فلسطینان و سرزمین های فروخته شده

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فلسطینان و سرزمین های فروخته شده

اکر اهالی فلسطین پیشتر زمینهای خود را به یهودیان فروخته اند چرا امروز مدعی اند؟

:Ealam:در آغاز بر خود لازم میدانم به تاریخچه ای از فلسطین و ساکنان نخستین آن اشاره کنم : دوهزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح چند قبیله عرب از جزیره العرب به سوی سواحل جنوبی دریای مدیترانه کوچ کردند .برخی از اینها در فلسطین سکنی گزیدند و از راه کشاورزی به گذران دوران مشغول بودند.به این عده « کنعانیان »می گفتند به همین جهت فلسطین را ارض کنعان نیز می گفتند.یک طائفه مهم از کنعانیان به نام « پیوسیون » در بیت المقدس سکنی گزید به همین علت به بیت المقدس را در گذشته « پیوس » می گفتند.بعد از گذشت صدها سال حضرت ابراهیم از اورکلدان عراق به ارض کنعان مهاجرت کرد و بعد از تولد اسحاق و فرزند او یعقوب ،که به او اسرائیل یعنی بنده خدا هم گفته می شد،به فرزندان یعقوب (ع) ،بنی اسرائیل گفتند . اینان با پیوسیان با هم در آن منطقه زندگی می کردند .بعد ها در جریان سفر حضرت یعقوب برای دیدار یوسف که در مصر بود و به دنبال آن استقرار بنی اسرائیل در مصر ،حدود 200سال بنی اسرائیل در مصر زندگی کردند . و بعد از دوران حضرت موسی به فلسطین باز گشتند. وقتی حضرت عیسی در شهر ناصره مبعوث شد ،عده ای از یهودیان به او ایمان آوردند و مسیحی شدند و عده ای به کیش سابق خود باقی ماندند . پس تا اینجا ساکنان فلسطین به مسیحی و یهودی تقسیم شدند . در سال 395میلادی فلسطین یکی از ایالات روم شرقی محسوب میشد .در سال 638میلادی یا همان سال 17قمری که البته بعضی معتقدند در سال 15قمری ،مسلمانان فلسطین را فتح کردند.مسلمانان با مردم فلسطین پیمان صلح امضاء کردند و آنان را در پذیرش دین آزاد گذاشتند و چون مردم با حقایق اسلام آشنا شدند بیشترشان مسلمان شدند .بنابراین از قرن هفتم میلادی ترکیب جمعیتی این بود که مسلمانان در اکثریت ،پس از آنان مسیحیان از یهودیان افزون بودند . تا آنکه در سال 1099میلادی مسیحیان فلسطین را تصرف کردند و به قتل عام مسلمانان پرداختند آنگونه که شمار کشته ها را 60هزار نفر نوشته اند ،اگر شاید این امار اغراق آمیز باشد ولی حقیقت این است که تعداد بسیار زیادی سر به نیست شدند به گونه ای که وقتی ،صلاح الدین پس از 88سال فلسطین را فتح کرد مسیحیان از ترس آنکه با انها همانطور معامله شود که قبلا آنها با مسلمانان کرده اند به نزد صلاح الدین آمدند و از کرده خود اظهار ندامت کردند و تقاضای عفو نمودند .باز هم تا سالیان طولانی هر سه گرایش دینی در فلسطین درکنار هم به راحتی زندگی گذرانیدند .در سرشماری سال 1880از جمعیت پانصد هزار نفری فلسطین تنها 24هزار نفر یهودی بودند یعنی کمتر از 5در صد .در سال 1896میلادی یک روزنامه نگار یهودی اتریشی به نام « تئودور هرتسل » کتابی نوشت و جنبش صهیونیستی به راه انداخت که یهودیان در پی تشکیل دولت یهود بر آیند .از این رو چندین نقطه در نظر گرفته شد :هند ،آرژانتین ،قبرس ،فلسطین و ...،که برسر فلسطین به توافق رسیدند .از سال 1897سیر مهاجرت یهودیان آغاز شد طوری که در سال 1914جمعیت یهودیان به 11درصد جمعیت فلسطین رسید و در 1938جمعیت یهودیان به 30در صد و در سال 1947به حدود 33درصد افزایش یافت .از اینجا به بعد رفتار یهودیان که حالا جمعیتی به هم زده بودند روند خاصی به خود گرفت .در سال 1948 آنها به مسلمانان یورش بردند و اموال و املاک و زمین های آنها را تصاحی کردند و صدها هزار تن را آواره کردند .و انگلستان که پس از جنگ جهانی اول فلسطین را از دست دولت عثمانی خارج کرده و به اشغال خود در آورده بود در این سال از فلسطین خارج شد و آنجا را در اختیار یهودیان گذاشت .همین سال « دیوید بن گوریون » در تل آویو اعلان حکومت اسرائل را نمود و به فاصله چند ساعت ابتدا آمریکا و پس از آن رژیم پهلوی اسرائیل را به رسمیت شناختند.در ادامه فلسطینان با همراهی اعراب به جنگ با اسرائیل در سالهای 1954،1967،1982 پرداختند که در تمامی این جنگها اسرائیل با حمایت آمریکا و انگلیس و دول غربی پیروز شد و مسلمانا ناچار به کوچ اجباری از سرزمین مادری شان شدند .پس از جنگ اول بین الملل و شکست عثمانی کشورهایی که سابق تحت نظر عثمانی بودند بین دولتهای پیروز تقسیم شد و به این خاطر بسیاری از کسانی که در فلسطین مال و املاکی داشتند ،چون دیگر بین آنها و فلسطین فاصله افتاده بود و برای آمد وشد به فلسطین دچار مشکل بودند ناچار و نه از روی اختیار املاک و خانه هایشان را فروختند .اما زمین ها و خانه های فروخته شده از سوی فلسطینان و دیگران هرگز بدین مقدار نبود که تمام شهر را بفروشند و بخشهای زیادی را نفروختند اما اسرائیلی ها به زور گرفتند و از سوی دیگر بسیاری از جا ها را اصلا نمی شود فروخت مثلا کوه و دشت و جنگل و دریا که از آن شخص خاصی نبود تا بتواند بفروشد در حالیکه اسرادیل همه انها را به زور گرفت .اگر مثلا شما در روستا یا شهر تان زمینها یتان را بفروشید آبا اجازه دارید به انجا دوباره برگردید یا اجازه ندارید ؟البته که دوباره می توانید برگردید و زندگی کنید .می توانید در دشتها یا کوه یا جاهایی که از آن کسی نیست برای خود خانه بسازید و یا به ان شهر برگردید و تفریح منید در حالی که فلسطینی ها از همه این موارد محروم و حتی حق نماز در مسجد الاقصی را به بسیاری از آنها نمی دهند و حتی در تلاشند تا مسجد الاقصی را تخریب کنند.به هر حال ادعای زمین های فروختخ شده ادعای راستین و قابل باوری نیست و تنها بهانه ای برای تن ندادن به حقوق ملت فلسطین است .علاوه بر انکه بسیاری از شهرها و مناطقی که امروزه در اختیار اسرائیل است در انها اصلا موضوع زمین فروشی مطرح نبوده و تنها در اثنای جنگ و یورشهای صهیونیستها و ترساندن مردم از ماندن در سرزمینشان به دستشان افتاده است . :Mohabbat:منابع مطالعاتی : تاریخ تمدن اسلام و عرب ،گوستاولبون ،ص 155 و 410 و 405 .همچنین : گیتا شناسی کشورها ،شماره انتشاراتی 154،ص221-227 :Kaf:.

سلام
ضمن تشکر از مطالب خوبی که نوشتید ،ولی جسارتا خیلی خوندش سخت بود .
سوال :فلسطین که از اول مال بنی اسرائیل و یهودیان بوده ، حالا ما چه اصراری داریم که مال مسلمانان باشه ؟ تا این همه کشت و کشتار هم نتیجه اون بشه ؟
ممنونم اگر پاسخ مناسب بدید

براي دانستن اين مسئله مهم که مدتهاست قلب همه مسلمين را جريحه دار کرده بايستي با ذکرچند نکته به سراغ جواب برويم ، اول بايد بدانيم يهود يعني چه ؟

وجه تسميه يهود:

يهوديان را عبراني و عبري گفته اند که اين وجه تسميه مأخوذ از کلمه عبر يعني عبور ابراهيم جد بزرگشان از نهر فرات مي باشد هم چنين ايشان را بني اسرائيل خوانده اند که اين نام گذاري نسبتشان را به اسرائيل( يعقوب )مي رساند.

اسرائيل مرکب از دو کلمه عبري (اسرا)به معني بنده و(ئيل)به معني خدا که روي هم به معني بنده خدا است که مقصود حضرت يعقوب است و اين نام بر تمام فرزنداني که از نسل او بودند و همچنين بر دسته اي از ايشان تا زماني که منقرض گرديدند اطلاق گرديد سپس بر کليه آنان عموميت يافت.

همچنين ايشان را (هود) و(هادوا)گفته اند و کلمه يهود که در اصل يهودا بوده بيشتر مورد استعمال قرار گرفت و ايشان تيره اي از اسباط بني اسرائيل (فرزندان يعقوب) بودند که براي شناخته شدن از اسباط دهگانه که (اسرائيل)خوانده مي شدند بدين اسم موسوم گرديده اند تا اينکه فرزندان يعقوب متفرق و پراکنده گشته و يهودا اسير گرديد و از اين پس تمامي نسل يعقوب يهوذا خوانده شد و يهوذا جد اين تيره و چهارمين فرزند يعقوب است .

(عده اي معتقدند که واژه يهود اصولاً عربي نيست بلکه عبري و از يَهُوَه است .و گروهي مي گويند چون منسوب به يهوذا فرزند بزرگ يعقوب بودند به آنان يهود مي گويند و چون اين کلمه معرب شده نقطه آن را حذف کرده اند بنابراين يهود اسم اعجمي است که معرب شده و جامد مي باشد).

اگر به ريشه اين کلمه در فرهنگ هاي عربي مراجعه کنيم مي بينيم کلمة هاد ،يهود ،هودا و تهود به معني توبه و بازگشت به سوي حق است .در قرآن مي فرمايد:(انّا هدينا اليک )يعني توبه کرديم و به سوي تو بازگشتيم.بنابراين کلمه يهود از کلمه (هادوا)يعني« تابوا» توبه کردند مشتق شده است . و قرآن آنان را به اهل کتاب تعبير کرده است و اين اطلاق بدان معني نيست که اينان مردمان عالم به خط و کتابت مي باشند بلکه مراد از اهل کتاب آن است که آنان از پيروان کتاب آسماني يعني تورات و نصاري هستند و مقصود از اهل کتاب در قرآن يهود و نصاري مي باشند.



اصل و نژاد يهود:

واژه شناسان و محققين در لغات خاور نزديک چنين بررسي کرده اند که ميان« بابلي» ها «آشوري» ها« کنعاني» ها« عبري» ها «فنيقي »ها« آرامي» ها و« عرب» ها از يک طرف و لهجه عرب هاي جنوبي و حبشي و نبطي ها از طرف ديگر وجه تشابه آشکاري و جود دارد و معتقدند که يک حد مشترکي ميان اين اقوام وجود دارد که آنها را به يکديگر نزديک مي گرداند و اين وحدت مشترک به نام نژاد سامي نسبت به سام بن نوح معروف شده است . اما در باره سرزمين اصلي سامي ها دانشمندان عقايد مختلفي را بيان کرده اند برخي معتقدند که سرزمين اصلي آنها بابل در شمال عراق است و عده اي از آنها جزيره العرب را مرکز اصلي و گروه سوم آفريقا را وطن سامي ها و بالا خره عده ديگر نقاط ديگري را محل اصلي آنها ميدانند .

«براي اطلاع بيشتر از کتاب تفسير الميزان علامه طباطبايي(ره) در باره تاريخ يهود و داستان تورات از ابتدا تا زمان کورش و فتح بابل و تنظيم دوباره کتاب تورات به دست کورش نقل مي کنيم »

بني اسرائيل فرزندان اولاد يعقوب پيامبر (ع) مي باشند که در ابتدا مانند قبايل چادر نشين زندگي مي کردند سپس فراعنه مصر آنان را به مملکت مصر برده و با آنان چون اسيران و بردگان رفتار مي کردند تا اينکه خداي متعال به وسيله حضرت موسي(ع) آنان را از فرعون و طرز سلوکش نجات داد. بني اسرائيل در زمان موسي و يوشع (ع) مانند مردمي که با امام و پيشواي روحاني خود زندگي مي کنند به سر مي بردند سپس تدبير امورشان با قُضّاتي چون« ايهود» و« جدعون» و غير آن افتاد پس از آن دوران ملوک پادشاهان بينشان شروع مي شود اولين پادشاهي که بر آنان حکومت کرد شاؤول است که قرآن کريم او را طالوت ناميده است پس از طالوت حکومتشان با داوود و بعد سليمان (ع) بوده است پس از سليمان پيامبر(ع) مملکت آنان تقسيم شد وقدرتشان متشتت گشت ولي با اين وصف پادشاهاني چون رجعام، يربعام ،ابيام، يهوشافاط، يهورام و مانند آن که حدود سي و چند تن بودند برآنان پادشاهي و حکومت مي کردند .

اما قدرت آنان کم کم از بين رفت و حاکم بابل بر آنان غالب شده و اورشليم که بيت المقدس باشد را تصرف کردند اين واقعه در 600سال قبل از ميلاد واقع شده است پادشاه بابل درآن هنگام بخت النصر بود يهوديان از فرمانش سرپيچي کردند وي لشکريانش را به ديار آنان فرستاد و بيت المقدس را محاصره کرد و خزانه هاي «هيکل »يا« مسجد الاقصي» را نيز غارت کرد قريب 10 هزار نفر از افراد ثروتمند و بزرگان و صنعتگران را گرد آورده و به سوي بابل حرکت دادند و در آنجا جز عده اي مردم ضعيف و ناتوان کسي باقي نمانده بود. «بخت النصر بر آن عده ضعيف و ناتوان «صدقيا» را که آخرين پادشاه شان بود حاکم کرد ،به شرط آن که مطيع فرمان بخت النصر باشد.

حدود 10 سال به همين وضع مي گذراندند تا اينکه صدقيا کمي نيرومند شده به يکي از فراعنه مصر پيوست و از اطاعت بخت النصر شانه خالی کرد .نافرمانی صدقیا و قومش بخت النصر را سخت خشمگین کرد .بخت النصر به دیارشان لشکر کشید و شهر هایشان را محاصره نمود .یهودیان به قلعه های خود پناهنده شدند و حدود یک سال و نیم در محاصره به سر بردند .تا اینکه قحطی و وبا میانشان پیدا شد .بخت النصر در محاصره استقامت نمود تا اینکه قلعه ها را در سال 586 ق م فتح کرد .

پس از فتح قلعه ها به قتل یهودیان و تخریب شهرها و قلعه هایشان پرداخت و دستور داد تمام نشانه ها و علامت های دینی آنها را از بین ببرند و هیکل (مسجد الاقصی) را به تلی از خاک تبدیل کرد .در این پیشامد ناگوار «تورات»و تابوت عهد که جایگاه آن بود ناپدید گردید .

حدود 50 سال یهودیان به همین وضع در بابل به سر بردند در صورتی که از کتاب آسمانی شان خبری نبود و از مسجد و سرزمین هایشان جز تپه های خاکی به نظر نمی رسید.تا اینکه کورش پادشاه ایران بابل را فتح کرد و اسیران بنی اسرائیلی را آزاد نمود .کورش «عزرا»ی معروف را که از مقربینش محسوب بود بر آنان حاکم کرد تا آنها به دیارخود برگردند و کتاب توراتشان را نوشته ،هیکل را مجدداً بنا کند و خلاصه آنان را دوباره به سیره و روش نخستین برگرداند .

عزرا در سال 457 ق .م بنی اسرائیل را به بیت المقدس آورد .بعد از آن کتب عهد عتیق را (که همان تورات امروزی است)جمع آوری نمود و تصحیح کرد .

علت های سکونت یهود در جزیره العرب:

برخی دانشمندان رخنه یهود در جزیره العرب را به دلایل زیر می دانند:

1)سرزمین فلسطین به منزله پلی بود که کشور های عرب و سوریه را از طرفی و عراق را از جهتی دیگر پیوند می داد و قافله و کاروان های کشورهای عربی از سرزمین های خود به سوی بازارهای شهرهای بنی اسرائیل و کنعان سرازیر می شدند و بازرگانان و تجار یهود در دوران حضرت سلیمان و پس از او به کشور سبأ مسافرت می کردند .

2)افزایش روز افزون یهودیان در فلسطین وضعی را به وجود آورد که دیگر آن منطقه برای گسترش فعالیت های زندگی آنان جامع و کافی نبود و در این هنگام تعدادشان به بیش از چهار میلیون نفر بالغ می گشت و این تعداد زیاد در سرزمین های کوچکی چون فلسطین نمی گنجیدند و به موجب افزایش مستمر و تکثیر دائمی ناچار به کشورهای مجاور خود مانند مصر و عراق و جزیرة العرب مهاجرت نمایند.

3)عامل دیگر آنکه پس از جنگ یهود و روم که به انهدام فلسطین و ویرانی معابد بیت المقدس و پراکندگی و تفرقه یهود در نقاط مختلف جهان منجر گشت جمعیت انبوه دیگری از یهود آهنگ مسافرت به سرزمین های عربی را آغاز کردند به طوری که مورخ یهودی(یوسف)که شاهد این جنگها و فرمانده بعضی از گروهها بوده است به آن اشاره میکند و نوشته های عربی اسلامی این مسئله را تأیید نموده و چنین نوشته اند هنگامی که رومیان در شام بر بنی اسرائیل غلبه کردند و آنان را اسیر کرده و کشتند قبایل بنی النضیر ، بنی قریظه ،وبنی بهدل به سوی حجاز فرار کردند و رومیان آنان را تعقیب نمودند و یهودیان فراری در صحرای بین شام و حجاز در حالت تشنگی به هلاکت رسیدند.

نویسنده دانشمند حسن صدر می نویسد: پس از آنکه دول استعمار گر بخصوص فرانسه و انگلیس پس از جنگ جهانی دوم مجبور شدند در خاور میانه مستعمرات خود را رها کنند برای آنکه نقطه اتکایی داشته باشند به یهودیانی که هر دسته در کشوری ساکن و تبعه آن بودند فرصت دادند تا اعراب فلسطین را از خانه و کاشانه برانند و در بیابانها آواره کنند و زادگاه و وطنشان را به نام کشور نو بنیاد اسرائیل در اختیار بگیرند سپس مطالبی به شرح زیر ذکر می کند که به اختصار نقل می شود :

الف) در سال 1917 م بیش از 90% جمعیت فلسطین عرب بود و شماره یهودیان ساکن فلسطین از 56 هزار نفر تجاوز نمی کرد .

ب) بیش از نیمی از این 56 هزار نفر یهود ساکن فلسطین مهاجرینی بودند که از نیم قرن قبل به تدریج از کشورشان فرار کرده و به فلسطین آمده بودند فقط بیست و چند هزار نفر از جمعیت آن روز یهودِ فلسطین سکنه واقعی فلسطین بودند .

ج) در آن زمان 5/97% اراضی قابل کشت فلسطین متعلق به اعراب بودند و فقط 5/2% اراضی ملک یهودیان بود .

د) در سال 1947 م که مسئله فلسطین توسط دولت بریتانیا (انگلستان ) در سازمان ملل مطرح شد یهودیان بیش از 6% کل مساحت فلسطین را مالک نبودند .

ه)علی رغم این ارقام مجمع عمومی سازمان ملل تاسیس دولت اسرائیل را در فلسطین توصیه و 54% سطح اراضی فلسطین را به آن دولت هدیه کرد .

و) حکومت اسرائیل بلا فاصله پس از تشکیل 48/80% سطح کلی فلسطین را تصاحب کرد.

ز)در پیشنهاد اصلی 1947 م و تصویب مجمع عمومی هیچ یک از کشورهای خاورمیانه ،آسیایی و آفریقایی به استثنای آفریقای جنوبی دخالت و شرکت نداشتند و فقط با تصویب ملتهای آمریکا ،اروپا و استرالیا به وجود آمد.

ح)دولت اسرائیل بدون هیچ جهت و موجبی سیاست هجوم و تجاوز نظامی نسبت به همسایگان خود را بر سیاست حسن همجواری ترجیح می دهد و روی هم رفته تجاوزات اسرائیل 5 بار به وسیله شورای امنیت و 6 مرتبه به وسیله مجمع عمومی سازمان ملل توبیخ و محکوم شده است.

نتیجه گیری :

پس چنانکه گفته شد فلسطین سرزمین یهود نبوده و یهود هم اهل فلسطین نبوده اند بلکه اینها همه تبلیغات لابی صهیونیست است تا ذهن جهانیان را از اصل مسئله منحرف کنند

به امید پیروزی اسلام بر صهیونیسم غاصب

حضرات داود و سلیمان و طالوت (پیامبران و پادشاهانی که در قرآن از آنها نام برده شده) در کدام سرزمین حکومت می کردند؟


آیا دین بخت النصر که هیکل یا بیت المقدس را تصرف کرد، مشخص شده است؟

""بیش از نیمی از این 56 هزار نفر یهود ساکن فلسطین مهاجرینی بودند که از نیم قرن قبل به تدریج از کشورشان فرار کرده و به فلسطین آمده بودند فقط بیست و چند هزار نفر از جمعیت آن روز یهودِ فلسطین سکنه واقعی فلسطین بودند""

کشور یهودیان کدام کشور بود؟

بني اسرائيل فرزندان اولاد يعقوب پيامبر (ع) مي باشند که در ابتدا مانند قبايل چادر نشين زندگي مي کردند سپس فراعنه مصر آنان را به مملکت مصر برده و با آنان چون اسيران و بردگان رفتار مي کردند تا اينکه خداي متعال به وسيله حضرت موسي(ع) آنان را از فرعون و طرز سلوکش نجات داد. بني اسرائيل در زمان موسي و يوشع (ع) مانند مردمي که با امام و پيشواي روحاني خود زندگي مي کنند به سر مي بردند سپس تدبير امورشان با قُضّاتي چون« ايهود» و« جدعون» و غير آن افتاد پس از آن دوران ملوک پادشاهان بينشان شروع مي شود اولين پادشاهي که بر آنان حکومت کرد شاؤول است که قرآن کريم او را طالوت ناميده است پس از طالوت حکومتشان با داوود و بعد سليمان (ع) بوده است پس از سليمان پيامبر(ع) مملکت آنان تقسيم شد وقدرتشان متشتت گشت ولي با اين وصف پادشاهاني چون رجعام، يربعام ،ابيام، يهوشافاط، يهورام و مانند آن که حدود سي و چند تن بودند برآنان پادشاهي و حکومت مي کردند .

اما قدرت آنان کم کم از بين رفت و حاکم بابل بر آنان غالب شده و اورشليم که بيت المقدس باشد را تصرف کردند اين واقعه در 600سال قبل از ميلاد واقع شده است پادشاه بابل درآن هنگام بخت النصر بود يهوديان از فرمانش سرپيچي کردند وي لشکريانش را به ديار آنان فرستاد و بيت المقدس را محاصره کرد و خزانه هاي «هيکل »يا« مسجد الاقصي» را نيز غارت کرد قريب 10 هزار نفر از افراد ثروتمند و بزرگان و صنعتگران را گرد آورده و به سوي بابل حرکت دادند و در آنجا جز عده اي مردم ضعيف و ناتوان کسي باقي نمانده بود. «بخت النصر بر آن عده ضعيف و ناتوان «صدقيا» را که آخرين پادشاه شان بود حاکم کرد ،به شرط آن که مطيع فرمان بخت النصر باشد.

حدود 10 سال به همين وضع مي گذراندند تا اينکه صدقيا کمي نيرومند شده به يکي از فراعنه مصر پيوست و از اطاعت بخت النصر شانه خالی کرد .نافرمانی صدقیا و قومش بخت النصر را سخت خشمگین کرد .بخت النصر به دیارشان لشکر کشید و شهر هایشان را محاصره نمود .یهودیان به قلعه های خود پناهنده شدند و حدود یک سال و نیم در محاصره به سر بردند .تا اینکه قحطی و وبا میانشان پیدا شد .بخت النصر در محاصره استقامت نمود تا اینکه قلعه ها را در سال 586 ق م فتح کرد .

پس از فتح قلعه ها به قتل یهودیان و تخریب شهرها و قلعه هایشان پرداخت و دستور داد تمام نشانه ها و علامت های دینی آنها را از بین ببرند و هیکل (مسجد الاقصی) را به تلی از خاک تبدیل کرد .در این پیشامد ناگوار «تورات»و تابوت عهد که جایگاه آن بود ناپدید گردید .

حدود 50 سال یهودیان به همین وضع در بابل به سر بردند در صورتی که از کتاب آسمانی شان خبری نبود و از مسجد و سرزمین هایشان جز تپه های خاکی به نظر نمی رسید.تا اینکه کورش پادشاه ایران بابل را فتح کرد و اسیران بنی اسرائیلی را آزاد نمود .کورش «عزرا»ی معروف را که از مقربینش محسوب بود بر آنان حاکم کرد تا آنها به دیارخود برگردند و کتاب توراتشان را نوشته ،هیکل را مجدداً بنا کند و خلاصه آنان را دوباره به سیره و روش نخستین برگرداند .

عزرا در سال 457 ق .م بنی اسرائیل را به بیت المقدس آورد .بعد از آن کتب عهد عتیق را (که همان تورات امروزی است)جمع آوری نمود و تصحیح کرد .

علت های سکونت یهود در جزیره العرب:

برخی دانشمندان رخنه یهود در جزیره العرب را به دلایل زیر می دانند:

1)سرزمین فلسطین به منزله پلی بود که کشور های عرب و سوریه را از طرفی و عراق را از جهتی دیگر پیوند می داد و قافله و کاروان های کشورهای عربی از سرزمین های خود به سوی بازارهای شهرهای بنی اسرائیل و کنعان سرازیر می شدند و بازرگانان و تجار یهود در دوران حضرت سلیمان و پس از او به کشور سبأ مسافرت می کردند .

2)افزایش روز افزون یهودیان در فلسطین وضعی را به وجود آورد که دیگر آن منطقه برای گسترش فعالیت های زندگی آنان جامع و کافی نبود و در این هنگام تعدادشان به بیش از چهار میلیون نفر بالغ می گشت و این تعداد زیاد در سرزمین های کوچکی چون فلسطین نمی گنجیدند و به موجب افزایش مستمر و تکثیر دائمی ناچار به کشورهای مجاور خود مانند مصر و عراق و جزیرة العرب مهاجرت نمایند.

3)عامل دیگر آنکه پس از جنگ یهود و روم که به انهدام فلسطین و ویرانی معابد بیت المقدس و پراکندگی و تفرقه یهود در نقاط مختلف جهان منجر گشت جمعیت انبوه دیگری از یهود آهنگ مسافرت به سرزمین های عربی را آغاز کردند به طوری که مورخ یهودی(یوسف)که شاهد این جنگها و فرمانده بعضی از گروهها بوده است به آن اشاره میکند و نوشته های عربی اسلامی این مسئله را تأیید نموده و چنین نوشته اند هنگامی که رومیان در شام بر بنی اسرائیل غلبه کردند و آنان را اسیر کرده و کشتند قبایل بنی النضیر ، بنی قریظه ،وبنی بهدل به سوی حجاز فرار کردند و رومیان آنان را تعقیب نمودند و یهودیان فراری در صحرای بین شام و حجاز در حالت تشنگی به هلاکت رسیدند.

نویسنده دانشمند حسن صدر می نویسد: پس از آنکه دول استعمار گر بخصوص فرانسه و انگلیس پس از جنگ جهانی دوم مجبور شدند در خاور میانه مستعمرات خود را رها کنند برای آنکه نقطه اتکایی داشته باشند به یهودیانی که هر دسته در کشوری ساکن و تبعه آن بودند فرصت دادند تا اعراب فلسطین را از خانه و کاشانه برانند و در بیابانها آواره کنند و زادگاه و وطنشان را به نام کشور نو بنیاد اسرائیل در اختیار بگیرند سپس مطالبی به شرح زیر ذکر می کند که به اختصار نقل می شود :

الف) در سال 1917 م بیش از 90% جمعیت فلسطین عرب بود و شماره یهودیان ساکن فلسطین از 56 هزار نفر تجاوز نمی کرد .

ب) بیش از نیمی از این 56 هزار نفر یهود ساکن فلسطین مهاجرینی بودند که از نیم قرن قبل به تدریج از کشورشان فرار کرده و به فلسطین آمده بودند فقط بیست و چند هزار نفر از جمعیت آن روز یهودِ فلسطین سکنه واقعی فلسطین بودند .

ج) در آن زمان 5/97% اراضی قابل کشت فلسطین متعلق به اعراب بودند و فقط 5/2% اراضی ملک یهودیان بود .

د) در سال 1947 م که مسئله فلسطین توسط دولت بریتانیا (انگلستان ) در سازمان ملل مطرح شد یهودیان بیش از 6% کل مساحت فلسطین را مالک نبودند .

ه)علی رغم این ارقام مجمع عمومی سازمان ملل تاسیس دولت اسرائیل را در فلسطین توصیه و 54% سطح اراضی فلسطین را به آن دولت هدیه کرد .

و) حکومت اسرائیل بلا فاصله پس از تشکیل 48/80% سطح کلی فلسطین را تصاحب کرد.

ز)در پیشنهاد اصلی 1947 م و تصویب مجمع عمومی هیچ یک از کشورهای خاورمیانه ،آسیایی و آفریقایی به استثنای آفریقای جنوبی دخالت و شرکت نداشتند و فقط با تصویب ملتهای آمریکا ،اروپا و استرالیا به وجود آمد.

ح)دولت اسرائیل بدون هیچ جهت و موجبی سیاست هجوم و تجاوز نظامی نسبت به همسایگان خود را بر سیاست حسن همجواری ترجیح می دهد و روی هم رفته تجاوزات اسرائیل 5 بار به وسیله شورای امنیت و 6 مرتبه به وسیله مجمع عمومی سازمان ملل توبیخ و محکوم شده است.

نتیجه گیری :

پس چنانکه گفته شد فلسطین سرزمین یهود نبوده و یهود هم اهل فلسطین نبوده اند بلکه اینها همه تبلیغات لابی صهیونیست است تا ذهن جهانیان را از اصل مسئله منحرف کنند

به امید پیروزی اسلام بر صهیونیسم غاصب

بنده از این متن برداشت کردم که داود و سلیمان (علیهماالسلام) هر دو در اورشلیم حکومت کرده اند و در متن اشاره شده است که با ضعیف شدن یهود ، حاکم بابل اورشلیم که همان بیت المقدس هست را تصرف کردند، (پس یهودی در اورشلیم بوده که با تضعیف آنها حاکم بابل آنجا را تصرف کرده) و ما می توانیم نتیجه گیری کنیم یهودیان مدتی (دقیقا نمی دانم چقدر) در سرزمین های فلسطین سکونت داشته اند .

شاهده;329 نوشت:
سلام
ضمن تشکر از مطالب خوبی که نوشتید ،ولی جسارتا خیلی خوندش سخت بود .
سوال :فلسطین که از اول مال بنی اسرائیل و یهودیان بوده ، حالا ما چه اصراری داریم که مال مسلمانان باشه ؟ تا این همه کشت و کشتار هم نتیجه اون بشه ؟
ممنونم اگر پاسخ مناسب بدید
از شما هم خيلي ممنونم و تشكر مي كنم كه نظر خود را در اين رابطه نوشته ايد . همان طور كه قبلا هم عرض شد ،سرزمين فلسطين به هيچ وجه مال يهودي ها نبود و از آن ساكنان قديمي اش بوده كه توضيحاتش را داده ام .اما اينكه ما چه اصراري داريم كه فلسطين مال مسلمانان باشه ،براي اينه كه فلسطين از سال 15قمري تا سال 1948 ميلادي در اختيار مسلمانان بوده و مسلمانان هم به پيروان ديگرمذاهب اجازه مي دادند تا با كمال آزادي به امور مذهبي خود بپردازند و همه ژيروان اديان ديگر ساكن فلسطين به خوشي در كنار مسلمانان زندگي مگزراندند،در حاليكه با آمدن يهودي ها ،بقيه ،چه مسلمان و چه مسيحي از برگزاري مراسم هاي ديني و داشتن آرامش زندگي در فلسطين محروم شدند .پس بر اساس فطرت آزادي خواه و عدالت جوي خود نمي پذيريم كه عده اي با ظلم و فساد و حق كشي در آنجا حكومت كنند . از سوي ديگر قرآن به صراحت به دشمني هاي يهوديان با پيامبر و حق طلبان اشاره كرده است و آورده كه آنها بدترين دشمنان و انسانهاي فاسد و حيله گري هستند ،حال آيا درست است كه يك مكان مذهبي آنهم با اين قداست ،كه حتي قرآن به عظمت آن اعتراف مي كند در دست يهوديان باشد ؟آيا اين حاكي از بي مبالاتي و بي تواني مسلمانان نيست ؟از طرف ديگر يهوديان از نيل تا فرات را مي خواهند و اگر به بهانه اينكه خون ريزي مي شود از مقابل آنها عقب نشيني كنيم آنقدر جلو مي آيند تا بالاخره ما را از پا در مي آورند ! در حاليكه اسلام به مبارزه با دشمنان خدا به ما دستور داده است .

رسول;1491 نوشت:
از شما هم خيلي ممنونم و تشكر مي كنم كه نظر خود را در اين رابطه نوشته ايد . همان طور كه قبلا هم عرض شد ،سرزمين فلسطين به هيچ وجه مال يهودي ها نبود و از آن ساكنان قديمي اش بوده كه توضيحاتش را داده ام .اما اينكه ما چه اصراري داريم كه فلسطين مال مسلمانان باشه ،براي اينه كه فلسطين از سال 15قمري تا سال 1948 ميلادي در اختيار مسلمانان بوده و مسلمانان هم به پيروان ديگرمذاهب اجازه مي دادند تا با كمال آزادي به امور مذهبي خود بپردازند و همه ژيروان اديان ديگر ساكن فلسطين به خوشي در كنار مسلمانان زندگي مگزراندند،در حاليكه با آمدن يهودي ها ،بقيه ،چه مسلمان و چه مسيحي از برگزاري مراسم هاي ديني و داشتن آرامش زندگي در فلسطين محروم شدند .پس بر اساس فطرت آزادي خواه و عدالت جوي خود نمي پذيريم كه عده اي با ظلم و فساد و حق كشي در آنجا حكومت كنند . از سوي ديگر قرآن به صراحت به دشمني هاي يهوديان با پيامبر و حق طلبان اشاره كرده است و آورده كه آنها بدترين دشمنان و انسانهاي فاسد و حيله گري هستند ،حال آيا درست است كه يك مكان مذهبي آنهم با اين قداست ،كه حتي قرآن به عظمت آن اعتراف مي كند در دست يهوديان باشد ؟آيا اين حاكي از بي مبالاتي و بي تواني مسلمانان نيست ؟از طرف ديگر يهوديان از نيل تا فرات را مي خواهند و اگر به بهانه اينكه خون ريزي مي شود از مقابل آنها عقب نشيني كنيم آنقدر جلو مي آيند تا بالاخره ما را از پا در مي آورند ! در حاليكه اسلام به مبارزه با دشمنان خدا به ما دستور داده است .

با تشکر سوالی برایم پیش آمد و اون اینکه قبل از 15 قمری فلسطین در اختیار چه کسانی بود؟

سلام

منشا این سوالات این است که فکر می کنیم که مسلمانان ساکن در فلسطین قبل از تشکیل دولت اسرائیل مهاجر بوده اند نه ساکنین اصلی فلسطین !
مسلمانان ساکن در فلسطین ، همان بنی اسرائیلیانی هستند که بعد از سال
15 قمری به تدریج مسلمان شدند . و دین اسلام را برگزیدند و نمی توان آنها

را به خاطر تغییر دین از سرزمین و خانه شان اخراج نمود.

آیا می شود مسلمانان عرب را برای ترک بت پرستی و ایمان آوردن به اسلام

از عربستان اخراج نمود .یا ایرانیان را برای ترک دین زرتشت و پذیرش اسلام از

خانه وکاشانه خود بیرون کرد.

ثانیا اگر هم مهاجرتی صورت گرفته باشد ، آیا می توان همه ساکنان آمریکا ،

استرالیا ، عراق و... را از کشورهایشان به جرم مهاجرت اجدادشان اخراج کرد

آیا مثلا می توان ایرانیان را به اتهام اینکه آریایی ها در صدها سال پیش به این

سرزمین مهاجرت کرده اند از ایران اخراج نمود.

البته یاد آوری می کنم که مسلمانان و مسیحیان فلسطین اتهامشان دین

شان است نه اینکه بیگانه دانسته شوند.:Gol:

نیایش سبز;2370 نوشت:
با تشکر سوالی برایم پیش آمد و اون اینکه قبل از 15 قمری فلسطین در اختیار چه کسانی بود؟
درود بر شما
به این پرسش شما در تایپک نخست ،جواب داده شده است . لطفا مطالعه بفرمایید

به نام خدا

اصل مهمی که وجود دارد ایسنت که : "مالکیت، سبب حاکمیت نمی شود"
به فرض اگر تمامی آن اراضی را صهیونیست ها بخرند و تمامی فلسطینیان آوراه شوند، هیچ گروه صهیونیستی نمی توانند ادعای حاکمیت کنند مگر با رای گیری و یا رفراندوم.
لذا از جهت حقوق بشر که مساله مشترکی است و مورد تعهد تمامی کشورهاست آن ها نمی توانند از جنبه حقوقی این مساله را نادیده بگیرند و این بزرگترین نقطه ضعف آن ها می باشد لذا همواره با برگزاری هرگونه رفراندوم در این سرزمین ها مخالف کرده اند و اجازه هیچ گونه فعالیتی را برای دیگران مجاز نمی شمرند.
البته از ابعاد اخلاقی و شرعی نیز هیچ دلیلی برای کار آن ها نه تنها وجود ندارد بلکه دقیقا بر خلاف اصول مربوط به خودشان نیز می باشد. که حتی اگر از آن ها بگذریم نمی توانند مساله حاکمیت در برابر مالکیت را توجیه نمایند.

با سلام
دوستان اهل تسنن پاسخ دهند
چرا هیچ گونه اتفاق نظری در مورد آرمان فلسطین از کشورهای که مذهب تسنن دارند وجود ندارد حتی برعکس در جبهه مقابل در صدد نابودی فلسطین به نفع یهودیان هستند؟ آیا این سیاست کشورهای عربی - اسلامی در تضاد با آیه نفی سبیل نیست؟ آیا تفسیری دیگری از این آیه دارید؟
و چرا ملت های عرب به سیاست کشورشان اعتراض ندارند؟ آیا با آن موافقند؟ آیا اعراب اهل تسنن از ارتش ناچیز اسرائیل واهمه دارند؟


لطفا دوستان صهیونیسم را یهودی ندانند و خطاب نکنند.

بهائی شیعه نیست و وهابی نیز سنی نیست

همینطور صهیونیستها پیروان دین حضرت موسی علیه السلام نیستند.

سرزمین فلسطین سرزمین مقدس همه ادیان ابراهیمی است
و صهیونیسم از ادیان ابراهیمی بحساب نمی آید
اما
از نظر کثرت ( که امروز به همین دلیل انگلیسی ها جزایر فارکلند رو از آرژانتین سعی دارند که جدا کنند )

همین امروز اکثریت مطلق ساکنین این سرزمین مسلمان هستند.

موضوع قفل شده است