر که میشود اجرامی را پیدا کرد که به دور یک جرم میگردند میشود اجرامی را پیدا کرد که در فضا معلق هستن
اگر روشنایی وجود دارد .سایه (عدم روشنایی ) هم دیده میشود
پس کل جهان بر پایه نظم نیست.بی نظمی هم وجود دارد
و گفتم دلیل وجود نظم همان ضریب احتمال در مقیاس بالا هست
مثلا ایا میشود از یک گونی حروف به دست میمون ها یک مقاله علمی بیرون اورد؟
وقتی شما به پیدایش جهان نگاه میکنید
این نیست که در ابتدا مثلا مولکول ها بودن ناگهان ساتاره ها و زمین درست شد و حیاط جریان یافت
بلکه پله پله صورت گرفت
اول موکول ها به هم چسبیدن .و ذره غبار تشکیل شد
غبار ها و ذرات با هم برخورد میکردن و گرما تولید میشود جاذه انها را به هم نزدیک میکرد گرما باعث جوش هسته ای میان موکول ها شدبا جوش خوردن ذرات بزرگ تر تشکیل شدن اهسته اهسته اجرام کوچک بزرگ وستاره ها تشکیل شدن و....
پس نباید انتظار داشت چند تا میمون از یه گونی حروف برای شما مقاله علمی در بیارن
البته ای هم ممکن است اما پله پله
مثلا در مقیاس بالا باید نگاه کرد
میلیارد ها حروف میمون ها دسته دسته حروف را بیرون می اورند
مسلما از بین 100 هزار تا یکی از دسته ها به صورت یک کلمه درست بیرون می اید
البته اینها ضریب احتمال دارد که فرمول ریاضی داره و با اثبات ریاضی میشه بیان کرد
حالا در مرحله بعدی ما میلیارد ها دسته حروف داریم که بعضی کلمه درست هستن بعضی کلمه اشتباه حالا میمون ها از بین میلیارد ها دسته کلمه دسته های چند تایی برای ساخت جمله بیرون میارن.باز هم ضزب احتمال باید در نظر گرفته شود
خب حالا میلیار ها جمله داریم که از بین این همه توی هر 100 هزرا تا یکی 100% درست هست
پس بین این همه جمله .جمله های درست هم هست
و حالا کافیست از بین جمله ها دسته های چند تایی انتخاب کنید و مثل قبل میلیارد ها مقاله چند جمله ای درست میشه که بعضی بی معنی و بعضی درست با معنی هستن
توجه کنید در دنیا هم مصداق بالا جملات درست و جملات بی معنی یا غلت هست
مثلا خورشید از غبار گازی در 10 میلیارد سال پیش درست شد
و مامیبینیم هنوز غبار هایی هست که نتوانستن به ستاره تبدیل بشن و از همان اغاز به صورت گاز مانده اند
وقتی سخن از ضزیب احتمال در مقیاس بالا به میان میاد هر چیزی ممکن است البته اصولی و پله پله

و دیگر اینکه شما در جایی یه چیز میگین یه جا دیگه نفی میکنین
مثلا میگید خدا کامل است
بعد میگید مگر میشود خالق چیزی به مخلوق خود بدهد که خود از ان تهی باشد یا ان را نداشته باشد؟
بعد میگین ماده نقص است و خدا ان را ندارد
پس اگر ماده نقص است و خدا ان را ندارد
پس میشود خالق به مخلوق چیزی بدهد که خود ندارد
که باز هم حرف خودتون رو نقص میکنه
شما داریم متناقض حرف میزنیم یا من؟

مهدی عباس زاده;189317 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دوست عزیز به نظر شما خدایی که ساده است مادی هست یا غیر مادی؟

اگر میفرمایید مادی هست خصوصیات مادی چیست؟

التماس دعا


اولا من نگفتم خدای ساده
گفتم موجود ساده
و لزومی هم نداره ماده باشه و قطعا نباید ماده باشه زیرا مداه موجودی تقریبا پیچیده است یک ترکیب است
موجودی ساده که لایق پرستش نیست نه هوش داره نه بخشش نه قدرت نه علم
مثل جاذبه که با وجود نداشتن این صفات اما کار خود را بلده
در نهایت جاذبه هم موجودی پیچیده و ترکیبی هست

abolfazl_atoo;189421 نوشت:
سلام دوست عزیز.
سلام g saeed
این g دراول اسمت چیه؟god?یامابین دوگونیا؟
ببین سعید جانم در چند روزپیش گفتم اگه میگی خدانیست اما,یه شب تنها تو بیابون بخواب.از ترس اولین کلمه ای که میگی اسم خداست,چرا؟چون زمان ناامیدی سراغ خدا میریم.اگه نامید نباشیم کجا و کیو صدا میکنیم؟شهوتمونو که پشت شهوتون چی خوابیده؟ابلیس.
اگه تو میگی خدا نیست,پس چرا مردمان دجال که در هر جای دنیا هستن مثل امریکا اروپا و.. وجود خدا را نفی نمیکنند؟یعنی اونا اشتباه میکنن تو درست میگی؟مگه تمام دنیا نمیگه امریکا ابرقدرته و پشتشو میگیری و ازش دفاع میکنی,پس بدون اونها هم نتونستن وجود خدارا منع کنن.بلکه میدانند خداوند وجود دارد.
پس نگو خدا نیست

اون g یه خصوصیت اخلاقی من هست که سریه
بارها گفتم دلیل اینکه ما در جاهای فشار یا ناچاری به فکر خدا می افتین 2 دلیل دارد
1 این خوشایند است که خدایی باشد و به حرفمان گوش دهد
2 ما با تعریف خدا هست خدا هست بزرگ شدیم
چرا حیوانات به دنبال خدا نیست؟
در حقیقت هیچ انسانی نیست که با این تعریف بزرگ نشود
یک کتابی هست از یک جهان گرد که میگه وقتی وارد یک جزیره ناشناس شدم که تا بحال کسی به انجا نرفته بود و اهالی ان جزیره خیلی خیلی قدیمی زندگی میکردن و قتی من را با اون لباس و زبان و قیافه دیدن فکر کردن من خدا هستم و من را می پرستیدن
خب اونا هم با این تعریف از خدا بزرگ شدن
ما عموما خداشناس ها و مسلمان های مادزادی هستیم.نه واقعی.

اما امریکا که من ازش دفاع میکنم
من فقط به این خاطر از امریکا دفاع میکنم که دولت خوبی برای مردمش و دولت بدی برای دشمنش هست.یا شاید بشه گفت دولت خوبی برای ملت دنیا نیست.خب نباید هم باشد
اما دولت ما .دولت خوبی برای ملت دنیا نیست هیچ.برای ملت خودش هم خوب نیست هیچ.برای خودش هم خوب نیست.چون خودش داره خودشه از بین میبره
اما خوبه بدونی دکترینگ دولت امریکا نه بر پایه خداباوری هست نه بی خدایی و از هیچ دینی هم دفاع نمیکنه
شاید شعار هایی هم بدن اما فقط به عنوان شعار.مثلا در امریکا با بی خدا یا لایک ها کاری ندارن.دولت امریکا طرفدار تفکر ازاد هست
و اینکه کی اشتباه میکنه

حدودا 10% تا 20% اندیشمندان دنیا به خدا باور دارند.مثلا در کتابی که تو همین سایت اسمشو بردن اماری گرفته شده که مثلا زیست شناسان 80% بی خدا هست 90% فیزک دانان بی خدا هستن.60% شیمی دان ها بی خدا هستن
البته امار من دقیق نیست ولی در اون کتاب تا اونجایی که یادمه این بود
البته اغلیتی هم از اندیشمندان هستن که به خدا ایمان دارن و با اضافه تمام مردمام عامی جهان
با اینکه اکثریت ادم ها خدا باورند
اما هر چه اکثریت بگوید دلیل بر درست بودن نیست

gsaeed;189966 نوشت:
اولا من منکر نظم نشدم.جمله معروفی گفتم
این دنیا نظمیست داخل یک بی نظمی
گفتم همان قدر که میتوان گفت انسان بر چه نظمی افریده شده مثلا ابرو برای محافظت چشم هست
همانقدر بی نظم است و میشود گفت چرا لوله تنفسی و لوله انتقال خوراک یکی است و این موجب مریضی ها و حتی مرگ شده و هست
همانقدر که میشود اجرامی را پیدا کرد که به دور یک جرم میگردند میشود اجرامی را پیدا کرد که در فضا معلق هستن
اگر روشنایی وجود دارد .سایه (عدم روشنایی ) هم دیده میشود
پس کل جهان بر پایه نظم نیست.بی نظمی هم وجود دارد
و گفتم دلیل وجود نظم همان ضریب احتمال در مقیاس بالا هست
مثلا ایا میشود از یک گونی حروف به دست میمون ها یک مقاله علمی بیرون اورد؟
وقتی شما به پیدایش جهان نگاه میکنید
این نیست که در ابتدا مثلا مولکول ها بودن ناگهان ساتاره ها و زمین درست شد و حیاط جریان یافت
بلکه پله پله صورت گرفت
اول موکول ها به هم چسبیدن .و ذره غبار تشکیل شد
غبار ها و ذرات با هم برخورد میکردن و گرما تولید میشود جاذه انها را به هم نزدیک میکرد گرما باعث جوش هسته ای میان موکول ها شدبا جوش خوردن ذرات بزرگ تر تشکیل شدن اهسته اهسته اجرام کوچک بزرگ وستاره ها تشکیل شدن و....
پس نباید انتظار داشت چند تا میمون از یه گونی حروف برای شما مقاله علمی در بیارن
البته ای هم ممکن است اما پله پله
مثلا در مقیاس بالا باید نگاه کرد
میلیارد ها حروف میمون ها دسته دسته حروف را بیرون می اورند
مسلما از بین 100 هزار تا یکی از دسته ها به صورت یک کلمه درست بیرون می اید
البته اینها ضریب احتمال دارد که فرمول ریاضی داره و با اثبات ریاضی میشه بیان کرد
حالا در مرحله بعدی ما میلیارد ها دسته حروف داریم که بعضی کلمه درست هستن بعضی کلمه اشتباه حالا میمون ها از بین میلیارد ها دسته کلمه دسته های چند تایی برای ساخت جمله بیرون میارن.باز هم ضزب احتمال باید در نظر گرفته شود
خب حالا میلیار ها جمله داریم که از بین این همه توی هر 100 هزرا تا یکی 100% درست هست
پس بین این همه جمله .جمله های درست هم هست
و حالا کافیست از بین جمله ها دسته های چند تایی انتخاب کنید و مثل قبل میلیارد ها مقاله چند جمله ای درست میشه که بعضی بی معنی و بعضی درست با معنی هستن
توجه کنید در دنیا هم مصداق بالا جملات درست و جملات بی معنی یا غلت هست
مثلا خورشید از غبار گازی در 10 میلیارد سال پیش درست شد
و مامیبینیم هنوز غبار هایی هست که نتوانستن به ستاره تبدیل بشن و از همان اغاز به صورت گاز مانده اند
وقتی سخن از ضزیب احتمال در مقیاس بالا به میان میاد هر چیزی ممکن است البته اصولی و پله پله

و دیگر اینکه شما در جایی یه چیز میگین یه جا دیگه نفی میکنین
مثلا میگید خدا کامل است
بعد میگید مگر میشود خالق چیزی به مخلوق خود بدهد که خود از ان تهی باشد یا ان را نداشته باشد؟
بعد میگین ماده نقص است و خدا ان را ندارد
پس اگر ماده نقص است و خدا ان را ندارد
پس میشود خالق به مخلوق چیزی بدهد که خود ندارد
که باز هم حرف خودتون رو نقص میکنه
شما داریم متناقض حرف میزنیم یا من؟


[="blue"]دوست عزیز اولا : نظم در بی نظمی خودش تناقض گویی است. ثانیا : ما که می گوییم ماده نقص است به معنای این است که ماده یعنی کم شدن کمالات جودی، نه اینکه ماده کمال باشد؛ بحث ما این بود که خداوند سبحان باید تمام کمالات را داشته باشد نه تمام خصوصیات را. تمامی خصوصیاتی را که به نقص و نیاز برمی گردند از خداوند سلب می شوند، مثلا خوردن و آشامیدن وخوابیدن در انسان وجود دارد ولی محال است این صفات در خداوند متعال وجود داشته باتشد، چرا که این خصوصیات مشکل دارند، نه خداوند؛ ماده نیز چنین است چون ماده به معانی نیاز مندی است، از خداوند سلب می شود.
ثالثا: باز از بحث فرار کردید و جای دیگری رفتید، بنده عرض کردم صفات خدا بماند، آیا اصل خدا را می پذیرید یا جیر؟ اگر نه آن برهان بوعلی را که در صفحه قبل نوشنتم را رد کنید الا دیگه با شما بحث نمی کنم. و اینو هم بدونید برهان نظم از کم اهمیت ترین براهین برای اثبات خدا است که در فاسفه اصلا از آن بحث نمی شود.
[/]

درباره اون برهان که میگویید بحث کن من اینجا بحث نمیکنم.چون تو تاپیک ایا خدا نیاز مند است برای ردش دلیل اوردم
بعدم مگر شما نبودید که گفتید مگر میشود خالق به مخلوق چیزی بدهد که خود ندارد؟
پس حالا دیدیم چون خدا مداه نیست
پس چیزی به مخلوق خود داده که خود ندارد.
پس در جواب اون بحث که چطور میشود موجودی ساده مثل جاذبه که علم ندارد چطور میتواند موجودات که عالم هستند را بوجود اورد باید بگم هیچ منافاتی ندارد اگر خالق چیزی به مخلوق بده که خود از ان تهی است
و اگر این حرف غیر منطقی هست پس چرا خدای چیزی داده که خود ندراد.قبول ماده نقص است ولی به هر حال خدا ان را ندارد .ولی به ما داده

[="green"]این تایپک هم داره طولانی میشه لطفا هر کس مطلب جدیدی داره بنویسه چون می خوام آن را قفل کنم.[/]

gsaeed;190139 نوشت:

و اگر این حرف غیر منطقی هست پس چرا خدای چیزی داده که خود ندراد.قبول ماده نقص است ولی به هر حال خدا ان را ندارد .ولی به ما داده

سلام.

دوست عزیز حدود ناشی از تاخر و دوری از ذات ومنبع وجود است،به عبارتی خداوند چیزی جز کمال نمی دهد ولی تاخر از ذات ضرورتا در معلول حدود ونقایص ایجاد می کند واین حدود عین ذات معلول هستند یعنی ذاتی معلول هستند نه با معلول معیت دارند نه متاخر از معلول هستند،مثلا صفات کمالی حق نه با ذات معیت دارند نه متاخر از ذات هستند بلکه عین ذات هستند یعنی ضرورت مرتبه ذات اینجوری است...

خلاصه ماده و حدود و ابعاد مادی حاصل از عدم کمالی است در ذات مرتبه مادی،به بیان دیگر عدم کمال، مترتب اثاری می گردد،که این اثرات که از عدم کمال حاصل می گردند از ذات مرتبه وجودی ماده برمی خیزند،نتیجتا ماده اثری است از خلاء کمال وگرنه اگر ان کمال بود که ماده و ابعاد مادی وجود نداشت واین حدود مادی نیز به خاطر تاخر و دوری از ذات حق حاصل گشته است،این طور نیست که خدا بخواهد ماده و حدود مادی بدهد و لی نتواند......

پس صفات مخلوقی، یا اعتباری هستند مانند امکان که اصلا ذهنی بوده و ورای خارجی ندارند،ویا ورای خارجی دارند واین ورا ذاتی همان مرتبه است و نیازی به علت ایجادی ندارد بلکه ضرورتا اینطوری شده یعنی معلول نمی تواند از ذات حق تاخر داشته باشد و در عین حال حدود ونقصان نداشته باشد.....پس حق چیزی جز کمال ایجاد نمی کند ولی دوری و تاخر از ذات ضرورتا در معلول حدود به دنبال می اورد....

موفق باشید

[="Green"]با سلام خدمت همه دوستان این تایپیک و تشکر از اینکه ما را در این تایپیک همراهی کردن، این تایپک با مطالب قشنگی از جناب گمنام شروع شد و ایشان در اثبات خدا چند دلیل آوردند، در ادامه روی آن ادله بحثی نشد بلکه چند نفر از دوستان به خصوص جناب gaseedشروع به بحث کردند و گفتند نه ما چنین خدایی را نمی توانیم قبول کنیم، چرا که می توان گفت خود ماده هم می تواند آن آخرین موجود اثبات شده باشد.
حقیر در ادامه بحث عرض کردم در فلسفه و برهان سینوی اثبات می شود عالم به یک واجب الجود نیاز دارد که در راس تمام عالم باشد. مفهوم واجب به معنای این است که موجودی بی نیاز از غیر باشد و در اتصاف به وجود متکی به خود باشد و به اصطلاح قائم به نفس؛ زیرا تسلسل علل محال است و ناچار باید به چنین موجودی برسیم.
در ادامه ایشان نوشتند چه اشکالی دارد موجودی واجب باشد که بسیار ساده باشد و هیچ کمال وجودی نداشته باشد؟ ما در پاسخ عرض کردیم با توجه به قائده"معطی الشی" نمی تواند "فاقد الشی" باشد، چنین چیزی امکان ندارد و باید آن موجود، برتر از تمام موجودات باشد و تمام کمالات موجودات و مخلوقات خود را داشته باشد. در ادامه ایشان بحث را به حاشیه بردند و گفتند نه اصلا یک موجود با تمام کمالات ممکن نیست؛ یعنی نمی توان موجودی را با کمالات بینهایت تصور کرد، در ادامه ما از ایشان دلیل خواستیم وهر چه منتظر ماندیم جز یک مشت ادعای بی اساس چیزی را نگفتند.
نکته پایانی اینکه عقل سلیم می گوید واجب متعال چون بی نیازازغیر است، پس باید در تمام صفات بی نیاز از غیر باشد، لذا باید اولا: تمام کمالات را داشته باشد. ثانیا: کمالات او در حد بی نهایت باشد؛ زیرا اگر بی نهایت نباشد مثلا 80 در صد باشد، باز نقص است و به موجود دیگری برای برطرف کردن این 20 در صد باقی مانده نیاز خواهد داشت و این نیاز با بی نیازی و معنای واجب سازگاری ندارد.
[/]

موضوع قفل شده است