جمع بندی چرا امام حسن (ع) این همه همسر داشتند؟

تب‌های اولیه

92 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا امام حسن (ع) این همه همسر داشتند؟

سلام

به تازگی شنیده ام امام حسن همسران زیادی داشته و صحبت از ارقام 70 و 50 و 32 و ....می باشد
این ارقام رو حدسی و برای مثال گفتم
برام سوال شده چرا یک امام معصوم باید این همه همسر داشته باشه ؟
در حالی که ما غالبا پادشانی رو که حرمسرا داشتن محکوم می کنیم

با تشکر

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مقداد

**گلشن**;728357 نوشت:
سلام

به تازگی شنیده ام امام حسن همسران زیادی داشته و صحبت از ارقام 70 و 50 و 32 و ....می باشد
این ارقام رو حدسی و برای مثال گفتم
برام سوال شده چرا یک امام معصوم باید این همه همسر داشته باشه ؟
در حالی که ما غالبا پادشانی رو که حرمسرا داشتن محکوم می کنیم

با تشکر

علیک سلام.

در پاسخ به این سوال مطالبی عرض می کنیم:

آنچه از نقلهای مختلف در تاریخ به دست می‌آید این است كه آن حضرت حداكثر ۸ الی ۱۰ همسر كه تعدادی از آنها به صورت كنیز و ملك یمین بوده داشته‌اند. ولی متأسفانه در كتابهای تاریخی بعضی از مورخین ۲۵۰ و بعضی ۳۰۰ و حتی تا ۴۰۰ همسر برای ایشان ذكر می‌كنند كه این حرف شایعه‌ای بیش نیست‌.
چنانچه تاریخ را مطالعه كنیم و صفات ممتاز اخلاقی و شخصیت برجسته حضرت مجتبی(علیه السلام) را بشناسیم‌، برایمان قابل قبول نخواهد بود كه شخصی با چنین روح بزرگ و خدایی‌، علاقه و توجه خارج از حد متعارف به مسئله ازدواج و زناشویی از خود نشان دهد. پیشوای دوم، در پاكترین و برجسته‎ترین خاندان چشم به جهان گشود و تحت تربیت و پرورش امیر مؤمنان(علیه السلام) و فاطمة زهرا(سلام الله علیها) بزرگ شد.

حضرت مجتبی(علیه السلام) از جهات مختلف شخصیّتی برجسته و صفاتی ممتاز داشت. او یك مرد الهی بود كه از تمام امكانات خود ـ نه برای بهره برداری بیشتر از لذّات زندگی، بلكه ـ در راه جلب خشنودی پروردگار و رسیدگی به حال بیچارگان و محرومان اجتماع استفاده می‏كرد. او در طول عمر خود ۲۵ بار به زیارت خانه خدا رفت و با وجود آنكه مركب سواری در اختیار داشت، پیاده و گاه پا برهنه راهپیمایی می‏كرد تا در پیشگاه پروردگار بیشتر ابراز ادب و خضوع كند.[۱] و حتی چندین مرتبه تمام دارایی خود را با فقرا نصف کرد.

در عصر او هیچ كس از لحاظ كثرت عبادت و نیایش و توجّه به خدا به پایه او نمی‏رسید و هرگاه نام خدا را می‏برد و یا به یاد روز رستاخیز و عوالم پس از مرگ می افتاد دگرگونی خاصی به او دست می‏داد. هنگام گرفتن وضو و موقع نیایش، حالت روحی و جذبه معنوی عمیقی كه فقط در مردان الهی می‏توان مشاهده نمود پیدا می‏كرد و چون به منظور راز و نیاز با خدا به مسجد می‏رسید، با سوز و گداز خاصی زبان به مناجات و اعتذار به پیشگاه خدا باز می‏كرد؛ او هرگز خدا را فراموش نمی‏نمود.[۲]

شاهد زندۀ این موضوع‌، تعداد فرزندان آن حضرت است كه طبق نوشته مورخان‌، اگر آن حضرت همسران زیادی اختیار كرده بود لازمه‌اش این بود كه فرزندان زیادی هم داشته باشند در صورتی كه شیخ مفید و علامه مجلسی‌، تعداد فرزندان آن حضرت را جمعاً ۱۵ نفر می‌دانند.
آیا با توجه به این تعداد فرزندان‌، دروغ بودن نسبت صدها همسر به امام حسن مجتبی‌(علیه السلام) روشن به نظر نمی‌رسد؟

تضاد و تناقضی که بین آمار همسران و روحیه ای که برای ایشان تصویر نموده اند، کذب بودن قسمتی از آنها را مسلم می کند و در این جا توجه به مطالب مستحکم حقیقت را روشن می کند، كه این قبیل اخبار دروغین ساخته و پرداخته از ناحیه عباسیان مخصوصاً در زمان منصور دوانیقی بوده است زیرا در سال ۱۳۷ هجری قمری‌، منصور دوانیقی روی كار آمد. او در راستای سیاستهای ضداسلامی و ضدمردمی و خاموش كردن نهضتهای علویان و به خصوص سادات حسنی از هیچ تهمت و جعلی در مورد خاندان اهل بیت‌(علیهم السلام) به خصوص امام حسن‌(علیه السلام) دریغ نداشت‌. به طوری كه بعد از قیام سادات حسنی به رهبری «محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن ابیطالب‌» در سال ۱۴۵ ه ق كه تا مرز نابودی خلافت منصور دوانیقی پیش رفت‌، این خلیفة بی‌رحم فرمان داد كه عبدالله بن حسن‌، پدر محمد و بسیاری از یاران او را دستگیر نموده و در شهر «هاشمیه‌» زندانی نمایند.

آنگاه منصور خطابه‌ای در برابر عده‌ای از اهل خراسان ایراد نمود كه گواه این مطلب است‌: «... به خدا سوگند، پول‌هایی را كه به حسن‌(علیه السلام) عرضه شده بود پذیرفت و معاویه او را فریب داد و وعده كرد كه تو را جانشین خودم خواهم نمود، لیكن او را بركنار كرد و از موقعیتی كه داشت به زیر كشید. حسن بن علی‌(علیه السلام) آنگاه به شهر خود مدینه بازگشت روی به زنان آورد، امروز با یكی ازدواج می‌كرد و فردای آن روز، یكی را طلاق می‌داد و با این شیوه به سر برد تا در بستر خویش بمرد....»

این حركت شیطانی منصور و تبلیغات مسموم بنی‌امیه و بنی عباس سبب شد كه مزدوران قلم به دست و دوستان ناآگاه و غیرملتفت به مصالح اسلام‌، تعداد همسران را از ۸ تا ۴۰۰ نفر شمارند؛ امّا آنگاه كه سخن از نام و نشان آنان به میان می‌آید درمی‌مانند و تعداد انگشت‌شماری را معرفی می‌كنند كه این خود دلیل بر این تهمت بزرگ به وجود مقدس امام مجتبی‌(علیه السلام) می‌باشد.[۳]

مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال در مورد تعداد فرزندان امام حسن مجتبی(علیه السلام) اقوال علما را آورده است:

- واقدی و کلبی: پانزده پسر و هشت دختر.
- ابن جوزی: شانزده پسر و چهار دختر.
- ابن شهرآشوب: پانزده پسر و شش دختر.
- شیخ مفید: هشت پسر و هفت دختر[۴]

برای اطلاع بیشتر می‌توانید به كتابهای زیر مراجعه نمایید:
۱) بحارالانوار، جلد ۱۰۰.
۲) مروج الذهب‌، ج ۳، ص ۳۰۶.
۳) حیاة‌الامام الحسن بن علی‌، جعفر مرتضی عامل.
۴) ارشاد شیخ مفید.
۵) مناقب ابن شهر آشوب‌، ج ۴.

پاورقی:
[۱]. مناقب، ج۴/ص۱۴ و كشف الغمه،ج ۲/ص۱۲۴
[۲]. اعیان الشیعه،ج ۴ /ص۱۲
[۳]. حقایق پنهان‌، ص ۳۳۵-۳۳۰.
[۴]. منتهی الامال،ج۱ص۴۵۱.

سلام
مورّخان عصر ـ اعمّ از شیعه و سنّی ـ با همه تفحّصاتی که داشته اند، حدّاکثر نام و نشانی که از همسران امام حسن علیه السلام ارائه داده اند، 18 نفر می باشد که در ذیل به آنها اشاره می کنیم یعنی فقط همین تعداد هیجده نفر به عنوان همسران امام حسن علیه السلام در تاریخ ذکر شده است.


1. حفصه؛ دختر عبدالرحمن بن ابی بکر

2. زنی از خاندان بنی ثقیف

3. هند؛ دختر سهل بن عمر

4. زنی از خاندان علقمة بن زرارة

5. زنی از قبیله عمروبن ابراهیم منقری

6. زنی از قبیله بنی شیبان؛ که به جهت هم فکری با خوارج، طلاق داده شد.

7. زنی از قبیله کلب (بنی کلاب)

8. خوله؛ دختر منظور بن زیاد فزاری

9. امّ اسحاق؛ دختر طلحة بن عبیداللّه تیمی

10. امّ بشیر؛ دختر ابومسعود عقبة بن عمر انصاری خزرجی

11. جُعده؛ دختر اشعث بن قیس کِندی، همان که به امام علیه السلام زهر خورانید و او را شهید کرد

12. امّ کلثوم؛ دختر فضل بن عباس بن عبدالمطلب

13. نفیله (امّ ولد) و یا رمله؛ که مادر قاسم بن حسن علیه السلام است

14. زینب؛ دختر سُبَیْع بن عبداللّه (برادر جریر بن عبدالله)

15. عایشه خثعمیه

16. صافیه (امّ ولد)

17. شهربانو

18. امّ رباب؛ دختر امرءالقیس بن عدی تیم.

برخى از مورّخان نوشته‏ اند که امام حسن مجتبى‏ {علیه السلام} پى در پى ازدواج مى‏کرد و طلاق مى‏داد. و این کار آن قدر تکرار شد که امیرمؤمنان‏ {علیه السلام }به مردم کوفه فرمود: اى اهل کوفه! دخترانتان را به عقد حسن در نیاورید؛ چرا که او فردى طلاق دهنده است. مردى از طایفه هَمْدان گفت: ما به او دختر مى‏دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد واگر مایل نبود، طلاق دهد.
1
این سخن، تهمتى بیش نیست و از واقعیت به دور است؛ چرا که اوّلاً: این روایات هرگز با شأن و منزلت و مقام امام حسن مجتبى‏ علیه السلام سازگار نیست. ثانیاً: بیشتر این نقلهاى تاریخى از سه مورّخ نقل شده است که آن سه نیز کتابهاى خود را زیر سایه دولتهاى غاصب بنى‏ عباس به رشته تحریر درآورده‏اند. ثالثاً: این تهمت از سوى منصور عباسى براى خنثى سازى شورش حسنى‏ها طرح ریزى شده است.
ما نخست به نقل روایات و نقلهاى تاریخى پیرامون این مسئله مى‏پردازیم و سپس پاسخ آنها را مى‏آوریم.
روایات پیرامون ازدواجهاى مکرّر امام حسن مجتبى‏ علیه السلام سه دسته هستند:
دسته اوّل‏
در این دسته از روایات فقط به نهى از ازدواج و علت آن اشاره شده است.
1. برقى در کتاب محاسن از حضرت صادق‏ علیه السلام روایت کرده که مردى خدمت امیرمؤمنان‏ علیه السلام آمد و عرض کرد: آمده‏ام با تو درباره دخترم مشورت کنم؛ چرا که فرزندانت: حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به خواستگارى او آمده‏اند. امام فرمود: «المستشار مؤتمن؛ بدان که حسن، همسران خویش را طلاق مى‏دهد، دخترت را به ازدواج حسین درآور که براى دخترت بهتر است.»2
2. کلینى به سند خود از عبداللّه بن سنان نقل کرده: امام صادق‏علیه السلام فرمود: روزى امیرمؤمنان‏علیه السلام بر فراز منبر، مردم کوفه را مخاطب قرار داده، فرمود: به فرزندم حسن زن ندهید که او مردى است طلاق دهنده. پس مردى از طایفه هَمْدان گفت: آرى! به خدا سوگند، دخترانمان را به ازدواج او درمى‏آوریم؛ چرا که او فرزند رسول خدا{صلى الله علیه وآله وسلم} و امیرمؤمنان‏ علیه السلام است؛ پس اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، آنها را طلاق دهد.3

دسته دوم‏
در این دسته از روایتها امیرمؤمنان‏ علیه السلام از ازدواجها و طلاق‏هاى مکرّر امام حسن مجتبى‏ علیه السلام سخت اظهار نگرانى کرده است.
1. بلاذرى از ابى صالح نقل کرده که امیرمؤمنان‏ علیه السلام فرمود: آن قدر حسن‏ علیه السلام زن گرفت و طلاق داد که ترسیدم دشمنى دیگران را در پى‏داشته باشد.4
2. سیوطى از على‏ علیه السلام نقل کرده: حسن ‏علیه السلام ازدواج مى‏کرد و طلاق مى‏داد، به طورى که بیم داشتم از قبایل و طوایف عداوت و دشمنى به ما برسد.5
3. ابوطالب مکّى مى‏نویسد: على‏ علیه السلام از ازدواجهاى امام حسن‏ علیه السلام دلتنگ مى‏شد و در سخنرانى خود مى‏فرمود: فرزندم حسن، زنان خویش را طلاق مى‏دهد؛ به او زن ندهید.6
4. مجلسى از محمد بن عطیه نقل مى‏کند: امیرمؤمنان ‏علیه السلام از طلاق زنان توسط امام حسن‏ علیه السلام دلتنگ مى‏شد و از خانواده‏ هاى آنها شرم و حیا مى‏کرد و مى‏فرمود: حسن بسیار طلاق مى‏دهد؛ به او زن ندهید.7

دسته سوم‏
در دسته سوم به تعداد زنها اشاره شده است؛ و ابن حجر، ابوطالب مکى، ابوالحسن مدائنى، کلینى، کفعمى، بلخى و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداخته‏اند و تعداد زنان امام حسن‏ علیه السلام را چنین گفته‏اند:
1. کفعمى: شصت و چهار.8
2. ابوالحسن مدائنى: هفتاد.9
3. ابن حجر: نود.10
4. کلینى: پنجاه.11
5. بلخى: دویست.12
6. ابوطالب مکى: دویست و پنجاه.13
7. برخى نیز آورده‏اند که وى سیصد زن داشته است.14
8. همچنین نقل شده که تعداد زنهاى امام به چهار صد زن رسیده است.15

پاسخ ما
الف - تنافى این روایات با شخصیت امام‏
چنانچه گفته شد، این کار با شأن و مقام امام حسن مجتبى‏ علیه السلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهره‏اى که قرآن و سنت و سایر معصومین‏ علیهم السلام از امام حسن‏علیه السلام ترسیم کرده‏اند، با روایاتى که نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن‏علیه السلام و سایر اهل‏بیت‏ علیهم السلام آیه «تطهیر»16 و آیه «مودّت»17 را نازل فرموده است.
پیامبر درباره امام حسن‏ علیه السلام مى‏فرماید: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.»18 همچنین رسول اکرم‏ صلى الله علیه وآله وسلم در مورد امام حسن و امام حسین‏ علیهما السلام فرمود: «هرکس این دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و کسى را که من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و کسى که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشت‏هاى پر نعمت وارد خواهد کرد.»19
ابن کثیر دمشقى مى‏نویسد: امیرمؤمنان‏ علیه السلام فرزند خود امام حسن‏ علیه السلام را بسیار احترام و تعظیم مى‏کرد.
20
امام حسین‏ علیه السلام به خاطر احترام و عظمتى که براى برادرش، امام حسن‏ علیه السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمى‏گفت.21 در حین طواف، مردم براى اظهار ارادت به امام حسن و امام حسین‏ علیهما السلام آن چنان به یکدیگر فشار مى‏آوردند که گاه ممکن بود به زیر دست و پا بروند.22
گاهى امام حسن‏ علیه السلام بر در خانه مى‏ نشست، در چنین لحظاتى رفت و آمد مردم به جهت هیبتى که او داشت، قطع مى‏شد.23
در حالات معنوى امام حسن‏علیه السلام آورده‏اند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون مى‏شد و در پاسخ پرسش کنندگان مى‏فرمود: «حقّ على کلّ من وقف بین یدى ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه‏24؛ شایسته است کسى که در برابر پروردگار مى‏ ایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.»

حال سؤال ما این است:
1. آن امام معصومى که براى حضور در برابر خالق یکتا، آن چنان لرزه بر اندامش مى‏افتد، چگونه حاضر مى‏شود خدا را به وسیله چهار صد مرتبه طلاق دادن - که مبغوض‏ ترین عمل حلال در نزد خداوند شمرده مى‏شود - از خود برنجاند؟
2. روایات بر فرض صحّت، در زمانى صادر شده است که امیرمؤمنان‏ علیه السلام در کوفه بوده‏اند، که اگر تعداد روزهاى حضور آن حضرت را در کوفه با حذف روزهاى جنگ جمل، صفین و نهروان و پیامدهاى آن حساب کنیم، به یقین دروغ بودن این اتهام آشکار خواهد شد؛ چرا که آن فرصت بسیار کم و پردردسر گنجایش چنین مدعایى را نداشته است. اگر زمان هریک از ازدواج‏ها تا طلاق را در نظر بگیرید و اینکه بیشتر از چهار زن دائم، جایز نبوده و نیز لحاظ شرایط فقهى طلاق دادن، خود به دروغ بودن این روایات گواهى خواهید داد.
3. آیا نهى امام على‏علیه السلام، نهى از منکر بود یا نهى از حلال؟ در هر دو صورت، هیچ کدام درست نیست؛ زیرا به شهادت آیه «تطهیر»، هرگز فعل قبیح و منکر از امام معصوم مشاهده نمى‏شود تا مورد نهى قرار گیرد. نهى از حلال هم نمى‏تواند باشد؛ زیرا در کدام شریعت از حلال نهى شده که در اسلام چنین باشد؟!
4. آیا نهى امیرمؤمنان‏ علیه السلام با مقدمه بوده یا بدون مقدمه؟ اگر بدون مقدمه و یادآورى بوده، که چنین سخنى با مقام والاى امیرمؤمنان‏ علیه السلام سازگار نیست که آن حضرت بدون یادآورى قبلى، آبروى فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآورى بوده، ولى امام حسن ‏علیه السلام زیربار نرفته، مى‏گوییم این هم با شخصیت والاى امام حسن مجتبى‏ علیه السلام سازگار نبوده است که این گونه پدر و امام خویش را در تنگنا و مشکل قرار دهد.
5. آیا باور مى‏کنید امام حسن مجتبى‏ علیه السلام با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگى پدر خویش را فراهم آورد تا جایى که حضرت دلتنگ شده و از خانواده‏ ها شرم و حیا کند، و یا از بیم دشمنى طوایف و قبایل کوفه نسبت به آنها رنج برد؟!
طبق نقل ابن عساکر، از سوید بن غفله نقل شده: یکى از همسران امام حسن ‏علیه السلام که از طایفه خشعم بود؛ پس از شهادت امیرمؤمنان‏علیه السلام و بیعت با امام حسن‏ علیه السلام به ایشان تبریک گفت. امام به وى فرمود: تو خوشحالى و شماتت خود را به کشته شدن امیرمؤمنان ‏علیه السلام اظهار کردى. من تو را سه طلاقه کردم. آن زن گفت: به خدا سوگند! قصد من این نبود. و پس از پایان عده‏اش از خانه امام خارج شد.
امام مبلغ باقى مانده از مهرش را به اضافه بیست هزار درهم برایش فرستاد. آن زن گفت: متاع کمى است که از دوستى جدا شده به من مى‏ رسد. وقتى که سخن آن زن را به امام گفتند، حضرت گریه کرد و فرمود: اگر نبود که از پدرم، از جدّم شنیده‏ ام که مى‏فرمود: «کسى که همسر خود را سه طلاقه دهد، تا آن زن شوهر دیگرى انتخاب نکند، بر شوهر اوّل حلال نمى‏گردد؛ مراجعت مى‏کردم.»
25
دلیل نخست بر مجهول و ساختگى بودن این روایت، این است که امام حسن‏ علیه السلام بدون هیچ مقدمه‏اى و بدون آن که کوچک‏ترین توجهى به قصد و هدف زن داشته باشد، برآشفته و همسر خویش را به خاطر تهنیتى، طلاق مى‏دهد؛ که این حرکت، از یک انسان غیر معصوم بعید است، چه رسد به امام معصوم.

ثانیاً: از نظر فقه اهل بیت، طلاق باید در حضور دو شاهد عادل صورت گیرد؛ در حالى که هیچ یک از این مسائل رعایت نشده؛ حال چگونه امام کارى بر خلاف نظر خویش انجام داده است.
ثالثاً: اگر طلاق به خاطر اظهار دشمنى و شماتت بوده، به چه علت براى او بیست هزار درهم اضافه بر مهر خویش مى‏فرستد؟
و رابعاً اینکه طبق این نقل، امام در یک مجلس همسر خویش را سه طلاقه کرده است؛ در حالى که این طلاق نه فقط در مذهب اهل‏بیت‏علیهم السلام، بلکه در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و ابوبکر و دو سال پس از خلافت عمر نیز، یک طلاق به حساب مى‏آمد.26
با این بیان، امام مى‏توانسته پس از طلاق برگردد، چون طلاق اوّل بود و پس از طلاق اول، زن مطلقه رجعیه است و مرد در حال عدّه مى‏تواند به زن خود رجوع کند. همچنین حضرت پس از پایان عدّه نیز مى‏توانست بدون آن که زن شوهر دیگرى کند، او را به عقد خویش در آورد.
آرى! فرمایش رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مربوط به زمانى است که سه مرتبه طلاق صورت گرفته و مرد پس از آن رجوع کرده باشد. اینجا است که زن مى‏باید شوهر دیگرى انتخاب کند. از آنجا که متن روایت ابن عساکر از اضطراب کامل برخوردار است، دیگر نیازى به بررسى سندى ندارد.

ب - بررسى اسناد
1. بیشتر مورّخان این نقل تاریخى را یا بدون سند آورده‏اند و یا آن را به ابوالحسن مدائنى و محمد بن عمر واقدى و ابوطالب مکّى رسانده‏اند که در هردو صورت، داراى اشکال است. مثلاً ابن عساکر مى‏نویسد: وروى‏ محمد بن سیرین...27؛ میرخواند شافعى آورده است: نقل است که... 28؛ سیوطى مى‏گوید: کان الحسن یتزوج...29 ابوطالب مکّى مى‏نویسد: انّه تزوّج...30؛ سبط بن الجوزى آورده است: و فى روایة انّه تزوّج...31؛ ابوالحسن مدائنى آورده است: کان الحسن کثیرالتزویج.32
تمامى این نقلها، مرسل است و به آنانى که به این سه مورّخ اعتماد کرده‏اند، باید گفت: این سه مورّخ نیز این جریان را بدون سند نقل کرده‏اند. چنانچه از مدائنى و مکّى نقل کردیم. بدین جهت مى‏گوییم داستان تعداد زنان امام حسن‏علیه السلام و ماجراى طلاق آنها، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار است.
2. بسیارى، این سه مورّخ را ضعیف شمرده و ردّ کرده‏اند. از میان آنها مى‏توان به ذهبى،33، عسقلانى‏34، ابن الجوزى‏35، عماد حنبلى‏36، رازى‏37، ابن الاثیر جزرى‏38، زرکلى‏39، علامه امینى‏40، سیدمحسن امین‏41، هاشم معروف الحسنى‏42 و... اشاره کرد.
3. هریک از این سه مورّخ از مشایخى روایت نقل کرده‏اند که یا جزو هواداران بنى‏امیه بوده‏اند و یا ضعیف و مجهول هستند. مثلاً مدائنى از عوانه نقل مى‏کند، در حالى که عوانه به نفع بنى‏امیه جعل حدیث مى‏کرده‏43 و برخى از مشایخ او همانند جعفر بن هلال‏44، عاصم بن سلیمان احول‏45 و ابن عثمان‏46، ضعیف یا مجهول هستند. طبق گفته یحیى بن معین: حدیث واقدى از مدنیها، از شیوخ مجهول برخوردار است.47
هاشم معروف الحسنى مى‏نویسد: مدائنى، معاصر عباسى‏ها و از جمله کسانى است که متهم به دروغگویى و جعل حدیث است.
در «میزان الاعتدال» ذهبى آمده است: مسلم در صحیح خود از نقل روایت از وى خود دارى کرده و ابن عدى او را ضعیف دانسته و اصمعى به او گفته: به خدا سوگند که چیزى از اسلام در تو نمانده است... صاحب «لسان المیزان» گفته است: او از غلامان عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب اموى بوده است. به علاوه بیشتر روایات او از نوع مراسیل است.
اینها همه گواه بر آن است که روایت هفتاد همسر را - که جز مدائنى کسى آن را نقل نکرده - از جعلیات قدرتمندان و دشمنان علویها است...48
اما روایت کلینى که در دسته اوّل آمده، در سندش حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعة دیده مى‏شوند، که واقفى هستند.49
علامه حلّى درباره حمید بن زیاد مى‏گوید: در نزد من، زمانى روایت او مورد قبول است که معارضى نداشته باشد.50
علامه مجلسى ضمن مؤثق شمردن حدیث، چنین توجیه کرده است که: شاید غرض امام از این سخن، استعلام حال آنها یعنى مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینکه فرزند خویش را که معصوم و تأیید شده از سوى پروردگار بود، مورد نکوهش قرار داده باشد.51
اما با توجه به واقفى بودن برخى از راویان و فرمایش علامه حلى - که روایت او در صورتى که معارضى نداشته باشد، مورد قبول است - به نظر مى‏رسد که این روایت حجّیتى ندارد؛ اگرچه علامه مجلسى به توجیه آن برخاسته است.
و اما روایت کافى از ابن ابى‏العلاء که در دسته سوم قرار گرفته است؛ علامه مجلسى این حدیث را مجهول مى‏داند.52
پاسخ ما به روایت برقى در محاسن نیز، این است که: اگرچه خود احمد بن ابى‏ عبداللّه برقى توثیق شده، اما وى بیشترِ روایات را از ضُعفا نقل کرده است.53

پایه‏گذار شبهه‏
دلائل و شواهد موجود به خوبى نشان مى‏دهد که تا پیش از منصور عباسى چنین افترایى در کتابها نبوده است و این منصور بود که براى خنثى سازى شورشهاى علوى و حرکتهاى ضدّ حکومتى نوادگان امام حسن مجتبى‏ علیه السلام این تهمت و شبهه را علیه امام پایه‏گذارى کرد.
وى که از این شورشها سخت به وحشت افتاده بود، براى رفع نگرانى خود، هیچ حربه‏اى را بهتر از لکه‏دار کردن چهره پاک و معصوم امام حسن ‏علیه السلام ندید. وى پس از دستگیرى عبداللّه بن حسن که علیه ظلم و جور قیام کرده بود، در برابر بسیارى از مردم به سخنرانى پرداخت و على‏بن ابى‏طالب و امام حسن‏ علیهما السلام و همه فرزندان ابى‏طالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویى قرار داد و از جمله گفت: به خدایى که جز او نیست، فرزندان ابى‏طالب را در خلافت تنها گذاردیم و هیچ کارى به کارشان نداشتیم؛ در آغاز على بن ابى‏طالب بدان پرداخت... و پس از وى، حسن بن على برخاست... معاویه با نیرنگ به او وعده داد تا ولیعهدش کند، بدین ترتیب او را برکنار ساخت و همه چیزِ وى را گرفت. حسن بن على نیز همه کارها را به معاویه واگذارد و به زنان روى آورد؛ او امروز با یکى ازدواج مى‏کرد و فردا دیگرى را طلاق مى‏داد و همچنان بدین کار مشغول بود تا اینکه در بسترش مرد...54
استاد، هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه مى‏نویسد: و اما روایت هفتاد و نود و از این قبیل روایاتى که او را زن باره توصیف مى‏کنند و اینکه پدرش مى‏گفت: به فرزندم حسن زن ندهید که او زن باره است؛ این روایات آن چنان که از اسنادشان بر مى‏آید، منبعى جز مدائنى و امثال دروغگوى او ندارد. مدائنى و واقدى و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حکومتهایى نوشته‏اند که با اهل‏بیت‏علیهم السلام سر دشمنى داشتند، و از هر وسیله‏اى براى خدشه‏دار کردن واقعیت‏هاى آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نمى‏کردند. حکام دولت عباسى نیز در تعصّب و پلیدى نیّت، دست کمى از اسلاف اموى خود نداشتند. عباسى‏ها در جعل احادیث علیه «علویها» با امویها هم دست بودند، به ویژه نسبت به حسنیها کینه خاصّى مى‏ورزیدند، چون بیشتر آنهایى که علیه ستم سر به شورش برمى‏داشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسن ‏علیه السلام بودند.55

واقعیت چیست؟
آنچه که تاکنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتى بود که درباره ازدواجها و طلاقهاى متعدد امام حسن‏ علیه السلام طرح ریزى شده بود.
واقعیت این است که امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده‏56 همسر نداشته که تعدادى از این همسران کنیز بوده‏اند. داشتن این تعداد همسر در آن زمان براى قاطبه مردم، امرى طبیعى بوده است؛ بلکه برخى تعداد همسرانشان بیش از این بوده، در حالى که کسى متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این مردم، فقط امام حسن‏ علیه السلام مورد حملات بیشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمى‏شود حدس زد این رقم بسیار بزرگ، نشانه ساختگى بودن این احادیث است؟
چرا ابوطالب مکّى که تعداد زنهاى امام حسن‏ علیه السلام را به 250 مى‏رساند، جز چند نفر از آنها نام نمى‏برد؟ چرا مورخّان که به تبعیت از ابوالحسن مدائنى و واقدى و مکّى تعداد زنان امام را بیش از هشت تن ذکر کرده‏اند، بیشترین آمارى که براى فرزندان امام داده‏اند، بیش از سى و یک فرزند نیست؟57
اینک از ابوطالب مکّى باید پرسید: اگر امام چهارصد همسر داشته پس چرا بیش از سى و یک فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان عقیم و نازا بودند؟ آیا امام رغبتى به فرزند نداشت و یا از پرداخت نفقه و هزینه زندگى و تأمین معاش آنها عاجز بوده است؟

پى‏نوشت‏ها:
1. کافى، ج 6، ص 56.
2. محاسن برقى، ج 2، ص 601؛ منتخب التواریخ، ص 190.
3. کافى، ج 6، ص 56؛ بحارالانوار، ج 44، ص 172.
4. انساب الاشراف، ج 3، ص 25.
5. تاریخ الخلفاء، ص 191.
6. وکان على(ع) یضجر من ذلک فکان یقول فى خطبته ان الحسن مطلاق فلاتنکحوه (بحارالانوار، ج 44، ص 169.)
7. همان، ص ؟
8. چهارده معصوم (زندگانى امام حسن(ع))، ص 553.
9. بحارالانوار، ج 44، ص 173.
10. الصواعق المحرقه، ص 139.
11. کافى، ج 6، ص 56.
12. البدء و التاریخ، ج 5، ص 74.
13. مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص 30.
14. همان.
15. چهارده معصوم، ص 553، به نقل از قوت القلوب.
16. الصواعق المحرقه، ص 143؛ سنن بیهقى، ج 2، ص 149.
17. الدرالمنثور، ج 7،ص 7.
18. الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة، (مستدرک حاکم، ج 3، ص 167؛ مسند احمد، ج 3، ص 2.)
19. من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم...(اخبار اصبهان، ج 1، ص 56.)
20. البدایة و النهایة، ج 7، ص 37.
21. مناقب آل ابى‏طالب، ج 3، ص 401.
22. البدایة و النهایة، ج 7، ص 37.
23. الامام المجتبى(ع)، ص 10.
24. همان، ص 86.
25. تاریخ دمشق، (حیاة الامام الحسن(ع))، ص 154.
26. نیل الاوطار، ج 6، ص 230؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 320.
27. تاریخ دمشق، (ترجمه امام حسن(ع))، ص 155.
28. روضةالصفا، ج 3، ص 20.
29. تاریخ الخلفاء، ص 191.
30. بحارالانوار، ج 44، ص 169.
31. تذکرةالخواص، ص 121.
32. بحارالانوار، ج 44، ص 173.
33. میزان الاعتدال، ج 3، ص 107.
34. لسان المیزان، ج 4، ص 386.
35. المنتظم، ج 7، ص 189.
36. شذرات الذهب، ج 3، ص 120.
37. الجرح والتعدیل، ج 4، ص 21.
38. الکامل فى‏التاریخ، ج 9، ص 44.
39. الأعلام، ج 7، ص 160.
40. الغدیر، ج 5، ص 290.
41. اعیان الشیعه، ج 46، ص 172.
42. سیرةالائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 620.
43. لسان المیزان، ج 4، ص 386.
44. میزان الاعتدال، ج 1، ص 430.
45. همان، ج 4، ص 350.
46. همان، ج 6، ص 198.
47. تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 348.
48. زندگى دوازده امام، ج 1، ص 604.
49. جامع الرواة، ج 1، ص 225 و 284.
50. الخلاصة، ص ؟
51. مرآةالعقول، ج 21، ص 96.
52. همان.
53. الخلاصة، ص ؟
54. سیرةالائمة الاثنى عشر، ج 1، ص 618.
55. زندگى دوازده امام، ج 1، ص 602.
56. صلح الحسن(ع)، ص 25.
57. بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سى و یک فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج 5، ص 74؛ الفصول المهمه، ص 166؛ بحارالانوار، ج 44، ص 168؛ کشف الغمه، ج 2، ص 152؛ اعلام الورى، ص 213؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن(ع)، ص 270؛ تذکرة الخواص، ص 212؛ نورالابصار، ص 136؛ ذخائرالعقبى، ص 143؛ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 228.

سلام
بنده آخر نفهمیدم پاسخ چی شد؟
ما فرض میگیریم امام (ع) 8 همسر داشتند!!! خب این تعداد زیاد نیست؟ چرا هشت همسر داشتن دلیل منطقی ارائه بدید

جوجه اردک زشت;729069 نوشت:
سلام
بنده آخر نفهمیدم پاسخ چی شد؟
ما فرض میگیریم امام (ع) 8 همسر داشتند!!! خب این تعداد زیاد نیست؟ چرا هشت همسر داشتن دلیل منطقی ارائه بدید

سلام
در یک زمان بیش از چهار همسر دائم نداشتند و در زمان های مختلف بوده و چهار همسر هم در یک زمان حکم شرعی است،از نظر شما ایرادی دارد؟

**گلشن**;728357 نوشت:
سلام

به تازگی شنیده ام امام حسن همسران زیادی داشته و صحبت از ارقام 70 و 50 و 32 و ....می باشد
این ارقام رو حدسی و برای مثال گفتم
برام سوال شده چرا یک امام معصوم باید این همه همسر داشته باشه ؟
در حالی که ما غالبا پادشانی رو که حرمسرا داشتن محکوم می کنیم

با تشکر

سلام

[h=1]افسانه کثرت همسران امام حسن ع و مطلاق بودن آن حضرت[/h]

..

مقداد;729009 نوشت:
آنچه از نقلهای مختلف در تاریخ به دست می‌آید این است كه آن حضرت حداكثر ۸ الی ۱۰ همسر كه تعدادی از آنها به صورت كنیز و ملك یمین بوده داشته‌اند

یکتای بی همتا;729029 نوشت:
1. حفصه؛ دختر عبدالرحمن بن ابی بکر

2. زنی از خاندان بنی ثقیف

3. هند؛ دختر سهل بن عمر

4. زنی از خاندان علقمة بن زرارة

5. زنی از قبیله عمروبن ابراهیم منقری

6. زنی از قبیله بنی شیبان؛ که به جهت هم فکری با خوارج، طلاق داده شد.

7. زنی از قبیله کلب (بنی کلاب)

8. خوله؛ دختر منظور بن زیاد فزاری

9. امّ اسحاق؛ دختر طلحة بن عبیداللّه تیمی

10. امّ بشیر؛ دختر ابومسعود عقبة بن عمر انصاری خزرجی

11. جُعده؛ دختر اشعث بن قیس کِندی، همان که به امام علیه السلام زهر خورانید و او را شهید کرد

12. امّ کلثوم؛ دختر فضل بن عباس بن عبدالمطلب

13. نفیله (امّ ولد) و یا رمله؛ که مادر قاسم بن حسن علیه السلام است

14. زینب؛ دختر سُبَیْع بن عبداللّه (برادر جریر بن عبدالله)

15. عایشه خثعمیه

16. صافیه (امّ ولد)

17. شهربانو

18. امّ رباب؛ دختر امرءالقیس بن عدی تیم.

جناب مقدارد

شما فرمودید هفت و یا هشت همسر درحالیکه دوستمون اسامی هیجده همسر ایشان را ذکر کرده اند
و از احادیثی هم که نقل شده مشخص می شود امام همسرانشان را طلاق می داده اند

اولا اگر همین هیجده زن را درست بدانیم ایا این تعداد واقعا زیاد نیست ؟
ایا از یک معصوم انتظار می رود این تعداد زن را گرفته و طلاق بدهد ؟
ایا این منافاتی با معصومیت ایشان ندارد ؟

**گلشن**;729107 نوشت:
جناب مقدارد

و از احادیثی هم که نقل شده مشخص می شود امام همسرانشان را طلاق می داده اند

ایا از یک معصوم انتظار می رود این تعداد زن را گرفته و طلاق بدهد ؟

سلام
[=WebRoya]عبداللّه بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل می کند:[=WebRoya]«انّ علیّا قال و هو علی المنبر: لاتزوّجوا الحسن فانّه رجلٌ مِطلاق. فقام رجلٌ من هَمْدان فقال: بلی واللّه لنزوّجنّهُ و هو ابن رسول صلی الله علیه و آله وسلم و ابن امیرالمؤمنین فإنْ شاء امسک و إنْ شاء طلّق21؛ علی بن ابیطالب در حالی که بر روی منبر بود، فرمود: دخترانتان را به ازدواج فرزندم حسن درنیاورید؛ زیرا او، مردی است که زیاد طلاق می دهد.
در آن هنگام مردی از اهل هَمْدان برخاست و گفت: سوگند به خدا! ما دخترانمان را به ازدواج او درخواهیم آورد؛ زیرا او فرزند پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام است. پس چنانچه او را خواست، نگه می دارد و اگر نخواست، طلاق می دهد.»

[=WebRoya]مرحوم کلینی از یحیی بن ابی یعلا نقل می کند از قول امام صادق علیه السلام :[=WebRoya]«همانا حسن بن علی پنجاه زن را طلاق داد و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای مردم کوفه! به حسن زن ندهید؛ زیرا وی، مردی است که زنان را طلاق می دهد...» .22
[=WebRoya]در محاسن برقی از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «مردی خدمت امیرالمؤمنین رسید، عرض کرد: آمده ام با شما مشورتی بکنم؛ زیرا حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر جهت خواستگاری دخترم آمده اند. حضرت فرمود: کسی که مورد مشورت قرار می گیرد، باید امین باشد؛ راجع به فرزندم حسن، همانا او زنان را طلاق می دهد و اما حسین برای دخترت بهتر است، پس دخترت را به ازدواج حسین درآور.»23

بررسی روایات

[=WebRoya]گرچه روایات فوق از روی حُسن نیت و البته مقداری هم از روی ساده اندیشی و کم دقّتی، در بعضی از کتابهای شیعه به مناسبت های خاصّ آمده است؛ اما بررسی سند و محتوای احادیث، وجود ضعف و خدشه در آنها را ثابت می کند.

اما ضعف سند حدیث

[=WebRoya]در سلسله سند حدیث اوّل، که از عبداللّه بن سنان نقل شده بود، دو نفر از راویان به نام های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه، قرار دارند که هردو از «واقفیه» هستند و قولشان در صورتی مورد قبول است که معارضِ قطعی نداشته باشد و حال آنکه در اینجا معارض وجود دارد؛ زیرا مبغوضیت طلاق از دیدگاه اسلام و احادیث نورانی برکسی پوشیده نیست. و حدیث نبوی «اَبْغَضُ الحلالِ الی اللّه، الطلاق؛24 مبغوض ترین کار حلال در نزد خدا، طلاق است». مؤیّد مطلب است.[=WebRoya]و حدیث دوم، که از یحیی بن ابی یعلا نقل شده است، این نام در کتاب های رجال برای دو شخص آمده است که یکی معروف به «کوفی» است و البته توثیق هم شده و اما دیگری معروف به «رازی» است که مورد بحث بوده و توثیق نشده و چگونگی وضعیت وی مجهول است.25[=WebRoya]و امّا روایت سوم که از محمد بن علی برقی کوفی نقل شده، باز هم به رغم توثیقش، خالی از اشکال نیست؛ چون او در نقل روایات به افراد ضعیف اطمینان می کرده. مرحوم نجاشی گفته است: «محمد بن علی برقی، مردی صد درصد قابل اطمینان است ولکن در نقل احادیث، بر افراد ضعیف اعتماد کرده است و همچنین دارای روایات مرسله فراوانی است.» از این رو اعتماد بر روایات ایشان، که معارض هم دارد، مشکل است.26نقد و بررسی محتوای احادیث

[=WebRoya]اشکالات مهمّ دیگری هم از حیث محتوا بر آن وارد است؛ چرا که در روایات فوق، واژه «مِطلاق» آمده که به امام حسن علیه السلام نسبت داده شده بود.
در حالی که طلاق های مکرّر، مستلزم ازدواج های متعدّد است؛ که در بحث قبل، این اتهامات رد شد.
ضمناً در اینجا سؤالی پیش می آید که: چرا امام علیه السلام بدون مطالعه و شناخت، ازدواج می کرده تا بعد از مدت کوتاهی مجبور به طلاق شود؟ وانگهی زنان مُطلّقه، از چه خانواده هایی بوده اند و سبب جدایی چه بوده است؟
چه کسانی بر طلاق شهادت داده اند و زنهای مطلّقه، پس از طلاق، به همسری چه کسانی در آمده اند؟
[=WebRoya]همه این سؤالات، بی جواب مانده است.
در صورتی که افراد دیگری که اصلاً قابل قیاس با امام نبوده اند؛ احوالاتشان مورد به مورد آمده است.
[=WebRoya]مجموع مطالب فوق اشکالاتی است که بر احادیث نقل شده وارد شده است. اما اشکال ویژه ای هم بر حدیث سوم، یعنی حدیث برقی، مطرح است که در ذیل به صورت پرسش مطرح خواهد شد:
مشورت کننده چه کسی بود؟

[=WebRoya]ـ آیا او به صلاحدید حضرت امیر علیه السلام عمل کرد تا بتوان آن را شناخت؟[=WebRoya]ـ برتری حسین علیه السلام بر حسن علیه السلام روشن شده است؛ اما برتری او بر عبداللّه بن جعفر چه بوده است؟[=WebRoya]ـ چه شد که یک دفعه، سه نفر (دو برادر و یک عموزاده) باهم به خواستگاری دختری رفتند؛ آن دختر که بود و چه امتیازی داشت؟[=WebRoya]ـ آیا این مشورت قبل از سفارش علی علیه السلام نسبت به زن ندادن به حسن علیه السلام بوده است یا بعد از آن؟

22. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ص 222.
23. فروع کافی، ج 6، ص 56، ح 4.
24. همان.
25. محاسن برقی، ج 2، ص 436.
26. سنن ابی داوود، ج 2، ص 632.

این مطالب اهانت آمیزی که به امام حسن(ع) نسبت داده شده در زمان خلفای عباسی و منصور عباسی شایع و رواج و قوت گرفته و قبل از آن مطرح نبوده است.
آن هم به خاطر دفع و سرکوبی قیام‌های متعددی که در سراسر ممالک اسلامی بر ضد غاصبان و ظالمین و خلفای عباسی صورت گرفته است، پس دست به تخریب چهره ائمه به خصوص امام حسن(ع) زدند. چون اکثر سران قیام از فرزندان امام حسن(ع) بودند.
پس اگر آن مطالب واقعیت داشت، باید در زمان امام حسن(ع) کسانی مثل معاویه و مغیره، عمرو عاص و دیگران آن را بر ضد حضرت استفاده می‌کردند، با اینکه آنها از هر کاری و هر حیله‌ای دریغ نکردند.

**گلشن**;728357 نوشت:
به تازگی شنیده ام امام حسن همسران زیادی داشته و صحبت از ارقام 70 و 50 و 32 و ....می باشد
این ارقام رو حدسی و برای مثال گفتم
برام سوال شده چرا یک امام معصوم باید این همه همسر داشته باشه ؟
در حالی که ما غالبا پادشانی رو که حرمسرا داشتن محکوم می کنیم

سلام، من قبلا نظر آیت الله گرامی (از مراجع تقلید) رو دیده بودم که گفته بوده جهت کمک به افراد بی بضاعت بوده.
ظاهراً شما نسبت كثرت تزويج حضرت امام حسن و كثرت طلاق او را قبول داريد ،با اينكه در بعضى روايات آمده است كه مردم كه دخترانشان را حضرت طلاق مى داد به حضرت امام على (ع) شكايت امام حسن (ع) را مى كردند و امام مى فرمودند به او زن ندهيد آيا اين نسبتها در حق امام حسن (ع) درست است ؟
جواب: احتمال قوى ميرود كه حضرت براي سامان دادن به زندگى دختران فقير آنها را عقد و سپس با مهريه طلاق مى داده ،و مردم به عنوان عروس پيامبر (ص) به راحتى با آنها ازدواج مى كرده اند .
کتاب استفتائات سوال 83.
http://www.ayat-gerami.ir/data.asp?id=2357

اگه مطلاق نسبی باشه، پیامبر هم فکر میکنم 5 نفر از زنانشون رو طلاق دادند. چه فرقی داره 5 یا پنجاه نفر؟

『طلوع』;729171 نوشت:
حتمال قوى ميرود كه حضرت براي سامان دادن به زندگى دختران فقير آنها را عقد و سپس با مهريه طلاق مى داده ،و مردم به عنوان عروس پيامبر (ص) به راحتى با آنها ازدواج مى كرده اند .
کتاب استفتائات سوال 83.

سلام
بنده قبول ندارم امام حسن (ع) اون تعداد زن گرفته باشن و سپس طلاق داده باشن
اما دلیل تعدد زوجات امام رو میخوام بدونم
اگر میخواسن کمک کنند چرا عقد و بعد طلاق خوب کمک مالی میکردن و میگشتن دنبال جوان مناسب برای دختر(با توجه به نفوذ امام جوان پیدا کردن برای 7 یا 8 زن کار سختی نبوده)
بنده ندیدم کارشناس محترم دلیل قانع کننده ای برای اصل تعدد زوجات حضرت ارائه داده باشن

جوجه اردک زشت;729182 نوشت:
بنده قبول ندارم امام حسن (ع) اون تعداد زن گرفته باشن و سپس طلاق داده باشن
اما دلیل تعدد زوجات امام رو میخوام بدونم
اگر میخواسن کمک کنند چرا عقد و بعد طلاق خوب کمک مالی میکردن و میگشتن دنبال جوان مناسب برای دختر(با توجه به نفوذ امام جوان پیدا کردن برای 7 یا 8 زن کار سختی نبوده)
بنده ندیدم کارشناس محترم دلیل قانع کننده ای برای اصل تعدد زوجات حضرت ارائه داده باشن

بله‏ من صرفا یه توجیه که دیده بودم رو گفتم اگه سرچ کنید علمای اعلام مثل مجلسی‏، صاحب حدائق ... هر کدوم یه توجیهی دارن یکی میگه چون اخلاق اون زنها خوب نبوده طلاق داده میشدن، یکی چون خود زن ها اصرار داشتن به افتخار همسریشون دربیان و تبرک جستن و ...، یکی ازدواج با بیوه ها برای کمک اقتصادی و توجیهات مختلف هست.

متوجه نشدم سوالتون در مورد دلیل قانع کننده برای اصل تعدد زوجات پیامبر و ائمه چیه؟ عموما خب میگن کمک به بیوه ها، تقویت روابط با قبایل و دیگران، و مواردی که خودتون شنیدید.

بحث اول در باره سوال اینکه وقتی ما جواب میدیم یک منبعی رو میاریم و به اون استناد میکنیم لذا سوال هم باید یک منبعی داشته باشه و براساس اون بگه که مثلأ امام حسن(ع) فلان تا زن داشتند تا بررسی بشه اون نقل درست هست یا از لحاظ سندی مشکل داره یانه
مطلب دوم

افسانه ازدواج های مکرّر امام حسن (ع)

پرسش : آیا امام حسن (علیه السلام) همسران متعدد داشت؟ گروهی از مورخان همسران متعددی به حضرت امام مجتبی (علیه السلام) نسبت داده، نوشته اند که آن حضرت همسران متعددی تزویج می کرد و پس از اندکی آنها را طلاق می داد و به جای آنها زنان دیگری اختیار می نمود؛ می گویند به همین دلیل تعداد همسران آن حضرت زیاد بود بطوری که این موضوع زبانزد مردم شده بود، آیا این موضوع صحت دارد؟ پاسخ : از آنجا که بررسى جوانب زندگى و شخصیّت هر فردى به روشن شدن نقاط مبهم زندگى او کمک مى کند، خوب است پیش از هر چیز جوانب زندگى و اخلاق امام مجتبى(علیه السلام) را - ولو بسیار مختصر - بررسى کنیم و پرده از چهره حقیقتى شخصیّت آن حضرت کنار بزنیم تا در پرتو آن، حقیقت مطلب روشن گردد.
پیشواى دوّم در پاکترین و برجسته ترین خاندان چشم به جهان گشود و تحت تربیت و پرورش امیرمؤمنان(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) بزرگ شد.
حضرت مجتبى(علیه السلام) از جهات مختلف شخصیّتى برجسته و صفاتى ممتاز داشت. او یک مرد الهى بود که از تمام امکانات خود - نه براى بهره بردارى بیشتر از لذّات زندگى، بلکه - در راه جلب خشنودى پروردگار و رسیدگى به حال بیچارگان و محرومان اجتماع استفاده مى کرد.
او در طول عمر خود بیست و پنج بار به زیارت خانه خدا رفت و با وجود آن که مرکب سوارى در اختیار داشت، پیاده و گاه پابرهنه راهپیمایى مى کرد تا در پیشگاه پروردگار بیشتر ابراز ادب و خضوع کند.(1)
در عصر او هیچ کس از لحاظ کثرت عبادت و نیایش و توجّه به خدا به پایه او نمى رسید و هرگاه نام خدا را مى برد و یا به یاد روز رستاخیز و عوالم پس از مرگ مى افتاد دگرگونى خاصّى به او دست مى داد. هنگام گرفتن وضو و موقع نیایش، حالت روحى و جذبه معنوى عمیقى که فقط در مردان الهى مى توان مشاهده نمود پیدا مى کرد و چون به منظور راز و نیاز با خدا به مسجد مى رسید، با سوز و گداز خاصّى زبان به مناجات و اعتذار به پیشگاه خدا باز مى کرد; او هرگز خدا را فراموش نمى نمود.(2)
این گوشه بسیار مختصرى از بزرگى ها و پاکى هاى پیشواى دوّم است که به تفصیل در کتب مربوط به این قسمت بیان شده است.
با توجّه به این حقایق، قابل قبول نیست که شخصى داراى چنین اخلاق و رفتار و چنین زندگى که در سراسر عبادت و کوشش در راه خداست - آن چنان که بعضى از مورّخان مبالغه جو نوشته اند - علاقه و توجّه خارج از حدّ متعارف به مسأله ازدواج و زناشویى از خود نشان دهد.

از شواهد زنده این موضوع، تعداد فرزندان آن حضرت است که طبق نوشته مورّخان، اگر آن حضرت همسران زیادى اختیار کرده بود، لازمه اش این بود که فرزندان زیادى هم داشته باشد در صورتى که چنین نیست؛ بالاترین رقم را در مورد فرزندان امام مجتبى(علیه السلام) ابن جوزى نوشته است که 23 نفر مى باشد.(3)
یعقوبى فرزندان آن حضرت را هشت نفر;(4)
ابن شهر آشوب سیزده پسر و یک دختر;(5)
ابن خشاب یازده پسر و یک دختر;(6)
طبرسى شانزده پسر و یک دختر;(7)
و مرحوم شیخ مفید که در این گونه مباحث بیش از دیگران دقّت و تحقیق داشته، تعداد فرزندان آن حضرت را جمعاً پانزده نفر (اعم از دختر و پسر) مى داند.(8)
صاحب کتاب «العدد» که بنا به نقل مرحوم علاّمه مجلسى همسران زیادى براى آن حضرت نوشته است، در عین حال فرزندان حضرت مجتبى(علیه السلام) را بیش از پانزده نفر ننوشته است.(9)
بدین ترتیب طبق تصریح مورّخان، امام مجتبى(علیه السلام) حدّاکثر بیش از بیست و سه فرزند نداشته است و این نشان مى دهد که موضوع تعدّد زوجات آن حضرت به آن صورت که در پاره اى از کتاب ها به چشم مى خورد کاملا بى اساس است.
در زمان ما نیز کسانى یافت مى شوند که این اندازه اولاد داشته باشند - بدون آن که زنان زیادى بگیرند - و احتمال این که آن حضرت همسران زیادى داشته ولى عقیم بوده اند و یا به علل دیگرى فرزندى به دنیا نیاورده اند نیز بسیار ضعیف است و این گونه احتمالات در بررسى موضوعات و مسائل تاریخى فاقد ارزش مى باشد.
آیا با توجّه به این تعداد فرزندان، دروغ بودن نسبت صدها همسر به امام حسن(علیه السلام) روشن به نظر نمى رسد؟ و آیا با توجّه به این سند تاریخى، نباید گفت که این گونه اخبار دروغین، ساخته و پرداخته عمّال بنى امیّه است که در جعل اخبار سابقه فراوانى داشتند؟ و ما نباید دانسته و ندانسته در مسیر این گونه اخبار مجعول قرار گرفته و با نقل آنها به دشمنان خاندان پیامبر(علیه السلام) کمک کنیم!
علاوه بر این مورّخانى که تعداد زنان حضرت امام مجتبى(علیه السلام) را زیاد نوشته اند، از تعیین نام آنها و یا نام قبیله آنها فرومانده اند و فقط چند تن از دانشمندان به ذکر نام همسران معدودى اکتفا کرده اند که ما ذیلا به نحوه تزویج آنها اشاره خواهیم کرد.
خنده آورتر آن که برخى از محدثّان که به نحو مبالغه آمیزى ده ها همسر به آن حضرت نسبت داده اند، نوشته اند که پس از شهادت حضرت، همه آن زنها، پاى برهنه در تشییع جنازه امام شرکت کردند.(10)
بى پایگى این سخن از آن جا پیداست که شرکت زنان، آن هم پاى برهنه در میان نامحرمان، معلوم نیست از نظر اسلام تا چه پایه درست است؟
اگر چنین چیزى در محیط مدینه صورت مى گرفت; آیا فقهاى اهل تسنّن که همواره دنبال دستاویزى جهت خرده گیرى از اهل بیت مى گشتند، آن را به باد انتقاد نمى گرفتند؟
بعلاوه، زنانى که به واسطه طلاق از شوهران خود جدا مى شوند، از نظر عاطفى نه تنها هیچ گونه همبستگى با شوهران سابق خود ندارند، بلکه درباره آنها به شدّت دچار افکار منفى مى شوند; بنابر این چگونه قابل قبول است زنانى که پیوند ازدواج آنها مدّتى پیش قطع شده بود، در تشییع جنازه شرکت کنند؟
آیا این موضوع ثابت نمى کند که تعداد همسران آن حضرت نیز از این قبیل است؟!
حلّ مسأله
آنچه در این زمینه به نظر مى رسد این است که اگر فرض کنیم این عددهاى بزرگ حقیقت داشته است، باید بگوییم مسلمانان آن عصر به واسطه علاقه خاصّى که به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشتند، مى خواستند به افتخار خویشاوندى و قرابت با پیامبر نایل گردند و چون پیشواى دوّم، نوه بزرگ آن حضرت و فرزند ارشد امیرمؤمنان بود، گاهى دختران خود را داوطلبانه به حضرت مجتبى(علیه السلام) تزویج مى کردند و تنها به تشریفات عقد شرعى اکتفا مى نمودند. بنابر این آنها زنان افتخارى پیشواى دوّم محسوب مى شدند که صرفاً روى جهت فوق با حضرت وصلت مى کردند.
و نیز به احتمال قوى، عدّه اى از زنانى که به نام همسران آن حضرت در تاریخ ثبت شده است، زنان بى پناهى بودند که امام مجتبى(علیه السلام) تکفّل آنها را به عهده گرفته بود و براى آن که تحقیر نشوند، برحسب ظاهر آنها را تزویج مى نمود.(11)

ریشه شایعات
استاد شهید مطهری(ره) بیان می فرماید: در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنى الحسن یعنى فرزندزادگان امام حسن(علیه السلام) با بنى العباس همكارى داشتند، اما بنى الحسین یعنى فرزندزادگان امام حسین(علیه السلام)- كه در رأس آنها در آن وقت امام صادق(علیه السلام) بود- از همكارى با بنى العباس خوددارى كردند. بنى العباس با اینكه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنى الحسن نشان مى دادند و آنها را از خود شایسته ‏تر مى‏ خواندند، در پایان كار به آنها خیانت كردند و اكثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند.
بنى العباس براى پیشبرد سیاست خود شروع كردند به تبلیغ علیه بنى الحسن. از جمله تبلیغات نارواى آنها این بود كه گفتند ابوطالب- كه جدّ اعلاى بنى الحسن و عموى پیغمبر است- مسلمان نبود و كافر از دنیا رفت و امّا عباس كه عموى دیگر پیغمبر است و جدّ اعلاى ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما كه اولاد عموى مسلمان پیغمبریم از بنى الحسن كه اولاد عموى كافر پیغمبرند براى خلافت شایسته تریم. در این راه پولها خرج كردند و قصّه‏ ها جعل كردند. هنوز هم كه هست، گروهى از اهل تسنن تحت تأثیر همان تبلیغات و اقدامات فتوا به كفر ابوطالب مى‏ دهند. هر چند اخیراً تحقیقاتى در میان محقّقان اهل تسنّن در این زمینه به عمل آمده و افق تاریخ از این نظر روشن تر مى ‏شود.
موضوع دومى كه بنى العباس علیه بنى الحسن عنوان كردند این بود كه گفتند نیاى بنى الحسن بعد از پدرش على(علیه السلام) به خلافت رسید و امّا چون مرد عیاشى بود و به زنان سرگرم بود و كارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنیامد؛ از معاویه كه رقیب سرسختش بود پول گرفت و سرگرم عیاشى و زن گرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را به معاویه واگذار كرد.
خوشبختانه محققان با ارزش عصر اخیر در این زمینه تحقیقاتى كرده و ریشه این دروغ را پیدا كرده ‏اند. ظاهراً اوّل كسى كه این سخن از او شنیده شده است قاضى انتصابى منصور دوانیقى بوده كه به امر منصور مأمور بوده این شایعه را بپراكند.
به قول یكى از مورّخان: اگر امام حسن اینهمه زن گرفته است، پس فرزندانش كجا هستند؟! چرا عدد فرزندان امام اینقدر كم بوده است؟ امام كه عقیم نبوده و از طرفى رسم جلوگیرى یا سقط جنین هم كه معمول نبوده است.
من از ساده دلى بعضى از ناقلان حدیث شیعى مذهب تعجّب مى‏ كنم كه از طرفى از پیغمبر اكرم و ائمه اطهار(علیهم السلام) اخبار و احادیث بسیار زیادى روایت مى‏ كنند كه خداوند دشمن مى‏ دارد یا لعنت مى‏ كند مردمان بسیار طلاق را، پشت سرش مى ‏نویسند: امام حسن(علیه السلام) مرد بسیار طلاقى بوده. این اشخاص فكر نكرده ‏اند كه یكى از سه راه را باید انتخاب كنند: یا بگویند طلاق عیب ندارد و خداوند مرد بسیار طلاق را دشمن نمى ‏دارد، یا بگویند امام حسن(علیه السلام) مرد بسیار طلاق نبوده است، یا بگویند- العیاذ باللَّه - امام حسن(علیه السلام) پابند دستورهاى اسلام نبوده است. امّا این آقایان محترم از یك طرف احادیث مبغوضیّت طلاق را صحیح و معتبر مى‏ دانند و از طرف دیگر نسبت به مقام قدس امام حسن(علیه السلام) خضوع و تواضع مى ‏كنند و از طرف دیگر نسبت بسیار طلاقى را براى امام حسن(علیه السلام) نقل مى ‏كنند و بدون اینكه انتقاد كنند از آن مى ‏گذرند.
بعضى كار را به آنجا كشانیده ‏اند كه گفته ‏اند امیرالمؤمنین على(علیه السلام) از این كار فرزندش ناراحت بود؛ در منبر به مردم اعلام كرد كه به پسرم حسن زن ندهید، زیرا دختران شما را طلاق مى ‏دهد، امّا مردم جواب دادند ما افتخار داریم كه دخترانمان همسر فرزند عزیز پیغمبر بشوند، او دلش خواست نگه مى ‏دارد و اگر دلش نخواست‏ طلاق مى ‏دهد.
شاید بعضى‏ها موافقت دختران و فامیل دختران را به طلاق براى اینكه مبغوضیت و منفوریت طلاق از میان برود كافى بشمارند؛ خیال كنند طلاق آن وقت منفور است كه طرف راضى نباشد، اما در مورد زنى كه مایل است به افتخارى نایل گردد و چند صباحى با مردِ مایه افتخارش زندگى كند طلاق مانعى ندارد.
امّا چنین نیست. رضایت پدرانِ دختران به طلاق و همچنین رضایت خود دختران به طلاق از مبغوضیّت طلاق نمى‏ كاهد، زیرا آنچه اسلام مى‏ خواهد این است كه ازدواج پایدار و كانون خانوادگى استوار بماند. تصمیم زوجین به جدایى تأثیر زیادى در این جهت ندارد.(12)، (13)

پی نوشت:

(1). مناقب، ج 4، ص 11 - کشف الغّمه، ج 2، ص 124 - تاریخ الخلفاء البدایة و النّهایة - با توجّه به فاصله شهر مدینه تا مکّه، اهمّیّت قضیه روشن مى شود.

(2). اعیان الشّیعه، ج 4، بخش 1، ص 12.

(3). تذکره، ص 214.

(4). تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 216.

(5). مناقب ج 4، ص 29.

(6). طبق نقل شبلنجى در نور الابصار ص 124.

(7). ارشاد، چاپ قدیم.

(8). اعلام الورى، ص 212.

(9). بحار، ج 44، ص 173.

(10). رامش افزاى، نوشته عبدالله المحدّث (طبق مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 30)

(11). صلح الحسن، ص 26.

(12). مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19، ص255.

(13). گرد آوري از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص 202؛ و مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19، ص255.

امیدوارم مفید بوده باشه یاعلی

جوجه اردک زشت;729182 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط 『طلوع』 نمایش پست ها
حتمال قوى ميرود كه حضرت براي سامان دادن به زندگى دختران فقير آنها را عقد و سپس با مهريه طلاق مى داده ،و مردم به عنوان عروس پيامبر (ص) به راحتى با آنها ازدواج مى كرده اند .
کتاب استفتائات سوال 83.

دوستان لطفأ دلایل منطقی و عقلی ومستند و با سند قوی بیارین هدف صرفأ توجیه نیست وزینت باشید برای اهل بیت
ما بر این عقیده هستیم که معصومین عاری از هرگونه خطا و لغزش هستند وشیعه پایه و اساس اعتقاداتش اینقدر قوی هست که دلایل بیخودی و ضعیف نیاره وبتونه از امامش دفاع کنه این یک مورد
مورد بعدی درباره این حرف که حضرت علی (ع) روی منبر فرمودند به امام حسن زن ندهید کاملأ مشخصه که این حرف دشمنان اهل بیت هستش زیرا اولأ اگر حضرت علی انتقادی به امام حسن داشته باشند ابتدا در خا و خصوصی به ایشان میفرمایند برای حفظ آبرو چون آبروی مومن حرمتش از خانه خدا واجب تره واز امام بعیده که سر منبر آبروی شخصی را ببرند مطلب بعدی اینکه ازامام حسن و امام حسین بعیده که برخلاف دستورات حضرت امیر رفتار کنند وهمیشه تابع مولا و امام خویش هستند حضرت عباس که امام هم نبود اینقدر ادب و وفا داشت و ینقدر به حرف امام زمان خودش گوش میکرد امام حسن که هم معصومه هم امام بعدی هم فرزند حضرت زهرا هم نوه پیامبر هم علاوه براینکه حضرت علی امام ایشان است پدرش هم هست و همه اینها گواهی این مطلب است که امام حسن اولأ همچین شخصیتی نباشند که حضرت امیر سر منبر مردم را نهی کنند از اینکه به ایشان زن بدهند دومأ اگر اینچنین باشد با صفاتی که از حضرت امیر میشناسیم و مطمئنأ این موارد را ابتدا در خفا به ایشان میگفتند امام حسن ترتیب اثر میدادند و کار به منبر نمیکشید
فکر میکنم این دلایل کافی بود برای رد مسئله حرف حضرت علی روی منبر
از این دست نقل قول ها مشخص میشود که اساس این شبهه ای که ایجاد شد برای ضربه زدن به تشیع و خراب کردن چهره امامان است

navid69;729230 نوشت:
مورد بعدی درباره این حرف که حضرت علی (ع) روی منبر فرمودند به امام حسن زن ندهید کاملأ مشخصه که این حرف دشمنان اهل بیت هستش زیرا اولأ اگر حضرت علی انتقادی به امام حسن داشته باشند ابتدا در خا و خصوصی به ایشان میفرمایند برای حفظ آبرو چون آبروی مومن حرمتش از خانه خدا واجب تره واز امام بعیده که سر منبر آبروی شخصی را ببرند مطلب بعدی اینکه ازامام حسن و امام حسین بعیده که برخلاف دستورات حضرت امیر رفتار کنند وهمیشه تابع مولا و امام خویش هستند حضرت عباس که امام هم نبود اینقدر ادب و وفا داشت و ینقدر به حرف امام زمان خودش گوش میکرد امام حسن که هم معصومه هم امام بعدی هم فرزند حضرت زهرا هم نوه پیامبر هم علاوه براینکه حضرت علی امام ایشان است پدرش هم هست و همه اینها گواهی این مطلب است که امام حسن اولأ همچین شخصیتی نباشند که حضرت امیر سر منبر مردم را نهی کنند از اینکه به ایشان زن بدهند دومأ اگر اینچنین باشد با صفاتی که از حضرت امیر میشناسیم و مطمئنأ این موارد را ابتدا در خفا به ایشان میگفتند امام حسن ترتیب اثر میدادند و کار به منبر نمیکشید

سلام، مثلا علامه مجلسی ضمن موثق شمردن روایت نوشتند: شاید غرض امام از این حدیث، امتحان میزان ایمان مخاطبین بوده است، نه انکار فرزند معصوم خودشان (در همین حدیث هم مردی بلند میشه و میگه نه امیرمومنان ما باز هم به حسن زن خواهیم داد) (مرآه العقول- شرح بر احادیث کتاب کافی، ج 21، ص 96)

『طلوع』;729231 نوشت:
سلام، مثلا علامه مجلسی ضمن موثق شمردن روایت نوشتند: شاید غرض امام از این حدیث، امتحان میزان ایمان مخاطبین بوده است، نه انکار فرزند معصوم خودشان (در همین حدیث هم مردی بلند میشه و میگه نه امیرمومنان ما باز هم به حسن زن خواهیم داد) (مرآه العقول- شرح بر احادیث کتاب کافی، ج 21، ص 96)

در بحث احادیث و وجود چنین احادیثی باید عرض کنم که سند حدیث باید معتبر باشد و راویان حدیث هم مشخص و از لحاظ علم رجالی بررسی شود در کتاب بحار یا امثالهم احادیث جعلی هم وجود داره و نمیشه به همه احادیثش استناد کرد و با اینکه کتاب شیعی هست ولی راویان بعضأ کسانی هستند که علمای شیعه آنها را تأیید نمیکنند

[=&quot]اولین کتاب حدیثی شیعه که این مطلب در آن نقل شده کتاب محاسن برقی، نوشته احمد بن ابی عبداللّه برقی(م274 یا 282ق[=&quot]) [=&quot]است[=&quot]:
[=&quot]عن ابن محبوب عن أبی عبداللّه (ع) قال[=&quot]: [=&quot]اتی رجل امیرالمؤمنین(ع) فقال له: جئتک مستشیرا. ان الحسن و الحسین و عبداللّه بن جعفر خطبوا الیّ، فقال امیرالمؤمنین(ع[=&quot]): [=&quot]المستشار مؤتمن؛ اما الحسن فانه مطلاق و لکن زوّجها الحسین(ع) فانه خیر لابنتک[=&quot].
[=&quot]مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت[=&quot]: [=&quot]می خواهم مشورت کنم. حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر از دخترم خواستگاری کرده اند [=&quot][[=&quot]به کدام دختر دهم؟ [حضرت فرمود: کسی که مورد مشورت قرار گیرد؛ امین است. بدان حسن، بسیار طلاق می دهد. دخترت را به حسین تزویج کن زیرا برای دخترت بهتر است[=&quot].
[=&quot]روایت از اِبْن‌ِ مَحْبوب‌ نقل شده که بررسی میکنیم
[=&quot]اِبْن‌ِ مَحْبوب‌، حسن‌ بن‌ محبوب‌ بن‌ وهب‌ بن‌ جعفر بن‌ وهب‌ سَرّاد (زراد) بَجَلی‌ ([=&quot]۱۴۹-۲۲۴[=&quot]ق‌/[=&quot]۷۷۶-۸۳۹[=&quot]م‌)، از راویان‌ [=&quot]امامی‌[=&quot] [=&quot]کوفه‌[=&quot] [=&quot]است[=&quot].[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]طوسی‌ [=&quot]کنیه او را ابوعلی‌ آورده‌ است‌[=&quot]. [[=&quot]۱] [=&quot]اطلاعات‌ درباره زندگی‌ وی برگرفته‌ از گفته‌های نواده او جعفر بن‌ محمد بن‌ حسن‌ است‌ که‌ توسط کشی‌ نقل‌ شده‌ است[=&quot]. ‌ [[=&quot]۲] [=&quot]وهب‌ [=&quot]جد[=&quot] [=&quot]اعلای حسن‌ بنده‌ای از «سِند» بود که‌ به‌ زره‌سازی اشتغال‌ داشت‌ و توسط جریر بن‌ عبدالله‌ بجلی‌، [=&quot][=&quot]صحابی‌[=&quot] [=&quot]پیامبر (ص‌) [=&quot]، آزاد گشته‌ بود. دادن‌ نسبت‌ سراد (زره‌ ساز) و بجلی‌ به‌ ابن‌ محبوب‌، به‌ همین‌ مناسبت‌ بوده‌ است[=&quot]. ‌ [[=&quot]۳] [=&quot]تاریخ‌ وفات‌ و عمر او نیز در همین‌ سند گزارش‌ شده‌ است[=&quot].[=&quot]
[=&quot]وجود نام‌ بعضی‌ از محدثان‌ متقدم‌ چون‌ [=&quot][=&quot]ابوحمزه ثمالی‌[=&quot] ([=&quot]د [=&quot]۱۵۰[=&quot]ق‌) در مرتبه شیوخ‌ ابن‌ محبوب‌ در پاره‌ای از اسانید، موجب‌ شده‌ تا رجالیان‌ معاصر در [=&quot][=&quot]صحت‌[=&quot] [=&quot]آنها تردید نمایند. البته‌ باید در نظر داشت‌ که‌ جز روایت‌ ابن‌ محبوب‌ از ابوحمزه‌ که‌ از همان‌ [=&quot][=&quot]سده[=&quot] [=&quot]۳[=&quot]ق‌/[=&quot]۹[=&quot]م‌ توجه‌ اهل‌ فن‌ را جلب‌ کرده‌ و موجب‌ شده‌ بود تا برخی‌ در [=&quot][=&quot]امانت‌[=&quot] [=&quot]ابن‌ محبوب‌ تردید کنند، [=&quot][[=&quot]۴[=&quot]][=&quot] [[=&quot]۵[=&quot]][=&quot] [[=&quot]۶[=&quot]][=&quot] [=&quot]دقت‌ دیگر اسانید اندکی‌ که‌ در آن‌ها ابن‌ محبوب‌ از رجال‌ هم‌ طبقه ابوحمزه‌ روایت‌ کرده‌، نیز می‌تواند مورد تردید قرار گیرد[=&quot].[=&quot]

بنابراین به راوی نمیشود زیاد استناد کرد

[=&quot]([=&quot]۱[=&quot]) [=&quot]ابن‌ ادریس‌، محمد، السرائر، تهران‌، [=&quot]۱۲۷۰[=&quot]ق‌[=&quot].
([=&quot]۲[=&quot]) [=&quot]ابن‌ بابویه‌، محمد، فقیه‌ من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ موسوی خرسان‌، نجف‌، [=&quot]۱۳۷۶[=&quot]ق‌[=&quot].
([=&quot]۳[=&quot]) [=&quot]ابن‌ بابویه‌، محمد، «مشیخه الفقیه‌»، همراه‌ ج‌ [=&quot]۴[=&quot] فقیه‌[=&quot].
([=&quot]۴[=&quot]) [=&quot]ابن‌ حجر عسقلانی، احمد، لسان‌ المیزان‌، حیدرآباد دکن‌، [=&quot]۱۳۳۰[=&quot]ق‌[=&quot].
([=&quot]۵[=&quot]) [=&quot]ابن‌ شاذان، فضل‌، «مختصر اثبات‌ الرجعه»، مجله تراثنا، [=&quot]۱۴۰۹[=&quot]ق‌، شم [=&quot]۱۵[=&quot].
([=&quot]۶[=&quot]) [=&quot]ابن‌ شهر آشوب، محمد، معالم‌ العلماء، نجف‌، [=&quot]۱۳۸۰[=&quot]ق‌/[=&quot]۱۹۶۱[=&quot]م‌[=&quot]

پس از محاسن، روایتهایی در این زمینه در کتاب کافی نوشته محمد بن یعقوب کلینی(م329ق) نقل شده است.

الف) عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن محمد بن اسماعیل بن بزیع عن جعفر بن بشیر عن یحیی بن ابی العلاء عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان الحسن بن علی(ع) طلّق خمسین امرأة فقام علی(ع) بالکوفة فقال: یا معشر اهل الکوفة لا تنکحوا الحسن فانه رجل مطلاق، فقام الیه رجل فقال: بلی و اللّه لننکحنّه فانه ابن رسول اللّه (ص) و ابن فاطمة فان اعجبه امسک و ان کره طلّق.(2)
امام صادق(ع) فرمود: حسن بن علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه به پا خاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید زیرا بسیار طلاق می دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه است، اگر خواست همسرش را نگه می دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.
ب) حمید بن زیاد عن الحسن عن محمد بن سماعة عن محمد بن زیاد بن عیسی عن عبداللّه بن سنان عن ابی عبداللّه (ع) قال: ان علیا(ع) قال و هو علی المنبر لا تزوّجوا الحسن فانه رجل مطلاق. فقام رجل من همدان فقال: بلی واللّه لنزوّجنه و هو ابن رسول اللّه و ابن امیرالمؤمنین(ع) فان شاء امسک و ان شاء طلّق.(3)
امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) بر منبر فرمود: به حسن دختر ندهید زیرا او مردی
پرطلاق است. مردی هَمْدانی بلند شد و گفت: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد زیرا او فرزند رسول خدا و امیرالمؤمنین است. اگر خواست همسر را نگه دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.
3ـ پس از کافی، این مضمون در کتاب دعائم الاسلام، نوشته نعمان بن محمد تمیمی قمی(م363ق) آمده است:
عن ابی جعفر محمد بن علی(ع) انه قال: قال علی(ع) لاهل الکوفة: یا اهل الکوفة لا تزوّجوا حسنا فانه رجل مطلاق.(4)
امام باقر(ع) فرمود: علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید زیرا که بسیار طلاق می دهد. پس از این سه کتاب، کتب روایی دیگر با همین اسناد به نقل این احادیث پرداخته اند

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بخش دوم

در بعضی از کتب تاریخی اهل سنت نظیر: انسـاب الاشراف[4]، قوت‏القلوب[5]، احیاء العلوم[6]،شرح نهج ‏البلاغه ابن‏ ابی‏ الحدید معتزلی[7]و....نیز همین مطالب تکرار شده است و از آنجایی که گفته اند دروغ هر چه بزرگتر باشد قبول کردنش آسانتر است در بعضی از جعل ها عدد همسران مطلقه آن حضرت را به سیصد نفر رسانده اند.[8] که همه اینها سخیف و فاقد ارزش و به دور از عقل و منطق است.
شواهد تاریخی، عقیدتی فراوانی در دست است که بر نادرستی این نقل ها دلالت دارد :

- امام مجتبی (ع) در نیمه رمضان سال دوم یا سوم هجری به دنیا آمد و در 28 صفر سال 49 هجری از دنیا رفت. عمر ایشان 46 یا 47 بیشتر نبود. اگر اولین ازدواج حضرت در 20 سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال 40 هجری، یعنی در فاصله 18 یا 17 سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که با توجه به اینکه آن حضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشتند و با توجه به اینکه آن حضرت بیست بار پیاده از مدینه به حج رفتند و حج گذاردند چگونه ممکن است وقت کافی برای چنین ازدواج هایی داشته باشند. بنا بر این قبول چنین احادیثی امری نامعقول است.
2- بیشتر روایت هایی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است، یعنی این مطلب یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح می‏شود چرا که وفات امام صادق(ع) در سال 148 هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال 48 هجری رخ داد. اگر واقعا این روایات از امام صادق (ع)باشد حضرت چه هدفی از بیان آن بعد از یک قرن داشته اند؟ آیا درصدد بیان و افشای بحران خانوادگی امام مجتبی(ع) بوده اند؟! قابل تأمل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری می‏شود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانی ها چنین نقل کرده است :«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشده‏ایم، تا آنکه علی بن‏ابی‏طالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن ‏علی به پا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه می‏ شد، بستاند. معاویه با حیله او را ولی‏عهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آنکه در بستر از دنیا رفت.»[9]
3- اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان قسم خورده و بهانه جویانی که بر کوچکترین امری مثل رنگ و جنس لباس ایشان اعتراض می کردند، در زمان حیات آن حضرت، این امر را بر ایشان خُرده می‏گرفتند و در مناظرات و اعتراض هایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطه‏ ضعف بزرگی به شمار می‏رفت ـ انگشت می‏گذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است.
4- تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت در کتب تاریخ آمده، با این رقمها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را 22 و کمترین را 12 گفته‏اند و تنها 13 نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.[10]
5-روایت های بسیاری بر مبغوضیت ‏طلاق دلالت دارد. این روایت ها در کتب حدیث شیعه و اهل سنت به نحو مکرر، نقل شده است. رسول خدا(ص) فرمود: منفورترین حلالها نزد خداوند، طلاق است.[11] امام صادق(ع) فرمود: ازدواج کنید و طلاق ندهید زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه می‏آورد.[12] و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل می‏کند: خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه ی جنسی باشد، دشمن نمی‏ دارد. [13]
حال آیا می‏توان گفت امامی معصوم به طور مکرر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید.
6-امام مجتبی (ع) عابدترین و زاهدترین انسان زمانش بود.[14]و همواره این چنین نیایش می‏ کرد": من از پروردگارم حیا می‏ کنم که او را ملاقات کنم در حالی که پیاده به سوی خانه او نرفته باشم.[15] او بیست بار پیاده از مدینه به حج رفت و حج گذارد چگونه ممکن است مرتکب چنین اعمالی شود.
7- صفت مطلاق «پر طلاق»، در جاهلیت نیز مذموم بود. وقتی خدیجه(س) به پسر عمویش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وی مشورت کرد که به کدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شیبه بسیار بدبین است، عقبه پیرمرد است، ابوجهل مردی متکبر و بخیل است، صلت مردی مطلاق است. آنگاه خدیجه(س) گفت: نفرین خدا بر اینها باد، ولی آیا می‏دانی مرد دیگری هم از من خواستگاری کرده است.
و اینک جای تأمل است، چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بوده و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی (مطلاق) زن دهند، آن وقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟! و امامی معصوم به چنین خصلت ناپسندی که مبغوض خداوند است آلوده باشد.
اینها بعضی از شواهدی بود که بر دروغ و بی اساس بودن این نقل ها گواهی می‏دهد.
بنا بر این نمی‏توان این مضامین سخیف و نقلهای ناصواب را در حق شخصیتی پذیرفت، که در روایات متعددی از قول رسول گرامی اسلام (ص) مورد تعریف و تمجید قرار گرفته است.[16]
کتاب هایی که در این زمینه می توان رجوع کرد:
1. حیاة الامام الحسن(ع)، باقر شریف القرشى، ج2، ص457 ـ 472. (دار الکتب العلمیة)
2. نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهرى، ص306 ـ 309. (انتشارات صدرا)
3. زندگى امام حسن(ع)، مهدى پیشوایى، ص31 ـ 39. (انتشارات نسل جوان)
4 .الامام المجتبى(ع)، حسن المصطفوى، ص228 ـ 234. (مکتب المصطفوى)
5. از گوشه و کنار تاریخ، سیدعلى شفیعى، ص88. (کتابخانه صدر)
6. زندگانى امام مجتبى(ع)، سیدهاشم رسولى محلاتى، ص469 ـ 484. (دفتر نشر فرهنگ اسلامى)
7. حقایق پنهان، احمد زمانى، ص331 ـ 354. (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى)



[4] انساب الاشراف، ج3، ص25.
[5] قوت‏القلوب، ج2، ص246.
[6] محجة‏البیضا، ج3، ص69.
[7] شرح نهج ‏البلاغه، ج4، ص8. (چهار جلدی)
[8] نک: قوت‏القلوب ابوطالب مکی .
[9] مروج الذهب، ج3، ص300.
[10] حیاة الامام الحسن(ع)، ج2، ص463 ـ 469 و ص457.
[11] سنن ابی‏داود، ج2، ص632، ح2178.
[12] وسائل ‏الشیعة، ج15، ص268؛ مکارم‏الاخلاق، ص 225: تزوّجوا و لا تطلقوا فان الطلاق یهتزّ منه العرش.
[13] وسائل‏الشیعة، ج15، ص267، ح3: ان اللّه‏ عز و جل یبغض کل مطلاق و ذوّاق.
[14]فراید السمطین، ج2، ص 68؛ بحارالانوار، ج16 ، ص60.
[15]بحارالانوار، ج43، ص 399، انی لأستحیی من ربی ان القاه و لم امش الی بیته» فمشی عشرین مرة من المدینة علی رجلیه.
[16] برگرفته از مقاله ی: تأملى در احادیث کثرت طلاق، مهدى مهریزى، مجله پیام زن، تیر77، شماره76، با اندکی تغییرات،

.

『طلوع』;729231 نوشت:
سلام، مثلا علامه مجلسی ضمن موثق شمردن روایت نوشتند: شاید غرض امام از این حدیث، امتحان میزان ایمان مخاطبین بوده است، نه انکار فرزند معصوم خودشان (در همین حدیث هم مردی بلند میشه و میگه نه امیرمومنان ما باز هم به حسن زن خواهیم داد) (مرآه العقول- شرح بر احادیث کتاب کافی، ج 21، ص 96)

بعضی دوستان میخان بیان مسئله رو حل کنند بیشتر باعث تولید شبهه میشن

روایات درباره طلاق دادن رو بخونید لطفأ

رسول خدا(ص) فرمود: ابغض الحلال الی اللّه الطلاق.

منفورترین حلالها نزد خداوند، طلاق است.
امام صادق(ع) فرمود: تزوّجوا و لا تطلقوا فان الطلاق یهتزّ منه العرش.

ازدواج کنید و طلاق ندهید زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه می آورد.
و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل می کند: ان اللّه عز و جل یبغض کل مطلاق و ذوّاق.

خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن می دارد.
و بر پایه همین روایات، گروهی از فقهای شیعه و اهل سنت فتوا به کراهت طلاق در صورت سازگاری اخلاقی زن و شوهر داده اند. و فقهای حنفیه در چنین فرضی طلاق را حرام می دانند.

حال آیا می توان گفت امامی معصوم به طور مکرر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید.
و بر اینها بیفزاییم چگونه ممکن است چنین اعمالی از شخصیتی که 20 بار پیاده حج گذارد سر زند. کسی که چنین با خداوند نیایش می کرد:

با این احادیث درباره طلاق و این توجیات بی پایه و اساس نعوذبالله عصمت امام رو زیر سوال میبرید
احتمالأ اینجوری بوده یا احتمالأ اونجوری بوده معنی نمیده مستند و قوی حرف بزنید اگر هم حدیثی نقل میکنید حدیث معتبر باشه و راویان حدیث مورد وثوق باشند
باتشکر و معذرت از دوستان
یاعلی

جوجه اردک زشت;729069 نوشت:
سلام
بنده آخر نفهمیدم پاسخ چی شد؟
ما فرض میگیریم امام (ع) 8 همسر داشتند!!! خب این تعداد زیاد نیست؟ چرا هشت همسر داشتن دلیل منطقی ارائه بدید

علیک سلام.
در مورد فلسفه تعدد همسران امامان باید دانست که :
هيچ كدام از امامان(ع) در يك زمان بيش از چهار همسر نداشتند.

با توجه به اوضاع و واقعيت ها ي اجتماعي در دورة امامان (ع) چند همسر گزيني مردان از ضرورت هاي اجتماعي آن زمان بود و اسلام به گونه اي آن را مشروع شمرد. امامان(ع) در همين چارچوب عمل مي كردند.

با توجه به ضرورت ها و مصلحت ها برخي از امامان(ع) چهار همسر داشتند، مانند امام علي(ع) البته بعد از رحلت حضرت زهرا(س) . در زمان حضرت زهرا(س) حضرت علي(ع) همسر ديگري اختيار نكرد، و برخي امامان، كمتر از چهار همسر داشتند. همان حكمت هايي که در ازدواج هاي پيامبر(ص) وجود داشت (9) در ازدواج هاي امامان(ع) نيز هست. افزون بر آن، ازدواج هاي امامان(ع) گاهي به جهت خوف از حكومت بود، مانند ازدواج امام هشتم(ع) با «ام حبيبه» دختر مأمون عباسي، نيز ازدواج امام جواد(ع) با «ام فضل» دختر مأمون عباسي.

گاهي علت ازدواج هاي امامان(ع) روش تربيتي و بها دادن به زيردستان و طرد امتيازات جاهلي است، مانند ازواج امام سجاد(ع) با كنيزي كه اوّل او را آزاد كرد، سپس به عقد خود در آورد كه «عبدالملك مروان» به حضرت خرده گرفت كه چرا فردي از بزرگ خاندان قريش با يك كنيز آزاده شده ازدواج نموده است. حضرت فرمود: «اسلام تفاخرات جاهلي را لغو نموده است».(1)
در ضمن زيادي نسل و فرزندان امامان و زيادت تربيت يافتگان در خاندان امامت و گسترش ذريه پيامبر (كه يكي از تفسيرهاي سوره كوثر است) از همين طريق تحقق يافت ، پس مي توان گفت در تعدد ازدواج هاي امامان نيز تعدد نسل و ذريه به طور طبيعي مورد نظر بوده است.

البته در اين بين متأسفانه برخي از دشمنان نسبت هاي ناروايي در امر ازدواج به بعضي از امامان داده، مثلاً گفته اند: امام حسن(ع) خيلي زن مي گرفت و طلاق مي‌داد! اين تهمت ها نادرست است(2)

پی نوشتها:
(1) . كليني، كافي، ج5، ص 345؛ مجلسي ، بحار، ج46، ص 105.
(2) . مراجعه شود به كتاب حقايق پنهان اثراحمد زماني، صص 353 – 331.

**گلشن**;729107 نوشت:
جناب مقدارد

شما فرمودید هفت و یا هشت همسر درحالیکه دوستمون اسامی هیجده همسر ایشان را ذکر کرده اند
و از احادیثی هم که نقل شده مشخص می شود امام همسرانشان را طلاق می داده اند

اولا اگر همین هیجده زن را درست بدانیم ایا این تعداد واقعا زیاد نیست ؟
ایا از یک معصوم انتظار می رود این تعداد زن را گرفته و طلاق بدهد ؟
ایا این منافاتی با معصومیت ایشان ندارد ؟

با عرض سلام.
آنچه با بررسی منابع تاریخی درست تر به نظر می رسد،همان 7 یا 8 همسر است.بله طبق برخی نقل ها تعداد بیشتری هم بیان شده است،ولی جای تأمل دارد.

تعدد همسر باید طبق آداب و فرهنگ اجتماعی هر زمان و منطقه ای مورد بررسی قرار گیرد.لذا اولاً امام حسن(علیه السلام) در یک زمان این تعداد همسر نداشته است. ثانیاً تعدد همسران در فرهنگ اجتماعی آن دوران امری عادی بوده است و تعدد همسران منافاتی با عصمت ندارد. ثالثاً گزارشاتی که در مورد طلاق دادن فراوان همسر توسط امام حسن(علیه السلام) وارد شده اند،غیر قابل پذیرش هستند.

مقداد;729242 نوشت:
علیک سلام.
در مورد فلسفه تعدد همسران امامان باید دانست که :
هيچ كدام از امامان(ع) در يك زمان بيش از چهار همسر نداشتند.

با سلام دوباره
طبق فرموده خود شما امام 7 یا 8 همسر داشتن خوب پس 3 یا 4 تای آنها یا مردن یا طلاق داده شدن یا کنیز بودن و آزاد شدن یا یا کنیز بودن و فروخته شدن (دیگه احتمالی به ذهنم نمیرسه)
خوب هرکدوم رو طبق تاریخ مستند که شیعه قبول داره بفرمایید چه اتفاقی براشون افتاده و کدام احتمال صحیحه

مقداد;729242 نوشت:
ا توجه به ضرورت ها و مصلحت ها برخي از امامان(ع) چهار همسر داشتند

لطفا برای این 7 یا 8 نفر مصداقی بفرمایید هر کدام چه دلیلی داشته
مقداد;729242 نوشت:
در ضمن زيادي نسل و فرزندان امامان و زيادت تربيت يافتگان در خاندان امامت و گسترش ذريه پيامبر (كه يكي از تفسيرهاي سوره كوثر است) از همين طريق تحقق يافت ، پس مي توان گفت در تعدد ازدواج هاي امامان نيز تعدد نسل و ذريه به طور طبيعي مورد نظر بوده است.

آیا حدیثی دال بر این صحبتتون دارید یا صرفا حرف متکلمان شیعه هست؟
البته در مورد امام کاظم (ع) این دلیل رو خونده بودم اما در مورد امام حسن (ع) نشنیده بودم

[=arial] یا امام حسن(ع)

تیغ بردار بفهمند که یل یعنی چه

[=arial] معنی واقعی شیر جمل یعنی چه
[=arial]
تیغ بردار بفهمند دلاور هستی


[=arial] [=arial]شیر مردی پسر ارشد حیدر هستی

http://www.askquran.ir/thread45852.html


جوجه اردک زشت;729271 نوشت:
با سلام دوباره
طبق فرموده خود شما امام 7 یا 8 همسر داشتن خوب پس 3 یا 4 تای آنها یا مردن یا طلاق داده شدن یا کنیز بودن و آزاد شدن یا یا کنیز بودن و فروخته شدن (دیگه احتمالی به ذهنم نمیرسه)
خوب هرکدوم رو طبق تاریخ مستند که شیعه قبول داره بفرمایید چه اتفاقی براشون افتاده و کدام احتمال صحیحه

با عرض سلام و ادب

همسران امام حسن(علیه السلام):

1. ام بشير دختر ابومسعود انصاري، مادر زيد و ام الحسن و ام الحسين؛

2. خوله دختر منظور بن ريان، مادر حسن مثني؛

3. ام اسحاق دختر طلحة بن عبيدالله، مادر حسين اترم، طلحه، فاطمه؛

4. ام كلثوم دختر فضل بن عباس بن عبدالمطلب؛

5. كنيزي به نام نفيله، مادر عمرو، قاسم و عبدالله كه هرسه در كربلا در كنار امام حسين ـ عليه السلام ـ شهيد شدند؛[1]

6. زينب دختر يسبع بن عبدالله بجلي؛

7. زني از بني ثقيف؛

8. كنيزي به نام صافيه، مادر عبدالرحمن. عبدالرحمن با امام حسين ـ عليه السلام ـ از مدينه تا مكه همراه بود كه با لباس احرام در ابواء از دنيا رفت و نتوانست در كربلا حاضر شود.

9. جعده دختر اشعث بن قيس كندي كه قاتل امام حسن ـ عليه السلام ـ است.

شيخ مفيد عدد فرزندان امام ـ عليه السلام ـ را 15 تن نوشته است.[2]

زيد و خواهرانش ام الحسن و ام الحسين، از ام بشير دختر ابي مسعود خزرجي؛

حسن مثني كه چون همنام پدر بود به حسن مثني به معني حسن دوم معروف شده است، نام مادرش خوله دختر منظور از قبيله فزاريه؛

عمرو، قاسم و عبدالله كه از مادري كنيز متولد شده بودند؛

عبدالرحمن نيز از مادري كنيز متولد شد؛

حسين اترم و طلحه و فاطمه از ام الحق دختر طلحة بن عبيدالله قيمي؛

و دخترانش ام عبدالله و فاطمه و ام سلمه و رقيه نيز از مادران متعدد بودند كه بدين ترتيب آن حضرت 15 فرزند و 9 زن داشته است. بنابر اعتبار شيخ مفيد همين عدد درباره آن حضرت معتبر است كه مرحوم مجلسي و برخي ديگر از علماي شيعه اين عدد را نقل نموده‌اند.[3]

معرفي منابع، جهت مطالعه بيشتر:

1ـ مهبرة انساب العرب، ابن حزم اندلسي.

2ـ الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسول محلاتي.

3ـ بحارالانوار (ج44)، علامه مجلسي.

4ـ حسن كسيت؟، فضل الله كمپاني.

پی نوشتها:

[1] . شيخ مفيد، الارشاد، چ اول، قم: آل البيت، 1413، ج2،‌ص26.

[2] . شيخ مفيد، پيشين، ص20.

[3] . علامه مجلسي، محمد تقي، بحار، چاپ سوم، تهران: اسلاميه، 63، ج44، ص163 الي 173.

مقداد;729685 نوشت:
ام الحق دختر طلحة بن عبيدالله، مادر حسين اترم، طلحه، فاطم

فکر کنم ام اسحاق صحیح است ، احتمالا اشتباه تایپ شده

navid69;729232 نوشت:
در بحث احادیث و وجود چنین احادیثی باید عرض کنم که سند حدیث باید معتبر باشد و راویان حدیث هم مشخص و از لحاظ علم رجالی بررسی شود در کتاب بحار یا امثالهم احادیث جعلی هم وجود داره و نمیشه به همه احادیثش استناد کرد و با اینکه کتاب شیعی هست ولی راویان بعضأ کسانی هستند که علمای شیعه آنها را تأیید نمیکنند

دوست بزرگوارم در مورد مطلب بالا،من نگفتم بحار الانوار و نگفتم جعلی، نوشتم بودم که مرآه العقول و موثق:

『طلوع』;729231 نوشت:
سلام، مثلا علامه مجلسی ضمن موثق شمردن روایت نوشتند: شاید غرض امام از این حدیث، امتحان میزان ایمان مخاطبین بوده است، نه انکار فرزند معصوم خودشان (در همین حدیث هم مردی بلند میشه و میگه نه امیرمومنان ما باز هم به حسن زن خواهیم داد) (مرآه العقول- شرح بر احادیث کتاب کافی، ج 21، ص 96)

علامه مجلسی در بحار احادیث بسیاری رو جمع و دسته بندی کرد. (صرفا جمع آوری). اما نوشته های تخصصی هم دارد مثل کتاب مرآه العقولِش که در شرح احادیث کافی است و سند هر حدیث کافی و توضیح خودش رو نوشته.
البته من رفتم خودم نگاه کردم دیدم نه واقعا اون حدیث مطلاق بودن موثقه همونطور که علامه مجلسی گفته.

『طلوع』;729742 نوشت:
علامه مجلسی در بحار احادیث بسیاری رو جمع و دسته بندی کرد. (صرفا جمع آوری). اما نوشته های تخصصی هم دارد مثل کتاب مرآه العقولِش که در شرح احادیث کافی است و سند هر حدیث کافی و توضیح خودش رو نوشته.
البته من رفتم خودم نگاه کردم دیدم نه واقعا اون حدیث مطلاق بودن موثقه همونطور که علامه مجلسی گفته.

چند نکته رو لازمه یادآوری کنم

یک حدیثی نقل میکنم که حجت بر همه تمام میشه و هرکس هرجا دچار تشویش و یا تردید و شک شد به این حدیث استناد کنه مشکلش حل میشه اما قبلش نکات رو میگم

دوست عزیزمون خیلی اصرار دارند ثابت کنند براینکه امام حسن نعوذبالله مطلاق یا ذواق بوده اند
اولأ اگر بر عصمت چهارده معصوم بزرگوار اعتقاد دارید که باید نکات زیر رو هم قبول داشته باشید اما اگر قائل بر عصمت معصومین نیستید این پست جای اثبات عصمت نیست در پستی دیگر باید جواب داده بشه

اما شما خیلی استناد میکنید به احادیثی که درباره مطلاق بودن آن هم از علامه مجلسی نقل میکنید

اول درباره نکوهش طلاق و مطلاق بودن وذواق بودن

http://www.askdin.com/thread39831.html
اما اصل روایت:کافی جلد 6 ص 54

از أبى جعفر (ع) روایت شده است، كه: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بر
شخصى گذشت و فرمود:«با زنت چه كار كردى؟» گفت:طلاقش دادم ای رسول خدا.
فرمود: «بى ‏آنكه مرتكب بدى‏ اى شود».
گفت: «بى ‏آنكه مرتكب بدى‏ اى شود.
سپس راوى گفت: همان شخص ازدواج كرد و پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله براو گذشت و فرمود: «ازدواج كردى؟» گفت: آرى.
سپس به او فرمود: «با همسرت چه كار كردى؟» عرض كرد: طلاقش دادم.
فرمود: «بى‏ آنكه مرتكب بدى‏ اى شود؟» عرض كرد: بى‏ آنكه مرتكب بدى‏اى شود.
باز همان شخص ازدواج كرد و پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله براو گذشت و فرمود: «ازدواج كردى؟» عرض كرد: آرى.
پس از آن به او فرمود: «با زنت چه كار كردى؟» عرض كرد: طلاقش دادم.
فرمود: «بى‏ آنكه مرتكب بدى‏ اى شود؟».
عرض كرد: بى‏ آنكه مرتكب بدى‏ اى شود.
و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «
خداوند عزوجل دشمن می دارد یا لعن می کند هر (ازدواج كننده و زود طلاق دهنده‏)از مردان را و هر( ازدواج‏ كننده و زود طلاق گیرنده‏)از زنان را.

ویا

و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل می کند: ان اللّه عز و جل یبغض کل مطلاق و ذوّاق.

خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن می دارد.

حال این احادیث یک طرف

آیه تطهیر هم یک طرف
در سوره احزاب آیه 33 چنین آمده است: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

(خداوند اراده فرموده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت برطرف کند و شما را پاک و مطهر گرداند.

و آن حدیثی که معیار هارا مشخص میکند و خط کشیست برای نشان دادن مرز حق وباطل

دانشمند والامقام شيخ ابوالفتوح رازى در تفسير ارزشمند خود ـ به صورت مرسل ـ از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل كرده است كه فرمود: «هنگامى كه حديثى از من براى شما آمد، آن را بر كتاب خدا و حجت عقلى تان عرضه كنيد. پس اگر موافق آن دو بود، بپذيريد، وگرنه آن را به ديوار بزنيد.»
ضمنأ جدا از اینکه راوی حدیث آدم معتبری بوده است امام خمینی(ره) هم اول انقلاب درباره حجتیه و کسانی که میگفتند نباید انقلاب کرد و باید جهان را فساد بگیرد همین حدیث رو نقل کردند که نشان از اعتبار حدیث دارد و عقل هم قبول میکند که درست باشد چون معصومین قرآن ناطق هستند

امثال حدیث بالا از امامان متواتر و زیاد نقل شده که اگر حدیثی ازما برایتان نقل شد و با قرآن اختلاف داشت و مطابق قران نبود ارزشی نداره

حال اگر این حدیثی که شما فرمودید رو بذاریم کنار آیه تطهیر که همخوانی نداره و با قرآن اختلاف داره
حالا میخاد علامه مجلسی گفته باشه یا هر عالم دیگری قران حجت رو بر همه تمام میکند

navid69;729769 نوشت:
دوست عزیزمون خیلی اصرار دارند ثابت کنند براینکه امام حسن نعوذبالله مطلاق یا ذواق بوده اند

من اصرار ندارم.

navid69;729769 نوشت:
از أبى جعفر (ع) روایت شده است، كه: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بر
شخصى گذشت و فرمود:«با زنت چه كار كردى؟» گفت:طلاقش دادم ای رسول خدا.
فرمود: «بى ‏آنكه مرتكب بدى‏ اى شود».
گفت: «بى ‏آنكه مرتكب بدى‏ اى شود.
سپس راوى گفت: همان شخص ازدواج كرد و پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله براو گذشت و فرمود: «ازدواج كردى؟» گفت: آرى.
سپس به او فرمود: «با همسرت چه كار كردى؟» عرض كرد: طلاقش دادم.
فرمود: «بى‏ آنكه مرتكب بدى‏ اى شود؟» عرض كرد: بى‏ آنكه مرتكب بدى‏اى شود.
باز همان شخص ازدواج كرد و پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله براو گذشت و فرمود: «ازدواج كردى؟» عرض كرد: آرى.
پس از آن به او فرمود: «با زنت چه كار كردى؟» عرض كرد: طلاقش دادم.
فرمود: «بى‏ آنكه مرتكب بدى‏ اى شود؟».
عرض كرد: بى‏ آنكه مرتكب بدى‏ اى شود.
و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «خداوند عزوجل دشمن می دارد یا لعن می کند هر (ازدواج كننده و زود طلاق دهنده‏)از مردان را و هر( ازدواج‏ كننده و زود طلاق گیرنده‏)از زنان را.

احادیثی هستن که میگن زیاد طلاق دادن (مطلاق) بد هست یا احادیثی که خود طلاق بد هست (کم یا زیاد)، پس نتیجه میگیریم اگر در حدیثی اومد یکی از امامان یا پیامبر زنش رو طلاق دادند اون حدیث جعلیه. اینطوری نمیشه قضاوت کرد. (دقیقترش اینه که اینطوری جمع بندی نمیکنند. نمیدونم چرا. با این که در نگاه اول به نظر میاد روش سالمتری و معقولتری هست. ولی شاید با مبانی کلامی و اساس مذهب سازگار نباشه که اینطوری جمع بندی نمیکنند)
بلکه با هزار تا روش از روشهای معمول مثل تقیه و استثنا گرفتن و قید زدن و ... گرفته تا تخیل در جمع بندی، اونا رو با هم جمع می زنند.
احادیث ما همه دو به دو با هم تعارض دارند. یعنی کمتر بابی در احادیث هست که از وجود احادیث متعارض خالی باشه. اینکه حدیثی رو که مطابق عقل سلیم باشه بگیریم و احادیث متعارضش رو طرد کنیم. و بلکه در جایی که احادیث متعارض هم نباشه بگیم شاید بوده و به ما نرسیده و اونجا هم طرف عقل رو ترجیح بدیم روش سالم تریه ولی در واقعیت هیچ وقت اینطوری عمل نشده. به جو و پاسخ مقطعی با توجه به روحیات کار نگیریم این که یه قاعده باشه خوبه همه جا به عنوان بهترین روش. اما نبوده اینطوری. دلیلش رو دقیقا نمیدونم. (ممکنه تعارض با مبانی باشه)

مقداد;729685 نوشت:
همسران امام حسن(علیه السلام):

1. ام بشير دختر ابومسعود انصاري، مادر زيد و ام الحسن و ام الحسين؛

2. خوله دختر منظور بن ريان، مادر حسن مثني؛

3. ام الحق دختر طلحة بن عبيدالله، مادر حسين اترم، طلحه، فاطمه؛

4. ام كلثوم دختر فضل بن عباس بن عبدالمطلب؛

5. كنيزي به نام نفيله، مادر عمرو، قاسم و عبدالله كه هرسه در كربلا در كنار امام حسين ـ عليه السلام ـ شهيد شدند؛[1]

6. زينب دختر يسبع بن عبدالله بجلي؛

7. زني از بني ثقيف؛

8. كنيزي به نام صافيه، مادر عبدالرحمن. عبدالرحمن با امام حسين ـ عليه السلام ـ از مدينه تا مكه همراه بود كه با لباس احرام در ابواء از دنيا رفت و نتوانست در كربلا حاضر شود.

9. جعده دختر اشعث بن قيس كندي كه قاتل امام حسن ـ عليه السلام ـ است.

شيخ مفيد عدد فرزندان امام ـ عليه السلام ـ را 15 تن نوشته است.[2]

زيد و خواهرانش ام الحسن و ام الحسين، از ام بشير دختر ابي مسعود خزرجي؛

حسن مثني كه چون همنام پدر بود به حسن مثني به معني حسن دوم معروف شده است، نام مادرش خوله دختر منظور از قبيله فزاريه؛

عمرو، قاسم و عبدالله كه از مادري كنيز متولد شده بودند؛

عبدالرحمن نيز از مادري كنيز متولد شد؛

حسين اترم و طلحه و فاطمه از ام الحق دختر طلحة بن عبيدالله قيمي؛

و دخترانش ام عبدالله و فاطمه و ام سلمه و رقيه نيز از مادران متعدد بودند كه بدين ترتيب آن حضرت 15 فرزند و 9 زن داشته است. بنابر اعتبار شيخ مفيد همين عدد درباره آن حضرت معتبر است كه مرحوم مجلسي و برخي ديگر از علماي شيعه اين عدد را نقل نموده‌اند.[3]


سلام
ممنون که بخش اول سوال بنده رو پاسخ دادید
اما بخش دوم که در پست 22 آوردم موند علت ازدواج ها
و همینطور با توجه به اینکه تعدد زوجات تا 4 همسر مجاز هست این 9 همسر چطوری بودن
1 طلاق داده میشدن 2-مردن و بعد حضرت دوباره ازدواج کردن 3- صیغه بودند 4 - کنیز بودند و به فروش میرسیدن

با تشکر

سید بهاء الدین;729719 نوشت:
فکر کنم ام اسحاق صحیح است ، احتمالا اشتباه تایپ شده

با عرض سلام و ادب

تشکر از دقت نظر و تذکر بجای شما.

جوجه اردک زشت;729791 نوشت:
سلام
ممنون که بخش اول سوال بنده رو پاسخ دادید
اما بخش دوم که در پست 22 آوردم موند علت ازدواج ها
و همینطور با توجه به اینکه تعدد زوجات تا 4 همسر مجاز هست این 9 همسر چطوری بودن
1 طلاق داده میشدن 2-مردن و بعد حضرت دوباره ازدواج کردن 3- صیغه بودند 4 - کنیز بودند و به فروش میرسیدن

با تشکر

علیک سلام.

آنچه در دین مجاز نمی باشد،داشتن بیش از چهار همسر دائم همزمان است.با دقت در نام همسران آن حضرت مشاهده می شود که برخی از آن همسران کنیز بوده اند.قطعاً امام معصوم،بر خلاف فرمان الهی عمل نمی کند و در یک زمان بیش از چهار همسر نداشته است.

در مورد علت ازدواج ها هم قرار نیست برای ازدواج با هر یک از این همسران ما دلیل خاصی داشته باشیم. آنچه مسلم است داشتن چند همسر در آن دوران امری معمول و مطابق عرف بوده است و کسی را بخاطر این موضوع سرزنش نمی کردند.

جوجه اردک زشت;729069 نوشت:
سلام
بنده آخر نفهمیدم پاسخ چی شد؟
ما فرض میگیریم امام (ع) 8 همسر داشتند!!! خب این تعداد زیاد نیست؟ چرا هشت همسر داشتن دلیل منطقی ارائه بدید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
دوست عزیز شما به شرایط و عرف فعلی جامعه ی ما نگاه نکن چون سنت خدا و رسولش غیر از اینهاست . عقیده ی اسلام دربرابر ازدواج و کثرت نسل بسیار مثبت است چنان که خداوند در قرآن میفرماید ((فرزندانتان را نکشید که ما آنها و شما را روزی میدهیم ))
همچنین رسول خدا (ص) میفرماید ((من در قیامت به کثرت (نسل)شما افتخار میکنم )) (نهج الفصاحه)
غیر از اینها نهایتا چهار نفر از زنان آن حضرت در یک زمان عقدی بوده اند و الباقی صیغه ای . زیرا غیر از مسائل و دلایل مختلف حفظ و بقای سنت رسول خدا (ص) درمورد صیغه و اشاعه ی آن درجامعه بسیار حائز اهمیت است چنان که
شیخ طوسی به سند خود از هشام روایت کرده که گفت حضرت امام صادق (علیه لسلام) فرمودند:
((من دوست دارم که مؤمن از دنیا نرود مگر اینکه متعه کند اگر چه یک مرتبه باشد.)) (وسائل الشیعه کتاب النکاح ابواب المتعه باب 2 ح 1و 2 )
غیر از اینها به دلیل جنگ های پی در پی و کشته شدن مردان و تفاوت جمعیت مردان و زنان نمیماند تا برای جلوگیری از فقر و فساد درجامعه یک مرد که توانایی مالی دارد با چند زن ازدواج کند و یا سرپرستی یک زن بیوه و فرزندانش را به عهده گیرد . پس با این دلایل میفهمیم که هشت زن با توجه به شرایط آن زمان و سنت رسول خدا (ص) تعداد زیادی محسوب نمی شده است
والسلام علی من اتبع الهدی.

『طلوع』;729771 نوشت:
احادیثی هستن که میگن زیاد طلاق دادن (مطلاق) بد هست یا احادیثی که خود طلاق بد هست (کم یا زیاد)، پس نتیجه میگیریم اگر در حدیثی اومد یکی از امامان یا پیامبر زنش رو طلاق دادند اون حدیث جعلیه. اینطوری نمیشه قضاوت کرد. (دقیقترش اینه که اینطوری جمع بندی نمیکنند. نمیدونم چرا. با این که در نگاه اول به نظر میاد روش سالمتری و معقولتری هست. ولی شاید با مبانی کلامی و اساس مذهب سازگار نباشه که اینطوری جمع بندی نمیکنند)
بلکه با هزار تا روش از روشهای معمول مثل تقیه و استثنا گرفتن و قید زدن و ... گرفته تا تخیل در جمع بندی، اونا رو با هم جمع می زنند.
احادیث ما همه دو به دو با هم تعارض دارند. یعنی کمتر بابی در احادیث هست که از وجود احادیث متعارض خالی باشه. اینکه حدیثی رو که مطابق عقل سلیم باشه بگیریم و احادیث متعارضش رو طرد کنیم. و بلکه در جایی که احادیث متعارض هم نباشه بگیم شاید بوده و به ما نرسیده و اونجا هم طرف عقل رو ترجیح بدیم روش سالم تریه ولی در واقعیت هیچ وقت اینطوری عمل نشده. به جو و پاسخ مقطعی با توجه به روحیات کار نگیریم این که یه قاعده باشه خوبه همه جا به عنوان بهترین روش. اما نبوده اینطوری. دلیلش رو دقیقا نمیدونم. (ممکنه تعارض با مبانی باشه)

احادیثی که در ظاهر بخشی از آن بابخشی دیگرمتفاوت هست رو باید بررسی کرد که قبلش چه اتفاقی افتاده که این حدیث بیان شده
به عنوان مثال روزی پیامبر اسلام باچند تن در حال رفتن بودند که یکی از آنها خطا میکند (میگوزد) و میشنوند اما کسی چیزی نمیگوید بعد میروند غذا بخورند که غذایشان گوشت شتر بود بعد از غذا وقت نماز میشود و پیامبر برای اینکه آبروی آن شخص نرود میفرماید هرکس گوشت شتر خورد برود و وضو بگیرد حالا آیا تا آخر تاریخ هر کس گوشت شتر خورد باید وضو بگیرد؟

پس شرایط حدیث هم باید بخواند

اما اینکه شما حدیث نقل میکنید که امام علی (ع) سر منبر فرمودند به امام حسن زن ندهید چون او مرد طلاق دهنده ای هست و احادیث مشابه
باید عرض شود که امثال این احادیث که برای خراب کردن چهره امام هست و با آیه تطهیر و آیاتی که در باره اهل بیت آمده تعارض دارد و لذا باید این احادیث را به دیوار کوبید و ارزشی ندارند

یاعلی

جوجه اردک زشت;729182 نوشت:
اما دلیل تعدد زوجات امام رو میخوام بدونم
اگر میخواسن کمک کنند چرا عقد و بعد طلاق خوب کمک مالی میکردن و میگشتن دنبال جوان مناسب برای دختر(با توجه به نفوذ امام جوان پیدا کردن برای 7 یا 8 زن کار سختی نبوده)
بنده ندیدم کارشناس محترم دلیل قانع کننده ای برای اصل تعدد زوجات حضرت ارائه داده باشن

درباره طلاق دادن امام حسن (ع) مفصل بحث شد و دلایل محکمی برای رد این مسئله که ایشان طلاق نداده اند آورده شد

اما بحث تعدد زوجات که نقل قوی هم همان 7 تا 8 زن هست

1. الگودهي براي ديگران
بدون ترديد رفتارامير المومنين (ع) وساير ايمه معصومين(ع) براي ديگر مسلمانان الگو بود. يكي از اهداف ايشان در ازدواج‌هاي مكرّر بيان احكام اسلامي، و نهادينه كردن فرهنگ ازدواج در جامعه بود. در عصر معصومين ـ عليهم السلام ـ ، جامعه‌ عرب به مفاسد و انحرافات اجتماعي و اخلاقي آلوده بودند، آن حضرت وسايرامامان ـ عليهم السلام ـ با ازدواج‌هاي متعدد و مكرّر الگوي عملي براي آنها بود تا از انحرافات و مفاسد اخلاقي دست بردار شده از طريق ازدواج، نياز خود را ارضا نمايند. و البته در ازدواج‌هاي معصومين ـ عليهم السلام ـ نكاتي بسيار قابل توجهي به نظر مي‌رسد كه همه جنبه الگويي دارند، برگذاري ازدواج‌هاي ساده و آسان و ازدواج با زنان شوهر مرده و بيوه از آن جمله مي‌باشد.
2. حفظ شخصيت زنان و تربيت آنها
در عصر معصومين ـ عليهم السلام ـ در جنگ‌ها عده‌اي از زنان اسير مي‌شدند و برده مي‌شدند و يا با كشته شدن شوهران‌شان بي‌سرپرست مي‌شدند و در چنين شرايطي شخصيت اجتماعي آنها به شدت مورد تهديد واقع مي‌شد، امامان ـ عليهم السلام ـ براي حفظ شخصيت آن بانوان و يا آزاد شدن اسيران و بردگان، با آنها ازدواج مي‌كردند و آنها را تربيت نموده سپس آزاد مي‌نمودند. همان كه ذكرشد ازدواج امام علي(ع)با ام حبيب(صهبا) درست درهمين راستا صورت گرفته است.
3. تداوم نسل اهل بيت پيامبر- صلي الله عليه و آله - ازدياد نسل مسلمانان خصوصا نسل پيامبر اكرم و حضرت فاطمه (س) و تربيت نسلي پاك و تأثير گذارومدافع ولايت در آيندۀ جهان اسلام مي تواند يكي از دلايل ازدواج هاي متعدد امام علي وساير امامان معصوم (ع) باشد. ثمره اين ازدواجها اين بود كه آنان توانستند دين خدارا حفظ كنند. دشمنان معصومین قصد نابودي نسل ایشان را داشتند ولي خداوند نسل آنان را حفظ كرد.از امام حسن عليه السلام فرزندان زيادي در كربلا به شهادت رسيدند و خون آنان تا به امروز دين اسلام را حفظ كرده است از بررسى و مطالعه كتاب‏هاى تاريخى و واقعه‏ نگارى كربلا، به دست مى‏آيد كه هفت نفر از فرزندان پاك حسن بن على‏ عليه السلام در واقعه خونين و جاويدان عاشورا شركت داشتند. پنج تن از آنها با حماسه آفرينى به شهادت رسيدند و يك تن مجروح گرديد. يك تن هم كه سن او كمتر از ديگر برادران بود، به همراه حضرت سجادعليه السلام با قافله كربلا به مدينه منوره بازگشت. اسامى آنان عبارت است از: 1. حسن بن حسن (حسن مثنى)؛ 2. عمروبن حسن؛ 3. ابوبكر بن حسن (شهيد كربلا)؛ 4. قاسم بن حسن (شهيد كربلا)؛ 5. عبداللَّه بن حسن (عبداللَّه اكبر)؛ 6. عبداللَّه بن حسن (عبداللَّه اصغر)؛ 7. بشر بن حسن (شهيد كربلا). از سوي ديگرزياد شدن انسان هاي مؤمن از تأكيدات اسلام است. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «چرا مؤمن ازدواج نمي كند تا فرزنداني به دنيا آورد كه دنيا را از ذكر «لا اله الاّ الله» سنگين كنند». وسائل الشيعه، ص 14.ج20)
4. دراخيرمي توان به ارائه الگوي رفتاري در رابطه با برقراري عدالت در ميان زنان اشاره كرد. تعدد همسران و برقراري عدالت بين آنان از مسائلي است كه قرآن مطرح نموده و ائمه اطهار به عنوان تنها مفسران واقعي اين معجزه ي بزرگ، مي بايست يك الگوي رفتاري را فراروي مردم قرار دهند. علي بن ابيطالب در اوقاتي كه دو زن داشتند حتي براي وضو گرفتن هم در خانه ي زني كه نوبتش نبود وضو نمي ساختند. آن حضرت از اين طريق براي مسلمانان آموزش عملي مي دهدكه درتعددزوجات بايستي عدالت رادرتمام ابعاد زندگي رعايت كرد.
بنابراين با نگاهي به شرايط تاريخي و اجتماعي دوران امير المومنين وفرزندان معصوم ايشان و نيز ماهيت ازدواج‌هاي آنان، به اين نتيجه مي‌رسيم كه ازدواج‌هاي مكرّر و مجدد آنان هيچ‌گاه از روي هوس و بدون دليل نبوده بلكه در طريق تبليغ و گسترش اسلام صورت گرفته و كاملاً جنبه تربيتي و الگويي داشته است.

از طرفی هم باید تاریخ اسلام را خوان و دید که درآن زمان شرایط جامعه آن طور حکم میکرده است کما اینکه حتی پیشوایان برادران اهل سنت هم همسران زیادی داشته اند
هرکدام هفت ، هشت زن داشتند شرایط آنموقع مثل الان نبود که تورم وتحریم و بیکاری و اینجور چیزها باشد ضمن اینکه بنیه وجثه مردمان آن زمان هم قوی تر بوده است
دلیل بعدی اینکه جنگ و کشت و کشتار هم آن زمان زیاد بود و زنان بیوه هم به طبع زیاد بودند و شرایط جامعه آنموقع طوری بود که اگر زنی بی شوهر بود اذیتش میکرند و از لحاظ معیشتی هم برایش سخت بود مثل الان نبود که زنان برن بیرون کار کنند و همه کارها رو از دست مردها در بیارن و مردها بیکار بمانند

یاعلی

navid69;729806 نوشت:
پس شرایط حدیث هم باید بخواند

شرایط صدور حدیث در ضمن همون حدیثه، یا جای دیگه مثل اینجا لابد یکی از امامان ما این جریان رو تعریف کردند.

اما بالای 99 درصد احادیث، شان صدورشون نوشته نشده. همونو قبول میکنند. هرچند شرایط صدورش اگه وجود داشت و میخوندیم ممکن بود میدیدیم اصلا یه جریان طبیعی بوده نه حکمتی از حکمتهای ناشناخته الهی.

البته تحلیل تاریخی و گمانه زنی برای شرایط صدور موضوع جالبیه.

به نظر من اينكه بگيم چون تو اون زمان رسم بوده مرد ها چندتا همسر داشته باشن پس امام حسن هم چندتا داشته و يا اينكه همسر زياد داشتن بخاطر افزايش نسل بوده همش بهونه است،الان كدوم يكي از خانوماي اينجا حاضره همسرش ٤ تا زن داشته باشه اگر خوبه؟؟؟كي حاضره پدرش بره ٤ تا زن بگيره؟؟
كسي از شما هست ك اگر براي خواهرش خواستگار بياد و طرف ٣ تا زن داشته باشه با ازدواجشون موافقت كنه؟؟؟اصلا كسي ك ٤ تا زن داره تو زندگيش وقت ميكنه به كار ديگه اي برسه؟؟اين همه بچرو كي وقت ميكنه تربيت كنه؟

مقداد;729793 نوشت:
علیک سلام.

آنچه در دین مجاز نمی باشد،داشتن بیش از چهار همسر دائم همزمان است.با دقت در نام همسران آن حضرت مشاهده می شود که برخی از آن همسران کنیز بوده اند.قطعاً امام معصوم،بر خلاف فرمان الهی عمل نمی کند و در یک زمان بیش از چهار همسر نداشته است.

در مورد علت ازدواج ها هم قرار نیست برای ازدواج با هر یک از این همسران ما دلیل خاصی داشته باشیم. آنچه مسلم است داشتن چند همسر در آن دوران امری معمول و مطابق عرف بوده است و کسی را بخاطر این موضوع سرزنش نمی کردند


سلام
پس دلیلی ندارید
ببینید عرف جامعه نمیتواند برای امام حجت باشد
قرآن و کلام پیامبر (ص) حجت است و البته عقل اینکه چندتا عرب بادیه نشین یا شهر نشین آن زمان انسان را سرزنش بکنند یا نکنند چه اهمیتی دارد؟
امام باید رفتارشان مطابق عقل باشد
خب ایشان وقتی 4 همسر دائم داشتند و 2 کنیز به چه علت 3 تا همسر صیغه ای داشتن؟!!!
(بنده با فرض این گفتم که همسری قبل ایشان نمرده باشد یا طلاق نداده باشند)
اگر میخواستند کمک مالی کنند نیاز به ازدواج نبود
اگر فرد بیوه بود لازم نبود حتما خودشون اقدام کنند به کس دیگری میگفتند (قطعا با سطح نفوذشان مردانی بودند که توصیه ایشان را بپذیرند)
اگر قصد افزایش نسل داشتند 6 همسر مثلا کافی نبود؟
اگر قصد عمل به سنت صیغه بوده!!! که یک صیغه کافی هست برای عمل به سنت تازه صیغه معمولا برای مجرد ها توصیه میشه نه کسی که 6 همسر دارد!!!
با چه منطقی امام این همه همسر داشتن؟ حتی کسی که 4 همسر دارد چه نیازی به رابطه جنسی با کنیز دارد؟ مگر چهار همسر کم هست؟
آیا این رفتار ایشان قابل دفاع هست؟
با تشکر

مقداد;729246 نوشت:
ثالثاً گزارشاتی که در مورد طلاق دادن فراوان همسر توسط امام حسن(علیه السلام) وارد شده اند،غیر قابل پذیرش هستند.

سلام و احترام

بزرگوار وقتی حدیث با سند صحیح و مورد قبول علامه مجلسی در ابن باره داریم همچنان که دوستمون فرمودن

『طلوع』;729742 نوشت:
علامه مجلسی در بحار احادیث بسیاری رو جمع و دسته بندی کرد. (صرفا جمع آوری). اما نوشته های تخصصی هم دارد مثل کتاب مرآه العقولِش که در شرح احادیث کافی است و سند هر حدیث کافی و توضیح خودش رو نوشته.
البته من رفتم خودم نگاه کردم دیدم نه واقعا اون حدیث مطلاق بودن موثقه همونطور که علامه مجلسی گفته.

ارسال پاسخ سریع به این پیام پاسخ نقل قول نقل قول نقل قول چندگانه این پیام صلوات

چرا می گویید مورد پذیرش نیست ؟
چرا احادیث ضعیف و مرسل را اگر به نفع دین باشد قبول می کنید ولی اینجا حدیث با سند و مورد قبول علامه را قبول ندارید تا مبادا بر عصمت
امام خدشه وارد اید ؟
مگر عصمت امام را از روی رفتار و اعمالش نباید فهمید ؟

جوجه اردک زشت;729182 نوشت:
اما دلیل تعدد زوجات امام رو میخوام بدونم

جوجه اردک زشت;729873 نوشت:
با چه منطقی امام این همه همسر داشتن؟ حتی کسی که 4 همسر دارد چه نیازی به رابطه جنسی با کنیز دارد؟ مگر چهار همسر کم هست؟
آیا این رفتار ایشان قابل دفاع هست؟

تمام این مطالب شما بر پایه باور هایی ای است که در جامعه امروز وجود دارد و گرنه داشتن چهار همسر و حتی همسر موقت در اسلام نه تنها منعی ندارد بلکه به آن برای ازدیاد نسل تشویق هم شده و فقها نیز فتوا به استحباب آن می دهند.
پس چیز خلافی اتفاق نیفتاده که بگوییم قابل دفاع هست یا خیر،چون شمایی که ایراد وارد می کنید اگر ایرادی دارید باید به اصل حکم خدا ایراد وارد کنید وگرنه عمل امام بر احکام خدا بوده و حکم خدا هم بر جواز چندهمسری برای ازدیاد نسل و منافع دیگر از جمله رسیدگی به امور زنان بیوه است که به علت جنگ های صدر اسلام تعداد زنان بیوه بسیار زیاد بوده.

**گلشن**;729874 نوشت:
چرا احادیث ضعیف و مرسل را اگر به نفع دین باشد قبول می کنید ولی اینجا حدیث با سند و مورد قبول علامه را قبول ندارید تا مبادا بر عصمت
امام خدشه وارد اید ؟
مگر عصمت امام را از روی رفتار و اعمالش نباید فهمید ؟

با سلام.

بحث روی این است که این احادیث و گزارشات قابل قبول نیستند تا بخواهیم با آنها عصمت امام را ثابت یا رد کنیم.

در کتب شیعه و سنی روایت‌های متعددی وارد شده که با تعبیرهای گوناگون حکایت از آن دارد که امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ "مطلاق" بوده یعنی زیاد طلاق می‌داده است؛ و امام علی ـ علیه السّلام ـ از این جهت از وی گلایه داشته است.

در این قسمت به کل روایت هایی که از منابع شیعه نقل شده است، اشاره می کنم:

۱. عبدالله بن سنان از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند: علی ـ علیه السّلام ـ بر فراز منبر فرمود: به فرزندم زن ندهید، همانا او زنان را زیاد طلاق می‌دهد؛ در آن هنگام مردی از طایفه "همدان" به پا خواست و گفت: به خدا سوگند به او زن می‌دهیم، چون او فرزند رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ است، اگر خواست آنان را نگه دارد، و اگر خواست طلاق دهد. (کلینی، همان، ص ۵۶)

۲. یحیی بن ابی العلاء از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل کرده است: حسن بن علی ـ علیهم السّلام ـ ۵۰ زن را طلاق داد؛ و در ادامه مطالبی به مضمون روایت سابق آمده است.(کلینی، همان، ص ۵۶.)

۳. عبدالله بن سنان به نقل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌گوید: مردی به حضور امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ رسید و عرض کرد: برای مشورت آمده‌ام، حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ و عبدالله جعفر به خواستگاری دخترم آمده‌اند، امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: کسی که با او مشورت می‌شود باید امین باشد، امام حسن زنان را طلاق می‌دهد، او را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است.( البرقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، متوفای قرن ۳، المجمع العالمی لأهل البیت ـ علیه السّلام ـ، چ دوم، ۱۴۱۶ هـ .ق، ج ۲، ص ۴۳۶، ح ۲۵۱۴.)

عمده روایاتی که از طریق شیعه در موضوع "مطلاق" بودن امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ وارد شده کلا همین سه روایت است که باید از جهت سند و مضمون، نقد و بررسی شود.

بررسی سند احادیث

حدیث اول: در سلسله رجال سند این حدیث دو نفر به نام‌های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شده‌اند که هر دو واقفی مذهب هستند. (موسوی، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، منشورات مدینه العلم، ج ۵، ص ۱۱۶ و ج ۶، ص ۲۸۷، به نقل از نجاشی.)
همچنین علامه عسگری در بررسی رجالی هر سه روایت انها را مخدوش و نادرست دانسته اند.

محمد بن علی اردبیلی صاحب کتاب جامع الرواه، درباره روایات حمید بن زیاد می‌گوید: به نظر من احادیث حُمید بن زیاد پذیرفتنی است به شرط این که خالی از معارض باشد، می‌دانیم روایات متعددی که بر نکوهش طلاق ار ائمه وجود دارد، همگی معارض با این روایت است.

راوی حدیث دوم نیز، یحیی بن أبی العلاء رازی است که توثیق نشده و مجهول است.
درباره حدیث سوم نیز ، مأخذ این حدیث محاسن برقی است، نجاشی درباره برقی چنین آورده است: احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان برقی، اهل کوفه وثقه است ولی از ضعفا روایت می‌کند و احادیث مرسله زیادی دارد. از این رو روایت برقی با توجه به تعارض آن با احادیثی که در مذمت طلاق وارد شده، مورد اعتماد نیست.

بررسی مضمون احادیث

در این روایات امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ با واژه "مطلاق" زیاد طلاق دهنده توصیف شده است. در این باره توجه به چند نکته ضروری است:
الف. به یقین طلاق‌های زیاد لازمه ازدواج‌های زیاد است، مورخان دروغگو و جعل کننده، در این زمینه هم نسبت‌هایی به آن حضرت داده‌اند، برخی تعداد همسران آن حضرت را هفتاد و برخی نود و بعضی دیگر تا سیصد همسر برای امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ گفته‌اند.

در اینجا توجه به چند مطلب لازم است:

۱. علامه عسگری می گوید تضاد فاحش در نقل‌های متفاوت ، دلالت بر کذب آن‌ها و سیاسی بودن این نقل ها دارد و می‌توان ادعا کرد که این تهمت‌ها در راستای از بین بردن شخصیت آن امام بوده است.

۲. ابن ابی الحدید در جایی می‌گوید: امام حسن ـ علیه السّلام ـ زیاد ازدواج می‌کرد و در جای دیگر می‌گوید: وقتی همسران آن حضرت را شمردند به هفتاد تن رسید؛
ولی در هنگام بیان اسامی همسران امام حسن ، فقط نام یازده نفر را می‌برد. جالب این است که حتی در معرفی برخی از این یازده تن نیز اطلاعات دقیقی از آنها نمی دهد و از این ۱۱ نفر برخی را فقط نام قبیله زنان را میبرد.

اول: به راستی اگر همسران آن حضرت اینقدر زیاد بوده‌اند، چرا نامی از آنان در کتاب‌ها دیده نمی‌شود؟ علامه عسگری بررسی کرده است که اسناد همه این روایات مخدوش است که در این مختصر نمی‌گنجد.

دوم: کسی که در زندگی ازدواج‌ها و طلاق‌های زیادی داشته، باید دارای فرزندان زیادی باشد، درحالی که آمار کل فرزندان آن حضرت حداکثر بیست و دو پسر و دختر ذکر شده است .

نکته جالب تر این است که در کل کتاب های تاریخی مجموع دامادها و عروس های امام حسن، ۶ نفر نقل شده است. نام و نشانی دقیق عروس ها وجود ندارد اما سه نفر به عنوان داماد آن حضرت نام برده شده اند که عبارتند از:

۱. زین العابدین شوهر أمّ عبدالله؛ ۲. عبدالله بن زبیر شوهر أمّ الحسن؛ ۳. عمرو بن منذر شوهر أمّ سلمه.( ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، متوفاق ۶۵۶ هـ، دار احیاء التراث العربی بیروت، چ دوم، ۱۳۸۷ هـ .ق، ج ۱۶، ص ۲۲.)

در مجموع در حالات آن حضرت می‌خوانیم: امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ هر روز بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب در محراب عبادت می‌نشست و از طلوع آفتاب تا ظهر جواب‌گوی گرفتاری‌ها و پرسش های مردم در مسجد بود.

آیا برای کسی که با خدای خود آن گونه ارتباط دارد و رسیدگی به امور مردمی را سرلوحه‌ی اعمال خود قرار می‌دهد ممکن است به نحوی که در بعضی از نقل‌های تاریخی آمده به زندگی شهوانی مشغول باشد؟ روشن است که این نسبت‌ها چیزی بهتان و کذب محض نیست که در راستای تخریب شخصیت آن حضرت جعل شده است.

بنابراین این سه حدیثی که از کتب شیعه درباره ازدواج ها و طلاق های امام حسن بیان شده کاملا تهمتی به ساحت بزرگ آن امام بوده است.

تنها نقل درست آن است اختلاف عقیده و کشمکش های عقیدتی سبب شد که آن حضرت یکی از همسران خود که از طایفه‌ بنی شیبان بود طلاق دهد؛ امام حسن ـ علیه السّلام ـ درباره این طلاق می فرماید: " آن زن از خوارج بود و خوش نداشتم که قطعه آتشی از آتش‌های جهنم را درکنار خود ببینم."

mehrdad1919;729858 نوشت:
به نظر من اينكه بگيم چون تو اون زمان رسم بوده مرد ها چندتا همسر داشته باشن پس امام حسن هم چندتا داشته و يا اينكه همسر زياد داشتن بخاطر افزايش نسل بوده همش بهونه است،الان كدوم يكي از خانوماي اينجا حاضره همسرش ٤ تا زن داشته باشه اگر خوبه؟؟؟كي حاضره پدرش بره ٤ تا زن بگيره؟؟
كسي از شما هست ك اگر براي خواهرش خواستگار بياد و طرف ٣ تا زن داشته باشه با ازدواجشون موافقت كنه؟؟؟اصلا كسي ك ٤ تا زن داره تو زندگيش وقت ميكنه به كار ديگه اي برسه؟؟اين همه بچرو كي وقت ميكنه تربيت كنه؟

برای اظهار نظر پیرامون گزارشات و مسائل تاریخی از جمله موارد مهم که باید مورد توجه قرار گیرد، آداب و شرایط اجتماعی و فرهنگی آن منطقه و دوران است.بله فرهنگ اجتماعی و عرفی ما تعدد همسران را نمی پذیرد و آن را ناپسند می شمارد،ولی در همین زمان در برخی مناطق کشورمان تعدد همسر امری عادی و پذیرفته شده است.

جوجه اردک زشت;729873 نوشت:
خب ایشان وقتی 4 همسر دائم داشتند و 2 کنیز به چه علت 3 تا همسر صیغه ای داشتن؟!!!
(بنده با فرض این گفتم که همسری قبل ایشان نمرده باشد یا طلاق نداده باشند)
اگر میخواستند کمک مالی کنند نیاز به ازدواج نبود
اگر فرد بیوه بود لازم نبود حتما خودشون اقدام کنند به کس دیگری میگفتند (قطعا با سطح نفوذشان مردانی بودند که توصیه ایشان را بپذیرند)
اگر قصد افزایش نسل داشتند 6 همسر مثلا کافی نبود؟
اگر قصد عمل به سنت صیغه بوده!!! که یک صیغه کافی هست برای عمل به سنت تازه صیغه معمولا برای مجرد ها توصیه میشه نه کسی که 6 همسر دارد!!!
با چه منطقی امام این همه همسر داشتن؟ حتی کسی که 4 همسر دارد چه نیازی به رابطه جنسی با کنیز دارد؟ مگر چهار همسر کم هست؟
آیا این رفتار ایشان قابل دفاع هست؟
با تشکر

علیک سلام.

همه این فرمایشات شما،بر این فرض استوار است که همسری از همسران آن حضرت نمرده باشد یا طلاق داده نشده باشد،وقتی پای فرض به میان آمد،این سوالات اعتباری هم ندارد،شما اول باید این را ثابت کنید،تا بعد این اشکالات را مطرح کنید.

قطعاً ائمه(ع)بیشتر از دیگران به نیازمندان و فقرا کمک می کردند که این سیره عملی آن بزرگواران مورد تأیید دوست و دشمن است،پس اینگونه نیست که فکر کنیم آنها فقط با ازدواج اقدام به کمک به دیگران می کردند.

اینکه قصد عمل به سنت صیغه داشته اند یا خیر را باید ثابت کنید.چون ما در مورد امام حسن(ع) گزارشی مبنی بر ازدواج موقت نداریم.

در مورد افزایش نسل،دلیل مستندی نداریم،فقط بعنوان یک احتمال ذکر شده است که البته خیلی بی ربط نیست.

مشکل داشتن چند همسر که هم شرعاً حلال است و هم عرف و فرهنگ اجتماعی آن منطقه و آن زمان آن را پسنیده است،به نظر شما چیست؟؟؟؟

هميشه ميخواهم از بازي هاي كودكانه دوري كنم هميشه از بحث كردن دوري ميكنم چون بعضي افراد هيچ وقت حرفي قبول نمكينند و بحث رو به جاي ديگري ميكشانند اما خواستم چند نكته اي بگويم
1_ اگر انسان از لذت هاي حلال دنيايي دل بكشد ارزشش زياد تر هست يا نه ‌؟
2_ اگر انسان در دنيا سختي زياد بكشد ارزشش زياد هست يا نه ؟‌
3_اگر انسان به همراه حسرت هاي حلال اش بميرد ارزشش زياد هست يا نه ‌؟

از نظر شما يه بچه پولدار سوسول ارزشش زياد هست يا فقير زجر كشيده مرد ؟‌

و حال اصل موضوع امام اين همه همسر داشتن خب همسر داري هم يه نوع لذت زميني هست بعضي ها از اين لذت محروم شده اند به نظر شما اگه امام اين همه همسر نداشتن ارزششان بيشتر بود چون لذت دنيايي نميكشيدن يا اينكه از لذت دنيايي سير بشن؟‌
خب ميگوييد اين يك سنت پيامبر هست و ازدواج كردن قانون خداست و نميشه چيزي گفت منم ميگم خب اون بدبختي كه قيافش زشت هست نميتونه ازدواج كنه يا يه مشكلي ديگر دارد پس فردا وقتي مرد خدا بهش ميگه تو ازدواج نكردي ثواب دريافت نميكني يا ميگويد كه تو زجر كشيدي محبت نديدي ازدو.اج نكردي بيا ثواب ميدم بهت ؟‌ جواب اون شهيداني كه ازدواج نكردن پس چي ؟‌ جواب اون كساني كه صورتشان سوخته چه ؟‌
ثانيا اين دنيا فقط براي رسيدن به خداست چرا امام كه اين همه حواسش به خدا بود اين همه همسر كرد ؟‌ كسي كه در دلش عشق ديگري جز خدا باشد مگر خوب هست ؟‌ فكر اين همه همسر مگر ميگذارد امام به خدا فكر كند ؟‌ هر حديثي كه به دردتان بخورد استفاده ميكنيد نميخورد استفاده نميكنيد امروز ديگر آن روزي نيست كه بگيم گذشتگان فلان كار كردن فلان آدم بزرگي هستن خب كه چي ؟‌ الان گيريم كه همه امامان پيامبران درست كار بودن خب چي ؟‌ چه فايده دارد ؟‌ مهم اين نيست كه اونا چه كسي بودن مهم اين هست كه از انها درس بگيريم از كار هاي خوبشان درس بگيريم اگر بگوييم همه كارهايشان درست بود هيچ فايده براي ما ندارد اگر هم بگوييد كه بلكه همين قبول كردنشان باعث ميشود ما از آن ها درس بگيريم خب دليل اثبات حرفتون چيه ؟‌ خيلي از آدم هاي بزرگي در تاريخ هستن كه ما بدون اينكه آنهارا قبول كنيم ازشون درس ميگيريم ثانيا اين باور شما هست كه بايد يكي را قبول كنيم بعد حرفشان را اين يعني اول ظاهر بعد باطن
آن كسي كه ديگران را از خود برتر ببيند خودش را باخته هست و آن كسي كه خودش را از ديگران برتر ببيند زندگي را باخته هست
در جواب اينكه ميگوييد ازدواج ثواب هست و آدم رو به كمال ميرسونه خوب آره براي همين دو سوال مطرح ميشه
1_يه دونه زن كافي نبود ؟‌ اگه خب كافي نبود بزاريد انطور به شما بگويم انسان نيازمند هست و اين نيازمندي وي را بيمار ساخته هست و براي همين دارو براي درمان شدن نياز دارد و حال سوال اساسي كسي كه با دارو درمان شود آدم بزرگي هست يا كسي كه با قدرت روحي و خدا بتونه سرطان رو درمان كنه ؟‌ معلومه كه خودش و اين ازدواج هم نوعي نياز هست و مارا بيمار ساخته خب اگر هم نتونيم خودمون درمون كنيم ميريم ازدواج كنيم خب حالا بايد ديگه درمون شده باشيم اگه نشديم رفتيم 5 تا همسر ديگه گرفتيم اينكه كار بزرگي نكرديم هنوز هم زياد دارو مصرف كرديم !‌و اين يعني نيازمندي ابدي
2_ اگر انسان رو به كمال ميرسونه قبوله ميرسونه از چه جهات ؟‌ برطرف كردن نياز هاي جنسي محبت خب اگه كسي اينهارا در خودش نابود كند به چي ازدواج نياز دارد ثانيا اين ازدواج بعضي ها نميتوانند گفتم كه شهيد ميشوند قيافه بدي دارند يا بيماري خب از اين كمال محروم مانده اند .

فقط يك بار بدون تعصب و با منطق فكر كنيد
خواهشا اگر خواستيد پاسخ بدهيد به تك تك جواب هايم پاسخ دهيد نه اينكه به يكي جواب دهيد و از اين طريق كل حرف هايم را رد كنيد قضاوت رو به خوانندگان ميگذارم ديگر جوابي نميدهم.

جهان هستي;729898 نوشت:
1_ اگر انسان از لذت هاي حلال دنيايي دل بكشد ارزشش زياد تر هست يا نه ‌؟

با قاطعیت می گویم نه
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

جهان هستي;729898 نوشت:
2_ اگر انسان در دنيا سختي زياد بكشد ارزشش زياد هست يا نه ؟‌

سختی اگر در راه باطل باشد خیر اما اگر در راه خدا باشد بله
پس سختی به خودی خود ارزش نیست بلکه به آن نیت است که سختی برای آن وجود دارد،با این توجیه اگر سختی خلاف شرع باشد مثلا اسلام نکاح را مباح کرده کسی بگوید من برای رضای خدا و برای سختی کشیدن بیشتر و رسیدن به مقامات بالاتر ازدواج نمی کنم و با سختی مجرد بودن زندگی می کنم اینجا ذره ای سختی های او ارزش ندارد!

جهان هستي;729898 نوشت:
3_اگر انسان به همراه حسرت هاي حلال اش بميرد ارزشش زياد هست يا نه ‌؟

با توجه به مقدمات بالا و شرایط بالا جواب مشخص است

جهان هستي;729898 نوشت:
از نظر شما يه بچه پولدار سوسول ارزشش زياد هست يا فقير زجر كشيده مرد ؟‌

هیچکدام مگر به تقوا و ایمان و الزامشان به شرع،اگر آن بچه پولدار سوسول تقوا و ایمانش از آن فقیر زجیر کشیده بیشتر است ارزشش بیشتر است.

جهان هستي;729898 نوشت:
خواهشا اگر خواستيد پاسخ بدهيد به تك تك جواب هايم پاسخ دهيد

اصل مطالب شما این چیزی بود که جواب داده شد بقیه مطالب یا مربوط به علت و حکمت تعدد زوجات است که در این سایت بسیار زیاد بحث شده و مطالب دیگر هم مربوط به بحث عدالت خدا بود که تکلیف آن افرادی که به شرایطی امکانات ندارند چیست که آن هم ارتباطی به موضوع تاپیک ندارد.

مقداد;729896 نوشت:

علیک سلام.

همه این فرمایشات شما،بر این فرض استوار است که همسری از همسران آن حضرت نمرده باشد یا طلاق داده نشده باشد،وقتی پای فرض به میان آمد،این سوالات اعتباری هم ندارد،شما اول باید این را ثابت کنید،تا بعد این اشکالات را مطرح کنید.

قطعاً ائمه(ع)بیشتر از دیگران به نیازمندان و فقرا کمک می کردند که این سیره عملی آن بزرگواران مورد تأیید دوست و دشمن است،پس اینگونه نیست که فکر کنیم آنها فقط با ازدواج اقدام به کمک به دیگران می کردند.

اینکه قصد عمل به سنت صیغه داشته اند یا خیر را باید ثابت کنید.چون ما در مورد امام حسن(ع) گزارشی مبنی بر ازدواج موقت نداریم.

در مورد افزایش نسل،دلیل مستندی نداریم،فقط بعنوان یک احتمال ذکر شده است که البته خیلی بی ربط نیست.

مشکل داشتن چند همسر که هم شرعاً حلال است و هم عرف و فرهنگ اجتماعی آن منطقه و آن زمان آن را پسنیده است،به نظر شما چیست؟؟؟؟


چند همسر هم نهايتش ٢ تا!!!نه ٨ تا!!!!قبول نداري شما؟

mehrdad1919;729917 نوشت:
چند همسر هم نهايتش ٢ تا!!!نه ٨ تا!!!!قبول نداري شما؟

این نهایتش دو تا را از کجا اوردید؟
احکام شرعی اسلام تعبدی است مثلا می گوید نماز صبح دو رکعت،نماز ظهر چهار رکعت،روزه در ماه رمضان واجب،ما هم باید تعبدا قبول کنیم!
حالا اسلام هم گفته همسر دائم نهایت چهار همسر و امام هم در یک زمان بیش از چهار همسر نداشته اند،اما شما می گویید نهایتش دو همسر،حالا این عدد دو را ازکجا اوردید،نمی دانم.

mehrdad1919;729917 نوشت:
چند همسر هم نهايتش ٢ تا!!!نه ٨ تا!!!!قبول نداري شما؟

خداوند متعال داشتن چهار همسر دائم در یک زمان را با وجود شرایط،جایز و حلال شمرده است.لذا اگر کسی این کار را انجام دهد قطعاً مرتکب خلاف شرع نشده است.در مورد ائمه(علیهم السلام) هم بنابر ادله عصمت،قطعاً در یک زمان بیش از چهار زن دائم نداشته اند.

براي همين ميگويم كه نميشود با شماها بحث كرد چون هم ناقص جواب ميدهيد هم ربطي ندارد !‌

مگر من گفتم سختي باطل ارزش دارد ؟‌ من كي گفتم مثلا بريم با چاقو به خودمون صدمه بزنيم بگيم سختي ميكشيم ؟‌؟
من سختي هاي حلال رو گفتم سختي هايي كه مثلا كسي نتونسته به كسي كه عاشق شده برسه حسرتش مونده يا يه ازدواج نتونسته بكنه دست خودش نبوده مثلا شهيد شده قيافش بد بوده.. خب اينوقت رفت اون دنيا خدا ميگه تو ازدواج نكردي ثوابي هم نداره ؟‌؟‌؟‌؟ اين همه حسر سختي به پوچي رف؟‌
در مورد بچه ها هم اصلا دقت نميكنيد به حرفايم منظور از ان دو بچه بچه اولي كسي هست كه اين دنيا را براي خودش بهشت كرده كسي كه اين دنيا همش لذت باشه حق بهشت نداره (چون كمال كافي ندارد اثباتش هم اين هست كه اگر كمال داشت به دنياي لذت هاي بيهوده دنيا نبود حتي اگر حلال هم باشد اصراف = گناه)اثباتش هم همه امامان و پيامبران زندگي سختي داشتن خداقل اكثرشون !‌!‌
وقتي ميگيم ارزش كدوم بيشتر هست خيلي جوابتون بي ربط بود آن دو بچه هيچ تقوا و ايمان فرقي بينشان نيست من كجاي حرفايم گفتم آن دو بچه زندگي اختياري دارن ؟‌ هر دو بچه زندگي مساوي دارن منتهي يكي سختي ميكشد يكي هم خوشي از نظر تقوا و ايمان برابرند اگر اينها بميرن برن پيش خدا اگر خدا پاداش برابري بدهد زجر هاي كشيده شده توسط اون يكي بچه به هيچ ميرود و خدا بي عدالت ميشه !‌
به همين خاطر نميخواهم به بحث ادامه دهم چون شما به يك قسمت جواب ميدهيد و رد ميكنيد ثانيا به حرفاي طرف مقابل هيچ احترامي قاعل نيستيد و هميشه با تعصب ميگوييد ما فقط همه چيز را ميدانيم زيرا به جاي اينكه بپرسيد منظورتان از اين حرف چي هست خودتان از برداشتي كه حرفم داريد قضاوت ميكنيد اين همان ناشي از من همه چيز را ميدانم شما هست.
قضاوت رو به پاي خوانندگان ميگذارم نه شما.

مقداد;729896 نوشت:
مشکل داشتن چند همسر که هم شرعاً حلال است و هم عرف و فرهنگ اجتماعی آن منطقه و آن زمان آن را پسنیده است،به نظر شما چیست؟؟؟؟

سلام و احترام

به نظر حقیر چون ازدواج های متعدد باعث سوئ زن به طرف از جهوت شهوت رانی می شود و همچنین مشکلات شخص را چه در جهت فرزند اوری
و تربیت صحیح انها زیاد می کند و همه این مسائل باعث دور شدن از عبادت و یاد خدا می شود
ائمه ع اگر به تعدد زوجات در این حد اقدام نمی کردند از جهت الگویی و معصوم بودن بهتر بود

جهان هستي;729898 نوشت:
هميشه ميخواهم از بازي هاي كودكانه دوري كنم هميشه از بحث كردن دوري ميكنم چون بعضي افراد هيچ وقت حرفي قبول نمكينند و بحث رو به جاي ديگري ميكشانند

جهان هستي;730007 نوشت:
براي همين ميگويم كه نميشود با شماها بحث كرد چون هم ناقص جواب ميدهيد هم ربطي ندارد !‌

جهان هستي;730007 نوشت:
به همين خاطر نميخواهم به بحث ادامه دهم چون شما به يك قسمت جواب ميدهيد و رد ميكنيد ثانيا به حرفاي طرف مقابل هيچ احترامي قاعل نيستيد

جهان هستي;730007 نوشت:
هميشه با تعصب ميگوييد ما فقط همه چيز را ميدانيم زيرا به جاي اينكه بپرسيد منظورتان از اين حرف چي هست خودتان از برداشتي كه حرفم داريد قضاوت ميكنيد

جهان هستي;730007 نوشت:
اين همان ناشي از من همه چيز را ميدانم شما هست. قضاوت رو به پاي خوانندگان ميگذارم نه شما.

:god:
یعنی واقعا در کار بشر متعجب هستم!
چند مطلب مطرح کردید که من به آنچه که گفتید پاسخ دادم بعدا با تغییر موضع بحث و عدم درک صحیح از آنچه که بنده ذکر کردم همان سخنان خود را بدون تفکر در مطالب گفته شده با تکرار همان ادعاهای قبلی که بحث با شما فایده ندارد مجددا تکرار کردید!
لطفا در آنچه که گفته می شود تامل کنید که این نسبت هایی که دادید را مجددا به ناحق تکرار نکنید.
شما سخن از سختی مطرح کردید بنده در جواب گفتم نفس سختی کشیدن ارزش ندارد و جه بسیار سختی ها و رنج ها و تلاش هایی که در زندگی دنیا نابود می شود
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!

بلکه سختی اگر خودساخته نباشد و خود ما در ایجاد آن دخیل نباشیم و سعی هم بر رفع آن کرده باشیم اما به هر علت این سختی قابل رفع نبود و در جهت شرع باشد و خلاف آن هم نباشد در آن صورت صبر در برابر این سختی ها و مصائب در صورتی که به نیت راضی بودن به رضای الهی و تقرب باشد دارای اجر و ثواب است در غیر اینصورت ذره ای ارزش ندارد.

حالا این تعریف گفته شده را خودتان می توانید بر آن مصادیقی که ذکر کردید هم تطبیق دهید که آیا تلاش و سختی در آن شرایط ارزش دارد یا خیر.

**گلشن**;729874 نوشت:
چرا احادیث ضعیف و مرسل را اگر به نفع دین باشد قبول می کنید ولی اینجا حدیث با سند و مورد قبول علامه را قبول ندارید

مقداد;729887 نوشت:
در سلسله رجال سند این حدیث دو نفر به نام‌های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شده‌اند که هر دو واقفی مذهب هستند.

در رجال، ملاک مورد وثوق بودن طرف هست مثلا راستگو بودن، قدرت حافظه و ...؛ در کل انسان مورد وثوق و اطمینانی باشه.

غیر شیعه بودن ضرری برای حدیث نداره، بلکه همین که فرد مورد وثوق و اطمینان باشه کافیه، ممکنه یه نفر شیعه باشه و مورد وثوق نباشه آدم فاسدی باشه ممکن هم هست غیر شیعه باشه اما به عنوان فرد مورد اطمینان و مورد وثوق معرفی شده باشه.

کتاب رجال نجاشی مهمترین منبع رجالی شیعه است و هر دو رو مورد وثوق معرفی کرده: حمید بن زیاد: (ص 132)، حسن بن محمد بن سماعه ( ص 255)

موضوع قفل شده است